مقاله در مورد فرقه اسماعیلیه


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله در مورد فرقه اسماعیلیه دارای ۹۷ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد فرقه اسماعیلیه  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد فرقه اسماعیلیه،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد فرقه اسماعیلیه :

فرقه اسماعیلیه

مقدمه
تقریبا همه جنبشهای اجتماعی مذهبی دوران اولیه تسلط اسلام برمناطق خاورمیانه وایران، دارای ویژگیهای مشترکی بودند. هدف مشترک همه، رهائی از زیر سلطه بیگانگان و مقاومت در برابر پذیرش دین اسلام بود. در واقع می‌‌توان جنبش قرمطیان را شکل تکامل یافته جنبشهای قبلی دانست که خود از طرفی با مبارزه مسلحانه علیه حاکمیت خلفای اسلام و زیر سئوال بردن حقانیت آنان و از طرف دیگر با پرچمداری جنبش صوفی گری و دراویش، زمینه را برای رشد فلسفه یارسان و بنیانگزاری این دین، آماده نمود.

آنطور که برتلس مستشرق روسی در باره سابقه قرمطیان می‌‌نویسد: “از آغاز قرن چهارم هجری، پس از تأسیس دولتهای فاطمی مصر و قرمطیان بحرین بود که “باطنیان“ به “قرمطیان“ بمعنی اخص و “اسماعیلیان“ منشعب شدند“. ولی تاریخ نویسان نزدیک به آن دوره اعتقاد دارند که آئین قرمطی

منسوب به نام قرمط پس ازآنکه میان حمدان قرمط درحدود سال ۲۸۰ هجری با مرکز دعوت اسماعیلی در اهواز اختلاف افتاد، ازلحاظ تشکیلاتی ازمذهب اسماعیلی جداشد و با روشی مستقل در راستای آرمانهای اجتماعی وهدفهای سیاسی خود شروع به فعالیت کرد. این نظریه بیشتر مورد تایید است، زیرا باطنیان خود شاخه‌ای از اسماعیلیه بودند و یا هر کسی در آئین تناسخ روح راز دار بود اورا باطنی میخواندند. اما اسماعیلیه چه مذهبی است و دلایل صعود و سقوط آن چه بود ؟

اسماعـیـلیـه
۶۵۴-۴۷۳
فرقه ” اسماعیلیه ” از فرق منشعب مذهب شیعه است. ظهور این فرقه، نتیجه اختلاف در امامت اسماعیل با برادرش حضرت موسی بن جعفرالکاظم ( ع ) بوده است. اینان معتقد بودند که بعد از امام جعفر صادق ( ع )‌ چون پسرش اسماعیل پیش از پدر در گذشته امامت محمد بن اسماعیل منتقل شده که سابع تام بوده و دور هفت به او خاتمه یافته است .(نظر مقدس بودن عدد هفت نزد قدما)

در اعتقاد آنان، تاریخ بشر به چند دور تقسیم می گردد و هر دور با پیامبری «ناطق» و امامی «اساس»‌ آغاز می شود. ناطقان، ‌همان پیامبران اولوالعزم اند که تعداد آنان هفت نفر است و پس از هر ناطقی، هفت امام روی کار می آیند. دوره هر پیامبری هزار سال است و چون دور او به سر رسد، پیامبر دیگری با شریعتی نو ظهور می کند. این پیامیر شریعت پیشین را نسخ می نماید. امام ( یا اساس یا وصی ) عالم به علم تاویل شریعت است .

از دیدگاه اسماعیلیان، افراد بشر به دو گروه تقسیم می شوند: ویژگان یا نخبگانی که با طی مراحل مختلف به باطن شریعت دست می یابند و دیگر،‌ عالم یا اکثریت غیر اسماعیلی که فقط قادر به درک مفاهیم ظاهری مذهب هستند. همچنین، ‌سازمان مذهبی اسماعیلیان بر مراتب و درجات منظمی استوار بود که از پایین به بالا،‌ عبارت بودند از: مستجیب (تازه وارد به گروه)، ماذون، داعی، حجت، باب و امام .

امامان در بعضی از دوره ها مستور و در بعضی دیگر آشکار هستند. به اعتقاد اسماعیلیان، در دوره ستر (یاغیبت امام) دعات موظف اند که ابلاغ امر کنند. در این دوره، فقط باب و نخبگان قادر به رویت امام هستند. آنان دوره ستر را از دوره محمد اسماعیل تا قیام عبیدالله المهدی در قیروان می دانند. معروفترین داعیان اسماعیلی در این دوره، ابو عبدالله حسن بن احمد زکرویه (معروف به ابوعبدالله شیعی)‌ و قداح بودند که خود اصل ایرانی داشتند .

در سال ۲۹۷ ه.ق. ابوعبدالله الشیعی بذر دعوت اسماعیلی را در میان قبایل کتامه (در شمال آفریقا) پراکند. وی عبید الله المهدی را که در سجلماسه محبوس بود، آزاد کرد و بر تخت دعوت اسماعیلیان نشاند. عبیدالله پس از استقرار در قیروان، مدعی خلافت و امامت اسلام شد. نام دعوت اسماعیلیان به دلیل انتساب به حضرت فاطمه ( س )، دخت گرامی پیامبر اسلام ( ص ) ،‌« فاطمی » خوانده شد. این دعوت، به سرعت در سراسر شمال آفریقا، یمن، بحرین، شام، فلسطین،‌ و ایران انتشار یافت .

نسب فاطمیان
مؤسس فرقه فاطمیه، فردى است به نام عبید الله المهدى (متوفاى ۳۲۲ ه) که حکومت فاطمیان را تأسیس کرد.اکنون این سؤال مطرح مى‏شود که چرا آنان را فاطمیان نامیده‏اند؟ زیرا این اصطلاح بیانگر آن است که آنان منسوب به فاطمه زهرا علیها السلام هستند.در این باره دیدگاههاى مختلفى ابراز شده است:

برخى با قاطعیت نسبت به آنان را به فاطمه زهرا علیها السلام انکار کرده‏اند، از آن جمله دخویه است.وى در کتاب خود به نام «یادى از قرامطه بحرین و فاطمیان» دلایل بسیارى بر این نظریه آورده است، یکى از آن دلایل این است که خلفاى عباسى بغداد و اموى قرطبه در دو نوبت، یک بار در سال ۴۰۲ و بار دیگر در سال ۴۴۴، نسب این سلسله را به فاطمیان انکار کردند، و از طرف دیگر در کتابهاى مقدس در روز صریحا آمده که عبد الله بن میمون جد خلفاى فاطمى بوده است. (۱)
برخى دیگر انتساب آنان را به حضرت فاطمه علیها السلام در دست دانسته‏اند، چنانکه جرجى زیدان گفته است:

«فرمانروایان فاطمى ابتدا در افریقیه حکومت داشتند و مرکز حکومت آنان مهدیه بود.این فرمانروایان شیعى خود را از فرزندان حسین علیه السلام فرزند فاطمه علیها السلام مى‏دانستند، اما تاریخ نویسان که طرفدار بنى عباس بودند صحت نسب آنان را تکذیب مى‏کردند، ولى ما احتمال قوى مى‏دهیم که نسب آنان صحیح باشد و تردید و تکذیب عده‏اى از تاریخ نویسان، در نتیجه هواخواهى عباسیان بوده است.» (۲)

عده‏اى بر آنند که اظهار نظر قطعى در این باره ممکن نیست، چنانکه س.م.استرن مى‏گوید :
معروف است که طبق یک سند رسمى فاطمى، خط خلفاى فاطمى از طریق یک سلسله ائمه مستوره به محمد بن اسماعیل بر مى‏گردد، لیکن وجود چندین گزارش متناقض در این زمینه، مسئله را آشفته ساخته است.مخالفین خلفاى فاطمى، ذریه آنها را از محمد بن اسماعیل ندانسته‏اند،

بلکه تأسیس آیین اسماعیلى را به عبدالله بن میمون قداح نسبت داده‏اند، و ائمه مستوره و نیز فاطمیان را اعقاب دروغین على علیه السلام دانسته‏اند.این نظریه را مى‏توان جعل کینه‏توزانه‏اى به حساب آورد.البته با این تصور که در کنار فرقه‏هاى مختلف نهضت اسماعیلى، نبایستى آیین اجداد قداحیها را نیز فراموش کرد.

از این رو با سنجش و ارزیابى این شواهد گوناگون، نمى‏توان به واقعیت واحدى رسید، چون اسناد و مدارک قانع‏کننده‏اى در دسترس نیست. (۳ 
گروهى دیگر با تفکیک میان امام مستودع و امام مستقر مشکل را حل کرده و گفته‏اند: گرچه مؤسس سلسله فاطمیان، یعنى

عبید الله المهدى، داراى نسب فاطمى نیست، ولى نسب خلفاى فاطمى پس از او حقیقتاً فاطمى است و عبید الله همان سعید بن حسین بن عبد الله بن القداح است و میمون قداح و فرزندان او امامان مستودع بودند و عبید الله مهدى هم امام مستودع بود و ودیعه امامت را به پسر خوانده‏اش القائم (دومین خلیفه فاطمى) رساند، و این بدان جهت بود که امامان حقیقى اسماعیلیان در

سلمیه محصور بودند و از بیم معتضد عباسى (۲۸۹ ـ ۲۷۹) پنهان شده بودند.از این جهت حسین که امام مستودع بود، ودیعه امامت را به فرزند و حجت خود سعید سپرد تا او این امانت را به صاحب واقعى‏اش که القائم بامر الله فاطمى بود.برساند . (۴)

تعداد خلفاى فاطمى
حکومت فاطمیان در سال ۲۹۲ آغاز و در سال ۵۶۷ توسط ایوبیان برچیده شد.آنان در این مدت بر آفریقا و برخى مناطق دیگر حکومت نمودند.خلفاى فاطمى از آغاز تا پایان چهارده نفر بودند که عبارتند از:
۱ ـ عبید الله المهدى، متوفاى .۳۲۲
۲ ـ القائم بامر الله، متوفاى .۳۳۴
۳ ـ المنصور، متوفاى .۳۴۱
۴ ـ المعز الدین الله، متوفاى ۳۶۵ (وى به سال ۳۶۲ بر قاهره تسلط یافت و مرکز خلافت فاطمیان را از مهدیه به مصر انتقال داد، و بدین ترتیب به نفوذ قدرت اخشیدیان و عباسیان در مصر خاتمه داده شد) .
۵ ـ العزیز بالله، متوفاى .۳۸۶

۶ ـ الحاکم بامر الله، متوفاى .۴۱۱
۷ ـ الظاهر لاعزاز دین الله، متوفاى .۴۲۷
۸ ـ المستنصر بالله، متوفاى ۴۸۷دوران حکومت وى بسیار طولانى بود و قریب شصت سال به طول انجامید.ذهبى گفته است هیچ خلیفه و فرمانروایى را سراغ ندارم که این مقدار حکومت کرده باشد.
۹ ـ المستعلى بالله، متوفاى .۴۹۵
۱۰ ـ الآمر باحکام الله، متوفاى ۵۲۴وى در پنج سالگى به حکومت رسید و چون فرزندى نداشت، پس از وى پسر عمویش به حکومت رسید.
۱۱ ـ الحافظ لدین الله، متوفاى ۵۴۴ (عبد المجید بن محمد بن المستنصر پسر عموى الآمر بود) .
۱۲ ـ الظافر بالله، متوفاى .۵۴۹
۱۳ ـ الفائز بنصر الله، متوفاى .۵۵۵
۱۴ ـ العاضد لدین الله، متوفاى ۵۶۷ (وى عبد الله بن یوسف بن الحافظ لدین الله بود) . (۵)
فاطمیان و نشر آداب و شعایر شیعى

جرجى زیدان مى‏گوید:
«خلفاى فاطمى از جمله فرمانروایانى هستند که در همه چیز از فرمانروایان عباسى پیروى نمودند، فقط در امور دینى با آنان مخالفت شدید داشتند و به فتواى ائمه شیعه رفتار مى‏کردند .یعقوب بن کلس، وزیر العزیز بالله فاطمى، کتابى درباره به فقه اسماعیلى تألیف کرده که برابر با نصف صحیح بخارى بود و به چندین فصل و باب تقسیم مى‏گشت، و خود وزیر آن را تدریس مى‏کرد، و هر کس آن کتاب را فرا مى‏گرفت جایزه دریافت مى‏نمود.العزیز بالله براى ۳۵ فقیهى که در مجلس درس وزیر حاضر مى‏شدند ماهانه مقرر داشت، و اگر کسى غیر از کتاب وزیر کتاب فقه دیگرى مى‏خواند مورد تعقیب قرار مى‏گرفت.

سایر خلفاى فاطمى نیز در انتشار مذهب شیعه اهتمام داشتند و وقتى (۶) الظاهر خلیفه شد دستور داد که در مصر فقط کتاب «مختصر الوزیر» و «دعائم الاسلام» خوانده شود و به حافظان این کتب جایزه داده شود.» (۷) .آنان در تعظیم شعایر شیعه نیز اهتمام بسیار نمودند، از آن جمله روز عاشورا را تعطیل عمومى اعلان کرده و به سوگوارى و عزادارى پرداختند، تا آنجا که گاهى شخص

خلیفه با پاى برهنه در جمع عزاداران حاضر مى‏شد و همه سوگواران را اطعام مى‏کرد.همچنین روز غدیر خم (هیجدهم ذى حجه) را به عنوان عید عمومى اعلام کردند، و رجال حکومتى و مردم معمولى در مجلس خلیفه حاضر مى‏شدند و خطیب، خطبه‏اى را که پیامبر در غدیر خم خوانده بود، بازگو مى‏کرد.در آن روز مراسم عقد و عروسى برگزار مى‏شد و فقیران مورد انعام قرار مى‏گرفتند و از طرف خلیفه و رجال حکومتى مبالغ هنگفتى به عنوان عیدى پرداخت مى‏شد.نظیر این مراسم در

موالید پیامبر، على، فاطمه، و امام حسن و امام حسین علیهم السلام نیز برگزار مى‏گشت .
برخى گفته‏اند: فاطمیان در زمان خلافت الحافظ لدین الله و وزارت ابى على الافضل به مذهب امامیه اثنا عشرى گرویدند، ولى پس از کشته شدن وزیر در سال ۵۲۶ بار دیگر به مذهب اسماعیلیه روى آوردند.در هر حال مذهب امامیه در عصر آنان با هیچ مانعى مواجه نبود، و بر هر دو احتمال امامى و اسماعیلى بودن فاطمیان شواهدى وجود دارد، گرچه برخى امامى بودن آنان را ارجح دانسته‏اند. (۸)
در اندک مدتی خلافت شیعی اسماعیلی توانست با خلافت عباسیان بغداد همپایی کند. حتی دریای مدیترانه را برای اروپاییان ناامن سازد و بنادر فرانسه را غارت کند. همچنین، بندر «جنوا » را هم به تصرف خود درآورد. جوهر سیسیلی در دوران المعزلدین الله ( ۳۶۵ –۳۴۱ ه.ق.) مصر را از تصرف اخشیریان در آورد و «جامع الازهر » را که نامش از نام حضرت زهرای ازهر – علیها السلام – گرفته شده است ، تاسیس کرد.

در دوران عزیز پنجمین خلیفه (‌۳۸۵- ۳۶۵ ه.ق. ) دولت فاطمی به اوج قدرت رسید و از اقیانوس اطلس تا دریای سرخ، یمن، مکه و دمشق گسترش یافت. حتی، یکبار در موصل نام خلیفه فاطمی در خطبه ذکر شد و قدرت بغداد در مقابل آن تحقیر گردید.
فاطمیان و قرمطیان دو فرقه یا انشعاب در مذهب اسماعیلیه است.درباره پیدایش قرمطیه و سرگذشت آنها در ذیل بحث خواهیم کرد .

رابطه فاطمیان و قرمطیان

از جمله مسائل مورد بحث میان محققان و نحله شناسان، بررسى رابطه فاطمیان و قرامطه است .ابن رزام (که گرایش ضد اسماعیلى دارد) و کسانى که از او پیروى کرده‏اند، هر دو جنبش را یکى دانسته‏اند، و تاریخ نگاران مسلمان هم روزگار او، مانند طبرى، درباره این موضوع نظریه روشنى ابراز نداشته‏اند، اما اسماعیلیان جدید هر

گونه پیوستگى میان خودشان را با قرمطیان نادرست مى‏شمارند.
کهن‏ترین مأخذى که یکى بودن فاطمیان و قرمطیان را تأیید مى‏کند، یا دست کم از تعاون میان آنها سخن مى‏گوید، کتاب ثابت بن سنان صابئى است.ثابت را به ندرت مى‏توان متهم کرد که متعصب است یا مى‏کوشد تا فاطمیان را به فرقه‏هاى بدعتگذارى مانند قرمطیان منسوب و ایشان را بدنام کند، زیرا وى هیچگونه خصومتى با فاطمیان نشان نمى‏دهد و در حق شرعى عبید الله که پیوسته به او علوى فاطمى اطلاق مى‏کند، هیچ گونه شکى ابراز نمى‏دارد.ثابت بر یکى بودن این دو جماعت تأکید نمى‏کند، بلکه گواهى او ضمنى و غیر مستقیم است.

بهرحال با مراجعه به مجموع گزارش‏هاى تاریخى و آراى محققان روشن مى‏شود که یکى دانستن این دو جنبش دینى ـ سیاسى صحیح نیست.آنان در مسئله امامت با یکدیگر اختلاف داشتند، زیرا قرامطه بر این باور بودند که محمد بن اسماعیل آخرین امام و زنده و غایب است و روزى ظهور خواهد کرد، ولى فاطمیان این عقیده را مردود دانسته، به استمرار خط امامت در فرزندان اسماعیل قائل شدند. اختلاف دیگر میان این دو جناح مذهبى، در برداشت و گرایش انقلابى آنها نهفته

است.فاطمیان پس از تسلط بر سرزمینهاى شمال آفریقا و مخصوصا مصر و تشکیل خلافت فاطمى به تدریج از حالت نهضت در آمده و با دشمنان دیرینه خود، یعنى عباسیان، راه مماشات پیش گرفته و گاه رابطه نزدیک برقرار نمودند و تا حدى از اصول مبارزاتى خود عدول کردند، و حال آنکه قرامطه به دلیل قرار گرفتن در متن سرزمینهاى خلافت عباسى و مبارزه پیگیر با آنها همچنان آرمانها و اهداف نخستین خود را حفظ کرده و در واقع حالت انقلابى داشتند.

از طرفى هر چند فاطمیان از مخاصمات و درگیریهاى قرامطه با عباسیان ناراضى نبودند، ولى هجوم آنان به مردم و غارت و چپاولگریهاى قرمطیان به هیچ وجه مورد قبول فاطمیان نبود و آنان چنین اعمال وحشیانه‏اى را محکوم مى‏کردند.مورخان از درگیریهاى نظامى میان قرامطه و فاطمیان گزارشى داده‏اند، چنانکه در ذى حجه ۳۵۸ هجرى، سه ماه پس از تسخیر مصر به دست نیروهاى فاطمى، لشکرى از قرامطه تحت فرماندهى پسر عموهاى اعصم، به نام کسرى و صخر، به رمله حمله کرده،

اخشیدیان را شکست دادند و با قرار داد صلحى که میان آنان منعقد شد، نیروهاى قرامطه عقب نشینى کردند، و باقیمانده‏هاى آنان با اخشیدیان در سال ۳۵۹ از قشون فاطمیان شکست خوردند.
اعصم در سال ۳۶۰ به کمک عز الدوله بویهى و ابو تغلب حمدانى شتافت و دمشق و رمله را بار دیگر تصرف کرد و قشون فاطمیان را از آنجا راند، و در همه جا از عباسیان حمایت کرد.وى حتى قاهره را محاصره، ولى در ربیع الاول ۳۶۱ هجرى پس از به وجود آمدن مانعى عقب نشینى کرد و به احساء بازگشت.بار دیگر در رمضان ۳۶۱ رمله را از فاطمیان باز پس گرفت .
از مجموع آنچه بیان گردید، به دست مى‏آید که قرامطه و فاطمیان در عین اینکه هر دو به امامت اسماعیل و محمد بن اسماعیل معتقد بودند، در مسئله استمرار امامت در فرزندان محمد بن اسماعیل توافق نداشتند، چنانکه از نظر استراتژى سیاسى و انقلابى نیز هماهنگ نبودند و مجموع این اختلافات موجب درگیرى‏هاى نظامى میان آنان گردید، گرچه این اختلافات مستمر نبوده و در مواردى روابط آنان عادى و احیانا دوستانه نیز بوده است.
به گفته مادلونگ فردى که در سوریه به دعوت به آیین قرمطى دست زد، حسین فرزند زکرویه معروف به صاحب الشامه بود و کسى که در محاصره دمشق به قتل رسید، یحیى برادر حسین بود که به صاحب الناقه معروف بود و رهبریت نهضت قرمطى را در سوریه به عهده گرفته بود و قتل او در شعبان/۲۹۰ صورت گرفت.
پس از قتل او صاحب الشامه رهبریت جنبش را به عهده گرفت و او نیز در ربیع الاول سال ۲

۹۱ به قتل رسید.پس از وى زکرویه فردى به نام ابو نمام نصر را به رهبرى قرامطه سوریه برگزید .او نیز در رمضان سال ۲۹۳ به قتل رسید، و زکرویه در ذى حجه ۲۹۳ از مخفیگاه خود بیرون آمد و یکى از قشونهاى عباسى را شکست داده، و کاروان زائران خراسانى و غرب ایران را در برگشتشان از زیارت مکه غارت کردند و اکثر حجاج را به قتل رساندند.زکرویه در ربیع الاول/۲۹۴ زخم برداشت و در جنگى دستگیر شد و پس از چند روز بمرد.اکثر هواداران او دستگیر و اعدام شدند. (نهضت قرامطه، ص ۴۰ ـ ۳۹) .

سرگذشت قرامطه

قرامطه گروهى شورشى و ماجرا بودند و شورشهاى آنان دو جنبه داشت: در آغاز صرفا حکومت عباسى را مورد حمله و یورش خود قرار مى‏دادند، ولى سرانجام بر مردم معمولى نیز یورش برده و مرتکب کشتارهاى فجیعى گردیدند.اجمالى از این شورشها که مورخان نقل کرده‏اند به شرح زیر است:
این گروه از اسماعیلیه را که در واقع منسوب به حمدان اشعث معروف به قرمط که در نواحی واسط، به نشر این دعوت پرداخت «۲۷۷ ق / ۸۹۰ م» ، قرمطی یا قرامطه خواندند.

حمدان قرمط از طرف یکى از داعیان علوى به سرزمین واسط (ما بین کوفه و بصره) اعزام شده بود تا مردم آن منطقه را به آیین اسماعیل فرا خواند.مردم آن سرزمین را آمیزه‏اى از عرب نبطى و سودانى تشکیل مى‏داد که همگى گرفتار فقر و مخالف حکومت و سرمایه‏داران بودند .بدین ترتیب دعوت قرامطه مورد قبول آنان افتاد.حمدان قرمط در نزدیکى کوفه مرکزى را تأسیس کرد و آن را «دار

الهجره» نامید و از آن به عنوان مرکز تبلیغ استفاده مى‏کرد.او از طریق وجوهى که از پیروان خود دریافت مى‏کرد به مبارزه با مشکل فقر پرداخت و نیز مؤسسات عمومى تأسیس نمود.شعار وى وحدت و برادرى میان عموم پیروان خود بود، و در این راه جنسیت، طبقه، و دین را مانع

نمى‏شناخت.سرانجام دعوت او از واسط گذشت و بسیارى از بلاد نزدیک و دور عرب را فرا گرفت.
در بین کسانی که به وسیله او – یا دامادش عبدان کاتب – به این دعوت گرویدند؛
زکرویه بن مهرویه و ابو سعید جَنّابی ایرانی بودند که از این میان کسانی که قیام قرامطه را متضمن اهداف ملی و ایرانی پنداشته‏اند، شاید از همین جا نشأت گرفته باشد. حال آن که هیچ تجانسی بین عقاید و اعمال قرامطه با عقاید و رسوم ایرانی و زردشتی وجود ندارد. قول آنها به تأویل هم که به نوعی از مذاهب زندیقی – زندیکی – تقلید شده، نزد زرتشتیان مورد نفرت بوده است. جالب این

جا است که، قرامطه نیز که ایرانی به شمار می‏رفتند اکثر آنها از اعراب و نبطیهای نواحی جنوب عراق بودند که مخالفتشان با خلافت بغداد و استمرار «عدالت و مساوات» مشغله اصلی آنها به حساب می‏آمد .در این راه، قتل مخالفان و ایجاد خوف و وحشت را وسیله تأمین آن می‏دیدند.
همچنین ابو سعید جنابى حوالى سال ۲۸۶ ه در احساء بحرین قیام کرد و مردم را بر ضد حکومت عباسى شوراند، و گروهى حتى در بغداد به طور مخفیانه او را حمایت مى‏کردند، و در زمان حکومت معتضد، که دعوت قرامطه در بحرین اوج گرفته بود، معتضد لشکرى را براى سرکوبى آنان فرستاد

ولى از قرامطه شکست خوردند.

پس از آن ابو طاهر (فرزند ابو سعید ۳۳۲ ـ ۳۰۱) رهبرى قرامطه را به عهده گرفت.قدرت آنان بالاتر گرفت و گاهى به بصره و کوفه و حجاز یورش مى‏بردند و او در همه این یورشها فاتح مى‏گشت.وى در یکى از یورشهاى خود به مکه حرمت کعبه را شکست و حاجیان را به قتل رساند و به گفته مورخان تعداد کشته شدگان، به جز آنان که از گرسنگى کشته شدند، سه هزار نفر بود، و در اثر این کشتارها مردم احساس امنیت نمى‏کردند و به خصوص راهها ناامن شده بود . آنان با حمله‏های متعددی که به کاروانهای حجاج می‏کردند به اثبات وجود خویش می‏پرداختند. در حمله دیگر ابو طاهر به مکه کشتار فجیعى نمود و مدت دوازده روز قرامطه دست به کشتار و غارت زدند، و حتى حجر الاسود را از مکه بیرون بردند ‹‹۳۱۷ ق / ۹۳۰ ›› و ربودند. قرامطه در دوره ی مقتدر دولتی در بحرین تأسیس کرده بو دند که نیروهای خلیفه قدرت مقابله با آنان را در بحرین نداشتند. اندکی بعد چندان در حمله و هجوم دلیر شدند که بصره را نیز غارت کردند «۳۱۲ ق / ۹۲۴ م» و بغداد را در معرض تهدید قرار دادند «۳۱۵ ق / ۹۲۷ م» .
در سال ۳۲۷ قرار داد صلحى میان ابو طاهر و حکومت عباسى امضا گردید و بر طبق آن ابو طاهر قول داد از زوار حمایت کند و در عوض از آنها خراج سالانه و عوارضى دریافت کند.تهاجمات قرمطیان

در این زمان فروکش کرد. پس از مرگ او در سال ۳۳۲ برادران وى به حکومت رسیدند و سیاست صلح طلبانه‏اى را در پیش گرفتند، و در سال ۳۳۹ در قبال مبلغ گزافى که از حکومت عباسى گرفتند و پس از درخواستهاى گوناگون و از جمله درخواست المنصور، خلیفه فاطمى، حجر الاسود را به مکه باز گرداندند . (۹)
این نهضت ظاهراً در ابتدا با نهضت اسماعیلیه که گونه‏ای از آن را جلوه‏گر می‏ساخت پیوستگی

داشت که نویسندگان اهل سنت در حالی که آغاز آن ناشناخته مانده است آن را دعوت باطنیان خوانده‏اند. نام آن از مؤسس این فرقه، حَمدان قَرمَط، گرفته شده است که بعضی از جانشینان او در سوریه جایگزین شدند و برخی دیگر به ایجاد شورش هایی در عربستان و عراق و به ویژه در بحرین پرداختند. در ۲۸۷ ق / ۹۰۰ م، قیامی در حوالی بصره صورت گرفت؛ سال بعد قرمطیان در نواحی کوفه پراکنده شدند و سپاهیان حکومت مرکزی را شکست دادند.
این امر که خلیفه فاطمی مصر، که خلافتش بیست سالی پس از این واقعه پایه گذاری شده بود و اکثریت اسماعیلیه نیز از وی پیروی می‏کردند، و با این وجود موفق به استرداد حجرالاسود نشد، میزان نفوذ او را در میان قرامطه نشان می‏دهد. در واقع بعدها و در عهد الحاکم، ششمین خلیفه

فاطمی بود که بزرگان احسا، تبعیت خلفای فاطمی را پذیرفتند «۴۲۲ ق / ۱۰۳۱ م». فعالیت قرامطه در خراسان، پیش از این تاریخ، از دعوت فاطمی مستقل بود، و اقدام سلطان محمود غزنوی به قتل تاهرتی، که از جانب خلیفه فاطمی به عنوان قاصد نزد سلطان آمده بود، در واقع نشان از وفا داری امیر غزنه به خلافت عباسی تلقی می‏شد .
در آن سالها قرامطه به خاطر قتل حاجیان و ربودن حجرالاسود به بلاد خود – احسا – چنان مورد نفرت عام قرار گرفته بودند که مخالفانشان، این فرقه را از هر فرقه دیگری در عالم اسلام، زیانمندتر

و خطرناکتر می‏دانستند. البته نباید نادیده گرفت که در مورد قرمطیان ، مورخان دیدی منفی داشته اند که همین باعث قضاوتهای آنها شده است. امروز ، تحقیقات بیشتری در مورد این فرقه بر اساس اسناد تاریخی صورت گرفته است.

شکست و انقراض قرامطه
همان گونه که عنوان شد ، جنبش قرامطه نخست به رهبرى حمدان قرمط در مجاورت شهر واسط در عراق شکل گرفت.سپس شاخه‏اى از آن به رهبرى ابو سعید جنایى در بحرین قدرت گرفت.جنبش قرامطه در بحرین تا اواخر قرن چهارم هجرى فعال بود.در سال ۳۷۸ اصغر رئیس قبیله بنو منتفق عقیلى قرمطیان را به شدت شکست داد و احساء را به حصار کشید و قطیف را غارت کرد و غنایم را به بصره برد، و از آن پس سلطه بر راههاى زیارتى و مالیات‏گیرى به دست اصغر و سایر رؤساى قبایل افتاد، و قرامطه به صورت قدرت محلى محدودى در آمدند.

پس از زوال و فروپاشى دولت، قرمطیان به سرعت در آیین اسماعیل فاطمیان جذب شدند یا از بین رفتند.با اینکه گزارش‏هایى درباره یک نفر رهبر فرقه‏اى به نام شباش (متوفاى ۴۴۴) و خانواده‏اش در دست است که در سواد بصره در میان قرامطه و قبایل پراکنده پیروان زیادى داشته و همین امر مى‏رساند که بعضى از اسماعیلیان قرمطى در جنوب عراق هنوز وجود داشته‏اند، ولى پس از سال

۳۷۸ اطلاعات دقیقى درباره این جوامع موجود نیست. قرمطیان بحرین پس از حدود سال ۴۵۹ بعد از شورش ساکنین جزیره اوال و شکست ناوگان قرمطى سلطه خود را بر این جزیره از دست دادند، و قبیله بنو عامر بن ربیعه در سال ۴۷۰ حکومت قرمطیان را به تمامى قلع و قمع نمود.

از دیگر مناطق فعالیت قرامطه سوریه بود.در سال ۲۸۸ هجرى فردى به نام زکرویه در بیابان سوریه ظهور قرامطه را در بین قبیله بنو علیهص اعلام داشت.وى در سال ۲۸۹ در محاصره دمشق کشته شد و برادرش که به نام ابو عبد الله احمد معروف بود، جانشین او گردید .وى نیز در سال ۲۹۱ در بغداد دستگیر شد و به قتل رسید. مرکز قرامطه در سوریه گویا شهر سلیمه بوده است، ولى شواهدى جز آثار جهت دار اهل تسنن درباره به چگونگى رویدادهاى آنجا پس از نهضت قرامطه در سال ۲۸۸ در دست نیست.نهضت قرامطه سوریه بدون اینکه فعالیتى از خود نشان دهد و یا با دروزیها که به هر حال رابطه دورى با یکدیگر داشتند برخوردى داشته باشد متوقف گردید.
گروههاى کوچک محلى که در میان آنها نسخ خطى قرامطه تا به امروز باقى مانده، به جز نوشته‏هاى راشد الدین سنان سورى (قرن هشتم هجرى)، دبستان محمود فانى هندى (موبد شاه قرن یازدهم هجرى) و متون ترکى و فارسى حروفیه (قرون نهم و دهم هجرى) چیزى از فعالیتهاى آیینى فرقه قرامطه را عرضه نمى‏کند.
دعوت قرامطه در یمن توسط منصور الیمن (ابن حوشب) در سال ۲۶۶ هجرى در دار الهجره‏اى نزدیک عون لاعه ادامه یافت، ولى در مقابل ایستادگى رؤساى زیدى محل ناکام ماند و فقط توانست بعضى از امارت نشین‏هاى کوچک نظیر صیلحى‏هاى صنعا و مکرمیهاى نجران را ایجاد نماید.
نهضت قرامطه در ایران در سال ۲۶۰ توسط خلف در شهر رى آغاز شد.دامنه این نهضت بعدها به مرو الرود و طالقان در جوزجان که حاکم و امیر آن به قرمطیان گروید، کشیده شد.دیلمستان که بعدها پایگاهى براى دولت اسماعیلیان نزارى گردید، سرانجام تحت نفوذ محمد نسفى برذعى

(متوفاى ۳۳۱ ه) در آمد و او حکام سامانى را به نهضت قرامطه فراخواند.قتل او امیدهاى سیاسى قرامطه را خنثى کرد.
داعیان اسماعیلی که از آغاز دعوت در ایران بودند، ‌در دیلمان و الموت و قهستان و دامغان و سیستان (که هنوز سنتهای باستانی و سنن و شعایر شیعی مذهبان یا سابقه دارالهجره های خوارج را در اذهان داشت) مورد پذیرش قرار گرفتند. معروفترین آنان، ابوحاتم رازی (متوفی به سال

۳۲۲ ه.ق.) در منطقه دیلم و عبدالملک کوکبی در گردکوه دامغان و اسحاق (ابو یعقوب سگزی) در ری و حسین بن مرورودی در خراسان بودند .
ابوحاتم رازی گروهی از دیلمیان را از جمله اسفار شیرویه،‌ مردآویچ زیاری،‌ یوسف ابی الساج (عامل ری) را به کیش خود آورد. محمد نخشبی کار مرورودی را در خراسان دنبال کرد و بسیاری از رجال دولت سامانی دعوت او را پذیرفتند. ولی در نتیجه دخالت سران نظامی، و لشکریان ترک تبار سامانی، بسیاری از اسماعیلیان و از جمله محمد نخشبی به قتل رسیدند و همچنین، ‌ابو یعقوب سگزی هم به دست خلف ابن احمد صفاری (متوفی به سال ۳۹۹ ه.ق.) کشته شد .
پس از سامانیان، قتل و تعقیب اسماعیلیان به دست سلطان محمود غزنوی ادامه یافت و بسیاری از اسماعیلیان طالقان خراسان که از ابو علی سیمجوری در مقابل محمود حمایت می کردند، به قتل رسیدند و اسماعیلیان مولتان هند هم تبعید شدند. ولی، نه نتها این کشتارها و تعقیبها به

فعالیت داعیان پرشور اسماعیلی خاتمه نداد، بلکه دعوت آنان در سراسر قرون چهارم و پنجم هجری ادامه یافت . شاخصترین چهره مبلغان اسماعیلی در قرن پنجم، ‌ناصر خسرو قبادیانی بود. فعالیت او از آغاز عهد سلجوقی شروع شد تبلیغات ناصر خسرو در مازندران و خراسان باعث گردید که فرقه خاصی از اسماعیلیان ، به نام ” ناصریه ” در این نواحی پدید آید .

ناصرخسرو در شعر و ادب ۱۱
هر زمان بنام ناصر خسرو و یا یکی از اشعار او بر میخورم بی اختیار بیاد کتابهای دبستانی دهه های ۳۰ و ۴۰ میافتم ، زمانی که در حیاط مدرسه کتاب فارسی را در دست داشتیم و در حال قدم زدن اشعار آنرا که بیشتر از ناصر خسرو بود حفظ میکردیم :
روزی زسر سنگ عقابی بهوا خاست واندر طلب طعمه پروبال بیاراست
ویا

نکوهش مکن چرخ نیلوفری را برون کن زسر باد خیره سری را
و در سر کلاس درس هم آموزگاری با ترکه ای از چوب آلبالو و یا خط کش بزرگی در دست از میان دانش آموزان میگذشت و با دقت و وسواس باشعار آنها گوش فرامیداد و وای بحال دانش آموزی که شعر را خوب حفظ نکرده بود و یا در معنی لغات شعر در میماند آنگاه چوب معلم بود که سرو روی شاگرد را نوازش میداد . وقتی دفتر خاطرات گذشته را در بایگانی دلم ورق میزنم و ایام شاد و بی خیالی خردسالی را به تصویر میکشم دل غربت زده میگیرد و چشمان به روزهای گذشته دوخته ، به اشک می نشیند . اشعار ناصر خسرو در زمانهای دور بی خبری حکم ترکه معلم را داشت و امروز هر بیت و مصرعش آرامش بخش جان و صیقل دهنده دل گرفتار و زنگار بسته من است .
ناصر خسرو ‹‹ ابو معین ناصربن خسرو قبادیانی ›› ملقب به حجت از شاعران توانا و از نویسندگان و متکلمین بزرگ است وی در قرن پنجم هجری ‹‹ ۳۹۴-۴۸۱ هجری برابر با ۱۰۰۳-۱۰۸۸ میلادی ›› در خراسان بزرگ متولد شده واز اهالی قبادیان بلخ است . وفات وی در سال ۴۸۱ هجری در یَمکان بدخشان اتفاق افتاده است . ناصر خسرو در جوانی در ضمن کسب فضائل در بارگاه سلاطین غزنوی از جایگاه ویژه ای برخوردار بود در سنین بالاتر دچار تغییرات روحی بزرگ شد و در پی درک

حقایق هستی شتافت . مدتها با علمای زمان خویش که بیشتر اهل ظاهر بودند به بحث میپرداخت چون پاسخ خویش را درمیان این علمای قوم خویش نمی یافت با خاطری مضطرب به سفرهای زیادی برای درک حقایق از جمله ترکستان ، سند ، و هند مبادرت ورزید و با اربابان دین و حکمای حوزه ها به بحث و جدل نشست . اما این جدال ها و کنکاش ها بهیچ روی روح بزرگ و پرسشگر

وی را مجاب نمی کرد . در پی خوابی که دید در سن چهل سالگی بار سفر بست و به حج عزیمت نمود و این مسافرت ۷ سال بطول انجامید.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.