مقاله تاریخ شهرهای ایران


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله تاریخ شهرهای ایران دارای ۳۶ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله تاریخ شهرهای ایران  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله تاریخ شهرهای ایران،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله تاریخ شهرهای ایران :

مشهد(استان خراسان رضوی)
واژه مشهد به معنی شهود، حضور و شهادتگاه است و به این معانی به واژه «مشاهد» جمع بسته می شود. واژگان «مشهد» و «مشاهد» در عرف و اصطلاح سده ۳ هـ . ق، بر گور اولیاء ائمه(ع) و رجال اطلاق می شده است، چنان که در آن زمان، مشهد مرغاب در فارس، و مشهد میهنه ( آرامگاه ابوسعید ابوالخیر) و مشهد توس یا مشهد رضوی در خراسان، وجود داشته است.

حضرت رضا(ع) پس از شهادت به دست مامون عباسی در سال ۲۰۲ هـ . ق، در آرامگاه هارونی سناباد به خاک سپرده شد. از آن پس «سناباد نوغان» به نام «مشهد» خوانده شد و به مرور زمان بر پهنه آن، به ویژه در زمان شاه تهماسب صفوی افزوده گشته و مردم توس به مشهد کوچ داده شدند.

توس، عبارت بود از ناحیه شمالی خراسان، بر مسیر بالای کشف رود و سرشناس ترین شهرهای آن، عبارت بودند از : نوغان، تابران و رادکان. نوغان تا اواخر سده ۳ هـ . ق، دارای اهمیت و اعتبار بود. ویرانه های نوغان، در شمال باختری مشهد، نزدیک روستای حسین آباد و مهر آباد قرار داشت. پس از آن، شهر تابران اهمیت و گسترش یافت و بعد ها به توس سرشناس شد. شهر مشهد، که در آغاز، آرامگاهی در آبادی سناباد نوغان بود، اندک اندک گسترش یافت. نام نوغان از حدود سال۷۳۰ هـ . ق، فراموش شد. شهر توس و در حقیقت تابران نیز در سال ۷۹۱ هـ . ق، ویران شد و مشهد جای آن را گرفت؛ تا سرانجام در دوران صفوی، مرکز ناحیه پیشین توس و تمامی خراسان گشت. در بند هشن اوستا از توس به نام «توسا» یاد شده است. در کتاب وندیداد نیز آمده است که اهورا مزدا اراضی شانزده گانه را آفرید و «اوروا» یکی از آن ها بود. این واژه را اوستا شناسان با شهر توس یکی دانسته اند. بر پایه داستان های ملی بنای اصلی شهر را به جمشید – شاه پیشدادی – و بازسازی آن را به توس،‌ پسر نوذر – پهلوان و سپهسالار ایران – نسبت می دهند.

افسانه می گوید که وی نهصد سال در زیر آسمان این شهر زندگی کرد و نام خود را بر این شهر نهاد. این روایت ها می رساند، که شهر توس در روزگار ساسانیان وجود داشته است.
بین سال های ۳۱ و ۳۲ هـ . ق در زمان خلافت عثمان، بخشی از خراسان، از جمله توس، به دست مسلمانان افتاد. در روزگار خلافت عبدالملک مروان( ۶۵- ۸۶ هـ . ق) بنی تمیم دژ توس را گرفتند و تا سال ۱۲۵ هـ . ق،‌ آن را در دست داشتند. در سال ۱۹۲ هـ . ق هارون الرشید به منظور رسیدگی به ستم های علی بن عیسی – حاکم خراسان – و جنگ با خوارج خاور ایران، رهسپار آن دیار گردید. وی در راه بیمار شد و زمانی که به گرگان رسید، بیماری او شدت یافته در توس

درگذشت. وی را در ۱۹۳ هـ . ق،‌ در محلی که ده سال بعد حضرت رضا(ع) در آن جا به خاک سپرده شد، دفن کردند. در سال ۲۶۵ هـ . ق، احمد بن عبدالله خجستانی، توس را ویران ساخت. در سال ۳۳۶ هـ . ق ابومنصور توسی – حاکم وقت توس – علیه نوح بن نصر سامانی سر به شورش برداشت. نوح پس از شکست دادن ابومنصور، بار دیگر وی را بر حکومت توس گمارد. در سال ۳۸۹ هـ . ق بکتوزون و فایق، از سرداران منصور بن نوح سامانی متحد شده منصور را کور کرد ند و برادرش عبدالملک بن نوح را به حکومت برداشتند. محمود غزنوی با باخبر شدن از این ماجرا به ماوراء‌ النهر لشگر کشید. وی‌ بکتوزون و فایق را شکست داد و تمامی خراسان را به دست آورد و ارسلان جاذب را به حکومت توس منصوب کرد.

از سال ۴۲۱ هـ . ق، سلجوقیان اندک اندک در شهرهای مهم خراسان رخنه کردند. ملکشاه سلجوقی در ۴۶۵ هـ . ق، توس را به تیول به خواجه نظام الملک توسی، وزیر خود داد. با شکست سلطان سنجر سلجوقی از غزان در سال ۵۴۸ هـ . ق، امرای وی، خاقان رکن الدوله محمود، خواهر زاده سنجر را از ماوراء‌ النهر به خراسان دعوت کردند و به نام او به عنوان سلطان خطبه خواندند. در این زمان موید آی آبه، غلام پیشین سلطان سنجر، نیشابور، ابیورد، بیهق،‌ دامغان و توس را گشود و همراه خاقان محمود به جنگ غزان رفت. با چیره گی غزان در ۵۵۳ هـ . ق، بار دیگر خراسان مورد تاخت و تاز و چپاول واقع گردید.

در سال ۶۱۸ هـ . ق، لشگریان چنگیز مغول به دنبال محمد خوارزمشاه به توس آمدند. توس نیز مانند نیشابور به دستور تولری، پسر چنگیز خراب شد. این شهر بار دیگر در روزگار حکومت اوکتای قاآن (۶۲۶- ۶۲۹ هـ . ق) باز سازی شد و از آن زمان چندین بار مرکز فرمانروایی مغولان گردید.

در این دوره مسیحیان توس از آزادی زیادی برخوردار بودند، به طوری که در سال ۱۲۷۹ م، اسقف توس به سمت مطرانی (سراسقفی) چین انتخاب شد. پس از برافتادن ایلخانان ایران، توس، قوچان، کلات،‌ ابیورد و نسا، جزء قلمرو حکومت کوچکی شد، که امیر ارغون شاه، رئیس طایفه جون باخترانی (جان قربانی) ایجاد کرده بود. در حدود سال ۷۹۰ هـ . ق، حاکم محلی توس از خاندان جان قربان،‌ نام امیر تیمور را از خطبه انداخت، اما طولی نکشید، که در سال ۷۹۱ هـ . ق، از میران شاه، پسر تیمورلنگ شکست خورد و باعث ویرانی دوباره توس شد. پس از این رویداد، توس اهمیت و اعتبار خود را از دست داد و بازسازی آن پس از مرگ تیمور، در روزگار حکومت شاهرخ، یعنی در سال ۸۰۷ هـ . ق صورت گرفت.

در دوران پادشاهی شاه عباس بزرگ، اعتبار و رونق شهر مشهد رو به فزونی نهاد. در این دوره صحن عتیق استان قدس گسترش یافت، و شاهراهی میان اصفهان – مشهد و هرات ایجاد و کاروانسرا ها و آب انبارهای بزرگی در مشهد پی افکنده شد. در اواخر دوره صفوی ملک محمود سیستانی تون (فردوس) را گرفت و سپس با گشودن تمام خراسان در مشهد استقرار یافت. در این زمان،‌ در قوچان بین شاه تهماسب صفوی، و نادر قلی افشار پیمانی بسته شد. به موجب این پیمان نادر فرمانده سپاه ایران شد و مشهد را در ۱۱۳۹ هـ . ق، از ملک محمود سیستانی پس گرفت. پس از قتل نادر شاه افشار در ۱۱۶۰ هـ . ق، علیقلی خان (عادل شاه) برادر زاده نادرشاه به پادشاهی رسید، وی در ۱۱۶۱ هـ . ق، به دست برادرش ابراهیم خان کشته شد و شاهرخ، پسر رضا قلی میرزا و نوه نادر شاه به حکومت رسید.

شاهرخ شاه تا سال ۱۲۱۰ هـ . ق، در مشهد، برخراسان فرمانروایی کرد و در همان سال به دست آقا محمد خان قاجار از حکومت برکنار شده درگذشت. با قتل نادرمیرزا، پسر شاهرخ شاه، آخرین باز مانده افشار در سال ۱۲۱۷ هـ . ق، به دست فتحعلی شاه قاجار، سراسر خراسان، از جمله شهر مشهد به دست قاجاریه افتاد. شهر مشهد درگذر تاریخ آسیب ها و خسارت های زیادی دیده شاهد چپاول ها و کشتارهای بسیاری بوده است؛ با این حال اکنون از شهرهای بزرگ، آباد، پر نفوس و درجه اول ایران به شمار می رود.

ساری(استان مازندران)
بنای ساری، مرکز استان مازندران را به طوس نوذر نسبت می دهند که در قرن اول هجری به دست فرخان بن دابویه از ملوک گاوباره تجدید بنا شده است. ساری بعد از «اسپهبدان» نیز تقریبا تا به امروز مرکز مازندران بوده و فرمانروایان طاهری، زیدی و آل باوند تا سال ۶۳۵ هجری در آن جا حکومت کرده اند. مسجد بزرگ ساری اولین بنایی بود که مسلمین توسط ابوالخصیب، نخستین

عباسی طبرستان، ‌در سنه ۱۴۰ هـ . ق احداث کرده و سپس در همان جا مسجد جامع شهر را نیز بنا نمودند. بنای این مسجد در زمان هارون الرشید و به وسیله یحیی بن یحیی شروع و توسط مازیاربن قارن تمام شد. این شهر در سال ۲۹۸ هجری توسط اقوامی که از دریای مازندران و سواحل آن هجوم آورده بودند به آتش کشیده شد و در اوایل قرن چهارم نیز در اثر سیل صدمات

بسیار دید و خراب شد. ساری درزمان سلطان محمود خوارزم شاه و نیز بعد از آن، در حمله مغول آسیب بسیار دید و در زمان مستوفی، شهر تقریبا ویرانه بود. حسام الدوله اردشیر، در«دولت آباد» یا «اترابن» قصری ساخت که احتمالا تپه های سنگر در دهکده های«لیمون» و«دولت آباد»، آثار خرابه های آن قصر باشند. در دوره صفویه – در زمان شاه عباس اول بناهای مهمی در ساری بنا

. هنگامی که زندیه، طبرستان را فتح کردند، مرکز طبرستان، از ساری به «بارفروش»( بابل کنونی) منتقل شد. در دوره آقامحمد خان قاجار (۱۲۰۰-۱۲۱۱ هـ . ق( مرکز مازندران مجددا از بار فروش به ساری منتقل گردید. به همین جهت به آبادی و عمران آن کمک شد. زلزله سال ۱۲۰هـ . ق عده زیادی از سکنه آن را به دیار عدم فرستاد و شهر بیش از پیش رو به ویرانی نهاد. در دوران اخیر با عبور راه آهن از کنار شهر و احداث خیابان ها و ساختمان های دولتی بار دیگر ساری رو به آبادانی نهاد و امروزه یکی از شهرهای زیبای استان مازندران و شمال کشور است.

قزوین (استان قزوین)در مورد علت نام گذاری قزوین؛ نظرات زیادی در متن های تاریخی مطرح شده است. تاریخ نگاران ایرانی و عرب عقیده دارند که واژه «قزوین» از جمله «این کش وین» گرفته شده است، به این شرح که وقتی سرکرده سپاه کسرا به هنگام نبرد، در صف لشکریان خود خللی دید، با عبارت «این کش وین» (یعنی به آن کنج بنگر) زیر دست خود را مأمور رفع خلل کرد و در نتیجه سپاهیان او پیروز شدند. آن گاه در آن محل شهری بنا کردند و آن را «کشوین» نامیدند و در دوره اسلامی، عرب ها، این واژه را معرب کرده و آن را «قزوین» نامیدند. عقیده یونانیان دراین مورد بر این است که پیش از دوران هخامنشی، مردمی که آن ها را «کاسی» یا «کاسیت» می نامیده اند، در کرانه باختری دریای قزوین می زیستند که به گفته بعضی از تاریخ نگاران یونانی و آریایی جزو نژاد

«میت تانی» به حساب می آمدند. این قوم ظاهرا مدت ها پیش از مادها به ایران آمده و قرن ها در کرانه باختری دریای کاسپین (خزر) استقرار یافته بود. نام قزوین نیز از نظر آنان، از نام دریای کاسپین گرفته شده است. نظر دیگری، وجه تسمیه قزوین را متأثر از موقعیت طبیعی، جغرافیایی و حوادث تاریخی روی داده درآن می داند. گفته می شود که کوهستان های شمالی قزوین همواره زیستگاه مردمان سرکش بوده و آبادی های دشت قزوین پیوسته دست خوش تاخت و تاز و تاراج طایفه های گوناگون قرار داشته است.

به فرمان حاکم وقت، برای جلوگیری از تاخت و تاز کوه نشینان، یک دژ در مدخل کوهستان شمالی قزوین و دژ بزرگ دیگری برای استقرار سپاهیان در محل کنونی قزوین بنا کردند. اولی را «دژ بالا» و دومی را «دژ پایین» نامیدند که با گذشت زمان، نام «دژ پایین» دچار دگرگونی شده و به «دژپین»، «گژوین» و سپس «کشوین» تبدیل شده است. در دوران شاپور ذوالاکتاف قلعه ای – در جای همان دژ – بنا کرده و همان کشوین نامیده شد. این نام در دوره اسلامی معرب شده و به قزوین تغییر یافته است.

بنای اولیه شهر قزوین، به شاپور اول ساسانی معروف به شادشاپور نسبت داده می شود. او شهر قزوین را برای جلوگیری از تهاجمات دیالمه بنا کرد و سپاهیان خود را در دژها و استحکامات زیادی که در آن ایجاد کرده بود، مستقر نمود. به مرور زمان؛ این پایگاه نظامی توسعه یافت و هسته اصلی شهر قزوین – که همواره به عنوان گذرگاه مهم طبرستان و دریای مازندران (خزر) اهمیت

فراوان داشته؛ به وجود آمد. با آغاز دوره فتوحات اسلامی و حملات اعراب به ایران در سال ۲۴ هـجری قمری قزوین به محاصره براء بن عازب – از سرداران معروف عرب – درآمد و چون مردم این شهر مانند بسیاری دیگر از شهرهای ایران ‌اسلام را پذیرفتند، ازپرداخت جریمه معاف شدند. قزوین در دوره اسلامی نیز همانند دوره ساسانیان – که پایگاه مستحکمی برای جلوگیری ازهجوم مهاجمان دیلمی بود – اهمیت جنگی پیدا کرده و پایگاه و مبدأ عملیات بعدی لشکریان عرب شد. در زمان امویان، پسرحجاج بن یوسف؛ نخستین مسجد جمعه آن را بنا نهاد که به «مسجد الثور» معروف شد. این مسجد تا زمان هارون الرشید معتبرترین مسجد قزوین بود. در سال ۱۷۶ هـجری قمری, قلعه یا شهر دیگری توسط خلیفه هادی موسی بن عباسی در مقابل شهر قدیم قزوین

ساخته شد که به «مدینه موسی» یا «مدینه مبارکیه» معروف شد. وقتی هارون الرشید – خلیفه عباسی – به قصد خراسان از راه قزوین می گذشت، از گرفتاری های مردم قزوین در مقابل هجوم های دیالمه و مقاومت شجاعانه آن ها آگاهی یافت و به سعد بن العاس – والی عراقین و قزوین – دستور داد که حصاری به دور «مدینه موسی» بکشد و مسجدی نیز در آن بسازد، اما با مرگ او حصار ناتمام ماند، تا این که یکی از فرماندهان ترک دستگاه عباسی به نام موسی ابن بنا که مأمور جنگ با حسین بن زید علوی شده بود،‌ در سال ۲۵۶ هـ جری قمری بنای آن را به اتمام رساند.

از اواخر قرن پنجم هجری تا زمان حمله هلاکو به قلعه های اسماعیلیان، این سرزمین تحت تأثیر حوادث مربوط به نهضت حسن صباح و جانشینان او قرارداشت و شاهد نبردها و جنگ های طولانی میان سپاه حکومت مرکزی و اسماعیلیان بود. با روی کار آمدن سلسله صفویه و برگزیده شدن شهر قزوین به پایتختی، منطقه اعتبار بیش تری یافت و آثار و بناهای متعددی درآن بنا شد. دردوره قاجاریه نیز با انتخاب شهر تهران به عنوان پایتخت، قزوین به علت استقرار در مسیر جاده تهران به اروپا و روسیه اهمیت قابل ملاحظه ای یافت. ناصر خسرو قبادیانی در سفرنامه خود در سال ۴۳۸ هـجری قمری این شهر را چنین توصیف کرده است: «باغستان بسیار داشت، بی دیوار و خار،‌ و هیچ مانعی از دخول در باغات و قزوین را شهری نیکو دیدم، با روی حصین و کنگره بر آن نهاده و بازارهای خوب، مگر آن که آب در آن اندک بود و منحصر به کارگرها در زیر زمین و رییس آن شهر مروی علوی بود.» امروزه مرکز شهرستان قزوین از شهرهای زیبای استان قزوین است و شهرستان قزوین هم اکنون نیز از مهم ترین منطقه های ایران است که نقش بسیار مهمی در اقتصاد, صنعت, فرهنگ کشور ایفا می کند.

اراک(استان مرکزی)
بررسی‌های تاریخی نشان‌گر آن است که‌تا پیش‌از پیدایش شهر «سلطان‌آباد»(اراک) در محدوده منطقه جغرافیایی این شهرستان که تا سال ۱۳۱۶«ولایت عراق» نام داشت، با وجود ۶۸۰ آبادی و حدود پانصد هزار نفر جمعیت، شهر با اهمیتی پدید نیامده است. کمتر از دو قرن پیش در زمان حکومت فتحعلی شاه قاجار ولایت عراق شاهد نا امنی ها و شورش های متعدد اهالی فراهان،گلپایگان و چهار لنگ علیه حکومت قاجار بود. قشون حکومتی به فرماندهی یوسف خان گرجی قلعه «زلف آباد» را که محل تجمع مخالفین دولت بود با خاک یکسان کرده و جمعیت آن را قلع و قمع و پراکنده ساختند و طرح ایجاد شهر جدیدی را پی ریزی نمودند. بدین منظور در نقطه خوش منظره و با صفایی که نسبت به منطقه مرکزیت و به اطراف و جوانب تسلط داشت و از امکانات ارتباطی و منابع آب و قنوات بهره مند بود، مکان شهر جدید انتخاب شد

.
این نقطه که انتهای محال فراهان بود و سابقا دهی به نام «دسکره» یا «دستجرد» در آن وجود داشت، «سلطان آباد» نام گرفت و کانون مبادلات منطقه شده و جمعیت هشت قلعه موجود در پیرامون به شهر جدید انتقال یافتند. این شهر ابتدا «قلعه سلطان آباد»، سپس «شهر نو» و بعد از آن شهر «سلطان آباد» نام گرفت و در سال ۱۳۱۶ هـ . ش با عبور راه آهن سراسری از کنار آن، به اراک تغییر نام داد. اراک از آغاز ایجاد تاکنون همواره در معرض دگرگونی بوده و تحولات فراوانی یافته است.

این شهر تا اوایل ۱۲۷۰ هـ . ق نقش نظامی داشت و محل سکونت سپهدار عراق بود. اولین نقطه عطف در تحولات «سلطان آباد» زمانی آغاز گشت که در دوره حکومت میرزا حسن خان، شهر از حالت نظامی خارج و به تدریج کارکرد تجاری و صنعتی یافت و قالی بافی رونق گرفت و زمینه توسعه صنعتی آن نیز فراهم شد. در زمان فتحعلی شاه، مقارن شروع جنگ جهانی اول و فرو پاشی حکومت قاجاریه، قوای روسیه شهر های ساوه، سلطان آباد و مناطق اطراف آن ها را به تصرف در آورند. پس از خاتمه جنگ جهانی اول و تحولات سیاسی کشور، سلطان آباد نیز در معرض دگرگونی های این دوره قرار گرفت. این روند در دهه‌های بعدی نیز ادامه یافت، به طوری که امروزه شهر اراک به یکی از قطب های صنعتی ایران تبدیل شده است.

ارومیه(استان آذربایجان غربی)
واژه «ارومیه» مشتمل از دو کلمه «اور» و«میه» است. زبان های باستانی اور به معنای شهر، جا، مکان و قلعه است، مانند اورشلیم. و «میه» یا «میا» نیز به معنای آب است و این شهر را به سبب وفور آب «شهر آب» نامیده اند. از سوابق اولیه ی بنای این شهر که فعلا به نام ارومیه معروف است اطلاعات چندانی در دست نیست. هم چنین اطلاع درستی از این که نام باستانی ارومیه چه بوده

، در دست نیست. تنها می دانیم که کرانه های باختری دریاچه ارومیه را در قدیم گلیزان می نامیدند. گروهی به اشتباه آن را با شهرستان چی چست ( شیز) یکی می دانند. برخی نام آن را مشتق از شهر ارومچی ترکستان چین می دانند. برخی نیز ارومیه را از شهرهایی می دانند که انوشیروان بنا کرده و می گویند پس از آن که سپاهیان ایران به فرماندهی انوشیروان وارد شامات (سوریه) شد و شهر انطاکیه را تسخیر نمود، دستور داد تا اهالی آن شهر را به ایران کوچ داده و در این شهر اقامت دهند. سپس شهری به نام «رومیه» ساخته شده و مردم انطاکیه در آن ساکن شدند و بعد کلمه رومیه رفته رفته به ارومیه تبدیل شده است.

به عقیده بعضی دیگر از مورخین ارومیه محل تولد زرتشت پیغمبر بوده و از اماکن مقدسه زرتشتیان به شمار می رود. بر اساس نوشته های کتاب «اوستا» در نیمه قرن هفتم قبل از میلاد؛ زرتشت در کنار رود «داییتا» که از رودخانه های استان آذربایجان غربی است از جانب خدای بزرگ مأمور اصلاح امور مردم شده و در حاشیه باختری دریاچه «چی چست» به اشاعه مذهب خود پرداخته است.
از شواهد و آثار باستانی منطقه؛ معلوم می شود که ارومیه در زمان دولت ماد نیز آباد و مسکون بوده است. از برخی آثار عتیقه و ابنیه ی تاریخی این منطقه و اطراف آن مانند قلعه حسنلو، گوی

تپه، صورت حجاری شاه ساسانی، بنای مسجد جامع و کلیسای ننه مریم و بعضی آثار دیگر به درستی مشخص می شود که این منطقه از گذشته های دور با کمی تغییر محل (گوی تپه – تویراق قلعه – چیچکلو و نیز محل فعلی ) وجود داشته است. همین طور از روی نبش قبوری که کشف شده؛ قدمت این ناحیه را تا چهار هزار سال پیش از میلاد مسلم می دانند. باختر دریاچه ارومیه همواره بیش از سایر نقاط ایران مورد توجه ملل ما قبل تاریخ قرار داشت، زیست گاه های متعددی نیز که امروزه تپه هایی از آن ها باقی است، نشان دهنده همین امر است.

آثار مکشوفه از تپه های تاریخی گوی تپه و حسنلو گواه بارز این ادعا است. «گوی تپه» با قدیمی ترین تپه های باستانی بین النهرین، آسیای صغیر و فلات ایران قابل مقایسه است. انتساب چند زرتشتی که در هنگام تولد عیسی(ع) به بیت الحم رفته بودند و در ارومیه مدفون اند؛ حاکی از آن است که این شهر یکی از بزرگ ترین کانون های مذهبی و اجتماعی گذشته های دور بوده و سرداران و امپراطوران روم جهت دست یابی به ‌آتشکده یا آذرخش بزرگ زرتشتیان (آذرگشسب) و پایتخت تابستانی ساسانیان ( گزنا) یا تخت سلیمان، بارها از آن عبور کرده اند.

بعد از اسلام؛ نیز ارومیه دومین شهر مهم آذربایجان، پس از مراغه، به شمار می رفت. از قرن ۱۵ میلادی که ترکان عثمانی جایگزین امپراطور روم شرقی شدند، ارومیه به عنوان شهر سرحدی اهمیت بسیار زیادی پیدا کرد و از برج و باروی مهمی برخوردار شد. برج سه گنبد و مسجد جامع ارومیه از یادگارهای عظمت تمدن اسلامی در منطقه به شمار می رود. در این دوران شهر ارومیه؛ نقطه تلاقی اقوام و ادیان پیرامون خود از قبیل آشوری ها، ارمنی ها، یهودی ها، و بالاخره مسلمانان بود. منطقه تاریخی ارومیه از قرن ها پیش مهد تمدن و مرکز علم و دانش بوده و شهر ارومیه یکی از مناطق معتبر علوم قدیمه به شمار می رفته، علما و فضلا و دانشمندان متبحر، اصول فقه اسلامی و حکمت و فلسفه و ادبیات را به علاقه مندان تدریس می کردند

.
شهرکرد(استان چهارمحال بختیاری)
دشت وسیعی که شهرکرد در آن قرار گرفته، از روزگاران بسیار کهن قابل سکونت بوده و با توجه به تپه های متعدد اطراف شهر و پیدا شدن سکه های مربوط به دوران اشکانی و ساسانی از سابقه دیرینه ای بر خوردار است. بنا به گزارش های تاریخ نویسان در اواخر دوره ساسانی شخصی به نام فرامرز که مذهب زرتشتی داشت در سرزمین بختیاری حکومت می کرد و بختیاری ها نیز به

خود در عهد فرامرز گبر اشاره ها دارند. در کتاب سرزمین و مردم ایران آمده است که این حدود تحت سلطه اتابکان فارس و لرستان بوده است. در آن دوره پاسگاهی برای تأمین امنیت راه و رفع نیازهای مسافران ساخته شده بود و از آن جا که پاسداران دایمی این پاسگاه از کردها بودند، این محل به نام «ده کرد» نامیده شده بعد ها به شهر کرد تغییر نام یافت. هم چنین در متون تاریخی، از مکانی به نام چالشتر در ناحیه شهرکرد به عنوان مرکز حکومتی نام برده شده، که خرابه های دیوار قلعه آن را امروزه به جای مانده است.

بیش تر ساکنین شهر کرد قبل از شناسایی امام زاده محل، یا در اطراف رودخانه و مراتع سبز با ایجاد قلاع و دهکده زندگی می نمودند، و یا در دامنه کوه رود خوش آب و هوای شمالی به شغل خویش ادامه می دادند. چنان که تعبیر «ده کهنه» هنوز ورد زبان معمرین می باشد. پس از چندی با مسکن گرفتن چند خانوار در اطراف امام زاده و ایجاد حمام و مسجد و طالوجونه و عصار خانه به وسیله سلاطین وقت، جمعی از مردم از اطراف به داخل آبادی آمده و برای خود کاشانه ای تهیه

نمودند و تقریبا بنای شهر کنونی گذاشته شد. بیش تر این تشکیلات را به دوره اتابکان لرستان و مخصوصا حکمرانی و پادشاهی اتابک نصره الدین احمد بن افراسیاب می دانند. هم اکنون نیز طومار و نوشته جاتی در خصوص ساختمان ها و به خصوص امام زاده گان به نام اتابک شاه در دست افرادی دیده شده است. به هر حال وجود این امام زاده و احداث سایر احتیاجات موجب تمرکز افراد گردیده و عده ای نیز کمی دورتر با بناهای قلعه ای در آن جا ساکن شده اند که اینک بنام قلعه ای و کوهی نامیده می شوند.

در اوایل تسلط خلفای عباسی دو برادر در سرزمین لرستان که به دو شعبه لر کوچک (لرستان فعلی) و لر بزرگ (بختیاری و کهگیلویه و بویر احمد) تقسیم می شد، حکومت داشتند. حاکم سرزمین لر بزرگ «بدر» نام داشت. بعدها اتابکان فضلوئیه قریب سیصد سال بر بختیاری حکومت کردند. در زمان یکی از اتابکان فضلوئیه (اتابک تکله)، مغولان بر بختیاری و کوه های آن دست یافتند. اما اقتدار این قوم دوام نیاورد و سلطه مغولان بر بختیاری ها وضعی ناپایدار به خود گرفت.
از آغاز سلسله صفوی تاریخ بختیاری ها روشن تر است. در زمان صفویه یکی از تیره های بختیاری موسوم به آستریک – که هم اکنون نیز طایفه کوچکی از بختیاری است – به ریاست شخصی به نام تاجمیرو با فرمان شاه اسماعیل اول بر بختیاری حکومت می راند. این شخص در زمان شاه

به دلیل استنکاف از پرداخت مالیات به قتل رسید. در همین زمان بود که بختیاری ها به دو بخش هفت لنگ و چهارلنگ که در اصل یک تقسیم بندی مالیاتی است، تفکیک شدند. پس از دودمان تاجمیر، شخصی به نام میرجهانگیرخان به حکومت بختیاری ها منصوب شد و در زمان همین شخص تونل معروف به کارکنان یا شاه عباس در نزدیکی محل تونل فعلی کوهرنگ حفر شد که به دلایل نامعلومی عملیات حفاری آن ناتمام ماند.

پس از فوت میرجهانگیر خان برادر وی میر خلیل خان، از ریاست طایفه آستریک خلع شد و طوایف عمده بختیاری و تعدادی از تیره ها در حیطه اقتدار محمد تقی خان چهار لنگ باقی ماندند. طوایف هفت لنگ نیز به ریاست دو دسته خوانین دورکی و بختیاروند از طوایف عمده هفت لنگ گردن نهادند. از اواسط پادشاهی قاجار حسینقلی خان)رئیس طایفه دورکی) با شکست قطعی خوانین بختیاروند (بهداروند) همه طوایف هفت لنگ را متحد ساخته و خود را ایلخان و برادرانش را ایل بیگی نامید و ریاست ایل هفت لنگ و اداره امور کل منطقه بختیاری را به عهده گرفت. ریاست این طایفه تا همین اواخر در بازمانده گان این دودمان موروثی بود.

بررسی های تاریخی ایران از اواخر دوره صفویه به بعد نشان می دهد که ایل بختیاری و در رأس آن خوانین بختیاری، به دلیل برخورداری از شرایط ویژه جغرافیایی قلمرو ایلی، ‌سازمان قبیله ای و نظام ایلی منسجم که الزاما اطاعت و فرمان برداری بی قید و شرط گروه های فرودست از رهبران و سرکرده گان فرادست را در پی داشت، در بیش تر حوادث و وقایع تاریخی کشور حضوری موثر و فعال داشتند که، برخی از نمونه های آن به شرح زیر اشاره می شود: سواران بختیاری از زبده تفنگ چیان نادرشاه بودند که با فتح قندهار، دروازه هند را به روی لشگریان نادر گشودند. علی مردان خان بختیاری با شکست افاغنه و بازسازی سلطنت انقراض یافته صفوی، خود نیز مدعی سلطنت شد. محمد تقی‌خان چهارلنگ علم طغیان بر علیه حکومت قاجار برافراشت و قلعه تل،

مقر خود را در منطقه مالمیر، به عنوان مرکز حکومت بختیاری انتخاب کرد و با کمک و مشاورت لیارد انگلیسی (سیاح معروف) با انگلستان رابطه سیاسی برقرار کرد. در دارازای دوره حکومت سلسله های صفویه، افشاریه، زندیه و قاجار عمده قشون سلاطین سلسله های مزبور از بختیاری ها تشکیل می شد، به طوری که علی قلی خان سردار اسعد فرزند حسین قلی خان اشاره دارد، همواره صد نفر از سواران بختیاری به ریاست چند تن از خان زاده گان بختیاری حفظ نظم تهران، حتی نگهبانی از دربار قاجار، را به عهده داشتند.
بارزترین نقش بختیاری ها در تحولات دوران مشروطیت روی داد. سرکرده گان بختیاری (خوانین و تفنگ چیان) با مشارکت و راهبری بخش مهمی از این جنبش عظیم ملی، ضمن اخذ وجاهت، با قبضه کردن پست های کلیدی کشوری و لشگری و تقسیم مناصب بین خود و اطرافیان، زمینه دست یابی به منابع سرشار و ثروت را فراهم کردند. بررسی های تاریخی وضع اجتماعی و سیاسی ایلات بختیاری نشان می دهد که بختیاری ها یکی از بزرگ ترین طوایف کوچنده ایران بوده اند که سالیان درازی با قدرت و سلطه جویی فراوان توانستند بر قسمتی از اراضی ایران حکومت کنند. سران این ایل در زمان حکومت قاجار از قرب و منزلتی فراوان برخوردار بودند و برای خود

تشکیلات و مقررات خاصی داشتند. حتی بعضی مواقع، خان های ایل به عنوان عامل حکومتی تلقی می شدند و از این راه درآمدهای کلان و ثروت فراوان و زمین های وسیعی را تصاحب می کردند. اینان از یک سو از دولت و حکومت مرکزی مستمری دریافت می کردند، و از سوی دیگر از رعایای خود مالیات نقدی و جنسی، باج و خراج و حتی حق سرزمینی از درآمد استخراج نفت و هم چنین انواع هدایا و تحفه ها را اخذ می کردند. به هر صورت سران ایلی چون جعفر قلی خان سردار اسعد، امیرمجاهد، سردار جنگ، سردار محتشم و دیگران توانسته اند پس از انقلاب مشروطیت به پست های حساس کشوری دست یابند. چنان که صمصام السلطنته بختیاری در سال ۱۳۳۶ قمری به سمت نخست وزیری و وزارت امور خارجه و عموزاده اش لطفعلی خان امیر مفخم نیز به وزارت جنگ گمارده شد.
شهر کرد از حدود سال ۱۳۰۰ هـ . ش با تعیین نماینده حکومت مرکزی و استقرار دوایر دولتی آغاز به رشد کرده است. پس از سال ۱۳۰۰ و تا سال ۱۳۴۰ دهکرد و منطقه چهارمحال و بختیاری (معروف به شهر چهارمحال) از طریق مرکز اصفهان اداره می شد و از آن پس تا سال ۱۳۵۲ شهرکرد مرکز فرمانداری کل چهارمحال و بختیاری بوده و سپس به مرکز استانی با همین نام تبدیل شده است. در حال حاضر شهر کرد شهری است رو به آبادانی و توسعه.همدان(استان همدان)
همدان این شهر کهن و افسانه ای ، با سابقه درخشان و آثار کشف شده حاکی از وجود یک شبکه منظم و پیشرفته آب رسانی در شهر حکومتی مادها و پارت ها می باشد در فواصل بین کانال های آب رسانی معابری به عرض ۵/۳ متر وجود داشته و کف این معابر تماما” با آجرهای مربع شکل و منظمی مفروش بوده است پیشنه حفاری های علمی این تپه به سال ۱۹۱۳ میلادی بر می گردد که هیئتی فرانسوی از طرف موزه لور پاریس به سرپرستی شارل فوسی . کاوش هایی در تپه هگمتانه انجام داد ولی نتایج این کاوشها هیچ گاه منتشر نشد .در طی ۱۰ فصل حفاری انجام شده از سال ۱۳۶۲ تا ۱۳۷۸ که حدود ۱۴۰۰۰ متر مربع از بقایای این شهر مورد کاوش قرار گرفته یکی از کهن ترین دوره های تمدن بشری نمایان شده است همچنین یک حصار طولانی به ارتفاع ۹ متر و دو برج عظیم و کم نظیر در درون آن کشف شده از جمله کاوشهای علمی سال

۱۳۶۲ تا کنون که به سرپرستی آقای دکتر محمود رحیم صراف به انجام رسیده منجر به شناسایی شهر بزرگی در دل تپه هگمتانه شده است تحقیقات نشان داده که در فواصل ۳۵ متری بین معابر دو سری واحد های ساختمانی قرار دارند که هر کدام شامل یک حیاط مرکزی ( هال ) است با اتاق ها و انبارهایی به صورت قرینه در گرداگرد آن به شکلی که هر واحد ساختمانی فضایی در حدود ۵/۱۷ * ۵/۱۷ متر را در بر می گیرد معابر مذکور با عرض ۵/۳ متر و پیبندی آجری در بخش وسیعی از تپه گسترش داشته و جهت شمال شرقی و جنوب غربی دارند . همچنین ادامه کاوش ها بخش هایی از حصار عظیم شهر به قطر ۹ متر و ارتفاع ۸ متر را آشکار ساخته است . این حصار در فواصل معین دارای برجهای عظیم بوده که هگمتانه قدیم را در بر می گرفته است . به طور کلی این تپه در طول یکصد سال اخیر بارها مورد حفاری باستانشناسان داخلی و خارجی قرار گرفته

است از جمله ویژگیهای شهر باستانی هگمتانه معماری و طرح و نقشه منظم این شهر بوده که در بین آثار باستانی به دست آمده کم سابقه است ضمنا” در طول حفاریهای انجام شده آثار ارزشمند و بی نظیری کشف گردیده که اغلب متعلق به دوران هخامنشیان و نیاکان آنهاست . تعدادی از اشیاء کشف شده از این تپه در موزه ملی ایران باستان و تعدادی دیگر در موزه ها و یا مجموعه های خصوصی خارج از کشور نگهداری می شود.
گرگان(استان گلستان)
دشت گرگان که در ساحل جنوب شرقی دریای مازندران واقع شده یکی از مراکز مهم تمدنی این سرزمین است و آثار فراوان از دوران پیش از تاریخ تا اسلامی در آن بدست آمده است و در نتیجه دارای مراکز استقراری شهری متعددی است . چنانچه در بررسی T . J . Aren در ۱۹۳۳بیش از ۳۰۰ تپه باستانی در منطقه گرگان و قره سو ثبت شد و سال بعد از آن اریک اشمیت نیز عکسهایی هوایی از آثار باستانی این منطقه تهیه و به همراه نقشه ای عرضه نمود . در دهه ۱۳۵۰ نیز هیات بررسی و کاوش جرجان توانست تعدادی زیاد از آثار استقرارهای دوران تاریخی مخصوصا پارتی را با استفاده از عکسهای هوایی مورد شناسایی قرار دهد .

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.