مقاله پایان نامه مقایسه خود پنداره نوجوان بزهکار با نوجوانان غیربزهکار


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله پایان نامه مقایسه خود پنداره نوجوان بزهکار با نوجوانان غیربزهکار دارای ۱۵۰ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله پایان نامه مقایسه خود پنداره نوجوان بزهکار با نوجوانان غیربزهکار  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله پایان نامه مقایسه خود پنداره نوجوان بزهکار با نوجوانان غیربزهکار،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله پایان نامه مقایسه خود پنداره نوجوان بزهکار با نوجوانان غیربزهکار :

مقدمه
از زمانیکه انسان پا به عرصه وجود گذاشت ، تنوع در رفتار ، افکار ، احساسات و نگرشهای او چیزی بود که همواره جلب توجه کرده است . تنوع در ویژگی های شخصیتی موجب گردیده است که هر یک از افراد بشر شخصیت منحصر به فردی داشته باشند حتی در بین دوقلوهای همزاد که ظاهرا شبیه به هم هستند ،

این تفاوت و افتراق در ویژگی های شخصیتی آنها کاملاً آشکار است از آنجا ئی که دوران نوجوانی یکی از مهمترین مراحل زندگی بشری است با این وجود، مرحله ای پر کشمکش و گاه دشواری در زندگی است چرا چنین است؟ اولین و آشکار ترین پاسخ این است که نوجوانی و بخصوص سالهای اول نوجوانی قبل از هر چیز ، دوران تغییرات جسمانی ، روانی و شناختی و نیز تغییر در الزامات اجتماعی است این نا عادلانه است که درست زمانی که نوجوان با سرعت بی سابقه ای بلوغ

جسمانی را می گذراند ، اجتماع از او می خواهد در مستقل باشد ، روابطش را با همسالان و بزرگسالان تغییر دهد و سازگاری جنسی و آمادگی شغلی داشته باشد.( رشد و شخصیت کودک، مترجم، شهید یاسایی، سال ۱۳۷۰، صفحه۵۳۱) نوجوان علاوه بر کنار آمدن با همه این تغییرات رشدی باید بکوشند تا هویتی برای خود کسب کنند . پاسخی برای این سوال بیابند که من کیستم ؟ (رشد شخصیت کودک،مترجم ، مهشید یاسایی، سال ۱۳۷۰ ، صفحه ۵۳۱)

مردم غالباً در دوران های تغییرات اجتماعی، شناختی دچار اختلالات روانی و فیزیولوژیکی می شوند که موقتاً تعادل آنان را بر هم می زند. دوران اولیه نوجوانی زمانی برای تغییر سریع و نیز اختلالات روانی و روانی ـ فیزیولوژیکی است که این تغییرات و اختلالات در تعدادی از نوجوانان به درجات مختلفی بروز می کند . این اختلالات ممکن است برای گروهی از نوجوانان نسبتاً کم یا گذرا باشد ، در مورد بعضی دیگر ممکن است شدید و درمان آن مشکل باشد و از جمله اضطراب و افسردگی

و… و یا داشتن شخصیت ضد اجتماعی و بزهکاری و اعمالی مانند دزدی ، حمله شدید ، تجاوز ، آدمکشی یا استفاده از مواد مخدر و یا نقض مقررات رفت و آمد در اماکن یا اوقات خاص، فرار از مدرسه ، تکرار جرم ، را پیش از سن مشخصه و یا صفات منقوش در شخصیت وی می باشد .(آلپورت و گوردون، رشد شخصیتی ، سال ۱۳۵۶، صفحه ۹۲)

از رفتارهای سطحی شخصی و عادات مصلحتی او گرفته تا عمیق ترین و درونی ترین ارزشهایی که جهت او در زندگی را مشخص می کند .( الیوت وگوردون ، رشد شخصیتی ، سال ۱۳۵۶،صفحه ۹۲) پس باید دانست چه عواملی باعث می شوند که نوجوانان در آن مرحله بحرانی اعمالی را بطور عمد یا غیر عمد مرتکب شوند . از جمله بزهکاری که پاشیده شدن نظام خانواده ، فقرمالی ، عدم نظارت صحیح بر رفتارهای نوجوانان ، نداشتن وسایل تفریح سالم ، پرخاشجویی یکی از والدین و

عدم تحمل رفتار آنها بوسیله نوجوانان عواملی هستند که دختران و پسران را به فرار از خانواده ، شرکت در باند نوجوانان بزهکار ، پناه بردن به اعتیاد ، دزدی و یا فحشا وا می دارند. ( بهرامی هادی ، روان شناسی نوجوانی ، سال ۱۳۵۸ ، صفحه ۱۰۷)

انگیزه تحقیق :
از آنجایی که مطالعات اجتماعی نشان می دهد که بیشترین بزهکاران آسیب دیدگان بهنجار یک جامعه‌ نابهنجارند یعنی افرادی که از نظر روانی ، طبیعی و بهنجارند ولی بعلت شرایط جامعه نا بهنجار دست به بزهکاری می زنند و نیز جمعیت کثیری از افراد کشورمان را نوجوان تشکیل می دهند که آینده سازان جامعه محسوب می گردند.
بنابراین رسیدگی به امور و مسایل آن باید از اولویت خاصی برخوردار باشد . با توجه به اینکه عده کثیری از نوجوانان جامعه که در آینده‌ نه چندان دور باید از نیروی آنها جهت سازندگی کشور استفاده شود تحت عنوان افراد مجرم و بزهکار در کانونهای اصلاح و تربیت بسر می برند. بنابراین مطالب فوق محقق را بر آن داشت تا بررسی و مقایسه بین ویژگی های شخصیتی نوجوانان بزهکار

پسر با نوجوانان عادی انجام دهد تا با شناسایی بهتر ویژگی های شخصیتی این گروه بتوان خدمات راهنمایی مشاوره ای بیشتر و مطلوب تری به آنان ارائه دادواین قشر آسیب پذیر را با ذکر علل و عوامل بزهکاری یاری نمود .( قائمی، علی، شناخت و هدایت و تربیت نوجوانان و جوانان، سال ۱۳۶۴،ص ۸۵)

فایده و اهمیت تحقیق :
۱- دروه نوجوانی به دلیل تحولات بلوغ و ارزشها و بحران هویت ، مرحله است که در آن احتمال بروز رفتارهای بزهکارانه بمراتب بیشتر از سایر دوره های زندگی است و لزوم توجه هر چه بیشتر به بزهکاری های سنین نوجوانی از این جهت است که نوجوانان نیروی فوق العاده ای دارند که می تواند باعث ایجاد مشکلات جدی برای خود ، خانواده و اجتماع شوند.(احدی و بنی جمالی،۱۳۷۰)
نیز شخصیت موضوعی بحث برانگیز ، جذاب ، پیچیده و مهم می باشد که در دانش روان شناسی

ازاهمیت زیادی برخوردار است و همه روانشناسانی که امروزه در ابعاد گسترده دست به پژوهش می زنند و در نهایت می کوشند تا مقوله شخصیت را که قرنهاست توجه انسانهای کنجکاو را به خود معطوف داشته است ، پرده بردارند .( احدی و بنی جمالی ،۱۳۷۰)
اهمیت و ضرورت اساسی این پژوهش در آن است که با اجرای این پژوهش و بر اساس آزمون خود پنداره بک اطلاعاتی را ارائه می دهد که بتوان تا حدود زیادی ویژگی های شخصیتی نوجوانان بزهکار و نوجوانان عادی را شناسایی و آنها را از این نظر با هم مقایسه کرد و در صورت تایید زمینه های پژوهش بتوان احتمال ارتکاب اعمال بزهکارانه را در افراد تا حدودی پیش بینی و اقدامات پیشگیری کننده لازم را اجرا کرد.

اهداف تحقیق :
هدف از پژوهش حاضر ، بررسی شخصیت نوجوانان بزهکار بوسیله آزمون خود پنداره بک است و اینکه از طریق مقایسه نتایج نوجوانان بزهکار با نوجوانان عادی از نظر توانایی ذهنی ـ جذابیت فیزیکی و مسائل اخلاقی ، برون گرایی ، کفایت کاری و روابط اجتماعی است را شناسایی کنیم.
محقق در نظر دارد که وجوه تمایز بین این دوگروه را بر مبنای این پرسشنامه بدست آورد .
بیان مسئله :
در زمینه بزهکاری نظریه های گوناگونی وجود دارد که هر کدام با جلوه های خاص در تلاش هستند تا علت بزهکار را منعکس کنند . چنانکه ، دورکیم بزهکاری را یک پدیده اجتماعی می داند و نرم های معیوب را به عنوان علت بزهکاری محسوب می کند و یا لمبروزو بزهکاری را با عوامل زیستی مربوط دانسته و ادعا می کند که با شناسایی وضعیت ظاهری و خصوصیات ارگانیک خواهیم

توانست افراد بزهکار را از غیر بزهکار متفاوت کنیم .
در زمینه روان شناختی نیز تحقیقات فراوانی برای تبیین بزهکاری صورت گرفته است . عده ای آن را ناشی از گرایش های اجتماع ستیزی می دانند و مرحل رشد شخصیت را از دیدگاه روانی ـ جنسی تحت عنوان رویکرد روان کاوی بررسی می کنند .
برخی دیگر محیط و عوامل یادگیری را در این زمینه مؤثر می دانند وبرخی دیگر همانند موری و شوارتز انگیزه ها و نیازها را به عنوان مهمترین عامل بروز بزهکاری در نظر می گیرند .
در این تحقیق می خواهیم دریابیم آیا بین خود پنداره افراد بزهکار و افراد عادی تفاوت موجود است یا نه و اینکه آیا نگرش آنها نسبت به خود متفاوت است یا نه ؟
موضوع تحقیق :
مقایسه خود پنداره نوجوانان بزهکار با نوجوانان غیر بزهکار
فرضیه تحقیق :
بین خود پنداره نوجوان بزهکار با غیر بزهکار تفاوت وجود دارد.

تعریف عملیاتی مفاهیم :
بزه :
عبارت است از اقدام به عملی که بر خلاف موازین ، مقررات و قوانین و معیارهای ارزشی و فرهنگی هر جامعه است .
نوجوانی :
به دوره ای از زندگی فرد حد فاصل پایان دوره کودکی و آغاز دوره بزرگسالی گفته می شود همراه با تغییرات بیولوژیکی در دختران و پسران است .
نوجوان بزهکار:
کسی است که متهم به ارتکارب رفتار ضد اخلاقی و قانون شکنی است ولی به علت آن که به سن (معمولاً ۱۸سالگی )قانونی نرسیده است مانند یک مجرم بزرگسال مجازات نمی شود لازم به ذکر است که این نوجوانان در کانون اصلاح و تربیت نگهداری می شوند.
خود پنداره :
منظور از خود پنداره یا خویشتن پنداری ، مجموعه افکار ، احساسات و نگرشهایی است که هر کس درباره خود پرورش می دهد . خویشتن پنداری یعنی آگاهی هر شخصی از خود ، به عنوان موجودی متمایز ، قادر برای فکر کردن و کاری انجام دادن (رون شناسی رشد ، گنجی ، حمزه ،ص۱۷۱)

فصل دوم

ادبیات (پیشینه ) تحقیق

– تاریخچه نظری ( تعاریف ومعانی ، سابقه تاریخی ، انواع نظریات ، عوامل موثر ، نتایج و پیامدها راههای کنترل و درمان و ….)
– پیشینه عملی تحقیق ( خلاصه گزارش تحقیق های انجام شده در این زمینه در ایران و در خارج از ایران و نقد و بررسی نتایج این تحقیق ها )

تاریخچه مختصری از روان شناسی نوجوانی :
منظور از روان شناسی نوجوانی مطالعه علمی متحولات روانی انسان بین سالهای ۱۲ تا ۲۰ سالگی است . افلاطون شاید اولین فردی باشد که به ارزش نوجوانان آن طور که باید وشاید پی برده است و به این مسائل تربیتی و مشکلات آنان توجه نموده است .
او در اغلب کتاب هایی که به مکالمات سقراط با نوجوانان اختصاص داده است دوران بلوغ به یک نوع “ شراب زدگی روان “ تشبیه کرده است که در آن احساسات و عواطف به رفتار و اندیشه چیره می گردند .
ارسطو بر عکس افلاطون تغییرات جسمی و جنسی دوران بلوغ را مورد توجه قرار می دهد . (بهرامی، ۱۳۷۱،ص۲)
بعد از ارسطو از ژان ژاک روسو می توان نام برد . کتاب امیل او اولین رساله ای است به طور جدی به بررسی رفتار دوران نوجوانی پرداخته است و راههای تربیتی متناسب به رشد را نشان داده است . روسو برای دوران بلوغ اهمیت بسیاری قائل است و آن را بر خلاف گذشتگان که جزئی از روان شناسی کودک می دانستند “ تولد ثانوی” می نامد.

در سالهای بین ۱۸۰۰ و ۱۸۵۰ که موضوع تحولات جسمی و جنسی دوران بلوغ مورد توجه خاص پزشکان قرار گرفت روش مطالعه به طور محسوسی تغییر یافت . در این زمان روش بالینی جانشین روش درونگری و عینی گردید .(بهرامی، ۱۳۷۱،ص۱۳)

در سال ۱۸۹۱ برنهایم نتایج تحقیقات خود را در مقاله یی تحت عنوان “ مطالعه در باره نوجوانان ” اهمیت و دقت سرآغاز روان شناسی بلوغ دانست .
در سال ۱۹۴۰ استانلی هال کتاب خود را در مورد نوجوانانی که نتیجه ۲۲ سال تحقیق و مطالعه او بر روی هزاران نوجوان آمریکایی بود منتشر ساخت . بعد از استانلی هال روانشناسان دیگری از قبیل لانکاستر ، استرن ، اسپرانژه ، ماندوس ، تحقیقات او را در کشورهای دیگر دنبال کردند . با این وصف باید اعتراف کرد که هنوز مسائل و مخاطب ناشناخته بی شماری در این علم باقی است .
موریس دبس ، در کتاب “ چگونه نوجوانان را مطالعه کنیم ” می نویسد:
در هیچ یک از علوم انسانی ، انسان به اندازه روان شناسی نوجوانی کاغذ سیاه نکرده است و با این وصف در هیچ یک از آنها معلومات انسان تا این حد ناقص نیست .
باید افزود که علت این امر البته غلط بودن روش مطالعه نیست بلکه متنوع بودن موضوع مطالعه یعنی روحیه نوجوانان است که طبقه بندی آنها را مشکل و شاید محال می سازد .( بهرامی ،۱۳۷۱ ، ص ۱۳ )
ارسطو ، تغییرات مربوط به بلوغ جنسی ، تاریخ تقریبی آن را در دختران و پسران یونانی ، حدود چهارده سالگی تعیین کرده است . او این تغییرات جسمانی پسران را معلول فعالیت غده های جنسی می دانست و در خصوص تغییرات روانی همزمان باتغییرات جسمانی ، ارسطو معتقد بود

می بایست از دختران به علت فعالیت شدید جنسی ، حفاظت و حراست بیشتری شود .
ارسطو معتقد بود صفات و خصوصیاتی که نوجوانان را از بزرگسالان متمایز می سازد اگر چه همزمان با بلوغ هستند ولی ارتباط مستقیمی به آن ندارد و ناشی از کمبود تجربه در نوجوانان اند تا ساختمان بدین و فیزیولوژیک آنها . تقریبا تا قرن نوزدهم تعریفی بهتر از تعریف ارسطو در مورد نوجوانی دیده نمی شود.

برای اولین بار استانلی هال نوجوانی را به حیطه روان شناسی جدید وارد کرد و نظریه وی یک نظریه تکوینی است . بررسی های انگیزه ای رشد برای شاگردان او به خصوص شاگردان وی از روش های جالبی برای پژوهش استفاده می کردند مانند : پرسشنامه و استفاده از شرح تجربیات شخص.
مکتب فکری دیگر دیدگاهی است که بلوغ را امری اجتماعی می داند و تمام نمودها و ویژگی ای

نوجوانی را مولود شرایط اجتماعی دانسته ، از همین رو بلوغ را واقعیتی اجتماعی بشمار می آورد .(احدی ، محسنی ، ۱۳۶۹ ، ص ۱۲)
به طور خلاصه از مطالب بالا چنین نتیجه گرفته می شود که در ابتدا تغییرات فیزیولوژیک و جسمانی مورد توجه بوده است و بلوغ را پدیده ای منحصراً فیزیولوژیکی و جسمانی دانستند ، اما به تدریج مسائل روانی و اجتماعی نیز مد نظر قرار گرفته اند .
تعاریف نوجوانی :
نوجوانی واژه وسیعی است که دوران مهمی از زندگی انسان را شامل می شود و به دو مرحله پیش از بلوغ و بعد از بلوغ جنسی تقسیم می شود . در بین روان شناسان چنین معمول است که سنین پیش از بلوغ جنسی را مرحله نگرانی های بلوغ و سال های بعد از بلوغ جنسی را مرحله وجد و شور شباب بنامند .(بهرامی، ۱۳۷۱،ص ۶)

مدت زمان نگرانی های بلوغ از ۱۲-۱۳ تا ۱۴-۱۶ سالگی (به ترتیب در دختران و پسران ) است و مدت زمان مرحله وجد و شور و شباب از ۱۴-۱۶ سالگی تا ۱۸-۲۰ سالگی می باشد .( بهرامی ، ۱۳۷۱ ، ص ۶)
به نظر استانلی هال ، مرحله نوجوانی دوره ای است که در آن فرد ، دارای جنبه های افراطی و اغراق آمیز در سلوک و رفتار خود می باشد و از مشخصات آن طوفان و فشارهای هیجانی است . ( احمدی ، ۱۳۷۰ ، مقدمه )

پسران و دخترانی که بین کودکی و بزرگسالی قرار گرفته اند دوره نوجوانی را می گذرانند . در زندگی هر فرد زمانی فرا می رسد که بدنش از حالت کودکی به بزرگسالی تغییر شکل می یابد . اختلاف آشکار این دگرگونی ها با دوران کودکی از لحاظ وضع ظاهر ، رفتار و حالت های روانی کاملاً محسوس است . با توجه به تفاوت های فردی ممکن نیست برای آغاز و پایان نوجوانی زمانی مشخص را بیان کرد . نوجوانی با رشد بدنی و رشد اجتماعی ارتباط دارد ، زیرا الگوهای رفتاری برای افراد آدمی در خانواده ها و جامعه های مختلف تفاوت دارند .

گروهی از روان شناسان معتقدند که نوجوانی از هنگام ظهور بلوغ جنسی آغاز می شود و با خاتمه نگرانی ها و ناراحتی های آن به پایان می رسد . گروهی دیگر ، نوجوانی را برزخی میان نیاز و وابستگی به بزرگسالان و بی نیازی و وابستگی به خویشتن تعریف کرده اند . بعضی از روان شناسان ، نوجوانی را از دیدگاه عقلی و هوشی بررسی کرده اند و آن را دروه پیدایش ادراک مفاهیم و افکار انتزاعی دانسته اند . در ایران و بیشتر کشورهای اروپائی و آمریکائی معمولاً

نوجوانی از ۱۲-۱۳ سالگی آغاز می گردد و در ۱۸-۱۹ سالگی پایان می پذیرد .(پارسا،۱۳۶۸ ، ص ۲۱۴)
نوجوانی که حدود فاصله سنی ۱۲ تا ۱۷ و ۱۸ سالگی است دوره حساسی است و انسان به شکنندگی های متعددی روبروست و دوره ای است که در آن روابط پدر و مادر با نوجوان آسیب می

بیند . تعداد قابل توجهی از افراد هر جامعه در آن دوره پرورشی به سر می برند که ما آن را دوره نوجوانی می نامیم . البته نسبت مشخص این افراد در جامعه های مختلف با فرهنگ های مختلف فرق می کند . نوجوانی دوره ای است در زندگی هر فرد که بین خاتمه دوران کودکی و شروع دوران نوجوانی قرار گرفته است . این دوران ممکن است هم طولانی باشد و هم کوتاه طول این دوره بستگی به مناسبات اجتماعی ـ اقتصادی و عوامل فرهنگی در هر جامعه بستگی دارد (کلن مایرز ، استیوارت جونز ، ۱۹۸۴ ، ص ۵)

تعریف دیگری نیز از نوجوانی به عنوان یک دوره بحرانی معمول شده که حاصل پژوهشهای «استرن» و سایر روان شناسان آلمانی است . به نظر آنان، نوجوانی زمان کشف ها به عبارت بهتر، اگاهی از ارزش های فرهنگی و معنوی است به دلیل عدم تکامل شخصیتی و شکل نگرفتن نگرش شخص نوجوان نسبت به زندگی، کشمکش ها و تعارض های ناشی از این آگاهی، دوره حالتی منقلب و بحرانی را برای نوجوانان بوجود می آورد (احدی،۱۳۶۹، ص ۱۵).

نوجوانی به طور کلی در یک جمله دوره ای است که نوجوان در آن دوره از وابستگی و هدایت بزرگسال به خود رهبری انتقال می یابد ( لستر،آلیس، کسرو، ۱۹۵۴،ص ۴).
بنابراین، شناسایی دوران نوجوانی می تواند زمینه ای برای سبب شناسی بیماری های روانی فراهم کند زرا که در دوران نوجوانی منابع سازگاری و بخصوص اضطراب و فشار روانی افزایش می یابد. افزایش میزان اضطراب در نوجوانان با عامل جنسیت نیز در ارتباط است.

دنیای تازه افکار نوجوانی :
نوجوانی توانائیهای نا شناخته تفکر را آشکار می کند . افکار نو ، دیدگاههای تازه ، افق های جدید و مشغولیت های ذهنی نوجوان تغییر شکل می یابد و پیچیده می شود . افکار او به دنیای خالی راه می یابد و به او اجازه می دهد که مهارتهای شناختی تازه خودرا در خیال پردازی ها نیز مثل دنیای واقعی بکار ببرد .

معمولاً نوجوانی را بین ۱۸-۱۱ سالگی به حساب می آوردند . مسلماً تغییر شکلهای جنسی یکی از ویژگی هایی است که کودک را به بزرگسالان ، مرد یا زن تبدیل می کند اما تغییر شکل ها فرایند های ذهنی خود نیر جایی دارد .کودک استدلال پذیر به نوجوان استدلال کننده تبدیل می شود . نوجوان که هر استدلال کردن را تکمیل می کند و همه چیز را دوباره زیر سوال می بد تحول استدلال نه تنها او را در جهت کشف افکار کلی بلکه در جهت کش روبط منطقی سوق می دهد . کشف اخیر موجب می شود که او به افکار خود وحدت بدهد . این تغییرات شناختی نشانه عبور از تفکر عینی به تفکر انتزاعی است .

توانائی های که از استدلال منطقی در نوجوانی بوجود می آید در مورد افراد ؟ نیز کاربرد پیدا می کند . نوجوان به کلمات انتزاعی و با سوالات فلسفی بازی می کند . درباره معانی زندگی، عشق و مرگ می اندیشد و از خوب و بد برای فرد تعاریفی فراهم می آورد . او بتدریج درباره نزدیکان و اجتماع قضاوت می کند و از خیال پردازی درباره رویدادهای آینده و موقعیت های فرضی احساس شعف می کند .( چرا نوجوانان بزهکار می شوند ، همشهری ، شماره ۱۷۵۸)

تحول جدید در تفکر به نوجوان اجازه می دهد که خود ، دیگران و موقعیت ها را بر اساس دور نمای متفاوت درک کند .
پیاژه ، معتقد بود که در نوجوانی دشد شناختی فرد و مرحله عملیات سوری می رسد . رسیدن به این مرحله موجب می شود که نوجون مهارت های شناخته تازه ای نشان دهد.
نوجوان از نظر ادراکی که از خود دارند تغییرات زیادی پیدا می کند اما هیچ دلیلی نداریم که فرض کنیم نوجوانی به عنوان مرحله ای از رشد نسبت به دیگر تنشهای زیادی دارد این نتیجه گیری از تحقیق بر روی شش هزار نوجوان در ده کشور بدست آورده است .طبق مطالعه طولی دو هزار و دویست و سیزده نوجوان از نظر نگرش ها ، تغیرات مهم به همراه نمی آورد . آرزوها ، خویشتن

پنداری ، عقاید سیاسی ، معمولاً در شانزده سالگی مستقر می شود . نوجوانی که در آغاز تحصیلات دبیرستانی خود آرزوهای بزرگ و هویت مثبت دارد آنها را دست کم تا پنج سال پس از تحصیلات دبیرستانی حفظ می کنند. ( چرا نوجوانان بزهکار می شوند ، همشهری ، شماره ۱۷۵۸)
طبقه بندی مشکلات جوان و نوجوان :
بر اساس مطالعه و تحقیقی که درباره ۱۰۰۰۰ دانش آموز دبیرستانی بعمل آمده وجود مسائل مشترک زیر در ایشان کشف کرده اند :
۱- مسائل مربوط به عوامل بهداشتی و رشد فرد . ۲- مسائل مربوط به شخصیت و سازگاری ۳- مسائل خانوادگی ۴- مسائل مربوط به وضعیت و موقعیت اجتماعی
۵- مسائل جنسی و روابط جنسی با جنس مخالف ۶- مسائل دینی و اخلاقی ۷- مسائل مربوط به مدرسه و مطالعه ۸- مسائل مربوط به انتخاب شغل

دکتر صاحب الزمانی مسائل جوانان ایرانی را در ۱۶مساله خلاصه کرده است که به قرار زیر است :
مسئله کار ـ تحصیل ـ مطالعه آزاد ـ تفریح ـ مقبولیت و خود نمایی ـ جنسی ـ همسر گزینی و اخلاق ـ جنگ نسل ها ـ همزیستی بودن تفهم ـ تضاد ارزش ها ـ ناهماهنگی خانه و مدرسه ـ عدم استقلال یا استقلال زیاد ـ هراس از رقیب ـ فقر آرمان اجتماعی ـ مقبولیت و خودنمائی ـ نداشتن قانون های رهنمون و رهبری .
برای مقابله با بزهکاری در سطح اجتماعی طرح هایی به اجرا در آمده و نتایج خوبی حاصل شده است .
۱- آموزش خانواده های بزهکاران و کمک همه جانبه به آنان .

۲- ایجاد شبه خانواده ها :گاهی والدین توان برخورد با نوجوان بزهکار را ندارند پیش بینی مراکزی که بتوان نوجوان بزهکار را به آنجا ارجاع داد ودر آنجا تحت آموزش و پرورش قرار گیرد ضرورت دارد تا از گرایش نوجوان به سمت دوستان نا باب یا بزهکار حرفه ای جلو گیری شود .
۳- خانواده های پرورشی : برخی از خانواده های خیر خواه و انسان دوست در سطح جامعه پیدا می شوند که واجد شرایط اخلاقی و انسانی وعلمی برای اصلاح رفتار بزهکارانه هستند و حاضر به پذیرش و تغییر رفتار این قبیل مهجوران اجتماعی و اخلاقی می باشند .
۴- موسسات تربیتی : گاهی عادت بر بزهکاری آنچنان رسوخ یافته که خانواده ها از اصلاح و تغییر آن عاجزند و در چنین وضعیتی می باید موسسات تربیتی برای کنترل و تغییر رفتار این افراد وجود داشته باشد مانند کانون اصلاح و تربیت .
گاهی تمامی بزهکاران در زندان با یکدیگر آن را در کار خود مجرب تر می سازد و از جانیان بالقوه بزهکاران بالفعل می سازد که عملاً این تناسب بااستعدادها و علایق را برای بزهکاران در نظر گرفته و آنان رابه کار می گمارند . بیکاری برای بزهکاران وسیله ای می شود تا وقت اضافی داشته باشند ومجدداً دست به بزهکاری بزنند . از نظر اجتماعی بزهکاری رابه ۳ دسته تقسیم کرده اند :

۱- بزهکاری بر علیه اشخاص عادی جامعه مانند ضرب و جرح ، تجاوز به عنف ، گسستن عمد یا غیر عمد .
۲- بزهکاری بر علیه دارائی و مالکیت دیگران مانند دزدی و جعل اسناد.
۳- بزهکاری بر علیه نظم عمومی مانند فحشا و خرید و فروش مواد مخدر .
بزهکاران از نظر وضعیت بروز جرم به دودسته ۱- اتفاقی ۲- حرفه ای ، تقسیم
می شوند.
مجرمین اتفاقی فقط وقتی که فرصت باشد مرتکب جرم می شوند وسعی می کنند با پنهان کاری اعمالشان را از نظر عمومی و حقوقی مخفی نگه دارند . مجرمین حرفه ای بر اثر تکرار بزه وضع مشایعتی پیدا کرده اند و خلاف فرهنگ و ضد اجتماع عمل می کنند و بین خود و مردم پیوندی احساس نمی کنند. (صدقی، ذبیح الله عوامل موثر در انحرافات اجتماعی با تکیه بر عوامل خانوادگی، فرهنگی، اجتماعی موثر در بزهکاری نوجوانان)

از مطالعات موجود در زمینه عامل ارثی در بزهکاری ها نمی توان استنباط کرد که عامل ارثی تعیین کننده باشد و شاید تنها بتوان گفت که در برخی افراد آمادگی ارثی وجود دارد و این آمادگی ممکن است در خانواده های معمولی هم وجود داشته باشد . برخی از کودکان زود برانگیخته می شوند ، قدرت عکس العمل سریع دارند و نمی توان همه را یکسان تلقی کرد . وقتی علت ژنتیک در توجیه

بزهکاری ها نا کافی به نظر آمد می توان علت بزهکاری ها را یادگیری دانست ، بلرو جونز با صداقت گفته اند که بزهکاری یک رفتار آموخته است . فرد بزهکار از مهر و محبت محروم بوده و جای انسی در این جهان وجود ندارد . در اجتماع نیز داری مقام و ارزشی نیست و هیچ نوع احساس ارزشی نمی کند . وقتی بزهکاری رفتار یاد گرفته شده باشد تحت تأثیر شرایط و عوامل خانوادگی

واجتماعی یاد گرفته شده باشد و فرد بزهکار با ارتکاب با آن رفتار و نتایج مورد نظر خود رسیده و به تخلیه هیجانی یا رفع محرومیت خود ، جامه عمل پوشیده واحساس قدرت و ارزش کرده و به نوعی خود را در جمع نشان داده و مورد قبول دوستان قرار گرفته است .( صدقی ، ذبیح ا… ، عوامل مؤثر در انحرافات اجتماعی با تکیه بر عوامل خانوادگی فرهنگی ، اجتماعی مؤثر در بزهکاری نوجوانان )
چرا همه افراد هنجارها را نمی شکنند و فقط برخی هنجار شکنی می کنند ؟

کجروی راهی کوتاه برای وصول به برخی اهداف است و چرا برخی افراد راه کوتاه تر و سهل الوصل تری را برای رسیدن به اهداف خود انتخاب می کنند ؟ در پاسخ به این پرسش دو دلیل مطرح است : اول انتقال ارزشهای اجتماعی که در قالب هنجار مطرح می شود که از کودکی آعاز شده و تا بزرگسالی ادامه پیدا می کند . دلیل دوم ، درونی شدن این هنجار هاست . اما باید یاد آور شد که درونی شدن هنجارها شریط کافی برای جلوگیری از هنجار شکنی نیست بلکه پیوند های اجتماعی نیز باید با آن همراه باشد .

این پیوند ها به فرد اجازه نمی دهد که راه های سهل و کوتاهی را در کسب کجروی می شود ، انتخاب کند . ویژگی فردی مانند : تفاوت در برابر ناکامی اخیر و لذات آنی و آتی ، تصویر مطلوب از خودداشتن و درونی شدن هنجارها، ویژگی های مثبت هستند اما پرسش جامعه شناسان این است که مشخصات فردی تا کجا و تا چه حد می تواند بازدارنده رفتار خاص باشند ؟ یافته ها نشان می دهدکه تا آنجا که ساخت اجتماعی ، امتحان ارتقاء کسب پاداش را فراهم کند یا به عبارت دیگر آنجایی که هنجارها کارکرد مثبت داشته باشند میل به ادامه و تقویت آنها بیشتر است آنچه نوجوان و جوانان را از کجروی و انحراف باز می دارد ، شرایط اجتماعی مناسبی است که در خانواده ها به منظور درونی شدن هنجارها باید فراهم شود .

مساله دیگر تقویت هنجارها توسط ساخت اجتماع است ، در خانواده ها به منظور درونی شدن هنجاها باید فراهم شود که هنجارها درونی شود ، پس از درونی شدن جامعه باید امکان تحقق رعایت هنجارها را برای جوانان فراهم کند در این صورت اجرای این هنجارها برای جوان و جامعه سودمند خواهد شد.

بزهکاری :
برخی جنایات قابیل که برادر کوچک خود یعنی هابیل را کشت ، اولین جنایت بشر دانسته اند وبا توجه به این مطلب مشخص می گردد که مسئله بزه و بزهکاری سابقه ای بس طولانی دارد و حتی زمان وقوع آن به زمان پیدایش انسان در جوامع انسانی باز می گردد . از زمان شروع فکر در باب فلسفه و زندگی اجتماعی انسان ، بشر به این موضوع نیز اندیشیده و به طور پراکنده و نا منظم اشاراتی داشته است اما تفکر و مطالعه علمی در این باب مانند اکثر مطالب دیگر علمی

و اجتماعی احتمالاً پس از دوران تنویر افکار در اروپا یعنی پس از اتمام دوران قرون وسطی و شروع دوره رنسانس و انقلابهای بزرگ و بالاخص انقلاب صنعتی با نتایج خاص خود در زمینه امور اجتماعی و پیشرفت های تکنیکی می رسد . بررسی علمی در مورد بزهکاری جوانان برای هر کشوری ؟ است و پیشگیری و درمان آن تنها در سایه پژوهش های روان شناسی ، اقتصاد اجتماعی ،در

موسسات تحقیقی بدرستی می توان شکل گیرد و راه نجات هزاران نوجوان بزهکار که اصلاح پذیر و شایسته سازگار شدن مجدد با فرهنگ و نورمهای جامعه و ادامه کوشش های مشروع اجتماعی شود .
جنایتکاری و بزهکاری از نظر حقوقی دارای مفاهیم روش و معینی هستند و در واقع قوانین آن ها را دقیقاً تعریف می کنند و به همین دلیل است که آدلر در سال ۱۹۳۳ اعلام داشت که قانون جزایی علت صوری جنایت است و اگر قوانین وجود ندارند جنایت نیز خود به خود از بین می رفت .
رابین نیز در سال ۱۹۴۹ نوشته است که بزهکاری آن چیزی است که قانون می گوید چیست . از طرفی دیگر بین جنایتکاری و بزهکاری از لحاظ معنی و مفهوم تفاوتی نیست ، فقط تفاوت در این

استکه بزهکاری ب ارتکاب جرمهایی اطلاق می گردد که کمتر از سن معینی به وقوع می پیوندد . تعیین میزان این سه بدست قانون است و بر حسب جوامع مختلف متفاوت در این شرایط نخستین وظیفه ما پافشاری دوباره این نکته است که هیچ مفهوم روانی بی ابهام و مشخص با مفهوم

حقوقی بزهکاری تطبیق نمی کند . بیماری روانی شخصی به نام بزهکاری و یا ریخت روانی معینی که معرف تمام بزهکاران و یا خاص بزهکاران باشد وجود ندارد و معذالک به نظر می رسد بسیاری از پزشکان و روان شناسان و حقوقدانان و مربیان با وسوسه به یک نوع وجه اختصاصی زیستی ـ روانی بزهکاری هم آغوشند .( محمد مهدی حسینی، پایان نامه ۵۶، ۱۳۵۵)
اگر تمام دانش های بشری مربوط به بزهکاری تا کنون هماهنگ شده بودند و حاصل تحقیقات متنوع و متفاوت همراه گردیده بود ، بدون تردید عقیده عمومی درباره‌ این مسئله بر رشد بیشتری نایل گردید . پاره ای از محققان بررسی روانی جرم ها را به یک سو می نهند به این دلیل که روان شناسی ، بررسی فرد نمی تواند نتایج اجتماعی بزهکاری را تبیین کند . شاید این نکته تا حدی قابل قبول باشد ولی آنچه در عین حال مسلم و واقعی است ، این است ک بدون فهم و شناخت عمیق مسائل مرزی ، تحقیقات درباره بزهکاری از زاویه جامعه شناسی رضایت بخش نخواهد بود .
روند تحقیقات در باب مطالعه بزهکاران تا به امروز همچنان ادامه یافته و به تدریج بر شدت آن افزوده شده است . در این میان هر یک از دانشمندان به بررسی شاخه ای از آن پرداخته و نتیجتاً مباحث آن تجزیه و تخصصی تر گردیده است . چنانچه حتی در مورد علل بزهکاری هر یک از متخصصین نظر

متفاوتی نسبت به دیگران ابراز داشته و هر کدام علت اصلی بزهکاری را عامل معینی دانسته اند . لوموز اندیشمندی که در باب مطالعه انواع بزهکاری ها و علل و عوامل آن شهرت بسزایی دارد نیز کسب نموده است ، عنوان می دارد بعضی از افراد ذاتاً مجرم و بزهکارند . برخی دیگر چون رافایل گاروفالو معتقدند که بزهکاری افراد ناشی از ژن انتقال صفات و خصوصیات تبهکارانی از نسلی به نسل دیگر می باشد .
دورگیم و انگلس نیز اعتقاد داشتند که شرایط اقتصادی و بخصوص فقر مادی از عوامل اساسی وقوع بزهکاری از طرف افراد است و بر اساس همین مطلب برخی از صاحبنظران که بزهکاری از چه زمان در جوامع پیدا شده و به مرور انواع و اشکال مختلف آن بسط یافته است ، معتقدند که انسان اولیه به سبب آنکه از امکانات طبیعی از قیبل غذا ، لباس ، مسکن و دیگر نعمات طبیعی به فور به

یکسان بهره مند بود لذا نیازی به شکستن هنجارهای مورد قبول گروه را نداشت ، لیکن پس از آنکه برخی به سبب دست یافتن به موقعیت های مناسبی از قبیل نیروهای جسمانی بیشتر استعداد و هوش فراوانتر یا تخصیص یافتن در استفاده از ابزار جدید تر از دیگران پیشی جستند .
مسئله تملک بیشتر و خصوصی تر یا بعبارتی مسئله مالکیت خصوصی مطرح شد . در همین جا بود که عده ای از افراد در رده های پایین گروه قرار گرفتند و از برخی از مواهب طبیعی و اجتماعی محروم گردیدند زور زورمندان جامعه برای تثبیت مالکیت و موقعیت خویش همچنین دور نگه داشتن

این امتیازات از افراد دیگر اجتماع ، اقدام به نفع دارندگان امتیازات اجتماعی اقتصادی بود و پس از چندی بصورت هنجارهای اجتماعی نیز در آمد . (محمد مهدی حسینی، پایان نامه، ۵۶، ۱۳۵۵)
از این رو احترام دیگران در جهت به جنگ در آوردن مقداری از امکانات اقتصادی اجتماعی برگزیدگان جامعه نوعی هنجار شکنی و تخلف از قوانین محسوب و این تجاوزگران و قانون شکنان یا بعبارتی مجرمین ، مورد تنبیه و مجازات قرار گرفتند و به این ترتیب بود که مرز بین بزهکار و غیر بزهکار مشخص شد.( محمد مهدی حسینی،پایان نامه ۵۶-۱۳۵۵)
تعریف بزهکاری :
بزه عبارت از اقدام به عملی که بر خلاف موازین ، مقررات و قوانین و معیارهای ارزش و فرهنگی جامعه باشد . دروه نوجوانی بخاطر تحولات بلوغ و تغییر ارزشها و همچنین بحران هویت مرحله ای است که در آن بزه بیشتر اتفاق می افتد .
حداقل سن بزهکاری در جوامع مختلف فرق می کند . حداقل سن در آمریکا ۷ سال ، در انگلستان ۱۰ سال ، در یونان ۱۲ سال ، در اتریش ، آلمان ، ایتالیا ، بلژیک ۱۴ سال ، در کانون اصلاح و تربیت تهران حداقل سن ۱۰ سال می باشد .
نوع بزه در جوامع مختلف نیز فرق می کند . برای مثال در قاهره جمع کردن سیگار بزه محسوب می شود .
طبقه بندی بزه :
از نظر اجتماعی بزه رابه سه نوع تقسیم کرده اند :
۱- بزهکاری بر علیه اشخاص عادی جامعه مانند ضرب و جرح ، تجاوز عنف، کشتن عمد یا غیر عمد .
۲- بزهکاری بر علیه دارای و مالکیت دیگران مانند : دزدی و جعل اسناد .
۳- بزهکاری بر علیه نظم عمومی مانند فحشا و خرید و فروش مواد مخدر .
از نظر وضعیت بروز جرم بزهکاری را می توان به دودسته تقسیم کرد :
۱- بزه اتفاقی:
بزهکاران اتفاقی فقط وقتی که فرصت مناسب باشد مرتکب جرم می شوند وسعی می کنند با پنهان کاری اعمالشان را از نظر عمومی و حقوقی مخفی نگه دارند .
۲- بزه حرفه ای :
مجرمین حرفه ای بر اثر تکرار بزه وضع ثابتی پیدا کرده اند بر خلاف فرهنگ و ضد اجتماع عمل می کنند و بین خود و مردم پیوندی احساس نمی کنند .(مجله اصلاح و تربیت ، دوره پنجم ، شماره ۴۹ بهمن ۱۳۷۸)
نظریه های رایجی درباره علل رفتارهای بزهکارانه ارائه شده است . در این جا سه نظریه که کوشش نموده است بزهکاری نوجوان را تبیین کند مورد بررسی مختصر قرار می دهیم این نظریه ها عبارتند از : دیدگاه کلاسیک ، نظریه یادگیری اجتماعی ، نظریه ناکامی .
دیدگاه کلاسیک :
این دیدگاه برای اولین بار در قرن ۱۸ ارائه گردید . بنظر طرفداران این نظریه تمام انسانها اراده آزاد خود را برای نیل به اهداف لذت بخش خویش معطوف می دارند و دلایلی برای انتخاب وسایل رسیدن به اهداف دارند . افراد مجرم و بزهکار تنها در انتخاب وسیله به اهداف لذت بخش با افرادی که از قانون اطاعت می کنند تفاوت دارند . افراد مجرم آزادانه مرتکب جرم می شوند تا به اهداف

خود دست یابند . در حالی که افرادی که از قانون اطاعت می کنند، وسایل دیگری را که مورد توافق جامعه است انتخاب می کنند .
این دیدگاه بر اساس فرض خود معتقد است که تنها تنبیه سریع و شدید اعمال مجرمانه در مجرمین موثر است تا از قانون اطاعت کنند . امروزه این دیدگاه بیشتر مورد قبول دستگاه پلیس است .
پلیس با بزهکاران نوجوان عمل گرایانه و بر اساس قانون برخورد می کند . مأمورین پلیس نه وقت و نه تمایلی دارند که جنبه های روانشناختی و پیشینه فرد که تبیین کننده رفتار منحرف نوجوانان است ، توجه کنند . پلیس مجری قانون است ، او نه روان شناس است ، نه مددکار اجتماعی .
این دیدگاه پلیس درباره بزهکاری همخوانی بیشتری دارد . البته امروزه نظریاتی مبنی بر تجربه پلیس به این دانش ها وجود دارد .

نظریه یادگیری اجتماعی :
این دیدگاه می تواند جایگزین مناسبی برای نظریه کلاسیک باشد زیرا جنبه های روانشناختی و جامعه شناسی رفتار بزهکارانه را تبیین می کند .
این نظریه ، بزهکاری را نتیجه الگوسازی و نقش پذیری فردی می داند هر رفتاری که در نظر ناظر آن مورد توجه قرار گیرد و پاداش دریافت نماید ، آموخته و مورد سرمشق قرار می گیرد . الگوی بسیار مهم در زندگی نوجوانان والدین و همسالان او هستند . والدین نوجوان بزهکار انضباط و نظارت ناپایدار و متناقضی در محیط خانواده اعمال می نماید یا ممکن است توجه کمی نسبت به رفتارها و فعالیت های نوجوان نشان دهد و یا اصلاً توجه و نظارتی بر رفتار آنان اعمال نکنند .

برخی از والدین نوجوانان بزهکار دارای رفتار ضد اجتماعی هستند . پژوهش های بعمل آمده تأثیر یادگیری اجتماعی در رشد و تداوم رفتارهای بزهکارانه را به شدت مورد تایید قرار داده است .
بررسی های نظریه یادگیری اجتماعی نشان داده است که انحراف رفتاری در دوران کودکی مقدمه ای برای زندگی مجرمانه در بزرگسالی است .
نظریه ناکامی یا فرصتهای نابرابر:
یکی از مهمترین نظریه های جامعه سناختی درباره بزهکاری نظریه فرصتهای نابرابر است . این نظریه رفتارهای بزهکارانه نوجوان را بعنوان تجاوز به هنجارها مرسوم اجتماعی مورد بررسی قرار می دهد . از نظر این دیدگاه رفتارهای هنجار شکنانه ناشی از خرده فرهنگ های منحرف است .
برای پذیرش در خرده فرهنگ بزهکاران نوجوان شرط اول ، انجام فعالیت هایی است که هنجارهای اجتماعی آنها راممنوع کرده است . خرده فرهنگ بزهکاران نوجوان اعضای خود را تحت فشار قرار

می دهند که بارفتارهای بزهکارانه درگیر شوند . در چنین گروههایی تغییر رفتار فرد ، به تغییر هنجارهای گروه همسالان بستگی دارد .
این نظریه اظهار می دارد که دوستی ها در خرده فرهنگ بزهکارانه به حرفه بزهکاری منتهی می شود . برخی ، خرده فرهنگ های بزهکارانه را همان گروه های تبهکار قلمداد می کنند . بزهکاری نوجوانانی که بطور انفرادی به فعالیت های بزهکارانه اقدام می نمایند و به گروه های تبهکار و قانون شکن تعلق ندارند ، در بیشتر مواقع یک پدیده گذرا و موقتی است

. این گونه افراد نسبت به کنترل اجتماعی بسیار حساس هستند ، در حالی که اعضای یک خرده فرهنگ بزهکاری بعنوان بخشی از برنامه کار آموزی مجرمانه ، افراد گروه خود را آموزش داده و روابط تنگاتنگ در بین آنها ایجاد می شود . این نظریه بر این باوراست که علت بروز بزهکاری این است که نوجوان برای رسیدن به اهداف اقتصادی واجتماعی جامعه پسند با موانعی برخورد می کند و از فرصتهای برابر اجتماعی برخوردار نیست . ( مجله اصلاح و تربیت، شماره ۵۸)

برابر نظر این اندیشمندان خرده فرهنگ بزهکارانه پدیده ای مربوط به افراد طبقه پایین اجتماعی است زیرا افرادی که در طبقه اجتماعی پایین قرار دارند با موانع بیشتر و نابرابری در فرصتها برای دست یابی به اهداف قابل قبول اجتماعی روبرو هستند .
خلاصه اینکه نوجوانان به این دلیل قانون شکنی می کنند که اجتماع اهداف و نیازهایی را پیش روی آنها قرار می دهد اما موانعی قانونی و اجتماعی و اقتصادی برای آنها ایجاد می کند .( مجله اصلاح و تربیت ، شماره ۵۸)

تفاوت بزهکاری و مجرم :
بزهکاری در برگیرنده کودکان و نوجوانان بوده و مجرم شامل افراد بالاتر از ۱۸ سال می گردد. دورکیم جامعه شناس معروف فرانسوی تعریفی راجع به جرم کرده است که مورد تأیید اتفاق مجامع علمی است وی اعمالی را جرم و بزه می داند که وقوع آنها در جامعه وجدان جمعی را آزرده و اجتماع نسبت به مرتکبین آن واکنش نشان داده و آنها رامجازات می نماید .

در گذشته به علت ثبات زندگی قبیله ای و اشتراک شدید افراد در آداب و رسوم ، عرف و سنت مانع بزرگی برای رفتار مجرمانه محسوب می شد و جرائم مسئله اجتماعی مهمی به حساب نمی آورند ولی با توسعه تمدن و صنعتی شدن جامعه پیدایش شهرهای بزرگ و تراکم جمعیت ، آداب و رسوم اجتماعی و قوانین اجتماعی قدرت دیرین خود را ار دست دادند . (کی نیا، مهدی ، مبانی جرم شناسی علت شناسی انحرافات نوجوانان و جوانان)

عوامل ارثی و تناقضات زندگی علمی و تضادهای سیاسی و محرومیت ها در افراد و انحرافاتی بوجود آورند و بر روی هم عدم توانایی فرد برای تطبیق خود با محیط اجتماعی باعث رفتار بزهکارانه می گردد.( کی نیا ، مهدی، مبانی جرم شناس علت شناسی انحرافات نوجوانان و جوانان)
روان شناسان به این نتیجه می رسند که در چهارچوب یک اجتماع و یا حتی یک گروه پاره ای از افراد می توانند خود را تابع قواعد و ممنوعیت های مورد قبول آن اجتماع و یا گروه سازند در حالی که پاره ای دیگر فاقد چنین ظرفیتی هستند

.
افرادی که به این تبعیت تن در نمی دهند گروهی راتشکیل می دهند که از نظر روانی
نامتجانس اند ولی در عین حال مکانیزم رفتار افراد آن را می توان بر اساس مفاهیم روان شناسی روشن ساخت.
بزهکاران نیز در شمار افراد این گروهند از سوی دیگر عقیده عوام افراد اجتماع به نوبه خود علیه بزهکار بسیج می شود مستقل از خصوصیات شخص وی تنها به این دلیل که بزهکار نامیده شده به نوعی او را مطرود می سازد .

بررسی روانی این واکنش ها مخصوصاً از نظر موثر واقع شدن در حال بزهکاران حائز اهمیت است. در حقوق کیفری ایران هر فعل یا ترک فعل که مطابق قانون مکمل مجازات یا مستلزم اقدامات تأمینی و تربیتی باشد جرم محسوب می شود و هیچ امری را نمی توان جرم دانست مگر به موجب قانون برای آن مجازات یا اقدامات تأمینی و تربیتی تعیین شده باشد .
عوامل خانوادگی :
انسان موجودی است که در فرایند شدن قرار دارد، انسان تصمیم گیرنده است نه مجبور کنترل کننده و محیط ، انسان از خاصیت آینده نگری برخوردار است و آینده را پیش بینی می کند و آن را تحت تأثیر قرار می دهد و در حقیقت او خلاق محیط و جهان خویشتن است . نتیجه اینکه انسان در محدوده وجود خود آزاد است و چون آزاد است می تواند و بایستی انتخاب بعمل آورد و چون آزادی انتخاب دارد مسئول رفتار خویش است . بشر موجودی است فعال و زنده نه موجودی کاملاً منفعل ، او تجربه را جستجو می کند ، محیط و دنیای نیازهای خویش را می سازد ، او نگهدارنده و فرایند خویشتن است ، او خویشتن ساز است .

والدین در تربیت فرزندان خود باید این اعتقاد را در آنان بوجود آورند که او خود مسئول رفتار خویش است تا فرد نسبت به مسئولیت رفتار خود آگاهی نداشته باشد آن را نپذیرد و هیچ برنامه ای برای تغییر رفتار و در نتیجه پیشرفت مؤثر نخواهد بود . اگر نوجوان یاد بگیرد به بیش از پیش به شیوه ای مسئولانه عمل کند و بحران های پیش آمده و مسائل مربوط به سازگار با محیط را با قبول مسئولیت حل کند و نیازهای فردی اش بدون صدمه زدن به خود و به دیگران برآورده شود دیگران خطر وجود ندارد که او به بزهکاری کشیده شود .

۱) انتظارات بیش از حد والدین :
نوجوان ۱۵ ساله نمی تواند مسئولیت های سنگین را هر چند به آنها علاقمند باشد به عهده بگیرد در نتیجه زیر بار مسئولیت فرد می باشد یا رفتارش دستخوش اختلالات عمیق می شود . نتیجتاً او در سنین جوانی همیشه فکر می کند فردی بی ارزش و نا موفق است و این طرز فکر در مورد خویش عواقب ناخوشایندی دارد . ازطریق راههای غیر قانونی ، غیر شرعی سریع به موفقیتهایی دست می یابند را در اینجا می توان ذکر کرد.

۲) نبود پایه های استوار تربیت اخلاقی :
مواردی مشاهده می شود که والدین خود الگوهای نا مناسبی هستند نتیجتاً ارزشهایی را که جوان یاد میگیرد ضد ارزش است درصد زیادی از بزهکاران جوان در زندان های ایران از این گونه جوانان تشکیل می دهند .

۳) محدود کردن نوجوان :
در مواردی دیده می شود که والدین در ضمن نشان دادن محبت ، فرزندان خود را بسیار محدود می کنند ، محدودیت والدین سبب می شود چنین فرزندانی در جوانی اتکاء بیشتر ، عدم تمایل برای رقابت با همسالان و بطور کلی استقلال کمتری نشان دهند چنین جوانانی به علت عدم توانانی های اجتماعی تأثیر پذیری بسیار شدیدتری دارند و به سادگی تحت تأثیر الگوهای نامناسب قرار گرفته و به انحرافات کشیده می شوند .

۴) رفتار خصمانه و محدود دهنده والدین:
والدین متخاصم و محدود کننده، حالت عصبی در فرزندانشان بوجود می آورند این فرزندان در سنین جوانی دارای تمایلات خودکشی بوده ، می کوشند خودشان را آزار دهند ، در روابط اجتماعی خجول و گوشه گیر بوده و توانایی اعتماد به نفس را در رفتار با دیگران ندارند . ترکیب عوامل خصومت و محدودیت ایجاد انزجار و نفرت می کند که بخشی از آن به سوی خود فرد معطوف شده و به صورت کشمکش و ناراحتی درونی احساس می گردد.

۵) رفتار خصمانه آزار دهنده والدین :
جوانان و نوجوانان پرخاشگر که رفتارشان با مبانی و اصول اجتماعی مغایرت دارد غالباً از خانواده هایی هستند که در آن والدین از عهده نظارت رفتار آنها بر نیامده و در ضمن حالات خصومت آمیز نیز نشان می دهند .

۶) انضباط و تأثیر آن در فرزندان :
نظارت و انضباط شدید بیش از حد در رشد خودمختاری ، اعتماد به نفس و سایر صفات مشابهی که برای موثر بودن در جامعه الزامی باشد اخلال می کند . نتیجه مطالعات نشان می دهند که مؤثرترین توازن میان همکاری در رفتار کنترل شده از یک سو و اعتماد به نفس خودمختاری و آرامش هیجانی از سوی دیگر زمانی بوجود می آورد که انضباط و انعطاف پذیر ولی محکم و یکنواخت باشد . انضباط هنگامی بهترین اثر را دارد که منبع فرزند خانواده و در جهت رشد او باشد نه آنکه خصومت والدین و ناراحتی آنها را تهیه نماید .
۷) کمبود محبت و عدم احساس ایمنی در خانواده :
بسیاری از والدین دقت و توجه لازم در مورد فرزندان مبذول نمی دارند برای فرزند خانواده میسر است که رفتار بحرانی در فرزندان خانواده شود نوجوانان از طریق راههای غیر شرعی و غیر قانونی کوشش می کنند که نیازهای خود را کامروا کنند .
۸) محبت بیش از حد
نوجوان در چنین مواردی دائماً احساس نارضایتی و بی کفایتی می کند و یا آن که هدفهایی را جایگزین هدفهای خود کرده و کوشش می کند از طریق غیر قانونی وغیر شرعی به این اهداف برسد.

۹) رفتارهای غیر منطقی والدین در برابر فرزندان :
اگر والدین به فرزندان خوب خود بیش از حد محبت کرده پاداش مادی و معنوی میدهند و به فرزندان بد خود بی مهری کرده و خشونت نشان می دهند مجازات بیان می کند که چه چیز قدغن است اما بیان نمی کنند چه چیز صحیح است . مجازات های پی در پی والدین می تواند باعث احساس نا امنی ،طرز تلقی رفتارهای خصمانه ، عقده حقارت و اضطراب در فرزندان شود . این خود می تواند باعث شود که نوجوان به بزهکاری کشیده شود .

۱۰) برچسب زدنهای والدین بر فرزندان :
اگر والدین مسلط بر هر نوع انتخاب لغات وکلماتی که بکار می برند نباشد در بسیاری مواقع بی مورد به فرزند نوجوان خود برچسب می زنند . این برچسب زدنها خود می تواند نوجوان را تحریک به ظاهر کردن رفتار انحرافی نماید.
۱۱) محیط متشنج خانوادگی :
انتخاب الگوی صحیح در نوجوانان بسیار حائز اهمیت است و بسیاری از موارد والدین توجه نمی کنند که نوجوان افراد صالح را به عنوان الگویی خود انتخاب کند . در این جا یادگیری رفتارهای منحرف از طریق مشاهده گروه همسالی که به آن تعلق دارد تقلید می کند و به دلیل اینکه او به وسیله رفتار پرخاشگرانه در گروه موفق است تجربه موفقیت در رفتار پرخاشگرانه باعث تقویت چنین الگوهای رفتاری می شود.

۱۲) فرار از منزل :
بعلت نا ملایمات زیاد یا نوجوان کانون خانوادگی را ترک می کند و یا آنکه پدر خوانده یا مادر خوانده او را از منزل بیرون می کند و نداشتن سرپرست زندگی در مسافرخانه ها می تواندیکی از مهمترین عوامل بزهکاری باشد .
نتایج تحقیقات نشان دهنده آن است که افزایش سن با رفتار اخلاقی رابطه معنی داری ندارد. در مورد کودکان پرورشگاهی این رابطه حتی معکوس است . نتایج تحقیق بیانگر آن است که قضاوت اخلاقی نمی تواند بعنوان فعلی برای پیش بینی در رفتار اخلاقی بکار رود و به عبارت دیگر گفتار اخلاقی لزوماً کردار اخلاقی مشابه همراه نمی آورد .

۱۳) سختگیری بیش از حد والدین در مورد فرزندان :
اطاعت محض فرزندان همیشه یک موفقیت تربیتی نمی باشد . فشار شدید توسط والدین باعث می شود که توانایی های اجتماعی ، توانایی تصمیم گیری ، توانایی قبول مسئولیت آنگونه که باید در فرزندان رشد نکند نتیجتاً بعلت عدم موفقیت ها در روابط و ارتباطات اجتماعی و تعارضهای شدید احتمال می رود که فرزند خانواده به انحراف کشیده شود .

۱۴) از هم گیسختگی خانواده :
طلاق و جدایی بین پدر و مادر همچنین فوت پدر یا مادر داشتن نا پدری و نامادری به اضطراب و نگرانی و تشویش فرزندان آنان می گردد . فرزندان احساس فقدان امنیت می کنند که عکس العمل و ناراحتی آنی مذکور به صورت عصبانیت ، بداخلاقی ، تمرد از اوامر و بالاخره ناسازگاری ، عدم انطباق اجتماعی خواهد بود.

در ارتباط با مطالب فوق باید عنوان کرد :
۱- هرقدر هدفهای اجتماعی معین بوسیله جوانان و نوجوانان کمتر بشود ۲- هر قدر آنها خود را نسبت به نظام ارزشی و هنجارهای رفتاری اجتماع کمتر موظف بدانند ۳- هر قدر آنها بیشتر وسایل انحرافی و غیر قانونی در اختیار داشته باشند به همان اندازه بیشتر احتمال وجود دارد

که چنین نوجوانان و جوانانی رفتار انحرافی از خود نشان دهند . هدف والدین نباید این باشد که فرزندان خود را خوشبخت سازند بلکه باید به فرزندان خود کمک کنند تا آن که آنان را در بزرگسالی برای زندگی پیروزمندانه در عالم واقعیت بتوانند قدم بردارند . همانگونه که فرد سالم فردی است که بطور فعال و مؤثر در فعالیتهای زندگی شرکت نماید تا حدودی احساس خشنودی می کند و در چهارچوب قوانین اجتماعی چیزی با ارزش برای فرد می یابد.

والدین باید تأکید زیاد بر وارد کردن نوجوان به انجام تعهداتش نمایند در اینجا باید خاطر نشان ساخت که سطح تحمل ناکامی در ارضای دو نیاز مهم دوست داشتن و احساس ارزش نمودن را باید در نوجوان بالا برد . جوان باید نه تنها واقعیت را بشناسد بلکه بتواند احتیاجات خود را در چهارچوب آن برآورده سازد .از این رو والدین باید بر مسائل و رفتار اخلاقی تأکید کنند و در اکثر موارد مشکلات نوجوان وجوان از ناتوانی او دردرک ارزشها و اصول اخلاقی و استفاده آنها در زندگی روزمره ناشی میشود.

تغییر رفتار به اعتماد موقعی است که فرد به مسئولیت رفتار خود آگاه باشد والدین باید حداکثر کوشش را به منظور کمک به فرزند برای خودشناسی و آشنایی با محدودیت ها و توانایی ها ی خود مبذول دارند . انسان آنگونه می شود که در مورد امکانات و توانایی های ارثی و محیطی خود می خواهد و بر طبق آن خود را می سازد . والدین باید به این امر توجه کنندکه هر فردی این توانایی را دارد که دارای حس مسئولیت باشد یا نباشد . طرز رفتار بیشتر از آنکه به موقعیت ها و شرایط بستگی داشته باشد به تقسیم های خود مربوط می گردد. والدین باید فرزندان را طوری تربیت کنند که آنها در ارزیابی رفتار خود کاملاً واقع بین باشند ، اشتباهات خود را تصحیح کنند و در هنگامی که کار و تصمیمی انجام می دهند خود را تشویق نمایند.

۱۵) روشهای تربیتی غلط والدین :
یکی از مهمترین مسائل در زندگی مامسأله سازگاری است در بسیاری موارد بعلت روشهای تربیتی غلط والدین در نوجوانان عدم توانایی سازگاری با انتظارات نقشی مشاهده می شود نوجوان نمی تواند مطابق توقعاتی که از او دارند عمل کند و نتیجتاً با شکست و ناکامی ها در کانون خانوادگی روبرو می شود .

عوامل موجود در مدرسه :
به راستی ادراک ارزش های معنوی می توانند ذهن را از قلمرو و ارزش های محدود و فشرده منصرف سازد و آدمی را از تنگ نظری رهایی بخشد . رسیدن بدین مرحله قبل از دوره جوانی امکان پذیر نیست . در دوره نوجوانی ارزشها وقتی ادراک می شود که نمونه های انسانی در غالب اشخاص مبهم گردند ولی تخیل جوانی که از پشتیبانی تفکر انتزاعی برخودار است آدمی را از مرحله آموزش رسمی است . با توسعه علایق جوانان درجهت درک ارزشهای انسانی و اجتماعی شرایط لازم برای میل به درجه ادراک ارزشهای معنوی رااز هر جهت فراهم سازد و باید در عین حال که برای ایجاد تخصص به ارائه ارزش های فرهنگی حیاتی می پردازد و از این راه جوان را برای بهره مند شدن از نعم این جهان و شرکت در فعالیت های اجتماعی و اقتصادی آماده می کند از گرایش

بیش از اندازه جوانان به ارزش های مشروط جلوگیری می کند .زیرا چنانچه جوانان معطوف این ارزشها شوند و در راه ادراک ارزشها به همین حد بسنده می کند و تربیت آنان نا تمام می ماند . مربی باید سعی کند که سرمایه های فرهنگی خارج از ارزشهای فعال ابزاری خود برای وجدانی که با آنها شباهت ساختگی دارد و با آنها تماس حاصل می کند ارزش معنوی کسب کند که سرمایه های آن را بعنوان وسیله مورد استفاده قرار می دهد پژواکی ایجاد کند و بدین ترتیب وصول به مرحله ادراک ارزشهای متعالی و انسانی بر اساس همان سرمایه فرهنگی امکان پذیر سازد

۱- تضاد بین نظام ارزشی حاکم در مدرسه و نظام ارزشی حاکم در مدرسه :
اگر بین نظام ارزشی حاکم در خانواده و نظام ارزشی حاکم در مدرسه همگی مشاهده شود فرد در حال رشد دچار تعارض می شود نتیجتاً فرزند خانواده در سن جوانی فرد سازش یافته بوده و با سبک زندگی یعنی با ارزشهای مشخصی وارد دنیای بزرگسالی می شود اگر بین نظام ارزشی حاکم در خانواده و نظام ارزشی حاکم در مدرسه تضاد وجود داشته باشد نتیجتاً فرزند خانواده در سنین نوجوانی دچار تعارض می شود که این امر باعث می شود وی در سنین جوانی انگونه که باید فردی مستقل و مصمم در تصمیم گیری نباشد .

۲- مورد تأیید همسالان نبودن :
نیاز به مورد تأیید همسالان بودن در نوجوانان بسیار شدید است در صورتی که در مدرسه در ارتباط به دانش آموزان صالح بر ورده نشود دانش آموزان مورد نظر در مدرسه خود را منزوی و تنها احساس می کند و مجذوب گروههای ناصالح در مدرسه می شوند و یا دانش آموز منحرفی را به عنوان دوست انتخاب کرده و خود را با او همانند می کند این فرایند همانند سازی باعث می شود در سنین جوانی نا صالح شود و بیشتر بین افراد منحرف احساس ایمنی کند او توانایی حل مشکلات زندگی را ندارد واز قبول مسئولیت گریزان است و نمی تواند انتظارات افراد گروههای صالح را برآورده کند .
۳- رفتارهای ناهنجار در کلاس ومسئله گریز از مدرسه :
باید دانست که برخی از اعمال ناهنجار پیش در آمد بزهکاری بعدی به شمار می آید . ناسازگاریهای شخصیتی ، عقب ماندگی آموزشی ، رفتار ناهنجار در کلاس و گستاخی های فرد ، زمینه را برای بزهکاری بعدی نوجوان فراهم می آورد . گریز از مدرسه ، غیبت های مکرر ، بی علاقگی نوجوان به مدرسه و عقب مانگی آنها باعث بزه های آنی می شود.

۴- فقط پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را مد نظر داشتن :
فقط به پیشرفت تحصیلی دانش آموزان اهمیت دادن باعث می شود در رشد عقلی و اخلاقی و اجتماعی دانش آموزان دچار اختلال شود و باعث می شود جوان مسئولیت های اجتماعی را بر عهده نگیرد و مطابق ارزش های اخلاقی رفتار نکند( عوامل اجتماعی)
ساخت فرهنگی یک جامعه به گونه است که افراد آن جامعه کم و بیش آگاهی از توقعات و انتظاراتی که جامعه از آنها دارد و کسب می کنند . ساخت اجتماعی از ارتباطات و روابط اجتماعی تشکیل شده است این روابط و روابط اجتماعی برای عده ای از نوجوانان و جوانان تسهیلاتی را فراهم می کنند که آنها بتوانند مطابق ارزش ها و هنجارهای اجتماعی نمونه ای ذکر می شود.

۱)فقر :
اطفال بی بضاعت و فقیر از تهیه مایحتاج زندگی و مسائل بهداشتی و رفاه اجتماعی مردم و از تعلیم و تربیت بی نصیب هستند . متأسفانه در خانواده های فقیر امکانات تربیتی آنگونه که انتظار می رود نیست و کودک در حال رشد آموزشهای لازم را نمی تواند ببیند و مصاحبه ها در زندان ها بیانگر آن است که در حد بالایی از زندانیان آنگونه که باید مفاهیم انتزاعی و اخلاقی را درک کنند ، نمی کنند . رفتار و اعمال آنها نیز نمی تواند چیزی جز انعکاس افکار آنها باشد .
۲) بیکاری :
بیکاری مترادف فقر نیست . بسیاری از جوانان از خانواده های متوسط و ثروتمند اجتماع نیز بیکار هستند . جوان نیز وقتی فعالیت و تحریک نداشته باشد ، اکثراً دچار افسردگی و اضطراب شده به آینده امیدوار نیست .درصد بالایی از جوانهایی که در مراکز بازپروری ، معتادین بسر می برند کسانی هستند که مدت طولانی بیکار بوده اند .

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.