باباخارکن (یا قصهی مخصوص آجیل مشکل گشا)
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
باباخارکن (یا قصهی مخصوص آجیل مشکل گشا) دارای ۶۲ صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد باباخارکن (یا قصهی مخصوص آجیل مشکل گشا) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
هرچی رفتیم راه بود
هرچی کندیم خار بود
کلیدش دست ملک جبّار بود
یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکی نبود.
یه باباخارکنی بود که بیرون شهر با زنش و دخترش تو یه خونه فسقلی زندگیمیکرد. روزها میرفت خارکنی، یه کوله خار میکند میبرد شهر میفروخت با پولش چیزمیزی میخرید میبرد خونه، با زنش و دخترش میخوردن و شکر خدا رو میگفتن.
یه روز صبح، بابا خارکن هوس کرد پیش از رفتن به خارکنی قلیونی بکشه. رو کردبه دخترش گفت: – جان بابا! یه قلیون چاق کن بده من بکشم پاشم برم دنبال کارم!
دختره رفت قلیون چاق کنه، دید آتیش ندارن. رفت در خونه همسایهشون دو تا گلآتیش بگیره، دید همهشون دور تا دور نشستهن، قصه میگن و نخودچی کیشمیش پاکمیکنند. سلام کرد گفت: – اومدم یه دوتا گل آتیش ازتون بگیرم ببرم برا بابام قلیونی چاق کنم.
زن همسایه گفت: – یه دیقه بشین. داریم آجیل مشکلگشا پاک میکنیم. اگهمیخوای، تو هم مث من نذر کن هر ماه صنار آجیل مشکل گشا بخری تا گره از کار باباتواشه.
دختر بابا خارکن نشست با اونا به آجیل پاک کردن. وقتی پاک شد و فاتحهشمخوندن، قسمتی شو گرفت و با آتیش برگشت خونه. تو راه هم پیش خودش نذر کرد اگهکار و بار باباش خوب شه، مث زن همسایه هر ماه صنار آجیل مشکل گشا بخره.
وقتی رسید خونه، بابا خارکن بنا کرد داد و بیداد کردن که: «دختره خیر ندیده! یه گلآتیش گرفتن که این همه معطلی نداشت. اون قده طولش دادی که امروز پاک از کار و بارافتادم!
افسانههای کهن: ج 2، صفحات 40 تا ۵۳ – با مختصر تغییرات و تصرفات[
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.