مقاله بازسازی مقیاس یکپارچه هوش معنوی: اعتباریابی، رواسازی، بررسی ساختار عاملی و فرآوری نسخههای موازی


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
1 بازدید
۹۷,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله بازسازی مقیاس یکپارچه هوش معنوی: اعتباریابی، رواسازی، بررسی ساختار عاملی و فرآوری نسخههای موازی دارای ۱۲ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله بازسازی مقیاس یکپارچه هوش معنوی: اعتباریابی، رواسازی، بررسی ساختار عاملی و فرآوری نسخههای موازی  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله بازسازی مقیاس یکپارچه هوش معنوی: اعتباریابی، رواسازی، بررسی ساختار عاملی و فرآوری نسخههای موازی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله بازسازی مقیاس یکپارچه هوش معنوی: اعتباریابی، رواسازی، بررسی ساختار عاملی و فرآوری نسخههای موازی :

با توجه روزافزونی که از نیمـه دوم سـده بیسـتم، بـهویـژه در بیسـت سـال پایـانی آن بـه دیـن و معنویــت در میــان روانشناســـان رواج یافــت، ســـازهای بــا عنـــوان »هــوش معنـــوی« را در روزنامه »کرسیتین ساینس مانیتور« در سال ۱۹۸۵ به نوشـتارگان علمـی روانشناسـی مطـرح شـد. اگرچه شاید بتوان استیونس را با نگاشتهای در سال ۱۹۹۶، بهعنوان نخستین کسی نام بـرد کـه ایـن اصطلاح را در مقالهای علمی به کار برده است، اما اتفاقنظری در مورد مؤسس این مفهـوم وجـود

ندارد .(Halama & Strizenec, 2004, p. 242)

بخش عمدهای از اعتبار نظری این مفهوم، وامدار گاردنر است که بـا معرفـی دیـدگاه خـود در زمینه چنـدگانگی هـوش و دفـاع شـورمندانه از آن، راه را بـرای تولـد هـوشهـای متنـوع گشـود .(Gardner, 1983, p. 100)وی کوشید تـا هفـت هـوش مختلـف را براسـاس معیارهـای تکـاملی، وراثتشناختی، عصبشناختی، روانسنجی و; پیشنهاد کند: .۱ هوش زبانی؛ .۲ هـوش منطقـی ـ ریاضی؛ . ۳ هوش موسیقایی؛ .۴ هوش فضایی؛ .۵ هوش تنـی- جنبشـی؛ .۶ هـوش بـرونفـردی و .۷ هوش درونفردی. بعدها او، با احتیاط، سه نامزد دیگر را برای احراز مقام هوشبـودگی معرفـی کرد. هوش طبیعتگرایانه، هوش وجودی و هوش معنوی .(Gardner , 1999, p. 47-63)
بهرغم نگاه کمابیش مثبتی که به این نظریه در ایران (میرمحمدی، ۱۳۸۵، ص ۹ و (۱۰ و دیگـر کشورها (Chen & et al, 2009, p. 17- 26) وجود دارد، تقریباً هیچ وجهی از وجوه نظریـه گـاردنر، چه معیارهایی که او برای هوشبودگی بنیاد نهاده (White, 2006, p.45-72) و چه هوشهایی که بر مبنای این معیارها معرفی کرده است (Barnett & et al , 2006, p. 97)، از جمله منتقدان ایمن نمانده است؛ زیرا نظریه او را از مبنا غیرعلمی و ابطالناپذیر (Visser & et al, 2006; Waterhouse, 2006) و صرف گمانهزنی دانسـتهانـد. گفتـهانـد کـه بـرای چنـدگانگی هـوش گـاردنری نـهتنهـا شـواهد تجربی همخوان قانعکنندهای وجود ندارد که شواهد ناهمخوان بسـیاری، هـم بـه لحـاظ تجربـی و هــم بــه لحــاظ نظــری و حتــی بــه لحــاظ کــاربردی در دســت اســت. جــرج میلــر، از مشــاهیر روانشناسی شناختی نظریه گاردنر را چیزی بیش از گمانـهزنـی نمـیدانـد. چنانکـه جـروم برونـر از دیگر نامبرداران این حیطه نیز هوشهای گاردنری را در نهایت »افسانههای سودمند« نام مینهـد

(به نقل از .(Eberstadt, 1999

با این حال، او و رویکرد چندگانهنگر او به هوش در میان عامه مردم، سیاستگذاران تربیتـی و پژوهشگران، نفوذی قابلتوجه داشته است. نمونـه ایـن نفـوذ را مـیتـوان در توجـه بـه دو هـوش

بازسازی مقیاس یکپارچه هوش معنوی: اعتباریابی، رواسازی، ; ۱۲

برونفردی و درونفردی یافت که در نخستین عرضه نظریه چندگانگی هـوش تحـت عنـوان کلـی هوش فردی (شخصی)، معرفی شده بود (Gardner, 1983, p. 176- 237) دانیل گلمـن توانسـت بـا تمرکز بر این دو نوع هوش، »نوعی دیگر« از هوش با نام »هوش هیجانی« را معرفی کنـد و بخـش قابلتوجهی از موفقیت در زندگی را برآمده از ایـن نـوع هـوش و نـهتنهـا هـوش متعـارف بدانـد (Goleman , 1995, p. 189-287)؛ مطلبی که شواهد پژوهشی قابلتوجهی در تأیید آن فـراهم آمـده

است .(Mayer & Salovery, 1997, P. 3-31)

موفقیت گلمن و دیگـران در معرفـی هـوش هیجـانی، روانشناسـان علاقمنـد بـه معنویـت را وادار کرد تا معنویتورزی را از دریچـه هـوش بنگرنـد. بـه ایـن ترتیـب، از سـال ۲۰۰۰ بـه بعـد تعداد توجهیقابل از پژوهشگرانِ علمـیِ معنویـتگرایـی و دیـنورزی، همـت خـود را مصـروف تعریف و تبیین و اندازهگیری هوش معنوی کردهاند. اما در مورد اینکـه هـوش معنـوی چیسـت و اجزا و مؤلفههـای آن کـدام اسـت، اتفـاقنظـر انـدکی وجـود دارد؛ حتـی در مـورد اینکـه اساسـاً معنویــتگرایــی قابــل تحویــل بــه مفهــوم هــوش باشــد، از همــان آغــاز تــأملاتی وجــود داشــته

اسـت Gardner, 2000)؛ Mayer, 2000 ؛ Halama & Strizenec, 2004؛ .(Gardner, 1999, p. 54

ایمــونز از نخســتین پژوهشــگران ایــن حــوزه، هــوش معنــوی را »چــارچوبی بــرای شناســایی و سازماندهی مهارتها و تواناییهای ضروری برای کاربرد معنویت در جهـت سـازگاری« مـیدانـد .(Emmons, 1999, p. 163) وی در آغـاز، هـوش معنـوی را مشـتمل بـر پـنج مؤلفـه مـیدانسـت: .۱ توانایی بهرهگیری از منابع معنـوی در جهـت حـل مسـئله؛ .۲ توانـایی ورود بـه سـطوح بـالاتر هشیاری؛ . ۳ توانایی قدسی دیدن تجارب و روابط روزمره؛ ۴ظرفیـت. فـراروی از دنیـای مـادی و فیزیکی و .۵ ظرفیت پارسایی .(Emmons, 2000a, p. 9-10) اما با نقد مایر (۲۰۰۰)، که پارسـایی و رفتار پرهیزکارانه را مقولهای متعلق به اخلاق و شخصیت میدانست و نـه هـوش، مؤلفـه پـنجم را کنار گذاشت .(Emmons, 2000b, p. 64) صاحبنظران دیگری که در این قلمـرو پـژوهش کردنـد، برخی، شرط پارسایی و نیکویی را به نحوی از انحاء در تعریف یـا مؤلفـهپـردازی خـود از هـوش معنوی داخل کردهاند. برخی نه تنها رفتار پارسایانه، که ورود هر نوع رفتاری را به تعریـف مفهـوم هوش معنوی نادرست دانستهاند. کینگ و دسیکو نمونـهای از گـروه اخیـر هسـتند کـه در پیـروی سرسختانه از معیارهای مایربرای احراز هوشبودگی ِیک ویژگی، اصرار دارند که آن ویژگـی بایـد نوعی توانایی باشد و نه رفتاری خاص و یا تجربهای ویژه .(King & DeCicco, 2009, p. 69) نابـل را میتوان موردی از گروه اول دانست. وی معتقد است که هوش معنوی متضمن این بینش اسـت

۲۲ ، سال ششم، شماره سوم، پاییز ۲۹۳۱

که آدمی باید در پی سلامت روان، نه تنها برای خود، بلکه برای تمام اعضای جامعه خـود و بلکـه بـرای همه انسانها باشد. روشن است که خواستن خیر و نیکی برای دیگران بهگونهای صادقانه و جدی، اصـل خوبی و پارسایی و فضلیتمندی است .(Noble, 2000, p. 46) نازل هوش معنوی را توانایی اسـتفاده از ظرفیتها و منابع معنوی در موقعیـتهـای عملـی مـیدانـد و معتقـد اسـت کـه پرسـشگـریِ وجودنگرانه و احساس حضور خداوند، دو مؤلفـه اصـلی آن اسـت .(Nasel , 2004, p. 4;192) وان هوش معنوی را اینگونه تعریف میکند: »ظرفیت فهم عمیق پرسشهای وجودی و داشـتن شـهود نسبت به سطوح مختلف هشیاری; آگاهی از ارتباط با ذات متعالی، با دیگران، با زمـین و بـا همـه موجودات.( Vaughan, 2009, p. 19) « از نظر زهر و مارشال، که از پیشگامان ایـن حـوزه هسـتند، هوش معنوی »هوشی است کـه بـهواسـطه آن امـور مـرتبط بـه معنـا و ارزش را درک مـیکنـیم و دشواریهای مربوط به آنها را حل میکنیم; که بهواسطه آن میتوان اعمـال و زنـدگی خـود را در بافتی گستردهتر، غنیتر و معنابخشتر قـرار داد.( Zohar & Marshal, 2000, p. 3) « آمـرام و درایـر هوش معنوی را »مجموعهای از تواناییهایی میدانند که انسان از طریق آنهـا قـادر مـیشـود منـابع معنوی خود را بهکار اندازد و ارزشها و کیفیات معنوی را ابراز کند و محقق نمایـد تـا کـنشهـای روزمره و رفاه خود را ارتقا دهد.( Amram & Dryer, 2008, p. 29) « آنها این مجموعه از تواناییها را در پنج دسته عمده جای دادهاند که عبارتند از: تواناییهای مرتبط با هشیاری، رحمـت، معنـا، فـراروی

و حقیقت. شاید »رحمت« که برگردان بسندهای برای Garceنباشد و ظاهراً چنانکه از اجزای ایـن مؤلفـه برمیآید، آمرام و درایر بیشتر معانی آن را در نظر داشتهاند. باطنی این کلمه را چنین برمـیگردانـد: زیبایی، وقار، ظرافت و ادب، لطف و محبت، رحمت الهـی و; البتـه ایـن کلمـه صـبغه مشـخص مسیحی دارد و از بنیادهای نظریه نجات در الهیات مسیحی است، در آن بافتمعمولاً، معادل فیض

و لطف و اعطا و رحمت بلااستحقاق در نظر گرفته میشود (ر.ک: باطنی، .(۱۳۷۷

سیاهه تعاریف صاحبنظران از هوش معنویتقریباً، با ظهور هر چهره جدید طویلتر میشـود. روشن است که حداقل بخشی از این روند به علت ابهام موجود در این سازه است؛ ابهامی که تأثیر خود را بر شیوههای اندازهگیری این سازه نیز برجای گذاشته است. تقریباً در تمام آزمونهـایی کـه برای سنجش هوش معنوی سـاخته شـدهانـد، تعریـف ویـژه آزمـونسـاز از ایـن سـازه و اجـزای تشکیلدهنده آن مبنای آزمونسازی قرار گرفته است. مثلاً، »سیاههچارچوبِ روانی معنویتگرایی«

(Psycho-Matrix Spiritual Inventory)، بهعقیده برخـی، ولمـن (Amram & Dryer, 2008, p. 6)،

بیش از آنکه هوش معنوی را اندازه گیری کند، جهتگیری عام معنوی را مـیسـنجد. هفـده گویـه

بازسازی مقیاس یکپارچه هوش معنوی: اعتباریابی، رواسازی، ; ۳۲

»مقیاس هوش معنوی« نازل (۲۰۰۴) نیـز بیشـتر بـر مسـیحیت و جنـبش معنویـتگرایـی خـاص امریکایی، موسوم به عصر جدید تأکید دارد و شرط جهانشمولی و عمومیت را نادیده گرفته اسـت

.(King & DeCicco, 2009, p. 69)

بهعبارت دیگر، میتوان گفت: کسانی که موضوعیت هـوش معنـوی را پذیرفتـهانـد، در بحـث اندازهگیری، در این دو موضوع کمابیش همداستانند کـه اولاً، هـوش معنـوی مقولـهای سـازگاری-محور وثانیاً، جهانشمول است. بدینترتیب به نظر میرسد که تا دست یافتن به تبیـین و تعریفـی جامع، معتبر و مورد پذیرش بیشینه صاحبنظران در زمینه هوش معنـوی، هـر ابـزاری کـه بتوانـد: .۱ آن وجه از حیات معنوی آدمی را که به نحو مشخصی با مقوله سازگاری (حل مسـئله، سـلامت تن و روان و;) مـرتبط اسـت، متمـایز کنـد . .۲ جهـان شـمول و فرهنـگ نابسـته باشـد؛ یعنـی در فرهنگهای گوناگون بتواند افراد معنویتگرا را از افراد غیرمعنویتگرا جدا کند . .۳ قـادر باشـد در هر فرهنگ و جامعهای، اعضای معنویتگـرایِ بـاسـازگاریِ بیشـتر را از افـراد معنویـتگـرایِ بـا ازگاریِس کمتر متمایز کند. اگرچه ممکن است نتواند در میان غیرمعنویتگرایان، افراد با سـازگاری بیشتر را از افراد با سازگاری کمتر جدا کند، احتمالاً شروط کمینه آزمونی معتبر و روا برای سنجش

هوش معنوی را احراز کرده باشد. آزمونهای سنجش معنویت تنها شرط دوم را احـراز مـیکننـد، ولی آزمونهای هوش معنوی باید هم شرط دوم و هم شرط سوم را، با هم، داشته باشند تـا امکـان احراز شرط اول مهیا شود. شرح مبسوط و مستوفای این شروط و نیـز تعریفـی از هـوش معنـوی، مجال دیگری میطلبد.

در این پژوهش، فیالجمله برای هوش معنوی تعریف زیر پیشنهاد مـیشـود: توانـایی فطـری و تجربهپذیرِ آدمی در افزایش سازگاری از طریق کنشها و دریافـتهـای معنـوی. در ایـن تعریـف، تلاش شده است تا هم معیارهای بیشتر مورد وفاق صاحبنظران در زمینه هوشبودگی لحاظ شود و هم به جهت مفهومی، شروط جامعیت، مانعیت و صرفهجویی را تا حد امکان احراز کند: هـوش معنوی اولاً، نوعی توانایی است نه گونهای از رفتار یا ویژگی اخلاقیثانیاً.، فطری است؛ یعنی هـم بنیادهای فیزیولوژیایی دارد و هم فرهنگ نابسته و جهانشمول استثالثاً.، تجربهپذیر اسـت؛ یعنـی از آموزش و فرهنگ و; اثر میپذیردرابعاً.، سازگاری- محور اسـت؛ یعنـی دارای آن مشخصـهای است کـه شـرط لازم هـوشبـودگی اسـت و خامسـاً، منظـور از کـنشهـای معنـوی، رخـدادهای روانشــناختی ارادی ماننــد نمــاز گــزاردن، نیکــی کــردن و; و مقصــود از دریافــتهــای معنــوی، رخدادهای روانشناختی غیرارادی مانند احساس بخشودگی کردن، دانشی را بیاختیار دریـافتن و;

۴۲ ، سال ششم، شماره سوم، پاییز ۲۹۳۱

است. البته هیچ بخش از معنویت آدمی، نه افزون بر این دو وجه دارد و نه خـالی از ایـن دو وجـه است. در این تعریـفعمـداً، از ورود بـه مسـئله »معنویـت چیسـت؟« و بـه تبـع آن، بیـان برخـی مشخصههای معنویت پرهیز شده استزیرا؛ اولاً، هوش معنوی اگرچه جزئی از معنویت است، امـا با معنویت یکی نیست و تفکیک هوش معنوی از معنویت، راه را برای فروکاستن معنویت به امـری صرفاً بشری میبندد و دستکم امکان بیطرفی در این زمینه را تا حدی حفظ مـیکنـد. بـهعبـارت دیگر، سازه هوش معنوی ممکن استدین را چنان معرفـی کنـد گـه گـویی صـرفاً ابـزاری بـرای

سازگاری است و شأن شناختاری آن اهمیتی ندارد. به این ترتیب، به ابزاری بـرای قدسـیزدایـی از معنویت و دین مبدل شود. تفکیک هوش معنوی از معنویت ممکن است این سـازه سـودمند را تـا حدی از این آسیب دور کند و یا دستکـم امکـان بـیطرفـی در ایـن زمینـه را حفـظ کنـدثانیـاً.، همانگونه که در تعریف هوش ( شناختی ) وضوح نسبی مفهوم سـازگاری کفایـت کـرده اسـت، در هوش معنوی نیز، مقوله معنویت وضوح دارد و دعوی کفایت برای آن خالی از وجه نیسـتثالثـاً.، هر معنایی که از معنویت مراد شود، مادامیکهبتوان نشان داد که نوعی تواناییِ فطـریِ تجربـهپـذیر سازگاری محور از آن، قابل استخراج است، اعتبار سازه هوش معنوی پابرجا و استقلال مفهومی آن از معنویت معتبر استرابعاً.، عدم توجه به این مطلب دشواریهایی را به لحاظ نظـری و سنجشـی پدید میآورد که برخی صاحبنظران گرفتار آن شدهاند. بـرای نمونـه، ایـن معضـل را در نگاشـته ایمونز و نقد مایر و واکنش ایمونز میتوان دیـد. در حقیقـت، مـیتـوان گفـت: بخـش عمـدهای از ایراداتی که صاحبنظران هوش معنوی به یکدیگر وارد میکننـد، نـاظر بـه ورود بـه همـین بحـث است. از سوی دیگر، بیشتر ابهامها حاصل ورود سرزده و چهبسا نادانسته به حوزه تعریف معنویت استمثلاً. دشوار است که نگاشته وان -۲۰۰۲) تحت عنوان هوش معنوی چیست؟) را جز شرحی کمابیش پراکنده از معنویت »عصر جدیدی« دانست. آنچه مؤلفههای هوش معنوی گفته میشـود و بیشترین محل مجادله است، همان دیدگاهی است که نظریهپرداز در مـورد معنویـت دارد: پاسـخی است که او به پرسش »معنویت چیست؟« میدهد و به جای پاسـخ بـه »هـوش معنـوی چیسـت؟« میگذارد.

آمرام و درایر »مقیاس یکپارچه هوش معنوی(« را با ۸۳ گویه تهیـه کردنـد ( Amram & Dryer, (p. 41-45 2008, که اگرچه مانند سایر ابزارهای اندازهگیری هوش معنوی، خالی از برخی اشکالات نظری(مثلاً (King & DeCicco, 2009, p. 69 و روششناختی نیست، اما از دو جهت شایسته توجه است: نخست آنکه بنای نظری این آزمون بر پژوهشی کیفـی (Amram, 2007, p. 4) اسـتوار اسـت که شرکتکنندگانی بـا زمینـههـای دیـنورزی و معنویـتگرایـی بسـیار متنـوعی ماننـد یهودیـت،

بازسازی مقیاس یکپارچه هوش معنوی: اعتباریابی، رواسازی، ; ۵۲

مسیحیت، اسلام، هندوئیسم، تائوئیسم، آزمودنیهای آن را تشکیل میدادند. دوم آنکه، پژوهشـگران کوشیدهاند علاوه بر استفاده از شیوههای متعارف اعتباریابی و رواسازی، مقیاس در حال سـاخت را بهصورت تجربی با توانایی تفکیک گروههای متفاوت از لحاظ معنویتگرایی بیازمایند و سـاخته و پرداخته کنند .(Amram & Dryer, 2008, p. 11) همین ویژگی را میتوان یکـی از برجسـتگیهـای کمیاب آزمونهای سنجش هوش معنوی دانست.

تلاش برای دستیابی به ابزار اندازهگیری معتبر، روا، منعطف و پژوهشپذیر در زمیه هـوش معنـوی و رویکرد معنویتگرایانه، بهگونهای که از یکسو، با بافت و ساختار فرهنگ ایرانـی انطبـاق داشـته باشد و از سوی دیگر، تجارب فربه پژوهشگران جهان نیز در ساخت آن لحاظ شـده باشـد، و نیـز شواهدی تجربی درباره توان پیشبینیکنندگی آن وجود داشته باشـد، هـدف اصـلی ایـن پـژوهش است. تعیین دامنه برش و فرآوری دو نسخه موازی از مقیاس نهایی برای افزایش پژوهشپـذیری و انعطاف در کاربرد، از دیگر اهداف این تحقیق است.

روش پژوهش

برای مشارکت در این پژوهش، که پژوهشی توصیفی – پیمایشی از نـوع اعتبارسـنجی اسـت، ۴۵۶ نفر از دانشجویان دانشگاه گیلان با روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای برگزیده شـدند و بـه پرسشنامه آماج (برگردانده نهایی نسخه کوتاه مقیاس یکپارچه هوش معنوی) پاسخ دادنـد کـه بـر مبنای نتایج گویه اعتباریاب پیشنهادی آمرام و درایر، پاسخنامه ۴۲ تن از آزمـودنیهـا حـذف شـد. نتایج حاصل از ۴۱۴ آزمودنی باقیمانده مورد بررسی و پردازش قـرار گرفـت . میـانگین سـنی ایـن دانشجویان ۲۱/۷۲ سال بود . در میان این دانشجویان، ۳۸ درصد در رشتههای انسانی، ۳۹ درصد در رشتههای فنی و علوم پایه، ۹ درصد در زیرمجموعـه علـوم کشـاورزی، ۱۰ درصـد در رشـتههـای تربیت بدنی و ۵ درصد در مجموعه علوم پزشـکی در سـال ۹۱-۹۰ تحصـیلی در دانشـگاه گـیلان مشغول به تحصیل بودند.
ابزار این پژوهش نسخه کوتاه »مقیاس یکپارچه هـوش معنـوی(ISIS) « سـاخته آمـرام و درایـر (۲۰۰۸) است. آنها کوشیدهاند تا پنج مؤلفـهـوشه معنـوی (هشـیاری، رحمـت، معنـا، فـراروی و حقیقت) را از طریق ۸۳ گویه این مقیاس اندازه بگیرند . نسخه کوتاه این مقیاس، ۴۵ گویه برگزیـده از نسخه اصلی است که مبنای این پژوهش قرار گرفته است . پاسـخدهـی بـه هـر گویـه، بـه شـیوه نمرهگذاری شش درجهای لیکرت از ۱ تا ۶ درجهبندی شده است. بر حسب گزارش آمرام و درایـر

۶۲ ، سال ششم، شماره سوم، پاییز ۲۹۳۱

(۲۰۰۸)، پایایی درونی کل مقیاس بسیار بالا و پایایی بر حسب بازآزمایی پس از بازه زمـانی شـش هفتهای، قابل قبول بوده است. روایی همگرا و واگرای این مقیاس، از طریـق مقایسـه بـا دو آزمـون دیگر تأیید شده است. همچنین این مقیاس توانست آزمودنیهایی را که بر حسب داوری آشـنایان، انسانهایی معنویتگرا بودند، از آزمودنیهای معمولی متمایز کند. در پایـان هـر دو نسـخه بلنـد و کوتاه گویهای برای سنجش اعتبار پاسخهای آزمودنی تعبیه شده است که از او میخواهد تـا میـزان صداقت و جدیت خود را در پاسخدهی مشخص کند. نمره این گویـه، میـزان اعتبـار پاسـخنامـه را تعیین میکند و در اندازه نمره نهایی هوش معنوی محاسبه نمیشود.

ابتدا نسخه کوتاه مقیاس یکپارچه هوش معنوی بـه ازای هـر گویـه، ۲ تـا ۵ برگـردان، بـه فارسـی برگردانده شد. برگردانهای پیشنهادی بـهصـورت انفـرادی بـا گروهـی از دانشـجویان کارشناسـی، کارشناسی ارشد، اعضـای هیئـت علمـی و برخـی از اعضـای سـازمانهـای دولتـی دارای مـدرک کارشناسی و بالاتر به بحث گذاشته شد. مناسبتـرین پیشـنهادهای برگردانـی بـر مبنـای دو معیـار فهمپذیری و بیشترین مطابقت با متن انگلیسی انتخاب گردید . پس از اصـلاح بـهصـورت مقیـاس آماج ۴۵ گویهای نهایی در اختیار شرکتکنندگان در پژوهش قرار گرفـت. بـرای تجزیـه و تحلیـل دادههای بهدستآمـده، عـلاوه بـر اسـتفاده از روشهـای متـداول در آمـار توصـیفی بـرای تعیـین مشخصههای آماری گویهها، از دو شاخص درجه دشواری و ضریب دو رشتهای نقطهای بهره بـرده شد. همچنین برای برآورد ضریب اعتبار مقیاس از فرمول کلی ضریب آلفای کرونباخ، برای بررسی روایی مقیاس از تحلیل عاملی اکتشافی بر اساس تحلیل مؤلفههـای اصـلی و بـرای تعیـین سـاختار ساده مقیاس از چرخش وریماکس و پروماکس استفاده شد.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.