مقاله عــربی


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله عــربی دارای ۱۰۱ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله عــربی  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله عــربی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله عــربی :

انواع کلمه:
کلمه در زبان عربی بر ۳ قسم است: ۱- اسم ۲- فعل ۳- حرف
۱- اسم: آن است که به تنهایی در جمله معنا دارند و بدون داشتن زمان در جمله ایفا می‎شوند. مانند تلمیذ- رجل
اسم از لحاظ جنس و تعداد حروف به چهار دسته تقسیم می‎شوند.
۱- اسم یا مفرد، مثنی، جمع
۲- اسم یا مذکر، مونث
۳- اسم یا مجازی، حقیقی
۴- اسم یا معرفه، نکره

۱- اسم مفرد: تنها بر یک نفر، یا یک شیء دلالت می‌کند مانند: مسلم، کتاب، رجل
مفرد هیچ علامت و نشانه ای ندارند.
۲- مثنی: (تثنیه): بر ۲ نفر یا دو شیء دلالت می‌کنند علامت آن در عربی (انِ، ینِ) به آخر مفرد مذکر است مانند: طالب طالبانِ ، طالبینِ
نکته: هرگاه بخواهیم از اسم مفرد مونث مثنی مونث بسازیم از طریق زیر عمل می‌کنیم:
۱- ه گرد را از آخر آن حذف می کنیم.
مومنه مؤمن مومنت مومنتانِ- مومنتینِ
۲- به جای آن (ت) می گذاریم.

۳- سپس علامت مثنی را به آخرش می افزائیم.
۳- اسم جمع: بر بیش از ۲ ، ۳ نفر یا بیشتر دلالت می‌کنند.
۱- جمع مذکر (سالم)
جمع بر ۳ نوع است ۲- جمع مونث (سالم)
۳- جمع مکسر (تکسیر)
۱- جمع مذکر (سالم): علامت آن (ونَ – ینَ) به آخر اسم مفرد مذکر.
مانند: مسلم مسلمونَ – مسلمینَ طالب طالبونَ – طالبینَ

۲- جمع مونث (سالم): علامت آن (اتِ) به آخر اسم مفرد مونث.
نکته: هیچگاه از مفرد مذکر، جمع مونث ساخته نمی‎شوند.
«طریقه ساختن اسم جمع مؤنث»
۱- جمع مونث: از مفرد مونث ساخته می‎شوند
مجتهده مجتهد مجتهداتِ

بدین ترتیب
۱- ه گرد را از آخر آن حذف می کنیم.
۲- به جای آن نشانه جمع مونث (اتِ) به آخرش می افزائیم.
نکته: برخی از کلمات هستند که با (ات) جمع بسته می‎شوند اگر با این وزنها بر جمع مکسر می باشند.

۳- جمع مکسر: (تکسیر)
وزنهای جمع مکسر عبارتند از:
۱- هر کلمه ای که بر وزن (اَفْعالْ ، فَعُولْ) باشند جمع مکسرند.
نکته: هر کلمه با ۳ حرف (ف ، ع ، ل) خلاصه می‎شوند که جزء حروف اصلی نامیده می‎شوند.
حروف زائد: یک یا ۲ حرف به ۳ حرف اصلی اضافه شوند را حروف زائد گویند.
مانند:
اَشرار شرر= شرّ ذَنوُبْ ذنب

۲- هر کلمه ای که بر وزن (فِعالْ) باشند جمع مکسرند.
عِبادْ عَبدْ قبار قبر

نکته: دو کلمه ای از قبیل (ایّام – اسماء) این دو کلمه بر وزن جمع مکسر می روند اما برای مفرد پیدا کردن طبق (ف . ع . ل) مفردشان بدست نمی آیند که مفردشان «یوم، اسم» می‎باشد.
۳- هر کلمه ای که بر وزنهای زیر باشند جمع مکسرند.
وزن: «مَفاعِلْ ، مَفاعِیلْ ، اَفاعِلْ ، اَفاعِیلْ ، فَواعِلْ ، فَواعِیلْ ، فُعَلاء»
مثال: مَساجِدْ ، مکاتیب ، اَکابِر ، اَقاریر ، شواعِرْ ، تواریخ ، شُعَراء
مفرد: مَسْجِدْ ، مَکْتَبْ ، کِبْرْ ، قدر ، شعر ، تاریخ ، شِعْر

اسم مذکر، مونث:
۱- اسم مذکر : بر جنس نر یا مذکر دلالت می کند، هیچ علامت و نشانه ای ندارند.
مانند : مسلم – علی – تلمیذ
۲- مونث : برجنس زن، یا یکی از نشانه های مونث را به خود دارا باشند مونث است.
نشانه های مونث عبارتند از:
۱- ـه گرد در آخر کلمه : شهاده – عالمه – مومنه
۲- کلیه اسمهای زن : مریم – زینب – …
۳- هر کلمه ای که در آخر آن (ی: الف مقصوره) ، (اء : الف ممدوده) ذکر شوند مونث است.
مانند کبری- صغری- موسی- دنیا (دنیی) ، زهراء – حمیراء – شعیراء
۴- ت در فعل . در ماضی آخرین حرف، در مضارع به اولین حرف
ذَهَبَ ذَهَبَتْ یَذْهَبُ تَذْهَبُ

۵- اعضای زوج بدن که عبارتند از:
(یَدْ): دو دست ، (رِجْلْ): دوپا ، (الاذن): دوگوش ، (العین): دو چشم
۶- اسامی شهرها و کشورها، قبایل، ایران، طهران، کویت، قریش
۷- بیشتر جمع مکسر غیراشخاص: مَدارسْ، مَنازِلْ، مَکاتِبْ
۸- کلماتی از قبیل: (شَمْس، نَفْس، الارضْ، حَربْ، بَیت، دار، نار) : مونث اند.

اسم مجازی، حقیقی
۱- اسم حقیقی: به کلیه اسمهایی که جاندار باشند چه انسان، چه حیوان، چه گیاه جاندار را اسم حقیقی گویند. جواد، الدیک، شجر)
۲- اسم مجازی: به کلیه اسمهایی‌که جاندار نباشند اسم مجازی گویند مانندالجدار، قلم،‌ کتاب.
نکته: اسم مذکر، مونث خود بر چند شاخه تقسیم می‎شوند:

۱- اسم مذکر: بر ۲ نوع است:

۲- اسم مونث خود بر ۴ نوع است:
۱- مونث حقیقی : آن است که علامت مونث را به خود داشته باشند و جاندار
مانند: دجاجه – فاطمه – لیلی
۲- مونث مجازی: آن است که علامت مونث داشته باشند و بی جان.
مانند: محفظه (کیف)، منضده (میز)، املاء ، انشاء ، عاشوراء ، تاسوعاء
۳- مونث لفظی : آن است که علامت مونث را به خود داشته باشند اما در واقع بر جنس مذکر دلالت کنند. مثل : موسی، معاویه، حمزه ، مصطفی، طلحه

۴- مونث معنوی : آن است که علامت مونث نداشته باشند اما در واقع خودشان مونث اند.
مانند: الام (مادر) ، أختْ (خواهر) ، بنت (دختر)
نکته: اعضای زوج بدن، اسامی شهرها و کشورها و کلماتی استثناء از قبیل:
«شَمسْ ، نَفسْ ، الارضْ ، حربْ ، بیت ، دار ، نار» مونث معنوی به شمار می روند.
«اسم معرفه ، نکره»
۱- اسم معرفه : اسمی که بر تمامی اشخاص شناخته شده باشد.
۲- اسم نکره : اسمی که ناشناخته باشد را نکره گویند.
نشانه‌های معرفه عبارتنداز: (مَعارِفْ شش بُوَد مُضْمِرْ اضافه عَلَمْ و ذو لام و موصول، اشاره)
۱- داشتن «ال» در ابتدای کلمه : التلمیذ – الرجل – الشجاع

۲- کلیه اسمهای عَلَمْ (مرد، زن، شهر، کشور) معرفه به عَلَمْ گویند. محمد، زینب، ایران، تبریز
۳- کلیه ضمایر، موصول، اشاره، استفهام معرفه اند. هو – الذی – ذلک – اَیْنَ

۴- هر کلمه ای که مضاف بر کلمه بعدش باشد آن کلمه مضاف بواسطه کلمه بعدش معرفه به‌اضافه گویند.
(یک اسم نکره‌ای که با یک اسم معرفه بیاید آن اسم نکره به واسطه کلمه بعد معرفه به‌اضافه گویند.
بابُ الحوائج درسَــهم

«ضمایر» بر دو نوع اند:

صرف چهارده صیغه ضمایر منفصل و متصل

منفصل متصل منفصل متصل
غائب مذکر مفرد هو ـه غائب مونث مفرد هی ـها
مثنی هما ـهما مثنی هما ـهُما
جمع هم ـهم جمع هُنَّ ـهُنَّ

منفصل متصل منفصل متصل
مذکر مخاطب مفرد اَنْتَ ـکَ مخاطب مونث مفرد اَنْتِ ـکِ
مثنی انتما ـکُما مثنی انتما ـکُما
جمع انتم ـکُمْ جمع انتنَّ ـکُنَّ

منفصل متصل
متکلم وحده انـا ی
مع الغیر نَحْنُ ـنا

ضمایر منفصل و متصل خود بر چند نوع اند:

۱- ضمایر منفصل بر دو نوعند:

۲- ضمایر متصل
برسه نوعند:

۲- نکره : ناشناخته:
نشانه های نکره:
۱- تنوین ً ٍ ٌ در آخر کلمه تلمیذً – رجلٌ – شجاعٍ
۲- داشتن کلمه‌ای که در آخر آن َ ِ ُ باشند و آن در صورتی نکره است که کلمه دارای (ال) نباشد.
نکته: هیچگاه ۲ نشانه در یک جمله نمی آیند.
المدرسهٍ = این کلمه غلط است درست آن بدین صورت است: المدرسهِ‌ – مدرسهٍ – مدرسهِ
نشانه های اسم:
۱- داشتن «ال» در ابتدای کلمه مانند التلمیذ – الرجل

۲- کلیه اسمهای عَلَمْ (به کلیه اسم های مرد- زن- شهر- کشور- علی- مریم- ایران- تبریز)
۳- کلیه ضمایر، موصول، اشاره، استفهام
۴- هر کلمه ای که مضاف بر کلمه بعدش باشند آن کلمه مضاف اسم است. بابُ الحوائج
۵- هر کلمه‌ای که بعد از حرف جر (فی– مِنْ- الی- عَلی- لِـ- بـِ ) ذکر شود اسم است.
مِنْ صنادیق

سوالات تجزیه اسم (التحلیل الصرفی)
۱- چه نوع اسمی است (مفرد، مثنی، جمع) ۲- مذکر، مونث
۳- مجازی، حقیقی ۴- معرفه، نکره
۵- مبنی، معرب ۶- منصرف، غیرمنصرف
۷-جامد، مشتق (درصورت مشتق بودن ازچه نوعی می‌باشند)
۸- ممدود الاخر، مقصور الاخر، منقوص الاخر، صحیح الاخر
از شماره تجزیه ۱ تا شماره ۴ قبلاً توضیح داده شد.

«مبنی، معرب»
مبنی: آن است که حرکت حرف آخرش ثابت است.
معرب: آن است که حرکت حرف آخر آن تغییر می کند.
اقسام مبنی ها در اسم عبارتند از : (۱- کلیه ضمایر ۲- موصول ۳- اشاره ۴- استفهام)
نکته: فقط «اسم اشاره و مثنی» قسمت مثنی معرب اند.
اسم اشاره: نزدیک : «هذانِ، هذینِ – هاتانِ، هاتینِ»
دور: «ذانکَ، ذینک- تلکانِ، تلکینِ»

اسم موصول خاص: (الذانِ، اللذینِ، اللتانِ، اللتینِ) : قسمت مثنی معرب اند.
اسم جامد، مشتق:
۱- اسم جامد: تمامی اسم های مفرد را جامد گویند.
۲- اسم جامد بر دو نوع است:
الف- ۱- جامد مصدری: تمامی اسمهای مفرد به غیر از مشتقات را جامد گویند که مشتق را در پیرامون مشتق توضیح خواهیم داد. التلمیذ- الرجل

نکته: اسم های جمع مکسر غیرعاقل جامد مصدری گویند. الاسماء – الایام
ب – جامد غیرمصدری: (کلیه ضمایر، موصول، اشاره، استفهام را جامد غیرمصدری گویند و همچنین لفظ (الله) را جامد غیرمصدری گویند.

۲- مشتق: آن است که تنها از بن فعل تشکیل شده باشند.
۱- اسم فاعل، مفعول
۲- اسم زمان و مکان
اقسام مشتق عبارتند از : ۳- اسم آلت
۴- اسم تفضیل
۵- صفت مشبهه
۶- صیغه مبالغه (اسم مبالغه)
۱- اسم فاعل، مفعول: در ثلاثی مجرد بر وزن خودشان ساخته می شوند.
نَصَرَ : ناصر (اسم فاعل) ، منصور (اسم مفعول)
ثلاثی: فعلی که ریشه آن دارای سه حرف باشد را ثلاثی گویند: کِتِبوا – نَصَرَ – یَذْهَبانِ
ثلاثی بر دو نوع است:
۲- ثلاثی مجرد: به اولین صیغه اصلی فعل که ریشه آن دارای سه حرف باشند را ثلاثی مجرد گویند. کَتَبوا – خَرَجَ۲- ثلاثی مزید : علاوه بر ریشه اصلی فعل یک یا دو حرف به سه حرف اصلی اضافه شوند را ثلاثی مزید گویند. یَسْتَخْدِمونَ : از سه حرف بیشتر باشد ثلاثی مزید
نکته : «اسم فاعل ثلاثی مجرد»

نکته ۱ :
۱- هرگاه دومین حرف از حروف اصلی آن (و ، ی) باشند برای ساختن اسم فاعل در ثلاثی مجرد (و، ی) به (ائـ) تبدیل می‌شوند اما برای ساختن اسم مفعول طبق این قاعده بر وزن خودش ساخته می‌شوند.

قَوَمَ قائم مقووم (اسم مفعول)
نکته ۲ – هرگاه سومین حرف از حروف اصلی آن (و) باشند برای ساختن اسم فاعل در ثلاثی مجرد (و) به (ی) ختم می شود اما برای ساختن اسم مفعول طبق این قاعده بر وزن خودش می بریم. وقتی که آنرا بر وزن خودش بردیم در اینجا (و، ی) در کنار یکدیگر می آیند که (و) را در (ی) ادغام می کنیم و «ی» تشدید می گیرد.

اسم فاعل اسم مفعول
رَضَوَ راضی مرضوی مرضّی
دَعَوَ داعی مدعوی مدعّی
هَدَوَ هادی مهدوی مهدّی
نکته ۳- «نشانه اسم فاعل و مفعول در جمله ثلاثی مجرد» کلمه ای که در جمله بر
«وزن فاعل یا مفعول» باشند مشتق «اسم فاعل یا مفعول» گویند.
مانند: الله حاکم علیمٌ و منصورٌ

نکته :
اما برای ساختن«اسم فاعل، مفعول در غیر ثلاثی‌مجرد (ثلاثی‌مزید) از طریق زیر عمل‌ می‌کنیم:
۱-ازفعل مضارع ساخته می‌شوند بدین ترتیب مثلاً (از کلمه «قَلَبَ» اسم فاعل، مفعول) باب انفعال

۲- حروف مضارعه را از اول آن حذف می کنیم. نْقَلِبُ
۳- به جای آن (مُ) می گذاریم. مُنْقَلِبُ
۴- حرکت یک حرف مانده به آخر برای ساختن اسم فاعل ( ِ ) مُنْقَلِبْ
و برای ساختن اسم مفعول ( َ ) می گذاریم مُنْقَلَبْ

۵- حرکت حرف آخر چه برای اسم فاعل، چه برای اسم مفعول ( ْ ) ساکن می کنیم.
نکته: «نشانه اسم فاعل، مفعول در جمله ثلاثی مزید»
کلمه ای که در جمله «مُ» باشد آن کلمه مشتق یا اسم فاعل، اسم مفعول است.
اِنَّ اللهَ لایُحِبُّ المُسْتَکْبِرینَ و یُرْسِلُ الاَنْبِیاءَ مُبَشِّرینَ و مُنْذَرینَ

وزنهای ثلاثی مزید ۸ وزن دارند که عبارتند از:
وزن ماضی مضارع مصدر امر
۱- افعال
حَسَنَ اَفْعَلَ
اَحْسَنَ یُفْعِلُ
یُحْسِنُ اِفْعال
اِحْسانْ اَفْعَلْ
اَحْسَنْ
۲- تفعیل
قَدَمَ فَعَّلَ
قَدَّمَ یُفَعِّلُ
یُقَدِّمُ تفعیل
تقدیم فَعَّلْ
قَدَّمْ
۳- استفعال
خَدَمَ اِسْتَفْعَلَ
اِسْتَخْدَمَ یَسْتَفْعِلُ
یَسْتَخْدِمُ اِسْتِفْعال
اِسْتِخْدام اِسْتَفْعِلْ
اِسْتَخْدِمْ
۴- انفعال
قَلَبَ اِنْفَعَلَ

اِنْقَلَبَ یَنْفَعِلُ
یَنْقَلِبُ اِنْفَعالْ
انقلابْ اِنْفَعِلْ
اِنْقَلِبْ
۵- افتعال
حَسَبَ اِفْتَعَلَ
اِحْتَسَبَ یَفْتَعِلُ
یَحْتَسِبُ اِفْتِعالْ
اِحْتِسابْ اِفْتَعِلْ
اِحْتَسِبْ
۶- تَفاعُلْ
قَرَبَ تَفاعَلَ
تَقارَبَ یَتَفاعِلُ
یَتَقارِبُ تَفاعُلْ
تَقارُبْ تَفاعِلْ
تَقارِبْ

۷- تَفَعَّلْ
قَدَمَ تَفَعَّلَ
تَقَدَّمَ یَتَفَعِّلُ
یَتَقَدِّمُ تَفَعُّلْ
تَقَدُّمْ تَفَعِّلْ
تَقَدِّمْ
۸- مُفاعِلَه
نَصَرَ فاعَلَ
ناصَرَ یُفاعِلُ
یُناصِرُ مُفاعِلَه
مُناصِرَه فاعِلْ
ناصِرْ

نکته: باب های افعال و تفعیل برای متعدی کردن بکار می روند اگر فعل لازمی که به یکی از این باب‌ها بروند متعدی می شود.
فَرِحَ (شادمان شد) فَرَّحَ (شادمان ساخت)
خَرَجَ (بیرون رفت) اَخْرَجَ (بیرون کرد)
نکته : مصدر باب «تفعیل» در برخی کلمات بر وزن «تَفْعَلَه» می آید.
تفریق = تفرقه تبصِرَه = تَبْصیرْ

نکته : مصدر باب مَفاعِلَه در برخی کلمات بر وزن «فِعالْ» نیز می آید.
مُقاتِلَه قِتالْ مُجاهَدَه جِهادْ
نکته:
«طریقه تشخیص باب انفعال با باب افتعال»
۱- اگر در کلمه ای حرف دوم «ن» و حرف سوم «ت» داشته باشیم از باب افتعال است ولی اگر حرف دوم «ن» و حرف سوم «ت» نباشد از باب انفعال است.
فعلهایی که به باب افتعال می باشند مانند: انتحار، انتقاد، انتظام
فعلهایی که به باب انفعال می باشند مانند: انقلاب، انفجار
نکته: مصدرباب افتعال دارای شش‌حرف است، درصورتی که مصدر باب استفعال هفت حرف دارد.

«دومین نوع مشتق: اسم زمان، مکان»
هر دو بر وزن «مَفْعَلْ ، مَفْعِلْ» می باشند. حال کلمه را می بریم هر یکی از این دو وزن، اگر کلمه بر معنای زمان یا شروع کاری دلالت کرد اسم زمان است و اگر کلمه بر معنای
جاومکان مشخصی دلالت کرد اسم مکان است.
مثالهای اسم زمان فقط این کلمات می باشند:
مثال: بَدَأَ (وزن: مَبْدَأ) – طَلَعَ (وزن: مَطْلَعْ) – غَرِبَ (وزن: مَغْرِبْ) – شَرِقَ (وزن: مَشْرِقْ)-

وَقَعَ (وزن: مَوْقِعْ) – وَعَدَ (وزن: مَوْعِدْ)

غیر از این کلمات اسم مکان است مانند سَجَدَ مَسْجِدَ : محل عبادت کردن
نَزَلَ مَنْزِل : جا و مکان مشخصی
نکته:
«نشانه اسم زمان و مکان در جمله»
کلمه ای که در جمله (مَ) باشند مشتق یا اسم زمان است یا مکان.
الدنیا مَزرعه الاخره اِنَّ مَطْلَعُ الفجر

نکته:
کلمه ای از قبیل (مُصَلّی) با توجه به اینکه (مُ) نشانه اسم فاعل یا مفعول به حساب می‌شد چون «مُصَلّی» محل عبادت‌کردن و نمازگزاران است این کلمه اسم مکان محسوب می‎شوند.
۳- اسم آلت: آن است که بر نام ابزار جنس کار دلالت می‌کنند.
وزنهای آن «مِفْعَلْ ، مِفْعالْ ، مِفْعَلَه» می باشند.
بَرَدَ (سرما) مِبْرَد (سوهان) سَمَرَ (ملخ) مِسْمارْ (میخ)

کَنَسَ (پارو کردن) مِکْنَسَهْ (جاروبرقی) طَرَقَ (کوبیدن) مِطْرَقَه (چکش)
قَبَضَ (گرفتن) مِقْبَضْ (دستگیره) قَرَضَ (قرض دادن) مِقَراض (قیچی)
که شاعر در قسمت اسم آلت می سراید:
«اسم آلت که بر آلت دال است
مِفْعَلْ ، مِفْعَلَهْ ، مِفْعالْ است»

نشانه آن در جمله (مِ ) است. مانند: اِنَّ اللهَ‌ المِعیارِ القلوب

۴- اسم تفضیل: برتری یک شخص نسبت به شخص دیگر می باشند همیشه وزن اسم تفضیل برای مذکر (اَفْعَلْ) و برای مونث (فُعْلی) می باشند.
مثل: از کلمه (فَضَلَ اسم تفضیل مذکر : اَفْضَلْ ، اسم تفضیل مونث : فُضْلی)
۵- صفت مشبهه: آن است که به میزان ثابت، کمی، اندازه، مقدار دلالت می‌کنند. وزنهای آن عبارتند از:
وزن: فَعیلْ – فَعوُلْ – فَعَلْ – فَعِلْ – فَعْلْ – فَعْلانْ
مثال: صغیر – صبور – حَسَنْ – فَهِمْ – سَهْلْ – شعبان
نکته:
اگر کلمه ای بر وزن (اَفْعَلْ ، فُعْلی) اسم تفضیل رفته باشند اگر آن کلمه بر بیان
معانی عیب و رنگ دلالت کند، صفت مشبهه است.
رنگهای مذکر: الاسود – الاَبْیَضْ – الاحْمَرْ – الاخْضَرْ – الاصفر
مونث: سوداء – بیضاء – حمراء – خضراء – صفراء
عیب (اَعْمی) کور- نابینا
۶- صیغه مبالغه (اسم مبالغه):
آن است که به میزان زیادی- فراوانی، کثرت دلالت می‌کنند. وزنهای آن عبارتند از:
وزن: فَعِیلْ – فَعوُل – فِعِّیلْ – فِیْعِلْ – فُعُّولْ‌- فَعَّالْ – فَعَّالَه
مثال: علیم- شکور- صِدِّیْق- سِیِّد- قُدُّوس- عَلّامْ- صَبّاره
نکته:
وزن مشترک (فَعِیلْ ، فَعوُلْ) صفت مشبهه با صفت مبالغه :
(۱) اگر کلمه ای که بر این دو وزن رفته اگر بر بیان مقدار، کمی، اندازه، ثابت دلالت کند صفت مشبهه است مانند صغیر، قلیل، صبور
(۲) و اگر کلمه بر بیان معانی زیادی، فراوانی دلالت کند صیغه مبالغه است مانند کبیر، علیم، قدیر، شکور، غفور

اسم منصرف و غیرمنصرف (ممنوع من الصرف)
۱- اسم منصرف : اسمی است که بعد از حرف جر کسره و تنوین را به خود بپذیرند
سَلَّمْتُ علی رجلٍٍ
نکته: کلیه ضمایر، موصول، اشاره، استفهام، منصرف محسوب می‎شوند.
۲- اسم غیرمنصرف: آن است که بعد از حرف‌جر کسره و تنوین جر به خود نمی‌پذیرند بلکه به جای کسره ( ِ ) فتحه ( َ ) به خود می‌گیرند وآن اگر با نشانه‌های غیرمنصرف زیر باشند.
نشانه های غیرمنصرف عبارتند از:
۱- کلیه اسمهای عَلَمْ مونث: فاطمه، مریم، زینب

۲- عَلَمْ غیرعربی: طهران، کورش، آرش
۳- هر کلمه ای که در آخر آن (اء‌- ی) یعنی مونث لفظی باشند غیرمنصرف
۴- اسامی شهرها و کشورها: ایران، تبریز، مکّه
۵- اغلب صفتی که بر وزنهای جمع مکسر بروند غیرمنصرف است.
وزنهای آن: مَفاعِلْ ، مَفاعیلْ ، اَفاعِلْ، اَفاعِیلْ، فواعِلْ، فواعِیلْ، فُعَلاء
مانند: مَساجِدْ ، محاریب، اکابر ، اقاریر، شواعر، تواریخ، شُعراء
۶- صفت یا اسم عَلَم که دارای الف و نون زائد باشد غیرمنصرف است.
مانند عطشان، رمضان، سلیمان

نکته:
۷- کلیه پیامبران غیرمنصرفند به جز: «محمد، نوح، هود، لوط، شعیب، شئیث» که منصرفند.
نکته:
اگر در آخر وزن جمع مکسر با شرایط فوق «ه» باشند منصرف می باشند مانند اساتذه، تلامذه
«اسم ممدود الاخر، مقصورالاخر، منقوص الاخر، صحیح الاخر»
(۱) اسم ممدود: اسمی که در آخر آن (اء) ختم شوند را ممدودگویند: زهراء- حمیراء- شعیراء
(۲) اسم مقصور: اسمی که در بالای آن اسم یک الف کوتاه (ی) ختم شوند را مقصور گویند. موسی- عیسی- دنیا (دنیی)
(۳) اسم منقوص: اسمی که به (ی) آخر ماقبل کسره ( ِ ) ختم شوند را منقوص گویند مانند: قاضِیْ، داعِیْ، شاکِیْ

(۴) اسم صحیح الاخر: اسمی که نه ممدود باشند، نه مقصور، نه منقوص باشند را صحیح‌الاخر گویند مانند رجل، المسلم، التلمیذ
نکته (۱) :
اسم فاعل منقوص: اسمی که به (ی) آخر ماقبل کسره باشد و بر وزن فاعل باشند را اسم‌فاعل‌منقوص گویند مانند شافِی- قاضِی- داعِی
نکته (۲) :
هرگاه اسم فاعل منقوص در جمله در حالت رفع یا جر ذکر شوند ی آخر اسم فاعل منقوص حذف می‎شوند و حرف قبل آن به تنوین جر ( ٍ ) ختم می‎شوند.
خَرَجَ …………. (باقی) اِنَّ المسلِمَ ………….. (راضی)

سمتُ علی ………… (قاضی)

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.