مقاله دیدگاه ناصرخسرو درباره دنیا و بازتاب آن در اشعار وی


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
5 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله دیدگاه ناصرخسرو درباره دنیا و بازتاب آن در اشعار وی دارای ۶۰ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله دیدگاه ناصرخسرو درباره دنیا و بازتاب آن در اشعار وی  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله دیدگاه ناصرخسرو درباره دنیا و بازتاب آن در اشعار وی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله دیدگاه ناصرخسرو درباره دنیا و بازتاب آن در اشعار وی :

فهرست مطالب
عنوان صفحه
پشگفتار
دیدگاه ناصرخسرو درباره دنیا وبازتاب آن در اشعارش
تجلی افکار و اعتقادات ناصرخسرو بر اشعارش
مترادف بودن دهرو جهان در اشعار ناصرخسرو
نمونه هایی از اشعار ناصرخسرو درباره جهان
اعتقادات مذهبی
تعبیر به دریا و آب ژرف
فناپذیری و در گذر بودن جهان
مکرو فریبکاری جهان
صبرو تأمل درمقابل جهان
نسبت نادانی به جهان دادن
افزوده شدن حرص و طمع دنیا دوست
شکایت از بی وفایی دنیا
تعبیر به ننگ و عار
سایر تشبیهات
نتیجه گیری
ضمائم
فهرست منابع و مآخذ

پیشگفتار
فرهنگ دیرپای و پرمایه ایران یکی از غنی ترین و وسیع ترین فرهنگ های جهان به شمار می‎آید و در قلمرو این فرهنگ با شکوه ادبیات فارسی دری پایگاهی والا دارد وخراسان مهد زبان فارسی دری است . گزافه نیست اگر ادعا کنیم نهال زبان فارسی دری ( نظم و نثر ) در خراسان بزرگ ریشه گرفته است و سپس به سایر نقاط کشور گسترده شده است .
درمیان بزرگان ادب پارسی ، ناصرخسرو که ازمفاخر علمی و ادبی ایران در قرن پنجم هجری است جای خاصی دارد که آدمی را وامی دارد درباره شخصیت و آثار و افکار و عقایدش به تحقیق و تفحص بپردازد .

ناصرخسرو که در جوانی به کسب فضایل ظاهری و جمع زخارف دنیا وی سرگرم بودو در پی جاه و مقام می گشت پس از گذشتن از مرحله چهل سالگی به طلب حق وحقیقت روی آورد و با خلوص نیت کوشید تا خود را به مرحله کمال انسانی برساند .
آثار ناصرخسرو به دلیل روی آوردن وی به طریقه فاطمی گذشته از مسائل ادبی وذوقی از حنبه های فلسفی نیز برخورداراست .
زندگی شگفت انگیز وی نماینده ثبات عقیده و استواری افکار مذهبی وی دارد . « او همواره تأکید می‎کند که از گذشت روزگار تنگدل و از رحمت یزدان نومید نبایست بود و همواره امیدوار و در صدد است جهانی بهتر بسازد ، آرزویی که بشریت را دلگرم می‎دارد . »(۱)
یکی از مسائل و نکاتی که ناصرخسرو درآثارش بخصوص دیوانش به آن خیلی توجه دارد دنیا ومظاهر مادی آن است . او همواره در پی این است که انسان را پند ونصیحت دهد تا از این جهان خود را در امان نگاه دارد .

تعداد ابیاتی که در این مورد گفته است بسیارمی باشد و لذا توجه آدمی را به خود جلب می‎کند . بنابراین بر آن شدم در این مقال ، به تحقیق درباره اینگونه ابیات ناصرخسرو بپردازم . امید که در این راه توفیق الهی یاری گرم باشد .

دیدگاه ناصرخسرو درباره دنیا و بازتاب آن در اشعارش
ناصرخسرو معتقد است که فضیلت انسان دراین است که برناپایداری و فانی بودن مظاهر مادی توجه داشته باشد و آنهایی که اسیردنیا و متعلقات دنیوی هستند را خوار وذلیل می شمارد . وی در مقابل فریبکاری دنیا و مظاهر آن کسب علم و خرد و حکمت را ضروری می داند و آن را راز موفقیت و معارف حقیقی معرفی می‎کند . اما تنها به خرد ودانش بسنده نمی نمایند و عنصر دین و شئونات و افکار مذهبی را نیز بسیار مؤثر می‎داند وبه آن تأکید فراوان می‎کند . او در دیوان خود بارها و بارها دنیا را مورد ملامت و سرزنش قرار می‎دهد و هنرو شعر خود را وسیله ای برای بیان افکار وعقاید خویش و ارشاد و هدایت مردم قرار می‎دهد .
اوشاعری صاحب سبک و اندیشه است و مضامینی گوناگون را در اشعار خود جای داده ولی همواره بر اعتقاداتش پا بر جا می ماند و عقیده دارد شعر باید باعث تحول فکری و روحی و هدایت نسل بشری گردد . با مداحی و مدیحه سرایی مخالفت می‎کند و خود همواره از اسارت در مظاهر مادی برکنار می دارد و در قالب پند و اندرز سخنان حکیمانه خود را ابراز می دارد .

زبان ناصرخسرو ، زبان اعتراض و خرده گیری و بیان مفاسد و مضار و فریبکاری جهان است . با تشبیهات مکرر و مختلف دنیا را دغلکارو بی وفا معرفی می‎کند.
زبان انتقاد ناصرخسرو بسیار با صراحت و تند است چون او خود را اسیرمال دنیا ودلفریبی های جهان نمی بیند ، دیگران را نیز هدایت می نماید . او مداحی نمی کند حتی یک مدح هم در دیوان او جای ندارد وجز در منقبت پیامبرو خاندان اطهر او مدح و نعتی دیگر به چشم نمی خورد . هر چند که بخاطر اعتقادات مذهبی که دارد خاندان فاطمی را بسیار ستوده که در جای خود به آن اشاره می‎شود .
افسانه هایی که در مورد بعضی از شعرا نقل می‎شود نشان می‎دهد که یک رؤیت یا یک سخن مسیر زندگی و فکر آنان را تغییر داده است ازجمله سنائی ، عطار و مولوی .(۲)
درباره ناصرخسرو نیز داستانی نقل است که وی بر اثر خوابی از غفلت چندین ساله بیدار می گردد و بعد از انقلاب روحی که براثر آن خواب معروف رخ می‎دهد ناصرخسرو دیگر آن ناصرخسرو شرابخواره دنیا دوست نیست و به کلی تغییر می‎کند . درباره جهان بینی وی باید گفت امرو نهی های او که در مجموع همان جهان بینی او را تشکیل می‎دهد جنبه عملی دارد . می خواهد نظم تازه ای به جهان ببخشد آن هم براساس دو اصل دین و خرد .
ما هیچ گوینده دیگری را در زبان فارسی نمی شناسیم ( لااقل گوینده بزرگی ) که تا این حد فعال و پارسا باشد . زندگی او عرصه کوشش و پیکاری است که افراد استثنایی می‎توانسته اند درآن پای بفشارند . از همه لذت های حسی می‎برد حتی به خانواده پشت پا می زند .

صحبت دنیا مرا نشاید ازیراک
صحبت دنیا به نزد عاقل و هوشیار
لاجرم از خلق جز که مست و خسان را
صحبت او اصل ننگ و مایه عار است
صحبت دیوار پر نقش و نگار است
بردر این مست بر نه جاه و نه یار است
دیواست جهان صعب فریبنده مراورا
گرهیچ خودداری و هشیاری و بیدار
هشیار خردمند نجسستست همانا
چون مست مرد براثر او به تمنا
( دیوان ص ۳ )

یکی از عیوب ناصرخسرو که در مقابل محاسن وی جلب توجه می‎کند خوش بینی ها و ساده دلی های اوست . خوشبینی و ستایش او نسبت به سلطان عصر ( المستنصربالله ) و دستگاهش ، خیلی بیش از میزانی است که از مرد وارسته روشن بینی چون او بتوان انتظار داشت . تعریف های او از مصر و قاهره و حکومت فاطمیان معین آن است که تا چه حد خیره و مجذوب آنها گشته است تا جایی که او را از حقیقت جویی دور کرده است. درحالی که او خود هیچ فرصتی را برای نفی ونکوهش تجمل از دست نمی دهد. (۳)

اما شکوه و ثروت سلطان مصر نه تنها او را دلزده نمی کند ، بلکه به شوق می‎آورد . رخارف دنیوی وقتی به پادشاه تعلق داشته باشد ، در نظرش مستحسن می‎شود . واین سلاله دودمان نبوت وسلطان مسلمین بنا به روایت خود ناصر ، بیست هزار دکان در قاهره دارد و همه کاروانسراها و گرمابه ها وعمارت ها از آن اوست که هیچ آفریده ای را عقار و ملک او نباشد و قصراو چون کوهی می نماید و در آن دوازده هزار خادم اجری خواره است و زنان و کنیزان ، خود که داند که گفته اند سی هزار آدمی در آن قصر باشد . و بارگاهی که برای او در کنار نهر خلیج می زنند از دیبای رومی است هم به زر دوخته وبه جواهر مکلل کرده چنانکه صد سوار درسایه او بتواند ایستاد و … که توصیف تخت وتاج و کشتی های اختصاصی وی در کنار خلیج و غیره را به خاطر طولانی نشدن بحث صرف نظر می کنیم .
امامسائل دنیا درنظر ناصرآنقدر جدی و کار روزگار آنقدر نابسامان است که جز پرداختن به این مسائل ، هر تفنن دیگر را برخود حرام کرده است . مانند کسی است که سرنوشت خویش را به اصلاح دنیا وابسته و نذر دارد که تا این ، اصلاح نشده روی خود را به سوی زندگی نگرداند .

تجلی افکار و اعتقادات ناصرخسرو براشعارش
سبک شعری ناصر هماهنگی تمام با اندیشه اش دارد : استوارو عبوس ، عضلانی و با هیبت . کلمات را جز برای بیان مقصود به کار نمی برد . بندرت در پی آرایش کلام برمی آید ، مگر آنکه خود به خود وبه نحو طبیعی صنعتی سر برآورد . آن هم باز برای نافذ تر کردن اندیشه است . کلمات مانند قطرات درشت باران می افتند سرد ، شفاف و بیدار کننده . حتی یک لحظه خواننده را با عبارتی نوازش دهنده یا آرامش بخش رها نمی کند .
حتی گاهی که گریز به وصف منظره ای می زند ، بیدرنگ بازمی گردد به حیطه حکمت خود ، و این وادی حکمت او سرزمین مه آلودی است نه جای تفرج بلکه محل اشتباه و استکشاف که بوی قوی گیاه ها خواب را از چشم می‎برد . حتی اگر مثل بعضی از شعرا (فردوسی و خیام ) از بی اعتباری روزگار و گذشت عمر یاد می‎کند ( واین موارد فراوان است ) نتیجه گیریش بهره گرفتن از مواهب دنیا نیست . هوشیاری و سخت کوشی و عسرت است . ماشاعر دیگری نداریم که آن همه دشنام پدرانه و حکیمانه در دیوانش باشد .

درصنایع شعری بیش از همه تشبیه و استعاره ومجازدراشعارش خودنمایی می‎کند یعنی طبیعی ترین صنایع . استعاره های زنده و زیبا می‎آورد .

آیا به دولت دنیا فریفته دل خوش
همیشه در طلب باغ و رازو گلشن قصر
پلی شناس جهان را تو رسیده بر او
زمرگ امن مجوی وبه عمر تکیه مکن
زنامه های کهن نام کهنگان برخوان

به شادکامی تازه و به کام و لهو و خطر
مدام در طلب جوهر و زر وزیور
مکن عمارت و بگذار خوش از او بگذر
به سیم دل مفروش و زد عشوه مخر
یکی جریده پیشینان به پیش آور

(دیوان ص ۱۸۶)

منطق ناصرخسرو هم منطق دینی است و هم منطق فلسفی . در منطق دینی از مقولات انسان و جهان و خداوند سخن می دارند و از پیوند و ارتباط انسان با خدای و از تکلیف وشریعت و راه و رسم اودر تقرب به خداوند جستجومی کنند و از پیامبر و پیشوا و رهبر معصوم از لغزش و روز رستاخیز و پاداش و کیفر بررسی می نمایند . روش فکری در منطق دینی تأمل و تدبر و تفکر و اعتبار است . هدف در منطق دینی ثبات و نظم و سعادت است . از نظمی که در این جهان طبیعت است وخدایی که ناظم و سرو سامان دهنده است . این است نمونه ای از منطق دینی که ناصرخسرو در آثار خود بدان اشاره دارد . ولی او گذشته از علوم دینی به علوم فلسفی نیز آشنایی دارد . در منطق فلسفی از مسائلی چون صورت وهیئت ، جوهر و عرض ، طبیعت کلی نطق و کلام و قول ، چهار قسم سخن ، هیئت وخاصه و رسم و حد ، پدید آمدن انواع از شخص ، کل و جزء سخن می گویند .

البته در این مقال به جزئیات در این موارد پرداخته نمی گردد اما لازم به ذکر است که در اشعار و آثار نثر ناصرخسرو به همه موارد کما بیش اشاره شده است .
اما چرا منطق ناصرخسرو جایی از منطق فلسفی جدا می‎شود ، درجواب باید گفت زیرا او به جایی می رسد که ناچاراست که عقل را بسنده ندارد و به سخن پیشوایان و رهبران دینی توجه کند تا از این راه به حقیقت برسد .
به گفته جناب آقای تقی بینش ناصرخسرو دو شخصیت متفاوت دارد و برای همین آثارش هم به دو دسته تقسیم می‎شود : آزاد و مقید .
تجلیات شخصیت آزاده و هنری ناصرخسرو به خوبی در مقداری از اشعار دیوان او دیده می‎شود از جمله زیبایی های طبیعت و وصف آن .
اما در مقابل شخصیت حساس او شخصیت دیگری هم هست وآن مردی است متعصب وعنود و در استخدام یک وظیفه مهم تبلیغاتی و مذهبی که اشعاری که در این زمینه سروده نیز بسیاراست .

پس با توجه به خدمات مذهبی و اهمیت آنها جنبه مهم دیگر ناصرخسرو وآن توجه به شعرو هنر شاعری را باید مورد عنایت قرار داد .
ناصرخسرو را شاعری اندرزگو نیز نامیده اند . اندیشه های حکیمانه و پندهای آموزنده وی ما را بر آن می دارد که در باب این گونه ابیات ناصرخسرو به تفحص بپردازیم . مخصوصاً درباب جهان که اشعاری بسیاری در دیوان شاعر وجود دارد . در ملامت و سرزنش دنیا و روشن نمودن انسان برآنکه اسیر فریبکاریهای آن نگردد .

گربه پند اندر رغبت کنی ای خواجه

پندنامه است ترا دفتر اشعارش
یکی از وظایف مهم شاعر رسالت و مسئولیت اجتماعی اوست در قبال افراد جامعه ، بکارگیری ذوق و هنر برای راهنمایی های مشفقانه باید سرلوحه اعتقادات هر شاعری باشد . اگر ما در پهنه وسیع ادبیات فارسی چند تن شاعر معدود داشته باشیم که به این وظیفه انسانی قیام کرده باشند ، بی تردید مقدم آنان سخن سرای حکیم ناصرخسرو قرار دارد . اما بعد از انتقاد و روشنگری حال نوبت سازندگی است شاعر باید از انتقاد راه اصلاح را نشان دهد ، تا تنها به انتقاد و عیب گری که خود نوعی افساد است نپرداخته باشد . لذا ناصرخسرو با دعوت به دین و دانش راه اصلاح را نشان می‎دهد .

به چشم نهان بین نهان جهان را
نهان در جهان چیست ؟ آزاده مردم
جهان را به آهن نشایدش بستن
دو چیزاست بند جهان ، علم و اطاعت

که چشم عیان بین نبیند نهان را
ببینی نهان را ، نبینی عیان را
به زنجیر حکمت ببندد این جهان را
اگر چه گشاد است مرهردوان را
(دیوان ص ۵۵)

غار جهان گرچه تنگ و تار شده است

عقل بسنده است یــــار غـــــار مـــــرا
(دیوان ص ۶۱)

خرد اندر دنیا سره یار است و سلاح

خرد اندر ره دین نیک دلیل است وعصاست
(دیوان ص ۱۰۳)

دنیا بفـــریبد به مکـــــــرو دستــــــان

آن را که به دستش خرد عصا نیـــــست

(ص ۱۱۵)

برتر زداد و دانش

اندر جهان اثر نیست
(ص ۱۱۷)
این عالم اژدهاست و ز ایزد تورا خرد

پادزهر زهر این قوی و منکر اژدهاست
( ص ۱۳۴)
از دست بند طمع جهان چون رهاندت

جز هوشیار مرد کز این بند خود رهاست ؟
(ص ۱۳۶)
به دین یافته است این جهان پایداری
چومن مرد دنیم همی مرد دنیا

اگــر دین نبــاشـد برآیـــد دمــارش
نــه آیــد بـه کــارم نه آیــم به کارش
(ص۲۸۳)

گرجهان بامــن کنـــون خنـــجر کـــشد

علـــم توحیـــد اســـت بـا وی خنجرم
(ص۳۳۹)

از پس دنیا نرود مرد دین
دنیا در دام توآید به دین
دام تو گشته است جهان و چند
اسپ کشنده است جهان جــز بــه دیــن

جز که به دانش نبود شادکام
بی دین دنیا نبود جز که دام
اسپ و ستام است و ضیاع و غلام
کرد نداندش کسی جرد و رام

(ص ۳۵۳)
به طاعت برد باید این جهان را

کــه گــوید کاین جــهان را برد نتوان ؟
(ص ۳۶۹)
اسپ دنیا دست ندهد مرتو را

تــــا ز علــــم و راست¬¬¬¬ی ننهیــش زین
(ص ۳۷۰)
به پیش تیغ دنیا مرد دینی

جــــز از حکمت نپــوشد خود و جوشن
(ص ۴۰۹)
جهد آن کن که از این کان جهان جان را

برگـــذاری بـه خرد زیـــن فلک گردان
(ص۴۱۶)
دنیا زمن بجست ، چو من دین بیافتم

طاعـــت همیم دارد دنــدان کنان کنون
(ص۴۱۷)
آب تیره است این جهان ، کشتیت را

بـــادبان کـــن دانش و طاعـــت خلــه
(ص ۴۲۳)
ای سپرده دل به دنیا ، وقت بود

کــــــه شوی مرعلم دیـــن را یکدلـه
(ص ۴۲۴)
هر گه که جست و جوی کنی دین را

دنیـــــا به پیشت آیـــد نـــا جستـــه
(ص ۴۲۸)
دین است سرو این جهان کلاه است

بـــــی سرتــــو چرا در غـــم کلاهی
(۵)
با مال و سپاهی ز دین و دانش

هــــــر چنــــد کــه بی مال و سپاهی
(ص ۴۸۵)
کثرت ابیاتی که ناصرخسرو در باب دنیا آورده است را می‎توان از جهات مختلف مورد مطالعه قرار داد . آدمیزاد به مقتضای طبع حیوانی خواستار خوراک های لذیذ و پوشاک زیبا و مسکنی مجلل و همسری دلارام است . مجموعه خواستنیهایی از این مقوله را دنیا می‎نامند . داشتن همه این امکانات کمتر از راه درستی و صداقت امکان پذیر می گردد پس انسان دست به ظلم و نادرستی و تجاوز می زند پس از کمالات معنوی و علمی بازمی‎ماند . پس پیامبران و حکما و علمای اخلاق انسان را از هدف قرار دادن دنیا و جلوه‎گری های مظاهر فریبنده جهان برکنار می دارند .

ناصرخسرو خود در دوران نخست زندگی گرفتار دنیا بود اما پس ازرهایی به هدایت گرفتاران قیام می‎کند چنانکه ابیات بسیاری از قصاید وی درباره ناپایداری و فنای روزگار ، فریب ها و نیرنگهای زمانه ، دگرگونی احوال دنیا و بی مهری آن اختصاص دارد و شاعر خواننده را به پارسایی و اندوختن علم وطاعت دعوت می‎کند . او هدف را جهانی دیگر می داند جهانی زیبا و سراسر خوشی که این دنیا در کنار بسیار بسیار ناچیز و بی ارزش است .
در تشبیهات زیادی دنیا را به زندان مانند می‎کند .

تو را زندان جهان است و تنت بند

بــــرایــــن زنــدان واین بند آفرین باد
(ص ۱۵۴)
دل به گروگان این جهان ندهم

گــــرچه دل تــو به دهــر مرهون شد
(ص ۱۵۷)

به زندان دنیا درون است جانت

خـــرد خــواهدش کرد بیرون ز زندان
(ص ۳۶۳)
گفتیم ناصرخسرو از صنعت تشبیه زیاد استفاده کرده است . اینک نمونه ای از تصویرهای خیالی که از دنیا و زمانه گذران بدست می‎دهد .
باغ پرگرد ، شاخ بی بر پرخار ، چاه تاریک ، درشت جای ناخوش ، صیاد بی محابا ، گنده پیر ، اژدهای پیسه ، نهنگ جان اوبار، زنی پرمکر که جز شور و شر نزاید ، مادری که نوشود و فرزندانش کهن گردند (۶) ، خرمانبی که فرمایش سینه و خارش نقد است و … اما بزرگترین عیب دنیا نزد خرد فنا و ناپایداری آن است که در چند قصیده به آن اشاره کرده است .

این جهان ، ای پسر ، اکنون به مثل خانه توست

زانـــت می ناید خوش رفت از اینجا به شتــاب
(ص ۹۹)
از بهر جست و جوی زکار جهان و خلق
آن گفت کاین جهان نه فنا است و سرمدی است

گفتند گونه گون و دویدند چپ و راسـت
وین گفت کاین خطاست ، جهان را زبن فناســت
(ص ۱۳۳)
جهان رستنی گر نیک بودت
در این فانی اگر نیکی گزینی

بـــــه آمــــد زان ، جهان مردمانــــت
از ایـــــن فـانــــی به آیــــد جـاودانت
(ص ۱۳۸)
ای خردمند نگه کن که جهان بر گذر است

چشــم بینـاست همانا اگرت گوش کر است
(ص ۱۳۸)
صعب ترعیب جهان سوی خرد چیست ؟ فناش

پیش ایــــن عیب سلیـــم است بلاهـا و عنـاش
(ص۲۶۹)
نماند کار دنیا جز به بازی

بقائــی نیستــش هـــر چـون طـــرازی
(ص ۴۶۱)
نتیجه ای که ناصرخسرو ازاین بحث می‎گیرد این است که چون « آنچه نپاید دلبستگی را نشاید » بنابراین وی دل بر دنیا نمی بندد و طالب جهان باقی است . پس فایده زندگی دنیوی چیست ؟ ناصرخسرو در جواب این سوال می گوید :
کمالات انسانی و سعادت و جاودانی در جوار همین دنیا به دست می‎آید و عمر فرصتی است برای کسب علم و فضیلت :

گرچه در گیتی نیابی هیچ فضل
این جهان الفنجگاه علم است

مـ¬رد از او فاضل شده است و زود یـاب
سرمـــــزن چون خــرد در این خانه خــراب
(ص۴۵)
علاوه براین دنیا مادری را ماند که ما را درآغوش خود می پرورد و در این زمینه نیز ابیات فراوانی دارد .

جهان را چو نادان نکوهش مکن

کــــه بر تو مــر او را حـق مادری است
(ص ۱۱۳)
جهان دو روئی اگر راست خواهی

کــــه فرزنــد زائـی و فرزنــد خــواری
(ص ۴۶۰)
این کهن گیتی ببرد از تازه فرزندان ئوی

ما کهن گشتیم و او نواینت زیبـا جادوی
(ص ۴۹۶)

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.