مقاله نقش امام علی‌(ع‌) در جنگهای دوران پیامبر


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
4 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله نقش امام علی‌(ع‌) در جنگهای دوران پیامبر دارای ۶۸ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله نقش امام علی‌(ع‌) در جنگهای دوران پیامبر  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله نقش امام علی‌(ع‌) در جنگهای دوران پیامبر،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله نقش امام علی‌(ع‌) در جنگهای دوران پیامبر :

نقش امام علی‌(ع‌) در جنگهای دوران پیامبر

پرچم توحید در تمام غزوات پیامبر به جز غزوه تبوک در دست امام علی‌(ع‌) بود و وی پرچمدار وجلودار سپاه بود و در غزوه تبوک از طرف پیامبر مأمور به حفاظت از مدینه شد.
در این مجال سعی بر آن است تا غزوات و جنگهایی که حضور حضرت علی‌(ع‌) در آنان‌سرنوشت ساز بوده است و یا به تعبیر دیگر ضربات حضرت علی‌(ع‌) در آنان عظمت و اقتدار مسلمین‌را به ارمغان آورد و باعث بقاء و ثبات اسلام گردید مورد بحث قرار گیرد.

اقتدار اسلام در بدر در گرو شجاعت علی‌(ع‌) (سال دوم هجرت‌) در غزوه بدر که سراسر پیروزی مسلمانان و دین خدا بود, علی‌(ع‌) پرچمدار بود و پیشوایان کفر که‌از دم شمشیرها و سرنیزه‌های مسلمانان جان به در بردند, سرافکنده و زبون گشتند. خداوند از طریق‌پیروزی در بدر, پیامبرش را ثابت قدم داشت و دعوتش را برتری بخشید. اشراف قریش که در جنگحاضر نشده بودند و در شهر مانده بودند, سپاه شکست خورد هر ذلت‌زده خود را می‌نگریستند که پروبال شکسته برمی‌گردند و از بزرگانی چون «حکیم بن هشام ابوجهل‌» «امیه بن خلف» «عتبه بن ربیعه‌»رئیس خاندان عبدالدار و صحب پرچم و برادر او «ولید» و پسرش نسیبه در بازگشت خبری نیست,آنهایی که قسم خورده بودند تا کار محمد(ص‌) را یکسره نسازند به مکه بازنگردند.

اگر در شمار کسانیکه در جنگ بدر و دیگر جنگها توسط امام علی‌(ع‌) به هلاکت رسیدند, تأملی‌داشته باشیم این سؤال در ذهن پدید خواهد آمد که آیا تصادفی بود که بیشتر کشته شدگان به دست‌علی‌(ع‌) از خاندانی بودند که در کینه و دشمنی با بنی‌هاشم مشهور بودند یا آنکه علی‌(ع‌) از میان لشگردشمن همان دشمنان دیرین خود را در نظر داشته است؟ به راستی بسیار جای تعجب است که در جنگبدر, کشته شدن «حنظله پسر ابی سفیان‌», «عاص بن سعید بن عاص بن امیه‌», «ولید بن عتبه‌» داماد آنهاو برادر هند (زن ابی سفیان‌) و

پس از آن «عقبه بن ابی معیط» پدر ولید و برادر مادری عثمان و سپس‌اشخاص دیگر که هم پیمانان آنان بودند و یا بوسیله نسب یا سبب به آنان می‌رسیدند, همه به دست‌علی اتفاقأ پیش آمده باشد.(۲) در روز بدر نیمی از مشرکین قریش که از شجاعان نیز بودند به دست حضرت علی‌(ع‌) هلاک شدندو نیمی دیگر به دست دیگر سپاهیان مسلمان‌. در بعضی منابع تعداد مشرکانی که در بدر کشته شدند۴۹ نفر ذکر شده است, که نفر از آنان را یا حضرت علی‌(ع‌) به تنهایی کشته و یا در به هلاکت‌رساندن آنان شرکت داشته است‌.(۳) در اهمیت غزوه بدر و ضربات شمشیر آن حضرت همین بس که اگر مسلمانان شکست می‌خوردندموقعیت مسلمانان در برابر مشرکان کاملا به خطر می‌افتاد و آنچه در سالهای بعد تا امروز تحت عنوان‌گسترش اسلام رخ داده است, مدیون ضربات شمشیری است که در آن روز زده شد.

ذوالفقار علی‌(ع‌) در احد (سوم هجرت‌)
وقتی سپاهیان قریش در مقابل مسلمانان قرار گرفتند, ابوسفیان برای برانگیخته ساختن پرچمداران‌که از فرزندان عبدالدار بودند, خطاب به آنان گفت: «ای فرزندان عبدالدار! شما در روز بدر وظیفه‌پرچمداری را خوب انجام ندادید و پرچم ما را با خود به عقب برگرداندید و بر ما شکست واردآوردید» که این سخن باعث برانگیخته شدن فرزندان عبدالدار و «طلحه بن ابی طلحه‌» شد, سرانجام‌فرزندان عبدالدار قسم خوردند که تا زمان پیروزی پرچم را برافراشته نگاه دارند. «طلحه‌بن ابی‌طلحه‌»با غرور پرچم را در دست گرفت و از میان مسلمانان مبارز طلبید; علی‌بن ابی‌طالب با آزادمنشی به‌میدان شتافت و او با ضربه ذوالفقار علی‌(ع‌) به هلاکت رسید .

بعضی مورخان نوشته‌اند که در روز احد, قریش ده نفر پرچمدار از عبدالدار برگزیده بود که نه نفر ازآنان توسط حضرت علی‌(ع‌) از پای درآمدند.
از جمله فداکاری‌های حضرت علی‌(ع‌) در روز احد, دفاع جانانه وی از پیامبر بود. پس از پیروزی‌اولیه که نصیب مسلمانان شد, به علت نافرمانی بعضی از سپاهیان مسلمان, مشرکین توانستند مجددأحمله را آغاز نمایند, تا آن جا که جان پیامبر در خطر افتاد. از جمله کسانی که دفاع از پیامبر را در آن‌شرایط دشوار برعهده داشت, حضرت علی‌(ع‌) بود. در برابر فداکاری امام علی‌(ع‌) امین وحی نازل‌گردید و فداکاری علی را در نزد پیامبر ستود و گفت:« این نهایت فداکاریست که علی از خود نشان‌می‌دهد.» سپس ندایی در میدان شنیده شد که:
«لاسیف الا ذوالفقار, لافتی الا علی‌.

ارزش ضربت علی‌(ع‌) در خندق (سال پنجم هجرت‌)
در غزوه خندق, پنج تن از قهرمانان احزاب, به نام‌های: عمروبن عبدود, عکرمه بن ابی‌جهل‌هیبره‌بن وهب, نوفل‌بن عبدا و ضراربن الخطاب, توانستند از خندق بگذرند.)۶) وی این مطالب را درضمن رجزی که می‌خواند بیان می‌کرد و چنین می‌گفت: من از داد زدن و مبارز طلبیدن خسته شدم وصدای من گرفت‌.
در لشکر اسلام, سکوت حکم فرما بود تا اینکه پیامبر فرمود: یک نفر برخیزد و جواب او را بدهد.پیامبر سه مرتبه این مسأله را تکرار کرد و هر سه‌بار بجز علی‌بن ابی‌طالب کسی آماده مبارزه نشد. پیامبرشمشیر خود را به علی داد,
عمامه مخصوصی بر سر او بست و در حق او چنین دعا کرد: خداوندا علی‌را از هر بدی حفظ بنما, پروردگارا در روز بدر «عبیده‌بن حارث‌» و در جنگ احد «حمزه‌» را از دست‌دادیم, پروردگارا علی را از گزند دشمن حفظ بنما.
علی به سرعت به سوی میدان به راه افتاد. در این لحظه, پیامبر جمله تاریخی خود را بیان کردند:»ایمان و کفر – به تمامی – روبروی یکدیگر قرار گرفت‌». علی‌(ع‌) رجزی بر وزن رجز حریف خواند وگفت: عجله مکن! پاسخگوی

نیرومندی به میدان تو آمد. عمرو خواست حریف خود را بشناسد. به‌علی‌(ع‌) گفت: تو کیستی؟ علی‌(ع‌) گفت: علی فرزند ابوطالب‌. عمرو گفت: من خون ترا نمی‌ریزم, زیراپدر تو از دوستان دیرینه من بود. علی فرمود: من در هر دو حالت – چه کشته بشوم و چه تو را بکشم -رستگارم و جایگاه من بهشت است, ولی در هر حال انتظار تو را می‌کشد. عمرو لبخندی زد و گفت:علی! این تقسیم عادلانه نیست, بهشت و دوزخ هر دو مال تو باشد.(۷)

امام علی ابتدا به عمرو سه پیشنهاد نمود تا یکی را بپذیرد: ابتدا او را به اسلام دعوت کرد, که وی‌نپذیرفت‌; سپس به او گفت: که دست از نبرد بردارد و از معرکه جنگ بیرون رود, که عمرو پذیرش آن رامایه سرافکندگی دانست و نپذیرفت‌. سرانجام علی‌(ع‌) فرمود: اکنون حریف تو پیاده است تو نیز ازاسب پیاده شو تا با هم نبرد کنیم, عمرو گفت: علی! این پیشنهاد ناچیزیست که هرگز تصور نمی‌کردم‌عربی از من چنین درخواستی بنماید .

نبرد میان دو قهرمان به شدت آغاز گردید و گرد و غبار اطراف دو قهرمان را فراگرفت و تماشاگران ازوضع آنان بی‌خبر بودند: ناگهان صدای تکبیر – که نشانه پیروزی علی‌(ع‌) بود – بلند شد. منظره به خاکافتادن «عمرو» آنچنان رعبی در دل سایر لشگریان که در پشت سر عمرو ایستاده بودند افکند, که‌بی‌اختیار عنان اسبها را متوجه خندق کرده و همگی به لشگر خود بازگشتند. بجز «نوفل‌» که اسب وی‌در وسط خندق سقوط کرد و خود او سخت به زمین خورد. مأموران خندق او را سنگباران نمودند اماوی با صدای بلند گفت: این گونه کسی را کشتن دور از جوانمردی است, یک نفر فرود آید با هم نبردکنیم, علی‌(ع‌) وارد خندق شده و او را به هلاکت رسانید.

در ظاهر اینطور به نظر می‌رسد که در جریان خندق, علی یک نفر را کشت, ولی در حقیقت, افرادی‌را که از شنیدن نعره‌های عمرو جرأت رویارویی را نداشتند, شهامت بخشید و یک ارتش ده هزار نفری‌را که برای از بین بردن حکومت نوپای اسلامی کمر بسته بودند, مرعوب و وحشت زده ساخت‌.
وقتی علی به خدمت پیامبر بازگشت, پیامبر در مورد ارزش ضربت علی, چنین فرمودند: «ارزش این‌فداکاری, بالاتر از تمام اعمال امت من است, زیرا در سایه شکست بزرگترین سردار کفر, عموم‌مسلمانان, عزیز و مشرکین خوار و ذلیل گشتند

علی فاتح خیبر (سال هفتم هجرت‌)
در غزوه خیبر پس از آنکه مسلمانان دژهای متعدد خیبر را فتح نمودند به طرف دژهای «وطیح‌» و«سلالم‌» یورش آوردند, ولی با مقاومت سرسختانه یهودیان روبرو شدند. تا اینکه «ابوبکر» مأمور فتح‌قلعه گردید ولی موفق به این امر نشد و روز دیگر «عمر» مأمور فتح شد ولی وی نیز توفیقی نیافت و پس‌از بازگشت از صحنه نبرد با توصیف
دلاوری‌های «مرحب‌» رئیس دژ, بیشتر باعث وحشت یاران پیامبرشد, که این وضع پیامبر و یاران او را سخت ناراحت کرده بود.(۱۰) سرانجام پیامبر دلاوران سپاه راگردآورده و فرمود: این پرچم را فردا به دست کسی می‌دهم که خدا و پیامبر را دوست دارد و خدا وپیامبر او را دوست می‌دارند و خداوند این دژ را به دست او می‌گشاید. او مردیست که هرگز پشت به‌دشمن نکرده و از صحنه نبرد فرار نمی‌کند.

این جمله حاکی از فضیلت و برتری و شهامت سرداری است که مقدر بود فتح و پیروزی به دست اوصورت بگیرد,
هر فردی آرزو می‌کرد که این افتخار بزرگ نظامی نصیب وی گردد.
سکوت مردم در روز بعد, با جمله پیامبر که فرمود: «علی کجاست‌»؟! در هم شکست‌. در پاسخ اوگفته شد که دچار چشم درد است و استراحت می‌کند, پیامبر فرمود: او را بیاورید. علی را بر شتری‌سوار کرده و به خیمه پیامبر آوردند.

چنان وضعیت چشمان علی وخیم بود که وی را از پای درآورده‌بود. پیامبر دستی بر دیدگان او کشید و در حق او دعا فرمود. این عمل و آن دعا, مانند دم مسیحایی,آنچنان اثر نیک بر او گذاشت که آن سردار تا پایان عمر به درد چشم مبتلا نگردید .
پیامبر به علی دستور پیشروی داد و همچنین یادآور شد که ابتدا نمایندگانی اعزام نماید تا آنان را به‌اسلام دعوت کند اگر نپذیرفتند, آنان را به زندگی در تحت لوای حکومت اسلامی فرابخواند, اگر بازهم نپذیرفتند با آنان بجنگد.

وقتی حضرت علی‌(ع‌) هروله‌کنان و با شهامت خاصی به سوی دژ حرکت کرد و پرچم اسلام را که‌پیامبر به دست او داده بود در نزدیکی خیبر بر زمین کوبید. در این لحظه در خیبر باز شد و دلاوران یهوداز آن بیرون ریختند.
نخست برادر «مرحب‌» به نام «حارث‌» جلو آمد. هیبت نعره او آنچنان مهیب بود که‌سربازانی که پشت سر علی‌(ع‌) بودند بی‌اختیار عقب رفتند, ولی علی مانند کوه, پا برجا ماند. لحظه‌ای‌نگذشت که جسد مجروح «حارث‌» به روی خاک افتاد و جان سپرد. مرگ برادر, «مرحب‌» را سخت‌غمگین و متأثر ساخت‌. او برای گرفتن انتقام برادر در حالی که غرق سلاح بود و زره یمانی بر تن وکلاهی که از سنگ مخصوص تراشیده بود بر سر داشت, جلو آمد و به رسم قهرمانان عرب رجزخواند. علی نیز رجزی در برابر او سرود.

رجزهای دو قهرمان پایان یافت‌. صدای ضربات شمشیر و نیزه‌های دو قهرمان اسلام و یهود,وحشت عجیبی در دل ناظران پدید آورد. ناگهان شمشیر کوبنده قهرمان اسلام, آنچنان سهمگین بود که‌برخی از دلاوران یهود که پشت سر موجب ایستاده بودند, پا به فرار گذارده و به دژ پناهنده شدند.عده‌ای که فرار نکردند, با علی تن به تن جنگیده و کشته شدند. علی یهودیان فراری را تا در حصارتعقیب کرد در این کشمکش, یک نفر از جنگجویان یهود با شمشیر بر سپر علی زد و سپر از دست وی‌افتاد علی فورأ متوجه در دژ گردید. و آن را از جای خود کند و آن را به جای سپر به کار برد. پس از آنکه‌آن را به روی زمین افکند, هفت نفر از نیرومندترین سربازان اسلام از آن جمله «ابورافع‌» سعی کردند که‌آن را از این رو به آن رو کنند, نتوانستند.(۱۲) در نتیجه قلعه‌ای که مسلمانان ده روز پشت آن معطل شده‌بودند, در مدت کوتاهی توسط حضرت علی‌(ع‌) فتح شد.

 

رمز پیروزی علی‌(ع‌) در جنگ ذات السلاسل‌
مأموران پیامبر گزارش دادند که در سرزمینی به نام «وادی یابس‌» هزاران نفر با یکدیگر هم‌پیمان‌شده‌اند که با تمام قوا در کوبیدن اسلام بکوشند; یا در این راه کشته شوند و یا محمد(ص‌) و افسر دلاورو یاور او علی‌(ع‌) را از پای درآوردند.
پیامبر پس از جمع‌آوری مسلمانان, اعلام نمود: گروهی باید برای دفع این فتنه قیام نمایند. در این‌لحظه, دسته‌ای برای این کار تعیین شدند و فرماندهی لشکر به «ابوبکر» واگذار شد. او به سوی قبیله‌«بنی‌سلیم‌» رهسپار گردید ولی از آنجایی که این قبیله در میان دره بسیار وسیعی زندگی می‌کردند, وقتی‌که سربازان اسلام خواستند به دره سرازیر شوند, با مقاومت «بنی‌سلیم‌» روبرو

شدند و فرمانده سپاه‌چاره‌ای جز این ندید که از همان راهی که آمده بود بازگردد.
بازگشت سپاه اسلام با آن وضع, پیامبر را متأثر ساخت‌. این‌بار پیامبر مقام فرماندهی را به دوست‌وی, «عمر» واگذار نمود ولی این‌بار نیز دشمن با هوشیاری تمام در مقابل مسلمانان مقاومت کرد وفرمانده سپاه به سربازان فرمان عقب‌نشینی داد و آنان به مدینه بازگشتند.

«عمرو بن عاص‌» سیاستمدار حیله‌گر عرب که در آن روزها تازه اسلام آورده بود خدمت پیامبررسید و گفت:
پیروزی در جنگ تنها در گرو شجاعت و قدرت بازو نیست, بلکه قسمتی از آن مربوط به‌کاردانی و خدعه است‌. اگر من این بار سربازان اسلام را رهبری نمایم, دشمن را شکست خواهم داد.پیامبر بنا به مصالحی با نظر او موافقت کرد, ولی او نیز به سرنوشت فرماندهان گذشته گرفتار شد.
این شکستهای پیاپی, مسلمانان را با اندوهی جانکاه روبرو ساخت‌. در آخرین بار, پیامبر سپاهی‌تنظیم نمود و علی را به مقام فرماندهی انتخاب کرد و پرچمی به دست او داد. علی وارد خانه خود شد وپارچه‌ای را که در لحظات سخت بر سر می‌بست, از همسر گرامی خود فاطمه‌(ع‌) خواست و آن را به‌سر خود بست‌. دختر پیامبر با دیدن این منظره – که همسرش به سوی نبردی عظیم رهسپار است -گریست, پیامبر جمله زیر را در بدرقه علی‌(ع‌) فرمود,«او را به فرماندهی برگزیدم, زیرا او فرمانده‌ای‌حمله‌ور است و هرگز پشت به میدان نمی‌کند.»
رمز پیروزی علی‌(ع‌) را می‌توان در سه مطلب خلاصه کرد:

۱- دشمن را از حرکت خودآگاه نساخت, زیرا مسیر حرکت خود را عوض کرد, تا دشمن از مسیرحرکت وی – به وسیله اعراب بیابانگرد و قبایل مجاور – مطلع نگردد.
۲- او کاملا به یک اصل مهم نظامی, یعنی اصل «استتار» عمل نمود. شبها راه می‌رفت و روزها درنقطه‌ای پنهان می‌گردید و به استراحت می‌پرداخت‌. هنوز به دره نرسیده بود, که به سربازان دستوراستراحت داد. از طرفی, برای اینکه دشمن از رسیدن آنها به نزدیکی دره آگاه نشود, مقرر فرمود که‌سربازان اسلام دهان اسبان خود را ببندند, که صدای آنها دشمن را بیدار و آگاه نسازد. سپیده دم,علی‌(ع‌) نماز صبح را با یاران خود خواند و سربازان را از پشت کوه تا بالای آن و از آنجا به داخل دره‌حرکت داد. سپاهیان نیرومند اسلام, به فرماندهی افسری دلاور و شجاع, برق آسا به دشمن خواب‌آلود حمله برده, گروهی را دستگیر کردند و دسته‌ای نیز پا به فرار گذاشتند.

۳- دلاوری و شجاعت بی‌نظیر امیرمؤمنان آنچنان زهر چشمی از دشمن گرفت که سپاهان دشمن درخود توان مقاومت ندیده, پا به فرار گذاشتند.(۱۳)حضرت علی‌(ع‌) با پیروزی بی‌سابقه‌ای به مدینه بازگشت‌. پیامبر, با گروهی از یاران خود به استقبال‌سپاه اسلام آمد. فرمانده سپاه با دیدن پیامبر, فورأ از اسب پیاده شد. پیامبر در حالی که دست خود را برپپشت علی می‌زد, فرمود: بر اسب سوار شو, خدا و رسول او از تو راضی است‌. در این لحظه, اشک دردیدگان علی حلقه زد و پیامبر جمله تاریخی خود را درباره علی بیان نمود که: «اگر نبود که گروهی ازامت من, مطلبی را که مسیحیان درباره حضرت مسیح‌(ع‌) گفته‌اند, درباره تو نیز بگویند; در حق توسخنی می‌گفتم که از جایی عبور نمی‌کردی مگر اینکه خاک زیر پای تو را برای تبرک برمی‌گرفتند».

دلایل عدم شرکت علی‌(ع‌) در غزوه تبوک
همانطور که اشاره شد علی‌(ع‌) در تمامی غزوات پیامبر, پرچمدار وی بود. جز در غزوه «تبوک» که‌به دستور پیامبر در مدینه باقی ماند و در این جهاد شرکت نکرد. زیرا پیامبر به خوبی می‌دانست ه‌منافقان و برخی از افراد قریش به دنبال فرصت می‌گردند تا در غیاب پیامبر وضع را دگرگون سازند وحکومت نوبنیاد اسلامی را واژگون نمایند و این فرصت در صورتی امکان‌پذیر است که پیامبر و یاران‌گرامی وی به مقصد دوری بروند و ارتباط آنان با مرکز قطع شود.

تبوک, دورترین نقطه‌ای بود که پیامبر در طی غزوات خود به آنجا مسافرت نمود. پیامبر کاملااحساس کرد که در غیاب او ممکن است گروههای ضداسلامی, اوضاع را دگرگون سازند و همفکران‌خود را از نقاط مختلف حجاز گردآورده, متشکل شوند. او با اینکه «محمدبن مسلمه‌» را جانشین خوددر مدینه قرار داده بود, ولی به علی‌(ع‌) فرمود: تو سرپرست اهل بیت و خویشاوندان من و گروه مهاجرهستی و برای اینکار جز من و تو, شخص دیگری شایستگی ندارد.

اقامت امیرمؤمنان در مدینه, توطئه گران را سخت ناراحت ساخت‌. زیرا فهمیدند که با وجود علی ومراقبتهای مستمر او, دیگر نمی‌توانند نقشه‌های خود را عملی سازند. از اینرو, برای خارج ساختن ازمدینه نقشه‌ای ریختند به این صورت که شایع کردند پیامبر علی را برای شرکت در جهاد دعوت کرد,ولی علی بخاطر دوری راه و شدت گرما, از شرکت در این نبرد مقدس امتناع ورزید. علی, برای رفع‌تهمت آنان, به محضر پیامبر شرفیاب گردید و جریان را با آن حضرت در میان نهاد. پیامبر(ص‌) درجواب او چنین فرمود: برادرم به مدینه بازگرد! زیرا برای حفظ شئون و اوضاع مدینه جز من و تو کسی‌شایستگی ندارد. تو نماینده من در میان اهل‌بیت و خویشاوندان من هستی‌;..

«اما ترضی ان تکون منی بمنزله هارون من موسی الا أنه لا نبی بعدی؟» آیا خشنود نمی‌شوی که بگویم‌تو نسبت به من مثل هارون نسبت به موسی هستی با این تفاوت که پس از من پیامبری نیست‌. همان‌طوری که او وصی و جانشین بلافصل موسی بود, تو نیز جانشین و خلیفه پس از من هستی؟
دیگر سریه‌های حضرت علی‌(ع‌)

همانطور که اشاره شد, حضرت علی‌(ع‌) در تمامی غزوات پیامبر (به جز غزوه تبوک) شرکت‌داشت, علاوه بر شرکت در غزوه‌ها, فرماندهی چند سریه را نیز برعهده داشت که معروفترین آنان:«سریه ذات السلاسل‌» بود که به آن اشاره شد و بقیه سریه‌های حضرت علی‌(ع‌) به شرح ذیل عبارتنداز:

۱- سریه حضرت علی‌(ع‌) با قبیله «بنی سعد»: به پیامبر خبر دادند که قبیله بنی سعد جمع شده‌اند ومی‌خواهند به یهودیان خیبر کمک برسانند, به همین منظور حضرت علی‌(ع‌) را در شعبان سال ششم‌هجرت با صد نفر به سوی قبیله «بنی سعد» به فدک اعزام نمود, حضرت علی شبها راه می‌رفت وروزها کمین می‌کرد, تا آنکه به آبی که «همج‌» نام داشت رسید (میان خیبر و فدک) به یکی از جاسوسان‌دشمن دست یافت و از او از وضعیت و محل قبیله بنی سعد پرسید آن مرد گفت: اگر امانم دهید شما رابه سر وقت آنان خواهم برد و چون امانش دادند, او نیز حضرت علی‌(ع‌) و یارانش را به سوی قبیله «بنی‌سعد» برد, در این سریه غنیمت بسیاری به دست آوردند از جمله آن غنایم پانصد شتر و دو هزارگوسفند بود.(۱۶) ۲- سریه حضرت علی‌(ع‌) به فلس: پیامبر در ربیع‌الاخر سال نهم هجری, حضرت علی‌(ع‌) را با صدو پنجاه سوار برای ویران ساختن بتخانه فلس که مهم‌ترین بتکده قبیله طی بود, بدان سو روانه ساخت‌.

حضرت علی‌(ع‌) که می‌دانست قبیله مزبور در مقابل مسلمانان مقاومت خواهند کرد, به همین سبب‌به هنگام سحر, به جایی که بتخانه در آن قرار داشت حمله برد و بتخانه فلس را ویران ساخت و درخزانه آن سه شمشیر یافت به نامهای: «رسوب, مخذم و یمانی‌» و با موفقیت گروهی از این قبیله رادستگیر نمود و با خود به مدینه آورد و از جمله دستگیر شدگان, خواهر عدی بن حاتم طائی‌» بود,عدی بن حاتم که در مقابل حضرت علی‌(ع‌) گریخته بود, سپس برای آزادی خواهرش به مدینه آمد وپس از وصف خواهرش از پیامبر اسلام و شخصیت حضرت علی‌(ع‌), عدی بن‌حاتم اسلام آورد ومسلمان شد.(۱۷)

۳- سریه حضرت علی (ع‌) به یمن: در سال دهم هجرت رسول خدا(ص‌) حضرت علی‌(ع‌) را برای‌گسترش و نفوذ اسلام به یمن فرستاد. که پیش از آن خالد بن ولید به چنین مأموریتی به سوی یمن رفته‌بود که موفقیتی به دست نیاورده بود. با ورود حضرت علی‌(ع‌) و تلاشهای وی, قبیله حمدان در یمن,همگی در یک روز اسلام آوردند و سپس بتدریج مردم یمن به اسلام روی آوردند, که حضرت علی‌جریان را برای پیامبر نوشت و پیامبر سجده شکر به جا آورد و سه مرتبه فرمود: «سلام بر مردم حمدان‌باد» و این نبود مگر به جهت رفتارهای مناسب آن حضرت‌.(۱۸)

جنگهای دوران خلافت‌
امام علی‌(ع‌) در دوران خلافتش سه دسته را از خود طرد نمود و با آنان به جنگ پرداخت, که‌براساس حدیثی از پیامبر آنان را ناکثین, قاسطین و مارقین نامید. پیامبر در حدیثی خطاب به امام علی‌فرمود: «ستقاتل بعدی الناکثین و القاسطین و المارقین‌» پس از من با ناکثین و قاسطین و مارقین مقاتله‌خواهی کرد.(۱۹) اصحاب جمل که ناکثین نامیده شدند از لحاظ روحیه, پول پرست و دارای مطامع متعدد و طرفدارتبعیض بودند.

سخنانی که امام علی‌(ع‌) درباره عدل و مساوات دارد بیشتر متوجه این گروه است‌.
اصحاب صفین که قاسطین نام گرفتند, اهل سیاست و تقلب و نفاق بودند و تلاش آنان بر این بود تازمام حکومت را در دست گیرند و بنیان حکومت و زمامداری علی را در هم فرو ریزند, عده‌ای به امام‌علی‌(ع‌) پیشنهاد کردند که با آنها کنار آید و تا حدودی مطامعشان را تأمین کند, اما, امام نپذیرفت, زیراامام اهل معامله نبود, او آمده بود با ظلم مبارزه کند نه آنکه ظلم را امضاء کند. از طرفی معاویه واطرافیان او با اساس حکومت علی‌(ع‌) مخالف بودند و می‌خواستند که خود مسند خلافت را صاحب‌شوند و در حقیقت جنگ امام علی با آنها, جنگ با نفاق و دورویی بود.

دسته سوم, یعنی اصحاب‌نهروان که به مارقین مشهور بودند, دارای روح عصبیتهای ناروا و خشکه مقدسیها و جهالتهای خطرناکبودند.(۲۰) مارقین در ابتدا شیعه علی بودند و گروهی سخت متعصب و خشن و مؤمن به راهشان, اماعامی و جاهل بودند, هر چند در میانشان افرادی مطلع از فقه و حدیث دیده می‌شدند ولی اهل‌تشخیص, تمیز, منطق و ارزیابی عینی و تشخیص جبهه دوست و دشمن نبودند.(۲۱)

انتخاب حضرت علی‌(ع‌) به خلافت و آغاز مخالفت‌
در روز ۱۳ ذی‌الحجه ۳۵ هجرت, عثمان توسط شورشیان به قتل رسید اولین مسأله‌ای که مسلمانان‌باید به آن می‌پرداختند انتخاب خلیفه بود. چندتن از یاران پیامبر و مسلمانان با سابقه چون طلحه و زبیر,چشم به خلافت دوخته بودند, معاویه نیز که در مدت ۲۰ سال قدرتی یافته بود و مردم شام با وی یکدل‌بودند سودائی در سرداشت‌.

برای انتخاب خلیفه, مهاجرین و انصار در مسجد پیامبر جمع شدند تا تصمیم‌گیری کنند. مسجدپیامبر محل اجتماع مهاجرین, انصار و شورشیان مصر و سایر مردم گردید. در این نشست «عماریاسر»که فعالیت بیشتری نشان می‌داد, سخنگوی مهاجرین شناخته شد. عمار یاسر با جمعی از بزرگان انصارکه هواخواه علی علیه‌السلام بودند از جمله «رفاعه بن مالک» و «مالک بن عجلان‌» و «ابو ایوب‌انصاری‌» با کمال جدیت می‌کوشیدند تا هر چه سریعتر با علی‌(ع‌) بیعت نمایند, مبادا اتفاقی بیفتد و بازهم علی‌(ع‌) را از منصب خلافت دور کنند.(۲۲) مردم از هر سو به سوی خانه علی‌(ع‌) هجوم آوردند که باید خلافت را بپذیری‌. اما افسوس که زمان‌مساعد نبود در این ۲۵ سالی که از رحلت پیامبر می‌گذشت هیچ سالی نامناسب‌تر از این سال برای‌خلافت علی‌(ع‌) و زمانی نامناسب‌تر از این عصر برای اجرای عدالت نبود. مردمی که سالها به تن‌آسایی‌و مال‌اندوزی خو گرفته و برای خود امتیازاتی بدست آورده بودند و چرخ سیاست حجاز و قلمرواسلامی به دست آنان می‌گشت‌. ممکن نبود به زندگانی ساده و بی‌آلایش و مساوات دوره پیامبربرگردند.

آنان خلیفه‌ای دست و دل باز می‌خواستند و مسلم بود که علی‌(ع‌) مرد سازش نیست در این دوران۲۵ سال, پس از رحلت پیامبر, بسیاری از سنتها دگرگون شده, برخی حکم‌ها معطل مانده و درآمددولت در کیسه کسانی ریخته شد که در این مدت چندان رنجی برای اسلام و مسلمانان برخود ننهاده‌بودند. روزی که عمر دفتر حقوق بگیران را تأسیس کرد و مقرری را براساس سبقت در اسلام پایه نهادشاید نمی‌دانست عاقبت آن به کجا می‌رسد. اما دیری نگذشت که سربازان متوجه شدند آنان درجبهه‌ها می‌جنگند و غنیمت‌های جنگی را به مدینه می‌فرستند و صدقات به صندوق دولت می‌رسد ومردمی در خانه نشسته‌اند و تنها به خاطر اینکه چند سالی زودتر از آنان مسلمان شده‌اند بیشتر ازکسانی که در فراهم آوردن این مالها رنج برده‌اند بهره می‌گیرند.

از این دشوارتر, کار بعضی سران قریش بود. این تیره خودخواه و جاه‌طلب که در سقیفه با روایتی که‌ابوبکر بر مردم خواند. زمامداری مسلمانان را از آن خود ساخته بود بر دیگر تیره‌ها و بر همه مسلمانانی‌که عرب نبودند بزرگی می‌فروخت‌. خاندان اموی که تیره‌ای از قریش بودند دیر زمانی با خاندان هاشم‌میانه خوبی نداشتند بخصوص با علی‌(ع‌) که در جنگ بدر, تنی چند از بزرگان آنان را از پا در آورده بود.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.