مقاله مشارکت سیاسی در جهان سوم


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله مشارکت سیاسی در جهان سوم دارای ۵۵ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله مشارکت سیاسی در جهان سوم  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله مشارکت سیاسی در جهان سوم،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله مشارکت سیاسی در جهان سوم :

مشارکت سیاسی در جهان سوم

به طور معمول شارحان دموکراسی فرض را بر این می‌گذارند که مشارکت جمعنی در سیاست و میزان منزلت انسانی یک رابطه مستقیم و علی وجود دارد. به عبارت دیگر، طراحی خط کشی‌های عمومی برای بالا بردن میزان منزلت انسانی در جامعه،عمدتا از طریق شرکت در انتخابات و برخورد با وسایل ارتباط جمعی، محصولی همچون افزایش مشارکت جمعی در فرآیند سیاسی دارد.

در این فصل این اندیشه را به گونه‌ای که در سیاست جهان سوم به کار می‌رود، بررسی می‌کنیم و در این مسیر به ویژه علاقمندیم ارتباط میان مشارکت جمعی در سیاست و خط‌مشی‌های عمومی در کشورهای جهان سوم را آشکار سازیم. اگر در بسیاری از کشورهای در خانلش توسعه افزانیش مشارشکت سیاسی موحب ارتقاء منزلت انساننی نشده باشد، مطمئنا اعتبار مبانی نظریی دموکراسی در برخی از محیط‌های جهان سومی مورد تردبد قرار می‌گیرد. به علاوه اگر دریابیم که چنین حالتی وجود دارد،‌ باید بپرسیم که چرا ظاهرا رابطه میان مشارکت جمعی و منزلت انسانی دست کم در مورد شکل حکومت کشورهای جهان سوم شهروندانی که از نظر سیاسی حرفه‌ای نیستند چگونه ارتباط خود را با حکومت برقرار می‌کنند و این ارتباط به چه نحو بر خط‌مشی‌های عمومی تاثیر می‌گذارد.

ابعاد مشارکت سیاسی:
اصطلاح «مشارکت سیاسی» برای افراد متقاوت با توجه به فرهنگ سیاسی خاصی که دارند معنای بسیار متفاوتی دارد. در این نوشتار مات همان معمایی را که دانشمندان علم سیاست ساموئل. پ. هانتینگتون و حو آن‌ام. نلسون ارائه داده‌اند به کار می‌بریم: مشارکت سیاسی یعنی «فعالیت شهروندان عادی به منظور تاثیرگذاری بر تصمیم‌گیری حکومت» مشارکت سیاسی خصوصا با فعنالیت یا رفتار قابل مشاهده و آشکار ارتباط دارد. در فصل سوم حالات درونی زودگذرتر بازیگران سیاسی یا بازیگران سیاسی یا نگرش‌های سنتی و نوگرائی را بررسی کردیم.در فصل حاضر با بررسی اعمالی که شهروندان برای تاثیرگذاری بر تصمیمات حکومت انجام می‌دهند،

به عملکرد واقعی نظام‌های سیاسی نزدیک‌تر می‌شویم. در اینجا رفتار شهروندان عادی یعنی افرادی که سیاست حرفه آنها نیست و تنها به عنوان نوعی مشغولیت یا به صورت ادواری به رفتار سیاسی می‌پردازند، مورد توجه ما است. ما تنها فعالیت‌هائی را بررسی می‌کنیم که به منظور تاثیرگذاری یا تغییر برهی اعمال و تصمیم‌های احتمالی سازمان‌های دولتی انجام می‌شود. بسیاری از رویدادها آثار سیاسی دارند حتی اگر این آثار ناخواسته باشند. دامنه این رویدادها ممکن است از یک بلای طبیعی مانند زلزله تا عملی مانند اعتصاب یا تحریم باشد که به منظور تاثیر بر سایر جنبه‌های جامعه انسانی انجام می‌گیرد و ناخواسته به حوزه سیاسیت کشانده می‌شود. ولی ما بررسی خود را محدود به آن دسته فعالیت‌هایی می‌کنیم که آشکارا به وسیله بازیگر برای تاثیرگذاری بر خط‌مشی دولتی انجام می‌شوند. این تعریف شامل همه شکل‌های فعالیت از جمله رفتار پرخاشگرانه و غیر پرخاشگرانه و اعمال قانونی و غیرقانونی می‌شود که هدف آن‌ها تغییر خط‌مشی عمومی باشد.

بسیاری از ناظران سیاست سنتی معتقدند که نباید مشارکت سازماندهی شده را مشارکت دانست زیرا این مشارکت در واقع ملهم از اعتقاد یک شهروند به موثر بودن خودش نیست اما به عقیده ما بدون پرداختن به این نوع از مشارکت، درک کاملی از سیاست در جهان سوم حاصل نمی شود. مشارکت سازماندهی شده ممکن است به مشارکت مستقل مبدل شود و یا به این نوع عمل منتهی گردد زیرا یا مشارکت کنندگان می آموزند که این گونه عمل را در خزانه رفتار سیاسی خود جای دهند و یا آنچه که از دیدگاه بازیگران به صورت مشارکت سازماندهی شده آغاز می شود سرانجام از سوی سیاستگذارانی که پیام های مشارکت کنندگان را دریافت می دارند به عنوان مشارکت مستقل تلقی می شود. بسیاری از دولت های جهان سوم از طریق احزاب بسیج کننده توده ها یا پیوندهای سازمانی دیگر به شکل فعالی شهروندان خود را

بسیج می کنند. کوشش های رسمی برای بسیج توده ها از این تمایل دولت ناشی می شود که به مخالفان بالقوه خود نشان دهند که یا به طور کلی و یا برای سیاست یا تصمیم خاصی از حمایت عمومی برخوردار است. نمی توان اینگونه رفتار و یا تأثیر ضمنی آنها را نادیده گرفت زیرا این جنبه از سیاست در جامعه های سنتی جهان سوم بسیار حائز اهمیت است.

انتخابات در سیاست جهان سوم
بررسی پیرامون مشارکت شساشی در حهان سوم را با مگاهی به رفتار انتخاباتی آغاز می‌کنیم. بیشتر حکومت‌های جهان سوم، حداقل در شعار، خود را پای‌بند اصل حاکمیت مردم می‌دانند که از طریق حق رای عمومی، رای دادن حمعی، انتخابات منظم، رقابت آزاد، و شمارش صادقانه آراء، نمود پیدا می‌کند. در بسیاری از کشورهای حهان سوم رای دادن حمعنی نه تنها تشویق بلکه به صورت احباری درآمده است ولی میزان رای دهی کاملا متفاوت است. هر چند میزان آراء انتخابات در کشوزهای جهان دوم کانلا بالا است و در دموکراسی‌های غدبی تا حدودی از این حد پائین‌تر است، ولی میزان آراء در جهان سوم دارای نوسان‌های زیادی است. به هر حال به عنوان یک

قاعده کلی، در حهان سوم حدود یک سوم با نیمی از تمامی شهروندام برای رای دادن ثبت نام می‌کنند و حدود ۷۵ تا ۹۰ درصد آنها عملا رای می‌دهند ولی در تعدادی از کشورها (از جمله تانزانیا و مصر) که رئیس حمهوری با رای غیر مستقیم یا مراجعه به آراء عنونی انتخاب می‌شود، در واقع تعداد رای دهندگان گمراه کننده است.

در بسیاری از کشورهای جهان سوم انتخابات به لحاظ رویه عمل نیروهای سیاسی مسلط در سرکوب احزاب مخالف، مجبور ساختن روستائیان بی سواد و کارگران شهری به رای دادن به نامزدهای مورد تایید استفاده از گروههای فشار و مهاجم برای آزار اجتماعات سیاسی و به هم ریخن ستادهای مبارزه انتخاباتی، و شمارش غیرواقعی برگه های رای و یا صرفا گم کردن تمامی صندوق های آرا در حوزه های مختلف، زبانزد خاص و عام است. ادامه فهرست نقض اصول صحیح انتخاباتی طولانی است. در بسیاری از کشورهای جهان سوم انتخابات ملی فاصله زیادی با اعطای حق انتخاب آزاد به رای دهنده

برای انتخاب از میان دو یا چند نامزد انتخاباتی که فرصت آزاد مبارزه انتخاباتی بدون هیچگونه مانعی را در اختیار داشته اند و نظارت بر شمارش آرا و نیز تصدی قدرت توسط نامزد پیروز دارد. در واقع در بیش از یک مورد پس از اینکه آرا به دست آمده حاکی از پیروزی یک نامزد غیرقابل قبول بود انتخابات (مانند پرو در سال ۱۹۶۲) با مداخله ارتش باطل شد و یا (مانند آرژانتین در چند نوبت طی دهه ۱۹۷۰) گروه ها و احزاب سیاسی مشخص، غیرقانونی اعلام گردیدند.

رقابت و آزادی انتخاباتی به شکل ناهمگونی در سراسر جهان سوم وجود دارد. براساس کتاب راهنمای جهان درباره شاخص های اجتماعی و سیاسی در اواسط دهه ۱۹۶۰، ۲۶ درصد از کشورهای جهان سوم انتخابات رقابتی و نسبتا آزادی را برگزار کردند. ۳۵ درصد از آنها نیز انتخاباتی برگزار کردند که به طور قابل توجهی از قالب های آزاد و رقابتی فاصله داشت. تقریبا ۱۷ درصد از کشورهای جهان سوم دارای انتخاباتی بودند که به نحو بارزی رقابتی و همراه با تقلب فراوان بوده است . ۵ درصد از دولت ها نیز هیچگونه انتخاباتی برگزار نکردند. به علاوه قضاوت درباره ۱۵ درصد از کشورها به علت فقدان اطلاعات میسر نبود.

طی سالهای میانی دهه ۱۹۸۰ دموکراسی دوباره در تعدادی از کشورهای مهم جهان سوم زنده شد و برگزاری انتخابات آزاد و احترام دقیق به آن، به طور فزاینده ای موجب تحکیم قدرت ملی گردید. براساس «کتاب مرجع سیاسی درباره جهان» در ۵۸ کشور از ۱۰۲ کشور در جهان سوم بین سالهای ۱۹۸۳ و ۱۹۸۷ به نوعی، انتخابات برگزار شد. (از جمله ۴۴ کشوری که طی این دوره ۴ ساله، انتخاباتی در آنها برگزار نشد حکومت های نظامی مانند شیلی و حکومت های پادشاهی مانند عربستان سعودی و نیز دموکراسی هایی مانند ونزوئلا بودند که در تقویم سیاسی آنها طی دوره مورد بررسی انتخاباتی وجود نداشت). از ۵۸ انتخابات ثبت شده، ۳۱ انتخابات عمدتاً به علت

غیبت نامزدهای مخالف یا به علت نامزدی رئیس اجرائی کشور توسط برخی هیئت های ثانوی مانند شورای انتخاب کنندگان یا مجلس ملی که اعضای آنها به صورت غیر دموکراتیک انتخاب شده بودند، حالتی انحصاری و غیر رقابتی داشت. ۱۲ مورد از مبارزه های انتخاباتی را می توان تا حدودی رقابتی دانست. برخی از مخالفت ها مجاز بود اما میدان برای همه کسانی که مایل به رقابت بودند باز نبود. پوشش خبری به طوری نسبی وجود داشت اما سانسور خبری و موارد دیگر نیز به چشم می خورد. در ۱۵ کشور یعنی حدود یک چهارم کشورهای برگزار کننده انتخابات، مبارزات انتخاباتی آزاد و کاملا رقابتی بودند.

مانینگ ناش در کتاب خود درباره زندگی روستایی در برمه مفهوم فرایند انتخاباتی برای یک دسته از روستائیان برمه ای را تشریح می‌کند. ناش مشاهده کرده است که انتخابات با یک دیدار کدخدا و سرپرست محلی (یعنی ثروتمندان مرد دهکده) از پایتخت کشور برای گفتگو با سازمان دهندگان «حزب متحد» شروع می شود. پس از بازگشت وی به دهکده این شایعه منتشر شد که سرپرست یوسین کو، تصمیم گرفته به «حزب متحد» ملحق شود. انتظار می رفت که سایر افراد دهکده نیز همین کار را انجام دهند. دفتری برای ثبت نام اعضا جدید در خانه یوسین کو مفتوح شد. اعضا علاقمند برای دیدار تشریفایت و خوردن یک فنجان چای به خانه وی می رفتند. به دنبال این امر ثبت نام در حزب صورت گرفت. هیچگونه فعالیت انتخاباتی و هیچگونه تلاشی برای ثبت نام جمعی وجود نداشت. تنها یک جلسه گروهی (با حضور حدود ۴۰ مرد از دهکده) تشکیل شد که در آن جلسه پسر یوسین کو به ریاست سازمان حزبی آن دهکده انتخاب گردید. در روز انتخابات وجهه و قدرت یوسین کو در مقام سرپرست محلی به قدر کافی چشمگیر بود که وی بتواند ۹۰ درصد روستائیان را بسیج کند تا به نامزد «حزب متحد» رای دهند. آنها نه بر اساس اعتقادشان و نه به دلیل اینکه بر سیاست ها تأثیر گذارند، رای دادند بلکه این کار به اتکا مجموعه ای از آداب و رسوم فرهنگ و سنتی برمه صورت گرفت. انتخابات حول یک مرد قدرتمند محلی شکل گرفته، پیروان برای بهره گیری از حمایت وی در مقابل نیروهای بیرونی به این شخصیت قدرتمند ملحق می شدند. رای دادن روستائیان به نامزد «حزب متحد» موجب می شد که آنها حمایت یوسین کو را در مقابل سیاست های دولت به دست آورند. بنابراین مشاهده می شود که رای دادن نقش بسیار ویژه ای در زندگی روستائیان برمه ای بازی می‌کند. نقشی که ممکن است ارتباط ناچیز یا هیچگونه ارتباطی با فرایند سیاست گذاری یا به طور کلی با امور سیاسی نداشته باشد.
فلیپین- یک مطالعه موردی از انتخابات در جهان سوم:
انتخابات ریاست جمهوری اخیر فیلیپین یک نمونه مهم از نقش انتخابات در زندگی سیاسی کشورهای جهان سوم به شمار می‌آید. در سال ۱۹۷۲ فردیناند مارکوس در سومین سال از دومین دوره چهار ساله ریاست جمهوری خود حکومت نظامی را بر کشورهای حاکم کرد. به اعتقاد برخی مارکوس این حرکت را برای حفظ خود بر اریکه قدرت صورت داد (قانون اساسی فلیپین در آن زمان تصدی مقام رئیس جمهوری را برای هر فرد به دو دوره چهار ساله محدود می‌کرد.) ۸ سال بعد در ۱۷ ژانویه ۱۹۸۱ مارکوس حکومت نظامی را لغو کرد و فرایند تغییر قانون اساسی کشور را برای آنکه بتواند مجدداً‌ به مقام ریاست جمهوری برسد شروع کرد. قانون اساسی تغییر یافته در همه پرسی ۷ آوریل که مخالفان برچسب تقلب به آن زدند مورد تائید قرار گرفت. قانون اساسی اصلاح شده به رئیس جمهور اجازه می‌داد که بدون محدودیت در دوره‌های ۶ ساله ریاست جمهوری به طور متوالی شرکت جوید. به دنبال این، مارکوس بر اساس قانون اساسی جدید خود را نامزد یک دوره دیگر ریاست جمهوری کرد. در مقابل او

دو نامزد نه چندان معرفی شدند. یکی از آنها برنامه ای ارائه می‌کرد که بر اساس آن فلیپین مانند آمریکا به صورت ایالات متحده در می‌آمد. گروه‌های مخالف مجدداً مارکوس را به تقلب در انتخابات متهم ساختند و تلاش کردند که انتخابات را تحریم کنند. ۱۶ ژوئن ۱۹۸۱، روز انتخابات با خشونت‌هایی همراه بود (گزارش شده است که سیزده نفر طی درگیری با نیروهای دولتی کشته شدند) و ۴۵ نفر از رهبران تحریم انتخابات دستگیر گردیدند. ارزیابی دولت این بود که ۸۵ درصد از رای دهندگان فلیپینی رای خود را به صندوق‌ها ریخته‌اند. گروه‌های مخالف استدلال می‌کردند که تعداد شرکت کنندگان از ۶۰ درصد کمتر بوده است. مارکوس با ۸۶ درصد آراء به پیروزی قاطع رسید.

خشونت در زندگی سیاسی کشورهای جهان سوم:
هنگام بررسی مشارکت سیاسی جمعی در سیاست کشورهای جهان سوم باید خشونت مورد توجه خاص قرار گیرد. ظاهراً‌ تردیدی در این زمینه وجود ندارد که کشورهای در حال توسعه آمریکای لاتین، آفریقا و آسیا بیشتر از دیگر کشورهای جهان دچار خشونت‌های سیاسی مانند شورش، کودتای نظامی، ترور، جنگ چریکی و تروریسم هستند. مطالعه مهمی در مورد خشونت سیاسی از سال ۱۹۵۵ تا ۱۹۶۱، ۷۴ کشور را در مقیاس ۰ تا ۷۰۰ درجه دسته بندی کرده است. رقم ۷۰۰ نمایانگر بالاترین مقدار بی‌ثباتی در هر کشور بود. میانگین امتیاز بی‌ثباتی پنجاه کشور جهان سوم ۵/۴۵۷، ده کشور کمونیست ۵/۳۱۳، و ۲۴ کشور بلوک غرب ۳/۲۷۷ بود. همان مطالعه ارتباط نزدیکی بین بی‌ثباتی سیاسی و سطح نوسازی (مبتنی بر تعدادی از شاخص‌های اقتصادی، اجتماعی همچون رسانه‌های گروهی و خدمات بهداشتی) را آشکار ساخت.

امتیاز متوسط بی‌ثباتی کشورهای مدرن ۲۶۸ بود. کشورهای در حال گذار امتیاز ۴۷۲ و کشورهای سنتی میانگین امتیاز ۴۷۰ را کسب کردند مطالعه دیگری در دوره ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۵ نیز ۱۱۲ کشور را بر اساس یک شاخص تجربی که «میزان درگیری‌های شهری» (نمایه پیچیده‌ای که شامل تعداد خشونت‌های سیاسی، مدت آنها و شدت آنها می‌شود) درجه بندی کرد. بالاترین امتیاز ۷/۴۸ و میانگین کل نمونه‌ها ۰۸/۹ بود. ۸۰ کشور جهان سوم میانگین امتیاز ۳/۵ را برای درگیری شهری به دست آوردند. از اول ژانویه ۱۹۸۳ شصت کشور جهان سوم مواجه با فعالیت‌های شورشگرانه مهمی همچون جنگ چریکی یا تروریسم یا حداقل دارای یک گروه مخالف زیرزمینی و غیرقانونی بودند. تا ۱۹۸۷ این تعداد به ۵۲ مورد کاهش یافت.

 

افزایش مشارکت: بعد نهادی
مشارکت سیاسی مقوله ای است که افراد در آن وارد می شوند، و نهادهای سیاسی صرفاً به مثابه زمینه روانشناختی و فرهنگی‌یی است که افراد در قالب آنها در زندگی سیاسی و سایر عرصه های اجتماعی به کنش و واکنش با یکدیگر می پردازند. برای مثال وقتی می گوئیم حزب سیاسی معینی از یک نامزد خاص دفاع می‌کند و یا خواستار خط مشی مشخصی است، در واقع نوعی خلاصه گویی کرده ایم. حزب به عنوان یک نهاد نمی‌تواند از چیزی دفاع و یا آن را درخواست کند، بلکه این فعالیت ها توسط افراد خاصی که به نام حزب صحبت یا عمل می کنند انجام می شود. این امر امتیازی است که سایر اعضا حزب به طور سمبلیک از طریق واگذاری نقش معینی (مثلا ریاست حزب) به این افراد اعطا کرده اند. بنابراین، هرچند که عمل به وسیله افراد انجام می شود،‌ چارچوب نهادینی که افراد در آن به عمل می پردازند بسیار حائز اهمیت است،‌ زیرا این چارچوب بر چگونگی واکنش دیگران نسبت به رفتار آنها قویاً تأثیر می گذارد.

تجربه کشورهای صنعتی اروپای غربی و آمریکای شمالی حاکی از آن است که صنعتی شدن موفقیت آمیز هم محرک رشد نهادهای مردمی نظیر احزاب سیاسی، اتحادیه های کارگری و دیگر گروه های ذینفوذ و رسانه های ارتباطی است و هم نیازمند رشد این نهادها. ولی رهبران سیاسی کشورهای جهان سوم در تلاش برای بسیج گروه های سنتی و ایجاد پیوندهای مستحکمی میان آنها و نظام سیاسی مدرن با مشکل عمده ای رو به رو هستند. در فصل سوم به برخی از مشکلات اشاره کردیم که این رهبران سیاسی هنگام طراحی نهادهای مردمی برای تبدیل شخصیت های سنتی با کمترین گسستگی به افراد مدرن با آنها روبه رو هستند.
شاید مهم ترین دلیل اینکه چرا وسائل ارتباط جمعی نمی توانند مردم روستاها را بسیج کنند آن است که در ده یا حومه شهرها کار مردم از طریق منبع واحد قدرت تنسیق می‌یابد. اینجاست که با نظام حامی- پیرو که در زندگی سیاسی مردم محلی در کشورهای جهان سوم بسیار متداول است روبرو می شویم. جلوتر دریافت هایی درباره نحوه اجرای سیاست در زندگی روزمره مردم سنتی به دست خواهیم آورد. در حال حاضر فقط مشاهده می کنیم که رهبر سیاسی یا حامی در هر دهکده، قبیله یا حومه شهر همانگونه که چیزهای باارزش دیگر را کنترل می کند، وسایل ارتباط جمعی را نیز عملاً تحت کنترل خود دارد. آنچه که این مردم از رسانه های گروهی می دانند معمولا همان چیزی است که حامی مایل است که آنها بدانند. برای مثال رابرت ردفیلد متوجه شد که در چام کوم که یک دهکده دوردست در مکزیک است تنها ۲ یا ۳ مرد که یکی از آنها کدخدای ده بود به طور مرتب روزنامه می خواندند: «دانشی که افراد دیگر در ده چام کوم از موضوعات گزارش شده یا درج شده در این روزنامه ها داشتند تا حد زیادی از طریق کدخدا به آنها می رسید. وی روزنامه ها را خوانده و محتوای آنها را در شب هنگام که مردان در میدان ده گرد هم می نشستند برای آنها تشریح می کرد.»

احزاب سیاسی:
از نظر تاریخی، احزاب سیاسی تحت یک یا دو شرط از شرایط زیر در نظام های سیاسی پدیدار شده اند. اول، در نظام های پارلمانی اروپای غربی و امریکای شمالی احزاب پس از پیدایش دسته هایی در پارلمان که خود را سازمان دهی درونی کرده و سپس متوجه جلب حمایت از جمعیت گسترده تری گردیدند ایجاد شدند. روشن است که توسعه احزاب تحت این شرایط باید با رشد هیئت انتخاب کنندگان همراه باشد، که این نیز به نوبه خود با اصلاح قانون انتخابات مرتبط است. تنها منطقه ای در جهان سوم که در آن امکان توسعه احزاب وجود داشت مناطق پیشرفته تر امریکای لاتین به ویژه آرژانتین و شیلی،‌ بود. در اواسط قرن نوزدهم در این مناطق پیشرفته تر امریکای لاتین به ویژه آرژانتین و شیلی، بود. در اواسط قرن نوزدهم در این مناطق احزاب لیبرال و محافظه کار پا به عرصه وجود گذاشتند ولی نتوانستند حمایت مردم را جلب کنند و رشد آنها یا به لحاظ ناتوانی از توجه به نیازهای توده ها و یا به علت بهره برداری و دست کاری غیراصولی قوانین انتخاباتی متوقف شد که این امر خود موجب انحطاط سیاسی و در نتیجه، منجر به حکومت نظامیان گردید (مانند آرژانتین).

اگر برخی احزاب سیاسی جهان سوم بیش از احزاب همتای خود در غرب فعالیت انجام دهند ولی بسیاری از آنها اقدامات به مراتب کمتری را انجام دهند. بیشتر سازمان هایی که خود را حزب می نامند در واقع شباهت اندکی با چیزی دارند که ما از این عنوان می‌شناسیم. بسیاری از این احزاب آفریده شخصی یک فرد یا یک خانواده هستند، و بسیاری از آنها پس از مرگ فرد یا از دست دادن علاقه وی به سیاست از بین می روند. بسیاری از احزاب دیگر نیز مبنای ایدئولوژیکی دارند اما فاقد پایه سازمانی برای انجام قدرتمندانه و موفقیت آمیز اموردر زمانهای مختلف هستند. اکثر احزاب بودجه و کادر کافی نداشته، از نبود کارکنان کارآزموده که بتوانند سازمان های بزرگ و پیچیده اداری را مدیریت کنند در مضیقه هستند.

گروه های ذینفوذ:
جدای از احزاب سیاسی، گروه های ذینفوذ متنوعی وجود دارند. برای آسانی بحث،‌ این گروه ها را بر این اساس که آیا علت وجود آنها اقتصادی است یا غیر اقتصادی، دسته بندی می کنیم.

به طور کلی، کشورهایی که هنوز از نظر بافت اجتماعی- اقتصادی سنتی هستند همان کشورهایی هستند که در آنها بیشتر گروههای ذینفوذ فعال در زمینه اقتصادی عضویت خود را بر مبنای ملاک های غیراقتصادی قرار می دهند. در بسیاری از کشورهای در حال پیدایش افریقایی، مناطق همجوار شهرها غالباً توسط انجمن های قومی یا قبیله ای سازمان می یابند. وجود این انجمن ها برای تأمین نیازهای اجتماعی خویشاوندانی است که اخیراً از روستاها به شهر آمده اند. طبق نظر پیترسی. لوید، این انجمن های قومی به تازه واردین به شهرها برای پیدا کردن مسکن و کار کمک می کنند، آنها را در گروههای هم فرهنگ و هم زبان جمع می کنند و خود به عنوان وسیله غیررسمی حل اختلافات میان اعضا انجمن عمل می کنند. پیوند حکومت های محلی با این انجمن ها معمولا محدود به نوعی مشورت غیررسمی است اما بعضی اوقات

انجمن ها به عنوان اجرا کننده قانون در بخش های محلی مجاور به شهرداری های محل کمک می کنند. سایر گروه های ذینفوذ سنتی غیراقتصادی ممکن است حول ملاک هایی همچون مذهب، زبان یا خویشاوندی تشکیل شده باشند. این انتظار وجود دارد که با نوسازی جامعه، پایگاه چنین گروه هایی به طور قابل ملاحظه ای از بین رود، اما فعالیت گروه های قومی مشخص در امور سیاسی ایالات متحده مانند فعالیت مردم ایتالیایی تبار یا لهستانی تبار باید ما را آگاه سازد که ملاک های غیراقتصادی برای ارتباط انسان ها حتی در کشورهای پیشرفته صنعتی تداوم دارد.

حکومت های کشورهای جهان سوم تا کنون در آرام کردن جنبش های کارگری بخش صنعت نسبتاً موفق بوده اند، ولی از قبل علائم هشدار دهنده ای حاکی از آن وجود دارند که اتحادیه های کارگری در کشورهای در حال توسعه مهم از خود ناآرامی و بی صبری نشان می دهند. در مکزیک علیرغم پرستیژ و قدرتی که به فدراسیون کارگران مکزیک نسبت داده می شود رهبران جوان رهبران سالخورده تر را به چالش طلبیده اند و اتهام فساد و خیانت به صنایع مکزیک قدرت بوروکرات های اتحادیه های کارگری را تضعیف می‌کند. در برزیل لوئیس ایگناچیو دوسیلوا محبوب ترین و فعال ترین رهبر کارگری در آمریکای لاتین با قدرت، رژیم نظامی را به چالش طلبید ولی رژیم موفق شد که او را به خاطر رهبری یک اعتصاب غیرقانونی به سه سال و نیم زندان محکوم کند. در سال ۱۹۸۵ پس از اعاده دموکراسی به برزیل، اتحادیه های کارگران صنعتی در زمینه

تلاش برای کاهش تورم از طریق محدود کردن افزایش دستمزدها با دولت همکاری نکردند. بین ماه مارس و مه ۱۹۸۵ بیش از ۳۸ اعتصاب مهم با شرکت کارگران هواپیمائی، خدمات پستی، آموزگاران، و رانندگان قطارهای زیرزمینی و اتوبوس ها صورت گرفت. در اوایل سال ۱۹۸۷ زمانی که دولت سعی کرد کارگران را تشویق به پذیرش محدودیت دستمزدها کند، ولی در مقابل اجازه داده شد که قیمت ها تا ۳۰ درصد افزایش یابند، اعتصابات سراسر کشور را فرا گرفت و دولت مجبور شد که نیروهای نظامی را به پالایشگاه های فلج شده نفت اعزام دارد. در سال ۱۹۸۳ در آرژانتین با واگذاری قدرت از سوی نظامیان به رژیم انتخابی دموکراتیک، اتحادیه های کارگری که قبلاً سرکوب شده بودند، به تدریج نفوذ قدرتمند خود را هم در سیاست انتخاباتی و هم در نظام رفاه اجتماعی کشور مجدداً به دست آورند.

سیاست حامی- پیرو: ناتوانی در ایجاد نهادها:
نهادها برای جلب مشارکت سیاسی فزاینده در جوامعی که به سرعت در حال نوسازی شدن هستند از عوامل کلیدی محسوب می شوند. سوابق نشان می دهد که تعداد نسبتاً کمی از نهادهای در حال نوسازی یا نهادهای جدید وجود دارند که ارتباط میان دهقانان سنتی و کارگران شهری کم درآمد از یک طرف و نخبگان شهری ملی گرای جدید را از طرف دیگر برقرار می کنند. از جمله این نهادها می توان از حزب سیاسی بسیج کننده توده ها در مکزیک و ونزوئلا، موسسات روستایی در ترکیه، تعاونی های کشاورزی در پاکستان، اتحادیه های قومی و قبیله ای در نیجریه و غنا یاد کرد. کم بودن نمونه هایی از این قبیل حاکی از آن است که چگونه نوسازی در مفهوم نهادی آن به شکل ضعیفی به داخل کشورهای جهان سوم نفوذ می‌کند.

چرا بسیاری از رهبران سیاسی کشورهای جهان سوم نمی توانند از طریق ایجاد نهادها با مردم سنتی کشور خود ارتباط برقرار کنند. به دلایلی در کشورهای در حال توسعه افراد نخبه مدرن و دارای تحصیلات بالا از درک روش هایی که مردم سنتی و پائین تر جامعه هزینه و منافع زندگی روزانه خود را به وسیله آنها محاسبه می کنند، عاجز هستند. تعلیم و تربیت غربی که نخبگان جدید این کشورها آموخته اند آنان را نسبت به عقلانیت ضروری روش زندگی سنتی کور کرده است. حتی نخبگان شهری در کشورهای جهان سوم غالباً نمی توانند به زبان روستائیان صحبت کنند. در هر حال حتی برقراری ساده ترین نوع ارتباط (اگر غیر ممکن نباشد) دشوار است. نخبگان جدید در شهرها، دیوانسالاران، برنامه ریزان، مامورین ترویج کشاورزی، نمی توانند با ارباب رجوع موردنظر خود همفکری و یا حتی ارتباط برقرار کنند.

آلکسیس دوتوکویل تحلیل گر اجتماعی فرانسوی قرن نوزدهم توجه ما را به «هنر با یکدیگر متفق شدن» یعنی توانایی افراد برای پیوستگی به یکدیگر جهت انجام کارهای مشترک، جلب کرد. در فرهنگ های سنتی غالباً به افراد زیادی برمی خوریم که تمایلی به ملحق شدن به دیگران ندارند بخصوص اگر دیگران از گروه قومی یا نژادی آنها نباشند. به علاوه در مواردی که فرد در حد بخور و نمیر زندگی می‌کند دلیلی وجود ندارد که به دیگری به ویژه در چارچوب یک نهاد رسمی مانند یک حزب سیاسی اعتماد کند. در نهادهای جدید، اعتماد از ممیزات رسمی و غیرشخصی مانند قوانین، حقوق تعهدات و مقررات قانون اساسی نشأت می گیرد. در نهادهای سنتی منشأ اعتماد آشنائی شخصی است و از این رو تعداد افرادی که در هر سازمان سیاسی مبتنی بر اجماع واجد شرایط اعتماد متقابل باشند، به شدت محدود می گردد.

نتیجه گیری: مشارکت سیاسی و منزلت انسانی
جمعیت انبوه در جهان سوم، آنطور که غالباً در کتب غربی ترسیم شده است، توده هایی منفعل و درمانده نیستند. در برخی موارد به همان میزان که شهروندان گروه های صنعتی شده مدرن در امور سیاسی مشارکت دارند، شهروندان کشورهای جهان سوم نیز در اینگونه امور دخالت دارند. حتی در مواردی مشارکت آنان در امور سیاسی بیشتر از شهروندان کشورهای غربی است. معهذا این افزایش مشارکت به طور یکسانی در سیاست های جوامع دموکراتیک که هدف آنها بالا بردن منزلت انسانی است تجلی پیدا نمی کند. به نظر می رسد که در بسیاری از کشورهای در حال توسعه تقریبا نوعی قطع مدار در اتصال بین مشارکت جمعی و سیاست جوامع دموکراتیک وجود دارد.

رسانه های عمومی به عنوان عامل نارسایی برای بسیج توده ها به شمار می روند زیرا آنها از مشارکت دادن شهروندان در فرایند سیاسی برای ایفای نقش فعال شان عاجز هستند. نهادهای مختلف مشارکت سیاسی- احزاب، گروه های ذینفوذ و مانند آنها- تنها به صورت پراکنده وجود داشته و غالباً همان حکومتی که این نهادها برای نفوذ در آن به وجود آمده اند، آنها را برای ورود به حکومت انتخاب می‌کند. حتی دیوانسالاران اصلاح طلب با حسن نیت نیز برای ساختن نهادهای مشارکت جمعی به دلایل اقتصادی و فرهنگی پیش گفته با دشواری مواجه هستند.

شهروندان کشورهای جهان سوم در نبود سایر راه های مشارکت، یا از طریق نظام های حامی- پیرو،‌ بسیج (یا به اصطلاح بسیج) گردیده و یا آنکه به خشونت های سازمان نیافته کشانده می شوند. شواهد بسیاری از وجوه پرخاشگرانه زندگی سیاسی در کشورهای در حال توسعه وجود دارد و به نظر می رسد که این امر از تجارب ناراحت کننده از تغییرات مشکل آفرین زاده فرصت مشارکت در فرایند نوسازی برای شهروندان به وجود می آید، ناشی می شود. نظام حامی- پیرو برای تاثیرگذاری بر سیاست ها به وجود نیامده بلکه علت وجودی آن این است که امتیازات یک جامعه نخبه‌گرا را ضمن حفظ شعار دموکراسی لیبرال به تعداد معدودی از افراد قدرتمند منتخب اعطا کند.

به طور خلاصه مشارکت جمعی در زندگی سیاسی کشورهای جهان سوم غالباً نمی‌تواند سیاست های مترقی ملموسی به بار آورد زیرا برای انتقال نیازها و تقاضاهای مردم و پیوند دادن توده های روستایی و زاغه نشینان به نخبگان کشور در پایتخت، نهادهای معدودی وجود دارد.

دا
موضوع تحقیق:
مشارکت سیاسی در جهان سوم

منبع تحقیق:
مطالب ارائه شده توسط دکتر ساعی

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.