مقاله یهود کیست
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
مقاله یهود کیست دارای ۲۷ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله یهود کیست کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله یهود کیست،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله یهود کیست :
یهود کیست
واقعاً یهودی کیست و یهودی بودن یعنی چه؟ این سؤال ابتدا عجیب و بی معنی جلوه میکند. اما بااین حال برای پی بردن به عمق مسأله کافی است که همین سؤال را از چ
ند دانشآموز بپرسیم(من خودم این کار را انجام دادهام)، خواهیم دید که اکثر آنان برای پاسخ دادن دچار مشکل میشوند و سر درگمی عمیقی احساس میکنند. البته این مسأله فقط درمورد دانشآموزان مصداق ندارد و تقریباً اکثر مردم با چنین مشکلی مواجه هستند. مارک هالتر در کتاب بسیار جالبی که در دست چاپ دارد به این مسأله پرداخته است: «هزاران کتاب در مورد یهودیان و یهودیت به نگارش درآمده است اما باز هم این مقوله برای اکثر مردم و حت
ی برای عدهای از خود یهودیان ناشناخته و معماگونه مانده است. آیا واقعاً تفاوت میان اسراییلی، اسراییلی تبار و یهودی کاملاً مشخص است؟ نه مطمئنا; البته هر شخص
ی که گذرنامه اسراییلی داشته باشد، اسراییلی است و مسأله مبهمی در این باره وجود ندارد.اما در مورد اسراییلی تبار چه باید گفت؟ آیا او کسی است که پیرو دین یهود است؟ اما در این موقع این پرسش پیش میآید که یهودی کیست؟ و باز بدتر این که یهودی که معتقد به این دین نیست در کدام دستهبندی قرار میگیرد؟ اما همه به سادگی از کلمه یهودی ب
رای همه این افراد استفاده میکنند و گویی که همه از این کلمه یک م
عنا و مفهوم واحد را در نظر دارند.» اما هنگامی که سوالاتی در این زمینه
مطرح کنیم، متوجه برخی از حقایق شویم. من این جمله را خیلی ج
دی و به دور از طنز وطعنه میگویم چون وقتی مثلاً پاسخ دانشآموزان را میشنوم میبینیم که تردیدها و سردرگمیهای آنان درست مشابه سایر افراد جامعه است. از خلال پاسخهای آنان میتوان فهمید که عقاید و نظرات ما چقدر نامطمئن هستند و همچنین عقاید یهودی ستیزان چقدر ابلهانه است. از این مسایل که بگذریم باید بگویم که اکثر پاسخها حول محور«عبریها» دور میزند، چرا که به دلیل سندیت تاریخی استناد به این مقوله راحتتر است و پاسخها مناسب به نظر میرسند. به عنوان مثال چنین پاسخی را دریافت میکنیم: عبریها نوادگان ابراهیم هستند که مدت زمان زیادی در یک جایی حوالی رود فرات و پیش از میلاد مسیح زندگی میکردهاند. کاملاً درست اما اینان چه ارتباطی با یهودیان امروز دارند؟ و یا چه ارتباطی با اسراییل میتوانند داشته باشند؟ اسراییلی که امروز به عنوان«یک حکومت عبری» قلمداد میشود. وقتی این سوال مطرح میشود پاسخهای گوناگونی به آن داده میشود. مثلاً یک یهودی کسی است که به نحوی از نژاد قوم عبری است و به طور کلی الآن هم به دین یهودی و سنت یهودیت تعلق دارد. بسیار خوب حالا؛ اگر این یهودی به هیچ مذهبی تعلق نداشته باشد و به اصطلاح لاییک باشد چطور؟ یا این که یک یهودی که تازه به این دین گرویده است چطور؟ آیا او هم یهودی است یا نه؟ حال تعریف دیگری از یهودیان ارایه میشود که به نظر برخی ظریفتر و دقیقتر است: تعلق مذهبی یک شخص مبنای یهودیت او نیست بلکه یهودیت بر مبنای فرزندی و رابطه نژادی است. برای احتراز از کلمه نژاد که از لحاظ سیاسی چندان مقبول نیست معمولاً از کلمه قوم اس
تفاده میشود(یعنی ویژگیها و مشخصههای مشترک نژادی از قبیل رنگ پوست و چشم و;) اما باز هم بحث جدیدی در میگیرد.
زیرا از نظر بسیاری یک چنین هویت زیست شناختی قابل قبول نیست چون مفهوم نژاد و قوم مبهم و بیمعنی هستند. این مفاهیم بر پایههای علمی استوار نیستند بلکه بیشتر ایدئولوژیک هستند و اگر در برخی موارد این مفاهیم برای نشان دادن مشخصهها
یی نظیر رنگ پوست و شکل چشم به کار میروند اما همیشه مستدل و ثابت شده نیستند و نمیتوان یهودیان را به عنوان یک نژاد در نظر گرفت. برخی دیگر نیز که البته یهودی ستیز نیستند و حتی بر عکس هوادار یهودیان نیز هستند بر این باورند که یکی از تعاریف سنتی یهودیت بر مبنای رابطه خونی استوار است. تنها کسانی یهودیان واقعی هستند که مادران یهودی دارند و به همین دلیل است که صحبت از نیمه یهودیان هم پیش میآید. نیمه یهودیان کسانی هستند که یکی از والدینشان غیر یهودی است و در همین راستا مسئله ممنوعیت ازدواج یهودیان با غیر یهودیان را هم مشاهده میکنیم، چون این نوع ازدواجها برخلاف تعریف نژادی یهودیان است. اما باید گفت که تعریف یهودیت بر مبنای خون و نسبت نیز فاقد اعتبار است و حتی میشود ادعا کرد که امروزه اغلب یهودیان دنیا حتی یک قطره خون یهودی هم ندارند و یا کمترین خصوصیات مشترک ژنتیکی را بروز میدهند. اکنون در دنیا یهودیان سیاهپوست، چینی، هندی و قفقازی را مشاهده میکنیم و یا همچنین یهودیان مو طلایی و چشم آبی یا یهودیان چشم و ابرو مشکی را نیز داریم. در ضمن بسیاری از یهودیان هم متعلق به خاندانهایی هستند که از قوم یهود نبودهاند و بعدا به دین یهودی گرویدهاند، (بیشتر قرن اول تا چهارم میلادی؛ به این عده باید افراد دیگری راهم اضافه کنیم، افرادی که امروزه به دین یهود میگروند(کاری که بسیار دشوار و همراه با موانع سختی است اما به هر حال غیرممکن هم نیست). حال باید در مورد این دسته از یهودیان چه تعریفی داد؟ آیا به عنوان یهودی پذیرفت یا نه؟ به علاوه در متون عبری نیز روایتهایی داریم مبنی بر این که مادر داود پیامبر(پدر حضرت سلیمان) یک زن غیر یهودی بود که بعداً به
دین یهود گرویده بوده است و باز درمورد سلیمان نیز آمده است که او هم به نوبه خود دختر فرعون مصر را به همسری خود برگزیده است. بنابراین به دور از هرگونه بحث سیاسی باید گفت که تعریف یهودیت براساس خون و نسبت برای هر فرد دارای منطق و خرد بیپایه است و نمیتواند متقاعد کننده باشد. و اما اگر این تعاریف را کنار بگذاریم و بخواهیم تنها بر پایه مفهوم شهروندی تعریفی از یهودیت بدهیم، آنگاه شهروندان اسراییلی تنها یهودیان واقعی امروز تلقی میشوند. در این حالت ملیت اسراییلی مبنای یهودیت میشود و بس. گفته میشود فلانی یهودی است همانطور که مثلاً گفته میشود فلان شخص فرانسوی است و فلان شخص دی
گری ایتالیایی. اما این تعریف هم دست کم به دو دلیل از اعتبار ساقط میشود: نخست این که در کشور اسراییل شاهد حضور اعراب هستیم و دوم این که در سایر نقاط دنیا کسانی هستند که خود را یهودی میدانند و یا دیگران آنها را به عنوان یهودی میشناسند اما با این حال شهروند اسراییل نیستند. برای این دسته آخر یعنی یهودیان غیر اسراییلی تنها تعریفی که میتوان استفاده کرد تعریف معروف «سارتر» است: یهودیت یک ماهیت و هویت نی
ست و به خودی خود و مستقلاً وجود ندارد بلکه تنها یهودی ستیزی است که یهودی و یهودیت را موجودیت میبخشد. اگر بخواهیم واضحتر بیان کنیم باید بگوییم که به دلیل اذیت و شکنجهای که در همه جا و همیشه تاریخ بر یهودیان روا داشته شده است جمعیتهای مختلف آنان گردهم جمع شدهاند و بر پایه و مبنای برخی از عوامل زبانی، مذهبی و فرهنگی یک گروه متحد را تشکیل دادهاند. حتی در خود فرانسه تنها در زمان انقلاب کبیر و به خاطر فشارهای شدید کلیسای مسیحی بود که جنبش رهایی یهودیان شکل گرفت و آنان برای نخستین بار از نظر قضایی با سایر فرانسویها به برابری دست یافتند یعنی به مانند یک شهروند فرانسوی با آنان برخورد شد. به این ترتیب راه شناخت یهودیان در سایر جوامع هموار شد و این روند تا قرن نوزدهم و حتی تا جنگ جهانی دوم ادامه داشت. طی آن دوران کسی کلمه یهودی را بر زبان نمیآورد چرا که این کلمه به مانند اهانت محسوب میشد، بلکه از کلمه اسراییلی استفاده میشد که نشانه تعلق و اعتقاد به مذهب یهودیت بود. چیزی نمانده بود که این تحلیل به طور کامل جا بیفتد، اما به خاطر جریانهای خصومتآمیزی مثل نازیسم و پتنیسم این روند متوقف شد. در واقع چگونه میشد از یک اسراییلی انتظار داشت که در برابر نازیسم و هیتلریسم دوباره ماهیت یهودی خود را باز نیابد؟ نحوه برخورد این جریانها با مسئله یهودیت و تعاریفی که آنان از یهودیت میدانند (تعاریف نژادی و نسبی) باعث تحریک یهودیان گردید؛ و گرنه در صورتی که یهودی ستیزی وجود نداشت یهودیان در جوامع مختلف حل میشدند. *** در مورد نظریه اخیر(یعنی وجود یهودیت به دلیل یهودی ستیزی) باید بگوییم که نظریه مستدل و نسبتاً استخوانداری است. این نظریه دارای جنبههای انکارناپذیری از واقعیت است: گسترش و پیشرفت فردگرایی، کم رنگ شدن و کم تأثیر شدن مذاهب و ادیان سنتی و همچنین ضعیف شدن جمع گرایی از گرایشهای بسیار قوی در اروپای غربی هستند و چنین به نظر میرسد که بدون وجود نازیسم این گرایشها به طور محسوسی میتوانستند یهودیان را در جوامع حل کنند به طوری که برای بیشتر یهودیان یهودیت تنها به صورت یک مسئله تاریخی ـ فرهنگی درآید. اما نباید فراموش کرد که این نظریه دارای نقاط ضعف بسیار آشکاری نیز هست که نمیتوان آنها را مورد چشمپوشی قرار داد. به عنوان مثال در چشمانداز تاریخ گرایانه سارتر یهودیت صرفاً به یک واکنش منفعلانه و منفی تبدیل میشود. یهودیت تنها در تقابل و ارتباط با یهودی ستیزی معنا و تعریف خود را مییابد و چنین تعریفی نمیتواند قانع کننده باشد زیرا یهودی ستیزی نم
یتواند برای یهودیت قوانین و سنن مشخصی بهوجود آورد. نمیتوان گفت که کسی به دلیل ادعاهای واهی هیتلر و نزدیکان او(ادعاهایی مبتنی بر نظریههای قومی، نژادی و زیستشناختی) یهودی شدهاست، بلکه یهودی به طور مثبت و فعال و به خاطر دارا بودن ارزشهای فرهنگی مختص به خود، یهودی است. ارزشهایی که مورد تأیید همه عالم است و از نوعی شهرت و استقلال برخوردار است: اعتقاد به خد.ای یگانه، ارجحیت قوانین مذهبی نسبت به علایق فردی و; به علاوه دیدگاه سارتری به مسئله یهودیت، به دلیل این که ماهیت یهودیت را
در ماهیتی واکنشی فرض میکند، گرایش به این امر دارد که یهودیان را یهودی دوست (یهودیپرست) معرفی میکند چرا که به خاطر حمایت از گروههای تحت ستم یهودی ستیزان، اجتماعات یهودی هویت و استقلال یافتهاند. باری در صورتی که چنین دیدگاهی را بپذیریم یهودیت که همان یهودیدوستی است نیز تبدیل به یک جریان مشکوک و منفوری مثل نژادپرستی و یهودی ستیزی میشود. گرچه همواره عشق نسبت به نفرت ارجح شمرده میشود اما باید پذیرفت که متأسفانه یهودی ستیزی و یهودی دوستی از نظر ماهیت کاملاً یکسان هستند. اکنون با توجه به تعاریف و نظریههایی که مورد بحث قرار دادیم به این نتیجه میرسیم که یهودیت نه یک نژاد و نسب بخصوص، نه نوعی ملیت و شهروندی یک کشور خاص، و نه زاییده نفرت تاریخی و شکنجهها و ستمهای روا داشته شده بر یک خلق است، بلکه یهودیت تداوم و مقاومت جوامع مختلفی است که در سراسر دنیا پراکندهاند و حول محور آیین فرهنگی متکی بر کتاب مقدس یهودیان به نوعی اتحاد دست یافتهاند. (این اتحاد و اشتراک و در بعضی موارد حالت ارثی و قومی داشته است ودر بعضی موارد حالت اختیاری و انتخابی). مارک هالتر نیز تقریباً چنین دیدگاهی دارد و در همین راستاست که صحبت از انتخاب یهودیت پس از به دنیا آمدن در یک خانواده یهودی را به میان میآورد. البته باید این مطلب را هم خاطر نشان کرد که این انتخاب یهودیت یک انتخاب کاملاً آزادانه نیز نیست. از سوی دیگر برای ما جای این سؤال هست که یهودی به دنیا آمدن به چه مفهومی است؟ پدر یا مادر یهودی داشتن؟ اسم یهودی داشتن و;؟ و درهمین جاست که سارتر نکته مهمی را مدنظر داشته است. چرا که یهودی به دنیا آمدن یک مسأله مربوط به تاریخ است و نه یک مسأله زیستشناختی و همچنین بیشتر از این که یک نوع وراثت جسمانی و نژادی باشد، نوعی میراث روحانی است. در اینجا ما با یک سوال اساسی روبه رو میشویم: به چه دلیل مسئله یهودیت یک مسئله جهانی شده است و همگان در مورد آن به بحث میپردازند؟ در حالی که تعلق ملی خود ما، یعنی همان چیزی که ما را شهروند جمهوری فرانسه قلمداد میکند، مسئلهای شبیه یهودیت است. مگر نه این است که تعلق ما به جمهوری فرانسه و ملیت فرانسوی ما امتزاجی از گذشته تاریخی و انتخاب ماست، مخلوطی از وطن دوستی جبری و انتخاب آزادانه ماست؟ ابراهیم ، موسی ابراهیم شیخالانبیا حدوداً دو هزار سال پیش از میلاد مسیح میزیسته است. او دو فرزند به نامهای اسماعیل و اسحاق داشت. فرزند اول وی یعنی اسماعیل جد اعراب است و اسحاق جد عبرانیها و یا همان قوم یهود است. به همین دلیل است که یهودیان، مسیحیان و مسلمانان همگی خود را فرزندان ابراهیم میدانند. موسی با فاصل
ه شش نسل نواده ابراهیم است. یعقوب پسر اسحاق است و خود یعقوب به نوبه خود پدر دوازده پسری است که دوازده قبیله یهودی یعنی بنیاسراییل از نوادگان آنها هستند. یعقوب و فرزندانش در مصر سکونت کردهبودند تا این که دو قرن بعد مصریها تصمیم به انهدام و آزار آنان (عبریها) گرفتند و فرعون مصر دستور کشتن نوزادان پسر این قوم را صادر کرد. تولد موسی در همین دوران اتفاق افتاده است. کودکی که پس از تولد توسط مادرش به رود نیل سپرده میشود و دختر فرعون او را از رودخانه میگیرد و موسی در قصر پادشاه مصر تربیت و بزرگ میشود. در قرن سیزدهم قبل از میلاد مسیح عبریها مصر را ترک میکنند و در کوه سینا، تورات (
ده فرمان) از سوی خد.اوند به آنان نازل میشود. در همین برهه از تاریخ است ک آنان به عنوان قومی حول محور فرامین ا.لهی گردهم میآیند. پس از مرگ موسی یهوشوع هدایت قوم را بر عهده میگیرد. او ارض کنعان را به تصرف خود در میآورد و همه ۳۱ حاکم آن دیار را مغلوب میکند و قبایل خود را در آن سرزمین استقرار میدهد. پس از پایان فتوحات، یهوشوع در آنجا پادشاهی تشکیل میدهد که چهارصد سال دوام مییابد. پس از سلطنت داود و سلیمان این مملکت به دو بخش تقسیم میشود، اسراییل در شمال و یهودا در جنوب. اسراییل در سال ۷۲۱ پیش از میلاد توسط آشوریها از بین میرود و یهودا یعنی بخش جنوبی در سال ۵۸۷ قبل ازمیلاد توسط بابلیها نابود میشود. چهل هزار نفر ساکنان این دیار در طول شصت سال به بابل تبعید میشوند. درسال ۵۳۹ ق.م کوروش پادشاه ایران سرزمین بابل را فتح میکند و به یهودیان اجازه میدهد که در صورت تمایل به سرزمین خود بازگردند. در سال ۵۳۷ ق.م پنجاه هزار نفر که اغلب یهودایی (منطقه جنوبی مملکت قبلی) بودند راه بازگشت به سرزمین خود را در پیش میگیرند. در سال ۴۴۵ ق.م یک سفر دیگر که به مقصد موطن قبلی بود توسط کاهن یهودیان صورت میپذیرد و یهودیانی که به سرزمین قبلی خود بازگشته بودند تحت عنوان قانون تورات به عنوان قانون مملکت قرار میگیرند. عبریها ، یهودیان ، بنیاسراییل بر اساس روایات کتاب مقدس عبریها فرزندان ابراهیم هستند و ابراهیم از نسل عِبِر پیامبر است و او نیز از نسل سام برادر بزرگتر نوح است. یعقوب نوه ابراهیم است از خد.اوند لقب اسراییل را دریافت نمود. یعقوب هم دوازده پسر داشت که این پسر روسای دوازده قبیله بودند. و پس از این دوران است که به عِبِرها بنیاسراییل اطلاق شد. کلمه یهودی که بعداً برای نامیدن آنها به کار رفت تنها پس از اسارت آنان در بابل به آنها اطلاق گردید و به این دلیل که یهودیها آخرین ساکنان سرزمین اسراییل بودند که به اسارت درآمدند این کلمه برای نامیدن این قوم برگزیده شد. در واقع در حدود سال هزاره قبل از میلاد، داو
د با پیروزی بر فلسطینیان دوازده قبیله بنیاسراییل را با هم متحد ساخت. اورشلیم یا بیتالمقدس پایتخت این مملکت شد و سلیمان پسر داود بنایی باشکوهی را در محل فعلی در آن ساخت. این بنا نخستین بار در سال ۵۸۷ ق.م توسط بختالنصر پادشاه بابل ویران گردید و یک بار دیگر در سال ۷۰ میلادی توسط رومیها به ویرانی کشیده شد. اما پس از مرگ سلیمان این مملکت به دو قسمت تجزیه شد. اسراییل در شمال که ساکنان آن پیروی از حاکمیت فرزندان داود را رد کردند و سرزمین یهودا در جنوب که ساکنان آنان معروف به یهودی شدند. به زودی
اسراییل توسط آشوریها ساقط شد و سپس در هزاره ششم قبل از میلاد سرزمین جنوبی نیز توسط بابلیها به تصرف درآمد. از همین زمان است که دوران اسارت یهودیان در بابل آغاز میشود.در همین دوران است که کلمه یهودی مشخص کننده عبریها و بنیاسراییل میشود. با این حال در قرن نوزدهم کلمه بنیاسراییل یا اسراییلیها بسیار به کار میرود و به یهودیان حل شده در فرانسه اسراییلی گفته میشود. در سالهای آغاز شده بیستم و تا شروع جنگ جهانی دوم از بکاربردن کلمه یهودی احتراز میشود چرا که لفظی تحقیر آمیز محسوب میشود. اما اکنون شرایط دوباره کاملاً تغییر یافته است و با احیای جنبشهای یهودی کلمه اسراییلی تحقیرآمیز شمرده میشود چرا که این کلمه مشخص کننده یک یهودی شرمگین است، کسی که در برابر جریان استحاله عقبنشینی کرده و عقب رانده شده است. ظهور صهیونیسم پس از سرکوبی شورشهای عظیم یهودیان در فلسطین سال ۱۳۵ میلادی دوران پراکندگی و آوارگی یهودیان آغاز شد. یهودیان باید تا سال ۱۹۴۸ میلادی صبر میکردند تا دوباره صاحب دولت وحکومت گردند. (البته دو دوره کوتاه حکومتی در یمن و امپراتوری خزرها را استثنا قرار دادیم). به این ترتیب آنان در گروههای پراکندهای در سراسر دنیا زندگی میکردند و بالاجبار گرچه پیروان یک مذهب بودند از زبان مشترکی برخوردار نبودند. از زمان جنگهای صلیبی به بعد یهودیان اروپا متحمل شکنجهها و آزارهای سهمگینی شدند و دراواخر قرون وسطی از کشورهای زیادی فراری داده شدند، کشورهایی نظیر فرانسه، انگلستان و اسپانیا. در قرن هجدهم فرانسه به آنان حق شهروندی را اعطا کرد اما در عوض در روسیه از بسیاری از حقوق خود محروم شدند. در اواخر قرن نوزدهم آزار یهودیان شدت یافت و نوعی ضد یهودیت که تبدیل به انزجار از نژاد یهودی میشد در اروپا گسترش و توسعه یافت و بدین ترتیب از این پس یهودیان نه به خاطر دین خود
بلکه به خاطر تعلق به نژاد یهودی مورد انتقاد و اذیت قرار میگرفتند. از همین جا بود که میل به تشکیل یک دولت یهودی در فلسطین ابتدا یهودیان روسیه و سپس یهودیان تمام اروپا را دربرگرفت. همین خواست یهودیان مبنی بر تشکیل دولت در فلسطین است که صهیونیسم نامیده میشود و پیشوا و نظریهپرداز آن یک روزنامهنگار اتریشی به نام تئودورهرتزل است. ماهیت یهودستیزی آیا نژادی به نام یهود وجود دارد؟ مسلماً خیر، نمیتوان از روی خصوصیات نژادی و ریختشناسی نژادی به عنوان نژاد یهود را مشخص نمود همانطور که حتی نمیتوان نژاد
فرانسوی یا آلمانی را تشخیص داد و همین جاست که یهودی ستیزی و نژادپرستی از هم متمایز میشوند. چرا که در نژادپرستی، یک نژاد از نژاد دیگر به دلیل تفاوتهای فاحش مثل رنگ پوست، شکل چشم و موها اظهار تنفر میکند. اما در مورد یهودی ستیزی کاملاً بر عکس است. یک فرد ضد یهودی در وهله اول به این خاطر بر شخص یهودی اشکال وارد میکند که چرا متمایز و مشخص نیست و چرا به صورت پنهانی وجود دارد. ماهیت یهودی ستیزی در همین جا نهفته است
در ایران یهودیان به اسامی دیگری از قبیل کلیمی وجهود نامیده میشوند همچنین در کتب مذهبی و روایات به نامهای بنی اسرائیل وعبریان نیز معروف میباشند که هر کدام از این القاب واسامی در کارنامه وتاریخ این ملت ریش خود را دارد. اصل نام این ملت که امروزه یهودیان نامیده میشوند، عبریان بود که ریشه یابی وفلسفه این نام از نظر یک ایرانی قابل تعمق است.
در توراه آمده است زمانی که حضرت ابراهیم جد بزرگ ملت یهود در عرا
ق بر علیه بت پرستی قیام کرد برای جدا بودن از این طایفه بت پرست وی و پیروانش به طرف دیگر رودخانه فرات رفته و از آن رو به حضرت ابراهیم وپیروانش لقب عبری را دادند که از کلم ( Eber ) به معنی عبور کرده گرفته شده و مشخص کننده گروهی بود که از فرات عبور کرده وخود را از آن نظام فکری فاسد جدا ساختند وکلمه عبور در زبان فارسی همان کلمه عبری است که اگر آن را حرف به حرف همانطور که میبینیم به فارسی یا عربی بنویسیم ه
مان عبور میشود وباز لازم به تذکر است که اصولاً اکثر کلمات عربی همان کلمه عبری است که با حروف عربی نوشته شده وکلاً گرامر این زبان ریشه در زبان عبری دارد.
از دیگرنامهای قوم یهود بنی اسرائیل است که در توراه ودیگر کتب مقدس به کرات به آن اشاره شده. کلمه اسرائیل لقبی است که خداوند به حضرت یعقوب داد واز آنجا که دوازده سبط ملت یهود از حضرت یعقوب میباشند از این جهت به آنان بنی اسرائیل یعنی فرزندان حضرت یعقوب نیز گفته میشود.
نام دیگری که یهودیان به آن معروف میباشند و بیشتر در ایران مورد استفاده است نام کلیمی است و دلیل این نام این است که چون در قرآن آمده حضرت موسی کلام به کلام با خداوند صحبت میکرده از این رو به وی لقب کلیم الله داده شده به همین جهت پیروان حضرت موسی را کلیمی مینامند.
کلم یهودی از نام یهودا یکی از دوازده پسر حضرت یعقوب گرفته شده وهمچنین ماشیح یا ناجی که یهودیان در انتظارش میباشند از نسل یهودا خواهد بود. از آنجا که یهودا در زبان لاتین Judah جودا تلفظ میشود به همین جهت به یهودیان Jew میگویند وکلم جهود در زبان فارسی از همین جا آمده با این تفاوت که در ایران کلم جهود را زمانی مورد استفاده قرار میدهند که بخواهند یهودیان را مسخره کرده ویا با بی احترامی از آنان یاد کنند. اما دلیل دیگر که نام یهودی به آنان داده شده این است که در عبری کلم یهودیم یعنی مردمان خدا وسه حروف اول نام یهودا در عبری وسه حروف اول نام اعظم خداوند در عبری که یهودیان اجاز تلفظ آن را ندارند یکی میباشد.
در اصل یهودی به کسی گفته میشود که از نسل حضرت ابراهیم، حضرت اسحاق وحضرت یعقوب وهمسرانشان باشند و یهودیت باور واجرای قوانینی الهی است که در زمان این پیامبران اجرا میشده و پس از خروج بنی اسرائیل از مصر خداوند توسط حضرت موسی از طریق توراه در کوه سینا رسماً به یهودیان اعطا فرمود.
یک فرد یهودی کسی است که مادرش یهودی باشد ویا از طریق آموزش توسط مراجع صلاحیت دار جامع یهودی به این دین گرویده شود. حتی اگر فردی پدرش غیر یهودی بوده ولی مادر یهودی داشته باشد وبه هیچ عنوان قوانین یهود را رعایت نکند این شخص
از نظر قانون یهودیت، یهودی به حساب میاید
اگر فردی از پدر یهودی متولد شود ولی مادری غیر یهودی داشته باشد و حتی کاملاً با قوانین یهودی بزرگ گردد طبق قانون یهود، یهودی نبوده وچنین شخصی میبایست وقتی به سن قانونی رسید مانند یک غیر یهودی مراحل گرویدن به دین یهود را انجام داده و یهودی شود.
اما به مجرد اینکه شخصی غیر یهودی پس از گذراندن مراحل قانونی به یهودیت گرویده شد او همانند یک یهودی است که جد آن به حضرت یعقوب میرسد. اصولاً در یهودیت تبلیغ دین مجاز نبوده ویک یهودی نمی تواند دیگران را مجبور به تغییر مذهب کند مگر خودشان بخواهند تغیر مذهب داده و طبق قوانین شرعی و آموزش قوانین یهودیت، یهودی شوند. چرا که در باور یهودیت همانطور که اشاره شد انسانیت، خداپرستی و کسب علم ودانش هدف بوده و فقط با عوض کردن دین به تنهائی مسئله ای حل نمیشود واگر اینگونه بود در بین ادیان دیگر این همه اختلاف و برادر کشی مشاهده نمیشد.
در طول هزاران سال از تاریخ یهود افراد بسیاری چه از مردم عامی ویا رهبران دیگر مذاهب، وزرا وشاهزادگان به یهودیت گرویده اند که وابستگی وخدمت بعضی از آنان به یهودیت به حدی بوده که میتوان گفت ادام حیات یهودیت مدیون آنان است که برای نمونه میتوان از بتیا دختر فرعون مصر، ییترو پدر زن موشه ( حضرت موسی ) که رهبر و کاهن اعظم سرزمین خود بود، اونقلوس پسر برادر امپراتور روم، ربی عقیوا که پدر بزرگش به یهودیت گرویده بود نام برد، امروزه در
کشورهای آزاد به یهودیانی بر میخوریم که از آفریقا، هند، چین، ژاپن ، مکزیک و حتی کشورهای عربی به یهودیت گرویده اند.
امر مهمی که بر عکس دیگر ادیان در یهودیت به آن اشاره وتاکید میشود این است که برای رضای خداوند و به بهشت رفتن حتماً نباید که یهودی بود بلکه انسانیت است که شرط اصلی است و زیر بنای هر نظام وباوری میبایست بر انسانیت وانسان دوستی برقرار باشد، جان هر انسانی ارزشمند بوده و کسی که در زندگی گذرای امروز دست یاری و کمک ونجات به دیگر انسانها بدهد، خداوند نیز او را نیز دوست داشته و با اوست چه یهودی باشد ویا غیر یهودی و از نظر روحانی مقامی در عالم باقی دارد وبهشت از آن اوست واین یک شعار نیست بلکه در تاریخ یهود بسیار به این مطلب اشاره شده و مورد اهمیت است وبرای پی بردن به امر انسان دوستی و نوع دوستی خیلی ساده به ماهیت کلم عبری آدم ( آ- د- م ) که طبق معمول درعربی و فارسی کپی شده توجه کنیم به عمق و درایت فلسف یهود پی میبریم .
در عبری کلم آدم هرگز جمع بسته نمیشود و چیزی در یهودیت بنام آدمها نداریم و در این رابطه فلاسف یهود توضیح داده و میگویند که چون ریش تمام انسانها از حضرت آدم بوده و هدف یگانگی واتحاد در جوامع بشری است ، از این رو برای نشان دادن این معیار در یهودیت
کلم آدم فقط به صورت مفرد نوشته میشود و آنهایی که بدنبال دو دستگی و یا چند دستگی هستند آدم به حساب نمیآیند وراز تکامل بشری و صلح وصفا تنها از طریق یگانگی واتحاد حاصل میشود.
در دوران سلطنت حضرت داوود که میزان ایمان و آگاهی یهودیان به یهودیت بسیار زیاد بود، هنگامی که حضرت داوود به جنگ میرفت تلفات میداد ولی قوم بت پرستی که در جوار کشور اسرائیل زندگی میکردند در جنگهای خود تلفاتی نمیدادند و حضرت داوود با مشاهده این موضوع کنجاو شد که علت چیست وخداوند در وحی به او گفت با وجودی که تو ویهودیان ایمان و آگاهی کامل به خداوند دارید اما چون عده ای از شما نسبت به هم بدی میکنند من هم ش
ما را در کارزار کمک نمیکنم ولی طایف بت پرست هم جوار کشور شما با وجودی که مرا قبول ندارند ولی با یکدیگر خوب بوده ودر صلح زندگی میکنند از این رو من هم آنان را در کارزارشان یاری میکنم.
یهودیان در عید پسح ( فطیر ) که به مدت یک هفته جشن میگیرند، در روزی که مصادف با غرق شدن سربازان مصری در دریا میباشد اجازه خواندن هلل و شادی کامل ( ه – ل – – ل هلهله) را ندارند. با وجودی که آنان در تعقیب یهودیان بوده تا آنان را نابود کنند. (یهودیان اجازه ندارند در کشته شدن دشمنان خود شادی کنند.)
مطالع این اشارات در کتب مقدس یهود این امر را روشن میکند که در یهودیت فقط خدا پرست بودن تنها کافی نبوده وباور داشتن به دین خواصی شخص را بهشتی ویا جهنمی نمیکند بلکه از دید یهودیت هم انسانها از یک ریشه وآن هم حضرت آدم بوده و فلسف خلقت و زندگی بشر در این راهروی گذرا، تکامل ورسیدن به عالم باقی است ودر باور یهودیت یک روحانی یهودی که رفتار غیر انسانی دارد میتواند جهنمی بوده و بر عکس شخصی عامی غیر یهودی ولی عادل وانسان دوست میتواند بهشتی باشد. در یهودیت هر انسانی از پیغمبر گرفته تا فرد عامی میتواند اشتباه کند و هیچ گونه مزیتی یکی بر دیگری ندارد وتنها تفاوت در این است که هر چه شخص بیشتر آگاه باشد سطح توقع الهی واجتماعی نسبت به رفتار آنان متفاوت است از این رودر یهودیت جریم فردی آگاه نسبت به شخصی عامی در مورد یک خلاف یکسان، به مراتب بیشتر است.
در یهودیت تنها خداوند است که کامل وابدی است ولی پیغمبران این خواص
الهی را در این دنیا ندارند ولی به خاطر رسالتی که دارند مورد احترام بوده و هیچ یهودی حق ندارد که به آنان ودیگر انسانها سجده کرده ومورد پرستششان قرار دهد، اما از آنجا که روح انسان نزدیک به ذات مقدس الهی است پس از سپری کردن این دنیا وتکامل روحانی میتواند در عالم باقی به ابدیت دست یابد ولی هرگز نباید مورد پرستش قرار گیرد. در اماکن مقدس یهودی نصب هر گونه عکس و مجسمه ممنوع است ویک یهودی نمیتواند در محلی که مجسمه ویا عکس انسان و حیوانات باشد به نیایش ونماز بپردازد.
در توراه تا زمانی که حضرت موسی زنده بود خداوند او را انسان کامل خطاب نکرد بلکه پس از درگذشت آن حضرت بود که از ایشان به عنوان یک شخص کامل وعادل یاد شد چرا که هر انسانی در هر لحظ زندگی میتواند با خطای خود از درج بالا روحانی سقوط کند ویا بر عکس، در یهودیت هر انسانی به جهت داشتن روح مقدس ظرفیت آن را دارد که به مقام پیغمبری برسد و این بستگی به راه وروش زندگی او ودرک نظام آفرینش وشناخت به چگونه رسیدن به هدف واقعی است.( در باور یهودیت به جهت اینکه روح هر انسانی منشا الهی داشته، خلاق و مقدس آفریده شده و فرد پرستی برای او منع شده ) و این روح مقدس میبایست که در بدنی خاکی وفیزیکی به تکامل خود دست یابد و هماهنگی درست روح و بدن است که رسیدن به این هدف را میسر میسازد.
از آنجا که تکامل ورشد معنوی اصل خلقت میباشد لذا تح
قیق ومطالعه تنها راه دستیابی به این هدف است وبا قبول این واقعیت است که افرادی که مایل به قبول یهودیت هستند میبایست مدتی در کلاسها ومدارس یهودی به آموزش و تحقیق پرداخته و سپس با آگاهی از قوانین یهود تصمیم بگیرند که آیا مایل به گرویدن به یهودیت هستند ویا نه، نه به خاطر مقام ویا وابستگی های شخصی ویا مالی بلکه بخاطر خود اصل یهودیت چرا که باور دینی با انسان متولد میشود و جزو شخصیت یک فرد میباشد وبه راحتی با گفتن جمله ای ویا غسل کردن در آب ویا به زور قابل تغیر نیست همانطور که خداوند انسان را با نیروی عقل وحق انتخاب آفریده، میبایست از همین دو نیروی مهم برای زندگی و آینده خود ونسلهای بعد استفاده کرده و مسیر خود را مشخص کند.
کلمه اسرائیل در عبری به معنی برگزیده میباشد و زمانی حضرت یعقوب به این لقب نائل شد که مدت ۱۴ سال در یشیوا ( دانشگاه الهیات ) زیر نظر شِم
و عِور به کسب علم پرداخت و سمبل علم ودانش در یهودیت به شمار آمد از این رو در یهودیت برای رسیدن به تکامل قدم اول رفتار مناسب با دیگر انسانها وانسان دوستی ، سپس عبادت وپرستش خداوند و در مرحله بعد کسب علم ودانش است که انسان را به هدفی که از آفرینش او در نظر گرفته شده میرساند و لقب دادن اسرائیل به قوم یهود یک یاد آوری است که همانطور که حضرت یعقوب پس از سالیان طولانی وکسب علم به این لقب نائل آمد، انسانهایی که در راه علم وپیشرفت تلاش کنند نیز برگزیده خواهند بود و بنی اسرائیل نام دارند، کما اینکه امروزه قدرت و بزرگی در علم ودانش بوده وافراد برگزیده انسانهائی هستند که آگاهی واطلاعات ( Data ) زیاد دارند و این اطلاعات است که در دنیای تکنولوژی امروز عامل قدرت و برتری است .از نظر علمی تمام اطلاعات را میتوان به صورت ( ۰ – ۱ ) در برنامه های کامپیوتری ثبت و مورد استفاده قرار داد ومیتوان گفت دنیا بدون این دو عدد کاملا فلج است.
طبق قبالا ارزش عددی کوچک (گیمتریا)(کپی شده آن در عربی و فارسی حروف ابجد نام دارد) کلمه اسرائیل عدد ۱۰ میشود همچنین گیمتریای کوچک ( علم و دانش ) نیز عدد ۱۰ میباشد و فرمانهای خداوند که شالوده توراه است به صورت ۱۰ فرمان نازل شدند، همچنین در دوران حکومت فرعون مصر و در برخورد دو نظام فکری الهی و مصر( در هر دوره این برخورد وتضاد به صورت مختلف وجود دارد ) مصریان توسط ۱۰ ضربت تنبیه شدند. ارزش عددی حرف عبری ( ) که نام اعظم خداوند،کلم یهودی، کلم اسرائیل با آن آغاز میشود ۱۰ میباشد. در بالای تمام حروف عبری حرف ( ۱۰) نیز وجود دارد وطبق قبالا دنیا با آن ( ۱۰ ) خلق شده این اشارات و دیگر رموز توراه به صراحت نشانه از خالقی دارد که از مخلوقاتش انتظار خلاقیت وپیشرفت را دارد. شاید این حرف چندین ده پیش قابل درک نبود اما امروزه پس از هزاران سال با پیشرفت درتکنولوژی قابل فهم تر میباشد که چگونه از یک حرف ویا عدد میتوان چیزی را خلق کرد و امروز با چشم خود میبینیم از همین اعداد و حروف وبرنامه ریزی صحیح میتوان دنیایی را خلق و یا نابود کرد، توسط همین ۰-۱ در چند سال اخیر به تکنولوژی دست پیدا کرده ایم که ما را قادر میسازد محمول پستی را که از یک سر دنیا به نقط دیگر دنیا ارسال کرده ایم را رد یابی کرده و از محل آن آگاهی پیدا کنیم. در حالی که بشر در طی چند دهه به چنین پیشرفتهایی دست یافته قدر مسلم خداوند با حکمت ابدی خود نظارتی غیر قابل تصور از روح ما که توسط قالبی فیزیکی در حال انتقال به هدفی والا است را دارد .
فلسطین و حکومت اسلام
سواحل دریای مدیترانه تا کنار بحر احمر در ابتدای ظهور اسلام، دستخوش دولتهای بزرگ ایران و روم بود و شهرهای فلسطین زیرنظر پاپهای مسیحی اداره میشد. یهودیانی که فلسطین را ارض موعود میدانند در آن روزگار مالک هیچ قسمت از ساحل دریا نبودند. حتی از حکومت اورشلیم هم که پایگاه سلطنت حضرت داوود و سلیمان بود سهمی نداشتند. روی این حساب یهودیان در فکر آن بودند که انقلابی به پا کنند تا شاید دست مسیحیان را از آنجا کوتاه کنند. با خسرو پرویز روابط سری برقرار نمودند و بدین ترتیب با همکاری یهودیانی که با سپاه پارس همکاری نموده بودند، فتح فلسطین را برای دولت ایران آسان نمودند. ولی با گذشت زمان رومیان تجدید قوا نمودند و قدرت از دست رفته خویش را در منطقه تا حدی باز یافتند.
سپاه اسلام در اراضی فلسطین
حضرت محمد(ص) تا آخرین روزهای حیات خویش، مسلمانان را به پایداری و استقامت وادار مینمود و به فتح خاک روم و ایران نوید میداد. در زمان
عمربنالخطاب مسلمانان به اراضی عراق، شام و فلسطین وارد شدند و قمستی از جنوب فلسطین را فتح کردند. در سال ۱۳ هجری که لشکر اسلام قدرت کافی بدست آورده بود، در بیابان «اَجنادین» لشکر روم را شکست داد. بطور خلاصه فتح تمامی خاک فلسطین و شامات و قسمت عمده عراق مدت ۳ سال طول کشید و در زمان عمر شهر بزرگ اورشلیم به محاصره سپاه اسلام درآمد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.