مقاله حیات برزخى از منظر حکمت متعالیه، قرآن و سنّت


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله حیات برزخى از منظر حکمت متعالیه، قرآن و سنّت دارای ۴۲ صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله حیات برزخى از منظر حکمت متعالیه، قرآن و سنّت  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله حیات برزخى از منظر حکمت متعالیه، قرآن و سنّت

چکیده  
مقدّمه  
مفهوم «برزخ»  
برزخ نزولى و صعودى  
برزخ یا قطع علاقه نفس از بدن  
گستردگى برزخ  
ویژگى هاى برزخیان  
۱ قالب مثالى  
۲ لذت و الم برزخى  
۳ عمومى بودن برزخ  
برزخ در قرآن و روایات  
تکامل در برزخ  
احیا و اماته در برزخ  
جمع‌بندى  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله حیات برزخى از منظر حکمت متعالیه، قرآن و سنّت

ـ ابن‌سینا (حسین‌بن عبداللّه)، الشفاء؛ الطبیعیات، قاهره، دارالکتاب العربى، ۱۳۸۹ق

ـ ـــــ ، حدود یا تعریفات، ترجمه محمّدمهدى فولادوند، بى‌جا، مرکز ایرانى مطالعه فرهنگ‌ها، ۱۳۵۸

ـ ابن عربى، محیى‌الدین، فتوحات مکّیه، بیروت، دارصادر، بى‌تا

ـ ابن فارس، احمدبن، معجم مقاییس‌اللغه، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، ۱۴۱۰

ـ ابن کثیر (اسماعیل ابن کثیر دمشقى)، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالاندلس، بى‌تا

ـ ابن منظور، لسان العرب، بیروت، دارالفکر، بى‌تا

ـ ازهرى، ابومنصور، تهذیب‌اللغه، بیروت، دار احیاءالتراث العربى، ۱۴۲۱

ـ الخورى، سعید، اقرب الموارد، قم، کتاب‌خانه آیه‌اللّه مرعشى نجفى، بى‌تا

ـ امام خمینى، تقریرات فلسفه، اسفار، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، ۱۳۸۱

ـ تفتازانى، سعدالدین، شرح المقاصد، قم، شریف رضى، ۱۴۰۹

ـ جرجانى، سید شریف، شرح المواقف، قم، منشورات شریف رضى، ۱۴۱۲

ـ جمعى از نویسندگان، دائره‌المعارف بزرگ اسلامى، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، ۱۳۷۷

ـ جوهرى، اسماعیل‌بن حمّاد، صحاح‌اللغه، بیروت، دارالعلم، ۱۳۷۶ق

ـ حسینى طهرانى، سید محمّدحسین، معادشناسى، بى‌جا، حکمت، ۱۴۰۳

ـ راغب اصفهانى، محمّد، المفردات فى غریب‌القرآن، مصر، نشر الکتاب، ۱۴۰۴

ـ زمخشرى، محمودبن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، المرکز العالمى للدراسات الاسلامیه، ۱۴۱۲

ـ سبحانى، جعفر، الالهیّات، قم، المرکز العالمى للدراسات الاسلامیه، ۱۴۱۲

ـ سیوطى، جلال‌الدین، الدّرالمنثور، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۳

ـ شبّر، عبداللّه، حق‌الیقین، تهران، عابدى، بى‌تا

ـ شیرازى، ناصرالدین، تفسیر البیضاوى، بیروت، مؤسسه شعبان، بى‌تا

ـ صدوق، محمّدبن على، الخصال، تهران، مکتبه الصدوق، ۱۳۸۹ق

ـ ـــــ ، معانى الاخبار، بى‌جا، اسلامى، ۱۳۶۱

ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، المیزان، قم، جامعه مدرّسین، بى‌تا

ـ طبرسى، امین‌الاسلام، جوامع‌الجامع، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه، ۱۴۰۹

ـ طبرسى، فضل‌بن حسن، مجمع‌البیان، بیروت، احیاء التراث العربى، ۱۳۷۹ق

ـ فلسفى، محمّدتقى، معاد از نظر روح و جسم، تهران، هیئت نشر معارف، ۱۳۶۰

ـ فیض کاشانى، مولى محسن، تفسیر صافى، بیروت، مؤسسه اعلمى، ۱۴۰۲

ـ ـــــ ، علم‌الیقین، قم، بیدار، ۱۴۰۰

ـ قمى، شیخ عبّاس، سفینه‌البحار، ایران، دارالاسوه، ۱۴۲۲

ـ قمى، على‌بن ابراهیم، تفسیر على‌بن ابراهیم، قم، دارالکتاب، ۱۳۸۷ق

ـ کلینى، محمّدبن یعقوب، اصول کافى، بیروت، دارالتعارف، ۱۴۱۱

ـ ـــــ ، فروع کافى، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، بى‌تا

ـ مجلسى، محمّدباقر، بحارالانوار، تهران، دارالکتب الاسلامیه، بى‌تا

ـ ـــــ ، مرآه‌العقول، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۰۴

ـ مفید، محمّدبن محمّد، الارشاد، نجف، بى‌نا، ۱۳۹۲ق

ـ ـــــ ، اوائل المقالات، قم، المؤتمر العالمى لالفیه الشیخ المفید، ۱۴۱۳

ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى)، الحکمه المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، قم، مصطفوى، ۱۳۷۹

ـ ـــــ ، المبدأ و المعاد، تهران، انجمن فلسفه ایران، ۱۳۵۴

ـ ـــــ ، رسائل فلسفى، تهران، حکمت، بى‌تا

ـ ـــــ ، الشواهد الربوبیه، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۲

ـ ـــــ ، مفاتیح‌الغیب، بیروت، مؤسسه التاریخ‌العربى، ۱۴۱۹

ـ نهج‌البلاغه، ترجمه محمّد دشتى، قم، الهادى، ۱۳۷۹

چکیده

بدن ابزارى براى نفس مجرّد انسانى است که به وسیله آن مى‌تواند استعدادهاى نهفته خود را متبلور و شکوفا سازد. نفس، پس از قطع علاقه از بدن، در وعائى دیگر به نام عالم «برزخ» یا عالم «مثال»، با

تعلق گرفتن به «قالب مثالى» یا «جسم برزخى»، به حیات خود ادامه مى‌دهد؛ حیاتى که همراه لذایذ یا رنج‌هاى ویژه‌اى است که نتیجه افکار، عقاید، اعمال، صفات و ملکات راسخ در نفوس در طول حیات دنیوى خواهد بود. این نوشتار، ابتدا به اثبات برزخ، از منظر حکمت متعالیه، قرآن و سنّت مى‌پردازد، سپس به برخى ویژگى‌هاى برزخ و برزخیان اشاره مى‌کند، و آن‌گاه دیدگاه برخى از فلاسفه را که معتقدند در برزخ، «تکاملى براى افراد وجود ندارد» به نقد کشیده است. نویسنده معتقد است فلسفه، هرگز نمى‌تواند مدعى شود که براى برزخیان ارتقاى درجه و تکامل یا سقوط بیشتر امکان ندارد، به علاوه این دیدگاه نه تنها مخالف بسیارى از روایات وارده در مورد عالم برزخ است، که با ظاهر برخى از آیات شریفه قرآنى نیز سازگارى ندارد

کلیدواژه‌ها : نفس، روح، موت، توفّى، بدن، قبر، برزخ، مثال

 

مقدّمه

از منظر فلاسفه، نفس حقیقتى است داراى آثار حیاتى؛ همچون تغذیه، رشد، تولید مثل، سازگارى با محیط، درک حسّى، حرکت ارادى و تعقّل، و حالاتى مانند شادى، غم، اضطراب و دلهره. اینها همه از آثار نفس‌اند. نفس داراى مراتبى است؛ همچون نفس نباتى، نفس حیوانى و نفس انسانى که هر یک آثار ویژه خود را دارد

تنفّس، تغذیه، رشد، تولید مثل، و سازگارى با محیط از آثار نفس نباتى‌اند. علاوه بر این، احساس و حرکت ارادى ناشى از نفس حیوانى است و علاوه بر آثار مزبور، تفکر و تعقّل از آثار نفس انسانى به شمار مى‌آید۱ و به قول ابن‌سینا، «نفس» نامى است مشترک میان معنایى که

انسان و حیوان و نبات در آن شریکند; و تعریف «نفس» به معناى دیگر، جوهرى است غیرجسمانى و آن کمال جسم و محرّک آن است به اختیار.۲ از مجموع تعاریفى که ارائه شده است، مى‌توان پى برد که «نفس» جوهرى است مجرّد که علاوه بر وجود لنفسه، داراى وجود لغیره نیز هست؛ یعنى کارها و فعالیت‌هایش مادى و با تصرف در بدن حاصل مى‌شوند و متعدد به تعدّد ابدان است

در قرآن هم اگرچه گاهى واژه «روح» و گاهى «نفس» به کار رفته، ولى با بررسى آیات و روایات، مى‌توان به این نتیجه دست یافت که نفس آدمى همان روح اوست

در زمینه وجود نفس مجرّد انسانى و مغایرت آن با بدن، دلایل و براهین متعددى اقامه شده است؛ مانند غفلت آدمى از کل اعضاى بدن و عدم غفلت از «خود»، وجود حقیقى حامل صور معقول و کثیر در آدمى، وجود حقیقتى درک‌کننده برخى مفاهیم در کمون انسان که تحقق آنها در خارج محال است (همچون ضدین، عدم و ملکه، و تناقض)، درک وحدت مطلق و معناى بسیط عقلى و به طور کلى، درک مفاهیم انقسام‌ناپذیر؛ همچون جنس، فصل و نوع از سوى انسان، تغییر و تحوّل همه اعضا و جوارح آدمى در طول هفت سال یا بیشتر و عدم تغییر «من» او، و دلایل و براهین دیگرى که هر کدام به نحوى بر وجود نفس و روح مجرّد انسانى دلالت مى‌کنند

نفس داراى ویژگى‌هاى منحصر به خود است که یکى از آنها داشتن قوّه و استعدادى است که مى‌تواند با به فعلیت در آوردن آن، به بالاترین مرحله سعادت نایل آید یا به پست‌ترین مرحله رذیلت و پستى سقوط نماید. اما در صورتى مى‌تواند به چنین مراحلى دست یازد که به بدن تعلّق داشته، از آن مفارقت نکرده باشد؛ چراکه با تصرف در آن و به وسیله آن مى‌تواند استعدادهاى درونى خود را شکوفا سازد و به سعادت یا شقاوت ابدى نایل گردد؛ زیرا نفس موجودى فناناشدنى است۴ و پس از مفارقت از بدن، تا پیش از تحقق قیامت، در مرتبه‌اى از مراتب وجود به نام «برزخ» استقرار پیدا خواهد کرد. و پس از آن نیز معذّب به عذاب ابدى یا منعّم به نعمت‌هاى جاودان و ابدى خواهد بود

مفهوم «برزخ»

شاید بتوان ادعا کرد که همه لغت‌شناسان واژه «برزخ» را حائل بین دو چیز مى‌دانند و حتى برخى از آنها پس از توضیح مفهوم «برزخ»، مصداق بارز آن را عالم بین دنیا و قیامت بیان کرده‌اند؛ مثلا، جوهرى، در صحاح‌اللغه تصریح کرده است: «برزخ» حایل بین دو چیز است و ما بین دنیا و آخرت. از هنگام مرگ تا بعث را نیز «برزخ» گویند. بنابراین، کسى که بمیرد داخل «برزخ» شده است.۵ نه تنها لغویان، بلکه در اصطلاح عرفا، متکلّمان و فلاسفه نیز «برزخ» به حدّ فاصل بین دو چیز تفسیر شده است

مثلا، ابن عربى در فتوحات مکّیه مى‌نویسد

«برزخ» امرى است که حدّ فاصل بین دو شىء باشد، به گونه‌اى که به هیچ‌یک از طرفین متمایل نباشد؛ مانند خط فاصل بین آفتاب و سایه. نیز مانند کلام خداى تعالى که مى‌فرماید: (مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لاَ یَبْغِیَانِ.)۶ معناى «لایبغیان» هم عبارت است از اینکه آن دو به یکدیگر آمیخته نمى‌شوند، اگرچه حسّ آدمى از تفکیک آن دو عاجز باشد و عقل به وجود مانعى حکم نماید که بین آن دو فاصله انداخته است. این مانع و حاجز معقول، همان «برزخ» است. اما اگر چیزى به وسیله حس درک شود، برزخ نخواهد بود، بلکه یکى از دو امر است (یعنى طرف برزخ است، نه خود برزخ.) و هر کدام از دو شىء که در کنار هم بوده، به برزخى نیازمند باشند، هیچ کدامشان برزخ نخواهد بود

حکما و فلاسفه اسلامى نیز با رعایت معناى لغوى این کلمه، واسطه و حدّ فاصل میان مادیات و مجرّدات صرف را «برزخ» یا عالم «مثال» خوانده‌اند

در هر حال، برزخ واسطه و مرتبه‌اى از وجود است که بین موجودات مادى و مجرّدات محض قرار گرفته. بدین‌روى، باید گفت: نه تنها عوالم وجود سه قسمند، بلکه ادراک انسان نیز به سه مرتبه تقسیم مى‌شود: ۱ ادراک حسّى (که از طریق باصره، سامعه، شامّه، ذائقه و لامسه حاصل مى‌شود)؛ ۲ ادراک خیالى؛ ۳ ادراک عقلى. در ادراک حسّى، لازم است مدرِک با مدرَک (مادى) مواجه شود تا چنین ادراکى صورت بگیرد؛ اما در ادراکات خیالى، اگرچه مدرکات از جهتى همانند مدرکات حسّى داراى شکل‌ومقدارند، ولى از حیث دیگر، داراى ماده و زمان نبوده، نیازى هم به مواجه شدن مدرِک با شىء مورد ادراک نیست. در ادراک عقلى هم نه تنها به مواجهه ادراک‌کننده با مدرَک نیازى نیست، بلکه مدرک خود از هرگونه شکل و مقدار عارى و مبرّا و داراى گسترش و شمول بیشترى است. بنابراین،گستره ادراکات‌خیالى بیش از ادراکات‌حسّى بوده و گستره شمول ادراک عقلى به مراتب بیشتر و با گستره ادراک حس و خیال غیرقابل قیاس است

از منظر حکیمان، این مراحل سه‌گانه ادراک در انسان، «عالم صغیر» بوده و معادل و موازى با سه مرتبه از مراتب عالم هستى است که هر یک از این مراتب، خود جهان خاصى را تشکیل مى‌دهد: جهان مادى جسمانى که ـ چون متعلّق ادراک حسّى قرار مى‌گیرد ـ عالم «محسوس» نیز نامیده مى‌شود؛ به عالم «طبیعت» یا «ناسوت» نیز موسوم است. در این عالم، هر یک از موجودات مسبوق به ماده و مدت است و به همین دلیل، هرگز از نوعى تغییر و تحوّل خالى نیست. در مقابل این عالم، عالم «مجرّدات» و مفارقات قرار گرفته که از هرگونه ماده و مدت مبرّاست و در نتیجه، دست‌خوش تغییر و فساد نیز نمى‌شود. این عالم در اصطلاح حکما، عالم «عقول» خوانده مى‌شود که البته علاوه بر عقول طولى شامل عقول عرضى یا ارباب انواع نیز مى‌گردد. شیخ شهاب‌الدین سهروردى از آن به «انوار قاهره» تعبیر کرده و برخى از متألّهان آن را عالم «جبروت» نیز خوانده‌اند. اما واسطه و حدّ فاصل میان جهان محسوس مادى و عالم مجرّدات محض، که عالم عقول خوانده مى‌شود، عالم برزخ است که مى‌توان آن را مرتبه «خیال» نامید. آنچه سهروردى آن را عالم «مُثُل معلّق» مى‌خواند، به همین عالم مربوط مى‌گردد. البته باید بین عالم «مُثُل معلّق» و آنچه به عنوان «مُثُل افلاطونى» شهرت دارد تفاوت قایل شد؛ زیرا مُثُل افلاطونى چیزى جز عالم عقول عرضى و ارباب انواع نیست، در حالى که مثل معلّق ـ چنان‌که یادآورى شد ـ تفسیرى از صور خیال یا عالم برزخ شناخته مى‌شود.۸ به هر حال، خروج انسان از این جهان به هر شکلى که باشد ـ به موت طبیعى یا موت اخترامى ـ به معناى درک موجودات متعالى و به تعبیر دیگر، دخول او در عالم قبر یا عالم برزخ است. از امام صادق ۷ پرسیدند: قبر چیست؟ فرمودند: «القبر هو البرزخ.»

متکلّمان نیز مانند فلاسفه، با الهام از آیات قرآن و روایات، بر این باورند که بین عالم دنیا و قیامت، عالمى به نام «برزخ» تحقق مى‌یابد که ارواح و نفوس آدمیان پس از مرگ در آنجا به سر مى‌برند

چنان‌که گفته شد، از عالم برزخ به عالم «مثال» هم یاد مى‌شود؛ زیرا جهان طبیعت در آنجا داراى صورت است؛ مثال و صور موجود در عالم طبیعت در آنجا تحقق دارد. عالم «مثال» تعبیر دیگرى از عالم برزخ است که حدّ فاصل میان عالم جسمانى و عقلانى قرار دارد. این عالم از یک‌سو، با عالم جسمانى وجه اشتراک دارد؛ به این معنا که هر دو محسوس و داراى مقدار و قابل انداره‌گیرى‌اند؛ و از سوى دیگر، وجه اشتراکى هم با عالم عقلانى دارد؛ هر دو منزّه از ماده‌اند

برزخ نزولى و صعودى

موجودات عقلانى اولین موجوداتى‌اند که بدون واسطه، فیض الهى را دریافت مى‌کنند و پس از آن موجودات عالم مثال و سپس موجودات عالم طبیعت قرار دارند. موجودات عقلانى واسطه رسیدن فیض به موجودات عالم مثال و موجودات عالم مثال هم واسطه رسیدن فیض به موجودات عالم طبیعت‌اند، و همه این عوالم معلول ذات حق و مشمول فیض الهى‌اند

عالم مثال را، که واسطه نزول فیض حق از عالم عقل به عالم طبیعت است، «برزخ نزولى» مى‌نامند؛ اما هنگامى که این فیض به عالم طبیعت تنزّل کرد، به دلیل آنکه ماده داراى امکان استعدادى براى نیل به مرحله تجرّد مثالى و پس از آن دست یازیدن به تجرّد عقلى است، عالم مثال را، که در عروج، صعود و سیر استکمالىِ عالم طبیعت به سوى عالم عقل وساطت مى‌کند، «برزخ صعودى» مى‌نامند. دیگر فرق‌هاى ‌برزخ‌ نزولى ‌وصعودى ‌را مى‌توان ‌این ‌گونه ‌برشمرد

۱ هر دو برزخ (هم نزولى و هم صعودى) عالم روحانى و جوهرى نورانى و غیر مادى‌اند؛ ولى از این نظر فرق دارند که موجودات طبیعى مسبوق به صورتى در عالم مثال نزولى‌اند؛ اما برزخ صعودى مخصوص انسان است؛ زیرا این برزخ همان صور اعمال انسان و نتایج دنیوى آنهاست. به عبارت دیگر، اعمال و نتایج آنها در این عالم براى انسان تمثّل پیدا مى‌کنند

۲ برزخ نزولى را «غیب امکانى» مى‌نامند؛ زیرا موجودات آن مى‌توانند در عالم طبیعت ظاهر شوند؛ اما موجودات برزخ و مثال صعودى امکان رجوع به عالم طبیعت را ندارند. به همین دلیل، از آنها به «غیب محالى» تعبیر مى‌شود، اگرچه افراد کمى هستند که از طریق مکاشفه به حقایق آن دست پیدا مى‌کنند

۳ برزخ نزولى موطن اخذ عهد و میثاق و اقرار گرفتن نسبت به ربوبیت الهى است؛ اما برزخ صعودى موطن صورت وفاى به آن عهد و یا صورت نقض آن است

برزخ یا قطع علاقه نفس از بدن

 

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.