مقاله عوامل آرامش از نگاه قرآن


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله عوامل آرامش از نگاه قرآن دارای ۸۹ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله عوامل آرامش از نگاه قرآن  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله عوامل آرامش از نگاه قرآن،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله عوامل آرامش از نگاه قرآن :

عوامل آرامش از نگاه قرآن

دراین بخش قصد دارم بحث جدیدی را راه اندازی کنم که به نظرم این بحث برای همه خصوصا جوونا خیلی مفید باشه ;می خوام درباره راههای رسیدن به آرامش با هم بحث کنیم .آرامش چیزی است که همه دنبالش می گردند.وهرکسی از هر راهی که به نظرش می رسه می خواد این آرامش رو به دست بیاره;
بعضی ها فکر می کنند آرامش توی پول خلاصه می شه ، بعضی فکر می کنند توی خوش گذرونی ها وبرپا کردن پارتی ها وگوش دادن موسیقی وتماشای فیلم و;خلاصه می شه ، برخی با توسل به موادمخدر ،سیگاروتریاک وکراک و خوردن قرصهای روان گردان دنبال این آرامش هستندو;
انصافا آرامش چیه ؟وچگونه به دست می آد;..من می خوام با این بحث ببینم نظر ما آدما راجع به رسیدن به این آرامش چیه ؟چه باید کرد؟وببینم قرآن نظرش چیه وچه راههایی را پیشنهاد می ده تا به این آرامش برسیم؟
از همه شما دوستان عزیز هم دعوت می کنم تاتوی این بحث شرکت کنید ;.تا هرچه سریعتر به نتایج خوبی برسیم;.
آرامش سرمایه عظیمی است که جز دز سایه الله و محبت آل الله به دست نمی آید.
آرامش گوهر نایاب و گمشده بشر قرن ۲۱ است که برای پیدا کردن آن اینچنین خود را به آب و آتش می زند.
الا بذکر الله تطمئن القلوب
[quote=شهیدان;۶۵۲۱]دراین بخش قصد دارم بحث جدیدی را راه اندازی کنم ;می خوام درباره راههای رسیدن به آرامش با هم بحث کنیم ;.
با سلام به دوست عزیز جناب شهیدن
بحث بسیار خوبی را شروع کردید. ضمن تشکر از انتخاب موضوع قرآنی و توضیحات شما، درادامه آن;
عوامل تسکین قلب و آرامش در قرآن:
۱- شب
هو الذی جعل لکم اللیل لتسکنوا فیه والنهار مبصرا ان فی ذلک لایت لقوم یسمعون- (سوره یونس آیه ۶۷)
۲-خانه
والله جعل لکم من بیوتکم سکنا وجعل لکم من جلود الانعم بیوتا تستخفونها یوم ظعنکم ویوم اقامتکم ومن اصوافها واوبارها واشعارها اثثا ومتعا الی حین – (سوره نحل ۸۰ آیه )
۳- زوج و زوجه
ومن ءایته ان خلق لکم من انفسکم ازوجا لتسکنوا الیها وجعل بینکم مودهورحمه ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون – (سوره روم آیه ۲۱)
۴- یاد خدا
.. الا بذکرالله تطمئن القلوب.(سوره رعد آیه۲۸)
دراین آیه با ۵ تاکید تنها عامل نهایی آرامش قلب را یاد خدا میداندو بس

برای اینکه بخواهیم به آرامش برسیم قدم اول اینه که درک درستی از وقایع اطرافمون داشته باشیم . تا در مورد وقایع و اتفاقاتی که برامون می افته و مشکلاتی که برامون پیش می یاد ، بینش صحیحی نداشته باشیم ، ثمره ای جز افسردگی روانی و مشکلات روحی و احساس بدبختی و ;; نخواهیم داشت . بنابر این اولین قدم در رسیدن به آرامش درک صحیح داشتن از معنای زندگی است انسان به دلیل اینکه موجودی کمال گرا و هدفمند است که از بیهودگی و بی معنایی و بی هدفی رنج می برد و سخت گریزان است . بیهودگی و پوچی ، چنین موجودی را راضی نمی کند و اگر زندگی ، معنا و هدفی نداشته باشد ، زنده ماندن ، ارزشی نخواهد داشت ؛ هرچند تمامی امکانات زندگی فراهم باشد. علت ناکامی در زندگی ناکامی در رفاه نیست ، بلکه عموما ناکامی در معنا طلبی زندگی است .

مسئله معنا چند حالت پیدا می کند : ۱ فقدان معنا ۲ نا تمام بودن معنا ۳ معنای واقعی حیات
۱ فقدان معنا
این حالت برای کسانی است که اصلا معنایی برای حیات پیدا نمی کنند و نه هدفی برای آفرینش می یابند و نه هدفی برای زندگی خویش دارند و دچار بحران بی معنایی هستند .
________________________________________
۲ ناتمام بودن معنای زندگی
این حالت برای کسانی است که معنایی برای زندگی داشته اند اما وقتی به آن می رسند ، آن را بی ارزش تر از آن می یابند که که به خاطرش زندگی کنند ؛ این وضعیت زمانی اتفاق می افتد که معنای انتخاب شده توان توجیه همه مسائل زندگی را ندارد .
طرفداران گروه اول از ابتدا دچار افسردگی و ناکامی خواهند شد و طرفداران گروه دوم از نیمه راه و از زمانی که مکتب آنها توان توجیه مسائل زندگی را از دست می دهد ، دچار ناکامی می شوند . البته این نکته حائز اهمیت است که اساسا مکتب های مادی که با محوریت انسان شکل پیدا کرده اند با چنین مسائلی مواجه می شوند و مکاتب الهی غالبا با این مسائل روبه رو نیستند .
۳ معنای واقعی حیات
در بازار معانی انسانی موفق است که اشتباهی در انتخاب معنا و مکتب ارائه دهنده معنا نداشته باشد و انتخابگر خوبی باشد و انتخاب خوب منوط به شناخت دقیق وصحیح از زندگی و دنیا است در این راستا بهترین راهنما دستورات دینی است از آن جمله خداوند در قرآن می فرماید :
« قُلْ مَتَاعُ الدَّنْیَا قَلِیلٌ وَالآخِرَهُ خَیْرٌ لِّمَنِ اتَّقَى» (سوره نساء ، آیه ۷۷(
بگو: «سرمایه زندگى دنیا، ناچیز است!و سراى آخرت، براى کسى که پرهیزگار باشد، بهتر است»
خداوند در این آیه معنای زندگی را در زندگی آخرت معرفی می کند و خشنودی دنیا را اندک و زودگذر و در آیه ای دیگر می فرماید :
« وَفَرِحُواْ بِالْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا فِی الآخِرَهِ إِلاَّ مَتَاعٌ ») سوره زمر،آیه ۲۶ (
«آنها به زندگى دنیا، شاد شدند؛ در حالى که زندگى دنیا در برابر آخرت، متاع ناچیزى است»
این آیه نیز همچون آیه قبلی آنان را که زندگی دنیا را هدف خود قرار داده اند مخاطب قرار داده و هدف آنان را پوچ و گذرا معرفی می کند و در حدیثی مشهوری از حضرت رسول (ص) شنیده ایم که :
دنیا کشتزار آخرت است .(میزان الحکمه , ج ۴ ، ص ۱۶۹۱)
و این یعنی دنیا جایگاهی برای حیات است و نه هدف حیات . بنابراین وقتی خداوند و آخرت معنای زندگی شد، انسان برای رسیدن به او تلاش می کند و در این راه هر سختی را تحمل می کند .
حالا پس از اینکه با معنای حقیقی حیات انسان و هدف آن آشنا شدیم لازم است دیدگاه درستی راجع به دنیا و وقایعی که در آن رخ می دهد داشته باشیم .

دنیا محل سختی ها

ما انسان ها موجوداتی خواهان راحتی و آسایش هستیم و می خواهیم که دنیا برای ما چنین باشد و از رسیدن سختی ها به شدت رنجور و آزرده خاطر می شویم ، اما با توجه به آیات و روایات باید این نکته را پذیرفت که دنیا نه تنها جایگاه آسایش و راحتی نیست بلکه جایگاه سختی ها و دشواری ها است از آن جمله می توان به آیه ای از قرآن اشاره کرد :
« لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ »(سوره بلد ، آیه ۴ (
« ما انسان را در رنج آفریدیم »
این آیه به ما یادآوری می کند که دنیا برای راحتی و آسایش آفریده نشده است و پیامبر (ص) نیز در این باره می فرماید :
« خداوند عزوجل می فرماید: من آسایش و راحتی را در بهشت قرار دادم و مردم آن را در دنیا می جویند و آن را نمی یابند .» (عوالی اللئالی ، ج ۴، ص ۶۱(
و حتی امام صادق (ع) آسودگی در دنیا را برای مومن امری محال معرفی می کنند. (بحار الانوار ، ج ۷۸ ، ص ۱۹۵(
بنابراین چیزی که در دنیا وجود ندارد ، راحتی است و جستن آنچه که وجود ندارد ما را به ناکامی و نارضایتی و افسردگی خواهد کشاند و به سرعت ما را در برابر سختی ها بی تاب خواهد کرد و از پای در خواهد آورد ، چه آنکه اگر دنیا جایگاه امن و آسایش بود چه کسی سزاوارتر از ائمه اطهار و معصومین (ع) و پیامبران الهی به آسایش بودند ، حال آنکه می دانیم در دنیا بزرگترین رنج ها و مصائب را معصومین (ع) و پیامبران الهی متحمل شدند و بزرگترین شاهد این مدعا واقعه عاشورا و مصائب وارد بر معصومین در آن روز و پس از آن است . حال پس از اینکه معنای زندگی و ویژگی دنیا را شناختیم نوبت به آشنایی با شیوه مواجهه با مشکلاتی است که موجبات بر هم ریختن آرامش روانی ما را پدید می آورند .

مواجهه با سختی ها

بنابر آنچه ذکر شد ، سختی ها ناگزیرند و ناخواسته و پیش بینی نشده به سراغ ما خواهد آمد در این زمان تنها راه حل این است که شیوه مواجهه صحیح با آنها را بدانیم تا دچار یاس و فرسودگی نشویم :
۱ پذیرش موقعیت
اگر باور داشته باشیم که دنیا جایگاه سختی ها ست و ما برای لذت و کامجویی به این دنیا نیامده ایم و این دنیا به سان پلی برای گذشتن است ، باید باور کنیم که سختی ها بخش جدانشدنی زندگی ما هستند و ما از مواجهه با آنها ناگزیریم و بهتر است که در هنگام وقوع آنها از آن فرار نکنیم و بدانیم که سختی ها به خواست ما نیامده اند که به خواست ما بروند ، باید بپذیریم که ما در آمدن و رفتن آنها اختیاری نداریم و وقتی پدید می آیند ، حذف کردن آنها و حتی فرار از آنها نا ممکن است و بی تابی کردن در برابر آنها نیز کمکی به ما نمی کند ، بنابراین شایسته تر این است که سختی ها را به عنوان یک واقعیت زندگی بپذیریم و با آنها کنار بیاییم و سعی در مهار موقعیت ناخوشایند داشته باشیم . حضرت امیر المومنین (ع) می فرمایند :
« همانا برای سختی ها پایانی است که هر کس به آن دچار شود ، باید به پایان آن برسد . پس برای انسان خردمند ، زیبنده است که هرگاه گرفتاری به او رسید ، کنار آن بیارامد تا زمان آن به سرآید ؛ چرا که دفع کردن آن ، پیش از سر آمدن زمان آن ، افزودن بر رنج آن است.» (کنز العمال ، ج ۳ ، ص ۷۵۲)
با توجه به این حدیث پذیرش موقعیت ، نشانه خردمندی است و خردمند کار بیهوده نمی کند ، پس خرد حکم می کند که در زمان سختی ها انسان در کنار سختی ها قرار گیرد .
۲ معنا شناسی سختی ها
یکی از عوامل فشار روانی بی معنا بودن حوادث است . اگر حوادث زندگی بی معنا باشند قابل تحمل نخواهند بود و به سهولت انسان را از پای در خواهند آورد . اگر به هدفمند بودن و معناداری حوادث باور داشته باشیم ، آنها را تحمل خواهیم کرد. نکته قابل توجه دیگر اینکه معمولا ما همانند فرموده خداوند :
«فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَن وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ» (سوره فجر ، آیه ۱۵ و ۱۶ )
«امّا انسان هنگامى که پروردگارش او را براى آزمایش، اکرام مى‏کند و نعمت مى‏بخشد مى‏گوید: «پروردگارم مرا گرامى داشته است!» و امّا هنگامى که براى امتحان، روزیش را بر او تنگ مى‏گیرد مى‏گوید: «پروردگارم مرا خوار کرده است!»»
حوادث تلخ را ناعادلانه و بی دلیل و اهانت آمیز ارزیابی می کنیم ، و با این تحلیل فشارهای روانی حاصل از مشکلات تشدید می شود . امام صادق (ع) در همین راستا فرموده اند:
« آیا می پنداری خدا به هرکس هر چیز داده از سر تکریم او بوده و از هرکس هر چیز باز داشته از سر خوار کردن او بوده ؟ هرگز !» (بحار الانوار ، ج ۷ ، ص ۲۰۰)
پس معنای محرومیت ها خواری و بی مقداری نزد خداوند نیست . حال باید معنای مشکلات و محرومیت ها را بیابیم .
الف : بلا ، وسیله تکامل انسان
مهم ترین ویژگی بلاها قدرت رشد دهندگی آنهاست , همه استعدادهای انسان در حالت رفاه و آسایش پرورش نمی یابد و همانطور که پیش از این اشاره شد دنیا کشتزار آخرت است بنابراین بلاها چون نیروی محرکی است که استعدادهای ویژه انسان را به نمایش می گذارد ، عمل می کنند . چه اینکه در آخرت کسی برای استعدادهای نهفته اش پاداش نمی گیرد و تنها اعمال است که قابلیت پاداش یافتن را دارد . و همه سخن در این آیه شریفه آمده است که:
«الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا» (سوره ملک ، آیه ۲(
آن کس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل مى‏کنید، و او شکست‏ناپذیر و بخشنده است.
در این آیه حیات و مرگ دو محک نیکوکاری بندگان معرفی شده است .
ب : تطهیر گناهان
دومین تاثیر و معنای بلایا پاک کردن گناهان مومنان است ، طبق فرموده حضرت رسول (ص) :
« هیچ درد و رنج و اندوه و حزن و غمی به مسلمان نمی رسد ، حتی تیغی که به پای او می رود ، مگر این که خداوند متعال ، گناهان وی را به خاطر آن می آمرزد .» (بحار الانوار، ج ۷۷ ، ص ۱۴۴)
انسانها هر اندازه که در دنیا دچار مصیبت و سختی شوند به همان اندازه از گناهان آنان کاسته خواهد شد ، چه آنکه تحمل سختی دنیا بارها و بارها آسان تر از تحمل عذاب های الهی در جهان دیگر است و دچار شدن به بلا و مصیبت نه تنها نشانه خواری و بی مقداری در درگاه الهی نیست بلکه نشان از تقرب و توجه داشتن خداوند به بنده دارد همانگونه که میان مردم شهرت دارد که :
هر که در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند
ج : ترفیع درجه
سومین تاثیر بلاها ترفیع درجه دادن ، آنها ست و همیشه هم دچار شدن به سختی و بیماری و مشکلات به معنی گناه کار بودن فرد نیست . معنای بلاهایی که انبیا و اولیا به آن دچار می شوند در اینجا روشن می شود ، بلاهایی که پیامبران و معصومین و مقربان درگاه الهی به آنان مبتلا می شوند برای پاک کردن آنان از خطاها نیست بلکه برای ترفیع درجه یافتن آنهاست ، همانگونه که پیامبر (ص) می فرمایند:
« همانا بلا برای ظالم ادب کردن،برای مومن امتحان و برای انبیا درجه و برای اولیا کرامت است .» (بحار الانوار ،ج ۶۷ ، ص ۲۳۵)
گاه بلاها کاستی های عمل انسان را در روز حساب جبران می کنند که پیامبر (ص) می فرمایند :
« همانا خداوند متعال برای بنده ، درجه بالایی در بهشت می نویسد ولی عملش به آن اندازه نیست ، پس همواره در بلا قرار می گیرد تا به آن برسد .»(مشکاه الانوار، ص ۳۰۰)
بنابر این اگر بلاها و سختی ها را از منظر این سه معنا ببینیم ، دیگر تحمل هیچ کدام از آنها نه تنها صعب و مشکل نخواهد بود که حتی شیرین و دوست داشتنی خواهد شد و همواره به یاد خواهیم داشت که مشکلات با ماموریتی خاص به سراغ ما آمده اند و تا ماموریت آنها به پایان نرسد ، ما را ترک نخواهند کرد وما هستیم که با کنار آمدن با آنها می توانیم سرنوشت حقیقی خود را در دنیا و آخرت رقم بزنیم .
داستان : آرامش با قرآن

از فاضل گرانقدر جناب آقاى على آقایى «عراقچى همدانى» شنیدم که فرمود: در سال ۱۳۴۲ ماه محرم که من در کبوترآهنگ همدان منبر مىرفتم، انقلاب از قم به ى داهیانه حضرت امام خمینى «ره» آغاز شد، تا آن که ما خبر دستگیرى امام خمینى«ره» را به وسیله رادیو شنیدیم و از این جهت همه نگران و ناراحت شدیم و من در فکر شدم که این داستان، آخرش به کجا مىرسد و سر نوشت ملت و کشور چه خواهد شد، خصوصاً عاقبت امام خمینى«ره» چه مىشود با این وضعى که پیش آمده و دستگاه جبار ایشان را دستگیر کرده بودند در این هنگام به خاطرم رسید که براى آگاه شدن از عاقبت این کار به قرآن کریم تفال نمایم.قرآن را برداشتم متوجه قادر متعال شدم و خواستم که از قرآن، عاقبت امر را به من نشان دهد پس قرآن را باز کردم، دیدم در اوّل صفحه این آیه مبارکه است:«قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ اِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً.»«بگو حق آمد و باطل نابود شد، بدان که باطل نابود شدنى است.»من از این تفال بسیار نیک، آرامش خاطر پیدا کرده و مطمئن شدم که امام«ره» آزاد خواهد شد تا آنکه بعد از چندى در اثر فشار ملّت و اقدام علماى اعلام و مهاجرت علماى بزرگ شهرستانها به تهران، دولت و شاه مجبور شدند که امام«ره» را آزاد کنند، تا اینکه مرتبه دوّم حضرت امام را دستگیر کردند، این دفعه ایشان را به ترکیه، تبعید نمودند دوباره من ناراحت شدم و قرآن را برداشتم خواستم با تفال به قرآن بدانم که عاقبت کار چه خواهد شد (البته این قرآن، غیر از آن قرآنى بود که در کبوترآهنگ بود) وقتى قرآن را گشودم، بازدیدم در اوّل صفحه، این آیه است:«قُلْ جَاءالْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ اِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً.» خیالم راحت شد، دانستم که این دفعه نیز امام آزاد مىشود تا اینکه پس از مدتى که امام«ره» در ترکیه بود ایشان را به نجف فرستادند ناچار به پاریس تشریف آوردند که این پیشامد نیز موجب فکر و خیال و ناراحتى مسلمانان بود من دوباره به فکرم آمد که از قرآن کمک بگیرم و به قرآن تفال بزنم تا بدانم این مرتبه کار امام«ره» به کجا خواهد رسید، قرآن را باز کردم، باز دیدم در اوّل صفحه این آیهآمد«قُلْ جاءَالْحَقُّ وَ زَحَقَالْباطِلُ;»
« الا بذکر اللّه تطمئنّ القلوب » سوره رعد- آیه ۲۸
هان، آگاه باش که فقط بذکر اللّه دلها آرامش و سکون می ‏یابند.
جمله «بذکر اللّه» متعلق به «تطمئن» است که باید متأخّر از آن می آمد و چون متقدّم بر آن آورده شده نکته این تقدم، افاده حصر بوده است قاعده «تقدیم ما هو حقّه التأخیر یفید الحصر»، یعنی منحصرا و فقط با یاد خدا آرامش قلبی حاصل می‏شود. و با وجود آرامش قلبی، همه عوامل اضطراب و همه تعصّبها و تقلیدها و تلقینهای شیطانی و عجبها و غرورهای ناشی از فقدان اعتماد بنفس، و جمله رذائل و پلیدیها، جوهر ذواتشان به حسنات تبدیل می‏گردند، این خلق الهی آرامش قلبی مومنان ، مستلزم آسایش جامعه است و این آرامشهای قلبی ، آسایش‏ در جسم و زندگی و معاشرات را به دنبال خواهند داشت و سعی و تلاش در تحصیل و استقرار این معنویّت در جامعه، نه فقط بهبود بخشیدن به معنویّات است بلکه سعی و تلاش در تأمین اقتصاد و معیشت جامعه به بهترین طریق است ، زیرا انتشار آثار طمأنینه دل، در اجتماع از هزارها جنایت و دغل و دروغ و دزدی و خیانت و بزهکاری و تبهکاری که میلیاردها بودجه برای پیشگیری و از بین بردن آثار آن صرف می‏شود، جلوگیری می‏کند و در چنین جامعه ای کسی را با کسی جز مودّت و خیرخواهى کارى نیست ، زیرا با آرامش دلها، زبانها صادق و نظرها حق و نیّتها پاک و اندرون انسانها سرشار از خوبی و وفای به عهد و; گردیده‏اند
حالا خودتان را آماده کنید تا یک حدیث قدسی براتون بگم که آدم رو دیوانه میکند ! !
خداوند متعال می فرماید: «من عشقتهُ فقد قتلتهُ وَ من قتلتهُ فعلیّ دیته وَ من علیَّ دیتهُ فأنا دیته»
یعنی” من اگر عاشق کسی بشم جانش را می گیرم و هرکه را که جانش ستانم بر من است که دیه اش را بپردازم و من خودم دیه او خواهم بود
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی
در طـریق عشقبازی امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی

اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست

رهروی باید، جهان سوزی، نه خامی بی غمی
بارالها، پایان کار ما را به سعادت مقرون فرما، و سرانجام رشته معرفت و خدا خواهی را به دست ما بده، و دست تطاول دیو رجیم و شیطان را از قلب ما کوتاه فرما، و جذوه‏ای از آتش محبت خود در دل ما افکن تا جذبه‏ای حاصل آید، و خرمن خودی و خودپرستی ما را به نور نار عشقت بسوزان تا جز تو نبینیم و نخواهیم و جز سر کوی تو بار قلوب را نیندازیم. محبوبا، اکنون که از تو دورم و از جمال زیبایت مهجور، باید که دست کریمانه‏ات تصرّفی کند و حجابهای ضخیم را از میان بردارد تا چشم دلم بینا گردد.
حجاب چهره جان می‏شود غبار تنم
خوشا دمی که از این چهره پرده برفکنم
چنین قفس نه سزای چون من خوش الحانی است

روم به روضه رضوان که مرغ آن چمنم
پروردگارا ! آتش بیم مهجوریّت از آستان قرب و حضور، دل و جان می‏سوزاند و این شعله است که قلب را افروخته می‏کند، و آنرا خاستگاه مناجاتها و نیایشهایی می‏نماید که استماع و زمزمه آنها، دلهای سوزمند را لبریز از شوق و عشق به تو می‏سازد !
الهی ! ربایش دل من به مغناطیس وجود عشق تو است . خداوندا ! باران معرفت را در مزرعه قلب من بباران .
خوف و حزن دو مانع رسیدن به آرامش _ آرامش در قرآن ۲
; قل یا آیها الذین هادوا إن زعمتم أنکم أولیاء لله من دون الناس فتمنوا الموت ان کنتم صادقین _ کسانی که خیال میکنید اولیاء خدا هستید بیایید آرزوی موت کنید اگر راست می گویید ، یعنی اولیاء خدا کسانی هستند که آرزوی موت دارند ، بعد در سوره یونس خواندیم ألا إن اولیاء الله لا خوف علیهم ولا هم یحزنون ، نگو که بشر اینقدر میترسید سر چی می ترسید سر این نفسشون . الآن خیلی از این پیرزن و پیرمردها و جوانها همه نگرانند ، برای چه چون نمی دونند می خواهد چه بشه . یعنی چه دارند ؟ جهل دارند و منشاء نگرانی هم نفس بود . موت یعنی تعطیل شدن نفس . لذا کسانی که خدا بهشون توفیق موت داد از همه اینها راحت شدند ، گفتند مردم از هر چه می خواهید بترسید ، بترسید ولی از مردن نترسید ، معلومه اگر کسی از مردن نترسد دیگه از هیچ چی نمی ترسد ، مردن یعنی رفتن در بغل محمد و آل محمد شما همه مشتاق برای رفتن به کربلا چقدر مشتاقید برای رفتن پیش قبر و ضریح امام حسین ، حالا اگه بخواهند با یک چیزی ببرند پیش خود امام حسین ، اون دیگه چقدر شوق می آورد . نقل کردند یک بنده خدایی متوسل شده بود به حضرت امیر و به حضرت گفته بودند من را بیارید نجف همین تا رسیدیم خواستید جون من را بگیرید ، بگیرید . وقتی رسیده بود نجف ، دو سه روز بعد کم کم یک حالت لرزه و تب وبعد تب شدیدتر ، یک دفعه یادش آمده بود ، به مولا چی گفته ، گفته بود سریع من را ببرید حرم ، وقتی آمده بود حرم گفته بود به مولا آقا من دیوانه شما چرا فورا حرف یک دیوانه را جدی می گیرید ، شما همه حرفهای من را ول کردید همین یکی را گرفتید ، خلاصه شروع کرده بود گریه و زاری که من هنوز آمادگی ندارم و من نمی تونم . نقل می کنند یک ملک آمده بود سراغ این آقا گفته بود چرا امیرالمؤمنین را پکر کردی؟ آقا می خواست شما را ببرد تو بغل خودش شما از بغل علی فرار می کنید ،براتون مولا از خدا ۳۰ سال عمر خواستند .
پس باید بریم علم تحصیل کنیم تا نترسیم و آرامش بیاید .
قرآن کریم دنیا را به ظلمات تعبیر کرده ،در زیارت حضرت رضا هم داریم که می گوییم السلام علیک یا نور الله فی ظلمات الارض ، دنیا تاریک است ، شب است . ولی آخرت روز است ، قرآن کریم در مورد قیمت همش گفته یوم القیامه ،یوم الحسره ، یوم التغابن ، هیچ جا نداریم که گفته باشد لیل القیامه ، پس دنیا شب و آخرت روز است .
شب تاریک است وتاریکی خود منشاء خوف می شود و اگر بیفتیم در چاله باعث حزن می شود ، در تاریکی ظلم هم از آدم سر میزند یک وقت ممکن است پا روی کسی یا اشیاء کسی بگذاریم ، نور که بیاد اینها از بین می رود ، العلم نور ، علم همه چیز را روشن می کند حالا بنده سؤال میکنم شما یک عمر در دانشگاه و جاهای دیگر درس خواندید ، آیا توانسته اید وحشت و خوف و حزن و ظلم را از خود دور کنید اگر دور شده اند بدونید واقعا علم تحصیل کرده اید ، البته این بدان معنی که اونها را کنار بگذاریم نیست چون برای تحصیل پول لازمه ، پول هم احتیاج است .قرآن کریم برای ده سیزده مورد گفته که اینها نه خوف دارند و نه حزن ، که اینها مطلقا آرامش دارند ، اینها کسانی هستند که نگاه به آنها عبادت است . نیم خورده مؤمن چرا در آن شفاست ؟ چون مؤمن کسی است که آرامش دارد اصلا مؤمن یعنی آدم آرام . شتابزدگی ها ، دلهره ها و دل واپسی ها همه از بین می رود . فرمودند با همین ها هم رفیق بشوید ، مؤمنین سرعت دارند ولی عجله ندارند چون عجله مال نفس است ولی سرعت مال قلب ، سارعوا إلی مغفره من ربکم . از این به بعد بدونید آنچه در قرآن کریم اعتبار دارد قلب است نفس اعتبار ندارد . سه جای قرآن خداوند فرموده این نفس باید بمیرد ، کل نفس ذائقهالموت ، پس چرا گفتند برید بشناسیدش؟ چون بتونید راحت از آن بگذرید ، اون اولیاء که ازش گذشتند و پرده ها را از روی نفس کنار زدند و به عمق نفس که راه پیدا کردند ، دیدند نفس میگوید أنا الله ، نفس ادعای خدایی دارد ، چون این الوهیت در ذات نفس وجود دارد خدای متعال هم اصرار دارد که الا و بالله باید این نفس تقدیم بشود به محضر خدا ، باید تعطیل بشود .
الآن یکی رد بشه به شما سلام نکرد و ناراحت شدید این دو حالت دارد یکی ناراحت می شوید که این چرا امر خدا را امتثال نکرد که این صفای قلب است و یکی هم ناراحت می شوید این چرا به من سلام نکرد که این همان الوهیت است ، جهلی که هست .
نفس از جنس نار و قلب از جنس نور است ،نفس خیلی به آتش و قلب خیلی به بهشت نزدیک است ، نفس همش شما را می خواهد ببرد تو آتش و قلب شما را به سوی نور و صفا البته خوشحال باشید خدا نفس مؤمنین را فوق العاده ضعیف خلق کرده .
البته خوشحال باشید خدا نفس مؤمنین را ضعیف خلق کرده ، علامت ضعیف بودنش هم این است که الآن بنده روضه بخوانم همه شما شروع می کنید به گریه کردن ، کفار نفسشان خیلی قوی است وگریه هم ندارند . وقتی مغولها آمده بودند اصفهان را بگیرند ،دو تا سرباز نشسته بودند با هم صحبت می کردند ، یکی از دیگری سؤال کرد شما تا حالا جایی هم شده که ناراحت بشی از این قتل عام هایی که انجام دادی؟ گفت من فقط یک جا ناراحت شدم . گفت کجا ؟ رفتیم کنار یک خانه تمام اهل خانه را گردن زدیم اومدم کنار یک گهواره دیدم یک بچه شیر خواره خوابیده سر شمشیر را گذاشتم تو دهانش دیدم شروع کرد مکیدن فهمیدم خیلی هم گرسنه است ، من شمشیر را فرو کردم ; من آنجا غصه دار شدم که چرا این بچه را کشتم ، ازپشت پرده فرمانده آنها شنید گفت گردن این را بزنید ، تو سپاه ما اگر کسی دلش به رحم بیاد لایق این سپاه نیست ، این نفس کافر بشر است که به آتش نزدیک است و استعداد جهنم را پیدا می کند ، اما قلب مؤمن قوی است و تحمل احادیث ومعارف اهل بیت را دارد ولی قلب کافر ضعیف است حوصله یک دانه حدیث را ندارد ، به عکس قلب کافر نفسش خیلی قوی است بهتر است منشاء آن را از بین ببریم ، فکر کنید یک باتلاق وجود دارد و از این مرتب پشه بلند می شود بعد به شما یک چیزی بدهند بگویند این پشه ها را بکشید ، شما باید مرتب این پشه ها را بکشید ، این باتلاق هست و شما همیشه باید پشه نابود کنید یک دفعه یک آدم عاقل هم پیدا می شود می گوید این باتلاق را از زیرآب بخشکانید . محبت اهل بیت باتلاق را از بین می برد .
از کسانی که در باغ رضوان خوابیده اند ، آنهایی که موتشان رسیده نه فوت کرده اند ، چون الآن یک عده ای هستند که فوت شدند ولی هنوز دلشان این ور است ، مرحوم آقا شیخ رحمه الله علیه رفته بودند تخته فولاد اصفهان ، یک رفیق داشتند به او گفته بودند به این قبر گوش بده ببین چه می شنوی ؟ شنیده بود این همش فریاد میزند آهای خیار سبز دارم ، گفته بود این خیلی علاقه به بقالی دارد یک دفعه هم غافلگیرانه بردنش آن ور ، این هنوز نفسش تعلق دارد به این ور و خیال می کند هنوز تو این دنیا است و به جای لا اله الا الله میگوید خیار سبز دارم . فوت کرده ولی موتش نرسیده ،موت وقتی است که همه وجود بگوید لا اله الا الله . ولی اجمالا اینهایی هم که فوت کردند ، کم کم موتشان هم میرسد .
هر کس دلش می خواهد آرام شود باید دلش برود به آن ور و آخرتی بشه ، آیه را گوش بدید ومن أمن بالله و یؤمن بیوم االآخره فلا خوف علیهم ولا هم یحزنون .
موتوا قبل أن تموتوا ، بروید اون ور قبل از این که شما را ببرند ،بدن تو دنیا باشد ولی دل در محضر خدا و اولیای خدا باشد ، پیامبر فرمودند هر کس دوست دارد به یک میت که روی زمین راه می رود فلینظر إلی وجه علی بن أبی طالب ، به حضرت امیر نگاه کند . نفس حضرت مرده بود ولی قلب ایشان زنده بودخیالتان راحت وقتی بروید آن ور اولین جمله که به حضرت عزراییل می گوید این است که دست شما درد نکند ، چه کار خوبی کردید ما را آوردید این ور ما نمی دونستیم این طرف چقدر عزت و غنا و راحتی و آرامش است . نه دردی ، نه غصه ای ،نه فقری و نه ; یادش هم سرور می آورد .
خواب ماه رمضان چقدر شیرین است تازه این برادر موت است که البته برای مؤمنین است .در قرآن دو تعبیر داریم برای مردن یکی غمرات که برای کفار است یعنی تمام عالم روی سینه این کافر میگذارند تا جون بده ، اما سکرات که برای مؤمنین است یعنی یک جام بدند به دستشون از محبت اهل بیت ، تا بیاد سر بکشند عزراییل جون را برداشت و رفت ، اینقدر شیرینی را می گویند سکری . دوستان امیر المؤمنین مست مولا که شدند هیچ کاریشون نمی شود کرد ، ولذا اگر دیدید که یک نفر که زیارت امام حسین برود و بدون سؤال وارد بهشت بشه درست است چون دیگه مست است ، حضرت سیدالشهدا در روز قیمت تجلی می کنند و هر تجلی ایشان ۸۰۰ سال طول می کشد ، هزار تجلی هم دارند در محشر دیگه آخر کار حوصله حورالعین سر میرود میآیند شکایت میکنند به خدا ، چرا این دوست های امام حسین به ما محل نمی گذارند خطاب میشه آنها مست جمال حسین شده اند . اذ جاء سکرت الموت . امام صادق می فرمایند وقتی مرگ یکی از دوست های ما برسد یک ملک می آید پیش او اول یک گل به او میدهد تا بو کند اسم گل چیست ؟ گل منسیه _ که ریشه اش از انسا است _ تا بو کرد تمام خاطرات دنیا فراموشش می شود ، و یک جا متوجه خدا می شود بعد ملک الموت یک گل دیگه می دهد تا بو کند اسم این گل مسخیه است _ که ریشه اش از سخاوت است _ تا گل را بو کرد میگوید جانت را به من می دهی ؟ میگوید بفرمایید . قدرت سخاوت پیدا می کند .
انشاءالله شما قبل از این که ملک بیاید این سخاوت را پیدا کنید .
خوف و حزن دو مانع رسیدن به آرامش _ آرامش در قرآن ۱
بشر ابتداءً دربهشت بوده است آیه ۳۸ سوره بقره میفرماید اهبطو منها بعد از این که جد ما آدم و جده ما حوا دوتایی تبعیت کردند از ابلیس ، خدای متعال به آن دو نفر فرمان هبوط داد یعنی بروید بیرون از بهشت،بعدش هم به بنی آدم فرمود اهبطو منها . بهشت جایی است که آرامش محض است در آن خوف ، حزن ، غصه ، شرور ، خواب ، چرت ، نیستی و تاریکی وجهل نیست همه هستی محض است .گرسنگی وتشنگی در آن نیست ، آنجا را بهش می گویند بهشت . الآن که همه شما دنبال آرامش می گردید دلیلش این است که قبلا دربهشت بوده اید و مزه آن را چشیده اید که الآن دنبال آن می گردید . برای این است که همه دنبال یک جایی هستند که در آن هستی ، علم ، قدرت و عزت باشد چون همه اینها را قبلا چشیده اند .
وقتی آمدند روی زمین خدای متعال فرمود فمن تبع هدای فلا خوف علیهم و لا یحزنون ،هر کس از هدایت من تبعیت کند پس هیچ حزن و خوفی ندارد .وقتی حزن و خوف در دل انسان از بین برود یک چیزی در دل انسان پیدا می شود که قرآن اسمش را امن گذاشته که از ایمان بالاتر است .امنیت یعنی انسان نه دل واپسی داشته باشد نه دل واپیشی کسی که دل واپسی دارد مبتلا به خوف است و کسی که دل واپیشی دارد مبتلا به حزن است .
آیا میشود در زمین بشر به جایی برسد که هیچگونه حزن و خوفی نداشته باشد؟ بله جلساتی که در آن ذکر و یاد خداست ، درآن نه حرف دنیا و نه حرف آخرت است آنجا جلسات امن است . جلساتی که از بهشت و بهشت ها و بالاتر از آن ازبهشتی که خود خداست _فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر _ حرف بزند . هر جا او را یاد کردیم آنجا هم می شود بهشت ، آنجا هم امنِ امن است . الذین امنوا ولم یلبسوا ایمانهم بظلم اؤلئک لهم الامن ،فقط خدا گفته این یک کار را نکنید لباس ایمان را با ظلم نپوشانید ، چرا امن بالاتر از ایمان است ؟ چون اصلا امن منشاء ایمان است ،ایمان از آن صادر می شود .
خوف یعنی احتمال یک امر مکروه ، یک امر که موافق وجود شما نیست ، مثلا الآن یک محراب اینجا درست کردند یک تخته گذاشتند روش بنده ایستاده بودم یک دفعه دیدم دو نفر آمدند همین که آمدند گفتیم نکنه یک دفعه تخته بشکند سه چهار تایی برویم پایین
خوف یعنی احتمال یک امر مکروه ، یک امر که موافق وجود شما نیست ، مثلا الآن یک محراب اینجا درست کردند یک تخته گذاشتند روش بنده ایستاده بودم یک دفعه دیدم دو نفر آمدند همین که آمدند گفتیم نکنه یک دفعه تخته بشکند سه چهار تایی برویم پایین ، سر و کله خوف پیدا شد بلا فاصله گفتیم خدایا خودت می تونی درستش کنی ، خوف چیست ،خوف رفت . انسان دوست دارد همیشه باشد یک وقت یک چیزی این همیشه بودن را در معرض خطر قرار بدهد سر و کله خوف پیدا می شود . شما همه دوست دارید عزیز باشید ، احتمال این که مجبور باشید دستتون را جلوی کسی دراز کنید خوف پیدا میشود ، چون دست دراز کردن در فطرت شما یک امر مکروه است .
ریشه خوف چیست ؟جهل است .البته گفته شود در قرآن دو نوع خوف آمده ، خوف از شیطان و خوف از خدا . انما ذالکم الشیطان یخوف اولیاءه ،این ابلیس دوستانش را می ترسند هر کس با شیطان دوست شد می ترسد . ما این خوف را می گوییم که منشاء آن جهل است . ولی خوف از خدا ، ولمن خاف مقام ربه جنتان ،این خوف منشاءش علم است ، لذا حضرت امیر می فرمایند الخوف امان . انسان از دنیا و آخرت امان پیدا می کند .
در مورد خوف بر اساس جهل مثلا شما جهل داشته باشید که خدا غفار است ،همین طور نگران گناهانتان هستید ، البته مفید است تا وقتی معرفت پیدا نکردید چون جلو نفس را میگیرد ، اما وقتی بیدار می شوید و معرفت پیدا می کنید می بینید عجب اصلا یک سفره دیگه پهن است .
هر جا خدا هست نه خوفی و نه حزنی وجود دارد ، حالا خدا کجاست ؟ آیا در آخرت است؟ نه هو معکم أینما کنتم . خوف از آتش از جهنم ، خوف از مصیبت های دنیا ، خوف از فقر ، اینا همش منشاءشون جهل است .
بعضی از عرفا در قدیم گفته بودند خوف پدر و مادر ندارد لذا انسان از آن می ترسد ، بی پدر و مادر خوف . یکی از اولیا میگفت من أخیرا پدرش را پیدا کردم و پدرش جهل است . الجهل رأس کل شر ، حضرت امیر می گویند الجهل معدن الشرور . حالا این جهل را چند تا اسم براش می شود گذاشت یکی دنیا ، یکی نار و یکی هم ابابکر _ که عین جهل است همین قدر بدونید بد نیست _ است . منشاء رفتن جهنم جهل و بهشت علم است . اهل بهشت اهل علمند . علم چیزهایی است که آرامش بیاورد و تاریکی را ازمیان بردارد .
منظورم از علم از این اصطلاحات ذهنی نیست ، پیغمبر فرمودند ذاک علم ،علم را نکره آورده اند ، این یک چیزی است ، العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء ، آنهایی که تو کله هاتون است موقع مردن هم راحت از کله ها بیرون میرود و آنهایی که بشه به برزخ و قیامت برد جایشان در قلب است ، وبا فشار مردن از بین نمی رود ، آن علم است . علم اصلی چیزی است که ریشه خوف و حزن را بکند ، هر وقت به علم برسید دیگه هیچ دغدغه ای ندارید ، العلم اصل کل خیر ، علم اساس همه خوبی هاست و خیرات است .
پیامبر نشسته بودند یکی از اصحاب آمد گفت یک جایی تشییع جنازه است و یک جایی هم جلسه علم است در کدام شرکت کنم ، پیامبر فرمودند اگر کسی است که جنازه را تشییع کند ، شرکت کردن در یک ساعت جلسه علم معادل دوازده هزار تشییع جنازه است ،یک ساعت شرکت در جلسه علم معادل دوازده هزار دور تلاوت قرآن کریم است .
در روایات مقابل خوف ، رجا آورده اند . رجا احتمال آمدن یک چیز خوب سراغ آدم است که امید می آید ، بنا است باران بیاید ، عید فطر خوبی داشته باشیم ، برویم بهشت ،بناست شب های قدر خوبی داشته باشیم ، آینده دنیا نمی دونید چقدر قشنگ است ، اینها همه رجا می آورد . کل شیء الیه ترجعون _سوره یاسین _ خدا همه را دارد به سوی خدا میبرد . من یک سؤال می کنم اگر همه جهان به سوی خدا می رود پیش خدا رفتن جای بدی است یا خوب؟ پس آینده جهان خیلی عالیه . گفت ما نمی دونستیم جهان به کدام سمت میرود که بدبین شدیم . الآن جهل داشتیم که بدبین شدیم و خوف ما را برداشت همین که فهمیدیم آینده خوب است راحت شدیم.
اما یک فرق بین انسان و اشیاء است عالم را میبرند_ ترجعون _ ، ولی انسان خودش باید برود _إنا الیه راجعون _ ، همه اشیاء شاد و شنگولند چون دارند می روند به سوی خدا . اوضاع خیلی خوبه و قرار است خوبتر هم بشه ، چون اشیاء دارند به مقصد نزدیکتر می شوند و هر چه نزدیکتر بشوند این خیالات آرام می شود یا اصلا خیالات از بین می رود . کمال بالاتر از راحت شدن خیال این است که اصلا آدم خیال نداشته باشد . خدا رحمت کند یک بزرگی را می فرمودند این خیال ،لامش را بکن راء و بعد که شد خیار بردار بخور تا تمام بشود . پیش خدا خیال جایی ندارد .
جهل ماله کجاست مال نفس انسان است ، حزن ماله کجاست ، از نفس شروع می شود اما سایه می اندازد روی دل انسان . بنده سؤال می کنم گذشته هست یا نه آینده چی؟ کدام است فعلا حال است ، کسانی که مبتلا به حزن یا خوف هستند هم گذشته و هم آینده را از دست می دهند وهم حالشان را .
منشاء خوف و حزن نیستی است چون نه آینده و نه گذشته است ، خدا قبلا بوده آینده هم هست حالا هم هست بشر هر وقت این هستی را رها میکند وبه نیستی خود می چسبد به این دو مبتلا می شود .
فمن تبع هدای فلا خوف علیهم ولا هم یحزنون ،این آیه مال این دنیاست یه مال اون دنیاست ؟ این آیه برای همین دنیا هست ،برای همین زمین است که می شود نه حزن داشت و نه خوف.
حزن چیست ؟ گاهی نفس بشر خشن می شود ، بعد یک غم به وجود انسان میآید که میوه آن قبض دل است ، قبض دل را می گویند حزن .
عرب به ابر میگوید غمام ، کلمه غم از غمامه گرفته شده و غم یعنی ابر ، ابری که مانع نور خورشید می شود . لذا غم یعنی ستر الشیء ، غم یعنی پوشانیدن روی شیء ، گفتید کفر هم ستر الشیء است ،بله کفر روی تمام نعمتهای خدا را می پوشاند اما غم فقط جلو نور خورشید را می گیرد ، البته غم خیلی بزرگ است اگر ابر نباشد باران هم نمی آید ، تمام گریه هایی که بشر کردند منشاء آن غم است وتا اشک نریزد دل انسان نمی خندد ،
تا نگرید طفل کی نوشد لبن تا نگرید ابر کی خندد چمن
هر وقت غم وجودتان را گرفت بدونید یک سایه از عنایات خاص پروردگار بر قلب شما حاکم شده ، منشاء آن چیست ندیدن خورشید ولایت ، هر کس خورشید ولایت که وجود مقدس محمد و آل محمد است رانبیند غم وجودش را می گیرد ، چرا خلقت را غم گرفته چون امام زمان گفت مثل من مثل خورشید است ، میشه از بین برد ؟ بله یا باید غم ببارد یا باید سوار هواپیما بشیم بریم بالا ، دیدید وقتی هواپیما از ابرها بالاتر می رود آن وقت جمال خورشید را می بینیم . الصلوه معراج مؤمن باید سوار نماز بشویم ، در آسمان ولایت خورشید را ببینیم غم ها می روند . سرتاسر انسان می شود همان که دنبالش هستیم یعنی آرامش .البته خوش به حال آنهایی که منشاء آن را از بین ببرند ..گفتیم منشاء خوف وحزن چیست ؟ نفس . حالا اگر آدم این نفس که این قدر اذیتش می دهد را از دست بدهد راحت نمی شه ،چه بهتر آدم بگوید برو رد کارت ما دیگر تو را نخواسیتم ;
«راه‌های کسب آرامش در قرآن کریم» به نقل از فصلنامه قرآن و عترت «ذکری»
گروه اندیشه و علم: در مطلب پیش‌رو به بیان مطالبی درباره راه‌های کسب آرامش در قرآن کریم که در فصلنامه قرآن و عترت «ذکری» منتشر شده‌است، می‌پردازیم.
به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا) منطقه شمال‌غرب کشور، یاد و ذکر خداوند و ارتباط با او، اضطراب، اندوه و نگرانی را از قلب انسان می‌زداید و به انسان، آرامش، اطمینان و تسلی خاطر می‌دهد. خداوند در آیه ۲۸ سوره مبارکه «رعد» می‌فرماید: «آگاه باشید که با یاد خدا دل‌ها آرام می‌گیرد» ، علت این امر نیز روشن است، زیرا انسان با یاد‌آوردن خدا و ارتباط با او، با موجودی تکیه و پیوند برقرار می‌کند که قادر و توانای مطلق است و از همه اسرار انسان آگاهی دارد، بر تمام امور استیلا داشته و قادر است تمام مشکلات انسان را حل کند، قطعاْ پیوند با چنین قدرت بی‌همتایی به انسان آرامش داده و نگرانی‌های او را برطرف می‌کند.
انفاق در راه خدا، وسیله آرامش انسان
خداوند در آیه ۲۷۴ سوره مبارکه «بقره» می‌فرماید: «آنان که اموال خویش را در شب و روز، در پنهان و آشکار انفاق می‌کنند، اجرشان با پروردگار است، نه بیمناک می‌شوند و نه غمگین».
انفاق و کمک به نیازمندان و مستمندان یکی دیگر از راه‌هایی است که حزن و اندوه را برطرف می‌‌کند. خداوند در آیه ۲۷۴ سوره مبارکه «بقره» می‌فرماید: «آنان که اموال خویش را در شب و روز، در پنهان و آشکار انفاق می‌کنند، اجرشان با پروردگار است، نه بیمناک می‌شوند و نه غمگین»، به نظر برخی مفسران، انفاق علاوه بر این که آرامش اخروی را به همراه دارد، موجب آرامش انفاق‌گران و انفاق‌شوندگان در دنیا نیز می‌شود. قرآن کریم همسر شایسته را نیز از نعمت‌های الهی برمی‌شمرد که موجب به ارمغان آوردن آرامش برای انسان می‌شود، خداوند در آیه ۲۱ سوره مبارکه «روم»می‌فرماید: «و از نشانه‌های قدرت اوست که برایتان از جنس خودتان همراهی آفرید» و همچنین در آیه ۱۸۷ سوره مبارکه «بقره» آمده‌است: «همان‌گونه که لباس، انسان را از سرما و گرما حفظ می‌کند و عیوب انسان را می‌پوشاند، و بدین وسیله انسان آرام می‌گیرد، زن و مرد نیز می‌توانند با رفع کدورت‌ها و پوشاندن عیب‌های یکدیگر به همدیگر آرامش‌ ببخشند». قرآن کریم همچنین یکی از اهداف نقل قصص انبیاء و ملل گذشته را آرامش دادن به پیامبر اکرم(ص) ذکر کرده‌است، نقش مطالعه تاریخ گذشتگان در آرامش‌بخشی به انسان از آن جهت است که وقتی انسان مشکلات دیگران و صبر آنان را در برابر این مشکلات می‌بیند، تحملش در برابر سختی‌ها افزایش می‌یابد و دلش آرام می‌گیرد. فصلنامه قرآن و عترت «ذکری» به صاحب امتیازی دفتر فرهنگ اسلامی دانشگاه آزاد واحد ارومیه و مدیر مسئولی حجت الاسلام والمسلمین «خداویردی حسن‌زاده» منتشر می‌شود.

موسیقی در قرآن وتأثیر آن برایجاد آرامش روانی بیماران عصبی
دکتراحمد قاضی که درزمینه اعجاز قرآن وسنت تحقیق میکند درمورد تأثیرات قرآن وقرائت بر بیماران عصبی نظرات خود را این گونه بیان میکند که:«وَنُنَزِلُ مِنَ القُرآنِ ما هُو شِفاءُ ورَحمَهٌ للمؤمنین…» ((ماآیاتی را ازقرآن فروفرستادیم که مایه ی بهبودی دلها (ازبیماریهای نادانی وگمراهی وپاک سازی درونها ازکثافات هوی وهوس وتنگ چشمی وآزمندی وتباهی) ورحمت مؤمنان (به سبب در برداشتن ایمان ورهنمودهای پرخیروبرکت یزدان است))اسراء/۸۲ برای اینکه به اثرهای قرآن بربیماران عصبی وآرامش روان پی ببریم به تحقیقاتی برروی بیماران عصبی ازمسلمین وغیرمسلمین دست زدیم ، بیماری روانی به گونه ای است که تأثیرفراوانی برجسم وبدن دارد ومی توان گفت روان وجسم آدمی رابطه مستقیمی با هم دارند .برای این کارگروهی ازمسلمانان وگروهی ازغیرمسلمین راکه دارای اختلال دراعصاب بودند برگزیدیم وبه اندازه گیری وتحقیق برویژگی های جسمی وحالت های ظاهری آنان پرداختیم سپس آنها رابه اتاقی انتقال دادیم که در آن سکوت مطلق برقرار بود وکلیه موادآزمایشی وایجاد آرامش روحی رابر روی آنها انجام دادیم بعدازاین مرحله دوباره به معاینه وضع جسمی وبدنی آنها روی آوردیم وآن رابا محاسبه قبلی مقایسه نمودیم سرانجام مشاهده کردیم که نتیجه آزمایش عکس بوده وهیچ از فشار عصبی آنان نکاسته است .
صوت قرآن، آرامش بخش است

شنیدن صوت‎ ترتیل‎ قرآن کریم‎ تنش‎ های‎ روانی‎‎ را در انسان‎ کاهش‎ می‏دهد. به گزارش ایسنا، تحقیقات‎‎‎ در آمریکا ثابت کرده‎ اسـت ، گوش‎ کردن‎‎ به‎ صوت‎ ترتیل‎ قرآن کریم، تغییرات‎ فیزیولوژیکی‎‎ در سیستم‎ عصبی انسان‎ ایجاد می‎‎ کند و تنش‎ های‎ شدیـد روحـی را کاهش‎ می‎ دهد. تاثیر آرام‎‎ بخش‎ شنیدن‎‎ قرآن کریم در افراد عصبی‎ و پرتنش‎ به‎‎ حدی‎ است‎ که ۹۷ درصد ایـن‎ مشکلات‎ را کاهش‎ می‎ دهد. این‎ نتایج‎ مثبت‎‎‎ درحالی‎ به‎‎ دست آمـده اسـت که‎ بسیاری‎ ازاین‎‎ افراد حتی‎‎ با زبان عربی آشنا نیستند و متوجه‎ مفهوم‎ آیات‎ نمی‎ شوند. پایگاه‎ اینترنتی‎ میـدل‎ ایسـت‎ آن‎‎ لایـن هـم‎ گزارش‎ داد, کسانی‎‎ که‎‎ تسلط به زبان‎ عربی ندارند، باشنیدن‎‎ آیات‎ قرآن به‎ آرامـش‎ مـی‎ رسند و این‎‎ به‎ علت‎ تاثیر فیزیولوژیکی‎ آن بر سیستم‎ عصبی‎ آنهاست‎.
راههای رسیدن به آرامش روانی ازنگاه قرآن

منبع: سایت – باشگاه اندیشه

مقدمه:
دستیابی به آرامش واقعی یکی از خواسته های همیشگی بشر بوده است و دراین راستا انسان در طول تاریخ تلاشها و رنج های بسیاری را به جان دل پذیرفته است. بی شک بخش وسیعی از تلاشهای علمی بشر و کشف رازهای ناگشوده جهان طبیعت به منظور دسترسی به امکاناتی بوده است که آرامش و آسایش را برای انسان به ارمغان آورد ازسوی دیگر مطالعات آکادمیک و تحقیقات روانشناسی پیرامون آرامش و اضطراب و عوامل و موانع هریک بخش قابل توجهی از پژوهش های علوم انسانی را به خود اختصاص داده است.

درسالهای اخیر کوشش های زیادی در زمینه روان درمانی افرادی که دچار بیماری های روانی و اضطراب های شخصیتی و عدم تعادل آن هستند، انجام شده است و در این زمینه روش های مختلفی برای روان درمانی پدید آمده است که هیچ کدام موفقیت مورد انتظار را در ازمیان بردن یا پیشگیری ازبیماری های روانی کسب نکرده است. برخی از تحقیقات نشان می دهد که میانگین درمان از ۷۰ درصد تجاوز نمی کند. وانگهی حال عده ای از بیماران پس از روان درمانی گاه بدتر هم شده و یا بیماری پس ازمدتی بازگشته است. از این رو روانشناسان به دنبال یافتن علت این امر برآمدند و ازطریق آمارگیری به این نتیجه رسیدند که مهمتریم عامل در درمان بیماریهای روانی «دین» است و درصد بهبودی بیمارانی که معتقد به دین هستند بسیار بیشتر از دیگران است. لذا آنان بر این باورند که «ایمان بدون شک موثرترین درمان بیماری های روانی بویژه اضطراب و افسردگی است.» ویلیام جیمز فیلسوف و روان شناس آمریکایی می گوید: «ایمان نیرویی است که باید برای کمک به انسان در زندگی وجود داشته باشد. فقدان ایمان زنگ خطری است که ناتوانی انسان را در برابر سختی های زندگی اعلام می دارد.»

کارل یانگ روان کاو می گوید: «درطول سی سال گذشته افراد زیادی از ملیت های مختلف جهان متمدن با من مشورت کردند و من صدها تن از بیماران را معالجه و درمان کرده ام اما از میان بیمارانی که در نیمه دوم عمر خود به سرمی برند (یعنی از سی و پنج سالگی به بعد) حتی یک بیمار را نیز ندیدم که اساساً مشکلش نیاز به گرایش دینی در زندگی نباشد. به جرأت می توانم بگویم که تک تک آنان به این دلیل قربانی بیماری روانی شده اند که آن

چیزی را که ادیان موجود در هر زمان به پیروان خود می دهند نداشتند و تک تک آنان فقط وقتی به دین و دیدگاههای دینی بازگشته بودند به طور کامل درمان شدند.»
بنابراین حتی جوامع غربی هم متوجه شده اند که برای درمان بیماری های روحی باید به دین پناه برد و چون دین اسلام خاتم ادیان و اکمل ادیان است پس منشأ اصلی آرامش را باید در آن جست. قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است. از این رو برآنیم تا با نگاهی اجمالی دیدگاه قرآن را در مورد آرامش روحی وروانی و راههای رسیدن به آن را مورد بررسی قرار دهیم.

راههای رسیدن به آرامش روانی ازنگاه قرآن

۱- ایمان:
ایمان عبارت است از باور وتصدیق قلب به خدا ورسولش،آنچنان باور وتصدیقی که هیچگونه شک و تردیدی بر آن وارد نشود. تصدیق مطمئن وثابت ویقینی که دچار لرزش وپریشانی نشود وخیالات ووسوسه ها در ان تأثیر نگذارد وقلب واحساس در رابطه با آن گرفتار تردید نباشد.

در قرآن در سوره مبارکه فتح می خوانیم: “هوالذی انزل السکینه فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم; ” «اوکسی است که آرامش را در دلهای مؤمنان نازل کرد تا ایمانی به ایمان شان بیافزایند;». اولین برداشتی که صورت می گیرد این است که بدون ایمان، آرامش روحی وروانی وجود ندارد. یا حداقل اینگونه می توان گفت که یکی از عوامل ایجاد آرامش دارابودن ایمان به خدا می باشد. به تعبیر علامه طبا طبایی «ظاهرا مراد از سکینت در این آیه آرامش وسکون نفس واطمینان آن، به عقائدی است که به آن ایمان آورده ولذا نزول سکینت را این دانسته که ”لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم” تا ایمانی بر ایمان سابق بیفزایند. پس معنای آیه این است که: خدا کسی است که ثبات واطمینان را لازمه مرتبه ای از مراتب روح است در قلب مؤمن جای داد تا ایمانی که قبل از نزول سکینت داشته بیشتر وکاملتر شود.»

یقیقا داشتن آرامش در زندگی نخستین چشمه خوشبختی است وکسی که از این نعمت محروم باشد از نعمت خوشبختی نیز محروم است وهیچگاه طعم خوشبختی را نخواهد چشید. انسان بی ایمان در دنیا با اندیشه وافکار موهوم وبا نگرانی های فراوان دست به گریبان است. ولذا دائما در درون خود دچار پیکاری بزرگ است وهمیشه هم در انتخاب مسیر زندگی ودر تصمیم گیریهایش دچار سر در گمی است. ولی بر خلاف آن انسان با ایمان از همه اینها آسوده است وهمه افکار واهداف واندیشه هارا تحت لوای یک هدف گرد آورده است وفقط به خاطر آن تلاش می کندوبه سوی آن می شتابد وآن عبارتست از خشنودی خدای متعال. دیگر کاری به این ندارد که مردم از او خشنود باشند یا بر او خشم گیرند. ولذا هیچ وقت سردر گم نیست وهمیشه در یک آرامش روحی به سر می برد.

راجع به ایمان وفواید آن در قرآن آیات فراوانی وجود دارد، ولی چون در اینجا بحث ما روی عوامل آرامش دور می زند
لذا نمی توان به صورت مبسوط به این موضوع پرداخت. با این حال جا دارد به یکی از آیات که با بحث ما ارتباط دارد اشاره کنم:

آیه «الذین آمنوا ولم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن وهم مهتدون» ” (آری) آنها که ایمان آوردند،وایمان خود را با شرک وستم نیالودند، ایمنی تنها از آن آنهاست وآنها هدایت یافتگانند”

این آیه متضمن یک تأ کید قوی است زیرا مشتمل است بر اسنادهای متعددی که همگی آنها در جمله اسمیه است. به تعبیر علّامه طباطبایی نتیجه این تأکیدهای پی در پی این است که نبایدبه هیچ وجه در اختصاص (امنیّت)و(هدایت)برای مؤمنین شک وتردید داشت واین آیه شریفه هم دلالت می کند براینکه امنیّت (آرامش)وهدایت از خواص وآثار ایمان است. البته به شرط اینکه روی این ایمان با پرده هایی مثل شرک وستم پوشیده نشود. ومراد از ظلم در این آیه به معنای چیزهایی است که برای ایمان مضرّ بوده وآن را فاسد وبی اثر می سازد. که اکثر مفسرین آنرا شرک دانسته واین را از آیه(انّ الشرک لظلم عظیم) استفاده کرده اند.
به هر حال با توجه به این آیات وآیات دیگر می توان به این اصل مهم رسید که: امنیت وآرامش روحی تنها موقعی به دست می آید که در جوامع انسانی دواصل حکومت کند، ایمان وعدل اجتماعی.

بگر پایه های ایمان به خدامتزلزل گرددواحساس مسئولیت در برابرپروردگار ازمیان برودوعدالت اجتماعی جای خود را به ظلم وستم بسپارد،امنیت در چنان جامعه ای وجود نخواهد داشت وبه همین دلیل با تمام تلاش وکوششی که جمعی از اندیشمندان جهان برای برچیدن بساط نا امنی های مختلف در دنیا می کنندروز به روز فاصله مردم جهان از آرامش وامنیت واقعی بیشتر می گردد. دلیل این وضع همان است که در آیه فوق اشاره شده. پایه های ایمان لرزان وظلم جای عدالت را گرفته است. تأثیر ایمان در آرامش وامنیت روحی برای هیچکس جای تردیدنیست همانطور که ناراحتی وجدان وسلب آرامش روانی به خاطر ارتکاب ظلم بر کسی پوشیده نمی باشد.

۲- ذکر:

ذکر درلغت:
درکتاب العین،کهنترین فرهنگنامه ادب عرب آمده است: ”الذّکر: الحفظ للشیء وتذکره وهو منّی علی ذکر”- ‌ذکرنگاه داشتن چیزی وازآن یادکردن است،چنانچه گفته می شود من به یاد او هستم_والذّکر: جری الشیءعلی لسانک تقول جری منه ذکر_ذکرعبارتست از جاری شدن چیزی بر زبان انسان چنانچه گفته می شود یادی از او به میان آمد_”

ذکر در اصطلاح:
معنای جامع ذکر همان یادآوری به قلب وزبان است که گاهی در برابر غفلت وگاهی در برابر نسیان به کار می رود.
غفلت به معنی توجّه نداشتن به علم ونسیان به معنای زایل شدن معنی از ذهن است.
بعد از روشن شدن معنای ذکر خوب است به رابطه این واژه با عوامل آرامش بپردازیم.
قرآن یکی از عوامل آرامش را ”ذکر”(یاد خدا)معرفی کرده است. چنانچه می فرماید:

«الّذین آمنوا وتطمئنّ قلوبهم بذکر الله الا بذکر الله تطمئنّ القلوب» «آنها (کسانی که به خدا برمی گردند)کسانی هستند که ایمان آورده اند، ودلهایشان به یاد خدا مطمئن (وآرام) است،آگاه باشید،تنها با یاد خدا دلها آرامش می یابد»
اطمینان به معنی آرامش وقرار گرفتن است ودل مطمئن، همان نفس مطمئنّه است که در آیه:
(یا ایّتها النفس المطمئنّه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی واد خلی جنّتی) آمده است که پاداش کسی که با یاد خدا به این مقام (اطمینان) رسیده، درآمدن در سلک بندگان خدا وورود به بهشت است.

مراد از(ذکرالله) یاد خدا، مطلق توجّه انسان به خداست. درتزاحم زندگی وانبوهی کارها وتنگناههای موجود ودر اضطرابی که بسیاری ازمردم را نابود می کند دل آرامی، با یاد خدا آرامش می گیرد. ازاین رو سزاوار است که دشواریهای درونی خود را به ذکر خداوند چاره کنیم. زیرا برترین چاره ای که می توان از آن بهره برد به ویژه در زمان ما که روزگار اضطرابات وهیجانها ودر گیریهاست واتعمار شرق وغرب آن را دامن می زند. یاد خدا تنها به ذکر زبانی نیست اگرچه یکی از مصادیق روشن یاد خداست. زیرا آنچه مهم است به یاد خدا بودن در تمام حالات خصو صا در وقت گناه است.

” برکات یاد خدا: ۱- یادنعمتهای خدا عامل شکر است ۲- . یادقدرت او سبب توکّل بر اوست ۳- یاد الطاف او مایه محبّت است ۴- یاد قهر و خشم او عامل خوف (ترس)از اوست ۵- یاد عظمت وبزرگی او سبب خشیّت در مقابل اوست ۶- یاد علم اوبه پنهان و آشکار مایه حیا و پاکدامنی ماست۷- یاد عفو وکرم او مایه امید وتوبه است۸- یاد عدل او عامل تقوی وپرهیزگاری است”

درمعراج السعاده درباره ذکر حقیقی آمده است که:
«ذکر حقیقی عبارتست از یاد نمودن خدا در دل وچون زبان هم به موافقت دل حرکت کند نور علی نور است واما مجرد ذکر زبان اگر چه هر گاه به قصد قربت وثواب باشد فایده بسیار برآن مترتب است اما اثر انس ومحبّت ویاد خدا در دل حاصل نمی شود.» پس ذکرحقیقی ذکری است که در دل به یاد خدا بودن را همراهی کردن واگرفقط بازبان خدا را یاد کنیم ولی دردل از یاداو غافل باشیم، این نوع ذکر، ذکر حقیقی وتأثیر گذار به حساب نمی آید ولذا قطعا ذکری که لقلقه زبان باشد اثر آرامش بخشی هم نخواهد داشت.

به هر حال قرآن یکی از عوامل آرامش را ذکر معرفی می کند. وآن ذکری می تواند عامل آرامش باشد، که ذکر حقیقی (ذکر قلبی)باشد. ذکرقلبی است که روح همه عبادتهای عملیّه می باشد.
پس اگر انسان در اکثر اوقات به دل متوجّه خدای متعال باشد وبه زبان بر اذکاری که از طریق شرع رسیده، مداومت کند انس بهحق پیدا می کند وکسی که با خداوند انس گرفته باشد به آرامش واقعی رسیده است. چرا که خداوند بهترین وامنیّت بخش ترین موجود می باشد. وکسی نیست که بتواند مقابله با قدرت الهی را داشته باشد. پس به حق باید گفت که کسی به ّرامش واقعی خواهد رسیدکه با خدا مأنوس باشد. بهترین راه انس به خدا،یاد اوست. وبهترین نوع یاد خداوند هم (نماز)است. چرا که فرمود: ”اقم الصلوه لذکری” (نماز را برای یاد من به پا دار)

۳- توکّل:
توکّل از ریشه (وکل) می باشد. وبه معنی وکیل گرفتن وواگذاری کارها به وکیل می باشد.
در مجمع البحرین آمده است که: التوکّل علی الله: انقطاع العبد فی جمیع ما یأمله من المخلوقین

یعنی: «بنده برای رسیدن به آرزوهایش از همه مردم قطع امید کند وتنها به خداوند امید داشته باشد وحوائجش را تنها از او بخواهد» واین است معنای توکل بر خدا.
قرآن یکی دیگر از عوامل آرامش را “”توکّل “” واگذاری همه امور به خدا معرفی می کند. به عنوان نمونه در سوره مبارکه طلاق می خوانیم””ویرزقه من حیث لایحتسب ومن یتوکل علی الله فهو حسبه انّ الله بالغ امره قد جعل الله لکل شی ء قدرا”” “”واورا از جایی که گمان ندارد روزی می دهد، وهر کس بر خدا توکّل کند کفایت امرش را می کند، خدا فرمان خود را به انجام می رساند وخدا بر هر چیزی اندازه ای قرار داده است””

کسانی که در زندگی احساس فقر وناداری می کنند ویا دچار ناراحتیها ونگرانی های دیگری شده اند، برای رفع همه این مشکلات بهتر است به قدرتی که فوق قدرتهاست وفنا ناپذیر است اعتمتد کنند. وخود را به او بسپارند. وچون قدر تی بالاتر از قدرت الهی نیست بهتر است بر او تکیه کنندوخود و زندگی خود را به او بسپارند. چرا که به خیر ومصلحت بندگانش واقف است. منظور از توکّل بر خدا این است که انسان تلاشگر کار خود را به خدا واگذارد وحلّ مشکلات خویش را از او بخواهد. کسی که

دارای روح توکّل است هرگز یأس ونا امیدی را به خود راه نمی دهد ودر مقابل مشکلات احساس ضعف وزبونی نمی کند. ودر برابر حوادث سخت مقاوم است. وهمین حالت موجب می شود که او در درون خود احساس امنیّت وآرامش کند ولذا قدرت او برای رفع مشکلات چند برابر می شود و به راحتی سختیها ومشکلات را تحمّل می کند.
در حدیث معراج می خوانیم که وقتی پیامبر (ص)در پیشگاه خداوند سؤال کرد که: ”ایّ العمال افضل” فرمود: ” لیس شی ء عندی افضل من التوکل علیّ والرضا بما

قسمت” یعنی: چیزی نزد من از توکل بر من وراضی بودن به تقسیم من، با فضیلت تر نیست.

علامه طباطبایی در کتاب شریف المیزان می فرماید: مؤمن ابن ترس را به خود راه ندهد که اگر از خدا بترسدو حدود اورا محترم شمارد وبه این جهت از آن محرمات کام نگیرد،خوشی زندگی اش تأمین نشود وبه تنگی معیشت دچار گردد،نه،این طور نیست. چون رزق از ناحیه خداوند تعالی ضمانت شده وخداوند قادر است که از عهده ضمانت خود برآید. (ومن یتوکل علی الله فهو حسبه)کسی که بر خدا توکل کند از نفس وهواهای آن وفرمانهایی که می دهد خود را کنار بکشد واراده خدای سبحان رابر اراده خود مقدم بداردوعملی راکه خداوند از او می خواهد بر عملی که خودش دوست دارد ترجیح دهدوبه عبارتی دیگربه دین خدا متدین شود وبه احکام او عمل کند،(فهو حسبه)چنین کسی که خدا کافی وکفیل او خواهد بودوآن وقت آنچه که او آرزو کند خدای تعالی هم همان را برایش می خواهد. البته آنچه را که او به مقتضای
فطرتش مایه خوشی وزندگی وسعادت خود تشخیص می دهد نه آنچه را که واهمه کاذبش سعادت وخوشی

می داند. واینکه فرمود: خدا کافی وکفیل اوست علّت این است که خدای تعالی آخرین سبب است که تمامی سببها به او منتهی می شود.
به هر حال این نتیجه گیری قطعی است که کسی میتواندآرامش را در زندگی خود داشته باشد که قدرتی که همه قدرتها به قدرت او ختم می شود را پشتیبان خود بداند. واگر وکالت همه امور زندگی اش را به او بسپارد یقینا احساس آرامش به او دست خواهد دادونگران نتیجه وعاقبت کار نیست چرا که عاقبت همه امور به دست خداست.

۴- تقوی وپرهیزگاری:
تقوی از ماده (وقایه) به معنی نگهداری است وبه این معنی که انسان خود را از زشتیها وبدیها وآلودگیها وگناهان نگه می دارد.
تقوی یک نیروی کنترل درونی است که انسان را در برابر طغیان شهوات حفظ می کند ودرواقع نقش ترمز نیرومندی را دارد که ماشین وجود انسان را در پرتگاهها حفظ واز تند رویهای خطرناک، باز می دارد.

به همین دلیل امیر المؤمنین علی (ع)تقوا را به عنوان دژنیرومند دربرابر خطرات گناه شمرده است. آنجا که می فرماید: ” اعلموا عبادالله آنّ التقوی دار حصن عزیز “(ای بندگان خدا ! بدانید که تقوا قلعه ا ی محکم وغیرقابل نفوذ است.)
در مورد تقوا هم آیات فراوانی در قرآن آمده اسصت یکی از آیاتی که به موضوع ما مربوط می شود ومی توان این برداشت را از آن داشت که تقوی از عوامل آرامش است،آیه شریفه:

(الا انّ اولیاء الله لاخوف علیهم ولا هم یحزنون الّذین آمنوا وکانوا یتّقون لهم البشری فی الحیوه الدنیا والآخره;.)
«آگاه با شید (دوستان و) اولیای خدا نه ترسی دارند ونه غمگین می شوند همانا که ایمان آوردندو(از مخالفت فرمان خدا)پرهیز می کردند در زندگی دنیا وآخرت،شاد(ومسرور)ند.

که دراین آیه اهل ایمان وتقوا را بشارت داده است که برای آنها در دنیا وآخرت ترس وناراحتی وجود نداردوآنها در امنیت وآرامش به سر می برند. در مجمع البیان آمده است که: خوف از نظر معنی با فزع وجزع نظیر یکدیگرندوآن اضطراب دل از وقوع امری ناگوار است. ومقابل آن امنیت وآرامش است. وحزن، سختی اندوه است ومقابل آن سرور وخوشحالی است.
پس با توجه به این آیه می توان گفت که دوستان واولیای الهی که خود را متصف به دو صفت ایمان وتقوا کرده با شند، در دنیا وآخرت در امنیت وآرامش به سر می برند واین وعده ای است از طرف خدا وند، وخداوند هم خلف وعده
نمی کند.
دو نکته از المیزان ذیل این آیه:
۱- قرآن با آوردن کلمه (آمنوا) فهمانده است که اولیاء خدا قبل از ایمان آوردن تقوایی مستمر داشته اند. فرموده: (الّذین آمنوا) وسپس بر این جمله عطف کرده که (وکانوا یتّقون) وبا آوردن این جمله می فهماند که اولیاء خدا قبل از تحقق ایمان از آنان دائما تقوی داشته اند ومعلوم می شود که ایمان ابتدایی مسبوق به تقوا نیست بلکه ایمان وتقوای افرادمعمولی متقاربندوبا هم پیدا می شوند ویا بر عکس اولیاء خدا، اوّل ایمان در آنان پیدا می شود وبعدا به تدریج دارای تقوا می گردند، آن هم تقوایی مستمر ودائمی. پس منظور از ایمان مرتبه دیگری از مراتب ایمان است غیر از مرتبهاوّل که در افراد معمولی یافت می شود.

۲- ترس وناراحتی که از احوال طبیعی وعارضی انسانهاست ویک امر فطری به حساب می آید، چگونه می توان آن را از وجود اولیائ خدا منتفی دانست ؟
در پاسخ باید گفت: حزن وخوف از احوال طبیعی وعارضی است که در طبیعت همه انسانهاوجود دارد لکن چون کسی که توحید سراسر وجودش را فرا گرفته است، خوف واندوه وحبّ وبغض را از خدا می داندواین اولیاءالهی از هیچ چیزی نه در دنیا ونه در آخرت نمی ترسندواندوهناک نمی شوند وتنها ترسی که دارند از خدای سبحان است.
آری کسانی که این دو رکن اساسی ایمان وتقوا را داشته باشند چنان آرامش را در درون جان خود احساس می کنند که هیچ یک از طوفانهای زندگی آنها را تکان نمی دهد. بلکه به مضمون روایت (المؤمن کالجبل الراسخ لا تحرکه العواصف) همچون کوه در برابر تند باد حوادث استقامت به خرج می دهند.

۵- توبه:
توبه وباز گشت از گناه وحرکت به سوی خدا، تنها راه نجات گناهکاران، وسیله تقرّب ودوستی با خدا، تبدیل کننده سیئات به حسنات ومایهامید نا امیدان ونخستین مقام عارفان واوّلین منزل سالکان کوی دوست است. توبه با همهخواصی که داردیک خاصیّت ویژه وممتاز، برای توبه کننده دارد، وآن ایجاد آرامش واطمینان روحی وروانی است. چرا که کسی که خود را گنه کار می داند در یک بحران روحی به سر می بردکه با توبه این بحران روحی تبدیل به آرامش وسکون خاطر فرد می شود.
راغب می گوید: «التوب: ترک الذنب علی اجمل الوجوه وهو ابلغ وجوه الاعتذار. فان الاعتذار علی ثلاثه اوجه: امّا ان یقول المعتذر: لم افعل،اویقول: فعلت لاجل کذا،او فعلت واسأت وقد فعلت ولارابعلذلک وهو الاخیر هو التوبه»

“توب (که عبارت دیگر توبه است) به معنای ترک گناه، به زیباترین صورت است. وآن رساترین وبلیغترین وجه از وجوه معذرت خواهی است. زیرا عذر خواستن بر سه نوع است: یا آنکه شخص عذرخواه می گوید: فلان کار را نکردم، یا می گوید: آن کار را کردم ولی منظورم از این کار چنین وچنان بوده است(به تعبیر بهتر در صدد توجیه کردن کار خود بر می آیدوموجهد انستن آن)، یا اینکه می گوید: آن کار را کرده ام (ویا آن گناه را کرده ام) ولی بد کرده ام ودیگر بار تکرار نخواهم کردواز آن دست خواهم کشید، قسم چهارمی برای عذر خواهی متصوّر نیست وقسم آخر، همان توبه است. “

در قرآن آیات فراوانی پیرامون توبه وفواید آن وجود دارد. یکی از آیاتی که به گونه ای اشاره به موضوع مورد بحث ما داردوبه گونه ای آرامش را در نهاد گنه کاران ایجاد می کندوآنها را به رحمت الهی امید وار می سازد این آیه شریفه است که: «قل یا عبادی الّذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله انّ الله یغفر الذنوب جمیعا انّه هو الغفور الرحیم»

(بگو ای بندگان من که بر خود اسراف وستم کرده اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خداوند همه گناهکاران را می آمرزد زیرا او بسیار آمرزنده ومهربان است.)
چون خاصیّت توبه بازگشت به خداوند است وموجب تخلیّه روان از فشار گناه می شود وحالت پاکی وطهارت نخستین را به انسان بر می گرداند. برای همین احساس آرامشی عمیق وجود انسان را فرا می گیرد. ووقتی آرامش روحی وروانی ایجاد شد، انسان در زندگی به توفیقات عجیبی دست پیدا می کند.
علّامه طبا طبایی (رضوان الله تعالی علیه) توبه را به دو قسم تقسیم کرده اند:
«یکی توبه خدا، که عبارت است از برگشتن خدا به سوی عبد”به رحمت”، ودیگری توبه عبد، که عبارتست از برگشتن بنده به سوی خدا”به استغفار”ودست برداشتن از معصیّت»
علمای اخلاق راجع به شرط قبولی توبه وپذیرش آن در کتابهایشان به این بحث پرداخته اند واز مجموع مطالبی که وجود دارد به این جمع بندی می توان رسید که شرط پذیرش توبه به سه صورت خلاصه می شود:
ا- رجوع وبزگشت از گناه ۲- ندامت وپشیمانی واقعی از گناه ۳- عزم بر ترک گناه وتکرار نکردن آن.

۶- انس با قرآن:
قرآن که خود یک نسخه شفا بخش برای همه دردها می باشد، خود را به عنوان یک عامل جهت تسکین قلبها ومحکم کردن دل وآرام بخش معرفی می کند. وهر کس با این نسخه الهی انس بیشتری داشته باشد وبر خواندن آن مداومت داشته باشد احساس اطمینان وآرامش بیشتری بر وجودش حاکم می شود.
قرآن خطاب به پیامبر (ص) می فرماید: «وقال الّذین کفروا لو لا نزّل علیه القرآن جمله واحده کذلک لنثبت به فؤادک ورتّلناه ترتیلا»
(وکافران گفتند: چرا قرآن یکجا بر او نازل نمی شود ؟! این به خاطر آن است که قلب تورا به وسیله آن محکم داریم و(از این رو)آن را به تدریج بر تو خواندیم.)
از این آیه بر داشت می شود که به تدریج خواندن قرآن ومداومت برآن موجب استحکام قلب ودل می شود. ووقتی که قلب انسان ثابت ومحکم شد، هیچ غم وناراحتی نمی تواند آرامش آن را بر هم بزند.

” کلمه فؤاد به معنای قلب است ومراد از آن چیزی است که انسان با آن اشیاء را درک می کندوآن همان نفس انسان است. ”
پس همانگونه که نزول تدریجی قرآن بر قلب آن حضرت (پیامبر (ص))موجب آرامش وسکون نفس ویا استحکام نفس او می گردد؛ تلاوت مستمر وانس مداوم با آیات قرآن، می تواند موجب تثبیت قلوب وآرامش نفس هر کسی گردد.

در جای دیگر خداوند تلاوت این کتاب آسمانی را موجب ترفیع درجات ایمان معرفی می کند:
«انّما المؤمنون الذین اذا ذکرالله وجلت قلوبهم واذا تلیت علیهم آیاته زادته ایمانا وعلی ربهم یتوکّلون»
(مؤمنان تنها کسانی هستند که هر گاه نام خدا برده می شود دلهاشان ترسان می گرددوهنگامی که آیات او برآنها خوانده می شود ایمانشان افزونتر می گرددوتنها بر پروردگارشان توکّل دارند.)

وهمچنین برا ی اینکه بر ایمان مؤمنین افزوده شود آرامش را بر آنها نازل میکند:
” هو الذی انزل السکینه فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم”
(او (خداوند) کسی است که آرامش را در دلهای مؤمنان نازل کردتا ایمانی بر ایمانشان بیفزاید.)
از جمع بندی این چند آیه می توان به این نتیجه رسید که: آرامش واطمینان قلوب ودلها ونفوس، نصیب قاریان وتلاوت کنندگان قرآنی می شود که از درجات ایمانی بهره مند باشند وهر چه انس آنها با قرآن بیشتر باشد، درجات ایمانشان بالاتر می رود و هرچه درجات ایمان بالاتر باشد آرامش واطمینان وامنیّت بیشتری را احساس می کنند.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.