مقاله در مورد بررسی شهر مشهد


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
7 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله در مورد بررسی شهر مشهد دارای ۵۶ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد بررسی شهر مشهد  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد بررسی شهر مشهد،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد بررسی شهر مشهد :

مقدمه:
هنر معماری در ایران از سابقه ای کهن برخوردار است و در هر زمان دستهای توانا و ذهن خلاق و ذوق مردم هنردوست این سرزمین پدیده های شگرف بوجود آورده که در بسیاری از موارد اصول آن ریشع در هنر معماری جهان شده است. پاره ای از این آثار در گوشه و کنار کشور پهناور ایران حکایت معماری باشکوه ادوار صد ساله و یا هزار ساله را در قامتهای استوار بناها نگهداری کرده است.

معمولاً بناهای مسکونی در شرایطی ساده تر از بناهای اجتماعی مانند مسجد، مدرسه، بازار، کاروانسرا، حمام و کاخهای باشکوه و بسیاری از بناهای دیگر بنا شده و به علت توانایی مالی و در مواردی بذون توجه به نکات کلی و اصولی، بناهای مسکونی زودتر رو به تخریب رفته است. از جهت دیگر اصول ساختمانم سازی بناهای مسکونی دارای زمانی متغیر بوده که اثر آن در هر زمان انگیزه خانه های مدرن و باب روز را در فکر سازندگان و صاحب کاران خود بوجود آورده است.
مسلماً این امر خود در تخریب بناهای مسکونی قدیم و ساختن بناهای جدید

به طوری که مشخص است خانه سازیها به سبک و معماری ساسانی قبل از اسلام و یا در صدر اسلام با معماری چند صد ساله اخیر دارای تفاوت فراوان بوده است.
گرایش ایرانیان به دین مبین اسلام و عقاید مذهبی و تعصبات قومی در اقوام ایرانی شکل بناهای مسکونی را از حالتهای باز و درهم به سوی بناها و فضاهای راحت و بدور از چشم افراد نامحرم معطوف داشته تا جایی که بر این اساس اصول بناهای مسکونی را بصورت بیرونی و اندرونی مطرح ساخته است. پاره ای از این بناهای زیبای قدیمی در شهرهایی چون کرمان، یزد، شیراز، اصفهان،

کاشان، ری، تبریز، مشهد و در بسیاری از شهرهای دیگر ایران تا به امروز به یادگار مانده است.
معماری گذشته ما متکی بر مبنا بوده است. هر معمار جدای از اینکه باید تن به محدودیتهای حرفه ای خود که خاص هر حرفه ای بوده است می داده، باید مبانی و اصولی را که زاییده نوع آرداب ، رسوم، سنن و اعتقادات ایرانیان قدیم بوده است می پذیرفته.

در حقیقت معمار گذشته ایران، نه فقط پذیرنده این مبانی بوده بلکه این مبانی با زندگی خود وی نیز اجین می شده استا، که این مبانی همان اصول مهم مردم واری، پرهیز از بیهودگی، خودبسندگی و درون گرایی بوده که در یک یک آثار گذشتگان به وضوح به چشم می خورد.

تعهد و مسئولیت پذیری معمار در گرو این اصول بوده است. به طبع فروی که ملزم به رعایت چنین نکاتی باشد – و معمار گذشته بود – پس باید خود وی نیز جرئی از این مردم باشد، خود را با آنان، با فرهنگشان، رسومشان، آدابشان، عقیده شان و کسب و کارشان یکسان کند، خود را دئر آن مردم ببیند و با آنان یکی بداند و فقط این گونه است که می تواند تعهد داشته باشد و موفق باشد و بوده و هست و خواهد بود و خواهد ماند و اینگونه است که معماری همیشه و همه جا هنری وابسته به زندگی بوده و در ایران با بیش از هرجای دیگر. چنانکه آرایش معماری هماره به دست زندگی بوده و در هر زمان روش زندگی بوده که برنامه کار معماری را پی ریخته است.

معماری ایرانی افراز درگاه را به اندازه بالای مردم می گفته و روزن و روشن‌دان را چنان می آراسته که فروغ خورشید و پرتو ماه را به اندازه دلخواه به درون سرای آورد.
پهنای اتاق خواب به اندازه یک بستر است و افراز طاقچه و رف به اندازه ای است که (نشسته و ایستاده) به آسانی در دسترس باشد.
اگر خوابگاه ایرانی اندازه ای خرد و در خور گسترش یک یا دو بستر دارد در برابر شش تالار و سفره خانه اش باشکوه و پهناور است و جایگاه میهمان شاه نشین تالار است.
در بیرون از ایران معماری برون گراست اما در ایران در میان خانه، باغچه و استخری می ساخته اند و اتاقها و تالارها را چون آغوشی بسته گرداگرد آن می چیده اند.
در بارو و دیوار بیرونی ساختمان و روزن و رخنه ای نبود تا بتوان از درون، بیر

ون را دید و نمای برونی یا طاقنما و کوردرگاه و کنگره آرایشی می شد و تنها درگاه یا سردری داشت که درایگاه ساختمان به شمار می آمد. گویا معماران ایرانی این روش را از عارفان هم میهن خود فرا گرفته بودند که به برون کاری نداشتند و درون را می نگریسته اند.
در معماری ایران از پیمودن (مدول) بهره می گرفته انئ. پیرو.ی از پیمودن هرگونه نگرانی معمار را در باره نازیبایی یا نااستواری ساختمان از میان برده است.

وجود سلسله مراتب در بناهای قدیمی ما یک اصل است. تنها استثناء در مورد ارگها و دارالحکومه ها است که در راستاهای اساسی قرار می گرفتند که بدلیل مسایل حکومتی این امر اتفاق افتاده است. در کاروانسراها هم همین سلسله مراتب وجود دارد.
در منازل مسکونی به وضوح مشاهده می شود. از ابتدای ورود به یک منزل مسکونی که بر اساس مبانی ذکر دشه ساخته شده است. این مسأله (سلسله مراتب) را می توان به روشنی دریافت.
ابتدا وارد یک فضای تقسیم (هشتی) دشه که در آنجا راه بیگانه از آشنا جدا خواهد شد پس از آن دالان (بسته) که به حیاط (باز) منتهی می شود. در داخل منزل نیز در مورد اتاقهای این امر صدق می کند. ابتدایی ترین اتاقها (اتاق در دسترس) مخصوص میهمان و سپس اتاق دیگر متصل به اتاق بعدی، و دور از دسترس تر، اتاق انتها اتاقی با قابلیت دسترسی سخت تر نسبت به سایر اتاقها، به مطبخ خصوصی ترین اتاق و امن ترین اتاق برای افراد خاص خانواده.

در مسجد که این امر به اوج حود می رسد. سلسله مراتبی که در یک مسجد وجود دارد گذر از یک حالت و بعد مادی و رسیدن به حالت معنوی و متافیزیکی می باشد. شروع از یک دالان، جای تاریک، خالی از نور، گذر از این دالان و به ناگاه وارد شدن به صحن مسجد سپس رسیدن از تاریکی به نور، از سیاهی به سفیدی و مناره ها که عظمت و شکوه و جلال را معرفند، عروج و در آخر هم رسیدن به اصل در محراب.

و دیگر مسأله انس و الفتی است که بین معمار و پس از وی ساکنین بنا با بنا داشته اند. این مسأله را می توان با بیان یک پرسش تحلیل کرد که:
بحث انس و الفت نسبت به بنا چقدر واقعی است؟ آیا می شود استفاده از مصالح منجر به ایجاد روحی در خالنه شود که بعداً تأثیر خود را بروز دهد و نمود داشته باشد؟
این حالت حالتی است که سازنده بنا به هنگام ساخت بنا در وجود خود داشته است و آن را به بنا منتقل کرده است، به همین دلیل است که زندگی در این بنا بسیار دلپذیر می شود و در مورد ساکنین آینده بنا هم بروز می کند. پس حالتهای روحانی سازنده بنا در بقای بنا و جاودانگی و ماندگاری آن تأثیر بسیاری داشته است.

در گذشته برقراری ارتباط بین احساس سازنده و احساس ساکنین بنا بسیار راحت تر بوده است چون هر دو از یک قشر بوده اند و یک گونه فکر می کرده اند.
پس: اولین نکته ای که ما می توانیم امروزه این ارتباط را برقرار کنیم در مورد خودمان این است که بتوانیم جزء به جزء این بناها را بشناسیم (حس وجدان کار) نه مسایل اقتصادی، نه مسایل سیاسی و نه مسایل فرقه ای هیچکدام در ایجاد انس و الفت و احترام تأثیر ندارند مگر این عامل که ما احساس کنیم که سازنده بنا در ساخت آن از

وجود خود مایه گذاشته است در این حالت بر جلال و عظمت و ارزش این بنا می افزاید.
تاریخچه شهر مشهد:
در ابتدای هر شهری بویژه در گذشته، اگر شهر، دارای استحکامات طبیعی در مقابل دشمنان از قبیل: کوهها، معابر تنگ و باریک، دره های هولناک، رودخانه های ژرف و غیره نبود، به طور معمول به دور آن حصار و استحکاماتی تهیه می دیدند، که از تفصیل و تغییراتی که در این استحکامات با گذشت زمان و در هر عصری پدید می آمد، به راحتی می توان دوران آرامش و ثبات و یا دوران جنگ و مهاجرت و تیره روزی را در آن جایگاه مجسم کرد.
شهر مشهد هم با این که در رشته کوههای بینالود و هزار مسجد در اطراف آن واقع است ولی به عنوان محافظی برای شهر نمی تواند مورد استفاده قرار گیرد. وجود حصار و استحکامات برای آن شهر ضروری به نظر رسیده است، زیرا مشهد در اوایل قرن هفدهم میلادی به عنوان پایگاه تشیع در ایران رو به گسترش نهاده و همسایگان شرقی و شمالی این شهر هم مردمی با خصوصیات ایلی و صحرا گرد و با شیوه های معیشتی دامداری هستند که با شهرنمشینی و آداب و رسوم آن ناآشنا و با اصول و تمدن فاصله دارند و به لحاظ مذهبی نیز عمده سنی مذهب می باشند.

صفویان هم به جهت حفظ این پایگاه مذهبی و اقتصادی مهم برای این شهر استحکاماتی تهیه دیدند، که انتخاب شروع دوره صفویه حتماً به این معنا نخواهد بود که مشهد در دوره های قبل از این دوره دارای حصار استحکاماتی نبوده است. زیرا می دانیم رشد این شهر از قرن سوم هجری شروع شد و از همان زمان هم دارای استحکامات نیرومندی گردیده است. در خصوص استحکامات شهر مشهد در عصر صفوی آدام اولئاریوس می نویسد:
«مشهد دارای یک حصار نیرومند با برجهای متعدد جهت دفاع در مقابل دشمنان است. تعداد برجهای حصار مشهد را حدود دویست و پاره ای جغرافیدانها، سیصد دانسته اند. و فاصله آنها هم از یکدیگر به انداهز یک برد تیر است.»

در عصر نادری هم که مشهد روز به روز بر ارزش و اعتبارش افزوده شد، دارای استحکاماتی بوده است. شاید با وجود ضخصی به قدرت فرماندهی نادر دیگر هیچ خطری از ناحیه افغانها و ازبکها و ایالات دیگر مشهد و گنجخانه او کلات را تهدید نمی کرده است.
ولی آنچه به ظن درست می آید این است که در عصر نادری شکوه مشهد د

وچندان گشته است تزئین شهر مشهد «و ساختن استحکامات جدید یا تغییر آن نیز از کارهای او بوده است.» که نشانده هایی از آن در حرم مطهر حضرت رضا (ع) کاملاَ هویدا است.
نویسنده کتاب مطلع الشمس محیط سه فرسخی شهر رات طبق گفته سیاح مورد بحث اغراق آمیز دانسته می گوید: «از روی نسبت قطر دایره به محیط چنین به نظر می آید که این گفته اغراق است. عرض طولانی شهر که از شمال به جنوب غربی امتداد دارد بیشتر از دو میل نیست حال آنکه سه فرسخ دروازه میل انگلیسی است. و در هر حال این شهر به قدر گنجایش خویش سکنه و ابادانی ندارد.»

در حدود سالهای (۱۸۷۵ م) یک ژنرال نظامی بنام مک گرگر در سفری به خراسان حصار و استحکامات شهر مشهد را این گونه ذکر می کند که به دلیل نظامی بودن سیاح مذبور مطالبش از دیدگاه نظامی قابل اهمیت است:
«پیرامون شهر را دیوار گلی فرا گرفته که در وضع خوبی نگهداری می شود. ضخامت بالایی دیوار چهار پا و پایین آن نه پا است. بر بالای این دیوار یک دیواره دفاعی است به ضخامت یک پا،‌ اما آنقدر با بی توجهی ساخته شده که اغلب روزنه های آن به ارتفاع شش پا در بالای دیوار قرار گرفته است.»
وجود خانه هایی در آن سوی دیوار شهر که به مرور زمان خارج از حیطه دیوار و دورازه شهر ساخته شد از گسترش روزافزون شهر و ثبات نسبی سیاسی که در اواسط حکومت ناصرالدین شاه قاجار پدید آمده است خبر می دهد. اما خرابی دیوار و نرسیدن به برج و باروها، شاید رسیدن عصر جدید را ندا می دهد و ایم شهر که به سبک جدیدش نیاز به برج و بارو ندارد و شاید همان عنصر همیشگی در عصر قاجار که همه چیز «خراب است» به سراغ این مقوله آمده است.

دروازه ها
اطلاعات ما در خصوص دروازه های شهر مشهد به دوره قاجار می رسد.
از جمله نویسنده روضه الصفا که از کتب تاریخی عصر قاجار می باشد، برای مشهد شش دروازه قایل است، که شامل دورازه پایین خیابان، دروازه بالا خیابان، دروازه نوقان، دروازه عبورگاه، دروازه ارگ و دروازه سراب می باشد.
او سبب نام گذاری این دروازه ها را این گونه می نگارد:
«سبب تسمیه این دروازه ها این است که دروازه پایین خیابان، خیابانی است که دولش دو هزار و نهصد ذرع است و عرضش بیت و هشت ذرع و از دروازه پایین تا مرقد مطهر امام واجب الاحترام نهصد ذرع است و روضه مطهره در وسط معموره شهر اتفاق افتاده;»
این دروازه یعتی پایین خیابان و بالا خیابان چون در ابتدای ورودی دو خیابان مشهد و شهر به همین نامها واقع هستند و این دو خیابان در راستای یکدیگر به پایین پای مرقد حرک حضرت می رسد و دیگری به بالای مرقد مطهر حضرت بدین سبب شاید به پایین خیابان و بالا خیابان مشهور شده باشند.
محله ها
در باره محله های شهر مشهد «ماکدونال کینیر» صاحب منصب همراه سرجان ملکم و نماینده کمپانی هند شرقی در سفر به ایران و مشهد این شهر را شامل دوازده محله می داند که پنج محله از این محله ها بایر و غیر مسکون بوده است.
فریزر محله های مشهد را سی و دو محله می نویسد که هر یک از این محله ها کدخدایی جهت اداره آن محله سپرده شده است و ساکنان بعضی محله ها کم بوده است و بعضی جاها مخصوصاً در سمت شمال و شمال غربی شهر زمینهایش تبدیل به باغ و جای زراعت شده است.
در ضمن مولف مذکور یکی از محله های مشهد را مختص به یهودیانی که تعدادشان زیاد و به کار معامله و تجارت و کهنه فروشی مشغول بوده اند.

محله های مشهوری که سیاحان از آنها ذکری نکرده اند محله های اطراف حرم مطهر و بالا خیابان و پایین خیابان، دو خیابان عمده شهر و همان بازار سرشور بوده است. و دست کم بقیه نقاط و محله ها تا اواخر عصر قاجار دارای تمرکز جمعیت بسیاری نبوده است. آنچه که از کتابهای تاریخی در باره محله های شهر مشهد بدست می اید این است که مشهد تا اواخر عصر ناصری (۱۳۱۳ هجری) دارای چند محله مشهور بوده است:
۱- محله سرشور ۲- محله سراب ۳- محله چهار باغ ۴- محله نوقان ۵- محله خیابان سفلی (بالا خیابان)
که به نظر نمی آید محله های مذکور تمام محله های مشهد بلکه باید اسامی مهمترین آنها باشد. زیرا در کتابهای تاریخی دیگر از محله های قدیمی مشهد این چنین نام برده شده است:
۱- بالا خیابان ۲- پایین خیابان ۳- سراب ۴- نوقان ۵- سرشور ۶- عیدگاه ۷- ارگ ۸- پاچنار ۹- سه سوق ۱۰- مرویها ۱۱- سرحوضان (سرحوضو) ۱۲- تپ المحله (ته پل محله) ۱۳- سیاوون (سیاهان) ۱۴- کشمیریها ۱۵- چه نو ۱۶- چهار باغ که دو محله عیدگاه و نوقان از محلات قدیم شهر محسوب شده است.

خانه ها
از تمام خانه های شهر که در اطراف حرم مطر قرار داشته، زیباتر و مستحکمتر ساخته شدهن است و به قول فریزر لااقل اسباب و اثاث ساکنان خانه با خانه ها تناسب دارد. و بقیه خانه های شهر در نقاط دورتر حالت مخروبه داشته است. بیشتر خانه ها از سطح کوچه پایین تر و گودتر بوده اند. بارنز (۳۳-۱۸۳۱م) به این فکر افتاده است شاید مردم مشهذ از کندن زمین خوششان می آید البته بعدها دریافت که مردم با کندن خاک وسط حیاطهای خود، خاک حاصله را به مصرف تعمیرات و یا ساختن اتاقهای جدید می رسانند. خانیکوف سیاح روسی (۱۸۵۸ م) خانه های مشهد را همانند دیگر سیاحان از سطح کوچه عمیق تر و دهلیز خانه ها را نیز عمیق و تنگ و تاریک می نویسد.
خیابانها
بیشتر کسانی که از مشهد دیدن نموده اند در باره خیابانهای شهر مشهد مطالب مبسوطی به یادگار گذاشته اند. اما آنچه جلب توجه می کند آن است که واژه خیابان بیشتر در کتابهای سیاحان و مورخان خاجی ذکر شده و مؤلفان و محققان ایرانی با این واژه آشنا نبوده اند و بجای آن از کلمه «کوچه» در نوشته های خود سود می برده اند.
در کتاب مطلع الشمس نیز در این خصوص آمده است: «کوچه عمده مشهد همان کوچه ای است که تمام عرض بلددار در آن طی می نمایند و از شمال غربی تا جنوب شرقی امتداد یافته اسن.» این کوچه همان بالا خیابان و امتداد آن پایین خیابان می باشد که متصل به دو دروازه مشهور مشهد هم بوده است.

مک گرگور سیاح دیگری که در حدود سالهای (۱۸۷۵ م) از مشهد ددین نموده چنین نوشته است: «وجه مشخص مشهد «خیابان» است که کاملاً مستقیم می باشد و دارازای آن به حدود یک کیلومتر می رسد و عرض آن در اصل ۸۰ پا بوده ولی اکنون کاهش یافته است. این خیابان به جز آنجه که به حرم می رسد از میان شهر عبور می کند. از میان آن نهر آب کثیفی می گذرد که در چند نقطه برروی آن سکوهایی ساخته اند و مردم بدون توجه به بوی بد آن برروی این سکوها می نشینند و تفریح می کنند. گفته می شود دو طرف خیابان در گذشته

درختکاری شده بود ولی در حال حاضر تنها بالا خیابان به این درختهای باشکوه آراسته است.»
کوچه های شهر مشهد را با دیوارهای بلند گلی، که پایین آن رو به خرابی نهاده و طاقهایی که در وسط کوچه ها قرار داشته، باریکی، تنگی، تاریکی، و طولانی بودن آنها ترسیم می کند. کوچه هایی که مردم مذهبی و تاجر پیشه در آنها منزل داشته اند و با گذشت زمان و تغییر و تحولات سیاسی و اشنایی مردم ایران و مشهد با تمدن غرب سبب شده است که چهره سنتی و مذهبی خود را از دست داده و به سوی تمدن جدید و سبکهای معماری نوین استخراج شده از معماری شهرهای غربی حرکت کند.
بازارها
شهر مشهد با اهمیتی که به دلایل اقتصادی، سیاسی و مذهبی در عصر صفوی پیدا نمود، خیلی زود به عنوان یکی از مهمترین شهرهای ایران درآمد. به قول آدام اولئاریوس به بزرگترین و مهمترین شهر ایالت خراسان تبدیل شد. تا آنجا که نویسنده مذکور برای هرات تنها صفت «مهمترین» را بر می شمارد و برای مشهد «بزرگترین و مهمترین» را می نویسد.

بنابراین باید این شهر را شهری غنی و آباد دانست. لازمه یک شهر مذهبی و اقتصادی داشتن بازارهایی معمور و زیبا است که هم جوابگوی نیازهای زایران باشد و هم در خدمت تجار ممالک و شهرهای دیگر. به گفته سیاحان شهری که در عصر ناصری دارای نود کاروانسرا و پذیرای کاروانهایی از شهرهای بخارا، بلخ، بدخشان، قندهارو هرات بوده است. باید صاحب بازارهایی دلباز، غنی و آباد بوده تا بتواند به عنوا

ن یک شهر سیاسی، اقتصادی و مذهبی مطرح شود.
کاروانسرا
وجود کاروانسراهای متعدد و معمور در هر دوره برای ما دلیل روشنی بر ثبات سیاسی و اقتصادی و رونق تجاری آن می باشد. همچنین پس از گسترش شهر مشهد در راههای منتهی به این شهر کاروانسراهایی در عصر صفوی دایر گردید تا تردد زایران و تجار را اسان کند، در خود شهر هم کاروانسراهایی بنا گردیده تا مسکن کاروانها شود.
این کاروانسراها در دورانهای مختلف محل خوبی برای تبادل افکار و فرهنگها نیز به شمار می آمد. کاروانسراها محل وجود کالاهای مختلف، افراد گوناگون با پیشه های متفاوت، کیشهای متنوع و زبانها و لهجه های مختلف بوده اند و تعدد کاروانسراهای یک شهر به رونق تجارت و اهمیت آن بستگی کامل داشت.
با اصلاحات شاه عباس اول صفوی و اقدامات او در جهت بهبود و احیای راهها و ساخت و تعتمیر کاروانسراهای بین راهی و ایستگاههای امنیتی، رونقی در تجارت عصر صفوی ایجاد گردید و مشهد هم که مورد توجه سلاطین شیعه مذهب صفری قرار داشت از این قاعده مستنثنی نبود.
در ادامه این فعالیتها نادرشاه نیز ترفندهایی بکار بست و بار دیگر مشهد به عنوان شهر مرکزی دولت نادری و همسایه قدرتمند گنجخانه او در کلمات اهمیت قابل ملاحظه یافت. امنیت که از لوازم احیای تجارت در یک کشور و یا شهر می باشد برقرار شد و نادر این کار را به خوبی انجام داد.
مدرسه ها

تأسیس مدرسه در شهر مشهد سابقه ای طولانی دارد و همانند دیگر تأسیسات این شهر مدارس عمده و قابل ذکر آن را نیز باید باید مربوط له دوره صفویان مخصوصاً شاه عباس اول و ثانی و همچنین شاه سلطان حسین صفوی دانست که در ایجاد مدارس شهر اهتمام فراوان نمودند و موقوفات زیادی نیز برای آن قرار دادند. البته تغییرات و تحولات سیاسی و بلاهای طبیعی و تهاجمات ملل مختلف این مدارس را همانند دیگر تأسیسات از میان برده اند و سالها طول کشید تا کسانی چون شاه عباس اول، نادرشاه افشار و بعضی از سلاطین قاجار دست به بازسازی و تعمیذ آنها بزندد.
اخلاق و روحیات مردم مشهد
در باره اخلاق و اداب و عادات مردم خراسان و مشهد مطالب زیادی نوشته شده است که همگی و یا بدون اغراق اکثر نویسندگان بر حسن سلوک مردم خراسان اتفاق نظر داشته اند. آقای ایرج افشار در کتاب سیمای ایران از قول مقدسی مؤلف کتاب احسن التعالیم (۳۷۵ هـ.ق) می نویسد:
«خراسان پیگیرترین مردم در فقه آموزی و پایبند بودن به راستی هستند… مرکز خراسان بزرگتر و مردمش ظریف، بردبار، نیک و بد شناس، خوش برخورد، قصه هایشان دلبازتر، سردی در هوا و مردمش کمتذ …»
و هنچنین از قول قزونی مؤلف کتاب آثار الابلاد و اخبار العباد (سده ۷ ه(.ق) در باره مردم خرااسن می گوید:
«مرد و زن خراسانی از هر کسی زیباتر، داناتر و آزادتر می باشند و به نیکویی از هر کسی سزاوارتر هستند»
این قسمتی از تاریخچه شهر مشهد و صفات کلی مردم خرااسن بود.

نقد فضا
کروکی بنا
این بنا در چهار راه شهدا، خیابان آزادی، کوچه شهید غلامعلی رازفر، پشت هتل اغدیر واقع شده است. وسعت کنونی این زمین (قسمت بیرونی که در حال بررسی آن هستیم) در حدود ۱۸۰۰ متر مربع است. البته وسعت کل زمین در حدود ۴ یا ۵ هزار متر مربع ا

ست که بقیه آن به قیمت بیرونی اختصاص دارد.
مقداری از زمین (قسمت درشکه خانه) در دو دهه اخیر برای طرح توسعه هتل الغدیر به این هتل فروخته شده است.
این بنا از قسمت اندرونی به بالا خانه راه دارد، که متأسفانه همانطور که گفته شد قسمت اندرونی قابل دسترسی و در نتیجه قابل بررسی نیست.
جهت قرارگیری بنا
لازم به ذکر است که شهر مشهد داریا اقلیم آب و هوایی ویژه ای بوده است، البته در حال حاضر با گذشت زمان و شرایط آب و هوایی آن تا حدودی دچار تغییر شده و با گذشته متفاوت می باشد. مشهد دارای تابستانهای بسیار گرم و زمستانهای بسیار سرد بوده است.
با توجه به این نکته در گذشته سرد کردن منطل دشوارتر از گرم کردن آن بوده (چون وسایل خنک کننده به شکل امروزی یافت نمی شده است ولی وسایل گرم کننده در دسترس بوده اعم از بخاریهایی که در دیوار قرار داشتند و سایر وسایل کننده موجود در آن زمان) به همین دلیل معماران برای خنک کردن منزل در فصل تابستان از محل قرارگیری بنا بهره می جستند و بنا را با توجه به جهت تابش نور خورشیدت در هر منطقه و جهت طلوع و غروب طراحی می کرده اند. به این ترتیب که جهت قرارگیری بنا را طوری طرح ریزی می کردند که در فصل زمستان در طول روز بیشترین میزان نورگیری پرتو خورشید و یا در تابستان از بیشترین میزان سایه ایجاد شده استفاده کنند.
جهت قرارگیری بنای مذکور بگونه ای است که از نور شمال بهره می گیرد، به همین دلیل نور زمستان در طول روز از بیشترین میزان نور استفاده می کند و در تابستان نیز در ساعاتی از صبح و بعدازظهر ساختمان در سایه قرار می گیرد و بنابراین هوای داخل ساختمان خنک می گردد. در داخل ساختمان آثاری از پیش بخاری در قسمتهایی از دیوار دیده می شود که البته بدلیل تغییراتی که در بنا داده شده فقط اثاری از آنها باقی مانده است و اثری از وسیله ای که کاربرد آن خنک نمودن فضا باشد دیده نمی وشد و این خود بیان کننده و تصدیق کننده صحبتهای پیشین در مورد تمهیداتی است که برای کرم کردن و خنک کردن منزل بکار گرفته می شده است.
تاریخچه بنا
بنایی که در این مجموعه مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است (بر اساس کتیبه سر در بنا) در سال ۱۳۴۳ هـ. ق برابر با ۱۳۰۲ هـ. ش یعنی ۷۶ سال پیش ساخت آن به پایان رسیده است و آماده سکونت شده است.
این بنا متعلق به یکی از تجار قدیمی شهر مشهد به نام حاج غلامرضا سبزواری می باشد، که ایشان اکنون در قید حیات نیستند و این بنا در حال حاضر در مالکیت نوه ایشان است.

آقای حاج غلامرضا سبزواری دارای سه فرزند می باشد که دو فرزند ایشان در خارج از کشور (کشور آمریکا) و فرزند دیگر ایشان در تهران ساکن هستند. تمام فرزندان ایشان داریا تحصیلات عالیه دانشگاهی می باشند. همسر ایشان هم اکنون در قید حیات هستند و در تهران زندگی می کنند و گه گاه برای بازدید از منزل به مشهد سفر می کنند.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.