مقاله «زمان» از دیدگاه ملّاصدرا و برگسون


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
2 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله «زمان» از دیدگاه ملّاصدرا و برگسون دارای ۲۵ صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله «زمان» از دیدگاه ملّاصدرا و برگسون  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله «زمان» از دیدگاه ملّاصدرا و برگسون

چکیده  
مقدّمه  
نگاهى تاریخى به «زمان»  
هستى زمان  
چیستى زمان  
درک حقیقت وجود زمان و اعتبار عقلى آن  
«آن» و نسبت آن با «زمان»  
زمان از دیدگاه برگسون  
فرضیه تحولى زمان در برابر دیگر فرضیه‏ها  
زمان تحولى برگسون  
ماحصل نظریه برگسون در باب زمان  
مقایسه میان آراى ملّاصدرا و برگسون در باب زمان  
نتیجه ‏گیرى  
•••  منابع  
پى‏نوشت‏ها  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله «زمان» از دیدگاه ملّاصدرا و برگسون

ـ ابراهیمى دینانى، غلامحسین، ماجراى فکر فلسفى در جهان اسلام، تهران، طرح نو، ۱۳۷۶

ـ ابن‏سینا، فنّ سماع طبیعى شفا (بخش زمان)، قم، مکتبه آیه‏اللّه مرعشى نجفى، ۱۴۰۵ق

ـ ارسطو، طبیعیات، ترجمه مهدى فرشاد، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۳

ـ افلاطون، دوره آثار افلاطون، ترجمه محمّدحسن لطفى، ج ۳ (رساله تیمائوس)، تهران، خوارزمى، ۱۳۶۷

ـ برگسون، هنرى، پژوهش در نهاد زمان و اثبات اختیار، ترجمه على‏قلى بیانى، تهران، شرکت سهامى انتشار،۱۳۶۸

ـ ـــــ ، تحول خلّاق، ترجمه على‏قلى بیانى، تهران، فرهنگ و اندیشه اسلامى، ۱۳۷۱

ـ ـــــ ، زمان و اراده آزاد، ترجمه احمد سعادت‏نژاد، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۴

ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى)، شرح الهدایه الاثیریه، تصحیح عبداللّه نورانى، تهران، علمىو فرهنگى، ۱۳۷۵

ـ ـــــ ، الحکمه المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربى، ۱۹۸۱م

ـ نجفى‏افرا، مهدى، حرکت و زمان در فلاسفه، تهران، روزنه، ۱۳۸۲

ـ وال، ژان، بحث در مابعدالطبیعه، ترجمه یحیى مهدوى و همکاران، تهران، خوارزمى، ۱۳۷۰

چکیده

زمان حقیقتى است که با وجود انسان پیوند یافته است و انسان همیشه خود را در چنبره آن مى‏یابد،گویا انسان اسیرِ زمان است و راهى براى برون‏رفت از این اسارت ندارد. ملّاصدرا و برگسون کهفیلسوفانى از دو سنّت فلسفى متفاوت هستند، در تلقّى خویش از زمان، افقى تازه گشوده و راهى نوآغازیده‏اند. هم ملّاصدرا و هم برگسون بر آن بوده‏اند که حقیقت زمان را باید در نسبت با وجودتفسیر کرد. ملّاصدرا زمان را حقیقتى مى‏داند که از نحوه وجود مادّیات انتزاع مى‏شود؛ برگسون نیززمان را مرادف حرکت مى‏داند و آن را دیرندى مى‏شمارد که فقط از طریق خودآگاهى و شهود محض قابل درک است و بنیاد هستى ما را تشکیل مى‏دهد. در این نوشتار، پس از تبیین زمان از منظر این دو فیلسوف، سعى خواهیم کرد تا میان این دو دیدگاه، الفتى ایجاد نماییم و روزنه‏اى براى مقارنه و تطبیق بگشاییم

کلیدواژه‏ها: ملّاصدرا، برگسون، زمان، آن، دیرند


مقدّمه

«زمان» همواره از پیچیده‏ترین و بحث‏برانگیزترین مسائل فلسفى بوده است. بى‏تردید،بشر زمانِ گذرا را رام‏نشدنى‏ترین و آزاردهنده‏ترین وجه زندگى این‏جهانى مى‏داند؛ زیرااو در طول قرون و اعصار متمادى تا حدود زیادى توانسته است بر دشوارى‏ها وناملایمات زندگى غلبه کند و با تسخیر طبیعتْ رفاهى نسبى را براى زندگى دنیوىخویش رقم بزند، امّا در جلوگیرى از حرکت شتابان زمان به سوى آینده سرِ تسلیم فرودآورده است. زمان مى‏گذرد، بشر نیز خواسته یا ناخواسته با آن همراه مى‏شود؛ آدمیانهمچون نوباوگانى که تازه راه رفتن آموخته‏اند، در پى زمان مى‏روند و اسیر و در بند آنمى‏شوند، و هیچ راه گریزى نیز ندارند. ویژگى‏هاى خاص «زمان» اندیشمندان را بر آنداشته است تا به تفکر در هستى و چیستى زمان بپردازند و همواره در پى روزنه‏اى براىکشف حقیقت آن باشند


نگاهى تاریخى به «زمان»

تاریخ تفکر نشان مى‏دهد که شناخت «زمان» و تعریف آن سابقه‏اى دیرینه دارد؛ چنان‏کهقرن‏ها پیش از مطرح شدن مباحث فلسفى در گوشه و کنار سرزمین یونان، پیروان آیینزروانى در ایران باستان به دو قسم زمان اعتقاد داشته‏اند: ۱ زمان گذران (که ما اسیر آنهستیم)؛ ۲ زمان وجودى (که یکى از اقنوم‏هاى ذات الهى است، و دو اقنوم دیگرعبارت‏اند از: اهورامزدا و اهریمن). بر پایه آیین زروانى، بدون زمان، هیچ‏کارى شدنىنیست. اساسا با محدود شدن «زمان» است که در این آیین، وجود ظاهر مى‏شود و ظهورمى‏یابد.۱ گفتنى است که زروانیان به ربّ‏النوع زمان، که «زروان» نام داشته است، معتقدبوده‏اند؛ آنان زروان را موجود نخستین، امرى ابدى ـ ازلى، و آفریدگار جهانمى‏دانسته‏اند. امّا از برخى عبارات افلاطون چنین برداشت مى‏شود که وى زمان راهمچون خود خدا، ابدى ـ ازلى مى‏دانسته و یا به تفسیرى دیگر، نقطه شروع و پایان زمانرا با آغاز و انجام جهان یکى مى‏پنداشته و معتقد بوده که زمان همراه با جهان خلق شدهاست و با فناى آن نیز فانى خواهد شد

; استاد بدین اندیشه افتاد که تصویر متحرّکى از ابدیت پدید آوَرد و بدین منظور ودر عین حال براى آنکه نظم و نظام لازم را به جهان ببخشد، از ابدیت ـ کهعلى‏الدوام در حال وحدت و سکون است ـ تصویر متداومى ساخت که بر طبقکثرت عدد، پیوسته در حرکت است و این همان است که ما «زمان» مى‏نامیم; .بارى، زمان و جهان هردو باهم پدید آمدند تا اگر روزى قرار شود که از میان بروند،هردو باهم نابود گردند;

ارسطو با دید طبیعى و مکانیکى‏اش به آفرینش، زمان را نتیجه حرکت دایره‏وار و مستمراولین فلک مى‏دانست؛ حرکتى که به نظر او، از بیرون وارد مى‏شود و وجود آفریدگار راثابت مى‏کند. او مى‏گوید: ما هنگامى پى به وجود زمان مى‏بریم که حرکت را با مشخصکردن قبل و بعد تشخیص داده باشیم و فقط بعد از تشخیص قبل و بعد در حرکت استکه مى‏گوییم زمان سپرى شده است.۳ پس به نظر ارسطو، وجودِ حرکت دلیل بر وجودزمان است و بدون درک حرکت، ما ادراکى از زمان نخواهیم داشت. افلوطین نیز براىاحد و عقلْ ثبات قائل بود، ولى نفس کلّى را متغیّر مى‏دانست تا براثر تغییرات خود، منشأحدوث موجودات و حوادث جهان شود. گویا، وى زمان را امتداد و استمرار زندگى نفسمى‏شمرده است.۴ اکثر فیلسوفان مسلمان نیز زمان را معلول حرکت اشیا مى‏دانسته واعتقاد داشته‏اند که جوهر آن ثابت است، ولى حرکت وضعى و مکانى دارد. آنان، که ازپیروان ارسطو بوده‏اند، معمولاً زمان را بر فلک نخستین منطبق مى‏ساخته‏اند. شماراندکى از متکلّمان مسلمان نیز زمان را امرى موهوم پنداشته، امّا برخى دیگر از متکلّمانو فیلسوفان قرون وسطى به دو زمان روحى و مادّى باور داشته‏اند. از طرف دیگر، زماننقشى کانونى و بنیادى در نظام فکرى کانت ایفا مى‏کند؛ او زمان را شرط پیشینى هرتجربه و شهود حسّى درونى و بیرونى مى‏داند. هیدگر نیز زمان را تنها افق ممکن براىظهور وجود مى‏پندارد و معتقد است که زمان و وجود وابسته به یکدیگر وجدایى‏ناپذیرند. زمان از نظر او، نه زمان فیزیکى و کیهانى، بلکه زمانى است که نسبتىاصیل و بنیادین با «وجود» دارد

    همان‏طور که گفته شد، اغلب فیلسوفان مسلمان ـ به ویژه فیلسوفان مشّایى ـ درموضوع «زمان» از ارسطو پیروى مى‏کرده‏اند. ابن‏سینا در فنّ سماع طبیعى، در باب طبیعتو نیز حرکت و زمان، راه ارسطو را ادامه داده و گفته که: طبیعت در ذات خود ثابت است وحرکت در جوهر امکان‏پذیر نیست. به بیان او، حرکاتْ امورى عرضى مى‏باشند که بیروناز ذات جهان مادّى‏اند. وى حرکت را شش قسم دانسته، به انکار حرکت در جوهرپرداخته و زمان را مقدار حرکت فلک اقصى شمرده است. بدین ترتیب، این مسئله کهعروض عرض حرکت بر موضوع و معروض خود همچون عروض اعراضى مثل سفیدىو سیاهى است و یا حرکت از مقوله اعراض نسبى است خود جاى بحث پیدا مى‏کند؛چراکه در صورت اول، مبتلا به اشکالاتى خواهد بود که بر حرکت توسطیه وارد است ودر صورت دوم، با اشکال در وجود خارجى اعراض نسبى و توهّم در آن وجود حرکت وبه طریق اولى زمان ـ که مقدار چنین نسبت و به لحاظ وجودى ادنى از حرکت است روبه‏رو خواهد بود و سخن منکران زمان را نیرو خواهد بخشید؛ هرچند ابن‏سینا تلاشبسیارى براى جمع میان این دو گروه کرده است، چنان‏که هردو دسته گونه‏اى از وجود رابراى زمان مى‏پذیرند، اگرچه در وجود بالفعل اعم از نقطه‏اى و خطّى یا ثابت و غیرثابتدر خارج باهم متّفق نیستند.۶ از نظر ابن‏سینا، «زمان» مفهومى ماهوى است که درجدول مقولات ارسطویى قرار دارد و به واسطه حرکت، عارض بر اجسام مى‏شود. صدرالمتألّهین اغلب از همین بیان بهره مى‏گیرد؛ امّا او پس از مواجهه با امورى مبهم وپرسش‏برانگیز، نظریه‏اى بدیع را در این باب مطرح مى‏کند و هرچند زمانِ طبیعىِارسطویى را کنار نمى‏گذارد، آن را اصیل نمى‏داند. او زمان طبیعى را فرع بر زمان وجودى مى‏داند

هستى زمان

ملّاصدرا در شرح الهدایه الاثیریه به اثبات وجود زمان مى‏پردازد؛ وى نخست قول کسانىرا که منکر وجود زمان‏اند، نقل و از دلایل آنان یاد مى‏کند و سپس، خود به همه آن دلایلپاسخ مى‏دهد.۷ او در اسفار نیز دو دلیل را در اثبات وجود زمان برمى‏شمارد و یکى ازآن دو را «برهان بر طریقه طبیعیین» نام مى‏نهد که مراد از آن، استدلال بر وجود زمان، ازطریق طبیعیات است

     ۱ فرض کنید که دو متحرّکْ حرکتى را آغاز مى‏کنند و باهم آن را به پایان مى‏رسانند؛ ولىمسافتى که مى‏پیمایند یکسان نیست، به گونه‏اى که یکى ۱۰ و دیگرى ۱۵ کیلومتر را پیموده است

     ۲ فرض دیگر این است که دو متحرّک مسافت یکسانى را طى مى‏کنند، ولى شروع واتمام حرکت آنها متفاوت است

     در این دو فرض، شاهد دو نوع کمّیت یا مقدار هستیم: ۱ کمّیت متّصل قارالذّات (کهاز آن به «مسافت» یاد کردیم)؛ ۲ کمّیت متّصل غیرقارالذّات (و آن، زمان است که ازتندى و کندى حرکت استنتاج مى‏شود.)

     برهان دیگرى که ملّاصدرا براى اثبات وجود زمان ذکر مى‏کند برهان الهیون است کهچون از راه حدوث و قدم به آن پرداخته‏اند، و این بحث جزء مباحث الهیات است و ازعوارض موجود بماهو موجود به حساب مى‏آید، آن را «برهان بر طریقه الهیون»نامیده‏اند. این برهان چنین تقریر شده است: «هر امر حادثى مسبوق به چیزى است کهقبل از آن است، چنان قبلیتى که با بعدیت قابل‏جمع نیست. یک قبلیتى وجود دارد که نهمقارن ما مى‏تواند باشد و نه متأخّر از ما. آن قبلیت منشأ انتزاع زمان است که ذاتا قابلتبدیل به بعدیت نیست.»

چیستى زمان

 

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.