مقاله تفسیر سوره اعلی منقول از کتاب المیزان


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله تفسیر سوره اعلی منقول از کتاب المیزان دارای ۴۰ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله تفسیر سوره اعلی منقول از کتاب المیزان  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله تفسیر سوره اعلی منقول از کتاب المیزان،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله تفسیر سوره اعلی منقول از کتاب المیزان :

نظری بر قرآن
کتاب خدا که جدا ساز حق از باطل است ، همه اش حق است و جدى ، نه شوخى ، هر جبارى که کتاب خدا را پشت سر اندازد خدا کمرش را مى شکند، و هر کس به پیروى هواى نفسش به دنبال غیر قرآن رود خدا گمراهش مى سازد، کتاب خدا حبل متین خدا و ذکر حکیم و صراط مستقیم است ، کتاب خدا بازیچه هواها نمى شود،

و دانشمندان از معارفش سیر نمى گردند گرونده به آن از هر زبانى که باشد درباره آن دچار اشتباه نمى شود، و از اینکه دشمنان آن را رد کنند کهنه نمى گردد، و عجائبش تمام شدنى نیست ، قرآن همان کتابى است که وقتى جن آن را شنید چاره اى جز این ندید که بگوید: ((انا سمعنا قرانا عجبا یهدى الى الرشد))، هر کس به حکم قرآن سخن گوید راست گفته ، و هر کس به حکم آن حکم کند عدالت ورزیده ، و هر کس به دستوراتش عمل کند پاداش داده مى شود، و هر کس را به سوى قرآنش بخوانند به صراط مستقیمش هدایت کرده اند.

مؤ لف : قریب به این معنا از معاذ بن جبل از رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) و مختصر آن از ابن مردویه از على (علیه السلام ) نقل شده .
ترجمه تفسیر المیزان جلد ۲۰ صفحه ۴۳۷
آیات ۱ – ۱۹، سوره اعلى
سوره اعلى مکى است و نوزده آیه دارد.
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
سبِّح اسمَ رَبِّک الاَعْلى (۱)
الَّذِى خَلَقَ فَسوَّى (۲)
وَ الَّذِى قَدَّرَ فَهَدَى (۳)
وَ الَّذِى أَخْرَجَ المَْرْعَى (۴)
فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَى (۵)
سنُقْرِئُک فَلا تَنسى (۶)

إِلا مَا شاءَ اللَّهُ إِنَّهُ یَعْلَمُ الجَْهْرَ وَ مَا یخْفَى (۷)
وَ نُیَسرُک لِلْیُسرَى (۸)
فَذَکِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّکْرَى (۹)
سیَذَّکَّرُ مَن یخْشى (۱۰)
وَ یَتَجَنَّبهَا الاَشقَى (۱۱)
الَّذِى یَصلى النَّارَ الْکُبرَى (۱۲)
ثمَّ لا یَمُوت فِیهَا وَ لا یحْیى (۱۳)
قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَکى (۱۴)
وَ ذَکَرَ اسمَ رَبِّهِ فَصلى (۱۵)
بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَوهَ الدُّنْیَا(۱۶)
وَ الاَخِرَهُ خَیرٌ وَ أَبْقَى (۱۷)
إِنَّ هَذَا لَفِى الصحُفِ الاُولى (۱۸)
صحُفِ إِبْرَهِیمَ وَ مُوسى (۱۹)

ترجمه آیات
بنام خداى رحمان و رحیم
نام پروردگار بلند مرتبه خود را منزه بدار (و در ردیف نامهاى دیگرش ‍ قرار مده ) (۱).
پروردگارى که اجزاى عالم را از عدم به وجود آورد و هر یک را در جایى قرار داد که باید قرار مى داد (۲).
و پروردگارى که هر چیزى را داراى حدود و اندازه اى کرد به طورى که براى رسیدنش به هدف نهایى از خلقتش مجهز باشد (۳).
و پروردگارى که چراگاه ها از زمین رویانید (۴).
دوباره خزانش کرد و به صورت خاشاکى سیاه در آورد(۵).
از نظر حفظ قرآن دلواپس مباش اینقدر برایت مى خوانیم که دیگر از یادش نبرى (۶).
البته به اذن ما از یاد نبرى و گر نه هر چه را که بخواهد از یاد خواهى برد که خدا داناى به آشکار و نهان است (۷).
و ما در سر هر دو راهى تو را به راه آسان تر دعوت ، سوق مى دهیم و انتخاب آن را به فطرت پاکت الهام مى کنیم (۸).
پس تو به کار تذکر دادنت بپرداز البته جایى که تذکر مفید باشد (۹).
که به زودى آنها که از خدا مى ترسند متذکر مى شوند (۱۰).
ولى بدبخت ترین افراد از تذکر تو اعراض مى کنند (۱۱).

بدبخت هایى که در آتش خواهند سوخت آتشى که از آتش دنیا سوزنده تر است (۱۲).
چون در آن مرگ و حیاتى نیست (۱۳).
محققا هر کس که خود را تزکیه کند رستگار مى شود (۱۴).
و هر وقت نام خدا را به یاد آورد بلافاصله به نماز بایستد (۱۵).
ولى شما اى مردم ! زندگى دنیا را بر آن رستگارى مقدم مى دارید (۱۶).
با اینکه زندگى آخرت خیر محض و فنا ناپذیر است (۱۷).
این سفارش ها در صحف قدیم نیز بود (۱۸).

یعنى صحف ابراهیم و موسى (۱۹).

مضمون کلمه سوره مبارکه اعلى
بیان آیات

در این آیات به توحید خداى تعالى امر شده ، توحیدى که لایق به ساحت مقدس او باشد، و نیز به تنزیه ذات متعالیه اش از اینکه نام مقدسش با نامى دیگر ذکر شود، و یا چیزى که باید به او مستند شود بغیر او نسبت دهند، مثلا کسى دیگر را در خلقت و تدبیر و رزق شریک او بدانند، و به رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) وعده تاءیید مى دهد، تاءیید به وسیله علم و حفظ، و نیز وعده مى دهد که او را از آسان ترین طریق و مناسب ترین راه موفق به تبلیغ و دعوت بفرماید.

و سیاق آیات اول سوره سیاق آیات مکى است ، و اما ذیل سوره یعنى از جمله ((قد افلح من تزکى ;)) مورد تردید است براى اینکه از طرق ائمه اهل بیت و همچنین از طرق اهل سنت روایاتى رسیده که منظور از ((تزکى )) دادن زکات فطره و خواندن نماز عید است ، و این را هم مى دانیم که روزه و توابعش که یکى زکات فطره است و همچنین نماز عید، بعد از هجرت در مدینه تشریع شده نتیجه مى گیریم که آیات ذیل سوره در مدینه نازل شده ،

پس سوره مورد بحث مشتمل است بر آیات مکى و مدنى هر دو، و این با روایاتى که مى گوید این سوره مکى است منافاتى ندارد، براى اینکه مى توان آن را حمل کرد به اینکه منظور صدر سوره است .
توضیح معناى اینکه فرود:
سبّح اسم ربّک – نام پروردگارت را تنزیه کن
سبِّح اسمَ رَبِّک الاَعْلى

در این آیه به رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) دستور مى دهد اسم پروردگار خود را تقدیس و تنزیه کند، و از اینکه نفرمود پروردگارت را تنزیه کن ، فرمود اسم پروردگارت را تنزیه کن – و ظاهر لفظ اسم کلمه اى است که بر مسمى دلالت کند – و کلمه هم جایش در زبان است ، مى فهمیم که منظور این است که : هر وقت نام پروردگارت را به زبان مى آورى نام چیز دیگرى از قبیل آلهه و شرکا و شفعا که خدا از آن منزه است با آن کلمه به زبان میار، و نسبت ربوبیت به آنها مده یعنى امورى که از شوون ربوبیت است و مختص به خداى تعالى است ، از قبیل خلقت ، ایجاد، رزق ، احیاء، اماته ، و امثال آن را بغیر خدا نسبت مده

و یا معنایش این است که : امورى که لایق ساحت مقدس خداى تعالى نیست از قبیل عجز، جهل ، ظلم ، غفلت و نظائر آن از هر صفت نقص و عیب را به خدا منسوب مکن .
و کوتاه سخن اینکه : تنزیه نام خدا این است که وقتى سخن از خدا مى رود باید کلام از ذکر امورى که مناسب با ذکر او نیست خالى باشد، این تنزیه خدا در مرحله زبان و سخن است که باید با تنزیه او در مرحله عمل موافق باشد و لازمه این تنزیه توحید کامل و نفى شرک جلى است ، و شرک جلى درست عکس توحید است ، و شخص مشرک نه تنها خداى تعالى را منزه از نواقص مذکور نمى داند، بلکه از شنیدن نام خدا به تنهایى ناراحت مى شود، و دو آیه زیر بر این معنا ناطق است : ((و اذا ذکر اللّه وحده اشمازت قلوب الذین لا یومنون بالاخره و اذا ذکر الذین من دونه اذا هم یستبشرون ))، ((و اذا ذکرت ربک فى القران وحده ولوا على ادبارهم نفورا.

و در اینکه اسم را اضافه کرد به کلمه ((رب)) و رب را اضافه کرد به کاف خطاب نکته اى است که بیان قبلى ما را تاءیید مى کند، چون معناى آن چنین مى شود: منزه بدار نام پروردگارت را که تو او را پروردگار خود گرفته اى ، و مردم را به ربوبیت و الوهیت او مى خوانى ، پس دیگر در کلام خود آنجا که نام او را به ربوبیت مى برى ، نباید نام غیر او به طورى ذکر شود که با ربوبیت خداى تعالى که خودش نیز خود را بدان نامیده منافات داشته باشد.

کلمه ((الاعلى )) – به معناى کسى است که بر فراز هر بلندى که تصور شود در آمده ، و بر هر چیزى قاهر و چیره باشد، و این کلمه صفت ((ربک)) است ، نه صفت((اسم ))، و همین صفت حکم آیه را تعلیل مى کند، و مى فهماند که چرا گفتیم نام پروردگارت را منزه بدار، براى اینکه او از هر علوى که تصور شود عالى تر است .

مفسرین درباره این جمله چهار قول دارند:
اقوال مختلف در این باره بعضى گفته اند: معناى((سبح اسم ربک الاعلى )) این است که : باید بگویى((سبحان ربى الاعلى ))، نقل از ابن عباس . البته این نسبت را هم به وى داده اند که گفته معنایش این است که نماز بخوان.
بعضى گفته اند: مراد از کلمه ((اسم ))، مسمى ، یعنى خود خداى تعالى است ، و معناى آیه این است که : خدا را از هر فعل و صفتى که لایق به ساحت قدس او نیست منزه بدار.
بعضى گفته اند: منظور از آوردن کلمه ((اسم )) تعظیم مسمى است ، و استشهاد شده به گفته لبید شاعر که گفته است :
((الى الحول ثم اسم السلام علیکما – تا سر یکسال و سپس اسم سلام بر شما دو نفر باد))، یعنى سلام بر شما باد، در اینجا هم معنایش ((سبح ربک الاعلى )) است

و بعضى گفته اند: مراد تنزیه اسماى خداى تعالى است از هر رفتارى که لایق به ساحت قدس او نباشد، مثلا اگر لفظى از اسماى خدا عمومى باشد، هم به خداى تعالى اطلاق شود، هم به غیر او، مانند عالم و قادر و امثال آن ، در مورد خداى تعالى آن را تاءویل نکند (و با اسماى خدا بازى ننماید) و اگر لفظى باشد که معناى اصلى و لغوى آن در مورد خداى تعالى صادق نباشد،
کلمه را بر معناى اصلیش باقى نگذارد، و آن را تاءویل نماید مانند ((و جاء ربک – پروردگار تو آمد))که حتما باید تاءویل شود، و اگر کلمه اى است که جز در مورد خداى تعالى اطلاق نمى شود،مانند کلمه ((الله )) باید آن را بر غیر خداى تعالى اطلاق نکند، و در جاهاى نامناسب از قبیل مستراح آن را به زبان نیاورد، و به همین قیاس رعایت ادب را درباره اسم خدا بنماید.
و لیکن معنایى که ما ارائه دادیم هم عمومى تر و وسیع تر است ، و هم با سیاق آیات بعدى که مى فرماید: ((سنقرئک فلا تنسى )) و ((نیسرک للیسرى فذکر)) مناسب تر است ، چون سیاق این آیات سیاق تحریک و تشویق به تبلیغ رسالت ، و تذکر دادن و بیدار کردن مردم است ، و لذا نخست دستور مى دهد که آن جناب کلام خود را اصلاح کند و از هر چیزى که بویى از شرک جلى و یا شرک خفى دارد پاک نماید، و اسم پروردگارش را منزه بدارد، و در مرحله دوم او را وعده مى دهد به اینکه آنقدر وحى را برایش بخواند که دیگر چیزى از آن را فراموش نکند، و در مرحله سوم وعده اش مى دهد که طریقه تبلیغ را بر او آسان سازد، و در آخر دستور مى دهد مردم را تذکر دهد و تبلیغ کند، دقت بفرمایید.

مظاهر تدبیر الهى : خلقت ، تسویه ، تقدیر، هدایت ، و;
الَّذِى خَلَقَ فَسوَّى

خلقت هر چیزى )) به معناى گردآورى اجزاى آن است ، و ((تسویه اش )) به معناى روى هم نهادن آن اجزا به نحوى است که هر جزئى در جایى قرار گیرد که جایى بهتر از آن برایش تصور نشود، و علاوه بر آن جایى قرار گیرد که اثر مطلوب را از هر جاى دیگرى بهتر بدهد، مثلا در مورد انسان چشم را در جایى و گوش را در جایى و هر عضو دیگر را در جایى قرار دهد که بهتر از آن تصور نشود، و حقش ادا شود.

و این دو کلمه یعنى ((خلقت )) و ((تسویه )) هر چند در آیه شریفه مطلق آمده ، لیکن تنها شامل مخلوقاتى مى شود که یا در آن ترکیب باشد، و یا شائبه اى از ترکیب داشته باشد، و آیه مورد بحث تا چهار آیه بعد در مقام توصیف تدبیر الهى است ، و این خود برهانى است بر ربوبیت مطلقه او.
وَ الَّذِى قَدَّرَ فَهَدَى

یعنى آنچه را خلق کرده با اندازه مخصوص و حدود معین خلق کرده ، هم در ذاتش و هم در صفاتش و هم در کارش ، و نیز آن را با جهازى مجهز کرده که با آن اندازه ها متناسب باشد، و بوسیله همان جهاز او را به سوى آنچه تقدیر کرده هدایت فرموده ، پس هر موجودى به سوى آنچه برایش ‍ مقدر شده و با هدایتى ربانى و تکوینى در حرکت است ،

مانند طفل که از همان اولین روز تولدش راه پستان مادر را مى شناسد، و جوجه کبوتر مى داند که باید منقار در دهان مادر و پدرش کند، و هر حیوان نرى به سوى ماده اش هدایت و هر ذى نفعى به سوى نفع خود هدایت شده است ، و بر همین قیاس هر موجودى به سوى کمال وجودیش هدایت شده .
و خداى تعالى در این معانى فرموده : ((و ان من شى ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم )) و نیز فرموده : ((ثم السبیل یسره))، و نیز فرموده : ((لکل وجهه هو مولیها)).
وَ الَّذِى أَخْرَجَ المَْرْعَى

کلمه ((مرعى )) به معناى چرایى است که علف خواران آن را مى چرند، و کسى که آن را از زمین خارج مى کند و مى رویاند همان خداى سبحان است .
فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَى

کلمه ((غثاء)) به معناى گیاه خار و خاشاکى است که سیل به کنار بیابان مى ریزد، و منظور از آن در اینجا – به طورى که گفته اند – گیاه خشکیده است . و کلمه ((احوى )) به معناى سیاه شده است .
و منظور از بیرون کردن مرعى براى آذوقه حیوان و سپس خاشاک سیاه کردنش ، ارائه نمونه اى از تدبیر ربوبى و دلائل ربوبیت خدا است ، همچنان که خلقت و تسویه و تقدیر و هدایت نمونه دیگرى از آن است .
سنُقْرِئُک فَلا تَنسى إِلا مَا شاءَ اللَّهُ إِنَّهُ یَعْلَمُ الجَْهْرَ وَ مَا یخْفَى

راغب در مفردات گفته کلمه ((قرائت )) به معناى ضمیمه کردن حروف براى به وجود آوردن کلمه ، و ردیف کردن کلمات براى به وجود آوردن جمله است در حال خواندن ، پس این ماده در هر ضمیمه کردنى استعمال نمى شود، مثلا وقتى مى خواهى بفهمانى من مردم محل را گردهم جمع کردم ، نمى توانى بگویى (( قرات القوم ))، و باز به همین دلیل به یک حرف که از دهان در آید قرائت گفته نمى شود.
معناى ((اقراء)) در((سنقرئک فلا تنسى )) و مفاد استثناء (( الّا ماشاء اللّه ))
و در مجمع البیان گفته کلمه ((اقراء))که فعل ((نقرئ))) مشتق از آن است به معناى تحویل گرفتن قرائت قارى است ، به منظور غلط گیرى و تصحیح قرائت وى ، و قارى به معناى خود خواننده است .
البته باید توجه داشت که در مورد بحث که مى فرماید ما به زودى تو را اقراء مى کنیم ، به معناى اقراى معمول در بین خود افراد معلولى نیست ،

که استاد گوش بدهد و غلطهاى شاگرد را تصحیح کند، و یا جایى که خوب نخوانده خوب خواندن را به او بیاموزد، چون چنین چیزى از رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) سابقه نداشته ، و معهود نیست که چیزى از قرآن را خوانده باشد، و چون به علت فراموشى خوب نخوانده و یا به غلط خوانده ، خداى تعالى فرموده باشد تو بخوان و من گوش مى دهم ، تا درست خواندن را به تو یاد دهم ، بلکه منظور از اقراء در خصوص مورد، این است که ما چنین قدرتى به تو مى دهیم که درست بخوانى و خوب بخوانى ، و آنطور که نازل شده و بدون کم و کاست و غلط و تحریف بخوانى ، و خلاصه آنچه را که نازل شده فراموش نکنى .

و جمله ((سنقرئک فلا تنسى )) وعده اى است از خداى تعالى به پیامبرش ، به اینکه علم به قرآن و حفظ قرآن را در اختیارش بگذارد، به طورى که قرآن را آنطور که نازل شده همواره حافظ باشد، و هرگز دچار نسیان نگردد، و همانطور که نازل شده قرائتش کند، و ملاک در تبلیغ رسالت و وحى به همانطور که وحى شده همین است .

و جمله ((الا ما شاء الله )) استثنایى است که تنها به منظور بقاى قدرت الهى بر اطلاقش آورده شده ، مى خواهد بفهماند چنین نیست که خداى تعالى بعد از دادن چنین عطیه اى دیگر قادر نباشد تو را گرفتار فراموشى کند، نه ، بعد از اعطاء هم باز به قدرت مطلقه خود باقى است ، و این استثنایى نظیر استثنایى است که در آیه شریفه : ((و اما الذین سعدوا ففى الجنه خالدین فیها ما دامت السموات و الارض الا ما شاء ربک عطاء غیر مجذوذ)) مى باشد، که توضیحش در همان سوره گذشت .
پس در این استثنا نمى خواهد بعضى از مصادیق نسیان را از عموم ((لا تنسى )) خارج کند و بفرماید به زودى علم قرآن را به تو مى دهیم به طورى که هیچ چیز از قرآن را فراموش نکنى ، مگر آنچه را که او خواسته است فراموش کنى ، براى اینکه اگر معنا چنین باشد اختصاص به رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) ندارد، همه مردم اینطورند، و از هر چیزى و هر محفوظى آن مقدارى را فراموش مى کنند که خدا خواسته باشد،

و از اشیا مقدارى را حفظ مى کنند و مقدارى را فراموش مى نمایند، پس این چه منتى است که بر شخص رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) نهاده ؟ با اینکه عطیه ، عطیه اى است عمومى و مشترک بین آن جناب و عموم مردم . پس وجه درست همان است که ما بیان کردیم .
وَ نُیَسرُک لِلْیُسرَى

کلمه ((یسرى )) مونث ((ایسر)) است ، و مصدر ((تیسیر)) که فعل ((نیسر)) از آن مشتق شده به معناى آسان کردن است ، و در این جمله کلمه ((یسرى )) صفتى است که در جاى موصوف محذوف خود نشسته ، تقدیر کلام ((و نیسرک للطریقه الیسرى )) است ، مى فرماید ما تو را آنچنان رهنمون مى شویم که همواره براى دعوت و تبلیغ زبانى و عملیت آسان ترین طرق را اتخاذ کنى ، عده اى را هدایت کنى ، وعده اى دیگر را اتمام حجت نمایى ، و در برابر آزارشان صبر کنى .

مقتضاى ظاهر کلام این بود که بفرماید((ونیسر لک الیسرى )) طریقه آسان را براى تو فراهم مى کنیم ، همچنان که موسى (علیه السلام ) در دعایش گفت : ((و یسر لى امرى))، نه اینکه بفرماید تو را براى یسرى آسان مى کنیم ، حال باید دید چرا اینطور تعبیر کرد؟ در جواب مى گوییم : در آیه شریفه سخن از این معنا رفته که نفس شریف پیامبر (صلى اللّه علیه وآله و سلم ) را مجهز به الهامهایى مى کند که بتواند وظیفه رسالت خود را به آسانى و به بهترین طریق انجام دهد، اگر فرموده بود((و نیسر لک الیسرى )) نفس شریف رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) را در این موهبت هیچکاره معرفى کرده بود، و با دگرگون کردن تعبیر فهمانده که کارى مى کنیم که خود تو بهترین طریقه را انتخاب کنى .
علاوه بر این اگر اینطور که گفتیم تعبیر آورده بود نوعى تحصیل حاصل مرتکب شده بود، براى اینکه معنایش چنین مى شد((:ما آسان را براى تو آسان مى کنیم))، آن وقت اشکال تحصیل حاصل و اینکه آسان کردن آسان معنا ندارد، جوابى نداشت .

پس مراد از آسان کردن ، آسان کردن خود رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) است ، و منظور این است که فطرت آن جناب را آنچنان صاف کند، که جز طریقه آسان را انتخاب نکند، طریقه اى را که همان طریقه فطرت است از سایر طرق تشخیص دهد، پس آیه شریفه در معناى آیه زیر است که از موسى حکایت مى کند که گفت ((حقیق على ان لا اقول على اللّه لا الحق))

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.