مقاله روانشناسی سیاسی


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله روانشناسی سیاسی دارای ۳۴ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله روانشناسی سیاسی  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله روانشناسی سیاسی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله روانشناسی سیاسی :

روانشناسی سیاسی
«برتراند آرترویلیم راسل»

منابع :
– اندیشه سیاسی در غرب (طاهری)
– تاریخ فلسفه سیاسی غرب (عبدالرحمن عالم)
– گفتارهای فلسفی (راسل)
– نقد علامه جعفری (راسل) (Googell Search)
– http: //www. bashgah . net /modules . php
Name = News and file = article andsid = 7501

مقدمه
راسل از لحاظ نظریه فلسفی پیرویک مکتب نبود، از نظر سیاسی هم هر چند وقت یکبار مسلک خود را تغییر می داد، در زندگی نامه راسل شاهد شکست های عشقی وی در زندگی زناشویی هستیم، دز انتخاب همسر فرد موفقی نبوده و ازدواج های متعددی انجام داده ولی از موفق ترین فلاسفه جهان بود و از لحاظ ریاضی استعداد چشمگیری داشت.

سئوالی که ذهن مرا در مورد این فیلسوف یا اندیشمند به خود جلب می‌کند این است که:
چرا این فرد سیاسی از لحاظ سیاسی ثبات ندارد؟
چرا در صحبت های وی به وضوح می توان جملات ضد ونقیض یکدیگر را مثل صلح و جنگ، عشق و نفرت و ; را بیابیم؟

برای پاسخ به پرسش های خود این مفهوم ها را تولید کردم و به رابطه برقرار کردن بین این مفاهیم پرداختم‌:
راسل علاقه خاص به علم ریاضیات داشت طوریکه یادگیری ریاضیات برای او به قدری لذت بخش بود که آن را معادل شادی و نشاط که از اولین عشق خود بدست آورده بود می دانست.

معمولاً شخصی که ریاضی وار به زندگی می نگرد فردی منطقی می باشد و افکار وی بر اساس اصول و منطق خاص پیش می رود اما من حقیقتاً در مورد راسل با توجه به اینکه نام بزرگترین فیلسوف را می توان به او داد ثبات را ندیدم.

راسل در مقطعی موردی را بیان می کرد و به آن معتقد بود اما به زودی صحبت خود را تغییر می داد و عکس آن را حرف را عنوان می کرد. در مورد ازدواج های او هم می توان این مسئله را دید خیلی احساسی و عاشقانه پیش می رفت بعد از مدتی ابراز بی علاقگی رابیان می نمود.

زندگی راسل را مطالعه کردم تا شخصیت وی را به ظاهر منطقی، تجربی، علمی و فلسفی است با عملکردهای او در زندگی شخصی و سیاسی مربوط سازم.

زندگی راسل:
«براتراند آرترویلیم راسل» سومین لرد خاندان راسل در سال ۱۸۷۲ به دنیا آمد. پدرش وایکنت امبرلی پسر ارشد لرد جان راسل سیاستمدار معروف انگلیسی بود که دوبار نخست وزیر گردید و از افرادی بود که برای آزادی ایرلند و یهود جنگید.

راسل هنوز خرد سال بود که پدر و مادر را از دست داد و در نتیجه، تربیت او را جد پدری او بعهد گرفت. پس از او هم، سرپرستی او به مادر بزرگش واگذار شد. مادر بزرگ راسل طبق آن چیزی که راسل در شرح احوال خویش معرفی می‌کند زنی با اراده و با مناعت طبع بود. او پیوسته می کوشید نوه هایش به بهترین صورت تربیت شوند لذا سخت گیر بود و نمی گذاشت بچه ها به اصطلاح نازک نارنجی بار بیایند.

سخت گیری های جسمانی او موجب حفظ سلامتی جسمی بچه ها شد ولی تعالیم مذهبی که او به زور در بچه ها تزریق می کرد، بعداً عکس العمل شدیدی را به وجود آورد و راسل را بی دین از کار در آورد. راسل در تمام دوره طفولیت تنها و منزوی بود و از اینکه کسی را نداشت تا با او صحبت کند ملول و افسرده بود. تنها همدم او طبیعت، کتاب ها و بعدها ریاضیات بود که او را از رنج تنهایی کامل خلاصی داد.

علت اصلی تنهایی راسل را می توان در این دید که وی هم پدر و هم مادر خود را در طفولیت از دست داده بود و برادرش هم چندین سال بزرگتر از او بود.

بدتر از همه این بود که وی در یک خانواده اشرافی زندگی می کرد و از خصوصیات این نوع خانواده ها آن است که اطفال را در محیطی در بسته پرورش
می هند تا بچه ها با همه کس معاشرت نکنند.

راسل تنها چند سال به کودکستان رفت و در آن دوران از نظر او با شعف و مسرت می باشد بعد از آن در منزل در اختیار معلم سرخانه سپرده شد تا به طریق اشرافی مقدمات را تحصیل کند. زمانیکه خاطرات راسل را مطالعه می کردم این خط از نظرم بسیار جالب بود و به طور خلاصه به ذکر آن ها می پردازیم:
اولین درسی که در طفولیت مورد توجه راسل قرار گرفت ریاضیات بود ولی در آغاز یاد گرفتن ریاضیات کار ساده ای نبود چنانکه جدول ضرب را با زحمت و با گریه (!) یاد گرفت.

جبر هم چنگی به دلش نزد و آن را به زحمت فرا گرفت. علتش آن بود که وی همیشه دلیل و اسرار وجود هر چیز را می خواست بداند مثلاً می خواست بداند ایگرگ (Y) و ایکس (X) در واقع چیستند؟‌ او فکر می کرد معلمش می داند که این دو در واقع چیستند، ولی نمی خواهند رازش را فاش کند !

راسل هنگامیکه یازده ساله شده نزد برادرش شروع به تحصیل هندسه اقلیدس نمود. تحصیل هندسه اقلیدس یکی از بزرگترین وقایع زندگی او بود و به اندازه عشق اولش او را به هیجان می آورد. او از آشنا شدن با هندسه اقلیدس لذت می برد و نمی‌توانست فکر کند که در دنیا لذتی بالاتر از تحصیل هندسه اقلیدس ممکن است وجود داشته باشد.

از زمانیکه هندسه اقلیدس را آموخت تا موقعی که در سن ۳۸ سالگی اصول ریاضیات را تمام کرد، همیشه ریاضیات مایه دلخوشی و شعف و نشاط او بود، اما مانند تمام خوشی ها که زود گذرند و بقایی ندارند خوشی او از ریاضیات به زودی پژمرده شد،

زیرا به او گفتند اقلیدس کار خود را در ا ثبات مسئله هندسی با مفرضات بدیهی و مسلم شروع کرد، در ابتدا راسل قبول این فرضیه را رد کرد که اما برادر او اظهار داشت در صورتی که این نظریه را قبول نداشته باشی را نمی توانیم درس هندسه اقلیدس را ادامه دهیم و او ناچار و با اکراه آنچه را که به او گفته بودند، پذیرفت.

اما راسل تردیدی که نسبت به موضوع مذکور پیدا کرد در مغز خود باقی گذاشت و در سالهای بعد نقش مهمی در آموزش او ایفا کرد. اگر راسل به ریاضیات علاقه شدید داشت در عوض از یاد گرفتن زبانهای لاتین و یونانی بیزار بود، زیرا آن را کار احمقانه می دانست. وی علاوه بر ریاضیات به تاریخ هم علاقه داشت و علاقه وی به تاریخ تا دوران پیری ادامه داشت.

بعد از تاریخ، راسل شیفته شعر و ادبیات بود. شاهکارهای ادبی همچون آثار شلی، شکسپیر، بایرون را می خواند اما او سخت شیفته شلی شد. به قول خودش شلی او را به عنوان شاعری فنائی فریفته خود کرد. طاغیگری سیاسی او نیز مورد علاقه اش قرار گرفت.

موقعی که هنوز بیش از ۱۶ سال نداشت در اثر زیاده روی در مطالعه دچار ناراحتی بصری شد چنانکه پزشک اکیداً به او دستور داد هم از خواندن و هم از نوشتن پرهیز کند. در این ایام برای اینکه بیکار نماند دو جلد از غزلیات شعرای دوره الیزابت را از بر نمود.

راسل تا ۱۸ سالگی ایمان به خدا و جاودان بودن روح داشت تا اینکه در زمانیکه در دانشگاه کمبریج تحصیل می کرد، در حین خواندن اتوبیوگرافی جان استورات میل مطلبی یافت که ایمان او را به خدا متزلزل کرد و آن مطلب این است که وقتی پدر جان استوارت میل، به پسرش گفت نمی‌توان به سؤال «چه کسی مرا خلق کرد» پاسخ داد زیرا بلافاصله این سئوال پیش می آید که «خدا را که خلق کرد؟» در همین ایام دومیل به شدت وجود او را بلرزه درآورد یکی میل به نابودی خود بود و دیگر اشتیاق و حرارت فوق العاده ای برای معاشرت با زنان.

بخاطر اینکه می خواست ریاضیات بیشتری بیاموزد از خود کشی صرفنظر کرد ولی وی قادر نبود آتش عشق را که بشدت در وجودش زبانه می کشید با این سهولت از بین ببرد.

این دختر آلیس پی یرسال اسمیت Alys Pearsall Smith و چندین سال از وی بزرگتر بود. ازدواج در سال ۱۸۹۴ انجام گرفت و راسل سال بعد همراه با زنش به آلمان مسافرت کرد و منظور اصلی او از این مسافرت مطالعه نهضت سوسیالیستی آلمان بود. در سال ۱۸۹۶ راسل مسافرت‌های دیگری به خارج نمود و یکی از این مسافرت ها، مسافرت به امریکا بود.
بیتریس وب که از دوستان راسل بود درباره وضع ظاهر و طرز زندگی راسل در این ایام چنین می نویسد :‌
«از لحاظ ظاهری وی شیک و آراسته و بسیار مؤدب است.
در صحبت کردن می کوشید بسیار واضح و شمرده حرف بزند.
از نظر اخلاقی سختگیر و پارسا منش است.

از لحاظ عادات شخصی تقریباً یک ریاضتکش می باشد. منتهی چون
می خواهد کار آمد و با کفایت باشد انتظار دارد، در بهترین وضع جسمانی از وی نگاهداری شود ولی از نظر فکری وی جسور و بت شکن است و با مذهب و عرف عادت اجتماعی بی اعتنا است ; »

راسل کتاب مبادی ریاضیات Principia Mathematica را با اتفاق پروفسور واتیهد نوشت. این کتاب سبک بسیار ثقیلی دراد و بهمین جهت خیلی کم خواننده پیدا کرد طوریکه شرونگیر از آشنایان راسل به شوخی اظهار می‌کند «من اطمینان دارم حتی خود راسل و واتیهد این کتاب را نخوانده‌اند!»

راسل با همسرش که زنی مهربان و فهمیده بود زندگی خوشی داشت و هیچ دلیلی وجود نداشت زندگی زناشویی این ۲ نفر از هم پ

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.