زندگی انسانهای نخستین چگونه بود؟


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 زندگی انسانهای نخستین چگونه بود؟ دارای ۵۵ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد زندگی انسانهای نخستین چگونه بود؟  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز زندگی انسانهای نخستین چگونه بود؟۲ ارائه میگردد

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی زندگی انسانهای نخستین چگونه بود؟،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن زندگی انسانهای نخستین چگونه بود؟ :

فصل اول

انسانهای نخستین

مقدمه

مطابق یک فرضیه علمی معاصر ، سیر تکاملی نخستین میمونهای انسان نما ( اجداد انسان ) در حدود ۴ میلیون سال پیش در آفریقا آغاز گردید . سپس ، میل دگر خواهی مهاجرت این میمونهای انسان نما را به آسیا و اروپا جایی که آنها تکامل خود را ادامه دادند ، منتقل نمودند آنهایی که در آفریقا باقی ماندند به روند تکاملی خود ادامه دادند و به صورت انسانهای امروزی درآمدند و سرانجام آنها به همه نقاط جهان مهاجرت کردند و جای همه میمونهای انسان نمای اولیه را گرفتند .

حدود ۸/۱ میلیون سال پیش دسته هایی از انسان های اولیه از راه خاورمیانه و آسیای جنوب غربی به سرزمینی که امروز گرجستان است مهاجرت کردند . این انسانهای اولیه جزو اولین دوره های انسان راست قامت یا آخرین دوره ای پیش از آن یعنی انسان ماهر (ابزار ساز ) یا Homo Habilis
دسته بندی می شوند . حجم مغز انسانهای اولیه ۹۰۰ سانتی متر مکعب بود در مقابل حجم مغز انسان امروزی که به طور متوسط ۱۳۵۰ سانتی متر مکعب است .

از خصوصیات این دسته گوشتخوار بودن است . چرا که در جایی مثل آسیای مرکزی و گرجستان
نمی شود مانند آفریقای آن زمان فقط با میوه ها و دانه های گیاهی زندگی کرد . سرزمینهای آسیای مرکزی دو فصل اصلی داشته است و در دوره ای از سال میوه و گیاهان به اندازه ی کافی در دسترس نبوده است .

در جایی به نام دمانیسی میان گرجستان و ارمنستان امروزی فسیل هایی از انسانها کشف شده است که طبق نظر محققین باید جزو این دسته از انسانها باشند . خود همین کشف به تنهایی از این نظر جالب است که نشان از مهاجرت انسانهای اولیه از آفریقا به سرزمین های آسیای مرکزی و روسیه دارد . یکی از این فسیلها نشان می دهد که دندانها در سنین نوجوانی او ریخته است ولی توانسته است که سالها پس از آن زندگی کند بطوری که موقع مرگ ۴۰ ساله بوده است . نشانه ی این موضوع پوشانده شدن
سوراخ های دندان های ریخته شده بوسیله ی رشد بعدی آرواره است . خوب سوالی که حالا مطرح است اینست که در شرایطی که میوه و گیاهان در دوره ی طولانی از سال در دسترس نبوده اند و فقط با گوشت شکار می شد زندگی کرد ، این انسان چگونه توانسته است بدون دندان سالها زندگی کند ؟ نام این فسیل را پیرمرد گذاشته اند .

راه حلی که می تواند منطقی تر از بقیه باشد این است که افرادی در گروه به او کمک می کرده اند و این کمک در طول سالیان ادامه داشته است . یعنی اتفاقی نمی توانسته است باشد . این کشف کوچک نیست و نشان می دهد که پیوندهای فامیلی و قبیلگی پا به پای رشد انسانی بتدریج در حال شکل گرفتن بوده اند و تاریخی بسیار دورتر دارند . همانطور که اشاره کردم دورترین نشانه ها در انسان هموساپینس و انسان نئاندرتال دیده شده بود .

با توجه به این یافته ها می توان به این فکر کرد که انسان در تماتیش محصول یک تکامل تدریجی است و آنچه انسانیت ما نام دارد یکباره شکل نگرفته است و ریشه های انسانی ما بیشتر از آنچه به نظر می آید با طبیعت درآمیخته است .

آن زمان که انسان نبود

زمانی بسیار دراز ، پیش از آنکه آدمیزاد بر روی زمین هویدا شود ، این زمین – که دیرزمانی پس از آن زادبوم انسان می شد – مراحل بی شماری از دگرگونی را پشت سر نهاده بود ، شکل گرفتن زمین به چهار هزار و هفتصد میلیون سال پیش باز می گردد . آن زمان که توده ای از گازهای گداخته بر رویه ی سخت یکی از سیاره ها نشست و سرد شد . آن سیاره همین زمینی است که ما بر آن زیست می کنیم . به دنبال آن در درازای شصت هزار سال باران های سیل آسا بر زمین فرو ریخت که اقیانوس ها از آن به وجود آمدند . همزمان آتشفشان های بزرگ پی در پی کوه ها را به وجود آوردند و شکل آنها را پی در پی دگرگون کردند . میلیون ها سال دیگر سپری شد تا جانوران پستاندار نمودار شدند که تکامل آنها به پیدایش انسان انجامید . باورهای گونه گون درباره ی پیدایش عالم و آدم که از اسطوره ها سرچشمه می گیرند بخشی بزرگ از میراث فرهنگی بشریت اند . دانش نو با همه پیشرفتگی و دستاوردهایش آدمی را درباره ی چگونه پیدا شدن زمین و منظومه ی شمسی به یک باور همگانی ، یکدست و بی چون و چرا نمی رساند . با این حال امروزه عموماً بر این گمان اند که منظومه شمسی این گونه به وجود آمد که توده ای از گازها و غبارهای پراکنده در فضا زیر تأثیر نیروهای جاذبه رفته رفته و به آرامی بر یکدیگر انباشته و فشرده شدند . از گرمایی که از این انباشتگی و فشردگی گازها و غبارها برخاست خورشید کم نوری زاده شد که رفته رفته دایره ای از گاز و بخار پیرامون خود پراکند . این گازها و بخارها کم کم سرد شدند ، فشرده شدند تا اینکه سیارات از آنها به وجود آمدند .

همزمان ، خورشید رفته رفته کوچک تر شد ، دورتر رفت و گداخته تر شد . نزدیک به خورشید توده های گاز و بخار که سنگین تر بودند بر هم فشردند و سیارات درونی منظومه شمسی را ساختند که زمین یکی از آنهاست . دورتر از خورشید اتم های سبک تر در هم فشردند و سیارات برونی را ساختند . گمان می رود که توده ی گازی که از زمین از آن ساخته شد چهار هزار سانتی گراد گرما داشت ، کمابیش به اندازه ی گرمای خورشید ۴۷۰۰ میلیون سال پیش زمین سرد شد ، گازها به مایع بدل شدند و آنگاه در گرمای ۱۵۰۰ درجه ذرات سفت و سخت بر رویه ی زمین نمایان شدند که بر توده ی گداخته زمین شناور بودند . گرما که کاهش یافت و به درجه ۷۰۰ درجه رسید رویه ی سخت زمین ده کیلومتر کلفت شده بود . از آن پس آهنگ سرد شدن زمین کند شد . رفته رفته که گرما بیشتر کاهش یافت اینجا و آنجا باران نم نم باریدن گرفت و نم نم باران به زودی به رگبارهای تند بدل شد .

ابرهایی که بر فراز زمین آونگ بودند در ازای شصت هزار سال بر زمین باریدند و در گودی های رویه ی زمین اقیانوس ها را به وجود آوردند . آب باران ها که بر زمین می بارید و اقیانوس ها را می انباشت رفته رفته گرمای زمین را کاهش می داد تا سرانجام به آن درجه رسید که امروز هست ، بیست تا سی درجه سانتی گراد . بارانی که بر زمین می بارید کمابیش سه میلیارد سال پیش بند آمد اما تا آن وقت زمین هنوز برای زیستن آماده نشده بود . هوای پیرامون زمین ترکیبی بود از اکسید دو کربن ، بخار و آب ، متان و آمونیاک . پس نمی توانست تابش ماوراء بنفش را که از خورشید به زمین فرو می ریخت چاره کند . رویه ی زمین نیز هنوز به اندازه ی کافی سفت و سخت نشده بود . خمش و نرمش داشت زیرا گدازه های آتشفشانی از اندرون زمین برون می جهید و بر رویه ی زمین می پراکند . بر خاره سنگ ها که گدازه های آتشفشانی به جا نهاده بودند هنوز هیچ گیاهی نروییده و آبی که بر رویه ی زمین یافت می شد شورابی بود که در فرورفتگی ها و گودال ها انباشته شده بود . اما همین چند و چون های بی نوید هسته های زندگی را در خود می پروریدند . عناصر شیمیایی پیچیده و شگفت آوری همچون اسیدهای آمینه و اسید فورمیک در آب دریاها پیدا شدند و از آب دریاها یک محیط زیست ساختند . ( توکلی ، ۱۳۸۴: ۲۱۳-۲۱۰ )

پیدایش نخستین باره انسان

دانستن اینکه انسان برای نخستین بار کی و کجا پیدا شده است برای تاریخدان فرهنگ ، ممکن نیست ، ولی یقین هست که انسان در آخرین دوره عصر نو زیوی وجود داشته است . استخوانهایی که ایوگن دوبوا جراح هلندی در ۱۸۹۱ در ناحیه توبنال واقع در جاوه کشف کرد – استخوانهای بخش بالایی جمجمه یک استخوان ران و دو دندان – اگر براستی استخوانهای یک موجود بوده باشد می تواند نشان از وجود انسان در روزگاری کهن باشد . این تکه های بازمانده که تاریخدانان به عنوان انسان جاوه می شناسند ، شاید کهنترین تکه های استخوان بندی انسانی است که در اختیار ماست . عموماً فرض این است که انسان جاوه در اوایل دوره پلئیستوس می زیسته است . همچنانکه نشانه های اتصال ماهیچه حکایت می کند . او با اندام راست راه می رفته است . شیارهای مغزش نشان می دهد مغز او تفاوت بسیاری با مغز انسانواره دارد باید این واقعیت را یادآور شد که هیچ ابزاری همراه با بازمانده های انسان جاوه کشف نشده است نظریه های
بی پایه و مایه درباره فرهنگ انسان جاوه باورکردنی نیست . ( لوکاس ،۱۳۷۲ : ۲۲۰ )

بشر راه رفتن روی دوپا را می آموزد .

از نخستین رویدادهائی که در حیات بشر ، پس از ترک درختان و اختیار زندگی در سطح زمین رخ داد ، این بود که راه رفتن روی دو پا را آموخت .

وقتیکه طفل شش ماهه می شود ، با چهار دست و پا شروع به خزیدن بر روی زمین می کند . در دوازده ماهگی می تواند راست بایستد و نخستین قدمها را با دو پای ناتوان و لرزان خود بردارد . با آغاز ، باصطلاح تاتی تاتی راه رفتن طفل ، همیشه این خطر برای او وجود دارد ، که با صورت به زمین بخورد . حتی هنگامیکه می خواهد طول اطاق را بسرعت بپیماید ، ترجیح می دهد که باز خزیده و با کمک دستها و پاهای خود آن فاصله را طی کند . اما سرانجام بموازات تکامل و بهبودی وضع حس تعادل و بحد کافی قدرت و نیرو گرفتن پاهایش و بتدریج بیشتر و بیشتر از پاهای خود بعنوان وسیله تغییر مکان و رفتن از جائی به جای دیگر استفاده می نماید . مع الوصف در طی زمانی نسبتا طولانی راه رفتن واقعی را فرا می گیرد .

انسان برای یادگیری عمل راه رفتن ، همان مراحلی را می پیماید که اجداد او در طول میلیون ها سال پیش برای اینسو و آنسو رفتن طی کردند . شاید کودکان بخود بگویند : چرا راه رفتن روی دو پا را یاد می گیرم ؟ اینکه کاری ناراحت کننده است ، راستی چرا خودم را اذیت می کنم ؟

جوابی که این کودکان پس از دوره ای کوتاه برای خود می یابند اینست : فایده اینگونه راه رفتن اینست که می توانم روی دو پا ، باین سو و آن سو شتافته و دستهایم نیز آزاد خواهد بود و بدینوسیله بخوبی می توانم اشیائی نظیر اسباب بازیهایم را با خود حمل کنم !

البته خود ما هنوز نمی دانیم که چرا انسان راه رفتن را شروع کرد ؟ اما چنین به نظر میرسد که آزاد بود دستها برای انسان اولیه مزیت بسیار مهمی داشته است ، چه بدان طریق قادر به حمل همه نوع وسائل ، خوراک ، اسلحه یا حتی کودکانش بوده است و بهمین علت نیز ، انسانهای اولیه توانستند ، با توجه به مشقات فراوان زندگی در چراگاههای گسترده زنده بمانند .

بنابراین بار دیگر ، طبیعت نشان داد که حیواناتی می توانند نسلی از خود بجای گذارند که قادر باشند خود را با طبیعت و شرایط زیست موجود تطبیق دهند و بازنده ماندن ، اجداد نسل های آینده خود باشند . مفهوم تکامل نیز همین است . ( ناپیر ، ۱۳۵۲ : ۱۹-۱۸ )

بشر راه استفاده کردن از دستهایش را می یابد .

کلیه میمون ها و میمون های بی دم ، هوشیارانه و در راههای مختلفی دستهای خود را بکار گمارده و از آنها استفاده می کنند . آنها می توانند قفلها را باز کرده ، چوب پنبه ها را از سر بطری ها درآورده و حتی نقاشی کنند . در واقع میمون ها بدین علت قادر به انجام این کارها میباشند که انگشت شست آنها قابلیت تحرک بسیار خوبی دارد و تقریباً در هر وضعیتی می توانند با کمک آنها به اشیاء چنگ بزنند . دلیل دیگر آنستکه میمون ها دارای دماغ و مغزی فعال می باشند . آنها با تماشای انسانی که مشغول درآوردن چوب پنبه یک بطری است ، بطور دقیق بیرون آوردن چوب پنبه را یاد می گیرند . بحدی مغزشان کنجکاو و فعالست که هر آنچه را می آموزند خود میآزمایند . وقتیکه اجداد بیشه ها را ترک کرده و زندگی در چراگاهها را پذیرا شدند ، دستهایشان تقریباً همانند دستهای ماهر میمونهای امروزی بود . پس از گذشت بیش از میلیونها سال دستهای انسان مختصر دگرگونی پذیرفته . انگشت شست کمی درازتر و کلفت تر شده و گوشت انتهای انگشتان پهن تر گشته است .

در جریان تکامل دست بشر ، تغییر مهمی در شکل آن بوجود نیامده ، بلکه دگرگونی عمده در وظیفه آن صورت گرفته است . اگر لحظه ای تعمق کنید ، درک خواهید کرد که دست هر عملی را که مغز امر باجرای آن دهد انجام می دهد . بنابراین چون مغز تکامل یافته و هوشیار تر شده ، بالنتیجه دست نیز ماهرتر گشته است .

مهمترین گامی که در راه تکامل بشر برداشته شد ، یادگیری طرق استفاده از اشیاء نظیر سنگ ، چوب و استخوانهای دیگر حیوانات بوده است .

بشر به خوبی دریافت که می توان از این اشیاء ابزار شگفت انگیز و مفیدی ساخت ، بعنوان مثال بشر می توانست ، یک سنگ گرد را بعنوان چکش بکار گرفته ، یک قطعه چوب را بصورت بیلی درآورده و از فک گوسفند نیز بعنوان یک اره خوب استفاده کند . حدود یک میلیون سال پیش گروهی از انسانهای اولیه بسیار باهوش ، در آفریقای جنوبی زندگی می کردند ، آنها استعداد عجیبی در ساختن ابزار مختلف از استخوانهای حیوانات و طرز استفاده از آنها داشتند. ( همان منبع قبلی : ۲۱-۲۰ )

بشر ، ابزار می سازد .

در منطقه بسیار دور افتاده ای واقع در آفریقای شرقی بنام سرنگتی Serengeti دره تنگ و درازی بطول ده میل قرار دارد که الدووای گورج Olduvai Gorge نامیده میشود ( گورج بمعنی دره تنگ است ) .

هم اکنون این منطقه بصورت یکی از معروفترین دره های جهان درآمده است . عمق این دره سیصد فوت (پا) می باشد و صخره های آن متشکل از لایه های گوناگونی است که هر یک از لایه ها ، نشانگر و نمودار نشست رسوبات آتش فشانی است که طی سالیان متمادی بر روی یکدیگر قرار گرفته اند . در سال ۱۹۵۹ در لایه تحتانی آن که نخستین ریزش ها و رسوبات آتش فشانی بود و بالنتیجه قدیمیترین آنهاست . استخوان های بدن یک نوع انسان اولیه کشف شد . این موجودات همانند پیگمی ها نسبتا کوچک اندام بودند . پیگمی ها افرادی کوتاه قد هستند که در آفریقا و گینه نو پراکنده شده اند میانگین قد پیگمی های آفریقا که نگریلو Negrillo نامیده میشوند کمتر از ۵ فوت می باشند .

کشف اسکلت تقریبا کامل پاهای این موجودات نشان داد که آنها همانند انسانهای امروزی روی دو پا راه می رفتند . فسیل استخوانهای این انسان اولیه همراه با شواهدی که بیانگر طرز زندگی و شرایط زیست و محیط اطراف آنها بود کشف گردید . استخوانهای حیوانات کوچک و ماهیانی که این انسان اولیه بدام انداخته بود و نیز استخوانهای حیوانات بزرگی را که تصادفا آنرا یافته و برای در آوردن مغزش آنرا شکسته بود بدست آمد .

همچنین ابزار سنگی ، در آن نواحی یافت شد که نوعی تبر محسوب می شود و انسانهای الدووای بمنظور های مختلف آنرا بکار می بردند . در واقع تبرهای سنگی مکشوفه ، مثل چاقوهای جیبی پیش آهنگان ، برای انسانهای اولیه مفید بوده است .

بسیاری از مردم بر این عقیده اند که مهمترین مرحله تکامل انسان مرحل ایست که بشر اولیه شروع بساختن ابزار از اشیایی که در پیرامون خود می یافته و از آنها استفاده های ساده ابتدایی میکرده است . زیرا این مورد نشان میدهد که انسان شروع بتفکر در مورد آینده کرده است و همین بیش نگری و تفکر است که از جمله تمایزات اساسی و مهم بین انسان و حیوانات می باشد . شواهد و مدارکی که به نام طبقات زندگی شهرت یافته و از الدووای بدست آمده نشان می دهد که انسان الدووای درین دوره در گروه های خانوادگی زندگی می کرده است . ( همان منبع قبلی : ۲۳-۲۲ )

بشر شکارچی

خوراک ، انسان اولیه الدووای ، بیشتر سبزیجات ، میوه ها و ریشه درختان بوده و علاوه بر اینها از گوشت حیوانات کوچکی نیز که می توانست بدام اندازد ، تغذیه می کرد . خوراکهای فوق تفاوت چندانی با غذای افراد قبائل پیگمی امروزی ساکن کنگو ندارد . حدود نیم میلیون سال بعد از انسانهای کوچک الدووای افریقائی که دارای ابزارهای سنگی خشن و روشهای ساده تله گذاری بودند ، انسانهای بسیار پیشرفته تری بظهور رسیدند که شکارچی حیوانات بزرگ محسوب میشوند . اکتشافات و آثار مربوط به نخستین شکارچیان حیوانات بزرگ در جاوه واقع در هند شرقی و جزائر سند بدست آمده است ، بعدها نیز سنگواره بازمانده های این نژاد انسانی در چین ، اروپا ، آفریقای شمالی ، آفریقای شرقی و جنوبی کشف شد . چنانچه ملاحظه می کنید ، در آن عصر بشر در نواحی مختلف جهان که محل سکنی بشر امروزی است پراکنده شده بود .

بسیاری از مناطقی که انسان جاوه ای و اخلاف آن ، در آن نواحی کشف کرده اند ، دارای زمستانهای بسیار سرد بوده است . بالنتیجه دو مرحله مهم از تکامل انسان ، ( که او را قادر بزیست در آب و هوای بسیار سرد نمود ) در این دوره صورت گرفت .

یکی از این عوامل ، پیدایش آتش و استفاده از آن برای گرم نگهداشتن خود و ترسانیدن و گریزاندن حیوانات وحشی و درنده بوده و دیگری پرداختن بشکار ، بمنظور تهیه گوشت برای دوران طولانی زمستانها
( که در این فصل میوه و حبوبات نیز کمیاب می شد ) بوده است و بدین ترتیب توانستند ، نسل خود را حفظ کرده و زنده بمانند .

در صفحه مقابل صحنه ای از شکار نقاشی شد است . احتمالا انسانهائی که در شکار شرکت می کردند از چندین قبیله و گروههای خانوادگی مختلف بودند . باین علت آنها گرد هم جمع شده و بشکار دسته جمعی می پرداختند که تنها بدان طریق امکان بدام انداختن و فائق آمدن بر حیوانات عظیم الجثه وجود داشته است. شکار حیوانات بزرگ ، نسل انسان را در راه تکامل مرحله دیگری نیز رهنمون شد . زیرا بدینوسیله به ارزش کار جمعی و همکاری همگانی پی برد . گروههای کوچک انسانها بیکدیگر پیوسته و بجای جنگ با یکدیگر به کمک و یاری هم همت گماشتند . لذا تعاون و همکاری های ابتدائی بمنظور شکار دسته جمعی ، موجب پیدایش جوامع امروزی شد . ( همان منبع قبلی : ۲۵-۲۴ )

جمع آوری غذا

مهم ترین مشکل انسان نخستین ، فراهم کردن غذا بود . او از صبح تا شب در جنگلها به جست و جوی غذا می پرداخت و غذای خود را از میوه ی درختان ، ریشه و برگ گیاهان و تخم پرندگان به دست می آورد . جمع آوری غذا کار سختی بود . زیرا بعضی روزها از صبح تا شب سپری می شد و او چیزی برای خوردن پیدا نمی کرد . شب ها هم برای در امان ماندن از حمله ی حیوانات ، بالای درختان می خوابید .

خداوند به انسان در مقایسه با بقیه ی جانوران دو نعمت بزرگ عطا کرده است یکی نیروی عقل و دیگری دست های توانا . انسان نخستین به تدریج یاد گرفت که به کمک دست های خود ، ابزار بسازد . اولین ابزارهای او پیش تر سنگی بودند . در ابتدا از سنگ ، شاخه ی درختان و استخوان حیوانات برای کندن زمین و پیدا کردن ریشه ی گیاهان و سوراخ کردن پوست برای تهیه ی لباس استفاده می کرد . با گذشت زمان ، انسان ابزارهای بهتر و جدیدتری ساخت . برای مثال با بستن یک دسته ی چوبی به یک سنگ لبه تیز ، تبر ساخت یا با بستن یک سنگ نوک تیز به یک قطعه چوب نیزه درست کرد . او با استفاده از این ابزارها توانست بهتر از گذشته حیوانات را شکار کند .

کشف آتش

در ابتدا ، انسان ها از آتشی که در اثر رعد و برق به وجود آمد ، می ترسیدند و فرار می کردند . اما بعدها کم کم به آن نزدیک شدند . آنها پس از مدتی پی بردند که با به هم زدن بعضی سنگ ها می توانند آتش درست کنند . از آن پس از آتش برای گرم کردن خود ، روشنایی و پختن گوشت استفاده کردند . مدتی بعد از کشف آتش ، انسان توانست از آن برای ساختن ظروف سفالی ( پختن ظروف گلی ) استفاده کند . ( وزارت آموزش و پرورش ، ۱۳۸۲ : ۷۳-۷۱ )

دوره اسکان بشر در غار

انسان غار نشین در این دوره برای تهیه خوراک خود به شکار می پرداخت و برای این منظور حیله را بیش از اعمال قدرت بکار می برد . وی به طرز استعمال چکش سنگی ، تبر دستی ، تبری که به چوبدستی شکافدار متصل بود ، آشنایی داشت . انسان در آن موقع یک نوع ظرف سفالین نا هموار را که بطور ناقص پخته بود بکار می برد و در پایان دوره سکونت در غار این ظروف از فرط دود خوردگی به رنگ سیاه سیر درآمده بود . در این جامعه بدوی وظیفه مخصوصی به عهده زن گذاشته شده بود . وی گذشته از آنکه نگهبان آتش و شاید اختراع کننده و سازنده ظروف سفالین بود ، می بایست چوبدستی به دست گرفته در کوهها به جستجوی ریشه های خوردنی نباتات یا جمع آوری میوه های وحشی بپردازد . شناسایی گیاهان و فصل روییدن آنها و دانه هایی که می آوردند مولود مشاهدات طولانی و مداوم بود و او را به آزمایش کشت و ورز هدایت می کرد . نخستین مساعی وی در باب کشاورزی در زمینهای رسوبی انجام گرفت و در همان حالکه مرد اندک پیشرفتی کرده بود ، زن با کشاورزی ابتدایی خود در دوره نئولیتیک اسکان در غار ابداعات بسیاری کرد . در نتیجه می بایست عدم تعادلی بین وظایف زن و مرد ایجاد شود و شاهد همین امر اساس بعضی جوامع اولیه که زن در آنها بر مرد تفوق یافته بوده است .در چنین جوامعی و همچنین در جوامعی که تعدد شوهران برای زن معمول است ، زن کارهای قبیله را اداره می کند و به مقام روحانیت می رسد و در عین حال زنجیر اتصال خانواده بوسیله سلسله زنان صورت می گیرد؛چه زن ، ناقل خون قبیله به خالص ترین شکل خود بشمار می رود . این طرز اولویت زن یکی از امور مختص ساکنان اصلی نجد ایران بوده و بعدها در آداب آریاییان فاتح وارد شده است . (مهرآبادی،۱۳۸۰: ۴۴-۳۴ )

در این قسمت به ذکر غارهایی در ایران پرداخته می شود که توسط باستانشناسان مورد بررسی هایی پیش از تاریخی قرار گرفته اند . تاریخ تخمین زده شده برای این غارها حدود ۷۵۰۰ سال ق.م تا اوخر هزاره دوم ق.م می باشد .

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.