تصحیح نسخه خطی «شرح قصیده الأشباه مفجّع بصری» و ترجمه اصل قصیده


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 تصحیح نسخه خطی «شرح قصیده الأشباه مفجّع بصری» و ترجمه اصل قصیده دارای ۷۷ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد تصحیح نسخه خطی «شرح قصیده الأشباه مفجّع بصری» و ترجمه اصل قصیده  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز تصحیح نسخه خطی «شرح قصیده الأشباه مفجّع بصری» و ترجمه اصل قصیده۲ ارائه میگردد

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تصحیح نسخه خطی «شرح قصیده الأشباه مفجّع بصری» و ترجمه اصل قصیده،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن تصحیح نسخه خطی «شرح قصیده الأشباه مفجّع بصری» و ترجمه اصل قصیده :

چکیده

این رساله در راستای امر خطیر احیای متون، به تصحیح و بررسی نسخه خطی «شرح قصیده الاشباه» مفجّع بصری (ف۳۲۷هـ)، ادیب، شاعر، کاتب، نحوی و لغوی برجسته عصر عَبَّاسی، از شاعران متعهد شیعه قرن چهارم هجری پرداخته، تا خوانندگان گرامی، با وی و فرهنگ و ادب و شعر و جایگاه شاعر و شرایط زمانه او آشنا گردند. مفجّع بصری در شعر خویش به موضوع اهل بیت (ع) اهتمام ورزیده، و در مظلومیت آنان، غم و اندوه بسیار داشته، که به همین خاطر به این لقب، شناخته شده است.

از ولادت و دوران نوجوانی شاعر، اطلاع بسیاری در دست نیست، که شاید بتوان دلایل سیاسی و مذهبی را علت اصلی این امر دانست.

شخصیت و عقیده مفجّع در هیچ یک از کتب تاریخی و تراجم، به بدی ذکر نشده و تماماً او و جایگاهش را ستوده اند.

همچنین مفجّع حایز جایگاه علمی و ادبی رفیعی در عصر خود بوده، و در غرائب لغات، و نحو، و قرآن و حدیث، و روایت، و تاریخ اسلامی، و شناخت کشورها و اماکن جغرافیایی، به درجه استادی نایل آمد، و شاگردان بسیاری از محضر او بهره مند شدند؛ چنانکه او را قائم مقام ابن درید بصری در تألیف و تدریس معرفی کرده اند. این امر را می توان از اسامی آثار او که بالغ بر ۱۵ اثر می باشد فهمید، اما جای بسی تاسف است که از میان تمامی این تالیفات ارزشمند، فقط رساله «شرح قصیده الاشباه» و بخشی از کتاب «الترجمان فی معانی الشعر»، و قطعه هایی از دیوان او، برجای مانده است.

در مصادر و منابع مختلف، به استادان و شاگردان مفجّع، اشاره چندانی نشده است، که باید اسامی آنان را از لابلای کتابهای مرتبط، استخراج نمود.

درباره تاریخ وفات شاعر، اختلاف نظر وجود دارد، اما از میان سالهای ذکر شده، سال ۳۲۷ هجری صحیحتر می باشد، چرا که یاقوت حموی به نقل از «تاریخ ابن بشران»، روایتی را از ابن عبدالمجید بن بشران ذکر کرده، که دقیقاً تاریخ فوت شاعر را نشان می دهد.

دیوان مفجّع بصری مانند سایر شعرای هم دورانش، دربردارنده اکثر فنون شعری مهم، مثل وصف و غزل و رثاء و مدح و هجاء می باشد؛ هر چند که وی در برخی فنون، مانند هجاء، غزل و مدح، و خصوصاً مدح اهل بیت (ع) سرآمدتر می باشد. شعر مفجّع، نیکو و ارزشمند، و حجم بسیاری از آن در مورد ائمه اطهار (ع) است، که از بارزترین و مهمترین نمونه های آن «قصیده الاشباه» شاعر می باشد. مفجّع به صراحت تمام، مذهب امامیه خود را در این قصیده اعلان می کند، چرا که واژه «امامت» در ابیات متعددی از آن آمده، و به آن تصریح گردیده است. در این قصیده، به موضوع ولایت علی (ع) و فضایل حضرت پرداخته شده، و همچنین می توان تسلط شاعر به قرآن و حدیث و روایت و لغت عرب و تاریخ اسلامی را بخوبی در قصیده مشاهده کرد.

درباره نسخه خطی که در این رساله، به تصحیح و شرح و بررسی آن پرداخته شده، باید بگوییم که تنها نسخه موجود، به تصویر شماره (۱۲۹۰) با عنوان «شرح قصیده الاشباه»، با مضمون مناقب امیرالمومنین علی (ع) و بصورت منظوم، به خط احمد بن نجفعلی امینی تبریزی پدر علامه امینی (ره)، و در شمار نسخه های عکسی کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی موجود می باشد. متن نسخه، شرحی است بر قصیده الاشباه، که توسط خود مفجّع، انجام شده است. در این قصیده یائیه، استناد به حدیث نبوی «تشبیه یا اشباه» شده، حدیثی که حضرت علی (ع) را به انبیای اولو العزم (ع) تشبیه نموده، و ناظم در شرح قصیده، با استفاده از روایاتی که از مشایخ خود شنیده،‌ به شرح فضایل و مناقب علی (ع) می پردازد.

شایان ذکر است که ابیاتی جعلی، پیرامون ابوطالب (ع) و پدر ابراهیم (ع) و ادعای کافر بودن ایشان، در این نسخه به چشم می خورد، که با مذهب مفجّع منافات دارد، و با دلایل محکم و متقنی قابل رد می باشد.

مقدمه

میراث مکتوب اسلامی، مملو از ذخایر ارزشمندی است که بر برخی از آنها، سالیان متمادی و بلکه قرنها گرد و غبار فراموشی و غفلت نشسته است. اما خوشبختانه امروز در سراسر سرزمین اسلامی و بخصوص کشور عزیز ما، تلاشهای سترگ و گرانسنگی در جهت احیاء و تصحیح و تحقیق این میراث گرانبها، صورت گرفته، که جای بسی خرسندی است. باید گفت که جامعه دانشگاهی ما نیز از این قافله علمی و حرکت تحقیقی عقب نمانده و جای امیدواری است که این جنبش عظیم در میان دانشگاهیان، سیر پر شتابتری به خود بگیرد، و استادان گرامی و دانشجویان عزیز همت والایی در جهت این امر خطیر و احیاء و تصحیح متون کهن از خود نشان دهند.

این رساله نیز در این راستا، به احیاء و تصحیح و بررسی نسخه خطی «شرح قصیده الاشباه» مفجّع بصری شاعر اهل بیت، و از شاعران امامیه قرن چهارم هجری، می پردازد. در این رساله سعی شده است تا این شخصیت ادبی برجسته متعلق به سده چهارم هجری و میراث کهن وی که میراث غنی ادبی و علمی و مذهبی سرشار از التزام به ائمه اطهار (ع) است به محافل ادبی و پژوهشی معرفی گردد، تا خوانندگان با وی و فرهنگ و ادب و شعر و جایگاه شاعر و شرایط زمانه او آشنا گردند.

در خصوص صاحب این نسخه خطی نیز باید بگوییم که با کمی تفحص و غور در مصادر ادبی و تاریخی و کتب شرح حال و طبقات، به منظور جمع آوری مطالبی پیرامون شاعر، دریافتیم که آنچه از یک ادیب و شاعر و اهل حدیث و زبان شناس سرآمد و برجسته ای مانند مفجّع بر جای مانده، در قیاس با سایر شاعران و ادیبان معاصر وی مانند بحتری، ابن معتز، جاحظ، ابن قتیبه و دیگران، بسیار ناچیز می باشد. علت این امر نیز تا حدودی روشن و واضح می نماید، چرا که وی مانند اکثر شاعران و ادیبان هم عصرش، با دربار سلاطین عَبَّاسی ارتباط چندانی نداشته است. او در شعر خویش به موضوع اهل بیت (ع) اهتمام ورزیده، و لذا عدم حمایت درباریان و نیز اغراض سیاسی دست به دست هم داده اند تا نام او با گذر زمان کمرنگ گردد. به همین جهت سعی شده است در حد امکان، پژوهشی جامع و مفصل پیرامون اخبار و اشعار این ادیب و شاعر توانمند از منابع قدیم و جدید صورت گیرد، تا آنچنانکه شایسته است، مفجّع بصری، نام و جایگاهش را در میان دیگر شعرای ممتاز این دوره‌ بدست آورد.

رساله به سه فصل تقسیم شده است: فصل اول، شرح حالی است نسبتا مفصل بر زندگی مفجّع بصری و جایگاه علمی و ادبی این شاعر بزرگ شیعه. فصل دوم به بررسی دیوان شاعر پرداخته و مضامین و موضوعات اشعار آن را مورد تفحص و کنکاش قرار می دهد. در فصل سوم و پایانی که پیکره اصلی رساله را تشکیل می دهد، نسخه خطی «شرح قصیده الاشباه» تصحیح، و ابیات آن ترجمه، و مضامین مطرح شده در نسخه، با کمک منابع دست اول ادبی، لغوی، تاریخی، تفسیری، حدیثی، شرح حال، و کلامی، که یک به یک توسط پژوهشگر رؤیت شده، شرح و بررسی گردیده است.

در تصحیح این نسخه خطی، بر اسلوبهای زیر تکیه گردیده است:

۱- اساس کار، بر تنها تصویر موجود از نسخه اصلی، که در کتابخانه آیت الله مرعشی قم، به شماره (۱۲۹۰) موجود می باشد، قرار گرفته است.

۲- در شواهد شعری بیان شده در نسخه، تحقیق بعمل آمده، و صورت صحیح شواهد و منابع آن، ذکر گردیده است.

۳- آیات کریمه و احادیث شریفه و اخبار تاریخی، از نسخه خطی استخراج، و شرح و بررسی لازم در مورد آن انجام شده است.

۴- در تصحیح نسخه حاضر، قوانین علمی تصحیح نسخ خطی، لحاظ گردیده، و در تصحیح خطاها و بررسی صحت برخی اسامی أعلام و سلسله راویان، به کتابهای معتبر مربوطه مراجعه شده است.

۵- آیات و احادیث و شواهد شعری و برخی واژگان دشوار نسخه، حرکت گذاری شده است.

نگارنده در تحقیق و بررسی مطالعات خود پیرامون موضوع پایان نامه، از روش کتابخانه ای استفاده نموده و در برخی اوقات از سایتهای اینترنتی و لوح های فشرده مرتبط با موضوع، بهره گیری کرده است. متاسفانه کتابها و مقَالَات چشمگیری درباره شاعر نگاشته نشده است، جز کتاب «شاعر العقیده المفجّع البصری» نوشته دکتر عبدالرسول الغفّار که دار الزهراء بیروت در سال ۱۹۸۵ میلادی به چاپ رسانده است. نویسنده در این کتاب با استفاده از منابع مهم تاریخی و ادبی به جمع آوری اشعار و آثار مفجّع اقدام نموده و مختصری به شرح احوال شاعر نیز پرداخته است.

در خاتمه امیدوارم که این بضاعت مزجات با تمام کاستیها و لغزشهایش، مورد توجه استادان محترم و دانشجویان عزیز قرار گیرد. و ما توفیقی إلا بالله، علیه أتوکّل و إلیه أنیب.

سید مرتضی حسینی

تابستان ۱۳۸۸

فصل اول

زندگانی مفجّع بصری

و بررسی شرح حال او

۱-۱ نام و لقب و کنیه

ابوعبدالله محمَّد بن احمد بن عبدالله، ادیب و شاعر و کاتب و نحوی و زبان شناس شیعی برجسته بصره، ملقب به «مفجّع» می باشد (یاقوت حموی، ۱۹۹۳، ۵/۲۳۳۶-۲۳۴۴؛ ابن ندیم، بی تا، ۹۱؛ نجاشی، بی تا، ۳۷۴؛ شیخ طوسی، ۱۴۱۷، ۲۲۸ و ۲۲۹ و ۳۲۹؛ ابن شهر آشوب، ۱۹۶۱، ۱۷۹؛ قفطی، ۱۹۸۶، ۳/۳۱۲ و ۳۱۳؛ ابن داود حلی، ۱۹۷۲، ۱۶۲؛ علامه حلی، ۱۴۱۷، ۲۶۵؛ ذهبی، ۱۹۸۷، ۲۳/۶۴۷؛ صفدی، ۲۰۰۰، ۱/۱۱۶ و ۱۱۷؛ صفدی، ۱۹۸۷، ۱۸؛ سیوطی، ۱۹۷۹، ۱/۳۱) ([۱])

برخی منابع، دلیل این لقب را، سرودن اشعار در مورد اهل بیت (ع) و زاری شاعر بر مصایب و مظلومیت ائمه اطهار (ع) می دانند (نجاشی، بی تا، ۳۷۴؛ ابن داود حلی، ۱۹۷۲، ۱۶۲؛ علامه امینی، ۱۹۷۷، ۳/۳۶۱؛ شوقی ضیف، ۲۰۰۱، ۳۹۷) و به عقیده برخی منابع دیگر، سرودن بیت زیر سبب شد به مفجّع ملقب گردد (یاقوت حموی، ۱۹۹۳، ۵/۲۳۳۷؛ قفطی، ۱۹۸۶، ۳/۳۱۲؛ شوقی ضیف، ۲۰۰۱، ۳۹۷؛ عانی، ۱۹۸۲، ۲۱۷؛ کیلانی، ۱۹۹۶، ۱۳۵):

إنْ کانَ قِیلَ لِیَ المفجّع نُبْزَاً

فَلَعَمْری أَنَا المفجّع هَمَّا([۲])

(نجاشی، بی تا، ۳۷۴؛ ابن داود حلی، ۱۹۷۲، ۱۶۲؛ عبدالقادر بغدادی، ۱۹۸۳، ۱۱/۲۶۹؛ شیخ عَبَّاس قمی، بی تا، ۳/۱۹۷؛ علامه امینی، ۱۹۷۷، ۳/۳۶۱؛ عانی، ۱۹۸۲، ۲۱۸)

قفطی در خصوص لقب شاعر چنین گوید: «او شعر بسیاری درباره اهل بیت (ع) دارد، که در آن اسامی ایشان را ذکر می کند و بر شهادتشان زاری و ندبه سر می دهد، و از این روست که مفجّع نامیده شده است»([۳]) (قفطی، ۱۹۸۶، ۳/۳۱۲)

اما ابن عساکر در کتاب «تاریخ دمشق»، علت سرودن شعر درباره اهل بیت (ع) توسط مفجّع و الگو برداری وی از «کمیت بن زید اسدی» را اینگونه بیان می کند: «ابوالحسن نجار گوید: از ابوعبدالله مفجّع شنیدم که می گفت: علت سرایش شعر توسط من درباره اهل بیت (ع) این است که در جزئی از شعر کمیت نگریستم، پس از آن در همان شبی که قدری از شعر وی را خواندم، در خواب امیر مومنان علی (ع) را دیدم، پس عرض کردم: دوست دارم که درباره اهل بیت (ع) شعر بسرایم. فرمود: تو را به کمیت راهنمایی می کنم، پس دنباله روی او باش، چرا که او امام و پیشوای شاعران ما اهل بیت (ع) می باشد و پرچم ایشان روز قیامت در دستان اوست تا آنان را به سوی ما هدایت کند»([۴]) (ابن عساکر، ۱۹۹۷، ۵۰/۲۴۶ و ۲۴۷)

ابن ندیم در فن سوم از مقَالَه دوم کتاب خود «التصحیح نسخه خطی «شرح قصیده الأشباه مفجّع بصری» و ترجمه اصل قصیده
فهرست»، شرح حال مفجّع بصری را در طبقه علمای نحوی و لغویی ذکر می کند که به هر دو مکتب بصره و کوفه در قواعد نحوی و زبانی گرایش دارند (ابن ندیم، بی تا، ۹۱) کارل بروکلمان نیز مفجّع را در گروه عالمان بغداد قرار می دهد و به مدرسه و مکتب او اشاره می کند (بروکلمان، بی تا، ۲/۲۳۶)

کنیه اصلی وی «ابو عبدالله» می باشد؛ اما برخی مصادر مثل «جذوه المقتبس» حُمیدی و «تاریخ الادب العربی- العصر العَبَّاسی» شوقی ضیف، کنیه وی را «ابو عبیدالله» ذکر کرده اند: «ابواحمد عسکری نحوی از ابو عبیدالله مفجّع، شعری برای ما خواند»([۵]) (حُمیدی، ۱۹۶۶، ۳۰۴؛ ابن عساکر، ۱۹۹۶، ۳۸/۳۲۱؛ شوقی ضیف، ۲۰۰۱، ۳۹۶)

مفجّع در اکثر منابع به این لقب خوانده می شود، اما در «کشف الظنون» حاجی خلیفه، با تصحیف، لقب او «العَجیج»([۶]) آمده است (حاجی خلیفه، بی تا، ۱/۱۰۴ و ۲/۱۱۳۱) لقب شاعر «ابن المفجّع» نیز ذکر شده است (زبیدی، ۱۹۸۰، ۱۹/۵۴۴)

با توجه به اختلاف ذکر القاب در منابع، و اجماع اکثر کتابها بر لقب «المفجّع»، می توانیم در این باره به کم دقتی و تصحیف برخی مولفان و یا اشتباهات چاپی حکم کنیم.

در مورد نام پدر شاعر نیز اختلافاتی در منابع دیده می شود. برخی نام پدر او را «عبدالله» ذکر کرده اند؛ مثلاً ابن ندیم در «تصحیح نسخه خطی «شرح قصیده الأشباه مفجّع بصری» و ترجمه اصل قصیده
فهرست» خود و یاقوت حموی به نقل از «تاریخ ابن بشران» گویند: «محمَّد بن عبدالله المفجّع» (یاقوت حموی، ۱۹۹۳، ۵/۲۳۴۰؛ ابن ندیم، بی تا، ۹۱؛ زبیری، ۲۰۰۳، ۲/۱۹۲۴)؛ ذهبی نیز در کتاب «تاریخ الإسلام» می گوید: «هو محمَّد بن عبدالله البصری النحوی» (ذهبی، ۱۹۸۷، ۲۳/۶۴۷ ش۵۷۵)؛ اما صفدی، قول دیگری را درباره نام پدر او نقل می کند: «هو محمَّد بن محمَّد» (صفدی، ۲۰۰۰، ۱/۱۱۶؛ سزکین، ۱۹۹۱، ۲/۵۰۹) و در کتاب «تصحیح التصحیف» صفدی، نام پدر او «عبیدالله» ذکر شده است (صفدی، ۱۹۸۷، ۱۸؛ کیلانی، ۱۹۹۶، ۱۳۵)

نام جدّ وی در اکثر منابع، «عبدالله» ذکر شده است، به استثنای چند منبع، که نام جدّ مفجّع را «عبیدالله» آورده اند (یاقوت حموی، ۱۹۹۳، ۵/۲۳۳۶؛ زرکلی، ۲۰۰۲، ۵/۳۰۸؛ جبوری، ۲۰۰۳، ۱۱۸؛ زبیری، ۲۰۰۳، ۲/۱۹۲۴)

یاقوت حموی خاطر نشان می کند که سلسله نسب مفجّع را با استناد به خط طبری معروف به «مِضْرابُ اللَّبَن»([۷]) بصری یافته است: «محمَّد بن احمد بن عبیدالله کاتب، معروف به مفجّع، همنشین ثعلب، همچنین به خط طبری معروف به مضراب اللبن از اهالی بصره، نسب مفجّع را یافتم»([۸]) (یاقوت حموی، ۱۹۹۳، ۵/۲۳۳۶)

در کتاب بروکلمان، نام پدر و جدّ مفجّع، اشتباهاً اینگونه ذکر گردیده است: «المفجّع محمَّد بن أحمد بن أحمد بن عبیدالله الکاتب البصریّ» (بروکلمان، بی تا، ۲/۲۳۶) اکثر منابع – آنچنانکه قبلا ذکر شد- نام پدر وی را «احمد» و نام جد وی را «عبدالله» ثبت کرده اند، و به نظر می رسد این موارد اختلاف در شمار تصحیفات و اشتباهات نوشتاری قرار گیرد.

۱-۲ ولادت و نوجوانی

تقریباً اکثر منابعی که در مورد مفجّع بصری سخنی به میان آورده اند، به زندگی شاعر به صورت موجز و خلاصه پرداخته اند و سخنی از محل تولد، و ذکری از خانواده و اصل و نسب وی، و بطور کلی زندگی پیش از مطرح شدن مفجّع در محافل و مجامع علمی و ادبی، به میان نیاورده اند. اما از آنجایی که کتب تراجم و سایر منابع شرح حال مفجّع، او را به بصره منسوب می کنند و وی را «مفجّع بصری» می نامند،‌ این احتمال قوی می شود که شاعر در بصره متولد شده باشد،‌ چرا که غالباً‌، افراد را به محل تولدشان نسبت می دهند. شاید بتوان دلایل سیاسی و مذهبی را علت اصلی بیان زندگی شاعر بطور خلاصه توسط اکثر منابع، دانست (غفار، ۱۹۸۵، ۱۵ و ۱۶)

۱-۳ شخصیت و مذهب

شاعر در بصره، محیطی که با محبت و تشیع علی و فرزندانش (ع) ممتاز می گردد، متولد شده است. در قرن دوم و سوم هجری، مذهب شاعران در کنار دیگر خصوصیات، یکی از مهمترین اموری بود که شاعری را از دیگر شاعران متمایز می ساخت (غفار، ۱۹۸۵، ۴۷)

مفجّع آنچنانکه از اشعار او بخصوص «قصیده الاشباه» وی مشخص است، شاعری است شیعی و دوازده امامی. یکی از بارزترین نشانه ها و دلایل عشق و محبت او به علی و خاندانش (ع)،‌ قصیده «الأشباه» اوست، و آنچنان که در فصلهای بعدی مفصلاً به آن خواهیم پرداخت، در این شاهکار شعریش، به بیان فضایل علی (ع) می پردازد و آن حضرت (ع) را با استناد به حدیثی از پیامبر اعظم (ص) معروف به «حدیث تشبیه یا اشباه»، جامع صفات و شبیه پیامبران الهی (ع) معرفی می کند.

هیچ یک از کتب تاریخی و تراجم، از شخصیت و عقیده وی به بدی یاد نکرده اند و تماماً او و جایگاهش را ستوده اند. مثلاً نجاشی گوید: «او بزرگیست از بزرگان زبان و ادب و حدیث، و دارای مذهب صحیح و اعتقاد نیکو و شعر بسیار درباره اهل بیت (ع) می باشد»([۹]) (نجاشی، بی تا، ۳۷۴؛ ابن داود حلی، ۱۹۷۲، ۱۶۲؛ حر عاملی، ۱۴۱۴، ۳۰/۴۵۸؛ کلباسی، ۱۴۱۹، ۲/۲۵۵ و ۳۳۶؛ شیخ عَبَّاس قمی، بی تا، ۳/۱۹۷؛ علامه امینی، ۱۹۷۷، ۳/۳۶۱؛ زبیری، ۲۰۰۳، ۲/۱۹۲۴) قفطی و یاقوت حموی نیز گویند: «او شاعریست با سروده های بسیار، دانشمند و ادیب»([۱۰]) (یاقوت حموی، ۱۹۹۳، ۵/۲۳۳۷ و ۲۳۴۳؛ قفطی، ۱۹۸۶، ۳/۳۱۲؛ کیلانی، ۱۹۹۶، ۱۳۵) صفدی و ذهبی نیز اینچنین وی را وصف می کنند: «شاعری نوآور و بزرگ، و شیعه ای دلسوخته و آتشین طبع بود»([۱۱]) (ذهبی، ۱۹۸۷، ۲۳/۶۴۷؛ صفدی، ۲۰۰۰، ۱/۱۱۶؛ زبیری، ۲۰۰۳، ۲/۱۹۲۴) علامه امینی در کتاب خود «الغدیر» گوید: «مفجّع از معدود شیعیان امامیه است که او را به عقیده نیکو و سلامت مذهب و اندیشه درست ستوده اند»([۱۲]) (علامه امینی، ۱۹۷۷، ۳/۳۶۱) همچنین سیوطی به نقل از یاقوت حموی گوید: «او از نحویان بزرگ، و شاعری نوآور و شیعی بود»([۱۳]) (یاقوت حموی، ۱۹۹۳، ۵/۲۳۳۶؛ سیوطی، ۱۹۷۹، ۱/۳۱)

مفجّع به صراحت تمام، مذهب امامیه خود را در «قصیده الأشباه» اعلان می کند، چرا که واژه «امامت» در ابیات متعددی از قصیده او آمده، و به آن تصریح شده است؛ مانند این ابیات:

بیت ۴۵

و کَذاکَ الإِمامُ بالنَّهرِ أَفْنَی

مَنْ عَصَاهُ وَ طاوَعَ الرَّاسِبیَّا

بیت ۶۰

فَاجْتَلَی الصَّخْرَهَ الإِمامُ فَکانَتْ

کُـرَهَ الصَّولَجانِ تُدْحَی دَحِیَّا

بیت ۱۰۴

و کَمَا قامَ بالأَمَانهِ ذُو الکِفْـ

لِ وَجَدْنا إمامَنَا الهَاشِمِیَّا

بیت ۱۱۰

خِیْرَهٌ بِنتُ خِیْرَهٍ رَضِیَ اللّـ

ــهُ لَهَا الخَیْرَ و الإِمامَ رَضِیَّا

بیت ۱۱۴

قَتَلَ السَّیِّدَ الإِمامَ قَسیمَ الـ

ــنّارِ خَتْلاً کَیْمَا یَنالُ بَغِیَّا

بیت ۱۵۱

وَدَّ خَیْراً لِقَومِهِ و أَبَی الرَّحـ

ـمَانُ إلّا إمامَنَا الطَالِبِیَّا

مفجّع همچنین در این قصیده، به موضوع وصایت و جانشینی و ولایت علی (ع) تأکید می کند و چنانکه خواهد آمد، یکی از دلایل قتل او، همین صراحت در بازگویی عقاید مذهبیش می باشد.
۱-۴ جایگاه علمی – ادبی

همین اندازه در شناخت جایگاه علمی و ادبی مفجّع بصری کافی است که بگوییم وی شاعر و ادیب و عالم و کاتب زمان خود در بصره بوده است. یاقوت حموی به نقل از «تاریخ ابن بشران» درباره او می گوید: «او شاعر و ادیب بصره بود، در مسجد جامع بصره می نشست و از کلام او کتابت، و نزد او شعر و زبان شناسی و تالیفات خوانده می شد»([۱۴]) (یاقوت حموی، ۱۹۹۳، ۵/۲۳۴۰؛ بروکلمان، بی تا، ۲/۲۳۶؛ علامه امینی، ۱۹۷۷، ۳/۳۶۱؛ کیلانی، ۱۹۹۶، ۱۳۶) و نیز برخی منابع گویند: «مفجّع، مصاحب و همنشین ابن درید و [پس از فوت او] جانشین و قائم مقام وی در بصره جهت تالیف و املاء می باشد»([۱۵]) (یاقوت حموی، ۱۹۹۳، ۵/۲۳۳۶؛ علامه امینی، ۱۹۷۷، ۳/۳۶۲؛ شوقی ضیف، ۲۰۰۱، ۳۹۶؛ کیلانی، ۱۹۹۶، ۱۳۵) همچنین شوقی ضیف ادیب و محقق معاصر عرب، مفجّع را اینگونه معرفی می کند: «او صاحب روایت گسترده و اطلاع دقیق به علم زبان شناسی و اخبار بود»([۱۶]) (شوقی ضیف، ۲۰۰۱، ۳۹۶)

همانگونه که اشاره شد، مفجّع بصری از برجستگان زمان خود در علم زبان شناسی و آشنا به غرائب لغات، و علم نحو، و علم حدیث و روایت آن، و آگاه از تاریخ اسلامی، و متبحر در شناخت کشورها و اماکن مختلف جغرافیایی، می باشد.

مفجّع بخاطر ارتباط با مسجد جامع بصره و به تبع آن آشنایی با استادان فن و مباحث و مناظره های علمی و مذهبی، روز به روز بر دانش خود افزود، و در نتیجه در زمینه های قرآن و حدیث و زبان شناسی و شعر و تاریخ اسلامی و دیگر علوم زمانه، به درجه استادی رسید، و شاگردان بسیاری از محضر او بهره مند شدند؛ چنانکه برخی او را قائم مقام ابن درید بصری در تألیف و تدریس معرفی کرده اند (یاقوت حموی، ۱۹۹۳، ۵/۲۳۳۶؛ علامه امینی، ۱۹۷۷، ۳/۳۶۲؛ شوقی ضیف، ۲۰۰۱، ۳۹۶؛ کیلانی، ۱۹۹۶، ۱۳۵) صاحب «الغدیر» نیز اینگونه درجه علمی و ادبی او را خاطر نشان می کند: «او یگانه ای از بزرگان علم و حدیث، و چونان گوهر میان گردنبند (دارای جایگاه مهم) در میان پیشوایان زبان شناسی و ادب می باشد»([۱۷]) (علامه امینی، ۱۹۷۷، ۳/۳۶۱)

از دیگر ویژگیهای شاعر، می توان به منصب ریاست دیوان انشاء اشاره کرد، چرا که مفجّع را در اکثر کتب شرح حال، با لقب «کاتب» معرفی کرده اند (یاقوت حموی، ۱۹۹۳، ۵/۲۳۳۶؛ علامه امینی، ۱۹۷۷، ۳/۳۶۱؛ اسماعیل پاشا بغدادی، ۱۹۵۵، ۲/۳۱؛ کحاله، ۱۹۹۳، ۳/۷۵) و این خود حاکی از جایگاه رفیع او در میان معاصرانش می باشد.

در کنار شعر و شاعری مفجّع، عامل دیگری نیز در جایگاه رفیع علمی او، نقش بسزایی را بازی می کند، و آن تسلط شاعر بر علم حدیث و روایت احادیث می باشد. بهترین دلیل بر این ادعا «قصیده الأشباه» و شرح خود شاعر بر قصیده است، و چنانکه در صفحات بعدی نمونه هایی در این خصوص بیان خواهد شد، بوضوح مشخص می گردد که چگونه مفجّع، احادیث نبوی (ص) را ذکر و اسناد و طرق آن را بر می شمارد؛ از همین روست که وی در زمره اهل حدیث ستوده شده است: «او بزرگیست از بزرگان زبان و ادب و حدیث»([۱۸]) (نجاشی، بی تا، ۳۷۴؛ ابن داود حلی، ۱۹۷۲، ۱۶۲؛ حر عاملی، ۱۴۱۴، ۳۰/۴۵۸؛ کلباسی، ۱۴۱۹، ۲/۲۵۵ و ۳۳۶؛ شیخ عَبَّاس قمی، بی تا، ۳/۱۹۷؛ زبیری، ۲۰۰۳، ۲/۱۹۲۴) و «مفجّع یگانه ای از بزرگان علم و حدیث است»([۱۹]) (علامه امینی، ۱۹۷۷، ۳/۳۶۱)
۱-۴-۱ آشنایی با قرآن و حدیث

مفجّع در ابیات بسیاری از دیوانش، بویژه در قصیده الاشباه خود، از مضامین و الفاظ قرآنی و احادیث نبوی (ص) بهره برده است. اسلوب وی به این صورت می باشد که از اقتباسها و اشارات قرآنی، یا به عنوان دلیل و شاهدی بر سخنان خود بهره می برد و یا به قصد تاکید بر موضوعات بیان شده در اشعارش، به آیات و روایات استناد می ورزد. به عنوان نمونه به ذکر تعدادی از ابیات در بر دارنده مضامین قرآنی و حدیثی می پردازیم، و تفصیل بحث را در بخش بررسی قصیده الاشباه ذکر خواهیم کرد:

بیت۴-

کَانَ فی عِلمِه کآدَمَ إذْ

عُلِّمَ شَرحَ الأَسماءِ والمَکْنِیَّا

این بیت به آیه )عَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِکَهِ فَقَالَ أَنبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَـؤُلاء إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ( (البقره/۳۱) اشاره می کند.

بیت۵-

و کَنُوحٍ نَجَّی مِنَ الهُلْکِ مَن سَیَّـ

ــرَ فی الفُلْکِ إذْ عَلَا الجُودِیَّا

این بیت به آیات کریمه )وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِیِّ( (هود/۴۴) و )فَإِذَا اسْتَوَیْتَ أَنْتَ وَ مَنْ مَعَکَ عَلَى الْفُلْکِ( (المومنون/۲۸) و نیز «حدیث مشهور سفینه»، که پس از این ذکر می شود، اشاره دارد.

بیت۲۱-

صَبرُهُ إذْ یُتَلُّ للذِّبْحِ حَتَّی

ظَلَّ بالکَبْشِ عِندَها مَفْدِیَّا

اشاره به آیات شریفه ) فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ * فَلَمَّا أَسْلَمَا وَ تَلَّهُ لِلْجَبِینِ… وَ فَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ( (الصافات/۱۰۲ و ۱۰۳ و ۱۰۷) دارد.

بیت۳۱-

أَنبَأَ الوَحیُ أَنَّ دَاوُدَ قَدْ کَا

نَ بِکَفَّیهِ صَانِعاً هَالِکِیَّا

اشاره دارد به آیات )وَ عَلَّمْنَاهُ صَنْعَهَ لَبُوسٍ لَکُمْ لِتُحْصِنَکُمْ مِنْ بَأْسِکُمْ( (الأنبیاء/۸۰) و )وَ لَقَدْ آَتَیْنَا دَاوُدَ مِنَّا فَضْلًا یَا جِبَالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَ الطَّیْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ * أَنِ اعْمَلْ سَابِغَاتٍ وَ قَدِّرْ فِی السَّرْدِ( (سبأ/۱۰ و ۱۱)

بیت۳۹-

أَجْرُهُ أَنْ یَزُفَّ إِنْ تمَّمَ المِیـ

ـقَاتَ إحْدَی ابْنَتَیْهِ مِنهُ هَدِیَّا

اشاره می کند به آیه کریمه )قَالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ هَاتَیْنِ عَلَى أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمَانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِنْدِکَ( (القصص/۲۷)

بیت۵۳-

و لَهُ مِنهُ إذْ عَلَا الحَجَرَ الصَّلْـ

ـــدَ بِضَرْبٍ فَانبَطَ المَاءَ رَیَّا

بیت۵۴-

فَجَری بِالعُیونِ عَشْراً‌ و ثِنْتَیـْ

ــنِ و أتَّـی لِکُلِّ عَیْنٍ أَتِیَّـا

دو بیت فوق به آیه کریمه )وَ إِذِ اسْتَسْقى مُوسى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَهَ عَیْن( (البقره/۶۰) و همچنین آیه )وَ قَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَهَ أَسْبَاطًا أُمَمًا وَ أَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاکَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَهَ عَیْنًا قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ( (الأعراف/۱۶۰) اشاره دارد، که چنانچه بعدا ذکر خواهد شد، در منابع تفسیری و روائی اهل سنت، شان نزول این دو آیه را درباره حضرت علی (ع) نیز ذکر کرده اند.

بیت۷۵-

إِنَّ هَارُونَ کَانَ یَخلِفُ مُوسَی

و کَذَا اسْتَخلَفَ النَّبیُّ الوَصِیَّا

اشاره می کند به آیه کریمه )وَ قَالَ مُوسَى لِأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لَا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ( (الأعراف/۱۴۲) و نیز «حدیث متواتر منزلت» که صفحات بعدی ذکر خواهد شد.

بیت۱۰۷-

و رَأَی عِندَها و قَدْ دَخَلَ المِحْـ

ــرابَ مِن ذِی الجَلالِ رِزْقاً هَنِیَّا

اشاره دارد به آیه )وَ کَفَّلَهَا زَکَرِیَّا کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا قَالَ یَا مَرْیَمُ أَنَّى لَکِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ( (آل عمران/۳۷)

بیت۱۵۷-

و إِذَا ارْتَاشَ و البَتُولَ و نَجْلا

هُ مَعَ المُصطَفَی الکِسَا الحَضْرَمِیَّا

این بیت اشاره دارد به آیه مبارکه تطهیر )إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا( (احزاب/۳۳)

بیت۱۵۸-

و بِهِمْ بَاهَلَ النَّبیُّ فَحَازُوا

شَرَفاً یَترُکُ الرِّقَابَ حَنِیَّا

اشاره دارد به آیه شریفه ۶۱ سوره آل عمران )فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَهَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ(

و آیات متعدد دیگری که خصوصاً در قصیده الاشباه مفجّع جلوه بیشتری دارد. در اینجا می توان گفت که شاعر با سرودن این قصیده، سعی کرده به اهل بیت عصمت و طهارت (ع) ارادت خاص خود را نشان دهد. اما بطور ضمنی می توان تسلط و مهارت شاعر را در بیان مضامین قرآنی و حدیثی و تاریخی با اسلوبی ادیبانه و شاعرانه، مشاهده کرد.

مفجّع بصری همچنین در قصایدش بخصوص قصیده الاشباه، از احادیث نبوی (ص) بسیار بهره برده است. با کمی دقت می توان پی برد که تمامی این احادیث ذکر شده در قصیده، به امام علی (ع) و مسایل مربوط به وصایت و خلافت و فضایل آن حضرت (ع) مرتبط می باشد. در اینجا به چند نمونه از احادیث معتبر و مشهور نزد اهل تشیع و تسنن مانند «حدیث سفینه» و «حدیث منزلت» و «حدیث ثقلین» و «حدیث غدیر» اشاره می کنیم و تفصیل مباحث را در شرح قصیده الاشباه بیان خواهیم کرد:

بیت۵-

و کَنُوحٍ نَجَّی مِنَ الهُلْکِ مَن سَیَّـ

ــرَ فی الفُلْکِ إذْ عَلَا الجُودِیَّا

این بیت «حدیث متواتر سفینه» را خاطر نشان می کند، که در جوامع روایى اهل سنت با تعابیر و طرق مختلفى از رسول خدا (ص) نقل شده است: «مَثَل خاندان من، مَثَل کشتى نوح است، هر که بر آن سوار شد، نجات یافت، و هر که تخلف نمود، غرق گردید»([۲۰]) (ابن حنبل، ۱۹۸۳، ۲/۷۸۶؛ دولابی، ۱۹۹۹، ۱/۱۳۷؛ طبرانی، ۱۹۸۳، ۳/۴۵؛ طبرانی، ۱۹۹۵، ۴/۹ و ۵/۳۵۴ و ۶/۸۵؛ طبرانی، ۱۹۸۵، ۱/۲۴۰ و ۲/۸۴؛ ابن عدی، ۱۹۸۸، ۶/۴۱۱؛ حاکم نیشابوری، بی تا، ۲/۳۴۳ و ۳/۱۵۱؛ ابو نعیم اصفهانی، ۱۹۸۸، ۴/۳۰۶) ([۲۱])

بیت۷۵-

إِنَّ هَارُونَ کَانَ یَخلِفُ مُوسَی

و کَذَا اسْتَخلَفَ النَّبیُّ الوَصِیَّا

این بیت اشاره می کند به «حدیث متواتر منزلت» که با تعابیر مختلف از پیامبر (ص) روایت شده است: «پیامبر (ص) به على فرمود: آیا راضى نیستى که منزلت تو نسبت به من، مانند منزلت هارون نسبت به موسى باشد، جز آنکه پس از من پیامبری نخواهد آمد؟»([۲۲]) (اسکافی، بی تا، ۲۱۹-۲۲۱؛ ابن حنبل، ۱۹۸۳، ۲/۵۶۷ و ۵۶۸ و ۵۷۰ و ۵۹۲ و ۶۱۰ و ۶۱۲ و ۶۷۰ و ۶۷۵؛ ابن حنبل، بی تا، ۱/۱۷۰-۱۷۹ و ۱۸۲ و ۱۸۴ و ۱۸۵ و ۳۳۰ و ۳/۳۲ و ۳۳۸ و ۶/۳۶۹ و ۴۳۸؛ مسلم، بی تا، ۴/۱۸۷۰؛ ابن ماجه، بی تا، ۱/۴۳ و ۴۵؛ ترمذی، ۱۹۸۳، ۵/۳۰۲ و ۳۰۴؛ نسایی، بی تا، ۴۸ و ۵۰ و ۶۴ و ۷۶-۸۵ و ۱۱۶؛ دولابی، ۱۹۹۹، ۱/۴۳۱؛ بیهقی، ۱۹۰۶، ۱/۳۱؛ طحاوی، ۱۹۹۴، ۵/۲۳ و ۲۴؛ ابن عبد ربه، ۱۹۸۳، ۵/۶۱ و ۳۵۷ و ۳۵۸؛ حاکم نیشابوری، بی تا، ۲/۳۳۷ و ۳/۱۰۹ و ۱۳۳؛ راغب اصفهانی، بی تا، ۲/۴۷۷؛ ابو نعیم اصفهانی، ۱۹۹۸، ۱۳۸ و ۱۴۶) ([۲۳])

بیت۱۳۹-

إنَّ عَهدَ النَّبیِّ فی ثَقَلَیْهِ

حُجَّهٌ کُنتَ عَن سِوَاهَا غَنِیَّا

این بیت اشاره می کند به «حدیث متواتر ثقلین» که پیامبر خدا (ص) فرمود: «من نزد شما دو چیز سنگین و با ارزش بجا مى ‏گذارم. اولین آن دو، کتاب خداست که در آن هدایت و نور است، پس آن را برگیرید و به آن تمسک جویید. سپس مردم را تشویق و ترغیب به کتاب خدا کرده و فرمودند: دومین آن دو اهل بیت من هستند. (و سه بار تکرار فرمودند) خدا را در مورد اهل بیت من به یاد داشته باشید»([۲۴]) (ابن سعد، بی تا، ۲/۱۹۴؛ ابن ابی شیبه، ۱۹۸۹، ۷/۱۸۶ و ۴۱۸؛ ابن حنبل، بی تا، ۳/۱۴ و ۱۷ و ۴/۳۶۶ و ۳۷۱ و ۵/۱۸۱ و ۱۸۹؛ ابن حنبل، ۱۹۸۳، ۲/۵۸۵ و ۶۰۳ و ۷۷۹ و ۷۸۶؛ مسلم، بی تا، ۴/۱۸۷۳؛ بلاذری، ۱۹۷۴، ۱۱۱؛ ترمذی، ۱۹۸۳، ۵/۳۲۹؛ نسایی، ۱۹۹۱، ۵/۴۴ و ۵۱ و ۱۳۰؛ نسایی، بی تا، ۹۳؛ ابن خزیمه، ۱۹۷۰، ۴/۶۲ ش۲۳۵۷؛ طحاوی، ۱۹۹۴، ۹/۸۸ و ۸۹؛ طبرانی، ۱۹۸۳، ۳/۶۵ و ۵/۱۵۴ و ۱۶۶ و ۱۶۹ و ۱۸۲ و ۱۸۶؛ حاکم نیشابوری، بی تا، ۳/۱۱۰ و ۱۴۸ و ۵۳۳؛ بیهقی، ۱۹۹۴، ۲/۱۴۸ و ۷/۳۰ و ۱۰/۱۱۳) ([۲۵])

بیت۱۴۲-

قَالَ هَذَا مَولَیً لِمَنْ کُنتُ مَولَا

هُ جِهَاراً یَقُولُهَا جَهْوَرِیَّا

بیت ۱۳۸ و۱۴۰ تا ۱۴۴ قصیده الاشباه، اشاره دارد به «حدیث متواتر غدیر»، که بسیار مشهور و معروف و معتبر است و با اسناد و الفاظ مختلف روایت گردیده: «هر کس را که من مولا و سرورم، پس علی مولای اوست»([۲۶]) (جهت اطلاع بیشتر نک: علامه امینی، ۱۹۷۷، ۱۴-۱۷۸)

و احادیث بسیار دیگری که قصیده الاشباه و شرح خود مفجّع بر این قصیده، سرشار از آن می باشد، و بیانگر علم او به منابع حدیثی و روایی شیعه و سنی در این زمینه است.

همچنین بجز احادیث نقل شده در نسخه خطی قصیده الأشباه که به برخی از آن اشاره شد، با تفحص در کتب مختلف به احادیث نبوی (ص) برخورد کردیم که اسناد آن به مفجّع باز می گردد و از او روایت شده است، مانند حدیثی که در کتاب «التدوین فی أخبار قزوین» در شرح حال فقیه قاضی، نوح بن اسماعیل قزوینی آمده است: «سرشت قلبها، بر دوستی کسی که به آن احسان می کند و نفرت کسی که نسبت به آن بدی می ورزد، آفریده شده است»([۲۷]) (رافعی قزوینی، ۱۹۸۷، ۴/۱۷۲)

اگر چه آلبانی از علمای بزرگ وهابیت، در کتاب «سلسله الأحادیث الضعیفه»، این حدیث را در شمار احادیث باطل قرار می دهد و درباره مفجّع بصری شناخته شده، می گوید: «و برای مفجّع شرح حالی نیافتم» (آلبانی، ۲۰۰۰، ۷/۳۳۶-۳۳۸ ح۳۳۲۶)

۱-۴-۲ روایت شعر

یکی دیگر از خصوصیات ویژه مفجّع بصری علاوه بر تسلط در کتابت، شعر، حدیث و زبان شناسی، مهارت تمام در علم روایت می باشد. او هم در علم حدیث و هم در باب شعر و ادب، صاحب امتیاز روایت می باشد، که نشان از حافظه قوی و آگاهی وافی او به این دو علم است. اکثر روایتهای شعری او به نقل از استادش ثعلب نحوی (ف۲۹۱هـ) می باشد.

با دقت در روایتهایی که از طریق مفجّع به ما رسیده، در می یابیم که در اکثر روایات خود، به ذکر سند توجه دارد؛ اما گاهی نیز دیده می شود که بدون بیان سند به ذکر روایت می پردازد. همچنین روایات شعری او، گاهی با یک داستان مفصل همراه است و گاهی بدون تفصیل به روایت شعر اقدام می کند. (غفار، ۱۹۸۵، ۴۳)

مثلاً مفجّع ابیاتی را از ثعلب روایت می کند و می گوید: «محمَّد بن احمد کاتب [مفجّع] از احمد بن یحیی نحوی [ثعلب] روایت کرد که گفت: ابن اعرابی از من پرسید: چند فرزند داری؟ گفتم: یک دختر، و برایش این ابیات را سرودم: اگر نبود امیمه، از نیستی ناله و زاری سر نمی دادم و در تاریکی های شب بسیار ظلمانی، راه نمی پیمودم. او زندگی مرا می خواست و من مرگ او را از روی ترس آرزو داشتم، و مرگ بهترین فرود آمده بر بهره ها و نصیب هاست»([۲۸]) (یاقوت حموی، ۱۹۹۳، ۲/۵۴۴)

همچنین سید مرتضی در «الأمالی» خود، روایتی را با ذکر اسناد آن، بازگو می کند: «ابوعبیدالله محمَّد بن عمران مرزبانی برای ما روایت کرد که محمَّد بن احمد کاتب [مفجّع] برای من ابیاتی سرود و گفت: احمد بن یحیی بن ثعلب از قول ابن اعرابی از مضرب که همان عقبه بن کعب بن زهیر بن ابی سلمی است، سرود: «پیوسته نفع و دوستی سلمی را امید داشتم در حالیکه او از من دور شد و موی دو طرف سرم به خاطر دوری او سپید گشت. ([۲۹]) (سید مرتضی، ۱۹۰۷، ۲/۱۱۰ و ۱۱۱)

نیز این روایت از سید مرتضی که به نقل از مرزبانی آن را بازگو می کند: «سید مرتضی گوید: مرزبانی برای ما نقل کرد و گفت: محمَّد بن احمد کاتب [مفجّع] برای ما روایت کرد و گفت: اصمعی گوید: هیچ کسی دهان را وصف نکرد مگر اینکه به این بیت بشر بن ابی حازم احتیاج یابد: «او لبهای خود را بر روی گل بابونه ای می گشاید گلی که آن را بارانهای ابر شبانگاهی جلا می دهد…» ([۳۰]) (همان، ۲/۱۵۱) در روایت فوق، ابیات دیگری نیز وجود دارد که به جهت طولانی شدن کلام، از ذکر آن خودداری کردیم.

در خصوص آگاهی و تسلط شاعر بر اشعار عربی و روایت آن، ابوعبید بکری اندلسی در کتاب «معجم ما استعجم»، سخن از مفجّع به میان می آورد، که مطالب ذکر شده در این کتاب، هم به مهارت مفجّع در روایت اشعار شاعران دلالت می کند، و هم اینکه شاعر بهره ای از شناخت اماکن جغرافیایی داشته، را نشان می دهد.

مثلا در توضیح ماده (البکرات) اینچنین می گوید: «بکرات: درختان تلخ مزه سیاه واقع در «رحرحان» است که امروالقیس در مورد آن چنین سروده است:

به بالای سر او آمدم در دیار «بکرات»، جایی است که مناطق «عاذمه» و سنگلاخهای محکم و برآمده در آنجا بسیار است، و برای رسیدن به آن مناطق «غول» و «حلّیت» و «نفء» و «منعج» را طی کردم تا به منطقه عاقل رسیدم که در آنجا تپه هایی از کلوخ بود. مفجّع طی روایتی مصرع اول از بیت دوم را اینگونه نقل می کند: فغُولٍ فحلِّیتٍ فَبَقٍّ فَمَنعِجٍ»([۳۱]) (ابوعبید بکری، ۱۹۸۳، ۱/۲۶۷ و ۲۶۸)

همچنین بزرگان علم زبان شناسی عربی، یعنی زَبیدی در «تاج العروس» و ابن منظور در «لسان العرب»، ابیاتی با روایت مفجّع، و ذکر نظرات لغوی او در خصوص برخی واژگان، را نقل می کنند که جهت اطلاع، می توان به این فرهنگ لغتها مراجعه نمود. (زبیدی، ۱۹۸۷، ۲/۲۳ و ۳/۸۲ و ۱۹/۵۴۴ و ۲۶/۲۴۳ و ۲۷/۳۷۱ و ۲۹/۱۲۰ و ۳۶/۹۵؛ ابن منظور، بی تا، ۱/۷و۵۶ و ۶/۴۳۹۸ و ۵/۳۹۹۲)


[۱]جهت اطلاع بیشتر نک: تفرشی، ۱۴۱۸، ۴/۱۱۹؛ حاجی خلیفه، بی تا، ۱/۱۰۴ و ۳۹۷ و ۲/۱۱۳۱ و ۱۸۶۹؛ عبدالقادر بغدادی، ۱۹۸۳، ۱۱/۲۶۹ و ۱۹۹۷، ۶/۴۶۲؛ حر عاملی، ۱۴۱۴، ۳۰/۴۵۸ و ۴۵۹؛ شیخ عباس قمی، بی تا، ۳/۱۹۷؛ بروکلمان، بی تا، ۲/۲۳۶؛ علامه امینی، ۱۹۷۷، ۳/۳۶۱-۳۶۶؛ زرکلی، ۲۰۰۲، ۵/۳۰۸؛ آقا بزرگ تهرانی، بی تا، ۱۷/۱۰۸ و ۱۰۹؛ اسماعیل پاشا بغدادی، ۱۹۵۵، ۲/۳۱؛ اسماعیل پاشا بغدادی، بی تا، ۲/۳۳۹؛ نمازی، ۱۴۱۹، ۵/۲۳۳ و ۸/۱۳۳؛ کحاله، ۱۹۹۳، ۳/۷۵؛ خویی، ۱۹۹۲، ۱۶/۹ و ۱۰؛ شوقی ضیف، ۲۰۰۱، ۳۹۶-۳۹۹؛ جبوری، ۲۰۰۳، ۱۱۸ و ۱۱۹؛ سزکین، ۱۹۹۱، ۲/۵۰۹ و ۵۱۰؛ زبیری، ۲۰۰۳، ۲/۱۹۲۴؛ عانی، ۱۹۸۲، ۲۱۷ و ۲۱۸؛ کیلانی، ۱۹۹۶، ۱۳۵-۱۳۸؛ الریشهری، ۱۴۲۵، ۹/۳۱ و ۳۲.

[۲] اگر چه مرا از جهت لقب زشت دادن و عیبجویی، مفجّع می خوانند، ولی به جانم سوگند که من بخاطر حزن و اندوه [از ستمی که در حق خاندان نبی (ص) روا می شود] مفجّع (درد کشیده و زاری کننده) هستم.

[۳] له شِعرٌ کثیرٌ فی أهل البیت، یَذکُر فیه أسماءَ الأئمه و یَتفَجَّعُ علی قَتْلهم حتّی سُمِّیَ بالمُفَجَّع.

[۴] أنبأنا أبوالحسن بن النجّار قال: سمعتُ أبا عبدالله المفجّع، یقول: کان سببُ قولِ الشِّعر فی آل البیت أنّی کنتُ قد نظرتُ فی شئٍ مِن شِعر الکُمَیت، فلمّا کان تلک اللیلهُ التی قرأتُ فی نَومِها الکتاب، رأیتُ أَمیرَ المؤمنین -علیه السلام- فی النَّوم فقُلتُ: أَشتَهی أنْ أَقولَ الشِّعرَ فی أهلِ البیتِ، فقال: عَلیکَ بالکُمَیت، فَاقْتَفِ أَثرَه، فإنّه إمامُ شُعرائِنا أهلِ البیتِ، و بِیَدِه لِواؤُهُم یومَ القیامهِ حتّى یَقُودَهُم إلینا.

[۵] أَنشَدَنا أبوأحمد العسکریّ النحویّ لأبی عُبَیدِالله المُفجّع.

[۶] داد و فریاد.

[۷] با جستجوی بسیار در کتب تاریخی و نسب شناسی و ادبی و فرهنگ لغتها، شرح حالی از طبری که ملقب به «مضراب اللبن» باشد، یافت نشد.

[۸] مُحَمَّدُ بنُ أَحمَدَ بنِ عُبیدِاللهِ الکاتبِ، المَعرُوفُ بالمُفَجَّعِ صاحِبِ ثَعلبَ، کذا وَجدتُ نَسَبَه بخَطِّ الطَّبریِّ المَعروفِ بِمِضْرابِ اللَّبَنِ مِن أهلِ البَصرَهِ.

[۹] جَلیلٌ مِن وُجُوهِ أَهلِ اللّغهِ و الأَدَبِ و الحَدِیثِ، و کان صَحیحَ المَذهبِ، حَسَنَ الإِعتقادِ، و لَهُ شِعرٌ کَثیرٌ فی أَهلِ البَیتِ.

[۱۰] و هو شاعِرٌ مُکْثِرٌ، عالِمٌ، أَدیبٌ.

[۱۱] کان شَاعِراً مُفْلِقاً و شِیعیّاً مُتحَرِّقاً.

[۱۲] و مِن المَعدُودِین مِن أَصحَابِنا الإمامیه، مَدَحُوهُ بحُسْنِ العَقیدهِ، و سَلامَهِ المَذهَبِ، و سَدَادِ الرَّأی.

[۱۳] قال یاقوت: کانَ مِن کِبارِ النُّحاهِ، شَاعِراً مُفْلِقاً، شِیعیّاً.

[۱۴] و کانَ شَاعِرَ البَصرَهِ و أَدیبَهَا، کان یَجلسُ فی الجامِعِ بالبَصرَهِ فَلْیُکتَبْ عَنه و یُقرَأ علیه الشِّعرُ و اللُّغهُ و المُصنَّفاتُ.

[۱۵] هو صَاحبُ ابنِ دُرَید و القائمُ مَقامَه بالبَصره فی التَّألیفِ و الإِملاءِ.

[۱۶] إنّهُ کانَ وَاسِعَ الرِّوایَهِ و صَاحِبَ مَعرفَهٍ دَقیقَهٍ بِاللُّغَهِ و الأَخبَارِ.

[۱۷] أََوحَدِیٌّ مِن رِجَالاتِ العِلمِ و الحَدیثِ و وَاسِطهُ العِقْدِ بَینَ أَئمّهِ اللُّغهِ و الأَدَبِ.

[۱۸] جَلیلٌ مِن وُجُوهِ أَهلِ اللغهِ و الأَدَبِ و الحَدیثِ.

[۱۹] أَوحَدِیٌّ مِن رِجالاتِ العِلمِ و الحَدیثِ.

[۲۰] مَثَلُ أهلِ بَیتِی کَمَثل سَفینَهِ نُوحٍ، مَن رَکِبَها نَجَا و مَن تَخَلَّف عَنهَا غَرِقَ.

[۲۱]جهت اطلاع بیشتر نک: خطیب بغدادی، ۱۹۹۷، ۱۲/۹۱؛ فخر رازی، ۱۹۸۱، ۲۷/۱۶۸؛ طبری، ۱۳۵۶، ۲۰؛ هیثمی، ۱۴۱۲، ۹/۲۶۹؛ هیثمی، ۱۹۹۲، ۶/۳۳۲ و ۳۳۴؛ عسقلانی، ۲۰۰۰، ۱۶/۲۱۹ و ۲۲۰؛ سیوطی، ۱۹۹۳، ۴/۴۳۴؛ سیوطی، ۱۹۸۱، ۱/۳۷۳ و ۲/۵۳۳؛ سیوطی، ۱۴۲۳، ۳/۱۲۴؛ متّقی هندی، ۱۹۸۹، ۱۲/۱۷۶ و ۱۷۸ و ۱۸۵؛ قندوزی، ۱۴۱۶، ۱/۹۳ و ۳۹۰ و ۲/۱۰۱ و ۱۱۸ و ۳۲۷؛ شبلنجی، بی تا، ۲۳۲.

[۲۲] قال النَّبىُّ (ص) لِعَلىٍّ کَرَّم اللهُ وَجهَهُ: أَلا تَرضَى أَنْ تَکونَ مِنّى بِمَنزَلَهِ هَارُونَ مِن مُوسَى إلا أَنَّه لَیسَ نَبىٌّ بَعدِى؟

[۲۳]جهت اطلاع بیشتر نک: خطیب بغدادی، ۱۹۹۷، ۱۰/۴۵؛ ابن عبد البر، ۱۴۱۲، ۳/۱۰۹۷ و ۱۰۹۸؛ حسکانی،‌ 1990، ۱/۱۹۰ و ۱۹۲ و ۲/۳۵؛ خطیب خوارزمی، ۱۴۱۱، ۳۹ و ۵۵ و ۶۱ و ۱۰۸ و ۱۲۶ و ۱۲۹ و ۱۳۳ و ۱۳۹-۱۴۳؛ ابن عساکر، ۱۹۹۶، ۴۲/۱۶ و ۴۲ و ۵۳ و ۹۸ و ۱۰۰ و ۱۰۲ و ۱۱۱-۱۲۰؛ ابن ابی الحدید، ۱۹۵۹، ۲/۵۹ و ۲۶۴ و ۵/۲۴۸؛ کنجی، ۱۴۰۴، ۲۸۱-۲۸۶؛ طبری، ۱۳۵۶، ۱۲۰؛ طبری، ۱۹۹۷، ۳/۹۵ و ۱۰۱ و ۱۰۲ و ۱۳۹؛ صفدی، ۲۰۰۰، ۲۱/۱۷۸؛ هیثمی، ۱۹۹۲، ۶/۲۷۱-۲۷۳؛ هیثمی، ۱۴۱۲، ۹/۱۳۸-۱۴۲ و ۱۵۷ و ۲۳۸؛ عسقلانی، ۱۹۹۲، ۴/۵۶۴ و ۵۶۸ و ۵۶۹؛ عسقلانی، ۲۰۰۰، ۱۶/۷۲؛ عینی، ۲۰۰۱، ۱۶/۲۹۶ و ۳۰۱؛ ابن صباغ، ۱۹۸۸، ۳۸ و ۳۹؛ قسطلانی، ۱۳۲۵، ۶/۱۱۷؛ قسطلانی، ۱۹۹۶، ۲/۵۳۱؛ متّقی هندی، ۱۹۸۹، ۵/۹۰۲ و ۹/۳۲۲ و ۱۳/۸۹ و ۱۰۵ و ۱۳۱ و ۱۳۷ و ۱۶/۱۹۳؛ قندوزی، ۱۴۱۶، ۱/۱۱۲ و ۱۳۷ و ۱۵۶-۱۶۳؛ شبلنجی، بی تا، ۱۵۹؛ محمودی، ۱۹۸۳، ۴۷-۴۹.

[۲۴] إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ. أَحَدُهُمَا کِتَابُ اللَّهِ، فِیهِ الْهُدَى وَالنُّورُ، فَخُذُوا بِکِتَابِ اللَّهِ وَ اسْتَمْسِکُوا بِهِ، فَحَثَّ عَلَى کِتَابِ اللَّهِ وَ رَغَّبَ فِیهِ، ثُمَّ قَالَ: أَهْلُ بَیْتِی، أُذَکِّرُکُمُ اللَّهَ فِی أَهْلِ بَیْتِی، قَالَهَا ثَلاثًا.

[۲۵]جهت اطلاع بیشتر نک: قاضی عیاض، ۱۹۸۸، ۲/۲۱۰؛ خطیب خوارزمی، ۱۴۱۱، ۱۵۴ و ۲۰۰؛ ابن عساکر، ۱۹۹۶، ۴۲/۲۱۶ و ۲۲۰؛ ابن اثیر، ۱۹۷۲، ۹/۱۵۸؛ طبری، ۱۳۵۶، ۱۶؛ ابن منظور، بی تا، ۶/۴۹۴؛ ابن کثیر، ۱۹۹۹، ۷/۲۰۱ و ۲۰۲؛ هیثمی، ۱۴۱۲، ۹/۲۵۷-۲۵۹؛ هیثمی، ۱۹۹۲، ۶/۳۳۱؛ فیروزآبادی، بی تا، ۳/۳۴۲؛ سیوطی، ۱۹۹۳، ۲/۲۸۵ و ۷/۳۴۹؛ سیوطی، ۱۹۸۱، ۱/۲۴۴ و ۴۰۲؛ قسطلانی، ۱۹۹۶، ۲/۵۲۹ و ۵۳۰؛ متّقی هندی، ۱۹۸۹، ۱/۳۰۶ و ۳۱۵ و ۳۳۰-۳۳۴ و ۵۷۸ و ۵/۴۲۲ و ۱۳/۶۱۶؛ الحلبی، بی تا، ۳/۳۰۷؛ قندوزی، ۱۴۱۶، ۱/۷۴ و ۹۶ و ۱۰۲.

[۲۶] قَالَ رسولُ اللهِ (ص): مَن کُنتُ مَولاهُ فإنَّ علیّاً مَولاهُ.

[۲۷] جُبِلَتِ القُلُوبُ عَلَى حُبِّ مَن أَحسَنَ إِلیهَا ، و بُغْضِ مَن أَسَاءَ إِلیهَا.

[۲۸] و حَدَّثَ مُحمَّدُ بنُ أَحمَدَ الکاتِبُ، قالَ: حَدَّثَنا أَحمَدُ بنُ یَحیَى النَّحوِیّ، قَالَ: سَألَنی ابنُ الأَعرَابیُّ: کَمْ لَکَ مِن الوَلَدِ؟ فَقُلتُ: إبنهٌ، و أَنشَدتُهُ:

لَولا أُمیمَهُ لم أجْزَعْ مِن الـعَـدَم

و لم أُجُبْ فی اللّیالی حِنْدِسِ الظُّلَمِ

تَهوَى حَیَاتی و أهوَى مَوتَهَا شَفَقاً

و المَوتُ أَکرَمُ نَزّالٍ عَلَى الحُرَمِ

[۲۹] أَخبَرَنا أبُوعُبیَدُاللهِ مُحمَّدُ بنُ عِمرَانَ المَرزبَانیُّ، قَالَ: أَنشَدَنی مُحمَّدُ بنُ أَحمَدَ الکاتبُ، قَالَ: أَنشَدَنا أَحمَدُ بنُ یَحیَی بنِ ثَعلَبَ عَن ابنِ الأَعرَابیِّ لِلمَضرَبِ و هُوَ عَقَبهُ بنُ کَعبِ بنِ زُهَیرِ بنِ أَبی سُلمَی:

و ما زِلتُ أرجُو نَفْعَ سَلمَى و وُدَّها

و تَبعُدُ حتّى ابیَضَّ منّی المَسائِحُ

[۳۰] قَالَ الشَّریفُ المُرتَضَی: و أَخبَرَنا المَرزبَانِیُّ قَالَ: حَدَّّثَنا مُحمَّدُ بنُ أَحمَدَ الکاتِبُ قَالَ: حَدَّثَنا أَحمَدُ بنُ یَحیَی النَّحویُّ قالَ، قالَ الأَصمَعِیُّ: مَا وَصَف أحدٌ الثَّغرَ إلاّ احتَاجَ إلی قَولِ بِشرِ بنِ أَبِی حَازِم:

یُفَلِّجْنَ الشِّفَاهُ عن أُقحُوانٍ

جَلاه غِبَّ سارِیهٍ قِطارُ…

[۳۱] البَکَرَات: قارات سُودٌ برَحْرَحَان، قال امرؤُ القَیْس:

غَشیتُ دِیارَ الحَىِّ بالبَکَراتِ

فَعَاذِمَهٍ فَبُرقَهِ العَیْراتِ

فَغُولٍ فَحَلِّیتٍ فَنَفْءٍ فَمَنْعِجٍ

إلى عَاقِلٍ فَالْجُبِّ ذِى الأمْراتِ

… و یُروَى: (فغُولٍ فحلِّیتٍ فَبَقٍّ فَمَنعِجٍ)، کَذلِکَ رَوَاهُ المُفَجَّع.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.