مقاله خشونت علیه زنان در ایران


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله خشونت علیه زنان در ایران دارای ۵۶ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله خشونت علیه زنان در ایران  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله خشونت علیه زنان در ایران،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله خشونت علیه زنان در ایران :

اعمال خشونت علیه زنان و بدرفتاری با آن‌ها از رایج‌ترین جرایم اجتماع بوده، که مردسالاری را در جهان امروز و تقریباً در تمام ملیتها و گروههای اجتماعی متذکر می‌شود. در این بین خشونت و اهانت روانی ـ بیرونی بیشتر از خشونت خانگی ـ فیزیکی بر روحیه زنان و دختران تاثیر می‌گذارد، که گاهی اوقات باعث اقدام به خودکشی و یا انزوا طلبی و دوری از ورود به اجتماع در میان زنان مجرد، و انتقام از همسر و خستگی از زندگی زناشویی، در زنان متأهل می‌شود. گزارش‌ها در طی آبان ماه و آذر ماه سال ۸۳ حاکی از این است که درصد بالایی دچار انزواطلبی، افسردگی شده و حدوداً ۷/۹۱ درصد دچار خستگی از زندگی و ۴/۷۸ درصد انتقام گیری از همسر را تجربه کرده‌اند.
با توجه به عواملی از جمله، ساختار سنتی ازدواج در سن معینی در جامعه ما، ماندن زن در خانه شوهر به

هر قیمت و یا هر مشقتی، تمام مشکلات ناشی از یک ازدواج بد و تنها تاکید بر داشتن یک سرپرست که حداقل بتواند مشکلات اقتصادی را برطرف کند، می‌توان نتیجه گرفت که «بی همسری» برای زنان مجرد (مطلقه، بیوه) و دختران هرگز ازدواج نکرده مترادف با «مشکل» است. در حالی که در این انگاره انسانیت و حقوق فردی زنان به عنوان یک انسان دارای‌ آزادی نادیده گرفته شده است. آخرین تحقیقات در خصوص مشکلات زنان و دختران مجرد نیز گویای این است که این دسته از بانوان از عدم «امنیت خاطر» کافی در زندگی محل کار و تحصیل رنج می‌برند. رفتار نابهنجار برخی مردان نسبت به دختران و زنانی که سن آنها از بیست و چندسالگی گذشته و مجرد مانده‌اند باعث آزار روحی و روانی و سلب اعتماد و امنیت روانی آنها و خانواده‌هایشان می‌گردد. از جمله این رفتارها می‌توان به تحقیرها، متلک‌ها و رفتارها دور از اخلاق این مردان اشاره کرد.

براساس یافته‌های گوناگون در مورد زنان مجرد، می‌توان دریافت که زنان بدون همسری که دارای درآمد شخصی بوده‌اند، بیش از زنان بدون همسر فاقد درآمد شخصی، تمایل به ازدواج مجدد دارند. نزدیک به نیمی از زنان مطلقه، دارای درآمد شخصی هستند، در حالی که این موضوع تنها در مورد ۴/۲۷ درصد زنان بیوه صدق می‌کند بنابراین می‌توان ادعا کرد زنان شاغل و دارای استقلال مادی، آمادگی بیشتری برای رهایی از زندگی مشقّت بار و غیر قابل تحمل با مردان خشن وبدرفتار را دارند. همچنین زنانی که مستمری دریافت نمی‌کنند کمتر از زنانی که مستمری دریافت می‌کنند، درآمد شخصی دارند.

با توجه به اینکه بهره‌مندی از امکانات تفریحی و اوقات فراغت یکی از مسائل مهم در آرامش زندگی و بهداشت روانی فرد محسوب می‌شود، زنانی که دارای درآمد شخصی هستند بیشتر از زنانی که دارای درآمد شخصی نیستند از برنامه‌های ورزشی و تفریحی استفاده می‌کنند و این امر تا حدی سبب آرامش روانی آنها می‌شود که خود نشان دهنده نقش مؤثر درآمد شخصی برای زنان است.

در جامعه ما خانواده‌ها بر اساس تعصبات و با ملاحظه شرایط نابهنجار برخوردهای اجتماعی با زنان و دختران مجرد، محدودیتهای بیشتری برای زنان جوان مطلقه قائل می‌شوند. بر همین اساس زنان بدون همسر شاغل بیشتر از زنان بدون همسر غیر شاغل از مزاحمتهای خانوادگی شکایت دارند که علت شاید آن باشد که زنان غیرشاغل به دلیل اجبار در پذیرش هنجارها و قید و بندهای خانوادگی کمتر از زنان شاغل و مستقل از مداخلات خانوادگی به عنوان مزاحمت یاد می‌کنند در جامعه ما، زنان مطلقه بیش از زنان بیوه از پیامدهای منفی زندگی بدون همسر احساس نارضایتی می‌کنند که علت می‌تواند نگرش منفی جامعه، خانواده، اطرفیان به زنان مطلقه باشد و یا اینکه زنان بیوه از هم حسی و مقبولیت بیشتری در میان مردم و جامعه برخودارند پس تا زمانی که با نگرش‌ها، باورهای سنتی مبارزه نشده، زنان یا باید با زندگی نابهنجار با مردان خشن و بدفتار بسازند و یا باید پس از جدایی، زندگی سخت و مشقت باری را چه از نظر اقتصادی و چه از لحاظ برخوردهای نامناسبت مردان در جامعه تحمل کنند.

به نظر می رسد در جامعه کنونی مشکل زنان اعم از دختران هرگز ازدواج نکرده، زنان مطلقه و بیوه مسأله «فقر همسر» ‌باشد، فردی به عنوان شوهر که زیر سایه نام او موجودیت اجتماعی داشته باشند؛ و این درست در تناقض‌ با آزادی‌های فردی برای هر انسان خصوصاً زنان می‌باشد. متناقض با اصل مختار بودن و دارای حق انتخاب بودن زنان است. در پایان باید توجه داشت که همه زنان بیوه و مطلقه، خوشبخت و یا بدبخت مطلق نیستند بلکه نکته مهم توجه به حیثیت، حرمت و شأن و منزلت انسانی زنان در همه‌ی جوامع است چه بسا هستند دخترانی که به دلایلی از جمله، فقدان تحصیلات کافی، کار،‌درآمد، نداشتن امکان معاشرت و آشنایی برای ازدواج، نداشتن خانواده آبرومند و صاحب مکنت و اعتبار، نداشتن جمال و اندام متناسب و یا دختران دارای معلولیتهای جسمی، ذهنی و روانی نمی‌توانند همسر دلخواه و مناسبی برای خود انتخاب کنند و یا مورد انتخاب قرار می‌گیرند و مشکلات و مسائل خاص خود را دارند که شناخت ابعاد آن حائز اهمیت می‌باشد.

منابع:
ـ مجله فرهنگ و پژوهش، دکتر صمدی راد، شماره
ـ ماهنامه «همراه» خشونت علیه زنان، شماره ۱۹، ۱۳۸۳
ـ مجله فرهنگ و پژوهش ، آسیب‌های اجتماعی زنان و خشونت علیه آن‌ها، شماره ۱۷۸

(EIQ) Ematiamal inteligence quatiemts
دکتر پرویز شریفی درآمدی
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی
تنظیم: علی تیموری، دانشجوی کارشناسی مشاوره

یکی از مباحثی که در سال های اخیر به ویژه از سال ۱۹۹۰ مطرح شده است هوش هیجانی است که این بحث توسط صاحب نظرانی نظیر سالوی، گلدمن ارائه شد .
هوش هیجانی به معنی توجه به احساسات و ابزاری جهت استفاده دررابطه ای سالمتر و راحتر آنطور که معنویت انسان اقتضا می کند مطرح می شود .
هوش هیجانی از سه زاویه مورد بررسی قرار می گیرد ۱- عملی ۲- ارزشی ۳- خلاقانه
بعد عملی هوش هیجانی بیشتر مورد بررسی قرار
می گیرد که بیشتر در مورد ارتباط است .

تاریخچه هوش هیجانی :
حدود ۲۰۰۰ سال پیش افلاطون در کتاب جمهوریت مطلبی را مطرح می کند که زیر بنای تمام یادگیری ها ، احساسات و هیجانها است از آن زمان به بعد در مقابل این نظریه افلاطون سه جناح بوجود می آید.
جناح اول در مقابل افلاطون می ایستند وتوجهی به احساسات و هیجانها ندارند و تابع عقل هستند و عقیده دارند که هر چه عقل گفت باید آن را انجام داد که این گروه عقلیون هستند.

جناح دوم که در برابر عقلیون موضع گیری دارند و توجه آنها به احساسات و عواطف است.
جناح سوم که به عناصر عقلی و احساسی با همدیگر توجه داشتند .
در سال ۱۹۲۰ ثرندایک هوش را به سه دسته تقسیم می کند :
۱- فنی یا مکانیکی
۲- اجتماعی
۳- انتزاعی
و هوش اجتماعی را وسیله ای برای روابط اجتماعی مطرح می کند.
در سال ۱۹۵۰ مزلو در طرح سلسله نیاز های انسان به هیجانات و عواطف اشاره میکند که انها را نه تنها باعث پیشرفت بلکه باعث شکوفایی انسان می‌داند.
در سال ۱۹۹۰ سالوی مقالاتی در مورد احساسات و عواطف انسان می‌نویسد که صاحبنظران بعدی عقاید سالوی را به عنوان هوش هیجانی یاد می‌کنند .
در سال ۱۹۹۵ گلدمن بر اساس یافته های خود و اندیشمندان قبلی تعریفی از هوش هیجانی ارائه می کند .

هوش هیجانی عبارت است مجموعه ای از توانائیهای درک ، شناخت و توصیف احساسات خود و دیگران به منظور ارائه واکنش مناسب به موقعیت ها و محیط های مختلف به عبارت دیگر در روابط بین فردی از این توانایی استفاده کنیم که به احساسات و عواطف طرف مقابل در لحظه مناسب واکنش درست نشان دهیم یعنی این توانایی را داشته باشیم که صرف نظر از نژاد و مذهب و لهجه طرف مقابل بتوانیم احساسات، عواطف، هیجانات و رفتار او را چه در رفتارهای کلامی و چه در رفتار های غیر کلامی اش درک کنیم و در لحظه و ثانیه ارتباط سالم و انسانی با او برقرار کنیم و کرامت و شأن انسانی او را پایمال نکنیم

پس اهمیت هوش هیجانی استفاده از توانایی برای درک احساسات خود و طرف مقابل برای ارائه واکنش مناسب در لحظه ودر زمان است برای برقراری یک ارتباط سالم و بی نقص به طوری که بتوانیم احساسات و عواطف طرف مقابل را درک کنیم و متناسب با آن و اکنش نشان دهیم باید از ساده ترین کلید هوش هیجانی یعنی گوش دادن استفاده کنیم که بهتر ین نوع گوش دادن، گوش دادن فعال است چند ین نوع گو ش دادن وجو د دارد که آفت شنوایی است و با آن نمی توان ارتباط مناسب با طرف مقابل برقرار کرد برای مثال گوش کردن به منظو رحکم کردن یا قضاوت کردن یعنی به حر فهای کسی گوش بدهیم تابعد در مورد او قضاوت کنیم وحکمی را علیه او یا حتی به نفع او صادر کنیم این طرز گوش دادن رابطه رادر نقطه کور قرار می‌دهد. هوش هیجانی این نوع گوش کردن را رد می کند .

ـ گوش دادن توام با نصیحت کردن: یعنی به حر ف های طرف گوش کنیم تا او را نصیحت کنیم.
ـ گوش دادن توام با تداعی معانی: یعنی درحالی که طرف مقابل برای ما صحبت میکند ناگهان یاد موضوعی که قبلا برایمان اتفا ق افتاده بیفتیم. نوع دیگری از گوش دادن که افت شنوایی تلقی می‌شود وقتی است که فرد در حالی که حرف می‌زند به انجام کاری مشغول باشیم که باعث می‌شود ارتباط در نطقه‌کوری قرار بگیرد. نوع دیگر گوش دادن، گوش دادن همدردانه است. این نوع گوش دادن هم مفید نیست. چون برای فرد این طرز فکر تلقی می‌شود که او به خاطر اینکه دردی مثل درد من دارد به حرفهای من گوش می‌دهد.

لذا یکی از بهترین نوع گوش‌ دادن‌ها که بر اساس ارزش‌های هوش هیجانی مثبت تلقی می‌شود گوش دادن همدلانه است که در این نوع گوش دادن که بر اساس ارزش‌های هوش هیجانی مثبت تلقی می‌شود گوش دادن همدلانه است. که در این نوع گوش دادن شخص فقط به خاطر شأن و منزلت انسانی اش به حرف‌های طرف مقابل گوش می‌دهد یعنی هیچ سودی برای دو طرف ندارد ولی با تمامی وجود به حرف‌های او گوش می‌دهد. نکته مهم در گوش دادن همدلانه به عنوان یکی از ارزش‌های برجسته هوش هیجانی این است که همدلی به معنای تایید طرف مقابل نیست.
کسی که از هوش هیجانی بالایی برخودار است به اتکای این توان مندی می‌تواند ارتباط‌های سنجیده داشته باشد. هوش هیجانی در ارتباط به وجود می‌آید و به رشد ارتباط صحیح کمک می‌کند، هوش هیجانی در قضاوت به وجود می‌آید و به رشد قضاوت صحیح کمک می‌کند. هوش هیجانی در ارتباط خلق می‌شود و به پردازش اطلاعات صحیح و درست منجر می‌شود.
قدم بعدی برای داشتن یک ارتباط سالم که شان و منزلت فرد را حفظ کند این است که بر احساسات و هیجانات که به قلیان درمی‌آید کنترل داشته باشیم و طرف مقابل را درک کنیم، مراحلی وجود دارد که بر احساسات و عواطف خویش کنترل کنیم و بتوانیم از هیجانات خود به طرز درستی استفاده کنیم، چون غرض از هوش هیجانی استفاده صحیح و درست از هیجانات است،‌استفاده صحیح از هیجانات دو بعد را شامل می‌شود: ۱ـ تسلط بر هیجانات منفی که در ما به وجود می‌آید ۲ـ استفاده معقول و متعادل از هیجانات مثبت است.

گلدمن مدلی را در جهت مهار هیجانات در خود و دادن واکنش صحیح به خود و دیگران ارائه کرده است که عبارتند از:
۱ـ پایش (self-regard): به معنی پائیدن و مواظبت کردن احساسات و هیجانها است، یعنی مواظب باشیم که هیجانات بر ما تسلط پیدا نکنند.
۲ـ درگیری احساسات؛ یعنی روی احساساتی که در مقابل محرک‌های مختلف به ما دست می‌دهد، اسم بگذارید برای مثال: حسادت، تعصب، خوشحالی، کینه
۳ـ کناره گذاری: یعنی یادبگیریم که احساسی را که به ما دست داده آن را کنار بگذاریم برای مثال نسبت به کسی احساس نفرت یا حسادت داریم، باید سعی کنیم که این احساس را کنار بگذاریم.
۴ـ از کی و چه وقت؛ یعنی اینکه اولین دفعه‌ای که این احساس‌ها به ما دست داده چه زمانی بوده است.

نام کتاب : ایجاد رابطه با خود و دیگران
مولف : ویرجینیا ستیر
مترجم : مریم مرتاض
ناشر : روشنگران
تاریخ انتشار : ۱۳۷۵
قیمت : ۸۰۰ تومان

همانطور که از نام این کتاب پیداست مطالب کتاب درباره نحوه برقراری رابطه با خود و دیگران می باشد در ابتدا تاکید فراوانی به برقراری ارتباط سالم و درست با خود و سپس به برقراری ارتباط سالم با دیگران شده است که برای نیل به این ارتباط به موارد گوناگونی اشاره می شود.
درادامه بخشی از کتاب آورده شده است .

بخشی از کتاب:
ایجاد رابطه مسابقه نیست که در آن پیروز شوی و تمام عمر با خوشحالی زندگی کنی وسیله ای است که با آن میتوانی یک رابطه صادقانه و صمیمی برقرار کنی ایجاد رابطه دستاویزی است که عزت نفس تو را رشد می دهد و ارتباط های تو را با خود و دیگران تقویت می کند رسیدن به افق رشد حاصل یک عمر پژوهش وتلاش است شناخت خود و ایجاد رابطه با دیگران کلید این پژوهش است هر چه بهتر و کامل تربا خود و

دیگران ارتباط برقرار کنیم احساس با ارزش بودن دوست داشتن و سلامتی ما را زود تر در حل مشکلاتمان پیروز می گرداند .
شعر «اهداف من » بیانی است از این که چطور
می شود آن چه را که گفته ام به کار گرفت:
می خواهم
بدون اسارت دوستت بدارم
با‌آزادی در کنارت باشم
بدون اصرار تو را بخواهم
با احساس گناه ترکت نکنم
با سرزنش از تو انتقاد نکنم و با تحقیر به تو کمک نکنم
و اگر تو نیز با من چنین باشی یکدیگر را غنی خواهیم کرد
ایجاد رابطه دو انسان را در یک زمان به دو شکل درگیر می کند.
هر انسانی در ارتباط با خودش و هر کدام در ارتباط با دیگری

نام کتاب : اعتماد به نفس و دست یابی به آن و زندگی با آن
مؤلف : باربارادی انجلیس
مترجم : هادی ابراهیمی
ناشر :نسل نو اندیش
تاریخ انتشار : ۱۳۸۳
قیمت : ۱۰۰۰ تومان
در این کتاب درباره اعتماد به نفس صحبت شده است وابزار های لازم برای خلق اقتدار شخصی اعتماد به نفس و عشق ارائه می شود و حرارت را چه در شغل و کار و چه در روابط در اختیار شما قرار می‌دهد در این کتاب خواهید آموخت.
چگونه ممکن است موفقیت و خوشبختی را با دستان خودتان خراب کنید ؟
چگونه «به تاخیر انداختن » را به تاخیر بیندازید و زندگی کردن را از همین الان آغاز کنید ؟
چگونه با صنایع عظیم اقتدار شخصی و نیروی بی کران درونی ارتباط برقرار کنید .
چگونه بر ترس هایمان غلبه کرده و عشق و شور و حرارت را به زندگی خود برگردانیم ؟ و هنگامی که اعتماد به نفس و خودباوری خود را بر اساس « آن که » و « آن چه» که به راستی مستقیم و نه بر اساس آن چه توانائی و پتانسیل انجام دادنش را داریم بنا می کنیم چیزی در خود خلق می کنیم که هیچ کس و هیچ چیز یارای گرفتنش را از ما نخواهد داشت .

 

نام کتاب : زوج درمانی کوتاه مدت
(یاری به زوجین برای کمک به خودشان )
مولف : کیم هالفورد
مترجمان : دکتر مصطفی تبریزی، مژده کاردانی، فروغ جعفری
ناشر : فرا روان
تاریخ انتشار : بهار ۱۳۸۴
قیمت : ۳۵۰۰ تومان
در بررسی عوامل مربوط به رضایت زناشوئی زوجین ، عوامل ارتباطی یکی از مهمترین علل در ایجاد تعارض سازگاری و میزان رضایت زناشوئی زوجین می باشد در سال های اخیر روش های جدید مداخله گری با تکیه بر این عوامل در دنیا مطرح شده اند که یکی از مهمترین آنها توسط هالفورد و همکاران ارائه شده است .
ازآنجائی که در ایران کتاب هایی که با مباحث عملی بتواند مشاوران و زوج درمانگران را در زمینه زوج درمانی کمک کند تا در طول درمان خود از جلسات ساختار یافته و هدفمند استفاده کنند بسیار اندک وحتی نادر می باشد این کتاب با استفاده از رویکرد خود نظم بخشی، توانایی آن را دارد که بهترین کتاب راهنما برای درمانگران در مورد نحوه اجرای زوج درمانی کوتاه مدت و هم یک کتاب فوق العاده به منظور استفاده زوجین برای تقویت عشق و شادی در رابطه شان باشد مطالعه این کتاب به مشاوران، دانشجویان مشاوره و همه کسانی که به نوعی دست اندرکار کمک به خانواده ها و زوجین هستند توصیه می‌شود .

رویکرد خود نظم بخشی (SRCT)
فروغ جعفری-کارشناس ارشد مشاوره

تعریف رویکرد

خود نظم بخشی به فرایندهای درونی یا محاوره‌ای اشاره می‌کند که افراد را قادر می‌سازد فعالیت‌های هدفمند خودشان را در طی زمان و در شرایط متغیر هدایت کنند. نظم بخشی بر تعدیل افکار، احساسات و رفتار با استفاده از مکانیزم های خاص و مهارت‌های حمایتی دلالت می‌کند. فرایندهای خود نظم بخشی هنگامی آغاز می‌گردد که فعالیت‌های روزمره کند می‌شود مانند ظهور یک مشکل اساسی، شکست الگوهای عادی و غیره. (کارولی، ۱۹۹۳)
خود نظم بشخی به تازگی بر تمام شاخه‌ها و رشته‌های گوناگون روانشناسی و مشاوره سایه انداخته است و جلسات درمانی را تحت الشعاع خود قرار داده است. هالفورد و همکاران (۱۱۹۴) ایده تغییر خود نظم بخشی را به منظور یک چارچوب یکپارچه از رویکردهای زوج درمانی شناختی ـ رفتاری ، زوج درمانی عاطفه مدار و بینش مدار به کار برده‌اند که در درون آن، اثر بخشی رویکردهای موجود در زوج درمانی بهتر درک می‌شود (هالفود ۲۰۰۱) ترجمه تبریزی و همکاران ۱۳۸۴)

 

محتوای اساسی SRCT این است که خود زوحین و نه درمانگر، تغییرات طولانی مدت را در رابطه زناشویی‌شان ایجاد کنند. بنابراین اهداف تغییر شخصی در طی این فرایند درمانی توسط خود زوجین و نه درمانگر تعیین می‌شود و وظیفه درمانگر تنها کمک به آنان برای بررسی همه جانبه و کشف اهداف درمانی آنهاست.
درمانگران شناختی رفتاری که به شکل سنتی جلسات درمانی مشترک برگزار می‌کنند، تلاش می‌کنند تا هر دوزوج را هم زمان در طول درمان تغییر دهند. این تمرکز مناسب برای جبران این نقص، مدل خود تنظیمی در عملکرد زناشویی است . در این الگو بر مسئولیت افراد در خود کاوی و یافتن نقص‌ها و زیاده روی‌های رفتاری تاکید می‌کند،‌هدف‌های تغییر رفتار توسط فرد شناسایی می‌شودو این خود شخص است که معیارهای عملکرد را تعیین می‌کند و به نتیجه مناسبی دست می‌یابد.

الگوی خود نظم بخشی می‌تواند در جلسات درمانی مشترک یا انفرادی مورد استفاده قرار بگیرد و به مشکلات زناشویی بپردازد. از چشم انداز خود نظم بخشی، فرآیند زناشویی درمانی معمولاً شامل حرکت مراجع از جایگاه سرزنش همسر به سوی الگویی خود نظم بخش برای حل مشکلات زناشویی است. این تغییر دیدگاه، مراجع را تشویق می‌کند تا تغییراتی را که می تواند، برای بهبود رابطه‌اش انجام بدهد برگزیند و آن را بر انتظار تغییر از سوی همسرش ترجیح بدهد. (ایترنت)

نقطه نظرات مهم درمانی
درمانگرانی که قصد دارند از این روش درمانی استفاده کنند باید سه نقطه نظر عمده را مبنای کار خود قرار دهند:
۱ـ نقطه نظر نخست: خود نظم بخشی تغییری است که درمانی‌ست کوتاه مدت در حدود ۲ تا ۵ جلسه، در خود تغییری درمانگر به زوجین کمک می‌کند تا اهداف خود را که مایلند در رابطه‌شان ایجاد کنند را تعریف کرده و سپس آن تغییرات را خود زوجین به تنهایی و مستقل از درمانگر اجرا کنند. بسیاری از اهداف بر اساس ارزیابی‌های اولیه درمانگر است و طی آن سئوالاتی طرح می‌شود که زوجین با پاسخ دادن به آنها به نقاط مشکل ساز و استرس زای روابط خود پی می‌برند. در این مرحله تلاش می‌شود تا مراجع چهار صلاحیت را در خود تقویت کند:
الف ـ خود ارزیابی: این صلاحیت به معنی توانایی تحلیل فرایندهای سازگاری هم در قالب شناخت‌ها، عواطف و رفتارهای مفید و هم در قالب شناخت‌ها، رفتارها و عواطف مخرب است.

ب ـ هدف گذاری معطوف به خود: با تقویت این توانایی فرد کارهای خاصی را که می‌تواند برای تقویت کار کرد رابطه انجام دهد تعریف می‌کند.
ج ـ خود تغییری: فرد تلاش می‌کند تا اهدافی را توصیف کرده و سپس طرح خاصی را برای دست یابی به اهداف انتخابی خودش درنظر گیرد.
دـ خود ارزشیابی از تلاش‌های تغییر: خود ارزیابی فرد به این محدود می‌شود که آیا تغییرات مطلوب واقعاً رخ داده و تاثیرات جانبی تغییرات چه بوده است.
۲ـ دومین نقطه نظر، جنبه روانی تربیتی ارتباط است. یک درمان مختصر شامل۵ تا ۹ جلسه است. در جنبه‌های روانی پرورشی رابطه، درمانگر یک فرایند آموزشی را به کار می‌برد تا به زوحین در اجرای اهداف خود تغییری شان کمک کند. در این مرحله درمانگر نقش پند واندرز دهنده را ایفا نمی‌کند، بلکه رشد ادراک زوجین از موضوع توافق شده و تأثیر آن بر تعاملات ارتباطی‌شان را برای آنان توضیح می‌دهد. همچنین به زوجین کمک می‌کند تا بر عاطفه‌ی منفی شدیدشان غلبه کنند و دانش همسران را درباره تعامل سازگارانه آنان افزایش دهد.

۳ـ سومین نقطه نظر: تغییر رهنمود شده درمانگر است که درمانی طولانی مدت و شامل ۱۰ تا ۲۵ جلسه است. در تغییر رهنمود شده، درمانگر به طور جدی با زوحین کار می‌کند و برای توسعه مهارت‌های ارتباطی به آن‌ها کمک می‌کند تا آن‌ها بتوانند به خود تغییری در رابطه‌شان بپردازند. این مرحله وقتی اتفاق می‌افتد که زوجین اهداف ارتباطی مشترک را مشخص کرده باشند و خود تغییری را که می‌خواهند انجام بدهند بشناسند، اما به خاطر فقدان مهارت‌های ارتباطی لازم قادر نباشد به خود تغییری دست یابد. درمانگر تعاملات مثبت روزمره زوجین را از طریق فنونی مثل روزهای عاشقانه، افزایش حمایت همسران از یکدیگر و تاریخ‌های معین هر یک از فعالیت‌ها، افزایش می‌دهدو به آنها کمک می‌کند تا بتوانند تعارضهای خود را حل نمایند و اندیشه‌ها و احساسات منفی خود را از طریق امکان کنترل و خود تحلیلی منطقی رفع نمایند.
ارزیابی از نتایج کار در تمام مراحل درمان صورت می‌گیرد و در صورت نقص برای رفع آن تلاش می‌شود.
نقطه عطف این درمان همکاری و تلاش مشترک زوجین و درمانگر در دسترسی به اهداف تعیین شده توسط زوجین است و از میان برداشتن موانع فردی و ارتباطی که تعاملات آنها را تحت تاثیر قرار می دهد می‌باشد.
برای کسب اطلاعات بیشتر در زمینه این رویکرد و نحوه کاربرد آن در زوج درمانی می‌توانید به کتابی تحت عنوان زوج درمانی کوتاه مدت که به تازگی به چاپ رسیده مراجعه فرمایید. هالفورد، ۲۰۰۱، ترجمه تبریزی و همکاران ۱۳۸۴)
منابع:
۱ـ هالفورد، کیم، ۲۰۰۱، زوج درمانی کوتاه مدت، ترجمه مصطفی تبریزی، مژده کاردانی، فروغ جعفری، ۱۳۸۴ تهران. انتشارات فراروان.
۲-www/aabt, org/publicateion/BT/ bt 25.3 thml.
۳- Karoly, p. (1993). Mechanismsof self – regucation: Asystems view. Anhual Rewiew of Psychology, 44,23-52.

تجربه ای که من داشتم ;.

دانشجویان عزیز رشته مشاوره دوست دارید خودتان را درک کنید و به وجود خودتان پی ببرید و احساسساتتان را تجربه کنید و مستقلاً عمل نمائید؟
حتماً عبارت کوتاه جامع و پر معنی شرتزر واستون را در رابطه با تعریف راهنمایی و مشاوره به خاطر دارید « فرآیند کمک به فرد در جهت شناخت خود دنیایش و توانایی بعهده گرفتن مسئولیت و خود کفائی »

این عبارت پر محتوا در واقع اشاره ایست به اهمیت خود شناسی در مشاوره و بگونه ای توجه به یکی از وظایف مهم مشاوره در امر مشاوره که به فرد مراجع در جهت شناخت خودش کمک می کند ازطرفی نیز یک مشاور، باید خود را شناخته باشد تا این مهم را در فرد مراجع تحقق بخشد خود شناسی به فرد اجازه می دهد که آگاهانه به تجربه خود بپردازد و از طریق فرایند تجربه به رشد شخصی و بالندگی دست یابد .
این هشیاری و‌اگاهی در تجربه فرد را قادر می سازد تا عملکرد موثرتری داشته و بطور خلاقانه ای مسئولیت زندگی خود را بعهده گیرد .
به اعتقاد پرلز آگاهی از خود می‌تواند به رشد و کمال شخصیت بیانجامد با آگاهی کامل از خود می توانیم به ارگانیسم خود امکان رهبری و تنظیم رفتارمان را بدهیم وبه یک معنا میتوانیم به حکمت وجود اتکا کنیم .

از نظر کارل راجزر نیز هنگامی که فرد هشیارانه به تجربه می پردازد به طور واقعی به رفتار خود توجه دارد، از استعداد های بالقوه خود استفاده می‌کند، با همه جنبه های وجود خود در ارتباط است و هیچکدام را‌آزار دهنده و تهدید کننده نمی یابد و این فرد فردیست سالم خود واقعی اش و با کارآیی فراوان.
هدفم از بیان مطالب فوق نتیجه گیری مهم از آن به عنوان یک تجربه شخصی است در دوره دانشجویی خود دریافتم که جلسات مشاوره، فرآیند آن و شخص مشاور، عواملی موثر در معنی بخشیدن به افکار احساسات و رفتار مراجع هستند .

استفاده بهینه از فرآیند های مشاوره تغییری مثبت در طرز فکر و از آن رهگذر تغییری مثبت در رفتار فرد پدید می آورد در واقع برای کسی که مصمم به خود شناسی می باشد در این فرآیند این امکان به وجود می آید که با خودش صادق باشد به کنکاش کیفیت احساساتش بپردازد بکوشد که انگیزه های واقعی خود را بشناسد، رابطه خود را با اطرافیانش بررسی کند و چگونگی رفتار نوعی خود را آنطور که در واقع هست بفهمد .
خلاصه سخن اینکه تجربه کردم برای تبدیل شدن به یک مشاور مفید و کارا تمرین مراجع بودن لازمست که در این تمرین تمامی آنچه گفته شد لحاظ می گردد و در یک کلام خود بودن خود » یعنی «خلوص» یعنی آنچه برای یک مشاور از ضروریات می باشد تحقق می یابد .
از اینرو به کلیه دانشجویان عزیزم بخصوص در رشته مشاوره توصیه می‌کنم که از مرکز مشاوره دانشگاه که زیر نظر جناب آقای شفیع آبادی مدیریت می گردد و مشاوران با تجربه و ارزشمندی را به همکاری گرفته اند بهره بگیرید و از این فرصت گرانبها در جهت خود شناسی و مشاوری کارآ شدن استفاده نمایید .
با آرزوی موفقیت برای تمامی دانشجویان عزیزم

«عزت نفسم را اظهار می کنم»
اسداله ویسی کارشناسی ارشد خانواده
من منم
هیچ کس در تمام دنیا کاملاً شبیه من نیست، هر چیزی را که من در مورد خودم اعلام می کنم برای من معتبر (قابل اطمینان) است به خاطر اینکه من آن را به تنهایی انتخاب کرده ام. من مالک هر چیزی در مورد خودم، بدنم جسمم احساساتم، دهانم صدایم همه اعمالم هستم، خواه آنها مطلوب دیگران با شد یا مطلوب خودم، من مالک همه اعمال، رویاها، امیدها، ترسهای خود هستم. من مالک رویاها تخیلات، پیروزیها،موفقیت هاو همه شکست ها و اشتباهات هستم. به این دلیل که من صاحب خودم هستم من می توانم صمیمانه با خود آشنا شوم بوسیله آنچه که انجام می دهم،

من می توانم خودم را دوست داشته باشم و با خودم در همه اوقات رفیق باشم من آن جنبه هایی را در مورد خودم که برایم معما گونه است می دانم ، من می توانم با جرأت و امیدوارانه حل این معماها را جستجو کنم. و راههای بیشتری را در مورد خودم پیدا کنم. هر چیزی می بینم و می شنوم، هرقدر من می گویم و عمل می کنم، هر قدر من فکر می کنم و احساس می کنم، لحظه ای به من دز زمان داده شده که برای من اصیل است – اگر بعداً یا بعدها بعضی قسمت های از آنچه دیده ام، شنیده ام، فکر کرده ام و احساس کرده ام برای من نامناسب از آب در آمد یا برازنده من نبود) من می توانم و دور بریزم آنچه که نامناسب من است یا برازنده من نیست. آرامشم را حفظ می کنم و چیز تازه ای برای آنچه دور ریخته ام می سازم.

من ابزاری دارم برای زنده ماندن و صمیمی شدن با دیگران، ثمربخش بودن با ایجاد احساس و نظم بیرون از دنیای مردم و اشیاء غیر از خودم ،من صاحب خودم هستم و بنابراین می توانم مهندس خود باشم.
من ، منم و من خیبلی خوبم
اسم کتاب: تکنیک های مشاوره
ویرجنیاستیر ، ۱۹۷۵ عزت نفس

معمـای عشق

پروانه علایی دانشجوی کارشناسی ارشد مشاوره خانواده

در زمینه عشق و ازدواج سخن های بسیاری گفته شده و تحقیقات متعددی انجام گرفته است و نظریه پردازان مختلف سعی نموده اند با رویکرد خود به معمای عشق پاسخ بگویند در زیر به برخی از نظریات مطرح به اختصار اشاره می شود .

عشق ورزیدن ـ دوست داشتن
Loving Living
روبین (۱۹۷۳ ) با مطرح نمودن این نظریه بین عشق ورزیدن و دوست داشتن تمایز قایل می شود. عشق از ترکیب سه عنصر زیر تشکیل می شود. دلبستگی (attachment) تمایل شدید برای بودن در کناردیگری، برقراری تماس جسمانی، مورد تائید قرار گرفتن و مراقبت شدن.
۱- صمیمیت (Intimacy) پیوند بین دو فرد.
۲- مراقبت (Caring) میل برای فداکاری خود در قبال دیگری.
روبین در تفاوت عشق ورزیدن و دوست داشتن بر میزان ارزیابی فرد تاکید می کند ما به این خاطر کسی را دوست می داریم که فکر می کنیم از نظر اخلاق و هوش مناسب است و ارزش احترام ما را دارد .

عشق شهوانی و مصاحبتی
ompanionate vs passionate love
هاتفیلد و همکاران وی (۱۹۷۸ـ ۱۹۸۸ ) عشق را به دو نوع اصلی تقسیم می‌کند:
۱- عشق شهوانی Passionate love حالتی از میل و اشتیاق شدید فرد برای وصلت با کس دیگری که مبتنی بر تحریک فیزیولوژیکی عمیق است .
۲- عشق مصاحبتی (companionate love ) علاقه و عاطفه ای است که فرد نسبت به دیگری دارد و حس می کند که زندگی اش عمیقاً با او در هم تنیده شده است .
به اعتقاد روبین بهترین شکل عشق آنست که این دو نوع دریک رابطه با هم ادغام شوند. در این حالت است که زوجین میتوانند به اتفاق هم کارهای نشدنی و غیر ممکن را عملاً به انجام برسانند .

 

مدل چرخه رنگ سبک های عشق
or wheel model of love styles
لی ( ۱۹۷۳) مدل رنگ های عشق را معرفی می کند که در آن فقط سه رنگ زرد، قرمز و آبی وجود دارد و در نتیجه سه سبک نخستین عشق وجود دارد.
۱ Eros عشق به یک فرد ایده آل.
۲ Ludus : عشق بعنوان بازی عشق تفننی.
۳ Storg عشق دوستانه.
ترکیبات این سه سبک نخستین سبک های ثانویه عشق را به وجود می آورند برخی از سبک های ثانویه عشق ویژگی های متفاوتی ازعناصر سازنده خود دارند عبارتند از :
pragma : عشق واقع بینانه و عملگرا : که ترکیبلی از لودوس و استورگ است
mania: شیدایی : ترکیبی از لودوس و اروس
Agape: عشق وظیفه شناسانه و عاری از نفس پرستی : ترکیبی سازنده اصلی قابل شناسایی است : ludic – Eros – storgic – ludus – storgic – eros
همچنین سبک های ثالثیه عشق هم هستند که دربر گیرنده ترکیبات مختلف سبک های عشقی نخستین و ثانویه هستند .

نظریه مثلثی عشق :
A triangular theory of ove
نظریه مثلثی عشق در سال ۱۹۸۶ توسط استنبرگ مطرح شد وی با رویکردی روانسنجی عشق را ترکیبی از سه جزء می داند :
۱ intimacy صمیمیت شامل خود افشا از طریق عواطف و داستان های مشترک با فرد دیگری است.
۲ passion شهوت : علایق شهوانی که وصال جنسی را در بر می گیرد.
۳ commitment or decision تعهد / تصمیم : یعنی تصمیم گیری برای ماندن در کنار یک شریک و متعهد شدن به او یعنی به تعویق انداختن این نوع روابط با دیگر شرکاءبالقوه
وقتی که همه عناصر به طور متوازن حضور دارند کاملترین عشق یعنی تمام عیار و کامل (consummate love ) بوجود می آید مطابق با نظریه استنبرگ این نوع عشق به سختی اتفاق می افتد و معمولاً افراد فقط بر روی یک یا دو عنصر تاکید دارند که نتیجه آن عشق هایی از این نوعند :
infatuated love عشق احمقانه :شهوت زیاد و صمیمیت و تعهد کم
empty love عشق تهی : تعهد زیاد ولی صمیمیت و شهوت کم
romantic love : عشق خیالی : صمیمیت و شهوت زیاد ولی تعهد کم
fatuous love عشق بلاهت آمیز : شهوت و تعهد بالا ولی صمیمیت کم
companionate love : عشق مصاحبتی : صمیمیت و تعهد بالا شهوت پائین
liking علاقه مندی صمیمیت زیاد و شهوت و تعهد کم
no love بدون عشق : هیچ یک از عناصر عشق موجود نیستند .

استنبرگ معتقد است که هر چقدر مثلث های دو زوج بیشتر با هم همسو باشند سطح رضامندی بیشتری را در روابط خود تجربه خواهند کرد و نیز در یک رابطه خاص اجزای عشق جزئیات مختلفی را طی می کنند مثلاً در روابط دراز مدت سطح شهوت بعد از آنکه به اوج خود رسید تنزل می یابد اما سطح صمیمیت به سیر صعودی خود ادامه می دهد امکان دارد که دو شریک در یک زمان به عناصر واحدی اهمیت ندهند در این صورت برای آنکه رابطه موفق و پایدار باشد؛ باید شرکاء اختلافاتشان را برطرف نمایند همچنین استنبرگ مقیاس مثلث عشق را ساخته و روایی و پایایی آن را سنجیده است .

عشق به مثابه قصه love as A story
استنبرگ اذعان می دارد نظریه سه وجهی عشق با وجود کارآمدی آن یک سوال بسیار مهم را بی پاسخ می گذارد چرا من و نه کس دیگری عاشق فرد خاصی می شود و نه عاشق فرد دیگری و نیز آنکه چرا من و نه کس دیگری قادر است با انسان خاصی رابطه عاشقانه برقرار کند و با انسان دیگری نه ؟ که شاید این فرد خاص با معیار های قبلاً لیست شده وی هم کاملاً متفاوت باشد جالب آنکه خود شخص در تجارب عاشقانه پیشین خود انتخاب های مشابهی از این دسته داشته که به ناکامی وی منجر شده است و اینک گویی دوباره همان قصه را تکرار می‌کند بی آنکه علت آن را بداند (استنبرگ ۱۹۹۴)

استنبرگ با انتقاد از نظریه سه وجهی عشق و سایر رویکرد های موجود دراین زمینه نظریه‌ی جدیدی را مطرح نمود. عشق به مثابه این دیدگاه مبتنی بر این فرض است که آدمیان گرایش دارند عاشق کسانی شوند که قصه هایشان با هم یکی یا مشابه است اما نقش این کسان در قصه مکمل نقش خود آنان است و بدین ترتیب این کسان از جهاتی مثل خود آنان هستند و از جنبه های بالقوه متتفاوتند اگر از سر اتفاق عاشق کسانی شوند که قصه ای کاملاً متفاوت داشته باشند؛ آن وقت است که هم رابطه آنان وهم عشقی که زیر ساخت این رابطه است وضعیتی متزلزل پیدا می کند از طرفی شواهد و تجارب نشان داده است که وقتی دو شریک قصه های مشابه و همسازی داشته باشند رابطه‌آنها پایدار خواهد بود تداوم آن بیشتر و سطح رضایتمندی آنان از زندگی زناشوئی خود نیز بالاتر خواهد بود .

در این الگو افراد از زمانی که متولد می شوند شروع به شکل دادن داستان هایی در این مورد می کنند که ما معتقدیم که عشق چه باید باشد همچنین ارتباط با والدین و دیگران، رسانه ها و نمایشنامه های تلویزیونی و مطالعه کتاب و مجله و شخصیت خود آنان همه و همه انتظار فرد را راجع به روابط عاشقانه شکل می دهد همین تجارب متفاوت باعث شکل گیری قصه های افراد می شود و این قصه های مختلف توجیه کننده آن است که چرا دو شریک یک رویداد واحد را یک جور نمی‌بینند. البته افراد هیچگاه نوشتن قصه های خود را متوقف نمی کنند و همواره در حال تغییر و دستکاری آن هستند عجیب آنکه به گفته استنبرگ همین قصه ها هستند که فرد را در بزرگسالی برای انتخاب شریک بالقوه ای مستعد می سازد و دقیقاً افراد کسانی را می یابند که در پی آنان بودند حتی به صورت نا خودآگاه این کسان تکمیل کننده نقش های قصه آنان هستند حتی اگر تجارب قبلی وی ناکام کننده بوده باشند.

استنبرگ قصه ها را به پنج گروه اصلی تقسیم می کند .
قصه های عشق عبارتند از :
۱ قصه های نامتقارن : در این قصه ها عدم تقارن میان جفت ها اساس بنیادین رابطه صمیمانه نزدیک است. قصه معلم ـ شاگرد قصه ایثار (فداکاری )، قصه حکومت، قصه پلیسی، قصه زشت نگاری (پورنوگرافی ) قصه وحشت جزو این گروه به حساب می آیند.
۲ قصه های شیء : این گروه به دو زیر گروه تقسیم می شود:
شخصی در مقام شیء : در قصه هایی که شخص به عنوان شیء نگریسته می شود شخص نقش شیء را ایفا می کند : قصه علمی ـ تخیلی ، قصه مجموعه و قصه هنر .
رابطه به مثابه شیء : در این قصه ها رابطه به صورت وسیله ای در می آید برای نیل به هدفی که مستقیماً هیچ ربطی به رابطه ندارد و اگر دارد بسیار اندک است قصه خانه و خانواده قصه بهبودی قصه دین و قصه بازی.
۳ قصه های مشارکت : در این قصه ها به عشق از این زاویه نگریسته می‌شود؛ که همپای همکاری جفت ها برای آفریدن یا حفظ چیزی عشق نیز کامل می شود، این قصه ها عبارتند از : قصه سفر ، قصه بافندگی و دوزندگی ، قصه باغ و باغچه ، قصه تجارت ، قصه اعتیاد .
۴ قصه های روایی : در این قصه ها ، جفت ها معتقدند نوعی متن واقعی یا خیالی بیرون از رابطه وجود دارد و به طرق زیادی معین می کند. که رابطه چگونه باید باشد این گروه شامل: قصه خیال (افسانه پریان ) قصه تاریخی ، قصه علم ، قصه آشپزی .
۵ قصه های گونه (ژانر): شیوه یا روش حضور در رابطه کلید موجودیت و حفظ آن رابطه است، بعد جاری خاصی در رابطه بر جنبه های دیگر‌ آن تسلط و برتری دارد قصه جنگ قصه تاتر قصه طنز و قصه معما.
استرنبرگ و مهرداد حجت (۱۹۹۶) در بررسی قصه عشق چهل و سه زوج دریافتند که هر چه بین قصه‌‌های زوجین همخواننی بیشری باشد سطح رضامندی بالاتر خواهد بود و هر چه بین دیدگاه جفت ها نسبت به قصه ها تفاوت بیشتری باشد آن جفت ها در رابطه خود نامراد ترند .
منابع :
استرنبرگ رابرت جی (۱۳۸۲) قصه عشق نگرشی تازه به روابط مرد و زن مترجم : بهرامی هادی ، تهران : جوانه رشد .

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.