مقاله تعریف علم حضورى و اقسام آن


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله تعریف علم حضورى و اقسام آن دارای ۳۷ صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله تعریف علم حضورى و اقسام آن  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله تعریف علم حضورى و اقسام آن

چکیده  
مقدّمه  
تعریف علم  
تعریف علم حضورى  
مراد از حضور  
علم حضورى به ذات  
علم حضورى به صفات  
علم حضورى به حالات و اعراض  
علم حضورى عالم به قوا و مراتب وجودى خود  
علم حضورى عالم به ابزارهاى ادراکى و بدن خود  
علم حضورى به محسوسات  
علم حضورىِ علت و معلول به یکدیگر  
علم حضورى عالم به معلول دیگرِ علت هستى بخش  
علم حضورى در موجودات مادى  
نتیجه گیرى  
پی‌نوشت‌ها:  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله تعریف علم حضورى و اقسام آن

ـ ابن سینا، التعلیقات، تحقیق عبدالرحمن بدوى، بیروت، مکتبه الاعلام الاسلامى، ۱۴۰۴ق

ـ ــــــ ، رسائل، قم، بیدار، ۱۴۰۰ق

ـ احمدى، احمد، «خلط شناخت شناسى و هستى شناسى در نزاع اصالت وجود و اصالت ماهیت»، پژوهش و حوزه، سال اول، ش دوم، تابستان ۱۳۷۹، ص ۲۲ـ۳۳

ـ حسین زاده، محمد، معرفت بشرى، زیرساخت ها، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، ۱۳۸۸

ـ ـــــ ، منابع معرفت، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، ۱۳۸۶

ـ سربخشى، محمد، «ادراک حسى، ادراک حضورى»، ذهن، ش ۴۶، تابستان ۱۳۹۰، ص ۳۱ـ۵۱

ـ سلیمانى امیرى، عسکرى، «حضورى بودن محسوسات»، معرفت فلسفى، ش ۷، بهار ۱۳۸۴، ص ۱۱ـ۴۱

ـ سهروردى، شهاب الدین، مجموعه مصنفات، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، ۱۳۷۵

ـ صلیبا، جمیل، فرهنگ فلسفى، ترجمه منوچهر صانعى دره بیدى، تهران، حکمت، ۱۳۶۶

ـ طباطبائى، سید محمدحسین، نهایه الحکمه، قم، نشر اسلامى، ۱۴۱۶ق

ـ ـــــ ، اصول فلسفه و روش رئالیسم، در: مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار، ج ۶، قم، صدرا، ۱۳۶۸

ـ طوسى، نصیرالدین، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، البلاغه، ۱۳۷۵

ـ عبودیت، عبدالرسول، درآمدى به نظام حکمت صدرائى، تهران / قم، سمت، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، ۱۳۸۵

ـ فنائى اشکورى، محمد، علم حضورى سنگ بناى معرفت بشرى و پایه اى براى یک معرفت شناسى و مابعدالطبیعه متعالى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، ۱۳۷۵

ـ ـــــ ، مقدمه اى بر فلسفه اسلامى معاصر، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، ۱۳۸۹

ـ فیاضى، غلامرضا، تعلیقه بر نهایه الحکمه، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، ۱۳۸۰

ـ ـــــ ، درآمدى بر معرفت شناسى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، ۱۳۸۶

ـ مصباح، محمدتقى، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، ۱۳۷۸

ـ مطهّرى، مرتضى، مجموعه آثار، قم، صدرا، ۱۳۶۸

ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمدبن ابراهیم شیرازى)، الشواهد الربوبیه، تصحیح و تعلیق سید جلال الدین آشتیانى، مشهد، المرکز الجامعى للنشر، ۱۳۶۰

ـ ـــــ ، العرشیه، تصحیح غلامحسین آهنى، تهران، مولى، ۱۳۶۱

ـ ـــــ ، المبدأ و المعاد، تصحیح سید جلال الدین آشتیانى، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۵۴

ـ ـــــ ، تعلیقه بر الهیات شفا، به اشراف سیدمحمد خامنه اى، تهران، بنیاد حکمت اسلامى صدرا، ۱۳۸۲

ـ ـــــ ، تعلیقه بر حکمه الاشراق، چاپ سنگى

ـ ـــــ ، شرح الهدایه الاثیریه، تصحیح محمدمصطفى فولادکار، بیروت، مؤسسه التاریخ العربى، ۱۴۲۲ق

ـ ـــــ ، الحکمه المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث، ۱۹۸۱م

ـ ـــــ ، مفاتیح الغیب، تهران، موسسه تحقیقات فرهنگى، ۱۳۶۳

– Hairi Yazdi, Mehdi, Knowledge by Presence, Tehran, Cultural Studies and Research Institute,

چکیده

علم حضورى تنها مناط معلومیت خود براى عالم است. در مقابل، علم حصولى است که علاوه بر آن مناط معلومیت غیر نیز هست. این تعریف با حقیقت علم حضورى که امرى وجودى است تناسب بیشترى دارد؛ زیرا کاشفیت اصلى ترین ویژگى هستى شناختى هر علمى است و علم حضورى چیزى جز وجود و حضور معلوم براى عالم نیست. علم چیزى جز کشف معلوم براى عالم نیست و کشف با حضور، و حضور با وحدت یا اتحاد حاصل مى شود. از این رو هر جا وحدت یا اتّحادى باشد، علم حضورى نیز محقق است. اقسام گوناگون وحدت موجب مى شوند اقسام متعددى همچون علم به ذات، علم به صفات، علم به اعراض و حالات، علم به قوا و مراتب وجودى خود، علم به بدن و; براى علم حضورى رقم خورد

کلیدواژه ها: علم، علم حضورى، اتصال، اتحاد، چیستى، ادراک حسى

مقدّمه

علم حضورى در معرفت شناسى سنت اسلامى، نقشى بنیادین دارد. تقسیم علم به حصولى و حضورى، و ادعاى بازگشت همه علوم حصولى به حضورى، اهمیت آن را به گونه اى دوچندان نشان مى دهد. عدم طرح واضح این قسم از علم در سنت فلسفى غربى، این پرسش را تشدید مى کند که حقیقت علم حضورى چیست و چرا این حقیقت در میان غربیان به گونه اى آشکار مطرح نشده است. این پرسش ها انگیزه اى است براى تدوین این مقاله تا با بررسى چیستى علم حضورى و اقسام آن و نیز تفاوتى که با علم حصولى دارد، به پاسخ برخى از این پرسش ها دست یابیم. از این رو در این مقاله خواهیم کوشید با تعریف علم و سپس علم حضورى و آن گاه بیان اقسام آن، پاسخى درخور براى برخى از این پرسش ها بیابیم

 

تعریف علم

تعریف براى امرى ممکن است که داراى مفهومى روشن تر از خود باشد؛ اما علم یکى از روشن ترین مفاهیم است؛ بنابراین به سختى مى توان تعریفى از آن ارائه داد. اگر گفته مى شود نمى توان علم را تعریف کرد، مراد این است که نمى توان با آوردن جنس و فصل آن را تعریف کرد؛ اما این سخن بدان معنا نیست که نمى توان به مصداقش هم اشاره کرد و چنان که مى دانیم، اشاره به مصداق، نوعى تعریف شبه رسم به شمار مى آید. بنابراین وقتى در تعریف علمْ سخنى گفته مى شود، مراد این است که کسى که به علم توجه ندارد، با اشاره به مصادیقش او را متوجه آن سازیم

     ابن سینا علم را به تمثل حقیقت شى ء نزد مدرِک تعریف، و آن گاه آن را به دو قسم تمثل نفس حقیقت شى ء و تمثل مثال حقیقت شى ء تقسیم کرده است.۱ در اصطلاحات فلسفى، مثالْ به صورت شى ء گفته مى شود که در ذهن متمثل شده است، و قالب و نمونه اى است که مثل شى ء را بیان مى کند.۲ خواجه نصیرالدین نیز با توجه به عبارات  ابن سینا، مثال را به صورت انتزاع شده از شى ء یا صورتى که نیاز به انتزاع ندارد، اطلاق کرده است. صورتى که نیاز به انتزاع ندارد، عبارت از موجودى است که در عالم خارج، بدون ماده موجود است و لذا خودش عینا صورت است.۳ تمثل نیز یعنى حصول صورت شى ء در ذهن.۴ به این ترتیب روشن مى شود منظور ابن سینا این است که ادراک، گاه با حصول صورت شى ء در ذهن حاصل مى شود که در این حالت حصولى است و گاه با حصول خود شى ء براى عالم حاصل مى شود که در این حالت حضورى خواهد بود. با دقت در این عبارات معلوم مى شود که در هر حالت، چه علم حصولى باشد و چه حضورى، باید حقیقتى نزد عالم حاصل و حاضر شود، تا علم تحقق یابد. به عبارت دیگر، علم نوعى حصول موجودى براى موجودى است

    نکته دیگر اینکه ابن سینا و ملّاصدرا براى حصولْ شرط تجرد را لازم مى دانند؛ یعنى به اعتقاد ایشان اولاً حاصل (معلوم) باید مجرد باشد؛۶ ثانیا محصولٌ له (عالم) نیز از تجرد برخوردار باشد.۷ اینکه حاصل باید تجرد داشته باشد، نزد مشّایین دلیلى داشته است و نزد ملّاصدرا دلیلى دیگر. به اعتقاد مشّایین، تا چیزى تمایز کلى از امور دیگر نداشته باشد، معلوم نمى گردد؛ مادى بودن مانع تمایز کلى است و این تمایز با تجرید حاصل مى شود و لذا معلومیت نیز محقق مى گردد؛۸ ثانیا از نظر ایشان چیزى که مجرد نیست، امتداد ثابت (حجم) و سیال (زمان) دارد. شى ء ممتد نیز داراى اجزاست که از هم غایب اند؛ لذا نه براى خود و نه براى دیگرى، حصول و حضور ندارند. به این ترتیب، شى ء مادى نمى تواند نزد چیزى حاصل شود و براى آن معلوم گردد. ملّاصدرا از میان این دو دلیل، دلیل دوم را مى پذیرد، و به جاى دلیل اول نحوه وجود موجود مادى را مانع حضور و حصول مى نامد که در حقیقت، بازگشت به دلیل دوم دارد

    اما اینکه محصولٌ له نیز باید تجرد داشته باشد، به این دلیل است که امر مادى، به خاطر امتدادى که دارد، خودش نمى تواند براى خود حصول و حضور داشته باشد؛ و آنچه براى خود حصول و حضور ندارد، به طریق اولى دیگرى نیز نمى تواند براى او حصول و حضور داشته باشد. پس محصولٌ له، یعنى عالم نیز باید تجرد داشته باشد

     سرانجام، اینکه گفته مى شود حاصل همان معلوم است، به این دلیل است که هم ابن سینا و هم ملّاصدرا معتقدند آنچه معلوم حقیقى است، همان است که براى عالم حاصل مى شود. در حقیقت، این دو فیلسوف، معلوم را به معلوم بالذات، و معلوم بالعرض تقسیم مى کنند و شیئى را که به علم حصولى معلوم واقع شده است، معلوم حقیقى نمى دانند؛ بلکه صورتى که از این شى ء نزد ذهن حاضر شده معلوم حقیقى است۱۰ و روشن است که این معلوم، که همان معلوم بالذات است، به علم حضورى معلوم است. با توجه به این نکات، مى توان تا حدى به حقیقت علم نزدیک شد و از نظر فیلسوفان آن را به این گونه تعریف کرد: علم، یعنى حصول مجردى براى مجرد دیگر

تعریف علم حضورى

از بررسى پیشین معلوم مى شود که علم حضورى، حقیقتى جز همان حقیقت علم ندارد؛ چراکه علم در جایى حاصل مى شود که موجودى براى موجودى حصول و حضور داشته باشد و روشن است که چنین علمى حضورى است. بنابراین علم حضورى چیزى جز خود علم نیست

     پرسشى که در این صورت پدید مى آید این است که پس چرا فلاسفه متأخر علم را به دو بخش تقسیم کرده، بخشى را حصولى و بخش دیگر را حضورى دانسته اند؟ پاسخ این است که تقسیم علم به حضورى و حصولى تقسیمى نسبى است، و همه مصادیق علم حصولى داخل در علم حضورى اند. فلاسفه اى که چنین تقسیمى را انجام داده اند نیز متوجه این حقیقت بوده اند. بنابراین مساوق دانستن علم حضورى با خود علم از یک سو و تقسیم علم به حضورى و حصولى از سوى دیگر، منافاتى با هم ندارند. توضیح اینکه علم مى تواند به دو نحو، مناطِ معلومیت چیزى براى چیز دیگر شود: اول اینکه تنها مناط معلومیت خود باشد و دوم اینکه علاوه بر آن، مناط معلومیت شى ء دیگرى نیز باشد. در صورت اول آن را حضورى و در صورت دوم آن را حصولى مى نامند. بنابراین در حالت دوم، علمْ علاوه بر اینکه خودش معلومِ عالم، و از این جهت علم است، نسبت به چیز دیگرى هم علم است؛ در صورتى که در حالت اول، چنین نسبتى برقرار نیست. پس مى توان گفت: علم هر جا این نسبت برقرار باشد، حصولى است و هر جا چنین نباشد، حضورى است. با این همه، در هر دو حالت، حقیقتِ علمْ حضورى است؛ یعنى حتى در مواردى که علمْ حصولى بوده، مناط عالمیت عالم نسبت به چیز دیگرى غیر از خودش شده است، باز هم آنچه اولاً و بالذات معلوم عالم است، خود علم است. پس علم حصولى نیز نوعى علم حضورى است. از این موضوع در عبارات فلاسفه با عنوان بازگشت علوم حصولى به علم حضورى سخن گفته شده است

    به عبارت دیگر، علم حضورى به دو صورت به کار مى رود. یک بار در مقابل علم حصولى، که در این صورت مصادیقى مرادند که تنها مناط معلومیت خویش اند و بار دیگر، به صورت مطلق، که در این صورت مناط معلومیت چیز یا چیزهایى براى عالم است؛ اعم از آنکه تنها مناط معلومیت خود باشد، یا علاوه بر آن مناط معلومیت شى ء دیگرى نیز باشد. در صورت اول علم حضورى به گونه نسبى کانون توجه قرار گرفته است و مقابل دارد؛ اما در صورت دوم به صورت نفسى لحاظ شده است و مقابل ندارد، بلکه اعم از حضورى (به معناى نسبى) و حصولى بوده، مساوق با خود علم است. منظور از نسبى بودن تقسیم علم به حضورى و حصولى، همین است

    اکنون مى توانیم علم حضورى را به صورت مطلق، یعنى فى نفسه، چنین تعریف کنیم: علم حضورى مساوى با خود علم است و علمْ حصول موجودى براى موجود دیگر است که موجب معلومیت موجود اول براى موجود دوم مى شود. همچنین این علم را به صورت نسبى، یعنى در مقابل علم حصولى، به این صورت تعریف مى کنیم: علم حضورى علمى است که تنها ملاک معلومیت خود براى عالم است؛ در حالى که علم حصولى، علاوه بر آن، ملاک معلومیت غیر نیز هست

      در کتاب هاى معرفت شناسى، معمولاً براى تعریف علم حضورى مى گویند: علم حضورى عبارت است از شناخت چیزى بدون واسطه حکایت کننده.۱۳ همچنین گاه گفته مى شود: علم حضورى معرفتى بدون واسطه صور و مفاهیم ذهنى است؛۱۴ یا علمى است که بدون واسطه به ذات معلوم تعلق مى گیرد و وجود واقعى و عینى معلوم براى عالم و شخص درک کننده، منکشف مى شود

    این تعاریف، علم حضورى را ناظر به ارزش معرفت شناختى تعریف کرده اند. توضیح اینکه معرفت شناسان با طرح موضوع وساطت و عدم وساطتِ مفاهیم ذهنى در تعریف علم حصولى و حضورى، مى خواهند بگویند چون در علم حضورى واسطه اى در کار نیست، خطا نیز بى معناست؛ اما در علم حصولى به خاطر وساطت مفاهیم و صور ذهنى امکان خطا هست؛ چراکه ممکن است صورت مطابق با خارج نباشد و خطا رخ دهد؛ اما فلاسفه سابق دغدغه هاى معرفت شناختى کمترى داشته اند و بیشتر به گونه هستى شناسانه به موضوعات فلسفى مى نگریسته اند؛ از این رو علم را نیز با توجه به ویژگى هستى شناسانه اش تعریف، و لذا آن را به حصول معلوم نزد عالم تعریف کرده اند و چون در هر علمى چنین است، همه را حضورى دانسته اند

     با توجه به تعریف علم حضورى، تفاوت اصلى علم حضورى با علم حصولى این است که علم حضورى تنها مناط معلومیت خود براى عالم است، اما علم حصولى، علاوه بر آن، مناط معلومیت شى ء دیگرى نیز هست. اگر توجه کنیم خواهیم دید اغلب تفاوت هایى که براى علم حضورى و حصولى بیان شده اند، ناشى از همین تفاوت اند

مراد از حضور

با بررسى تعریف فلاسفه، معلوم مى شود همه ایشان از تعبیر «حضور معلوم نزد عالم» براى تعریف علم حضورى استفاده کرده اند. اکنون پرسش این است که منظور از حضور چیست؟

     در پاسخ ـ البته به صورت سلبى ـ باید گفت: منظور از حضور معلوم، صرف وجود معلوم نیست؛ زیرا اگر صرف وجود چیزى موجب معلومیت آن مى بود، مى بایست هر موجودى نسبت به همه موجودات دیگرْ عالم باشد، در حالى که چنین نیست. ملّاصدرا مى گوید براى آنکه شیئى معلوم شى ء دیگر شود، اتحاد یا علاقه ذاتى لازم است.۱۶ نتیجه آنکه حضور معلوم نزد عالم، غیر از وجود اوست. در عین حال، منظور این نیست که علم و حضور مابازاى جدا دارند؛ بلکه مراد این است که صرف وجود داشتن موجب معلومیت یک شى ء نمى شود و باید حصول و حضورى در کار باشد تا معلومیت رخ دهد

     با این حال به صورت ایجابى، تعابیرى که فلاسفه اى همچون ابن سینا،۱۷ شیخ اشراق۱۸ و ملّاصدرا۱۹ و از معاصران، علّامه طباطبائى۲۰ به کار برده اند، نشان مى دهد منظور از حضور، نوعى حصول براى عالم و اتصال با آن است. از طرفى، با دقت در همان عبارات معلوم مى شود حصول و اتصال نیز با وحدت یا اتحاد عالم و معلوم تحقق مى یابد. بنابراین حضور به طور کلى، و حصول یا اتصال که به گونه اى همان وحدت یا اتحادند، به گونه مشخص، معنا و ملاک علم حضورى اند

     واقعیت آن است که این مقدار از بیان هنوز بسنده نیست و روشن نمى سازد که علم حضورى چگونه تحقق مى یابد. این پرسش همچنان مطرح است که منظور از حصول و اتصال در اقسام گوناگون علم حضورى چیست؟ به ویژه در علم حضورى به ذاتْ، حصول و اتصال چگونه تطبیق پذیر است؟ از این رو با فهرست کردن اقسام علم حضورى به بررسى این امر مى پردازیم

علم حضورى به ذات

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.