مقاله درآمدی بر تحلیل گفتمان میشل فوکو؛ روشهای تحقیق کیفی


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله درآمدی بر تحلیل گفتمان میشل فوکو؛ روشهای تحقیق کیفی دارای ۳۳ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله درآمدی بر تحلیل گفتمان میشل فوکو؛ روشهای تحقیق کیفی  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله درآمدی بر تحلیل گفتمان میشل فوکو؛ روشهای تحقیق کیفی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله درآمدی بر تحلیل گفتمان میشل فوکو؛ روشهای تحقیق کیفی :

مقدمه

در تعریفی ساده می توان گفت که گفتمان شیوه ای خاص برای سخن گفتن درباره جهـان و فهم آن یا فهم یکی از وجوه آن است. مسئله ما در این پـژوهش تحلیـل گفتمـان فوکـویی است. تحلیل گفتمان به طور کلی در دو سطح عام به کار میرود: گرایش اول تحلیل گفتمان در زبان شناسی است که خود در دستهبنـدی سـهگانـه سـاختارگرا و نقشـگرا و انتقـادی در کانون پژوهش قرار می گیرد. همچنین سـطح دیگـر اسـتفاده از تحلیـل گفتمـان در فلسـفه سیاسی ـ اجتماعی است. تحلیل گفتمان فوکو ــ بـهعنـوان نخسـتین شخصـی کـه تحلیـل گفتمان را در این سطح وارد عرصه کرد ـ نمونه بارز این گرایش است که بعد از او لاکلا و موف تکمیل آن را ادامه دادند. امـا آنچـه بـرای بیـان تحلیـل گفتمـان از منظـر فوکـو لازم می نماید، معرفی اجمالی فوکو و بنیادهای فکری او و سپس ارائه تصویر جامعی از گفتمـان است. تعریف گفتمان، انگاره ها و اهداف گفتمان به عنوان یک روش تحلیـل و سـپس سـیر تحلیلی اندیشه فوکو و چگونگی استفاده از این روش، و در پایان برخی از نکـات قـوت و ضعف این روش بیان و بررسی می شود. قابلیت استفاده از این روش تحقیق در بسـیاری از موضوعات اجتماعی، اهمیت پرداختن به آن را می نمایاند. نکته اصلی این تحقیق پرسش از تحلیل گفتمان فوکو می باشد که از این رهگذر به بایگانیشناسی و تبارشناسی و سـپس بـه عناصر و مؤلفههای اصلی تحلیل گفتمان نیز پرداخته میشود.

وجه نوآوری این تحقیق این است که برخلاف تحقیقات مشابه کـه در واکـاوی نظریـه گفتمان، با اتخاذ رویکردهای انتقادی، مبانی فلسفی آن را نقد کرده و از تشریح کامل نظریـه گفتمان باز مانده اند، در این پژوهش سعی شده است تا با بازشناسی عناصـر اصـلی نظریـه گفتمان و ارائه نمونه های تحقیقی مبتنی بر این نوع پژوهش، روش تحلیل گفتمان فوکـویی به مثابه یک روش تحلیل بیان شود تا مخاطب ضمن آنکه تصویر کاملی از ایـن نـوع روش به دست می آورد، به این نکته دست یابد کـه در چـه حیطـه ای از موضـوعات مـیتوانـد از تحلیل گفتمان استفاده کند.

میشل فوکو

میشل فوکو در سال ۱۹۲۶ در خـانوادهای مرفـه در فرانسـه بـه دنیـا آمـد و در سـال ۱۹۴۸

درآمدی بر تحلیل گفتمان میشل فوکو؛ روشهای تحقیق کیفی ۵۱۱

لیسانس فلسفه گرفت. کمکم به روانشناسی علاقهمند شد و در سال ۱۹۵۰ لیسانس روانشناسـی دریافت کرد. علاقهاو به این رشته تا حدی ناشی از مشکلات روحی شخصی بود.

فوکو پس از اخذ لیسانس روان شناسی به مطالعات خـود در ایـن رشـته و همـینطـور روانپزشکی و روانکاوی ادامه داد و در سال ۱۹۵۲ دیپلم »آسیبشناسی روانی« گرفت. در این دوران بود که او به طور نیمهوقـت در بیمارسـتان »سـنت آن« مشـغول بـه کـار شـد و همزمان در ترجمه کتـاب رؤیـا و اگزیسـتانس نوشـته اتوبینـونگر سوئیسـی بـا دوسـتانش مشارکت کرد.

وی از بدو ورودش به دانشگاه اکوال نرمال تحت تأثیر شخصیت و دیدگاه آلتوسر قـرار گرفت، به گونه ای که در سال ۱۹۵۰ به توصـیه او بـه عضـویت حـزب کمونیسـت فرانسـه درآمد. گرایشهای مارکسیسـتی و علاقـهمنـدی فوکـو بـه کـاوشهـای روانـی از رهگـذر بررسیهای زبانشناسانه، و شکست پدیدارشناسی وجـودی سـارتر و مرلوپـونتی، او را بـه سوی لاکان ـ که تحلیل روانی خود را از ترکیـب سـاختگرایی و مارکسیسـم و فرویدیسـم سازمان داده بود ـ کشاند. از سوی دیگر فوکو با کانگیلهم از نزدیـک آشـنا بـود و تـأثیرات بسیاری از او پذیرفت.

فوکو پس از ۱۹۶۴ استاد »تاریخ نظامهای تطبیقی اندیشه« شد و چشماندازهای جدیدی فراروی تاریخ و جامعـه شناسـی گشـود و سـرانجام در سـال ۱۹۸۴ بـر اثـر بیمـاری ایـدز درگذشت. هرچند او را پوچانگار و ویرانگر علـوم اجتمـاعی لقـب دادهانـد، اندیشـه او بـر بسیاری از رشتههای علوم اجتماعی تأثیرات مهمی گذاشت.

زمینههای فکری فوکو

اندیشه های فوکو از لحاظ روش شناختی، متأثر از ساختگرایی، پدیدارشناسـی و هرمنوتیـک اســت. فوکــو باحضــور در کــلاسهــای ژان هیپولیــت، هگــلشــناس فرانســوی و متــرجم پدیدارشناسی روح، با آرای هگل آشنا شد. از طریق موریس مرلوپونتی و لویی آلتوسـر، بـا مارکسیست آشنا شد و از طریق مطالعه آثار سارتر و فردینان دوسوسور، با اگزیستانسیالیسم و فلسفه زبان آشنا شد. او همچنین علاقه نیچه به رابطه میان قدرت و علم را میپذیرد، امـا درباره این رابطه تحلیل بسیار جامعهشناختیتری ارائه میدهد.

۶۱۱ ، سال دوم، شماره سوم، تابستان ۰۹۳۱

ساختگرایی

یکی از جنبـههـای مهـم آثـار فوکـو، سـاختگرایی اسـت. سـاختگرایان از سوسـورتا لـوی اشتراوس، برای زبان، نقشی محوری قائل اند که باید در فهم جوامع انسـانی و تبیـین رفتـار آدمیان مورد توجه قرار گیرد. از دیدگاه آنان، زبـان نـه مخلـوق اسـتعداد و فطـرت خـاص آدمیان بود و نه محصول فرهنگ ها و تعاملات بشری؛ بلکـه نظـام مسـتقل و خودمختـاری است که مقدم بر انسان ها و مستقل از عالم طبیعت موجود است و به واقعیتهای بیرونی و اندیشه و رفتار آدمی عینیت میبخشد.

فوکو به پیروی از نظریات ساختگرایانی نظیر لوی استروس معتقد بود که معنـا را نبایـد صرفاً در ساخت ذهن جستوجو کردمعناها. باید از دلِ ساختارهای اجتمـاعی، تـاریخی و فرهنگی بیرون آورده شوند. اشـتروس در ایـن بـاره مـی گویـد: »شـرط لازم و کـافی بـرای دستیابی به اصل و بنیانی برای تبیین که در مورد دیگر نهادها و سنتها نیز معتبر باشـد، آن است که ساختار ثابت و ناخودآگاهی را که در سطح زیرین هر نهاد و سنت موجود اسـت، درک نماییم.۱« به تعبیر روشن تر، اشتراوس ضمن نفی سوژه، معتقد بود که نباید هر چیـز را در دهلیزهای تاریک ذهنیتی منفرد، با عنوان » سوژه شناسا« جست وجو کرد، بلکـه بایـد بـه ساخت، بافت و شکل بندیهایِ موجود در ناخودآگاه نیز توجهی خـاص نمـود. فوکـو نیـز به جای تأکید بر ذهنیـت و سـوژه، بـر فراگردهـا و پدیـدههـایی نظیـر عوامـل اجتمـاعی و هنجارهـای فرهنگــی تأکیـد مــیکنــد. از ایـنرو، وی بــا اتخــاذ نگرشـی ســاختگرایانه، بــا انسانگراییِ دوران مدرن مخالفت میکند و از محو انسان و محو کنشگـر سـخن بـه میـان می آورد. فوکو در پایان کتاب نظم اشیاء میگوید: »چنانکه دیرینهشناسیِ اندیشه ما بهآسـانی نشان می دهد، انسان ابداع دوران اخیر است؛ ابداعی که چه بسا به پایان دوران خود نزدیـک می شود.۲« به نظر وی باید از سوژه سازنده چشم پوشید و از شر سوژه خلاص شد؛ به ایـن معناکه انسان از اریکه سوبژکتیویته به زیر آید، زیرا خود، موضـوع زبـان و میـل ناخودآگـاه است و ذهن، از سرچشمه های دیگری، نظیر فرهنـگ و جامعـه و بـهویـژه زبـان ــ کـه در ناخودآگاه شکل میگیرد ـ سیراب میشود. مفهـوم گفتمـان در اندیشه فوکـو نیـز نسبتــی

خاص با ساختارگرایی دارد که جداگانه به آن اشاره خواهیم کرد.

درآمدی بر تحلیل گفتمان میشل فوکو؛ روشهای تحقیق کیفی ۷۱۱

پدیدارشناسی

از دیگر جریان های فکری که فوکو از آن اثر پذیرفته، نگرش پدیدارشناسـی اسـت. در ایـن نگرش، انسان هم، موضـوع شناسـایی (ابـژه) و هـم فاعـل شناسـایی (سـوژه) اسـت و در فعالیتهای معنابخشِمنِ استعلایی تحقیق می کند؛ » من« ی که به همه موجودات، از جملـه بدن خودش، به فرهنگ و تاریخ معنا می بخشد . البته باید در ابتدا به این نکته توجه نمود که فوکو از این نوع نگرش هم کنارهگیری میکند و برخلاف روش پدیدارشناسی، بـه فعالیـت معنابخشِفاعل شناساییِ مختار و آزاد متوسل نمیشود.۳

فوکو در روش پدیدارشناسـانه، از افکـار هوسـرل، هایـدگر و مولوپـونتی اثـر پذیرفتـه است. از دیدگاه هوسرلابزار، فلسفیِ فهم هستیِ روزمـره انسـان در جهـان پدیدارشناسـی اســت. هوســرل معتقــد بــودکــه حقــایقِ بــه اصــطلاح علمــیِ همــه علــوم را بایــد از نــو در فعالیت های آگاهانه انسان، زمینـه یـابی کـرد. مسـئله اصـلی بـرای هوسـرل »زمینـهیـابیِ حقیقت در تجربه« است و برای این کار، باید شیوه های گوناگون سـاختن معنـا بـه وسـیله آگاهیِ انسان و به واسطه ادراک و زبان، شناخته شود. این همان پدیدارشناسیای اسـت کـه هــدفشبررســی، چگــونگیِ پدیــدارشــدنِ جهــان در آگــاهیِ انســان، در آغــاز اســت; پدیدارشناسی نشان می دهد که جهان، پیش از آنکه موضـوع شـناخت مـا باشـد، تجربـهای است که در آن زیست می کنیم؛ یعنی تجربهای ذهنی است نه عینی. پس باید آن نقطه اولیـه تماس میان انسان و جهان را یافت که پیش از تجزیـه ذهـن و عـین، یـا سـوژه و ابـژه، در تجربه ما وجود داشته است.۴«

هایدگر این معنای نهفته در کردارها را »تعبیر« میخواند. وی در کتاب بودن و زمان ایـن روش را هرمنوتیک میخواند که به معنای عرضه تعبیـری از تعـابیر منـدرج در کردارهـای روزمره است. درواقع، هرمنوتیک هایـدگری، منشـأ معنـا را در مـتن کردارهـای اجتمـاعی، تاریخی و فرهنگی جست وجو و بر این نکته تأکید مـیکنـد کـه »بـرای فهـم هـر واقعیـت اجتماعیباید، زبانِ آن واقعیـت را فهمیـد. و بـه عبـارت دیگـر، زبـان، جزئـی از واقعیـت اجتماعی است یا واقعیت اجتماعی، جزئی از زبان اسـت. البتـه منظـور از زبـان، مجموعـه مفاهیم، هنجارها و ارزشهایی است که در یک جامعه وجود دارد.۵«

۸۱۱ ، سال دوم، شماره سوم، تابستان ۰۹۳۱

نقطه افتراق فوکو و هایدگر

فوکو هرچند تا اینجا با هایدگر موافق است، برخلاف این جریان اخیر ( هرمنوتیـک)، قائـل به این امر نیست که حقیقت غایی و عمیق و نهفتهای برای کشف کـردن وجـود دارد؛ زیـرا معرفتشناسیِ او متأثر از نوعی »هرمنوتیک رادیکال« است که در آن، بـر ایـن نکتـه تأکیـد می شود که هیچ حقیقتی در کار نیست و تعبیرهای ماست که به حقایق جهان شکل میدهد. جهان خارج، جهانی است از اشیای بیمعنا و صرفاً از طریق سخن و زبان اسـت کـه نحـوه نگاهی خاص به آن. » از دیدگاه فوکو، هرمنوتیـک مـی کوشـد حقیقـت آنچـه را کـه تعبیـر می کند، دریابد. در حالی که حقیقتی درکار نیسـت، بلکـه تنهـا بـا کثرتـی از تعـابیر روبـهرو هستیم . معرفت نمایش حقیقت امور نیست؛ زیرا هیچ حقیقت ماقبل گفتمانی وجود نـدارد. توفیق هر گفتمان در گروی رابطه آن با شبکه قدرت است. قدرت/دانش در همهجا اشکالی از حقیقت را تولید و اشکال دیگر را طرد و حذف میکند. هر گفتمان رژیم حقیقتـی اسـت که هویت، فردیت، ذهنیت و کردارها را متعین میسازد۶«

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.