مقاله پایان نامه بررسی تأثیر معلولیت جسمی- حرکتی نوجوانان دختر ۱۹-۱۳ سال


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
5 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله پایان نامه بررسی تأثیر معلولیت جسمی- حرکتی نوجوانان دختر ۱۹-۱۳ سال دارای ۱۶۰ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله پایان نامه بررسی تأثیر معلولیت جسمی- حرکتی نوجوانان دختر ۱۹-۱۳ سال  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله پایان نامه بررسی تأثیر معلولیت جسمی- حرکتی نوجوانان دختر ۱۹-۱۳ سال،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله پایان نامه بررسی تأثیر معلولیت جسمی- حرکتی نوجوانان دختر ۱۹-۱۳ سال :

مقدمه:
تردیدی نیست که مهم‌ترین نقشی که والدین می‌توانند در تربیت کودکان خود ایفا کنند، پرورش توانایی خلاقیت آنهاست. زیرا خلاقیت به نحوی بلامنازع عامل کلیه پیشرفت‌های بشری است و امکان بروز خلاقیت افراد وقتی مهارتها وانگیزه خلاقیت در کودکی پرورش یابد، بسیار بیشتر است. شاید از آن مهم‌تر این واقعیت است که، چنان که بسیاری از روانشناسان تأکید دارند، خلاقیت و صلاح روح و روان همراه و همگام‌اند. بدین ترتیب شاید به جرأت بتوان گفت خلاقیت کلید طلایی خوشبختی است.
خلاقیت حوزه افراد «تیزهوش» و «با استعداد» نیست. اگرچه آنها استعداد بالقوه بیشتری دارند که در راه‌های خلاق به کار برند. خلاقیت‌ می‌تواند و باید جزئی از زندگی

همه افراد، از جمله افراد تیزهوش، و با استعداد باشد. لیکن مهم‌ترین عامل در خلاقیت، انگیزه برای انجام کارهای خلاق است. استعداد، ویژگی‌های شخصیتی، و مهارت به والدین و مربیان نشان می‌دهد که کودک چه کاری را می‌تواند انجام دهد ولی انگیزه نشان می‌دهد که چه کاری انجام خواهد شد. چنانکه خواهیم دید انطباق انگیزه‌ها با استعداد و مهارتهای کودک است که در خلاقیت کارساز می‌باشد.

برای کودک خود نوعی تصویر ذهنی از آنچه می‌خواهد شود به دست آورید. تصویری از بزرگسالی کودک که با ویژگی‌های سازگار باشد. تصویی که او با شور و شوق درونی آن را به مرحله عمل درآورد آنچه باید تأکید گردد، آن است که تحمیل علائق پدر و مادر بر کودک به هیچ شکل منجر به نیل دستاوردهای اخلاق نخواهد گردید.
به منظور راهنمایی والدین و مربیان در شناسایی خلاقیت کودکان درهر زمینه به تفصیل سه جزء متشکله خلاقیت را که بعارت از مهارت در زمینه مربوط، مهارتهای تفکر و رفتار و عملکرد خلاق و انگیزه درونی است.

افراد در خلاق‌ترین شرایط خود قرار خواهند داشت اگر در درجه اول به علت علاقه، لذت، رضایت حاصله و چالش کار مبادرت به انجام کاری می‌کنند و نه از طریق فشار خارجی یعنی انگیزه برونی این اصل را اصل انگیزه درونی خلاقیت می‌نامند.
خلاقیت واقعی بدون قدری شور و هیجان غیرممکن است.
(مترجمین: دکتر حسن قاسم‌زاده، پروین عظیمی)

پیشرفت بشریت با خلاقیت پیوندی محکم دارد. باید بتوان به چیزهای نو دست پیدا کرد و روشهای اندیشه‌هایی را جستجو کرد که آدمی را در موقعیت‌های اضطراری یاری دهد و راه‌های تازه‌ای را برای شناختن و بارورتر کردن آفرینش پیش پای او بگذارد. خلاقیت در همه زمینه‌های فعالیت انسانی لازم است از دانش و کارهای مهندسی گرفته تا ادبیات. آنها که امروز در مدارس درس می خوانند به عنوان کارگر، نظامی، مهندس، دانشمند، طبیب و … زندگی مستقل خود را آغاز می‌کنند.
این کودکان و نوجوانان امروز نه تنها باید دست‌آوردهای گذشته و دانش و فرهنگ فعلی جامعه را حفظ کنند بلکه باید استعداد این را نیز داشته باشند که آنها را به پیش ببرد و
تکامل بخشد.

در عصر ما در سطح ملی و بین‌المللی چه از نظر معلم و چه از نظر دانش‌آموز همه‌جا با اندیشه‌های واحدی برخورد می‌کنیم که همان اقتضای زمان ما یعنی تخیل، اختراع، ابتکار و خلاقیت است. مطمئناً همیشه افراد خلاق وجود داشته‌اند، اما قرن بیستم هم از جهت لزوم آمادگی و هم از جهت حفظ وفاداری به انسان در مقابل دنیای ماشینی چنین ایجاب می‌کند که تمام قوای خلاقیت سازنده‌ای را که بالقوه در افراد بشر وجود دارد به کار گرفته شود.

بی‌شک یکی از زیباترین ویژگی‌های انسان قدرت آفرینندگی و خلاقیت است به واسطه همین ویژگی است که انسان می‌تواند اهداف آرمان‌گرایانه خود را پدید آورد و توانایی‌های خود را شکوفا سازد، آنچه پیش از آن در مورد خلاقیت تصور می‌شد، براساس نگرش نبوغ‌آمیز بنا شده بود و طبق این نگرش، خلاقیت به افراد تعلق داشت، افرادی که نبوغ استثنایی برخوردار بودند و توانایی ذهنی آنان فراتر از مردم عادی به شمار می‌رفت.

بنابراین خلاقیت موهبتی آسمانی پنداشته می‌شد که صرفاً در اختیار تعداد معدودی از افراد قرار گرفته است و همین افراد خاص که دارای خلاقیت هستند در شرایط مختلف آن را از خود بروز دهند وهمین افراد هستند که به اختراعات و اکتشافات نائل می‌شوند. با فراگیر شدن منطق‌گرایی اکثر باورهای انتزاعی و همینطور امور ما بعدالطبیعه دستخوش دگرگونی‌های عدیده‌ای شد.

مقوله‌ی خلاقیت و سایر قابلیت‌های فکری نیز در همین راستا مورد بررسی دقیق دانشمندان قرار گرفت و با بررسی طیف وسیعی از نمونه‌های مختلف نتایج بسیار جالبی بدست آمد که با آنچه تاکنون پنداشته می‌شد تفاوت عمده‌ای دارد.
در مورد آموزش تا خلاقیت بخش مهمی از دوره‌های (تفکر خلاقانه) است که این تفکر در نتیجه فرآیندهای استثنایی تفکر بروز می‌کند که تا حدودی با تفکر عادی که ما در فعالیت‌های روزانه خود به کار می‌بریم متفاوت است.

احیاء علاقه به روان‌شناسی خلاقیت قبل از هر چیز دلایل عمیق اجتماعی دارد. بررسی‌ها نشان می‌دهد که فرهنگ امروزی استقلال با رفتار از لحاظ اجتماعی و اگر کمتر تحمل می‌کند و خطرات اجتماعی و فرهنگی همرنگی افراطی در قلمروهای رفتار آشکار ذهنی از طریق نظریه‌های اجتماعی مورد تأیید قرار گرفته است. پاداش‌هایی که برای همرنگی وجود دارد و نبودن نسبی پاداش برای تفکر و عمل مستقل یک مانع اجتماعی برای فرد و یک بازدارنده برای «ابراز وجود» است. به همین دلیل روانشناسان و معلمان جامعه ضمن اشاره به خطرات همرنگی افراطی و رفتارهای قالبی در رکوردی که در نتیجه آن جامعه را از پیشرفت بازمی‌دارد، به اهمیت نوآوری و تفکر خلاق برای جامعه را مورد تأکید قرار داده‌اند (بودو، آلن، ترجمه خانزاده ۱۳۵۸)

افراد معلول جسمی- حرکتی دارای ویژگی‌های شخصیتی معینی هستند که می‌توانیم تأثیر آن را بر فعالیت‌های روانی آنها از جمله تفکر خلاق این افراد، مورد بررسی قرار دهیم. معلوم شده است که معلولیت غالباً در خودپنداری افراد اثرات خاصی بر جای می‌گذارد. مثلاً وقتی می‌گوییم خانواده، والدین، دوستان و افراد دیگر در نظر و ادراکی که فرد از خود دارد موثر است (وابستگی به دیگران، دلسوزی و ترحم نابه‌جای افراد و نظرهای آن بر خودپنداری افراد تأثیر دارد و در افراد معلول امکان بوجود آمدن این شرایط بیشتر است.)

بیان مسئله:
هرچند روان‌شناسان در تمام دوران علمی شدن روان‌شناسی در آثار خود اشاره‌هایی به خلاقیت داشته‌اند ولی از اواسط دهه ۱۹۵۰ تغییری جدی در نگرش روان‌شناسان نسبت به خلاقیت دیده شده و از موضوعی فرعی و گاه حاشیه‌ای به اصلی مهم در روان‌شناسی تبدیل شد.

با اشاره به همین تغییر است که گالوین تایلور یکی از محققان مسایل خلاقیت این مسأله را مورد تحقیق قرار دارد. در ۶ تا ۷ دهه قبل از ۱۹۵۰ فقط تعداد بسیار محدودی مقاله پژوهشی در مورد خلاقیت در ادبیات علمی ظاهر شد، وی از سال ۱۹۵۵ از علاقه و فعالیت فزایند‌ای راه‌های پژوهشی بسیاری را گشوده است از آن زمان افزایش فوق‌العاده زیادی در شور و حرارت نسبت به مسایل خلاقیت ظاهر گشته است. (دکتر تیمور آقای نیشانی، ۱۳۷۷).

مشخص شده است که برای استفاده و پرورش و ظهور این نیروهای خلاق، افراد باید در خلاق بودن هیچ محدودیت اجتماعی نداشته باشند. باید آزاد باشند و برای اندیشه‌ها و نوآوری‌های بکر و مهم از لحاظ اجتماعی و فرهنگی پاداش گیرند. اندیشه‌های یگانه و مسایل ابتکاری و شیوه‌های جدید حل آنها محصول یک جامعه نوآور است و پیشرفت مداوم اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و آموزشی تا حد زیادی به خلاقیت اعضای جامعه بستگی دارد. ولی متأسفانه این جنبه در جامعه ما کمتر مورد بررسی قرار گرفته است و در دبستانها خلاقیت هر روز کمتر از پش مبنای تعلیم و تربیت افراد قرار می‌گیرد. (آلن بودو، ترجمه خانزاده، ۱۳۵۸).

علم جدید روان‌شناسی خلاقیت نیز مانند سایر پدیده‌های روانی بر کثرت عوامل و حقایقی که به طریقی بر خلاقیت موثر تأکید دارد. یعنی یک سری عوامل بیرونی و درونی بر تفکر خلاق تأثیر می‌گذارند که مهم‌ترین آنها عبارتند از: عوامل انگیزشی، شخصیتی، روانی و اجتماعی، بررسی های انجام گرفته و روش ساخته است که این عوامل با نتایج مثبت و منفی بستگی دارد.

در این تحقیق سعی می‌شود تا نحوه تفکر خلاق گروه خاصی از جامعه یعنی معلولان جسمی- حرکتی مورد بررسی قرار گیرند. مطالعاتی درباره تأثیر معلولیت جسمی- حرکتی افراد با یادگیری و تفکر آنها انجام شده است. به نظر می‌رسد معلولیت جسمی- حرکتی بر خلاقیت و قوه ابتکار افراد نیز تأثیر گذارد. بنابراین باید انتظار داشته باشیم که در این گروه نسبت به افراد غیرمعلول شاهد افت توانایی‌های خلاق باشیم. افراد معلول جسمی حرکتی از نظر شخصیتی وضعیت ویژه‌ای را دارا هستند. اغلب آنها احترام به خود پایینی دارند، اعتماد به نفس و اطمینان به خود کمتری را دارا می‌باشند و به طور کلی برداشت غیرواقعی از «خود» دارند. تحقیقاتی در مورد خودپنداری

غیرواقعی آنها انجام شده است که اکثر آنها نشان داده‌اند این افراد در مورد خودشان ارزیابی بیش از حد یا کمتر از حد واقعی دارند (البته در اغلب موارد) به همین دلیل سطح اضطراب آنها بیش از حد معمول است و اغلب آنها احساس درونی بی‌ارزش بودن و ناایمنی را دارا می‌باشند.
با توجه به اهمیتی که در حال حاضر به رویکرد خلاق در آموزش و پرورش می‌دهد مشخص کردن عوامل موثر بر خلاقیت از جمله خصوصیات معین شخصیتی نقش توجه به «خود» افراد و خودسازی دانش‌آموزان در مدارس را برجسته‌تر می‌سازد. در ضمن توجه به عوامل شخصیتی در آموزش و پرورش وتوانبخشی افراد معلول طرح و اجرای برنامه‌های کار توانی آنها را آسانتر می‌سازد.

هدف تحقیق:
با اهمیتی که رویکرد خلاقیت در آموزش و پرورش پیدا کرده است، تحقیقات زیادی در مورد زمینه‌های عینی ایجاد شرایط مطلوب برای خلاقیت انجام گرفته است. ولی با اینکه مشخص ساختن عوامل موثر بر تفکر خلاق از اهمیت زیادی برخوردار است، ولی موضوع خلاقیت و شرایط پرروش آن فوق‌العاده پیچیده است. ولی در جامعه انسانی افراد نشان‌داری هستند که ویژگی‌های خاص را دارا هستند و وجود این خصیصه‌ها کنترل متغیرها را آسان‌تر می‌سازد.

مدتهاست که در مورد تأثیر معلولیت جسمی- حرکتی بر فعالیت‌های روانی (مانند یادگیری، حافظه، سازگاری اجتماعی و …) پژوهش صورت می‌گیرد و اهمیت این تحقیقات بر آموزش این گروه روشن گشته، تحقیق در مورد تأثیر معلولیت جسمی بر خلاقیت علاوه بر اینکه جنبه‌ای مهم از تفکر خلاق را روشن می‌سازد، تعیین علت افت یا تغییر فعالیت‌های روانی معلول نیز از اهمیت زیادی برخوردار است. سپس یک هدف مهم و اساسی این تحقیق مشخص ساختن عوامل مؤثر بر تفکر خلاق است.

از قرار معلوم در افراد معلوم جسمی- حرکتی علاوه بر مسأله قابلیت و توانایی فردی، نگرش‌های خانواده و همسالان و نیز انتظارات اجتماعی و احساس‌های درونی خود فرد نیز متغیرهای مهمی هستند. چگونگی تأثیر این متغیرها بر نیروی تفکر خلاقیت نوجوانان معلول وتعیین رابطه آنها با ساختار شخصیت از اهمیت خاصی برخوردار است.
تحقیقات بیشتر می‌تواند مشخص سازد که افت تفکر خلاق در افراد معلول به سبب کمبود استعدادهای آنها نیست و احتمالاً این تجربه گذشته و انجام دادن کارها توسط دیگران است که آنها را از توانایی‌های بالقوه خود دور کند. تعیین اثرات محدود کننده این عوامل می‌تواند در یافتن راه های رفع این موانع یاری دهنده باشد.

اهمیت شخصیت سازی و خودسازی و ایجاد خصیصه‌های مثبت شخصیتی به تدریج در آموزش و پرورش مورد تأکید قرار می‌گیرد. به وجود آمدن احساس درونی بی‌ارزش بودن و عدم اطمینان به خود می‌تواند اضطراب زیادی را درباره‌ توانایی و پیشرفت در فرد به وجود آورد، تأثیر اضطراب شدید در یادگیری و تفکر در روان‌شناسی تا حدی مشخص شده است. وجود اضطراب زیاد مزمن در بسیاری از معلولان جسمی- حرکتی مورد تأیید قرار گرفته است. احتمالاً این اضطراب شدید در معلولان موجب رفتارهای آنی، اجباری و شکننده در فرد می‌شود که سد کننده یک رویکرد خلاق هستند. مشخص کردن این مسأله در پرورش و توان بخشی افراد معلول اهمیت زیادی دارد.

همچنین هدف از این تحقیق نیز بررسی چگونگی تفکر خلاق در افراد معلول جسمی- حرکتی و نیز یافتن همبستگی اجتماعی صفات شخصیت و نیروی خلاق در این افراد است. از طریق این گروه سعی می‌شود که اهمیت خصوصیات شخصیت مانند استقلال، اعتماد به نفس و … نظائر آن در قدرت خلاقیت مورد بررسی قرار گیرد.
و بالاخره اگر مسأله را به طور گسترده‌تر در مورد تمام نوجوانان در نظر بگیریم با شناخت شرایط اساسی مؤثر بر خلاقیت در زمانی که رویکرد خلاق در آموزش و پرورش روز به روز بیشتر مورد تأکید قرار می‌گیرد، برنامه‌ریزهای بلندمدت آموزش در مورد نوجوانان را بهتر می‌توان طرح‌ریزی کرد.
اهمیت و ضرورت تحقیق:

این تحقیق اگر افت خلاقیت افراد معلول جسمی- حرکتی را ثابت کند به روشن شدن عوامل مؤثر بر خلاقیت کمک می‌کند و همچنین فایده‌هایی در برنامه‌ریزی آموزشی و توان‌بخشی می‌تواند داشته باشد که در زیر به بعضی از آنها اشاره می‌کنیم.

۱- ایجاد امکانات فردی و اجتماعی جهت فعالیت نوجوانان معلول جسمی- حرکتی برای پی بردن به استعداد خود در رسیدن به شناخت و توانایی‌های خود.
۲- برنامه‌ریزی آموزشی وایجاد فضای تربیتی مناسب جهت پرورش استعدادها و نیروی خلاق معلولان جسمی- حرکتی، مشارکت دادن آنها و پذیرش مسئولیت توسط آنها.
۳- کمک برای بیدار کردن شیوه‌های مفید و از بین بردن عوامل منفی شخصیتی، ایجاد خودپنداری مثبت در معلولان و به طور کلی در تمام نوجوانان برای هموار کردن راه شکوفایی استعدادهای خلاق آنها.

۴- ایجاد امکانات و شرایط مناسب روانی و اجتماعی برای کم کردن استرس و اضطراب معلولان و پیدا کردن روشهای ایجاد احساس درونی و احترام و ارزش به خود.
۵- کمک به کسانی که به عنوان مربی یا والدین با نوجوانان معلول کار می‌کنند تا بهترین روش‌های پرورش آنها را با توجه به توانایی‌های بدنی آنها و با کمک خود آنها پیدا کرد.

فرضیه‌های تحقیق:
۱- خلاقیت نوجوانان دختر معلول جسمی- حرکتی از خلاقیت نوجوانان دختر غیرمعلول پایینتر است.
۲- در نوجوانان معلول احتمال شکل‌گیری بعضی خصوصیات منفی شخصیتی (مثل خودانکاری بیشتر یا خودپذیری کمتر) از افراد غیرمعلول بیشتر است.
۳- سطح پایین‌تر خلاقیت معلولان با خودپذیری کمتر آنها همبستگی مثبت دارد.

جامعه آماری:
آزمونها گروه مورد مطالعه از میان نوجوانان دختر معلول جسمی- حرکتی انتخاب شدند که از خدمات مرکز توانبخشی استفاده می‌کردند. آزمودنی‌ها از دو مرکز ۱- کودکان و نوجوانان واقع در خیابان ولیعصر چهار راه ظفر و ۲- هفتم تیر واقع در پل روی انتخاب شدند که از لحاظ سنی آنها در مقطع سنی ۱۹-۱۳ سال بودند. آزمودنی‌های گروه مقایسه هم از میان نوجوانان مقطع راهنمایی و دبیرستان چند مدرسه انتخاب شدند. این آزمودنی‌ها از دو مدرسه ۱- مدرسه راهنمایی عفاف منطقه (۲)، ۲- دبیرستان حضرت مهدی منطقه (۷) انتخاب شدند.

نمونه آماری:
عده آزمودنیها عبارت بودند از ۵۰ نفر گروه مورد مطالعه از نوجوانان معلول جسمی- حرکتی که در مراکز توان‌بخشی سازمان بهزیستی بودند و ۵۰ نفر گروه مقایسه ازدانش‌آموزان دختر مقطع راهنمایی و دبیرستان که هر دو گروه در مقطع سنی ۱۹-۱۳ سال بودند.
ابزار پژوهش:
در این تحقیق از ۲ آزمون استفاده شده است. الف- آزمون خلاقیت تورنس، که توسط ای، پال تورنس ساخته شده است. ب- آزمون خودپذیری که به CAL معروف است توسط تنی‌سون و بوتور در سال ۱۹۷۳ تنظیم شده است.

تعریف اصطلاحات:
معلولیت:
معلولیت به ناتوانی در انجام تمامی یا قسمتی از ضروریات عادی زندگی فردی یا اجتماعی به علت وجود یک نقص مادرزادی یا عارضی در قوای جسمانی یا روانی اطلاق می‌شود. نقص عارض فوق‌الذکر ممکن است حاصل از مسیر طولانی یک یماری بوده و یا نتیجه یک تروماتیسم ناشی از تصادفات وسایل نقلیه یا حوادث کار و یا اتفاقات و جنگ و غیره باشد. (دکتر قضایی، صمد ۱۳۶۸)

معلول جسمی- حرکتی
در این تحقیق معلول جسمی- حرکتی به افرادی گفته می‌شود که به دلیل وجود نقص، به شکلی و یا ناهنجاری آشکار مشخص بدنی، در حرکات و فعالیت‌های آنها محدودیت‌هایی ایجاد می‌شود. این افراد می‌توانند از خدمات ویژه‌ای برخودار باشند.
در تعریف معلول جسمی- حرکتی دو ویژگی وجود دارد که عبارتند از:

خصوصیت نقصان: نقصان اطلاق می‌شود به هر نوع از بین رفتن ای ضایعه دیدن بدن از نظر فیزیولوژی یا آناتومی که ممکن است قطعی و دائمی و یا برعکس موقتی و گذران باشد.
کاهش توانایی و ظرفیت: کاهش توانایی و ظرفیت اطلاق می‌شود به کاهش کلی یا جزئی در توانایی شخص برای انجام دادن فعالیت شخصی که باید به شکل مطلوب یا در حدودی که برای هر انسانی طبیعی باشد به عمل آید (دکتر قضایی، صمد، ۱۳۶۸)
خلاقیت (تفکر خلاق):

خلاقیت به عنوان یک نیاز عالیه بشری در تمام ابعاد زندگی انسان مطرح است و عبارت است از تحولات دامنه‌دار و جسمی در فکر واندیشه انسان. همچنین خلاقیت یعنی توانایی بالقوه در به وجود آوردن و ایجاد چیزهای نو و تازه در وجود انسان.
طبق نظر گیلفورد «خلاقیت یعین حل یک مشکل با سلسله‌ای از مسایل کوچک و بزرگ» و به نظر راجرز خلاقیت یعنی اظهار وجود و استقلال طلبی و حفظ شخصیت انسان» (فرنورپان ۱۳۷۰).

خلاقیت ازدیدگاه روان‌شناسی، پدیدار گردیدن تلفیقی از اندیشه‌های نو به وسیله‌ی شهودگرایی از منابع ناشناخته تعریف شده است (دکتر آقای نیشانی، تیمور، ۱۳۷۷).
خودپذیری:
تعاریف مختلفی ازخودپذیری ارائه شده است که ساده‌ترین آنها تعریف زیر می‌باشد:
خودپذیری، خودداری از قرار داشتن در رابطه‌ای متخاصم با خود است (ناتانیل براندن، ترجمه مینو سلسله، ۱۳۷۹).
بدون خودپذیری، خودباوری غیرممکن است. اگر در الگویی از خودانکاری محصور باشیم از رشد فردی مان جلوگیری می‌شود. معنای خودپذیری تفاوت بسیاری با معنای واژه خودشناسی دارد. پذیرفتن به معنای تجربه نمودن واقعیت بدون انکار یا اجتناب از آن است و با قبول یا تصدیقی صرف در تصور تفاوت دارد. همچنین با دوست داشتن، تحسین نمودن نیز فرق دارد من می‌توانم موقعیت چیزهایی درباره‌ی خود را بپذیرم که اصلاً آنها را دوست نداشته، تحسین و با چشم‌پوشی نمی‌کنم ـناتاینل براندن، ترجمه مینو سلسله، ۱۳۷۹).

خود:
خود شامل ظاهر واقعی فرد، ارزش‌ها. افکار، دانش‌ها، معلومات و همچنین ادراکاتی است که سایرین از خود دارند. مفهوم خود تصویر ذهنی فرد از خویشتن، درک او از جسم، عواطف وهیجانات، طرز تلقی یا کیفیت‌های وی است. همچنین رشد ذهنی فرد در مورد ظرفیت‌ها، پدیده‌ها و فعالیت‌ها در یک فرآیند مستمر «خود» نامیده می‌شود این رشد ذهنی «خود» با سمبل «من» بیان می‌شود و مربوط به نگرش‌های شخص است.

خود در جریان ارتباطات پدید می‌آید و یک فرآیند چند بعدی است. انسان از همان بدو ورود به دنیا با دیگران تعامل برقرار می‌کند و در حین تعامل با نظر دیگران درباره خودش آشنا می‌شود. طبق نظر پیکوناس، خود سیستمی مرکزی برای یکپارچه و هدایت کردن نیروها به طرف اشکال مختلف تعامل با اشخاص و اشیاء است (جولیانی، وود، ترجمه مهرداد فیروزبخت، ۱۳۷۳).

خودپنداری:
خودپنداری عبارت است از نگرش و تصور فرد نسبت به خودش یعنی آنچه فرد اعتقاد دارد که هست (و. پرکی ترجمه محمود میرکمالی، ۱۳۷۸).
خودپنداری عبارت است از طرز پنداری با تصویر نسبتاً دایمی هر فرد راجع به ارزشی که برای خود قائل است و رابطه این ارزش با خود واقعی او خودپنداری چیزی نیست جز نظام ارزش‌های فرد که به صورت قضاوتهای شخصی نمایان می‌شود. (و. پرکی. ترجمه حمید میرکمالی، ۱۳۷۸).
روان‌نژندی (روان رنجوری):

معنای اصلی واژه روان رنجوری ضعف یا ناتوانی دستگاه عصبی است. رفتار روان رنجوری رفتار ناسازگارانه انعطاف‌پذیر است که با یک یا چند خصوصیت زیر همراه است.
۱- اضطراب بیش از حد ۲- تعارض‌های هیجانی ۳- ترس‌های غیرمنطقی ۴- ناراحتی‌های جسمانی بدون منشأ عضوی ۵- میل به اجتناب از موقعیت‌های تنش‌زا به جای مقابله مؤثر با آنها.

اصطلاح روان‌نژندی آنچان کلی است که در بعضی از نظام های نامگذاری روانپزشکی پذیرفته شده است. این مفهوم علی‌رغم مسائلی مانند ابهام و قابلیت تعمیم بیش از حد، در روانشناسی جایگاهی دارد. اول این که معنای تاریخی دارد و رشد روان درمانی باید در سایه این معنی درک شود. دوم این که بر گروهی وسیع از رفتارهایی دلالت دارد که حاکی از فردی رنجور است که در کشاکش زندگی است (روانشناسی نوجوانان و جوانان، دکتر احمد احمدی، ۱۳۷۱).
خودشکوفایی:

خودشکوفایی را می‌توان این چنین تعریف کرد «گرایش ذاتی انسان برای به حداکثر رساندن استعدادها و قابلیت‌هایش».
اولین کسی که مفهوم خود شکوفایی را معرفی کرد آبراهام مازلو بود به گفته وی هرچند که شکوفایی گرایش ذاتی فرض می‌شود، اما گرایشی ضعیف است، مانند زمزمه‌ای در درون یا صدایی است آرام (ناتانیل براندن، ترجمه مینو سلسله، ۱۳۷۹).
توانبخشی:
فرآیند آموزش یا تربیت را توانبخشی گویند که به بهبود و یا تطابق به معلولیت ذهنی یا جسمی کمک می‌کند (ویلیافر، فیلیپ، ترجمه دکتر احمد به پژوه و همکاران، ۱۳۷۸).

فصل دوم

پیشینه تحقیق:
فرانک بارون اولین کسی بود که تحقیق تطبیقی چندجانبه‌ای را در مورد سلیقه‌ها و ترجیحات افراد خلاق و غیرخلاق انجام داد. او بر مبنای یک آزمون خلاقیت دو گروه را تشکیل داد. یک گروه مرکب از ۲۵ نفر خلاق‌ترین افراد و گروه دیگر باز هم مرکب از ۲۵ نفر که از نظر خلاقیت در پایین‌ترین سطح قرار داشتند.

تجزیه و تحلیل خصوصیات آزمودنیها به وسیله اعضای مؤسسه شخصیت انجام گرفت این امکان را فراهم کرد که بارون در گروه فوق را چنین توصیف کرد: میزان آگاهی افراد خلاق از مسائل امور زیاد است، نسبت به مسائل بینایی بی‌علاقه هستند و بالاخره مبتکر، با همت، پرانرژی و صبور هستند. این توصیفها با عقایدی که معمولاً درباره اصالت جویی و تخیل سازنده ابراز شده است کاملاً تطبیق دارد. بارون مشخص‌ترین کیفیات افراد خلاق را روانی عقیده، بدیهه‌گویی، روانی کلام و نیز آنچه که او آن را «سهولت انجام محرکهای مختلف خواند، می‌داند، این مفهوم آخری در واقع همان گروه‌بندی وسیع است که توسط بروند تشریح شده است.
معروفترین تحقیق تطبیقی که درباره ارتباط ویژگی‌های فردی و خلاقیت انجام گرفته است به ترمن و همکارانش تعلق دارد که حدوداً به مدت چهل سال ۵۲۸ آزمودنی سرآمد را مورد بررسی قرار دادند.

تحقیقات پیشین اضطراب را نیز مشخصه‌ای یافته‌اند که مانع خلاقیت می‌شود. البته داده‌های موجود این مورد بحث‌انگیز است. برای مثال وایت ثابت کرد اشخاصی که میزان اضطراب آنها زیاد است به طور معنی‌داری بهتر عمل می‌کنند. (مایلی، میترا، ۸۰- ۱۳۷۹).

در همین‌جا باید اضافه کنیم که آزمایشهای معینی نیز نبودن همبستگی بین صفات خاص شخصیت و خلاقیت را آشکار ساخته است. مثلاً «جان کازی» هیچ تفاوت قابل ملاحظه‌ای از نظر مسائل اجتماعی بین آزمودنی‌های «خلاق‌تر» و با «خلاقیت کمتر» کشف نکرد و نتایج آزمایشهای آیزن اشتات نتوانست این فرضیه را که افراد خلاق در موقعیت‌های اضطراری پاسخ تکلیف یافته‌تر ارائه می‌دهند مورد تأیید قرار دهد. رمی شوون با مطالعه شرح حال دانشمندان و افراد مشهور طرح ترمن وارد می‌کند و اظهار می‌دارد که توفیق در روابط اجتماعی، معینی منش کاملاً متعادلی که به نظر ترمن کودک خلاق را متمایز می‌کند به ندرت در کودکی رجال بزرگ دیده می‌شود. ولی او هم نتیجه می‌گیرد که برای نابغه بودن به منش و نیرویی نیاز است که در معمول برتر باشد تا بتوان فکر خارق‌العاده‌ای را به دیگران بقبولاند (میناکاری، محمود، ۱۳۶۵).

بررسی تاریخ:
تعریف خلاقیت:
بیش از پرداختن به تعاریف خلاقیت اشاراتی کوتاه به تاریخچه آن می‌شود. امروزه دیگر بر کسی پوشیده نیست که تفکر خلاق و تبلور بیرونی آن یعنی تولیدات خلاقه یکی از عالی‌ترین جلوه‌های بشری است ولی باید گفت عمر این مفهوم ورود آن به ادبیات روان‌شناسی بیش از چند دهه نمی‌گذرد. همان طور که گیلفورد اظهار نمود شاید یکی از موضوعاتی که در روان‌شناسی بسیار مورد بی‌توجهی قرار گرفته خلاقیت است و این در حالی است که هر چه زمان پیش می‌رود نیاز انسان به ابعاد گوناگون آن طیف وسیعتری به خود می‌گیرد. سال‌های ۱۹۴۱ را با به سال‌های گمنامی خلاقیت برشمرد، و شاید سال‌های ۱۹۵۰ به بعد را سالهای ترقی خلاقیت دانست. به این دلیل که این بی‌هیچ شرح و بسطی به فرآیندهای عالی ذهن اضافه گردید.

شاید یکی از دلایلی که سبب گردید نظریه‌پردازان و معتقدان از خلاقیت دوری جویند به تعریف وتوصیه آن مربوط می‌شود. خلاقیت از دیربازمفهومی اغفال کننده، مبهم و حتی افسانه‌ای تلقی شده است. و این سردرگمی حتی امروزه نیز وجود دارد. علیرغم تحقیقات فراوان و نسبتاً‌جامع عقیده بر آن است که خلاقیت اشاره به چندین مفهوم گوناگون دارد. بنابراین با وجود چنین دیدگاه‌هایی ارائه یک تعریف جامعه مورد قبول همگان باشد مشکل است. معهذا این ادعا به معنای آن نیست که نمی‌توان تعریفی را در مورد خلاقیت ارایه کرد (فلاول و مارکمن، ۱۹۸۵، جوادیان ۱۳۶۹).

در فرهنگ لغت عمید ابداع یا آفرینش به معنای چیزی نوآوردن یا کاری تازه کردن آمده است. معنی دقیق‌تر آن عبارت است از پدید آوردن چیزی که سابقاً نبوده است.
ولی در تعاریف روان‌شناسی ابداع و خلاقیت بدین‌گونه متمایز از یکدیگر نیستند و در واقع همپوشی نزدیک با یکدیگر دارند. یعنی ابداع نه تنها جدا از خلاقیت نیست بلکه از عناصر اصلی آن به حساب می‌رود. خلاقیت گاهی شکل تازه‌ای از دیده‌ها و تولیدات فراموش شده است. به عبارتی ایده‌هایی قدیمی زیرساز خلاقیت نوین اندوگاهی خلاقیت مبتنی بر هیچ اندیشه از پیش فرض شده نیست و جرقه‌های آن بسیار نو و تازه است یعنی فرد خلاق علیرغم این که ممکن است تولید او در جای دیگر ثبت شده باشد مبادرت به آفرینش کند. (افروز، ۱۳۷۱).

اما واقعاً خلاقیت چیست و چه عناصری را دربر می‌گیرد. در فرهنگ لغت روانشناسی خلاقیت یک فرآیند روانی فرض شده است. در این تعریف خلاقیت به حل کردن، ایده‌سازی، مفهوم سازی، اشکال هنری، نظریات یا تولیداتی منجر می‌شود که یگانه بوده و بدیع هستند و در واقع یکی از ملاکهای تمایز فکر خلاق از افکار غیرخلاق اصل یگانه و ابداعی بودن است.

آبراهام مزلو در توصیف خلاقیت گفته است:
این صفت ویژگی اساسی در سرشت عادی انسان است. توانایی بالقوه‌ای که در بدو تولد به همه انسانها داده شده است. اکثر انسانها این خصیصه را در طول دوران فرهنگ‌پذیری خود از دست می‌دهند، اما عده کمی از افراد ظاهراً این شیوه‌ی تازه را حفظ می‌کنند و یا اگر آن را همچون اکثر مردم از دست داده باشند. بعدها در طول زندگی آن را باز می‌یابند.

گیلفورد نیز خلاقیت را نوعی توانایی فکری دانسته است و تفکر خلاق را که منجر به خلاقیت می‌شود یکی از انواع تفکر می‌داند و معتقد است که دراین نوع تفکر اطلاعات به صورتی که ارتباطی با مطالب گذشته داشته باشند شناخته شده، محصول جدیدی ایجاد می‌کند.
با بررسی تعاریف می‌توان نتیجه گرفت که در اغلب تعریفها، خلاقیت به عنوان نوعی توانایی که منجر به ایجاد و خلق چیزی جدید می‌گردد قلمداد شده است (مایلی، میترا، ۸۰- ۱۳۷۹).

مراحل خلاقیت
در مطالعه خلاقیت از دیرباز این سوال مطرح بوده است که خلاقیت چگونه روی می‌دهد و عقاید امروزی بیانگر این موضوع است که فرآیندهای خیلی خلافه یک فرد با فرآیندهای کمتر خلافه فرد دیگری تفاوت چندانی ندارد. یعنی تفاوت بیشتر از آنکه کیفی باشد کمی است. مع‌الوصف عده‌ای معتقدند افکار خلاق در بخش ناخودآگاه ذهن تشکیل می‌شود. گواه این عده اعتراف متفکرین خلاقی بوده است که اذعان داشته‌اند در لحظه ابداع و آفرینش در تفکری ناخودآگاه سیر می‌کردند. بنابراین به اعتقاد این گروه تفکر خلاق چه در قالب هنر باشد، با علم به میزان محسوسی به دوباره‌سازی ناآگاهانه، سمبلها و اطلاعات در ذهن وابسته است.

در قرن بیستم ویلیام والز به عنوان نخستین اصلاح‌گری که توانسته بود منبع فرآیندهای خلاق را شرح دهد اشاره شده است، او در کتاب هنر فکر کردن به مراحل خلاقیت توجه کرده است در واقع اندیشه‌های والز الهام گرفته شده از اندیشه‌های هلم هولتمن فیزیکدان و فیزیولوژیست آلمانی قرن نوزدهم است. والز با استفاده از مصاحبه‌ها، پرسشنامه‌ها و خاطرات متفکران برجسته خلاق توانست به یک الگوی چهارگانه در فرآیند خلاق برسد. این چهار مرحله عبارتند از: آمادگی، نهفتگی، اشراق و اثبات. اگرچه باید گفت واژه‌های آمادگی، نهفتگی، اشراق و اثبات بعداً توسط کاترین پاتریک در کتاب تفکر خلاق چیست؟ رواج پیدا کرده است. (دکتر مسدد، ۱۳۶۹).

تبلور در سال ۱۹۵۹ ۴ مرحله والز را پذیرفت وی اعتماد داشت که خلاقیت در ۵ سطح پدید می‌آید موریس استین (۱۹۷۴) نیز در نظر به خود فرآیندهای خلاق را به ۳ مرحله تقسیم کرده است مرحله فرضیه‌سازی، مرحله آزمون فرضیه، و مرحله ربط دادن فرضیه‌ها. استین آمادگی یا آزمون را پیش از این مراحل قرار داده است. و تأکید دارد که این مراحل علی‌رغم مجزا بودن همپوش هستند.

اما در کنار این اظهارات باید گفت که تقسیم خلاقیت به مراحل گوناگون یکسان مورد پذیرش واقع نشد و انتقادات زیادی در پی داشته است. در این راستا به دو دیدگاه کاملاً متفاوت به صورت مختصر می‌توان اشاره کرد.

دیدگاه نخست معتقد است فرآیندهای خلاق را نمی‌توان به ۴ مرحله منحصر کرد، زیرا عوامل پیچیده‌تری وجود دارد که مانع یک شناخت علمی از آن می‌شود. دیدگاه دوم معتقد است برای دستیابی به یک نتیجه علمی چاره‌ای جز این نیست که خلاقیت را به مراحل مجزا تقسیم کرد.
مبنای خلاقیت که در اینجا تقسیم‌بندی شده است را «نلر » در کتاب هنر و علم خلاقیت ارائه نموده است. نلر در این کتاب به مرحله: اولین بینش، آمادگی، نهفتگی، اشراق و اثبات اشاره کرده است.

اولین بینش: به عقیده نلر در این مرحله نطفه آفرینش بسته می‌شود و متفکر به شناسایی فکر یا مسأله مورد نظر می‌پردازد.
آمادگی: پس از مرحله اولین بینش نوبت به مرحله نوبت به مرحله آمادگی می‌رسد. در این قسمت متفکر به طور جدی بر روی مسأله کار می‌کند. یعنی اطلاعات را جمع‌آوری کرده، حقایق را در ذهن مرور می‌کند و مسأله را از زوایای گوناگون آزمایش می‌نگرد. در این مرحله نوعی کاوش ثانویه است. زیرا جهت‌دهی و هدفی که در مرحله قبل ایجاد شده ممکن است در این به کلی دگرگون شود و متفکر غالباً در کنار مسأله ناکامی را نیز تجربه می‌کند. (لینزی وتامسون، به نقل از قرچه‌داغی، ۱۳۶۸). مجموع این دو مرحله را حقیقت‌یابی نیز گفته‌اند که مستلزم تعریف مسأله و آمادگی‌سازی آن است. تعریف مسأله شامل شناسایی و انتخاب مسأله و هدف دادن به آن و آماده‌سازی شامل جمع‌آوری و تجزیه و تحلیل داده‌های مربوط به موضوع است. (قاسم‌زاده، ۱۳۷۱).

نهفتگی: این مرحله را فرصتی می‌دانند تا شخص فعالیت‌هایش را به طور ناخودآگاه به مسأله متمرکز نماید (میلانی‌فر، ۱۳۷۲). نکته‌ای که در این مرحله بسیار تأکید شده است گذراندن الزامی این مرحله توسط متفکران است.

اشراق: نلر لحظه اشراق رواج خلاقیت می‌داند. متفکر در این مرحله به مفهومی می‌رسد که همچون عدسی ذره‌بین اطلاعات را متمرکز می‌سازد و به تعبیر گشتالتیون ناقص را کامل می‌کند. مجموعه این دو مرحله را ایده‌یابی نیز گفته‌اند که مستلزم آزمایش ایده‌ها، بسط ایده‌ها، گزینش، مناسبترین ایده‌ها و به کارگیری مجدد آنهاست (قاسم‌زاده، ۱۳۷۳).

اثبات: در مرحله پایانی یعنی اثبات متفکر، موارد خام معتبر را از نامعتبر جدا می‌سازد. این مرحله با مرحله بینش در تعاملی نزدیک فرض می‌شود، زیرا اثبات و بینش‌های عمیق‌تر و حتی متفاوت‌تر منجر می‌شود. اثبات را راه‌حل‌یابی نیز گفته‌اند که مستلزم ارزیابی و گزینش است. ارزیابی و معنی حک زدن راه‌حل‌های آزمایش و گزینش به معنای برگزیدن راه‌حل نهایی و اجرای آن است.

عوامل موثر بر خلاقیت:
در سال‌های اخیر روان‌شناسان به عواملی، که به طریقی بر خلاقیت مؤثرند، توجه کرده‌اند، روان‌شناسان جدید در مورد خلاقیت و تفکر خلاق نیز مانند سایر فرآیندها و پدیده‌های روانی بر کثرت حقایق وعوامل تأکید می‌کند. این عوامل مؤثر بر خلاقیت را به چهار گروه تقسیم کرده‌اند که عبارتند از:
انگیزش‌ها، عوامل روانی- اجتماعی، مشخصه‌های سنی و صفات فردی شخصیت. یعنی به طور کلی نتایج مثبت و منفی خلاقیت به نوعی با این عوامل در ارتباط است. بررسی این عوامل به ما کمک می‌کند تا شرایط لازم را برای ارائه توصیه‌های علمی و ضروری رشد توانایی‌های- خلاق مشخص و مطلوب‌سازی فعالیت خلاق در نظر بگیریم.

هر چند خلاقیت مانند هوش بعد ارثی و فطری دارد اما تحقیقات نشان می‌دهد که خلاقیت قابل پرورش و شکوفایی است و می‌تواند در همه افراد در سطح بالایی وجود داشته باشد، که البته این شکوفایی بوسیله راهبردهای یادگیری و آموزشی مورد استفاده افراد خلاق تحقیق پذیر است. (آهنگر کمیجانی، شمتاز، ۱۳۷۹).
رابطه خلاقیت و ویژگی‌های شخصیتی

خصوصیات ویژه کودکان پراستعداد و خلاق از دیرباز مورد توجه بوده است. افلاطون در کتاب جمهوری خود گزینش کودکان پر استعداد را، حتی از میان خانواده‌های زحمتکش و صنعتگر تجویز کرد. در قرن پانزدهم سلطان محمد فاتح مدرسه مخصوصی در قصر خود تأسیس کرد و زیباترین، قوی‌ترین و با استعدادترین کودکانی را که مستوفیان او از سراسر امپراطوری با خود می‌آوردند، در آن به تحصیل واداشت. هدف این مدرسه ایجاد «افکار بزرگ در کالبدهای» بزرگ بود. او این افراد را پس از اتمام تحصیلات به مناصب مهم می‌گماشت. جفرسون نیز در یادداشتهای خود پیشنهاد کرد که هر ساله از بین کودکان بی‌بضاعت و غنی، شایسته‌ترین نوابغ، را در مدرسه خصوصی گرد آورند. (سرآمدها، ترجمه محمود میناکاری، ۱۳۶۶).

بررسی ادبیات موجود درباره پیوستگی خلاقیت و برخی خصیصه‌های شخصیت را با نظر لومبروزو را آغاز می‌کنیم. لومبروز یک قرن پیش درکتاب مشهور خود «نبوغ و جنون» سعی کرد تا نبوغ و توانایی‌های خلاق را با آشفتگی‌های روانی مختلف در ارتباط قرار دهد ولی بعداً منتقدان او ثابت کردند که در بسیاری از موارد نابهنجاری‌های روانی افراد نابغه مدتها بعد از بوجود آمدن آثار برجسته آنها آشکار شده است.

از مدتها قبل شوخ‌طبعی و اشتیاق به شوخی برای توصیف افراد خلاق به کار رفته است. در بررسی‌های اخیر فهرستی طولانی ازکیفیت‌های شخصیتی برای افراد خلاق تهیه شده است. که عبارتند از: گرایش به برتری جویی، اعتقاد به خود، ابتکاری بودن اندیشه‌ها، و توانایی برای کوشش در دست‌یابی به هدف‌های دور از دسترس و همچنین، کنجکاوی و صداقت هوشمندانه، قبول مسئولیت، برای جریان ونتیجه کار، انتقادپذیری فکر باز، قبول رابطه علت و معلولی، گرایش به نظم، انعطاف‌پذیری و قاطعیت. (والفی، مهدی، ۱۳۷۸).

دیدگاه روانکاوی از خلاقیت:
باید اعتراف کرد که یکی از نظریات بسیار نافذ در خلاقیت دیدگاه روانکاوی است خلاقیت در این دیدگاه نوعی بازگشت قهقهرایی از فرآیندهای منطقی فکر تصور شده است. فروید بنیان‌گذار نظریه روان‌کاوی معتقد است خلاقیت از تعارضات موجود ناخودآگاه برمی‌خیزد و همان‌طور که شخص در رفع نیازهای فیزیولوژیکی می‌کوشد، به واسطه خلاقیت نیز تلاش می‌کند این تعارضات را مرتفع می‌سازد. به عبارتی دیگر این دیدگاه خلاقیت، نوعی مکانیزم رفع تنش فرض گردیده است. در این راستا فروید

معتقد است چنانکه راه حل گزینش شده با ملاک‌های خود منطبق نباشد رفتار خلاق نخواهد شد و در این صورت در شخص روان نژندی به وجود می‌آید. بنابراین به اعتقاد فروید شخص خلاق کسی است که قادر است کنترل خود برنهاد را کم کند و به افکار ناخودآگاه اجازه دهد در حالیکه شخص بیمار با ناخودآگاه چنین قابلیتی را ندارد. فروید در در تبیین فرآیندهای دخیل در خلاقیت در نظریه‌اش به وضوح بین دو نوع اساسی از فکر تمایز قائل شده است. یکی از فرآیندهای نخستین تفکر و دیگری فرآیندهای ثانویه

تفکر. به نظر او فرآیندهای ثانویه تفکر تحت کنترل خود است و خصیصه آن مرتبط بودن با تجربه آگاهانه و عقلانی و قاعده‌دار بودن است و فرآیند نخستین ماهیتی ناخودآگاه دارد و توسط نهاد کنترل می‌شود. لذا با تمام نفوذی که نظریه فروید در خلاقیت داشته است، مورد پذیرش صاحب‌نظران واقع نشده و عده‌ای بر ناکامل بودن آن صحه گذاشتند (سیف، علی‌اکبر ۱۳۷۹).
دیدگاه گیلفورد درباره خلاقیت

همان‌طور که بیش از این گفته شد رشد علمی خلاقیت مرهون تلاش‌ها و نظریات گیلفورد است. حرکتی که گیلفورد شروع کرد از یک طرف سبب رشد آزمون‌های خلاقیت و از طرف دیگر سبب رشد نهضت آموزش خلاقه گردید. گیلفورد در سال ۱۹۵۰ اظهار داشت که روان‌شناسان از خلاقیت غافل بوده‌اند واین غفلت به علاقه و افراد آنان به مطالعه در حیوانات رده پایین بوده است.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.