مقاله نقش والدین در تحصیل فرزندان


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله نقش والدین در تحصیل فرزندان دارای ۴۹ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله نقش والدین در تحصیل فرزندان  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله نقش والدین در تحصیل فرزندان،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله نقش والدین در تحصیل فرزندان :

منظور از اختلالات شخصیت، الگوهایی از رفتار غیر انطباقی است. به طوری که هنگامی ویژگیهای شخصیت چنان انعطاف ناپذیر و غیر انطباقی شوند که کارکرد فرد را به میزان چشمگیری مختل کنند، در این صورت به اختلالهای شخصیت تبدل می شوند.
اختلالات شخصیت در واقع شیوه های نامناسب برای حل مسئله و کنار آمدن با فشار روانی هستند که اغلب در اوایل نوجوانی بروز می کنند و در سراسر بزرگسالی ادامه می یابند.
افراد مبتلا به اختلالات شخصیت معمولا ناراحتی یا اضطرابی احساس نمی کنند، انگیزشی برای تغییر رفتار خود نشان نمی دهند و برخلاف افراد اسکیزوفرنیایی تماس خود را با واقعیت از دست نمی دهند و نابسامانی چشمگیری در رفتارشان مشاهده نمی شود.

در III DSM از ۱۲ نوع اختلالات شخصیت یاد شده است که یکی ازآنها اختلال شخصیت ضد اجتماعی است که در این پژوهش مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
افرادی که به اختلال شخصیت ضد اجتماعی مبتلا هستند فاقد حس مسئولیت و درک اخلاقی هستند و توجهی به دیگران ندارند. رفتار آنها کم و بیش زیر سلطه نیازهای خود آنان است و به عبارت دیگر آنها فاقد وجدان هستند.
اختلال شخصیت ضد اجتماعی الگوی رفتاری خاصی است مشخص با شرارت، اعمال ضد اجتماعی، جنایی که در کودکی و اوایل نوجوانی شروع می شود و منجر به اختلالات شدید در خیلی از زمینه های زندگی مثل روابط خانوادگی، تحصیل، شغل، خدمت سربازی و ازدواج می گردد.
علام اساسی این اختلال عبارتند از: بی قراری، میدان توجه کوچک، نزاعهای مکرر که اغلب منجر به درگیری با افراد دیگر می شود، سابقه تحصیلی خراب، فرار از منزل، سابقه شغلی ناموفق، درگیری با پلیس، دروغگویی، هرزگی، بی مبالاتی در رفتار جنسی، همجنس خواهی، عدم احساس گناه، فقدان محبت، اضطراب، عدم وجود شرم و حیا و غیره.
شیوع اختلال شخصیت ضد اجتماعی میان نوجوانان بسیار دیده می شود. زیرا دوره نوجوانی مرحله حساسی از رشد یک انسان است و دوره نوجوانی در میان دوران رشد انسان، یکی از حقایق قطعی و غیر قابل سوال می باشد.
همانطور که در هر دوره جبر تاریخ جوی بوجود می آورد که باعث ظهور بعضی افراد می گردد، حوادث فرهنگی و اجتماعی نیز نوجوانی را به عنوان یک مرحله قطعی و مشخص در رشد انسان بوجود آورده است که زمینه ای است برای مطالعات وسیع.

اهداف تحقیق:
هدف از این تحقیق این است که بدانیم آیا از نظر زمینه های رفتاری و روانی وشخصیتی میان نوجوانان والد دار و بدون والد تفاوتی وجود دارد یا خیر؟
هدف دیگر این است که میزان شیوع اختلال شخصیت ضد اجتماعی را میان نوجوانان والد دار و بدون والد تعیین کنیم.
هدف دیگر این است که در صورت مشخص شدن تفاوتها، نتایج در اختیار موسسات و کسانی که در کار تعلیم و تربیت و آموزش نوجوانان هستند، قرار بگیرد تا گامی موثر باشد در تدوین برنامه های منظم برای رفع مسائل و مشکلاتی که ممکن است در میان نوجوانان وجود داشته باشد.

تعریف اصطلاحات عمومی:
– شخصیت: این اصطلاح را می توان تمامی سیستم تمایلات نسبتاً پایدار روانی و جسمی هر فرد تعریف نمود. تمایلاتی که نحوه تطابق وی را نسبت به محیط روانی- اجتماعی و مادی معین می سازد. (پورافکاری، ۱۳۲۱، ص ۱۱۰۶)
– اختلالات شخصیت: این اختلالات به صورت الگوهای ناسازگارانه، انعطاف ناپذیر بسیار عمیق و با ثبات در درک و برخورد با محیط و خود فرد تظاهر می کنند.

(همان منبع، ص ۱۱۰۷)
– اختلال شخصیت ضد اجتماعی: این اختلال با اعمال جامعه ستیزانه و جنایی مستمر مشخص است اما معادل جنایتکاری نیست بلکه ناتوانی برای تطابق با موازین اجتماعی است که شامل بسیاری از وجوه رشد نوجوانی و جوانی بیمار می گردد. (همان منبع، ص ۹۱)

چکیده پژوهش:
موضوع این پژوهش بررسی اختلال شخصیت ضد اجتماعی میان نوجوانان والد دار و بدون والد است. همانطور که می دانیم نوجوانی یکی از مراحل حساس دوران زندگی هر فرد محسوب می شود که مهمترین و اثرگذارترین جریانات در این دوره ح

ساس اتفاق می افتد که ممکن است زندگی یک فرد را تحت شعاع قرار دهد. در این پژوهش ابتدا به بررسی دوره حساس نوجوانی پرداخته شده است و رابطه میان نوجوان و خانواده بررسی شده و مشکلات دوره نوجوانی نیز بررسی شده است.
بعد از بررسی دوره نوجوانی، بزهکاری، علل آن و دیدگاه هایی در مورد بزهکاری بررسی شده است و عواملی که می تواند نوجوان را به سوی ب

زهکاری بکشاند.
اختلال شخصیت ضد اجتماعی، یکی از اساسی ترین مشکلاتی است که ممکن است یک نوجوان به آن مبتلا شود. اختلال شخصیت ضد اجتماعی، علائمی نظیر، بی احساسی مزمن، دروغگویی، دزدی، کلاهبرداری، انحرافات جنسی و غیره مشخص می شود که در این پژوهش به طور مفصل به آن پرداخته شده است.

در این پژوهش دو فرضیه مطرح شده است که میزان اختلل شخصیت ضد اجتماعی را میان نوجوانان تعیین می کند. برای اثبات فرضیه ها از پرسشنامه ۷۱ سوالی mmpi یا مینه سوتا استفاده شده است که سوالات مربوطه به آیتم اختلاف شخصیت ضد اجتماعی (pd) که شامل ۱۹ سوال بوده است، انتخاب شده و در اختیار نوجوان دختر پایه اول دبیرستان گذاشته شده است که نیمی از آنها دارای والد و سرپرست و نیمی دیگر بدون والد و سرپرست بوده اند. داده های به دست آمده از پرسشنامه با روش t استیودنت محاسبه شده اند و با t جدول در سطح ۰۵/۰ و با درجه آزادی بی نهایت مقایسه شده است و نتیجه اینکه t به دست آمده از t جدول کوچکتر شده یعنی فرضیه ما در این پژوهش رد شده است یعنی تفاوت معنی داری میان میانگین های دو گروه وجود ندارد.

تاریخچه نوجوانی:
برای قرن ها این تفکر وجود داشت که به محض اینکه کودکان به سنین ۶ یا ۷ سالگی می رسند می توانند مسئولیت های بزرگسالان را تقبل کنند و وارد بازار کار شوند. به غیر از قشر محدود ثروتمند، کودکان همراه بزرگسالان در مزارع و معادن کار می کردند و در میان جنگ حاضر می شدند. با صنعتی شدن جوامع از سپیده صبح تا شام در کارخانجات کار می کردند. تقریباً از ۱۵۰ سال قبل دوران کودکی به رسمیت ش

ناخته شد که توجه به حقوق کودک، روانشناسی کودک و اجباری شدن تحصیلات از نتایج آن است. شرایط اجتماعی و اقتصادی، پیشرفت تکنولوژی، پیدایش رشته های تعدد تحصیلی و تخصصهای جدید و طولانی شدن دوران تحصیلات در ابتدای قرن بیستم زمینه ای را ایجاد کرد که باعث شد به دوره نوجوانی توجه خاصی شود.
در اوایل قرن بیستم استانلی هال، به سبب تخصص و خصوصیات شخصی خود نخستین تئوریسین دوره نوجوانی گردید. استانل

ی هال (۱۹۲۴-۱۸۴۸) اولین دکترای روانشناسی را در امریکا کسب کرد و اولین روانشناسی است که روانشناسی بلوغ و نوجوانی را مطرح کرده است و دوره نوجوانی را به عنوان یک مرحله مشخص از رشد انسان تلقی کرده است و در مطالعات خود از روش های علمی استفاده کرده است وی اولین فردی بود که از روش پرسشنامه برای کسب اطلاعات عینی استفاده کرده است. به عقیده هال نوجوانی مرحله ای اس

ت که شخص تمام مراحل قبلی رشد را برای بار دوم در سطح پیچیده تری تجربه می کند. به عبارت دیگر موجود زنده در طول حیات مراحلی مشابه تاریخ تحول انسانی را طی می کند. با شروع نوجوانی در حدود چهارده سالگی سلسله اعمال جدیدی امکان پذیر می شود که هال آنرا «تولد دوباره» خواند. هال معتقد است که رشد انسان براساس برنامه از قبل تعیین شده و تحت تاثیر عوامل فیزیولوژیکی صورت می گیرد و تاثیر عوامل اجتماعی و محیطی را در این مورد کمتر می داند. وی معتقد است که نوجوانی مرحله خاصی در رشد است که قبلا از نظر روانشناسی و اجتماع نادیه گرفته شده بود. هال اصطلاح طوفان و

فشار را در نوجوانی به کاربرد و معتقد بود که در این دوره وجود طوفان و فشار اجتناب ناپذیر می باشد (اکبرزاده، ۱۳۷۶، ص ۴).
تعبیر نوجوانی به عنوان یک مرحله بحرانی، در اصل از فلاسفه یونانی، بخصوص ارسطو گرفته شده است اما کسی که برای اولین بار به شکل شایان توجهی بلوغ و بحران را بحران به طوفان، در آن یک انقلاب و زایش دوباره می بیند. (احدی و محسنی، ۱۳۲۲، ص ۱۴).
فروید، معتقد بود مراحل رشد روانی-

جنسی تابع وراثت و عوامل ژنتیکی می باشد. این تکامل نسبتاً مستقل از عوامل محیطی صورت می گیرد. بهترین مثال، عقده ادیپ است که آن را در همه جا و همه زمان ها یکسان می داند. فروید نز نوجوانی را به عنوان یک مرحله الزاماً سخت و طوفانی تلقی می نماید عقاید وی مطابق با نظریه رشد داخلی می باشد. (اکبرزاده، ۱۳۷۶، ص ۵)
مارگارت مید (۱۹۷۸-۱۹۰۱) بر روی افراد یک جزیره دور افتاده اقیانوس آرام مطالعاتی انجام داد، و نظریه متفاوتی را مطرح کرد. وی جریان ر

شد را بین مردم قبایل جزایر ساموآ آرام و بدون فشار یافت. (اکبرزاده ۱۳۷۶، ص ۵) روت بندیکت، بر روی اجتماعات زیادی مطالعه نمود. وی این طور نتیجه گیری کرد که مشکل اصلی نوجوانی، عدم مداومت و ناهماهنگی در اجتماعی شدن به عنوان بزرگسالان می باشد. منظور وی از مداومت و ناهماهنگی لزوم یادگیری یک سری رف

تارها، نقشها و گرایش های متفاوتی می باشد که برای بزرگسال شدن لازم است و با آنچه فرد در کودکی یاد گرفته است تفاوت دارد (همان منبع، ص ۶).
آلبرت بندورا، یکی از معروفترین روانشناسان، معتقد است، نوجوانی زمان طوفان و فشار اجتناب ناپذیر نمی باشد. در این دوره که امکان دارد مشکلات حقیقی نیز وجود داشته باشند. هر نوع مشکلی را باید به عنوان نتیجه تجارب محیطی در نظر گرفت، نه بعنوان نتیجه یک دوره سخت و اجتناب ناپذیر در رشد بشر (همان منبع، ص ۷).

نوجوانی:
نوجوانی به دوره ای اطلاق می شود که دوره‌ای انتقالی میان کودکی و بزرگسالی است. این دوره ابتدا با اجباری شدن آموزش رسمی، توسعه صنایع و رهایی کودکان و نوجوانان از کار کردن در مزارع و کارخانجات رسمیت یافت و در قرن بیستم در کشورهای صنعتی اهمیت ویژه ای پیدا کرد. مفهوم نوجوانی و تجارب مربوط به آن در فرهنگ‌های مختلف شکل های متفاوتی دارد. مثلا در جوامع دور افتاده ورود به بزرگسالی با تشریفات خاص و گاهی دردناک همراه است. (احدی و جمهری، ۱۳۷۸، ص ۸۱).
مرحله نوجوانی دوره ای است که در آن فرد، دارای جنبه های افراطی و اغراق آمیز در سلوک و رفتار خود می باشد و از مشخصات آن طوفان و فشار هیجانی است. ابتدا این تغییرات را جسمانی می دانستند ولی به تدریج روشن شد که رفتار دوره بلوغ بیش از آنکه ناشی از تغییرات جسمانی باشد تحت تاثیر عوامل محیطی قرار دارد. (احمدی، ۱۳۷۴، ص ۱۵)
تعریف دیگری نیز از نوجوانی به عنوان یک دوره بحرانی معمول شده است که حاصل پژوهشهای استرن و سایر روانشاسان آلمانی است. به نظر آنان، نوجوانی زمان کشف و آگاهی از ارزش های فرهنگی و معنوی است. به دلیل عدم تکامل شخصیتی و عدم تکامل شکل گیری نگرش شخصی نوجوان نسبت به زندگی، کشمکش ها و تعارض‌های ناشی از این آگاهی، دوره و حالتی منقلب و بحرانی را برای نوجوان به وجود می آورد. (احدی و محسنی. ۱۳۲۲ص ۱۵)
در جوامع صنعتی انتظار نمی رود که کودکان در کارهای تولیدی جامعه شرکت کنند و یا عهده دار مسئولیت های اجتماعی باشند. و با پایان کودکی نقش فرهنگی آنها دگرگون می شود. یعنی، کودکان در این جوامع با ورود به دوره نوجوانی، با

ید آموخته های کودکی را کنار بگذارند و نقش های جدیدی ایفا کند. این مسأله حتی در مورد نقش جنسی مصداق دارد، چرا که در برخی از جوامع، کودکان رفتار جنسی را نه تنها می آموزند، بلکه در این زمینه مورد تشویق قرار می گیرند. ولی در جوامع غربی کودکان چنین مجوزی ندارند و با شروع نوجوانی، بی درنگ باید نقش جنسی متناسب با فرهنگ خود را فرا بگیرند و در این حال، از محدوده خاصی خارج نشوند. (احدی، جمهری. ۱۳۷۸ ص ۸۰).
نوجوانی با تغییرات بیولوژیکی آغاز می شود. این

تغییرات در دختران از ۹ تا ۱۲ سالگی و در پسران ا

ز ۱۱ تا ۱۳ سالگی بروز می کند. این تغییرات بیولوژیکی با افزایش وزن وقد به طور ناگهانی بروز می کند. رشد سریع بدنی در این دوره تحت تاثیر هورمونهای غدد درون ریز، مخصوصا غده هیپوفیز قرار دارد. رشد بدنی ۳ تا ۴ سال طول می کشد و اوج آن در دختران ۱۲ سالگی و در پسران ۱۴ سالگی است. در طی این دوره ۱۵ تا ۲۰ سانتی متر بر قد و ۲۰ تا ۲۵ کیلوگرم بر وزن یک نوجوان افزوده می شود (احمدی.۱۳۷۴ص ۱۸)
تمام نوجوانان جهان تجربه ای کم و بیش مشترک دارند و آن عبارت است از تغییراتی که همزمان به رشد سریع قد و وزن (همانطور که یادآور شدیم)، قیافه ظاهری و نهایتاً بلوغ جنسی آنها منجر می شود و در ادامه بحث ابتدا تعریفی از بلوغ ارائه می دهیم، بلوغ مرحله ای از زندگی است که طی آن فرد به تکامل جنسی می رسد و درنتیجه از قابلیت تولید مثل برخوردار می شود. (احدی و جمهری. ۱۳۷۸ ص ۸۴).

نوجوان و خانواده:
ماهیت روابط خانوادگی در دوران نوجوانی کیفیت خاصی پیدا می کند. در دنیای معاصر، وقتی از نوجوان و خانواده وی صحبت می شود تصویر بخصوصی در ذهن اکثر مردم تداعی می شود. عده ای معتقدند که بخش عمده ای از تعارض میان والدین و نوجوان ناشی از مفهوم شکاف نسل است. شکاف نسل یعنی اختلاف عمیق میان ارزش ها و نگرش های دو نسل مختلف. بدیهی است که نوجوان و والدین میانسال، ارزش های مشابهی ندارند، تفاوت میان دو نظام ارزشی تا حدود زیادی به سن آنها مربوط می شود. طبیعی است که یک نوجوان بیشتر به آینده خود فکر می کند، در حالی که والدین میانسال درگیر حل و فصل مشکلات جاری و ملموستر زندگی هستند. نوجوانان آینده ای آرمانی را تجسم می کنند، در حالی که والدین با مشکلات واقعی زندگی دست به گریبان هستند. شکاف نسل گاهی ممکن است ذهنیت هر دو ن

سل را تحت تاثیر قرار دهد، مثلا به علت تحولات چشمگیر فرهنگی، اجتماعی و صنعتی نوجوانان امروزی آزادی خواهترند و برای حقوق فردی و اجتماعی، از جمله نقش زن اقلیت‌های نژادی ارزش بیشتری قائلند. قابل ذکر است که از بسیاری جهات نوجوان ها و والدین شان شبیه به هم می اندیشند. برخی از تحقیقات نشان داده است که بسیاری از نوجوانان در مورد رشته تحصیلی و انتخاب در حالی که در مورد طرز پوشش، نوع سرگرمی های اجتماعی، زبان محاوره ای و انتخاب سبک موسیقی عمدتاً از همسالان تبعیت می کنند. با وجودی که گهگاه در مورد همین مسایل سلیقه‌ای و به ظاهر پیش پا افتاده اختلاف میان آنها بالا می گیرد،

ولی در مورد مسائل عمده تر زندگی میان آنها شباهت فکری و ارزشی بیشتری وجود دارد (سلیگمن، کارول. ک و همکاران. ۱۹۹۱ ص ۴۵۰).
گاهی گفته می شود که اکثر نوجوانان مایل نیستند که وقت خود را در کنار والدین سپری کنند و تمایل شدیدی به معاشرت با همسالان خود دارند. به همین دل

یل آنها به تدریج از والدین خود فاصله می گیرند و برای آنها ارزش و احترام لازم قائل نیستند. یافته های اخیر نشان می دهد که این نوع طرز تلقی تا حدودی غیر منصفانه و حتی غیر منطقی است، چرا که برخلاف باور بعضی از مردم، بسیاری از نوجوانان به والدین خود دلبستگی عمیقی دارند. (همان منبع، ص ۴۴۹).
برخی از روانشناسان معتقدند که خودمختاری نوجوان دو جنبه دارد: خودمختاری هیجانی و خودمختاری رفتاری . برای رسیدن به خودختاری هیجانی، نوجوان باید به تدریج به عواطف خود متکی و از میزان نیاز او به تایید و حمایت والدین و بزرگسالان کاسته شود. خود مختاری رفتاری مستلزم این است که نوجوان امور زندگی خود را شخصاً به ع

هده و درباره مسائل جاری زندگی تصمیم‌گیری کند. بدیهی است که وقتی نیاز به خودمختاری در هم دو جنبه بیشتر شود، تعارض میان نوجوان و والدین افزایش می یابد. مثلا، استاین برگ در یک تحقیق نتیجه گرفت که پسران نوجوانی که در روابط خانوادگی ابراز وجود بیشتری می کنند، با والدین خود نیز بحث و جدل بیشتری دارند. (همان منبع. ص ۴۵۰).

طبقه بندی مشکلات نوجوانان:
دوره نوجوانی یکی از بحرانی ترین دوران زند

گی فرد است. یعنی گذشتن از مرز کودکی و وارد شدن به مرحله جدیدی است. ورود به نوجوانی فرد را با مشکلات فراوانی دست به گریبان می سازد. بررسی این مشکلات مستلزم بررسی همه جانبه نسلی است که در حال دگرگونی عمیق شخصیتی است و برای سازگاری از هیچ تلاش دریغ نمی کند. می توان مشکلات نوجوانان را به ۵ دسته زیر تقسیم کرد: ۱) اختلال در تصویر بدنی ۲) بحران خودشناسی ۳) مشکل اجتماعی شدن ۴) مسائل جنسی ۵) بیماری های روانی (اشکوری. ۱۳۷۵ ص ۳).
با انجام چند تحقیق در زمینه مشکلات نوجوانان ایرانی، مسائل آنها به صورت زیر طبقه بندی شده است:
۱) دشواری های مالی ۲) دشواری های تحصیلی ۳) دشواری های ناشی از تعارضات گذشته و حال ۴) دشواری‌های ناشی از مناسبات خانوادگی ۵) دشواری های ناشی از تمایلات جنسی ۶) اعتیاد نوجوانان ۷) دشواری ایام فراغت ۸) اضطراب ها و نگرانی ها (پژوهش هایی درباره نسل جوان، انجمن اولیا و مربیان. شماره ۵ ص ۲۵)
با جمع بندی مشکلاتی که در دوره نوجوانی مطرح است می توان مشکلات آنها را به صورت زیر تقسیم و طبقه بندی کرد:
۱) بحران بلوغ و مسائل ناشی از تحولات آن ۲) بحران هویت و سردرگمی نوجوانان ۳) مشکل مناسبات و روابط نوجوانان با والدین وهمسالان ۴) تحول ارزش ها در نوجوانان ۵) مشکلات تحصیلی ۶) مشکلات مالی و شغلی ۷) مشکلات اوقات فراغت ۸) مشکلات جنسی ۹) بزهکاری ها ۱۰) اعتیاد ۱۱) مشکلات ناشی از معلولیت و نقایص بدنی ۱۲) مشکلات ناشی از بیماری های روانی. (احمدی. ۱۳۷۴ ص ۵)
بزهکاری:
مسئله بزهکاری و انحراف نوجوانان از دیرباز در جوامع بشری مورد توجه اندیشمندان بوده است. همزمان با گسترش انقلاب صنعتی و گسترش دامنه نیازمندی ها، محرومیتهای ناشی از عدم امکان برآورده شدن خواسته ها و نیازهای زندگی موجب گسترش شدید و دامنه دار فساد، عصیان، بزهکاری، سرگردانی، دزدی و انحراف جنسی و غیره در نوجوانان شده است. اندیشمندان و دانشمندان علوم اجتماعی، روان شناسی، روانپزشکی، آموزش و پرورش و جرم شناسی، در راستای شناسایی علل و یافتن راه حلی جهت پیشگیری از انحرافات نوجوانان به پژوهش پرداخته اند. اندیشمندانی که آگاهی چندانی از شخصیت اجتماعی انسان نداشتند علل کمبودهای افراد را به تفاوت های بدنی و جغرافیایی نسبت می دادند و بر این باور بودند که یا عناصر شخصیت هر کس در سرشت، ساختمان بدنی و بخصوص در اعصاب یا غده های وی نهفته است و یا به تایید عوامل طبیعی و جغرافیایی اعتقاد داشتند. اما این اندیشمندان به نقش رفتار گروهی و به خصوص یادگیری، در تسهیل حیات انسانی توجه نداشتند. (احدی و محسنی، ۱۳۲۲ ص ۱۶۷).
در اکثر کشورهای جهان کلمه بزهکار به فرد ۱۳ الی ۱۸ ساله ای اطلاق می شود که مرتکب عمل خلاف قانون شده باشد. از آنجا که واژه بزهکاری یک اصلاح حقوقی و قانونی است تا یک مفهوم روانشاختی، عملی که در یک زمان، مکان و فرهنگ خاص بزه تلقی می شود، ممکن است مکان یا فرهنگ مجاز یا مشروع باشد. ارتکاب به برخی از اعمال نظیر دزدی، قتل، مصرف مواد و تجاوز به عنف و حمله های تعرض آمیز برای همه گروه‌های سنی جرم یا جنایت محسوب می شود؛ اما مبادرت به برخی اعمال نظیر گریز از مدرسه، فرار از منزل و یا حتی مصرف سیگار در مورد بزرگسالان بلامانع است، در حالی که همین اعمال در نوجوانان بزه محسوب می شود.

این گونه رفتارها را می توان بزه های ویژه یا موقعیتی نامید. طبق آمارهای موجود در بسیاری از کشورهای جهان درصد بزهکاری با تغییرات سنی افزایش یا کاهش نشان می دهد. (احدی و جمهری، ۱۳۷۸ ص ۱۸۳).
در سال های اخیر درصد موارد بزهکاری دختران و پسران به یکدیگر نزدیک تر شده است، اگرچه هنوز پسران درصد عمده ای از بزهکاران را تشکیل می دهند (همان منبع. ص ۱۸۴).
همانطور که در بالا گفتیم بزهکاری در نوجوانان رواج زیادی دارد. زمانی که نوجوان سعی در باز کردن گره های کودکی می کند، اغلب احساس شکست و ناکامی را تجربه می کند زیرا از نظر منطقی و اصولی قادر به انجام آن نخواهد بود، در نتیجه از نظر عاطفی و احسا

سی، احتمالاً نگرش های منفی نسبت به والدین در وی ایجاد می شود و کلا احساس تنهایی و بیگانگی می کند که پیامد آن پناه بردن به رفتارهای ناهنجار، فرار از منزل و یا پذیرفتن الگوهای بزهکارانه است. به بیان دیگر نوجوان به تدریج نسبت به خانواده احساس بیگانگی می کند و کمتر تحت تاثیر آموزش و راهنمایی خانواده قرار می گیرد. و برای خود در جستجوی یک خرده فرهنگ و پیوستن به آن بر می آید. (نوابی نژاد. ۱۳۶۵ ص ۱۴).
به طور کلی اگر بخواهیم بزه، بزهکار و بزهکاری را تعریف کنیم، به نظر می رسد تعاریف زیر جامع تر و مورد قبول تر هستند. در جرم شناسی پدیده های بزه و بزهکار و بزهکاری را به عنوان سه رکن اصلی در نظر می گیرند بزه نخستین پدیده ای است که با تجمع افراد به دور یکدیگر تظاهر می کند زیرا گرد آمدن افراد، برخوردهای گوناگونی را به وجود می آورد که غالباً به نفع افراد در جامعه نیست. به ناچار واکنش جامعه در برابر سرپیچی آنان از مقررات «مجازات» است. بنابراین هر عملی که درجامعه قوانین را نقض کند و مجازات در پی داشته باشد، «بزه» نامیده می شود. (ستوده. ۱۳۱۹ ص ۷۰).
بررسی های جرم شناسی نشان می دهد که هر معلولی، علتی دارد و هیچ چیز به خودی خود به وجود نمی آید. بنابراین هم جرمی هم دارای علل سازنده ای است که بر روی فرد اثر می گذارد و او را به سوی ناسازگاری و نابهنجاری سوق می دهد. پیامد این سوق دادنها، ارتکاب جرم و خطا است و خاطی را به یک تعبیر «بزهکار» می نامند. (همان منبع. ص ۷۱).
بزهکاری، مجموعه ای ازجرایمی است که در یک زمان و مکان معینی به وقوع می پیونددد. به همین سبب، زمانی که این پدیده مورد بررسی قرار می‌گیرد، در حقیقت کلیه پدیده های اقتصادی، فرهنگی، بهداشتی و سیاسی و مذهبی، خانوادگی و … را در جامعه شامل می شود. ژامبو مرلن می نویسد: بزهکاری پدیده ای است که بدون توجه به بزهکار می توان آن را مورد بررسی قرارداد و تراکم جرم اهمیت گونه های مختلف جرایم، تغییرات اجتماعی جرایم از نظر مکان، زمان، نژاد، مذهب و … دقیقاً تحقیق کرد. در ایران بزهکاری به کلیه جرای

می گفته می شود که در صورت ارتکاب، به موجب قوانین قصاص، دیات، حدود و تعزیرات دارای مجازات هستند. در نظام جزایی گذشته ایران، بزهکاری شامل مجموع جنایات و خلافهای ارتکابی بوده است. (همان منبع. ص ۷۲).

اختلالات شخصیت:
چگونه می توان کسانی را که همواره نسبت به دیگران به دیده سوءظن می نگرند و یا به تمام محرک های محیطی بی اراده و بدون مقاومت پاسخ می‌دهند، یا بی دلیل به همه کس حتی به افراد نزدیک و صمیمی خوددروغ می‌‌گویند و یا در کم

ال بی نیازی حقه بازی و کلاهبرداری می کنند، را توصیف کرد. این افراد درک صحیحی از واقعیت داشته، دچار ترسهای بی دلیل و اضطراب دائمی نیستند و از دردهای خیالی و یا حتی واقعی که علت آنها روانی- فیزیولوژیایی است رنج می نمی برند. با این وجود آنها از نظر دیگران ممکن است عجیب، غیر معمول و مغایر با اصول اخلاقی باشند. (آزاد. ۱۳۷۸ ص ۲۷۷).
افرادی که بیهوده تقلب می کنند و بی دلیل در

وغ می گویند برای تشخیص وضعیت دشواری فراهم می آورند. افرادی که همیشه نسبت به مقاصد دیگران شک دارند، همین طور هستند و کسانیکه همواره به هرگونه عمل تحریک آمیز، صرف نظر از منبع یا شدت آن به صورت انفعالی پاسخ می دهند همین گونه هستند. این گونه افراد را به سختی می توان روان پریش دانست زیرا آنها تسلط خوبی بر واقعیت دارند. این افراد لزوماً تحت سلطه ترس های ناموجه، مشکلات جنسی، اعتیادها و موارد مشابه نیز قرار ندارند. با این حال رفتارهای آنها برای مشاهده گران غیر عادی، منحرف و یا نابهنجار به نظر می رسد. به نظر می رسد که رفتارهای آنها ناشی از اختلالات شخصیت است به طوری که توانایی عملکرد آنها را در بسیاری از زمینه ها مختلف می کند (دیوید آل و همکاران، ۱۹۰۹، ص ۳۲۸).
افرادی که برای مقابله با فشارهای روانی زندگی و روزمره، از انواع معین رفتارها و افکار ناسازگارانه ویا نامناسب استفاده می کنند، از اختلالات شخصیتی رنج می برند. هرچند که چنین افکار و رفتارهایی گاهی برای هر کس اتفاق می افتد، آنها در افراد مبتلا به اختلالات شخصیت به الگوهای منظم و دائمی تبدیل می شوند. این افکار آنقدر شدید هستند که مانع عملکرد موثر شخص می شوند. با این همه افراد مبتلا به اختلالات شخصیت تصور می کنند که مشکلی ندارند. اختلال ممکن است موجب عدم رضایت یا غمگینی نشود اما برای افرادی که با آنها زندگی یا کار می کنند مشکلاتی به همراه می آورد. این افراد در خطر ابتلا به سایر اختلالات روانپزشکی هستند. (کارن جی و همکاران. ۱۹۹۷ ص ۷۸).
با توجه به مقدمه بالا، برای شروع بحث بعدی، ابتدا شخصیت را تعریف کرده و مفهوم اختلال شخصیت را بررسی می کنیم و به دنبال آن طبقات و انواع اختلالات شخصیت را تک تک مورد بررسی قرار دهیم. شخصیت عبارت است از سبکهای ویژه ای که هر فرد در فکر کردن و رفتار کردن دارد. به عبارت دیگر نحوه خاص فکر کردن و رفتار کردن هر فرد منعکس کننده شخصیت وی است. (آزاد. ۱۳۷۸ ص ۲۷۸).
مقصود از اختلالات شخصیت، الگوهایی از رفتار غیر انطباقی است. هنگامی که ویژگی های شخصیت چنان انعطاف ناپذیر و غیر انطباقی

شوند که کارکرد خود را به میزان چشمگیری مختل کنند، در این صورت به اختلالهای شخصیت تبدیل می شوند. اختلالات شخصیت در واقع شیوه های نارسا و نامناسبی برای حل مسأله و کنار آمدن با فشار روانی هستند. که اغلب در اوایل نوجوانی بروز می کنند و در سراسر بزرگسالی ادامه می یابند. (اتکینسون و همکاران. ۱۹۰۴ ص ۲۳۴).
اختلالات شخصیت در صورتی پیش می آیند که ادراکات، افکار و نحوه ارتباط فرد ناسازگارانه و انعطاف ناپذیر باشد و باعث اشکال عمد ای در روابط اجتماعی و عملکرد حرفه ای و یا باعث تنش ذهنی و درونی گردد. اختلالات شخصیت در دوران بلوغ کاملا مشهود است. این اختلالات میان نوروزها و سایکوزها قرار دارند. (احمدی، ۱۳۷۴، ص ۲۲۳).
اختلالات شخصیت همراه اینک عملکردهای شخصی و اجتماعی فرد را مختل می سازد، برای اطرافیان وی نیز منبع استرس منفی است. (ستوده، ۱۳۱۹، ص ۱۱۸).
برخلاف مبتلایان به اختلالات عاطفی یا اضطرابی افراد مبتلا به اختلالات شخصیت معمولا ناراحتی یا اضطرابی احساس نمی کنند. انگیزشی برای تغییر رفتار خود نشان نمی دهند و برخلاف افراد اسکینزوفرنیایی تماس خود را با واقعیت از د

ست نمی دهند و نابسامانی چشمگیری در رفتارشان مشاهده نمی شود. (اتکینسون و همکاران، ۱۹۰۴، ص ۲۳۴).
عوامل سرشتی، خانوادگی و محیطی: عوامل سرشتی که در دوران کودکی شناخته شده اند ممکن است با بروز اختلال شخصیت در بزرگسالی رابطه داشته باشد. مثلا کودکانی که از نظر سرشتی ترسو هستند ممکن است مبتلا به اختلال شخصیت دوری گزین گردند. سابقه اختلال سلسله اعصاب مرکزی در دوران کودکی و نشانه های خفیف عصبی در شخصیت های ضد اجتماعی و مرزی بیشتر است. کودکان مبتلا به اختلال عملی جزئی مغز (MBD) ممکن است بعدها آسیب پذیری بیشتری در مقابل اختلالت شخصیت بخصوص نوع ضد اجتماعی داشته باشند. برخی از اختلالات شخصیتی ممکن است از ضعف انطباق والدین ناشی شود. یعنی ضعف هماهنگی میان مزاج و روش های تربیت کودک. مثلا کودکی مضطرب که به وسیله مادری همان اندازه مضطرب بزرگ می شود. بیشتر نسبت به احتمال شخصیتی آسیب پذیر تر است تا زمانی که چنین کودکی توسط مادری آرام تربیت شود.
عوامل فرهنگی نیز ممکن است نقشی در اختلالات شخصیتی داشته باشند، همانطور که عوامل محیطی در آن نقش دارند. مثلا فرهنگهایی که پرخاشگری را تشویق می کنند ممکن است ناخواسته اختلالات شخصیت پارانوئید و ضد اجتماعی را تقویت کرده و در آن سهیم باشند. یک بچه کوچک فعال اگر در آپارتمان کوچکی نگاه داشته شود ممکن است بیش فعال به نظر برسد اما در یک خانه بزرگ که با باغچه‌ای بزرگ هم دارد ممکن است طبیعی به نظر برسد. (همان منبع، ص ۴۸۵).

-اختلال شخصیت دوری گزین (اجتنابی):
افراد مبتلا به اختلال شخصیت دوری گزین نس

بت به ترک شدن بی نهایت حساس هستند و به همین دلیل ممکن است به زندگی بدون روابط روی آورند با این وجود این افراد خجالتی اند و غیر اجتماعی. در ICD-10 این بیماران به نام اختلال شخصیت مضطرب طبقه بندی شده اند. (هیگارد. ۱۹۲۷ ص ۴۹۸).
هسته اصلی این اختلال دوری گزیدن از مردم، تجربه های جدید و حتی تجربه های قبلی است. این اختلال غالباً ترکیبی است از یک ابراز ترس احمقانه با یک میل شدید برای مورد پذیرش و محبت واقع خشدن. افراد مبتلا به این اختلال تمایل شدیدی برای روابط اجتماعی یا فعالیت های جدید دارند اما ممکن است به دلیل ترس از عدم قبول

و مورد پذیرش واقع شدن بی میلی خاصی برای روابط اجتماعی نشان دهند. مگر آنکه تضمینی قوی برای پذیرفته شدن بدون انتقاد به دست بیاورند. آنها بسیار خجالتی و کمرو به نظر می رسند. آنها ممکن است موارد ساده و بی ضرر را به عنوان تمسخر و استهزاء نسبت به خود تعبیر کنند. (آزاد. ۱۳۷۸ ص ۳۰۸).
ملاک های تشخیص این اختلال عبارتند از:
– علائم مستمر اضطراب.
– احساس ناکارائی اجتماعی، فقدان جذابیت، حقارت.
– اشتغال ذهنی با طرد شدن از اجتماع.
– میل به اجتناب از روابط مگر پذیرفته شدن قطعی باشد.
– محدودسازی، سبک زندگی به دلایل فوق.
این اختلال شخصیت عمدتاً شبیه خجالتی بودن در ابعاد فوق العاده است. تشخیص های افتراقی عبارتند از: فوبی اجتماعی، اختلال اضطراب منتشر، افسردگی. (رایت و همکاران، ۱۹۸۱ ص ۱۷۵)
همه‌گیر شناسی:
شیوع اختلال شخصیت دوری گزین ۱ تا ۱۰ درصد است و طبق تعاریف فوق شایع است در مورد الگوی پخش جنسی یا خانوادگی این اختلال اطلاعاتی در دست نیست. نوزادانی که جزو مزاج ترسو طبقه بندی می شوند احتمالا بیشتر مستعد این اختلال هستند. (کاپلان. ۱۹۲۷ ص ۴۹۹).
درمان: درمان روانی افراد مبتلا به اختلال شخصیت دوری گزینی بستگی به برقراری اتحاد با درمانگر دارد. با پیدایش اعتماد، درمانگر برخورد پذیراتری را نسبت به ترس های بیمار، بخصوص ترس از ترک شدن نشان می دهد. نهایتاً درمانگر بیمار را تشویق می کند به بازگشتن میان مردم و روبه شدن با آنچه وی را تحقیر و طرد می کند. اما درمانگر باید در تجویز تکالیف مهارت های اجتماعی احتیاط کند، چون شکست بیمار موجب تشدید عدم احترام به نفس وی خواهد شد. گروه درمانی ممکن است سبب شود تا بیمار حساسیت خود را نسبت به طرد شدن بر روی خود و دیگران مشاهده نماید. (همان منبع، ص ۵۰۰).

– اختلال شخصیت وابسته:
افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته به طور مشخص برای احتیاجات خود بر دیگران متکی هستند. از دیگران توقع دارند که مسئولیت مسائل مهم زندگی آنها را بر عهده بگیرند، فاقد اعتماد به نفس اند ودر تنهایی احساس ناراحتی شدیدی می کنند. (کاپلان، ۱۹۲۷،ص ۵۰۰).
ویژگی اصلی این شخصیت وابسته، درگیری با مسئله پذیرفته شدن از سوی دیگران است. برای رسیدن به این مقصود به دیگران اجازه می دهند تا تصمیمات عمده را برایشان اتخاذ کنند. افراد مبتلا به این اختلال غالباً تسلیم خواسته ها،

باورها و تصمیم گیری های همسر، والدین و یا دوستان می شوند. آنها تمایلات و خواسته های دیگران را بر خواستها و تمایلات خود ترجیح می دهند و به دلیل وابستگی شدید به دیگران می ترسند که اگر خواستهای خود را بازگو کنند روابطشان را به مخاطره بیافتد. (آزاد، ۱۳۷۸، ص ۳۰۹).
این افراد معمولا به خاطر ترس از رها شدن بهره

کشی جسمی و یا روانی زیادی را تحمل می کنند و به همین خاطر زمانی که برای مدت کوتاهی تنها می شوند

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.