مقاله آشنائی با آخر الزمان


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله آشنائی با آخر الزمان دارای ۹۴ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله آشنائی با آخر الزمان  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله آشنائی با آخر الزمان،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله آشنائی با آخر الزمان :

مقدمه
آشنائی با آخر الزمان
ای کسانیکه ایمان آورده اید! بر شما باد نفسهای خودتان، گمراهی گمراهان شما را آسیب نمی رساند، اگر شما هدایت یافته باشید در گذشته مردم پیامبران را تکذیب کرده اند و خداوند فرشتگان را انکار نموده اند و روز رستاخیز را به استهزاء گرفته اند، آن روزی که خداوند منان با بکارگیری الفاظ و حروف تاکید همچون حروف جواب، اِن، لام و نون به حقیقت و حتمیت آن سوگند یاد کرده و می فرماید : « وُ نستیبئونکُ : احق هو؟ قل : ای و ربی اِنه لحق، و ما انتم بمعجزین.»

« از تو می پرسند : آیا به راستی آن حق است؟ بگو :‌ آری، به پروردگار سوگند، که آن حق است و شما هرگز راه فراری ندارید»
در عین حال، منکرین معاد و قیامت، بسیار و معتقدین به آن اندکند.
بنابراین وقتی بیشتر مردم گفتار خداوند را تکذیب می نمایند، پذیرفتن سخنان من نیز، دلیل بی اعتباری آنان و بی احترامی و اسائه ادب به من نیست. زیرا انسان به طبیعت حال در مسائل مربوط به ماوراء طبیعت زود قضاوت می کند. بسیار مشاهده می شود افرادی که از درک مسائل بسیار ساده ناتوان هستند، در مسائل بسیار پیچیده جهان متافیزیک اظهار نظر می کنند و به انکار و تکذیب بر می خیزند. حتی به خود اجازه می دهند که در شگفتیهای جهان آفرینش فلسفه بافی نمایند.

بسیار دیده می شود که افراد مکتب نرفته و یا کم سواد، که از درک فرمول یک مولکول آب ناتوان هستند، به خود اجازه می دهند که در مسائل ماوراء طبیعت به نقص و ابرام پرداخته، در مورد آفریدگار جهان هستی به تجزیه و تحلیل بپردازند. چه گویم در مورد جامعه ای که کسی را روشنفکر می پندارند که به اعتقادات دینی پشت پا بزند و میراث نیاکان خود را به دور اندازد و به دنبال غرائز حیوانی گام بردارد!

ای گروه روشنفکران ! که از تاریخ خود بیگانه اید و از راه نیاکان خود منحرف شده اید، و به عقاید دینی خود پشت پا زده اید و بحث از « مصلح غیبی» را افسانه ی انگارید، همه انسانها بدانند که حضرت مهدی (عج) در پاسخ یکی از سفیران خود که در مورد منکران آن حضرت پرسیده بود، چه نوشته اند؟ امام علیه السلام در پاسخ او چنین نوشت : کسی که مرا انکار نماید، از من نیست راه او راه فرزند حضرت نوح علیه السلام است.

آیا کسی راضی می شود که از راه پسر نوح پیروی کند و سرانجام از روی لجاجت طعمه امواج خروشان دریا شود و غرق گردد؟! نه هرگز، انقلاب شکوهمند آن انقلابگر پیروز در آستانه وقوع است ; و بدیهی است که کسی را یارای مقاومت در برابر آن نیست. مگر کسی می تواند در مقابل امواج کوه پیکر دریا بایستد؟ مگر کسی می تواند در برابر حوادثی چون طوفان، تندباد، زلزله و نظائر آنها بایستد؟ و کسی نمی تواند در یک لحظه در دو مسیر حرکت کند، لذا کسی که از هوای نفس پیروی می کند از مسیر حق جدا می شود و هر کس که به ندای عقلش گوش فرا می دهد در برابر حق تسلیم خواهد شد.
ظهور و قیام حضرت مهدی (عج) همچون مرگ است که خواه ناخواه برای همگان پیش خواهد آمد، کسی که مرگ را باور کند با آن روبرو خواهد شد و کسی که مرگ را تکذیب و برای دیگران بداند و خود را در این جهان جاودانه پندارد باز هم با آن مواجه خواهد شد. ظهور مهدی (عج) نیز بدون شک و تردید به وقوع خواهد پیوست. هر کس می خواهد باور کند و هر کس می خواهد تکذیب نماید.

امام صادق (ع) می فرماید :
اگر یکی از شما دو جان داشت، می توانست با یکی از آنها تجربه اندوخته، با دیگری زندگی جدی نماید. ولی برای هیچکس جز یک جان وجود ندارد، هنگامی که از دستش رفت، راه توبه بسته می شود. از این رهگذر هنگامی که کسی به نام ما به سراغ شما می آید خوب بیندیشد که برای چه شما را دعوت می کند؟ و در چه راهی گام برداشته، خروج می نمائید؟
طبق فرموده امام علیه السلام، برهه ما لازمست که در مورد این تنها سرمایه خودآگاهانه مراقب باشیم.
شماره ۳ بحارالانوار جلد ۵۱ صفحه ۱۰۲ و جلد ۵۲ صفحه ۳۸۳

شماره ۴ منتخب الاثر صفحه ۳۱۶و۳۱۸
شماره ۵ المهدی ۱۹۹و۲۱۹و۳۱۶
شماره ۶ الام المهدی صفحه ۶۹و۳۴۳
شباهت امام عصر (عج) دیگر انبیاء الهی
شباهت امام عصر (عج) با دیگر انبیاء الهی

«بنام خدا»
شباهت حضرت مهدی به پیامبران علیهم السلام
شباهت به آدم
خداوند آدم را خلیفه خود در تمام زمین قرار داد و او را وارث آن ساخت و در قرآن چنین فرمود:
انی جاعل فی‌الارض خلیفه ۳۸۶

و خداوند حضرت حجت علیهم السلام را نیز وارث زمین خواهد ساخت و خلیفه خود در زمین خواهد فرمود، چنانکه از حضرت ابی‌عبدالله صادق علیه السلام مروی است که در تفسیر آیه:
وعدالله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی‌الارض ۳۸۷
او قائم و اصحابش می‌باشند و هنگام ظهورش در مکه در حالیکه دست بر صورت می‌کشد می‌گوید: الحمد الله الذی صدقنا وعده و اورثنا الارض … ۳۸۸
و در حدیث مفضل آمده که:
خروج می‌کند در حالیکه ابری بالای سرش سایه افکنده و در آن منادی ندا می‌کند: این مهدی خلیفه خدا است از او پیروی کنید.

گریه آدم علیه السلام: از پیامبر صلی الله علیه و آله آمده که فرمود:
آدم علیه السلام آنقدر بر فراق بهشت گریست تا اینکه (اشک) از دوگونه‌اش مانند آبراههائی جاری شد. ۳۸۹
از امام صادق علیه السلام نیز همین معنی روایت شده است. ۳۹۰
حضرت قائم علیه‌السلام نیز –مانند آدم- گریه بسیار دارد، چنانکه در زیارت ناحیه از آن حضرت است که –خطاب به جدش حسین علیه‌السلام- می‌گوید:
شب و روز برایت ندبه می‌کنم و به جای اشک بر تو خون می‌گریم.
درباره آدم آیه نازل شده که:
خداوند تمام اسمها را به آدم تعلیم فرمود. ۳۹۱

و اما قائم: خداوند آنچه به آدم آموخت به او نیز آموخته و اضافه بر آن هم مطالب دیگر آموخته است، چه اینکه آدم بیست‌وپنج حرف از اسم اعظم را آموخته بود –چنانکه در حدیث آمده- و پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله هفتادودو حرف از آن را آموخت، و تمام اموری که خداوند متعال به پیامبرش داده به اوصیای آن حضرت نیز داده شده تا به مولای ما حضرت قائم علیه‌السلام عجل الله فرجه، نوبت رسید.
و در خبر صحیحی ثقه‌الاسلام کلینی از حضرت ابی‌عبدالله صادق علیه‌السلام مروی است که فرمود:
آن علمی که به آدم علیه‌السلام نازل شد دیگر برداشته نشد، و هیچ عالمی نمرده مگر اینکه علمش را به ارث گذاشته است؛ زمین بدون عالم باقی نمی‌ماند. ۳۹۲

آدم زمین را با عبادت خدا زنده کرد، پس از آنکه جنیان با کفر و طغیانشان آنرا میرانده بودند.
قائم علیه‌السلام نیز زمین را با دین خدا و عبادت و عدالت و برپائی حدودش زنده خواهد کرد، بعد از مردن آن به کفر و معصیت اهل زمین.
در بحار از حضرت ابوجعفر باقر علیه‌السلام درباره آیه:
یحیی الارض بعد موتها. ۳۹۳
آمده که فرمود:
خداوند عزوجل به وسیله قائم علیه‌السلام زمین را بعد از مرگش زنده گرداند.

منظور از مرگ آن، کفر اهل آن می‌باشد که کافر در حقیقت مرده است. ۳۹۴
و در وسائل درباره آیه:
یحیی الارض بعد موتها.
آمده که حضرت ابراهیم موسی‌بن‌جعفر علیهما السلام فرمود:
به وسیله باران احیا نمی‌کند، بلکه خداوند مردانی برمی‌انگیزد که عدالت را زنده می‌کنند، و زمین به خاطر احیای عدالت زنده می‌شود، و به درستی که اگر یک حد در زمین برپا شود، سودمندتر است از چهل روز باران. ۳۹۵

و در همان کتاب از پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله منقول است که فرمود:
یک ساعت امام عادل بهتر است از عبادت هفتاد سال، و یک حد که برای خدا در زمین برپا شود، سودمندتر است از چهل روز باران. ۳۹۶
با این همه تا کی و تا چند آدم و قائم را با هم مقایسه کنم در حالیکه آدم به خاطر قائم خلق شد.
ان الذی خلق المکارم جازها
فی صلب آدم لامام القائم
آنکه مکارم اخلاق را آفرید همه را در صلب آدم قرار داد برای امام قائم.

شباهت به هابیل:
نزدیکترین و خویشاوندترین افراد، هابیل را کشت –یعنی برادرش قابیل- خداوند متعال در کتاب عزیز خود می‌فرماید:
واتل علیهم نباء ابنی آدم بالحق اذ قربانا فتقبل من احدهما و لم یتقبل من الاخر قال لاقتلنک قال انما یتقبل الله من المتقین. ۳۹۷
همچنین نزدیکترین و خویشاوندترین افراد، قصد کشتن امام قائم –روحی و ارواح-العالمین فداه- را نمود، و او عموی آن حضرت جعفر کذاب بود، که از امام زین‌العابدین علیه‌السلام آمده است که فرمود:
گویا جعفر کذاب را می‌بینم که سرکش زمانش را بر تفتیش امر ولی خدا و آنکه در غیب الهی محفوظ و بر حرم پدرش موکل است وادار کند، به خاطر جهل او به ولادتش و حرص بر کشتنش –اگر بر او دست یابد- از روی طمع در میراث پدرش تا آن را به ناحق بگیرد. ۳۹۸

شباهت به شیث:
هبه الله شیث، اجازه نیافت که علم خودش را آشکار کند، چنانکه در روضه کافی روایت شده که حضرت ابوجعفر باقر علیه‌السلام در خبری طولانی چنین فرمود:
وقتی هبه‌الله پدرش آدم را دفن کرد، قابیل به نزدش آمد و گفت: ای هبه‌الله من دیدم که پدرم آدم تو را از علم آنقدر عطا کرد که به من عطا نکرده، و آن همان علمی است که برادرت هابیل به آن دعا کرد و قربانیش قبول شد، و بدین جهت او را کشتم که فرزندانی نداشته باشد تا بر فرزندان من افتخار کنند و بگویند ما فرزندان کسی هستیم

که فربانیش قبول شد و شما فرزندان کسی هستید که قربانی او قبول نشد، و تو اگر علمی را که پدرم به تو اختصاص داده آشکار کنی تو را هم می‌کشم همانطور که برادرم هابیل را کشتم. پس هبه‌الله و فرزندان او مخفی می‌کردند آنچه از علم و ایمان نزد آنها بود. ۳۹۹
حضرت قائم نیز اجازه نیافته تا روز وقت معین؛ چنانکه درباره حضرتش روایت شده:
هنگام ولادت بر زانو قرار گرفت، و دو انگشت سبابه‌اش را به سوی آسمان بلند کرد، و عطسه‌ای زد و گفت:
الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله.

ستمگران پنداشته‌اند که حجت الهی باطل و نابود است. و حال آنکه اگر در سخن گفتن به ما اجازه داده شود شک از بین می‌رود. ۴۰۰
این خبر از رئیس المحدثین شیخ صدوق در کمال‌الدین آورده

شباهت به نوح:
نوح شیخ‌الانبیا: از امام صادق و امام هادی علیهما السلام روایت است که حضرت نوح علیه‌السلام دوهزارو پانصد سال عمر کرد.
و حضرت قائم علیه‌السلام شیخ‌الاوصیاء است؛ (بنا به روایت کافی)، در نیمه شعبان سال دویست‌وپنجاه و پنج هجری متولد شد. ۴۰۱
پس عمر آن حضرت تاکنون –روز یکشنبه دهم ذی‌القعده‌الحرام سال هزاروسیصدوسی یک هجری-هزار و هشتادویکسال و پنج روز می‌شود.
و از امام زین‌العابدین علیه‌السلام روایت است که فرمود:

در قائم روشی از آدم و نوح هست و آن طول عمر می‌باشد… ۴۰۲
تمام این خبر گذشت.
نوح زمین را با سخن خود از کافرین پاک کرد و گفت:
پروردگارا بر روی زمین دیارالبشری از کافران قرار نده. ۴۰۳
قائم نیز زمین را با شمشیر از لوث وجود کافرین پاک می‌گرداند تا جائیکه هیچ اثری از آنها باقی نماند –چنانکه گذشت- فلبث فیهم الف سنه الا خمسین عاما فاخذهم الطوفان و هم ظالمون.

قائم نیز از اول امامتش تاکنون صبر کرده، و نمی‌دانم تا کی صبر خواهد کرد. هر که از نوح تخلف جست هلاک شد.
هر که از قائم تخلف جوید نیز هلاک می‌شود –چنانکه در حدیث آمده-. ۴۰۴
فرج نوح و اصحابش را خداوند آنقدر به تأخیر انداخت تا اینکه بیشتر معتقدین به آن حضر از او برگشتند.
فرج قائم را نیز خداون آنقدر به تأخیر می‌اندازد که بیشتر معتقدین به آن حضرت از او برمی‌‌گردند – چنانکه در حدیثی از امام عسکری علیه‌السلام آمده است-.۴۰۵

ادریس به ظهور نوح بشارت داد!
و بظهور قائم، خداوند تعالی فرشتگان را بشارت داد و پیغمبر و امامان علیهم‌السلام و بلکه پیغمبران گذشته ظهورش را بشارت دادند –که اگر بخواهیم آنها را ذکر کنیم کتاب طولانی می‌شود-.
نداهای نوح به شرق و غرب عالم می‌رسید و این یکی از معجزات آن حضرت بود –چنانکه در کتاب زبده التصانیف آمده-.

قائم علیه‌السلام نیز هنگام ظهور بین رکن و مقام می‌ایستد و فریادی برمی‌آورد و می‌گوید: ای نقبا و سرداران من و ای خواص من، و ای کسانی که خداوند پیش از ظهور، آنان را بر روی زمین برای یاری من ذخیره کرده، با خواست و رغبت بسوی من آیید. پس صدای آن حضرت علیه‌السلام به آنها می‌رسد در حالیکه در محرابها و بر فرشها و رختخوابهایشان باشند، و با یک فریاد هم صدای او را می‌شنوند –هر یک از آنها به گوشش می‌رسد- و به سوی آن صداها اجابت می‌کنند، و یک چشم بر هم زدن نمی‌گذرد که همگی بین رکن و مقام قرار می‌گیرند.
این معنی در حدیث مفضل از امام صادق علیه‌السلام آمده است. ۴۰۶

شباهت با ادریس:
ادریس علیه‌السلام جد پدر نوح علیه‌السلام است که نامش اخنوخ بوده –خداوند او را به جایگاه بلندی برد؛ گفته می‌شود:
به آسمان چهارم بالا رفت، و گفته می‌شود که به آسمان ششم برده شد.
در مجمع‌البیان از مجاهد نقل کرده که گفت:
ادریس به آسمان برده شد، همانگونه که عیسی به آسمان برده شد، در حالیکه زنده بود و نمرده بود.
و دیگران گفته‌اند:
بین آسمان چهارم و پنجم قبض روح شد.

این معنی از امام باقر علیه‌السلام روایت شد. ۴۰۷
قائم علیه‌السلام را نیز خداوند به جایگاه والایی به آسمان برد.
ادریس را خداوند بر بال فرشته‌ای حمل فرمود و در فضای آسمان به پرواز درآمد، چنانکه علی‌بن‌ابراهیم قمی از پدرش محمدبن ابی‌عمیر از کسی که برای او سخن گفته بود، نقل کرده که گفت: امام ابوعبدالله صادق علیه‌السلام فرمود:
خداوند تبارک و تعالی بر فرشته‌ای از فرشتگان غضب کرد و بالهایش را قطع نمود و او را در یکی از جزیره‌های دریا افکند؛ پس زمانی طولانی که خدا می‌داند در آن دریا می‌ماند. و چون خداوند ادریس را به رسالت برانگیخت، آن فرشته به نزد ولی آمد و گفت: ای پیغمبر خدا دعا کن خداوند از من راضی شود و بالهایم را برگرداند. ادریس فرمود: باشد. سپس دعا کرد.

خداوند بالهای آن فرشته را برگرداند و از او راضی شد، آنگاه آن فرشته به ادریس گفت: آیا حاجتی داری؟ فرمود: بله، دوست دارم مرا به آسمان بالا ببری تا به ملک‌الموت نگاه کنم چون با یاد او زندگی ندارم. پس فرشته او را برگرفت و بر بالهای خود به آسمانها برد تا به آسمان چهارم رسید که ناگهان دید ملک‌الموت سر خود را از روی تعجب حرکت می‌دهد.

ادریس بر ملک‌الموت سلام کرد و به او گفت: چرا سرت را تکان می‌دهی؟ گفت: چون خداوند به من امر فرمود که تو را بین آسمان چهارم و پنجم قبض روح کنم؛ گفتم پروردگارا از آسمان چهارم تا آسمان سوم مقدار پانصد سال راه است و غلظت آسمان سوم نیز پانصد سال است، و هر آسمان و مابین آن به همین ترتیب است، این چگونه شدنی است؟ سپس او را بین آسمان چهارم و آسمان پنجم قبض روح نمود. و همین است که خداوند می‌فرماید: و رفعناه مکانا علیا؛
و به این جهت او را ادریس نامیدند که کتابهای بسیار درس می‌گرفت. ۴۰۸

و گفته می‌شود که او در بهشت زنده است، و این قول مروی از ابن‌عباس است.
قائم علیه‌السلام را هم روح‌القدس بر بال خود گرفت و به آسمانها برد. در حدیثی که در کتاب کمال‌الدین از حکیمه نقل شده، در باب میلاد حضرت قائم آمده است:
پس امام حسن عسکری علیه‌السلام فرزندش را گرفت، در حالیکه کبوترها بالای سرش پرواز می‌کردند. پس آن حضرت به یکی از کبوترها بانگ زد که: او را بردار و حفظ کن و هر چهل روز به ما برگردان. پس آن کبوتر او را برگرفت و به سوی آسمانها پرواز کرد؛ بقیه کبوترها نیز پیروی کردند. آنگاه شنیدم که حضرت ابومحمد (امام حسن عسکری علیه‌السلام) می‌فرمود: تو را به کسی می‌سپارم که مادر موسی فرزندش را به او سپرد. نرجس گریه کرد. آن حضرت به او فرمود: ساکت باش که رضاع جز از پستانهای تو بر او حرام است و بزودی به تو باز خواهد گشت، چنانکه موسی به مادرش بازگردانده شد، و همچنین که خدای متعال می‌فرماید:
فرددناه الی امه کی تقر عینها و لاتحزن. ۴۰۹

حکیمه گوید: عرض کردم: این پرنده چیست؟ فرمود: این روح‌القدس است که موکل به امامان است. آنها را تسدید و توفیق می‌دهد و به علم تربیت می‌کند… ۴۱۰
ادریس از قومش غایب شد، هنگامیکه می‌خواستند او را بکشند –چنانکه در حدیثی از حضرت باقر علیه‌السلام آمده است-.
قائم علیه‌السلام نیز همینطور هنگامیکه دشمنان می‌خواستند آن حضرت را بکشند، غایب شد.
غیبت ادریس به طول انجامید به حدی که دشمنان و پیروان او در سختی و شدت و فشار واقع شدند.
قائم نیز غیبتش طولانی است تا جائی که شیعیانش به سنتهای سختی و فشار و مشقت واقع شوند، که در بحار از پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله روایت شده که فرمود:

پیوسته وضع شما چنین خواهد بود تا اینکه در میان فتنه و جور کسی متولد شود که مردم او را نشناسند. سپس زمین پر شود از ظلم و جور به حدی که هیچکس نتواند بگوید: الله: سپس خداوند عزوجل مردی از من و از عترت من برانگیزد که او زمین را پر از عدل سازد، همچنانکه قبل از او آنرا پر از جور و ستم کرده باشند…. ۴۱۱

و از امیرالمؤمنین علیه‌السلام مروی است که فرمود:
البته زمین پر از ظلم و جور می‌شود. تا جائیکه کسی –جز مخفیانه- الله نگوید: سپس خداوند قومی صالح را می‌آورد که آن را پر از قسط و عدل نماید، چنانکه پر شده است از ظلم و جور.

وقتی غیبت ادریس به طول انجامید مردم بر توبه انفاق کردند و به سوی خدا برگشتند با خداوند متعال او را ظاهر ساخت و شدت و بدی را از آنان دور کرد.
قائم نیز همینطور است، که اگر مردم بر توبه انفاق کنند و تصمیم قطعی بر یاریش داشته باشند، خدای تعالی او را ظاهر خواهد ساخت.-
هنگامیکه ادریس ظهور کرد، پادشاه ستمگر و مردم برای او تسلیم شدند.
قائم نیز چنین است، که هر گاه ظاهر شود. پادشاهان و امرای جبار و مردم عالم به آن حضرت می‌گروند و سر فرود می‌آورند.
شباهت به هود:
نام هود علیه‌السلام عابر است، و نوح ظهورش را بشارت داده

در کتاب کمال‌الدین از امام صادق علیه‌السلام آمده که فرمود:
هنگامیکه وفات نوح نزدیک شد، شیعیان و پیروان خود را فراخواند و گفت بدانید که پس از من غیبتی خواهد بود که طاغوتها ظاهر می‌شوند، و البته خداوند عزوجل به وسیله قیام کننده‌ای از فرزندانم که هود نامیده می‌شود بر شما فرجی می‌رساند. او هیبت و سکینه و وقار دارد، و در خلقت و اخلاق شبیه من است

، و خداوند هنگام ظهور او دشمنان شما را به وسیله باد هلاک می‌کند. پس پیوسته منتظر و مراقب ظهور و قیام هود بودند، تا اینکه مدت بر آنها طول کشید و دل بیشترشان را قساوت گرفت. سپس خداوند متعال پیغمبرش هود را فرستاد. بعد از آنکه نومید شده بودند و بلا و گرفتاری وجودشان را پر کرده بود، و دشمنان با باد بدون نفع هلاک شدند، بادی که خداوند متعال آن را در قرآن چنین توصیف کرده است:
ما تذر من شیء انت علیه الا جعلته کالرمیم. ۴۱۲

قائم علیه‌السلام نیز چنین است که خداوند متعال به وجود او جمعی از کافرین را با باد سیاهی نابود می‌کند. –چنانکه در روایت مفضل گذشت.

شباهت به صالح:
صالح علیه‌السلام از قومش غایب شد. پس از آنکه به سوی آنها بازگشت، عده کثیری او را انکار کردند، چنانکه در کمال‌الدین از امام ابوعبدالله صادق علیه‌السلام مروی است که فرمود:
صالح علیه‌السلام مدتی از قومش غائب شد: روزی که از آنها غائب شد، میانسال و خوش‌هیکل و خوش‌اندام بود، ریش انبوه و شکم خفته‌ای داشت؛ گونه‌هایش سبک و در میان مردان میان بالا بود.

هنگامیکه به قومش برگشت او را به صورتش نشناختند، و آنها را سه طایفه دید: یک طایفه منکر و کافر و طایفه دیگر اهل شک و تردید بودند، و طایفه سوم یقین و ایمان داشتند. اول آن طایفه که اهل شک و تردید بودند را دعوت کرد، و به آنها گفت: من صالح هستم، آنها او را تکذیب کردند، و دشنام دادند، و راندند، و گفتند خداوند از تو بیزار است؛ صالح به صورت تو نبود. سپس بنزد منکرین و کافرین آمد، و آنها را دعوت فرموده ولی از او نپذیرفتند و به بدترین وجهی از او رمیدند. سپس به نزد طایفه سوم آمد و گفت: من صالح هستم گفتند نشانه‌ای بگو که بدانیم تو صالح هستی، چون ما تردید نداریم که خداوند تعالی آفریدگار است؛ هر کس را به هر شکل که بخواهد در می‌آورد، ما در میان خودمان نشانه‌های قائم را به یکدیگر اطلاع داده و بررسی کرده‌ایم تا اینکه هرگاه بیاید برای ما معلوم باشد و صحت آن به وسیله یک خبر آسمانی بر ما محقق گردد.

صالح علیه‌السلام فرمود: من همان صالح هستم که شتر را برای شما برآوردم.
گفتند: راست گوئی، همین مطلب را ما با هم بررسی می‌کردیم؛ نشانه‌های آن چیست؟
فرمود: یک روز او آب می‌آشامید و روز دیگر شما؛ گفتند: ما به خداوند و آنچه تو از جانب او آوردی ایمان داریم. اینجا است که خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید:
ان صالحا مرسل من ربه، ۴۱۵
و اهل یقین و ایمان گفتند:
انا بما ارسل به مؤمنون. ۴۱۶

و کسانی که تکبر کردند –که شک کنندگان باشند- گفتند:
انا بالذی آمنتم به کافرون. ۴۱۷
راوی گوید:
آیا در آن روز در میان آنها عالمی هم بود، که به صالح آگاه باشد؟ فرمود: خداوند عادلتر از آن است که زمین را بدون عالمی بگذارد که مردم را بسوی خداون رهبری کند. آن مردم تنها هفت روز پس از خروج صالح از میان آنها، در حال حیرت که امامی را نمی‌شناختند بسر بردند، که در همان حال هم دین خدا عزوجل را در اختیار داشتند، و با هم متحد بودند،

و چون صالح علیه‌السلام ظاهر شد، پیرامونش جمع شدند، و همانا مثل قائم علیه‌السلام نیز مثل صالح است. ۴۱۸
آری قائم علیه‌السلام هم مانند صالح خواهد بود. آنچه بر صالح جاری شده حرف به حرف بر او جاری می‌شود. با آنکه در سن پیری و پس از عمری طولانی ظهور می‌کند، به صورت جوانی کمتر از چهل سال است. مردم به سه دسته خواهند بود: اهل یقین، شک و انکار، اهل انکار را دعوت می‌کند، او را انکار می‌نمایند، و آنها را می‌کشد، و اهل یقین از او علامات می‌خواهند، که به آنها ارائه می‌دهد، پس با او بیعت می‌کنند ( و در تمام اینها روایاتی هست که بعضی از آنها را بیشتر آوردیم و بعضی دیگر را بعدا خواهیم آورد-)

شباهت به ابراهیم
ابراهیم علیه‌السلام دوران حمل و ولادتش مخفیانه بود.
قائم علیه‌السلام نیز حمل و ولادتش مخفی بود.
ابراهیم علیه‌السلام در روز بقدری رشد می‌کرد که دیگران در یک هفته رشد می‌کنند، و در یک هفته آنقدر رشد می‌کرد که دیگران در یک ماه رشد می‌کنند، و در یکماه به مقداری که دیگران در یکسال رشد دارند، رشد می‌نمود.-

چنانکه از امام صادق علیه‌السلام روایت شده است -.۴۱۹
قائم علیه‌السلام نیز چنین بود، چنانکه در خبر حکیمه رضی‌الله عنها آمده که گفت: پس از گذشت چهل روز به خانه حضرت ابومحمد (امام حسن عسکری علیه‌السلام) وارد شدم که ناگاه مولایمان صاحب‌الزمان را دیدم که در خانه راه می‌رود.
از او زیباتر و فصیح‌تر ندیدم.

حضرت ابومحمد علیه‌السلام به من فرمود: این است مولود گرامی نزد خداون عزوجل عرض کردم: ای آقای من چهل روزه است و من این وضع را در او می‌بینم! فرمود: ای عمه من، مگر ندانستی که ما گروه اوصیا در یک روز به تعداد یک هفته دیگران و در یک هفته به مقدار یک ماه دیگران و در یکماه به مقدار یک سال دیگران رشد می‌کنیم….۴۲۰

ابراهیم علیه‌السلام از مردم عزلت گزید. خداوند به نقل از او فرمود:
و اعتزلکم و ما تدعون من دون الله. ۴۲۱
قائم علیه‌السلام نیز از مردم اعتزال جست.
ابراهیم دو غیبت داشته است.
قائم نیز دو غیبت داشته است.

ابراهیم علیه‌السلام هنگامیکه در آتش افکنده شد، جبرئیل برایش جامه‌ای از بهشت آورد.
قائم علیه‌السلام نیز همان جامه را –هنگامیکه قیام کند- خواهد پوشید.

در کتاب کمال‌الدین از مفضل از امام صادق علیه‌السلام آمده که فرمود:
آیا می‌دانی جامه یوسف چه بود؟ گفتم: نه. فرمود: برای ابراهیم علیه‌السلام آتش افروختند، جبرئیل علیه‌السلام یکی از جامه‌های بهشتی را آورد و بر او پوشاند، پس با آن جامه گرمی و سردی به او اثر نمی‌کرد، و چون هنگام وفاتش رسید، آن را در بازوبندی قرار داد و بر اسحق آویخت، و اسحق هم بعداً آن را بر یعقوب آویخت، و هنگامیکه یوسف متولد شد، یعقوب آن را بر او آویخت، و این در بازوی او بود تا بر او گذشت آنچه گذشت، پس هنگامیکه یوسف آن پیرهن را در مصر از بازوبند بیرون ساخت، یعقوب بوی آن را شنید، و همین است که خداون از او فرموده:
انی لاجد ریح یوسف لولا ان تفندون. ۴۲۲

این همان پیرهنی است که از بهشت نازل شده بود.
عرض کردم: فدایت شوم، پس این پیرهن به که می‌رسد؟ فرمود: به اهل آن و پیراهن همراه قائم ماست هنگامیکه خروج نماید. سپس فرمود: هر پیغمبری که علمی یا چیزی را وارث بود، به محمد صلی‌الله علیه و آله رسیده است. ۴۲۳
می‌گویم: این خبر با حدیثی که فاضل علامه مجلسی در بحار از نعمانی نقل کرده منافاتی ندارد. حدیث چنین است: به سند خود، از یعقوب بن شعیب، از حضرت ابی عبدالله صادق علیه‌السلام که فرمود:
آیا جامه قائم را که در آن به پاخیزد بتو نشان دهم؟ عرض کردم: بله. پس آن حضرت جعبه‌ای را خواست، و آن را گشود و از آن پیراهن کرباسی بیرون آورد، و آن را باز کرد، دیدم آستین چپش خون‌آلود بود. سپس فرمود: این همان پیراهن رسول خدا صلی‌الله علیه و آله است. روزی که دندانهای جلویش ضربت دید، آن را پوشیده بود، و حضرت قائم علیه‌السلام همین پیراهن را بر تن دارد، و قیام می‌کند. من آن خون را بوسیده بر صورتم نهادم. سپس آن حضرت آن را تا کرد و
برداشت. ۴۲۴

زیرا که احتمال دارد هر یک از این دو پیراهن را در بعضی اوقات بپوشد، و متحمل است که پیراهن ابراهیم علیه‌السلام را با خود داشته، بر بازویش بسته باشد یا مانند آن، زیرا که در حدیث اول صراحت ندارد که آن حضرت آن را پوشیده باشد.
و الله العالم.
ابراهیم علیه‌السلام: خانه کعبه را بنا کرد و حجرالاسود را در جایش نصب فرمود.
خداوند عزوجل می‌فرماید:
و اذ یرفع ابراهیم القواعد من‌البیت و اسمعیل ربنا تقبل منا انک انت السمیع العلیم. ۴۲۵
و در برهان و غیر از آن، از عقبه بن بشیر، از یکی از دو امام (باقر و صادق علیه‌السلام) روایت است که فرمود:
خداوند عزوجل ابراهیم را به ساختن کعبه و اینکه پایه‌های آن را بنا نماید و به مردم محل عبادت و مناسکشان را ارائه دهد، امر کرد. پس ابراهیم و اسمعیل خانه کعبه را هر روز به مقدار یک ساق می ساختند تا به جایگاه حجرالاسود رسیدند. حضرت باقر علیه‌السلام فرمود: پس در اینجا کوه ابوقبیس او را ندا کرد که تو نزد من امانت داری. آنگاه حجرالاسود را به ابراهیم داد و آن حضرت آن را در جای خودش نصب کرد. ۴۲۶

قائم علیه‌السلام نیز مانند آن را دارد. در بحار از حضرت ابوعبدالله صادق علیه‌السلام مروی است که فرمود:
هرگاه قائم علیه‌السلام بپاخیزد، مسجدالحرام را منهدم می‌کند تا به اساس آن برساند و مقام ابراهیم را به جائی که در آن بوده باز می‌گرداند…. ۴۲۷
و در خرائج، از ابوالقاسم جعفربن محمدبن قولویه مروی است که گفت: در سال سیصدوسی‌وهفت به قصد تشرف به حج به بغداد رسیدم. آن سال بنا بود قراسطه حجرالاسود را به جایگاهش بازگردانند.

و بیشترین کوشش من برای آن بود که به کسی که حجرالاسود را در جای خودش نصب می‌کند دست یابم، زیرا که در کتابها خوانده بودم که آن را جز حجت زمان کسی نمی‌تواند در جای خودش نصب نماید -چنانکه در زمان حجاج، امام زین‌العابدین علیه‌السلام آن را در جای خود قرار داد- ولی به بیماری شدیدی دچار شدم که از آن بر خود ترسیدم، و با آن حال نتوانستم به سفر خود ادامه دهم. پس دانستم که ابن‌هشام به مکه سفر می‌کند. لذا نامه‌ای نوشتم مهر کرده و آن را به او سپردم. در آن نامه از مدت عمرم پرسیده‌بودم که آیا مرگ من در این بیماری است یا نه؟ و به ابن‌هشام گفتم: سعی من بر این است که این نامه به دست کسی که حجرالاسود را به جای خودش نصب می‌کند برسد، من تو را برای اینکار فرا خواندم.

ابن‌هشام گوید: وقتی به مکه رسیدم و موقع جایگذاری حجرالاسود فرا رسید، به خدام حرم پولی دادم که در آن وقت معین بگذارند. جایی باشم که ببینم نصب کننده آن کیست، آنها را با خود قرار دادم که ازدحام جمعیت را از من دور کنند. دیدم هر کس خواست حجر را در جایش نصب کند نمی‌توانست و حجرالاسود قرار نمی‌یافت و می‌افتاد. پس جوانی گندمگون و خوش‌صورت آمده؛ آن را گرفت و در جایش قرار داد. آن چنان بند شد که انگار اصلاً از آنجا کنده نشده بود. فریادهای مردم به خاطر آن بلند شد، و آن جوان رفت که از درب خارج شود. من از جای خود برخاستم به دنبالش رفتم، مردم را از راست و چپ کنار می‌زدم که خیال کردند دیوانه‌ام. مردم برای او راه می‌گشودند و من چشم‌ از او نمی‌گرفتم تا از مردم جدا شد. من به سرعت می‌رفتم و او با تأنی و آرامش، و چون به جایی رسید که غیر از من کسی او را نمی‌دید، به سمت من برگشت، و فرمود: آنچه با خود داری پیش آور. من نامه را تقدیم کردم. بدون اینکه به آن نگاهی کند فرمود: به او بگو که از این بیماری ترسی بر تو نیست و مرگی که ناچار از آن است پس از سی‌سال می‌رسد.

اشک در چشمم حلقه زد، و نمی‌توانستم از جا حرکت کنم. مرا به حال خود گذاشت و رفت. ابوالقاسم می‌گوید: این جریان را ابن‌هشام برایم گفت:
راوی می‌افزاید: پس از سی‌سال ابوالقاسم بیمار شد. پس به امور خود رسیدگی کرد، وصیتنامه‌اش را نوشت، و جدیت عجیبی در این کار داشت. به او گفتند: این ترس چیست؟ امیدواریم خداوند به سلامت تو منت بگذارد؟ جواب داد: این همان سالی است که ترسانیده شدم. و در همان بیماری درگذشت. خداوند رحمتش کند.

ابراهیم علیه‌السلام را خداوند از آتش نجات داد. خدای عزوجل در کتاب خود می‌فرماید:
قلنا یا نار کونی بردا و سلاما علی ابراهیم. ۴۲۹
قائم علیه‌السلام نیز به همین ترتیب خواهد شد. چنانکه در بعضی از کتابها از محمدبن زید کوفی از امام صادق علیه‌السلام منقول است که فرمود:
هنگامیکه قائم علیه‌السلام خروج می‌کند، شخصی از اصفهان نزد آن حضرت می‌آید، و معجزه حضرت خلیل‌الرحمن، ابراهیم علیه‌السلام را تقاضا می‌کند؛ پس آن جناب دستور می‌دهد که آتش عظیمی برافروزند و این آیه را می‌خواند:
فسبحان الذی بیده ملکوت کلشی و الیه ترجعون. ۴۳۰

سپس داخل آتش می‌شود و آنگاه به سلامت از آن بیرون می‌آید. آن مرد ملعون این معجزه را انکار می‌کند و می‌گوید: این سحر است. پس آن حضرت به آتش دستور می‌دهد و او را می‌گیرد و می‌سوزاند. و می‌فرماید: این جزای کسی است که صاحب‌الزمان و حجت‌الرحمن را انکار نماید.
ابراهیم علیه‌السلام مردم را به سوی خداوند فرا خواند. قرآن مجید می‌گوید:
و اذن فی الناس بالحج. ۴۳۱
و در برهان از حضرت ابوجعفر باقر علیه‌السلام است که فرمود: ابراهیم در میان مردم به حج بانک زد و گفت: ایها الناس من ابراهیم خلیل‌الله هستم؛ خداون شما را امر فرمود که حج این خانه را بجای آورید، پس شما حج به جای آورید. هرکس به حج می‌رود –تا روز قیامت- ابراهیم را اجابت کرده است. ۴۳۲
قائم علیه‌السلام نیز مردم را به سوی خدا دعوت می‌کند، چنانکه قبلاً مطالبی گذشت (در حرف دال) و مطالب دیگری نیز ان‌شاءالله خواهد آمد.
شباهت به اسمعیل

خداوند به ولادت اسمعیل علیه‌السلام بشارت داد، چنانکه فرموده:
فبشرناه بغلام حلیم. ۴۳۳
خداوند به ولادت و قیام قائم علیه‌السلام نیز بشارت داده است، چنانکه در بخش سوم گذشت. و همچنین پیغمبر و ائمه معصومین علیهم‌السلام بشارت داده‌اند، و نیز بر این معنی دلالت می‌کند آنچه در کتابهای تبصره الولی و بحار از اسمعیل بن علی نوبختی رحمه‌الله آمده که گفت:
روزی در مرض فوت امام حسن عسکری علیه‌السلام در خدمتش بودم؛ آن حضرت به خادم خود عقید، غلام سیاه چهره‌ای که اهل نوبه بود و پیش از آن هم خدمتگزار امام علی‌النقی علیه‌السلام بود و امام حسن عسگری را بزرگ کرده بود، فرمود: ای عقید، قدری آب مصطکی برای من بجوشان. عقید اطاعت کرد و پس از فراهم شدن آب مصطکی، صقیل ما در امام زمان عجل‌الله فرجه آن را به خدمت آن حضرت آورد. حضرت ظرف را گرفت و خواست بیاشامد، ولی دست مبارکش لرزید و به دندان نازنینش خورد. آنگاه آن را به زمین نهاد، و به عقید فرمود: داخل خانه شو، خواهی دید کودکی در سجده است، او را به نزد من بیاور

،
ابوسهل می‌گوید: عقید گفت: هنگامیکه برای آوردن آن کودک به اندرون خانه رفتم، دیدم کودکی در حال سجده است و انگشت سبابه خود را به سوی آسمان گرفته است. من سلام کردم. او نمازش را کوتاه کرد. عرض کردم: آقا شما را می‌طلبد که به خدمتش درآیی، در این موقع مادرش صقیل آمد دستش را گرفت و او را نزد پدرش آورد.

ابوسهل می‌گوید: موقعی که خدمت آن حضرت رسید، سلام کرد، دیدم رنگش بسان در سفید، موهای سرش کوتاه و میان دندانهایش باز بود، چون چشم امام حسن عسگری علیه‌السلام بر او افتاد گریه کرد و گفت: ای آقای خاندانم، این آب را به من بده که به سوی پروردگارم می‌روم. آقازاده اطاعت کرد و ظرف آب مصطکی را برداشت و به دهان پدرش نزدیک کرد تا آن را نوشید. سپس امام عسگری علیه‌السلام فرمود: مرا برای نماز آماده سازید، آن بچه حوله‌ای در دامان امام پهن کرد، پس آن کودک پدر را وضو داد و آن حضرت سر و دو پایش را مسح کشید،

آنگاه فرمود: ای فرزند بتو مژده می‌دهم که صاحب‌الزمان و حجت خدا در روی زمین توئی، تو فرزند و جانشین منی، از من متولد شده‌ای و تو (م-ح-م-د) فرزند حسن فرزند علی فرزند محمد فرزند علی فرزند موسی فرزند جعفر فرزند محمد فرزند علی فرزند حسین فرزند علی‌بن ابی‌طالب (علیهم‌السلام) می‌باشد و از نسل پیغمبر صلی‌الله علیه و آله و خاتم ائمه طاهرین هستی، و پیغمبر خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم به تو بشارت داده و نام و کنه تو را گفته، این مطلب را پدرم از پدران طاهرین تو –که درود خداوند بر اهل‌البیت باد- بر من خبر داده است،
ربنا انه حمید مجید،
این سخن را فرمود و همان موقع امام حسن‌بن علی عسگری علیهماالسلام بدرود حیات گفت.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.