مقاله واکاوی اوضاع قهستان در قرنهای سوم و چهارم هجری


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
2 بازدید
۹۷,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله واکاوی اوضاع قهستان در قرنهای سوم و چهارم هجری دارای ۲۹ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله واکاوی اوضاع قهستان در قرنهای سوم و چهارم هجری  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله واکاوی اوضاع قهستان در قرنهای سوم و چهارم هجری،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله واکاوی اوضاع قهستان در قرنهای سوم و چهارم هجری :

مقدمه

در سده سوم و چهارم هجری کـه حکومـتهـایی، نظیـر طاهریـان، صـفاریان، سـامانیان و غزنویان یکی پس از دیگری و طی برههای بـه صـورت متقـارن بـر بخـشهـایی از ایـران حکومت می کردند، برای حکمرانی بر منطقه شـرق کشـور بـه ویـژه قهسـتان کـه از لحـاظ سوقالجیشی بسیار اهمیت داشـت، همیشـه بـا همـدیگر در حـال رقابـت بودنـد . قهسـتان منطقهای است که در جغرافیای تاریخی ایرانزمین پیوندی عظیم و ناگسسـتنی بـا خراسـان بزرگ دارد، گرچه امروزه از نـام تـاریخی ایـن منطقـه اثـری نیسـت و بخـش عمـده آن را خراسان جنوبی نامیدهاند، و برخی نواحی شمالی آن نیز جزء خراسان رضوی است.

قهستان در سیر تاریخی خود شاهد چند واقعه مهم تاریخی بوده است که از جمله آنهـا میتوان به ورود اسلام و بعد از آن حضور خوارج در قرنهای اول هجری، قیام اسماعیلیان نزاری در سدههای میانی و نیز حضور استعمارگران در تاریخ معاصر اشاره کرد. با توجه بـه اینکه عنوان پژوهش بررسی تحولات قهستان در قرنهـای سـوم و چهـارم هجـری اسـت، ناگزیر باید از تحولات سدههای میانی و معاصر اجتناب کرد.

در ابتدا علت نامگذاری، موقعیت جغرافیـایی و پیشـینه قهسـتان بررسـی شـده، سـپس تحولات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی این منطقه در قرنهای سوم و چهارم هجری پرداخته میشود.

در مورد پیشینه تحقیق باید گفـت کـه بـه جـز آنچـه در فصـل بیسـت و پـنجم کتـاب

جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی، نوشته لسترنج و کتاب کلیات جغرافیای طبیعی و تاریخی ایران نوشته عزیزاالله بیات و نیز کتاب قهستان (خراسان جنوبی) اثر مهدی زنگویی

آمده، اثر دیگری در دست نیست و همین آثار نیز بـه صـورت خیلـی سـطحی و گـذرا بـه موضوع مقاله پرداخته و مطالبی کلی آورده اند. بر این اسـاس، مـیتـوان گفـت کـه تـاکنون تحقیق جامع و مستقلی در این زمینه صورت نگرفته است. هـدف از انجـام ایـن پـژوهش، زدودن گرد و غبار از تاریخ قهستان در این دو قرن است و شیوه تحقیق، توصیفی- تحلیلی میباشد که با استفاده از کتابهای جغرافیایی، سفرنامههـا، تـاریخهـای محلـی و عمـومی، دیوانهای شعر و; مطالب گردآوری و تحلیل و بررسی شده است.

واکاوی اوضاع قهستان در قرنهای سوم و چهارم هجری ۵۳

۱. علت نامگذاری و موقعیت جغرافیایی قهستان

در لغتنامه دهخدا آمده است: »قهستان ولایتی است در خراسان. این واژه، معـرب کهسـتان و مخفف کوهستان است و شامل قائن، گناباد، طبسالعناب، کهستان، طبسالتمر و طریثیـت (ترشیز) است.۱«

لستنرنج نیز ایالت قهستان را همان »تونوکاین« دانسته و شـهرهای قـائن، تـون، ترشـیز، بشت، زاوه، بوزجان و زام، باخرز و مالن، خواف، زیرکـوه، گنابـاد، بجسـتان، طـبس و; را جزء ایالت قهستان دانسته است.۲

در اشکال العالم جیهانی آمده است:

قهستان از جمله خراسان است بر حد بیابان فارس و کرمان و بدانجا هیچ شهر نیست بدین نام، و این نام ولایت است و شهرهای آن قائن است و جنابـذ و تـون و خـور، خوسـف، طبس کریت و طبس مسینان.۳

ابوالفداء نیز میگوید: »قوهستان از کورههای خراسان است؛ کورهای اسـت بـر کنـار بیابـان فارس و مشتمل بر چند شهر و از آن جملـه، قـائن اسـت کـه قصـبه کوهسـتان و زوزن و ینابذ.۴«
مقدسی نیز شهرهای تون، جنابد (گناباد)، طبس عناب، خوسـب، طـبسالتمـر، خـور و قائن را قصبه این ایالت دانسته است.۵ ابنرسته هم این ایالت را جزء کورههای خراسان بـه شمارآورده است. ۶ در کتاب هفت کشور که نویسنده آن نامعلوم است، از قهسـتان بـا طـول سیصد فرسنگ و عرض ۱۶۰ فرسنگ یاد شده۷ و جز ء اقلیم چهارم به شمار آمده است.۸ اصطخری نیز ضمن اینکه قهستان را ذیل خراسان آورده است بـه ایـن موضـوع اشـاره دارد که »در خراسان گرمسیر نیست الا به ناحیت کوهستان.۹« یاقوت حموی نیز قهسـتان را ناحیــهای بــزرگ دانســته میــان نیشــابور و هــرات و اصــفهان و یــزد کــه در آن شــهرها و

دهکدههای بسیار است، و قاین و گناباد را شهرهای مهم آن میداند.۱۰ برای آگاهی بیشتر در مورد قهستان یادآوری چند نکتـه ضـروری اسـت: -۱ در ایالـت

قهستان شهری به این نام وجود نداشته است. -۲ به نظر میرسـد نـام کوهسـتان بـه علـت تمایز این منطقه با سیستان که در کنار رود هیرمند و در سرزمینی پست بوده، به این منطقـه نه چندان مرتفع داده شده است، این در حالی است که کوههای معـروف ایـن منطقـه، مثـل باقران و مومن آباد، معمولی جلوه می کنند. – ۳ در این منطقه، رودخانههای بـزرگ و دائمـی نبوده و آب مورد نیاز، بیشتر از چاهها و قناتهای زیرزمینی تأمین میشده است.

۶۳ ، سال هشتم، شماره دوم، پیاپی سیام، تابستان ۰۹۳۱

۲. پیشینه تاریخی قهستان

در تاریخ سیستان ساخت قهستان به سامبن نریمان، جد رستم پهلوان افسانهای ایرانی نسبت داده شده و اشاره شده که در روزگار جاهلیت در فرمان پهلوانان و مرزبانان سیسـتان بـوده است.۱۱ نویسنده تاریخ سیستان، قهستان را به عنوان شهر آورده، در حالی که در این ایالـت، شهری با این عنوان دیده نمیشود و چنانکه جیهانی میگویـد: »بـدانجا هـیچ شـهر نیسـت بدین نام، و این نام ولایت است.۱۲« در عهـد پیشـدادیان وقتـی فریـدون مملکـت خـود را تقسیم کرد، قهستان را به ایرج داد. ۱۳ در عهد کیانیان، قهسـتان سـهم گـودرز بـوده اسـت ۱۴ . سرپرسی سایکس در کتاب تاریخ ایران آورده است که گشتاسب کیانی در این سرزمین بـه دین زرتشت متمایل شد.۱۵

کوهستان که به علت شرایط طبیعی منطقه به آن اطلاق شده، به احتمال زیاد نام خود را بر اقوام آریایی که در آن سکنا گزیدهاند تحمیل کرده است. نویسندگان و پژوهشـگران واژه اَسه» گرته) « ساگارتیه) را که نام قوم آریایی ساکن در این منطقه بود، به معنای »کوهنشـین«، »غارنشین« و »ساکن کارهای سنگی« دانستهاند که می تواند دلیل بـر ایـن مـدعا باشـد ۱۶ بـا توجه به نبود شواهد پیش از این دوران، میتوان اینها را کهنترین مطالب در مـورد پیشـینه تاریخی قهستان دانست.

در دوره هخامنشیان عنوان »سرزمین ساگارتیها« حدود طبیعی قهسـتان را تحـت تـأثیر قرار داده و این عنوان به منطقهای وسیعتر اطلاق شده است.۱۷ از چگونگی وضـع قهسـتان در زمان سلطه مقدونیان اطلاعاتی به دست نیامده، امـا کتیبـهای در »کـالچنگـال« واقـع در خوسف از نواحی بیرجند پیدا شده است که گفته میشود به فرمـان یکـی از سـاتراپهـای اشکانی قهستان به نام »نخور« پسر اردشیر فراهم آمده است و او را در حال زورآزمـایی بـا حیوانی شبیه شیر نشان میدهد.۱۸ البته این حاکی از اهمیت قهستان در دوره اشکانی است.

سنگنگارههایی که در محلی به نـام »لاخ مـزار« در حـوالی بیرجنـد پیـدا شـدهانـد، از تحولاتی در دوره ساسانی در این منطقه حکایت دارند. این سـنگنگـارههـا صـحنه بـزم و عروسی قباد با دختر آخشنواز، پادشاه هپتـالی (هـونهـای سـفید، هیاطلـه) و چهـره چنـد شخصیت هپتالی را به تصویر کشیده اسـت و ایـن مـاجرا از حضـور هپتالیـان در قهسـتان حکایت دارد.۱۹ حضور هیاطله بعد از اسلام در این منطقـه نیـز امـر مسـلمی اسـت کـه در

واکاوی اوضاع قهستان در قرنهای سوم و چهارم هجری ۷۳

مباحث بعد به آن اشاره خواهد شد. گفتنی است که اینها در سـال ۵۵۷ یـا ۵۵۸ م شکسـتی سخت از انوشیروان خورده بودند.۲۰

قهستان در منابع اولیه اسلامی ناحیهای دانسته شده که تابع خراسان است. مسـلمانان بـا فتح قهستان توانستند به خراسان دست پیدا کنند. آنان قهستان را »باب خراسان۲۱« نامیدنـد . در متنهای کهن اسلامی، مثل مسالک و الممالک اصطخری۲۲ و فتوحالبلدان بـلاذری۲۳ ایـن ناحیه با عنوان کلی »قهستان و طبسین« آورده شده که به احتمال زیاد برگرفته از تقسـیمات سیاسی منطقه در آن زمان است، زیرا خراج »طبسین« با مناطق همجوار به طور جداگانـه، و خراج دیگر نواحی قهستان به صورت مجزا محاسبه شده است، ضمن آنکه هر دو ناحیـه از کورههای (نواحی) خراسان بزرگ به شمار آمدهاند.۲۴

۳. جغرافیای تاریخی شهرها و نواحی قهستان

در منابع در مورد اینکه کدام شهرها به ایالت قهستان تعلق داشـتهانـد، اخـتلافنظـر وجـود دارد. در این نوشتار در باب جغرافیای تاریخی این شهرها بیشتر به منابعی تکیه شده که بـه قرنهای سوم و چهارم هجری نزدیکتر و بر حوادث آن دوران، اشراف بیشتری داشـتهانـد . شهرهایی که در این قسمت به طور مختصر بررسی شده، عبارتاند از: قائن، طبس، گنابـاد، زاوه، زام، خواف، خور، تون، ترشیز و باخرز.

قائن: اولین منابعی که نام شهرستان قهستان را آوردهاند، قائن را قصبه (مرکز) آن معرفی کردهاند. اصطخری در نیمه اول قرن چهارم در اینباره میگوید:

قائن چند سرخس بود و بناها هم ازگل بود. قهندزی دارنـد، وگـرد آن خنـدقی هسـت و مسجد آدینه و سرای امارت در قهندز باشد، آب از کاریز خورند و باغ و بوستان کمتر بود و جایگاهی سردسیر است.۲۵

در مورد اینکه بنای قائن توسط چه کسی صورت گرفته است، دیدگاههای مختلفی در منابع آمده است، اما بیشـتر بـر ایـن تأکیـد شـده کـه در دوران کیـانی بنیـان نهـاده شـده اسـت . محمدجواد مشکور این شهر را یادگـار کـیلهراسـب، پـدر گشتاسـب دانسـته اسـت ۲۶ در سفرنامه ناصرخسرو قائن شهر بزرگ و حصینی معرفی شده است که گرد آن شـهر خنـدقی است و »عمارت همه شهر به گنبد است.۲۷« حمداالله مسـتوفی مـیگویـد: »دلقـک مسـخره

سلطان محمودبن سبکتکین از آن شهر بوده است.۲۸«

۸۳ ، سال هشتم، شماره دوم، پیاپی سیام، تابستان ۰۹۳۱

طبس: یکی دیگر از شهرهای مهم قهستان بـوده کـه جغرافـینویسـان عـرب، همچـون بلاذری، با عنوان دروازه خراسان از آن یاد کرده و در ادامه گفته است: » طبس دو باروسـت، یکی را طبس گویند و دیگری را کرین و آنجای گرمسیر است و دارای نخلستانها.۲۹«

برخی جغرافینویسان عرب دو طبس را به صیغه تثنیه ضبط کرده، »طبسـین« گفتـهانـد . گاهی نیزاشتباهاً »طبسین« به هریک از دو شهر اطلاق میشده است، در حالی که آنان برای هرکدام از دو طبس نامی گذاردهاند؛ یکی را طبس عناب و دیگری را طبس خرما گفتهانـد . طبس عناب به طبس مسینان ( مسینا) نیز شهرت داشته و به نظر میرسد که مسینان عنـوانی است که به سبب وجود مس به آنجا داده شده است. ابنحوقل میگوید: »این شهر بزرگتـر از گناباد است و خانههایش خشتی، و قهندژ آن ویران است و قلعهای نـدارد.۳۰« امـا طـبس گیلکی یا طبس خرما (تمر)، همانطور که ناصرخسرو میگوید، به سبب فتح آنجـا توسـط فردی به نام گیلکیبن محمد که آنجا را با شمشیر فـتح کـرده، بـه آن گیلکـی گفتـه شـده، همچنانکه به علت وجود نخلستانهای فراوان در آنجا، طبس خرما نیز نامیده شده است.

گناباد: این شهر با عنوانهای مختلفی در آثار جغرافینویسان عرب آمده است، از جملـه ابنحوقل که آن را »ینابذ۳۱« و مقدسی »جناود۳۲« آورده اسـت . الفـاظی دیگـر، مثـل گنابـد، جنابد، یناود و; هم در منابع دیده میشود.

مقدسی در احسنالتقاسیم از روستاهای فراوان و باغستانهای آن خطه، صحبت به میـان آورده است.۳۳ مستوفی هم میگوید: »او را قلعهای است کـه پسـر گـودرز سـاخته اسـت و حصاری محکم دارد.۳۴« طبیعتاً آب این ناحیه از کاریز بوده اسـت و چنـانکـه امـروزه نیـز میتوان نمونههای فراوانی از آن را مشاهده کرد.
زاوهاحتمالاً: واژگان زاو، زاوه، زو، زاوین، زوزن و نیز زاب، زابه و زابین، صورتهـای متفاوت یک مفهوم جغرافیایی است. زو به معنای دریا و شکاف است. ۳۵همچنین نـام پسـر طهماسب پیشدادی است. زاوه یا بخشی از آن، بـه »رخ« شـهرت داشـته کـه کرسـی آن بـه »بیشک« یا شهر زاو مرسوم بود.۳۶

زام (جام): در خاور ولایت زاوه و شمال خاوری قهستان، نزدیک رودخانه هـرات قـرار اشت که کرسی آن در قرن چهارم، بوزجان بود. بوزجان شهری بـزرگ بـود و ۱۸۰ دهکـده داشت. »ایرانیان آن را بوزگان میگفتند و زمانهـای اخیـر، آن را پوچگـان مـینویسـند.۳۷«

واکاوی اوضاع قهستان در قرنهای سوم و چهارم هجری ۹۳

بعدها زام به اعتبار شیخ شهابالدین احمد جامی، عارف قـرن ۵ ق تغییـر نـام پیـدا کـرد و تربت جام شد.

خواف: قزوینی در کتـاب آثار البلاد در مـورد ایـن شـهر مـیگویـد: »شـهری اسـت در خراسان; آب و باغات بسیار دارد.۳۸« شکل فعلی کلمه، صورت عربی شده خاف اسـت ۳۹ واژه اصیل و باستانی محل هم باید به همین شکل نوشته شود. به گفته برخی، خـواف را در زمانهای قدیم خواب گفتهاند.۴۰ البته دلیلی وجود ندارد که تحریفی از این دسـت پذیرفتـه شود. در این میان، اشاره شهرستانی به مقدار بسیار زیادی در کشـف هویـت راهگشاسـت . وی میگوید: خواف نام دیگر بهآفرید، پسرماه فروردین است که از سـیراوند و خـواف بـه داعیه نوآوری در دین زرتشـت برخاسـت ۴۱ شهرسـتانی کـه نـزد ابـوالمظفر خـوافی علـم آموخته، ۴۲ دور نیست که این اطلاعات را در مورد خواف از معلم خوافی خود کسب کـرده باشد. از سوی دیگر، کلمه خواف سابقه دورتری ندارد و این خود گـواه دیگـری اسـت بـر اینکه خواف نام خود را از بهآفرید گرفته است.۴۳

خور: اصطخری در مورد این شهر میگوید: »خور از طبس کـوچکتر اسـت بـه نزدیـک خوست است و آب تنک و اندک مایه دارد ۴۴«. خوستاحتمالاً بخشی از خور بـوده اسـت که دارای قلعهای مهم و مستحکم داشته، اما به تدریج اسم خوست، بیشتر از خور در منـابع دیده میشود.

تون: تون یکی از مهمترین مراکز قهستان بوده است »با کشت و برز بسـیار۴۵« مقدسـی تون را شهری آباد و پرجمعیت میداند که دژ و مسجد جامع دارد و دانشـمندان بزرگـی در آن میزیستهاند.۴۶ حافظ ابرو درباره تون میگوید: »تون شهری قدیمی است و پیشـتر آن را عمید میخواندهاند و قلعه محکم دارد.۴۷« تون ناحیه فـردوس کنـونی اسـت کـه زمـانی از شهرهای مهم قهستان بود.

ترشیز: نام این شهر به صورتهای مختلفی، مثل طرثیث، ترشیس و; آمـده اسـت ۴۸ از شهرهای کوچکی که در اطراف آن بوده است میتوان به کشمر و کندر اشاره کرد. در نزهـه القلوب آمده است که کشمر »دهی که هرگز در آن زلزلـه نیامـده، در حـدود آن در مواضـع دیگر، زلزله بسیار باشد.۴۹« مقدسی کندر را پایینتر از ترشـیز دانسـته و بـه سـاختمانهـای زیبای آنجا اشاره کرده است.۵۰ سرو زرتشت که حدود ۱۴۵۰ سال عمر کرد و شـاید همـان

۰۴ ، سال هشتم، شماره دوم، پیاپی سیام، تابستان ۰۹۳۱

بود که مارکوپولو با عبارت Arbre Sol از آن یاد کرده و مسیحیان Arab e sec مینامنـد، در کشمر بوده است ۵۱ این سرو در سال ۲۴۷ ق به فرمان متوکل، خلیفه عباسی قطع گردیـد و بار شتران شد تا در ساختمان قصر جدید خلیفه در سامره استفاده شود.۵۲

نام این سرو در اشعار بسیاری از شاعران آمده، به عظمت و بزرگی از آن یاد میشـود و افراد را نیز برای بزرگی، به آن مثل میزنند. در شعر فرخی که در مدح امیریعقوب یوسـف، سپهسالار غزنویان سروده شده، این نکته مشاهده میشود:

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.