مقاله نماز – عبادتی بزرگ


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
9 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله نماز – عبادتی بزرگ دارای ۴۵ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله نماز – عبادتی بزرگ  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله نماز – عبادتی بزرگ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله نماز – عبادتی بزرگ :

نماز – عبادتی بزرگ

ای مهربان خدای
گم گشته ام تو بودی و کردم چو دیده باز
دیدم به آسمان و زمین و به بام و در
تابنده نور توست
هرجا ظهور توست

دیدم به هیچ نقطه تهی نیست جای تو
خوش می درخشد از همه سو جلوه های تو
ای مبداء وجود !
از کثرت ظهور ، نهان شد که کیستی
از هر چه ظاهر است ، تویی آشکارتر ۰۰۰ مستور نیستی
نزدیک تر زمن به منی ، دور نیستی
تو آشکاره ای ۰۰۰ من زین میان گمم
کور ار نبیند ۰۰۰۰ این گنه آفتاب نیست
نقص از من است ، ورنه رخت را حجاب نیست
ای مهربان خدای !
در قلب من تبی است گدازان و دردناک
احساس می کنم که به کانون جان من
سوزنده آتشی است که سرمی کشد به اوج
احساس می کنم عطشی مست و بی قرار
اندر فضای هستی من می دود چو موج
این سوز عشق توست ،
در من ، چون جان ، نهان

احساس می کنم ،
درمان نسازد این تب من جز دوای تو
زائل نسازد این عطش ، الا لقای تو
ای مهربان خدای !
احساس می کنم خلأیی در وجود خویش
کان را نمی برد زمیان ، جز پرستشت
ای نازنین خدای

احساس می کنم که بود در سرشت من
سوزنده ، یک نیاز
داغ نیاز را نزداید ز سینه ام
جز لذت پرستش و جز نشئه وصال
مخموری مرا به جز این میْ ، علاج نیست
مطلب عیان بود ، به بیان احتیاج نیست
ای مهربان خدای !
تو ، راز جان و مایه سرمستی منی
تو هستی منی
در عمق فکر و پرده جانم تویی ، تویی
آرام دل ، فروغ روانم تویی ، تویی
هرجا نگاه می دود ، آنجا نشان توست
روشنگر وجود ، رخ دلستان توست .
نماز ، عبادتی بزرگ

شناخت معبود و آفریدگار ، محبت او را در دل ایجاد می کند و این محبت ، انسان را به پرستش و عبادت و اظهار کوچکی و تواضع در برابر عظمت او وامی دارد .
نماز ، جلوه ای از بندگی انسان در پیشگاه خدا و مظهر عبودیت و عبادت است .
آنکه « بنده » آفریدگار است و این بندگی را احساس می کند و می داند و باور دارد ، در برابر او ، مطیع فرمان است و در پیشگاهش سر بر خاک می نهد و قامت خم می کند و به سجده می افتد و با وی راز می گوید و نیاز می طلبد و آن خالق بی همتا را که سررشته دار اوست ، به عظمت و پاکی می ستاید .

چرا عبادت ؟
فلسفه آفرینش انسان ، بندگی و عبادت و عبودیت است . این صریح کلام الهی در قرآن کریم است که می فرماید :
« و ما خلقت الجن و الأنس الا لیعبدون »
جنس و انس را ، جز برای پرستش و بندگی خود ، نیافریدم.
این حکمت و هدف والا ، سرلوحه همه رسولان الهی نیز بوده است . در قرآن می خوانیم :
« و لقد بعثنا فی کل امه رسولاً ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت »
در هر امتی پیامبری برانگیختیم که ( به مردم بگویند ) : « الله » را بپرستید و بنده خدا باشید و از طاغوت بپرهیزید .
ناگفته نماند که این بندگی کردن ، سودی به خدا نمی رساند بلکه مایه عزت و سعادت خود انسان است و گرنه خداوند بی نیاز و مطلق است .
من نکردم خلق تا سودی کنم بلکه تا بربندگان جودی کنم
اگر یک معلم هم به شاگردانش می گوید : درس بخوانید ، نفع این درس خواندن به خود آنان برمی گردد و برای معلم سودی ندارد .
آنچه که ریشه و سبب عبودیت و بندگی انسان است عبارتست از :
۱) عظمت خدا
برخورد با یک شخصیت عظیم ، انسان را به تواضع وامی دارد ، دیدار با یک دانشمند بزرگ ، آدمی را به تکریم و احترام وامی دارد ، چون که انسان دربرابر عظمت و دانش آن شخصیت و این دانشمند ، خود را کوچک و کم سواد می بیند . خداوند ، مبداء همه عظمت ها و جلال هاست . شناخت خداوند به عظمت و بزرگی ، انسان ناتوان و حقیر را به کرنش و تعظیم وامی دارد .

۲) احساس نیاز و وابستگی
انسان ، برخوردار از عجز و نیاز و ناتوانی است و خداوند ، در اوج بی نیازی و غنای مطلق و سررشته دار امور انسان هاست . این هم عاملی است ، تا انسان در برابر خداوند ، « بندگی » کند .
۳) سپاس نعمت

توجه به نعمت های بی حساب و فراوانی که از هر سو و در هر زمینه ما را احاطه کرده ،
قوی ترین انگیزه را برای پرستش پروردگار ایجاد می کند . نعمت هایی که حتی پیش از تولد انسان شروع می شود و در طول زندگی همراه ماست و درآخرت هم ( اگر شایستگی
داشته باشیم) ازآنها بهره مند خواهیم شد . در قرآن به این نکته اشاره شده و به مردم زمان پیامبر(ص) می فرماید :
« فلیعبدوا رب هذا البیت ، الذی اطعمهم من جوعٍ و آمنهم من خوف »
باید خدای کعبه را عبادت کنند ، خدایی که آنان را از گرسنگی نجات داد و سیر کرد و از ترس ، ایمن ساخت .

۴) فطرت
در سرشت انسان ، پرستش و نیایش وجود دارد . اگر به معبود حقیقی دست یافت ، که کمال مطلوب همین است ، و اگر به انحراف و بیراهه دچار شد ، به پرستش معبودهای بدلی و باطل می پردازد . بت پرستی ، ماه و خورشید پرستی ، گوساله و گاو پرستی ، نمونه های انحرافی است که وجود دارد ، کسانی هم پول و مقام و همسر و ماشین و طاغوت و مدال و ۰۰۰ را می پرستند .
انبیاء ، آمده اند تا فطرت را در مسیر حق ، هدایت کنند و انسان را از عبادت های عوضی نجات بخشند . حضرت علی (ع) درمورد بعثت رسول خدا (ص) می فرماید :
« فبعث الله محمداً بالحق لیخرج عباده من عباده الأوثان الی عبادته ۰۰۰ »
خداوند حضرت محمد(ص) را برانگیخت . تا بندگانش را از « بت پرستی » به « خداپرستی»
دعوت کند .
روح عبادت در فطرت انسان نهفته است و اگر خوب رهبری نشود به عبادت بت و طاغوت
می گراید . مثل میل به غذا که در هر کودکی هست ، ولی اگر راهنمایی نشود ، کودک خاک
می خورد و لذت هم می برد . بدون هدایت صحیح این گرایش فطری ، انسان به عشق های زودگذر پوچ یا پرستش های بی محتوای انحرافی دچار می شود .
چگونه عبادت کنیم ؟
مگر نه اینکه آدرس هر خانه را باید از صاحبخانه گرفت ؟

و مگر نه اینکه در هر ضیافت و مهمانی ، باید نظر میزبان را مراعات کرد ؟
عبادت ، حضور در برابر خدایی است که صاحب جهان است ، و نشستن بر سر مائده های معنوی پروردگار است که برای « بندگان » فراهم کرده است .
پس ، چگونگی عبادت را هم از او باید فرا گرفت و به دستور او عمل کرد و دید که اوچه چیز را عبادت دانسته و عبادت به چه صورت را از ما طلبیده است ؟
غیر از شکل ظاهری عبادات ، به خصوص نماز ، که بیشتر درباره آن مطلب خواهیم داشت ، محتوای عبادت را هم باید از دید اولیای دین و متن مکتب شناخت و به کار بست .
بهترین عبادت ها آن است که :

۱) آگاهانه باشد
دو رکعت نماز انسان آگاه و دانا ، از هفتاد رکعت شخص نادان برتر است و عبادت کننده ناآگاه ، همچون الاغ آسیاب است که می چرخد ولی پیش نمی رود .
امام صادق (ع) فرموده است : کسی که دو رکعت نماز بخواند و بداند با که سخن می گوید، گناهانش بخشیده می شود . در این صورت است که نماز ، معراج روح می شود و عامل بازدارنده از فساد و موجب قرب به خدا .

۲) عاشقانه باشد
آنچه موجب نشاط روح در عبادت می شود و عابد ، از پرستش خود لذت می برد ، عشق به الله و شوق به گفتگوی با اوست . عبادت های بی حال و از روی کسالت و سستی و خمودی ، نشانه نداشتن شور و شوق نیایش و نجوا با پروردگار است .
در دعا می خوانیم :
« ۰۰۰ و اجعل نشاطی فی عبادتک »
خداوندا ! نشاط مرا در عبادت خودت قراربده

آنان که از عبادت لذت نمی برند ، همچون بیماری هستند که از غذای لذیذ ، لذت نمی برند . اگر این شوق و عشق باشد ، دیگر چندان نیازی به تبلیغ وتشویق و تحریک از بیرون نیست ، بلکه انگیزه درونی انسان را به عبادت وا می دارد و آنگونه که برای دیدار یک شخصیت معروف و محبوب ، لحظه شماری می کنیم و از آن دیدار ، مسرور می شویم ، از عبادت هم به وجد و نشاط می آییم .
برای عاشقان ، شنیدن صدای « اذان » اعلام فرارسیدن لحظه دیدار است . پیامبر اکرم که به بلال ، می فرمود : ارحنا یا بلال » ای بلال ! ما را از غم و تلخی نجات بخش ، شوق زاید الوصف آن حضرت را به نماز می رساند .

۳) خالصانه باشد
هیچ چیز همچون « ریا » و خودنمایی و مردم فریبی ، آفت عبادت نیست . و از آن طرف ، هیچ چیز چون خلوص ، ارزش آفرین عبادت و نماز نمی باشد . البته داشتن اخلاص در عبادت ، بسیار دشوار است و دل و جان را از تهاجم وسوسه های ابلیسی رهاندن ، رنجی بزرگ دارد و همتی بلند و اراده ای نیرومند می طلبد . عبادت ، تا خالص نباشد ، در درگاه الهی پذیرفته نیست و تنها پیشانی بر زمین زدن و قرائت تام داشتن و صف اول جماعت ایستادن و ۰۰۰ ملاک نیست . باید نماز و بندگی ، از رنگ ریا پاک و به رنگ الهی ( صبغه الله ) آراسته باشد تا به خدا برسد . تعبیر قرآن چنین است :
« و ما امروا الا لیعبدواالله مخلصین له الدین »

هیچ دستوری عبادی برای مردم نیامده مگر آنکه امر به اخلاص در آن شده است .

۴) خاشعانه باشد

خشوع ، حالت قلبی انسان در عبادتست و نتیجه توجه کامل به مقام بندگی در آستان ، الهی است . آنکه نیاز و عجز خود را می داند و عظمت و کمال الهی را می شناسد و درعبادت ، خود را در برابر آن خدای بی همتا وآگاه می یابد ، دل ، حالتی متناسب با این « حضور » پیدا می کند ، قلب ، خاشع می شود ،نگاه ، افتاده می گردد ، توجه از هرچیز دیگر بریده و به معبود متوجه می شود .
قرآن در توصیف مؤمنان و عبادتشان می گوید :

« الذین هم فی صلوتهم خاشعون »
در نمازشان خاشعند .
این حالت ، محصول آن توجه است . در حدیث است :
« اعبدالله کانک تراه »
خدا را چنان عبادت کن که گویا او را می بینی .
در توصیه دیگری در حدیث آمده است :
« فصلها لوقتها صلاه مودع »
چنان نماز را در وقت خودش بخوان که گویا نماز آخرین است .
یعنی همواره این حالت را داشتن که گویا فقط برای همین یک نماز آخرین ، فرصت مانده است .

۵) مخفیانه باشد

رسول خدا فرمود :
« اعظم العباده اجراً اخفاها »

پاداش عبادتی بیشتر و بزرگتر است که مخفی تر باشد .
این برای آن است که عبادت ( به خصوص عبادت های مستحب ) درحضور جمع ، زمینه بیشتری برای تظاهر و ریا و در نتیجه کاهش پاداش ، پدید می آورد . البته این درمواردی است که اسلام ، خود ، امر به عبادت آشکار نکرده باشد ، همچون نماز جماعت در مسجد ، که از نماز تنهایی درخانه برتر است .
شیطان ، دشمن رستگاری انسان است و سوگند خورده که همواره در راه انسان ، چاه گمراهی و پرتگاه گناه بکند و همچون خود ، انسان را هم جهنمی کند . از این رو ، برای تباه ساختن عمل عبادی انسان دام می گسترد و عبادت او را فاسد می سازد .
یا از راه ریا و خراب کردن نیت .
یا به صورت عجب و خودپسندی به خاطر عبادت .
یا از طریق سلب توفیق از انسان .
و ۰۰۰ یا از راه کشاندن به گناه ، که موجب تباه شدن و هدر رفتن زحمت انسان در طریق بندگی می شود .
کشاورزی که محصول زحمت های طاقت فرسایش ، با جرقه ای می سوزد و دود می شود ، آب زلالی در لیوان ، که با افتادن حشره یا خاک ، آلوده می شود .
عبادت هم گاهی با آفت « ریا » و خوره « گناه » از بین می رود و عبادت با عجب ، نماز با ریا ، صدقه با منت و حسنات با غیبت ، دود می شود و از آن چیزی باقی نمی ماند .

شرایط تکلیف
از میان موجودات ، انسان ویژگی تکلیف را دارا می باشد . و این از امتیازات و افتخارات اوست که از سوی خدای هستی ، فرمان می یابد و عهده دار انجام کارها و وظایفی می شود که خواسته پروردگار جهان است .

یکی از علما ، همیشه سالگرد بلوغ خود را که مرحله رسیدن به « تکلیف » است جشن می گرفت و می گفت : در چنین روزی ، لیاقت مسئولیت پذیری و انجام تکالیف الهی را یافته ام . روز رسیدن به تکلیف ، روز مبارکی است و شایسته است که برای آن « جشن تکلیف » گرفت .
به هرحال ، آنچه که شرط تکلیف انسان است به صورت فشرده از این قرار است :
۱) بلوغ

بلوغ سنی آن است که پسران ، پانزده سال را تمام کرده ، به سن ۱۶ سالگی وارد شوند و دختران ۹ سال را به پایان رسانده ، ده ساله شوند . البته ممکن است قبل از این سن نیز کسی به تکلیف برسد (رجوع کنید به مسئله ۲۲۵۲ رساله حضرت امام ، قدس سره ) .
با این بلوغ تکلیفی ، انجام همه واجبات دینی و پرهیز از محرمات ، بر انسان لازم است و در صورت تخلف ، گناه کرده و مورد مؤاخذه الهی قرار می گیرد .
غیر از این بلوغ ، بلوغ های دیگری هم هست . همچون :
« بلوغ سیاسی » ، در مسائل اجتماعی و آگاهی های سیاسی و شناخت جامعه و روابط حکومتی و ۰۰۰
« بلوغ اقتصادی » ، که رسیدن به مرحله ای از رشد است که انسان بتواند در اموال خود ، عاقلانه و براساس مصلحت خود ، دخل و تصرف کند و قدرت بر حفظ اموال خود باشد .
« بلوغ ازدواج » ، آن است که دختر و پسر ، غیر از سن و سال ، توانایی اداره زندگی و پذیرش مسئولیت ازدواج و تشکیل خانواده را داشته باشند .

گرچه بلوغ ، شرط تکلیف است ، ولی پیش از رسیدن به سن تکلیف هم ، هم نوجوانان وظیفه دارند با عادت دادن خود به انجام وظایف و دوری از گناهان ، آماده ورود به مرحله تکلیف شوند و هم اولیاء آنان موظفند به نحوی آنان را تربیت کنند و به نماز و عبادت و پرهیز از معاصی خو بدهند ، که هنگام تکلیف ، مشکلی از نظر شناخت وظیفه و آگاهی به مسائل و مبانی دینی و اجرای دستورات خدا نداشته باشد .

۲) قدرت
تکلیف ، تابع توان است . خدای دادگر ، از هیچکس عملی فوق توان او نخواسته است و اگرکسی نسبت به انجام کاری ناتوان باشد ، تکلیفی هم ندارد . خداوند در قرآن می فرماید :

« لا یکلف الله نفساً الا وسعها »
خداوند هیچکس را جز در حد توان او تکلیف نمی کند .

۳) اختیار
شرط دیگر تکلیف ، اختیار است . اگر فشار و اجبار ، مانع انجام وظیفه شد ، در شرایط اضطرار و ناچاری ، انسان مکلف نیست و ترک تکلیف هم کیفر ندارد ، مثل آنکه طاغوتی مانع رفتن انسان به حج شود ، یا ظالمی انسان را به زور ، به ارتکاب گناهی وادار کند . البته نه هر گناهی مثلاً قتل و ۰۰۰۰

۴) عقل

عقل ، سبب برتری انسان بر حیوان و شرط تکلیف و پشتوانه معرفت و عمل اوست . کیفر و پاداش انسان نیز بستگی به آن دارد . کسی که دیوانه و سفیه باشد ، از محدوده تکالیف بیرون است . بنا به اهمیت این گوهر پربها در وجود انسان و زندگی او ، خداوند هرچه را هم که به عقل و کارایی او لطمه بزند حرام ساخته . مثل شراب . و به آنچه موجب کمال و شکوفایی آن شود ، دستور داده است ، همچون دانش آموختن ، مشورت کردن ، مسافرت و کسب تجربه و ۰۰۰

عبادت ، در ترازوی سنجش
گفتیم : عبادت ، یعنی بندگی و پرستش ، اطاعت امر خدا ، انجام تکلیف الهی ، خواست خود را فدای خواسته پروردگار کردن ، گردن نهادن به احکام شرع و ۰۰۰
آنچه به عنوان تکلیف و عبادت انجام می شود ، به لحاظ نیت و محتوا و کیفیت انجام و خصوصیات فردی هرکس و ۰۰۰ مراحل و مراتبی می یابد .

گاهی عمل عبادی ، تنها مرتبه صحت و درستی را از نظر رعایت شرایط دارد ، گاهی به مرتبه قبول می رسد ، و گاهی هم صفت کمال می یابد . پس برای عبادات ، شرایطی به صورت زیر مطرح است :
شرایط صحت عبادات
شرایط قبولی عبادات
شرایط کمال عبادات
و اینک توضیحی پیرامون این سه مرحله و سه نوع شرایط :

شرایط صحت عبادات
هدف درست و شکل صحیح عبادت ، دو عامل مهم در صحت آن است .
یعنی هم مقصود از عبادت ، باید رضای خدا و قصد قربت و انجام فرمان الهی باشد ، نه جلب نظر مردم و ریا و خودنمایی ، و هم صورت ظاهری آن ، طبق دستور باشد ، حتی در جزئیات آن . عمل خالص و نیت خدایی در عبادات ، آن است که چشمداشت تمجید و تشکر از مردم نداشته باشیم ، برای خدا کار کنیم و اجر خود را در بندگی و طاعت ، از او بخواهیم .
امام صادق علیه السلام فرمود :
« والعمل الخالص الذی لاترید ان یحمدک علیه احد الا الله »
عمل خالص عملی است که در انجامش ، جز از خدا ، از احدی انتظار سپاس و ستایش
نداشته باشی .

عامل دیگر صحت عبادت به شکل آن مربوط است ، یعنی عمل ، طبق آنچه گفته اند و مطابق دستور شرع ، نه براساس ذوق و سلیقه شخصی یا مد روز یا پسند مردم .
اینکه مثلاً نماز را چگونه باید خواند ، کجا آهسته و کجا بلند ، کجا نشسته و کجا ایستاده ، کجا چهار رکعت و کجا دو رکعت ، و ۰۰۰۰ همه طبق دستور باشد ، گرچه همه عبادت است.
رسول خدا فرموده است :
« لاقول ولا عمل نیه الا باصابه السنه »
هیچ ارزشی برای گفته ها و عمل ها نیست ، مگر آنجا که به سنت برسیم و متعبد باشیم
و طبق دستور ، عمل کنیم .
اگر به شما بگویند در صد قدمی اینجا گنجی است ، می توانید استخراج و تصاحب کنید ، اگر ۹۸ قدم یا ۱۰۲ قدم بروید و حفر کنید ، به گنج دست نخواهید یافت و رنج بیهوده کشیده اید .
در گرفتن شماره تلفن کسی ، یک شماره اشتباه و کم و زیاد ، تماس را با خانه یا اداره دیگری برقرار می کند و کلید ، اگر یک دندانه کم یا زیاد باشد یا جابجا ساخته شود ، قفل را
نخواهد گشود .
کسانی از روی انحراف ، در شکل عبادت خدا تغییراتی می دهند . این تغییردادن ها گاهی از روی لجاجت است ، گاهی روشنفکر مآبی ، علت آن است ، گاهی مقدس مآبی و کلاه شرعی سبب آن می شود و گاهی جهالت و نادانی ، یا عوامل دیگر .

« تعبد » آن است که حتی در شکل عمل هم ، آنگونه که دستور دین است ، بی کم وکاست ، عمل کنیم تا به مفهوم صحیح ، « بندگی » کرده باشیم .

شرایط قبولی عبادت
مقصود ، شرایطی است که رعایت آنها و فراهم بودنش ، علاوه بر درستی عمل ، موجب قرب به خدا و جلب رضای اوست . ممکن است نمازی صحیح باشد ولی سبب رشد و تزکیه روح نشود ، همچون دارویی که شفابخش نباشد ، یا جنسی که در بازار ، بی مشتری باشد.
عبادت هم ، گاهی تنها در حد نجات بخشی از کیفر است ، ولی گاهی انسان را محبوب خدا و عمل را مقبول درگاهش می سازد .
در آیات و روایات ، نکات بسیاری پیرامون قبول عبادت و عمل مطرح است که به عنوان نمونه ، چند مورد ذکر می شود :

۱) در بعد اعتقادی ، « ایمان »
قرآن کریم می گوید :
اعمال شایسته و صالحات ، از کسی که « مؤمن باشد ، موجب حیات طیبه می شود .
« من عمل صالحاً من ذکر اوانثی و هو مؤمن فلنحیینه حیاه طیبه »
و درآیه دیگری چنین است که :
« و من یکفر بالأیمان فقد حبط عمله »

کسی که کفر ورزد و ایمان را نپذیرد ، اعمالش تباه می شود .
آنکه خدا را باور ندارد ، چگونه انتظار دارد که پرستش هایش مورد پذیرش آفریدگار قرارگیرد ؟

۲) در بعد سیاسی ، « ولایت »
آنچه عمل را در مسیر صحیح و خدایی قرار می دهد ، پیروی از رهبری آسمانی و شایسته است . در سایه چنین رهبری و ولایتی ، خط صحیح عمل و عبادت ، کارساز می شود و درغیرآن صورت ، یا بی خاصیت و اثر می شود ، یا عبادت هم در راستای اهداف دشمنان راه خدا قرار می گیرد .
اگر مسافران ، با راننده ای راه شناس و امین مسافرت کنند ، هر چند ژنده پوش و نامرتب باشند ، سرانجام به مقصد می رسند . ولی سرنشینان شیک پوش و آراسته اتومبیلی که به راننده اش اطمینان نیست ، و ناشی یا مست است یا مسیر را عوضی می رود ، هرگز به مقصد نمی رسند ، بلکه چه بسا نابود شوند .

امروز ، کشورهای اسلامی ، ارزشمندترین قوانین و دستورالعمل های اسلامی را در اختیار دارند ولی به خاطر گردن ننهادن به رهبری معصومین یا جانشینان آنان ، و تن دادن به ولایت جور و حکومت طاغوت ها ، دچار ذلت و تفرقه و ضعف اند .
عبادت ، در سایه رهبری صحیح ، مفهوم راستین خود را می یابد و خداوند آن را می پسندد و می پذیرد در حدیث از امام باقر (ع) است :
« من دان الله بعباده یجهد فیها نفسه ولا امام له من الله فسعیه غیر مقبول » .
کسی که ایمان به خدا دارد و عبادت های جانفرسا هم انجام می دهد ، ولی امام شایسته ای از طرف خدا ندارد ، تلاشش بی فایده و نپذیرفته است .
در حدیث دیگر می خوانیم :
« من لم یتولنالم یرفع الله له عملاً »
هرکه ولایت ما را نداشته باشد وبه رهبری ما گردن ننهد، خداوند عملی را ازاو بالا نمی برد
و نمی پذیرد .

۳) در بعد اخلاقی ، « تقوا »
کار نیک ، بر مبنای خدا ترسی پذیرفته است و بندگی خدا با شرط تقوا و ترک گناه ، قبول
می شود . قرآن ، پس از ذکر داستان هابیل و قابیل ، که هردو به درگاه خداوند قربانی کردند و قربانی یکی پذیرفته و دیگری رد شد ، می فرماید :
« انما یتقبل الله من المتقین »

خداوند ، تنها از اهل تقوا ، « قبول » می کند .
آنکه دزدی کند و مال دیگران را انفاق کند ، مقبول نیست .
آنکه حق مردم را بخورد ، و به نماز بایستد ، نمازش مردود است

.
آنکه نماز را ترک کند ولی جهان نماید ، یا به دیگران ستم کند و نماز بخواند ، یا به دیگری تهمت بزند و غیبت کند و به زیارت هم برود ، یا چشم ناپاک به نوامیس مسلمین داشته باشد و نماز شب هم بخواند ، آن نماز و جهاد ، و این زیارت و نافله را خدا نمی پذیرد ، چون همراه با تقوا نیست و بدون تقوا ، هیچ عملی برای انسان ، عمل خیر به حساب نمی آید

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.