مقاله گرافیک محیطی (انسان و طبیعت)


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله گرافیک محیطی (انسان و طبیعت) دارای ۴۶ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله گرافیک محیطی (انسان و طبیعت)  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله گرافیک محیطی (انسان و طبیعت)،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله گرافیک محیطی (انسان و طبیعت) :

گرافیک محیطی (انسان و طبیعت)

مقدمه:
انسان به عنوان موجودی زنده و برتر، مانند دیگر موجودات برای چرخه‌ی حیات خود نیاز به طبیعت و منابع طبیعی دارد. ارتباط و وابستگی بین انسان و طبیعت انکارناپذیر است.
پرداختن به این بحث به دلیل ناب بودن موضوع و پرداخته نشدن به آن است در بحثها و موضوعات دیگر فقط به طبیعت پرداخته شده و جای انسان در این بحثها خالی است.
در ماکت مربوط به موضوع انسان و طبیعت سعی شده در گوشه هایی از کار طرح فیگورهایی از انسان پیاده شود و حالات فیگورها سمبلی از حرکات و اشاره هایی از زبان ناشنوایان است. بکار بردن رنگهای سرد در این فضا مربوط به هماهنگی با فضای سبز است که برای درخشندگی و جلوه دادن به طرح از رنگهای گرم هم متناسب با بخش کاربردی استفاده شده است.

به ترتیب از راست:
• ندا نوری
• هدا یعقوب پور
• سمیرا خاج
• فاطمه بصیری آقباش
• شهناز شعبانی

نام ندا نام خانوادگی نوری متولد ۱۳۶۰ تهران در ۸ ماهگی به تب شدید و تشنج مبتلا شدم در ۱ سالگی معالجه شدم اما به مرور زمان حرف زدن را فراموش کرده و با مشاهده ی این عکس العمل به پزشک مراجعه کردم در آن زمان متوجه شدند به علت این بیماری از شنوایی محروم شدم. این امر باعث ناامیدی شدید پدر و مادرم شد با کمک پزشک به مجتمع ناشنوایان معرفی شدم (تا سن ۶ سالگی به مراکز آموزشی رجوع می کردم و پس از ۱۲ سال در مرکز باغچه بان تحصیل کردم . در دوران ابتدایی به ریاضیات علاقه مند بودم و دوست داشتم در این رشته ادامه تحصیل بدهم ولی متأسفانه در باغچه بان تنها رشته فنی و حرفه ای وجود داشت و با گذشت زمان به گرافیک علاقه مند شدم در هنرستان تحصیلاتم را در رشته گرافیک را با موفقیت به پایان رساندم. سال ۸۰ در رشته ی گرافیک وارد دانشگاه شدم. در دانشگاه با دانشجویان همراه شدم که شرایطی مثل من را داشتن به یاد دوران هنرستان افتادم و ما همگی سعی می کنیم در رشته گرافیک به تحصیلات ادامه دهیم و موفق شویم.

نام هدا نام خانوادگی یعقوب پور متولد ۱۳۶۲ تهران در ۹ ماهگی به دلیل عکس العملی غیر طبیعی متوجه مشکل شنوایی در من شدند و مرکزی به نام باغچه بان آموزش دیدم. در سن ۷ سالگی در دبستان نیمروز تحصیل را آغاز کردم هر سال را با موفقیت به پایان می رساندم از آغاز راه تا کنون با پشتیبانی پدر و مادر مشکلات را پشت سر گذاشتم و با هر موفقیت امید در دل هر سه‌ی ما رشد می کرد و شادی در چشمهای پدر و مادر موج می زد (امکانات آموزشی زیادی در منزل در اختیار من بود) در سال ۱۳۸۰ موفق به اخذ مدرک دیپلم شدم و در رشته گرافیک به آموزشگاه فنی دختران تهران راه یافتم و به تلاش یک از عمر پدر و مادر پاسخ دادم ولی تاسف ما در این است که افرادی درست با شرایط ما در خارج از کشور

هستند که با امکانات رفاهی و آموزشی کامل به راحتی تمامی مراحل را طی می کنند و افرادی با شرایط ما هم در کشور خودمان هستند که به دلیل برخوردار نبودن امکانات و رسیدگی نشدن به آنها از پیشرفت در زندگی آنها جلوگیری شده (ما همچنان با توکل به پروردگار و پشتیبانی پدر و مادر برای موفقیت و ادامه تحصیل بیشتر تلاش می کنیم.

نام سمیرا نام خانوادگی خلج متولد ۱۳۶۱ تهران علت ناشنوا بودن من به خاطر ازدواج فامیلی پدر و مادرم است ۵ سالگی به آمادگی و کلاسهای گفتاردرمانی رجوع کردم و بعد از طی این مرحله در مدرسه نیمروز نمونه مردمی تحصیل را آغاز کردم. از کودکی به هنر و ورزش علاقه خاصی داشتم در آمادگی با فاطمه بصیری آشنا شدم و در سوم ابتدایی هم با هدا یعقوب پور آشنا شدم که تا این زمان همچنان در کنار هم و همراه هم هستیم و در یک گروه همکاری می کنیم. پدر و مادرم همواره امیدوار و پشتیبان من بودند و هر خواسته ی من را جواب مثبت می دادند. علاقه‌ی شخصی من در رشته ی علوم تجربی و مامایی خلاصه می شد ولی به این دلیل که ناشنوایان تنها در رشته ی هنر می توانند شرکت کنند. وارد هنرستان شدم و در رشته های مختلف ورزشی فعالیت خود را شروع کردم.

در خانواده من به عنوان یک فرد هنرمند و ورزشکار شناخته شدم و ورزش را در کنار هنر ادامه خواهم داد زیرا ورزش هم یک هنر است. تمامی مراحل را با موفقیت گذراندم و در سال ۸۰ پس از اخذ دیپلم گرافیک وارد دانشگاه شدم. در حیطه ی ورزش هم اکنون عضو تیم والیبال هستم و فعالیت می کنم تا کنون در چند نمایشگاه گروهی شرکت کردم و اکنون در سال ۱۳۸۳ فارغ التحصیل رشته گرافیک شدم و به تحصیلات خود ادامه خواهم داد.

نام شهناز نام خانوادگی شعبانی متولد ۱۳۵۵ تهران خانواده من در ۴ ماهگی متوجه شدند که من در امر شنیدم مشکل دارم و این باعث نگرانی شدید از آینده‌ی من در آنها شد. من با وابستگی شدید به پدرم در حال رشد بودم. در سال ۱۳۶۲ تا ۱۳۷۷ در مدرسه نیمروز آغاز به تحصیل کردم. سپس بعد از کنکور برای چندمین بار در کنکور شرکت کردم و در سال ۱۳۸۰ در آموزشگاه فنی دختران تهران در رشته گرافیک به تحصیلم ادامه دادم. در سال ۱۳۷۹ از محبت پدر محروم شدم از این تأسف می خورم که ای کاش پدرم موفقیت مرا می دید زیرا پدرم در دوران ناامیدی راهنمای من بود و دوست داشتم که می دید که به موفقیت رسیدم در خانواده ما غیر از من برادرم هم دارای مشکل شنوایی است او کارمند شهرداری است

(خوشحالم از اینکه شخصیتی به نام جبار باغچه‌بان بام برای اولین با زبان اشاره ی مخصوص ناشنوایان را به وجود آورد و ما در زمان حال می توانیم از ثمره‌ی زحمات او استفاده کنیم) اکنون در سال ۱۳۸۳ فارغ التحصیل در رشته گرافیک شدم و برای ادامه تحصیل تلاش خواهم کرد. به خاطر زحمات بیش از حد پدر و مادرم که برای به اینجا رسیدن من کشیده اند از آنها تشکر می کنم و خدا را شکر می کنم که در لحظه لحظه زندگی مرا همراهی کرده.

نام فاطمه نام خانوادگی بصیری متولد ۱۳۶۰ – تهران در دوران ۴ ماهگی به مدت ۵ ماه به بیماری آب‌ث مبتلا شدم و طی عمل جراحی از شنیدن محروم شدم که این حادثه باعث شد پدر و مادرم قطع امید کنند آنها نگرانم تحصیلات و پیشرفت من بودند. با کمک یکی از بستگان به آموزش پرورش معرفی شدم و در سن ۶ سالگی در مرکز باغچه بان آموزش دیدم. از همان دوران به نقاشی علاقه داشتم نقاشیهایم بالاتر از حد همکلاسیهایم بود و با گذشت سالها در نقاشی پیشرفت کردم و بعد از گذراندن دوران ابتدایی به طراحی پیشرفته پرداختم. در دوران راهنمایی در مسابقات نقاشی و کارهای دستی همچنانی شاگردان شنوا شرکت کردم و همواره رتبه ی اول را به خود اختصاص دادم در دوره ی هنرستان رشته ی گرافیک را

انتخاب کردم و در نمایشگاه هنر نقاشی رنگ روغن رتبه ی دوم را گرفتم بعد از گذراندن تحصیلات متوسط در همان سال یعنی ۱۳۸۰ در آموزشگاه فنی دختران تهران در رشته ی گرافیک به تحصیلم ادامه دادم علاقه و استعداد من به نقاشی در گرافیک ادامه پیدا کرد و دوران دانشگاه را همپای دانشجوان شنوا طی کردم و در این راه سختی های فراوانی داشتم و سعی خواهم کرد تحصیلاتم را ادامه دادم و در کارهای گرافیکی (تصویرسازی و گرافیک رایانه و نقاشی) و در زمینه های هنر فعالیت داشته باشم.

«ز اندیشه برای خود رهی یافته ام
نقش دگری را به راه انداخته ام»
«ز چشم برای دیدن چهره دوست
با دست هنر آینه ای ساخته ام»
«جبار باغچه بان»

• معنی زیبایی در طبیعت
«پدیده ها، مناظر، اصوات، بوها، مزه ها را می توان به دو دسته طبیعی و مصنوعی تقسیم کرد. این تقسیم بندی اهمیت بسیار دارد. فرق میان آن دو از لحاظ تماشاگر نتیجه تفاوت نیتی است که در بوجود آوردن آن پدیده ها به کار رفته است. نیتی را که موجب ظهور پدیده های و طبیعی شده است به آسانی نمی توان مورد انتقاد و بازخواست قرار داد، زیرا هم شما خواننده‌ی عزیز خود جزئی از آن هستید. شاید بتوان تصور آنرا کرد که گل کوزه گری به شیوه کار کوزه گر اعتراض کند، زیرا کوزه گر آفریننده آن گل نیست. لیکن از آنجایی که آفریننده

جهان هم کوزه گر و هم گل را هستی بخشیده است هیچیک از آندو مجاز نیست دیگری را به باد عیب جویی گیرد. تنها در لحظاتی استثنایی که بشر سرمست از باده خودپسندی می گردد آرزو می کند که دستگاه طبیعت غیر از آنچه هست باشد. مثل هنگامی که درک آودورست به اسبهای تندر پابرجا خیره شد و به خود گفت: به خاطر شخص وی اسب ها با چه وقاری در آسمان انباشته شده اند! اما کاش یک تکه از آنها به خصوص آن تکه ابر بزرگ و تیره، اندکی دورتر به سمت چپ قرار می گرفت تا بر هیمنه آن منظره افزوده شود» و بدین نیت حرکتی به خود می دهد که فوراً قطعه ابر تیره به جنبش درمی آید و در محل تعیین شده موضعه می گیرد. در آن لحظه خدایان با تمایل هرچه بیشتر تصویر به سر گذاشتن را کرده بودند، نویسنده آن کتاب با کمال مهارت خواننده را برای پذیرفتن این وهم آماده می سازد که شاید در طول عمری دراز فقط یک بار امکان آن رود که کوزه گر خود را تسلیم احساس

عجزآمیز گل کوزه گری به شکل پذیری سازد، و یا گل جرأت کند که دست سازنده خود را مورد انتقاد قرار دهد. بر و درخت بر اثر نوایی به وجود آمده اند که به کلی با قوایی که در ساختن کلیسا باینری به کار رفته است تفاوت دارند. نیروهایی که درخت به درختی درآورده اند همچنین سئوال خلقت موجودی اند که آن درخت را تماشا می کند. اما نیرویی که میز را ساخته است دیگر چنین مسئولیتی را ندارد. چگونگی نیت آدمی در هنگام طرح کردن و ساختن یک میز بسیار پیچیده و شگفت انگیز است. همچنین است تأثیر طبیعت بر حواس افراد بشر هنگامی که ایشان آن درخت را که بعداً به میز تبدیل

می شود تماشا می کنند، با مورد استعمالش قرار می دهند. حقیقت اصلی این است که بشر بدون آنکه نخست درخت را تجربه کرده باشد قادر به ساختن میز نمی بوده است. درخت به همان نحو وابسته به وجود آدمی و در عین حال وابسته به آن انگاره آفرینشی است که آدمی نیز جزئی از آن است که دو سیاره در منظومه شمسی. اگر نپتون یارای آن داشت که وزن و سرعت زحل را مورد اعتراض قرار دهد، تا تغییری در آنها بوجود آورد، تعادل دقیق کل منظومه شمسی بر هم می ریخت و در حالت انطباق مجددی که به ضرورت پیش می آمد، خود نپتون است که زحل در مقام زحلی است و بشر صرفاً از آنرو بشر است که درخت است. اگر قرار بود که آن قطعه‌ بر تندر برای خوش آیند طبع هوسباز درک ما به طرف چپ تغییر مکان دهد، خدا خود می داند که چه دگرگونیهای مدهشی می بایست در سراسر عالم هستی به وقوع پیوندد» (ارک نیوتن – معنی زیبایی ص ۳۷-۳۹)

«ولی اگر پدیده های طبیعی نه قابل عیبجویی باشند و نه قابل تغییر (زیرا چنان وابسته به یکدیگرند که کوچکترین تصرفی در آنها تعادل دقیق و متوازنشان را یکسره به هم می ریزد)، اینقدر هست که می توان آنها را با سکون خاطر مورد بررسی قرار داد. طبیعت می تواند چون مجموعه ای از پدیده ها توصیف و اندازه گیری شود و یا به عنوان دستگاه سازنده پدیده ها مورد انواع آزمونها قرار گیرد. این قلمرو شخص دانشمند است. وی می تواند دانه بلوط و درخت بلوط را اندازه گیری کند و شرح دهد که بر اثر چه فعل و انفعالاتی دانه بلوط تبدیل به درخت بلوط شود. بدین طریق دانشمند مقدار زیادی مصالح سودمند در اختیار طبیعت شناس می گذارد و به عبارت دیگر کارش دانشمند در پی واقعیات باید درآمدی باشد برای جستجو به دنبال ارزشها.

در حقیقت از همان آغاز زمان که بشر دریافت زندگی در عین حال که به سرکردنی و فوت بردنی است، بررسی کردنی و دریافتنی نیز هست. راسکین عقیده داشت که چون تجربه از جهان هستی به منزله ماده خام در دست هنرمند است، پس پیش از هرگونه پژوهشی در ماهیت انواع هنرها باید تا حدی به بررسی و بازشناختن جهان هستی پرداخت. ناظری که دانش و بردباری لازم برای بررسی و تخمین خاصیت زمین جهت بادهای موضعی، مقدار بارش، تغییرات درجه حرارت، طول مدت تابش خورشید (که هرکدام از این عوامل نیز نتیجه

سلسله علت های پابرجای دیگرند) داشته باشند. ناظری که بتواند از معلومات میزان و مسیر نمو مثلاً دانه بلوط را استنباط کند، که بتواند احتمالات خسارت رعد و برق و زمین لرزه و آفات را بر آن درخت پیش بینی کند، یا به حساب عواملی چند چون مجاورت درختان بلوط یکدیگر که آنرا از باد و باران محفوظ یا از تابش نور خورشید محروم می دارند. دقیقاً رسیدگی کند: چنین فردی می توان در همان لحظه که دانه بلوط نخستین جوانه بلوط خود را ظاهر می سازد و شکل و خصوصیات آن درخت را چنانکه پس از گذشت مدت زمانی، مثلاً، پنجاه سال، تحقق خواهد یافت، به طور تقریب تبیین سازد. آنچه در باره دانه بلوط گفته شد عیناً به همان نحو در مورد هر لکه ابر، هر تیغه علف، پر بال حشره و پر پست و بلند کره خاکی –

دیگر ذکری از حکیم جهان بین به میان نمی آوریم – صدف می کند. نتیجه نهایی تبعیت از قانون، پیدایش همشکلی است یکی از قوانین طبیعی را مجزا و دیگری و بقیه را ملغی می سازید. اگر کسی شک داشته باشد که حتی در پس بی نظم‌ترین قطعات موجود در طبیعت یک نوع نظم و برقراری وجود دارد، کافی است او را وادار کنیم که در این قطعات دست ببرد و شکل آنها را بر هم بزند تا نتیجه آنرا به چشم ببیند. مثلاً ساقه تمشک جنگلی را که همیشه برروی زمین خزیده است به طور عمودی بر دیوار سوار کند یا معدن سنگی را که بر سراشیب تپه ای جای گرفته است منفجر سازد. بی درنگ چشمش احساس ناراحتی می کند، زیرا چیزی را که فاقد و انگاره ای را به هم ریخته در طبیعت می یابد. برگ های تمشک جنگلی که با کمال دقت خود را به طرزی مرتب کرده بودند که از نور آفتاب برخوردار شوند اکنون آشفته شده اند و دست کم یک هفته طول می کشد که تا آنها بتوانند نظمی در میان خود برقرار سازند. انحنای پشته که حاصل گذشت
قرنها بوده است، شکل ثابت خود را از دست می دهد و ترسیم اینگونه اخلالگریها در ضابطه های طبیعت اقلا قرنی به طول می انجامد.» (اریک نیوتن معنی زیبایی ص ۳۹-۴۳ و ۴۹)
«علم انسان و ریاضیات می تواند دری به سوی جنگل انبوه طبیعت بگشاید. لیکن به محض آنکه قدم از درگاه فراتر نهیم باید به کمک شهود راه خود از میان انبوه جنگل پیدا کنیم. دانشمند می تواند کره و شش گوش و مارپیچ لگاریتمی را تفسیر کند. علت پیدایش حباب و تشکیل کندوی عسل و جلد حلزون را بیان کند. وی می توان خاطرنشان سازد که طبیعت تمایل خاصی به تولید صورتهای کروی و گرد دارد. آنهم به موجب قانون «حداقل مساحت گنجایش» اگر مثلاً روش «مشاهده در احوال جماعات» بتوانند آشکار سازد. (و به گمان من می تواند) که به موجب موافقت طور قائم و درست در نقطه مرکزیش بر ساقه ای متصل شده باشد، و یا اینکه برگ باقالای مصری به چشم آدمی جذاب‌تراز برگ لادن می نماید، در آن حال با اطمینان خاطر می توان استنباط کرد که با شادی عوامل دیگر تأثیر متقابل در قانون طبیعی بر یکدیگر آسانتر از عمل یک قانون تنها «زیبایی» را به وجود می آورد و به همین نسبت تاثیر به قانون، آفرینش زیبایی را باز هم به نحو کاملتری انجام می دهد، و همچنین رو به رو به بالا تا جایی که بر اثر کثرت قوانین دست در کار، انگاره زیبایی با اندازه‌ی پیچیده می شود که آدمی در درک آن عاجز می ماند. آنگاه با به بار آوردن هوس عصبانی کننده گیاه جعفری و انواعش به پذیرفتن آن همه پیچ و تاب، می توان این تبصره را نیز قائل شد که: قوانین آفریننده زیبایی باید با یکدیگر تعادل نسبتاً یکسانی داشته باشند. در واقع هنگامی که یک قانون نیروی فائق را در دست داشته باشد و قوانین دیگر را بی اثر بگذارد، حاصل آفرینش چیزی ناهنجار و دلازار خواهد بود.
در طبیعت باید معیاری از نافرمانی ظاهر در میان فرمانبرداری متداول (از قوانین طبیعی) به وقوع بپیوندد، یا روشنتر بگوییم مخلوطی از نافهمیدنی بر فهمیدنی، و شگفتی بر آنچه مأنوس و عادی است افزوده گردد. شهود با بینش کلی در کار همیشگی خود به ارزش یابیهای زیباپرستانه باید گاهی نیز دچار بهت و شگفتی شود ورنه از یکنواختی ملول می شود و حساسیت خود را از دست می دهد. از این رو لازم است که در میان گل رخها گاهی گل ثعلبی نیز خودنمایی کند، یعنی گلی که انگاره اش برای ادراک آدمی اندکی مشکل تر است همچنین ممکن است عناصری مأنوس و شگفت آور در موجودی جمع آید تا تعادلی شایسته در حد فاصل «قشنگ» که به اندازه کافی شگفت انگیز نیست، و «عجیب» که بیش از اندازه شگفت انگیز است، بوجود آورد. (اریک نیوتن معنی زیبایی ص ۵۰-۵۵)

اشاره ای به روانشناسی انسانی و جهان بینی هنری و علمی:
انسان جزئی از این هستی عظیم است و در رابطه‌ی با آن، انسان و طبیعت، همواره در یکدیگر نفوذ می کنند.
ارگانیسم (بدن) انسان در آغاز کار تجهیزاتی ساده دارد و در برابر طبیعت عکس‌العمل‌هایی دارد. تصادم ارکانیزم و محیط. سبب تغییر هر دو می شود. محیط با عمل انسانی تغییری می کند و انسان از تأثیر محیط حالات جدیدی می یابد. شعور یا شناخت با آگاهی نتیجه‌ی این روابط تازه است. از برخورد دو عامل ناآگاه: «طبیعت و ارگانیسم» آگاهی طلوع می کند.

شعور یا شناخت، دو مرحله دارد: حسی و منطقی:
در مرحله شناخت حسی، اشیاء – انگیزه های محیطی – از طریق حواس در ارگانیسم تأثیر می گذارند. تأثیر انگیزه ها در مغز به صورت احساس و سپس به صورت ادراک درمی یابد و انسان به یک آگاهی جزئی می رسد.

در مرحله شناخت منطقی، تصاویر جزئی و تصاویر ذهنی با یکدیگر سنجیده می‌شوند و عناصر اصلی آن بررسی می گردند و در نتیجه ادراک جزئی، تعمیم می یابد و این تصویر کلی، مفهوم نامیده می شود.
هر شناختی دارای دو عنصر ادراکی و عاطفی است: البته شناخت حسی، به مراتب بیشتر از شناخت منطقی با عواطف آمیخته است. چون انسان با جزئیات زندگی می کند. شناخت عاطفی، ما را به شناخت هنری می رساند و شناخت ادراکی شناخت علمی را می سازد و دانشمند به یک بینش کلی و طرز تفکر، تکیه دارد، که آنرا فلسفه می نامند. هنرمند بیشتر کیفیات را درنظر می گیرد و کمیت را فراموش می کند و دانشمند تجربه را از کیفیات و حالات جدا می کند هنر نوعی شناخت واقعیت است از طریق تجربه به اتکای یک فلسفه. با تأکید بر کیفیت.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.