مقاله زندگینامه سهراب سپهری


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
3 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله زندگینامه سهراب سپهری دارای ۲۹ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله زندگینامه سهراب سپهری  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله زندگینامه سهراب سپهری،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله زندگینامه سهراب سپهری :

زندگینامه سهراب سپهری
سهراب سپهری در مهرماه ۱۳۰۷ در شهرستان کاشان به دنیا آمد. کودکی و نوجوانی اش را در همان جا گذراند. پس از پایان تحصیلات دوره اول دبیرستان به تهران آمد و دوره دانشسرای مقدماتی پسران را در تهران گذراند. سپس در وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش) کاشان استخدام شد و مدتی بعد استعفا داد.
در بیست سالگی دیپلم گرفت و در همان سال موفق شد به تحصیل در دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران بپردازد. او در کنار تحصیلات دانشگاهی در شرکت نفت تهران به کار مشغول شد.
در ۲۳ سالگی نخستین مجموعه شعر خود را با عـنوان «مـرگ و رنگ» منتشـر کرد. وقتی از دانـشگاه فارغ التحصیل شد در سازمان بهداشت به کار پرداخت و در همان زمان دومین مجموعه شعر خود را با نام «زندگی خوابها» انتشار داد. سال بعد کار خود را رها کرد و در فرهنگ و هنر در بخش موزه ها و نیز تدریس در هنرستانها مشغول شد. سپهری چند سفر به اروپا، ژاپن و ; رفت و آموزش هایی در زمینه ی چاپ سنگی، حکاکی روی چوب و دیگر هنرهای ظریف دید.

در ۳۳ سالگی دو مجموعه جدید شعرهایش را با نام های «آواز آفتاب» و «شرق اندوه» چاپ کرد و بعد به برپایی نمایشگاه نقاشی هایش روی آورد. چندی به پاکستان و هند و افغانستان سفر کرد و پس از این سفرها بود که «صدای پای آب» را در سال ۱۳۴۴ در فصلنامه «آرش» به چاپ رسانید. مجموعه شعر بلند مسافر را در سال ۱۳۴۵ منتشر کرد و یک سال پس از آن کتاب «حجم سبز» را به چاپ رسانید.
در سال ۱۳۵۶ همه اشعار خود را که پیشتر در هفت مجموعه انتشار یافته بود، همراه کتاب جدید دیگرش تحت عنوان «هشت کتاب» توسط کتابخانه طهوری منتشر کرد.سپهری در اول اردیبهشت ۱۳۵۸ در بیمارستان پارس تهران پس از گذراندن دوره ای بیماری، چشم از جهان فرو بست.

اوحدی مراغه ای:
شیخ اوحدالدین مراغه ای فرزند حسین اصفهانی در حدود سال ۶۷۰ هجری- قمری در مراغه متولد شد. تخلص خود را از نام مراد خویش اوحدالدین کرمانی که از عرفای زمان بوده گرفت.
اوحدی مانند اغلب شاعران عصر خود پس از گذراندن جوانی و پایان بردن تحصیلات معمولی زمان خود از مراغه به قصد سیر و سیاحت خارج شد و مدتها به سیاحت گذراند:

سالها چون فلک به سر گشتم
تا فلک وار دیـده ور گــشتم
هم در این سیاحتها بوده است که گزارش به کرمان می افتد و از محضر شیخ اوحدالدین کرمانی بهره ور می شود. سالها نیز در اصفهان به سر برده است و سرانجام دیگر بار به زادگاه خویش مراغه مراجعت کرده است و در همان جا به سال ۷۳۸ در گذشته است. اوحدی علاوه بر قصائد و غزلیات دارای کتابی است به نام «جام جم» که مهمترین اثر اوست. این کتاب یک مثنوی است که اوحدی در سرودن آن به «حدیقه» سنایی نظر داشته است. تاریخ پایان جام جم سال هجری قمری است.
گـنج معنی است این که پاشیدم
نـه کــتابی کــه بـر تراشــیدم
چـون زتاریـخ برگرفــتم فـــال
هفتصد رفته بود و سی و سه سال

محمود کیانوش:
جوانان میهن ما با نام محمود کیانوش به خوبی آشنا هستند، جوانانی که در دوره کودکی و نوجوانی شعرهای زیبای این شاعر خوب را خوانده اند. در چند سال اخیر از کیانوش شعر تازه ای منتشر نشده است و به این دلیل شاید بعضی از کودکان و نوجوانان امروز با نام او آشنایی نداشته باشند.
محــمود کیـانوش یکی از پیشاهنگان شعر کودک در ایران است. او که اکنون در خارج از کشور به سر می برد در سال ۱۳۶۸ به ایران آمد. شورای شعر انتشارات کانون پرورش فکری کودکان شعر می سرایند بیاید و از نزدیک با آنها آشنا شود و از گذشته های دور برایشان صحبت کند. آقای کیانوش این دعوت را پذیرفت و در پایان کتابهای شعر خود را برای تجدید چاپ به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان سپرد.
ضمن تشکر از آقای کیانوش برای او آرزوی سلامت داریم و امیدواریم که باز هم برای کودکان و ملتش شعرهای خوبی بسراید.

عُبید زاکانی، شوخ طبعی آگاه:
عُبید زاکانی شاعر و نویسنده ی طنزپرداز و شوخ طبع سده ی هشتم در قزوین زاده شد. لقب زاکانی را از آن جهت به وی داده اند که از خاندان زاکانیان، تیره ای از اعراب بنی خفاجه، بود که پس از مهاجرت به ایران در نواحی قزوین سکونت اختیار کرده بودند. عبید با امرای آل اینجوی فارس پیوندی نزدیک داشت و قصاید و قطعاتی در ستایش آنان در دیوان وی موجود است. بعدها هم که فارس به دست آل مظفر افتاد، عبید به آنان علاقه نشان داد. وی به سال ۷۷۲ هـ. . در گذشت.

ذوق و هنر عبید در نکته یابی و انتقادهای ظریف اجتماعی جلوه می کند و در اغلب آثارش در قالب طنز و لطیفه های دل نشین آشکار می شود.
آثار و شیوه ی طنزپردازی عبید- پیامدهای اخلاقی و اجتماعی حمله ی مغول در عصری که عبید پرورده ی آن بود، به صورت فروپاشی نظام تمدّنی پیشین و دگرگونی معیارها و ارزش ها در طبقات گوناگون جامعه، از دیوانیان و قضات و اهل شریعت گرفته تا صوفیان و پیشه وران و کارگزاران حکومتی ظاهر شده بود. او مردی بیدار و آگاه بود که اوضاع زمانه را ابداً نمی پسندید و از آن خاطری آزرده داشت.
سخنان طنزآمیز عبید، اغلب خنده آور و گاهی رکیک است اما در پس آن پیامی اصلاح جویانه و خیرخواهانه نهفته است که از چشم روشن بینان پنهان نمی ماند.

آثار عبید به نظم و نثر باقی مانده است. اشعار او به دو بخش کلّی جدّی و طنزآمیز تقسیم می شود. اشعار جدّی او که به صورت دیوانی فراهم آمده، شامل قصاید، غزل ها، ترجیعات، قطعات، رباعیات و مثنوی عشاق نامه است که بر روی هم به سه هزار بیت می رسد. این اشعار نسبت به آثار پیشینیان چیز تازه ای ندارد و برای او امتیازی ادبی به بار نمی آورد.
چهره ی ادبی ممتاز عبید را باید در آثار طنرآمیز او دید. این آثار هم به نظم است هم به نثر. از میان آثار منظوم منسوب به عبید، موش و گربه اهمّیّت خاصّی دارد. این منظومه حکایتی تمثیلی است که عبید در آن وضع جامعه و دو طبقه ی حاکمان و قاضیان را مورد انتقاد قرار می دهد. چه بسا مقصود اصلی وی بیان حال ابواسحاق اینجو بوده باشد در برابر امیر مبارزالدّین محمّد، فرمانروای کرمان؛ بنابراین تفسیر، باید موش و گربه را اثری کاملاً سیاسی دانست.

آثر طنز آمیز منثور عبید که مهارت او را در ترسیم اوضاع نابه سامان اخلاقی و فرهنگی بیش تر نشان می دهد، به ترتیب اهمّیّت عبارت اند از:
اخلاق الاشراف، صد پند، رساله ی دلگشا، رساله ی تعریفات.
عبید زاکانی در این رساله های کوتاه، ظهور نیرومندترین و خلّاق ترین منتقد اجتماعی را در ادبیّات انتقادی فارسی بشارت داده است. در نوشته ها و سروده های عبید، زبان طنز بی پرواست؛ چندان که بیش تر آن ها را نمی توان در همه جا نقل کرد ولی شاید بتوان گفت که این تندی و پُر رنگی واکنشی در برابر شدّت فساد و تباهی های روزگار شاعر است. در حقیقت، میزان فساد اخلاق در آن زمان به حــدّی بالا بود که جز با همین زبان تلخ و گزنده و عریان نمی شد آن را بیان و در آن چاره جویی کرد.

عبید برای پرداختن هزلیّات خود، به سعدی و سوزنی (شاعر هزل گوی سده ی ششم) نظر داشته و به خصوص اشعار طنزآمیز خود را غالباً بر وزن و قافیه ی شعرهای معروف پیش از خود سروده است. پس از او هم شاعران دیگر از این شیوه تقلید کرده اند امّا گویی هیچ کس نتوانسته است در مقام طنز و انتقاد اجتماعی با این کیفیت هنری به پای عبید برسد. در نتیجه، موقعیت او در ادب انتقادی فارسی تا امروز شاخص و ممتاز باقی مانده است.

جامی، شیخ جام:
عبدالرحمان جامی یگانه شاعر عارف و صوفی سوخته دل عصر حافظ نیست؛ زیرا گذشته از آن که خود حافظ تا حدّ زیادی به تصوّف انتساب دارد و در شعر خواجو و عراقی هم معانی عرفانی درج شده است، صوفیان بنام و پاک باخته ای نظیر شاه نعمت الله ولی کرمانی در این دوره میان شعر و عرفان پیوندی استوار برقرار کرده اند امّا تصوّفی که جامی بدان منسوب است، البّته رنگ و بو و جلوه و جمال بیش تـری پیـدا کرده و او را بیش تر به عنوان عارفی که گه گاه و از سر تفنّن شعر می گفته، شناسانده است. عبدالرّحمان که بعدها به نورالدّین هم ملقّب گردید و تخلّص جامی را برای خود برگزید، به سال ۸۱۷ در ناحیه ی خرجرد جام دیده به جهان گشود. در کودکی به همراه پدر به هرات رفت و چندی در مدرسه ی نظامیّه ی آن جا اقامت گزید. هرات در آن سال ها پایتخت هنر و ذوق و ادب ایران و یکی از شهرهای فرهنگی آبادان و پر رفت و آمد آن سامان بود. سلطان حسین بایقرا و وزیر دانشمندش، امیر علیشیرنوایی، در آن شهر مشوّق و حامی هنرمندان و صاحبان ذوق بودند. جامی فنون ادب و دانش های شرعی و دینی را در آن شهر فراگرفت و پس از آن به حکمت روی آورد.

از در شصت سالگی به قصد زیارت خانه ی خدا از خراسان بیرون آمد. مدّتی در بغداد ماند و از آن جا به کربلا و نجف رفت و چندی نیز در حلب و دمشق ماند. او در این سفر، با پیشنهادهای زیادی از جانب شاهان برای اقامت و ملازمت درگاه روبه رو شد اما هیچ یک از آن ها را نپذیرفت و سرانجام به هرات بازگشت. در این سال ها جامی دیگر به چنان شکوه و مرتبه ای معنوی دست یافته بود که سلطان حسین و امیر علیشیر به دوستی با او افتخار می کردند. او با همه ی شکوه و حشمتی که داشت، هرگز درصدد ستایش و مدح قدرتمندان برنیامد و همین بلندی طبع و بی نیازی بر حرمت او می افزود. نورالدّین عبدالرّحمان جامی سرانجام در محرّم سال ۸۹۸ در هرات درگذشت.

بهار، شاعر آزادی:
محمّد تقی بهار از خراسان برخاسته بود امّا نسیم آزادی که پس از امضای فرمان مشروطیت در ایران وزیدن گرفت، او را به تهران کشانید تا بتواند از مهم ترین دستاورد نهضت که خون بهای شهیدان وطن بود، از نزدیک پاسداری کند.
محمّد تقی به سال ۱۳۰۴ هـ . ق. در مشهد به دنیا آمد. دوران کودکی و نوجوانی اش در جوار مرقد امام هشتم (ع) و خدمت به آستان قدس رضوی گذشت. پدرش، محمّد کاظم صبوری، ملک الشّعرای آستان قدس رضوی بود و پس از مرگ او به فرمان مظفر الدین شاه عنوان ملک الشّعرایی به محمد تقی واگذار شد. محمد تقی در دامان پدر شعر و فنون ادب را آموخت و از محضر ادیب نیشابوری نیز بهره ها برد و به تکمیل معلومات خود در دو قلمرو عربی و فارسی توفیق یافت. در همان سال های نوجوانی که هنوز سایه ی پدر بر سر داشت، به محافل آزادی خواهی خراسان راه یافت و از نزدیک با سیاست و مسائل روز مأنوس گشت و اندیشه ها و اشعار آزادی خواهانه ی خود را از طریق روزنامه های محلی خراسان انتشار داد.

در دوران استبداد صغیر روزنامه ی خراسان و پس از آن، از سال ۱۳۲۸ به بعد روزنامه ی نوبهار را در مشهد منتشر کرد که به دلیل داشتن خطّ مشی ضدّ روسی پس از یک سال توقیف شد اما بهار از پای ننشست و به جای آن، تازه بهار را تأسیس کرد که آن هم دیری نپایید و توقیف شد و وی در حالی که هنوز کم تر از سی سال داشت، به تهران تبعید گردید.
یک سال بعد، مرم خراسان بهار را به نمایندگی مجلس برگزیدند. او در مجلس و دیگر محافل سیاسی برای آزادی، عدالت اجتماعی و تجدّد شور و اشتیاق نشان می داد. حرفه ی روزنامه نگاری بهار را با افکار جدید و حوادث آن روزگار آشنا کرده و استعداد شاعری او را راه های تازه ای هدایت کرده بود.

بهار در تهران مجله ی دانشکده را تأسیس کرد که ارگان انجمنی ادبی با همین نام بود. زندان و تبعید که در دوره ی بعد صدای او را مثل بسیاری از آزادی خواهان دیگر خاموش کرد، نتوانست وی را از تحقیق و مطالعه دور کند. بهار در سال های بعد از کودتای ۱۲۹۹ ش. یک چند برای تدریس و تألیف فرصت یافت. در همین سال ها زبان پهلوی را آموخت و در کتب نظم و نثر فارسی به تأمل پرداخت. پس از تأسیس دانشگاه تهران، در دانشکده ی ادبیّات به تدریس مشغول شد. او بعد از شهریور ۱۳۲۰ که زمینه تا حدودی برای فعّالیّت های سیاسی آماده شده بود، پس از سال ها خاموشی دوباره قلم برگرفت و به سیاست و روزنامه نویسی روی آورد و با آن که شور و شوق و روحیه ی سابق را نداشت، در ستایش آزادی و مبارزه با جهل و فساد قلم زد تا این که سرانجام، در اردیبهشت ماه سال ۱۳۳۰ بیماری وی را از پای درآورد؛ در حالی که در ستایش صلح و آزادی هنوز نغمه ها بر لب داشت.

نیما شاعر افسانه را بهتر بشناسیم:
علی اسفندیاری فرزند ابراهیم خان، مردی آتش مزاج و دلاور از دودمانی کهن که با گلّه داری و کشاورزی روزگار می گذراند، به سال ۱۲۷۶ در این دهکده پا به عرصه ی وجود گذاشت. کودکی او در دامان طبیعت و در میان شبانان گذشت. با آرامش کوهستان اُنس گرفت و از زندگی پرماجرا و دنیای شبانان و کشاورزان تجربه ها آموخت و روح او با رمندگی طبیعت و جهان دَد و دام پیوند خورد. او خواندن و نوشتن را به شیوه ی سنتی روستا نزد ملای ده آموخت.

در آغاز نوجوانی با خانواده ی خود به تهران رفت و پس از گذراندن دوران دبستان برای آموختن زبان فرانسه وارد مدرسه ی سن لویی شد. سال های آغازین تحصیل او با سرکشی و نافرمانی گذشت اما تشویق و دل سوزی معلمی مهربان به نام نظام وفا طبع سرکشی او را رام کرد و در خط شاعری انداخت. آن سال ها جنگ جهان گیر اوّل در جریان بود و علی اسفندیاری – که بعدها نام نیما یوشیج را برای خود برگزید- اخبار جنگ را به زبان فرانسه می خواند و هم زمان به فراگیری دروس حوزه و زبان عربی مشغول بود.
در آغاز نوجوانی به سبک پیشینیان و به ویژه سبک خراسانی شعر می ساخت امّا نه این گونه شاعری و نه حــتی نشـست و برخاست با شاعران رسمی و سنّت گرا هیچ کدام تشنگی طبع او را سیراب نمی کرد. در سنّ ۲۳ سالگی منظومه ی قصه ی رنگ پریده را سرود که تمرینی واقعی بیش نبود. قطعه ای شب که دو سال بعد – یعنی در ۲۵ سالگی- از طبع نیما تراوید، آغاز مرحله ای جدی تر محسوب می شد و به دلیل سوز و شوری که داشت، پس از نشر در نوبهار بر سر زبان ها افتاد.

در سال ۱۳۰۱ ش. شعر افسانه را سرود. انتشار افسانه خشم ادیبان و انتقاد و اعتراض آن ها را برانگیخت اما نیما – به قول خودش- هیچ گاه از این عیب جویی ها و خرده گیری ها دل تنگ نشد و با اطمینان بر سر عقیده ی خویش ایستاد. کار او بر خلاف رفقای دیگرش در هم شکستن و فرو ریختن نبود.
از میان قطعات تمثیلی و طنز آلود او می توان از بز ملاحسن مسئله گو، پرنده ی منزوی، خروس و بوقلمون، عمو رجب و میرداماد یاد کرد.

درشب تیره دیوانه ای کاو
دل به رنگی گریزان سپرده
در دره ی سرد و خلوت نشسته
همچو ساقه ی گیاهی فسرده
می کند داستانی غم آور
ای دل من، دل من دل من

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.