تحقیق بررسی رابطه دینداری و اضطراب مرگ در بین دانشجویان و طلاب
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
تحقیق بررسی رابطه دینداری و اضطراب مرگ در بین دانشجویان و طلاب دارای ۲۴ صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد تحقیق بررسی رابطه دینداری و اضطراب مرگ در بین دانشجویان و طلاب کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه تحقیق بررسی رابطه دینداری و اضطراب مرگ در بین دانشجویان و طلاب
چکیده
مقدمه
روش پژوهش
یافتههای پژوهش
نتیجه گیری
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه تحقیق بررسی رابطه دینداری و اضطراب مرگ در بین دانشجویان و طلاب
اینیاس لپ، روانشناسی مرگ، ترجمه محمد رفیعیمهرآبادی، تهران، خجسته،
بابایی، رضا، «زندگی به روایت مرگ»، نقد و نظر، ش ۴ و ۳ ص۱۶۲ تا ۱۷۸، ۱۳۸۲
جوادیآملی، عبدالله، معاد در قرآن، قم، مرکز نشر اسراء، ۱۳۸۱
دادستان، پریرخ، روانشناسی مرضی تحولی از کودکی تا بزرگسالی، تهران، سمت، ۱۳۸۰
دادستان، پریرخ، روانشناسی مرضی تحولی از کودکی تا بزرگسالی، تهران، سمت، ۱۳۸۰
رزمآزما، هوشیار، فرهنگ روانشناسی انگلیسی ـ فرانسه ـ فارسی، تهران، علمی، ۱۳۷۰
حسینیبهشتی، سیدمحمدحسین، خدا از دیدگاه قرآن، تهران، انتشارات بقعه،
شجاعی، محمدصادق، توکل به خدا راهی به سوی حرمت خود، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، ۱۳۸۳
شهابیزاده، فاطمه، بررسی رابطه بین دلبستگی دوران کودکی و دلبستگی به خدا در بزرگسالی، پایان نامه کارشناسی ارشد، تهران، دانشگاه شهید بهشتی، ۱۳۸۳
عسکری سلیمانی امیری، «خدا و معنای زندگی»، نقد و نظر، ش ۳ و ۴، ۱۳۸۲ع ص ۹۵ – ۱۴۵
محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۳۷۲
مصباح، محمدتقی، آموزش عقاید، قم، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۰
مطهری، مرتضی، تفسیر سوره نور، تهران، صدرا، ۱۳۸۶
معتمدی، غلامحسین، انسان و مرگ، تهران، مرکز، ۱۳۷۲
منصور، محمود، روانشناسی ژنتیک، تحول روانی از تولد تا پیری، تهران، سمت، ۱۳۸۱
puno , F, Dictionary of Key words In Psychology . London, Routhedge & Kegnn Paul,
Bussing , S, Ostrmann, T. & Matthiessen , P.F, Role of religion and spirituality in medical patients: Confirmatory results with the Spreuk questionnaire: Health Qual life outnkomes. 2005. Feb. 10: 3(1)
Corsini , R .J, The Dictionary of psychology .Phladelphia, punner/Mazel,
Kazdin , A. E, Encyclopedia of Pschology. Ox Ford university press,
Deborah, C, A “good death” for whom Quality of Spouses death and psychological distress among older widowed persons. Journal of Health and Social Behavior 2003, Vol. 44 (June) 215 – ۲۳۲
duff, R. W. & Lawrence, K. Hong, Age density, Religiosity and Death aتحقیق بررسی رابطه دینداری و اضطراب مرگ در بین دانشجویان و طلابiety in Retirement communities. Review of Religious Research, 1995, Vol. 37, No
Granqvist, P, Religiousness and perceived childhood attachment: on the question of compensation or correspondence. Journal for the scientific study of Religion, 1998, Vol. 37, No
Granqvist, p, Attachment and Religion: An integrative developmental framework .Uppsala,
Hazan, C. & Shaver, P, Romantic love conceptualize as an attachment process. Journal Social Psychology, 1987, vol. 25: 511 –
Hazan, C. & Zeifman, D, Handbook of Attachment: Theory, research, and clinical application, 1999, New York: Guilford press
Hoelter , J.W. & Epley, R. J, Religious Corrolation Of Fear Of Death. Journal for the Scientific study of Relligion, 1979, V. 18 , N
Kirk Patrick, L. A, Attachment, Evolution, and The Psychology of Religion. New York, London, The Guilford Press,
Kirkpatrick, L. A, God as a substitute attachment figure: A longitudinal study of adult attachment style and religious change in college students. Personality and Social Psychology Bulletin, 1998, 24; 961-
Kirkpatrick, L. A., & Shaver, P. R, Attachment theory and religion: Childhood attachments, religious beliefs, and conversion. Journal for the Scientific Study of Religion, 1990, Vol. 29, No
Kirkpatrick , L. A. & Shaver, P. R, An attachment theoretical approach to romantic love and religious belief. Personality and Social Psychology Bulletin, 1992, 18: 266 –
Nelson , L. D & Cantrell, C. H, Religiosity and Death aتحقیق بررسی رابطه دینداری و اضطراب مرگ در بین دانشجویان و طلابiety a multi – Dimensional analysis. Review of religious research, 1980, vol. 21, No
Nelson, H . M, et al., Gender differences in Images of God. Journal for the scientific study of Religion , 1985, Vol. 24 No
Patrick , J.W, Personal faith and the fear of Death Among Divergent Religious Population, Journal for the Scientific study of Religion, 1979, V. 18 , N
Rowatt,W.C. & Kirkpatrick,L .A, Tow Dimensions of attachment to God and their relation to affect and personality constructs, Journal for the Scientific study of Religion, V.41,
Spilka, B ., et al., The psychology of Religion, London, The Guilford Press,
Spilka, B . Addison, J . & Rosensohn , M, Parent – self and Gad: A test of Competing theories of Individual – Religion Relation ship, Review of Religious research, 1975, vol. 16, No
Spillka ,B., Stout, L ., Minton , B. & sizemore , D, Death and personal faith: A Psychometric investigation, Journal for the Scientific study of Religion, 1977, vol. 16, No
چکیده
پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه دلبستگی به خدا و میزان اضطراب مرگ در بین طلاب حوزه علمیه قم و دانشجویان دانشگاه آزاداسلامی واحد قم انجام شده است. برای انجام این بررسی ۳۴۲ نفر از دانشجویان و طلاب به روش نمونهبرداری احتمالی تصادفی طبقهای انتخاب شدند و پس از اجرای آزمونهای دلبستگی به خدا (روات و کرک پاتریک،۲۰۰۲) و اضطراب مرگ (تمپلر،۱۹۷۰) نتیجه گرفته شد که اضطراب مرگ با دلبستگی ایمن به خدا رابطه منفی معنادار داشت و با افزایش میزان دلبستگی ایمن به خدا، سطح اضطراب از مرگ کاهش یافت و بر عکس آن، بین دلبستگی نوع اجتنابی و دوسوگرا به خدا و اضطراب از مرگ رابطه مثبت معنادار دیده شد. بنابراین می توان ادعا کرد که دلبستگی ایمن به خدا، در کنترل برخی مشکلات روانی از جمله اضطراب مرگ و بیماریهایی که به هر نحو با آن رابطه دارند، مؤثر است
کلیدواژگان؛ اضطرب مرگ، دلبستگی به خدا
مقدمه
مرگ همیشه همراه انسان بوده و خواهد بود و ازاینرو که بخشی از زندگی اوست و پیوسته ذهن او را به خود مشغول کرده، به دنبال پاسخی برای پرسشهایی درباره مرگ بوده است. دین اسلام با تکیه بر زندگی جاودان اُخروی، مرگ را با تعبیرهای وجودی معرفی کرده و با تحلیل معقول پدیده مرگ، نهتنها اثر منفی آن را زایل میکند، بلکه میکوشد در آن جذابیت نیز ایجاد کند؛ اما با وجود این، واکنش بیشتر افراد به آن، مثبت نبوده است. بشر بدین دلیل که نمیتواند بر مرگ چیره شود، به فکر میافتد که به آن نیاندیشد تا شادکام شود. برخی نیز اندیشیدن درباره مرگ را علت اصلی ترس از آن میدانند، بنابراین هرگونه اندیشه، مطالعه و صحبت درباره مرگ را به حداقل میرسانند؛ اما در واقع انکار مرگ افزون بر اینکه نتوانسته است جلوی احساسهای منفی به مرگ را بگیرد، آثار منفی نیز بر جای گذاشته است؛ چراکه عیبِ راندن مرگ از شمار مسایل زندگی، مداومت در تجاهل به جنبههای واقعی آن است و این، خود رنج و ترس همراه با واقعیات را تشدید میکند. بیرون نهادن مرگ از دایره کنجکاوی، به منزله افزایش شگفتی آن و سنگینتر کردن بار ترس است. هرچه انسان بیشتر از مرگ بترسد، کمتر آن را میشناسد و هرچه کمتر درباره آن بپرسد، بیشتر میترسد. بیاعتنایی به مرگ، آرامشی برای زیستن ایجاد نمیکند؛ بلکه فرد را در وضعیتی ناراحت که بین بیتشویشی و اغتشاش نوسان دارد قرار میدهد؛ پس باید گفت مسئله انسان، شکلگیری فراموشی درباره مرگ نیست، بلکه آن را هشیارانه در خدمت زندگی در آوردن است
حال با این فرض که مرگ برای همه انسانها حتمی است و پیشبینی آن نیز به صورت تجربه شخصی امکان ندارد، پس از لحاظ روانپویشی باید ترس از مرگ را به صورت یک فرانمود در نظر گرفت که اثر و رد آن به سایر محتویات ناخودآگاه باز میگردد. پس این ترس نمیتواند اضطرابی رواننژندانه باشد، بلکه یک اضطراب واقعی است
اضطراب مرگ حالت افسردهواری است که فشار روانی و نگرانی به دلیل مرگ و ترس از آن از نشانگان مهم این بیماری شمرده میشوند. این شکل اضطراب که شایسته مطالعه و درک است، نخستین بار در عقاید سورن کی یرکگارد، فیلسوف دانمارکی توصیف شد. وی اضطرابی کلی را درباره شرایط زندگی مطرح کرد که در زمان حاضر «اضطراب وجودی» نام گرفته است و در پرسشهایی همچون « به کجا می روم؟»، «که هستم؟»، «میخواهم با زندگی ام چه کنم؟»، «آیا مرگ پایان همه چیز است؟» تجلی مییابد. دل مشغول داشتن به این پرسشها، در حدی معین، جزء جداییناپذیر زندگی بشر است و روانرنجوری و نابهنجار نیست؛ اما اگر این افکار، افراد را بیشتر مضطرب و افسرده کند و به منزله شاخص بیماری روانی مشاهده شود، نابهنجار است و باید بدان توجه کرد
اضطراب مرگ یک اضطراب واقعی و یکی از مهمترین مؤلفهها در سلامت روانی افراد است. دیدگاه رفتارشناسی طبیعی نیز در تبیین اضطراب تعمیمیافته، مرگ را به منزله تهدیدکننده ارگانیزم و از عوامل مؤثر بر آن می داند. در این راستا، نظریهپردازان هستینگر معتقدند: هراس و اختلالهای تعمیمیافته ناشی از اضطراب هستی است. آنها میگویند: ما اضطراب هستی را تجربه میکنیم، بدین دلیل که میدانیم زندگی ما محدود است و از مرگی که انتظار ما را میکشد میهراسیم. مرگ همه ما را به وحشت میاندازد و ما برای کسانی که میمیرند، گریه میکنیم و از توجه به این واقعیت که روزی هم عمر ما به پایان میرسد، دچار دلهره میشویم. بسیاری از افراد از کنار آمدن با مرگ خودداری میکنند و راههایی همچون سرکوب، انکار و پرهیز را در پیش میگیرند و از مکانهایی که ممکن است مرگ را برایشان یادآوری کند، فاصله میگیرند. و این، همان برخورد غیرمنطقی و مضطربانه با مرگ است
پژوهشگران معتقدند: مذهب میتواند این گونه اضطراب را کنترل کند؛ رابطه نگرش به مرگ با مذهب و باورهای مذهبی بر هیچ پژوهشگری پوشیده نیست و همین رابطه، زمینه ایجاد مباحث و پژوهشهای متعددی دراینباره شده است؛ حتی برخی از پژوهشگران باورهای مذهبی را تا این اندازه از منزلت خود پایین آوردهاند که مرگ را سازنده باور مذهبی معرفی کردهاند. برخی دیگر مدعی شدهاند مذهب یک واکنش دفاعی فطری در برابر ضرورت مرگ است. نی مِیر و دباره نیز معتقدند مذهب مفهوم گستردهای دارد که حمایت و مشارکت اجتماعی، جهانبینی، باورها و رسوم فرهنگی را دربرمیگیرد و با ارائه معنا برای افراد مسن، آنها را برای فقدان و جدایی و همچنین احتمال مرگ خودشان آمادهتر میکند. این یافته با یافتههای خود دباره (۲۰۰۳) که هدفش شناسایی عوامل مؤثر بر احتمال مرگ خوب در میان کسانی بود که همسرشان را از دست داده بودند، حمایت شد. دباره ثابت کرد مذهب، افراد داغدیده را از سطوح بالای عصبانیت محافظت میکند و ارزیابی افراد درباره فرایند مرگ را تحت تأثیر قرار میدهد. افرادِ همسرازدستداده که میزان بالایی از مشارکتهای مذهبی را داشتند، سطح عصبانیت کمتری گزارش دادند؛ و نیز افراد مذهبی کمتر گزارش دادند که همسرشان در روزهای واپسین درد میکشید؛ همچنین آنها مرگ را خیلی شاق و سنگین نمیدانستند. همه مطالعاتی که در این زمینه انجام گرفتهاند، رابطه منفی بین دینداری و اضطراب مرگ را گزارش دادهاند و هیچ مطالعهای ادعا نکرده است که افراد دارای دینداری سطح بالا، اضطراب مرگ زیادی را تجربه میکنند . تمپلر ولونتو (۱۹۸۶) نیز نتیجه گرفتند که به طور کلی افراد مذهبی اضطراب مرگ کمتری را تجربه میکنند . آن ها گزارش کردند که مطالعات دلالت میکند مراقبتهای مذهبی، فعالیتهای دینی شخصی مثل دعا، عبادت و خواندن متون مقدس، ارزش مذهب نزد افراد، میزان روابط با دوستان و فرزندان، میزان مشارکت در فعالیتهای گروهی، جنسیت، سن، وضعیت تأهل، درآمد و سلامتی، بر اضطراب مرگ تأثیر دارند. رابرت داف و لارنس در این پژوهش، جامعهآماری متشکل از ۶۴۷ مقیم جوامع بازنشسته با میانگین سنی ۶/۷۵ را انتخاب کردند تا یافتههای پژوهش یادشده را بسنجند. آنها دریافتند بر جوامعی که بیشتر مذهبی بودند، اضطراب مرگ کمتری حاکم است و در میان متغیرهای مذهبی، مواظبت کردن بر عبادات، بالاترین رابطه منفی را با اضطراب مرگ دارد؛ اما برخلاف پژوهش پیشین، آنها رابطه معناداری بین سن، سلامتی و جنسیت، و فعالیتهای اجتماعی مثل ملاقات دوستان، ملاقات فرزندان، مشارکت و فعالیتها در گروه و; به دست نیاوردند
پژوهشهای مربوط به مرگ در عرصه روانشناسی دین، نتایج آشفتهای داشتهاند.فیفل ادعا کرد: ترس شدید برخی افراد از مرگ ممکن است از نظریههای مذهبی آنها سرچشمه بگیرد. به همین منظور با مطالعهای تجربی به تأیید ادعای خود پرداخت . در مقابل، سون سون و در پژوهش خود با رسیدن به یک نتیجه متناقض گفت: کسانی که فعالیت مذهبی بالا و عقاید مذهبی محکم دارند، ترس از مرگ کمتری تجربه میکنند. لمینگ (۱۹۷۵ نقل از همان منبع) مطالعات روانشناختی و جامعهشناختی درباره مرگ را بررسی کرد و پژوهشی تجربی را یافت که رابطه بین دینداری، و ترس و اضطراب مرگ را بررسی کرده، به نتایج متناقضی دست یافته بود. بنابراین میتوان گفت: ظاهر یافتههای پیشین نشان میدهد که مذهب و دینداری در شرایط متفاوت، هم کاهشدهنده و هم محرک اضطراب مرگاند
آشفتگی و تناقض در یافتهها، پژوهشگران را بر آن داشت که به دینداری و اضطراب مرگ به منزله مفاهیمی چندبُعدی نگاه کنند و همین امر موجب شد که جهت و محدوده مطالعات کوچکتر شود و هر پژوهشی تنها به یک بُعد دینداری و نگرشهای متفاوت به مرگ بپردازند؛ از این رو پژوهشگران به دنبال مطالعات جزئیتر در این زمینه افتادند و ابعاد مختلف ترس از مرگ و رابطه آن با ابعاد متفاوت دینداری را بررسی کردند. از زمانی که ارتباط اضطراب مرگ و دینداری به منزله مفاهیم چندبُعدی در نظر گرفته شد و فقط به رابطه یک بُعد دینداری با اضطراب مرگ توجه شد، یافتههای پژوهشی به این نتیجه رسیدند که ابعاد متفاوت دینداری به طور متفاوت با نگرشهای مربوط به مرگ تداعی میشوند. بدین دلیل که ابعاد متفاوت دینداری، همبستگی درونی زیادی دارند، اگر این ابعاد با هم در یک مطالعه تحلیل شوند، آثار متفاوتی خواهند داشت؛ چراکه تظاهرات ناهمخوان، نگرشها، رفتارها، فعالیتهای مذهبی و باورهای دینی بر روی اضطراب مرگ آثار متفاوتی میگذارند. نلسون و کانترل (۱۹۸۰) در پژوهشی در یک جامعه نمونه، متشکل از ۱۲۷۹ مرد آتلانتیک میانی، در باره رابطه ابعاد متفاوت دینداری با اضطراب نتیجه گرفتند که با بالا رفتن سطح دینداری تا یک نقطهای، اضطراب مرگ زیاد و از آن نقطه به بعد، کم میشود. آنها همچنین دریافتند در حالی که دینداری نوع بالا اضطراب مرگ را کاهش میدهد، تأثیر دینداری معتدل نشان میدهد که فعالیتها و باورهای مذهبی در صورتی که به طور استثنایی سخت نباشد، اضطراب مرگ را کم میکنند. افرادی نیز که دینداری متوسط به نمایش میگذارند، یعنی از نظر مذهبی دوسوگرا و دمدمی مزاجاند، سطح اضطراب مرگشان نسبت به کسانی که اصلاً مذهبی نیستند یا سطح دینداری بالایی دارند، بالاتر بود
هینتون نیز با مطالعه افراد مریض در حال مرگ در انگلیس دریافت افراد غیرمذهبی کمتر از افرادی که از سطح پایین مذهب برخوردارند، و بیشتر از افرادی که اعتقاد مذهبی راسخ داشتند از مرگ میترسند . برخی پژوهشها نیز به بحث درباره مفاهیم دینداری درونی و دینداری بیرونی پرداختهاند. کاهُو و دان در پژوهشی مشابه دریافتند دینداری درونی با ترس از مرگ رابطه منفی دارد، اما دینداری ظاهری رابطهای ندارد. مطالعهجان پاتریک (۱۹۷۹) نیز براساس همین مبنا بود. نکته دیگری که از بررسی این مطالعات به دست میآید، این است که ممکن است ادیان بزرگ در فرضهای خود مبنی بر سبکهای دینداری و نگرش به مرگ، تفاوت داشته باشند و همین احساس، نیاز به چنین پژوهشهایی را در فرهنگ و جامعه اسلامی چندین برابر میکند. اما با توجه به نتایج متناقض پژوهشهای پیشین، همیشه باید تنها یک بعد دینداری را مطالعه کرد. بنابراین در پژوهش پیشرو، دلبستگی به خدا که یکی از رهآوردهای جدید روانشناسی است، به منزله شاخصهای برای سنجش یک بعد از دینداری بررسی شد
نظریه دلبستگی نخستین بار بالبی به منظور توصیف پیوند عاطفی کودک با مراقبش مطرح کرد و سپس اینثورث (۱۹۷۸) با ابداع روش مشاهدهای موقعیت ناآشنا تفاوتهای کودکان را از لحاظ واکنش آنها در غیبت مراقب و نیز واکنش آنها درباره مادرانشان پس از جدایی کوتاهمدت، در سه الگوی ایمن، ناایمن اجتنابی، و ناایمن دوسوگرا توصیف کرد
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.