مقاله اخلاق اسلامی و جهت گیریهای بازدارنده نفس


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله اخلاق اسلامی و جهت گیریهای بازدارنده نفس دارای ۵۲ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله اخلاق اسلامی و جهت گیریهای بازدارنده نفس  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله اخلاق اسلامی و جهت گیریهای بازدارنده نفس،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله اخلاق اسلامی و جهت گیریهای بازدارنده نفس :

اخلاق اسلامی و جهت گیریهای بازدارنده نفس
مراد از جهت گیرى بازدارنده نفس آن دسته از صفات و ملکات نفسانى است که نسبت به بسیارى از رذایل اخلاقى نقش بازدارندگى دارند، و از سوى دیگر زمینه ساز فضیلت هاى اخلاقى متعددى هستند. صفات نفسانى شاخص در این گروه، بدین قرار است.

۱ قوت نفس
ملکه اى نفسانى است که انسان را قادر مى سازد تا حوادثى را که براى او پیش مى آید، هرچند خطیر باشد، به خوبى تحمل کند. در فضیلت عظمت و قوت نفس همین بس که خداوند در قرآن کریم مى فرماید: «و عزّت از آن خدا و از آن پیامبر او و از آن مؤمنان است.»(۱)
امام صادق(علیه السلام) در این باره فرمود:
خداوند همه امور مؤمن را به خودش واگذار نموده است; ولى به او اجازه نداده است که خودش را خوار و ذلیل گرداند. آیا به این کلام خداوند نمى نگرید که فرمود: وللّه العزّه و لرسوله و للمؤمنین؟ «پس سزاوار است که مؤمن عزیز بوده و ذلیل نباشد».(۲)

یک. آثار قوت نفس
بزرگى و قدرت نفسانى نتایج بسیار سودمندى بر نفس به جاى مى گذارد که هریک خود ملکه اى نفسانى اند. در مقابل، ضعف و سستى نفس، رذایل مختلف اخلاقى را در پى خواهد
ــــــــــــــــــــــــــــ
۱ سوره منافقون، آیه ۸ . ۲ کلینى: کافى، ج ۲

داشت. در زیر به مهم ترین آثار و آفات عظمت روحى انسان اشاره مى شود.
الف) ثبات و عدم اضطراب: ثبات ملکه اى است نفسانى که انسان را قادر مى سازد تا در خطرها وارد شود و در برابر سختى ها و دردها هرچند فراوان باشند، مقاومت کند; بدون این که شکستى بر او عارض گردد. در مقابل آن اضطراب و تزلزل هنگام روبه روشدن با خطرات و سختى ها، قرار دارد. ثبات و پایدارى جلوه هاى گوناگونى دارد که از بارزترین آنها ثبات در ایمان در مقابل شبهات است. قرآن کریم در این باره مى فرماید: «خدا کسانى را که ایمان آورده اند، در زندگى دنیا و در آخرت با سخن استوار ثابت مى گرداند.»(۱)

بدیهى است که ثبات و عدم تزلزل در ایمان، مقدمه پایدارى و ثبات در سایر جهت گیرى هاى ارزشمند نفسانى است. این امر نیز به نوبه خود موجب پایدارى و ثبات در انجام اعمال صالح خواهد بود.ثبات و استوارى، علاوه بر این که فراورده معرفت است، محصول قوّت و عظمت روح نیز است که یکى از فضائل مهم نفسانى محسوب مى گردد.(۲)

ب) همّت بلند: یعنى تلاش براى تحصیل سعادت و کمال و رسیدن به عالى ترین امور; به طورى که در راه رسیدن به آنها اعتنایى به سود و زیان دنیوى ندارد. منافع دنیا، صاحبان همت هاى بلند را مسرور و زیان هاى آن ایشان را اندوهگین نمى سازد و حتى در راه رسیدن به اهداف بلند از مرگ و کشته شدن نیز باکى ندارند. در مقابل آن کوتاهى و پستى همت است که صاحب آن در طلب اهداف بلند، کوتاهى مى کند و تنها به امور کوچک و پست قناعت مىورزد. این صفت نفسانى خود معلول عظمت و قوت روح است و بدون شک از فضائل بزرگ نفسانى است; زیرا رسیدن به اهداف متعالى و ارزشمند انسانى جز در پرتو همت هاى سترگ و مجاهدت هاى بزرگ میسّر نخواهد شد. شهامت که خود ملکه اى نفسانى و ارزشمند است، از مصادیق همت بلند شمرده مى شود.(۳)

ج) غیرت و حمیّت: یعنى تلاش براى پاسدارى از چیزى که حفظ آن لازم است. این حالت از نتایج قوت و عظمت روح و شهامت است. امام صادق(علیه السلام) فرموده است: «خداى تبارک و تعالى غیرتمند است و هر غیرتمندى را دوست مى دارد. از غیرتمندى او است که زشتکارى ها را، از پیدا و پنهان، حرام فرموده است.»(۴) امام على(علیه السلام) نیز فرمود: «ارزش مرد به اندازه همّت او است; و

ــــــــــــــــــــــــــــ
۱ سوره ابراهیم، آیه ۲۷
۲ ر.ک: نراقى، محمدمهدى: جامع السعادات، ج ۱، ص ۲۶۲
۳ همان، ج ۱، ص ۲۶۳ ـ ۲۶۴
۴ کلینى: کافى، ج ۵ ، ص ۵۳۵ ، ح ۱

دلیرى او، به اندازه ننگ داشتن او است ]
از تن دادن به پستى ها و زبونى ها[ و پاکدامنى او به اندازه غیرت او.»(۱)
عالمان اخلاق براى غیرت، مجارى و موارد متعددى ذکر کرده اند و چون برخى از نصوص اخلاقى ناظر به موارد خاصى از آن است، مناسب است که هریک از آنها را به اجمال مورد مطالعه قرار دهیم.

۱ غیرت در دین: لازمه غیرت در دین آن است که در جهت حفظ آن در مقابل بدعت ها و اهانت ها تلاش کند; در مقابل شبهه پراکنى ها از آن دفاع شایسته نماید; در نشر و ترویج احکام آن بکوشد، و در امر به معروف و نهى از منکر مسامحه و سستى نورزد.

۲ غیرت بر حریم و ناموس: در نصوص اخلاقى اسلام، مردان به شدت به چنین غیرتورزى ترغیب و موظّف شده اند و فاقد چنین غیرتى به تندى مورد نکوهش قرار گرفته است. امام صادق(علیه السلام)فرمود: «بهشت بر مردان بى رگ و غیرت حرام شده است.»(۲) و پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)فرمود: «بوى بهشت از فاصله پانصد سال راه به مشام مى رسد، اما فرزند ناخلف و شخص بى رگ و غیرت آن را استشمام نمى کند.»(۳) امام باقر(علیه السلام) نقل مى کند که گروهى از اسیران را نزد پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله)آوردند، پیامبر(صلى الله علیه وآله)دستور داد که از میان آنان یکى را آزاد و بقیه را بکشند. فرد آزاد شده پرسید: چرا مرا آزاد کردى؟ پیامبر پاسخ داد:
جبرئیل از جانب خداوند به من خبر داده است که در تو پنج

خصلت وجود دارد که خداوند و رسول او آنها را دوست دارند: غیرت شدید بر ناموست، سخاوتمندى، اخلاق خوش، صداقت در گفتار و شجاعت». فرد با شنیدن این کلام مسلمان شد و بر ایمان خود پایدار ماند، تا این که در غزوه اى به شهادت رسید.(۴)
ناگفته نماند که زیاده روى در غیرتورزى نسبت به ناموس هرگز پسندیده نیست و حتى موجب فساد خواهد شد، بلکه غیرت در جایى است که به ارتکاب حرام اطمینان باشد و یا انسان در محل تهمت و بدگمانى قرار گیرد. امام على(علیه السلام) در سفارش به فرزند خود

ــــــــــــــــــــــــــــ
۱ نهج البلاغه، حکمت ۴۷ و ۳۰۵
۲ کلینى: کافى، ج ۵ ، ص ۵۳۷ ، ح ۸ .
۳ صدوق: فقیه، ج ۳، ص ۴۴۴، ح ۴۵۴۲
۴ حر عاملى: وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۱۵۵

امام حسن(علیه السلام) مى فرماید:
از غیرت نابه جا بپرهیز که آن، زن سالم را به بیمارى مى کشاند و پاکدامن را به بدگمانى ]
و اندیشه گنهکارى [بلکه در باره آنان محکم کارى کن. آنگاه اگر عیبى دیدى در مجازات کوچک و بزرگ درنگ مکن.»(۱)
۳ غیرت بر فرزندان: لازمه غیرت بر اولاد آن است که از ابتداى طفولیت نسبت به فراهم ساختن نیازهاى مادى آنان از راه حلال تلاش کند و در جهت تربیت صحیح آنان بکوشد و نسبت به خطراتى که سلامت جسمانى یا اخلاقى آنان را تهدید مى کند، از ایشان پاسدارى و مراقبت نماید.

۴ غیرت بر مال: تردیدى نیست که مال، ضامن بقاى انسان در دنیا و ابزار و مقدمه تحصیل علم و عمل و سعادت اُخروى است. بنابراین بر هر عاقلى است که براى تحصیل آن از راه هاى مشروع بکوشد و پس از دستیابى به آن در حفظ و حراست از آن، غیرت ورزد. لازمه غیرتورزى بر مال آن است که آن را جز در راهى که براى دنیا و یا آخرت او سودمند است، ضایع نکند; براى خودنمایى خرج ننماید; به بى نیازان واگذار نکند; در بذل و بخشش آن به راه اسراف نرود و; .(۲)
د) وقار و آرامش قلب: در فرهنگ اخلاقى «وقار» عبارت است از آرامش در گفتار، کردار و حرکات، قبل از شروع و بعد از شروع در آنها. بنابراین «وقار» مفهوم عامى است که شامل «تأنّى» و «توقّف» مى شود; زیرا «توقف»، آرامش و خویشتن دارى پیش از هرگونه اقدامى است، تا آنکه درستى آن بر فرد آشکار گردد. «تأنى» آرامش روانى بعد از شروع در گفتار یا رفتار است، تا بتواند امور را به شایستگى به انجام رساند.

در باب نسبت میان وقار و سنگینى با آرامش قلبى و سکونت گفته شده است: هرگاه فرد با زحمت و تکلّف آرامش را بر گفتار و رفتار خویش حاکم گرداند، چنین شخصى را باوقار مى نامند; ولى آرامش قلبى و سکینه هنگامى تحقق مى یابد که آرامش به صورت یک صفت و ملکه در نفس او درآید. به دیگر سخن وقار، آرامش ظاهر و سکینه، آرامش باطن است.(۳)

ــــــــــــــــــــــــــــ
۱ . نهج البلاغه، نامه ۳۱
۲ ر.ک: نراقى، محمدمهدى: جامع السعادات، ج ۱، ص ۲۶۵ ـ ۲۷۴
۳ همان، ص ۲۷۹ و ۲۸۰ و ابوهلال عسگرى: معجم الفروق اللغویه، ص ۲۸۰ همچنین ر.ک: طباطبائى: المیزان، ج ۹، ص ۲۲۷ ـ ۲۲۳ و ج ۲، ص ۲۸۹ ـ ۲۹۱
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در بیان ارزشمندى وقار مى فرماید: «اسلام عریان است. پس لباس آن حیا و زیورش وقار است.»(۱) امام على(علیه السلام) در بیان ویژگى هاى پرهیزگاران مى فرماید: «آنان در سختى ها آرام اند.»(۲) امام صادق(علیه السلام) براى تشویق و ترغیب به تحصیل این صفت ارزشمند مى فرماید

: «در طلب علم برآیید و به همراه آن خود را به حلم و وقار بیارایید.»(۳) قرآن سکون و آرامش قلب را یکى از صفات مؤمنان بر مى شمارد و راه تحصیل آن را «یاد خدا» مى داند: «همان کسانى که ایمان آورده اند و دل هایشان به یاد خدا آرام مى گیرد، آگاه باش که با یاد خدا دل ها آرامش مى یابد.»(۴) در موارد متعدد، خداوند اعلام مى دارد که ما آرامش را بر قلب پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) و بر قلوب مؤمنان فرو فرستادیم: «او است آن کسى که در دل هاى مؤمنان آرامش را فرو فرستاد، تا ایمانى بر ایمان خود بیفزایند.»(۵)

بارزترین علل و اسبابى که براى تحصیل وقار و سنگینى در روایات به چشم مى خورد، به قرار زیر است:
۱ بندگى خداوند: امام على(علیه السلام) در این باره مى فرماید:
هر کس خواستار عزت بدون عشیره، هیبت بدون سلطنت، بى نیازى بدون مال، و فرمانبر بدون بذل و بخشش است، پس باید از ذلّت عصیان خداوند به عزت بندگى او در آید.(۶)
۲ حکمت و علم: امام على(علیه السلام) در این باب مى فرماید: «کسى که آگاه به حکمت باشد، چشم ها به دیده وقار و هیبت به او مى نگرند.»(۷)
۳ حلم و خویشتن دارى: از امام على(علیه السلام) نقل شده است: «خویشتن دارى سبب وقار است.»(۸)

ـــــــــــــــــــــــــــ
۱ کلینى: کافى، ج ۲، ص ۴۶، ح ۲
۲ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳، همچنین ر.ک: صدوق: فقیه، ج ۴، ص ۳۵۴، ح ۵۷۶۲ .
۳ کلینى: کافى، ج ۱، ص ۳۶، ح ۱
۴ سوره رعد، آیه ۲۸
۵ (سوره فتح، آیه۴) و ر.ک: آیات ۱۸ و ۲۶; طباطبائى، المیزان، ج ۲، ص ۲۸۹ ـ ۲۹۱ و ج ۹، ص ۲۲۳ ـ ۲۲۷
۶ خزّاز قمى: کفایه الاثر، ص ۲۲۸; مجلسى: بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۱۷۹، ح ۲۹
۷ . کلینى: کافى، ج ۸ ، ص ۲۳، ح ۴ همچنین ر.ک: صدوق: علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۱۰، ح ۹; مجلسى: بحارالانوار، ج ۱، ص ۱۱۷ ـ ۱۲۴
۸ . آمُدى: غررالحکم، حکمت ۵۵۳۴ .

۴ سکوت: امام على(علیه السلام) مى فرماید: «با سکوت بسیار، شُکوه انسان بیشتر مى شود.»(۱) در بیان ویژگى هاى پرهیزگاران و مؤمنان نیز مى فرماید: «اى همام، مؤمن بسیار سکوت مى کند و با وقار است.»(۲)

۵ . تواضع و فروتنى: امام على(علیه السلام) در این باره فرموده اند: «فروتنى بر تو لباس شکوه و بزرگى مى پوشاند.»(۳)
همچنین در روایات، اسباب دیگرى از قبیل آهسته سخن گفتن(۴) و غیره بیان شده است که به دلیل اختصار از ذکر آنها خوددارى مى شود.
در آیات و روایات موجبات و اسباب فراوانى نیز براى پیدایش «آرامش و سکونت قلب» بیان شده است که مهم ترین آنها عبارتند از:
۱ ازدواج: قرآن کریم در این باره مى فرماید:
و از نشانه هاى او این که از ]

نوع [خودتان همسرانى براى شما آفرید تا بدانها آرام گیرید و میانتان دوستى و رحمت نهاد. آرى، در این ]
نعمت[ براى مردمى که مى اندیشند قطعاً نشانه هایى است.(۵)
در جاى دیگر مى فرماید: «او است آن کس که شما را از نفْس واحدى آفرید، و جفت وى را از آن پدید آورد تا بدان آرام گیرد.»(۶)
۲ عدالت: حضرت زهرا(علیها السلام) مى فرماید: «خداوند ایمان را موجب زدودن شرک; و عدالت را باعث آرامش قلب ها قرار داده است.»(۷)
۳ ایمان: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هیچ مؤمنى نیست مگر آنکه خداوند در نتیجه ایمانش اُنسى براى او قرار مى دهد که با آن آرامش مى یابد; به طورى که حتى اگر بر قله کوهى هم باشد، وحشتى از مخالفانش ندارد.(۸)

ــــــــــــــــــــــــــــ
۱ کلینى: کافى، ج ۲، ص ۲۲۶، ح ۱
۲ . همان.
۳ ر.ک: آمدى: غررالحکم، ح ۴۱۸۴
۴ کافى، ج ۵، ص ۳۹، ح ۴
۵ سوره روم، آیه ۲۱
۶ سوره اعراف، آیه ۱۸۹
۷ صدوق: من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۵۶۸ ، ح۴۹۴۰; علل الشرایع، ص ۲۴۸، ح۲; طبرسى: احتجاج، ج۱، ص ۱۳۴
۸ مجلسى: بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۱۴۸، ح ۴
بدیهى است که میزان این آرامش وابسته به درجه ایمان است و هرچه درجه ایمان بیشتر باشد، آرامش حاصل از آن نیز پایدارتر است.
۴ یاد خداوند: در قرآن کریم آمده است: «همان کسانى که ایمان آورده اند و دل هایشان به یاد خدا آرام مى گیرد. آگاه باش که با یاد خدا دل ها آرامش مى یابد.»(۱)

۵ . رسیدن به حق: امام صادق(علیه السلام) فرمود: «قلب آدمى همواره در جستوجوى حق در تب و تاب و اضطراب است; ولى هنگامى که آن را مى یابد اطمینان و آرامش پیدا مى کند.»(۲) بنابراین از آثار تردید و شکاکیت، اضطراب و عدم آرامش قلب است که نوعى درد و رنج روانى است.
فقدان همه مواردى که به عنوان اسباب و موجبات وقار و آرامش برشمرده شد، مانع تحقق آن دو محسوب مى گردد. ولى چون برخى از امور دیگر در روایات به عنوان مانع وقار و آرامش مطرح شده است، در زیر به شاخص ترین آنها اشاره مى شود:

یک. درخواست از مردم: امام زین العابدین(علیه السلام) در این باره مى فرماید: «درخواست از مردم، زندگى انسان را با خوارى توأم مى کند; حیا را از بین مى برد و وقار و سنگینى آدمى را سبک مى گرداند.»(۳) امام صادق(علیه السلام) نیز فرمود: «هیبت و عظمت از شخص فقیر محال است.»(۴)
دو. خنده و شوخى بسیار: امام على(علیه السلام) فرمود: «کسى که خنده او فراوان گردد، شکوه و عظمت او از میان برود.»(۵) رسول خدا(صلى الله علیه وآله)مى فرماید: «شوخى بسیار آبروى آدمى را مى برد.»(۶) به على(علیه السلام) سفارش مى کنند که: «از شوخى بپرهیز; زیرا شکوه و عظمت تو از بین مى رود.»(۷)امام على(علیه السلام)نیز فرموده اند: «هر کس بسیار شوخى کند، سبک شمرده شود.»(۸)

سه. سرمستى از مال، قدرت، علم، ستایش و جوانى: طبق بیان منسوب به امام على(علیه السلام)شخص عاقل باید خود را از سرمستى مال، قدرت، علم، ستایش و جوانى حفظ کند; زیرا این سرمستى عقل آدمى را زایل نموده وقار او را از بین مى برد.(۹)

ــــــــــــــــــــــــــــ
۱ . سوره رعد، آیه ۲۸
۲ . کلینى: کافى، ج ۲، ص ۴۲۱، ح ۵ .
۳ مجلسى: بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۱۳۶، ح ۳ همچنین ر.ک: ج ۷۵، ص ۱۰۸
۴ صدوق: فقیه، ج ۴، ص ۵۸ ، ح ۵۰۹۲ .
۵ کلینى: کافى، ج ۸ ، ص ۲۲، ح ۴ و حرّانى، تحف العقول، ص ۹۶
۶ صدوق: امالى، ص ۲۲۳، ح ۴; اختصاص، ص ۲۳۰; کلینى: کافى، ج ۲، ص ۶۶۴، ح ۶ و ۶۶۵ ح ۱۶
۷ . صدوق: فقیه، ج ۴، ص ۳۵۵

۸ کلینى: کافى، ج ۸ ، ص ۲۲، ح ۴; حرانى: تحف العقول، ص ۶۹ .
۹ آمدى: غررالحکم، ح ۱۰۹۴۸
چهار. عجله کردن: عجله عبارت است از اقدام بر امور بدون توقف و تأمل در آنها. امام على(علیه السلام) به مالک اشتر مى نویسد:
مبادا هرگز در کارى که وقت آن نرسیده شتاب کنى، یا در کارى که وقت آن رسیده سُستىورزى،; تلاش کن هرکارى را در جاى خود و در زمان مخصوص به خود، انجام دهى.

در جاى دیگر مى فرماید: «در هیچ کارى تا روشن نشود شتاب نکنید.» و سفارش مى کند: «در آنچه که خداوند شتاب در آن را لازم ندانسته شتاب نکنید.»
در فرهنگ اخلاقى اسلام، شتاب کردن هماره ناپسند نیست، بلکه در برخى امور سفارش نیز شده است. شتاب کردن در مواردى از قبیل مجازات، جنگ و خونریزى، غذاخوردن، به پایان رساندن نماز واندیشیدن منع شده است. شتاب به سوى نیکى ها، رضوان خداوند، توبه، عمل صالح، علم آموزى و غیره مورد سفارش قرار گرفته است. قرآن کریم سبقت در کارهاى خیر را توصیه مى فرماید: «پس در کارهاى نیک بر یکدیگر پیشى گیرید.»
دو. آفات قوت نفس

مهم ترین آفت قوت نفس، «ضعف نفس» است که به نوبه خود داراى آثارى است و این آثار نیز مانع قوت نفس به حساب مى آیند.برخى از آنها از قبیل عدم ثبات، پست همتى و عدم غیرت و حمیت، از خلال مباحثى که در باره آثار قوت نفس بیان گردید، آشکار شد. در این جا تنها به یکى دیگر از این موانع یعنى «تهاون» و «مداهنه»، به دلیل اهمیت آن اشاره مى شود.

مراد از مداهنه، نرمش، سهل انگارى، مماشات و سُستى در امر به معروف و نهى از منکر است سستى و سازش در امر به معروف و نهى از منکر یا ناشى از ضعف نفس است و یا به دلیل طمع هاى دنیوى در مال و اعتبار کسى که نسبت به او سستى و سازش روا مى دارد.(۱)نرمش و سازش در دین، در آیات و روایات به شدت نکوهش شده و آثار زیانبارى براى آن بیان گردیده است. از جمله، خداوند در سرزنش کفار و مشرکان مى فرماید: «دوست دارند که نرمى کنى تا نرمى نمایند.»(۲) یعنى هر کدام از طرفین، نسبت به دین دیگرى، مسامحه و سازش کنند.(۳) امام على(علیه السلام) در این باره مى فرماید: «سوگند به جان خودم، در مبارزه با مخالفان حق، و آنان که در گمراهى و فساد غوطهورند، یک لحظه مدارا و سستى نمى کنم.»(۴) امام باقر(علیه السلام)مى فرماید:

خداوند به حضرت شعیب(علیه السلام) وحى کرد که من ۱۰۰ هزار نفر از قوم تو را عذاب خواهم کرد. ۴۰ هزار نفر آنان از اشرار و ۶۰ هزار نفر از برگزیدگان آنها خواهند بود. حضرت شعیب پرسید: پروردگار من، جرم و گناه برگزیدگان و اخیار چیست؟ خداوند پاسخ داد: آنان در مقابل معصیت کاران سستى و نرمش به خرج دادند و به سبب خشم من بر آنها، خشمگین نشدند.(۵)
از جمله آثار زیانبارى که در روایات براى مداهنه، سستى و سهل انگارى در دین بیان شده است، مى توان به سقوط و فساد جامعه بشرى، گسترش عصیان، مجازات و عذاب دنیوى و اخروى و خُسران و زیان در دنیا و آخرت، اشاره کرد.(۶)

 

۲ حلم و کظم غیظ
«حِلم» در لغت عرب به مفهوم تأمل، تأنى، درنگ و عدم شتاب در امور است. «حلیم» کسى است که اگرچه حق با اوست ولى در مجازاتِ جاهلان شتاب نمى کند و در مقابل هیجان خشم و غضب ناشى از رفتار جاهلانه شخص مقابل خویشتن دارى مى کند.(۷) برخى از عالمان

ــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ر.ک: نراقى، محمدمهدى: جامع السعادات، ج ۲، ص ۲۳۲ ـ ۲۴۰
۲ سوره قلم، آیه ۹
۳ ر.ک: طباطبایى: المیزان، ج ۱۹، ص ۳۷۱
۴ نهج البلاغه، خ ۲۴

۵ طوسى: تهذیب، ج ۶ ، ص ۱۸۱، ح ۳۷۲; کلینى: کافى، ج ۵ ، ص ۵۶ ، ح ۱
۶ ر.ک: کافى، ج ۱، ص ۴۵، ح ۶ و ج ۸ ، ص ۱۳۴، ح ۱۰۳ و ص ۱۲۸، ح ۹۸; حرّانى: تحف العقول، ص ۱۰۵ و ۲۳۷; نهج البلاغه، خ ۸۶ و ۲۳۳; شیخ مفید: ارشاد، ص ۹۲
۷ ر.ک: ابن اثیر: نهایه، ج ۱، ص ۴۳۴; ابن منظور: لسان العرب، ج ۱۲، ص ۱۴۶; راغب اصفهانى: مفردات الفاظ القرآن، ص ۱۲۹; مجمع البحرین، ج ۱، ص ۵۶۵ و فیض کاشانى، ملامحسن: المحجه البیضاء، ج ۵ ، ص ۳۱۰

اخلاق حِلم را مرتبه اى از اطمینان و اعتماد به نفس مى دانند که فرد با برخوردارى از آن به آسانى غضبناک نمى گردد و حوادث ناخوشایند به سرعت او را پریشان و ناآرام نمى کنند. بنابراین، حلم ضدحقیقى غضب است; زیرا اصولا مانع از پیدایش آن مى شود. در بیان تفاوت میان حِلم و «کظم غیظ» (فروخوردن خشم) گفته اند: کظم غیظ تنها پس از پیدایش خشم و غضب آن را تضعیف کرده فرو مى نشاند. بنابراین «حلم» از پیدایش غضب بى جا پیشگیرى مى کند، ولى «کظم غیظ» بعد از پیدایش آن از بروز آثارش جلوگیرى کرده در واقع آن را درمان مى نماید.(۱)

در قرآن کریم بیش از ده بار از حلم به عنوان یکى از صفات خداوند یاد شده است که در بیش از نیمى از این موارد «غفور» و «حلیم» با هم آمده است.(۲) منزلت حِلم و خویشتن دارى در نظام اخلاقى اسلام آن چنان بلند است که یکى از لوازم امامت و رهبرى بر مردم دانسته شده است. رسول خدا(صلى الله علیه وآله)مى فرماید:
امامت و رهبرى شایسته نیست، جز براى مردى که داراى سه ویژگى باشد: تقوایى که او را از نافرمانى خدا باز دارد، حلم و خویشتن دارى که خشمش را با آن کنترل کند و حکمرانى پسندیده بر مردم، به گونه اى که همچون پدرى مهربان براى آنان باشد.(۳)
امام على(علیه السلام) مى فرماید: «حلم پرده اى است پوشاننده، و عقل شمشیرى است بُرّان. پس کمبودهاى اخلاقى خود را با بردبارى بپوشان، و هواى نفس خود را با شمشیر عقل بکش.»(۴) یعنى حلم پوششى است بر کاستى هاى اخلاقى انسان. در جاى دیگر حلم را بلندترین مرتبه عزّت،(۵) سرشت عاقلان(۶) و نشانه قدرت،(۷) دانسته اند.
کظم غیظ و فروخوردن خشم در حقیقت، تحلّم و با تکلّف و زحمت حلم ورزیدن است.

ــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ر.ک: نراقى، محمدمهدى: جامع السعادات، ج ۱، ص ۲۹۵ و ۲۹۶
۲ . ر.ک: عبدالباقى، محمد فؤاد: المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، ص ۲۱۶ ـ ۲۱۷
۳ کلینى: اصول کافى، ج ۱، ص ۴۰۷، ح ۸ .
۴ نهج البلاغه، حکمت ۴۲۴
۵ کلینى: کافى، ج ۸ ، ص ۱۹، ح ۴
۶ صدوق: خصال، ج ۱، ص ۱۱۶، ح ۹۶
۷ . صدوق: فقیه، ج ۴، ص ۲۷۴، ح ۸۲۹ .

بنابراین در ارزشمندى، مقامى پایین تر از حلم دارد; هر چند در جاى خود ارزشمند و ستوده است. قرآن کریم کظم غیظ را از صفات پارسایان و نوعى نیکى و احسان مى داند; در آن جا که مى فرماید:
و براى نیل به آمرزش از پروردگار خود، و بهشتى که پهنایش ]
به قدر [آسمان ها و زمین است; ]
و[ براى پرهیزگاران آماده شده است، بشتابید. همانان که در فراخى و تنگى انفاق مى کنند، و خشم خود را فرومى برند، و از مردم در مى گذرند، و خداوند نکوکاران را دوست دارد.(۱)

پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در فضیلت فروخوردن خشم فرموده است: «از محبوب ترین راه هاى وصول انسان به خداوند، نوشیدن دو جرعه است: جرعه خشمى که با خویشتن دارى فروخورده و برطرف گردد و جرعه مصیبتى که با صبر و بردبارى زایل شود.»(۲) امام صادق(علیه السلام) در این باره چنین فرموده است: «هرکه خشمى را که مى تواند ابراز کند، فروخورد خداوند در روز قیامت دلش را از رضاى خود پُر کند.»(۳)

الف) اسباب و موانع حلم و کظم غیظ: در روایات از علم، عقل، فقه، تحلّم، همت بلند و همنشینى با افراد حلیم و خویشتن دار به عنوان اسباب و موجبات حلمورزى یاد شده است; چنان که امام رضا(علیه السلام)مى فرماید: «از علامات فقاهت، حلم و سکوت است.»(۴) امام على(علیه السلام) نیز مى فرماید: «اگر خویشتن دار نیستى، خود را خویشتن دار بنماى; زیرا اندک است کسى که خود را همانند مردمى کند و از جمله آنان به حساب نیاید.»(۵) و همچنین فرمود: «خویشتن دارى و درنگ توأم اند و هر دو نتیجه همّت بلنداند.»(۶) در مقابل، از مواردى تحت عنوان موانع و آفات حلم و خویشتن دارى یاد شده است که از جمله مى توان به سفاهت، حماقت، عُنف و خشونت، غضب و ذلّت اشاره کرد.(۷)

ــــــــــــــــــــــــــــ
۱ . سوره آل عمران، آیه ۱۳۳ و ۱۳۴
۲ کلینى: کافى، ج ۲، باب کظم غیظ، ح ۹
۳ . همان، ح ۶ .
۴ کلینى: کافى، ج ۱، ص ۳۶، ح ۴
۵ نهج البلاغه، حکمت ۲۰۷ همچنین ر.ک: کلینى: کافى، ج ۲، ص ۱۱۲، ح ۶ ; ج ۸ ، ص ۲۰، ح ۴ و تحف العقول، ص ۶۹ .
۶ نهج البلاغه، حکمت ۴۶۰

۷ ر.ک: صدوق: خصال، ج ۲، ص ۴۱۶، ح ۷; مجلسى: بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۴۲۱، ح ۱۵; غررالحکم، ح ۲۰۰۹ و ۳۹۴۰; نراقى: جامع السعادات، ج ۱، ص ۲۸۵ ـ ۲۹۵; فیض کاشانى: المحجه البیضاء، ج ۵ ، ص ۲۸۹ ـ ۳۰۸

ب) آثار و ثمرات حلم و خویشتن دارى: علاوه بر ثمرات و پاداش هاى اخروى، در آیات و روایات، آثار فراوان دنیوى نیز براى حلم و خویشتن دارى بیان شده است. این آثار چه در زندگى شخصى اعم از ملکات نفسانى و حوزه هاى رفتارى و چه در ابعاد مختلف زندگى اجتماعى فرد ظاهر مى گردد. مهم ترین این آثار عبارتند از: آرامش قلب، وقار، نجابت، رفق و مدارا، صبر، عفو و گذشت، سکوت، عدم شتاب در مجازات و خوشرویى به عنوان آثار فردى، و کرامت و بزرگوارى، موفقیت، صلح، ریاست و بزرگى، محبوبیت در قلوب مردم و زندگى پسندیده و گوارا، به عنوان ثمرات و آثار اجتماعى حلم و خویشتن دارى. برخى از این آثار پیش از این بررسى شد و برخى دیگر نوعى رفتارند که هنگام بحث از حوزه هاى رفتارى بعضى از آنها مورد مطالعه قرار خواهند گرفت.

۳ حیا
حیا یکى از مهم ترین صفات نفسانى است که تأثیر فراوانى بر حوزه هاى مختلف زندگى اخلاقى ما دارد. نقش بارز این تأثیر، بازدارندگى است.
«حیا» در لغت به مفهوم شرمسارى و خجالت است که در مقابل آن «وقاحت» و بى شرمى قرار دارد.(۱) در فرهنگ عالمان اخلاق، حیا نوعى انفعال و انقباض نفسانى است

که موجب خوددارى از انجام امور ناپسند در انسان مى گردد و منشأ آن ترس از سرزنش دیگران است.(۲)مطالعه در باره مفهوم «حیا» در آیات و روایات نشان مى دهد که منشأ پیدایش این حالت، درک حضور در محضر ناظرى آگاه، محترم و گرانمایه است. این مفهوم را در خلال آنچه در کتاب و سنت در باب حیا آمده است، بهوضوح مى توان مشاهده کرد

. این مفهوم، قدر مشترک میان همه انواع حیا است. بنابراین حیا داراى سه رکن اصلى است: فاعل، ناظر و فعل. فاعل، در حیا شخصى است برخوردارِ از کرامت و بزرگوارى نفسانى. ناظر در حیا شخصى است که مقام و منزلت او در چشم فاعل عظیم و شایسته احترام باشد، و فعلى که رکن سوم براى تحقق حیا است، فعل ناپسند و زشت است. در نتیجه در تفاوت میان «حیا» با «خوف» و «تقوا» مى توان گفت که محور بازدارندگى در حیا، ادراک حضور ناظر محترم و بلندمرتبه و حفظ حرمت و حریم او است; حال آنکه محور بازدارندگى در خوف و تقوا، درک قدرت خداوند و ترس از مجازات او است.

ــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ر.ک: ابن منظور: لسان العرب، ج۸ ، ص ۵۱ ; مفردات الفاظ القرآن، ص ۲۷۰ و ابن اثیر: نهایه، ج۱، ص ۳۹۱
۲ . ر.ک: ابن مسکویه: تهذیب الاخلاق، ص ۴۱; طوسى: اخلاق ناصرى، ص ۷۷
شایان ذکر است که اگرچه چهره بارز و جوهره حیا، بازدارندگى از ارتکاب اعمال زشت است، قهراً این بازدارندگى، انجام اعمال نیک را در پى خواهد داشت. همچنین یادآور مى شود که حیا در حوزه هاى مختلفى مطرح است که بحث از آنها در جاى خود صورت مى گیرد.(۱) و در این جا تنها مباحث عام و کلى مربوط به حیا مطرح مى شود.

الف) ارزش حیا: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) حیا را زینت آدمى شمرده و فرموده است: «بى شرمى با هیچ چیز همراه نشد مگر این که آن را زشت گردانید. و حیا با هیچ چیز همراه نگشت، مگر این که آن را آراست.»(۲) امام على(علیه السلام) نیز فرمود: «هر که پوشش شرم گزیند کس عیب او نبیند.»(۳) و در بیانى دیگر مى فرماید: «حیا پیشه کن که حیا نشانه نجابت است.»(۴) امام صادق(علیه السلام)جایگاه حیا را در رأس مکارم اخلاقى دانسته مى فرماید:
مکارم اخلاق یکى بسته به دیگرى است، خداوند آنها را به هر که خود خواهد، دهد. ممکن است در مرد باشد و در فرزندش نباشد، در بنده باشد و در مولاى او نباشد. ]

آنها عبارتند از: [راستگویى، صداقت با مردم، بخشیدن به مسکین، جبران کردن خوبى ها، امانتدارى، صله رحم، دوستى و مهربانى با همسایه و یار، میهمان نوازى و در رأس همه حیا.(۵)
امام على(علیه السلام)در باب نقش کلیدى حیا فرمود: «حیا وسیله رسیدن به هر زیبایى و نیکى است.»(۶) اهمیت حیا در حدّى است که امام صادق(علیه السلام)فرمود: «ایمان ندارد کسى که حیا ندارد.»(۷)از سیره رسول اکرم(صلى الله علیه وآله)گزارش شده است که هرگاه با مردم صحبت مى کرد، عرقِ شرم بر پیشانى داشت و هیچ گاه به آنان خیره نمى شد.(۸)

گاهى شرمسارى ماهیتى منفى مى یابد و آن در صورتى است که منشأ آن حماقت، جهالت

ــــــــــــــــــــــــــــ
۱ از جمله حیاى زنان در «اخلاق جنسى»، حیا در خانواده در «اخلاق خانواده» و حیا از دیگران در «اخلاق معاشرت»، مورد بررسى قرار مى گیرد.
۲ شیخ مفید: امالى، ص ۱۶۷
۳ نهج البلاغه، حکمت ۲۲۳; صدوق: فقیه، ح ۴، ص ۳۹۱، ح ۵۸۳۴ ; کلینى: کافى، ج ۸ ، ص ۲۳
۴ آمدى: غررالحکم، ح ۶۰۸۲ .
۵ . کلینى: کافى، ج ۲، ص ۵۵ ، ح ۱; طوسى: امالى، ص ۳۰۸
۶ . حرّانى: تحف العقول، ص ۸۴ .
۷ کلینى: کافى، ج ۲، ص ۱۰۶
۸ . همان، ج ۵ ، ص ۵۶۵ ، ج ۴۱

و ضعف نفس باشد. این نوع شرم و حیا در اخلاق اسلامى به شدت مورد نکوهش قرا گرفته و فضیلت اخلاقى به شمار نیامده است، بلکه مانع رشد و تعالى انسان و موجب عقب ماندگى او در زمینه هاى مختلف مى گردد. در روایات از این نوع شرم، به حیاى حماقت و جهل و حیاى ضعف یاد شده است.(۱)
ب) اسباب و موانع حیا: برخى از امورى که در روایات به عنوان اسباب حیا مطرح شده است، به قرار زیر است:

۱ عقل: رسول خدا(صلى الله علیه وآله)در پاسخ راهب مسیحى (شمعون بن لاوى بن یهودا) که از او در باره ماهیت و آثار عقل پرسیده بود، فرمود:
عقل موجب پیدایش حلم است و از حلم، علم و از علم، رشد و از رشد، عفاف و از عفاف، خویشتن دارى، و از خویشتن دارى، حیا، و از حیا، وقار، و از وقار، مداومت بر عمل خیر و تنفّر از شرّ، و از تنفّر از شر، اطاعت نصیحت گوى، حاصل مى گردد.(۲)
۲ ایمان: امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «ایمان ندارد کسى که حیا ندارد.»(۳)

همچنین در روایات، امورى به عنوان موانع حیا و یا به عبارت دیگر علل بى حیایى یا کمى حیا معرفى شده اند که مهم ترین آنها به شرح زیر است.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.