بررسی ناتوانی یادگیری در کودکان


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 بررسی ناتوانی یادگیری در کودکان دارای ۸۵ صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد بررسی ناتوانی یادگیری در کودکان  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

فهرست مطالب :
مقدمه
تاریخچه و تعریف و فراوانی
تعریف اختلالات یادگیری:
درجه شیوع ( فراوانی):
ویژگیهای افراد دارای ناتوانی‌های یادگیری
ویژگیهای کودکان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری
ویژگیهای کودکان مبتلا به ناتوانی در ریاضیات
ویژگیهای نوجوان دارای اختلالات یادگیری
انواع ناتوانیهای یادگیری
مشکلات متداول در نوشتن
علل ناتوانیهای یادگیری
نتیجه‌گیری:
تشخیص و ارزیابی ناتوانیهای یادگیری
تعریف تشخیص
مراحل تشخیص ناتوانیهای یادگیری:
الگوهای تشخیص
 برنامه‌ها و خدمات آموزشی
 کودکان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری
آموزش انفرادی و کلاسی به دلایلی متفاوتند:
توصیه‌هایی برای رفع مشکلات خواندن و هجی کردن:
توصیه‌هایی برای رفع مشکلات نوشتن
توصیه‌هایی برای رفع مشکلات حساب کردن
توصیه‌هایی برای رفع مشکلات نارسایی توجه:
توصیه‌های کلی آموزشی
درمان ناتوانیهای یادگیری
هماهنگی چشم دوست
تشخیص شکل در زمینه
ارتباط فاصله‌ای: بین اشکال و الگوها
درمان از شیوه‌های رفتاری:
منابع و مآخذ

 

مقدمه

چه بسیارند کودکانی که تنها به دلیل داشتن ضعف خاص در دیکته، حساب یا روخوانی علی‌رغم داشتن هوش عادی، توانایی جسمی خوب و روانی سالم به دلیل شکستهای پی درپی تحصیلی برای همیشه با دنیای کتاب، مشق و مدرسه خداحافظی کرده‌اند. چه بسیارند استعدادهایی که بدین سان نشکفته پرپر گشته و می‌شوند و چه بسیارند زیانهایی که جامعه ما از این راه متحمل می‌گردد.
ناتوانیهای یادگیری مقوله خاص دیگری است که درحیطه کودکان استثنایی قرار دارد و درصد چشمگیری از کودکان را در بر می‌گیرد. ناتوانیهای یادگیری، نارساییهای یادگیری خاصی است که در صورت عدم شناسایی آن معمولاً تحقیرها، توهینها، مقایسه‌های نابجای خردکننده وشکستهای تحصیلی پی در پی را به بار می‌آورد. میلیونها کودک در سراسر جهان به اختلالات یادگیری مبتلا هستند. آنان علی‌رغم رشد جسمی،‌ذهنی، زبانی، اجتماعی، اخلاقی و عاطفی طبیعی هنگامی که به سنین مدرسه می‌رسند با مشکلاتی ویژه روبرو می‌گردند که عرصه را بر آنها تنگ می‌کند. اشکال بزرگ این اختلال آن است که بر خلاف نابینایی ، ناشنوایی، سرآمدی، ناسازگاری و معلولیتهای جسمی که تشخیص آن در سنین پیش‌دبستانی به آسانی امکانپذیر است،‌براحتی نمی‌توان آن را در سنین پیش‌دبستانی تشخیص داد. کودک مبتلا به اختلال یادگیری خود نیز از این که نمی‌تواند در انجام تکالیف تحصیلی همانند دیگر همسالانش موفق باشد،‌رنج می‌برد. او نیز همانند دیگر کودکان تصویری توانا و مثبت از خود ساخته است که به دلیل این اختلال و رویارویی پی در پی با ناکامیهای اصلی، فرعی تحصیلی این تصویر خدشه‌دار می‌شود واحساس حقارت درونی جایگزین آن می‌گردد.(حاج بابایی و دهقانی، ۱۳۷۲)
مسئله ناتوانیهای خاص یادگیری اخیراً به طور چشمگیری توسعه پیدا کرده و توجه متخصصان و دست اندرکاران مسائل آموزش کودکان را بیش از پیش به خود جلب نموده است، درکنار کودکان ناشنوا، نابینا و عقب‌مانده ذهنی کودکانی هستند که بدون اینکه ناشنوا باشند کلمات را درک نمی‌کنند و بعضی دیگر با اینکه نابینا نیستند اما آنچه را که می‌بینند درک نمی‌کنند. و گروهی دیگر از کودکان علیرغم آنکه از نظر ذهنی عقب مانده نبوده و همانند سایر همسالان خود هستند با روشهای معمول آموزشی قادر به یادگیری مفاهیم نمی‌باشند. معلمان مدارس استثنایی بسیار با این کودکان برخورد داشته‌اند. که به علت ناتوانیهای خاص در یادگیری خواندن، صحبت‌کردن ، هجی‌کردن، نوشتن وحساب کردن و… در این مدارس آموزش می‌بینند.
تاریخچه و تعریف و فراوانی
تاریخچه:
متأسفانه تاریخچه آموزش کودکان مبتلا به ناتوانیهای خاص یادگیری بسیار کوتاه است. تا سال ۱۹۶۰ مشکل این کودکان تقریباً شناخته نشده بود. در این سال تلاشهایی وسیع آغاز شد و نظریات متفاوتی عنوان گردید، دسته‌ای ناتوانیهای خاص یادگیری را معلول تنبلی کودکان خواندند، دسته‌ای دیگر وجود ضایعه مغزی را علت این عارضه تلقی کردند. گروهی معلولیت ادراکی و گروه دیگر اختلالات عصبی را علت ناتوانی یادگیری می‌شناختند. آشفتگی و سردرگمی موجود چندان هم بی‌علت نبود. اصولاً شناخت کودکان مبتلا به ناتوانی‌های خاص یادگیری، مستلزم گذشت زمان بود. گذشت زمانی که موجبات به هم رسیدن علوم متفاوتی چون پزشکی، علوم تربیتی، روان‌شناسی، توانبخشی و … درگره‌گاه واحدی به نام اختلال یادگیری را فراهم کرد. در این میان پزشکی نخستین رشته‌ای بود که به تشخیص دانش آموزان دارای مشکلات یادگیری توجه کرد. پس از آن روانشناسان به مطالعه خصوصیات این دانش آموزان پرداختند. با این وجود تا اوایل دهه ۱۹۶۰ کاری که در خور توجه باشد انجام نگرفته بود، به همین علت در این دهه، علمای تعلیم و تربیت نیز به جریان مذکور پیوستند و برای حل این مشکل پیشقدم گشتند.
در سال ۱۸۹۶ پزشکی انگلیسی به نام مورگان وضعیتی را گزارش کرد که آن راکوری لغات می‌نامید. حالتی که ناتوانی در خواندن کلمات از آن تعبیر می‌شد. چند سال پس از آن یعنی در سال ۱۹۲۰ این مورد جای خود را به  عنوان مفهومی در مطالعات علمی بازکرد.
در سال ۱۹۳۰ عصب آسیب‌شناسی به نام اُرتون   رابطه میان غلبه مغز و اختلالات تکاملی زبان را مورد مطالعه قرار داد. در سال ۱۹۴۷ استراوس   و لتی‌نین   کتاب «آسیب‌شناسی روانی و تربیت کودک معلول مغز» را منتشر کردند که بر پایه آن ناتوانیهای یادگیری ناشی از ضایعات مغزی قلمداد می‌شوند.
از سال ۱۹۴۸ به بعد تلاشهایی شکل یافته‌تر در این زمینه آغاز شد که به طور عمده مربوط به تلاش برای کشف حدود و علل متفاوت ناتوانیهای یادگیری بود. این تلاشها ادامه یافت و به پدید آمدن گروههای محلی و سازمان‌های ایالتی متفاوتی انجامید که در سال ۱۹۶۳ با برگزاری یک کنفرانس ملی به رهبری ساموئل کرک   در شیکاگو اقدام به ایجاد و سازماندهی یک مؤسسه ملی کردند. در همین سال کرک طی سخنانی در این کنفرانس گفت: موضوع بحث ما در این جا کودکانی هستند که یا به جهت سبب‌شناسی ( برای مثال نقص کار مغز ، نقص جزئی در کار مغز یا اختلال عصبی – روانی) ، یا به سبب جلوه‌های رفتاریشان (برای مثال، اختلالهای ادراکی، فعالیت‌های حرکتی بیش از حد، نارساخوانی یادیس لکسی) نامی بر آنها نهاده شده است» کرک در اظهارات خود پیشنهاد کرد که برای پرهیز از معمای پیچیده کار ناقص مغز،‌از اصلاح «ناتوانی یادگیری» که در برگیرنده تمام افراد مورد نظر است استفاده شود.
اولیای کودکانی که به ناتوانی یادگیری مبتلا بودند و با اصطلاحات پیشنهاد شده قلبی موافقت نداشتند. این اصطلاح را شور و شوق پذیرفتند و مؤسسه کودکان ناتوان در یادگیری را تشکیل دادند. این نامگذاری مشکل به وسیله کرک و تشکیل مؤسسه کودکان ناتوان در یادگیری معمولاً به عنوان شروع اداری و رسمی حرکت در جهت برخورد با ناتوانیهای یادگیری در نظر گرفته می‌شود.(حاج بابایی و دهقانی ،۱۳۷۲)
تعریف اختلالات یادگیری:
اصطلاح اختلالات یادگیری از نیاز به تشخیص و خدمت به دانش‌آموزانی برخاسته است که به طور مداوم در کارهای درسی خود با شکست مواجه می‌شوند و درعین حال در چهارچوب سنتی کودکان استثنایی نمی‌گنجند.
تعاریف ناتوانی یادگیری با تغییرات متنوعی همراه بوده است این امر ممکن است به خاطر ارزشیابی و بازنگری‌های متحد و در این قلمرو و ماهیت علمی آن باشد. رشته‌های تخصصی متعددی به طور مثال پزشکی، روانشناسی، علوم تربیتی، ‌زبان شناسی و عصب شناسی، هر کدام اصطلاحاتی را برای تبیین این اختلال دخیل کرده‌اند. برای مثال علوم تربیتی عبارت ناتوانی یادگیری خاص را به کار می برد، روانشناسی از مقولات همچون اختلالات ادراکی، رفتارهای فزون کنشی، نقص توجه و زبان شناسی از عبارات ناگویی اکتسابی، نارساخوانی و پزشکی و عصب‌شناسی از موارد ضربه مغزی،‌ نارساکنش‌وری قلیل مغز، صدمه یا آسیب‌ مغزی استفاده می‌کنند.(شریفی درآمدی ،۱۳۸۱)
تعریف قانون آموزش و پرورش برای کودکان دارای ناتوانی یادگیری چنین است:
«ناتوانی یادگیری بخصوص ، یعنی اختلالی در یک یا چند فرایند روانی پایه که به درک یا استفاده از زبان شفاهی یا کتبی مربوط می‌شود و می‌تواند به شکل عدم توانایی کامل در گوش کردن ،‌فکر کردن، صحبت‌کردن، خواندن، نوشتن، هجی کردن، یا انجام محاسبات ریاضی ظاهر شود. این اصطلاح شرایطی چون معلولیت‌های ادراکی ،آسیب دیدگی‌های مغزی، نقص جزئی در کار مغز ، دیس‌لکسی یا نارساخوانی و آفازیای رشدی را در بر می‌گیرد.» (جرالد ومگ لافلاین، منشی طوسی،۱۳۷۶)
انجمن مخصوص کودکان و بزرگسالان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری تعریف دیگری را ارائه داده است، این تعریف معتقد است که ناتوانیهای یادگیری ریشه نورولوژیک دارد و وجه تمایز این تعریف آن است که وسعت حوزه‌هایی که تحت تأثیر آن قرار می‌گیرند. وسیعتر می‌کند و آن را به چیزی غیر از دروس نیز گوش می‌دهد. تعریف چنین است:
«ناتوانیهای یادگیری ویژه، حالتی مزمن است که منشأ نورولوژیک دارد و به صورت انتخابی در کار رشد و یا ابزار مهارتهای کلامی و غیر کلامی دخالت می‌کند. این اختلال ممکن است در افرادی که دارای هوش متوسط یا بالا و کسانی که سیستمهای حسی و حرکتی‌شان به طور کافی درست کار می‌کند و اشخاصی که از فرصت‌های یادگیری به اندازه کافی استفاده می‌کنند نیز تظاهر کند. ناتوانیهای یادگیری از نظر نوع تظاهرات و میزان رشد فرد می‌تواند متفاوت باشد. این حالت ممکن است در سراسر زندگی در عزت نفس، تحصیلات، شغل، ارتباط با دیگران و فعالیت‌‌های روزمره فرد، تأثیر منفی بگذارد».دانیل پی و کافئن،جوادیان،۱۳۷۵)
در سال ۱۹۸۱ کمیته مشترک ملی برای ناتوانیهای یادگیری (njcld) ، مرکب از: نمایندگان انجمن گویایی و شنوایی آمریکا، جامعه کودکان وبزرگسالان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری، شورای مخصوص ناتوانیهای یادگیری، بخش مربوط به کودکانی که دچار اختلالات ارتباطی هستند، انجمن بین المللی خواندن، انجمن دیسلکی مشترکاً تعریفی ارائه داده‌اند که چنین است:
«ناتوانیهای یادگیری یک اصطلاح کلی است که به علت گروهی از بی‌نظمی‌های نامتجانس به وجود می‌آید. این حالت ممکن است به صورت اشکالات مهمی در اعمالی نظیر: گوش دادن، صحبت‌کردن، خواندن، نوشتن، استدلال کردن یا حساب کردن تظاهر نماید. اکثر این بی‌نظمی‌ها جنبه ذاتی  دارند و به نظر می‌رسد که معلول بدکاری سیستم اعصاب مرکزی باشند. حتی با وجود اینکه ناتوانی یادگیری ممکن است همراه با سایر شرایط معلولیت رخ دهد و یا تأثیرات منفی محیطی مانند تفاوت‌های فرهنگی،آموزش نامناسب وکافی را در برداشته باشد.» (دانیل پی وکافئن، جوادیان، ۱۳۷۵)
تعریف دیگری که در این جا ارائه می‌شود به نقل از کنگره آمریکا طبق قانون عمومی ۱۴۲-۹۴ است، تعریف چنین است:
«ناتوانی‌های یادگیری به معنای وجود اختلالی در یک یا چند فرآیند روان‌شناختی پایه بوده که به فهم یا استفاده از زبان نوشتاری ویا گفتاری مربوط می‌شود و می‌تواند به شکل عدم توانایی کامل در گوش کردن ، فکر کردن، صحبت‌کردن، خواندن، نوشتن و هجی کردن یا انجام محاسبات ریاضی ظاهر شود.»(ایلوارد و براون، برداری، ۱۳۷۷)
تعریف دیگری که بیت من ارائه داد که یک بعد تازه و مهم به آن اضافه می‌کرد، او قید اختلاف را نیز در تعریف گنجاند که عبارت بود از اختلاف بین ظرفیت تخمین زده شده و پیشرفت مشاهده شده، تعریف چنین است:
«کودکان  که دارای اختلال در یادگیری هستند کسانی‌اند که از نظر آموزشی اختلاف فاحشی بین توانائیهای عقلی بالقوه تخمین زده شده آنها و سطح عملکرد واقعی حاصل از اختلالهای اساسی در فرآیند یادگیری آنها وجود دارد که ممکن است همراه با اختلال قابل مشاهده‌ای در کارکرد دستگاه عصبی مرکزی باشد یا نباشد و وابسته به عقب‌ماندگی ذهنی تعمیم یافت، محرومیت‌های تحصیلی یا فرهنگی، پریشانیهای هیجانی شدید، یا از دست دادن حواس نیستند.»
این تعریف که به تعریف nachc معروف است بر خلاف تعریفهای پیشین مشخص می‌کند که تعیین اختلال کارکرد دستگاه عصبی مرکزی اختیاری بوده و برای تشخیص یک کودک دارای اختلالات یادگیری الزامی است.(ایلوارد وبراون، برداری، ۱۳۷۷)
تعریف دیگری که در اینجا ارائه می‌شود تعریفی است که کمیته مشاوره ملی کودکان معلول در گزارشی به کنگره،‌برای ناتوانی‌های یادگیری پیشنهاد نمود و در آخر هم ۵ مسأله را در این تعریف مورد توجه قرار داد. تعریف چنین است:
«کودکان دارای ناتوانی‌های ویژه‌ یادگیری که در یکی یا بیشتر فرایندهای روانشناختی مربوط به درک یا استفاده از زبان گفتاری یا نوشتاری از خود نابهنجاری نشان می‌دهند. این نابهنجاری ممکن است در گوش دادن، تفکر کردن، صحبت کردن، خواندن، نوشتن، هجی کردن یا حساب کردن خودنمایی کند. این نابهنجاری شرایطی مانند معلولیت ادراکی، آسیب‌مغزی، ناکارآیی حداقل مغزی، بدخوانی، اختلال تکلمی تکوینی و نظایر آن بازتاب یابد. در این لیست ناتوانی‌های یادگیری مربوط به بینایی،‌شنوایی، معلولیت‌های حرکتی، عقب‌ماندگی‌ ذهنی، اضطراب عاطفی یا کمبودهای محیطی مورد نظر نمی‌باشد.» در این تعریف ۵ مسأله مورد توجه بوده است:
۱ـ ناتوانایی در انجام تکالیف مدرسه: ناتوانی در یادگیری مهارتهای تحصیلی به عنوان تجلی اصلی ناتوانی‌های یادگیری شناخته شده‌اند.
۲ـ عوامل استثنایی: از این تعریف عواملی بخصوص مانند مشکلات جسمانی، نقص حسی، تدریس ضعیف، عوامل فرهنگی محیطی و عقب‌افتادگی ذهنی مستثنی شده‌اند. کودکان درگیر این عوامل استثنایی علاوه بر مورد مبتلا به خود ناتوانی‌های یادگیری نیز از خود نشان می‌دهند و همین امر موجب تناقض و سردرگمی می‌شود.
۳ـ وابسته‌های فیزیولوژیکی: در این تعریف از عملکرد سیستم مرکزی عصبی مقداری انحراف وجود دارد.
۴ـ اختلاف درعمل: شاخص اصلی ناتوانی در یادگیری تفاوت موجود بین عملکرد تحصیلی مورد انتظار کودک بر مبنای هوش و پیشرفت موجود او می‌باشد.
۵ ـ وابسته‌های روانشناسی: نابهنجاری در یکی یا بیشتر فرایندهای اصلی روانشناسی به عدم موفقیت در یادگیری می‌انجامد.(دورکین ،صالحی،۱۳۷۶) «کودکان ناتوان در یادگیری در یک یا چند فرایند اساسی روانی در ارتباط با فهمیدن یا کاربرد زبان شفاهی یا کتبی ناتوانی نشان می‌دهند. تظاهرات این ناتوانی ممکن است به صورت اختلال در گوش دادن، فکر کردن،سخن گفتن، خواندن، نوشتن، هجی کردن یا حساب باشد.».(کریمی، ۱۳۸۰)
تا اینجا تعریف‌های زیادی ارائه شد. ارائه دهندگان این تعریف‌ها و سایر دست اندرکاران این رشته، هدف مشابهی را دنبال می‌کنند. بدین معنی که همه می‌کوشند ناتوانی یادگیری را به گونه‌ای تعریف کنند که در ارائه خدمات لازم به این مبتلایان به کار آید. در همه این تعریف‌ها چهار بعد اساسی دیده می‌شود:
۱)    «تفاوت میان عملکرد مورد انتظار و عملکرد واقعی یک کودک.
۲)    مظاهر یا نشانه‌های رفتاری مربوط به ضعف و قوت موضوعهای تحصیلی وزبان در یادگیری.
۳)    وجود یا عدم سایر مشکلات، چون ناشنوایی
۴)    تمرکز یا نگرش پایه آنها درباره مشکل یادگیری.»(فرقانی رئیسی، ۱۳۷۲)
 
درجه شیوع ( فراوانی):
«بر مبنای تغیرپذیری تعاریف و معیارهای به کار رفته تخمین شیوع ناتوانی‌های یادگیری مشکل می‌باشد. کمیته مشاوره ملی کودکان معلول تخمین زده است که ۱ تا ۳ درصد جمعیت آماری در سن مدرسه با این ناتوانی‌ها روبرو می‌باشند. با وجود این بر مبنای مطالعات انجام گرفته این مقدار ۱ تا ۳۰ درصدکودکان را شامل می‌شود.».(دورکین ،صالحی، ۱۳۷۶)
پرویز شریفی نیز در کتاب خود بیان داشته است که :
تعیین میزان شیوع افراد ناتوان یادگیری، آن هم در یک مقیاس بزرگ، با توجه به صرف هزینه هنگفت، زمان زیاد، اتخاذ تصمیمات دقیق علی‌رغم وجود تعاریف مختلف، مرور نظریه‌ها ورویه‌های ارزشیابی متعدد، کاری بس مشکل است. میزان برآورد از ۱ تا ۲۸ درصد در نوسان است. اززمانی که مطالعه در زمینه ناتوانی‌های یادگیری شروع شده میزان شیوع این اختلال در بین کودکان در مقایسه با سایر ناتوانی‌ها بالا بوده است . اکثر گزارش‌ها نشان می‌دهد که ۲ تا ۳ درصدکودکان دارای نیازهای ویژه به ناتوانی یادگیری مبتلا هستند.(شریفی درآمدی، ۱۳۸۱)
به دلیل نبود تعریفی مشخص ، تعیین میزان دقیق فراوانی ، ناتوانیهای یادگیری میسر نیست. با این وجود محققان مختلف با معیارهای تشخیصی متفاوت به پیداکردن میزان فراوانی این کودکان اقدام نموده‌اند که طبعاًً این معیارها هیچ گونه همخوانی با یکدیگر ندارند.اداره آموزش ایالات متحده در سال ۱۹۸۴ اعلام کرد که ۶۳/۴ درصد از جمعیت ۳  تا ۲۱ ساله آمریکا از خدمات خاص کودکان ناتوان یادگیری استفاده کرده‌اند.
در حال حاضر دست اندرکاران حدس می‌زنند که حداقل بین ۱ تا ۳ درصدو حداکثر تا ۷ درصدکودکان به ناتوانیهایی یادگیری مبتلا هستند. میزان رواج نارساخوانی در کل جمعیت ده‌درصد برآورد شده است. انجمن آمریکایی روانپزشکی ۱۹۸۰، برآورد فراوانی اختلال یادگیری زبان را بین ۱ تا ۸ نفر در هر ۱۰۰۰ نفر کودک می‌دانند. همان گونه که ملاحظه می‌کنید. نبود یک تعریف جامع و مانع، به روشهای معتبر تشخیص و شیوه‌های ناهمسان ارزیابی منجر می‌گردد که در این زمینه باارقامی متفاوت روبه رو باشیم.(حاج بابایی،دهقانی ،۱۳۷۲)
ویژگیهای افراد دارای ناتوانی‌های یادگیری
ویژگیهای کودکان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری:
در بررسی ویژگیهای کودکان مبتلا به ناتوانی‌های یادگیری باید به این امر توجه کنیم که میزان شباهتهای این کودکان با کودکان عادی بسیار بیش از میزان تفاوتهای آنها با این کودکان است. بنابراین در بررسی ویژگیهای کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری باید به دنبال توصیف برخی از ویژگیهای خاص بود. ضمناً باید به این نکته نیز توجه کرد که مبتلایان به ناتوانی یادگیری معمولاً در زمینه‌ای دچار مشکل هستند که این مشکل در یادگیری تحصیلی جلوه می‌کند. ریاضیات، خواندن، بیان نوشتاری و … زمینه‌هایی هستند که به عنوان محل ظهور ناتوانی یادگیری تلقی می‌گردند.(حاج بابایی ، دهقانی ،۱۳۷۲) که در فصل انواع ناتوانی‌های یادگیری مفصل توضیح داده خواهد شد.
در این قسمت مروری مختصر درباره ویژگیهای اختلالات یادگیری خواهیم داشت که به شرح زیر می‌باشد.
الف) دشواری یادگیری تحصیلی: دشواریهای تحصیلی پذیرفته‌ترین ویژگیهای افراد دارای ناتوانی‌های یادگیری هستند. از جمله ویژگیهای ذکر شده در معیارهای تشخیص ۱۹۷۷ مهارتهای خواندن پایه، درک مطلب خواندنی ، بیان نوشتایر، محاسبات ریاضی و استدلال ریاضی است.
ب) اختلالات زبانی: مشکلات زبانی، مانند دشواریهای خواندن و ریاضی بر حسب جزء اختلاف تعبیر و تفسیر می‌شوند. به ویژه در مقررات تعریف ۱۹۷۷ مهارتهای ناقص در بیان شفاهی و درک مطلب شنیداری ذکر شده است.
مارج  تخمین می‌زند که ۵۰ درصد از افراد دارای اختلال یادگیری نارسایی‌هایی در زبان دارند.
ج) اختلالات ادراکی: اختلالات ادراکی ( ناتوانی در تشخیص ،‌تمیز دادن، تعبیر و تفسیر حس) به ویژه اختلالات دیداری و شنیداری به طور سنتی توجه فراوان چندین صاحبنظر در حوزه اخلالات یادگیری را به خود جلب کرده‌اند برخی از اصطلاحات رایج در این حوزه عبارتند از دریافت دیداری، حافظه‌دیداری، تمیز شنیداری، حافظه شنیداری ویکپارچه‌سازی بین حواس.
د) مشکلات اجتماعی ـ هیجانی (عاطفی): بسیاری از دانش آموزان دارای اختلال یادگیری به علت ناکامی ناشی از دشواریهای یادگیری خود، اعمالی ازهم گسیخته دارند و در آنها نوعی احساس خود ارزشمندی منفی ایجاد می‌شود.
آنان به جای آموختن و کسب نگرشهایی درباره تکالیفی که می‌توانند انجام دهند اغلب به آموختن آنچه که نمی‌توانند انجام دهند توجه می‌کنند و این باعث ایجاد عزت نفس ضعیفی در آنها می‌شود. این کودکان علت شکستهای متوالی، اغلب باورهای مربوط به پیشرفت ناسازگارانه پیدا می‌کنند که به نوبه خود مشکلاتی ایجاد می‌کنند که فراتر از اختلالات اصلی هستند.
هـ ) مشکلات حافظه‌ای: دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری معمولاً در به خاطر سپردن محرکهای شنیداری  و دیداری مشکل دارند و این دانش آموزان نارسایی‌های بارزی در حافظه فعال (کوتاه مدت) نشان می‌دهند.(کریمی، ۱۳۸۰)
به نظر نیلسن ویژگیهای زیر ممکن است در رفتار دانش آموزان با اختلالات یادگیری پدیدار گردد:
۱) استفاده ناشیانه از مداد و قیچی        2) حواس‌پرتی       
۳) فزون کنشی                    4) مشکلات هماهنگی ادراکی
۵) فقدان مهارتهای سازمانی            6) کم تحملی در مقابل ناکامی و شکست   
۷)وجود مشکل در روابط اجتماعی        8)وجود مشکلات در شروع و اتمام تکالیف
۹)حرمت خود پایین                10)وجود مشکلاتی در روابط اجتماعی
۱۱)وجود مشکلات در شروع واتمام تکالیف    12)وجود نقص در حافظه توالی شنیداری
۱۳)وجود نقص در حافظه توالی دیداری    14)اختلال کارکرد سیستم عصبی
۱۵)عملکرد ناهماهنگ و غیرقابل پیش بینی دریک آزمون
۱۶) وجود مشکلات پردازش شنیداری        17)وجود مشکلات هماهنگی بصری ـ حرکتی
۱۸)نقص در توجه (براتلند، افروز ومیرنسب،۱۳۷۹)
وست وود در کتاب خود برخی از ویژگیهای کودکان دچار ناتوانی یادگیری را این چنین بر شمرده است:
۱) سابقه تأخیر در رشد گویایی    2)مشکلات ادراک بینایی (واژگون سازی فراوان حروف به اعداد به شکل تجسمات نامشخص یا مخدوش کلمات )
۳) مشکلات ادارک شنوایی ( از جمله،‌اختلالاتی در شناسایی صداهای درون کلمات و ترکیب اصوات به صورت کلمه)
۴)‌ ضعف یکپارچه‌سازی حسی اطلاعات ( برای مثال ، کودک نمی‌تواند به آسانی نشانه‌های چاپی و الفاظی مربوط به آنها را به هم ربط دهد و به خاطر بیاورد.)
۵)‌ ضعف در جانبی‌سازی ( برای مثال، رشد نایافتگی برتری چشم و دست، اختلال در جهت گزینی حسی)
۶)‌ بعضی از نشانه‌های معلولیت عصبی
۷)‌ فزون کنشی
۸)‌ مهارت‌های ضعیف در ردیف کردن ( به گونه‌ای که هنگام ردیف کردن حروف در هم، هنگام هجی کردن و یا هنگام پرداختن به کلمات در بیان بروز می‌کند.)
۹)‌ ضعف در همکاری متقابل
۱۰) سطح پایین انگیزش
۱۱)‌مشکلات هیجانی ثانویه به شکست‌های یادگیری و پیشرفت ناچیز تحصیلی.(کریمی، ۱۳۸۰)
ویژگیهای کودکان مبتلا به ناتوانی در ریاضیات:
چنین کودکانی از خصوصیات زیر برخوردار هستند:
الف) آشفتگی در ادراک فضایی: این قبیل کودکان در شناخت واژه‌هایی مانند بالا، پایین، جلو، عقب و … دچار اشتباه می‌شوند.
ب) اختلال در ادراک بصری و هماهنگی بینایی و حرکتی: این قبیل کودکان نمی‌توانند اشیاء را به ترتیب و به طور متوالی بشمارند.
ج) کودکان مبتلا به این اختلال دارای تصورات غلط و نادرست در مورد اندامها و نقش آنها هستند.
د) اختلال در فهم زمان و عدم تشخیص درست جهت: این افراد در فراگیری آدرس و تشخیص زمان دچار اشتباه فراوان می‌شوند.
هـ ) افراد مبتلا به ناتوانی در ریاضیات دارای روابط اجتماعی ضعیف و عدم پختگی لازم نیز هستند.(وست وود، مکوند حسینی و شیلاندری، ۱۳۸۱)
ویژگیهای نوجوان دارای اختلالات یادگیری:
بیشتر پیشینه تحقیقاتی اولیه درباره ویژگیهای اختلالات یادگیری بر کودکان متمرکز بوده است اما اخیراً تلاشهایی برای درک ویژگیهای نوجوانان دارای اختلالات یادگیری انجام گرفته که نتایج آن چنین است:
۱)‌‌بیشتر نوجوانان دارای اختلالات یادگیری نارسایی‌های پیشرفت تحصیلی شدیدی را نشان می‌دهند و نوعاً نمرات آنها زیر ده درصد پایین در مقیاسهای خواندن، زبان نوشتاری یا ریاضیات است، به علاوه اکثریت نوجوانان دارای اختلال یادگیری در تمام حوزه‌های پیشرفت درسی عملکرد ضعیفی دارند.
۲) رشد مهارتهای تحصیلی بسیاری از نوجوانان دارای اختلال یادگیری در طول کلاسهای دوره دبیرستان و  عموماً در حدود کلاس دهم بروز می‌کند.
۳) بیشتر نوجوانان دارای اختلال یادگیری در مهارتهای مطالعه‌کردن نقص دارند. اکثریت این دانش آموزان در حوزه‌هایی از قبیل مهارتهای آزمون شده یاداشت برداشتن، درک مطلب شنیداری،‌بازبینی خطاهای نوشتن و مرورکردن عملکرد ضعیفی دارند.
۴)بسیاری از نوجوانان دارای اختلال یادگیری نارساییهایی درمهارتهای اجتماعی نشان می‌دهند.(کریمی، ۱۳۸۰)
انواع ناتوانیهای یادگیری
انواع ناتوانی‌های یادگیری:
اختلالها وناتوانی‌هایی که به طور معمول در دوره کودکی و نوجوانی رایج هستند وتشخیص داده می‌شوند، عبارتند از: اختلالهای یادگیری، اختلالهای ارتباطی، اختلالهای رشد زبان و گفتار، اختلالهای دفع، اختلالهای حرکتی و نظایر آن، در میان اختلالهای یادشده ،در دوره  ابتدایی اختلالهای یادگیری یا به بیان درست‌تر ناتوانی‌های یادگیری بیشتر بروز و ظهور پیدا می‌کنند واغلب با اختلال نارسایی در توجه، بیش فعالی و رفتارهای تکانشی همراه است. همان طور که ذکر شد زمینه‌های آسیب‌زایی هر گونه اختلال یا ناتوانی از بدو انعقاد نطفه و ازدوران جنینی شروع میشود.(استادان طرج جامع آموزش خانواده، ۱۳۷۸)
در این جا ناتوانی درخواندن، هجی‌کردن، نوشتن و حساب کردن مورد بحث قرار می‌گیرد.
الف)ناتوانی در خواندن:‌(دیسلکسی)
«بارزترین شکل ناتوانی یادگیری، بدون تردید دیسلکسی است. به نظر می رسد که این نوع مشکل یادگیری فقط یک درصد از جمعیت دانش آموزان را در برمی‌گیرد. اغلب این مشکل را اختلالی می دانند که به صورت ناتوانی در یادگیری خواندن، با وجود آموزش‌های مرسوم، هوش کافی وفرصت‌های فرهنگی، اجتماعی کافی ظاهر می‌شود.»(وست وود،مکوند حسینی،شیلاندری،۱۳۸۱)
«جمعی از مشاوران معتقد هستند که ناتوانی در خواندن هنگامی رخ می‌دهد که مهارت خواندن یا توانایی عمومی خواندن فرد به طور بارزی که با توجه به توانائیهای هوش‌اش پیش‌بینی می‌شود کمتر بوده و پذیرفته شده باشد که سایر شرایط معلولیت‌ساز با تأثیرات محیطی در آن نقشی نداشته‌اند. چنانچه فقط ناتوانی در خواندن به صورت ضعف عمومی در مهارتهای زبان باشد می‌توان آن را به عنوان ناتوانی در خواندن با اسامی زبانی قلمداد کرد.»(حبعی از مشاوران، ۱۳۸۲)
کودکانی که دچار ناتوانی یادگیری در خواندن هستند مبتلا به ناتوانی‌های یادگیری رشدی در زمینه‌های توجه، حافظه و ادراک شنیداری می‌باشند. گاهی این قبیل کودکان درگوش دادن ، نگاه کردن،‌حرکت چشم و توجه کردن با مشکلاتی مواجه هستند، بسیاری از کودکان با ناتوانی خواندن،‌قادر نیستند حروف و کلمه‌ها، به ویژه حروف و کلمه‌های مشابه را با چشم تشخیص دهند و دچار مشکلات دیداری هستند. برای مثال تشخیص «برگ از مرگ» یا «کباب از کتاب» مشکل دارند. همچنین عده‌ای از کودکان در تشخیص و ترکیب صداها با مسأله روبرو هستند و در تشخیص صداهای مشابه ناتوان می‌باشند. برای مثال برای این قبیل کودکان تشخیص تفاوت شنیداری کلمه‌های پُر ـ پر ، نرو ـ برو ، ابرو ، آبرو، رنگ ـ زنگ دشوار است. کودکانی که قادر نیستند تصویر حرف خاصی را به یادآورند. با مشکل بازشناسی آن حرف و در نتیجه با مشکل خواندن روبرو می‌شوند. گروهی از این دانش آموزان هنگام خواندن در حفظ توالی و ترتیب حروف دریک کلمه با مشکل روبرو می‌شوند برای مثال به جای «کبریت، کربیت» و به جای «قفسه ، قسفه» می خوانند. شواهد موجود نشان می‌دهند که ناتوانی در خواندن نزد پسران بیشتر از دختران است به طوری که حدود شصت تا هشتاد درصد افرادی که مبتلا به مشکلات خواندن تشخیص داده شده‌اند، از جنس مذکر هستند..(استادان طرح جامع آموزش خانواده، ۱۳۷۸)
ب)ناتوانی در هجی کردن: (دیس آرتوگرافیا)
«دانش آموزانی که در خواندن مشکل دارند قادر به خواندن حروف و کلمه‌ها و فهم آنها نیستند و هنگام خواندن آهسته، کلمه به کلمه و بریده بریده می‌خوانند، آنها هنگام خواندن، حروف یا کلمات را حذف یا اضافه می‌کنند.»
ج) ناتوانی در نوشتن: (دیس گرافیا)
«در بیان مهارتهای تحصیلی پایه، نوشتن ، پیچیده‌ترین وعالی‌ترین مهارت است که در دوران تحصیل آشکار می‌شود. کودکی که دچار ناتوانی در نوشتن است، در خواندن نیز مشکل دارد، مشکلات نوشتن به شکلهای نارسانویسی، سرهم نویسی، بدخطی، شتابان نویسی، وارونه نویسی، جدانویسی، آیینه نویسی و نظایر آن ظاهر می‌شود…
منابع و مآخذ
۱)    افروز . غلامعلی، مقدمه‌ای بر روانشناسی و آموزش و پرورش کودکان استثنایی، ‌تهران ، ‌انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوازدهم، ۱۳۷۲
۲)    اچ، ‌ایلوارد، الیزابت وار.براون.فرانک، تشخیص و ساماندهی ناتوانیهایی یادگیری، ترجمه رضا برادری، تهران، انتشارات سازمان آموزش و پرورش استثنایی، چاپ اول، ۱۳۷۷
۳)    استادان طرح جامع آموزش خانواده، خانواده و فرزندان در دوره ابتدایی، تهران، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان، چاپ هشتم، ۱۳۷۸
۴)    جمعی از مشاوران، ناتوانیهای یادگیری، یزد، انتشارات سازمان آموزش و پرورش استثنایی ، ۱۳۸۲
۵)    حاج بابایی، مرتضی و دهقانی هشتجین،‌یاور، آشنایی باویژگیها و مسایل کودکان استثنایی ، تهران، نشرایران،‌1372
۶)    دورکین، بل، اچ، مشکلات و رفتاری دانش آموزان، ترجمه پرویز صالحی، تهران، نشر بشری، چاپ اول، ۱۳۷۶
۷)    شریفی درآمدی، پرویز، روانشناسی کودکان استثنایی ، تهران، نشر روانسنجی، چاپ اول ، جلد ۲، ۱۳۸۱
۸)    علیزاده، حمید، نشریه تعلیم و تربیت استثنایی، تهران، انتشارات سازمان آموزش و پرورش استثنایی، شماره ۱۰ و ۱۱ ،‌خرداد و تیر ۱۳۸۱
۹)    فرقانی رئیسی، شهلا، شناخت مشکلات رفتاری در کودکان و نوجوانان، تهران، انتشارات وزارت آموزش و پرورش، چاپ اول، ۱۳۷۲
۱۰)    کرمی‌نوری ، رضا ومرادی، علیرضا،روان‌شناسی تربیتی ،‌تهران، نشرایران، ۱۳۷۷
۱۱)    کریمی ، یوسف، اختلالات یادگیری، تهران، نشر ساوالان، چاپ اول، ۱۳۸۰
۱۲)    نیلسن، براتلند، کودک استثنایی درمدرسه عادی، ترجمه غلامعلی افروز و محمود میرنسب،‌تهران ، نشر نوادر،‌1379
۱۳)    نیکولاس، کریستوفرجی، نشریه تعلیم و تربیت استثنایی، ترجمه ابوالفضل عطاران، تهران، انتشارات سازمان آموزش و پرورش استثنایی، شماره ۲۰ و ۲۱ ، مرداد و شهریور ۱۳۸۲
۱۴)    وستاوود، پیتر، آموزش و پرورش کودکان با نیازهای ویژه، ترجمه شاهرخ مکوند حسینی و فرح شیلاندری ـ تهران، انتشارات رشد، چاپ اول، ۱۳۸۱
۱۵)    والاس، جراید و مک‌لافلین، جیمزآ، ناتوانیهای یادگیری: مفاهیم و ویژگیها،  ترجمه محمد تقی طوسی ،‌مشهد ،‌انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ چهارم، ۱۳۷۶
۱۶)    هامالان،‌دانیل‌پی و کافمن، جیمزام، کودکان استثنایی:‌مقدمه‌ای بر آموزشهای ویژه، ترجمه مجتبی جوادیان، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی ، چاپ سوم، ۱۳۷۵

 

نتیجه گیری:
ویژگیهای کسانی که دچار ناتوانی یادگیری هستند ممکن است از فردی به فرد دیگر فرق کند ولی وجه مشترک آن است که افراد با ناتوانی یادگیری اکثراً از هوشبهر متوسط یا بالاتر از متوسط برخوردارند. دانش آموز دارای اختلال یادگیری ممکن است برخی از مهارتها را سریع یاد بگیرد و در مهارتهای دیگر کندی نشان دهد.
این کودکان قبل ازتحصیل قابل شناختن نیستند و وقتی هم که به مدرسه می‌روند به علت مقایسه بین آنها و دیگران از مدرسه زده می‌شوند به علت ارزیابی خود و دیگران روز به روز ناتوانی آنها بیشتر می‌شود و بیشترین مشکلی که این کودکان دارند در فرآیندهای حافظه، توجه و دقت دارای نارساییهایی هستند.
اکثر ناتوانیهای یادگیری از طریق اختلالهایی  در شنوایی، تفکر، زبان، خواندن، نوشتن، هجی کردن و حساب کردن خود را نشان می‌دهند. البته کودکان مبتلا به ناتوانی‌های یادگیری در تمام زمینه‌ها مشکل ندارند و ممکن است فقط در یکی از موارد بالا مثلاً خواندن مشکل داشته باشند. مشکل ناتوانی یادگیری فقط در کودکان دیده نمی‌شود بلکه ممکن است درنوجوانان و بزرگسالان هم دیده شود.
کودکان دارای ناتوانی یادگیری از هوش طبیعی برخوردار هستند و ظاهری عادی دارند وتا وقتی که وارد مدرسه نشده‌اند نمی‌توان از مشکل آنها با خبر شد و وقتی هم که وارد مدرسه می‌شوند اکثراً با شکست در تحصیل مواجه می‌شوند.
به طور کلی آنچه که در مدارس مشاهده می‌شود ناتوانی‌های یادگیری انواعی دارد که ممکن است کودکان در یک یا چند مورد از این ناتوانی‌ها مشکل داشته باشند.
۱ ناتوانی در خواندن: ‌این کودکان نمی‌توانند مانند همکلاسی‌های خود درست و رسا چیزی را بخوانند و ممکن است بخش‌بخش ، کلمه کلمه‌ و … تلفظ کنند و زمان زیادی طول می‌کشد تا متن کوتاهی را بخوانند.
۲ ناتوانی در نوشتن: این مشکل از وقتی که کودک یاد می‌گیرد که بنویسد معلوم می‌شود و این مشکل خودش را در بدخط نویسی، کج‌نویسی، وارونه نویسی، جدا نویسی، سرهم نویسی و … نشان می‌دهد.
۳ ناتوانی در حساب کردن: این کودکان در برخی از مسائل ریاضی مثل مفاهیم بزرگ، کوچک ،‌باز و بسته ، کوچک ،بزرگ و … مشکل دارند.
۴ ناتوانی درهجی‌کردن: این کودکان کلمه‌کلمه ، بریده بریده می‌خوانند و گاهی حروفی راحذف یا اضافه می‌کنند.
در این فصل به بررسی تشخیص و ارزیابی کودکان دارای اختلال یادگیری پرداختیم، با توجه به مباحثی که گفته شد یک معلم که کودک مبتلا به ناتوانی یادگیری را در کلاس خود مشاهده می‌کند ابتدا باید با استفاده از آزمونهایی که ذکر شد تشخیص دهد و مطمئن شود که دانش‌آموز او دچار ناتوانی یادگیری است و بعد از اینکه مطمئن شد او را به مراجع معرفی کند و هرچه تشخیص سریعتر صورت بگیرد نتیجه بهتری را در پی خواهد داشت و کودک مبتلا به ناتوانی یادگیری متحمل آسیب‌های کمتری خواهد شد.
دانش‌آموز با ناتوانی یادگیری ممکن است یک یا چند ناتوانی که گفته شد از خود نشان دهد. معلم باید ناتوانیهای دانش‌آموز را بشناسد و نیازهای آموزشی دانش‌آموز را برآورده سازد. معلم باید قبل از هر کاری اعتماد به نفس را در کودک ایجاد کند. بدون وجود تشخیص و کم به این دانش‌آموزان، آنها بیش از پیش دچار شکست و درماندگی می‌شوند و مجبورند که عاقبت ترک تحصیل کنند. اما کودکانی که قبلاً مشکلات آنان تشخیص داده شود و به طور مناسب درمان شوند می‌توانند زندگی رضایت‌بخشی را ادامه دهند. یک معلم دلسوز باید به کمک کودک بشتابد و به او اجازه دهد تلاش کند و مشکلش را با هم حل کنند.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.