مقاله در مورد اسلام و زرتشت


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله در مورد اسلام و زرتشت دارای ۲۴ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد اسلام و زرتشت  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد اسلام و زرتشت،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد اسلام و زرتشت :

منجی در دین زرتشت

اهمیت‏بررسی نجاتبخشی در ادیان، به دلیل افزایش گرایش بشر معاصر به پدیده دین است. یکی از علل اصلی این گرایش، ارائه تصویری امید بخش و نورانی از آینده بشر، توسط ادیان آسمانی است.
محور اصلی بحث در مقاله حاضر، ظهور منجی آخر الزمان است که در متون کهن زرتشتی از آن به سوشیانس، یعنی سود دهنده و خیر خواه، تعبیر می‏شود. این برگزیده الهی، زمانی که جهان آکنده

از تباهی ها شود، در بخش مرکزی زمین ظهور خواهد کرد. سوشیانس از فرزندان زرتشت است که نطفه‏اش به شیوه معجزه‏آسایی در دریاچه نگهداری می‏شود و مادر او دوشیزه‏ای است از نژاد زرتشت پیامبر. این شخصیت‏الهی‏درصفات‏و ویژگیها شباهت‏خاصی به زرتشت پیامبر خواهد داشت.
در پایان مقاله به شباهتهایی اشاره شده است که در متون دینی اسلام و زرتشت، میان حضرت مهدی‏«عجل‏الله تعالی فرجه‏الشریف‏» و سوشیانس وجود دارد.

کلید واژه‏ها: ادیان، اسلام، زرتشت، منجی آخر الزمان، مهدی، سوشیانس.
دل‏بستن به جهانی روشن و نورانی و خالی از هرگونه ظلم و ستم، تشکیل اجتماعی که معیارهای معنوی و انسانی بر آن حاکم باشد و رسیدن به جامعه‏ای که در آن ستمگری‏وستمدیدگی‏و زور و زورمداری بر مردم و سرنوشت آنان معنا و مفهومی نداشته باشد، در پس این جهان پر هرج و مرج و آکنده از ظلم و استثمار، از آمال و آرزوهای دیرینه انسان بوده و هست.

اندیشه جامعه آرمانی در آثار اندیشمندان و فلاسفه بزرگ نیز مشهود است. از زمانی که افلاطون مدینه فاضله را پایه‏گذاری کرد، تا قرنها بعد که مساله مسیانیسم، (اصل اعتقاد جامعه به موعود و اینکه هر جامعه‏ای در نهاد خویش، این اعتقاد را به عنوان عکس‏العمل طبیعی و فطری دارد.)
مطرح گردید، جلوه‏های گوناگون اعتقاد به مساله نجاتبخشی و ظهور منجی در دوره پایانی زندگی بشر، نزد متفکران نمودار گشت.

اندیشه نجاتبخشی و ظهور نجات دهنده‏ای که در دوره پایانی این جهان، نظامی منطبق با قانونهای الهی برقرار سازد، در ادیان وجود داشته است و نه تنها جنبه خیالی ندارد، بلکه وجه‏مشترک همه ادیان الهی است و به تصریح ادیان، تحقق این نظام، ثمره کوشش برگزیدگان خدا و مردان حقی است که به زندگی بشر سرگشته و وامانده، رنگی نو می‏بخشند.

در دین مبین اسلام تصریح شده است که آینده از آن مستضفان است و به عقیده شیعیان، حضرت مهدی‏«عجل‏الله تعالی فرجه‏الشریف‏» برای استقرار جهانی آراسته به همه فضایل و عاری از هرگونه زشتی و پلیدی پیکار می‏کند تا به وعده الهی تحقق عینی بخشد که جاء الحق و ذهق‏الباطل.
در آیین زرتشت نیز سوشیانسها رسالت تحقق بخشی عدالت در جهان آینده را برعهده دارند؛

زرتشت، نوید آمدن منجی در دوره پایانی جهان را داده است. دین زرتشت‏یکی از ادیان الهی است. قرآن کریم و نیز فرموده‏های پیامبراکرم‏«صلی الله علیه وآله‏» مؤید این مطلب است. در آیه شریفه ان الذین آمنوا و الذین هادوا و الصابئین و النصارى و المجوس و الذین اشرکوا ان الله یفصل بینهم یوم القیامه ؛ منظور از مجوس زرتشتیان می‏باشند؛ خداوند تکلیف ایمان آورندگان و پیروان را از کسانی که مشرک هستند، جدا می‏داند.
پیامبر اکرم‏«صلی الله علیه وآله‏» نیز زرتشت (مجوس)را اهل کتاب‏دانسته و فرموده‏اند: «ایشان پیامبری داشتند که او را کشتند و کتابی نیز داشتند که آن را سوزاندند.»
پورداوود, زنده کننده زبانهای ایران باستان که کتاب یشت‏ها را نیز به رشته تحریر درآورده در مقدمه گاتها و سروده‏های زرتشت آورده است:

تحقیقا نمی‏دانیم محل ولادت و زمان زندگی زرتشت‏کجا و کی بوده است؟ برای اینکه، زرتشت متعلق به زمان بسیار قدیم است که دست تاریخ به آستان بلند آن نمی‏رسد.
درباره عصر زرتشت، اختلاف آرا و روایات تاریخی بسیار زیاد است‏بطوری که اقوال بین سال ۶۰۰ تا ۶۰۰۰ قبل از میلاد مسیح در نوسان است.
موافق روایات عامیانه زرتشتیان، زرتشت در حدود ۶۶۰ ق.م به دنیا آمد و در سال ۵۸۳ ق.م در سن هفتاد سالگی بهنگام هجوم لشگر «ارجاسب تورانی‏» در آتشکده بلخ کشته شد.
در میان کتب زرتشتیان، گاتها یا سروده‏های زرتشت، قدیمی‏ترین و معتبرترین آنهاست و بعد از آن، اوستا شامل دستورها و فرمانهای زندگی است. کتاب بندهش که در قرن سوم هجری نوشته شده، در مورد مساله «منجی‏»، نظریه‏هایی چون نظریات شیعه دارد، در حالی که در اوستا این موارد به چشم نمی‏خورد.

بعد از گسترش اسلام در ایران، گروهی به دین زرتشت‏باقی ماندند که عده‏ای از آنان به هندوستان مهاجرت کردند و عده‏ای دیگر تحت‏حکومت اسلامی ماندند و جزیه پرداختند. به مرور زمان آداب و رسوم و خط و زبان اوستا به سبب دشواری رو به فراموشی گذاشت تا جایی که فقط چند نفر به راز و رمز و خط اوستا آگاهی داشتند. با اوج هضت‏خاورشناسی ، «انکتیل دو پرون‏» فرانسوی به هند رفت و با زحمت فراوان و خط اوستا و پهلوی را آموخت

؛ حدود دویست‏سال پیش، او نخستین ترجمه اوستا را در سه جلد بزرگ به زبان فرانسه نوشت و از آن پس زرتشتیان هم شروع به تحقیق کردند.
اوستا شامل دو بخش اوستای گاهانی و اوستای جدید می‏باشد ؛ لذا تحقیق پیرامون منجی در دین زرتشت از هر دو بخش اوستا و نیز دیگر کتب معتبر زرتشتیان انجام شده است.
مسلم این است که اعتقاد به ظهور نجات بخش در دین زرتشت وجود دارد, نجات د

هنده از خاندان نبوت و از فرزندان زرتشت است و اصولا شخصیتی الهی و آسمانی دارد و در صفات و ویژگیها به پیامبر و دین آور آغازین شبیه و جامع همه خصوصیات اوست. در اوستا می‏خوانیم که: «فروهرهای نیک توانای پرهیزگاران را که ۹۹۹۹۹ تای آنها از نطفه زرتشت پاسبانی می‏کنند، می‏ستاییم.»
هرمزد، سرور جهان هستی منتظران را به نجات دهنده‏ای که خواهد فرستاد، چنین نوید می‏دهد: «کسی که در این راه با دیوان و مردمان، که به نوبه خود با او (زرتشت) مخالفت می‏کنند، ستیز کرده است ؛ یعنی از آن مردمی است که به او (زرتشت) وفا دارند چنین کسی با دینش (وجدانش) تو را دوست، برادر یا پدر است، اهورامزدا سرور خانه، ما را نجات خواهد داد.»

نام منجی دین زرتشت، سوشیانس یا سوشیانت است. این واژه در اوستای گاهانی و اوستای جدید، بصورت مفرد و جمع به کار رفته است که سودمند یا رهانندگان آیین خیر یا خیرخواهان جماعت معنی می‏شود.
; از این جهت‏سوشیانس نامیده خواهد شد (یعنی استوت ارت) زیرا که سراسر جهان مادی را سود دارد.
آنجا که زرتشت‏به پیامبری برگزیده می‏شود و با اهورا مزدا سخن می‏گوید، آمده است: «ای اهورا! آن راه منش نیک را که به من گفتی[بازنما] آن راه هموار و خوب ساخته شده راستی که روان “سوشیانسها” از آن به سوی پاداشی که به نیک اندیشان نوید داده شد، (پاداشی که بخشش توست) خواهند خرامید.»

سوشیانس آنجا که بصورت مفرد به‏کار رفته است، نامی است‏برای آخرین آفریده خداوند، آفریده‏ای از تبار نیکان و پرهیزگاران که فروهرش ستودنی است سوشیانس بصورت مفرد در واقع نام دیگر استوت ارت می‏باشد. اما سوشیانس در کاربرد جمع خود در اوستا به معنی نجات دهندگان، بیانگر نقش سوشیانسها در بازسازی جهان آینده‏است، آنان همان وظیفه‏ای را به عهده دارند که زرتشت داشت، آنان از نژاد زرتشت پیامبر و از نطفه اویند. این سوشیانسها عبارتند از: هوشیدر، هوشیدرماه و سوشیانس که از نطفه زرتشت هستند.
بنابراین سوشیانس به معنای خاص، کسی است که در پایان جهان ظهور خواهد کرد.
و آن که سوشیانس پیروزگر نام خواهد داشت و استوت ارت نیز نامیده خواهد شد، در بخش مرکزی زمین یعنی خونیره سوشیانس خواهد بود.

زرتشتیان قائل به ظهور سه منجی هستند که هریک به فاصله هزار سال از دیگری ظهور خواهند کرد که به ترتیب عبارتند از: «هوشیدر»، به معنی پروراننده قانون، و «هوشیدرماه‏» به معنی پروراننده نماز و نیایش، و «استوت ارت‏» آخرین منجی، که با آمدن او جهان نو می‏شود و رستاخیز می گردد و مردگان زنده می‏شوند و زندگان نیز عمری همیشگی خواهند داشت. چگونگی زاده

شدن آنان به این نحو است که سه نطفه از زرتشت در آب دریاچه کیانسه یا هامون وجود دارد که تعدادی فروهر از آنها نگهبانی می‏کنند. زمان تولد هریک که فرا رسد، دوشیزه‏ای پانزده‏ساله برای شستن سر، به آب کیانسه وارد شود و آبستن گردد. سی سال به پایان هزاره چهارم، یعنى هزاره زرتشت پیامبر، دختری «نامی پد» نام در آب شستشو کند و به هوشیدر آبستن شود. سی سال پیش از پایان هزاره پنجم دختری «وه‏پد» نام در آب شستشو می‏کند و هوشیدر ماه از او زاده شود. و بالاخره سی سال به پایان هزاره ششم دختری «گواگ‏پد» نام در آب دریاچه شستشو می‏کند و به سوشیانس، آخرین موعود زرتشتی، آبستن می‏شود. این سه دختر پانزده سال کامل دارند که باردار می‏شوند و پیش و پس از آبستنی تا هنگام تولد فرزندشان با کسی همبستر نشده‏اند و در زمان بارداری، کسی جز خودشان از بارداری آنان آگاه نیست.
بارداری مادر سوشیانس شباهت زیادی به بارداری مادر حضرت مهدی‏«عجل‏الله تعالی فرجه‏الشریف‏» دارد. مادر حضرت مهدی‏«عجل‏الله تعالی فرجه‏الشریف‏» نیز دارای بارداری پنهان بود و آثار حمل در او آشکار نبود.

زمینه سازان قیام منجی ظهور بهرام ورجاوند و پشیوتن در دین زرتشت‏به عنوان زمینه سازان قیام منجی مطرح گردیده است و درست‏شبیه قیام خراسانی و قیام معروف یمانی قبل از ظهور حضرت حجت‏«عجل‏الله تعالی فرجه‏الشریف‏» می‏باشد. این دو تن، زمینه را برای آمدن “هوشیدر” آماده می‏کنند و نابسامانیها و آشوبهایی را که آرامش و آسایش را بر هم زده است، فرو می‏نشانند. خروج بهرام، مژده پایان شب سیاه و طلوع سپیده امید گروندگان راستکار و درست پیمانی است که سالها سرزنش بیدینان را تحمل کرده‏اند. او خواهد آمد تا دین زرتشت را سامان دهد. پشیوتن نی

ز یکی از بی مرگان جاودانه است که برای استحکام دین زرتشت قیام می‏کند. قیام پشیوتن، آخرین قیام نیکمردانه‏ای است که اندکی پیش از هزاره هوشیدر رخ می‏دهد و هدف او بازسازی دین و برپاداشتن آیینهای دینی و گسترش آموزشهای آن است.
وضعیت جهان در پایان هر یک از هزاره‏ها جهان در پایان هریک از هزاره‏ها جهانی است آکنده از تباهیها و پریشانیها ؛ جهان خرابی که در آن، همه کس و همه‏چیز راه نابودی می‏پیماید .

بی‏سامانی، سیه‏روزی، نابرابری، نامردمی و; گلوی همه را می‏فشارد و این همه گسیختگی و نابسامانی از نشانه‏های ظهور آنان است ؛ آنان که ظهورشان تسکین دهنده دردهای بشر است. جهان قبل از ظهور منجی به‏گونه‏ای است که مردم به موبدان و بزرگان اعتماد نمی‏کنند ؛ درحالی که گفتار گناهکاران و فسوسگران و شریران را باارزش می‏دانند و گواهی نادرست و نسبتهای ناروا در حق دیگران، حتی هرمزد رواج دارد.
پدیده‏های مختلف واژگون می‏شوند و جریان طبیعی خود را از دست می‏دهند. ابر که همیشه منشا برف و باران است، خاصیت ذاتی خویش را ندارد، بر فراز آسمان ظاهر می‏شود، اما نمی‏بارد. گاو و گوسفند و اسب و دیگر چهارپایان ناتوان و کوچکتر می‏شوند، کمتر می‏زایند و کمتر شیر می‏دهند.
آخر الزمان با آمدن سوشیانس یا استوت ارت، که علایم ظهورش شباهت‏بسیاری به علایم ظهور حضرت مهدی‏«عجل‏الله تعالی فرجه‏الشریف‏» در نزد شیعیان دارد، جهان به تکامل خود می‏رسد و

حالتی مانند از قوه به فعل رسیدن پیدا می‏کند. جهانی که پس از ظهور آخرین نجاتبخش ساخته می‏شود، با جهان آغازین، یعنی آنگاه که از اهریمن و یارانش خبری نبود، همانند است ؛ در این جهان، همه چیز بر مبنای دین است و در زیر قدرت کامل هرمزد(خداوند) اداره می‏شود. این جهان به مدد تلاشهای نیکمردان آراسته خواهد شد و البته از خونریزی نیز خالی نخواهد بود، چه حق در سایه شمشیر حق، استوار می‏گردد و دروغ و خیانت و معیوبی از جهان برمی‏خیزد.

سوشیانس که غالبا به‏صفت پیروزمند ستوده شده، گرزی دارد که فریدون دلیر داشت‏و با آن‏بر ضحاک پیروز شد ؛ با همین گرز به نبرد با دروغ و کژی و مظاهر آن برمی‏خیزد و ناراستی را از جهان می‏راند.
فر کیانی به سوشیانس پیروزمند و به سایر دوستانش تعلق خواهد داشت; که از پرتو ظهور آنان، رستاخیز و جهان مینوی جاودانی روی خواهد نمود.
بنا بر آنچه در اوستا مطرح گردیده است، تفاوتی میان آخر الزمان و وقوع رستاخیز وجود ندارد؛ با آمدن سوشیانس، بهشت تحقق خواهد یافت و اهریمن و بدی نابود خواهد شد.

اوصاف سوشیانس در اوستا بطور کلی دو گروه برای زرتشتیان مقدس هستند ؛ گروه اول هوشیدرها یا دانایان، گروه دوم سوشیانسها یا خیرخواهان جماعت: [فری] که از آن «اهورامزدا»ست و «اهورامزدا» از پرتو آن، آفریدگان را پدید آورد، بسیار خوب و زیبا و دلکش و درخشان و کارآمد است; در اینجا مقصود از آفریدگان، سوشیانسها هستند.
سوشیانسها از خاندان زرتشت هستند و مادرشان هم از نژاد زرتشت می‏باشد. مادر سوشیانس یا استوت ارت «گواگ پد» نام دارد یعنی پیروز بر همه‏چیز، زیرا کسی را به دنیا می‏آورد که بر همه چیز پیروز خواهد شد.
سوشیانسها دارای صفت «اشو» یعنی پرهیزکار و با تقوا هستند. آنان خردمندترین مردم می‏باشند و به پاکی و بی آلایشی توصیف شده‏اند.
او «استوت ارت‏» با چشم خرد به همه آفریدگان بنگرد، همه آفریدگان را ببیند، حتی دژ چهر است، او همه جهان مادی را با چشم نیکبختی(رحم) و بخشایش ببیند و نگریستنش جهان را نیستی‏ناپذیر کند.

محل ظهور منجی متون دینی زرتشتی ، سطح زمین را به هفت‏بخش تقسیم می‏کند و هر بخش را یک اقلیم یا کشور می‏شمارد، خونیره یعنی بخش مرکزی کره زمین، به تنهایی برابر شش کشور دیگر است. سوشیانس در خونیره آفریده می‏شود و در همین مکان است که ظهور می‏کند و اهریمن را نابود می‏کند و رستاخیز را برپا می‏دارد.
فروهر پاک استوت ارت را که سوشیانس سرزمین خونیره است، می‏ستاییم.
استوت ارت در بخش مرکزی زمین یعنی خونیره حکومت‏خواهد کرد و شش تن از یاران او، هریک بر یکی از شش کشور دیگر زمین، سوشیانس خواهند بود همگی تحت فرمان استوت ارت قرار می‏گیرند و بدین ترتیب جهان آرمانی شکل می‏گیرد.

بنابر اعتقاد شیعیان، حضرت مهدی‏«عجل‏الله تعالی فرجه‏الشریف‏» نهضت‏خود را از کنار خانه خدا آغاز می‏کند و کعبه در مرکز زمین قرار دارد. ظهور سوشیانس در مرکز زمین، با ظهور حضرت مهدی در مرکز زمین مناسبت‏خاصی دارد. همزمان با ظهور حضرت مهدی‏«عجل‏الله تعالی فرجه‏الشریف‏» جبرئیل امین ندا برمی‏دارد که: «اینک حجت‏خدای در کعبه ظهور کرده است، بشتابید و از او پیروی کنید.»
آری آنگاه که جهان در انتظار عدالت و عدالت در انتظار موعود الهی است، او می‏آید در

حالی که انسانها را به فرا رسیدن بامدادی روشن و روزی امید بخش مطمئن می‏سازد.

همپرسی با زرتشت
اندیشه و بینش زرتشت، که سرآمد فرهنگ و ستاره ی ادب و فلسفه ی جهانیان بوده، برای ما ایرانیان بیگانه و شاید هم نا مفهوم باشد. چرا که ما قرنها و هزاره ها در زیر ستم نا مردمانی بی فرهنگ از خود بیگانه مانده ایم. چرا زرتشت را که در روایت های کهن یونان، در نماد سرآمد ستاره شناسان، آموزگار و روان فیثاغورس، سقراط و افلاطون، می ستایند از فرهنگ ایران بدور افتاده است؟
نخستین پرسش این است، این چه اندیشه و یا آموزه ی بوده است، که فرمانروایان و متولیان مذهبی ایران هزاران سال در تحریف و خشک سازی آن کوشیده اند؟
دوم اینکه آیا امکان این وجود دارد که به به نمایه های بینش و اند یِشه ی این فرهنگ آفرین ایران پی برد؟
در این نوشتار کوشش می شود که پاسخی برای پرسش دوم جستجو شود. چون راز پرسش و پاسخ یکم، ستیزه جویی بدکاران و اندیشه سوزان، در یافتن پاسخ دوم، نشانه های بهمنشی زرتشت، نهفته است.
همان طوریکه هر باور و عقیده ای، در طول زمان، نسبت به نیازهای اجتماع و امکانات پیروان آن در حال تغییر است، آموزه و بینش زرتشت هم، نه تنها بعد از اسلام بلکه بیشتر در زمان ساسانیان، پیوسته به وسیله ی موبدان و به خواست پادشاهان، دستکاری و دگرگون شده است. بطوریکه باز شناسی کامل اندیشه ی زرتشت، امروز برای هر پژوهنده کاری بس دشوار وشاید هم ناممکن باشد.
تصویر خدا در بینش هر مردمی بازتاب شیوه ی حکومت و شهریاری همان مردم است. برای نمونه: الله در تصور تازیان بسان صاحب پرقدرت و ثروتمند یک طایفه است که بر شترها و گوسفندان خود اختیار مطلق دارد. ولی همین الله وقتیکه، با کشتار و ستم فراوان، خود را به ایرانیان تحمیل می کند در قالب شاهی مقتدر بر آنها حکم می راند. چون فرهنگ ایرانیان در دوران کشورآرایی بوده برای الله هم دیوان و د فتر و نایب و ;. می سازند.

همین طور هم اهورا مزدا، گسترنده ی خرد در جانها، در نهاد پادشاهان ساسانی نمی گنجد. زیرا اگر خود مردم از اهورا و از مزدا سرشته شده باشند و اهورامزدا از آنها، همه هم گوهر خدایان و خردمند و جوینده هستند و هیچ کس خود بخود دانا نیست که نشان فرمانروایی بر دیگران داشته باشد. در بینش چنین مردمانی شاه کاردان و کارگزار مردم است نه فرمانروای آنها. به همین سبب اهورامزدا در زمان ساسانیان به خدایی دانا و بریده از مردم تبدیل می شود همانطور که خود

پادشاهان ساسانی می خواستند باشند. در حالیکه همین اهورامزدا در دوران هخامنشی ها در جان و خرد همه ی مردمان نهفته و هرگز از مردم جدا نبوده است. با همه ی کوشش موبدان و نیروی زمامداران ساسانی نتوانستند چنین بینش شگرفی را از بن دگرگون سازند. بعد از چند صد سال پیروان زرتشت، برای اجازه زنده ماندن از تازیان، خرده اوستا را جمع کرده تا صاحب کتاب

باشند و با پرداختن جزیه از کشتن شدن رهایی یابند. راه رهایی تنها خفت، خواری، ستمکشی و خدمت به مجاهدین تازی نبود بلکه بایستی پیمان کنند که هرگز کتابت و تبلیغ دین خود را نخواهند کرد و هنوز که هنوز است زرتشتیان، خود بر این پیمان پافشاری دارند یا به این خود باختگی عادت کرده اند.
اگر امروز در گاهان مینوی، یسن ها و یشت های اوستا، یعنی در هفده سرود و ترانه های بر جای مانده، بنگریم به ویرانه ای برخورد می کنیم که در آن نه مینو( منش = من اش)، نه یسن و یشت (جشن های سرور آور مهر)، نه اهورامزدا (برافشانده ی جان و خرد) و نه زرتشت ( سپتمان، فرشکرد= نو کننده ی اندیشه در جهان) را با چهره های خودشان می بینیم. در این ویرانه و ویرانه سازی، تنها خشونت و بی دادگری اعراب نمایان نیست بلکه خود باختن و خود ستیزی موبدان

زرتشتی آشکارتر است، مینو را به” راه اندیشه” و اهورا و مزدا را به “خدای دانا” ترجمه می کنند.
در بن مایه های واژه ها در همین ویرانه سرای می توان دید که نه مینو به مفهوم” راه اندیشه” است و نه اهورامزدا ” خدای دانا” است.
آشنایی نه غریبی ست که جان سوز من است چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت (حافظ)
اهورا، مزدا، هومن و بهمن،

زرتشت در آرزوی نوسازی جهان هستی است و براین باور است که دروغوند به ستمکاران می گراید، او می خواهد به یـاری اهورامزدا ،که چیزی جز خردشاد مردمان نیست، جهان را از دروغ و فریب پاک گرداند.
آنچه از گوهر ریزه ها ی درون اوستا، که در لابلای واژه ها زیر خاشاک قرنها دشمنی پنهان مانده اند، نشان دهنده این هستند که نو سازی جهان در شهر نیکویی، شبستری در گلشن، شهر بی شاه، شهریاری اهورامزدا ست. اهورامزدا که در جان و خرد همه ی مردمان نیک اندیش و مهر پرور گسترده است از مردم جدا نیست. واژه ی خرد در فرهنگ ایران نیرو و میزان سنجش انسان است که نه تنها با سر بلکه با هرعضوی، (پوست، چشم، بینی، گوش، خون) و هرآگاهی که درانسان برانگیخته شود، پیوند نزدیک دارد. در این بینش “خرد” همسنگ کلمه ی “عقل” نیست که، پذیرفتن فلسفه و منطقی است که شخص خود به آن نرسیده است و باید به دیگری ایمان بیاورد.
پیش از آنکه به جستجوی گوهر ریزه های درون اوستا بپردازیم بهتر است که خرد شاد زرتشت را از زبان حافظ بشناسیم. سروده ی زیر به تحقیق پژوهشگران درستکار و خردمند در ستایش زرتشت بیان شده است.
یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود رقم مهر تو بر چهره ی ما پیدا بود
;;;
یاد باد آنکه به اصلاح شما می شد راست نظم هر گوهر ناسفته که حافظ را بود
آن نگرش پر مهری که بر چهره ی مردمان آشکار بوده، با وجود آنکه ” کس چو حافظ نکشید از رخ
اندیشه نقاب” ، میزان سنجش سخنان گوهربار حافظ است. بخشی از سرودهای زرتشت را “یسن” یا “یشت” می نامند که در فارسی جشن گفته می شود. در فرهنگ ایران برای خشنودی خدایان جشنهای زیادی بر پا می داشتند دین و شهریاری در ایران از جشنها وسرورهای خدایان جدا نبوده است. برای همه خدایان (بهمن، هومن، آناهید، جمشید، فروهر ..) “یسن ها” داشتند و سرودهای (گاهان مینوی) در همین جشنها خواند می شده است. گویند که زرتشت در همان روز که زاییده شد خندید. خنده ی زرتشت در روز زایش نماد خوش بینی او در مورد پیروزی نیکی و درستی ها بر بدی و نادرستی ها بود.

یاد باد آنکه چو یاقوت قدح خنده زدی در میان من و لعل تو حکایتها بود
در جرگه یی که پیروان دین بهی ، گروند گان زرتشت، نوید یافتگان گردهمایی داشتند، یسن ها برگزار می شد، نماد راستی و درستی را ستایش می کردند. آنها یزدان های راستی را می پرستید ند ( پرستیدن از واژه ی” پیری ستا” به معنای پیرامون ایستادن) و برای راستی پایکوبی می کردند و می سرودند. این جرگه در گاهان ” مگه “، به معنای جای شادی، خانه ی سور، خانه ی خدا، خانه ی نیایش، خانه ی مهر، نامیده می شود.

یاد باد آنکه صبوحی زده در مجلس انس جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود
یاد باد آنکه در آن بزمگه خلق ادب آنکه او خنده مستانه زدی صهبا بود
حافظ آن جرگه ی مهر را به درستی ” بزمگه آفرینش ادب ” یا ” مجلس انس” می خواند، در جشنی که خدا با نوید یافتگان در هم آمیخته بودند، در جاییکه ادب از بیان زرتشت آفریده می شد، در یسنا، مگه، خنده های مستانه آنها را به نیوشید ن ( گوش فرا دادن) سروش خدایان بر می انگیخت و سرشار می کرد.
در فرهنگ ایران شاهان، موبدان، مغان، بغها و زرتشت بغ، کمر بندی، کستی یا زنار، می بستند که از سی و سه رشته بهم بافته شده بوده و این نماد سی و سه ایزد و یا یزدانی است که در آن، خوشه ی پروین و ماه را می ساختند. واژه ی کمر، که معرب آن ” قمر”است، همانی با کمان ماه داشته و ماه را به دور کمر می بستند.

زنار در اصل، بیان عشق و پیمان و آمیختگی خدایان با هم، یا به عبارت دیگر، همبستگی کیهان به همدیگر، و یکی بودن جانهاست. نخستین کمر بند جهان هلال ماه بوده است. منزلهای ماه و گاههای شبانه روز که باهم اصل پیدایش کل جهان پنداشته می شدند (از پژوهشهای منوجهر جمالی)
یاد باد آنکه نگارم چو کمر بر بستی در رکابش مه نو پیک جهان پیما بود
باید پذ یرفت که نه کسی حافظ را به یقین و نه زرتشت را به درستی شناخته است ولی حافظ به
اندیشه ی زرتشت بیش از هر کس دیگری آگاهی داشته است.
خرابات به نیایشگاه سیمرغ گفته می شده و معنای ارزنده ای دارد. در نیایش که از نیوشید ن می آید یعنی گوش دادن که در فرهنگ ایران گوش فرادادن به نوای خدایان گفته می شده و نیایش پس از

می گساری با مهر و شادی برگزار می گردید و به همین سبب است که باده، شراب، نبید، می، با مهر خدایی آمیخته است.
یاد باد آنکه خرابات نشین بودم و مست وآن چه در مسجدم امروز کم است آنجا بود

از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است از نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است
و نیز می گوید:
به باغ تازه کن آیین دین زردشتی کنون که لاله بر ا فروخت آتش نمرود
بعد از این پیش گفتار از زبان حافظ وقت آن رسیده که به جستجوی گوهر ریزه ها در گاهان مینوی اوستا برویم.

آنچه زرتشت آرزو می کند نو کردن هستی و جهان از راه کوشش در راستی و درستی است. او ستیز با دروغوندان را در پیوستن به نیک اند یشان، که نیک کردار و راستکارند، می داند. او سوشیانس، رهایش گر، را در خود مردم، نوید یافتگان، می دیده است و از اهورامزدا، که جان و خرد مردمان از جان و خرد او زاییده و روییده شده اند، می خواهد که با آنها باشد. اهورامزدا در فرشکرد جهان، یافتن و ساختن شهرستان نیکویی، در مردم و با مردم است و دور نگرش ترین آنها است و لی قدرتمند نیست بلکه خردمند است. اگر در سرودهای زرتشت، که درآسیب زمان به کلی دگرگون و واژگونه شدند، به ژرفی نگریسته شود روشن می گرددکه زرتشت (به گفته ی پژوهشگرانی خود پدیدآورنده خط الفبایی بوده) خود می اند یشد و خود می جوید. او نیکویی همه ی خدایان( هومن، بهمن، مهر، بهرام، اورمزد، اناهید، اهورا، جمشید و تیر;) را می ستاید. او در

همپرسی و همیاری خدایان، خواهان شهریاری شبستری در گلشن یعنی جهان آرایی راستکاران، یعنی مهرورزی به جان ها، یعنی شهرآرایی بدون ستمکاری و آزردن جانها است. او نوید آور نیکی است که در نهاد همه ی مردمان نهفته است و خود را دایه این نیکی ها می داند که آنها را از درون منش خوب مردم برویاند و با نیروی راستی، بدی و دروغ را بخشکاند تا نیروی ستمکاران در جهان کاسته شود.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.