مقاله نقش رسانه در تصمیم ‏گیری سیاست خارجی: یک چارچوب نظری


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله نقش رسانه در تصمیم ‏گیری سیاست خارجی: یک چارچوب نظری دارای ۵۵ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله نقش رسانه در تصمیم ‏گیری سیاست خارجی: یک چارچوب نظری  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله نقش رسانه در تصمیم ‏گیری سیاست خارجی: یک چارچوب نظری،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله نقش رسانه در تصمیم ‏گیری سیاست خارجی: یک چارچوب نظری :

چکیده
نگاهی اجمالی به این مقاله نشان می دهد ؛ رسانه‏ ها در تمام مراحل فرایند شکل‏ گیری سیاست خارجی نقش دارند و رهبران سیاسی رسانه ها را از جنبه‏ های ملی و بین ‏المللی مورد توجه قرار می دهند. بر اساس یافته های این مقاله محیط رسانه ‏ای دوسویه به صورت اساسی در مطبوعات یا در صحنه مدیریت یا در مدیریت ‏رسانه مورد توجه واقع می‏ شود.
نقش رسانه ها در فرایند تصمیم گیری پیچیده است. زمانیکه رویدادی در صحنه بین المللی اتفاق می‏افتد، رهبران سیاسی آن واقعه را از طریق رسانه ها دنبال می‏ کنند. این اطلاعات از طریق ترکیب تصاویر مختلف پردازش می‏شوند و از طریق سیاست یا فرایند ساخت تصمیم دنبال می‏شود. مشاوران رسانه ای و کارشناسان روابط عمومی در این جریانات دخالت کرده و مشارکت می کنند؛ مقامات رسمی با آنها مشورت نموده و نظرات و عقاید آنان را مورد رسیدگی قرار می دهند. در نهایت، زمانیکه آنها سیاستشان را تعریف کرده و آن سیاست‏ها را با ابزارهای رسانه ای مناسب تطبیق می دهند، به اهمیت رسانه ها پی می‏برند.

در مطالعات قبلی از نقش پیچیده رسانه ها در تصمیم گیری سیاست خارجی غفلت شده‏ است. آنها رسانه ها را به عنوان یکی از کانال های اطلاعاتی رهبران از وقایع و رویدادهای بین ‏المللی توصیف می کنند که به مثابه ورودی فرایندِ تصمیم گیری محسوب می‏شد. واقعیتهای مطرح شده نشان دهنده آن است که این دیدگاه ها موضع رسانه را تضعیف کرده و باید از لحاظ نظری بر تحقیقات و مطالعات کاربردی با رویکرد پیچیده نقش قاطع رسانه ها در سیاست خارجی تاکید شود. این مقاله چارچوب تحلیل تصمیم گیری سیاست خارجی را توسعه داده و سعی می‏کند تا بعضی از نواقص و موانع موجود در این گونه مدلها را مرتفع کرده، ترکیب فرایندهای پیچیده رسانه ای را در تصمیم‎‏ گیری وارد کرده و همچنین نقش مطبوعات و تلویزیون را در ساخت سیاست‏گذاری منعکس کند.

کلید واژه: فرمول بندی سیاست خارجی، رسانه ها، محیط رسانه ای دوسویه، مدیریت رسانه، تصمیم سازی
مقدمه
در شب ۲۰ آگوست ۱۹۹۳، یوری ساویر و ابوعلا اصول اعلامیه اسراییل ـ فلسطین را در یکی از اتاقه ای رسمی مهمانسرای نروژ در نزدیکی اُسلو ، امضا کردند. محتوای یکی از این توافقنامه‏ ها به مطبوعات درز کرد و دو روز بعد برای نخستین ‏بار در روزنامه اسراییلیِ یدیوت آهارونوت منتشر شد. انتشار این اخبار، افکار عمومی اسراییل را درباره توافقنامه برانگیخت و باعث واکنش های بین المللی درباره این مساله شد.

مورد مذکور اولین گام دیپلماتیک در “ فرایند صلح اُسلو ” بود، و این نوشته بر آن است تا نشان دهد این یک مورد منحصر به فرد نبوده و دارای کاربردهای نظری نیز می باشد. در این مقاله نشان خواهم داد که مدلهای قراردادی تصمیمات و فرایندهای سیاست خارجی به مطبوعات ، تلویزیون و دیگر رسانه ها و تاثیرات آنها، توجه کافی نمی کنند. رسانه و شاخص‏های آن بایستی با تحلیل این فرایندها ترکیب شده و به ایجاد مطالعات میان‏رشته ‏ای منجر شود. رسانه (با در نظر گرفتن همه جوانب مختلفش) با دارا بودن یک عنصر مهم محیطی باعث می‏شود که تصمیم‏ گیران سیاست خارجی، سیاستهایشان را به عنوان عنصری از نتایج سیاسی و تصمیمات دولتها تداوم بخشند.

بررسی‏های پیشین در خصوص تصمیم گیری سیاست خارجی، رسانه ها را به عنوان یک کانال انتقال پیام در طی فرایند توصیف می‏کند، اما واقعیت دهه‏ های اخیر مبین آن است که کاهش یافتن دیدگاه ها و نقطه‏ نظرات درباره نقش واقعی رسانه ها باعث پیچیده‏ تر شدن این مساله گردیده است. تلویزیون، مطبوعات، رادیو، و فناوریهای چند رسانه ای تنها به مثابه کانال ارتباطی مطرح نیستند، چرا که آنها نقش مهمتری را در فرایندها و جریانات بازی می کنند. رسانه ها نقش تعیین‏ کننده ‏ای در محیط تصمیم گیری سیاست خارجی دارند، محیطی که نباید تنها در مرحله ورودی فرایند مورد نظر قرار گیرد، بلکه باید بیشتر به عنوان بافتی کلی و به مثابه محیطی خروجی که رهبران، خط‏ مشی‏ها را درآن تعیین می کنند در نظرگرفته شود.

نوشته‏ هایی که در این مقاله اساس جنبه‏ های نظری را مطرح می کنند از دو اصل نشات می‏گیرند: نظریات تصمیم گیری سیاست خارجی از یک طرف و نظریه‏ های تاثیر ارتباطات جمعی از طرف دیگر. با استفاده از این منابع یک چارچوب نظری ارائه خواهد شد که نیازمند توصیف پیچیده و ترکیبی الزامات رسانه ای در فرایند تصمیم گیری سیاست خارجی خواهد بود.
این مقاله یک طرح از چارچوب سیاست‏گذاری خارجی را بیان خواهد کرد که کانالهای رسانه های جمعی را به عنوان محیط ورودی و خروجی دو سویه به شمار می‏آورد. منبع تحلیل از نظریه‏ های اصلی تصمیم گیری سیاست خارجی که با نظریه های ارتباطات ترکیب می‏گردد، منشعب می‏شود. این مولفه ‏های رسانه ای در مرحله ورودی چارچوب تصمیم گیری سیاست خارجی جای خواهد گرفت. نظریه های مدیریت رسانه در مرحله خروجی چارچوب قرار می‏گیرد و در پایان، کلیت چارچوب ، ساختار ، نظریه‏ ها و مفاهیم سیاسی آنها مورد بحث قرار خواهد گرفت.

۱تصمیم ‏گیری سیاست خارجی
از میان مطالب و نوشته‏ های گسترده درباره تصمیم گیری سیاست خارجی، از سه مدل در ایجاد یک مدلِ کلی، استفاده خواهد شد تااز این طریق نقش رسانه ها مشخص می‏شود ، این نوشتار روی مدلهای ترکیبی پویا، تمرکز می‏کند که محیط را به مثابه یک مولفه ورودی اصلی در فرایندهای تصمیم گیری سیاست خارجی در نظر می‏گیرد.
نخستین مدل از این نوع توسط گلن اشنایدر و همکارانش مطرح شد (اشنایدر، ۱۹۶۹). طبق این مدل : “اقدامات و واکنشهای سیاست‏گذاران، به شرایط و عوامل بیرون از دسترسی آنها بستگی دارد و آنها به عنوان بخشی از یک سازمان دولتی محسوب می‏شوند. در این مورد دو جنبه تعیین‏ کننده وجود دارند: خارجی و داخلی . . . هر کدام از این جنبه‏ها شامل مجموعه ای طبقه‏ بندی شده از عوامل و شرایط بالقوه هستند که ممکن است در کارکرد هر یک از آنها تاثیرگذار باشد.” (اشنایدر، ۱۹۶۹)

این مولفان زمینه داخلی را به عنوان یک محیط انسانی مرکب از فرهنگ ، جمعیت و افکارعمومی توصیف می کنند (اشنایدر، ۱۹۶۹). اگر ما به یک دیدگاه دیگری در این زمینه اعتقاد داشته باشیم، ممکن است رسانه به مثابه یک مولفه اصلی در این محیط در نظر گرفته شود. رسانه می‏تواند به عنوان وسیله ‏ای مورد توجه قرار گیرد که که تعابیر و انتظاراتِ غیردولتیِ اعضا یا گروههای مختلف اجتماعی را بیان می‏کند، همان گونه که در مدل اشنایدر در قالب ابزاری برای بیان خط‏ مشی دولتی در رسانه های تحت مالکیت یا تحت سلطه حکومتی، آمده است.
میشل بریچر ساختار یا چارچوب مفصلی را برای تحلیل تصمیم گیری سیاست خارجی گسترانده است و از رسانه ها با عنوان “شبکه ارتباطی درون سیستم سیاسی” یاد می‏کند که “جریان اطلاعات در محیط عملیاتی را به نخبگانِ مسوول” راامکان ‏پذیر می‏سازد (بریچر، ۱۹۷۲). بریچر بر این باور است که : “سیستم سیاست خارجی محیط یا موقعیت را شامل می‏شود ” . . . تعریف محیط عملیاتی نشانگر اتخاذ تصمیمات سیاست خارجی است. مفهوم محیط به مجموعه ‏ای از عوامل و شرایط بالقوه مرتبط بر می‏گردد که ممکن است بر رفتار خارجی حکومت تاثیر بگذارد. محیط عملیاتی پارامترها و محدودیت‏هایی را در برابر اقدامات تصمیم‏گیران، مقرر می‏دارد (بریچر، ۱۹۷۲۹

اما بریچر مثل دیگر مولفان، رسانه ها را صراحتا به عنوان یکی از متغیرهای ورودی فرایند تصمیم گیری سیاست خارجی در نظر نمی‏گیرد. من از طریق متغیر ورودی بخشی از محیط بین المللی را به عنوان یک عامل خارجی مورد توجه قرار می‏ دهم. درک رسانه ها به عنوان یک متغیر ورودی به معنی آگاهی از نقش آنها در تاثیرگذاری بر سیاست و اجتماع، در برجسته‏ سازی و ساخت واقعیت است. بریچر و دیگر محققان، سیاست خارجی رسانه ها را در یک نگاه محدود به عنوان کانالی که محیط عملیاتی “می‏تواند بر فرایند سیاست‏ خارجی تاثیرگذار باشد” در نظر می‏گیرند. این تاثیر تنها در حدی است که به نخبگان مربوط می‏باشد [در حالی‏که] اطلاعات ممکن است به این متغیرها مرتبط باشد: رسانه های جمعی ـ مطبوعات، کتابها، رادیو و تلویزیون (بریچر، ۱۹۷۲).

بریچر و اشنایدر و بعدها پاپاداکیس و استار رسانه را به عنوان عنصر درونی فرایند و به مثابه کانالی که پیامها را از محیط امنیتی ـ سیاسی ـ دیپلماتیک به رهبران انتقال می‏دهد، توصیف می کنند. چنین رسانه هایی به عنوان کانالهای اطلاعاتی، نقش محدودی در تاثیرگذاری بر روی رهبران و تصمیماتشان دارند. دیدگاه گسترده ‏تری که در ادبیات روابط‏ بین المللی وجود ندارد، رسانه را به صورت بخشی از محیط بین المللی ـ خارجی در نظر می‏گیرد که بر سیاست تاثیرگذار بوده و مطبوعات و تلویزیون را به مثابه منابع یا مولفه ‏های خارجی مطرح می‏کند و به عنوان یک متغیر ورودی که فرایندهای تصمیم گیری را به شکل دیگر متغیرهای ورودی خارجی از محیط انتقال می‏دهد، بیان می‏کند.

در یک نگاه دقیق‏تر، رسانه نه تنها به عنوان بخشی از محیط بین المللی، بلکه به عنوان بخشی از محیط داخلی حکومت به حساب می‏آید. در دولتی که رسانه، تنها کانال اطلاعاتی به شمار نمی‏آید، رسانه ها به شکل یک “شبکه ارتباطات” هستند که هم بر خط‏ مشی حکومتی، هم بر سیستم حزبی، گروههای ذینفع یا طبقات اقتصادی ـ اجتماعیِ جامعه تاثیر می‏گذارند.
سومین مدل محیطی تصمیم گیری سیاست خارجی برای تحلیل اقدام دولتهای کوچک توسط پاپاداکیس و استار (=) در ۱۹۸۷ توسعه یافت، اما این مدل در رابطه با دیگر دولتها مناسب‏تر است. محیطی که در فرایند سیاست‏گذاری منجر به ورود داده ‏ها می‏شود به عنوان “ساختاری از فرصت‏ها، ریسک‏ها، سود و زیان بالقوه و تحت فشار گذاشتن تصمیم دیگران” توصیف می‏شود (راسِت و استار ۱۹۹۲). مولفان نه رسانه های جمعی را در مدلشان وارد کرده‏ اند، نه به شکل‏ گیری بخشی از سطح اجتماعی محیط اشاره‏ای نموده ‏اند، و نه حتی به قسمتی از فرصت‏ها و تهدیدهایی که بر حکومت، در فرایند تصمیم گیری سیاست خارجی تاثیر می‏گذارد، توجهی نشان داده ‏اند.

نمودار ۱ ساختار کلی مدلهای تصمیم‏ گیری سیاست خارجی را به نمایش گذارده که شامل رسانه ‏ها نمی ‏شود.
بنابراین، باید به این نکته اشاره شود که همه این مدلها نقش تصورات ذهنی را به عنوان یک مکانیزم مهم فیلترینگ در فرایند تصمیم‏ گیری به شمار می ‏آوردند که قویا توسط رسانه ها تحت تاثیر قرار می‏گیرند (بریچر،۱۹۷۲ـ اِلیتسور،۱۹۸۶ـ فِرتسبِرگِر،۱۹۹۰). این تصورات “شناخت کلی، عاطفی، ساخت ارزشی رفتار فردی، یا نگرش ذهنی از خود وجهان” را به نمایش می‏گذارد (بولدینگ در بریچر، ۱۹۷۲). این تصاویر بخشی اساسی از سطح فردی روابط بین المللی می‏باشد ، اما فرایند گسترده‏ای مثل تصمیم گیری سیاست خارجی را به نحو مطلوبی منعکس می‏نماید (بولدینگ، ۱۹۵۹؛ دویچ و مِریت، ۱۹۶۵؛ اسکات، ۱۹۶۵؛ گراس اشتاین، ۱۹۹۶). بیان این تصورات در رسانه در فرمی از فرایند شکل‏ دهی است که بعدا در مطالب بعدی اشاره خواهد شد. نمودار ۲ فرایند را به عنوان مکانیزم فیلترینگ در تصویر نشان می‏دهد.

نمودار ۲ : فرایند شکل ‏دهی

این مقاله سعی می‏کند به غیر از رسانه ‏های جمعی طبق فرایند سیاست خارجی بر موانع موجود غلبه کند و یک ساخت تحلیلی را که بر نقش رسانه ها در این روند تمرکز می‏کند، پیشنهاد دهد. این چارچوب شبکه ‏های ارتباط جمعی را به عنوان بخشی از محیط هایی در نظر می‏گیرد که بازیگران بین المللی (خصوصا دولت ـ ملت‏ها) خارج از آن چارچوب فعالیت می کنند. رسانه نقش دو سویه ‏ای در چنین محیط هایی دارد. اول اینکه آنها داده‏ هایی را به عنوان متغیرهای مستقل وارد فرایند کرده و به محیط هایی مطرح شده در مدلهای قبلی اشنایدر، بریچر، و پاپاداکیس و استار ضمیمه می کنند.

رهبران در برابر واقعیت های طرح شده توسط مطبوعات و رسانه ‏ها به عنوان واقعیت های ساختگی، واکنش نشان می ‏دهند. ثانیا آن واقعیتها به عنوان بخشی از محیط است که سیاست‏گذاران خارجی می‏کوشند از طریق تصمیماتشان، بر آن تاثیر گذارند. بدین معنی که رهبران در محیطی فعالیت می کنند که رسانه‏ ها برای حل مشکلات تصمیمات سیاسی اتخاذ می کنند، اما همزمانِ با آن، سعی می کنند تا تصمیماتی بگیرند که تصورات ذهنی در مورد آنان را بهبود بخشد و یا طرح و برنامه‏ای را توسعه دهند که بر اقدامات رسانه ‏ها در ارتباط با وقایع و تعاملات بین المللی تاثیر بگذارد. این محصول عنصر محیطی از محیط است. نمودار ۳ رسانه را درون چارچوب به مثابه محیطی که فرایند تصمیم گیری را احاطه کرده نشان می‏دهد، در حالی که نه تنها به عنوان یک ورودی برای تصمیمات به کار برده می‏شود، بلکه به عنوان یک وسیله اشاعه برای خروجی که همان سیاست است نیز، کاربرد دارد.

نمودار ۳: ادغام رسانه

۲رسانه به مثابه محیط
رسانه های جمعی به عنوان یک عامل محیطی در یک دولت خاص شامل شش متغیر می‏باشند: اول، نظام ارتباطات سیاسی در دولت تحت بررسی. دوم، سیاست ارتباطی اتخاذ شده توسط هیات حاکمه آن دولت. سوم، موقعیت اقتصاد سیاسی رسانه ‏های جمعی. چهارم، انواع کانالها و فنون ارتباطات موجود در آن کشور. پنجم، عملیات ویژه انجام شده توسط کانالهای رسانه ای. و در نهایت، ارزشهای خبری، معیارهایی که منجر به “دروازه‏ بانی” رسانه ای می‏شود، متضمن آیتم ها و وقایع خبری است.

۱۲نظام ارتباطات سیاسی
روابط بین دولت و مطبوعات شامل سلسله روابطی بین الگوهای اقتدارگرا و آزادی‏گراست (موندت، ۱۹۹۱). بعضی از نظریه ‏پردازان بر این اعتقادند که این روابط باید به چهار نظریه مطبوعاتی تقسیم ‏بندی شود: اقتدارگرا، شوروی، مسوولیت اجتماعی، و آزادی‏خواه. دو الگو یا نظریه توسعه ‏بخش و مشارکت دموکراتیک می‏توانند به آن چهار نظریه اضافه شوند (مک ‏کوییل، ۱۹۹۴). این نظامها توسط چه کسانی مدیران را منصوب می‏ کنند؟ و در نهایت، آیا محتوای رسانه کنترل یا سانسور می‏شود؟ برای مثال در یک نظام اقتدارگرا رسانه ها توسط دولت اداره می‏شوند و مالکیت رسانه ‏ها متعلق به دولت است، رسانه‏ ها از طرف دولت تامین مالی می‏شوند، و این دولت است که مدیران رسانه ها را منصوب کرده و رسانه‏ ها را کنترل و سانسور می‏کند. این نظریات به عنوان ابزاری برای تعریف روابط خاص دولت ـ رسانه ها یا نظام ارتباطات سیاسی در کشور یا دولت تحت بررسی می‏باشد. این روابط زمینه‏ ای را برای محیط ارتباطات دولتی ایجاد می‏کند و قوانین اصلی سیاست ارتباطات دولتی در مورد رسانه ها را تعیین می‏کند.

۲۲سیاست ارتباطات
حکومت‏ها مطابق با الگوی نظام ارتباطات کلی دولت قوانین و مقرراتی را تنظیم و اعمال می‏نمایند. از طریق سیاست ارتباطات، اهداف بدین گونه تعریف می‏شوند: تقویت رقابت و تکثرگرایی در رسانه ها، محدود کردن مقررات، پیشگیری از ادغام مالکیت، اختصاص دادن فرکانسهایی برای پخش، حمایت از حقوق کپی‏رایت و غیره (هرمان، ۱۹۹۶).

۳۲موقعیت اقتصاد سیاسی رسانه‏ ها
بیشتر رسانه های جمعی مدرن از طریق معیارها و شاخص‏های اقتصادی، سودِ اسمی، و ملاحظات تجاری تحت ‏تاثیر قرار می‏گیرند. گرایشات دیگری که در این مورد در نظر گرفته می‏شوند عبارتند از (بگدیکیان، ۱۹۸۷ـ هرمان، ۱۹۹۵):

•تبلیغات اولین منبع درآمدی می‏باشد
•گرایش سازمان های رسانه ای به ادغام و تمرکز با موسسات بزرگ است
•سازمان های رسانه ای به نحو فزاینده ‏ای توسط موسسات غیررسانه ای خریداری می‏شوند
•سازمان های رسانه ای بخشی از شرکت‏های جهانی چند ملیتی می‏شوند
•این شرکت‏ها به سمت انحصار رسانه ای میل می کنند
•سازمان های رسانه ای برای جلب هر چه بیشتر مخاطبان از فنون مدرن‏ تر استفاده می کنند
•سازمان های رسانه ای پیوند‏های قویِ سیالی با دولت ها دارند.

این هفت گرایش موقعیت اقتصادی رسانه های جمعی را مشخص می کنند. باید توجه کرد که این موارد بیشتر در دولتهای در حال توسعه یا دموکراتیک وجود دارند. در دولتهای اقتدارگرا که رسانه ها تحت مالکیت دولتهاست، اقتصاد بازارهای آزاد رسانه ای در این دولتها محدود شده است. بنابراین، رژیم رسانه ای و همچنین سیاست ارتباطات به این نحو تعریف می‏شود که دامنه فرایندهای تجاری از قبیل تمرکز و جهانی‏ شدن در یک دولتِ مشخص، در چه محدوده‏ ای است.

۴۲کانال ها و سازمان های رسانه ‏ای
مجموع مطالبی که در بالا به آن اشاره شد (نظام ارتباطات، پیشینه سیاسی و اقتصادی ارتباطات)، چهارجنبه اساسی را مورد توجه قرار می دهند ـ وجود کانالهای مختلف ارتباطی، از روزنامه و رادیو تا تلویزیون و فنون چند‏رسانه ای تعاملیِ نوین را در بر می‏گیرد (مک‏ کویل، ۱۹۹۴ـ بالدوین، ۱۹۹۶ـ وینستون، ۱۹۹۵). بنابراین، تنوع کانالها مشتمل بر عملکرد محیط رسانه ملیِ درون دولتی و کانالهای معتبر یا ناقد بین المللی از خارج با بکارگیری تکنولوژیهای نوین و ورود کشور به یک محیط رسانه ای بین المللی می‏باشد. در حکومت‏های دموکراتیک مدرن، با تجاری شدن رسانه ها به سختی می‏توان بین این دو محیط رسانه ای تمایز قایل شد و آنها می‏توانند به عنوان بسته رسانه ای با رسانه های داخلی، مطبوعات و منابع رسانه بین المللی ترکیب شوند. در حکومت‏های اقتدارگرا، رسانه ها در بازار آزاد جای نمی‏گیرند، محتوای رسانه ها یک‏جانبه، انحصاری و داخلی است، زیرا رسانه ها حق تاثیرگذاری بر عوامل بین المللی و خارجی را ندارند.

۵۲کارکردهای نمادین رسانه
رسانه های جمعی از طریق کارکردهای حرفه‏ای خود اجزای تصمیم گیری سیاست خارجی به دست آمده را، فراهم می‏آورند. هارولد لاسول به عنوان پیشگام در طرح کارکردهای رسانه ای سه نقش رسانه ها را از هم تفکیک می‏کند (لاسول، ۱۹۷۱) :
۱نظارت بر محیط
۲همبستگی بخشهای اجتماعی در واکنش به محیط
۳انتقال میراث فرهنگی از یک نسل به نسل بعدی.
دو کارکرد دیگر بعدا بر آن سه نقش دیگر اضافه شد (مک کوئیل، ۱۹۹۴) که عبارتند از:
۴سرگرمی
۵ بسیج اجتماعی
سه مورد از این نقشها مربوط به محیط سیاست خارجی می‏باشد : کارکردهای اطلاع دهنده، همبستگی و بسیج اجتماعی. در اعمال این کارکردها، رسانه های جمعی جامعه ملی را به عنوان بخشی از محیط داخلی ادغام می کنند.
خبرنگاران وقایع و رویدادهای امنیتی، خارجی و بین المللی را به عموم عرضه می کنند و روزنامه‏ نگاران داده‏ها و اطلاعات موجود، تفسیر و تحلیل و گزارشهای خبری را به اطلاع مردم می‏رسانند. در مورد سومین نقش، رسانه ها پشتیبان قدرت رسمی و هنجارها می‏باشند، بخصوص در مواقع بحرانی و در طی مراحل صلح. در اینجا رسانه ها نقش عضوگیری و بسیج اجتماعی را ایفا کرده و به ایجاد ارتباط با عنصر محیطی دولت ـ رسانه مبادرت می‏ ورزند. (قابل ذکر است که بعضی مواقع رسانه ها بر ضد دولت اقدام به بسیج اجتماعی می کنند).

۶۲ارزش های خبری
معیارهایی که سردبیران را به سوی رویدادهای مربوط به مسائل سیاست خارجی، جنگ، و صلح در اخبار می‏کشاند چیستند؟ آیا باید روزنامه‏ نگاران در اتخاذ چنین تصمیماتی پیرو قوانین و مقررات باشند یا بایستی به صورتی خود انگیخته اقدام به تصمیم گیری کنند؟ وضعیت مطلوب باید بینابینِ این دو مورد باشد، کارشناسان و متخصصان به شاخص‏های مربوط به ارزشهای خبری تاکید می کنند (روج و گالتونگ، ۱۹۷۰ـ لارسون، ۱۹۸۴ـ وستراِشتال و جانسون، ۱۹۹۴). معیارهای اصلی مربوط به ارزشهای خبری در گزینش وقایع و رویدادها و خلق انواع اخبار به ترتیب زیر می‏باشد:
•ایدئولوژی به عنوان گرایش مهم سردبیر خبر
•اخبار باید تازه و شگفت‏ انگیز باشد
•اخبار باید مهم باشد، جنبه بین المللی داشته باشد، باید از نظر رهبران و جوامع به نخبگان قدرتمند جهانی اشاره کند
•وقایع خشونت‏ آمیز و به تعبیر دیگر، وقایع منفی پوشش بهتری خواهند داشت
•برای جوامع و ملتهایی که رسانه ها آنها را تحت پوشش قرار می دهند، باید وقایعِ مربوط به این ملتها را منعکس کرد و این وقایع از نظر پوشش قابل دسترسی باشد.
•نهایتا روزنامه‏ نگاران دنبال وقایعی هستند که مطابق با الگوهای خبری پیشین “شناخته شده” و مانوس باشند.
وقایع سیاست خارجی که به این معیارها توجه می کنند به عنوان اخبار مورد توجه قرار خواهند گرفت. در مورد توصیف جنگ، از تعارض به همکاری و مشارکت تغییر می‏یابد. این وقایع خبری معمولا به مثابه رویدادهایی مهم از رسانه ها مطرح خواهند شد و آنها به عنوان مطالب ویژه مرتبط با وقایع، مباحث و فعالان بین المللی درگیر در مسائل، بیان خواهند شد. بنابراین، رسانه ها به محیط فرایند سیاست خارجی جهت می دهند و در داخل این رسانه ها تصمیم‏گیران باید به دنبال کسب حمایت و مشروعیت برای سیاستهایشان باشند.

۳رسانه به مثابه ایجاد‏کننده محیط سیاست خارجی
کانالهای ارتباط جمعی دو جنبه گاه متفاوت دارند. آنها یک ورودی متغیر دارند که فرایند تصمیم گیری سیاست خارجی را تحت نفوذ قرار می‏دهد و همزمان به محیط رسانه به مثابه یک خروجی خدمت‏رسانی می کنند (یک “وسیله پخش” از آن طریق سخنگوی کار دولت‏هاست) که رهبران را وادار می‏کند تا تصمیماتشان را در آن بازگو کنند. این تاثیراتِ دوگانه رسانه، عمدتا از برجسته‏ سازی و شکل‏ گیری دیدگاهها در رسانه ناشی می‏شود.

۱۳برجسته ‏سازی
در اواخر دهه ۱۹۴۰، پل لازاسفلد و رابرت مرتون (۱۹۷۱)، یکی از نقشهای اجتماعی رسانه های جمعی را به عنوان عملکرد مشورتی ـ موقعیتی، تشریح کردند. این عملکرد بدین معناست که رسانه جمعی وضعیتهایی را در مورد مسائل عمومی، اشخاص، سازمانها، و جنبشهای اجتماعی در زمانی که توجه مطلوب به این قاعده در رسانه های جمعی رونق می‏گیرد، ایجاد می‏کند. رسانه های جمعی، اقتدار افراد و گروهها را از طریق مشروعیت دادن به موقعیت آنها و اعطای امتیاز، افزایش می دهند (لازاتسفلد و مرتون، ۱۹۷۱).
برنارد کوهِن (۱۹۶۳) این دیدگاه را در حوزه سیاست خارجی در کتاب کلاسیک خود در مورد نقش رسانه بر فرایند تصمیم گیری در سیاست خارجی، معرفی می‏کند. همینجاست که در توصیف محیط سیاسی و ارائه گزینه‏های سیاسی ـ که [وعده] بهترین رهبری بر محیط را می دهند ـ می‏توانیم نقش ‏آفرینی مطبوعات را به عنوان یک خصیصه مهم در تفکر جاری سیاست خارجی، قلمداد کنیم. این عملکرد “نقشه‏ کشی” توسط مطبوعات، برای تاثیرگذاری واقعی‏شان در حوزه سیاست خارجه آن‏قدر اهمیت دارد که بیانش در چند کلمه تفصیلی می‏تواند مناسب باشد . . .

“برای بیشتر مخاطبان سیاست خارجی، نقشه سیاسی واقعا تاثیرگذار از جهان ـ که می‏توان نقشه عملیاتی جهان نامید ـ به وسیله گزارشگر یا ویراستار کشیده می‏شود و نه توسط طراح . . . مطبوعات در بسیاری از اوقات به جای اینکه به مردم بگویند: چطور فکر کنند، موفق نیستند، ولی در اینکه به خوانندگانشان بگویند: درباره چه چیزی فکر کنند، به طور شگفت‏آوری موفق هستند”.

پاراگراف آخر که در ادبیات ارتباطات، به عنوان اصلی بسیار پیچیده در رویکرد برجسته سازی ارزیابی می‏شود، عمدتا به ماکسول و مک کامبز (۱۹۷۲ ـ ۱۹۸۱) مربوط است. مک کامبز می‏گوید: وقتی که رسانه های جمعی تاثیر کمی بر هدایت با تهییج اوضاع بگذارند، این فرض پیش می‏آید که رسانه جمعی در مورد هر برنامه سیاسی، برجسته سازی می کند و از این طریق اثرات مهمی بر مسائل سیاسی می گذارد (مک کامبز، ۱۹۷۲). به بیان دیگر، برجستگی یک موضوع یا مساله در رسانه های جمعی، اهمیت آن را در بین مخاطب تحت تاثیر قرار می‏دهد (مک کامبز، ۱۹۸۱).

مک کوئیل (۱۹۹۴) این رویکرد را در چهار محور مورد توجه قرار می دهد :
•بحث عمومی با مباحث مهم بیان می‏شود. (دستورالعملی برای عمل)
•برجستگی از ترکیب افکار عمومی و گزاره سیاسی ناشی می‏شود
•اخبار و اطلاعات رسانه های جمعی، محتوا و اولویت موضوعات را منعکس می‏کند
•این بازنمود موضوعات در رسانه جمعی تاثیر مستقلی بر روی محتوای موضوع و برجستگی نسبی در افکار عمومی اعمال می‏کند.
در این قسمت از بحث تئوریک، باید روشن شود که رویکرد برجسته سازی نه تنها با نقشهای تحلیلی و اطلاعاتی رسانه به کار بسته می‏شود، بلکه در عملیات استخدام و بسیج نیروها نیز، به اندازه نقش سرگرم‏کننده، دارای تاثیر است. اینجاست که رسانه می‏تواند به مثابه ابزار آرامبخش روحی و ایجاد‏کننده “محیط سیاست خارجه تجسمی” توصیف شود.

۲۳چارچوب‏ سازی
رسانه، واقعیت را با ابزار دیگری که چارچوب ‏سازی می‏نامیم، ایجاد می‏کند. اهمیت این تکنیک از آنجاست که هر کدام از مراکز متعارض سیاسی بر سر ساختارهای تفسیری مبارزه می کنند (ولفسفلد، ۱۹۹۳). در این فرایند، رسانه ماهیت وقایع را بوسیله قالبهایی که شکل‏گیری ایدئولوژیک یا نگرشهای ارزشی رسانه بر آن نشانه‏ها “خطوط داستان” و کلیشه‏های ذهنی مرتبط متمرکز است، تغییر می‏دهد (اِنتمن، ۱۹۹۱). شواهد نشانگر آن است که دیدگاه اشخاص از موضوعات ملی، بر اساس آنچه تلویزیون در قالبهای خبری می‏آورد منطبق است (اینگر، ۱۹۹۴). بنابراین در رقابت بر سر ساختارهای رسانه ای، چند عامل مرتبط مانند روشهایی که به بازیگران ] عرصه[ سیاسی محول می‏شود و گونه‏های مختلف استفاده از زبان (مثلا در سرتیترها) را باید تجزیه و تحلیل کرد (روئه و نیل، ۱۹۹۳ـ ولفسفِلد، ۱۹۹۷). نهایتا چارچوب‏سازی، فرایندی است که از طریق آن رسانه، تصاویری که واقعیتها را در جریان تصمیم گیری سیاست خارجی منعکس و فیلتر می‏کند، شکل می‏دهد.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.