مقاله فلسفه برای کودکان از تفکر منطقی تا تجارب فلسفی
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
مقاله فلسفه برای کودکان از تفکر منطقی تا تجارب فلسفی دارای ۳۲ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله فلسفه برای کودکان از تفکر منطقی تا تجارب فلسفی کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله فلسفه برای کودکان از تفکر منطقی تا تجارب فلسفی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله فلسفه برای کودکان از تفکر منطقی تا تجارب فلسفی :
فلسفه برای کودکان از تفکر منطقی تا تجارب فلسفی
چکیده
روی آورد رایج در فلسفه برای کودکان، افزایش مهارت تفکر انتقادی و اثربخش کودکان را وجهه همت خود میداند. مقاله حاضر با به چالش گرفتن مفهوم فلسفه در این روی آورد از فلسفه برای کودکان، جهتگیری تلفیقی را برای آن پیشنهاد میکند.
تسهیل تجارب فلسفی کودکان و ایجاد زمینه مساعد برای مواجهه آنان با رازها و نیازهای وجودی در تلفیق با افزایش مهارت تفکر منطقی، فلسفه برای کودکان را به اثر بخشی نزدیک و اطلاق فلسفه بر آنرا حقیقی میکند. تدوین الگوهای آموزشی در فلسفه برای کودکان با چنین رهیافت تلفیقی محتاج مطالعات میانرشتهای است.
کلید واژهها: فلسفه برای کودکان، تجارب فلسفی، رازها و نیازهای وجودی، لیپمن، کی یرکه گارد.
* * *
۱) طرح مسئله
فلسفه برای کودکان [۱] گرایش نوپایی است که در دهه هفتم سده بیستم میلادی ظهور کرد و در سی و پنج سال اخیر مورد اقبال عام قرار گرفت و بسط و توسعه فراوان یافت. رایجترین روی آورد در فلسفه برای کودکان، رهیافت لیپمن است. متیولیپمن [۲] را مؤسس فلسفه برای کودکان دانستهاند. روی آورد وی امروزه با سبکها، ابزارها و برنامههای متنوعی بکار می رود (بعنوان نمونه، مقایسه دو سبک لیپمن و برنی فیر [۳] را مراجعه کنید به: امی و قراملکی، ۱۳۸۴، ص ۹-۲۲).
اگر چه برنامههای آموزشی در فلسفه برای کودکان رواج دارند اما هنوز در عرصه پژوهش مسائل فراوانی وجود دارند که محتاج مطالعات نظاممند میباشد. یکی از مهمترین مسائل، در این میان، پرسش از هویت معرفتی آن است. این مسئله، نسبت فلسفه برای کودکان را با سایر گرایشهای فلسفی و نیز دیگر گسترههای مورد آموزش کودکان روشن میسازد. همچنین بحث از اضلاع معرفتی فلسفه برای کودکان (یعنی بیان مبانی، اصول، قواعد، زبان، روش و غایت آن) در گرو تعریف و بیان چیستی آن است.
در تحلیل هویت معرفتی فلسفه برای کودکان میتوان از تمایز و یا نسبت آن با فلسفه، منطق و روش تحقیق پرسید. آیا فلسفه برای کودکان هویتاً فلسفه است یا منطق یا روش تحقیق؟ جهتگیری عمده فلسفه برای کودکان چیست؟ اگر بخواهیم فلسفه برای کودکان را بطریق بیان هدف و تعریف غایی، بشناسانیم، آنرا چگونه میتوان تعریف کرد؟
جهتگیری عمده فلسفه برای کودکان در روی آورد رایج آن (یعنی رهیافت لیپمن و پیروانش)، افزایش مهارت تفکر منطقی است. تحقیق حاضر با به چالش خواندن این روی آورد، نشان میدهد که حصر توجه به تفکر منطقی در فلسفه برای کودکان موجب تحویل نگری (تحویل فلسفه به منطق) است. در این مقاله علاوه بر نقد روی آورد لیپمن، الگویی پیشنهاد میشود که میتواند رخنه تحویلی نگری آنرا رفع کند و فراتر از افزایش مهارت تفکر منطقی کودکان، تسهیل تجارب فلسفی آنان را نیز بمنزله یکی از اهداف مهم فلسفه برای کودکان، وجهه همت خود سازد.
این هدف، فلسفه بودنِ فلسفه برای کودکان را بیشتر از الگوی لیپمن آشکار میسازد و در نهایت به مفهومسازی نوین و کاملتری از فلسفه برای کودکان میانجامد.
۲) فلسفه برای کودکان بمنزله تفکر منطقی
۲-۱) روی آورد لیپمن . برغم تأکید لیپمن بر اینکه روی آورد وی در فلسفه برای کودکان، حقیقتاً فلسفه است، بدلایل فراوان میتوان آنرا برنامهای برای افزایش مهارت تفکر منطقی (تفکر انتقادی و خلاق) خواند. به برخی از این دلایل اشاره میکنیم.
یک) برنامه لیپمن در اساس نهضتی در آموزش و پرورش کودکان بوده است. در این برنامه دانش آموزان بجای بخاطر سپردن نتایج مطالعات دیگران، سوق داده میشوند تا خود در فرایند پژوهش به علم دست یابند. پژوهش، فرایند پردازش اطلاعات [۴] برای تولید علم [۵] است (فرامرز قراملکی،۱۳۸۰، ص۲۵)
مقوم اصلی برنامه لیپمن تبدیل دانش آموزان به کاوشگران ماهر و جوان است. مراد از کاوشگر بودن، جستجوگر فعال و پرسشگر مُصّر بودن، هوشیاری دایمی برای مشاهده ارتباطات و اختلافات، آمادگی همیشگی برای مقایسه، مقابله و تحلیل فرضیهها، تجربه مشاهده، سنجش و امتحان است (لیپمن، ۱۹۹۳، ص۶۸۲). بنابرین، در برنامه لیپمن، کلاس درس به یک جامعه پژوهشگر بمنظور کاوش مشترک [۶] تبدیل میشود و کودکان با کار گروهی مهارت تفکر منطقی خود را افزایش میدهند.
دو) توجه به انگیزه لیپمن در ایجاد فلسفه برای کودکان، تصور وی را از آن نشان میدهد. لیپمن بعنوان استاد فلسفه با مشکل فقدان و یا نقصان قدرت استدلال، قضاوت و داوری نزد دانشجویان خود روبرو شد و از ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰م مطالعات فراوانی را در تحلیل این مشکل و رفع آن سامان داد. از نظر وی عامل و ریشه عمده این وضعیت را در دوره کودکی و سنین ۱۱ تا ۱۲ سالگی باید جست.
دانشجویان امروزی در دوران کودکی از حیث توانایی تفکر انتقادی [۷] و خلاق [۸] پرورش نیافتهاند و بهمین دلیل، باید سبکهای آموزش دوره کودکی را متحول ساخت و سبک مبتنی بر حافظه را به سبک مبتنی بر تفکر و پژوهش مبدل کرد. در مدارس باید به کودک قدرت مفهومسازی، تحلیل مفهومی، استدلال، نقد و داوری را آموخت و باختصار، باید مهارت تفکر منطقی کودکان را افزایش داد.
سه) در برنامه لیپمن، کودکان بطریق آموزش در عمل [۹] یاد میگیرند که در مقام داوری و قضاوت به ملاک سنجش نیاز دارند و رد و اثبات نظریهیی بدون دلیل، اخلاقی و مقبول نیست. بنابرین، در رهیافت وی، تلاش فلسفه برای کودکان معطوف به تربیت کودکان بصورت محققانی است که از توانایی اندیشه ورزی روشمند و اخلاق پژوهش گروهی برخوردارند (امی و قراملکی، ۱۳۸۴).
چهار) فلسفه برای کودکان در رهیافت لیپمن، برنامهای برای آموزش تفکر نقادانه و خلاق در درک ماهیت موضوعات فلسفی میان کودکان با تاکید بر سه محور خود اصلاحگری، داشتن حساسیت معقول نسبت به زمینه و داوری بر پایه اعتماد بر ملاکهاست.
۲ـ۲) نقد روی آورد لیپمن . رهیافت وی در فلسفه برای کودکان را از جهات گوناگونی میتوان مورد نقادی و ارزیابی قرار داد، از جمله:
الف ـ نقد مفهومسازی وی از فلسفه برای کودکان (تعریف فلسفه برای کودکان).
ب ـ بررسی امکان تحقق برنامه لیپمن از دیدگاه روانشناسی کودک و نیز از دیدگاه فلسفه تحلیلی. بدلیل ابتناء روی آورد لیپمن بر مبانی روانشناختی (کودک) و نیز مبانی معرفت شناختی معین، اینگونه ارزیابی ضرورت دارد (نک : قائدی، ۱۳۸۳، ص۱۰۹ ـ۱۴۷).
ج ـ سنجش میزان کارآیی و اثر بخشی برنامه لیپمن برای دستیابی به اهداف (افزایش مهارت منطقی).
د ـ نقد مبانی معرفت شناختی و مبادی فلسفی روی آورد لیپمن یعنی تحلیل مفاهیم بنیادی و ارزیابی گزارههای پایهای که نظریه وی بر آنها استوار است.
هـ ـ نقد جهتگیری فلسفه برای کودکان در روی آورد لیپمن.
کارآیی و اثربخشی برنامه لیپمن را پیش از این در پرتو مقایسه سبک وی با سبک برنی فیه مورد بحث قرار دادهایم (امی و قراملکی، ۱۳۸۴) در اینجا به نقد جهتگیری فلسفه برای کودکان در روی آورد لیپمن میپردازیم. تأمل در جهتگیری برنامه وی، حصرگرایی نهفته و تحویل نگری مبتنی بر آنرا در نظریه وی آشکار میسازد. این تأمل، مفهومسازی لیپمن از فلسفه برای کودکان را نیز به چالش میخواند. این نقد را با پرسش از مفهوم فلسفه در فلسفه برای کودکان آغاز میکنیم.
۳) چرا فلسفه؟
۳ـ۱) اهمیت سؤال از اینکه چرا «فلسفه برای کودکان» را فلسفه مینامیم ، صرفاً به یک بحث زبانی و لفظی منحصر نمیشود. زیرا تأمل در معنای این واژه میتواند ارتباط الگوی لیپمن با فلسفه را تحلیل و نقد کند. اگرچه واژهها بطور قراردادی بر معانی وضع میشوند و هر کسی مجاز است از حق وضع لفظ بهرهمند باشد، اما بتعبیر کنفوسیوس ستم بر کلمات روانیست و اطلاق نابجا و فریبنده واژه، فرایند تفکر خلاق را عقیم میسازد. فرض کنیم، کودکانی که تحت تربیت برنامه لیپمن قرار میگیرند، از وی بپرسند: چرا چنین آموزشی را فلسفه برای کودکان مینامید و نه منطق؟ پاسخ دقیق به این پرسش چیست؟ بدون تردید بیان اینکه واژهها قراردادی بکار میروند و فاقد معنای ذاتیند، با جهتگیری آموزش تفکر انتقادی ناسازگار است.
جستجو از سرّ فلسفه بودن فلسفه برای کودکان از جهت دیگری نیز اهمیت دارد. هر کس در مقام تسمیه و نامگذاری براساس ذهنیت و مفهومسازی خاص از امور بر آنها اسمی را مناسب میانگارد. بنابرین، تأمل در وجه تسمیه در این مقام پرده از مفهومسازی لیپمن و تصور وی از هدف فلسفه برای کودکان را نیز بر میدارد.
۳ـ۲) پاسخ لیپمن. وی، این مسئله را مورد توجه قرار میدهد و سعی میکند نامگذاری برنامه خود به فلسفه برای کودکان را از جهات مختلفی موجه سازد. ابتدا دلایل وی را گزارش و سپس مورد نقد قرار میدهیم.
۱ـ موضوعات مورد بحث در برنامه فلسفه برای کودکان از همان مفاهیمی گرفته شده است که فلاسفه با آن درگیرند مانند بحث درباره ماهیت قانون، حقیقت، عدالت، خیر، مرگ، دوستی، زیبایی و ; (لیپمن، مهرنیوز، ۲۰۰۳) این دلیل لیپمن خطای روشی و مغالطه منطقی آشکاری دارد زیرا مفاهیم یاد شده در دو گونه مسئله قابل اندراج هستند و مسائل فلسفی و مسائل غیر فلسفی چنین نسیت که هر سؤال در باب دوستی مسئلهیی فلسفی باشد بنابرین لیپمن دچار مغالطه « اخذ مالیس بعلّه علّه » شده است.
۲ـ در این الگو یک فعالیت منسجم فکری درباره ماهیت تفکر صورت میگیرد و مسلم است که این بحث در هیچ علمی جز فلسفه جای ندارد ( همان).
۳ـ کودکان در این گفتگوها بطور خودکار یاد میگیرند که چگونه بین استدلالهای معتبر و غیر معتبر (منطق) و بین نظریههای شناختی تأیید شده و رد شده (معرفت شناسی) و بین شکلهای مورد قبول و غیر قابل قبول قضاوت اخلاقی (اخلاق)، ملاکها و موازینی بیابند (همان). باین ترتیب کودکان فعالیتی منطقی و فلسفی (چه نظری و چه عملی) انجام میدهند. این استدلال نیز نتیجهای جز تأکید بر مهارت تفکر منطقی ندارد.
۴ـ لیپمن میگوید: آنچه فلسفه برای کودکان نامیده میشود تلاشی است برای بسط فلسفه با این هدف که بتوان آنرا مانند نوعی آموزش بکار برد. این فلسفه، آموزشی است که از فلسفه برای واداشتن ذهن کودک به کوشش در جهت پاسخگویی به نیاز و اشتیاقی که بمعنا دارد بهره میبرد (همان)
۵ ـ غالبِ مردم گمان میکنند که از آنجا که فلسفه، مضاف به موضوعات دیگر میشود، خود، فاقد معناست در حالی که فلسفه بهمان اندازه که معتبر و ارزشمند است در مسیر خودش یک روش پژوهش علمی و هنرمندانه است. فلسفه مجموعه وسیعی از مفاهیمی مانند عدالت، حقیقت و دوستی برای رفتار، و روششناسی و برتری در تعلیم دارد. فلسفه با طراحی مجدد و بازآموزی کامل میتواند بحث برانگیز، شورانگیز و آزاد باشد. فلسفه وقتی خودش را بعنوان یک آموزه موفق قبول دارد که دانشآموزان یاد گرفته باشند بطور فلسفی برای خودشان فکر کنند نه زمانی که آنها یاد بگیرند اندیشههای فیلسوفان مشهور را یاد گرفته و تقلید کنند (لیپمن، کودکان متفکر و آموزش و پرورش، پیشگفتار، ص ix )
۵ـ وقتی آموزش استدلال و تفکر انتقادی از طریق فلسفه باشد فرد بزودی با اعتقاد ریشه دار، مفاهیم عمیق انتزاعی و ارزشهای محکم مواجه میشود(لیپمن، پرورش استدلال و تفکر انتقادی، ص ۵۹۵). روشن است که همه عناصر یاد شده به مهارت تفکر منطقی در مواجهه با مسائل روزمره بر میگردد نه به مسائلی که ماهیت فلسفی دارد.
۶ـ ماهیت فلسفه بر حسب شش مفهوم تبیین میشود: محتوای آزاد، عقلانیت، خردمندی، عملیاتی، کلیت و ساختار انتقادی(نک: فی نک چیارو [۱۰]، فلسفه بعنوان تفکر انتقادی، ص ۶۷۴) چون فلسفه برای کودکان با هر ۶ مفهوم سروکار دارد بدرستی فلسفه نامیده میشود.
پیروان لیپمن نیز در فلسفه بودن فلسفه برای کودکان به نکاتی استشهاد میکنند (بعنوان مثال، عدهیی از بیان معروف ویت گنشتاین در این که «فلسفه یک نظریه نسبت به یک فعالیت است و یک اثر فلسفی شامل روشن کردن و توضیح دادن است» استفاده میکنند (اسمیت، ص۳۰) و عده یی نقش فلسفه را در ترتیبدهی، تبادل ابزار و چارچوب بندی عقاید و باورها مهمترین خصلت آن میدانند (بچههای فیلسوف، ص۶۰ ـ۶۳). همچنین گفته میشود در فلسفه مهارتهای خوب فکر کردن و توسعه زبان موجب رشد دوباره همدیگر میشوند. فلسفه بخاطر طبیعت برانگیزاننده و ساختار نقادی، دارای قدرت ایجاد سؤال و معماسازی است، و این توانایی برای تربیت کودکان حایز اهمیت است ( ACER ،۱۹۹۹، ص۲).
۳ـ۳) پیشینه پاسخ لیپمن در فلسفه باختری . پاسخ لیپمن در جریان باختری فلسفه یعنی فلسفه تحلیلی، قابل فهمتر است. یکی از وجوه اینکه دکارت را سرآغاز فلسفه جدید دانستهاند، غلبه مسائل معرفتشناسی و روششناسی بر مسائل متافیزیکی و وجود شناختی در تأملات فلسفی فیلسوفان است. بسیاری از فیلسوفان مدرنیسم و پست مدرنیسم اساساً در باب مسائل متافیزیکی و وجودشناختی نظریهپردازی نمیکنند بلکه در شیوه بکار بردن تفکر انتقادی، تحلیل منطقی و خردورزی خلاقانه سخن میگویند. البته این توصیف، همه فیلسوفان متأخر غرب را فرا نمیگیرد این جامه بر قامت فیلسوفان متافیزیسین و اگزیستانسیالیستهای سنت قارهای (اروپا) برازنده نیست.
توجه به بستر غربی پاسخ لیپمن دو نقد مهم را نیز به میان میآورد. یک، حصر پدیده پر اضلاع و پیچیده تفکر فلسفی در یک ضلع آن و در نتیجه تحویل فلسفه به منطق و دو، هدف انگاشتن فایده تفکر فلسفی. در خصوص این دو نقد به تفصیل سخن خواهیم گفت.
۳ـ۴) پیشینه پاسخ لیپمن در فلسفه خاوری . ارتباط فلسفه با تفکر انتقادی و مهارت منطقی نزد فیلسوفان مسلمان نیز مورد توجه بوده است. نزد کسانی چون اخوان الصفا آموزش فلسفه صرفا آموزش دیدگاههای فیلسوفان نیست بلکه جهتگیری آموزش فلسفه اجتناب از خطا در تفکر و دوری از زشتی در رفتار است. این دو عنصر عقلانیت و اخلاقی بودن در روی آورد لیپمن نیز مورد تأکید است.
اخوان الصفا برآنند که آدمی میتواند خلاف آنچه میداند به زبان آورد اما خلاف آنچه میاندیشد (عقل) نمیتواند بداند. بهمین دلیل همه تلاش دارند تا از اندیشه خطا بگریزند. اگر دانشی از اصل صحیح برخوردار نباشد امکان اجتناب از خطا وجود ندارد و فرایند تولید علم در آن دانش عقیم میگردد. منطق باین معنا، میزان فلسفه است. گاهی گویند منطق ابزار فلسفه است. در تعریف فلسفه گفتهاند: آن تشبه به إله بر حسب طاقت بشری است و مراد از طاقت بشری اینستکه انسان تلاش کند تا از دروغ در سخن، باطل در اعتقاد، خطا در معلومات، زشتی در اخلاق، شر در رفتار، گمراهی در اعمال و نقص در صناعت دوری کند(رسائل، ج ۱ ص۴۲۶-۴۲۷).
مواردی که آنان بر میشمارند به دو امر بر میگردد عقلانیت و درست اندیشی و اخلاقی بودن و چنانچه پیداست تربیت تفکر خلاق و انتقادی و تهذیب بر اخلاق باور از ارکان فلسفه در یکی از رایجترین مفهومسازیهای سنتی در فرهنگ اسلامی است. اگرچه چنین آموزشی بر مبنای بسیاری از حکیمان در واقع کسب مهارت تفکر منطقی و اخلاقی است اما آن میزان و ابزار اندیشه فلسفی است. اخوان الصفا برآنند که فلسفه با ابزاری بنام منطق فلسفی فرد را به چنان هدفی میرساند (همان، ج ۱ ص ۴۲۶).
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.