مقاله مشروعیت ولایت فقیه از دیدگاه امام خمینی
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
مقاله مشروعیت ولایت فقیه از دیدگاه امام خمینی دارای ۸۰ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله مشروعیت ولایت فقیه از دیدگاه امام خمینی کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله مشروعیت ولایت فقیه از دیدگاه امام خمینی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله مشروعیت ولایت فقیه از دیدگاه امام خمینی :
مشروعیت ولایت فقیه از دیدگاه امام خمینی
منابع:
۱- امام خمینی روحا… ولایت فقیه (حکومت اسلامی) ناشر مؤسسه تنظیم و نشر و نثر آثار امامخمینی چ ۱۱ بهار ۱۳۸۱
۲- کواکبیان، مصطفی مبانی مشروعیت در نظام ولایت فقیه انتشارات مؤسسه چاپ و نشر عروج بهار ۱۳۸۱
۳- لمبتون، آن.کی.اس دولت و حکومت در اسلام ترجمه سیدعباس صالحی، محمدمهدی فقیهی انتشارات عروج پائیز ۱۳۷۴
۴- کدیور، محسن، نظرهای دولت در فقه شیعه، اندیشه مبانی سیاسی در اسلام نشر ی سال ۱۳۷۶
۵- اکبری معلم
علی مشروعیت و مقبولیت ولایت فقیه از دیدگاه امام خمینی مؤسسه آموزش عالی باقرالعلوم اردیبهشت ۱۳۸۳
۶- خمینی روحا… شؤون و اختیارات ولایت فقیه ترجمه مبحث ولایت فقیه از کتاب «البیع» چ ۲ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ ۱۳۷۹
۷- دهشیری محمدرضا درآمدی بر نظریههای سیاسی امامخمینی چ۲ مرکز اسناد انقلاب اسلامی ۱۳۸۰
۸- گونهشناسی بحرانها و راهبردهای مقابله با آنها معاونت سیاسی نمایندگی ولایت فقیه در نیروی بسیج، سال ۱۳۸۲
۹- توحدی علیاصغر قرائت امامخمینی از سیاست؛ ویراستار لیلا مرادی، پژوهشکده امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بهار ۱۳۸۱
۱۰- عالم عبدالرحمن بنیادهای علم سیاست، نشر نی چ ۱۰ ۱۳۸۲
۱۱- مورتامس، آرمانشهر- مترجم نادر افشار نادری، داریوش آشوری انتشارات خوارزمی چ ۲ ۱۳۷۲
۱۲- عنایت حمید، بنیادهای سیاسی در غرب، تهران انتشار زمستان، بهار ۱۳۸۱
۱۳- طاهری، ابوالقاسم. تاریخ اندیشههای سیاسی در غرب چ۵؛ نشر قومس ۱۳۸۲
فهرست مطالب
عنوان صفحه
ماهیت جهانبینی توحیدی در دیدگاه متفکران مسیحی و امامخمینی ۳
دستگاه رهبری در دیدگاه متفکران غرب و امامخمینی ۵
گفتمان رهبری در اسلام، خلافت، سلطنت، امامت ۱۰
طبقهبندی نظریات مختلف در مورد ولایت فقیه ۱۶
سیری در تکوین اندیشههای امام خمینی ۲۰
مشروعیت و مقبولیت و گستره اختیارات و لایت از دیدگاه امام خمینی ۲۲
نتیجهگیری ۴۲
پیشگفتار
ولایت فقیه رکن و پایه اساسی جمهوری اسلامی ایران میباشد که توسط معمار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی تئوریزه و بنیانگذاری شده است آنچنانکه در ۲۷ سال اخیر مقالات، کتب، نشریات مختلف در رد یا تأیید آن بخاطر حساسیت و اهمیت این موضوع در ماندگاری حکومت دینی از دو سمت و سو یکطرف موافقان آن و از طرف دیگر از سوی دشمنان خارجی و مغرضان
داخلی مطرح گردیده است که از حد اندازه و شمارگان فزونی یافته است و پژوهشگر تازه کار را در میان اطلاعات پیچیده و بیشمار سرگردان مینماید. از این رو این مجموعه به تبیین مشروعیت ولایت فقیه از دیدگان امام خمینی (ره) میپردازد و متذکر میشود این تحقیق دور از نواقص و کمبودهای احتمالی که یک محقق تازهکار با آن روبرو است، برکنار نیست.
در آخر از استاد محترم جناب آقای دکتر مهدی ذاکریان و خانم شمسی کاظمی بخاطر یاری و به ثمر رساندن این تحقیق مرا یاری کردهاند تشکر و امتنان قلبی خود را تقدیم مینمایم و توفیق روزافزون آنجنابان را از خداوند متعال خواستارم.
سؤال اصلی: مشروعیت ولایت فقیه از دیدگاه امام خمینی چیست؟
فرضیه سؤال اصلی: مشروعیت در اندیشه سیاسی امام خمینی ب معنی سازوارگی یا هماهنگی موضوع با مبانی و منابع فقهی و شرعی ارتباط دارد از اینرو برای اثبات تئوری ولایت فقیه به متدلوژی فقهی و استنباط و حجت شرعی متوسل جستهاند.
سؤال فرعی۱: چه ارتباطی میان مشروعیت ولایت فقیه با مقبولیت مردم از دیدگاه امام خمینی برقرار است؟
فرضیه سؤال فرعی۱: مقبولیت مردمی از دیدگاه امام خمینی، شرط تحقق مشروعیت است.
سؤال فرعی ۲: چه ارتباطی بین مشروعیت ولایت فقیه با گسترهی اختیارات حکومتی ولایت فقیه در دیدگاه امام خمینی برقرار میباشد؟
فرضیه ۲: مشروعیت و ولایت فقیه از دیدگاه امام خمینی گسترهی اختیارات ولایت فقیه را افزایش میدهد در سوالات فرعی مشروعیت به معنی حقانیت و قانونیت میباشد.
۱- ماهیت جهانبینی توحیدی اسلام:
در ابتدا قبل از اینکه به موضع مشروعیت ولایت فقیه از دیدگاه امام خیمنی (س) بپردازیم باید ماهیت جهانبینی توحیدی را در مکتب اسلام و ضرورت وجود حکومت و دستگاه رهبری را از منظر و دیدگاه امام خیمنی در مورد بررسی و کنکاش قرار دهیم:
در جهانبینی توحیدی اسلام برخلاف جهانبینی توحیدی مسیحیت آنچنانکه متفکران و روحانیون مسیحی عصر روشنگری درابتدا به آن تصریح کردهاند خدایی که قائم به ذات نیست و استقلال و هویت مستقل از خود ندارد و بصورت موجودی مختار و صاحب ارادهی بالاتر و مستقل از موجودات
دیگر مورد پرستش قرار نمیگیرد بلکه در کنار موجودات و اسطورههای دیگر مورد پرستش قرار میگیرد و بصورت مستقل و زاویهدار نمیتواند در تغییر جهان هستی مؤثر باشد چنانکه توماس مور در آرمانشر خود میگوید:
اهل یوتوپیا به ادیان مختلف معتقدند برخی از مردم اجرام سماوی را میپرستند اما از تحمیل دین خود، بر دیگران ابا دارند. اما برخلاف این دیدگاه، دیدگاه متفکران و روحانیان اسلامی، خدا قائم بذات و موجودی مستقل و صاحب اراده و ذیشعور و مؤثر در تغییر جهان هستی میباشد،
موجودی که مافوق موجودات دیگر و خالق و آفریننده آنان است تنها اوست قابل پرستش است و پرستش غیر او، باطل و شرک است لذا حضرت امام خمینی میفرمایند : اعتقادات ما… اصل توحید است، مطابق این اصل ما معتقدیم که خالق در آفریننده جهان و همه عوالم وجود و انسان تنها ذات مقدس خدای تعالی است که از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است.
و در جایی دیگر میفرمایند:
در تمام جهان هستی و دار تحقق، فاعل مستقلی بجز خدای تعالی نیست، و دیگر موجودات همانگونه در اصل وجود مستقل نیستند، بلکه ربط محضاند و وجودشان عین فقر و تعلق است، و ربط و احتیاج صرفاند، صفات و آثار و افعالشان نیز مستقل نیست.
حضرت امام خمینی برخلاف نظریهی توماس مور فیلسوفان را به تنهایی از درک حقیقت ناتوان میداند و اعتقاد دارد فیلسوف نمیتواند اثرگذار باشد مگر آنکه با خلق و خوی حکومتگران فلسفه درآمیزد و برخلاف افلاطون که اعتقاد داشت که فیلسوفان تنها قادر به درک حقایق ازلی کائنات
میباشند. حضرت امام خمینی، انبیاء را تها قادر به شناخت و درک عوالم هستی میداند، چنانکه میفرمایند: تمام مشکلاتی که ما داریم برای این است که ما محجوبیم از اینکه واقعیت را آنطور که تنظیم شده است مشاهده کنیم آنچه که انبیا برای آن، مبعوث شده بودند وتمام کارهای دیگر مقدمه اوست، بسط توحید و شناخت مردم از عالم است، که چه طوراست، ارائه عالم به آن طوری که ما ادراک میکنیم لذا در پارادیم اندیشه سیاسی امام خمینی همه مفاهیم و نشانهها و علوم در همنشینی و هماهنگی با توحید هویت و معنا مییابد و مقصد انبیا نیز، «توحید کلمه» و «توحید عقیده» در اندیشه و گفتمان سیاسی امام خمینی کار ویژه مهم خود را مییابد.
از اینرو ولایت و حاکمیت خدا در گفتمان سیاسی شیعه بعنوان مقصد و راهبرد دین محسوب میشود و در حرکتهای امامخمینی کار ویژه خود را در تئوریزه کردن دستگاه رهبری اسلام تحت عنوان «تئوری ولایت فقیه» برای اجرای مقررات و احکام دینی در پارادیم نظام سیاسی حکومت اسلامی شکل میدهد و نهادینه میکند.
۲- دستگاه رهبری در دیدگاه متفکران غرب و امامخمینی
شاید یکی از سوالات مهمی که در طی تاریخ حیات بشر، با آن برخورده است، این بوده است حکومت مطلوب برای پاسخگویی به نیازهای فراوان بشری در طول حیات خود چیست؟ و چه کسی یا چه کسانی و یا به عبارت بهتر چه کسی و یا چه گروهی میتوانند آرزوی دیرین بشر را برای رساندن او به سعادت و خوشبختی و آزادی و عدالت و صلح برآروده نمایند؟
برای پاسخگویی به این سوالات، فرزانگان و حکیمان و مصلحان اجتماعی بشر، پاسخهای متناقض و مقابل هم دادهاند. سقراط از اولین اندیشمندان مغرب زمین بود که خواست با پاسخهای ابتدایی ولی در خور توجه به این سوالات پاسخ گوید. از نظر او بدترین نوع حکومت دمکراسی میباشد که عوام بر آن که تابع هوی و هوس اشخاص میباشند بر آن تسلط دارند و به نوعی به حکومت قانون که در آن قانون حاکم و محور میباشد اعتقاد داشت وی همچنین بر این باور بود که، همانطوریکه:
برای تعمیر کفش کهنه به کفاشی مراجعه میکنیم برای اداره حکومت و مملکتداری باید آنرا به دقیقترین و با هوشترین افراد که در فن مملکتداری سررشته داشته باشد؛ بسپاریم تا جامعه به سعادت و نیکبختی ناقل گردد. افلاطون شاگر سقراط، حکومت آرمانی خود را استقرار «مدینه فاضله» مینامد که در آن مالکیت خصوصی که نشانهای از ظلم و جور میباشد؛ ملغی و به جای آن یک «جامعه اشتراکی» استقرار مییابد و برای تحقق آن فیلسوفان باید در چنین جامعهای شهریار شوند:
ارسطو شاگرد افلاطون بر این باور بود که بهترین نوع حکومت؛ حکومت طبقه متوسط میباشد از نظر ارسطو قانون، حاکم و شرط وجود کشور و دولت به شمار میآید و زمامدار سیاسی باید از قانون اطاعت نماید و رضایت و آزادی افراد جامعه را رعایت نماید. در حقیقت از نظر ارسطو رهبری و حکومت به دو قسم کلی تقسیم میشود، یکی رهبریهای که معطوف به مصالح عمومیاند و دیگری رهبریهای که بروای خبر و صلاح عموم را دارند.
آگوستین قدیس نظریه دو شهر را مطرح میکند که حکومت آرمانی از نظر او در آسمان تشکیل میشود که کلیسا، مظهر و نمایندهی جامعه آسمانی در زمین هست که آدمیزادگان را برای پاک شدن و پذیرفتهشدگان در آن که مکان مؤمنان و پاکان هست، آماده نماید . از سوی دیگر دولت نمایندهی جامعه زمینی، که مکان و محل گناهکاران میباشد؛ در بر میگیرد. بعبارت دیگر ازنظر اوگوشین دولت در کلیسا مستهلک میشود و قدرت مدنی سلاح کلیسا میشود و قانونگذار و فرمانروا، فرزندان کلیسا میشوند
. تا بوسیله آنان و با تخت نظر کلیسا، حکومت آرمانی در جامعه آسمانی بوجود آید.
از نظر توماس مور، حکومت آرمانی زمانی است که جامعه اشتراکی که در آن از مالکیت خصوصی خبری نباشد، بوجدو آید و شهریار عادل حاکمیت چنین جامعهای را در اختیار بگیرد. از نظر بدن بهترین نوع حکومت، حکومت سلطنتی است که با طبع و فطرت بشر سازگار است که فرمانروای آن یک تن، میباشد چنانکه آسمان بیش از یک خورشید نیست و بر جهان جز یک خدا فرمان نمیراند. از نظر توماس هابز، که به ذات انسان بدبین میباشد و از نظر او انسانها غالباً خودخواه و درندهخو میباشند برای کنترل آنها و رساندن انسان به مقصد خوشبختی و رفاه تئوری حکومت مطلقه یا حکومت اسبتدادی را تئوریزه و طرح مینماید.
جان لاک پدر جامعه مدنی نظریهی حکومت مدنی مبتنی برقرار داد اجتماعی که در آن حاکمان بر حسب رضایت مردم، به مقام حکمرانی میرسند، بیان مینماید.
کارل مارکس، گذار از مراحل مختلف حیات بشری را به ادوار مختلف تقسیم مینماید. از نظر کارل مارکس ادوار مختلف حیات بشری عبارتند از مراحل بردهبرداری، فئودالیزم، سرمایهداری، کمونیسم، سوسیالیسم که بشر در طی حیات خود، مجبور به گذران این مراحل است. گذار از مرحله کمونیسم به سوسیالیسم آرمان کارل مارکس میباشد که در آن جامعه بیحکومت که در آن زور و اجبار نیست، ایجاد میشود.
اما در گفتمان ادیان الهی و از پایانه پارادایم توحید ، پروردگار هستیبخش نظام هستی را هدفمند آفرید برای آنکه انسان به اهداف متعالی الهی نائل شود افزون بر قوه عاقله و نبی باطنی، راهنمایان را نیز برای هدایت انسانها برگزیده است تا آنان را کمکم به حقایق آفرینش هستی راهنمایی کنند دراین مسیر سعی و تلاش انبیاء، بدنبال ایجاد تغییر در نظامهای سیاسی
غیرتوحیدی، که رقیت و اسارت بندگان خدا را در پرستش خرافات و موهومات و سنگ و چوب را به جای پرستش خدا، غایت و هدف نهایی خود میپنداشتند، به یک نظام سیاسی مطلوب الهی، سپری شد و در این راه مرارتها و سختیهای زیادی را از سوی رهبران غیرالهی و پیروان و یاران آنان متحمل شدند تا نظام سیاسی و اجتماعی توحیدی مورد نظر مبدأ و هستی را بر روی زمین ایجاد
کنند. کتب ادیان آسمانی بخصوص کتاب بینظیر و دست نخورده و آخرین معجزه خاتم پیامبران قرآن کریم، در آیات متعدد قصص انبیای الهی را که با طاغوتیان زمان، علاوه بر انذار و تبشیر، برای پراکندن پیروان و یاران آنان، صورت میدادند، به مبارزه و پیکار سیاسی با مظاهر و نمادین و سمبلهایی که موجب اقتدار و نفوذ آنان در اجتماعات بشری میشد، اقدام میکردند؛ سخن میراند در این میان مبارزات سیاسی انبیاء اوالعزم و صاحب شریعت نوح (ع)، ابراهیم (ع)، موسی (ع)، عیسی (ع) و محمد (ص) بر ضد نمرودها، فرعونها، هیرودها، ابوسفیانها و ابوجهلها، از
برجستیگیهای ویژه برخوردار است. اگر چه ۴ نفر از انبیاء عظام نیز، همانند انبیای الهی دیگر، در ایجاد و تأسس نظام سیاسی مطلوب توحید، ناکام ماندند. ولی در این میان، حضرت محمد (ص) به ایجاد نظام سیاسی مطلوب توحیدی در مدینه در قالب حکومت اسلامی به دستور خداوند تبارک و تعالی موفق شد، اقدام نماید که در مدت ۱۰ سال از ورود پیامبر رحمت (ص) به مدینه تا رحلتش، به فرمان الهی اقدام به فرمانروایی در محدودهی مدینه نمود. در این مدت ده سال پیامبر اسلام
(ص) در ۸۰ غزوه جنگی مستقیماً شرکت کرد و به تنظیم قواعد جنگی، مانند آرایش سپاهیان و تشکیل تیمهای اطلاعاتی برای آگاه شدن از وضعیت دشمن، دستوراتی برای چگونگی رفتار با اسرای جنگی، کودکان و زنان دشمن، اقدام میکند و همچنین به پیمان بستن با اقلیتهای دینی اطراف مدینه، در سال اول هجرت اقدام میکند و از همان مرکز حکومت خود، به فرستادن سفیر و قاصد به دربار روم و ایران اقدام میکند و به گرفتن جزیه، حراج و خمس و زکات و تادیب گروههای
متجاسر و ناقض فرامین الهی اقدام نمود. در حقیقت پیامبر در این مدت در محدودهی مدینه یک دوره از عمل سیاسی و طرز حکومت داری را با سیره و روش خود، متمایز از حکومتهای دیگر برای جانشینان خود، و نسلهای بعدی مسلمین به ودیعه و امانت نهاد. بعد از رحلت پیامبر (ص)، اصلیترین چالش میان مسلمین در دو بخش تئوری و عملی رهبری سیاسی و مسأله جانشینی ایشان برای اداره حکومت اسلامی بوجود آمد و همین این امر موجب ظهور و شکلگیری گفتمانهای متمایز مانند گفتمان خلافت، گفتمان امامت، گفتمان سلطنت را فراهم ساخت است که به آنها میپردازیم:
۱- گفتمان خلافت
از نخستین روز رحلت پیامبر اسلام (ص) اولین آرائ و رفتار گفتمان خلافت پدید آمد. در حالی که عدهای از اصحاب و یاران پیامبر (ص) اعتقاد داشته که پیامبر خدا علیبنابیطالب را به امر خداوند و در اجتماعی عمومی در منطقه غدیر به عنوان رهبر دینی و سیاسی بعد از خود معرفی کرده است، جمعی دیگر از آنان پس از آگاهی از خبر رحلت رسول خدا (ص)، در سقیفه بنی ساعده
گردهم آمدند و به انتخاب رهبری اسلامی اقدام کردند. و قرنها گفتمان آنان غالب بر اکثریت افکار مسلمین گشت. و در طول خلفای راشدین، امویان، عباسیان و عثمانیان تا پایان عمر حاکمیت خلافت در ۱۹۲۴، تئوریها، رفتارها، مفاهیم و حرکتهای متنوع در درون گفتمان خلافت ظهور کرده تئوریهای مانند: نظریههای اجماع، استخلاف، شوراء، استیلا، اهل حل و عقد، ولایتعهدی، دو امام، شق عصای مسلیمن و همچنین مفاهیمی همانند بیعت، مصلحت، خلافت، اجماع، استصلاح،
عدالت و … معماران گفتنمان خلافت مانند ابنمقفع، ابوالحسن مارودی، امام محمد غزالی، ابن جماعه، ابن تیمیه و … تدوین کردهاند.
و بر افواه و زبانها جاری کردهاند. ازمهمترین رفتارهای که در گفتمان خلافت آشکار شده است عبارتند از:
بسط قلمرو خلافت، سرکوب نهفتها و خرده گفتمانها، رقابت سیاسی و تحول ورزی گفتمانی، جابهجایی قدرت به صورت سلسلهای، تجزیهطلبی و ظهور خلافتهای مستقل (در قرطبه و قاهره) ایجاد تمدن اسلامی، تعامل با گفتامانهای بدیل و غلبه گفتمان ناسیونالیسم بر گفتمان خلافت نام برد.
براساس گفتمان خلافت، کسی میتواند رهبری امت را به عهده گیرد که: قریش، بالغ، عاقل، آزاد، مرد، شجاع، عادل، عالم در حد اجتهاد و سالم باشد.
وظیفه خلیفه و پیشوای مسلمین در این دیدگاه عبارتند از: حفظ دین، صدور احکام، اجرای حدود، حمایت و حفظ بیضه اسلام در داخل، پاسداری از مرزها، جهاد با دشمنان اسلام، دریافت فی و صدقات توزیع بیتالمال، توجه به نصیحت ناصحان، رسیدگی به کارها و مراقبت در انجام آنها.
۲- گفتمان سلطنت
پیشنه گفتمان سلطنت و نظریه فروغ یزدان و فره ایزدی به قبل از اسلام برمیگردد. اما در اسلام با انتقال حکومت به عثمان، گفتمان چرخاندن قدرت بصورت موروثی در خاندان بنی امیه، توسط ابوسفیان درمسجد النبی، مطرح گردید. اگر چه این گفتمان به دلایل محیطی آن دوران، از قبیل حاکم بودن گفتمان نسبی دینی در جامعه اسلامی آنروز، مجال خودنمایی و بروز را نیافت، اما با
انتقال کامل قدرت از طریق نوعی اجماع در قضیه حکمیت به معاویهبنابوسفیان، این گفتمان باز تولید مییابد و در شکل موروثی آن در جامعه اسلامی آنروز، به منصه ظهور رسید. سرتاسر این دوره تا سقوط امویان در سال ۹۲ هـ .ق گفتمان سلطنت بر مدار آداب و رسوم اعراب جاهلی قبل از اسلام و تبار گرایی محض بر پایه خون و نسب و نژاد، استوار شد. یزید در دوران حکومت خود بعد از شهادت سیدالشهدا (ص) و در حضور اسرای آل نبی (ص) و نمایندگان خارجی کشورها، چنین زیبا این دوران را به تصویر میکشد:
ای کاش اجداد و پدران من کشته شده در جنگ بدر امروز در کنار من بودند و میگفتند ای یزید دستت شل مباد، که انتقام ما را از کشتگان ما در جنگ بدر گرفتید، بخدا قسم نه وحی هست و نه پیامبری و نه معادی، آنکه بنیهاشم با ما پیکار میکردند برای رسیدن به سلطنت بود، ما اینک آنرا از دستان بنیهاشم ربودیم و خود صاحب اختیار آن شدیم.
و این گفتمان در دوره خلفای عباسی با پیدایش قدرتها و دولتهای محلی مستقل و نیمه مستقل، جستار و تکاپویی برای ارتباط دادن آن با باورهای اسلامی، بصورت گسترده تداوم یافت. شاخصترین فرد گفتمان سلطنت خواجه نظامالملک میباشد که آراء و نظریات وی در کتاب سیاستنامه ایشان، متصور است. اندیشه ایشان بر شالوده اندیشه ایرانشهری شاهی آرمانی استوار بود که براساس
آن، شاه برخلاف خلیفه برگزیده خدا و دارندهی فره شاهی است.
با آشکار شدن بحران مشروعیت و ناکارآیی گفتمان خلافت، ناتوانی آن در حفظ انسجام رهبری امت اسلامی آشکار شد و فرصتی فراهم شد که تا در سرزمین ایران، گفتمان سلطنت در قالب
سلسله صفوی باز تولید و باز تعریف شود و با جامه شیعی به مثابه بدیل و رقیب گفتمان خلافت، عرض اندام نماید. در نیتجه نظریه شاه سایه خدا گسترش یافت و فرمان شاه مطاع شناخته شد تا زمان سلطنت قاجار در ایران رویکرد گفتمان سلطنت؛ رویکرد مسلط بود اما با پیروزی نهضت مشروطیت در ایران و پیدایش قرائت تقلیلگرایانه از سلطنت، گفتمان سلطنت، در حیطه قانون اساسی محصور گردید و به زغم نظریه ایرانشهری، که شاه فروغ یزدان و برگزیده خداوند در زمین بود، براساس اصل سی و پنجم قانون اساسی، سلطنت ودیعه و موهبت الهی است که ملت به شخص پادشاه محول میکنند.
گفتمان سلطنت با قرائتهای متفاوتی چون سلطنت مطلقه، سلطنت مشروطه در کشورهای شیعه و سنی جانشین گفتمان خلافت شده است، مفاهیم کلیدی گفتمان سلطنت عبارتند از: سلطنت مطلقه، استبداد، فرمان، ولایتعهدی، نایبالسلطنه قبل از اینکه به گفتمان امامت بپردازیم و به مثابه گفتمان مسلط در اندیشه امام خمینی که منجر به تدوین و تبیین تئوری ولایت فقیه در اندیشه آن حضرت بپردازیم که از دیدگاه ایشان، مشروعیت ولایت فقیه مبتنی بر گفتمان امامت و ضرورت ایجاد حکومت اسلامی برای اجرای قوانینی شرع انور میباشد، ابتدا توضیحاتی مختصر در مورد مشروعیت که در علوم سیاسی، امروزه به گفتمان مسلط برای رضایتمندی یا عدم رضایتمندی از یک نظام سیاسی در میان جوامع امروزی طرح میگردد، آورده میشود: مشروعیت در زباناز Leg یا Lex به معنای قانون (Low) گرفته شده است. و با واژههایی نظیر Legal به معنای قانونی و Legislation به معنای وضع قانون یا تفنین و Legitimate به معنای مشروع، همخانواده است. البته به معنای مشورع (Legitmate) یا قانون برای امری را اعلام کردن، به گونه دیگری هم در لغت استعمال شده است که به مفهوم «بچهای را حلالزاده معرفی کردن» است. این اصطلاح ابتدا در حقوق روم مطرح شد و بعدها فرانسویان از آن استفاده کردند و هنگامی که نورمانها انگلستان را تصرف کردند، این واژه وارد فرهنگ اصطلاحات حقوقی انگلستان شد. از آنجایی که لازم بود در رژیمهای سلطنتی قدرت به وارث حقیقی پادشاه منتقل شود. لذا مسأله پاکزادی و حلالزادگی نقش مهمی در مقبولیت یا مشروعیت پادشاه بعدی ایفا میکرد.
اما مشروعیت در گفتمان محققان علوم سیاسی از ویژگیهای اقتدار به شمار میآید از اینرو که به عقیده دال، الف بر ب فرمان میدهد و ب فکر میکند که الف کاملاً حق فرمان دادن دارد و او کاملاً مکلف به اطاعت از اوست.
این نوع رابطه را اغلب مشروع می دانند و قدرت مشروع را اغلب اقتدار مینامند . در عصر حاضر ماکس وبر مفهوم مشروعیت را برای اولین بار به صورت مفهومی عام، بیان کرده به عقیده او، مشروعیت بر «باور» مبتنی است و ازمردم اطاعت میطلبد از این رو قدرت وقتی مؤثر است که
مشروع باشد. در حکومتهای دمکراتیک، مشروعیت اهمیت فوقالعاده دارد زیرا در دمکراسی، بر رضایت مردم تکیه زیادی شده است و برخلاف میل و ارادهی آنها نمیتوان مشروعیت را تحمیل نمود. در صورت فقدان مشروعیت، حکومت اعتماد عمومی را از دست میدهد و سرانجام فرو میافتد. با نبود مشروعیت قدرت به صورت زور محقق مییابد به باور استرنبرگر، مشروعیت بنیان قدرت حکومت است که، از یک سو، حق فرمانروایی را به حکومت میدهد و از سوی دیگر،
حکومتشوندگان را از چنین حقی برخوردار مینماید لیپست، مشروعیت متضمن توانایی نظام به ایجاد و حفظ این باور است که نهادهای سیاسی موجود مناسبترین این نهاد برای جامعه است.
ژانبیندال مشروعیت را براساس پذیرش طبیعی و بدون تردید مردم از سازمانی که به آن متعلق میباشند قرار میدهد.
ج. ک. رابرت معتقد است:
در یک عبارت کلی مشروعیت به معنی توانایی ایجاد و حفظ این باور که نظام سیاسی موجود برای جامعه مناسب است تودهها باید بدون اجبار از آن اطاعت کنند و تقدس آنرا بپذیرند و آنرا شایسته احترام و حرمت بدانند، میباشد بطور کلی جامعهشناسی سیاسی سه منبع مشروعیت را از دیدگاه مارکس و بر چنین بیان مینماید:
۱- مشروعیت سنتی: مشروعیتی که بر پایه سنتهای کهن استوار است و اطاعت از رهبرانی را برمیتابد که طبق این سنن اعمال اقتدار نمایند.
۲- مشروعیت کراماتی یا کاریزماتیک: مشروعیتی که بر پایه هواخواهی از تقدس ویژه و استثنایی یا خصوصیت قابل ستایش یک شخص استوار میباشد.
۳- مشروعیت قانونی: مشروعیتی که بر پایه قدرت قانونی که از طریق قانون بدست آمده است، استوار میباشد. در اینجا باید اذعان داشت این سه نوع تقسیمبندی کارل مارکس هیچکدام با طرح موضوع مشروعیت ولایت فقیه مبتنی بر آراء و ادله دینی میباشد، سنخیت ندارد اگر چه گاه نوعی قرینه به صحت از نظر تشابه موردی را با معنا و مفهوم منابع دینی را به ذهن خطور مینماید، بیان میکند، لذا ۳ نقیصه اصلی بر دیدگاه مارکس وبر استوار میباشد:
۱- شاید هیچ جامعهای نیافت که به طور کامل یکی از این موارد در ساختار آن جامعه شکل بگیرد و نهادینه شود. چنانکه مارکس وبر خود بر این نکته در کتاب اقتصاد و جامعه، اعتراف میکند : «هیچیک از ۳ نوع نکات انتزاعی گفته شده» به طور واقعاً «خالص» وجود ندارد. لکن این امر نباید مانع از تثبیت مفاهیم، لااقل به شکل خالص (انتزاعی) در موضوع بحث و موارد مشابه آن گردد.
۳- مشروعیت مذکور در تقسیمبندی و بر با موجودیت گروهها و نظامهای سیاسی که پایههای مشروعیت خود را غیر از مبانی یاد شده؛ در دیدگاه مارکس وبر قرار میددهند از قبیل، پاکی خون و نژاد خالص مانند هیتلر و یا براساس روابط و نیروهای تولیدی و یا همبستگیهای ملی ملهم از ایدئولوژی ناسیونالیسم در تناقض و تعارض آشکار قرار میگیرد.
لذا در مورد گفتمان امامت با توجه به موارد بالا، توضیحاتی که هر چند مختصر در اینجا میآوریم.
براساس قرائت شیعه از اسلام گفتمان امامت از صدر اسلام و زمان پیامبر (ص) پیدایش یافته است. پیامبر (ص) گروهی از اصحاب خود را که گرد حضرت علی (ع)، جمع شده و خود را پیرو و تابع او مینامیدند؛ شیعه علی (ع) نامید و بشارت بهشت را بر آنان مژده داد. لذا شیعه بعنوان مذهب راستین در کنار مذاهب دیگر اسلامی، بعد از رحلت پیامبر (ص) مورد توجه مسلمین صدر
اسلام گردید و به بالندگی و پیشرفت خود؛ در ابعاد مختلف ادامه داد. گفتمان شیعه که بر پایه امامت استوار هست؛ بیان میکند همانگونه که عدل و لطف الهی در حق بندگان ایجاب میکرد که خداوند پیامبرانی را از جنس بشر، برای هدایت و ارشاد مردم در راستای قرب به او؛ مبعوث نماید و آخرین انبیاء، حضرت محمد مصطفی (ص)، برای آن برانگیخت که علاوه بر دارا بودن مقام نبی، منصب امامت را برای اداره جامعه در مسیر شریعت در اختیار داشت. بعد از خاتمالرسل نیز، عدل و لطف الهی نیز، در حق بندگانی ایجاب میکند که مسأله امامت بلاتکلیف نماند و همان ملاحظات
عقلانی که در ارسال رسل و خاتم آنان، قابل توجیه بود، در غیاب آنان نیز، رهبران معصومی را برای سرپرستی با ولایت پیروان ایشان تعیین شود. افزون بر این، نتیجه قهری قبول تعالیم حضرت محمد (ص)، همان تعهد در عمل به آنهاست. فقط علم صحیح و سالم به معانی حقیقی قرآن و احادیث نبوی میتوانست جامعه جوان اسلامی را در این راستا پیش برد. این علم را خواص و نزدیکان پیامبر
(ص) به ویژه علی (ع) و یازده فرزند وی داشتند و در زمان غیبت امام معصوم (ص)، تداوم امامت به عهده فقهای جامعالشرایط است.
۱- رویکرد اول مربوط به دیدگاه غالبی است که برخی از علمای شیعه از زمان غیبت حضرت حجهبنالحسنالعسگری (ع) آغاز شده و تاکنون استمرار یافته است. براساس این تفکر که دین و سیاست کاملاً دو مقوله متمایز از یکدیگرند وشیعیان از جانب امام معصوم (ع) مجاز برای دخالت در امور سیاسی نیستند این تفکر، محدودهی حوزه علم فقه را در احکام عملیه اسلام و اصطلاحاً
حقوق خصوصی حفظ مینماید و در نتیجه دایره دخالت دین را فراتر از این نمیداند بنابراین با استناد به این رویکرد، ایجاد حکومت اسلامی در امور سیاسی و دخالت در هنگام غیبت امام معصوم (ع) جایز نیست.
۲- رویکرد دوم مربوط به دیدگاهی است که براساس آن، دایره دین از محدوده حقوق خصوصی یا محدوده ارتباط حوزه علم فقه با احکام عملیه اسام فراتر رفته، حوزه وسیعی را از حیات بشری را نسبت به رویکرد اول، دربر میگیرد. از اینرو بر پایه این تفکر که از قرن پنجم هجری به بعد رایج شده، ایجاد حکومت اسلامی و زعامت سیاسی، اجتماعی را بر مسلمین توسط فقیه یا فقهای عادل را با توجه به شواهد عقلی و نقلی قابل استنباط میداند. از اینرو بر پایه رویکرد دوم، دخالت دین در سیاست امری مباح و جایز بوده و ولایت علمای دین بر مسلمین مورد پذیرش قرار میگیرد.
از اینرو بر پایه این تفکر که اصل بنیادین تئوری ولایت فقیه را با رویکرد سنتی تفکر شیعه، همه حکومتها در غیبت معصوم (ع) غیرمشروع میباشند، بنیان میگذارد.
نظریه ولایت مطلقه فقیه ابتدا برای اولین بار در قرن پنجم توسط فقیه اصولی «شیخ مفید» مطرح شد. در قرن ششم «ابن ادریس حلی» و سپس «محقق ثانی» (محقق کرکی) در قرن دهم و زمان صفوی، این نظریه را در کتابهای فقهی خود مطرح کردهاند. بر پایه نظریات این فقها، علمای دینی، بخشی از اموری که در زمان حضور امام معصوم (ع) بر عهده اموری بود از قبیل قضاو امور وقفی و طرق پرداخت خمس و زکات و حراج، در اختیار فقها قرار میگیرد. اگر چه در دوره صفویه نهاد مذهب تشیع به همکاری با پادشاهان صفوی از روی واقعبینی رو آورد و در اجرای احکام دینی و اموری که معتقد بود، در عصر غیبت امام معصوم (ع) انجام دادن آن امور که شیعیان مکلف به
انجام دادن آن میباشند، در اختیار فقها میباشد، به نیروی دولتی تکیه کرد ولی فقهای این دوره از درجه از استقلال و موقعیت بالاتر در انجام دادن امور خود، برخوردار بودند و این امر در قرن یازدهم (۱۷م) افزایش یافت.
که حتی قویترین حاکمان مجبور به احترام و تبعیت از آنان بودهاند شیخالاسلام حسین حیشی کرکی عاملی، نفوذ زیادی بر شاه طهماسب داشت و شاه سلطان حسین صفوی، آخرین پادشاه صفوی تحت سیطره علامه محمد باقر مجلسی بود. در قرن سیزدهم نیز نفوذ و اقتدار روحانیت تداوم پیدا کرد و تئوری ولایت فقیه در کدام «محمدحسن نجفی» صاحب «جواهرالکلام» و بصورت مبسوط در کدام مرحوم آیتالله احمد نراقی (ره) در عوائد الایام، مورد مداقه قرار گرفت فحوای کلام حضرت آیهالله احمد نراقی (ره) در دو چیز کلی در زمینه ولایت فقیه نهفته است:
۱- اختیار فقها در تمام اموری که پیامبر (ص) و ائمه هدی از طرف خدا، صاحب اختیار بوده و ولایت بر آن داشتهاند به جز مواردی که بینه شرعی بر فقدان این اختیارات ارائه شود میباشند.
۲- اختیار فقها مربوط به تمام امور دنیوی و اخروی بندگان خدا میباشد و باید به انجام دادن آنها، اقدام شود؛ اختیارات فقیه یا فقها عبارتند از جمله: افتاء، اجرای حدود الهی، حفظ اموال یتیمان و مجانین و غائبین، تصرف در اموال امام معصوم (ع) و غیره با استناد به آیات قرآنی و روایات و استناد به ادله فقهی
ولی گفتمان امامت که در تئوری ولایت فقیه توسط حضرت امام خمینی (ره) بصورت مبسوطتر بعد از مرحوم آیتالله نراقی (ره) ارائه شد. که قبل از اینکه مسأله ولایت فقیه از دیدگاه امامخمینی و مشروعیت آن اشاره شود.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.