مقاله صعوبت یا سهولت حد و رابطه آن با وضع اسماء عام بر مسما
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
مقاله صعوبت یا سهولت حد و رابطه آن با وضع اسماء عام بر مسما دارای ۴۲ صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله صعوبت یا سهولت حد و رابطه آن با وضع اسماء عام بر مسما کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله صعوبت یا سهولت حد و رابطه آن با وضع اسماء عام بر مسما
چکیده
مقدّمه
صعوبت حد
سهولت حد مفهومی
صعوبت حدّ حقیقی و سهولت حدّ مفهومی
۱ معیار ذاتی و عرضی نزد بغدادی
۲ رابطه اسم و حدّ نزد بغدادی
حدّ مفهومی و حدّ حقیقی نزد شیخ اشراق
ضابطه اسم و مسمّا نزد شیخ اشراق
اشتراک و افتراق نظریه بغدادی و شیخ اشراق
وضع اسم بر مسمّا در دو نظریه مزبور
نقد صدرالمتألّهین بر نظریه شیخ اشراق
لزوم شناخت مسمّا در نامگذاری
میزان قراردادی بودن نامگذاری
رابطه حدّ و محدود و اسم و مسمّا نزد بغدادی
عدول شیخ اشراق از تعریف مفهومی عام به خاص
نقد نظریه شیخ اشراق
تحلیل نامگذاری اسمهای عام بر مسمّا
اسم جوهری و اسم عرضی
۱ اسماء انواع جواهر طبیعی
۲ اسم اجناس جواهر طبیعی
اسماء اعراض
اسماء مخترعات و مصنوعات
خلاصه
منابع
پىنوشتها
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله صعوبت یا سهولت حد و رابطه آن با وضع اسماء عام بر مسما
ـ ابنسینا، الشفاء، البرهان، تحقیق ابوالعلی عفیفی، (قاهره، مطبعهالامیریه، ۱۳۷۵ق)؛
ـ ـــــــــ، رسائل ابن سینا، کتابالحدود، (قم، بیدار، بیتا)؛
ـ ابن کمونه، سعدبن منصور، الجدید فی الحکمه، تحقیق حمید مرعید الکبییسی، (بغداد، مطبعه جامعه بغداد، ۱۴۰۲ق)؛
ـ ارسطو، منطق ارسطو، ج ۲، تحقیق عبدالرحمن بدوی، (بیروت، دارالقلم، ۱۹۸۰)؛
ـ اُرموی، ابوبکر، بیان الحق و لسان الصدق، پایاننامه دانشگاه تهران، تصحیح غلامرضا ذکیانی؛
ـ البغدادی، ابوالبرکات، الکتاب المعتبر فیالحکمه، (اصفهان، انتشارات دانشگاه اصفهان، ۱۳۷۳)؛
ـ حلی، جمالالدین حسن، الاسرار الخفیه، (قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۹)؛
ـ رازی، قطبالدین، شرح المطالع، (قم، کتبی نجفی، بیتا)؛
ـ ساوی، زینالدینعمربن سهلان، البصائر النصیریه فی علم المنطق، (مصر، المطبعه الکبری الامیریه، بیتا)؛
ـ شهرزوری، شمسالدین محمد، شرح حکمهالاشراق، تصحیح حسین ضیائی تربتی، (تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۷۲)؛
ـ شیخ اشراق، حکمهالاشراق، (تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۷۲)؛
ـ صدرالمتألهین، تعلیقات علی حکمهالاشراق، (قم، بیدار، بیتا)؛
ـ طوسی، نصیرالدین، اساس الاقتباس، چ چهارم، (تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۶)؛
ـ غزالی، ابیحامد، معیارالعلم، (بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق)؛
ـ میر سیدشریف، حاشیه شرح المطالع، (قم، کتبی نجفی، بیتا)؛
چکیده
اکثر منطقدانان مسلمان و در رأس آنها فارابی و ابنسینا پس از ارائه دستگاه جنس و فصلی و ذاتی و عرضی و اینکه حد تام مشتمل بر تمام ذاتیات محدود است، به صعوبت و دشواری حد تام حقیقی فتوا دادهاند
در این میان بغدادی با طرح حد مفهومی و اسمی در علوم، سهولت حدّ تام را مطرح کرده و شیخ اشراق در مقام نقد نظریه تعریف مشائین سهولت حد مفهومی یا اسمی را تأیید کرده است
این دو بین اسم و مسمّا و بین حد و محدود رابطه قائل نشدهاند. از نظر این دو اسم برای مسمّایی است که از آن شناخت داریم و میزان شناخت ما از مسمّا در واقع تشکیلدهنده حدّ مسمّا است
از نظر راقم سطور، رابطه حد و محدود و اسم و مسمّا کلیت ندارد لذا همواره حدّ شیء به میزان شناخت مسمّا تنظیم نمیشود، گرچه فیالجمله ارتباط اسم و مسمّا و حد و محدود قابل قبول است
کلید واژهها
حد تام، ذاتی، عرضی، اسم و مسمّا، حد حقیقی، حد مفهومی یا اسمی، شیخ اشراق، بغدادی
مقدّمه
منطقدانان علم حصولی را از یک سو، به تصور و تصدیق و از سوی دیگر، به بدیهی و نظری تقسیم کردهاند. با این تقسیم، تصور به بدیهی و نظری تقسیم میشود. تصورات نظری کلی را میتوان با استفاده از تصورات بدیهی از راه تعریف حدّی یا رسمی معلوم کرد. تعریف حدّی آن است که ذاتیات معرَّف در آن ذکر شوند. تعریف حدّی، خود به دو نوع حدّ تام و حدّ ناقص تقسیم میشود. در حدّ تام، باید تمام ذاتیات محدود، یعنی تمام اجناس و فصول ذکر شوند و هیچ ذاتیای نباید در این تعریف فروگذار گردد. نیاوردن ذاتیای در تعریف آن را از حد تام بودن خارج میکند، اگرچه چنین تعریفی معرَّف را از غیر خودش تمییز دهد
ذاتی در برابر عرضی است؛ همانگونه که در تعریف، میتوان از ذاتیات استفاده کرد، همچنین میتوان از عرضیات استفاده نمود. اما عرضی در منطق، خود اقسامی دارد و در تعریف نمیتوان از هر عرضیی استفاده کرد
عرضی یا لازم است یا مفارق، و عرضی لازم یا بیّن است یا غیر بیّن. «لازم بیّن» آن است که شیئی به صورت بدیهی و بینیاز از استدلال معلوم باشد. در منطق گفتهاند: تعریف رسمی باید از عرضیهای لازم بیّن تألیف شود، و ممکن نیست از لازمهای غیر بیّن تألیف یابد؛ چرا که اگر از لازمهای غیر بیّن تألیف یابد، به دلیل غیر بیّن بودن، بدیهی نیستند و معرَّف را از ابهام بیرون نمیآورند و معلوم نمیکنند. پس همانگونه که اگر ذاتیات ماهیتی معلوم و بدیهی نباشند، نمیتوان آنها را در تعریف حدّی ذکر کرد، همچنین اگر لازمهای ماهیتی معلوم و بدیهی نباشند، نمیتوان آنها را در تعریف ذکر نمود
در یونان باستان پیش از آنکه ارسطو منطق را به نگارش درآورد، شبهه امتناع تعریف مطرح بود. افلاطون این شبهه را از زبان سقراط به عنوان مدافع امکان تعریف مطرح میکند و پاسخ میدهد. ارسطو به گونهای دیگر به این شبهه پاسخ میدهد و امکان تعریف را تثبیت میکند.۱ شیخالرئیس به اختلاف دو پاسخ اشاره میکند و پاسخ سقراط به قلم افلاطون را نمیپذیرد و خود بر اساس پاسخ ارسطو به شبهه پاسخ میدهد
شیخالرئیس با آنکه امکان تعریف را تثبیت میکند، ولی بر صعوبت تعریف چه حدی و چه رسمی تأکید میورزد. شیخالرئیس حدّ تام را، که با موضوع این مقاله مرتبط است، با چهار مشکل جدّی مواجه میداند و چارهای نمیبیند جز اینکه به دشواری حدّ تام فتوا دهد
صعوبت حد
آ. چگونه میتوان یقین کرد چیزی که به عنوان جنس قریب محدود ذکر میشود، واقعا جنس قریب آن است و پایینتر از آن جنس دیگری وجود ندارد؟
ب. چگونه میتوان مطمئن بود چیزی که به عنوان ذاتی آورده میشود، از نوع لازمی نباشد که حتی در ذهن از ملزوم خود جداشدنی نیست؟
پ. چگونه میتوان به دست آورد همه فصول مساوی با محدود جمعآوری شدهاند و آنچه به دست آمده، که سبب تمییز محدود از همه اغیار میباشد، مانع جستوجو از سایر فصول نشده و تمام فصول به دست آمدهاند؟
ت. چگونه میتوان مطمئن بود تقسیم جنس به انواع، به وسیله فصول از نوع تقسیم اوّلی است و فصل دیگری در میان نیست؛ فصلی که جنس را به دو نوع تقسیم کند و یکی از این دو نوع با فصل موردنظر به دو نوع دیگر تقسیم شوند؟ برای مثال، تقسیم جسم به حسّاس و غیرحسّاس را در نظر بگیرید، در حالی که پیش از این تقسیم، جسم به وسیله نمو داشتن یا نداشتن به جسم نامی و غیر نامی تقسیم میشود و جسم نامی به حسّاس و غیر حسّاس. بنابراین، در تحدید حیوان، اگر تقسیم دوم پیش از تقسیم اول در نظر گرفته نشود، بعضی از ذاتیات مانند نامی بودن مورد غفلت واقع میشوند
سهولت حد مفهومی
پس از شیخالرئیس، بغدادی استدلال شیخالرئیس مبنی بر صعوبت حد را ذکر میکند و با مطرح کردن رابطه اسم و مسمّا و اینکه حد به حسب اسم است و اسم هم به حسب حد، نظریه شیخ را به نقد میکشد و سهولت حد را تجویز میکند. شیخ اشراق نیز با اشاره به نظریه بغدادی، سهولت حدّ مفهومی را بر حدّ حقیقی ترجیح میدهد، و در حکمهالاشراق، نقدهایی بر نظریه تعریف ارسطویی ارائه میدهد
صعوبت حدّ حقیقی و سهولت حدّ مفهومی
منطقدانان پس از بغدادی همچون ابن کمونه، خونجی، ارموی، محقق طوسی، علّامه حلّی، قطب رازی و میر سید شریف تحت تأثیر استدلال شیخالرئیس از یک سو، و تحت تأثیر استدلال بغدادی و شیخ اشراق از سوی دیگر، حد را به «حقیقی» و «مفهومی» تقسیم کرده و حدّ مفهومی را آسان و حدّ حقیقی را دشوار دانستهاند
بغدادی برای اثبات سهولت حدّ تام و نقد نظریه شیخ الرئیس، پس از ذکر ادلّه او، نظریه خود را بر اصولی پایهریزی میکند و بر اساس آنها سهولت حد را نتیجه میگیرد
۱ معیار ذاتی و عرضی نزد بغدادی
شیئیت شیء به اوصافی است که از شیء تشخیص میدهیم، و وجود آن اوصاف دلیل است که آن شیء خودش خودش است و اگر آن اوصاف نباشد آن شیء وجود ندارد. بنابراین، ذاتیات شیء همان اوصافی هستند که در حقیقت و واقعیت آن شیء دخیلند؛ به این معنا که هر یک از آنها جزء معنای شیء به حساب میآیند. ذاتی به این معنا نیست که ذات با نبود آن معدوم باشد؛ زیرا شیء با نبود بعضی از اعراض لازم هم معدوم است؛ چه اینکه شیء با نبود بعضی از علل خود معدوم است، در حالی که نمیتوان عرضیات یا هر علتی را جزء ذاتیات به حساب آورد. بنابراین، ذاتی و عرضی و اطلاق اسامی بر مسمّیات نسبت به افراد متفاوت میشوند. وقتی به شخصی میگوییم «او»، که در او ویژگیهای بارزش را، که از قبل تشخیص دادهایم موجود باشند. یکی از آن ویژگیها بدن اوست. بنابراین، تا بدن او نباشد نمیتوانیم به او اشاره کنیم. اما وقتی او به خودش «من» میگوید، هرگز بدنش موردنظر نیست؛ چرا که حقیقت «من» در استعمال او به نفس مجرّدش اشاره دارد، در حالی که استعمال «او» در پیش ما به نفسش اشاره ندارد؛ به این دلیل که اگر او بمیرد، به جسدش هم میگوییم: این جسدِ همان شخص است
۲ رابطه اسم و حدّ نزد بغدادی
تعریفهای حدّی برای اشیا بر حسب اسمهایشان هستند و اسامی برای اشیایی که دارای تعریف حدّیاند بر حسب حدودشان میباشند، بلکه اسامی برای معانی هستند و معانی برای اسامی و به حسب اسامی و نیز برای موجوداتند. اسامی اولا، برای آنچه در اذهان موجودند قرار داده میشوند؛ و ثانیا، برای موجودات در خارج، به حسب آن میزان از معانی که در ذهن موجود شدهاند، و این معانی حدود آن موجودات خارجی به حساب میآیند
بنابراین، ذاتیات مسمّا همان اوصافی هستند که از مسمّا تشخیص داده میشوند و در حدّ آن ذکر میشود، و نیز ذاتیات هویّت موجودی که اسمی بر آنها اطلاق میشود به حسب اسم آن است. پس اوصافی که نامگذاران آنها را هنگام وضع اسم بر مسمّا در نظر گرفتهاند، ذاتیات هویّت موجود به حساب میآیند
بغدادی با این اصول نتیجه میگیرد که دشواری تعریف به طور مطلق یا برای عدهای در بعضی موارد مانند تعذّر و دشواری در قیاسها در تشخیص حدّ وسط است. بنابراین، فرقی بین حدّ و قیاس نیست و دلیلی وجود ندارد که یکی را دشوارتر از دیگری بدانیم و صعوبت را در حدّ مطرح کنیم و در قیاس مطرح نسازیم
بغدادی با توجه به مطالب مزبور، به نقد نظریه شیخالرئیس میپردازد. از نظر او، سختترین مشکلی که شیخ مطرح کرده این است که ممکن است بعضی از فصول مساوی با محدود سبب غفلت از فصول مساوی دیگر شوند و در نقد آن میگوید: اگر فصلی مجهول باشد، بر اساس این اصل که نام گذارند نام را بر شیء بر اساس اوصافی که از آن شناخته است مینهد و شیء را از آن نظر که نام بر آن نهاده است تعریف حدی میکند، دیگر این فصل جزو مفهوم مسمّا به حساب نمیآید و بنابراین، نباید در حد ذکر گردد. پس حد به حسب اسم، حد است و حد به حسب معرفت و شناخت از شیء است. پس کسی که به حسب شناخت نام میگذارد، نام را به حدّی که تفصیل معرفت اوست، تفسیر میکند و مجهول در حد داخل نیست
بر اساس اصول مزبور، بغدادی مشکل دیگر شیخالرئیس در مورد صعوبت حد را پاسخ میگوید و آن عدم تمایز میان ذاتی و لازمهای بیّن است که در ذهن هم از معروض خود جدا نیستند. پاسخ بغدادی چنین است: به دلیل آنکه اسمگذاری بر مسمّا بر اساس معرفت و شناخت است و حد هم بر حسب اسم، بنابراین، مفاهیمی که در اطلاق اسم دخیلند، ذاتی محسوب میشوند و مابقی عرضی به حساب میآیند. از اینرو، حد چندان صعوبت ندارد
حدّ مفهومی و حدّ حقیقی نزد شیخ اشراق
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.