مقاله نهج البلاغه از دیدگاه مقام معظم رهبرى حضرت آیت الله العظمى خامنه‏اى


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
6 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله نهج البلاغه از دیدگاه مقام معظم رهبرى حضرت آیت الله العظمى خامنه‏اى دارای ۲۶ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله نهج البلاغه از دیدگاه مقام معظم رهبرى حضرت آیت الله العظمى خامنه‏اى  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله نهج البلاغه از دیدگاه مقام معظم رهبرى حضرت آیت الله العظمى خامنه‏اى،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله نهج البلاغه از دیدگاه مقام معظم رهبرى حضرت آیت الله العظمى خامنه‏اى :

نهج البلاغه از دیدگاه مقام معظم رهبرى حضرت آیت الله العظمى خامنه‏اى

نقش وزارت آموزش و پرورش در احیاء نهج البلاغه
براى من بسى شیرین و لذت بخش بود اگر فرصت شنیدن صوت دلنشین تک تک شما را داشتم ؛ یعنى شما بچه هاى عزیز – این امیدهاى آینده – با دلهاى پاک و روحهاى درخشان و نوربخش خودتان مى آمدید و جملات نورانى نهج البلاغه را براى ما مى خواندید; .
من از برادران عزیزمان در وزارت آموزش و پرورش خواهش مى کنم این راه را رها نکنید، دنبال این خط را بگیرید. نهج البلاغه را داخل مدرسه ها و کلاسها ببرید تا دانش آموزان متن عربى اش را یاد بگیرند.
بهترین نویسندگان و شیواترین هنرمندان را استخدام کنید و از آنها بخواهید که بیایند اینها را ترجمه ى زیبا کنند تا آن را بچه هاى ما حفظ کنند نهج البلاغه باید در کتابهاى درسى ما بیاید. ما از نهج البلاغه خیلى دور ماندیم لذا باید این فاصله را جبران کنیم
تمام مفاهیم لازم براى تقویت نظام جمهورى اسلامى در نهج البلاغه وجود دارد. شما عزیزان و نو چشمهاى ما، دانش آموزان و زبدگان و بچه هاى با استعداد و خوش حافظه – چه دختر و چه پسر – که در وادى حفظ و ترجمه ى نهج البلاغه و فراگیرى این کتاب مقدس افتاده اید، بدانید که این نعمت ، بسیار با برکت و با عظمت است . این موهبت خدایى را مغتنم شمارید و پیش بروید.
معلمان و مربیان و وزارت آموزش و پرورش و معاونت مربوط و برادرانى که این کار را پى گرفتند، بدانند که یکى از ذى قیمت ترین کارهاست . مبادا این کار را دست کم بگیرید و کوچک بشمارید بیست سال دیگر جامعه ى ما خواهد فهمید که اجتماع امروز شما و این فراگیرى نهج البلاغه چه آثارى خواهد داشت . بدانید که این یک نهال بابرکتى است که امروز به دست برادران عزیزمان در بنیاد نهج البلاغه و وزارت آموزش و پرورش و بقیه ى کسانى که دست اندر کارند، غرس شد و برکات و میوه هایش را در آینده خواهد داد. این کار را رها نکنید و بچه هاى عزیز و برادران عزیزمان هم بدانند که نهج البلاغه حاوى کلمات بسیار ذى قیمت است .
در این اردوگاهى که شما جمع شده اید قبلا عده اى مى آمدند تا فرهنگ غرب و فرآورده هاى ذهنى فرهنگ غلط و فاسد بیگانگان را در این جا نشخوار کنند و از همدیگر یاد بگیرند و به بچه ها فساد یاد بدهند اما امروز عکس آن شده است ؛ امروز در این جا به بچه ها دین و قرآن و نهج البلاغه یاد مى دهند.
درمان دردها در نهج البلاغه
امروز ما در شرایط مشابهى مانند دوران حضرت على علیه السلام هستیم ، ما را هم دنیاطلبى تهدید مى کند، ما را هم ابتلاى به کبر و خود پرستى و تبعیض ، تهدید مى کند، طوفانهاى فتنه هاى اجتماعى ما را هم به فرو ریختن تهدید مى کند بنابراین ما هم به آن درمانها احتیاج داریم و بیش از همیشه به نهج البلاغه احتیاج داریم . من ندیده ام از این دیدگاه کسى دنبال نهج البلاغه رفته باشد. مى دانید که البته خیلى کار شده اما این یک دیدگاه جدید است .
اینک در آیینه ى نهج البلاغه نگاه کنید و ببینید شما از وضع کنونى خودتان چه چیزى را در آن مى بینید؟ کدام درد و کدام خطر را مى بینید؟ کدام هشدار متوجه ماست ؟ و بدانید که درمان همه ى اینها در نهج البلاغه است .
امروز بسیار لازم است که محققان ، نهج البلاغه را از این جهات تفسیر کنند.
نمونه وار چند فقره از بیماریهاى آن روز را که امیرالمؤ منین علیه السلام در صدد معالجه ى آنهاست ذکر مى کنم : یکى از این بیماریها مساءله ى دنیا است . در نهج البلاغه چه بسیار علیه دنیا و دنیاطلبى و دنیا فریفتگى و علیه خطرات و کمینهاى دنیا هشدار داده شده است . یکى از بخشهاى مهم نهج البلاغه زهد آن است .
ما مثل آن بیمارى که یک نسخه ى کامل از یک طبیب حاذق در جیب خود یا در طاقچه ى اتاق خود دارد، اما در عین حال لاى آن نسخه را باز نمى کند و به آن عمل نمى کند و از آن بیمارى دایما رنج مى برد. قرنهاى متمادى نهج البلاغه را داشتیم اما از آن استفاده نکردیم و از معارف آن بهره نبردیم و بیماریهاى فردى و اجتماعى خود را براى خودمان جنگ داشتیم . این آن تاءسف و افسوس بزرگى است که هر کس با نهج البلاغه آشنا بشود، در دلش ‍ جا خواهد گرفت .
امیرالمؤ منین علیه الصلاه و اسلام در نهج البلاغه خطبه یى به نام قاصعه دارد که بسیار خطبه ى مهم و پرمضمون و شگفت آورى است . یکى از محورهاى عمده ى این خطبه مذمت تکبر است .
در این جا جملاتى درباره ى پیغمبران دارد که من چند جمله را برایتان مى خوانم .
درباره ى پیغمبران مى فرماید: و لکنه سبحانه کره الیهم التکابر خداى سبحان کبر و فخرفروشى را در نظر پیغمبران زشت و مکروه قرار داد. ععع و رضى لهم التواضع عععع و تواضع را براى آنها شایسته دانست و راضى شد که آنها تواضع باشند. فالصفوا بالارض خدودهم ؛ این قدر پیغمبران اهل تواضع و یگانگى بودند که صورتهاى خودشان را به زمین مى چسباندند. و عفروا فى التراب وجوههم ؛ پیشانى خود را با خاک آلوده مى کردند (اینها کنایه از تواضع و فروتنى است ). بعد مى فرماید:
ععع و خفضوا اجنحتهم للمؤ منین و کانوا قوما مستضعفین عععع ؛ براى مؤ منین خفض جناح مى کردند (نهایت تواضع و فروتنى همراه با مهربانى را خفض جناح مى گویند)، پیغمبران با مؤ منین این گونه بودند، لذا مؤ منین همیشه دور پیغمبر جمع مى شدند.
و کانوا قوما مستضعفین ؛ در حالى که مؤ منین با پیغمبران مردمان مستضعفى بودند (که به هر معنا بگیریم مقصود ما را بیان مى کند: یا خود پیغمبران ، مستضعفان بودند و یا مؤ منین که پیغمبران در میان آنها بودند و در مقابل آنها آن طور خضوع مى کردند؛ آنها مردمان مستضعفى بودند) لذا به پیغمبر ایراد مى گرفتند که و تبعهم الارذلون ؛ مردمان پست ، مردمان پایین جامعه اطراف پیغمبر را گرفته اند
امیرالمؤ منین در نهج البلاغه مى فرماید: پیغمبران در مقابل مؤ منین خاضع بودند؛ در حالى که آن مؤ منین از اقوام مستضعف بودند. انبیا با همین عامه ى مردم و قشرهاى وسیع مردم که اکثریت افراد یک جامعه را تشکیل مى دهند، سر و کار داشتند. پیغمبر ما هم سر و کار داشت ، امام امت هم در این روزگار سر و کار دارد و باید این رابطه میان دولت و مسئولان و مردم بماند. باید این رابطه ضعیف نشود. رگ اصلى انقلاب ما وجود همین رابطه است .
موضوع دیگرى که در نهج البلاغه بارها تکرار شده است ، تکبر است . یعنى همان که محور اصلى خطبه ى قاصعه است . البته مخصوص خطبه ى قاصعه هم نیست ، در خیلى جاها هست ، مساءله ى تکبر یعنى خود را از دیگران بالاتر دانستن ؛ همان آفتى که اسلام را و نظام سیاسى اسلام را منحرف کرد و خلافت را به سلطنت تبدیل کرد و به کلى نتایج زحمات پیامبر صلى الله علیه و آله را تقریبا در برهه یى از زمان از بین برده است . این است که امیرالمؤ منین علیه السلام در نهج البلاغه به آن بسیار اهمیت مى دهد.
این که نهج البلاغه پر از زهد و ترغیب به زهد است ؛ چه چیز را نشان مى دهد؟ بیمارى را نشان مى دهد این نسخه ى امیرالمؤ منین علیه السلام که این قدر راجع به دنیا گرم و پرشور و پرهیجان و زیبا و بلیغ حرف مى زند؛ نشان مى دهد که مردم بدطورى گرفتار دنیا شده بودند. بیست و سه سال پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله ، مردم بدطورى اسیر شده بودند. این دست گره گشا سعى مى کند گره هاى این کمند را از دست و پاى آنها باز کند.
امروزه براى ما نهج البلاغه از جهات مختلفى حساس است ، تاءکید مى کنم که این کتاب ، گنجینه ى بى نظیر و تمام شدنى است و امروز هم بیشتر از همیشه ملت و جامعه ى اسلامى ما به آن نیازمند است .
ما ملت ایران به عنوان کسانى که پایه هاى این نظام را روى دوشمان گرفته ایم ، اگر امروز به نهج البلاغه مراجعه کنیم ؛ در آن چیز جالبى خواهیم یافت . بیماریهاى که در این موقعیت ما را تهدید مى کند و درمان این بیماریها، براى ما ارزنده و حیاتى است . باید برویم و این درمانها را جستجو کنیم . نمى خواهم بگویم همه ى آن حوادثى که در صدر اسلام اتفاق افتاده ، امروز هم همانها مو به مو اتفاق مى افتد، خیر، اما جهت گیریها یکى است .
ما یک سلسله سخنرانى از حضرت على علیه السلام داریم که در این سخنرانیها، ایدئولوژى و تاکتیک جنگ و شیوه و تجربه ى حکومت کردن و اخلاق و زهد و تقوى وجود دارد. شما امروز مى فهمید که ما چه قدر به نهج البلاغه احتیاج داریم .
حکومت در نهج البلاغه
مساءله ى حکومت در نهج البلاغه مانند دهها مساءله ى مهم دیگر زندگى ، در این کتاب عظیم به شیوه یى غیر از شیوه ى محققان و مؤ لفان مطرح شده است . البته چنین نییت که امیرالمؤ منین علیه السلام فصلى مستقل درباره ى حکومت بازکرده باشد و با ترتیب مقدماتى به نتیجه گیرى برسد. شیوه ى سخن او در این باب هم ، مانند ابواب دیگر شیوه یى حکیمانه است ؛ یعنى عبور از مقدمات و تاءمل و تمرکز بر روى نتیجه . نگاه امیرالمؤ منین علیه السلام به مساءله ى حکومت ، نگاه حکیم بزرگى است که با منبع وحى پیوند نزدیک دارد
مساءله ى حکومت در نهج البلاغه ، به صورت یک بحث تجریدى نیست . حضرت على علیه السلام با امر حکومت درگیر بوده و در این کتاب شریف به عنوان یک حاکم و کسى که با اداره ى کشور اسلامى – به همه ى مشکلات و مصیبتها و دردسرهایش – روبرو بوده و به جوانب گوناگون این مساءله رسیدگى کرده ، سخن گفته است . توجه به این امر براى ما که در شرایطى مشابه شرایط امیرالمؤ منین على علیه السلام قرار داریم ، بسى آموزنده است .
۱ – معناى حکومت
ابتدا باید دید که آیا حکومت از دیدگاه امام علیه السلام به همان معنایى است که در فرهنگ متداول جهان کهن و جهان امروز از آن فهمیده مى شود؟ یعنى حکومت مترادف است با فرمانروایى ، سلطه ، تحکم و احیانا برخوردارى حاکم یا حاکمان از امتیازاتى در زندگى ؟ یا حکومت در فرهنگ نهج البلاغه ، مفهوم دیگرى دارد؟ در این باب از چند کلمه و اصطلاح مشخص در نهج البلاغه استفاده مى کنیم که عنوان امام ، والى و ولى امر براى حاکم و عنوان رعیت براى مردم از آن قبیل است .
در قرآن و همین طور در حدیث – مخصوصا در نهج البلاغه – دو چهره از حاکم تصویر شده است : یک چهره ى مثبت و یک چهره ى منفى . چهره ى مثبت به عنوان امام هدى – امام هدایت کننده به حق – معرفى مى شود و چهره ى منفى هم به عنوان امام و پیشواى آتش و گمراهى ، شناسایى مى شود. امام هدى ، پیغمبران و اولیا و حکام به حق اسلامى و حکام بنده ى خدا و شایسته بر طبق معیارهاى الهى هستند؛ و امام باطل – امام آتش – طاغوتها هستند.
۲ – ضرورت حکومت
این یک بحث است که آیا براى جامعه ى انسانى ، وجود فرماندهى و حکومت ، امرى ضرورى است یا نه ؟ استنتاج از این بحث به معناى التزام به لوازمى در زندگى جمعى است و صرفا منحصر به این نیست که ما قبول کنیم حکومت براى جامعه لازم است ؛ بلکه نتیجه ى بحث ما در شیوه ى فرماندهى و در شیوه ى فرمانبرى و در اداره ى جامعه نیز مشخصات و خطوط ویژه یى را ترسیم خواهد کرد.
مساءله ى ضرورت حکومت در نهج البلاغه در مقابل گرایش و جریان قدرتمندانه مطرح مى شود; از این گرایشها همیشه در جوامع وجود داشته و امروز هم هست و در آینده نیز تا وقتى که اخلاق انسان ، کامل و درست نشود؛ چنین گرایشهایى وجود خواهد داشت
۳ – منشاء حکومت
منشاء حکومت از نظر نهج البلاغه چیست ؟ آیا امر طبیعى ، نژاد، دودمان ، نسب ، زور و اقتدار (اقتدار طبیعى و یا اقتدار مکتسب ) است ؟ یا نه ، منشاء حکومت و آنچه به حکومت یک انسان یا یک جمع مشروعیت مى بخشد؛ یک امر الهى یا یک امر مردمى است ؟
در دنیاى جدید، دمکراسى – یعنى خواست و قبول اکثریت مردم – ملاک و منشاء حکومت شمرده مى شود اما کیست که نداند دهها وسیله ى غیر شرافتمندانه به کار گرفته مى شود تا خواست مردم به سویى که زورمداران و قدرت طلبان مى خواهند، هدایت شود. بنابراین مى توان در یک جمله گفت که در فرهنگ رایج انسانى ، از آغاز تا امروز و از امروز تا زمانى که فرهنگ علوى و نهج البلاغه بتواند بر زندگى انسانها حکومت کند، منشاء حاکمیت اقتدار و زور بوده و خواهد بود ولا غیر.
امیرالمؤ منین علیه السلام در نهج البلاغه ، منشاء حکومت را این معانى نمى داند و مهمتر این است که خود او هم در عمل آن ثابت مى کند. از نظر على علیه السلام منشاء اصلى حکومت ، یک سلسله ارزشهاى معنوى است . آن کسى مى تواند بر مردم حکومت کند و ولایت امر مردم را به عهده بگیرد که از خصوصیاتى برخوردار باشد
۴ – حکومت حق است یا تکلیف ؟
آیا حکومت کردن ، یک حق است یا یک تکلیف ؟ حاکم حق حکومت دارد یا موظف است که حکومت کند، و کدام انسان مى تواند یا مى باید حکومت کند؟ از نظر نهج البلاغه ، حکومت هم حق است و هم وظیفه .
براى کسى که از شرایط و معیارها و ملاکهاى حکومت برخوردار است ؛ در شرایطى وظبفه است که حکومت را قبول کند، و نمى تواند این بار را از دوش خود بر زمین بگذارد.
امیرالمؤ منین علیه السلام در بیانى خلاصه و موجز، حکومت را هم یک حق مى داند و هم یک وظیفه و هم یک تکلیف . به این ترتیب نیست که هر کسى که برایش شرایط تولیت امور مردم فراهم شد و توانست به نحوى با کسب وجاهت و تبلیغ ، و با کارها و شیوه هایى که معمولا طالبان قدرت خوب مى دانند آن شیوه ها چیست ؛ نظر مردم را جلب کند و بتواند حکومت کنند. وقتى حکومت ،

حکومت حق است ، این حق متعلق به کسان معینى است و این به معناى آن نیست که یک طبقه ، طبقه ى ممتازند؛ زیرا در جامعه ى اسلامى ، همه فرصت آن را دارند که خود را به آن زیورها بیارایند و همه مى توانند که آن شرایط را براى خود کسب کنند. البته در دوران بعد از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله یک فصل استثنایى وجود دارد؛ اما نهج البلاغه بیان خودش را به صورت عازم ارایه مى دهد و بارها و بارها به این حق اشاره مى کند.

 

امام ، حکومت را حق مى داند. این چیزى است که در نهج البلاغه واضح است .
۵ – حکومت هدف است یا وسیله ؟
آیا حکومت کردن براى فرد یا جمع حاکم ، یک هدف است یا یک وسیله ؟ و اگر وسیله است ، براى چه هدفى ؟ حاکم به وسیله ى حکومت مى خواهد جامعه را به چه مقصدى برساند؟!
۶ – حاکم و رعیت
مساءله ى شورانگیز روابط حاکم و رعیت مبتنى بر چه مبنا و اساسى است ؟ آیا حق یک جانبه است که حاکم را بر گرده ى مردم سوار مى کند؟ یا متقابل است ؟ از جمله ى اساسى ترین و پرمعناترین و پرنتیجه ترین مباحث حکومت در نهج البلاغه ، همین مساءله است .
۷ – مردو و حکومت
باید ببینیم که در فرهنگ نهج البلاغه ، مردم در برابر حکومت چه کاره اند؛ تعیین کننده اند؟ آغاز گرند؟ اختیار دار تامند؟ هیچ کاره اند؟ چه هستند؟ اینها ظریفترین مسایلى است که در نهج البلاغه عنوان شده است . فرهنگهایى که امروزه در بخشها تقسیم بندیهاى مختلف سیاسى بر ذهنیت مردم حاکم است . هیچ کدام منطبق با فرهنگ نهج البلاغه نیست
۸ – نخوه ى برخورد با مردم
اجزا و اعضاى حکومتى چگونه باید با مردم برخورد کند؟ آیا طلبکار از مردمند؟ آیا بدهکار به مردمند؟ اخلاق دستگاه حکومت با مردم چگونه است ؟
۹- رفتار حاکم با خود
آیا براى رفتار حاکم در جامعه ، محدودیتى وجود دارد؟ آیا مى توان به حسن رفتار او با مردم بسنده کرد؟ یا، ماوراى نحوه ى ارتباط حاکم با مردم ، چیز دیگرى وجود دارد که آن ، نحوه ى ارتباط حاکم با خود است ؟ زندگى شخصى حاکم چگونه باید بگذرد و نهج البلاغه در این مورد چه نظرى دارد؟
۱۰ – شرایط حاکم
در نهج البلاغه از حاکم جامعه ى اسلامى هرگز به عنوان ملک یا سلطان سخنى گفته نشده است . یکى از تعبیراتى که در نهج البلاغه وجود دارد؛ یکى امام به معناى پیشوا و رهبر است . مفهوم رهبر با مفهوم راهنما فرق دارد. رهبر آن کسى است که اگر جمعیت و امتى را به دنبال خود مى کشانند؛ خود، پیشقراول و طلایه دار این حرکت است . مفهوم حرکت و پیشروى و پیشگامى در خطى که مردم حرکت مى کنند، در کلمه ى امام وجود دارد.
به نظر مى رسد نوع ارتباطهایى که در معناى ولایت ذکر مى شود، کلا مصادیق همان پیوند و پیوستگى هستند. والى امت و والى رعیت آن کسى است که امور مردم را به عهده دارد و با آنها پیوسته است و همین معنى ، بعد خاصى از مفهوم حکومت را از نظر نهج البلاغه و امیرالمؤ منین علیه السلام روشن مى کند.
قسمتى که مدیر جامعه آن را تشکیل مى دهد مانند بقیه ى قسمتهاست . او هم مانند بقیه ى اجزا و عناصر تشکیل دهنده ى این مجموعه است ، ولى امر متصدى این کار است . متصدى این کار هیچ گونه امتیازى را طلب و توقع نمى کند و عملا هیچ گونه امتیازى از لحاظ وضع زندگى و برخورداریهاى مادى و او تعلق نمى گیرد. اگر بتواند وظیفه ى خودش را خوب انجام دهد، به اندازه یى که این وظیفه و انجام دادن آن براى او جلب حیثیت معنوى کند، به همان اندازه حیثیت کسب مى کند و نه بیش از آن این حاق مفهوم حکومت در نهج البلاغه است . بنابراین تعبیر، حکومت در نهج البلاغه هیچ نشانه و اشاره یى از سلطه گرى و هیچ بهانه اى براى امتیازطلبى ندارد. از آن طرف ، مردم به تعبیر نهج البلاغه رعیت اند. رعیت یعنى جمعى که رعایت و مراقبت و حفاظت و حراست آنان بر دوش ولى امر است .

وقتى در نهج البلاغه در جستجوى مفهوم حکومت هستیم ، از طرفى مى بینیم آن که در راءس حکومت است ، والى و ولى امر و متصدى کارهاى مردم و وظیفه دار و مکلف به تکلیف مهمى است . انسانى است که بیشترین بار و سنگین ترین مسؤ ولیت بر دوش اوست . اما در سوى دیگر، مردم قرار دارند که باید به همه ى ارزشها و آرمانهایشان و با همه ى عناصر متشکله ى شخصیتشان ، مورد رعایت قرار بگیرند. این مفهوم حکومت است و این مفهوم ، نه سلطه گرى ، نه زورمدارى و نه افزون طلبى است .

امیرالمؤ منین علیه السلام در بخشهاى مهمى از نهج البلاغه به حیطه ى حکومت اشاره مى کند. شاید دهها جمله در نهج البلاغه مى توان نشان داد که مفهوم حکومت را از نظر امام على علیه السلام مشخص مى کند.
از جمله در ابتداى فرمان مالک اشتر مى خوانیم :
ععع جبایه خراجها و جهاد عدوها، و استصلاح اهلها، و عماره بلادها عععع .
این معناى حکومت است . اگر مالک اشتر به عنوان استاندار و والى و حاکم مصر معین مى شود، براى آن نیست که بریاى خود عنوان قدرتى کسب کند یا سود و بهره ى مادى براى خود جلب کند؛ بلکه براى آن است که این کارها را انجام دهد: براى اداره امور مالى کشور از آنها مالیات بگیرد، با دشمنان مردم مبارزه کند، آنها را در مقابل دشمنانشان مصونیت ببخشد، آنها را به صلاح نزدیک کند (صلاح با بعد وسیع مادى و معنویش که از نظر على علیه السلام و در منطق نهج البلاغه مطرح است ) و شهرها و حیطه ى حکومت خود را آباد کند. یعنى به طور خلاصه انسانها را بسازد، سرزمین را آباد کند، اخلاق و ارزشهاى معنوى را بالا ببرد، وظایف مردم و آنچه را که در جنب حکومت بر عهده ى آنهاست ، استفاده کند.
وحدت در نهج البلاغه
حضرت امیر علیه السلام در خطبه هاى خود، عامل همه ى خوشیها و برخورداریها و عزت و شرف ملتهاى گذشته را دورى گزیدن از پراکندگى و جدایى و ملازم شدن با الفت و وحدت مى داند و مردم را به یگانگى و حفظ وحدت و الفت تحریص مى کند.
حضرت امیر علیه السلام در خطبه هاى خود کینه ى دلها نسبت به یکدیگر درگیرى و بدخواهى افراد نسبت به هم ، پشت کردن و عدم همکارى مردم را علت سقوط و انحطاط آنان ذکر مى کند.

حضرت امیر علیه السلام در نهج البلاغه محور وحدت را رهبرى جامعه مى داند؛ یعنى امام و رهبر جامعه مرکز و محور وحدت است و حضرت امیر علیه السلام خطاب به مسلمانان زمان خود بر محور وحدت بودن رهبر و امام تاءکید کرده است . با توجه به همین محور بود که مسلمانان در زمان حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله به عزت و شرف رسیدند. در حالى که در زمان حکومت على

علیه السلام مردم با بى توجهى خود به رهبرى یعنى بى توجهى به محور وحدت ، دچار تفرقه شدند و دنیاى اسلام از آن زمان به انحطاط کشیده شد و تا قرون متمادى نتوانست کمر راست کند.
امروز تفاهیم و وحدت طلبى یک وظیفه است و همیشه وظیفه من بوده است . یک بحث علمى و اعتقادى در نهج البلاغه این حقیقت را به ما نشان مى دهد و ما نمى توانیم چشممان را روى هم بگذاریم و آنچه را که نهج البلاغه با صراحت مى گوید، ندیده بگیریم
براى استحکام نظام و حرکت اجتماعى ، وحدت و هماهنگى لازم و تفرقه زیان بخش است . امیرالمؤ منین علیه السلام در نهج البلاغه مى فرمایند: در اقوام گذشته هر جا وحدت و اتفاق نظر و هماهنگى و همدلى بین مردم بود، عزت و بزرگوارى و قدرت و شرف متعلق به آن اقوام و ملتها بود و هر جا دلها و راهها از هم جدا شد و وحدت از سر مردم سایه برچید وضع زندگى مردم نابسامان شد و عزت آنها تبدیل به ذلت شد، پیشرفت آنها متوقف شد و دچار عقب نشینى و عقب گرد شدند.
تقوا در نهج البلاغه
یکى از مهمترین موضوعات در نهج البلاغه تقواست یعنى انسان مؤ من ، پرواى کار خود را داشته باشد، برحذر باشد، حواسش جمع باشد و مواظب و مراقب اعمال و حرکات و رفتار خود باشد. غفلت و شهوت ، او را از راهى که به مقتضاى ایمان انتخاب کرده است ، منحرف نکند و خیال کند دارد در راه حرکت مى کند؛ یک وقت چشم باز کند ببیند از راه منحرف شده است .
اگر تقوا در جامعه وجود نداشته باشد و مردم به تدریج مایه ى تقواشان رقیق شود و از بین برود، ادامه ى حیات اسلامى ممکن نیست . و اگر ما روح استغفار را در خودمان زنده کنیم ، تا حدود زیادى جبران خواهد شد. طلب مغفرت کردن ، در نهج البلاغه از قول امیرالمؤ منین علیه السلام آمده است که فرموده اند: خداوند متعال در زمین دو وسیله ى امان از عذاب براى مردم قرار داده بود و یکى از این دو امان از دست مردم رفت ، مواظب آن دیگرى باشید و او را از دست ندهید و به آن تمسک کنید. آن وسیله ى امنیت و امانى که تا بود، عذاب خدا بر مردم نازل نمى شد و از دست مردم رفت ؛ وجود مقدس پیغمبر صلى الله علیه و آله بود و آنچه که باقى مانده استغفار است .

تقوا به معناى درست کلمه را مورد توجه قرار دهید؛ نه به معناى پرهیزکارى که یک تحریف است . من به جوانها توصیه مى کنم نوشته ى مرحوم استاد شهید مطهرى درباره تقوا که یکى از مجموعه هاى سخنرانیهاى ایشان است و نیز کتاب بسیار خوب سیرى در نهج البلاغه اثر آن مرحوم را بخوانند. معناى تقوا را در کلام امیرالمؤ منین درک کنید.

تقوا به معناى درست ، مصونیت یافتن از گناه است . و لباس التقویى ذلک خیر؛ آن تقوایى که لباس و پوشش براى انسان است و انسان را در مقابل آسیبها و بیماریهاى معنوى و روحى واکسینه مى کند.

زهد به معنى درست کلمه یعنى بى رغبت بودن در مقابل جلوه هاى مادى جهان و این زندگى . ورع و حلم و رفق و برادرى و محبت و یک رشته اخلاقیات در کلام امیرالمؤ منین وجود دارد و فقط به این نمى پردازد که به انسانها یاد بدهد، یعنى مغزشان را درست کند؛ بلکه مى خواهد آنها را از لحاظ روحى و قلبى نیز بسازد و تزکیه کند. پس اول تعلیم و دوم تزکیه است .
تاریخ در نهج البلاغه
ماجراى گذشته ى تاریخ بشریت ، درس بزرگ انسانها در نسل ماست امیرالمؤ منین علیه السلام در نهج البلاغه ، از درسهاى تاریخ رهنمودهایى ارایه مى دهند و مى فرمایند: و ان عندکم الامثال .
اى بندگان خدا نمونه هاى زنده یى از عذاب خدا و قدرت نهایى او و از ضربتهاى کوبنده اش و داستانهاى عبرت آموزى از حوادث و وقایع روزگار، پیش روى شماست .
حقیقت دیگرى که وجود دارد و امروز ما را بیشتر از گذشته به نهج البلاغه مشتاق و محتاج مى کند، این است که در طول تاریخ اسلام متاءسفانه با انحرافى که از کج فهمى و جهالت از یک سو و غرض ورزى و دشمنى از سوى دیگر حاصل شده است ، در آنچه که از معارف اسلامى در اختیار ماست سردرگمیهایى داشته ایم .
در طول تاریخ گذشته ى اسلام ، نادانى و جهالتهایى وجود داشته ، تنگ نظریها و خود خواهیهایى وجود داشته که موجب شده حقایق اسلامى و معارف اسلامى آنچنان که هستند و باید شناخته شوند، شناخته نشوند، و به علاوه غرض ورزیها و خیانتها و تعمد بر انحراف از اسلام را هم ، از اولین قرنهاى پیدایش اسلام از قدرتمندان و کسانى که خلوص و صفاى اسلام به زبان آنها بوده است ، مشاهده مى کنیم . ما در طول تاریخ همواره احتیاج داشته ایم به سرچشمه هاى خالص و زلال اندیشه ى اسلامى و نظامى فکرى که بتوان به آن متکى شد،; نهج البلاغه این راه نزدیک را پیش پاى ما مى گذارد، نهج البلاغه ما را از این فاصله طولانى با صدر اسلام ، به نزدیکترین پایگاهها و امنترین دیدگاهها نسبت به معارف اسلامى مى رساند.
کارهایى که درباره ى نهج البلاغه باید انجام شود

بسیارى از کارهاى لازم در طول بیش از هزار سالى که از تدوین این کتاب شریف مى گذرد، انجام گرفته است . شاید در کتابخانه ها نسخ خطى این آثار ارزشمند محفوظ باشد که باید جستجو و پیدا کرد. احتمال هم دارد که بعضى از آنها در طول زمان ، در معرض حوادث قرار گرفته و از بین رفته باشد. در هر حال این کارها باید انجام بگیرد.
۱ – فصل بندى مطالب نهج البلاغه
یکى از کارهایى که این کنگره مى تواند انجام دهد، این است که فهرست اساسیترین تحقیقاتى را که باید پیرامون نهج البلاغه انجام بگیرد؛ تهیه و تدوین کند و در اختیار اندیشمندان بگذارد شاید بتوان دهها کار لازم را شمرد که امروز نهج البلاغه به این کارها نیازمند است و باید به شیوه ى فردى یا جمعى انجام گیرد. باید اینها را تدوین کرد و در اختیار مردم گذاشت تا اندیشمندان و مؤ لفان و صاحب نظران و کسانى که با نهج البلاغه ماءنوس هستند، بدانند چه کارهایى از اولویت و اهمیت برخوردار است .

نهج البلاغه ، ترجمه و شرح و تفسیر کامل ندارد. فصل بندى و باب بندى ندارد. به جز کتاب بسیار ارجمندى که استاد عالى قدر – آقاى مصطفوى – به عنوان کاشف الفاظ نهج البلاغه تنظیم کرده اند، کارى در این حد و در این مایه براى نهج البلاغه انجام نگرفته است . امروز ما باید به نهج البلاغه برگردیم . فضلا و اندیشمندان کار خود را بکنند؛ اما جوانها نباید منتظر اساتید، فضلا و پیشروان اندیشه و علم و ادب بمانند. نهج البلاغه را باید از ابعاد گوناگون مورد نظر قرار دهیم و براى این کار، جمعها و جلسه ها تشکیل دهیم .
۲ – فصل بندى عنوانى نهج البلاغه
یکى دیگر از کارهایى که حتما در باب نهج البلاغه ضرورت دارد، فصل بندى عنوانى و موضوعى نهج البلاغه است . البته این کار انجام گرفته و بعضى از محققین و علماى بزرگ و عالى قدر زمان ما، این کار را روى نهج البلاغه کرده اند و مجلدات متعددى هم چاپ شده که به جاى خود ارزشمند

است ؛ اما در زیر عناوین کلى – که فکر مى کنم در حدود ۳۰ سال عنوان را تفکیک کرده اند – و به منظور تکمیل آن شاید دهها عنوان فرعى بتوان پیدا کرد. این کار در قرآن هم جایش خالى است و انجام نگرفته است . یک تفصیل الآیات براى قرآن باید نوشته شود شامل بیشترین موضوعاتى که ما

تا امروز نتوانسته ایم به آنها برسیم و در قرآن از آن نشانى هست . و در باب نهج البلاغه نیز تنظیم یک تفصیل المطالب و تفصیل الموضوعات ، فوق العاده ضرورى است . نهج البلاغه واقعا یک اقیانوس عمیق و تمام نشدنى است ؛ همه هم توفیق پیدا نمى کنند این کتاب را – آنچنان که شایسته ى آن است – سیر کنند و در آن غور کنند؛ در حالى که بسیارى از مطالب و معارف این کتاب ، براى مردم لازم است و باید این امکان براى جویندگان و علاقمندان پیدا شود که مطالب مورد نظرشان را در آن به آسانى بیایند.

 

تربیت نفس ، تهذیب و تزکیه ى انسان ، سه فصل بزرگ و کلى و سه عنوان اصولى از نهج البلاغه است . البته فصل بندى نهج البلاغه کارى است که تاکنون انجام گرفته و کسانى این کار را کرده اند – نه به طور کامل – از جمله مرحوم مطهرى در کتاب سیرى در نهج البلاغه چنین کارى را کرده اند؛ البته ایشان نهج البلاغه را فصل بندى نکرده اند، بلکه موضوعاتى از نهج البلاغه را انتخاب کردند و همان طور که خودشان گفتند یک گشت و گذارى در نهج البلاغه کردند و این موضوعات را مطرح کرده اند و درباره ى هر کدام توضیحى نوشته اند و آنچه را که خودشان از نهج البلاغه یا از سایر منابع فکرى اسلامى مى فهمیدند، آن را با استناد به جملاتى از این کتاب ذکر کردند. بنابراین نوعى فصل بندى است و البته نه یک فصل بندى کامل . دیگران هم این کار را کرده اند و در فصل بندى خود هر یک از این سه بخش : عقاید، اخلاق و زندگى عملى و اجتماعى را توضیح داده اند.
نحوه ى برداشت از مفاهیم و فصول نهج البلاغه به به این گونه است که اولا ما سعى مى کنیم که معناى هر کلمه را دقیقا بفهمیم و در معناى کلمات اشتباه نکنیم . ثانیا جمله بندى را بفهمیم . ثالثا جو و فضاى زندگى على علیه السلام و فضاى صدور این سخن را درست بشناسیم
۳ – فصل بندى از لحاظ اعتبار سندى
یکى از کارهاى دیگرى که خوب است درباره ى نهج البلاغه انجام بگیرد، فصل بندى از لحاظ اعتبار سندى است . یقینا بعضى از بخشهاى نهج البلاغه در حد اعلاى اعتبار و وثوق روایى قرار دارد، بعضى از بخشها هم در آن حد نیست . پیرامون اسناد نهج البلاغه تاکنون کارهایى انجام گرفته و کتابهایى در حدود دو یا سه ناءلیف و یا بیشتر چاپ شده است . شاید در میان گذشتگان هم این

کار انجام گرفته باشد که بسیارى از آن بى اطلاعند؛ اما لازم است یک طبقه بندى از لحاظ سند و اعتبار سندى انجام بگیرد؛ چنان که به هر یک از خطب یا کلمات یا نامه ها که انسان مراجعه مى کند بداند از لحاظ سندى که این حدیث دارد، چه قدر مورد اعتبار است و چه قدر مى توان به آن تکیه کرد. البته همه ى شواهد و قراین را مى توان در این مورد به کار گرفت و این چیزى است که اگر براى عامه ى مردم هم مورد نیاز نباشد، براى محققان و اندیشمندان و کسانى که به این مساءله اهمیت مى دهند، یقینا حایز اهمیت است

اگر ما پیرامون نهج البلاغه کار و تحقیق کنیم و اگر آن مقدار از خطب امیرالمؤ منین علیه السلام که در نهج البلاغه نیست ، جمع شود و روى اینها و درباره ى سند و خصوصیاتى که اعتبار آنها را مشخص و مسلم و قطعى مى کند، کارى فنى انجام بدهیم و نهج البلاغه را به مجموعه یى نزدیک به پانصد خطبه که از آن حضرت نقل شده ، برسانیم ؛ خدمت بزرگى به معارف اسلامى در قرن پانزدهم هجرى انجام داده ایم . مى توانیم با گذشت این همه مدت از صدر اسلام ، یک منبع غنى لایزالى که مورد قبول همه ى مؤ منین به اسلام است و مى تواند باشد، در اختیار مسلمانها قرار دهیم .
۴ – ترجمه ى فارسى خوب از نهج البلاغه
من البته از آنچه انجام گرفته کم و بیش مطلعم و نمى خواهم به زحمات فراوانى که به خاطر برگرداندن نهج البلاغه به فارسى انجام گرفته ، خداى ناخواسته به چشم بى قدرى نگاه کنم .
در یک کنگره ى دیگر هم که سه سال پیش تشکیل شده بود و من توفیق یافتم و شرکت کردم ، از عالم جلیل آقاى فیض الاسلام که اولین بار این کتاب را به فارسى ترجمه کرد و در اختیار مردم قرار داد و صداى نهج البلاغه را براى اولین بار به گوش مردم رساند؛ تشکر کردم و باز هم تشکر مى کنم . همچنین از چند نفر نویسندگان محترمى که از نهج البلاغه ترجمه هاى منتخب یا آزاد و به صورت بیان محتوا به دست داده اند، به سهم خود سپاسگزارم .
لیکن مى خواهم عرض کنم جاى یک ترجمه ى کامل و همه جانبه از نهج البلاغه و جاى یک ترجمه ى کامل و روشن و رسا از قرآن در جامعه ى ما همچنان خالى است و به نظرم قصور و غفلتى که تاکنون شده است مایه ى سرشکستگى است . من خواهش مى کنم بنیاد نهج البلاغه این مساءله را با فوریت و جدیت تعقیب کند، همچنانى که براى چندمین بار از همه ى کسانى که مى توانند ترجمه ى خوبى از قرآن کریم به فارسى تهیه کنند و ارایه دهند خواهش مى کنم این کار را بکنند. جمهورى اسلامى بعد از پنج سال به نظرم قدرى دیر کرده است ؛ باید این کار زودتر انجام مى گرفت و هر چه مى گذرد دیرتر مى شود به نظر من اشکالى ندارد که چندین نفر شروع کنند به ترجمه ى این دو اثر مقدس و هر مقدار را که مى توانند پیش ببرند؛ چون به هر حال هیچ ترجمه یى کامل نخواهد بود.
یعنى این طور نباشد که اگر کسانى شنیدند فلان نویسنده ى خوب و آشنا به زبان عربى ، مشغول ترجمه ى نهج البلاغه یا قرآن شده است ، از کار خود دست بکشند و کارى نکنند. هر کسى شوق این کار را در خود احساس ‍ مى کند، شروع کند. اگر ده ترجمه ى بسیار خوب هم از قرآن کریم و

نهج البلاغه ى شریف داشته باشیم ، زیادى نیست ، هیچ اشکالى ندارد که علایق و ذوقهاى گوناگون و دیدگاههاى مختلف از یک آیه یا یک جمله بتوانند خواننده را قدرى به ابعاد واقعى آن جمله نزدیکتر کنند. بنابراین به نظر من این کار امروز در اولویت قرار دارد.

۵ – ترجمه ى لغات نهج البلاغه
یکى از کارهاى اساسى که باید در زمینه ى نهج البلاغه انجام بگیرد ترجمه ى لغات نهج البلاغه براى فارسى زبانها و حتى براى عرب زبانهاست . البته در پاورقى بعضى از نهج البلاغه ها، بزرگانى چون مرحوم محمد عبده و بعضى دیگر این کار را کرده اند، اما کافى نیست . این همه لغتى که در این کتاب با بارهاى ادبى و مایه هاى هنرى و فصاحت و بلاغت فوق العاده گسترده است ، احتیاج به یک کار مستقلى – فزونتر از شرح سطحى آن – دارد. خلاصه آن که لازم است یک تفسیر اللغات کامل و عمیق براى نهج البلاغه تهیه شود.
۶ – پیوستن بخشهاى متفرق از یک خطبه
یکى از کارهایى که از مدتها پیش همواره ضرورتش را احساس مى کردم ، پیوستن بخشهاى متفرق یک خطبه است که احیانا آنها را سید رضى (رحمه الله علیه ) ازهم جدا کرده است . ملاحظه کرده اید در جاهایى بعد از آن که یک خطبه شروع مى شود،گفته مى شود و منها ( این از جمله بخشهاى همان خطبه است ). یقینا بین اینها یک چیزى افتاده است و الا تعبیر و منها لازم نبود. در جاهاى دیگر معلوم مى شود این پایان خطبه نیست و مطلب نیمه کاره است . شاید بعضى از بخشها را در خود نهج البلاغه بتوان پیدا کرد و یقینا بسیارى از آنها را در کتب متفرق حدیث مى توان جستجو وپیدا کرد.
به هر حال گاهى انسان دو بخش از یک خطبه را مى بیند که فوق العاده مهم است . اما میانشان فاصله افتاده است . باید صاحب همتانى بنشینند و این جا به جا شدگیها را پیگیرى و بازیابى کنند تا سرانجام به قدر مقدور و ممکن ، بخشهاى پراکنده ى یک خطبه ، از نو به هم اتصال پیدا کند.

بسیارى از خطبه هاى نهج البلاغه متاءسفانه ناقص است یعنى یا از آغاز خطبه و یا از پایان خطبه یک بخش افتاده است ؛ حتى گاهى سید رضى وسط یک خطبه در نهج البلاغه را انداخته و حذف کرده است . خطبه را نقل مى کند بعد به یک جایى مى رسد و قطع مى کند، سپس زیرش مى نویسد ومنها یعنى از همان خطبه است و بعد یک تکه ى دیگر را نقل مى کند؛ مثل کارى که امروز

گاهى خبرنگارها و روزنامه نگارها مى کنند و مثلا مى نویسند : وى در بخشى دیگر از سخنان خود چنین گفت . این عمل را منها مى گویند.آن قسمتى که وسط این دو بخش از سخنان على (ع ) وجود داشته ، چیست ؟ ما نمى دانیم و این مشکلى در کار ما ایجاد مى کند. چرا سید رضى این کار را کرده است ؟ به خاطر این که نهج البلاغه – همچنان که از نامش پیداست – شیوه و راه بلاغت و فصاحت است و صرفا به لحاظ هنرى جمع آورى شده است .

مجموعه ى کارهاى عملى و ضرورى را که باید در زمینه ى نهج البلاغه انجام داد، فهرست بندى کنید تا مشخص شود چه کارهایى شایسته است انجام بگیرد. البته تردیدى نیست که این کار، عشقها و ایمانها، نبوغها و ابتکارها و رشته هاى جدیدى را به وجود خواهد آورد.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.