مقاله بررسی تطبیقی ارزشها در اسلام و لیبرالیسم و دلالتهای تربیت اخلاقی آن
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
مقاله بررسی تطبیقی ارزشها در اسلام و لیبرالیسم و دلالتهای تربیت اخلاقی آن دارای ۳۶ صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله بررسی تطبیقی ارزشها در اسلام و لیبرالیسم و دلالتهای تربیت اخلاقی آن کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله بررسی تطبیقی ارزشها در اسلام و لیبرالیسم و دلالتهای تربیت اخلاقی آن
چکیده
مقدمه
گذری بر جایگاه انسان در لیبرالیسم
لیبرالیسم و ارزشها
آزادی
فرد گرایی
برابری
تساهل
دموکراسی
گذری بر جایگاه انسان در اسلام
اسلام و ارزشها
خدامحوری
آزادی
عدل
تساهل و مدارا
تئوکراسی
دلالتهای تربیتی و اخلاقی ارزشهای لیبرال و اسلامی
اهداف تربیت لیبرالی
۱ آموزش و پرورش همگانی
۲ آموزش و پرورش مدنی
۳ آموزش عملی و کاربردی
۴ تربیت انسان آزاد و خودگردان
۵ پرورش عقل
۶ بسط و توسعه برنامه درسی سکولار
اهداف در تربیت اسلامی
۱ دست یابی به حیات طیبه
۲ نیل به مقام عبودیت و قرب
۳ پرورش روحیه اعتدال
۴ تربیت انسان عاقل و عالم
۵ مسئولیت پذیری
بحث و نتیجهگیری
آزادی:
فردگرایی
عدالت و برابری
تساهل و مدارا
پینوشتها:
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله بررسی تطبیقی ارزشها در اسلام و لیبرالیسم و دلالتهای تربیت اخلاقی آن
ابراهیمیان، حسین، انسان شناسی(اسلام ـ اگزیستانسیالیسم ـ اومانیسم)، تهران، معارف، ۱۳۸۱
اخوان کاظمی، بهرام، عدالت در نظام سیاسی اسلام، تهران، اندیشه معاصر، ۱۳۸۱
آربلاستر، آنتونی، ظهور و سقوط لیبرالیسم، ترجمه عباس مخبر، تهران، مرکز، ۱۳۷۷
آشوری داریوش، دانشنامه سیاسی، تهران، مراورید، ۱۳۷۳
باقری، خسرو، درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۸۷، ج ۱
ـــــ ، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، تهران، مدرسه، ۱۳۸۵، ج ۱
برلین، آیزایا، چهار مقاله پیرامون آزادی، ترجمه علی موحد، تهران، خوارزمی، ۱۳۸۰
بودرو، ژرژ، لیبرالیسم، ترجمه عبدالوهاب احمدی، تهران، نی، ۱۳۸۳
بیات، عبدالرسول و همکاران، فرهنگ واژهها، قم، موسسه اندیشه و فرهنگ دینی، ۱۳۸۱
راسل، برتراند، آزادی و سازمان، ترجمه علی رامین، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷
راولز، جان بوردن، نظریه عدالت لیبرالیسم سیاسی، ترجمه احمد واعظی، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۶
رنی، آستین، حکومت وآشنایی با علم سیاست، ترجمه لیلا سازگار، تهران، دانشگاهی، ۱۳۷۴
رهبر، محمدتقی و رحیمیان، محمدحسن، اخلاق و تربیت اسلامی، تهران، سمت، ۱۳۸۵
طاهری، حبیبالله، بررسی مبانی فرهنگ غرب و پیامدهای آن، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۳
فارابی، ابونصر محمد، اندیشههای اهل مدینه فاضله، سیدجعفر سجادی، تهران، طهوری، ۱۳۶۱
فاضل میبدی، مجموعه مقالات پیرامون تساهل و تسامح، تهران، بینا، ۱۳۷۹
کاردان، علیمحمد، سیر آرای تربیتی در غرب، تهران، سمت، ۱۳۸۱
کیلانی، عرسانی، فلسفه تربیت اسلامی، ترجمه بهروز رحیمی، قم، پژوهشگاه حوزه دانشگاه، ۱۳۸۹
گوتک، جرالد ال، مکاتب فلسفی و آراء تربیتی، ترجمه محمدجعفر پاکسرشت، تهران، سمت، ۱۳۸۶
محمودی، سیدعلی، عدالت و آزادی، تهران، اندیشه معاصر، ۱۳۷۶
ـــــ ، نظریه آزادی درفلسفه هابز و لاک، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۷
مطهری، مرتضی، مقدمهای بر جهان بینی اسلامی ۵، جهان بینی توحیدی، قم، صدرا، ۱۳۵۷
ـــــ ، مقدمهای برجهان بینی اسلامی، قم، اسلامی، ۱۳۸۰
نلر، جرج ف، آشنایی با فلسفه آموزش و پرورش، ترجمه فریدون بازرگان، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۷
هابز،توماس، لویاتان، ترجمه حسین بشیریه، تهران، نی، ۱۳۸۰
یوسفیان، حسن و شریفی، امیر حسین، عقل و وحی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۳
Hirst, P.,& Peters. R.S, The logic of Education, London: Routledge,
Hobbhouse, L.T, libbsie, liberalism, New york, p.26-123,
Kylicka will, Contemporary political philosophy, coxfordclurendon press p2,
Augier, Philip, le eitoyen, Education pour La democratic. UNESCO,
Walker, James, self-Determination as an Educational Aim, London: Routledge,
چکیده
اخلاق یکی از مولفههای اصلی دوام و قوام جوامع بشری است. استحکام نظام اخلاقی هر جامعه، وابسته به نظام ارزشی حاکم بر آن است. از اینرو، مطالعه ارزشها و بررسی نقاط ضعف و قوت آنها، گام مهمی در تبیین ساختار نظام اخلاقی و تربیت اخلاقی در جوامع مختلف است. هدف این نوشتار، که از نوع پژوهشهای کیفی است، بررسی تطبیقی مقوله ارزشها در دو مکتب فکری اسلام و لیبرالیسم است. از آنجایی که مبانی نظری انسانشناسی لیبرالیسم بر پایه اومانیسم استوار گردیده، ارزشهایی چون فردگرایی و آزادی فردی، برابری، تساهل و دموکراسی از ارزشهای بنیادین این مکتب محسوب میشوند. در مقابل، در اسلام، که انسانشناسی آن، بر پایه «فطرت»، «عقل ورزی» و «کرامت ذاتی»، بنا شده، ارزشهایی چون خدامحوری، آزادی اجتماعی و معنوی، عدل، تساهل و مدارا و تئوکراسی، از ارزشهای بنیادین آن محسوب میشود. گفت: گرچه در مواردی بین برخی ارزشها در اسلام و لیبرالیسم مشابهتهایی دیده میشود، اما ماهیت خداگرایانه اسلام و انسانگرایانه لیبرالیسم، افتراقهای عمیقی را در حوزه ارزشها و تربیت اخلاقی بین این دو مکتب به وجود آورده است
کلیدواژهها: ارزششناسی، ارزشهای اسلامی، ارزشهای لیبرالیستی، تربیت اخلاقی.
مقدمه
«ارزشها» از عوامل مؤثر در نگرش و رفتار انسان به حساب میآیند. از این رو، معمولاً افراد، خانوادهها، نهادهای فرهنگی و تربیتی و حکومتها، ارزشهای مرجح را مقدس میدانند و برای گسترش آنها تلاش میکنند. در مقابل، برای طرد و ریشهکنی ارزشهای کاذب میکوشند.۱ این کوشش، بیش از همه با توسل به نظام تعلیم و تربیت به مثابه فراگیرترین و موثرترین ابزار ترویج ارزشها، انجام میپذیرد. به ویژه آنکه، امروزه ما در دنیایی از ارزشهای متعارض زندگی میکنیم؛ دنیایی که در آن، گروههای اجتماعی سعی بر حفظ و تقویت ارزشهای خود و شناساندن آنها به دیگران دارند. این وضعیتی است که در برخی موارد، حتی موجَب مناقشه و جنگ شده است
بنابراین، شایسته است که اعضای هر جامعه، به ویژه مربیان و دست اندکاران تعلیم و تربیت، به شناختی عمیق از ارزشهای جامعه خود دست یابند تا بتوانند به درستی از آنها دفاع کرده، در راه حفظ و انتقال آنها گام بردارند. به همین دلیل، هدف این نوشتار، بررسی تطبیقی مقوله ارزشها در دو مکتب اسلام و لیبرالیسم است تا در سایه این بررسی تطبیقی، اولاً درک بهتری از عمق و اعتبار نظام ارزشی این دو مکتب حاصل شود و ثانیاً، مبانی تربیت اخلاقی مورد نظر اسلام با دقت بیشتری تبیین گردد
گذری بر جایگاه انسان در لیبرالیسم
«لیبرالیسم» در لغت یعنی آزادی خواهی و «لیبرال» یعنی آزادیخواه یا طرفدار آزادی، که از واژه لاتین «لیبرتی» به معنای آزادی است. «فری دام» نیز به همین معنا به کار میرود. البته از واژه اول، غالباً در مباحث اجتماعی و از واژه دوم، که تقریباً معادل با اختیار در حوزه فلسفی استفاده میشود
اما تعریف اصطلاحی لیبرالیسم، که از دید بسیاری از اندیشمندان «طی چهار قرن گذشته یکی از آموزههای برجسته تمدن غرب بوده است»،۴ کار بسیار دشواری است؛ زیرا در یعنی مؤلفههای اصلی آن اتفاقنظر کافی وجود ندارد. جان بوردن رالز۵(۲۰۰۲- ۱۹۲۱)، وجود تنوع و تکثر در لیبرالیسم را بر حسب تأکیدی میداند که هر تقریر، بر بخش خاصی از مجموعه باورها و ارزشهای رایج در این مکتب روا میدارد. رالز میگوید
واقعیت این است که قرائتهای مختلف لیبرال گرچه بر تعریف دقیق بسیاری از عناصر و باورهای لیبرالی توافق و اشتراک نظر ندارند، اما آنچه آنها را از دیگر ایدئولوژیهای رقیب ممتاز میکند، تأکید آنها بر پارهای از عناصر و باورهاست که ردّ پای آنها را به نوعی در همه قرائتهای لیبرالیسم میتوان جستوجو کرد. و از این بابت، با تسامح میتوان از آنها بهعنوان ارزشهای مشترک لیبرالی یاد کرد؛ اموری نظیر آزادیهای مدنی و سیاسی، استقلال فرد، بازارآزاد و مالکیت خصوصی
بنابراین، لیبرالیسم در ذات خود بر این باور است که انسان آزاد است، اما این آزادی در برابر اضداد خود، معین میشود. از این رو، معنای عملی لیبرالسیم درکنار واژههای متضاد خود مانند استبداد، یکهسالاری، حکومت مطلقه، دولتگرایی، اقتصاد ارشادی و جمع باوری قابل دریافت است. در واقع، این واژه با تعیین آنچه لیبرالیسم مردود میشمارد، به نحو سلبی، فصل مشترک همه اشکال لیبرالیسم را نشان میدهد؛ یعنی طرد فشارها و قیودی که قدرت بیرونی با هر خاستگاه و غایتی به منظور خنثی کردن تعینات فردی اعمال میکند
پس میتوان گفت که: آزادی و استقلال فرد برای بسیاری از لیبرالها محور و ارزش بنیادین است. سایر ارزشها زیر شاخه این ارزش بوده و تمام امور مربوط به زندگی شخصی و اجتماعی فرد و کلیه نهادها و مؤسسات و سیاستگذاری نظام و دولت لیبرال، باید تحقق بخشیدن هرچه بیشتر این آرمان باشد. به تعبیر کیملیکا،۸ اگر برای سوسیالیسم اصل برابری ارزش بنیادین دارد، برای لیبرالیسم آزادی ارزش بنیادین، محسوب میشود
اما خاستگاه آزادی به مثابه محوریترین ارزش لیبرالیستی را باید در انسانشناسی لیبرالیستی جستجو کرد؛ جایی که انسان موجودی کاملاً آزاد و مستقل در نظرگرفته میشود که در شناخت سعادت خود و راه رسیدن به آن خودکفاست؛ موجودی خودمختار، دارای قدرت مطلق و آزاد از هرگونه تکلیف و الزام بیرونی،۱۰ دیدگاهی که ریشههای آن را باید در تفکر اومانیستی و پس از آن، در عصر روشنگری ردّیابی کرد که از پس از رنسانس درجهان غرب به وجود آمده است
لیبرالیستها پس از پذیرش اومانیسم، به مثابه مبنای اصلی انسانشناسی لیبرالیستی، در مباحث معرفتشناسی نیز، بحث «اصالت عقل انسان، راسیونالیسم» را مطرح کرده و بر خودکفایی و استقلال عقل انسانی در شناخت خود، هستی، و نیل به سعادت واقعی، صحه میگذارند.۱۱ برای انسان لیبرال، مهمترین استعدادی که فرد باید دارا باشد تا خود را با الگوی استقلال وجودی و خودگردانی سازگار کند، قدرت عقل ورزی است
با توجه به پذیرش اصل راسیونالیسم،۱۳ در تفکر لیبرالیستی، هیچ اقتداری بر انسان تحمیل شدنی نیست و تعیین آگاهانه رفتار اجتماعی وی بر عهده خود اوست.۱۴ پس هیچ یک از نهادهای دولتی یا مذهبی، نباید نوعی خاص از رفتارها و ارزشهای مورد پذیرش خود را بر انسان عرضه نمایند. این انسان است که باید با استفاده از قوه عاقله خود، درست را از نادرست تشخیص داده و مطابق آن عمل کند. بر این اساس، جان لاک از بنیانگذاران لیبرالیسم، تمسک انحصاری به سنت، آداب و رسوم و مرجعیت مبتنی بر اصول نخستین لایتغیر را منتفی میداند
این اصالت بخشی به عقل و خرد انسانی، لازمه تحقق آزادی است. انسان آزاد است؛ زیرا شایسته آزادی شمرده میشود. اخلاق اجتماعی به هیچ وجه طرد نمیشود، اما این نه اخلاقی است که از بیرون بر فرد تحمیل شود، بلکه فرد نخست در خویشتن خویش، احکام را کشف میکند و سپس، شعور وی مسئولیت تضمین کاربست آنها را در جامعه مدنی به دوش میکشید
محوریت تام و تمام انسان و تکیه بر قدرت عقلانی او، موجب به حاشیه راندن و گاه حذف دین در ساحتهای گوناگون زندگی اجتماعی انسان، شامل سیاست و حکومت، اخلاق و تعلیم و تربیت نیز میگردد که در اصطلاح به آن «سکولاریسم» یا نگرش دنیوی به دین میگویند. این دیدگاه، فرد لیبرالیست را به این برداشت رهنمون میکند که دین موضوعی است خصوصی میان فرد و خداوندگار یا کلیسایش.۱۷ پس انسان لیبرال میتواند زندگی اجتماعی خود را تابع اعتقاد دینی خود کند، اما این امر تنها به خود او مربوط میشود. از سوی دیگر، وقتی دین و اخلاق اجتماعی از یکدیگر جدا شدند، دولت حق دخالت در امور مذهبی افراد را ندارد. اندیشه سکولاریسم برای لیبرالیسم، میتواند پیامدهایی به دنبال داشته باشد که مهمترین آن، همانا رهایی فرد از دلمشغولیهایی است که ایمان دینی میتواند در مورد رفتار اجتماعی در وی بیدار کند. کنار گذاشتن دین از عرصه فعالیتهای اجتماعی، فرد را از دغدغه انجام امور مطابق احکام الهی فارغ میدارد و در هنگام نیاز به وجود خدا، جهت تسلی و آرامش، انسان میتواند بدون عذاب وجدان حاصل از نافرمانی، دوباره به خدا پناه برد. این نوع نگرش به دین، موجب کنار نهادن دریافتهای انجیلی از سازماندهی زندگی مادی و واگذاری نقشی فرودست به دین در زندگی اجتماعی است. در حقیقت، به دین نقش تسلیبخشی واگذار میگردد. در نهایت، میتوان گفت: دنیاگرایی مکتب لیبرالیسم، با کمرنگ کردن نقش خداوند در اداره جهان، راه را برای رسیدن به استقلال و خودگردانی فردی انسان هموار میسازد
لیبرالیسم و ارزشها
با توجه به کلیاتی که درباره مبانی فلسفی لیبرالیسم بیان شد، ارزشهای لیبرالیستی عبارتند از
آزادی
لیبرالیسم برای آزادی یا اختیار اهمیت والایی قائل است، به گونهای که در لیبرالیسم هیچ تعهدی، با تعهد نسبت به آزادی برابری نمیکند: «آزادی وسیله رسیدن به یک هدف متعالیتر نیست، بلکه فی نفسه عالیترین هدف است.»۱۸ به بیان دیگر، آزادی حقی است که به شأن آدمی تعلق دارد
فرد گرایی
یکی از بنیادیترین ارزشهای لیبرالیستی، همانا فردگرایی یا اصالت فرد میباشد. به این معنا که فرد نسبت به جامعه تقدم دارد. این تأکید به دلیل اهمیت بالای مقوله آزادی و خرد باوری انسان لیبرال است. پس میتوان گفت در دیدگاه لیبراسیتی، فرد نقطه مرکزی است و آنچه حول محور او میچرخد، باید به گونهای در خدمت او و تأمین خواستهها و نیازهای او باشد. هابهاوس۲۰ در توجیه فردگرایی لیبرالیسم میگوید: لیبرالیسم اعتقاد به این امر است که جامعه با اطمینان میتواند بر قدرت خود هدایتکننده شخصی بنا شود
برابری
یکی دیگر از ارزشهای لیبرالی، شعار برابری میباشد، به گونهای که همه جا از انسانهای آزاد و برابر سخن رفته است. این مفهوم به معنای برابر بودن انسانها در برخورداری از حق آزادی است. در آموزههای لیبرالی، منزلت انسان بسته به درآمدش نیست، بلکه به داشتن منزلت مساوی با دیگران در حقوق شهروندی و برخورداری از حقوق و آزادیهای سیاسی است
تساهل
«تساهل» در لغت، به معنای سهل گرفتن بر دیگران و سعه صدر داشتن نسبت به اعمال و عقاید دینی دیگران و تحمل در مورد هر طریقه نو و کهنهای که مخالف با طریقه مقبوله خود انسان است، و اظهار نفرت نکردن از آداب و اعتقادات دینی و مذهبی دیگران.۲۳ بنابرآنچه گفته شد، تساهل در مکتب لیبرالیسم، بهعنوان یک ارزش اخلاقی و سیاسی مثبت، تلویحاً به معنای زندگی کردن با دیگران و سازش با عقاید آنان و احترام به حق آزادی هر فرد در انتخاب دین، اعتقاد، ملیت، شیوه لباس پوشیدن و مواردی نظیر آن است؛ ارزشی که در جهت تحقق بخشیدن به آرمان آزادی و خود مختاری فردی به وجود آمده است
دموکراسی
دموکراسی یکی از بحث برانگیزترین ارزشها نزد لیبرالیستها است؛ زیرا دموکراسی یکی از مهمترین نمودهای آزادی سیاسی است. آزادی سیاسی نیز به قول توکویل،۲۴ بالاترین ارزشهاست.گرچه از دیرباز تعاریف مختلفی برای دموکراسی ارائه شده است، با تسامح میتوان دموکراسی را شکلی از حکومت، که مطابق با اصول حاکمیت مردم، برابری سیاسی، مشورت با همه مردم و حکومت اکثریت سازمان یافته است، تعریف کرد
گذری بر جایگاه انسان در اسلام
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.