مقاله جستاری در باب خداشناسی در آثار استاد شهید مطهری


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله جستاری در باب خداشناسی در آثار استاد شهید مطهری دارای ۴۳ صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله جستاری در باب خداشناسی در آثار استاد شهید مطهری  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله جستاری در باب خداشناسی در آثار استاد شهید مطهری

چکیده  
مقدمه  
طرح بحث  
۱ حدود توانایی عقل در باب خداشناسی  
نقدوبررسی  
۲ ادله اثبات وجود خدا  
نقدوبررسی  
نقد و بررسی  
نقد و بررسی  
برهان صدیقین  
نقد و بررسی  
نقدی دیگر  
۳ ادله توحید و یگانگی خدا  
تعدد در نامحدود راه ندارد  
در وجود صرف تعدد راه ندارد  
برهان تمانع  
پی نوشت  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله جستاری در باب خداشناسی در آثار استاد شهید مطهری

ملاصدرا، اسفار، چ سوم، داراحیاء التراث العربی، ۱۹۸۱

طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، چ سوم، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۹۴

ـــــ ، نهایه الحکمه، المرحله الثانیه عشر، ص۳۰۰

کلینی، محمدابن یعقوب، اصول کافی، دفترنشرفرهنگ اهل بیت، ۱۳۵۴

مصباح، محمدتقی، تعلیقه علی نهایه الحکمه، موسسه در راه حق، ۱۴۰۵ق

ـــــ ، آموزش فلسفه، چ دوم، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۶

مطهّری، مرتضی، مجموعه آثار، چ ششم، تهران، صدرا، ۱۳۷۷

ـــــ ، مجموعه آثار، چ ششم، تهران، صدرا، ۱۳۷۴الف

ـــــ ، مجموعه آثار، چ دوم، تهران، صدرا، ۱۳۷۴ب

ـــــ ، مجموعه آثار، تهران، صدرا، چ;..۱۳۷۸

ملاصدرا (صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی)، الحکمه المتعالیه فی الاسفار عقلیه الاربعه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۹۹۰م

چکیده

در این مقاله، بخش قابل‌توجهی از دیدگاه‌های شهید مطهری در باب خداشناسی مورد توجه، تجزیه و تحلیل قرارگرفته است. موضوعاتی از قبیل، الف: حدود توانایی عقل در باب خداشناسی؛ ادلّه ی اثبات وجود خدا و ج: ادّله اثبات یگانگی خدا. نوشتار با رویکرد تحلیلی و بررسی آثار شهید علامه مطهری، به موضوع خداشناسی پرداخته است، این مقال صرفاً به توصیف، تبیین و تحلیل دیدگاه‌های علامه شهید نپرداخته، بلکه همراه آن، نقد و بررسی نیز صورت داده است

کلید واژه‌ها: خداشناسی، اثبات وجود خدا، برهان نظم، برهان صدیقین، برهان تمانع.

مقدمه

در میان معارف دینی و الهیات اسلامی، بحث خداشناسی و توحید از اهمّیت ویژه و محوری برخوردار است. بخش قابل توجهی از متون دینی ما به تبیین و تحلیل این موضوع اختصاص یافته است. اساس دین را اعتقاد به وجود خدا، یگانگی و صفات کمال او تشکیل می‌دهد. تفاوت اصلی میان جهان بینی الهی و جهان‌بینی مادی، در وجود و عدم همین اعتقاد است. بسیاری از آموزه‌ها و معارف دینی ما از آثار و برکات همین اعتقاد است

از این رو، بخش قابل توجهی از آثار علّامه شهید مطهّری به این موضوع اختصاص یافته است. ایشان درآثارخویش به تفصیل در این موضوع به بحث پرداخته‌اند. در این تحقیق، با نیم‌نگاهی به آثار ایشان، و دیدگاه‌های وی را در این موضوع مورد بحث، بررسی و ارزیابی قرار می‌دهیم

طرح بحث

۱ حدود توانایی عقل در باب خداشناسی

از جمله مباحثی که علامه شهید مطهّری در آثار خویش بدان پرداخته است، موضوع توانایی عقل در باب خداشناسی است. در این باب، پرسش‌هایی مطرح است که باید به آنها پاسخ داده شود. استاد شهید در این رابطه، دو پرسش مطرح کرده است

الف. آیا بشر قادر است خدا را تصور کند تا به او معتقد گردد یا نه؟ زیرا اعتقاد و تصدیق، فرع بر تصوّر است. اگر تصور خدا ناممکن باشد، قهراً اعتقاد و تصدیق او نیز ناممکن خواهد بود. ممکن است گفته شود، تصور خدا غیر ممکن است؛ زیرا تصور هر چیزی، نوعی احاطه ی علمی بر او است. در حالی که، ذات نامحدود نه در ذهن و نه در خارج محاط واقع نمی‌شود؛ زیرا ذات حق نامحدود است و آنچه در ذهن بشر وارد می‌شود، محدود است. اساساً این سؤال مطرح است که ذهن محدود ما چگونه می‌تواند وجود مطلق و نامحدود را تصور کند؟ در برخی آثار اسلامی، مطالبی مشاهده می‌شود که به ظاهر مؤید همین دیدگاه است. مثلاً، در نهج البلاغه آمده است: «همّت‌ها هر اندازه دور پرواز کنند او را نمی‌یابند و زیرکی‌ها هر اندازه در ژرفای دریای اندیشه فروروند به او نایل نمی‌شوند»۱ و یا می‌فرماید: «همانا تو آن خدایی هستی که در عقل‌ها نمی‌گنجی تا در معرض وزش اندیشه‌ها، نقش پذیر کیفیات بشوی، و نه تحت کنترل افکار در می‌آیی تا محدود و قابل دگرگونی و تغییر باشی.»

ب. آیا ذهن بشر اساساً قادر است از پیش خود بفهمد که ذات خداوند دارای چه صفاتی است؟ ممکن است گفته شود انس ذهنی ما با صفات محدود و همراه با شوائب مادی و امکانی مخلوقات، خود حجاب ذهن ما از درک صفات خدا است؛ زیرا این انس ذهنی و علمی، موجب می‌شود که در اتصاف خداوند به صفات کمالی، دچار آفت تشبیه گردیم و معانی را که بر مخلوقات حمل می‌کنیم، بر خداوند نیز حمل کنیم. در حالی که، آیات و روایات فراوان ما را از تشبیه برحذر می‌دارد. «سبحان ربّک ربّ العزه عمّا یصفون»(صافات:۱۸۰) «سبحانه و تعالی عما یقولون علواً کبیراً»(اسراء:۴۳)

پاسخ علامه شهید مطهری در مورد پرسش اول این است که، تصور خداوند از نوع تصوّر ماهیات نیست تا لازم آید ذهن قبلاً به فرد و مصداق آن از طریق حواس ظاهره یا باطنه رسیده باشد، تا بتواند آن را تخیل و سپس تعقّل نماید، بلکه تصوّر آن از نوع تصور مفاهیم فلسفی مانند مفهوم «وجود» و «علّت» «معلول» و «وجوب»‌ و «امکان» است. این‌گونه تصورات، که انتزاعی می‌باشند، مسبوق به صورت حسی و خیالی نیستند، بلکه عقل مستقیماً آنها را با نوعی تحلیل و کندوکاو ذهنی انتزاع می‌کند. این گونه تصوّرات، همواره به صورت کلّی در ذهن وجود دارند

البته تصوّری که از خداوند در ذهن خود داریم، ترکیب چند مفهوم از این مفاهیم و یا ترکیب یکی از این مفاهیم با مفهومی‌از نوع مفاهیم ماهوی است، مانند «واجب الوجود»، «علیت نخستین»، «خالق کل»، «ذات ازلی»، «کمال مطلق»، «موجود نامحدود» و امثال اینها

ایشان در مورد تصور موجود مطلق و لایتناهی خارجی می‌گوید: تصور موجود مطلق خارجی، مستلزم این نیست که ذهن «غیرمتناهی» را تخیل‌ کند. بلکه ذهن این اطلاق را به صورت غیرمستقیم، یعنی با کمک «نفی» تصور می‌کند؛ یعنی یکی از مفاهیم مطلق، مانند «وجود» را تصور می‌کنیم، سپس مشابهت و مماثلت وجود حق را با سایر وجودات در محدودیت و بعضی جهات دیگر از ذات حق سلب می‌کنیم. از این راه ذات مطلق و نامحدود حق را تصور می‌کنیم. برای مثال، می‌گوییم خداوند وجودی است نامحدود یا وجودی است نامتناهی. و یا اینکه خدا وجود دارد، امّا نه از این وجودها، علم دارد نه از این علم‌ها، قدرت دارد نه از این قدرت‌ها; ذهن همیشه برای درک و تصور حقایقی که از درک مستقیم آنها ناتوان است، به این راه متوسّل می‌شود؛ یعنی از طریق غیرمستقیم آن را تعقل و تصوّر می‌کند

ایشان در پاسخ به برداشت ناصواب برخی روایات می‌فرماید: این همه دعوت به تعقل، تفکر و تجلیل از عقل و دعوت به حکمت و برهان در باب معارف الهی و نیز طرح مباحث عمیق الهی در کتاب و سنّت گواه روشن توانایی عقل در این موضوعات است. در متون اسلامی، ‌به ویژه در نهج البلاغه مباحث بسیار عمیقی در باب الهیات با روش استدلالی و عقلی مطرح شده است. همین تعلیمات عامل بسیار مهمی برای توجه به الهیات عقلی و پیشرفت آن در جهان، بویژه در جهان اسلام و بالأخص در جهان شیعه به‌شمار می‌رود. علاوه بر این، نفس طرح این مسائل در قرآن و سنت، خود ترغیب و تشویق به تفکر و تعمق در آنها است؛ زیرا این مسائل دستور العمل نیست تا گفته شود وظیفه ی ما عمل است و بس. اینها یک سلسله مسائل نظری است. اگر این مسائل برای عقل بشر قابل فهم و درک نیست، در طرح اینها چه سودی است؟ قرآن کریم از یک سو، این مباحث عمیق الهی را مطرح کرده و از سوی دیگر، به تدبّر و تفکر در آیات قرآنی امر کرده است. اینها گواه توانایی عقل بشر در این عرصه است

از این گذشته، طرز بیان، تعلیم و تعلّم قرآن و نیز بیانات پیشوایان دین حکایت از این دارد که هدف، متعبد کردن مردم به این مسائل نیست. هدف راهنمایی و تحریک و برانگیختن عقول است که به تفکر بپردازند و معرفت حاصل نمایند. استدلال‌هایی که در متون اسلامی در زمینه ی خداشناسی وارد شده است، از نوع استدلال‌های منطقی و تجزیه و تحلیل فکری است. اگر وظیفه ی عموم مردم این است که مقلّد و متعبد باشند، پس این استدلال‌ها و تجزیه و تحلیل‌های دقیق برای چیست و برای کیست؟

علامه شهید مطهّری برخی از روایاتی را که مردم را از خوض در معارف الهی نهی می‌کند، ناظر به این می‌داند که این روایات در محیط و عصری صادر شده‌اند که افرادی در جامعه ی اسلامی‌، بدون داشتن صلاحیت علمی‌لازم و نیز بدون توجه به تعالیم قرآن و پیشوایان دینی، در این عرصه‌ها نظریاتی را مطرح می‌کردند که هم ضد موازین علمی و عقلی بود و هم ضد تعالیم دینی. ایشان برخی از روایات پیش گفته را حمل بر محدودیت قدرت سیر عقلانی بشر می‌داند، نه ناتوانی، عجز و ممنوعیت کامل عقل بشر. این گونه روایات ناظر به این است که بشر قادر نیست به کنه ذات و صفات خداوند پی ببرد.۴ شهید مطهّری عبارتی از نهج البلاغه را به عنوان مؤید این مدّعای خویش قرار می‌دهد. آنجا که می‌فرماید

خداوند عقل‌ها را اجازت نداده است که حدود صفات او را مشخص کنند، اما در عین حال، عقول را از مقدار لازم معرفت ممنوع و محروم نساخته است و پرده‌ای میان عقول و آن مقدار واجب معرفت، قرار نداده است

پاسخ شهید مطهّری به سؤال دوم این است که ذهن انسان می‌تواند با آشنایی با مفاهیم عامّه و احکام عام وجود و با مقیاس هستی‌شناسی فلسفی درباره ی صفات خداوند اظهارنظر کند. عقل معانی عامّه را به خوبی می‌شناسد و می‌تواند درباره ی آنها قضاوت کند. تفکر در همین معانی، برای دسترسی به صفات خدا، کافی است

توضیح سخن، همان گونه که علامه شهید به آن اشاره کرده‌اند، این که در جای خود ثابت شده است که احکام، لوازم و عوارض بر دو قسم است: برخی احکام و لوازم از شؤون وجود بما هو وجود است و دائر مدار وجود است. نظیر وحدت، مبدأیت آثار، ظهور و نوریت، علم، حیات، قدرت و غیره. برخی احکام نیز از آن جهت عارض موجود می‌شود که تعین و تحدّد خاصّی پیدا کرده است؛ چون ذات احدیت، وجود محض است و هیچ گونه تعین و تحدّدی ندارد. پس جمیع شؤون وجود و کمالات هستی در حد ّ اطلاق در ذات او صدق می‌کند

نکته ی قابل توجه این است که تنزیه خداوند از تشبیه به مخلوقات، ایجاب نمی‌کند که هر معنا و صفتی را که در مورد مخلوقات صادق است، در مورد خدا صادق نباشد. هر وصف و مفهومی‌که بر مخلوقات از آن جهت صادق است که بیانگر کمالی از کمالات وجودی است، پس از تجرید از مقارنات مادّی و یا امکانی، برخداوند نیز صادق است. تفاوت میان خدا و مخلوقات در مصداق این مفاهیم است، نه در اصل صدق این مفاهیم

نقدوبررسی

همه آنچه که شهیدمطهری مطرح کرده‌اند، به نظر صحیح و درست است، تنها مطلبی که قابل نقد است، بیان ایشان در مورد احکام وجود است.آنچه که از مطالب ایشان استفاده می‌شود، این است که احکام وجود بما هووجود، احکامی‌ هستند که بر هر وجودی بارمی‌شوند؛ زیرا این‌گونه احکام، مساوی با وجودند. این‌گونه احکام بیانگر کمالند و بر خداوند قابل صدقند. از این عبارت، این نکته نیزاستفاده می‌شود که همه صفات کمالی، که برخداوند بار می‌شوند از این قبیل‌اند، یعنی احکامی ‌هستند که بر همه وجودها بار می‌شوند

به نظر می‌رسد این سخن قابل نقداست؛ زیرا اولاً، احکام وجودکه درهستی‌شناسی مورد بحث قرار می‌گیرند، دوگونه‌اند:یک دسته از آنها مساوی با وجودند؛ یعنی برهمه وجودها صادقند، مانند اصالتمندی، تشخص و منشأیت آثار. دسته دیگر، احکامی‌اند که تنها بر برخی از وجودها صادقند، مانند: وجوب، امکان، علیت، معلولیت، مادی و مجرد، جوهر و عرض، وجود بالقوه و بالفعل. این‌گونه احکام، در صورتی که با مقابل آنها در نظر گرفته شوند، غالباً مساوی با وجود خواهند بود. از اینجا روشن می‌شود که همه احکام وجود بیانگر کمال نیستند، بلکه تنها برخی از آنها بیانگر کمالند. احکامی ‌مانند: امکان و معلولیت و مادیت و بالقوه، بیانگر کمال نیستند. از اینجا روشن می‌شود که تنها برخی از احکام وجود بر خداوند قابل صدقند نه همه آنها

ثانیاً، بسیاری ازصفات کمالی، از جمله صفات کمالی که بر خداوند صادقند مانند قدرت، حیات، علم، وجوب وجود و غنا،‌ تنها بر برخی از وجودها بار می‌شوند، نه همه آنها. درست است که وجود مساوق باکمال است؛ اما اینگونه نیست که هر وجودی همه کمالات را دارا باشد. میان این دو مطلب، تفاوت بسیاراست، دلیلش این است که ویژگی برخی ازکمالات،‌ مانند علم و قدرت و حیات، این است که تنها در مراتب بالای هستی وجود پیدا می‌کنند. شاهد مدعا این است که، در حکمت متعالیه به اثبات می‌رسدکه این کمالات تنها در موجودات مجرد وجود دارند

استاد شهید مطهّری، خود در جایی به صراحت اعتراف می‌کند که هم موجود بی‌نیاز و کامل و هم موجود نیازمند و ناقص، در اتّصاف به حقیقت وجود برابرند. ایشان می‌فرماید

همان طور که بی نیازی از علّت از حقیقت وجود خارج نیست، نیاز نیز از حقیقت وجود خارج نیست و همان طوری که کمال از حقیقت وجود بیرون نیست، بلکه مساوی با وجود است، نقص نیز از حقیقت وجود بیرون نیست. این حقیقت وجود است که کمال، نقص، استغنا و فقر، و بی نیازی و نیاز، شدت و ضعف، و وجوب و امکان و لامحدودی و محدودی را در درون خود می‌پذیرد، بلکه عین همه اینها است

از اینجا روشن می‌شود که، صرف توان دسترسی عقل به احکام وجود، دلیل بر توانمندی او برای دستیابی به صفات لایق به ذات پروردگار نیست. صفاتی لایق برای خداوند است که متضمن هیچ‌گونه نقص و ضعف و حد و امکان نباشد. ممکن است خصوصیتی برای دسته‌ای از موجودات کمال به شمار آید، ولی همین خصوصیت برای مراتب بالاتر هستی کمال به حساب نیاید. مثلاً، تغذیه و تنفس، رشد، نمو و تولید مثل برای گیاهان کمال به شمار می‌آید. ولی برای موجودات مجرد نه تنها کمال به حساب نمی‌آید بلکه نقص نیز به حساب می‌آید. به همین دلیل، به نظر فیلسوفان صفاتی همانند رحمان، و رحیم و غاضب و منتقم به دلیل اینکه دلالت بر تأثر و انفعال دارند، به معنای حقیقی برخداوند حمل نمی‌شوند، بلکه با نوعی تسامح بر او حمل می‌شوند

بنابراین، آن دسته از مفاهیم ثبوتی که از کمالات وجودی حکایت می‌کنند و متضمن هیچ جهت نقص، و ضعف و محدودیتی نیستند، بر خداوند قابل صدقند و غیر آنها یا اصلاً بر خدا قابل صادق نیستند، مانند خوردن و آشامیدن و خوابیدن و نفس کشیدن، و یا با لحاظ معنای مجازی آن، قابل صدقند، مانند رحمت، غضب، انتقام و تأسف. بنابراین، هر وصف ثبوتی را که متضمن نقص و محدودیت است، نمی‌توان با تسامح برخدا حمل نمود؛ زیرا بسیاری از این اوصاف چنان دلالت برنقص و محدودیت دارند که شایسته نیست حتی با تسامح برخداوند حمل شوند

به هرحال، اگر تأکیدی بر عدم استعمال اسماء و اوصاف جعلی، یعنی غیرآنچه که در شرع وارد شده است، در مورد خدای متعال شده است به این دلیل است که مبادا مفاهیمی‌ به کارگرفته شودکه متضمن نقص و محدودیت باشد و یا در صورت تضمن نقص و محدودیت حتی با تسامح نتوان بر خدا حمل کرد

۲. ادله اثبات وجود خدا

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.