مقاله وحدت در اجتماع


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله وحدت در اجتماع دارای ۲۹ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله وحدت در اجتماع  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله وحدت در اجتماع،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله وحدت در اجتماع :

وحدت در اجتماع

وحدت و یکپارچگى مسلمانان و لزوم اتحاد و اتفاق کلمه میان ایشان بلکه ضرورت توحید کلمه بر محور کلمه توحید براى همه موحدان و خداپرستان روى زمین، از تعالیم و آموزشهاى اساسى آیین اسلام و از اصول فرهنگ قرآنى است.

و بر همین اساس، قرآن کریم یکى از عمده ‏ترین و سازنده ‏ترین اهداف رسالت رسول اکرم صلى الله علیه و آله را تالیف قلوب و ایجاد انس و تفاهم به جاى خصومت و دشمنى بیان مى‏دارد و اگر کسى در تاریخ، به دیده عبرت بنگرد این معنى را از شاهکارهاى رسالت محمدى‏ صلى الله علیه و آله مى‏یابد.

«واعتصموا بحبل الله جمیعا ولاتفرقوا»
همگى به حبل و رشته خداوندى چنگ بزنید و پراکنده نگردید.
بعد از رحلت پیامبر عظیم ‏الشان اسلام اوصیاى معصوم او کوشیدند تا آن وحدت و یکپارچگى را حفظ کنند و آنان از حقوق شخصى خویش چشم پوشیدند و در طول تاریخ، دانشمندان مصلح و همه تلاشگران راستین انسانیت، هم خودشان از عوامل اختلاف و تجزیه گریختند و از دامن زدن به آتش خصومت ‏بین مسلمانان، برکنار زیستند و هم دیگران را به اتحاد و تفاهم فراخواندند.
ما مسلمانان به این آیه زیباى قرآن، بیشتر باید بیندیشیم:

«فتقطعوا امرهم بینهم زبرا کل حزب بمالدیهم فرحون‏»
اهل کتاب و پیروان ادیان آسمانى و اتباع رسولان الهى، گروه، گروه شدند، ضد و دشمن هم گشتند و هر یک به آنچه نزد اوست‏ خرسند و شادمان گردیدند. (المؤمنون /۵۳)
طرح اندیشه «وحدت جهان اسلام‏» یکى از مشغولیت‏ هاى فکرى دیرینه و اساسى حضرت امام (ره) بود که او در طول دوران فعالیت اجتماعى – سیاسى خود چه قبل ازپیروزى «انقلاب‏» اسلامى و چه بعد از آن لحظه ‏اى از آن غفلت نورزید. وفادارى صادقانه امام به «وحدت‏» نه تنها او را به برجسته‏ ترین شخصیت انقلابى جهان اسلام تبدیل نمود، بلکه او توانست در میان فرقه ‏هاى اسلامى مختلف نیز جایگاه بس رفیعى کسب نماید.
استراتژى مبارزاتى امام (ره); درجهت ایجاد بستر و شرایط لازم براى تحقق وحدت و همیارى در جهان اسلام، اصولا روى دو محور عمده تمرکز یافته است:
«حرکت فکرى – فرهنگى‏» و «حرکت‏ سیاسى – عملى‏». امام (ره) با توجه به مراحل مبارزه، «تعلیم وتربیت‏» سیاسى را زیربناى حرکت ‏سیاسى دانسته و اولین وظیفه مردم را در تحقق و توسعه، امر «تبلیغ‏» و «تعلیم‏» قرار داده است.
در این زمینه امام خمینی (ره) فرموده اند:
«;وظیفه ما این است که از حالا براى پایه ‏ریزى یک دولت‏ حقه اسلامى کوشش کنیم، تبلیغ کنیم، تعلیمات بدهیم، هم‏فکر بسازیم، یک موج تبلیغاتى و فکرى بوجود آوریم تا یک جریان اجتماعى‏ پدید آید و کم ‏کم توده‏ هاى آگاه، وظیفه‏ شناس و دیندار در نهضت ‏اسلامى متشکل شده قیام کنند و حکومت اسلامى تشکیل دهند. تبلیغات و تعلیمات دو فعالیت مهم و اساسى ماست;‏»
امام خمینى (ره) به عمق نقش اجتماعات دینى چه در بعد اندیشه ‏سازى و چه در بعد اجتماع ‏سازى به خوبى پى‏برده بود. او اجتماعات و مراسم دینى را صرفا به منظور کاربرد تعلیمى و آموزشى آن در مقولات فکرى، مورد تشویق قرار نمى‏دهد بلکه مهم‏تر از آن به نقش اجتماع ‏سازى و شکل ‏دهى روابط اجتماعى جدید از طریق گردهمایى‏ها و نیز آگاهى یافتن مسلمین از قدرت و نیروى ارادى و انسانى‏شان هم اشاره دارد. به همین جهت است که «روز قدس‏» به عنوان سمبل وحدت جهان اسلام که پیام انقلابى و ضد استعمارى هم دارد از سوى ایشان در سطح جهان اسلام پیشنهاد

گردید و همچنین بزرگداشت «هفته وحدت‏» میلاد حضرت رسول (ص) (از ۱۲ ربیع الاول به روایت اهل تسنن تا ۱۷ ربیع الاول) مورد حمایت وى قرار گرفت; چه این‏که از دیدگاه او روند وحدت بین مسلمین، ضرورت ایجاد سمبل‏ها و نهادهاى تازه ‏اى را مى‏طلبد که فراتراز زمان و مکان قرار دارد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در رابطه با هفته وحدت فرموده اند:

اگر امروز بشریت متوجه این رحمت‏ بشود – رحمت وجود اسلام، رحمت تعالیم نبوى، این سرچشمه جوشان” وحدت” و آن را بیابد و خود را از آن سیراب کند، بزرگترین مشکل بشر برطرف خواهد شد. اگر چه همین امروز هم، تمدنهاى موجود عالم، بلاشک از تعالیم اسلام بهره ‏مند شده ‏اند و بدون تردید آنچه از صفات و روشهاى خوب و مفاهیم عالى در بین بشر وجود دارد، متخذ از ادیان الهى و تعالیم انبیاء و وحى آسمانى است و بخش عظیمى از آن، به اسلام متعلق است، لیکن امروز بشر به معنویت و صفا و معارف روشن و حق و دلپذیر اسلام – که هر دل با انصافى آن معارف را مى‏پذیرد و مى‏فهمد – نیازمند است. لذاست که دعوت اسلامى در جهان، طرفدار پیدا کرده است و بسیارى از غیر مسلمین هم دعوت اسلامى را پذیرفته ‏اند.

وحدت در جامعه اسلامی
از اولین اقداماتی که رسول گرامی اسلام(ص) بعد از تشکیل حکومت اسلامی در شهر مدینه انجام داد و به وسیله آن آیین آسمانی خود را تقویت کرد، همبستگی مسلمانان در ظاهر و باطن بود.
آن حضرت مسلمانان را همچنان که در ظاهر به گرد پرچم اسلام جمع شده بودند و همه آنان لا اله الا الله گویان در اطراف پیامبر حلقه می زدند، دلها و باورهایشان را نیز با اسلام و کلمه توحید به هم نزدیک کرد و روح برادری و همدلی را بر وجود آنان دمید و به این ترتیب ، از سویی همبستگی ملی مسلمانان کامل شد و از سوی دیگر خطر تفرقه ، یکی از مهمترین خطراتی که این آیین جهانی را تهدید می کرد و بیم آن می رفت که جمعیت نوپای مسلمانان را پراکنده کند، از میان برداشته شد.
اعلام همبستگی میان مسلمانان با اجرای برنامه عقد اخوت از سوی پیامبر عظیم الشان اسلام که از سوی خداوند متعال ماموریت یافته بود، به نحو شایسته ای پایان پذیرفت.
آن حضرت به این وسیله میان یاران و هواداران خویش پیمان برادری جاری کرد و در محفل انسی که تشکیل یافته بود، به مسلمانان فرمود: هر یک از شما با یک نفر از مسلمانان پیمان اخوت ببندد.
مورخان اسامی افرادی را که در محفل اخوت با یکدیگر پیمان برادری بستند ثبت کرده اند. رسول اکرم آن روز طرفین عقد را خودش تعیین می کرد و خطاب به تک تک مسلمانان می فرمود: فلانی! تو برادر فلانی هستی! سیره نویسان در حاشیه این مراسم سرنوشت ساز گزارش کرده اند که : کار اخوت به پایان رسیده بود.
ناگهان علی ع با چشمان اشکبار عرض کرد: یا رسول الله! یاران خود را با یکدیگر برادر کردی ولی میان من و یک نفر از مسلمانان عقد اخوت جاری نکردی! پیامبر به علی ع فرمود: یا علی! انت اخی فی الدنیا و اخی فی الاخره. علی جان! تو در دنیا و آخرت برادر من هستی. به این ترتیب ، پیام قرآنی همبستگی را در قالب «انما المومنون اخوه»

از شهر مدینه به سرتاسر جهان و تمام نسلهای آینده اعلام کرد. به مناسبت اهمیت این پیام قرآنی و ضرورت همبستگی مسلمانان عالم بویژه امت اسلامی ایران ، شیوه های حفظ همبستگی در پرتو قرآن را در این نوشتار پیگیری و موارد اهم آن را بررسی می کنیم.
پیروی از پیامبر و اهل بیت

یکی دیگر از شیوه های کلام الهی برای حفظ وحدت و همبستگی تمسک به ولایت و امامت اهل بیت است. عشق به اهل بیت ، الگوبرداری از سیره اخلاقی و رفتاری آنان ، یادآوری فضایل و مناقب علی ع و پیشوایان معصوم بعد از آن حضرت از جمله سفارش های قرآن در زمینه همبستگی امت اسلام است.

امام باقردر تفسیر آیه «به ریسمان الهی تمسک کنید و پراکنده نشوید»، می فرماید: آل محمد (صلی الله علیه وآله) همان حبل الله متین است که خداوند امر کرده مردم به آن تمسک کنند و امام کاظم فرمود: علی بن ابی طالب (علیه السلام) همان حبل الله متین است.

همچنان که در برخی روایات حبل الله به قرآن تفسیر شده است. طبق این بینش ، فرمان خداوند در پیروی و تمسک به قرآن و اهل بیت در این آیه با کلام نبوی در آخرین لحظات زندگی پربارش توضیح داده شده است که آن حضرت وصیت کرد: من در میان شما ۲ امانت ارزشمند می گذارم ، کتاب خدا و عترتم که اهل بیت من هستند و آن دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا این که در کنار حوض کوثر به نزد من آیند، مادامی که به آن دو تمسک می کنید، هیچ گاه گمراه نخواهید شد.

ترغیب به گردآمدن مردم در حول رهبری آل محمد (صلی الله علیه وآله) ، یکی از شیوه های قرآنی است که آنان را از تفرقه و تشتت دور نگه می دارد و به وحدت و یکپارچگی نزدیک می کند.
حضرت فاطمه زهرا در این رابطه فرمود: خداوند متعال اطاعت ما اهل بیت را مایه نظم و آرامش و امانت و رهبری ما را برای جلوگیری از تفرقه و جهاد را برای حفظ عزت اسلام قرار داد.
آیات تطهیر، مودت ذی القربی ، اکمال ، ابلاغ ، منزلت ، مباهله و هل اتی بیانگر همین شیوه قرآن درخصوص همبستگی بر محور محمد و آل محمد (صلی الله علیه وآله) است. اگر ما بتوانیم اهل بیت را به عنوان الگوهای ممتاز انسانیت و مروجان کامل ترین معارف بشری در عرصه جامعه مطرح کنیم و به عموم بشناسانیم ، نوعی وحدت و همبستگی ارزشمندی تحت پرچم اهل بیت در میان پیروان و مشتاقان فضیلت و کرامت ایجاد خواهد شد.
خداوند متعال درباره محوریت ارزشهای الهی و رهبری پیامبر اسلام و اولیای خدا میفرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید! و پیامبر خدا و کسانی را که از میان شما صاحبان امر هستند، اطاعت کنید و هر گاه در موضوعی اختلاف داشتید، به خدا و رسول عرضه کنید و از آنان داوری بخواهید.»
به این ترتیب ، خداوند متعال در قرآن کریم وحدت بر محور رهبری خدا و رسول و جانشینان آن حضرت را عامل حفظ همبستگی و اتحاد مردم معرفی می کند. حتی در سوره انفال ، پی آمد فاصله گرفتن از پیامبر(صلی الله علیه وآله) و رهنمودهای حیاتبخش آن بزرگوار را موجب اختلاف و تشتت و خواری مردم قلمداد می کند و با تاکید بیشتری بر این عامل همبستگی پای می فشارد و می فرماید: «از خدا و پیامبرش اطاعت کنید و نزاع و کشمکش نکنید تا سست و ضعیف شوید، در این صورت قدرت و شوکت شما از میان می رود، بلکه در پاسداری از همبستگی و اطاعت از فرمان پیامبر صبر و استقامت ورزید که خدای سبحان به همراه استقامت کنندگان است.»
همچنان که رسول اکرم به عنوان محور وحدت و همبستگی مسلمانان برکات و آثار فراوانی را به آنان به ارمغان آورد، کینه های دیرینه و خصومت های قدیم تبدیل به مهر و محبت شد و آنان توانستند پرچم اسلام را در مدت کوتاهی در مناطق دورافتاده جهان برافرازند و انسان های تشنه عدالت و فضیلت را از معارف ناب نبوی سیراب کنند.
مولوی در این زمینه می گوید:

نفس واحد از رسول حق شدند
ورنه هر یک دشمنی مطلق برند
کینهای کهنه شان از مصطفی
محو شد در نور اسلام و صفا
آفرین بر عشق کل اوستاد
صدهزاران ذره را داد اتحاد
همچو خاک مفترق در رهگذر
یک سبوشان کرد دست کوزه گر

آری عشق راستین به خدا و اولیای الهی و پیروی از رهنمودهای انسان ساز آن گرامیان ، می تواند باعث وحدت و همبستگی شود. همان طور که موجودات مادی مانند خاکهای پراکنده با دست هنرمند کوزه گر موجب یگانگی و اتحاد آنان می شود.

البته همبستگی اجسام که برمبنای آب و گل پدید می آید، ناقص و خیلی متفاوت از اتحاد ارواح و قلبهای مردم است؛ زیرا جسم برای مدتی محدود و کوتاه ادامه می یابد و با مرگ همبستگی مادی زایل میشود؛ ولی وحدت راستین ارواح انسان های پاک جاودانه است و در سرای آخرت نیز ادامه خواهد داشت.
در هر صورت ، اطاعت از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و جانشینان آن پاک سیرت ، موجب همبستگی امت اسلام است و وحدت حقیقی شوکت و عزت و استقلال مسلمانان را به همراه دارد.

 

تعمیق روابط حسنه ومعاشرت های اسلامی
بدون تردید، ایجاد روابط سالم و پسندیده در افراد جامعه ، موجب اعتماد و اتحاد آنان خواهد بود. گسترش اخلاق اسلامی و فضایل انسانی ، محبت ، صمیمیت و اعتماد عمومی را در بین افراد رواج می دهد و بدون کمترین مشکلی همبستگی ملی را به وجود می آورد.
قرآن کریم با بهره گیری از شیوه های کارآمد تربیتی در این مسیر کوشیده و پیروان خود را به سوی وحدت حقیقی هدایت می کند.
امانت داری ، صله رحم، راستگویی ، عیادت از بیماران ، کمک به مستمندان، شرکت در تشییع جنازه مسلمانان ، خودداری از آزار دیگران، رعایت حقوق فردی و اجتماعی سایر مسلمانان، پرهیز از غیبت و بهتان و آبروریزی انسان های دیگر، انفاق، احسان ، عفو و گذشت ازجمله آموزه های قرآنی در راه ترویج خصایل و صفات والای اخلاقی و انسانی است.
در جامعه ای که معاشرت صحیح و آداب انسانی در میان اقشار مختلف و لایه های درونی آن نفوذ یافته باشد، وحدت و همبستگی حقیقی محقق خواهد شد.
همه به همدیگر عشق می ورزند و از حقوق یکدیگر محافظت می کنند و همانند اعضای یک پیکر منسجم و هماهنگ زندگی خواهند کرد.اساسا وحدت بر محور ارزشهای والای انسانی مستحکم و قوی بوده و پایدار خواهد ماند، اما همبستگی بر ارزشهای موقتی و ساختگی و غیرالهی ناپایدار و زودگذر است.
قرآن معیار و برتری را تقوا و پارسایی می داند و می فرماید: «ای مردم! ما شما را از مرد و زن آفریدیم و شما را گروهها و قبیله های مختلف قرار دادیم تا یکدیگر را بهتر بشناسید،{اما هیچ کدام از اینان مایه برتری و محور همبستگی واقعی نیست} بلکه گرامی ترین شما نزد خداوند پارساترین شماست.»
اصلاح ذات البین از دیگر شیوه های قرآنی در همین موضوع است. قرآن بیشترین اهمیت را به سالم سازی روابط انسانی می دهد و می فرماید: «مومنان برادر یکدیگرند پس میان برادرانتان صلح و آشتی برقرار کنید.»
براساس این شیوه اگر فضایل اخلاقی در تمام سطوح و لایه های درونی جامعه توسعه پیدا کند فضایی آکنده از انسانیت و اخلاق اسلامی همه جا را فرا می گیرد و یک نوع همبستگی درونی و معنوی میان مردم حاکم می شود.
آنان نه تنها با همدیگر اختلاف ندارند و هر کس راه جداگانه ای را برای خود انتخاب نمی کند، بلکه همه به یکدیگر احترام و شخصیت قائلند پیشنهادها و خواسته های همدیگر را می پذیرند و یاری به همنوع خود را افتخار خود می دانند.

چرا که تفرقه در روح حیوانی بودنفس واحد روح انسانی بودرشد فضایل موجب می شود مرد و زن و کودک و جوان و پیر و دیگر آحاد جامعه حقوق همدیگر را رعایت کنند و به این ترتیب همه از همدیگر راضی خواهند بود و آزار و ناراحتی برادر دینیاش را تحمل نخواهد کرد.

امام صادق فرمود: مومنان با یکدیگر برادرند و همگی فرزندان یک پدر و مادر هستند و هرگاه به یکی از آنان ناراحتی و مصیبت وارد شود، دیگران در غم او خوابشان نمی برد.

در این فضای الهی خودخواهی ها از میان رفته و به همکاری و همیاری بدل می شود. امیرمومنان علی (علیه السلام) در این زمینه بیشتر توضیح داده و ریشه تفرقه را وجود صفات زشت انسانی و رذائل اخلاقی بیان می کند و در خطبه ۱۱۳نهج البلاغه می فرماید: شما برادران دینی یکدیگر چیزی جز پلیدی درون ، نیت زشت شما را از هم جدا نساخته و موجب تفرقه نشده است.

نه یکدیگر را یاری می دهید و نه همکاری و خیرخواهی و بخشش و دوستی می کنید در نتیجه تعاون همیاری و نصیحت و بذل و بخشش و دوستی و محبت از میان شما رفته است.
گسترش عدالت

یکی از مهمترین راهکارهای قرآن برای تقویت و حفظ همبستگی ملی در جامعه اهمیت دادن به عدالت در همه ابعاد آن میان آحاد جامعه است.
قرآن در آیات متعددی بر اجرای عدالت تاکید می کند و حتی مهمترین فلسفه بعثت انبیا را برپایی قسط و عدل می داند و می فرماید: «ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و آنها بر کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند.»
اگر عدالت در میان مردم برقرار شود و آنان از نگرانی های تبعیض و ناعدالتی و از رحمت و رنج فقر و محرومیت رها شده و به امنیت و آسایش برسند، اتحاد و همبستگی در میان آنان تقویت خواهد شد.
همچنان که امام هفتم فرمود: «اگر عدالت اجتماعی در میان مردم عملی شود آنان بی نیاز می شوند.» با اجرای عدالت ، برکات الهی نازل شده و رفاه و امنیت مردم افزایش می یابد و چون مردم احساس می کنند تبعیض و ناعدالتی از جامعه رخت بربسته، همه یکدل و یک جهت با زمامداران جامعه متحد شده و برای پیشرفت و ترقی همه جانبه تلاش می کنند.
قرآن برای عملی شدن عدالت اجتماعی که ضامن همبستگی و اتحاد مردم نیز هست ، راهکارهای مختلفی ارائه می دهد. تشویق به احسان ، انفاق ، پرداخت زکات ، رسیدگی به محرومان و مستضعفان و اطعام ، برخی از طرحهای قرآنی برای رفع فقر و ناعدالتی در جامعه می باشد.
طبق این شیوه اگر کارگزاران جامعه همبستگی و اتحاد مردم را طالب باشند، باید برای رفع فقر و تبعیض به پا خاسته و با تمام وجود در برپایی عدل بکوشند. و متقابلا اگر ظلم و ستم در میان مردم رواج یابد، استعدادها سرکوب شده اعتماد به مسوولان از میان رفته و مردم به همدیگر بی اعتماد می شوند و در نتیجه همبستگی اجتماعی از میان می رود و اعتماد عمومی به بدبینی و سوئتفاهم بدل خواهد شد.
قرآن در سوره انفال ارتباط عدالت عملی و همبستگی مسلمانان را مورد توجه قرار داده و می فرماید: «بگو پروردگارم مرا به عدالت امر کرده و این که در مساجد حضور یابم و با دین خالص عبادت نمایم و رو به سوی او کنم.»
در این آیه اول امر به عدالت عملی شده است و آن گاه حضور در مساجد و شرکت در عبادت عمومی در یک صف واحد و با اخلاص نیت مورد تاکید قرار گرفته است و این تقارن ، بیانگر ارتباط عمیق عدالت اجتماعی و همبستگی معنوی مسلمانان است.
تقویت فرهنگ انتظار
قرآن کریم در آیات نورانی خویش مردم را به ظهور مهدی موعود، یگانه منجی عالم بشریت فرا می خواند. در سوره انبیا می خوانیم : «در زبور بعد از ذکر (تورات) نوشتیم : بدون تردید در آینده بندگان شایسته ام وارث حکومت زمین خواهند شد.»
حضرت باقر (علیه السلام) این آیه را به یاران و اصحاب حضرت مهدی عج تفسیر نمود. امیرمومنان علی (علیه السلام) در تفسیر آیه «ما اراده کرده ایم که بر مستضعفین منت بگذاریم و آنان را امامان و رهبران وارث زمین قرار دهیم.»

فرمود: این گروه پیروز آل محمد (صلی الله علیه وآله) هستند، خداوند متعال مهدی آل محمدعج را بعد از زحمت و سختی که بر آنان وارد می شود برمی انگیزد و به آنان عزت می دهد و دشمنانشان را خوار و ذلیل می کند.

افزون بر این ، آیات متعددی از قیام آن وجود گرامی خبر می دهند و حقیقت جویان و سعادت طلبان عالم را به انتظار ظهور چنین رهبری فرا می خوانند.

طبق این شیوه قرآنی تقویت و توسعه اندیشه انتظار می تواند به اتحاد و یگانگی دلهای مردم یاری نموده و با این فرهنگ وحدت آفرین و امیدبخش به همبستگی ملی در جامعه رونق بخشید.

زیرا اگر فلسفه انتظار و دستاوردهای مثبت قیام مهدی عج به مردم ستم دیده و خسته از ظلم و بیداد مستکبران عالم گفته شود، آنان یکدل و یک زبان به انتظار ظهور رهبر آسمانی نشسته و تحقق خواسته های قلبی خود را در برنامه های دولت کریمه حضرت مهدی عج جستجو خواهند کرد.

آنان اگر با فرهنگ انتظار آشنا شوند، تمام تفرقه ها و تشتت ها را با آرزوی ظهور امام زمان عج پایان یافته تلقی می کنند و هر کدام از هر حزب و گروه و نژادی ، ظهور دولت امیدآفرین حضرتش را از دل و جان آرزو می کنند و یکپارچه از خداوند متعال می خواهند: «پروردگارا! پراکندگی و تفرق ما را به وسیله آن رهبر گرامی به جمعیت و وحدت بدل فرما و پریشانی امور را به وجودش اصلاح فرما! و نقایص و شکافهای کار ما را به وسیله وجود آن ذخیره الهی اصلاح و جبران نما! و تعداد ما را فراوان و خواری و کوچکی ما را با وجودش به عزت و شکوه بدل ساز!»
آری امام عصرعج ضامن وحدت و همبستگی مردم بر محور حق و پارسایی است و نشستن به انتظار آن وجود گرامی که مایه وحدت و همدلی است ، مطمئنا جامعه را به سوی اتحاد و یگانگی خواهد برد، همچنان که در دعای ندبه زمزمه می کنیم : «کجاست آن آقایی که مردم را بر وحدت کلمه تقوی و دین گرد خواهد آورد.»
رفع موانع همبستگی
در طول تاریخ همواره کسانی بوده اند که همبستگی و اتحاد مردم با مقاصد شوم و شیطانی آنان در تضاد بوده است. اینان برای حفظ منافع نامشروع خود با ایجاد موانع راه وحدت مسلمانان را ناهموار و گاهی مسدود کرده اند.
به همین دلیل یکی از راههای حفظ همبستگی و تقویت آن زدودن موانع و مشکلات اتحاد اسلامی است. عواملی که تلاش می کنند یکدلی و هماهنگی مردم شکل نگیرد، افرادی منحرف ، بیگانه پرست و گروههای نفاق محسوب می شوند.
قرآن کریم خطر این عوامل را به مسلمانان گوشزد کرده و آنان را به هوشیاری در مقابل این گروهها دعوت می کند. خداوند در آیات متعددی از چهره زشت این افراد پرده برداشته و صفات نکوهیده را به مردم می شناساند و می فرماید: آنان میگویند به همراهان و هواداران رسول خدا (صلی الله علیه وآله) یاری نکنید تا از اطراف او پراکنده شوند.
غافل از این که خزائن و گنجینه های آسمان و زمین از آن خداست ، ولی اهل نفاق نمی فهمند.»
قرآن کریم چنان با قاطعیت با گروههای نفاق افکن و عوامل وحدت ستیز برخورد می کند که به رهبر مسلمانان دستور می دهد مسجد ضرار را که به عنوان مرکز تفرقه و اختلاف و توطئه درست شده است تخریب نماید و به صراحت توطئه های وحدت شکن منافقان را افشا می کند و می فرماید: کسانی که مسجدی ساختند تا به وحدت مسلمانان ضرر بزنند {و همبستگی آنان را هدف گرفته اند} در آنجا کفر را تقویت نموده و میان مومنان تفرقه ایجاد می کنند تا پناهگاهی برای محاربان با خدا و رسول او باشد و برای پوشانیدن انگیزه های شوم خود می گویند {ما جز نیکی و خدمت نظر دیگری نداریم).
وحدت و مقام فنا
سالک در مرحله توحید، کار جدیدى نمى‏کند و فقط کارهاى قبل را انجام مى‏دهد؛ اما وقتى از مرتبه توحید بگذرد و به مرتبه اتحاد برسد؛ یعنى از: «لا تجعل مع الله إلها اخر». عبور کند و به:
«لا تدع مع الله إلها اخر».

برسد، نوبت به «وحدت» شهود (نه وحدت وجود) مى‏رسد. عارف در این مقام موجودات دیگر را نمى‏نگرد و صداى آنها را هم نمى‏شنود و فقط مستقیما صدا را از خود ذات اقدس خداوند مى‏شنود و براى غیر خدا سهمى قایل نیست. نه این که کثرتى را ببیند و آنگاه بگوید اینها، آیینه‏دار جلال و جمال او هستند. در این مرحله هم همه اشیا در جاى خود محفوظ است و چیزى نابود نمى‏شود؛ اما عارف سالک به جایى رسیده است که جز خدا نمى‏بیند نه این که همه را مى‏بیند ولى آیینه و آیت خدا مى‏داند، بلکه غیر از خدا، هیچ کس را نمى‏بیند.

پایان ناپذیرى وحدت شهود
مرحله «تسلیم» ، پایان بخش مراتب عملى است، ولى «توحید» ، «اتحاد» و بالاتر از همه «وحدت» ، جزو مراحل «شهود» است که تمام شدنى نیست؛ در مرحله شهود، سفر، پایان پذیر نیست. چون عارف در اسماى الهى سیر مى‏کند و این مسافت، نامحدوداست. سیر «از خلق به حق» محدود است؛ چون پایانش حق است؛ سیر «از حق به خلق» نیز محدود است؛ چون پایانش خلق است، ولى سیر در حق یعنى سیر «از حق به سوى حق و در حق» ، نامحدود است. چون سیر در اسماى الهى است و اسماء و کمالات الهى بى نهایت است، از این رو مرحله شهود ذات و اسماء و صفات خداوند، پایان پذیر نیست.

«وحدت» گرچه بالاتر از مرحله توحید است، لیکن هنوز بوى کثرت مى‏دهد؛ زیرا سالک در بین اشیاى کثیر فقط یکى را مى‏نگرد و چنین مى‏بیند که دیگران فانى هستند و آنگاه حکم به هلاک «ما سوى الله» و بقاى «وجه الله» مى‏کند؛ یعنى مطابق آیه: «کل شى‏ء هالک إلا وجهه».
و آیه: «کل من علیها فان و یبقى وجه ربک ذو الجلال و الإکرام».
او درک و شهودى دارد. این نفى ما سوا «موهم» کثرت است؛ چون نفى ما سوا و اثبات «الله» نشانه دو چیز است. از این رو اگر سالک به مقام وحدت هم برسد، باز زمینه ظهور کثرت در او هست و حتى خود جمله «لا إله إلا هو» نشانه کثرت است؛ زیرا محتواى آن نفى ما سوا، و اعتقاد و اقرار به وحدانیت حق است و بر این اساس مرحله وحدت نیز براى سالک عارف پایان راه نیست و پس از آن مقام فنا قرار دارد.
مقام فنا
پس از پیمودن مراحل پیشین، سالک به مقام «فناى فى الله» مى‏رسد. در مقام فنا که «دارالقرار» و مقصد سیر و سلوک سائران و عارفان است، سالک نه تنها غیر و «ماسوى الله» را نفى مى‏کند بلکه اصلا آنها و حتى خود را نمى‏بیند تا آن را نفى کند؛ زیرا اثبات «ثابت» و نفى «منفى» ، دو چیز است و این تعدد و کثرت با وحدت شهود راستین، سازگار نیست. وقتى سالک به مقام فنا بار یابد، فانى در شهود ذات اقدس خداوند است و بس و نه تنها خود را نمى‏بیند، بلکه توحید و فناى خود را هم نمى‏بیند و فقط «الله» و هویت مطلقه الهى را بدون اکتناه، مى‏بیند و مى‏گوید: «لا هو الا هو» که هر کدام از اذکار معهود و معروف، نشانه مرتبه‏اى از مراتب سالکان کوى توحید است. وقتى کلام به مقام فنا برسد، پایان مى‏پذیرد. چون در آن مقام، مجالى براى کلام نیست و تمام شدنى هم نیست.
البته ممکن است حالت «صحو بعد از محو» ، نصیب سالک شود و او بعد از رسیدن به آن مقام با دید وحدت، دوباره به کثرت برگردد، و گرنه همه کارهایش به صورت «ملکه» از او صادر مى‏شود؛ بدون این که خودش توجهى داشته باشد. مانند آنچه در باره ملائکه «مهیم» گفته مى‏شود: فرشتگان مهیم، ملائکه مخصوصى هستند که غرق در هیمان الهى بوده، حیرت‏زده‏اند و اصلا نمى‏دانند که غیر از خدا چیزى در جهان خلق شده است و برخى روایات نیز تا حدودى این مطلب را تأیید مى‏کند. حیرت فرشتگان مهیم، حیرتى ممدوح است، نه مذموم؛ زیرا از نوع حیرت «واصلان به مقصدرسیده» است، نه از سنخ حیرت «گم‏شدگان راه ناپیموده».
گرچه ظاهر قرآن کریم این است که همه فرشتگان در برابر آدم ( علیه السلام) سجده کردند : «فسجد الملئکه کلهم أجمعون» . زیرا جریان سجود فرشتگان با جمع «محلى به الف و لام» و دو کلمه تأکید یاد شده است، ولى بعضى از نقلها ملائکه مهیم را استثنا کرده است. البته این مقام، اختصاصى به ملائکه مهیم ندارد، بلکه انسان کامل نیز مى‏تواند به این مقام بار یابد. بنابراین ، آیه کریمه:

«إن الذین عند ربهم لا یستکبرون عن عبادته». هم شامل ملائکه مهیم و هم شامل گروهى از سالکان ناب، یعنى انبیا و اولیاى الهى مى‏شود؛ آنها نه تنها به جهان توجهى ندارند، بلکه حتى به خود، توحید و معرفت خود هم هیچ توجهى ندارند و تنها «معروف» را مى‏بینند؛ یعنى، عارف و عرفان را نمى‏نگرند؛ زیرا هر گونه شهود غیر خدا با وحدت شهود و با هیمان صرف و حیرت محض مناسب نیست.
نکان نکمیلی

درپایان، تذکر چند نکته سودمند است گرچه ممکن است به برخى از آنها قبلا اشارت رفته باشد:
یکم: صعود سالکان واصل به قله کمال، رهین مبدأ فاعلى و غایى و مبدأ قابلى و نیز در گرو مراحل صعود که همان صراط مستقیم است مى‏باشد، اما مبدأ فاعلى یعنى «هو الأول» و مبدأ غایى یعنى «هو الاخر» همانا خداوندى است که همه آثار و افعال و اوصاف و ذوات اشیا و اشخاص، از او و به سوى اوست و تحقق چنین حقیقتى مفروغ‏عنه است، و اما مبدأ قابلى که نفس انسانى است، صلاحیت وى براى دریافت چنین عطایى در مبحث معرفت نفس و تبیین قوه نظرى و عملى او و نیز تشریح مراتب هر کدام از دو قوه یا دو شأن یاد شده، که از شئون اصل ذات نفس به شمار مى‏روند، بازگو مى‏شود.

آخرین اثر حکیمان الهى که در آن به شئون نفس ناطقه و مراحل کمالى آن اشاره شده «شرح غرر الفرائد» حکیم سبزوارى (قدس سره) است که در آن چنین آمده است:
تجلیه، تخلیه تحلیه ثم فنا مراتب مرتقیه
محؤ، وطمس محق ادر العملا تجلیه للشرع أن یمتثلا
تخلیه تهذیب باطن یعد عن سوء الأخلاق کبخل وحسد
تحلیه أن صار للقلب الخلی عن الرذائل، الفضائل الحلی
فنا شهود کل ذی ظهور مستهلکا بنور نور النور
بفعله الأفعال یمحو الحق فی النعت طمس، فی الوجود المحق
در این ابیات به درجات سه‏گانه محو پرداخته شده و به محو آثار اشارت نرفت، بلکه فناى آن در فناى افعال مندرج شد، و اما تبیین مسیر کمال و تشریح مراحل آن در فن اخلاق (بخش پایانى آن) مطرح مى‏شود که در این زمینه نیز حکیم سبزوارى از مقام فنا به عنوان تسلیم که بالاتر از رضا و توکل است، یاد کرده و چنین فرموده است:
إرجاع مالنا إلى قدیم یملک کلا سم بالتسلیم
;;.
و هو علا الرضاء والتوکلا إذ حیثما الرب وکیلا جعلا
فمتوکل تعلقا صحب ولیس یخلو ذاک من سوء الأدب
دون مسلم، وراض کل ما یفعل حق طبعه قد لایما
و هاهنا الطبع و ماله فقد کل الأمانات لأهلهاترد
البته وقتى مقام فنا، همان مرحله تسلیم اخلاقى خواهد بود که سالک متخلق فانى نه تنها طبع و آنچه به طبع او برمى‏گردد، همگى را امانت الهى دانسته و همه آن امانتهاى اثرى، فعلى، وصفى و ذاتى را به ذات اقدس خداوند برگرداند، بلکه آنچه به نام ما سوى الله مطرح است به خداوند ارجاع کند و هیچ اثرى را به مؤثر قریب آن و هیچ فعلى را به مبدأ فاعلى آن و هیچ وصفى را به موصوف آن و هیچ وجودى را به موجود به آن وجود انتساب ندهد و از شهود غیر خدا بپرهیزد. در این حال، تسلیم اخلاقى همان مقام فنا خواهد بود.

دوم: چون رهبرى نیروهاى تحریکى نفس را قدرتهاى ادراکى او بر عهده دارد، به طورى که اگر تحریک آنها به استناد عقل عملى، یعنى «ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان». بود، امامت آن را عقل نظرى، بر عهده دارد، و اگر تحریک آنها به استناد شهوت یا غضب بود، زعامت آن را، خیال یا وهم بر عهده مى‏گیرد. از این رو، مهمترین عامل اصلاح نفس، تهذیب معرفت او از شهود غیر خداست. در

این حال، اولا سالک واصل هیچ کارى را به زعامت خیال و وهم انجام نمى‏دهد و ثانیا هرگز براى غیر خدا کار نمى‏کند، و ثالثا همه کارهاى صالح خود و دیگران را فانى در کار خداوند مى‏بیند، و رابعا هیچ پاداشى را براى خود و یا دیگران توقع ندارد؛ زیرا مبدأ فاعلى همه کارهاى خیر را تنها خدا مى‏داند نه غیر او، چنانکه هیچ موصوف و هیچ موجودى را غیر از خداوند نمى‏یابد، و خامسا نه تنها به جایى مى‏رسد که غیر خدا را نمى‏بیند بلکه ندیدن غیر خدا را هم نمى‏بیند، یعنى فناى از فنا منزلت او خواهد بود. و شاید بتوان آن را «کمال الإنقطاع» ، که مطلوب در مناجات شعبانیه است نامید؛ زیرا کمال الانقطاع نه تنها بالاتر از قطع علقه از ما سوى الله است، بلکه از خود انقطاع که برتر از قطع است بالاتر خواهد بود، براى این که خود انقطاع هم مشهود او نیست.

سوم: گر چه فناى مورد بحث، از جهت شهود علمى فناست، لیکن از جهت وجود عینى، بقا خواهد بود و این تعدد جهت که رافع تناقض است، از سنخ تعدد ذهن و عین نیست؛ زیرا در این مبحث هم فنا عینى است و هم بقا؛ چون منظور از این شهود شهود خارجى و علم حضورى است، که نه تنها برتر از «علم‏الیقین» است بلکه رفیعتر از «عین‏الیقین» خواهد بود؛ زیرا سالک واصل، به مقام «حق‏الیقین» باریافته است. از این رو فناى او عینى است نه علمى صرف، تا با نفى فنا، که همان بقاست جمع شود و مناقض آن نباشد.

پس تعدد جهت که مصحح جمع دو عنوان بقا و لا بقا (فنا) است به این است که فناى عارف واصل و سلب تعین منسوب به اوست، ولى بقاى وى به وجود الهى و منسوب به خداوند است، از این رو مى‏توان در مشهد فنا و در محضر زوال، شرط دهم را به عنوان «وحدت دهم» براى تحقق تناقض یاد کرد و گرنه دو قضیه ایجابى و سلبى در این باره هر دو صادق است و محذور جمع متناقضان لازم نمى‏آید؛ مثلا صادق است گفته شود: «عارف واصل، باقى نیست و فانى است عارف واصل باقى است و فانى نیست».
قضیه سلبى اول، به لحاظ بقاى شخصى و ما سوایى است و قضیه ایجابى دوم، به لحاظ بقاى الهى است نه بقاى شخصى.
البته ممکن است این وحدت دهم را با برخى از تکلفهاى مستصعب به یکى از وحدتهاى نه‏گانه معهود ارجاع داد، لیکن هرگز بدون صعوبت و تحمل خلاف ظاهر نخواهد بود.
تذکر: چون حصر وحدتهاى معتبر در تناقض، عقلى نیست از این رو افزون بر شرایط آن، متصور است، و اگر معناى وحدت دهم و امتیاز آن از وحدتهاى نه‏گانه معروف روشن شود، مى‏توان «وحدت یازدهم» را که اتحاد حمل حقیقت و رقیقت است مطرح کرد، چون تفاوت حمل حقیقت و رقیقت با تفاوت وجود شى‏ء به عنوان تعین خاص و وجود الهى همان شى‏ء که تعین خاص خود را از دست داده است، با دقت معلوم خواهد شد.
البته جهت مشترکى بین دو نحو اخیر از اقسام وحدت یافت مى‏شود که ممکن است زمینه توهم عینیت آنها با یکدیگر را فراهم کند. مشروح بحث در قاعده «بسیط الحقیقه کل الأشیاء ولیس بشی‏ء منها» تحریر یافت؛ زیرا در آن موطن، ایجاب و سلب بدون تناقض جمع شده است.
چهارم: مسئله «فنا» که در مبحث معرفت نفس به عنوان تبیین نظام قابلى مطرح است و نیز در مبحث اخلاق به عنوان تبیین صراط مستقیم منتهى به لقاء الله، بازگو مى‏شود، با آنچه در عرفان عملى طرح مى‏گردد کاملا متفاوت است؛ زیرامبحث نفس یا از مباحث فلسفه الهى است، چنانکه حکمت متعالیه صدرایى بر آن است، و یا از مسائل علم طبیعى است که حکمت مشاء و مانند آن چنین باور دارد.
به هر تقدیر متفرع بر مبادى فلسفه الهى است که قائل به کثرت حقیقى وجود است، خواه به نحو تباین و خواه به نحو تشکیک؛ چنانکه اخلاق از مسائل و شئون حکمت عملى است که از علوم جزئى محسوب مى‏گردد و در بسیارى از مبادى خود، نیازمند به فلسفه الهى است که جریان کثرت وجود به عنوان اصل معقول و مقبول در آن مطرح است. لیکن فنایى که در عرفان عملى مطرح است

و پشتوانه بسیارى از مسائل عرفان نظرى است مبتنى بر «وحدت شخصى وجود» است که محور اصیل فن شریف عرفان مى‏باشد. و چون عرفان، فوق فلسفه الهى است، زیرا موضوع آن حقیقت وجود لا بشرط است، ولى موضوع فلسفه الهى، حقیقت موجود بشرط لا (بشرط أن لا یتخصص طبیعیا ولا ریاضیا ولا منطقیا ولا أخلاقیا)، از این رو، مراتب فنا به تفاوت مراتب مفنى‏فیه، خواهد بود، بنابراین، فنایى که در عرفان مطرح است فوق فنایى است که در فلسفه نظرى یا فلسفه عملى طرح مى‏شود.

پنجم: گرچه مقام فناى تعین و عدم شهود ما سوى الله، حتما با مقام بقاى بالله همراه است، لیکن تلازمى بین بقاى بالله و بین شهود بقاى مزبور، نخواهد بود؛ زیرا ممکن است سالک واصل که به بقاى الهى باقى است بقاى الهى خود را مشاهده نکند، اما عارفى که به صحو بعد از محو و به شهود و بقاى بعد از فنا باریافت، سیر از حق به خلق را با بینش توحیدى ادامه مى‏دهد و سفر سوم را آغاز مى‏کند، لیکن غالبا در مباحث اخلاقى به پایان سفر دوم اکتفا مى‏شود.

آنچه لازم است در این جا توجه شود این است که هرگز مقام فنا قله اوج کمال سالک نخواهد بود، بلکه باید از فنا فانى شد، چنانکه مسئله مرگ ملک‏الموت و نیز مرگ اصل موت، که در مواقف قیامت کبرا مطرح است، دو شاهد نیرومند بر فناى فناست؛ زیرا معناى مردن ملک الموت و نیز مردن اصل مرگ، به معناى زوال و فناى اصل تغیر و تحول است که چون نفى در نفى مساوى با اثبات است، پس مرگ مرگ، و مردن فرشته مرگ به معناى تحقق ثبات و بقا و ابدیت منزه از زوال خواهد بود، نه به معناى فناى همه چیز؛ زیرا در این فرض اصل فنا رخت‏بربسته نه آن که فراگیر شده باشد. در آن مرحله که اشیا یا اشخاص دیگر مى‏مردند براى این بود که اصل مردن زنده بود، اکنون که اصل مرگ، مرده است، همگان براى همیشه زنده خواهند بود.
ششم: عقل مصطلح و متعارف، گر چه براى تعدیل نیروهاى ادراکى و تحریکى مادون خود مانند، خیال و وهم از یک سو، و شهوت و غضب از سوى دیگر، عقال لازم و سودمند است، لیکن نسبت به مافوق خویش که شهود قلبى است، پاى‏بند و مانع راه و سارق طریق و رهزن سالک است؛ زیرا دست و پاى عشق را قماط احتیاط مى‏بندد. و اندام غمگین قلب شاهد را در مهد کودکانه خود زندانى مى‏کند و طایر ملکوتى را مقصوص‏الجناح و رهین مرغان خانگى مى‏سازد و فرشته عرشى را با اهریمن فرشى قرین مى‏کند:
چاک خواهم زدن این دلق ریایى چه کنم روح را صحبت ناجنس، عذابى است الیم
در این جا مصاف جهاد اکبر، ظهور مى‏کند و آنچه تا کنون بین صاحب‏نظران اخلاقى به عنوان «جهاد اکبر» مطرح بود، «جهاد اوسط» مى‏شود؛ زیرا در آن جا سخن از غنیمت «پیروزى عقل بر جهل» بود و در این جا سخن از اغتنام «ظفرمندى قلب بصیر بر عقل ناظر» ؛ آن جا که عقل بر جهل پیروز مى‏گردد جهاد اوسط است و این جا که عشق بر عقل، فاتح مى‏شود و از برخى جهات به عنوان «فتح مطلق» موسوم است، جهاد اکبر خواهد بود، از این روباید گفت:
گرفتم گوش عقل و گفتم اى عقل برون رو کز تو وارستم من امروز
و نیز باید چنین سرود:

عقل را معزول کردیم و هوى را حد زدیم کین جلالت لایق این عقل و این اخلاق نیست
سالک که در محدوده وهم و خیال از جهت «ادراک» ، و در قلمرو شهوت و غضب از جهت «تحریک» به سر مى‏برد، همواره در جهاد اوسط ناآرام است، لیکن با عقل نظر و عمل، زانوهاى جموح و سرکش خیال و وهم متمرد و شهوت و غضب متنمر را عقال مى‏کند و مى‏آرمد، لیکن در پیکار اکبر هماره ناآرام است تا قلب عاشق بر عقل متفکر فایق آید و او را رام کند، بنابراین، آنچه در باره ناآرامى شاهد گفته شده:

هزار قصد نمودم که سر عشق بپوشم نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
ناظر به مرحله‏اى است که قلب عاشق توان گلستان کردن آتش عشق را نیافته باشد و اگر خلت خلیلى بهره او شد و نصاب حبیبى وى کامل گشت، نصیب او از فرمان
«یا نار کونى بردا و سلاما».

وافر خواهد شد. در این حال مى‏تواند بر سر آتش باشد و نجوشد؛ زیرا وجود منسوب به خویش را رها کرده و وجود مضاف به خداوند را نایل آمده است و فقط خدا را مى‏بیند و به او زنده است.
آنان که ربوده «ألست» اند از عهد ألست، باز مستند
در منزل درد بسته پایند در دادن جان گشاده دستند

فانى ز خود و به دوست باقى وین طرفه که نیستند و هستند
این طایفه‏اند اهل توحید باقى همه خویشتن پرستندد
و هیچ تناقضى بین چنان نیستى و چنین هستى نخواهد بود؛ زیرا:

ز أحمد چو میم منى شد جدا أحد ماند و کثرت شد آندم فنا
پس آنگه کلام خود از خود شنید به چشم خود آندم رخ خویش دید
آنچه باید به عنوان محکمترین محکمات این نوشتار و گفتار، تلقى شود این است که:
۱ هویت مطلق و کنه ذات خدا که حق محض و هستى صرف و نامتناهى است به نحو اکتناه نه معقول حکیم است و نه مشهود عارف.
۲ ما سوى الله فقط آیت و «نمود» او هستند، نه مستقل و نه صاحب «بود» اند.
۳ سالک واصل اگر به صحو بعد از محو نرسد، فقط خدا را مشاهده مى‏کند نه خود را و نه عرفان خویش و نه غیر را:
تو او نشوى ولى اگر جهد کنى جایى برسى کز تو تویى برخیزد
۴ سالک شاهد اگر توفیق تداوم سفر بهره او شد و صحو بعد از محو نصیب او گشت، آدم و عالم و همه شئون راجع به ما سوى الله را آیت صرف حق مى‏بیند نه زاید بر آن:
روزى که جمال یار من دیده شود اعضاى وجود من همه دیده شود
خواهم به هزار دیده در وى نگرم ورنه به دو دیده دوست کى دیده شود؟
پروردگارا توفیق کمال انقطاع از غیر و جمال ارتباط به خودت را در کام تشنگان کوثر زلال معرفت بچشان.
استاد مطهری در مورد وحدت
استاد مطهری ضمن آنکه عدالت فردی و عدالت اجتماعی را مبنای متعامل یکدیگر دانسته ، عدالت اجتماعی را نسبت به عدالت در حوزه ی اخلاق فردی مرجح و مورد تاکید اصلی اسلام به شمار می آورد .از نظر اسلام هم فرد ذی حق است و هم اجتماع اما مصلحت اجتماع و اصالت آن بر مصلحت فرد ترجیح دارد . اجتماع دارای ترکیب،وحدت ،خط سیر و صاحب حقوق است و اصالت فرد غلط است هم چنان که پیامبر از آن جهت که ولی امر مسلمین و سرپرست اجتماع آنها و نماینده ی کامل مصالح اجتماع است ،خدا این حق را به او داده است که در آنجا که مصلحت اجتماع بداند ،فرد را فدای اجتماع بکند .
استاد در ذکر معانی عدالت چند مبحث مهم درباره ی این مفهوم ،از جمله نسبی یا مطلق بودن عدالت و رابطه ی عدالت با مساوات را شرح می دهد . وی سه گونه تعریف از عدالت ارائه می کند :
۱. مساوات
۲. تساوی در مقابل قانون
۳. رعایت توازن در اجتماع
“آن چنان که من مجموعا دریافته ام ،عدالت را سه جور می شود تعریف کرد :یکی اینکه عدالت یعنی مساوات ،چون از ماده ی عدل است و عدل یعنی برابری . یک معنای عدالت برابری است ، بلکه اصلا معنا و ریشه اصلی عدالت همان برابری است “
از نظر استاد صحت این معنا از عدالت ،بستگی به نوع تعبیر از معنای مساوات دارد به عنوان مثال اگر عدالت عبارت از برابری و مساوات مردم ،در بهره گیری از موجبات سعادت باشد این ظلم است چون خیلی از موجبات سعادت به دست انسان نیست . هم چنین اگر مساوات را حداقل در اموری که در اختیار بشر است تعبیر کنیم ، یعنی در مسائل اقتصادی ، این هم ظلم است ، چون افراد از لحاظ نبوغ و قدرت کار و ابتکار مساوی نیستند و نمی توان علی رغم این تفاوتشان به آنها به طور مساوی پاداش داد . ” بنابراین اگر ما عدالت را به معنای مساوات بگیریم و مساوات را به معنای برابر کردن افراد در پاداش ها و نعمت ها ، اول اینکه شدنی نیست ، دوم ظلم و تجاوز است و عدالت نیست ، سوم اجتماع خراب کن است . چرا که در طبیعت میان افراد تفاوت است ” اگر این معنا از عدالت صحیح بود در خلقت نیز همه باید متساوی آفریده می شدند اما این گونه نیست زیرا کمال از اختلاف پیدا می شود و این اختلاف سطح های مختلف است که حرکت ها را به وجود آورده و مایه ی جذب انسان ها به یکدیگر شده است .
عدالت تساوی در مقابل قانون است . یعنی قانون افراد را به یک چشم نگاه بکند قانون خودش میان افراد تبعیض قائل نشود بلکه رعایت استحقاق را بکند . به عبارت دیگر افرادی که از لحاظ خلقت در شرایط مساوی هستند قانون باید با آنها به مساوات رفتار بکند . اما افرادی که خودشان در شرایط مساوی نیستند ، قانون هم نباید با آنها مساوی رفتار بکند بلکه باید مطابق شرایط خودشان با آنها رفتار بکند . این معنای دوم عدالت است .
اساس عدالت برابری است و اصل آن حد وسط بین دو طرف افراط و تفریط .
عدل الهی ، اقتضای وجود عدالت رادر سرتاسر عالم دارد . عدل در هستی معلول فعل علت العللی است که خود عدل و کمال و عشق لم یزل و لم یزال بوده است و منظومه ی وجود ، مفیض عدالت و کمال اوست . رابطه ی علی حاکم در این نظام ،برپایه ی عدل مستقر و لایتغیری استوار شده است که در آن هیچ جور و ظلمی نیست . عدالت سبب اول در ذات خود کامل صادر کرده است . عالم متکثر مادی نیز به سبب عدالت الهی در نظامی عادلانه به سوی کمال در حرکت است . در نهایت ، عدل و استحکام و کمال جریان دارد و در هیچ شیء جور و اختلال و نقصی وجود ندارد . عدل بر عالم حاکم است . بنابراین چون مدینه هم بایستی مطابق و متناسب با نظم کائنات باشد ، پس مکان هر فردی در آن لازم است مطابق عدالت باشد ” بنابراین ، مدینه ، نظم و توازنی مانند انتظام عالم دارد و نظام آرمانی فارابی ، هم با نظام کلی آفرینش همانند است و هم با نظام تن موجود زنده ” به دیگر سخن گرته ای است از عالم کبیر و عالم صغیر . در هر سه نظام ، همه ی عضوها کار و کردار خود را در راه تحقق هدف رئیس نخست هماهنگ می کنند .
به اعتقاد بعضی علما محبت برتر از عدالت است به این دلیل که محبت بر ایه ی انس گیری متقابل طبیعی استوار است اما عدالت ضرورتی اجتماعی است که مصنوعی است . در حالی که لازمه ی محبت ، اتحادی طبیعی است . به عبارت دیگر محبت از عدالت ، ذاتی تر و فاقد عنصر الزام است و اصالت دارد در صورتی که در عدالت ، عنصر الزام و تصنع وجود دارد .
در واقع عدالت در فقدان محبت زاده می شود . چون اگر محبت بین مردم بر قرار شود ، نیاز به عدالت احساس نمی شود . احتیاج به عدالت نیز از نبود محبت است و به همین خاطر فضیلت محبت از فضیلت عدالت بالا تر است . محبت بیش از عدالت و انصاف ، وحدت اجتماعی را میسر می کند .
یکی از دلایل اصلی ضرورت اجتماع و تعاون وتمدن وحکومت اجرای عدالت وجلو گیری از ظهور متغلبین است .

هر یک از انبیا که آمدند برای اجرای عدالت آمدند و مقصدشان هم این بود که اجرای عدالت را در همه ی عالم انجام دهند لکن موفق نشدند . حتی رسول ختمی(ص) که برای اصلاح بشرآمده بود ، برای اجرای عدالت آمده بود و برای تربیت بشر آمده بود . باز در زمان خودشان موفق نشدند به این معنا و آن کسی که به این معنا موفق خواهد شد و عدالت را در تمام دنیا اجرا خواهد کرد . نه آن هم این عدالتی که مردم عادی می فهمند که فقط قضیه عدالت در زمین برای رفاه مردم باشد بلکه عدالت در تمام مراتب انسانیت ;;. حضرت صاحب (سلام الله علیه ) این معنا را اجرا خواهند کرد و در تمام عالم زمین را پر از عدل و داد خواهند کرد به همه مراتب عدالت . به همه مراتب دادخواهی ;..

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.