مقاله وجوب نظر (به کارگیری عقل) در معارف دینی از منظر کلام اسلامی
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
مقاله وجوب نظر (به کارگیری عقل) در معارف دینی از منظر کلام اسلامی دارای ۴۸ صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله وجوب نظر (به کارگیری عقل) در معارف دینی از منظر کلام اسلامی کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله وجوب نظر (به کارگیری عقل) در معارف دینی از منظر کلام اسلامی
چکیده
مقدّمه
۱ تعریف نظر
۱ـ۱ معنای لغوی نظر
۲ـ۱ تعریف نظر در اصطلاح متکلمان
۲ ادله وجوب نظر از نگاه عدلیه
۱ـ۲ استدلال بیواسطه بر وجوب نظر
۱ـ۱ـ۲ نظر، وسیله دفع خوف
۲ـ۱ـ۲ وجوب دفع خوف
۳ـ۱ـ۲ نقد و بررسی استدلال
۲ـ۲ استدلال با واسطه بر وجوب نظر
۱ـ۲ـ۲ ادله وجوب معرفت خدای تعالی
۲ـ۲ـ۲ ملازمه بین وجوب معرفت و وجوب نظر
۳ـ۲ـ۲ نقد و بررسی
۳ ادله وجوب نظر از نگاه اشاعره
۱ـ۳ استدلال بیواسطه بر وجوب نظر
۱ـ۱ـ۳ نقد و بررسی
۲ـ۳ استدلال باواسطه از نگاه اشاعره
۱ـ۲ـ۳ ادله وجوب معرفت در دیدگاه اشاعره
۲ـ۲ـ۳ نقد و بررسی
۴ اختلاف در عقلی یا سمعی بودن وجوب نظر
۱ـ۴ ادله عدلیه بر وجوب عقلی نظر
۲ـ۴ ادله اشاعره بر سمعی بودن وجوب نظر
نتیجهگیری
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله وجوب نظر (به کارگیری عقل) در معارف دینی از منظر کلام اسلامی
ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، چ سوم، بیروت،دارالفکر، ۱۴۱۴ق
ابنمیثم بحرانی، میثمبن علی، قواعد المرام فی علم الکلام، چ دوم، قم، مکتبهآیهالله المرعشی، ۱۴۰۶ق
ابو الصلاح حلبی، تقیالدین بن نجمالدین، تقریب المعارف، قم، الهادی، ۱۴۰۴ ق
ابواسحاق شیرازى، ابراهیمبن علی،الاشاره الى مذهب اهل الحق، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۵ ق
آمدی، علیبن ابیعلی، ابکارالافکار فی اصول الدین، قاهره، دارالکتب، ۱۴۲۳ق
جرجانی، علیبن محمد، شرح المواقف، قم،الشریف الرضی، ۱۳۲۵ ق
جوینی، عبدالملک بن عبدالله، الارشاد الى قواطع الادله فی اصول الاعتقاد، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۶ق
ـــــ، الشامل فی اصول الدین، بیروت،دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۰ ق
رازی حنفی، احمدبن علی، شرح بدء الامالی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۲ ق
رازی، محمدبن عمر، المحصل، عمان، دارالرازی، ۱۴۱۱ ق
راغب اصفهانى، حسینبن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، لبنان / سوریه، دار العلم، الدار الشامیه، ۱۴۱۲ق
زمانی، علی، «کار برد عقل در کلام»، کلام اسلامی، ش ۲، تابستان ۱۳۷۱، ص ۳۵ – ۳۸
شریف مرتضی، علیبن حسین، الذخیره فی علم الکلام، قم، موسسه النشرالاسلامی، ۱۴۱۱ق
ـــــ، جمل العلم و العمل، نجف اشرف، مطبعهالآداب، ۱۳۸۷ق
طوسی، محمدبن محمد، تلخیص المحصل، چ دوم، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۵ ق
عبیدلی، عبدالمطلب بن محمد، اشراق اللاهوت، تهران، میراث مکتوب، ۱۳۸۱
علامهحلی، حسنبن یوسف، انوارالملکوت، چ دوم، قم، الشریف الرضی، ۱۳۶۳
ـــــ، معارج الفهم، قم، دلیل ما، ۱۳۸۶
علامهحلی، حسنبن یوسف، مناهج الیقین فی اصول الدین، تهران، دارالاسوه، ۱۴۱۵ ق
غزالى، محمد، الاقتصاد فی الاعتقاد، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۹ق
فاضل مقداد، مقدادبن عبدالله، الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد، قم، مجمع البحوث الاسلامیه، ۱۴۱۲ ق
ـــــ، اللوامع الالهیه، چ دوم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۲۲ ق
فراهیدی، خلیلبن احمد، العین، قم، دارالهجره، ۱۴۰۵ق
قاضی، عبدالجبار بن احمد، المغنی، قاهره، الدارالمصریه، ۱۹۶۵- ۱۹۶۲ م.
لاهیجى، عبدالرزاق بن علی، شوارق الالهام فی شرح تجرید الکلام، اصفهان، مهدوی، بی تا
مفید، محمدبن محمدبن نعمان، النکت فی مقدمات الاصول، قم، الموتمر العالمی للشیخ المفید، ۱۴۱۳ ق
ملاحمی، محمودبن محمد، الفائق فی اصولالدین، تهران، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۸۶
نیشابوری مقری، محمّدبن علی، الحدود، قم، موسسه الامام الصادق(ع)، ۱۴۱۴ق
چکیده
بهرهگیری از عقل و تفکر عقلی و اعتبار آن در معارف دینی، مسئلهای است که از دیرباز در قلمرو اندیشه دینی کانون توجه بوده است. در قلمرو اسلامی، مکاتب گوناگون کلامی نه تنها اعتبار عقل و تفکر عقلی را به منزله منبعی برای رسیدن به معارف دینی به رسمیت میشناسند، بهرهگیری از عقل را در این زمینه واجب میدانند. متکلمان برای اثبات این امر استدلالهایی نیز ترتیب دادهاند. البته درباره اینکه وجوب نظر از احکام عقلی است یا سمعی، میان متکلمان عدلیه و اشاعره اختلافنظر دیده میشود. در این مقاله استدلالهای متکلمان مسلمان بر وجوب تمسک به عقل (وجوب نظر) در قلمرو معارف دینی، و عقلی یا سمعی بودن آن از نظر ایشان، ارزیابی شده است. روش کار به اینگونه است که نخست دادهها با مراجعه به منابع دست اول کلامی جمعآوری میشود و سپس کانون تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. با بررسیهای انجامشده به این نتیجه میرسیم که درباره وجوب نظر تنها یکی از استدلالها درست است و همچنین وجوب عقلی نظر، تأیید میشود
کلیدواژهها: نظر، وجوب نظر، معرفت خدا، وجوب عقلی.
مقدّمه
یکی از مسائل مهم در قلمرو معرفتشناسی دینی، ابزار و منابع معتبر در تحصیل معارف دینی است. در میان این ابزار گوناگون، عقل پرمناقشهترین آنهاست؛ زیرا چه در گذشته و چه در دوران معاصر، افراد و گروههایی بوده و هستند که مخالف دخالت عقل در معارف دینیاند. اینان بر این باورند که در قلمرو دین، عقل کارا نیست و نمیتوان با ابزار عقل به معرفتی در این قلمرو دست یافت. در برابرِ اینان، بسیاری نیز بر اعتبار عقل و استدلال عقلی در قلمرو معرفت دینی تأکید میورزند و تنها راه تحصیل معارف اصلی دین را عقل میدانند. متکلمان مسلمان در زمره گروه دوم جای دارند
متکلمان به کار بردن عقل و استدلال عقلی را برای اثبات مسائل دین، «نظر» مینامند. در کلام اسلامی نظر نه تنها طریق دستیابی به معارف دینی است، توسل به آن برای کسب برخی معارف اصلی دین واجب است. البته این ادعایی است که نیازمند اثبات است و متکلمان برای این منظور، استدلالهایی اقامه کردهاند. البته نحوه استدلالهای متکلمان یکسان نیست؛ بلکه عدلیه با اشاعره در اینباره اختلاف دارند و هریک با نقد استدلال دیگری، میکوشد استدلال ویژه خود را اقامه کند. این اختلاف به عقلی یا سمعی بودن وجوب نظر بازمیگردد. اشاعره از آنجا که وجوب عقلی را به طور کلی نمیپذیرند، استدلالهای عدلیه را نیز که برای اثبات وجوب عقلی نظر است، انکار میکنند. در این مقاله، استدلالهای طرفین و نیز عقلی یا سمعی بودن وجوب نظر از نگاه طرفین بررسی خواهد شد
در مباحثی که امروزه درباره عقل و دین یا نقش عقل در معرفت دینی مطرح میشود، معمولاً تنها اشارهای به دیدگاه متکلمان میکنند و به استدلالهای ایشان نمیپردازند. در این زمینه مقالهای نیز با عنوان «کاربرد عقل در کلام» نوشته شده است.۱ نویسنده در این مقاله تنها به یک دلیل از ادله وجوب نظر در کلام اشاره کرده است. برخی از مطالبی که در مقاله مزبور به آنها پرداخته شده، عبارتاند از: مبادی استدلال عقلی، استدلال عقلی در کلام شیعه و رابطه عقل و وحی. در این مقاله از سویی به بحث وجوب نظر و ادله آن به گونه جدی پرداخته نشده و از سوی دیگر محتوای آن را بیشتر آیات و روایات در باب عقل و دیدگاه برخی از فلاسفه تشکیل میدهد و به نظرات بسیار کم پرداخته شده است. بنابراین پژوهشی که این خلأ را پر کند میتواند از جهاتی سودمند باشد. در مقاله پیشرو از سویی ضمن آشنایی با دیدگاه متکلمان مسلمان درباره رابطه عقل و دین و نقش عقل در معرفت دینی، با نحوه استدلال آنها و ضعف و قوت این استدلالها آشنا خواهیم شد، و از سویی دیگر میتوانیم از علوم پیشینیان خود در طرح مسائل مزبور استفاده کنیم
مسئله اصلی این است که با توجه به جایگاه ویژه عقل و ادله عقلی در کلام اسلامی، آیا متکلمان توانستهاند با استدلالهایی متقن و پذیرفتنی، این جایگاه را تثبیت کنند؟ آیا توسل به عقل در اثبات معارف اصلی دین، حکمی عقلی است یا در اینباره باید به شرع رجوع کرد؟ به منظور بررسی این مسائل در این مقاله، نخست نگاهی به تعریف لغوی و اصطلاحی «نظر» خواهیم کرد؛ سپس با توجه به اختلاف عدلیه و اشاعره در نوع استدلالها، به ترتیب ادله عدلیه و اشاعره را ارزیابی خواهیم کرد. در پایان نیز به اختلاف طرفین درباره عقلی یا سمعی بودن وجوب نظر خواهیم پرداخت
۱. تعریف نظر
به گونه طبیعی پیش از بررسی هر مسئله، نخست به تعریف آن پرداخته میشود. از اینرو در این بخش به ترتیب معانی لغوی و اصطلاحی «نظر» را بررسی میکنیم
۱ـ۱ معنای لغوی نظر
فراهیدی مینویسد: «نظر هم به معنای نظر چشم است و هم نظر قلب.»۲ راغب اصفهانی نظر را به معنای خیره کردن چشم ظاهر و باطن برای دیدن و ادراک چیزی میداند. وی مینویسد: «نظر به معنای تأمّل و فحص نیز میآید؛ و گاهی به معرفتی که بعد از فحص حاصل میشود نظر میگویند، که همان رویه است. نظر اگر با «فی» متعدی شود، به معنای دیدن همراه با تدبر است. وی در پایان میگوید نظر به معنای بحث (استدلال) هم میآید که اعم از قیاس است
ابن منظور نیز مینویسد: «نظر به معنای احساس چشم، یعنی دیدن است.» وی میگوید اگر نظر با «إلی» متعدی شود، حتماً دیدن با چشم ظاهر مراد است؛ ولی اگر با «فی» متعدی شود این احتمال وجود دارد که به معنای تفکر و تدبر در شیء باشد. ابن منظور معنای دیگر نظر را اندیشیدن درباره شیء میداند؛ به گونهای که انسان آن را نسبت به خود بسنجد
با در نظر گرفتن این مطالب، دو معنا میتوان برای نظر متصور است: یکی همان نگاه با چشم، و دیگری اندیشیدن. تعبیراتی مانند نظر قلب و خیره کردن چشم دل، برای بیان معنای اخیر است
۲ـ۱ تعریف نظر در اصطلاح متکلمان
تعاریف نظر در منابع کلامی، بسیار گوناگون است؛ به گونهای که پرداختن به همه آنها در اینجا، به درازا میانجامد و ما را از هدف اصلی دور میسازد. بنابراین تنها برخی از تعاریف مهم را میآوریم و میکوشیم تا در حد امکان سیر تحول تعریف «نظر» نشان داده شود. بدین منظور از تعاریف قدیمیتر آغاز میکنیم
با بررسی برخی تعاریف، به این نتیجه میرسیم که «نظر» در کلام، نخست به همان معنای لغوی به کار میرفته است و متکلمان اصطلاحی ویژه برای آن تعریف نکرده بودند؛ بنابراین در تعریف آن به الفاظی مانند فکر، تأمل و تدبر اشاره کردهاند. برای نمونه قاضی عبدالجبار (م. ۴۱۵) پس از بیان معانی لغوی «نظر» که یکی از آنها نظر قلب است، مینویسد مراد در اینجا همان نظر قلب است که حقیقت آن هم همان فکر است. وی سپس به تعریف فکر میپردازد و مینویسد: «فکر عبارت است از تأمل و درنگ کردن در حال چیزی و مقایسه (تمثیل) بین آن شیء و شیء دیگر و یا مقایسهای که از راهی جز تأمل در احوال شیء پدید آمده باشد.»۵ سید مرتضی (م. ۴۳۶) نیز عباراتی همانند عبدالجبار دارد؛۶ چنانکه در برخی از آثار خود تصریح میکند که نظر همان فکر است.۷ ابوجعفر نیشابوری مقری (م. قرن ششم) نیز که کتابی در تعریف اصطلاحات کلامی دارد، نظر را به معنای لغوی آن میگیرد و سپس سایر معانی لغوی آن را که ارتباطی با نظر در کلام ندارند، بیان میکند و سرانجام مینویسد که بین نظر، تأمل و فکر تفاوتی نیست
احمد رازی حنفی (م. ۳۷۰ ق) راههای رسیدن به علم را در سه مورد خلاصه میکند. راه سوم از نگاه وی نظر عقل است که در تعریف آن میگوید همان تفکر و تأمل درباره شیء است برای کسب علم قطعی به آن یا ظن به آن.۹ جوینی (م. ۴۷۸) نیز چنین تعریفی دارد. وی مینویسد: «هو الفکر الذی یطلب به من قام به علما أو غلبه ظن.»۱۰ این تعریف را برخی به باقلانی (م. ۴۰۳) نسبت دادهاند.۱۱ برخی معتقدند که در این تعریف فکر به مثابه جنس است و پس از آن در حکم فصل.۱۲ اگر چنین باشد، این تعریفی اصطلاحی خواهد بود، ولی به نظر میرسد قید کسب علم یا ظن، یک قیدی توضیحی است؛ زیرا اندیشیدن درباره اشیا همواره برای کشف امری مجهول در آن مورد است. اگر جز این باشد، یعنی تنها حضور شیء و تصور آن مراد باشد، از کلمه فکر استفاده نمیشود؛ بلکه واژه ذکر و تذکر به کار میرود. از همینروست که متکلمان تذکر دلیل را فکر و نظر نمیدانند
شیخ مفید (م. ۴۱۳) در تعریف نظر مینویسد: «نظر به معنای به کار بردن عقل برای رسیدن به غایبِ به واسطه دلالت حاضر بر آن است.»۱۳ روشن است که این، تعریفی اصطلاحی است؛ زیرا در معنای لغوی، فکر ویژه رسیدن به غایب از شاهد نیست. بنابراین شیخ مفید «نظر» را کاملاً با دیدگاه کلامی و روش استدلالی، که در زمان وی رایج بوده است، تعریف میکند
غزالی (م. ۵۰۵) نخست سه شیوه استدلال را که در کلام به کار میروند، بیان میکند؛ در ادامه نشان میدهد که در هر سه روش از دو علم به منزله مقدمه و اصل برای رسیدن به نتیجه و فرع استفاده میشود. از اینرو در تعریف نظر میگوید
فکری را که همان احضار دو اصل (مقدمه) در ذهن است و طلبی را که برای پی بردن به وجه لزوم علم سوم از دو علم اصلی صورت میگیرد، نظر میگویند؛ یعنی در هر نظر دو وظیفه بر عهده ناظر است: یکی احضار دو علم در ذهن، که همان فکر است و دیگری طلب وجه دلالت دو علم بر علم سوم
وی معتقد است که برخی از متکلمان تنها به بخش اول توجه، و نظر را به فکر تعریف کردهاند و برخی دیگر به بخش دوم پرداختهاند و در تعریف نظر گفتهاند طلب علم یا غلبه ظن.۱۴ بنابراین از دیدگاه غزالی نظر همان فکر نیست؛ بلکه فکر تنها بخشی از نظر را تشکیل میدهد. وی فکر را در معنایی ویژه به کار برده است که بنابر آن، فکر تنها بخشی از فرایند نظر را تشکیل میدهد
پس از غزالی میتوان از آمدی (م.۶۲۳) نام برد. نظر در نزد وی عبارت است از اینکه عقل انسان در معلومات قبلی با تألیف و ترتیبی مناسب با مطلوب، تصرف کند تا به آنچه در ذهن حاصل نیست، دست یابد.۱۵ در این تعریف که از دایره لغت، بیرون و تعریفی اصطلاحی است، وی به ترتیب نیز توجه کرده است؛ یعنی صرف احضار معلومات پیشین که غزالی مطرح کرد، کافی نیست؛ بلکه افزون بر آن باید این معلومات را به گونهای چید که به نتیجه مطلوب برسد. البته پیش از آمدی، فخر رازی (م. ۶۰۶) نیز بر این باور بود که نظر یعنی ترتیب تصدیقهایی برای رسیدن به تصدیق دیگر.۱۶ مثالی که فخر رازی در توضیح این تعریف میآورد، چنین است
اگر کسی تصدیق کند که عالم متغیر است، و هر متغیری ممکن است، لازم میآید که تصدیق کند عالم ممکن است. به این ترتیب، فکر در اینجا به معنای حضور دو تصدیق در ذهن اوست که مستلزم تصدیق سومی است
این مثالی که در آن از قیاس اقترانی منطقی برای بیان حقیقت نظر استفاده میشود، تأثیر منطق را بر افکار متکلمان نشان میدهد
نصیرالدین طوسی (م. ۶۷۲) این تعریف را برای نظر برمیگزیند: «انتقال از اموری که در ذهن حاصلاند به اموری که مطلوب مایند.» وی در ادامه میگوید نظر و فکر در اصطلاح مرادف هماند.۱۷ ابنمیثم بحرانی (م. ۶۷۹) مینویسد: «نظر عبارت است از
انتقال ذهن از مطلوب به مبادی آن مطلوب؛ سپس از مبادی به سوی مطلوب.»۱۸ وی معتقد است ترتیبی که دیگران بیان کردهاند، در واقع از لوازم نظر است نه خود نظر. تفاوت تعریف ابنمیثم با خواجه در این است که در تعریف ابنمیثم، انتقال از مطلوب به مبادی نیز افزوده شده است
علّامه حلی (م. ۷۲۶) در اینجا از دو متکلم شیعه نام برده جدا میشود و تعریفی همانند آمدی و فخر رازی به دست میدهد. وی نظر را ترتیب امور ذهنی برای رسیدن به امر ذهنی دیگر میداند.۱۹ با این حال، فاضل مقداد (م. ۸۷۶) تعریف ابنمیثم را میپسندد و مینویسد نظر شامل حرکت از مطالب به مبادی و سپس رجوع از مبادی به مطالب است. به اعتقاد او، تعریف نظر به ترتیب امور، در واقع ناظر به بخش دوم تعریف است
از این مطالب نتیجه میگیریم که اصطلاح «نظر» در کلام، سیری تطوری داشته است: در آغاز و بیشتر نزد معتزله، به معنای لغویاش به کار میرفته است؛ به مرور این معنای لغوی با افزودن برخی قیود به یک اصطلاح تبدیل میشود و سرانجام به معنایی کاملاً اصطلاحی تغییر مییابد. به نظر میرسد در این میان نباید از تأثیر منطق یونانی غافل شد. متکلمان به مرور با این تفکر آشنا شدند و از آن تأثیر پذیرفتند. و همان معنای فکر و استدلال را که در منطق بود، در علم کلام بر «نظر» اطلاق کردند
۲. ادله وجوب نظر از نگاه عدلیه
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.