مقاله انقلاب فرانسه


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
7 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله انقلاب فرانسه دارای ۸۹ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله انقلاب فرانسه  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله انقلاب فرانسه،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله انقلاب فرانسه :

در چهاردهم جولای ۱۷۸۹ میلادی، جماعتی از گرسنگان به زندان «باستیل» در پاریس، حمله کردند. فقرای پاریس که سان کولوت نامیده می شدند، از سیاستهای لویی شانزدهم، پادشاه فرانسه، به خشم آمده بودند. لویی که با بحران مالی شدیدی دست به گریبان بود، از مجلس طبقات عمومی در خواست کرد تا مالیاتها را افزایش دهد. این امر، موجب بروز انقلاب فرانسه گردید و به مدت ۱۰ سال این کشور دچار هرج و مرج شد. لویی شانزدهم در سال ۱۷۹۲ اعدام شد و سرانجام، در سال ۱۷۹۹، هنگامی که ژنرال ناپلئون بناپارت به قدرت رسید، انقلاب پایان پذیرفت.

لوئی شانزدهم
لوئی شانزدهم در سال ۱۷۷۰ م با شاهزاده خانم اتریشی به نام ماری آنتوانت ازدواج نمود. وی در سال ۱۷۷۴ پادشاه فرانسه گشت. پس از انقلاب، لوئی به همراه خانواده اش سعی در فرار از فرانسه داشت. او به پاریس برگردانده شد و متهم به خیانت گشت. در ۲۱ ژانویه ۱۷۹۳، در مکانی موسوم به «پلاس دولا رولوسیون» در پاریس، گردن پادشاه با گیوتین زده شد. همسر او نیز نه ماه بعد اعدام شد.

عکس پیدا نشد
همه برای یکی
این پوستر می گوید که جمهوری هرگز تجزیه نخواهد شد
و خواستار «آزادی ، تساوی، برادری یا مرگ است.»
مه ۱۷۸۹م

پادشاه فرانسه، لوئی شانزدهم، همه اعضای مجلس را فرا می خواند و از آنها می خواهد تا مالیتها را افزایش دهند.

ژوئن ۱۷۸۹
اعضای مجلس سوم در زمین تنیس قصر پادشاه در ورسای تحصن می کنند و قسم یاد می کنند تا تغییر شیوه اداره فرانسه، با یکدیگر متحد باقی بمانند. آنها خود را به عنوان مجمع ملی اعلام می نمایند.

۱۴ ژوئیه ۱۷۸۹
پاریسی های خشمگین با شنیدن اینکه سربازان پادشاه در راه هستند، ۳۰۰۰۰ تفنگ سرپر را از اسلحه خانه سلطنتی می دزدند. سپس آنها به زندان باستیل هجوم آورند. نبرد آغاز می گردد، اما زندان بدست مردم افتاده و قیام سراسر فرانسه را در بر می گیرد.
۲۷ اوت ۱۷۸۹
مجمع ملی، بیانیه حقوق بشر و شهروندان را تصویب می کند. بر طبق این بیانیه، آزادی، یک حق طبیعی محسوب و تساوی تمام شهروندان در برابر قانون تضمین می گردد.
اکتبر ۱۷۸۹

کمبود مواد غذائی و شورشها ادامه می یابند. در پنجم اکتبر جمعیتی از مردم که اکثر آنها را زنان تشکیل می دادند از پاریس به سمت قصر پادشاه در ورسای، راهپیمایی و تقاضای نان می کنند. آنها اعضای خانواده سلطنتی را بعنوان اسیر با خود به پاریس می برند.

ژوئن ۱۷۹۰

اشراف، حقوق مربوط به القاب موروثی را از دست می دهند. کلیسا و اشراف، دارایی خود را مدیون این القاب هستند.

ژوئن ۱۷۹۱

پادشاه و خانواده اش سعی در فرار از فرانسه دارند، اما دستگیر شده و به فرانسه رجعت داده می شوند. هزاران تن از اشراف زادگان ، کشیشها و افسران ارتش که مخالف انقلاب هستند، فرانسه را ترک می گویند.

آوریل ۱۷۹۲

فرانسه علیه اتریش و پروسی که برای حمایت از پادشاه فرانسه ، نقشه حمله به فرانسه را داشتند، اعلان جنگ می کند. این آغاز جنگهای انقلابی علیه نیروهای مشترک اتریش، پروس، انگلستان و اسپانیا است. آنهاتا سال ۱۸۰۲ به مبارزه خود ادامه می دهند.

اوت ۱۷۹۲

رژیم پادشاهی و قانون اساسی ۱۷۹۱ در قیامی جدید بر انداخته می شوند. سیاسیون افراطی ، کنترل دولت انقلابی را در دست می گیرند.

سپتامبر ۱۷۹۲

انتخابات بر پا می گردد. برای اولین بار در تاریخ فرانسه، هر فرانسوی از حق رای برخوردار است. رژیم پادشاهی از میان می رود و در فرانسه یک جمهوری و دولت مردمی اعلام می گردد. از این پس، حتی پادشاه لوئی شانزدهم نیز یک شهروند خوانده می شود. شروع تقویم انقلابی از ۲۲ سپتامبر است.

ژانویه ۱۷۹۳

در یازدهم ژانویه لوئی شانزدهم به جرم خیانت و شرکت در توطئه با قدرتهای خارجی گناهکار شناخته شده و ۱۰ روز بعد اعدام می گردد.

۲ ژوئن ۱۷۹۳

ژاکوبین ها، گروهی انقلابی افراطی به رهبری ماکسیمیلین روبسپیر، قدرت را در دست می گیرند. دوره وحشت آغاز می گردد.

۱۶ اکتبر ۱۷۹۳

همسر لوئی شانزدهم، ماری آنتوانت، اعدام می گردد.

۲۸ ژوئیه ۱۷۹۴

با اعدام روبسپیر و ۲۱ تن از یارانش دوره وحشت پایان می پذیرد.

۱۷۹۵

قرار داد صلح با پروس و هلند و چند ماه بعد با اسپانیا به امضاء می رسد. یک دولت جدید به نام «دیرکتوار» (هیت مدیره) تشکیل می یابد. این دولت چندان موفق نیست و نارضایتی بوجود می آید.

۱۷۹۹

ناپلئون بناپارت، یک ژنرال ارتش انقلابی، قدرت را در دست می گیرد. دولت «راهنما» به ناچار کناره گیری می کند. ناپلئون بسرعت امنیت را برقرار می سازد و خود را اولین کنسول می خواند.

۱۸۰۲

ناپلئون به عنوان کنسول اول مادام العمر، انتخاب می گردد.

۲۸ مه ۱۸۰۴

ناپلئون خود را امپراتور فرانسه نموده و همسرش ژوزفین امپراتریس می گردد.
زمانی فرانسه قدرتمندترین کشور اروپا بود. اما از اواخر قرن هجدهم، نظام حکومتی فرانسه، دچار بی کفایتی شده؛ دولت اغلب، کمبود پول داشت.

گیوتین

عکس پیدا نشد
مرگ لوئی شانزدهم

در ۲۱ ژانویه ۱۷۹۳ یک کشیش شاهد
اعدام لوئی شانزدهم، پادشاه فرانسه،
در ملاء عام بود.
در ۱۷۹۱، در سال پس از انقلاب فرانسه، حکومت دستگاه جدیدی را برای اعدام در ملاء عام به خدمت گرفت. این دستگاه که گیوتین نامیده می شود برای قطع سرانسان با سرعت و بدون درد، طراحی شده بود. اما بزودی تبدیل به سمبول خوفناک دوره وحشت گردید.

مالیاتهای سنگین

رعایا و مزرعه داران تنگدست می بایست مالیتهای سنگینی پرداخت می کردند و کارگرانی که در شهرها زندگی می کردند نیز همانند آنان در فقر و فلاکت می زیستند. اشراف زادگان وکشیشان مالیات اندکی پرداخت کرده و اغلب یا کار نمی کردند و یا بسیار کم کار می کردند. در سال ۱۷۸۸ افزایش قیمت مواد غذایی بر اثر برداشت اندک محصولات کشاورزی ، بسیاری از مردم فقیر را ناتوان از پرداخت مالیاتهایشان نموده بود.

سان کولوت

مردم بی چیز پاریس سان کولوت (بدون کولوتها) خوانده می شدند، زیرا آنها بجای کولوت (شلوارهایی که تا بالای زانو بودند) که در آن زمان بین فرانسویان ثروتمند مد بود، از شلوارهای عادی استفاده می کردند.

الهام گرفتن از مردم آمریکا

وقایع این دوران خصوصا انقلاب آمریکا، مردم فرانسه را به تفکر در مورد شیوه اداره کشور خودشان واداشت. بسیاری از مردم خواستار آزادی بیشتر از حکومت مطلقه پادشاه بودند.

مجلس طبقات عمومی

این مجلس قدیمی فرانسه برای اولین بار در طول ۱۷۵ سال، در سال ۱۷۸۹ تشکیل شد. اعضای مجلس از سه گروه که به عنوان نمایندگان تمام فرانسه بودند، تشکیل شده بود. گروه اول کلیسا و گروه دوم اشراف بودند و بقیه مردم فرانسه به گروه سوم تعلیق داشتند. آنها دارای هیچگونه حق قانونی نبودند و برخلاف گروههای دیگر نمی توانستند از پرداخت مالیات خودداری کنند.

مجمع ملی

در سال ۱۷۸۹، مواد غذائی بسیار کمیاب و قیمتها بسیار بالا بود. و دولت تقریبا ورشکست شده بود. وقتیکه لوئی شانزدهم (۹۳ – ۱۷۵۴) در ماه مه ، اعضای مجلس را برای ریشه یابی مشکلات کشور فرا خواند، دیگر بسیار دیر شده بود. بسیاری از نمایندگان مجلس سوم (مردم عادی) شکیبائی خود را از دست داده بودند. آنها از خواسته لوئی برای افزایش مالیاتها اطاعت نکرده و خود را یک مجمع ملی اعلام نمودند.

هجوم به باستیل

در ۱۴ ژوئیه ۱۷۸۹ ساکنان خشمگین پاریس، از ترس حمله سربازان پادشاه بسوی زندان باستیل هجوم بردند. این شورش منجر به شکل گیری قیامی در سرتاسر فرانسه به نام «ترس عظیم» شد. در ماه آینده، مجمع ملی، بیانیه حقوق بشر و اتباع را که مشخص کننده حقوق طبیعی تمام شهروندان را پذیرفت و همچنین خواستار سطح عادلانه مالیات شد .

لوئی می گریزد
در ژوئن ۱۷۹۱ لوئی شانزدهم به همراه همسرش ماری آنتوانت (۹۳- ۱۷۵۵) و فرزندانشان سعی در فرار از فرانسه داشتند. آنها در شهر وارن دستگیر، و به پاریس بازگردانده شدند. این شب که موسوم به «شب وارن» است، تبدیل به نقطه عطفی در انقلاب شد. لوئی حمایت بسیاری از مردمی را که تا آن زمان به او وفادار بودند از دست داد. در آوریل آینده دولت انقلابی علیه اتریش و پروس اعلان جنگ داد.

نظام پادشاهی از بین می رود.

بعد از قیام اوت ۱۷۹۲ و انتخابات ماه بعد، مجلس جدید پر از سر سخت ترین دشمنان لوئی شد. لوئی به اتفاق همسرش و فرزندانش به زندان افکنده شد و در ۲۱ سپتامبر مجلس رای به انحلال پادشاهی داد. پادشاه متهم به خیانت شد و در ۲۱ ژانویه ۱۷۹۳ اعدام گشت.

دوره وحشت

طولی نکشید که شورشهای بزرگی علیه انقلاب در بخشهای مختلف فرانسه آغاز شد. انقلابیون افراطی موسوم به ژاکوبین ها به رهبری ماکسیمیلین روبسپیر (۹۴- ۱۷۵۸) قدرت را در دست گرفتند. افراطیون با دستگیری تمام دشمنان انقلاب، سعی در کنترل اوضاع داشتند. «دوره وحشت» آغاز گشت و مردم فرانسه در وحشت از دست دادن جان خود زندگی می کردند.

پایان وحشت

در بسیاری از جهات، پایان دوره وحشت در ژوئیه ۱۷۹۴، پایان انقلاب نیز محسوب می شد. یک دولت ضعیف موسوم به «راهنما» قدرت را در اختیار گرفت. در سال ۱۷۹۹، یک ژنرال جاه طلب فرانسوی به نام ناپلئون بناپارت (۱۸۲۱- ۱۷۶۹) فرمانروای فرانسه شد. وی در سال ۱۸۰۴ خود را امپراتور فرانسه خواند. سالهای دموکراسی فرانسه به پایان رسیده بود، اما هنوز شعار اصلی انقلاب «آزادی، برابری، برادری» به مردان و زنانی که در سرتاسر دنیا در جستجوی آزادی و عدالت بودند روحیه می داد.
مرگ پادشاه
این نقاشی، صحنه اعدام لوئی شانزدهم، در بیست و یکم ژانویه ۱۷۹۳،
در ملاء عام را نشان می دهد.
در سال ۱۷۹۳م یک گروه افراطی به رهبری روبسپیر قدرت را در پاریس بدست می گیرد. این گروه هر کسی را که تهدیدی برای انقلاب محسوب می شد، دستگیر و اعدام می نمود. حدود ۳۵۰۰۰ نفر، از جمله رهبر محبوب، دانتون، در این کشتارها از بین رفتند. دوره وحشت با اعدام روبسپیر در ژوئیه ۱۷۹۴ پایان یافت.

ژرژ ژاک دانتون

یکی از رهبران انقلاب فرانسه، دانتون (۹۴- ۱۷۵۹)، قیام سال ۱۷۹۲ را سازماندهی کرد و نظام پادشاهی را سرنگون ساخت. او سخنور بزرگی بود که مردم را به مبارزه برای سربلندی انقلاب ترغیب می نمود. دانتون بر دولت انقلابی تسلط یافت و علیرغم محبوبیتش در بین مردم توسط روبسپیر محکوم گشت و در ۵ آوریل ۱۷۹۴ به گیوتین سپرده شد.

حقایق ثبت شده

انقلابیون سعی در تغییر نحوه اداره فرانسه داشتند. از مردم خواسته شده بود تا همدیگر را بجای «مادام» و «موسیو» همشهری خطاب کنند. یک تقویم جدید درست شد. سال اول این تقویم از ۲۲ سپتامبر ۱۷۹۲ شروع می شد و به ماهها نامهای جدید، نظیر برومر (مه آلود) و ترمیدور (گرم) داده شده بود. این تغییرات مدت زیادی دوام نیافتند. اما تغییرات دیگری از قبیل به کار گرفتن سیستم اندازه گیری «متریک» و استفاده از فرانک فرانسه به عنوان پول رایج کشور، دوام یافتند.
نقلاب فرانسه نویدبخش انقلابهای دموکراتیک بوده است

دکتر سید جواد طباطبایی، استاد اندیشه‌های سیاسی، در سلسله درسهای اندیشه سیاسی فرانسه گفت: از نظر توکویل، با انقلاب فرانسه انقلابهای دموکراتیک آغاز شده است.

به گزارش خبرنگار مهر، عصر چهارشنبه، ۲۸ آذرماه، دکتر سید جواد طباطبایی، پژوهشگر و نویسنده اندیشه سیاسی، در هشتمین جلسه از سلسله درسهای اندیشه سیاسی فرانسه که در موسسه مطالعات اندیشه سیاسی اقتصادی برگزار می‌شود، به معرفی اندیشه‌های الکسی دوتوکویل، اندیشمند فرانسوی قرن نوزدهم پرداخت و دلایل اهمیت توکویل در اندیشه سیاسی فرانسه را شرح داد.

طباطبایی سخن خود را با تأکید بر طیفهای مختلف متفکرانی که در زمانه انقلاب فرانسه به وجود آمدند آغاز کرد و گفت: گروهی از نظریه پردازان موافق انقلاب بودند مثل روبسپیر که سرسختانه از آن دفاع می کردند، برخی نیز چون ژوزف دومستر سرسختانه با آن مخالفت می کردند، اما برخی بودند که با نگاهی معتدل به اهمیت انقلاب تاکید داشتند. مخالفان بر بیهودگی انقلاب تأکید می کردند در حالی که موافقان به برهم ریخته شدن نظام سلطنتی تأکید داشتند.

مؤلف «مکتب تبریز» در ادامه گفت: هیچ یک از این اندیشمندان بدرستی متوجه نبودند که با انقلاب فرانسه چه رخ داده است.

وی سپس به بیان اهمیت توکویل در اندیشه سیاسی فرانسه پرداخت و گفت: اهمیت توکویل در این است که در چارچوب موافقان و مخالفان بحث نمی‌کند اما متوجه نکته بسیار مهمی شده و آن این است که با انقلاب فرانسه مسئله بسیار مهمی رخ داده است و بازگشت به گذشته ممکن نیست و با انقلاب فرانسه، انقلابی عظیم در اروپا و امریکا رخ داده است و از این رو باید نظریه‌ای پیرامون آن تدوین کرد.

 

مترجم “تاریخ فلسفه اسلامی” سپس به زندگی توکویل پرداخت و گفت: الکسی دو توکویل در سال ۱۸۰۵ یعنی ۱۳ سال قبل از مارکس و در دهه دوم انقلاب در یکی از خانواده های اشرافی شمال فرانسه متولد شد، کلمه توکویل اسم منطقه ای است که در آن جا یک کاخ سلطنتی فئودالی وجود دارد. او لیسانس حقوق گرفت و در ۲۵ سالگی به بهانه مطالعه نظام زندانها به امریکا رفت.

نویسنده “جدال قدیم و جدید” گفت: توکویل در سال ۱۸۳۵ نخستین جلد از کتاب دموکراسی درباره امریکا را منتشر کرد. او معتقد بود که به دلیل برابری شرایط به تدریج برای افراد بشر یک وضعیتی پیش آمده که بیش از پیش در راه برابر شدن هستند. از این رو توکویل انقلاب را برابر شرایط معنا می کند. او انقلاب فرانسه را انقلاب علیه نابرابری ها و امتیازات اشراف و در مقابل آریستوکراسی می داند و معتقد است که انقلاب اصلی در جای دیگری صورت می گیرد که عبارتست از زوال تدریجی نظام های اشرافی.

دکتر طباطبایی در شرح نظر توکویل گفت: توکویل معتقد است که بحث اصلی انقلاب فرانسه نیست، بلکه انقلاب اصلی در جای دیگری صورت گرفته است که انقلاب فرانسه یکی از وجوه آن است. این اتفاق عصر جدید است. دورانی که از نظر توکویل عصر انقلاب دموکراتیک است.

 

وی سپس در نقد ترجمه دموکراسی به مردم سالاری پرداخت و گفت: در یونان سه نوع حکومت مونارشی، یعنی سلطنتی، الیگارشی یعنی حکومت ثروتمندان و آریستوکراسی یعنی حکومت خردمندان وجود داشت و لفظ دموکراسی پس از اینها ساخته شد. کراتیا از اصل با آرخائین یونانی متفاوت است و به معنای فرمان راندن بدون تحکم است و در دموکراسی قانون و رأی افراد و مردم حکومت می‌کند. از این رو دموکراسی نقیض مردم سالاری است و در آن قانون حکومت می‌کند.

نویسنده «زوال اندیشه سیاسی در ایران» با ارائه این توضیح گفت: از منظر توکویل عصر انقلابهای دموکراتیک آغاز شده است و مردم روز به روز برابر تر شده و این به آزادی منجر می‌شود . توکویل از مقایسه نظامهای فرانسه و امریکا در می‌یابد که به دلیل این که در امریکا نظام اشرافی موروثی مانند اروپا وجود نداشته، برابری بیشتر در آنجا جا افتاده است.

دکتر طباطبایی گفت: توکویل به یک چارچوب نظری جدید برای توضیح رویدادها قائل است و معتقد است که گذشته آینده را توضیح نمی‌دهد و اندیشه گذشته و اندیشه جدید بر اصول متفاوتی مبتنی هستند که منطقهای متفاوتی را می طلبند، در حالی که نظام گذشته بر اندیشه اشرافی مبتنی است، اندیشه جدید بر برابری متکی شده است. در نظام جدید نظامهای ماقبل دموکراسی از اعتبار افتادند و ۲ نظام پدید آمده است، نخست نظام دموکراسی و دوم نظام استبدادی.

وی در پایان با اشاره به اندیشه مهم مونتسکیو، به عنوان پایه گذار واقعی جامعه شناسی، گفت: مونتسکیو معتقد است که حکومت در یک مناسبات اجتماعی صورت می گیرد که توضیح آن مهم است از این رو از نظر توکویل انقلاب فرانسه چون می خواست یک تحول اجتماعی را به وسیله یک انقلاب سیاسی ایجاد کند شکست خورد. از نظر او انقلاب اساسی انقلاب سیاسی نیست، بلکه انقلاب اجتماعی است که دارد صورت می گیرد. او سعی کرد انقلاب فرانسه را از طریق مخالف آن یعنی انقلاب امریکا توضیح دهد. او معتقد است که در امریکا انقلاب اجتماعی صورت گرفته است، در حالی که در انقلاب فرانسه، حاکمان جا پای حاکمان پیش از انقلاب گذاشته‌اند.

انقلاب فرانسه و فلسفه آلمان
محقق و نویسنده اندیشه‌های سیاسی در ادامه سلسله درس‌گفتارهای انقلاب سیاسی فرانسه گفت: انقلاب فرانسه تنش‌هایی فکری میان فیلسوفان آلمانی از جمله کانت، فیخته و گوته به وجود آورد. به گزارش مهر، سیدجواد طباطبایی، محقق و نویسنده اندیشه‌های سیاسی، عصر چهارشنبه، هفدهم بهمن‌ماه، در نخستین جلسه از دور جدید سلسله درس‌های انقلاب سیاسی فرانسه که به همت مؤسسه مطالعاتی اندیشه سیاسی و اقتصادی برگزار می‌شود، به منظور تشریح اندیشه سیاسی ناشی از انقلاب فرانسه در قرن هجدهم، به توضیح بنیادهای آن در ایده‌آلیسم آلمانی و اهمیت فلسفه آلمانی در آن پرداخت. طباطبایی که به‌تازگی کتاب «نظریه حکومت قانون در ایران» از او منتشر شده است، سخن خود را با

تأکید بر اهمیت انقلاب فرانسه بر جدا شدن غرب از سایر کشورهای جهان آغاز کرد و گفت: با انقلاب فرانسه یک تحول در فرانسه رخ داد که به موافقان و مخالفان آن در جلسات پیشین اشاره کردیم و یک اتفاق نیز در آلمان در سطح فلسفه رخ داد. وی با اشاره به ویژگی‌های آلمان در مقایسه با سایر کشورهای اروپا گفت: آلمان به دلیل موقعیت جغرافیایی و سیاسی از نظر اجتماعی، اقتصادی و سیاسی از سایر کشورهای اروپایی عقب مانده بود، با وجود این، فیلسوفان این کشور چون کانت، فیخته و بعداً هگل به این انقلاب توجه داشتند. مثلاً شلینگ دو رساله درباره حقوق و آزادی نوشته بود. به تعبیر دیگر فرانسوی‌ها کاری را انجام دادند که آلمان‌ها در حوزه نظر به تأمل دوباره پیرامون آن برخاستند.

مؤلف «مکتب تبریز» با اشاره به ریشه‌های ایده‌آلیسم آلمانی در اندیشه روشنگری گفت: انواع مختلف روشنگری در اروپا تحقق یافت، مثلاً روشنگری در فرانسه اساساً ضددینی و مخالف کلیساست، اما در آلمان روشنگری با مذهب نسبتی داشت. لوتر آلمانی بود و از این‌رو آلمان‌ها پروتستان شدند. این اصلاح دینی به عقیده هگل موجب شد که در آلمان انقلاب صورت نگیرد. نویسنده «ابن‌خلدون و علوم اجتماعی» به اهمیت تحول فکر آلمان از دو وجهه تاریخی- اجتماعی و تاریخ اندیشه تأکید کرد و گفت: تا سه سال قبل از انقلاب فرانسه امپراتوری

آلمان، فریدریش دوم، حاکمی فرهیخته بود که به فرهنگ فرانسوی علاقه داشت و دربارش محل رفت و آمد اهل دانش و فلسفه چون ولتر بود. رساله مهم «روشنگری چیست» کانت به او اشاره دارد. وی سپس به تحول اساسی فلسفه آلمان توسط ایمانوئل کانت و کتاب او «سنجش خرد ناب» در سال ۱۷۸۱ پرداخت و گفت: کانت در این کتاب کوشید کاری که کوپرنیک در حوزه علم کرده بود در حوزه فلسفه انجام دهد. انقلاب کوپرنیکی او انتقال مرکز شناخت از عین به ذهن بود. او کلمه انقلاب را قبل از انقلاب فرانسه در معنای جدیدی به کار برد. او پایه یک نظام فلسفی جدید را گذاشت که به آن ایده‌آلیسم آلمانی می‌گویند.

نویسنده «زوال اندیشه سیاسی در ایران» در توضیح سخن خود اظهار داشت: در نظام ایده‌آلیسم این عالَم خارج است که در قالب‌هایی که ذهن از پیش دارد ریخته شده و به صورت ایده فهمیده می‌شود. لفظ ایده که نخست افلاطون آن را به کار برد، قابل ترجمه نیست. در ایده‌آلیسم ذهن از حالت انفعالی که از خارج تأثیر می‌پذیرد خارج می‌شود و می‌گوییم عالم خارج ماده‌ای است که فاقد صورت است و در صورت‌های ذهنی انسان ریخته می‌شود و صورتی که ما می‌شناسیم را پیدا می‌کند. طباطبایی به پیامدهای این نگاه کانت در مباحث عملی تأکید کرد و گفت: کانت از کتاب خود نتایجی برای تحول فکر گرفت. در نگاه او روشنگری یعنی انسان عقل خود را معیار سنجش همه امور قرار دهد و با این سنجش از حالت صغیر بودن خارج شود. از نگاه کانت عقل ضابط همه چیز است حتی دین. او رساله‌ای نوشت با عنوان «دیانت در محدوده صرف عقل». اعتقاد او به دین مبتنی بر دئیسم (اعتقاد به یک دین طبیعی در مقابل دین الهی) بود.

وی در ادامه گفت: از نگاه کانت انسان قابل پیشرفت است و راهی را می‌رود که عقل پیش پای انسان می‌گذارد. او جرأت دانستن را از طریق خرد می‌داند و ضابطه را از بیرون به درون منتقل می‌کند. او در حکمت عملی سعی کرد آزادی انسان را بر مبنای آنچه در سنجش خرد ناب گفته بود، توجیه کند. از نگاه او طبیعت ودیعه‌ای برای انسان گذاشته که عبادت است از عقل. از این‌رو مرجعیت را به درون برد و آن را عقل دانست. هگل نیز در رساله «ایمان و دانش» می‌گوید؛ ایمان هم باید در چارچوب عقل فهمیده شود، به همین دلیل است که هابرماس در آغاز کتاب «گفتار فلسفی تجدد» می‌نویسد که تجدد با هگل آغاز می‌شود. مترجم «تاریخ فلسفه اسلامی» اثر هانری کربن، در ادامه سخنان خود به تنش‌های فکری که میان فیلسوفان آلمانی از جمله کانت، فیخته و گوته در اثر انقلاب فرانسه رخ داد پرداخت و در پایان ضمن اشاره به رساله بسیار مهم کانت؛ «روشنگری چیست» گفت: کانت در این رساله تأکید می‌کند که ما از مرجعیت بیرون تبعیت نمی‌کنیم.

در سال ۱۷۸۹ میلادی، در فرانسه، انقلابی روی داد که معروف به “انقلاب کبیر فرانسه” شده است. این انقلاب را فراماسونرها و طرفداران ایده‌های بورژوازی رهبری کردند و در متن “پروتکل‌های صهیونیزم جهانی” آمده است که: «ما این انقلاب را “انقلاب کبیر” نامیدیم».

انقلاب فرانسه یک انقلاب لیبرال – بورژوایی بود. قبل از وقوع انقلاب و در زمان سلطنت لویی شانزدهم، فرانسه دارای یک مجلس طبقاتی بود و اشرافیت فئودال از مزایای ویژه‌ای برخوردار بودند که نمایندگان بازرگانان و سرمایه‌داران و صاحبان صنایع فاقد آن امتیازها بودند. در جریان انقلاب فرانسه، رهبری با سرمایه‌داران و بازرگانانی بود که ایده‌های بورژوایی و عصر روشن‌گری را در سر داشتند و تحت شعار “برابری” خواهان حقوق برابر با اشراف و لغو امتیازات ویژه فئودالی بودند.

بورژوازی، ذیل شعار “آزادی”، محدود شدنِ قدرت سلطنت و گسترش نفوذ زرسالارانِ صاحب سرمایه (بازرگانان، رباخواران، صاحبان صنایع) را طلب می‌کرد و توده‌های مردم که اکثراً از دهقانان فقیر و پیشه‌ورزان خرده‌پا و گروه کم‌جمعیت کارگران صنایع تشکیل می‌شد، در آرزوی لغو مالیات‌های فئودالی و عشریه‌های اجباری به کلیسا بودند. توده‌ها تحت هدایت افرادی مثل “میرابو”، “مارا”، “دانتون”، “ربسپیر” و تأثیرپذیری از ایده‌های فیلسوفان عصر روشن‌گری به ویژه افرادی مثل “ولتر” و “روسو” علیه سلطنت مطلقه لویی شانزدهم طغیان کردند و در ۱۴ فوریه ۱۷۸۹ “زندان باستیل” را که نماد استبداد خاندان “بوربون” بود، ویران ساختند.

با عقب‌نشینی لویی شانزدهم، سلطنت مشروطه تشکیل شد و بورژوازی لیبرال، بخش عمده‌ای از قدرت را به دست گرفت. در فاصله سال‌های ۱۷۹۰ – ۱۷۹۲ قدرت غالباً در دست کلوپ سیاسی “ژیروندَن”‌ها یعنی نمایندگان سرمایه‌داری لیبرالِ خواهان سلطنت مشروطه قرار داشت. شاکله کلوپ “ژیروندن”ها توسط فراماسونرها اداره می‌شد و رهبران معروف آن “میرابو” فراماسونر بودند. اینان در مجلس ملی فرانسه، قوانین بسیاری به نفع سرمایه‌داران و به منظور بسط سکولاریسم به تصویب رساندند، اما فکر چندانی به حال توده‌های فقیر دهقانان و کارگران نکردند. از این رو موج اعتراضات اقشار فرودست، دوباره بالا گرفت و این‌بار نمایندگان جناح تندرو و بورژوازی که “ژاکوبن”‌ها نامیده می‌شدند به قدرت رسیدند. ژاکوبن‌ها نیز اکثراً فراماسونر بودند و رهبر آنها “ربسپیر”، سخت تحت تأثیر ایده‌های دموکراتیک “ژان ژاک‌ رسو” قرار داشت. در قریب دو سال حکومت ژاکوبن‌ها (۱۷۹۲ – ۱۷۹۴) در فرانسه، رژیم جمهوری اعلام شد و علی‌رغم شعارهای بسیار در خصوص “حقوق بشر” و “آزادی”، دوران “ترور و وحشت” حاکم شد و نزدیک چهل‌هزار نفر توسط جمهوری انقلابی مدافع حقوق بشر با گیوتین گردن زده شدند و ده‌ها هزار نفر بازداشت و روانه زندان‌ها شدند و جو اختناق شدیدی پدید آمد.

در دوران ژاکوبن‌ها اگرچه اصلاحات ارضی به نفع روستاییان انجام شد اما مشکلات معیشتی مردم اغلب ادامه یافت و حاکمیت صاحبان سرمایه، جانشین حکومت فئودال‌ها و اشراف‌ گردید. توده‌های فقیر روستایی و شهری چون روند اوضاع را به نفع خود ندیدند، از حکومت ناامید شدند و دست از حمایت از آن کشیدند و جناحی از سرمایه‌داری فرانسه که از دست ژاکوبن‌ها ناراحت بود در ۲۷ ژوئیه ۱۷۹۴ (۹ ترمیدور) کودتایی علیه “ربسپیر” و “ژاکوبن‌ها” صورت داد و آنها را سرنگون و ربسپیر را اعدام کرد.

نقش تاریخی انقلاب فرانسه که توسط ژاکوبن‌ها کامل گردید، لغو امتیازات فئودال‌ها و اشراف، برقراری حکومت سرمایه‌داران به جای فئودال‌ها، بسط سکولاریسم و زمینه‌سازی برای ایجاد یک نظام دموکراسی لیبرال در فرانسه بود که تا سال ۱۷۹۴ میلادی، تقریباً موفق به انجام همه اینها گردید؛ هرچند که انقلاب، روندی پرفراز و نشیب و بسیار خونین و پرنوسان را طی کرد.

انقلاب فرانسه به لحاظ ایدئولوژیک تجسم آرمان‌های ایدئولوژی لیبرالیسم بود و به لحاظ اجتماعی توسط طبقه سرمایه‌داری فرانسه و به ویژه روشن‌فکران مدرنیست رهبری گردید؛ هرچند که سختی‌ها و مشقات و تلفات انسانی آن را توده‌های محروم روستایی و شهری متحمل شدند. انقلاب فرانسه به لحاظ میزان تأثیرگذاری و سیر حرکت و ایدئولوژی لیبرال بورژوایی رهبری کننده انقلاب و نیز نتایج و تبعات گسترده آن در فرانسه و سراسر اروپا، به مظهر و نمونه کلاسیک انقلاب‌های مدرن تبدیل گردیده است. با انقلاب فرانسه، لیبرالیسم به صورت

ایدئولوژی غالب و طبقه سرمایه‌داران صنعتی و تجاری و بانکداران به عنوان طبقه حاکم در فرانسه مطرح می‌گردد و نظام فئودالی و سیطره اشرافیت منسوخ می‌گردد. انقلاب فرانسه به دلیل ماهیت لیبرال – مدرن آن، خصلت سکولاریستی داشته و دارد و در تاریخ دویست ساله پس از انقلاب‌، روند کلی جامعه فرانسه به سمت نهادینه شدن هرچه بیشتر سکولاریسم و صنعتی شدن روزافزون جامعه فرانسه بوده است‌؛ هرچند که مناسبات مذهب با حکومت‌های مختلف و وزن اجتماعی کلیسا در دو قرن پس از انقلاب فرانسه، تغییرات و نوساناتی داشته است، اما به هر حال سمت و سویی کلی حرکت رژیم‌های سیاسی فرانسه به سوی بسط سکولاریسم بوده است.

صهیونیست‌ها و به ویژه فراماسونرها به دلیل نقش مهمی که در رهبری علمی و هدایت فکری انقلاب فرانسه داشته‌اند، بسیار سعی می‌کنند این انقلاب را سرآغاز “آزادی” بشر عنوان کنند. حقیقت این است که با انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه، روح اومانیستی‌ای که از رنسانس به بعد در غرب ظهور کرده و گسترش یافته بود، در هیأت یک حکومت و رژیم سیاسی ظاهر می‌گردد. در واقع انقلاب فرانسه صورت مثالی انقلاب‌های سیاسی – اجتماعی عصر مدرن است و نه صورت مثالی هر انقلابی در هر جای دنیا.

با انقلاب فرانسه مفهوم لیبرالیستی آزادی به عنوان مفهوم اصلی و مشهور آزادی درآمد و تعریف حقوق بشر بر پایه خودبنیادانگاری نفسانی اصالت یافت، بنابراین انقلاب فرانسه آغاز بسط عملی مفهوم لیبرالی آزادی است نه معنای حقیقی آزادی و چنانکه سیر بعدی حوادث در فرانسه و اروپا نشان داد، انقلاب برای سرمایه‌داران و بورژواها آزادی به بار آورد اما زنجیرهای گران استثمار کاپیتالیستی و ورشکستگی و فقر اقتصادی را بر جان کارگران و پیشه‌وران خرده‌پای فرانسه محکم کرد و با حاکم کردن ساختار حقوقی و سیاسی و تعلیم و تربیت مدرن، آدمی را از ساحت دینی وجود خود، بیش از پیش دور کرد و گرفتار اسارت و از خودبیگانگی ساخت.

انقلاب فرانسه و فلسفه آلمان (روزنامه کارگزاران)
محقق و نویسنده اندیشه‌های سیاسی در ادامه سلسله درس‌گفتارهای انقلاب سیاسی فرانسه گفت: انقلاب فرانسه تنش‌هایی فکری میان فیلسوفان آلمانی از جمله کانت، فیخته و گوته به وجود آورد. به گزارش مهر، سیدجواد طباطبایی، محقق و نویسنده اندیشه‌های سیاسی، عصر چهارشنبه، هفدهم بهمن‌ماه، در نخستین جلسه از دور جدید سلسله درس‌های انقلاب سیاسی فرانسه که به همت مؤسسه مطالعاتی اندیشه سیاسی و اقتصادی برگزار می‌شود، به منظور تشریح اندیشه سیاسی ناشی از انقلاب فرانسه در قرن هجدهم، به توضیح بنیادهای آن در ایده‌آلیسم آلمانی و اهمیت فلسفه آلمانی در آن پرداخت. طباطبایی که به‌تازگی کتاب «نظریه حکومت قانون در ایران» از او منتشر شده است، سخن خود را با

تأکید بر اهمیت انقلاب فرانسه بر جدا شدن غرب از سایر کشورهای جهان آغاز کرد و گفت: با انقلاب فرانسه یک تحول در فرانسه رخ داد که به موافقان و مخالفان آن در جلسات پیشین اشاره کردیم و یک اتفاق نیز در آلمان در سطح فلسفه رخ داد. وی با اشاره به ویژگی‌های آلمان در مقایسه با سایر کشورهای اروپا گفت: آلمان به دلیل موقعیت جغرافیایی و سیاسی از نظر اجتماعی، اقتصادی و سیاسی از سایر کشورهای اروپایی عقب مانده بود، با وجود این، فیلسوفان این کشور چون کانت، فیخته و بعداً هگل به این انقلاب توجه داشتند. مثلاً شلینگ دو رساله درباره حقوق و آزادی نوشته بود. به تعبیر دیگر فرانسوی‌ها کاری را انجام دادند که آلمان‌ها در حوزه نظر به تأمل دوباره پیرامون آن برخاستند.

مؤلف «مکتب تبریز» با اشاره به ریشه‌های ایده‌آلیسم آلمانی در اندیشه روشنگری گفت: انواع مختلف روشنگری در اروپا تحقق یافت، مثلاً روشنگری در فرانسه اساساً ضددینی و مخالف کلیساست، اما در آلمان روشنگری با مذهب نسبتی داشت. لوتر آلمانی بود و از این‌رو آلمان‌ها پروتستان شدند. این اصلاح دینی به عقیده هگل موجب شد که در آلمان انقلاب صورت نگیرد. نویسنده «ابن‌خلدون و علوم اجتماعی» به اهمیت تحول فکر آلمان از دو وجهه تاریخی- اجتماعی و تاریخ اندیشه تأکید کرد و گفت: تا سه سال قبل از انقلاب فرانسه امپراتوری

آلمان، فریدریش دوم، حاکمی فرهیخته بود که به فرهنگ فرانسوی علاقه داشت و دربارش محل رفت و آمد اهل دانش و فلسفه چون ولتر بود. رساله مهم «روشنگری چیست» کانت به او اشاره دارد. وی سپس به تحول اساسی فلسفه آلمان توسط ایمانوئل کانت و کتاب او «سنجش خرد ناب» در سال ۱۷۸۱ پرداخت و گفت: کانت در این کتاب کوشید کاری که

کوپرنیک در حوزه علم کرده بود در حوزه فلسفه انجام دهد. انقلاب کوپرنیکی او انتقال مرکز شناخت از عین به ذهن بود. او کلمه انقلاب را قبل از انقلاب فرانسه در معنای جدیدی به کار برد. او پایه یک نظام فلسفی جدید را گذاشت که به آن ایده‌آلیسم آلمانی می‌گویند.
نویسنده «زوال اندیشه سیاسی در ایران» در توضیح سخن خود اظهار داشت: در نظام ایده‌آلیسم این عالَم خارج است که در قالب‌هایی که ذهن از پیش دارد ریخته شده و به صورت

ایده فهمیده می‌شود. لفظ ایده که نخست افلاطون آن را به کار برد، قابل ترجمه نیست. در ایده‌آلیسم ذهن از حالت انفعالی که از خارج تأثیر می‌پذیرد خارج می‌شود و می‌گوییم عالم خارج ماده‌ای است که فاقد صورت است و در صورت‌های ذهنی انسان ریخته می‌شود و صورتی که ما می‌شناسیم را پیدا می‌کند. طباطبایی به پیامدهای این نگاه کانت در مباحث

عملی تأکید کرد و گفت: کانت از کتاب خود نتایجی برای تحول فکر گرفت. در نگاه او روشنگری یعنی انسان عقل خود را معیار سنجش همه امور قرار دهد و با این سنجش از حالت صغیر بودن خارج شود. از نگاه کانت عقل ضابط همه چیز است حتی دین. او رساله‌ای نوشت با عنوان «دیانت در محدوده صرف عقل». اعتقاد او به دین مبتنی بر دئیسم (اعتقاد به یک دین طبیعی در مقابل دین الهی) بود.

وی در ادامه گفت: از نگاه کانت انسان قابل پیشرفت است و راهی را می‌رود که عقل پیش پای انسان می‌گذارد. او جرأت دانستن را از طریق خرد می‌داند و ضابطه را از بیرون به درون منتقل می‌کند. او در حکمت عملی سعی کرد آزادی انسان را بر مبنای آنچه در سنجش خرد ناب گفته بود، توجیه کند. از نگاه او طبیعت ودیعه‌ای برای انسان گذاشته که عبادت است از عقل. از این‌رو مرجعیت را به درون برد و آن را عقل دانست. هگل نیز در رساله «ایمان و دانش» می‌گوید؛ ایمان هم باید در چارچوب عقل فهمیده شود، به همین دلیل است که هابرماس در آغاز کتاب «گفتار فلسفی تجدد» می‌نویسد که تجدد با هگل آغاز می‌شود. مترجم «تاریخ فلسفه اسلامی» اثر هانری کربن، در ادامه سخنان خود به تنش‌های فکری که میان

فیلسوفان آلمانی از جمله کانت، فیخته و گوته در اثر انقلاب فرانسه رخ داد پرداخت و در پایان ضمن اشاره به رساله بسیار مهم کانت؛ «روشنگری چیست» گفت: کانت در این رساله تأکید می‌کند که ما از مرجعیت بیرون تبعیت نمی‌کنیم
مقایسه انقلاب اسلامی ایران با انقلاب فرانسه
پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۵۷ بسیاری از تحلیل‌گران سیاسی اجتماعی را دچار حیرت کرد. بررسی شرایط نظام حاکم در سال ۵۷ و همچنین امکانات مادی مردم و عدم حمایت آنها از خارج از کشور پیروزی انقلاب را بسیار دور از انتظار و حتی غیر ممکن می‌ساخت.
به گزارش سرویس بین الملل برنا، انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه به عنوان یک انقلاب تاثیرگذار در تاریخ سیاسی جهان مطرح است. این انقلاب بر اساس لیبرالیسم پایه ریزی شد. بررسی و مقایسه انقلاب اسلامی ایران با این انقلاب مطرح جهانی می‌تواند تا اندازه‌ای راهگشای درک صحیح از انقلاب اسلامی و همچنین برتریهای خیره کننده آن باشد.
تضاد قدرت سیاسی و قدرت اجتماعی
تنها جوامعی مستعد انقلابند که قدرت سیاسی حاکم بر آن جوامع از مردم و اقشار جامعه فاصله گرفته و فاقد پایگاه اجتماعی باشد، در این حالت اگر قدرتی مورد حمایت اکثریت، در جامعه پدید آید و در پی خواسته‌های اکثریت مخالف نظام حاکم باشد تضاد میان قدرت سیاسی و قدرت اجتماعی شکل می‌گیرد. این تضاد در بهترین حالت به یک انقلاب موفق تبدیل می‌شود و این در صورتی است که یا قدرت سیاسی در حالت ضعف خود باشد و یا قدرت اجتماعی از حمایت قوی مردمی و رهبری قدرتمند برخوردار باشد.

مولفه‌های تشکیل دهنده قدرت سیاسی عبارتند از:
۱- شرایط اقتصادی ۲- عامل نظامی ۳- حمایت بین المللی. در قدرت اجتماعی هم سه عامل اصلی ۱- مشارکت مردمی ۲- رهبری ۳- ایدئولوژی مطرح می‌شوند. با بررسی قدرت سیاسی قبل از انقلاب و قدرت اجتماعی به وجود آورنده انقلاب در انقلاب فرانسه و انقلاب اسلامی ایران می‌توان به تفاوت های این دو انقلاب و نقاط امتیاز انقلاب اسلامی از دیگری پی برد.

الف- قدرت سیاسی:
شرایط اقتصادی
فرانسه در زمان انقلاب در بدترین شرایط ممکن از لحاظ اقتصادی قرار داشت. این کشور از پنجاه سال قبل از انقلاب گریبانگیر مشکلات و بحرانهای مالی و اقتصادی فراوانی بود. استقراضهای کلان، عواید محدود، قحطی و گرسنگی مردم موجبات تضعیف قدرت سیاسی را فراهم کرده و در مقابل نارضایتی عمومی در جامعه را پدیدآورده بود.
در اواخر حکومت شاه، رژیم ایران در مطلوب‌ترین سطح از قدرت اقتصادی قرار داشت که در تمام دوران سلطنت ۵۷ ساله رژیم پهلوی بی‌سابقه بود. با افزایش سریع و غیر قابل پیش‌بینی درآمد نفت، رژیم ایران نه تنها تبدیل به یکی از دولتهای ثروتمند شد، بلکه جامعه ایرانی را به یک جامعه کاملا مصرفی تبدیل کرد. و برخلاف رژیم فرانسه، نه تنها دولت مقروض نبود، بلکه به بسیاری از دولتها، وام های سخاوتمندانه‌ای اعطا کرده بود و از ذخایر ارزی قابل توجهی برخوردار بود.

عامل نظامی
ارتش فرانسه در زمان بحران قبل از انقلاب در اثر جنگها و شکستهای پی در پی کاملا ضعیف و مختل شده بود و با توجه به وابستگی‌های طبقاتی آن که با تغییر و تحول موافق و متمایل بودند، حمایت خود را از پادشاه فرانسه سلب کرده بود.
ارتش ایران برخلاف فرانسه، در طول پنجاه سال پیش از پیروزی انقلاب در هیچ جنگ خارجی مهمی شرکت نکرده بود. محمد رضا شاه نیز به عنوان فرمانده کل قوا بیش از هر پادشاهی در ایران به قوای مسلح توجه داشت. میزان موافقت نامه‌های خرید تسلیحاتی که در طول بیست سال از ۱۹۶۹-۱۹۵۰ تنها ۷۴۱ میلیون دلار بود به رقمی معادل بیست میلیارد دلار در سالهای بعد یعنی از ۱۹۷۰-۱۹۷۱ رسید. و ایران بزرگترین خریدار سلاح از کشورهای امریکا، انگلیس و فرانسه شد.

حمایت بین‌المللی
قرن هجدهم یکی از قرونی است که اصطکاک میان کشورهای مختلف به ویژه در اروپا زیاد بود و جنگهای بسیاری در آن واقع شده است. لویی شانزدهم علیرغم قرابت و خویشاوندی که با پادشاهان دیگر داشت نه تنها در زمان انقلاب مورد حمایت قرار نگرفت بلکه دولتهای دیگر اروپایی به ویژه انگلیس به طور مستقیم در شعله‌ورتر شدن آتش انقلاب نقش موثری داشتند.
در سالهای دهه پنجاه رژیم شاه از نظر حمایت بین‌المللی در مطلوبترین موقعیت بود و کمتر کشوری وجود داشت که علی‌رغم بروز بحران تحت تاثیر رقابتها و تضادهای بین‌المللی قرار نگیرد و از حمایت بلوک شرق و غرب و کمک مستقیم امریکا برخوردار باشد و در مقابل، انقلابیون از هرگونه کمک و همراهی بین‌المللی محروم بودند.

ب- قدرت اجتماعی
مشارکت مردمی
میزان مشارکت مردم در سقوط نظام فرانسه منحصر می‌شود در حدود یک درصد که اکثر آنان نیز از طبقه اشراف یا نهایتا از طبقه بورژوای متوسط بودند. به همین دلیل سقوط نظام صرفا به علت ضعف پادشاهی لویی شانزدهم صورت گرفت.
اما در ایران، سابقه ۱۵ساله مبارزات مردمی که از سال ۱۳۴۲ به صورت جدی شروع شده بود باعث شد تا اکثر مردم ضمن آشنایی با ایدئولوژی نهضت ضمن انزجار از رژیم پهلوی به مشارکت وسیع در مبازات بپردازند و تمام اقشار مردمی اعم از کارگران، کارمندان، دانشگاهیان، حوزویان و بازاریان حضور فعالی در این مبارزه داشته باشند. از سوی دیگر مبارزات مردم منحصر به تهران و یا شهرهای بزرگ نبود بلکه در تمام نقاط کشور، این مبارزه به صورت فعالانه ادامه داشت.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.