بررسی کودکان عقب مانده و استثنائی و مسائل سازگاری خانواده آنه


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 بررسی کودکان عقب مانده و استثنائی و مسائل سازگاری خانواده آنه دارای ۱۱۹ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد بررسی کودکان عقب مانده و استثنائی و مسائل سازگاری خانواده آنه  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز بررسی کودکان عقب مانده و استثنائی و مسائل سازگاری خانواده آنه۲ ارائه میگردد

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی بررسی کودکان عقب مانده و استثنائی و مسائل سازگاری خانواده آنه،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن بررسی کودکان عقب مانده و استثنائی و مسائل سازگاری خانواده آنه :

بررسی کودکان عقب مانده و استثنائی و مسائل سازگاری خانواده آنه

فصل اول

کلیات تحقیق

مقدمه

بیان مساله

اهمیت و ضرورت

هدف کلی

اهداف ویژه پژوهش

فرضیه‌های پژوهش

تعریف واژه‌ها

۱-۱- مقدمه

وجود یک جامعه سالم از نظر بهداشت روان، وابسته به سلامت اجزا کوچکتر آن جامعه مانند مجامع، گروهها و خانواده‌های موجود در آن جامعه است وجود خانواده‌های سالم ودارای سلامت روان می‌تواند تاثیر بسزایی در سلامت روانی موجود و ایجاد بهداشت روانی در آن جامعه داشته باشد، زیرا نهاد خانواده به خودی خود یک جامعه کوچک است و هر گونه تغییر مثبت یا منفی در آن، در جامعه بزرگ انسانها تاثیر مستقیم و موثر دارد و ثبات و بی‌ثباتی خانواده بطور مستقیم بر ثبات یا بی‌ثباتی جامعه تاثیر دارد.

کودک عامل گسترش نسل است و تولد هر کودک می‌تواند بر پویایی خانواده اثر بگذارد، والدین و دیگر اعضای خانواده باید تغییرات متعددی را جهت سازگاری با عضو جدید تحمل کنند. تولد یک کودک ناتوان[۱] بر خانواده می‌تواند اثرات عمیقی داشته باشد، زیرا خصوصیات کودکان و نوزادان معلول[۲] حدود انتهایی رفتار است و از آنجایی که معلولیت و رفتارهای ناشی از آن امری ثابت و پایدار می‌باشد، این امر بر تعاملاتی که کودک با والدین و خواهران و برادران خود دارد، تاثیر می‌گذارد (هالاهان وکافمن[۳]، ۱۹۹۸).

مراقبت‌های اضافی که برخی از کودکان معلول به والدین تحمیل می‌کنند، برنحوه تعامل والدین تاثیر می‌گذارد. بروز معلولیت در فرزندان اختلالات عاطفی و مشکلات اقتصادی زیادی را در خانواده ایجاد می‌کند، بنحوی که یکایک افراد خانواده دچار بحرانهایی ناشی ازوجود فرد معلول می‌شوند.

روابط دچار سردی وتیرگی می‌شود و روابط اجتماعی خانواده نیزمحدود می‌گردد. سایر فرزندان دچار مشکلات عاطفی و اجتماعی می‌گردند و بطور کلی بهداشت روانی خانواده که ضامن سلامت کودکان و سرمایه‌های فردی-اجتماعی است به شدت به مخاطره می‌افتد هر چند خانواده‌های کودکان معلول فشار روانی بیشتری را تجربه می‌کنند ولی سازگاری زناشویی بالاتری را از خود نشان می‌دهند(حسین نژاد، ۱۳۷۵).

در تحقیق حاضر سعی محقق بر روشن کردن این موضوع است که آیا حضور کودک عقب مانده ذهنی در خانواده می‌تواند بر سازگاری اجتماعی مادران اثرات منفی داشته باشد یا نه؟

۲-۱- بیان مساله

خانواده یک نظام اجتماعی است که اختلال در هر یک از اجزای و اعضاء آن کل نظام را مختل می‌کند و این نظام مختل شده به نوبه خود اختلالات مربوط به اعضاء را تشدید و مشکلات جدیدی را ایجاد می‌کند. با این نگرش، معلولیت یکی از فرزندان، برتمامی خانواده و کارکردهای مختلف آن و بر یکایک اعضاء تاثیر غالبا منفی باقی می‌گذارد. به عبارت دیگر معلولیت فرزندی در خانواده، مانع از آن می‌شود که خانواده بتواند کارکردهای متعارف خود را بنحو مطلوب داشته باشد.

از جمله این کارکردها تامین موجبات رشد و پرورش شخصیت فرزندان‌، تأمین محیطی دلپذیر برای اعضاء و ایجاد پایگاهی برای برقراری روابط اجتماعی خانواده با دیگران می‌باشد. خانواده پایگاهی برای برقراری ارتباطات اجتماعی است و برقراری ارتباط با دیگران در استحکام شبکه خویشاوندی سهم بسزایی دارد (ناصرشریعتی وداورمنش، ۱۳۷۴ص ۱۱۷-۱۱۶).

همانطور که می‌دانیم انسان عادی برای حفظ و تطابق خود با محیط از انواع روشهای خودآگاه و مکانیسم‌های دفاعی کمک می‌گیرد. ولی هر انسانی در برابر فشارها و عواملی که سبب ایجاد تنش و فشار روانی در او می‌شود، دارای آستانه تحمل است و چنانچه فشارهای محیطی او بیش از اندازه شود، در نقطه‌ای تعادل روانی او به مخاطره می‌افتد (اسلامی‌نسب، ۱۳۷۳ص۳۳).

با به دنیا آمدن کودک ناتوان فشارهایی بر والدین وارد می‌گردد که موجب بر هم خوردن آرامش و انسجام خانواده می‌شود، در نتیجه سازش یافتگی آنان را تحت تاثیر قرار میدهد.

فابر[۴] (۱۹۷۵) خاطر نشان می‌سازد که در اثر وجود کودک عقب مانده ذهنی انواع فشارهای زیر به والدین و سایر اعضای خانواده تحمیل می‌شود:

۱) به تعویق افتادن تحول روانی سایر فرزندان

۲) محدود شدن پیشرفت خانواده

۳) وقوع بحرانهایی مانند مشکلات زناشویی، طلاق، افسردگی والدین

۴) بروز احساساتی از قبیل خشم، ناامیدی و احساس گناه (ترنبول وترنبول[۵]، ۱۹۹۰ به نقل از شریفی‌درآمدی ص۶۴).

رزنبرگ ورابینسن (۱۹۹۰) به تاثیر شرایط خانواده بر سازگاری با تولد کودک معلول اشاره می‌نماید. آنها خاطر نشان می‌سازند. خانواده‌هایی که از نظر وضعیت آموزشی، تربیتی و فرهنگی در وضعیت مناسبی نیستند و از امکانات حمایتی برخوردار نباشند و شرایط اقتصادی بدی داشته باشند، فرایند سازگاری را بخوبی طی نمی‌کنند و دچار ناراحتی می‌شوند (به نقل از ماهر،۱۳۷۷).

البرزی (۱۳۷۵) درباره تاثیر کودک عقب مانده ذهنی بر والدین و رویارویی پدر و مادر با کودک عقب مانده ذهنی نشان میدهد که والدین به واکنشهای مختلفی دچار می‌شوند که عبارتند از:احساس خجالت (۴۱درصد)، احساس گناه (۳۷درصد)، پنهان کردن فرزند (۱۰درصد).

خانواده در ارتباط با داشتن چنین فرزندی فشارهایی را تحمل میکند که از جمله آن مواردی از قبیل نگرانی برای فرزند (۸۷درصد)، آزردگی عصبی (۲/۵۳درصد)، تاثیر بر روابط خانواده (۲۳درصد)، اختلاف زناشویی (۱۸درصد) اشاره نمود (شریفی‌درآمدی، ۱۳۸۱ص۱۶۵-۱۶۴).

فابر (۱۹۵۹) یکی از اولین پژوهشگرانی است که انواع استرس ایجادشده در خانواده که ناشی از پی بردن به معلولیت کودک است را مورد بررسی قرار میدهد. یکی ازرایج ترین این استرس‌ها، واکنش اندوه است. این واکنش سمبل یا نشانه مرگ کودک طبیعی است. بعبارت دیگر، داشتن کودک معلول نشانه از دست دادن یک کودک طبیعی است. آگاهی از اینکه کودک آنها با مشکل متولد شده است و این مشکل ادامه خواهدیافت، فرایندی از اندوه را موجب میشود که شبیه اندوهی است که اعضاء خانواده کودک در حال فوت با آن روبرو است.

فابر اشاره می‌کند که وجود کودک معلول اغلب موجب اختلال در رشد و تعالی خانواده نیز می‌شود. او ویژگی بحرانی که خانواده با آن روبرو است را مانند یک توقف در چرخه زندگی خانواده تعریف می‌کند که در اثر آن :

الف) رشدوتکامل خانواده کند می‌شود

ب) هماهنگی میان و ظایف اعضاء خانواده مختل می‌گردد، در حالیکه در شرایط عادی این هماهنگی موجب رشد و تکامل خانواده می‌شود (ملک‌پور، ۱۳۶۹).

از عوامل فشارزا بر خانواده و والدین کودکان معلول، عوامل غیر اجتنابی هستند که در برابر فعالیتها و اهداف خانواده موانعی را بوجود می‌آورند، این عوامل مشقت‌های عمومی هستند که با فعالیتهای تفریحی، فرصتهای شغلی و فعالیتهای مربوط به سازمان خانواده مرتبط هستند. مک کابین و همکاران معتقدند که هم میزان و هم انعطاف تفریح و فراغت[۶] در این خانواده‌ها کاهش می‌یابد و به همان صورت نیز به دلیل کارهای زیاد مسایل زمانی کاهش پیدا می‌کند. عوامل فشارزای دیگر ناشی از زندگی اجتماعی خانواده[۷] می‌باشند (حسین‌نژاد، ۱۳۷۵).

کازات و ماروین (۱۹۸۴)، فابر (۱۹۵۹) واکنش‌های منفی که والدین از دوستان و همسایگان مشاهده می‌کنند و همچنین خجالت و احساس شرم والدین و یا خواهران و برادران به خاطر فرزند یا برادرشان، همچنین ترس از حوادث و تصادفات نیز میتواند منجر به انزوای اجتماعی خانواده گردند (دارلینگ و سلیگمن، ۱۹۸۹به نقل از ایلالی،۱۳۷۶).

در خانواده‌های کودکان معلول مادر بیشترین دشواری و فشار را در نگهداری کودک تجربه می‌کند. با حضور کودک معلول در خانواده مادر دیگر قادر نیست مانند قبل کارهایی مثل آماده کردن غذا، شستن لباسها، خرید هفتگی خانه و کمک در تکالیف مدرسه را بخوبی انجام دهد. زمانی را که صرف افراد دیگر خانواده می‌کرد، کاهش می یابد. زیرا بیشتر وقت او صرف مواظبت و تامین احتیاجات کودک معلول می‌شود. با دور شدن مادر از کارهای قبلی، سایر اعضای خانواده بیشتر احساس مسولیت می‌کنند. ممکن است برای افراد دیگر خانواده، سازگاری با فشارها و امور جدید که ناشی از وجود کودک معلول است، بسیار مشکل باشد (ادیب‌سرشکی، ۱۳۸۰ص۱۳۲).

۳-۱-اهمیت وضرورت

یکی از مهمترین لوازم سلامت روانی، وجود محیط خانوادگی سالم است. این محیط زندگی را می‌توان طوری تنظیم کرد، که هر چند در بهبود وضع افراد، موثر نباشد لااقل موجب تخریب آنها نگردد. در جامعه ما اعتقاد بر این است که حمایت از نظام اجتماعی، حمایت از همه اعضای آن می‌باشد.

با توجه به آمار دانش‌آموزان در سال ۱۳۷۸ که حدود ۱۵میلیون نفر برآورد شده[۸] وبا توجه به متوسط درصد انواع دانش‌آموزان استثنایی، لذا تخمین زده می‌شود در کشور حدود ۲میلیون دانش‌آموز استثنایی وجود دارد (سیف‌نراقی، ۱۳۸۰ص۱۸).

بنابراین تعداد قابل توجهی از خانواده‌ها در جامعه ایرانی از اثرات منفی داشتن یک کودک معلول و همچنین از بار مراقبتی بسیار زیاد، فشارهای روانی، اجتماعی و مالی ناشی از داشتن یک کودک معلول رنج می‌برند، که این عوامل می‌توانند، ثبات خانوادگی را برهم‌زده و باعث برهم ریختگی سازمان خانواده شوند. ازطرف دیگر بسیاری از متخصصانی که با افراد معلول و استثنایی کارمی‌کنند به اهمیت توجه به این خانواده‌ها واقف هستند و همچنین اثرات حضور یک کودک معلول را بر پویایی یک خانواده درک می‌کنند. متخصصین کودکان استثنایی از تاثیر منفی و مثبت یک کودک بر خانواده باخبرند (ماهر، ۱۳۷۷ص۶۲۶).

مادران با توجه به ساختار شخصیتی خود بیشتر احساس مسولیت و یا گاهی احساس گناه می‌کنند که این مکانیزم، باعث کسب اطلاعات بیشتر در زمینه ناتوانی و معلولیت فرزند و حمایت افراطی از کودک معلول می‌شود. ازطرفی چون مادران بیشتر وقت و انرژی خود را صرف کودک می‌کنند، بیشتر از پدران با همسایگان، اطرافیان و فامیل ارتباط دارند و در معرض توضیح دادن وضعیت کودک قرار می‌گیرند. مادران بیشتر بر حسب مسایل هیجانی، روابط‌ خانوادگی و خارج از خانواده واکنش نشان می‌دهند (رضازاده، ۱۳۷۹).

مطالعاتی که در مورد تاثیر تولد یک کودک مبتلا به ناتوانی بر خانواده انجام گرفته نشان می‌دهد که در مورد مادران سطوح بالایی از فشار روانی (کازاک و بکمن، ۱۹۹۱)، نشانگان افسردگی و از هم گسیختگی خانوادگی (بریستول‌گالا و کراسکوپلور،۱۹۸۰) و همچنین فرصت کمتری برای خود و همچنین سلامت جسمی و خلقیات سطح پایین دارند (هولروید،۱۹۷۴ به نقل از منصف‌زاده، ۱۳۷۷).

درمطالعه‌ای که در مورد مشکلات روانی-اجتماعی خانواده‌های کودکان معلول انجام گرفت نشان داده شده که والدین کودکان عقب مانده ذهنی و جسمی، روان‌رنجوری بیشتری را نسبت به خانواد‌های عادی داشتند و سازگاری زناشویی در خانواده‌های عقب مانده ذهنی پایین‌تر بود (سینگ‌های[۹]، گویال[۱۰]، پرشاد[۱۱]، سینگ‌های، والیا[۱۲]،۱۹۹۰).

مروری بر مطالعات پیشین

نظری (۱۳۸۴) به منظور بررسی نظر والدین کودکان مصروع نسبت به عوامل تنش‌زا و میزان سازگاری آنان با این عوامل در مراجعه کنندگان به مراکز درمانی منتخب شهر تهران تحقیقی را انجام داده است.

نمونه‌ها شامل ۴۰۰ پدر و مادر کودکان مصروع می‌باشند. از پرسشنامه‌ای که در سه بخش تنظیم شده است: اطلاعات فردی، عوامل تنش‌زا، رفتارهای سازگارانه، استفاده شده است.

نتایج نشان می‌دهد که در حیطه عوامل تنش‌زا مادران (۴/۸۰ درصد) و پدران (۸/۶۲ درصد) و در حیطه سازگاری مادران (۴/۷۰ درصد) و پدران (۶/۷۳ درصد) رفتار سازگارانه داشتند. آزمون t نشان می‌دهد بین میزان تنش پدران و مادران کودکان مصروع اختلاف معنی‌داری وجود دارد (۰۰۱/۰=p). بین میزان سازگاری مادران با متغیرهای دموگرافیک سن مادر، میزان تحصیلات،‌ طول مدت ازدواج، تعداد فرزندان، سن کودک، ارتباط معنی داری وجود ندارد.

مطالعه‌ای که توسط احترام السادات ایلالی به منظور بررسی نسبت سازگاری والدین کودکان عقب مانده ذهنی دررابطه باعوامل تنش‌زا در مدارس استثنایی شهر ساری در سال ۱۳۷۶انجام شده است. واحدهای پژوهش شامل ۹۸ پدر و مادر کودک عقب مانده ذهنی مدارس استثنایی شهرساری می‌باشد. پرسشنامه‌ای درسه بخش:۱. اطلاعات فردی ۲. عوامل تنش‌زا ۳. رفتارهای سازگارانه.

عوامل تنش‌زا و رفتارهای سازگارانه درسه حیطه زیستی، اجتماعی، روانی سنجیده می‌شود. نتایج نشان می‌دهد که: ۱) درسه حیطه عوامل تنش‌زا در والدین بالاترین سطح تنش مربوط به حیطه اجتماعی می‌باشد که در مادران (۶۲/۹ درصد) و پدران (۵۴/۲ درصد) می‌باشد. ۲) در سه حیطه سازگاری در والدین بالاترین سطح سازگاری مربوط به حیطه روانی می‌باشد که مادران (۵۸/۴ درصد) و پدران (۶۱/۹ درصد) .۳) از نظر ارتباط بین عوامل تنش‌زا با متغیرهای دموگرافیک والدین ارتباط معنی‌داری باسطح تحصیلات، وضعیت شغلی والدین و همچنین وضعیت تاهل، طول مدت ازدواج، تعدادفرزندان عقب مانده، سن کودک عقب مانده و سن تشخیص عقب ماندگی ذهنی کودک وجود داشت.

شریعتی و داورمنش (۱۳۷۴) به منظور بررسی اثرات معلولیت ذهنی فرزند بر خانواده تحقیقی را انجام دادند. نمونه ها شامل ۱۵۸۹ خانواده که از این تعداد ۸۳۳ مورد خانواده‌هایی که فرزند عقب مانده ذهنی داشتند و ۷۵۶ خانواده که فاقد فرزند عقب مانده ذهنی بودند. در این تحقیق برای جمع‌آوری اطلاعات از فرم‌های اطلاعاتی و ترازومتر استفاده شده بود. یکی از متغییر‌هایی که مورد مطالعه قرار گرفته روابط اجتماعی خانواده بود که برای بررسی آن از شاخص‌هایی از ارتباط اجتماعی خانواده استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان داد که در مورد روابط اجتماعی خانواده‌های استثنایی، ازجمله کمیت و کیفیت میهمانی رفتن خانواده‌ها و میهمان آمدن برای آنها و نیز دفعات مسافرت رفتن آنها می‌توان نتیجه گرفت اولأ وجود یک فرزند عقب مانده ذهنی سبب محدودیت روابط اجتماعی خانواده‌ها می‌گردد و ثانیأ هر قدر شدت عقب ماندگی ذهنی فرزند بیشتر باشد، اوقات فراغت محدودتر شده و دامنه ارتباطات اجتماعی تنگتر می‌شود. وجود یک فرزند عقب مانده ذهنی در یک خانواده، بر کارکرد خانواده به عنوان پایگاه برقراری ارتباطات اجتماعی تأثیر گذاشته و هر قدر شدت عقب ماندگی بیشتر باشد، تاثیر منفی آن بر این کارکرد مهم خانواده بیشتر خواهد بود (ص۱۲۳).

چاوشی (۱۳۶۶) در پژوهشی تحت عنوان بررسی مسایل روانی مادران عقب مانده ذهنی به این نتایج دست یافت: وجود فرزند عقب مانده ذهنی سلامت جسمی و روانی مادران را تهدید می‏کند و غالباً تأثیر منفی به دنبال دارد. ۵۸ درصد مادران اظهار کرده‏اند که وجود کودک عقب مانده سلامت روانی آنها را مختل می‏کند. آسیب پذیری مادران باسواد از داشتن فرزند عقب مانده از مادران بی‏سواد بیشتر است. مادران جوان‏تر بیشتر از مادران مسن‏تر تحت تأثیر عقب ماندگی ذهنی فرزند قرار می‏گیرند.

ورمایز[۱۳] (۲۰۰۵) در تحقیقی به بررسی سازگاری روانی والدین در خانواده‌هایی که کودک با نقص ستون فقرات دارند پرداخت. بر اساس ۳۳ مطالعه‌ای که انجام شده بود، ۱۵ مورد از آن را برای مطالعه فرا تحلیلی انتخاب کرد. نتایج تحقیق نشان می‌دهد که کودکان با نقص ستون فقرات در دراز مدت بر سازگاری روانی والدین تاثیر می‌گذارند و پسرانی که دچار نقص بودند بیشتر بر روی مادر تاثیر می‌گذارد تا پدر. فاکتورهای زیر با سازگاری روانی والدین ارتباط دارند.

فاکتورهای کودک (سن، مشکلات ارتباطی، مشکلات عاطفی، عقب ماندگی ذهنی)

فاکتورهای خانواده (سازگاری عاطفی، امیدواری، استرس، سازش و مؤلفه‌های والدینی)

فاکتورهای خانواده (درآمد خانواده، روابط با دوستان، محیط خانواده)

فاکتورهای محیطی (حمایت اجتماعی)

سالوویت[۱۴] (۲۰۰۳) به منظور بررسی استرس پدران و مادرانی که از کودک با ناتوانی هوشی مراقبت می‌کنند بر اساس مدل سازگاریABCX دوگانه تحقیقی را بر روی ۱۱۶ مادر و ۱۲۰ پدر که دارای کودک با ناتوانی هوشی ۱۰-۱ ساله بودند انجام داد. روش پژوهش: مولفه های سازگاری ABCX به صورت جداگانه در پدران و مادران بررسی شده بود. نتایج نشان داد که مادران (۷۲ درصد) و پدران (۷۸ درصد) استرس داشتند.

ویز[۱۵] (۲۰۰۲) در مطالعه‌ای به ارزیابی تاثیر حمایت اجتماعی و توانایی فرد بر سطوح استرس در مادران کودکان ویژه، مادران کودکان اتیسم و مادران کودکان عقب مانده ذهنی پرداخت. از هر گروه ۴۰ مادر و مجموعه ۱۲۰ مادر انتخاب شدند. نتایج نشان می‌دهد که تفاوت‌های معنی‌داری در گروه‌ها در میزان افسردگی،‌ اضطراب، شکایات بدنی و تحلیل توانایی و قوای بدن وجود دارد. همچنین حمایت های اجتماعی پیش بینی کننده سازگاری موفق هستند.

مک‌گلون[۱۶] (۲۰۰۲) بررسی استرس در سازگاری پدر ‌خوانده یا مادر خوانده کودکان با نیازهای ویژه، مطالعه روی ۳۵ پدر خوانده یا مادر خوانده کودکان با نیازهای ویژه انجام داد. نتایج نشان می‌دهد تفاوت معنی‌داری در سازگاری پایین خانواده با افزایش استرس در آنها وجود دارد، همچنین استرس در طول سالها بدون تغییر می‌ماند.

رونیت‌گال[۱۷] (۲۰۰۲) در تحقیقی در مورد تفاوت‌های بین پدران و مادران افراد بزرگسال با عقب ماندگی ذهنی در سطوح استرس، راهبردهای سازشی و نگرش در مورد یکپارچه سازی دختران و پسران در جامعه را بررسی کرده است. نمونه شامل۸۵ مادر و ۵۰ پدر که دارای دختر و پسر ۱۸ تا ۲۶ سال بودند. از ۴ پرسشنامه ۱) مشخصات دموگرافیک ۲) پرسشنامه استرس و منابع ۳) پرسشنامه راهبردهای سازشی ۴) پرسشنامه نگرش والدین راجع به عادی سازی استفاده شده است. نتایج نشان می‌دهد که مادران به دلیل آگاهی از ناتوانی‌ها و تفاوت کودکانشان با سایر کودکان استرس بالاتری را نسبت به پدران تحمل می‌کنند. مادران برای سازگاری از راهبردهای سازشی هیجان مدار و پدران از راهبردهای مشکل مدار استفاده می‌کنند. همچنین مادران بیشتر از پدران از راهبرد‌ها‌ی سازشی استفاده می‌کنند.

به منظور بررسی سازگاری خانواده‌هایی که دارای کودک با ناتوانی‌های رشدی هستند، باری‌تروت و دیاناهیبرت-مورنی[۱۸] (۲۰۰۲) ۸۷ خانواده راکه دارای کودک باناتوانی رشدی درسنین پیش از مدرسه بودند را مورد ارزیابی قراردادند و ۷ سال بعد وقتی فرزندان آنها در دوره پیش از نوجوانی بودند، والدین را دوباره مورد مصاحبه قرار دادند. از مقیاس تاثیر ناتوانی کودک بر خانواده که شامل ۱۵ آیتم است و خلاصه‌ای از ارزیابی مثبت و منفی والدین در مورد کودکشان و یک نمره کلی که استرس والدین در دراز مدت را پیش بینی می‌کند، استفاده شد. نتایج نشان می‌دهد که حتی وقتی متغییر‌هایی مثل سازگاری زناشویی و سطوح ناتوانی کودک کنترل می‌شود والدین نسبت به آینده استرس دارند.

پلچت[۱۹] (۱۹۹۹) در تحقیقی سازگاری والدین نوزادان ناتوان و رابطه آن با نوع ناتوانی را بررسی کرد. آزمودنی ها بر طبق سه نوع ناتوانی و یک گروه کنترل انتخاب شدند: ۱) والدین نوزادان با سندروم داون[۲۰] ۲) بیماری های قلبی مادرزادی[۲۱]۳) شکاف لب یا شکاف کام[۲۲]۴) گروه سالم[۲۳]

از یک پرسشنامه خود‌تنظیمی استفاده شده که شامل ارزیابی استرس، استرس والدینی و افسردگی روانی [۲۴]است. نتایج نشان داد که والدین نوزادان با سندروم داون و والدین نوزادان با بیماری‌های قلبی مادرزادی سطح بالایی از استرس و افسردگی روانی را نسبت به والدین نوزادان با شکاف کام و والدین نوزادان سالم داشتند. در کل مادران سطوح بالایی از استرس و افسردگی داشتند.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.