مقاله بررسی پایگاه اجتماعی معلمان


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
6 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله بررسی پایگاه اجتماعی معلمان دارای ۱۴۴ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله بررسی پایگاه اجتماعی معلمان  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله بررسی پایگاه اجتماعی معلمان،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله بررسی پایگاه اجتماعی معلمان :

بررسی پایگاه اجتماعی معلمان

مقدمه:
در حال حاضر تعلیم و تربیت مهمترین اصل توسع هر کشور است و رسالت انتقال مجموعه باورها، اندیشه ها، رفتارها و مهارتهای جامعه به نسل جدید بر عهده آموزش وپرورش است.در واقع هر گونه پیشرفت
و تحول در جامعه مستلزم آموزش و پرورش صحیح و قوی است،از آنجا که موفقیت آموزش و پرورش به عوامل آن وابسته است ودر میان مجموعه عوامل معلمان مهم ترین نقش را ایفا می کنند ،معلمان توجه ویژه ای را می طلبند. چنانکه هیچ کشوری نمی تواند از سطح معلمانش بالاتر رود (دهقان،۱۳۷۶).

درک حساسیت نقش معلمان در فرایند تعلیم و تربیت از سوی عموم مردم جامعه و ارزش نهادن بر آن به مفهومی اشاره دارد که در جامعه شناسی معادل منزلت و پایگاه اجتماعی است.پایگاه اجتماعی، ارزشی است که یک گروه به یک نقش می دهد (آریانپور،۱۳۵۶).
در این تحقیق بحث ما نقش معلمان و ارزشی است که جامعه برای آن قائل می شود. یکی از عوامل مهم در ایفای شایسته نقش معلمان انگیز قوی آنهاست(رامانادان،۱۹۹۶)، و از عوامل مهم در برانگیخته شدن انگیز و ایجاد رغبت شغلی معلمان این است که معلمان از پایگاه اجتماعی بالایی برخوردار باشند. با این وجود شواهد و تحقیقات پیشین که توسط

شهین بهمنی در سال ۱۳۸۰ ، برزگر و نویدی در سال۱۳۸۰ ، راضیه نوری در سال ۱۳۷۵و ; ، نشان می دهد که منزلت اجتماعی معلمان در جامعه ما بسیار پایین است.این یک واقعیت است که فارغ التحصیلان پسر تمایل کمتری برای ورود به حرفه معلمی نشان می دهند ودر بعضی کشورها معلمی بیشتر به عنوان حرفه زنان در نظر گرفته می شود(مختاری،۱۳۷۲).

جایگاه معلمان و پایگاه اجتماعی آنان یکی از موضوعات نگران کننده در ده گذشته بوده است و این نگرانی به صورت بین المللی درآمده است، تلاشهای بسیاری برای پیداکردن عوامل مؤثر در پایگاه اجتماعی معلمان در سطح جهانی صورت گرفته، تا از این طریق بتوان منزلت اجتماعی معلمان را ارتقاء بخشید(مک نیکل،۱۹۹۶). در ایران با استناد به تحقیقات انجام گرفته چنانچه به عوامل مؤثر بر پایگاه اجتماعی معلمان توجه شود وبا شناخت این عوامل برای رفع مشکلات تلاش شود ،بی تردید درامر آموزش و پرورش اثرات مثبت بسیاری خواهد داشت . این امر محقق را واداشت تا با انجام چنین تحقیقی در جهت عوامل مؤثر بر پایگاه اجتماعی معلمان قدمی در این راه مهم بردارد.

بیان مسئله و اهمیت موضوع:
برای اینکه معلمان به عنوان یکی از ارکان اصلی آموزش و پرورش ،بتوانند نقش خویش را به خوبی ایفا کنند ،باید از منزلت و پایگاه اجتماعی شایسته ای برخوردار باشند.چنانچه پیاژه می گوید:زیباترین طرح اصلاح و بازسازی نظام آموزشی، در صورتیکه معلم به تعداد کافی و با کیفیت مطلوب در اختیار نباشد، با شکست روبرو خواهد شد(صافی،۱۳۷۶).اگر باور عمومی بر این باشد که “بهترین ها ، بهترین ها

را می سازند” به پایگاه اجتماعی معلمان اهمیت فوق العاده ای خواهد یافت (برزگر و نویدی،۱۳۸۰).معلمی که از پایگاه اجتماعی بالا برخوردار است،می تواند الگویی مناسب برای دانش آموزان باشد.بر اساس مطالعات انجام گرفته در کشورهایی که از لحاظ آموزشی پیشرفته در معلمان از پایگاه اجتماعی بالایی برخوردارند و شمار داوطلبان این شغل بیشتر از مشاغل دیگر است،چنانچه در ژاپن اعتقاد دارند که “شایستگی نظام آموزشی به اندازه شایستگی معلمان آن است”(امین ورزرلی،۱۳۷۹).تحقیقات نشان
می دهدکه تقریبادرتمام کشورهای اروپایی معلمان از پایگاه اجتماعی بالایی برخوردارند (براهنی،۱۳۵۴).

در حالی که درایران مانند بسیاری از کشورهای درحال توسعه معلمان نه تنها به شغل خودافتخار نمی کنند بلکه احساس سرشکستگی نیز می کنند همچنین،این نگرش در جامعه ایجاد شده که اغلب افرادی که به حرفه معلمی روی می آورند ، در تصدی مشاغل دیگر توفیقی نیافته یا سرمایه ای برای فعالیتهای اقتصادی
و تجاری نداشته اند (برزگر و نویدی،۱۳۸۰). درچنین شرایطی استقبال نکردن فارغ التحصیلان و جوانان از شغل معلمی چندان باعث تعجب نیست،این وضعیت سبب روی گردانی افراد با هوش و مستعد از شغل معلمی،افت کیفیت آموزشی،ناکامی نظام آموزش و پرورش در نتیجه برون داد و محصول نامناسب می شود.

در نتیجه، این موضوع محور بحث مجامع بین الملل قرار گرفته است. چنانچه در اکثر کشورهای جهان معلمان از پایگاه اجتماعی مناسبی برخوردار نیستند و در گزارشی از یونسکو به نحو متقاعد کننده ای استدلال شده که آنچه در حال حاضر در اکثر کشورها از معلمان انتظار می رود ،با پاداش ها و حقوقی که دریافت می کنند تناسبی ندارد» (آنتوان دی گراو،۱۹۹۸) بنابراین می توان گفت بزرگداشت معلمان

و شناسایی عوامل مؤثر در آن جهت اعتلای پایگاه اجتماعی آنان به اندازه خود تعلیم و تربیت حائز اهمیت است.
در این راستا محقق تصمیم گرفت پایگاه اجتماعی معلمان از دیدگاه سه قشر که بیشتر با معلمان
در ارتباطند یعنی دانش آموزان و اولیاء آنان همچنین خود معلمان مورد ارزیابی قرار دهد.و اینکه هر کدام از این سه گروه چه عواملی را در پایگاه اجتماعی معلمان مهمتر می دانند.تا از این طریق عوامل مؤثر در پایگاه اجتماعی معلمان شناخته شود و شیوه ها و را هکارهایی مناسب جهت اعتلای منزلت عنصر اصلی آموزش و پرورش (معلم) به کار گرفته شود و در نهایت به بهبود کیفی تعلیم وتربیت در کشور منجر گردد.

اهداف تحقیق:
اهداف کلی:
۱- بررسی پایگاه اجتماعی معلمان از دید گاه دانش آموزان ، اولیاء دانش آموزان وخود معلمان.
۲-شناسایی عوامل مؤثر بر پایگاه اجتماعی معلمان از دیدگاه ، معلمان ، دانش آموزان و اولیاء آنان .
اهداف جزئی:
۱- بررسی پایگاه اجتماعی معلمان ازدیدگاه خود معلمان .
۲- شناخت عوامل مؤثر بر پایگاه اجتنماعی معلمان از دیدگاه خود معلمان .
۳- بررسی پایگاه اجتماعی معلمان از دیدگاه دانش آموزان .

۴- شناخت عوامل مؤثر بر پایگاه اجتماعی معلمان از دیدگاه دانش آموزان .
۵- بررسی پایگاه اجتماعی معلمان از دیدگاه اولیاء دانش آموزان .
۶- شناخت عوامل مؤثر بر پایگاه اجتماعی معلمان از دیدگاه اولیاء دانش آموزان .

سوالات تحقیق:
۱- از دیدگاه معلمان پایگاه اجتماعی آنان چگونه ارزیابی می شود ؟
۲- از دیدگاه اولیاء دانش آموزان پایگاه اجتماعی معلمان چگونه ارزیابی می شود؟
۳- از دیدگاه دانش آموزان پایگاه اجتماعی معلمان چگونه ارزیابی می شود؟
۴- آیابین عوامل جمعیت شناختی معلمان و نگرش آنان نسبت به پایگاه اجتماعی خویش رابطه وجود دارد؟
۵- آیابین عوامل جمعیت شناختی اولیاء دانش آموزان ونگرش آنان نسبت به پایگاه اجتماعی معلمان رابطه وجود دارد؟+
۶- آیابین عوامل جمعیت شناختی دانش آموزان و نگرش آنان نسبت به پایگاه اجتماعی معلمان رابطه وجود دارد؟

۷- از دیدگاه معلمان چه عواملی بر پایگاه اجتماعی آنان مؤثر است؟
۸- از دیدگاه اولیاء دانش آموزان چه عواملی بر پایگاه اجتماعی معلمان مؤثر است؟
۹- از دیدگاه دانش آموزان چه عواملی بر پایگاه اجتماعی معلمان مؤثر است؟

تعاریف متغیرهای تحقیق
تعاریف نظری:
۱) پایگاه۱:
ماکس وبر پایگاه را جای اشخاص در سلسه مراتب حیثیت(یعنی به عنوان منزلت)به کار می برد.به عبارت دیگر، ماکس وبر وجه زندگانی ، شیوه مصرف ، شیوه سکونت ، لباس پوشیدن ، ازدواج کردن و;.
را در بر می گیرد (هندراس و گورویچ ترجمه پرهام،۱۳۶۵).
برخی جامعه شناسان مانند ت.ه مارشال نیز پایگاه را هم معنای منزلت می دانند و این دو مفهوم را به جای یکدیگر مورد استفاده قرار می دهند(کوپر۱۹۸۹ به نقل از شعبانی۱۳۷۸).
۲)پایگاه اجتماعی ۲ :
پایگاه اجتماعی را رالف لینتون عبارت از موقعیتی خاص در نظام اجتماعی می داند. به عبارت دیگر، در این تعریف پایگاه به آن چیزی که فرد است اطلاق می شود (ابر کرومبی۱۹۸۴، ترجمه بهمنی ۱۳۸۰). برخی جامعه شناسان پایگاه اجتماعی را مساوی با احترام یا منزلت می دانند (کوپر۱۹۸۹، ترجمه بهمنی۱۳۸۰). بروس کوئن معتقد است که پایگاه اجتماعی عبارت است از موقعییت اجتماعی یک فرد در گروه یا رتبه یک گروه در مقایسه با گروههای دیگر(کوئن۱۳۷۰ ترجمه بهمنی۱۳۸۰).

 

۳)روابط انسانی:
روابط انسانی در یک سازمان آموزشی عبارت از فرایند برقراری حفظ و گسترش رابط هدفدار دو جانبه و پویا بین گروه در یک نظام آموزشگاهی است که با ارضاء نیازهای اجتماعی و روانی فرد درگروه سبب تفاهم ، احساس رضایتمندی و سودمندی متقابل و ایجاد زمینه های اعتماد و در نتیجه نیل به اهداف سازمان آموزشی می شود (میر کمالی۱۳۷۰) .

۴)خصوصیات تخصصی:
غرض از خصوصیات تخصصی این است که معلم در رشته هایی که تدریس می کند مانند ادبیات، علوم ، ریاضی و ;.. اطلاعات نسبتا جامع و کافی داشته باشد و به مطالب درسی مسلط باشد(تقی پور ظهیر۱۳۶۹).
۵) معلومات حرفه ای:
معلم، علاوه بر شایستگی عقلی و صلاحیت علمی، نه تنها باید دارای اطلاعات و نگرشهای تربیتی لازم باشد بلکه بتواند آنها را در عرصه عمل یعنی آموختن و هدایت کردن به اجرا بگذارد (تقی پور ظهیر۱۳۶۹).

۶)آموزش ابتدایی:
این اصطلاح در عرف بین الملل به اولین مرحله از آموزش رسمی اطلاق می شود که گروه سنی ۶-۷ الی ۱۲-۱۱ سالگی را در بر می گیرد.

۷)آموزش راهنمایی:
دوره خاصی از تعلیم و تربیت است که در کشور ما پس از دوره پنج ساله ابتدایی است که سنین
۱۱-۱۲ الی ۱۴-۱۵ سال را در بر می گیرد که دانش آموزان را برای دوره دبیرستان یا متوسطه آماده
می سازد.
۸)آموزش متوسطه:
در عرف بین الملل دومین مرحله از آموزش رسمی است اما در ایران سومین دوره یعنی دوره پس از راهنمایی اطلاق می شود مؤسسات بین المللی تعلیم و تربیت دوره متوسطه به طور توافقی گروه سنی ۱۲-۱۱ الی ۱۸-۱۷ سال در نظر گرفته اند (آقازاده ،۱۳۷۰) اما در ایران از سن ۱۵-۱۴ الی ۱۸-۱۷ سالگی را در
برمی گیرد.
۹)درآمد:
عبارت است از دستمزد یا حق الزحمه که در مقابل کار و تلاش شخص یا گروه عاید می شود.

۱۰)سیاستهای دولت:
به معنای اولویت دادن به تعلیم و تربیت،منابع انسانی،روشن کردن جایگاه معلم برای اجتماع،پرداخت بهای ملموس به این بخش و بیرون آمدن از تفکراینکه آموزش و پرورش صرفا یک مصرف کننده است

و در آمدزاست.که در این تحقیق نقش آن را در پایگاه اجتماعی معلمان طریق پرسشنامه باگنجاندن چند سوُال از دیدگاه معلمان پرسیده می شود.

۱۱)امکانات مادی:
شامل نوع مسکن ، حقوق و مزایا ، توزیع عادلانه درآمد و فرصتها ، امنیت شغلی و تشکیلات صنفی معلمان است.
۱۲)گزینش و تربیت معلم:
سیاستها و شیوه های جذب نیروهای انسانی و توجه به دانش و تخصص آنان ، کیفیت برنامه های تربیت معلم و خودباوری در معلمان و خود پنداره مثبت ایشان ، که با پرسیدن چند سؤال در پرسشنامه معلمان نقش آن در پایگاه اجتماعی معلمان مشخص می شود.
۱۳)مدیریت نیروی انسانی:
انضباط شائبه (رابطه روشن بین پاداشها و عملکردها) مدیریت صحیح ارزشیابی دقیق ، تقویت شایستگان ، امکانات و تجهیزات آموزشی در جهت کارایی بیشتر نظام آموزش و پرورش.
تعاریف عملیاتی:

۱) پایگاه اجتماعی معلمان: این تحقیق میانگین نمره ای که فرد به سؤالات ۱ تا ۱۰ در هر پرسشنامه می دهد تعیین کننده پایگاه اجتماعی معلمان از دید اوست.
۲) دانش آموزان: در این تحقیق شامل کلیه دانش آموزان دوره متوسطه در سالهای اول، دوم، سوم و پیش دانشگاهی است.
۳) اولیاء: شامل کلیه اولیاء دانش آموزان در سه دوره ابتدایی، راهنمایی و متوسطه است.
۴) معلمان: شامل کلیه معلمان، مدیران، معاونان مدارس در سه دوره ابتدایی، راهنمایی، متوسطه است.
۵) عوامل جمعیت شناختی
۱-۵) برای معلمان شامل جنس، سطح تحصیلات(دیپلم،فوق دیپلم و لیسانس، فوق لیسانس و بالاتر)، دور تحصیلی( ابتدایی، راهنمایی و متوسطه) می شود.
۲-۵) برای دانش آموزان شامل جنس، رشته تحصیلی( ریاضی، تجربی، انسانی و فنی)، نوع مدرسه( دولتی، غیرانتفاعی)، پایه تحصیلی( اول، دوم، سوم و پیش دانشگاهی) و پیشرفت تحصیلی( بالا، متوسط، پایین)
می شود.
۳-۵) برای اولیاء شامل جنس، سطح تحصیلات( تا دیپلم، فوق دیپلم، لیسانس و بالاتر) و وضعیت اقتصادی خانواده( بالا، متوسط، پایین) می شود.

نقش آموزش و پرورش در جامعه:
در مجموعه دگرگونی های اجتماعی قرن اخیر توجه روزافزون به آموزش و پرورش قابل توجه است، توجهی که تقریبا فراگیر و جهانی است. در جامعه امروز همه ملتها با هر نظام سیاسی و اجتماعی پیشرفته

و در حال پیشرفت به مسئله تربیت توجه دارند و آموزش و پرورش نسبت به دیگر فعالیتهای اجتماعی در مقیاس جهانی از اولویت خاصی بهره مند است. این توجه شدید بی دلیل نیست و بر منطقی قوی بنیاد گذاشته شده است.چرا که تعلیم وتربیت انسان کاری پر ارج و در عین حال وقت گیر است و نتایج قطعی
و نهایی آن تقریباً دیر آشکار می شود. ارجمندی آن از آن جهت است که آدمیت آدمیزاده به چگونگی تربیتش بستگی دارد(شکوهی، ۱۳۷۱). با آنکه تعلیم وتربیت آدمیزاده از بدو پیدایش او مورد توجه بوده است، اهمیت آن در قرون اخیر به طور فرآینده ای آشکار شده است. (تافلر ۱۹۸۰، به نقل از نویدی، ۱۳۷۴) می گوید: ” با شروع انقلاب صنعتی و انتقال تولید اقتصادی از مزرعه به کارخانه، صاحبان اولیه معادن و کارخانه ها در کشورهای در حال صنعتی شدن،

بویژه انگلستان، دریافتند که تربیت افراد بالغ اعم از روستائیان و افراد شاغل در صنایع دستی برای کار مفید در کارخانه تقریباً غیر ممکن است. آماده ساختن جوانان برای نظام صنعتی، بسیاری از مشکلات بعدی این نظام را حل می کرد. بر خلاف نظام سنتی، تربیت نیروی انسانی کارآمد برای جامعه از عهده و توان خانواده ها خارج بوده از این رو، وظایف اصلی خانواده
به نهاد های تخصصی دیگر واگذار شد. تعلیم و تربیت کودک را مدارس بعهده گرفت و ساختار مرکزی دیگری برای جوامع صنعتی بوجود آمد که آموزش و پرورش همگانی بود از اواخر قرن نوزدهم به بعد، با هجوم موج دوم (انقلاب صنعتی) از کشوری به کشور دیگر، پیش رفتی در آموزش و پرورش حاصل شد، کودکان از سنین پایین تر مدرسه را آغاز می کردند، سال تحصیلی به تدریج طولانی می شد و نیز بدون وقفه بر سالهای تحصیل اجباری افزوده می شد.

امروزه حضور در مدرسه، برای مدت ۱۲ سال و یا بیشتر یکی از ویژگیهای مهم زندگی دانش آموزان در اکثر کشورها است در طول این مدت، دانش آموز، سالانه ۹ ماه، حداقل ۴۰ ساعت از اوقات هفتگی خود را به حضور در مدرسه اختصاص می دهد. بنابراین دانش آموزی که دوره دبیرستان را به پایان رسانده، حدود ۲۰ هزار ساعت را صرف مدرسه کرده است (بلوم، ۱۹۸۲، به نقل از نویدی، ۱۳۷۴). در عصر حاضر آموزش و پرورش کلید توسعه جوامع محسوب می شود و موفقیت و پیشرفت هر جامعه منوط به کیفیت تعلیم وتربیت آن است. بنابراین، چنانچه نظام آموزشی، همگام با تحولات اجتماعی نباشد، جوابگوی نیازهای جامعه نخواهد بود.مردم عادی و صاحب نظران به یک اندازه پی بردند که ملتها و تمدنها از لحاظ کارایی

و ماندگاری، ابتدا به قابلیت ذهنی که لازمه نوآوری و توسعه تکنولوژیکی است و سپس خرد آگاهانه که لازمه نظارت و کنترل تکنولوژی در چارچوب اجتماعی و سیاسی مطلوب است وابستگی دارند. قابلیت های ذهنی لازم بطور تلویحی به معنای آموزش و پرورش است زیرا که دستیابی به مهارتها و تخصص های عالی و بینش اجتماعی ژرف و پیچیده، به طور عمده در قلمرو نظام های رسمی آموزش و یادگیری میسر است. استمرار و بقای هر جامعه ای مستلزم آن است که مجموعه باورها، ارزشها، رفتارها، گرایشها، دانستنیها

و مهارتهای آن به نسلهای جدید منتقل شود. ساخت و کار یا وسیله این انتقال آموزش و پرورش است. (علاقه بند، ۱۳۷۰) آموزش و پرورش به معنی اعم مترادف با جامعه پذیری است یعنی فراگردی که افراد از طریق آن به یادگیری نقشها، قواعد، روابط و بطور کلی فرهنگ جامعه خود می پردازند. آموزش و پرورش به معنای احض فراگردی است که افراد بواسطه آن در وضعیتهای اجتماعی سازمان یافته در معرض آموزش منظم دانش ها، مهارتها، رفتارها و گرایشهای معین قرار گیرند.

در هر جامعه این وضعیت ها در قالب نظام آموزش و پرورش و سازمان های رسمی آن تشکیل
می یابند. نظام آموزش و پرورش پدیده اجتماعی عاملی است که در تمام جوامع امروزی یافت می شود
با وجود این که ساختار و طرز کار نظام های آموزشی از جامعه ای به جامعه دیگر متغیرند اما ویژگی های مشترک دارند.پیدایی و توسعه در این نظام ها حاکی از اهمیت و ضرورت انتقال و حفظ میراث فرهنگی،القای نظام های فکری و ارزش های اجتماعی و توسعه و ترویج دانش ها در قبول هر جامعه ای است.فهم درست آموزش و پرورش رسمی آموزشگاهی موقعی امکان پذیر است که واقعیت امر آموزش

و پرورش را در وسیع ترین معنای آن مسئولیت جامعه تلقی کنیم.در آن صورت روشن خواهد شد که هر آن چه در زندگی اجتماعی اتفاق می افتد آکنده از امکانات و تجربه های آموزشی و پرورشی است شرایط تاریخی،فرهنگی،اجتماعی، اقتصادی، علمی و تکنولوژیکی و فنی هر جامعه آموزشی و پرورشی را بنیان می نهد که دارای ویژگی و دشواریهای خاص خود اوست.

آموزش و پرورش از نظر اقتصادی جاذبه شدیدی دارد. در جامعه امروز تخصص و مهارت از طریق تربیت عمدی وتصمیم و تربیت نظام دار رسمی حاصل می شود و همین تخصص سطح زندگی خانواده
و حتی جامعه را به کلی دگرگون می کند و به موضع بالاتر وبهتری ارتقا می دهد. وسیله ای چنین مؤثر
و سودمند به حق مورد توجه باید قرار گیرد و از اعتبار و اهمیت بیشتری بر خوردار شود (مصیری،۱۳۷۶) .
در گذشته نوع آموزش و پرورش هر فرد از طریق پایگاه اجتماعی والدین او معین می شد وآموزش و پرورش در تعیین شغل و پایگاه اجتماعی نقش قاطعی نداشت این وضع به مرور تغییر کرده است. بدین معنا که امروزه آموزش و پرورش در تعیین شغل و پایگاه اجتماعی فرد نقش مهمی ایفا می کند و از این رو از لحاظ تأثیر نحوه توزیع قدرت در جامعه از موقعیت مهمی برخوردار است در این معنا می توان از آموزش و پرورش به عنوان اهرمی برای تغییرات اجتماعی استفاده کرد. اقتدار و منزلت اجتماعی ناشی از آموزش

و پرورش، اقتدار و منزلتی محقق و کوشاست نه محول و موروثی، بنابراین با روح اقتدار و منزلت محقق در جامعه قدرت آموزش و پرورش افزایش خواهد یافت« تصور کنید که در جامعه ای مردم به موجب عملکردشان به کسب مقام و منزلت قایل شوند و معیارهای عملکرد فقط مهارتها و صلاحیت هایی باشدکه آنان در آموزشگاه و دانشگاه کسب کرده اند» (علاقه بند،۱۳۷۵).

نهاد آموزش و پرورش در همه جوامع به موجب نیاز دائمی نسل های بشر به آموزش و پرورش پدیده آمده و با قبول و تصدیق ضرورت آن تثبیت شده است. ساختار نهاد آموزش و پرورش در قالب نظام آموزش و سازمانهای بی شمار آن واجد افراد تعلیم یافته و حرفه ای است از قبیل: معلم، مربی، مدیر و ;.. دارای تسهیلات و تجهیزات و ابزارهای خاصی است نظیر: مواد وسایل آموزشی، برنامه، و روشهای آموزشی و علاوه بر آنها واجدآداب و مقررات و هنجارهای معینی است مثل: موازین اخلاقی، قوانین

و مقررات که در مجموع انگاره های رفتاری افرادی را که در این نهاد و سازمانهای آن کار می کنند مشخص می سازند. مثلاً معلمی که در خدمت نهاد آموزشی است نه فقط باید به دانش و مهارت های لازم برای ایفای وظایف آموزشی خود مجهز باشد بلکه در عین حال باید به موازین اخلاقی شغل و حرفه خود پایبند بوده و از قوانین و مقررات حاکم بر کار خود پیروی کند.

نقش معلم در آموزش و پرورش و جامعه:
در نظام آموزشی عواملی همچون افراد تعلیم یافته، تسهیلات و تجهیزات، آداب و مقررات و هنجارهای خاص، فضای آموزشی، و ; وجود دارد که شاید بتوان گفت یکی از مهم ترین عوامل نظام آموزشی

و پرورش معلم است. و او می تواند نقص دیگر حوزه ها را تا حدود زیادی بر طرف و از فرصت های در دسترس بهترین استفاده در جهت کار آمدی خود داشته باشد. مدرسه نهادی است که شکل سازمانی خاص خود را دارد، اما در عین حال نوعی جامعه نیز هست. معلم در این جامعه در دنیای خاص خود که بین دنیای کودکان و بزرگسالان واقع شده به سر می برد. می گویند او «بزرگسالی است در میان کودکان و کودکی است در میان بزرگسالان» این سخن مانند اکثر شوخی ها واظهار نظرها مبالغه آمیز است، اما در آن حقیقتی نهفته که یکی از مشکلات حرفه ی معلمی را آشکار می کند»(ایورموریس، ۷۳۷ ص ۲۳۶).

صاحب نظری اضهار می دارد که « معلم حد واسط دنیای واقع و دنیای آرمانی است» و بیشتر شاگردان معلمان خود را به ارائه تصاویری از شرایط بسیار غیر واقعی یا آرمانی و دور بودن از زندگی واقعی متهم می کنند و نقش تدریس چیزی است اکتسابی و این نقش باید ساخته شود. (به نقل از بهمنی ۱۳۸۰).
نقش معلم چیست؟ اصولاً نقش دو جنبه دارد زیرا که هر جنبه ارزشی دارد و از آن انتظار می رود و این دو جنبه یکی طرز کار دیگری برخورد با دیگران است مسئله ای دیگر آن است که خود شخص از آن چطور برداشت می کند و دیگران راجع به آن چه عقیده و انتظاری داشته باشند. نقش معلم آن چیزی ست که او انجام می دهد و این کار بر مبنای معلومات خود او و برنامه و سیاست مدارس مختلف قرار دارد. به همین علت وظیفه یا نقش معلم در مرکز پیش دبستانی مانند کار او در دبیرستان نیست.

رابطه ی نزدیکی بین تصور و خواسته ی شخصی از شغل، در اثر و قضاوت جامعه خواهد بود و به همین علت اهمیت بعضی مشاغل تغییر می کند و در انتخاب شغل آینده انسان اثر می گذارد.
این مسئله درباره ی (شغل) معلمی بسیار مهم است و هر طور معلم به خود بنگرد و خود را قضاوت کند جامعه هم به همان روال نسبت به او فکر خواهد کرد و چگونگی قضاوت جامعه درباره ی شغل معلمی، در انتخاب این شغل بین جوانان تأثیر خواهد گذاشت.

نظر جامعه نسبت به معلم چیست؟ اغلب اشخاص در ذهن خود برای هر شغلی یک تصوراتی دارند
و یک شغل را مجسم می کنند.« مطالعه ای کامل درباره ی این که اجتماع از معلم چه انتظاری دارد انجام گرفت و به این نتیجه رسید که از معلم انتظاری می رود که تمام حرکات و رفتارش بر مبنای ارزش های اجتماعی باشد و سر مشق خوبی از رفتار و اخلاق باشد و هیچ گناهی مرتکب نشود. معلم باید یک انسان

بی طرف و قاضی درست باشد» (به نقل از بهمنی ۱۳۸۰).
معلمین را اغلب غریبه ی اجتماعی می نامند و این به علت موقعیت کاری آن هاست. اولاً معلم بیشتر عمر خود را در بین بچه ها می گذراند و حتی با والدین هم به وسیله ی بچه ها و برای بچه ها در تماس است. زندگی او همیشه در اطراف مسایل، مشکلات امتحانات و مدرسه می چرخد و روی هم رفته از زندگی معمولی یک انسان در جامعه محروم است در عین حال معمولاً بچه ها او را از خود نمی دانند زیرا بر آنها حکومت می کند

و باید به آن ها درس بدهد و آن ها را امتحان کند و دستور بدهد و تنبیه کند. ثانیاً معلم در دو جهت زندگی میکند و از جامعه ی اصلی خود جداست و اکثر دراجتماع زندگی می کند ولی جزء آن اجتماع نیست نه از لحاظ علمی و نه از لحاظ اجتماعی،چنان که گفته می شود نقش اصلی معلم برقراری پلی بین دنیای امروز و فرداست یعنی او در دو دنیای مختلف زندگی میکند در حالی که عضو هیچ کدام از این دو دنیا نیست (بهمنی، ۱۳۸۰).

یک مقوله ی اجتماعی که بطور کلی با حرفه ی معلمی ارتباط دارد پایگاه اجتماعی اوست. تعیین پایگاه اجتماعی در مورد حرفه های پزشکی و حقوق و امثال آن مشکل نیست اما پایگاه اجتماعی معلم چیست؟ معلم در ساخت اجتماعی جامعه در کدام پایگاه جا دارد؟ ماسگریو و تایلور در بحث خود با اظهار می دارند: « مشکلات پایگاه هنگامی موجودیت پیدا می کند که یک نفر در دو یا چند موقعیت ظاهر شود. برای مثال هرگاه استاد دانشگاه فاقد مدرک دانشگاهی باشد،

این موقعیت بروز می کند. گفتن این که در پایگاه یک معلم «معلم» چه چیزی هماهنگ یا ناهماهنگ است مشکل می نماید. قسمت اعظم این امر به نوع مدرسه ای که در آن تدریس می کند، به نوع شاگردان وی و به موقعیت مکانی مدرسه بستگی دارد. اگر یک معلم در یک موقعیت ویژه به لهجه ی خاصی سخن بگوید ممکن است بتوان او را ناهماهنگ دانست. اما اگر معلم دیگری به جای او باشد احتمال دارد عنوان مذکور درباره او صدق نکند.

معلم ناچاراست در فعالیتهای شغلی خود به اهداف و مقاصد تدریس و راه های نیل به آن به صورت آگاهانه بیندیشد. شغل او به سبب آن که با شخصیت ها و مناسبات انسانی سروکار دارد و در مجموعه پیچیده مناسبت شاگردان، والدین، رؤسا، مشاوران وبسیاری از افراد دیگر گرفتار شده است، بسیار مشکل است. او در این حال با انتقال دانش و فرهنگ و توسعه تعدادی از مهارت ها سروکار دارد. به همین دلیل است که نقش او به صورت های مختلف تعبیر می شود.

انسان ها از نظر داشتن نیازهای اولیه تفاوت چندانی با هم ندارند. داشتن مقام و منزلت بالا در حرفه ای دلیل بر این نیست که صاحبان حرفه های دیگر نیاز مادی کمتری دارند چون هرانسانی حق زنده ماندن

و خوب زندگی کردن را دارد و جامعه هم باید این حق را همیشه برای او محفوظ نگه دارد. بنابراین از این دیدگاه لازم است که معلم هم نیازهای روزمره خود و خانواده اش رابرآورد و همانند دیگران در رفاه نسبی زندگی کنند. حال اگر به این حرفه فقط جنبه تقدس بدهیم و بگوییم که معلم درهر شرایطی مثل بیشتر معلمان باید انتظار دستمزد نداشته باشد از واقعیات جهان امروز دور شده ایم و به عالم خیال و وهم پناه برده ایم. و اگر حرفه ی معلمی را تنها براساس درآمد

آن بسنجیم و به شرایط محیط کار و علاقه ای که بعضی ها به آن نشان میدهند اصلاً توجهی نکنیم باز به بی راهه رفته ایم زیرا برای بسیاری از انسان ها صرفاً گذراندن اوقات عادی زندگی مطرح نیست و انسان بودن آن ها ایجاب می کند که اگر مایحتاج اولیه زندگی شان برآورده شد به کارهای دیگر نیز دست بزنند.

بنابراین درحرفه ی معلمی هردو ذکرشده، حایز اهمیت است هم مسئله مادیات و رفاه زندگی که باید مورد توجه مسئولان قرار گیرد، به طوریکه معلم بتواند با خیال آسوده به پرورش فراگیران بپردازد، و هم مقام معنوی معلم که جامعه باید آن را بیش از پیش بالا ببرد .«بنابراین معلم به تنهایی نمی تواند نگرش جامعه را به حرفه خود تغییر دهد ولی کوشش او نیز بی ثمر نخواهد بود. تغییر این نگرشها زمان لازم دارد و این تغییرها بیشتر در گرو چگونگی تکامل اجتماعی است و اقدامات فردی می توانند عوامل نیرو بخش و تربیت کننده تکامل اجتماعی باشند» (قاسمی پویا، ص ۳۴)

عده ای از صاحب نظران علت پایین بودن مقام معلمی را درایران به دلایل زیر می دانند:(بهمنی ، ۱۳۸۰)
۱- کمبود درآمد معلم .
۲-پایین بودن مقام و اعتبار اجتماعی آنان.
۳- سنگینی کار حرفه معلمی.
۴- جاذبه و کشش بخشهای پولساز.
۵- بی توجهی به شغل معلمی و ترقی نداشتن آنان.
۶- روی کارآمدن بعضی اشخاص ناآگاه و ناوارد نسبت به این شغل.

این واقعیتی است که سطح درآمد و رفاه معلمان ایران با توجه به هزینه سنگین زندگی در مقایسه با سطح درآمد و رفاه صاحبان سایر حرفه ها خیلی پایین است به این دلیل است که اکثر معلمان به دنبال شغل دومی هستندتا نیازمادی زندگی خودرا برآورند (بهمنی، ۱۳۸۰).

اگر معلم از مسائل و مشکلات مادی و رفاهی زندگی آسوده خاطر نباشد نمی توانند به آموزش
و تربیت فراگیران اشتغال ورزد و با تمرکز حواس که شرط اساسی مطالعه است به گسترش دانش و اندیشه بپردازد. جاذبه جنبه ی مادی زندگی در جامعه بیشتر افراد را به سوی مشاغل پردرآمد می کشاند.

بعضی معتقدند برای بالا بردن مقام اجتماعی معلم کافی است که حقوق و درآمد او افزایش یابد. باید گفت که این عقیده فقط تا حدودی درست است چون آنچه به شغل ارزش اجتماعی می دهد ویژگیهای صاحبان آن شغل و کیفیت محصول کار آنهاست.

بعضی پژوهشگران پس از مطالعه ی وضع درآمد معلمان کشورهای اروپایی به این نتیجه رسیدند که تقریباً در تمام کشورها درآمد معلمان معادل درآمد کارگران نیمه ماهر است. با این حال شغل معلمی در این کشورها از شغلهایی است که از لحاظ منزلت اجتماعی از بیشتر مشاغل بالاتر است (برزگر و نویدی،۱۳۸۰) .
کیفیت کارمعلم تنها در گرو حقوق و درآمد او نیست بلکه بستگی به عوامل دیگری نیز دارد. این عوامل را می توان به دو دسته تقسیم کرد:عوامل درونی و عوامل بیرونی.
عوامل درونی عبارتند از: شخصیت و توانائیها و مهارت و علاقه معلم.
عوامل بیرونی عبارتند از: آموزشها و امکانی که در اختیار معلم گذاشته می شود.

در یک جمع بندی نهایی به این نتیجه می رسیم که در منزلت و پایگاه اجتماعی معلم عوامل متعددی مؤثر
و با اهمیت هستندکه سعی می کنیم به اهم انان بپردازیم.
پایگاه اجتماعی
قرار گرفتن در موقعیتهای مختلف، پایگاههای متفاوتی را برای افراد ایجاد می کند و پایگاه اجتماعی افراد است که عده ای در مراتب بالاتر و عده دیگر را در مراتب پایین تر قرار می دهد. عوامل بسیاری با توجه به ارزشهای موجود هر جامعه باعث به وجود آمدن طبقه و پایگاه فرد می شود.ولی در میان تمامی عوامل، عامل مهمی که می تواند بسیاری از عوامل دیگر را تحت الشعاع قرار دهد، امکانات اقتصادی

و میزان درآمد افراد است. به گفته ماکس وبر شاخص حیات کاملاً مرتبط با شرایط اقتصادی است. هرقدر طبقه اجتماعی، بالاتر باشد، مدت عمر فرد طولانی تر است و از سلامتی بیشتری در مدت حیات برخوردار است. بدیهی است طبقه اجتماعی نوع مدرسه، محل تحصیل، نوع روابط اجتماعی، تأثیر اجتماعی و بسیاری از شرایط دیگر زندگی را تحت الشعاع قرار می دهد (محسنی،۱۳۶۸) .
غالباً گفته اند که قدرت اجتماعی، یعنی نفوذی که فرد می تواند در رابطه با دیگران اعمال کند، نشانه ای از پایگاهی است که وی در جامعه دارد. بدیهی است که این واقعیت عامل تعیین کننده پایگاه اجتماعی فرد نیست بلکه نتیجه آنست (همان منبع) .

به عنوان مثال، وقتی با فردی مواجه می شویم، با توجه به ویژگیهایی نظیر هوش، ادب، زیبایی، قدرت، آراستگی ظاهر، محل زندگی ، نوع وسیله نقلیه و; او را در طبقه ای فرضی از جامعه قرار می دهیم.
قرار گرفتن افراد و گروهها در هر یک از این مراتب، با توجه به ارزش های حاکم، از جامعه ای به جامعه دیگر متفاوت است. یک فرد ممکن است در خانواده ، محله ، محل کار، روستا یا شهر خود از احترام

و مرتبه بالاتری برخوردار باشد. چرا که متناسب با ویژگیهای افراد، جایگاهی در سلسله مراتب اجتماع برای آنان قابل تصور است. این وضعیت برای گروهها، اصناف، افراد شاغل در یک شغل، یک موسسه و ;نیز صادق می باشد، به عنوان مثال معلمان یک جامعه براساس موقعیت و وضعیتی که دارند از مقام و منزلتی فرضی در اجتماع برخورد دارندکه ممکن است این جایگاه نسبت به صنوف دیگر پائین تر یا بالاتر باشد.در اینجا این سؤال مطرح می شود که چه عواملی در تعیین منزلت اجتماعی مؤثرند؟

در زمینه پایگاه اجتماعی و عوامل مؤثربرآن برخی از نظریات جامعه شناسان را مطرح خواهیم نمود.
الف- امیل دورکیم
دورکیم، عوامل و شاخص تعیین طبقه اجتماعی را اعم از متغیرهای اقتصادی، اجتماعی ، فرهنگی، خانوادگی، مذهبی و ; می داند.
امیل دورکیم نتایج حاصل از زندگی در طبقات مختلف را چنین بیان می کند:
« اختلاف در سبک زندگی، امید زندگی ، بهداشت روانی ، تعلیم و تربیت ، رفتار سیاسی ،

استواری زناشویی ،وابستگی مذهبی، همکاری اجتماعی، وجهه نظرها و فرصت های زندگی است که شامل:
فرصت تحصیلات دانشگاهی، فرصت ازدواج، فرصت زندگی سالم، فرصت دستیابی به حرفه و شغل»(ذوالفقاری)
ب- کارل مارکس
کارل مارکس مفهوم طبقه را برای اولین بار در سال (۱۸۱۸-۱۸۱۳) مطرح کرد. طبقه از دیدگاه مارکس، گروهی از افراد هستند که نوع رابطه آنها یا وسایل و عوامل تولید یعنی کارخانه ماشین آلات

و موادخام یکسان است. از دیدگاه مارکس، ما دو طبقه داریم، طبقه کارگر که فاقد وسایل تولید هستند
و طبقه سرمایه دار که کلیه وسایل تولید را در دست دارند و زمانی خواهد رسید که طبقه کارگر به حاکمیت رسیده و یک جامعه بی طبقه بوجود آید. سرمایه داران از نظر مارکس دارای ثروت، قدرت
و نفوذ بیشتری هستند.

مارکس وبر استاتو(Status ) را به عنوان جای اشخاص در سلسله مراتب حیثیت( یعنی به عنوان منزلت) به کار می برد. شاید اصطلاح شأن که مارس وبر به کار برده است، وسیع تر و دقیق تر باشد. زیرا سخن فقط بر سر اشتهار نیست. بلکه سخن بر سر مجموعه زندگانی و رفتارهای ناشی از آن است.به عبارت دیگر مشخصه استاتو(Status) آن است که وجه زندگانی، شیوه سکونت، لباس پوشیدن ، ازدواج کردن ، خلاصه صورت معینی از تربیت به معنای وسیع کلمه را در بر می گیرد(هندراس و گورویچ ترجمه پرهام، ۱۳۵۶).

از نظر ماکس وبر قشربندی اجتماعی مبتنی بر سه عامل اصلی و اساسی است. او معتقد است که این سه عامل تا حدودی مستقل از یکدیگر تغییر می کند و برای درک کامل نظام قشر بندی اجتماعی باید اثر متقابل آنها را بر یکدیگر مورد توجه قرار داد. در ابتدا نظام اقتصادی را تعریف می کند. این تعریف مشابه مفهوم طبقه در نظر مارکس است که بر اساس امکانات و فرصتهای زندگی اقتصادی فرد شکل می گیرد. عامل دوم، نظام اجتماعی است

و منظور از آن توزیع احترام و حیثیت و وجود تفاوت در جامعه است. عامل سوم، نظام سیاسی است که توزیع قدرت در جامعه را مشخص می کند سه عامل و سه منبع قشربندی اجتماعی یعنی دارایی، قدرت و حیثیت به گونه ای مستقل از یکدیگر عمل می کنند مثلاً نه همه افراد ثروتمند، حیثیت چشمگیری دارند و نه همه افراد پر قدرت ثروتمند می باشند.

بعضی از جامعه شناسان مانند ت.ه مارشال نیز منزلت را هم معنا با پایگاه می دانند و این دو مفهوم را به جای یکدیگر مورد استفاده قرار می دهند (کوپر ۱۹۸۵، به نقل از شعبانی، ۱۳۷۸) افراد جوامع جوامع انسانی به طبقاتی تقسیم می شوند و افراد هر طبقه بر اساس اعتباری که جامعه برای آن قایل است، دارای پایگاه بوده

و بر مبنای این پایگاه از جایگاه و شأن و منزلت خاصی برخور دارند، لذا حکم منطقی ایجاب می کند که همان معیارهای پایگاه برای تشخیص خاصی برخور دارند، لذا حکم منطقی ایجاب می کند که همان معیارهای پایگاه برای تشخیص طبق اجتماعی به کار آید (نیک گهر، به نقل از شعبانی، ۱۳۷۸).

بنابر آنچه بیان شد می توان نتیجه گرفت که مفاهیمی همچون منزلت اجتماعی، پایگاه اجتماعی، موقعیت اجتماعی و شأن اجتماعی، در علوم اجتماعی به جای یکدیگر مورد استفاده قرار می گیرند. در واقع هم این مفاهیم به یک ساز ذهنی اشاره دارد که بیانگر مورد استفاده قرار می گیرند. در واقع هم این مفاهیم به یک ساز ذهنی اشاره دارد که بیانگر جایگاه فرد یا گروه در جامعه میباشد. به عبارت دیگر، با این که جامعه شناسان

، صاحب نظران و محققان واژه های متفاوتی را در تعریف های خود به کار برده اند، اما بطور کلی همه این تعاریف به یک مفهوم اشاره دارد. اگر جامعه را به یک ساختمان تشبیه کنیم، هر فرد یا گروه در یکی از طبقات این ساختمان قرار دارند. طبقه یا جایگاه افراد و گروه ها را در این ساختمان منزلت آنها تعیین می کند. البته منزلت اجتماعی فرضی و ذهنی است و عینیت ندارد. افراد جامعته رفتار، انتظارات و واکنش های خود را بر اساس این ذهنیت تنظیم می کنند.

بطور کلی نتیجه می گیریم که: عوامل مؤثر بر پایگاه اجتماعی را شماری از عوامل مختلف، نظیر شغل مالکیت ارضی، درآمد، قدرت، تعلق قومی، سن، جنس، وضع اجتماعی- حرفه ای و محیط اولیه تشکیل

می دهد. بنابراین پایگاه اقتصادی که مشخص آن دارایی و درآمد و حجم آن است به تنهایی در تعریف پایگاه اجتماعی کافی نیست و عواملی چون خاندان، فرهنگ، نژاد، دین و ; موجبات تفویض اعتباری به رسمیت شناخته شده از طرف جامعه را فراهم می سازد (بیروآلن ، ۱۹۸۸، ترجمه ساروخانی، ۱۳۷۰). حسن زاده(۱۳۷۶) عوامل تعیین کننده پایگاه اجتماعی را «درآمد، شغل، تحصیلات، مذهب، دولت، رسانه های جمعی، مالکیت ارضی، پیشینه خانوادگی، تعلق قومی و وابستگی حزبی و قدرت» بر می شمارد. شعبانی (۱۳۷۸) عوامل تعیین کننده پایگاه اجتماعی را «نیاکان، وضع تمکن، مفید بودن و کارآمد بودن فرد، میزان

و نوع تحصیلات، رفتار دینی و خصوصیات بیولوژیکی» می داند. ملک (۱۳۷۴)شاخصهای دسته بندی طبقات اجتماعی را شامل «درآمد، تحصیلات، شغل و محل سکونت» می داند (به نقل از شعبانی ۱۳۷۸). پارسونز عوامل و متغیرهای مؤثر بر پایگاه اجتماعی را «دانش، نفوذ اجتماعی، قدرت و پول» می شمارد (به نقل از شعبانی، ۱۳۷۸). پارسونز عوامل و متغرهای مؤثر بر پایگاه اجتماعی را «دانش، نفوذ اجتماعی، قدرت
و پول» می شمارد (به نقل از شعبانی، ۱۳۷۸). به عقیده ماکس وبر، مهمترین عامل بوجود آورنده طبقه
و پایگاه اجتماعی افراد، امکانات اقتصادی و میزان درآمد است (محنسی، به نقل از نوری، ۱۳۷۵). دور کیم عوامل تعیین کننده طبقات اجتماعی را اعم از متغیرهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی، و مذهبی می داند(به نقل از نوری، ۱۳۷۵).
به عقیده ماکس وبر قشربندی اجتماعی مبتنی بر سه عامل اساسی «دارایی، قدرت و حیثیت» است (همان منبع، ص ۱۳).

با توجه به آنچه بیان شد می توان نتیجه گرفت که هر یک از جامعه شناسان، صاحب نظران و محققان، به تعدادی از عوامل مرتبط با منزلت یا پایگاه اجتماعی اشاره کرده اند که اشتراک مفهومی زیادی بین این عوامل وجود دارند. و با این حال میزان و درجه اهمیت آنها در شرایط مختلف متفاوت است. یعنی، این عوامل مطلق نیست و با توجه به شرایط و محیط جوامع گوناگون متفاوت می باشد. به عنوان مثال اشتغال

به کارهای دولتی در شهرهای کوچک و مناطق روستایی از اهمیت قابل توجهی برخوردار می باشد، در حالی که ممکن است در شهرهای بزرگ چنین نباشد. با توجه به موضوع پژوهش، به نظر می رسد بحث عمومی درباره منزلت اجتماعی، تا همین اندازه کافی باشد. از این رو، بحث خود را بر روی موضوع اصلی پژوهش متمرکز می کنیم.

از میان عوامل مؤثر بر پایگاه اجتماعی به سه مفهوم دارایی، قدرت و حیثیت بسیار بکار برده شده است در اینجا به توضیحی در مورد این مفاهیم می پردازیم:
دارایی (Property)، به معنی داشتن حقوق و اختیار نسبت به انواع کالاها و خدمات است.
قدرت (Power)،یعنی توانایی و ظرفیت پیشبرد هدفها بدون توجه به مخالفت دیگران
حیثیت(Prestige) به معنی بهره مندی احترام و افتخار اجتماعی است.
منابع دارایی:

۱- دارایی ممکن است ناشی از عضویت در گروهی مانند خانواده و سایر گروههایی باشد که می توانند اشیایی را در مالکیت خود داشته باشند.
۲- حقوق مربوط به دارایی ممکن است در ازای تهیه کالاها ، و انجام خدمات برای دیگران بدست آید. همه روابط اقتصادی بر مبنای مبادله استوار است. فرد با انتقال حقوق خود به دیگران می تواند حقوق جدیدی نسبت به دارایی او بدست آورد.

۳- دارایی ممکن است به جهت سازمان دادن به تولید یا توزیع کالاها و خدمات حاصل شود.
۴- دارایی سرمایه گذاری است. افرادی که دارایی مانند زمین وسایل و یا پول خود را در اختیار دیگران قرار می دهند تا آنها از آن استفاده نمایند، در ازای این انتقالات موقت قبول زحمت و خطر، پاداش به شکل اجاره یا سود سهام دریافت می دارند.
۵- هدایا و وراثت است. انتقال دارایی از والدین به فرزندان تقریباً یک عمل عمومی و جهانی است چنانکه فرآیند انتقال فقر از یک نسلی به نسل بعد عمومی است.
قدرت:

قدرت عبارت از امکان توانایی دنبال کردن راه یا هدفی حتی اگر با آن مخالفت شود. کلمه امکان و توانایی از این جهت به کار برده می شود که نشان می دهد قدرت یک عامل بالقوه است. و مانند دارایی پدیده ای عینی و قابل تملک نیست.
منابع قدرت:
۱- مبتنی بر موقعیت نهادی شده اجتماعی است.
۲- منبع قدرت زور است.
۳- دارایی که می توان با آن قدرت را خرید.
۴- ویژگیهای فردی است. زیبایی، زکاوت، جذابیت و نفوذ شخصیت.
حیثیت:

حیثیت را می توان احترام و افتخار اجتماعی دانست.
منابع حیثیت:
۱- موقعیت نهادی شده مانند شغل
۲- دارایی منبع دوم حیثیت است. بویژه در جوامعی که نابرابریهای فاحشی از ثروت وجود دارد علت پذیرش ثروت بعنوان منبعی برای حیثیت بر این اساس استوار است که داشتن ثروت مستلزم شایستگی، فعالیت و کوشش می باشد همچنین آنگونه سبک زندگی که دارایی امکان برخورداری از آن فراهم می آورد و یا قدرتی بالقوه ممکن است علت قبولی دارایی به عنوان منبعی برای حیثیت باشد. قدرت هم می تواند منبعی برای حیثیت باشد. واضح است افرادی که دارای قدرت فراوان هستند معمولاً حیثیت زیادی نیز بدست می آورند.

۳- ویژگیهای شخصی نیز منبعی برای حیثیت محسوب می شوند مانند زیبایی، قدرت جسمانی، شهامت، شجاعت، هوش، منبع دیگر خدمات و ویژگیهایی بزرگ است در هر جامعه افرادی که خدمات برجسته ای انجام می دهند و یا موقعیت های بزرگی کسب می کنند، مورد احترام قرار می گیرند. در این تحقیق اعتبار و ارزش نقش یک فرد مورد نظر نیست، بلکه منظور گروه بسیار وسیعی هستند که پایگاه مشابه ای را دارا هستند

. پس می توان آنها را به عنوان طبقه اجتماعی قلمداد نمود. برای بررسی پایگاه اجتماعی افراد از نظریه ماکس وبر و امیل دورکیم استفاده می شود. که درآمد و حیثیت اجتماعی و فرصت تحصیلات دانشگاهی مورد نظرسنجی قرار می گیرد. ارزیابی قدرت، کاری مشکل است که از آن صرفنظر کرده ایم.

نقش اجتماعی :
نقش، یکی از مفاهیم اساسی در مطالعات جامعه شناسی و بسیاری دیگر از شاخه های علوم اجتماعی است. مفهوم نقش را در ابتدای قرن بیستم« چارلز هورتون کولی» و « هربرت مید» عنوان کردند. این مفهوم تاکنون به صورت منظم و علمی توسعه پیدا کرده و درمطالعات جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی مورد استفاده واقع شده است. نقش معنای مختلف را به ذهن متبادر می سازد، یکی از متداول ترین مفاهیم آن مرتبط با اعمالی است که هر فرد به مناسبت پایگاه هایی که در جامعه دارد انجام می دهد(توسلی، ص ۴-۳ ). در تعریف دیگری از مفهوم نقش چنین آمده است:

« نقش های اجتماعی رفتارهای مورد انتظار جامعه اند که پیرامون یک وضع اجتماعی خاص دارند. (ساروخانی، ص۷۸۴).
بنابراین پایگاه یا جایگاهی که فرد درجامعه دارد نقش او را درآن موقعیت بیان می کند زیرا این پایگاه های اجتماعی او را موظف به انجام تکالیفی می کند و وظایفی را برعهده او می گذارد و هم چنین به همان نسبت حقوقی بر او تعلق می گیرد و از مزایایی برخوردار می شود.

از سوی دیگر می توان نقش را براساس موقعیت و پایگاه فرد درجامعه چنین تعریف نمود، اگر موقعیت های ویژه ای باشد که شخص درجامعه اشغال کرده است، نقش، رفتاری است که از چنین شخصی انتظار می رود، بنابراین نقش اجتماعی در مجموعه ی انتظاراتی است که به یک پایگاه اجتماعی خاص ضمیمه است.نقش،رفتاری است که دیگران ازماانتظار دارندچراکه ما ایفای وظیفه خاصی رابرعهده داریم ویا آنکه پایگاه مشخصی رااشغال کرده ایم(محسنی، ص ۱۹۸).

نقش اجتماعی ازالگوهای رفتاری بیرونی ودرونی(عینی و ذهنی)ساخته شده است.البته درهرنقش اجتماعی ضربه ای برای آزادی عمل و میدانی برای ابتکار شخصی وجود دارد این انعطاف پذیری نقش از لحاظ اجتماعی درهر حال محدود است.

محتوای هر نقش اجتماعی پیوسته با محتوای نقش های اجتماعی دیگر در رابطه است. نقش اجتماعی تابع موازین فرهنگی،نقش های اجتماعی ازعناصرضروری جوامع هستندومنشاء وجودآنها به رشدوپیشرفت ملت ها بستگی ندارد.به طورکلی نقش، مجموعه ای از وظایف و فعالیت ها است و پایگاه، مقام اجتماعی یا ارزشی است که ایفای آن وظایف و فعالیت ها ایجاد می کند

به عبارت دیگر پایگاه به رتبه یا مقام فرد در یک گروه یا به رتبه و مقام یک گروه نسبت به گروهای دیگر اشاره می کند و نقش به رفتار و فعالیت فردی که پایگاه معینی را اشغال کرده اطلاق می شود. هر کس ممکن است در زندگی خود پایگاه های متعددی احراز کرده به نقش هایی متناسب با پایگاه های خود ایفا نماید. در واقع مفاهیم نقش و پایگاه به وجود پدیده واحدی اشاره می کنند. پایگاه مجموعه ای از ارزش ها وامتیازات و نقش رفتار و عملکرد به موجب آنهاست. می توان گفت که نقش به آن رفتاری اطلاق می شود که دیگران از دارنده یک منزلت معین انتظار دارند.

ویژگی های نقش اجتماعی( به نقل از بهمنی،۱۳۸۰)
۱- نقش های اجتماعی پدیده هایی نه فردی بلکه دقیقاً جمعی هستند، توضیح این که نقش های اجتماعی ذاتی نیستند بلکه در جریان زندگی اجتماعی و جریان جامعه پذیری در افراد شکل می گیرند.
پژوهشگری معتقد است که : یک نقش زمانی به صورت یک نقش اجتماعی درمی آید که در یک زمینه اجتماعی قرار گیرد.

۲- در هر جامعه و هر زمان گروهای اجتماعی نقش هایی ویژه بر عهده دارند. پویایی جامعه و گروه ها را می توان با توجه به دگرگونی نقش آنان سنجید. منظور این است که در محیط های مختلف و شرایط اجتماعی متفاوت، نقش های خاصی پدید می آیند که افراد، گروه ها و نظام های اجتماعی باید این نقش ها را بر عهده گیرند و انتظارات آن نقش ها را برآورده سازند.
۳- هر نقشی با انتظاراتی خاص از جانب دیگران همراه است و عدم ایفای درست آن موجبات تعجب دیگران را فراهم می سازد.

۴-تعدد نقش های انسان در همه جوامع وجود داشته است اما جامعه جدید با تعدد مشاغل و سمت ها برشمار نقش ها افزوده است.
۵- تنوع نقش ها امری طبیعی است و برگوناگونی پایگاه های اجتماعی متکی است ولی تفاوت نقش ها مشکل آفرین است و اصطلاح کشمکش نقش ها را برخی جامعه شناسان به همین منظور و در جهت شناخت عواقب اجتماعی و روانی و حتی اقتصادی ناهمسانی نقش های اجتماعی به کار برده اند.

در زندگی شغلی نقش ها پیچیده تر و اجرای وظایف تابع مقررات دقیق تر و مراقبت شدیدتر است و با انحراف از هنجارهای مدارا نشده، ضمانت اجراها که صریح و مؤکد هستند فوری به مورد اجرا گذاشته می شود.

ویژگیهای پایگاه اجتماعی :
«پایگاه اجتماعی» ارزشی است که یک گروه برای نقش اجتماعی قائل است(آریانپور،۱۳۵۶).
به عبارت دیگر وقتی نقش اجتماعی فرد درجامعه یا گروه با نقش های دیگرمورد مقایسه قرار گیرد و درجه اهمیت آن نقش در این مقایسه معلوم شود، آن نقش ارزیابی می شود و برحسب درجه اهمیت و اعتبارآن، پایگاه و موقعیت آن معلوم می شود

. از آنجایی که نقش اجتماعی افراد در جامعه متفاوت است پایگاه اجتماعی آنها نیز خواهد بود. در این تحقیق مفهوم پایگاه اجتماعی را بدین گونه تعریف می کنیم که: پایگاه اجتماعی افراد هم بر حسب نقش های اجتماعی به دو دسته تقسیم می شود:

۱- پایگاه محول: پایگاهی است که جامعه به نقش معینی اختصاص می دهد بعضی از پایگاه های اجتماعی به هنگام تولد به فرد محول می شود و جامعه به او تفویض می کند.
۲- پایگاه اکتسابی: هر کس ممکن است برخلاف نقشی که جامعه به او محول کرده است نقش دیگری برای خود تعیین کند در نتیجه پایگاه دیگری به دست خواهد آورد که با پایگاه قبلی او فرق دارد که پایگاه اکتسابی نامیده می شود.(بهمنی،۱۳۸۰)

به گفته ی هانری مندراس پایگاه اجتماعی و شغلی فرد دارای ویژگی های چندی است که عمده ترین آن ها عبارتند از: شأن، کشش، میزان آزادی و دستمزد براساس این چهار متغیر می توان موقعیت های گوناگون را در شالوده ی دیوانی(بوروکراتیک)تعیین کرد و بهر یک از آن ها به اعتبار عناصرچهارگانه مذکور نمره داد.(همان منبع)

معمولاً در سلسله مراتب جوامع هر چه کار انسان جالب تر باشد، شأن و آزادی انسان و میزان دستمزد او هم بالاتر است. گاهی در موقعیت های متوسط سلسله مراتب اداری، بعضی می پذیرند که دستمزد نسبتاً پایینی داشته باشند تا از شأن یا پرستیژ بالاتر و کار جالب تر و آزادی کامل تری برخوردار گردند یا برعکس یک کار نامطلوب می گیرند تا دستمزد بیشتری دریافت کنند و بالاخره بعضی دیگر آزادی را فدای شأن می کنند و ممکن است این چهار ویژگی به صورت های گوناگون با هم ترکیب شوند .

جامعه ای که درآن فقط یک شیوه اعطای پایگاه داشته باشند، وجود ندارد با وصف این هر جامعه ای ممکن است به یکی از شیوه های اعطای پایگاه برتری دهد و نهایتاً به ترکیبی ازچهار شیوه ممکن اعطای پایگاه، یعنی واگذاری اکتسابی، رسیدگی به حد نصاب نسبتی و ایجاد پایگاه برسند. درهمه ی احوال، حداقلی از اعتبار و شایستگی برای احراز پایگاه اجتماعی لازم است، حتی برای پایگاه های واگذاری

یا موروثی. زیرا شخصی که پایگاهی را اشغال می کند باید اعتبار و شایستگی اش را برای حقوق آن پایگاه با ایفای تکالیف متناظر با نقشی که برعهده دارد به منصه ظهور برساند. بدین ترتیب هر پسری می تواند
با رسیدن به حد نصاب نسبی پایگاه پدر را ایجاد کند اما اگر رفتارش در مقام پدر با موازین قانونی و عرف
وسنت جامعه مطابقت نداشته باشد بیم آن می رود که حق اعمال اختیارات پدرش محدود می شود

یا حتی حق ولایت پدری از او سلب گردد. همان طور که گفتیم در مورد پایگاه واگذارشده یا موروثی نیز پاره ای اعتبار و شایستگی لازم است، چنانچه پادشاهی رفتاری درخور وظیفه اش نداشته باشد ممکن است اختیاراتش را محدود و در صورت لزوم او را تبعید یا از سلطنت خلع کنند. در واقع این اعتبار و شایستگی صورت مقلوبی از اکتساب پایگاه است: اگر بپذیریم که شخصی دارنده پایگاه برای حفظ حقوقش باید

از خود شایستگی نشان دهد، پس می تواند پذیرفت که هر اعطای پایگاهی شامل عنصر اکتسابی است.
امتیازات پایگاه های اجتماعی را می توان در سه مقوله طبقه بندی کرد:
۱- مالکیت، یعنی داشتن حقوق و مسئولیت های درباره اموال و خدمات.
۲- قدرت : یعنی توانایی رسیدن به هدف های خود حتی به رغم مخالفت احتمالی دیگران.
۳- پاداش روانی : یعنی هرعایدی با واکنش غیرعادی از دیگران صادر می شود و یا بهزیستی، لذت و یا رضایت خاطر شخصی می شود(ملوین تامین، ۷۳، ص ۶۹)

پایگاه اجتماعی با طبقه اجتماعی دارای روابط متقابل است. پایگاه اجتماعی نشان دهنده اعتبار، ارزش، موقعیت و پرستیژ فرد است و پیوندهای بسیاری با افکار عمومی دارد. این پایگاه با نقش اجتماعی رابطه مسلمی دارد.
پایگاه اجتماعی یک فرد از جامعه ای تا جامعه دیگر به کلی متفاوت است.

بدیهی است پایگاه اجتماعی، مبانی بسیار متفاوتی دارد و از آن جمله می توان به مبانی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی،علمی ، ادبی و خانوادگی و اشاره نمود.
پایگاه اجتماعی یکی از مهمترین متغیرها در پژوهش های اجتماعی است، موقعیت اقتصادی شخصی، فرصت های تحصیلی، درآمد، شغل، ازدواج، سلامتی(بهداشت)، دوستان و حتی امید زنده ماندن پایگاههای فرد را تحت تأثیر قرار می دهد. شغل به عنوان مناسبترین موضوع پیشگویی کننده واحد از طبقه یا پایگاه اجتماعی نشان داده شده است و روی هم رفته تناسب های اعتباری اجتماعی شغلی به طور کاملاً ثابتی مشخص گردیده است. تعدادی از عوامل در ارتباط دوستان، نزدیکی بین شغل و پایگاههای اجتماعی محکمی دارند.

هم درآمد افراد و هم اکتسابات علمی ( آموزشی )آن ها به عنوان همبستگی با تناسب های شغلی شناخته شده اند.تحصیل به عنوان پایه ای برای ورود به اغلب شغل ها می باشد و برای اکثر مردم درآمد ناشی از شغل است. انتخاب نوع خانه و محدوده زندگی از دیگر عوامل بالا بردن همبستگی می باشند در اینجا هفت مقیاس برای انتخاب آورده شده، (بهمنی،۱۳۸۰).

معیارها از نظر اندازه و مقدار و در تعداد عوامل موجود در مقیاس ها متفاوت می باشند:
۱- شاخص اقتصادی_اجتماعی
۲- امتیازات اعتبار اجتماعی
۳- استاندار بین المللی معیاراعتبار اجتماعی شغل

۴- امتیازات پایگاههای قدرتمند اقتصادی اجتماعی
۵- عامل شاخص مربوط به موقعیت اجتماعی
۶- معیار تعیین شغل های تجدید نظر شده
۷- شاخص مشخصات پایگاههای اجتماعی

این هفت مقیاس که به عنوان معیارشغل شرح داده شد می تواند بهترین دسته بندی کوتاه و قابل دسترس باشد.شغل یا حرفه یکی از شاخص های اندازه گیری مربوط به خصوصیات پایه های اجتماعی است.دیگر اندازه گیری شامل منابع درآمد، نوع خانه و محدوده سکونت می باشد.

به طور کلی جامعه ای انبوه روی هم انباشته شده بی نظمی از موجودات انسانی نیست بلکه عناصر آن منظم و در ارتبط متقابل با یکدیگرند. ساختار اجتماعی به مثابه داربستی است که هر جزء آن مشخص است هر چند که شخص و پایگاه از یکدیگر جدا نیستند ولی می توان به شیوه ی انتزاعی هر یک را به صورت مفهومی جداگانه در نظرگرفت بنابراین پایگاه اجتماعی مقام و موقعیتی است که یک شخص در ساختار اجتماعی به اعتبار ارزیابی جامعه احراز می کند.

پس هر کس یک پایگاه اجتماعی دارد. واژه پایگاه انحصاراً به مقام و منزلت عالی ارجاع نمی دهد. همچنین مرجع آن تصور ذهنی که هرکس از موقعیت خودش دارد نیست. ارزیابی شخصی هرکس
از موقعیت خودش ممکن است با معیارهای عینی غلط ازآب در می آید، لذا پایگاه اجتماعی آن مقام
و یا موقعیتی است که معاصران یک شخص به طور عینی برایش در جامعه ای که زندگی می کنند قائل هستند.

در نهایت می توان گفت پایگاه اجتماعی نه به طور کامل آنچه که شخص انجام می دهد و نه به طور کامل آنچه که شخص هست و نه با آنچه که شخص فکر می کند هست ارتباطی دارد. پایگاه اجتماعی آن تلقی و ذهنیتی است که دیگران در جامعه از آنچه که شخص هست دارند.
به نظر بروس کوئن (بهمنی،۱۳۸۰) معیارهای پایگاه عبارتند از :

الف- نیاکان یا اصل و نسب که موقعیتی ممتاز یا معمولی به فرد می دهد.برای آنکه تولد درخانواده ای خوشنام یا بدنام درجامعه حتی درآزادمنش ترینشان نوعی ارزش به حساب می آید. ارجمندی یا بی مقداری نیاکان برچندین عامل مبتنی است: حسن شهرت خانوادگی، سابقه سکونت در محل، بومی بودن یا مهاجر بودن، و اکثریت یا اقلیت تعلق داشتن.

ب- وضع تمکن، خوب یابد که یکی از معیارهای جهانی پایگاه اجتماعی را تشکیل می دهد این معیار یکی از معتبرترین و عینی ترین معیارها است که زیرا اموال و دارایی های مادی اشیایی مملوس قابل اندازه گیری هستند منشأ ثروت هم معنای اجتماعی دارد. ثروتی که نسل اندر نسل اندوخته شده و به ارث رسیده است ازلحاظ اجتماعی شأن و منزلتی عالی تردارد تا ثروت جدید یا ثروتی که از راه های مشکوک تحصیل شده باشد.

ج- مفید بودن یا کارآمد بودن عمل یک شخص معیار مهمی درتعیین پایگاه اجتماعی است. شخص بر حسب آنچه انجام می دهد« در جامعه رتبه بندی می شود و مراتب آن بستگی به ارج و قربی دارد. که اشخاص برای مشاغل » قائلند. در جامعه ای که نهاد اقتصادی در رأس سسلسه مراتب قرار دارد ارزیابی یک شخص عمدتاً برای مبنای مهارتهای شغلی و فایده ای که آن شغل برای جامعه دارد صورت می گیرد.

د- میزان و نوع تحصیلاتی که شخص انجام داده است درهرجامعه ای از عوامل تعیین کننده پایگاه اجتماعی است. در بعضی از جوامع اشخاص تنها به باسواد و بی سواد تفکیک می شوند و در بعضی دیگر که تحصیلات تا سطح متوسطه اجباری و رایگان است و جمعیت با سواد در اکثریت هستند، رده بندی بر حسب مقاطع تحصیلی است. کیفیت تحصیل نیز در تعیین پایگاه اجتماعی مؤثر است.
‌‍ ه – درجوامعی که دین و بدنه دین در ساختار اجتماعی نقش مهمی ایفا می کند تحصیلات عالی دینی
و اعتبار حوزه های علمی که ازآنجا درجه اجتهاد گرفته شده است از ملاک های تعیین کننده پایگاه است.
و- خصوصیات بیولوژیکی نیزیکی از معیارهای مهمی هستندکه جامعه در اعطای پایگاه اجتماعی فرد درنظر می گیرد. جنس، یک معیار جهانی هست در این معنا که تقریباً در همه ی جوامع مرد از پایگاه اجتماعی برتری نسبت به زن برخوردار است. بدیهی است که وسعت و شدت تبعیض جنسی در همه جوامع بر حسب گروه ها و محافل اجتماعی یکسان نیست.«برای مطالعه بیشتر به مبانی جامعه شناسی اثر بروس کوئن مراجعه شود».

«سن وسال هم یک معیارجهانی سنجش وارزیابی اجتماعی است با این ویژگی که این معیارپس ازسنین بلوغ درمدنظر است وکاربردآن نیزهمه جایکسان نیست.دربعضی جوامع کهنسالان ازمنزلت اجتماعی بالاتری برخورداند و دربرخی جوانان»(نیک گهر،۷۳،ص ۷۰).

به طورکلی درتعیین پایگاه اجتماعی کلیدی یک شخص ارزش های جاری جامعه نیزدخیل است.
اگردرجامعه ا ی ارزشها و نهادهای اقتصادی ازشأن ومنزلت بالایی برخوردارباشنداشتغالات«پول ساز» معرف پایگاه کلیدی خواهدبود.پایگاه کلیدی ازمفاهیم جامعه شناختی بسیارمهمی است که درتحلیل شخصیت اجتماعی«کلی» به کار می آید دراهمیت آن همین بس که بگوییم هرآن چه شخص انجام

می دهدیعنی نقش اجتماعی اش پیوستگی تنگاتنگی باپایگاه کلیدی اش دارد.
درتئوری پارسونز نظام اجتماعی کل به چهارخرده نظام اجتماعی ،اقتصادی،سیاست و فرهنگ تقسیم شده است.«درداخل نظام اجتماعی بخش سازگارکننده(اقتصاد)ازپول به عنوان واسطه ی مبادله با سه بخش دیگر استفاده می کنند. بخش حصول هدف(سیاست)از قدرت نسبی ظرفیت القای سازگاری به عنوان واسطه ی اصلی مبادله آن استفاده می کند. بخش یگانه کننده یک نظام اجتماعی بر نفوذ یعنی ظرفیت تحریک

و تشویق اتکاء دارد. بخش نهفتگی (فرهنگ) از تعهد(دانش)ظاهراً ظرفیت وفاداری و صداقت استفاده
می کند» (لهاسایی زاده، ۷۱ ،ص ۶۱).

براساس متغیرهای این تئوری پایگاه اجتماعی تابعی از پول، قدرت، دانش و نفوذ اجتماعی. بدین معنا که هر کس تعداد بیشتری از این عناصر را در هر زمان در اختیار داشته باشد نسبت به سایر افراد جامعه
از پایگاه اجتماعی بالاتری برخوردار خواهد بود و بر عکس اگر تعدادکمتری از این عناصر را در اختیار داشته باشد نسبت به دیگران پایگاه اجتماعی پایین تری داشت.
پایگاه اجتماعی معلم و عوامل مؤثر برآن
عوامل متعددی وجود دارد که برپایگاه اجتماعی معلم اثر می گذارد. سهم و تأثیر بعضی از این عوامل بیشتر و آشکارتر است. درحالی که سهم برخی دیگرکمتر و نامشهودتر است. به هرحال، این بحث را

با مطالبی با عنوان حرف دل معلمان آغاز کرده پس از آن به تعدادی از عوامل مؤثر بر پایگاه اجتماعی معلم که در تحقیق آورده شده اشاراتی خواهد شد.
حرف های دل معلم(به نقل از علی فرخ مهر،۱۳۷۹).
شمس تبریزی گفت:« راست گفتی؟! آواره کوه ها شدی!» معلم یک عمر با سوز دل حرف زده است و حرف می زند و اگر روزگار و شرایط بگذارد، باز هم حرف های دل را بر زبان خواهد آورد. گرچه می داند که زبان سرخ، سرسبز را بر باد خواهد داد.

گر چه می داندکلاه را باید قرص و محکم گرفت تا با باد جاکن نشود! گر چه می داند اگر کلاه را باد برد، نباید دنبال آن برود تا خودش را هم باد نبرد! معلم، آن هم از نوع ایرانی آن، با انواع ضرب المثل ها اشنایی دارد. یکی از مایه های افتخار معلم، آشنایی او با آداب و رسوم و فرهنگ است. به این سبب راست می رود و راست می آید تا گرفتارشاخ گربه نشود! تا نانش آجر نشود! گر چه آجر را هم می توان «نان» کرد! معلم اگر حرف
می زند، شیشه کبود جلو چشم ها ننهاده است، نق نمی زند؛ بهانه گیری نمی کند؛ مخالف و ضد ارزش ها نیست؛ حرف دارد و حرف حساب دارد. باید از تملق گوی چرب زبان ترسید، نه از آدم دارای صراحت لهجه و نیت خیر. بسیاری حرف های تلخ، بهتر و مفیدتر از بعضی حرف های شیرین و فریبنده است. آن اعتماد به نفس باید در معلم وجود آید

تا حرف حساب خود را بزند و اندیشه خود را باز گوید و از گفتن راست نترسد. معلم به پند و موعظه و اندرز عادت دارد. حرف های خوب می زند و خوب حرف می زند. اگر شرایط حال و روز او به گونه ای شود که دیگر از چشمه زلال فکر و دل و اندیشه او، پند
و نصایح نجو شد و جاری نشود، آن روز باید به دنبال ریشه رفت! به دنبال دلیل دل سردی او و به دنبال یافتن چراها و اگرها ;

فشارزندگی، زور زندگی، تنگناها و بعضی تضادهای آشکار، معلم را کلافه و دلسرد می کند وحق به جانب اوست. حرف دل معلم، یکی و دوتا نیست. زندگی او باید تأمین و احترام او هم بایدحفظ شود!
زندگی مادی و حضور پر زور پول، معلم را از ان دنیای زلال دور می کند و دیگر از این دورتر نباید! دور شدن معلم از دنیای پاک و آن باورهای ناب و آن صداقت و آن گنجینه های پر بها، که در سینه دارد، مثل حمله مغول است. سرد شدن و دل سرد شدن معلم، نتایجی بدتر از یورش مغول دارد! دل گرم بودن و آگاه بودن و خوش بین بودن معلم، دشوار را «آسان» بد را «خوب» و تلخ را «شیرین» می کند!
بماند که در جمع آن همه معلمان خوب، عده ای اگر ده برابرآن چه دارند، داشته باشند، بهتر از این که هستند نمی شوند! بماند که اگر درآمد وحقوق بعضی از معلمان، ده برابر وضع بعضی شود، دوست دارند در حاشیه معلمی نفس بکشند و فرع خود را فدای اصل نکنند! فرع آنها بعضی مشاغل پردرآمد است و اصل، همان معلم رسمی بودن که فقط همان حقوق را می خواهند و حاضر به رها کردن هم نیستند تا «جا» برای بسیاری جوان های در نوبت مانده باز شود.هم خدا را می خواهند و هم خرما را!

اما در این میان بسیاری از معلمان، بخصوص آموزگاران
دبستان ها و کارمندان اداری و ناظم های مدارس و متصدیان امور دفتری، افراد زحمتکش و عائله مند و گرفتاری وجود دارند که دخلشان به آن مخارج سنگین نمی رسد. نه کلاس های خصوصی دارند و نه معلم های سرخانه اندو نه راه به جایی می برند و نه اهل کسب وکاسبی! که ای کاش معلم به کسب و کاسبی آلوده نشده بود! مثل همان معلمانی که قدیم ها، جذبه ها و جاذبه ها داشتند. حیرت می کنم که آن خوبان، تا قبل از به شهادت رسیدن زنده یاد دکتر خانعلی در میدان بهارستان تهران در جریان اعتصاب معلمان، باآن حقوق اندک، چه طور با آن شور و حال، درس
می دادند و معلمی می کردند؟!

حیرت می کنم از جوانمردی و همت والای بسیاری از معلمهای شکیبا که هنوز هم معلم والا باقی مانده اند. باور دارم که فطرت نیکو، در حد توان، طلا بودن را حفظ می کند. معلمی را به یاد می آورد که همه زندگی را روی پول نهاده بود! دل بسته دو چیز بود : مقام و پول! از بابت مالی هم، در تنگنا نبود. از این خانه به آن خانه درس دادن و خودش مبلغ خودش! درس عربی را دشوارتر از هفت خوان رستم و خود را طراح نامرئی سؤالات امتحان نهایی جازده بود! گاهی با نوک قلم، بعضی نکته ها را مشخص می کرد که عاقبت از قلم سؤال نویس خودش، تراوش می کرد! این آدم، همیشه اول صبح اخمو و عصبی و تند خو بود و فقط گاهی پول لبهای او را به خنده باز می کرد حرف دل بسیاری از معلم های خوب و زحمتکش، این بود که این دیگر چه نوع دکانی است؟!

همین معلم، همین آدم، همین معلم عربی درس بده، در آن سالهای دور یکی از بهترین ها بود و حالا چرا نه؟ حرف دل ،این است که کاری نکنیم که خوبان از ادامه خوب بودن منصرف و به همان مس بودن، قانع شوند و طلا بودن را رها کنند!

حرف دل بسیاری از معلمان، این است که گاهی عیب ازبعضی همکاران و بعضی از همراهان خود ما هم هست! خودخواهی، خود محوری، عناد، کم کاری، زیر پانهادن عزت نفس، سخن چینی، حسادت نسبت به همکار و ; با این همه آفت، چه باید کرد؟!
حرف دل معلم، این است که در جاده ها، راننده ها به احترام همکار چراغ و بوق می زنند وبرای هم دستی تکان میدهند اما ما معلم ها مثل غریبه از کنار هم می گذریم و از هم رو می گردانیم! این بذر تفرقه، چطور کاشته شد؟ این جدایی، چطور تکثیرشد؟!

 

نقش وضعیت مالی معیشتی معلمان در پایگاه اجتماعی آنان
تحقیقات پیشین نشان می دهد که در دوران معاصر وضعیت معیشتی ایران نسبت به دیگر مشاغل جامعه مناسب نبوده است. فقر و نداری جامعه معلمان کشور در نظم و نثر نویسندگان و شاعران معاصر و سخنرانی و مصاحبه های مسئولان آموزش و پرورش زمان قبل از انقلاب اسلامی انعکاس یافته است. که می توان شعرآقایی نوابخش است که حدود ۴۳ سال پیش در یکی از غزلهای اجتماعی خود گفته است(به نقل از جواد محقق،۱۳۷۹) اشاره نمود:

بس که می سوزد زغــم جان تو ای آموزگار
زنــدگی گردیـده زنــدان تـو ای آمـوزگار
خوان عـلم و معرفت را در جهان گسترده ای
یک هست از نان تهی خوان تو ای آموزگار
زاستین بــس گوهـر دانــش فرو ریـزی ولی

فــقــر بـگرفــتـه گریــبان تــو ای آمـوزگار
عمرخودرا صرف اطفال کسان کردی ونیست
هـیچ کـس در فـکـر طـفلان تـو ای آموزگار
هـیچ اقـدامـی نـشـد از ایـن مقـامـات رفیـع
بــهـر اوضـاع پـریـشـان تـو ای آمـوزگار

زنده یاد «ابوالقاسم حالت» نیز حدود چهل و چند سال پیش در شعر «بی خانمان» خود داستان زندگی مستاجری را روایت می کند که صاحبانه اثاث زندگی اش را بیرون ریخته و شاعر از زبان او گفته است (همان منبع)

نظم ین ملک به آن است که بر خاک نشاند
هرکه را چون من بی چیز نه ملکی است نه مالی
گرسرانـجـام شـدم خاک نـشین بود سـزایم
کــه زآغــاز چـرا فــکر زر و سیـم نـبـودم
کرده خدمت به وطن پیرم و اندر وطن خود
آنـقدرجای نـدارم که درآنـجا به سـرآرم
« صادق سرمد» نزدیک به نیم قرن پیش به مناسبت نخستین جشن معلم، وضعیت معیشتی معلمان را اینگونه بیان کرده است:

یـک نکته لازم است که انگارش جـز با فـساد و فـتنه ملازم نیست
از فـقـرکـفر زایـد و کـافـر را انـدیـشه جزشـرور وذمایم نیست
آمـــوزگـارگـــرسـنـه الـبـتـه خـائـن اگـر نـباشـد خـادم نیست
«علی کنی» در حدود شصت سال پیش از این در مقاله ای با عنوان «معلم در دنیا و ایران» بیان می کند که : «باید اعتراف کرد،بین کارمندان دولت ایران، بدبخت ترین طبقات، دسته معلمان هستند. حال معلمان این کشور سزاوار دلسوزی است، زیرا این رنجبران واقعی از تمام امتیازات محروم مانده و فاقد هرگونه آسایشند. به دفعات دیده و شنیده شده است که اغلب معلمان هستی و حیات خود را بر اثر نرسیدن حقوق از دست داده اند.

در باب آسایش زندگانی معلمان آشکارا می بینیم که با نهایت عسرت وسختی زندگانی می کنند».این مطلب درمجله ای منتشر می شود که مدیر مسئول آن دو دوره در زمان سلطنت پهلوی وزیر آموزش و پرورش بوده است.

«محمود کیانوش» نویسنده،مترجم وشاعرتوانمند کودکان و نوجوانان هم درباره علت استعفایش درسال ۱۳۳۸ پس از ۵ سال معلمی می گوید:«حقوق معلمی کفایت هزینه های زندگی درویشانه یک معلم متأهل را نمی داد».

« صدیق اسفندیاری» معاون آموزشی وزیر وقت در سال ۱۳۵۶ درخواست وضع قوانینی را کرده که به قول او معلمان مطمئن باشند اگر این شغل را انتخاب کرده اند دست کم می توانند از حداقل ضروریات زندگی استفاده کنند.( برزگر و نویدی۱۳۸۰).
«توران میر هادی» رئیس مدرسه تجربی فرهاد که از معلمان شناخته شده تهران بود، درمصاحبه ای در سال ۱۳۶۶، تدریس اضافی، کار در شرکت های خصوصی و مسافرکشی را از انواع کارهایی که معلمان انجام می دهند بر می شمارد و با توجه به بدی شرایط زندگی معلمان می گوید:«باید در مورد حقوق

و رفاه معلمان خیلی سریع اقدامات قاطع انجام شود».( همان،۱۳۸۰)
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز وضعیت معیشتی معلمان ایران رضایت بخش نبوده است. شاهد این ادعا سند برنامه سوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور است که در بخش نقاط ضعف، تنگناها و مشکلات، یکی از موارد مورد اشاره «عدم توجه به منزلت و معیشت معلمان و نبود انگیزه کافی برای خدمت درآنان» می باشد. در بخش راهکارهای اجرایی نیز یکی از راهکارها «ارتقای مقام و منزلت معلم در جامعه با ایجاد انگیزه کافی برای خدمت و تأمین معیشت آنان» ذکر شده است.

تأثیر وضعیت معلمان برکارایی آنان و محسوس بودن مشکلات معیشتی آنان به گونه ای است
که هنگام برگزاری همایش«آموزش فن آوری در آموزش عمومی» که دربهمن ماه ۱۳۷۹ در دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران برگزار شد، دریکی از غرفه هایی که درآنها آثار هنری و ابداعی دانش آموزان به نمایش گذاشته شده بود، تابلویی نظر مرا جلب کرد که زبان حال دانش آموزان بود و در اولین شماره آن نوشته شده بود: اگر من وزیر آموزش و پرورش بودم حقوق معلمان را افزایش می دادم

تا با فکر آزاد در کلاس درس تلاش نمایند.
بنابراین می توان نتیجه گرفت که از مشکلات مهم و چندین ساله معلمان، مشکلات مالی ایشان است. برخلاف جار و جار و جنجال های تبلیغاتی متأسفانه معلمان درکشورما در رده بندی حقوقی درپایین ترین مراتب قرار دارند. عمق فاجعه زمانی آشکارتر می شود که به یاد آوریم که نزدیک به ۲۵ درصد از کارمندان دولت در استخدام رسمی آموزش وپرورش هستند.

باتوجه به اینکه بانک مرکزی در سال ۱۳۷۵ خط فقر را برای متوسط جامعه (خانوار ۵ نفره) یک میلیون ریال درآمد ماهانه اعلام کرده است، می بینیم که در سال ۱۳۷۸ با تمام تلاش و توان سه ساله وزارت آموزش و پرورش هنوز معلمان در زیر خط فقر زندگی می کنند. واقعیت این است که اکثر معلمان یا بیش از یک شیفت کار می کنند یا علاوه بر ساعات موظف به تدریس در مدارس غیرانتفاعی، آموزشگاهها و به تدریس خصوصی مشغول می شوند تا بتوانند امرار معاش کنند. فراوانند معلمانی که به کارهایی چون مسافرکشی، فروشندگی، حسابداری، واسطه گری و دیگر مشاغلی

که دور از شأن رفیع معلمی است مشغولند. برخلاف آمارهای منتشره، واقعیت این است که وزارت آموزش و پرورش از نظر مالی نه تنها کمک نمی شوند بلکه هر روز درآمد و بودجه آن کمتر از قبل می شود. در کشورهایی چون ژاپن که با داشتن مدارس برتر جهان معروف است، بهترین امکانات مالی و رفاهی درسطح کارکنان دولت برای معلمین است. (حضرتی،۱۳۷۹)

اگر درکل مدارس ایران جستجو کنید، مشاهده خواهیدکرد که چه درصد ناچیزی از معلمان اتومبیل شخصی دارند.سالانه چند معلم توفیق انجام حج و زیارت خانه خدارا به دست می آورند؟ حقوق دریافتی معلم برای تأمین احتیاجات ضروری اش کفایت نمی کند، چه رسد به گردش های سیاحتی و زیارتی (رضایی،۱۳۷۹)، و سایرشواهد پژوهشی (برای مثال قره آغاجی و همکاران،۱۳۶۷؛ مختاری،۱۳۷۲؛ جی واد، ۱۳۷۴؛ یاری، ۱۳۷۵؛ نوری،۱۳۷۵؛ بهمنی، ۱۳۸۰؛ برزگر و نویدی،۱۳۸۰).

به هر حال ، حقوق معلمان به ندرت با نرخ تورم هماهنگ بوده است ، بطوری که وقتی افزایش داده می شود تاثیر آن روی انگیزش معلمان منفی است . تنزل وضع اجتماعی حرفه معلمی نیز با کاهش نسبتی قدرت خرید در ارتباط است.نشانه فقدان موقعیت اجتماعی معلمان این حقیقت است که فارغ التحصیلان پسر می خواهند

حداقل در سطح ابتدایی وارد حرفه آموزشی نشوند . در بعضی از کشورها،معلمی بیشتر به عنوان حرفه زنان در نظر گرفته می شوند و درآمد حاصله به عنوان افزایش اضافی برای خانواده منظور می شود.این تنزل وضع اجتماعی حرفه آموزشی بر کشورهای در حال توسعه توسعه نیافته هر دو تاثیر می گذارد.در کشورهای در حال توسعه حقوق معلمان کاهش یافته است.این امر پدیده ای تازه ای نیست ،

اما در سال های اخیر به علت کاهش متوالی بودجه و بحرانهای اقتصادی تسریع شده است . ناظران به خوبی آگاه هستند که معلمان برخی از کشورها در تمام سطوح بجای پرداختن به امر آموزش بیشتر نگران تامین معاش خود
می باشند و هرگاه ممکن باشد به شغل دوم یا سوم مشغول می شوند ( مختاری ۱۳۷۲). درچنین ضایعاتی حتی اگر به وسیله ترفیعات ، افزایش ها یا نوعی پرداخت تخفیف داده شود ،تاثیر منفی آن روی انگیزش معلمان زیاد بوده است .
در اکثرکشورهای در حال توسعه سه عامل عمده باعث شده تا افراد با کفایت کمتر به شغل معلمی روی آوردند؛ ۱- پایین بودن سطح حقوق ودستمزد ۲- شرایط کار معلم ۳- موقعیت اجتماعی آنان .
ابتدا آنکه در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، سطح حقوق و دستمزد معلم به طور نسبی پایین تراز مشاغل دیگر است . این وضعیت باعث می شود که افراد با کفایت به کمتر جذب معلمی شوند . طبق آمار

و ارقام درکشور های در حال توسعه هر سال عده کثیری از معلمی به علت پایین بودن حقوق و در نهایت پایگاه و مرتبه اجتماعی پایین تغییر شغل می دهند ، در حالی که در کشورهای در حال توسعه یافته حقوق معلم در شرایط مساوی و مشابه ، بالاتر از سایر مشاغل است و معلمان از تامین شغلی قابل توجهی برخوردار هستند (جی واد ، ۱۳۷۴) .

وضیعت فعلی معیشتی و رفاهی فرهنگیان از دو جهت ضربات جبران ناپذیری بر آموزش و پرورش وارد می سازد ؛ اول آنکه انگیزه و حتی امکان فعالیت همه جانبه ، متعهدانه و ایثارگرانه را از نیروهای موجود در آموزش و پرورش سلب می کند و علاوه بر ناامیدی و دلسردی آنان ممکن است آنان را وادار به فعالیت های دیگری نیز نماید. دوم کاهش و حتی از میان رفتن انگیزه افراد در پیوستن به این بخش زیربنایی و انسان ساز جامعه است ( شاهد،۱۳۷۹).

بنابرآنچه بیان شد ،اصلاح مدیریت حقوق و دستمزد و رعایت عدالت در پرداخت ها ضرورتی اجتناب ناپذیرست. اصولاً منزلت اجتماعی معلمان با وضعیت معیشتی و حقوق درآمد آنان گره خورده است و میزان حقوق و دستمزد دارندگان یک شغل بیانگر جایگاهی است که جامعه برای آن شغل قائل است .

حقوق و دستمزد متناسب برای کارهای مختلف باید متناسب با طرز و نوع کار افراد باشد. مضافاً مشاغل موجود در ارتبط با یکدیگر از نظر اهمیت ، مسئولیت،مشکلات کاری و خودسازی شاغلین قبل از اشتغال باید مورد توجه باشد . درتعیین حقوق و دستمزد، شاخص قیمتها ،سطح زندگی ،قوانین موضوعه و ارتباط با کار بایستی مورد توجه نیروی انسانی سازمان ها قرار گیرد ( عسگریان، ۱۳۷۰).
اثر بخش نگه داشتن کارکنان از طریق تقویت روحیه آنان، عامل عمده ای به شمار می رود. بنابراین ایجاد و به کارگیری نظام های متناسب و رضایت بخش حقوق و دستمزد از ضروریات سازمانها و از وظایف اصلی مدیریت نیروی انسانی است. پس در اختصاص حقوق و دستمزد بهتر است که همه ی جوانب

و راههای موجود سنجیده شود و سپس اقدام گردد. حقوق و دستمزد کارکنان لازم است همه ساله مورد تجدید نظر قرار گرفته و اصلاحاتی درآن به عمل آید.لازم به ذکر است که در حقوق کارکنان علاوه
بر ملاکهای متعیّن می تواند جنبه تشویق و ترغیب را دارا باشد ( همان منبع ص ۱۰۴).
یک نظام ارتباطی مؤثر باید بازخورد لازم را از کارکنان در رابطه با اهمیت نسبی پاداش های مالی
و غیرمالی که انتظارش را دارند، تسهیل نموده ودرکارکنان این احساس را به وجود آوردکه باآنها عادلانه رفتار می شود.برای ادراک عدالت،کارکنان نهاده ها وستانده ها خود را در شغل، با نهاده ها و ستانده های دیگرکارکنان مقایسه می کنند.لذا در صورتی که پرداخت ها با دیگر سازمان ها قدرت رقابت نداشته باشد،قدرت جذب نیروی انسانی کاهش یافته وسازمان توان جذب نیروهای کیفی را نخواهد داشت (یاری،۱۳۷۵)

ادارک عدم عدالت تاثیر نامطلوبی برکارکنان می گذارد که ممکن است سازمان را ترک نمایند، همچنین طبق تئوری عدالت،ممکن است برای عدم کاهش مشارکت، غیبت،کار ضعیف تر،کاهش خلاقیت، ترک محل کار ویااستعفا متوسل شده یا با تقاضای حقوق بیشتر،پاداش ها را افزایش دهند. از دیگرسو، ضرورت تامین معیشت کارکنان نیز امری الزام آوراست.در نتیجه با توجه به سطح زندگی درجامعه و الگوی مصرفی غالب، سازمان باید حقوق ومزایایی را به کارکنان پرداخت نمایدتا قادر به جبران هزینه های ضروری زندگی باشد.این امردر بسیاری از جوامع یک ضرورت قانونی نیز هست( همان منبع،۱۶۰).

حقوق و دستمزد باید براساس این هدف ارزشیابی مشاغل و طبقه بندی مشاغل تعیین شود. ارزشیابی مشاغل در راستای این هدف قرار دارد که حقوق و دستمزد شاغلین، با توجه به میزان ودشواری کارو وسعت مسئولیت آنان تعیین شود تا بدین وسیله با رعایت عدالت در پرداخت ها، بین کارکنان رضایت ایجاد شود. می توان گفت که مهمترین کاربرد ارزیابی مشاغل،منطقی ساختن حقوق و دستمزد است،که با تقویت روحیه انسانی، راندمان سرمایه ی غیرانسانی (مدیریت، فنون، تجهیزات وتاسیسات)را افزایش می دهد (عسگریان،۱۳۷۰).

نظام پاداش دهی به معلمان و پایگاه اجتماعی آنان.
در ارزشیابی شغل چهار مرحله به شرح ذیل وجود دارد(یاری ۱۳۷۵).
۱- تجزیه و تحلیل شغل( شناخت دقیق محتوای شغل)،شرایط احراز
۲- تهیه شرح شغل(تهیه تعریف مشخص و استاندارد در شغل ).
۳- ارزشیابی شغل(با استفاده از یکی از روشهای ارزشیابی ).
۴- تعیین دستمزد(تهیه جدول و منحنی مزد براساس ارزش مشاغل).

سومین مرحله در اجرای عملی ارزشیابی شغل،تعیین ارزش نسبی مشاغل سازمان در مقایسه با هم است.دراین مرحله کمیته ارزشیابی،اطلاعات حاصل ازتجزیه وتحلیل مشاغل(کار شکافی) راکه منجربه تهیه شرح و شرایط احراز مشاغل و شناسایی محتوای مشاغل از نظر مهارت ها و توانایی های لازم، مساعی
و تلاش ذهنی و جسمی، مسئولیت و شرایط کارگردیده را مبنای مقایسه مشاغل و تعیین ارزش نسبی آنها قرار می دهد ( همان منبع،ص ۱۵۲).

مدیریت حقوق و دستمزد، مستلزم روشی منظم و نظاماتیک است واقدامات پراکنده و غیرمنسجم نمی تواند حاکی از مدیریت صحیح حقوق ودستمزد باشد. علاوه بر نظام مندی روش،باید ضابطه هایی عادلانه

و منصفانه برقرار شودتا مبتنی بر این ضوابط به شاغل هرشغل به میزان ارزش کار و خدمت او برای سازمان
و با توجه به خصوصیات فردی او پرداخت شود.
استقرار نظام عادلانه حقوق و دستمزد مستلزم اقداماتی به شرح زیر است:
۱- اجرای بررسی های تطبیقی پرداخت.
۲- تعیین ارزش نسبی هر شغل.
۳- گروه بندی مشاغل مشابه در درجات پرداخت.
۴- نرخ گذاری درجات پرداخت.
۵- تعدیل نرخهای پرداخت(همان منبع،ص ۸۴).

نظام پاداش سازمان و کاربرد آن به وضوح نشان می دهد که نقش و اهمیت یک فرد برای سازمان چقدراست. خصایص و کابردهای آشکار افراد و نحوه پرداخت آنها به طور محسوس در سطح گسترده ای از جامعه انتشار یافته و تعیین می کند که چه نوع رفتاری مورد نیاز و مطلوب است و چه کاری دارای ارزش واهمیت است. بنابراین در بخش عمومی نیز همانند بخشهای خصوصی، جبران خدمات به عنوان یک مجموعه منسجم، بخش لاینفکی از هنروعلم مدیریت است(همان منبع،ص ۷۶).

مدیریت پرداخت ها باید به این حقیقت واقف باشد که تنها اصل غیرقابل تغییر در دنیای کنونی خود تغییر است. تغییر و تحولات محیطی سریع بوده و نظام باید برای تطبیق خود مکانیزم لازم را در نظر بگیرد. از سوی دیگر وجود شرایط تورم و افزایش قیمتها و سایرتحولات محیطی به سرعت می تواند یک طرح مطلوب را بی اثرو غیرقابل استفاده سازد.

نظام پاداش مؤثر باید دارای ابعاد زیر باشد :
۱- نظام پاداش مرکب از دو دسته پاداشهای ذاتی و یا پاداشهای خارجی است.
۲- نظام پاداش باید پاداشهایی ارائه دهد که برای افرا دارای ارزش باشد.
۳- نظام پاداش باید پاداشها را به طور عادلانه ارائه دهد.
۴- پاداش باید ارتبط مشخص با عملکرد داشته باشد.
۵- نظام پاداش باید دارای انعطاف باشد.

۶- نظام پاداش باید در راستای اهداف راهبردک سازمان باشد.
انگیزش افراد حاصل دو متغیر است :
۱- درک فرد یاانتظار وی از نتایج یا پاداشهایی که محتملاً از یک رفتار معین حاصل می شود.
۲- جذابیت آن پاداش در ارضای نیازهای او(رضائیان،به نقل از یاری، ۱۳۷۵).
تحقیق درعلوم رفتاری،مبین این واقعیت است که بیشترافرادتنهابه وسیله پاداش مالی برانگیخته
نمی شوند. دست کم، برای قلیلی از مردم، سایر نیازهای مهمتر از پرداخت است. با این حال، پرداخت خوب برای اکثر مردم مهم است(یاری،۱۳۷۵).
پروتر ولاولر (به نقل از یاری،۱۳۷۵)درتحقیق خود نشان دادند که برای مؤثر شدن هر نظام پاداش در سوق دادن کارمندان برای ارائه یک رفتار مطلوب، چند چیز موردنیاز است :
۱-کارمند باید وجود پاداش و جذاب بودن آن را برای خود مشاهده کند.

۲- باید رابطه مستقیمی بین رفتار ودریافت پاداش وجود داشته باشد و کارمند بایدآن رابطه را درک کند.
۳- اگرعملکردکارمند به وسیله دیگران ارزیابی شود و دریافت پاداش مبتنی برچنین ارزشیابی است، او باید ادراک کندکه ارزشیابی به طور دقیق و عادلانه انجام خواهد شد.

افراد باید در مقایسه پاداشهای خود با دیگرافراد سازمان که مساعی مشابهی از نظر شغلی دارند، احساس عدالت نمایند. در غیر این صورت، افراد احساس نابرابری کرده و سازمان را به عنوان مجموعه ای ترسیم می کندکه درآن بی عدالتی و حق کشی حاکم است وبه هیچ عنوان، محتوای مشاغل، تعیین کننده میزان دریافت ها نیست (همان منبع، ص ۵۰).

بنابر آنچه بیان شد، می توان گفت که سازمان ها هریک به نوبه خود، در رفع نیازهای اجتماعی اقدام می نمایند. کیفیت عملکرد آنها درجامعه مورد ارزیابی قرارمی گیرد و ادامه فعالیت آنان را نتایج مثبت حاصله از ارزیابی ها موجب می شود. کارایی مطلوب فعالیت های سازمانی، به حسن انجام وظیفه کارکنان و اعمال مدیریت صحیح مدیران آن سازمان بستگی دارد. می توان چنین نتیجه گرفت که جهت اطمینان بخشی به نتایج مطلوب فعالیت های سازمانی، به ارزشیابی عملکرد نیروی انسانی نیاز است. محور ارزشیابی کارکنان باید فعالیت های باشد که توسط آنها در سازمان صورت می گیرد( عسگریان،۱۳۷۰).

ارزیابی مستمر از عملکرد معلمان و به تبع آن ترفیع،ارتقا، پاداش و یا تنبیه سبب می شود که کیفیت نیروی انسانی به طور مداوم افزایش یابد. ازآنچه که، افراد در می یابند که تفاوت های عملکردی آنها کاملاً مورد توجه بوده و به نوعی لحاظ می شود، انگیزه آنها برای افزایش کارایی و بهبودکیفیت انجام کارافزایش می یابد. چنانچه این ارزیابی به صورت صحیح انجام گیرد، افراد عملکرد خود را متناسب با آن مشاهده

می کنند، لذا نارضایتی در بین افراد به وجود نمی آید. اما در صورتی که افراد با عملکردهای مختلف،مزایاوامتیازات مساوی دریافت دارند. انگیزه ای جهت بهبود کار خود نخواهد داشت.
روش های موجود ارزشیابی از عملکرد معلمان، درمجموع نه به هدف های مورد انتظار خود رسیده است و نه بر برانگیزاننده شور و شوق معلمان درکارشان بوده است. حضرت علی(ع) در فرمان به مالک اشتر می فرماید:« نباید نیکوکار و بدکار نزد تو یک پایه داشته باشندکه این امر نیکوکاران را از نیکی کردن بی رغبت می سازد و بدکاران را به بدی وا می دارد و هر یک از ایشان را به آنچه گزیده،جزاده». امام (ع)

با این کلام، اصول کلی مدیریت و بالندگی و جوشش و تلاش یک سازمان و نظام را ترسیم می کند. اصولی که اگر به درستی و به حق اعمال و اجرا شود، از نابسامانی ها، دلسردی ها و بی تفاوتی ها کمتر نشانه ای خواهد ماند و جای خود را به همدلی، تعهد، ایثار و;خواهد داد. این امر محقق نمی شود، مگر هنگامی که « میزان » به درستی و به طور صحیح، سره را از ناسره باز شناسد( صمیمی،۱۳۷۲).

نقش گزینش و استخدام معلمان در پایگاه اجتماعی آنان :
در سالهای اخیر، به صورتهای مختلف اقدام به استخدام نیروی انسانی موردنیاز آموزش وپرورش شده است. از جمله طرح سرباز معلم که جهت تأمین بخشی از نیروی انسانی موردنیاز درمناطق روستایی
و دورافتاده انجام می گرفت. سوادآموزان نهضت سوادآموزی، به استخدام آموزش وپرورش درآمده
و مشغول تدریس می شوند. در گذشته ای نه چندان دور، بخش عمده ای از نیروی انسانی موردنیاز آموزش و پرورش از طریق آزمون ورودی تربیت معلم که مستقل از کنکور سراسری برگزار می شد، تأمین می گردید.

در سالهای اخیر، این آزمون به صورت مستقل برگزار نمی شود و تعداد موردنیاز آموزش وپرورش از طریق کنکور سراسری انتخاب می شوند.بخشی نیز از طریق کنکور سراسری(رشته های دبیری و ستاره دار) که در سالهای اخیر بسیار محدود شده است، وارد آموزش و پرورش می شوند. بخش دیگری از نیروی انسانی موردنیاز از طریق آزمونی که معمولاً سالانه برای افراد دارای مدرک تحصیلی لیسانس و بالاتر برگزار می شود، تأمین می شود.

 

قسمتی از نیاز آموزش و پرورش نیز از طریق«حق التدریس» تأمین می شود. به نظر می رسد که در سالهای اخیر، داوطلبان استخدام درآموزش وپرورش فزونی یافته اند، اما این امر بیش ازآن که حاصل اقبال بیشتر به«معلمی» باشد، نتیجه بحران بیکاری افراد تحصیل کرده، عدم وجودکار برای آنها،کم شدن استخدامی درسازمانها ومؤسسات مختلف و; می باشد.علاقه بند در سال ۱۳۵۲ ازتحقیق خود نشان دادکه غالباً فرزندان کارگران، کشاورزان و کارمندان بیش از فرزندان سایر طبقات اجتماعی برای معلم شدن گرایش دارند (به نقل از جی واد،۱۳۷۴).

توجه به جدول زیر نشان می دهد که معلمان ایرانی اغلب به خانواده های متوسط و متوسط به پایین جامعه تعلق دارند و گرایش آنها به معلمی بیشتر تحت تأثیر بیکاری در جامعه و همچنین اهمیت دریافت حقوق برای رفع نیازهای اولیه آنها است.

توزیع درصد معلمان زن و مرد براساس شغل پدر(علاقه بند،۱۳۵۲،به نقل از جی واد،۱۳۷۴)
شغل پدر معلم مرد معلم زن درصد کل
۱- مشاغل آزادکارشناسان عالی و فنی و مهندسی ۴/۷ ۵/۱۲ ۷/۹
۲-مشاغل مربوط به مدیریت سطح بالا ۲ ۵/۶ ۱/۴
۳- کارمندان ۸/۲۴ ۵/۳۱ ۸/۲۷

۴- اصناف و پیشه وران ۳/۲۲ ۶/۲۲ ۴/۲۲
۵- کارگران خدماتی و صنعتی ۵/۲ ۸/۴ ۵/۳
۶- کشاورزی ۹/۱۴ ۶/۰ ۴/۸
۷- کارهای تولیدی ۴/۱۱ ۱/۷ ۵/۹
۸- کارگران متفرقه ۹/۱۴
۳/۱۴ ۶/۱۴

گرایش فرزندان طبقات متوسط و پایین جامعه به معلمی کاملاً بدین معنی نیست که آنها کم هوش تر از سایرین هستند. بسیاری از فارغ التحصیلان باهوش دبیرستانها به لحاظ موقعیت اقتصادی خانواده، نداشتن فرصتهای مساوی برای استخدام در سایر نهادها و مؤسسات، بیکاری ناشی از بحرانهای اقتصادی درجامعه، علایق فردی و بسیاری عوامل دیگر،

به شغل معلمی روی می آورند. درحقیقت فرآیند انتخاب شغل افراد چنان پیچیده است که پی بردن به آن کار به آسانی نیست، زیرا تحت عوامل متعدد و متنوعی از قبیل، خانواده، مدرسه، محیط فرهنگی و اجتماعی و ; قرار دارد. چنان که نمی دانیم چرا فرزندان طبقات متوسط

و پایین جامعه گرایش بیشتری از خود به معلمی نشان می دهند(یاری،۱۳۷۹). نباید تصور کرد که همیشه بهره هوشی دانشجویان مراکز تربیت معلم و دانشکده های علوم تربیتی، از بهره هوشی سایر دانشجویان پاین تر است. زیرا در انتخاب شغل معلمی درجوامع و زمانهای مختلف، عوامل متعددی دخالت دارد که باید واقعاً مورد بررسی قرار گیرد. (جی واد،۱۳۷۴).

در حقیقت برای بالابردن پایگاه اجتماعی معلمان باید افرادی شایسته معلمی برای این شغل استخدام گردند تا در نتیجه آن آموزش و پرورش کارآمد برای جامعه داشته باشیم. در این قسمت به توضیحاتی
در مورد شایستگی معلمان و اهمیت آن در آموزش و پرورش به نقل از مرعشی ۱۳۷۲ اشاره خواهد شد :
انواع شایستگی :
۱- شایستگی های شناختی؛ مجموعاً دانش ها، مهارت های فکری و شناختی است. این شایستگی ها شامل موارد زیر می باشد :
الف – شناخت خود؛ توانایی شناخت خویش از جنبه های جسمانی،عاطفی، عقلانی و اجتماعی؛ توانایی شناخت رابطه خود با دنیا و خدا، توانایی شناخت نیازهای خویش و توانایی شناخت مشکلات خویش.

ب- شناخت یادگیرنده
ج- شناخت فرایند یاددهی- یادگیری
۲- شایستگی های عاطفی؛ بیانگرعلایق، نگرش ها، رغبت ها و نظام ارزشی و اعتقادی است که مشتمل بر موارد زیر است :
الف- شایستگی عاطفی مبتنی بر ارزش ها مانند داشتن روحیه تعهد، وجدان شغلی، کنترل عاطفی در برخورد با دانش آموزان
ب- شایستگی عاطفی مبتنی بر نگرش ها؛ مانند اعتقاد به ناظر بودن خدا به کلیه اعمال و نیات، اعتقاد
به تربیت پذیربودن انسان و اعتقاد به الگو بودن شخصیت معلم برای دانش آموزان.
ج- شایستگی های عاطفی مبتنی بر علایق؛ مانند اشتیاق به حرفه معلمی، علاقه مندی به دانش آموزان
و دروسی که تدریس می کند.
۳- شایستگی های عملکردی؛ آن دسته از مهارت های و اعمال آشکاری است که انتظار می رود دانشجوی تربیت معلم، در حرفه معلمی از خود بروز دهد که شامل سه قسمت می باشد :
الف- شایستگی های عملکرد معلم در ارتباط با دانش آموز

ب- شایستگی های مرتبط با کلاس درس
ج- شایستگی های عملکردی معلم در ارتباط با مدرسه
د- شایستگی های معلم مرتبط با جامعه
۴- شایستگی های تأثیرگذاری؛ بیانگر آن دسته از توانایی های معلم است که منجر به تأثیرگذاری
و در نهایت تغییرمطلوب در بینش، منش و کنش دانش آموزان شود.
اگر بخواهیم آموزش و پرورشی کارآمد و هم شأن با نقش و رسالتش در جامعه داشته باشیم، باید مراکز آموزشی عالی نیروی انسانی این دستگاه را به بالاترین سطوح علمی، آموزشی و پژوهشی درجامعه برسانیم. به باوراکثردست اندرکاران،مراکزکنونی تربیت معلم درتمامی زمینه هااعم ازنحوه گزینش،سطح علمی وآموزشی، اعضای هیئت علمی، امکانات تحقیق و پژوهش و; هیچ سنخیتی با یک آموزش

و پرورش مطلوب و قابل قبول ندارد. به همین دلیل، نه تنها در تربیت نیروی انسانی کارآمد برای آموزش
و پرورش موفق نبوده اند، بلکه انگیزه و رغبتی نیز در افراد نخبه و مستعد جامعه برای ورود به این مراکز ایجاد نکرده اند. به نظر می رسدکه یکی از اصلی ترین دلایل وضعیت فعلی تربیت معلم آن است که این مرکزآموزش عالی به جای آن که همانند دیگر مراکز مشابه، در چارچوب وزارت فرهنگ و آموزش عالی فعالیت کند، به مثابه یک مرکز اداری

در چارچوب وزارت آموزش و پرورش در حال فعالیت است. این امر اول اینکه باعث کاهش رغبت افراد به انتخاب رشته های مرتبط با تربیت معلم، به عنوان رشته های تحصیلی دانشگاهی می شود. دوم ؛ اعتبار و شأن تربیت معلم ودر نتیجه برتامه ریزی و سیاست گذاری آموزشی وعلمی آن را تا حدیک واحد اداری با تمام محدودیت های آن پایین می آورد. سومً؛ آموزش و پرورش را مجبور می سازد که تمامی نیروهای فارغ التحصیل مراکز تربیت معلم را صرف نظرازمیزان نیازهای خویش و میزان توانایی فارغ التحصیلان مذکور، در شغل های مرتبط با آموزش و پرورش جذب نماید.و چهارم؛ از آنجایی که آموزش و پرورش از مضلات ساختاری و اداری- مالی فراوان رنج می برد، فعالیت مراکز تربیت معلم در غالب این دستگاه، باعث ضربه دیدن فراوان امر آموزش و تربیت نیروی انسانی در این بخش زیربنایی جامعه خواهد بود.

طبیعی است که با سپردن مراکز تربیت معلم به وزارت فرهنگ و آموزش عالی یا لااقل همکاری با این دستگاه ،این مشکلات تا حدود زیادی رفع گشته و در عین حال می تواند براثر نزدیکی و ارتباطی که میان دانشجویان این مراکز بادیگردانشجویان دانشگاههاایجاد می کند،به ظهور وبروزاستعدادهای آنهاکمک کند(شاهد،۱۳۷۹). درحقیقت بین کیفیت آموزشی سازمان های تربیت معلم ومیزان اطلاعات ومهارت های مدرسان شاغل درآن، رابطه نزدیکی وجوددارد.ازاین نظر،مدرسان ازنظردارابودن شرایط وصلاحیت های لازم،موردتوجه برنامه ریزان تربیت معلم قرار گرفته اند. بعضی اقدامات انجام شده در زمینه تأمین و جذب نیروی انسانی(مدرس) مراکز تربیت معلم کشور طی چند سال اخیر عبارت است از:
۱- ایجاد رشته شغلی«مدرس مراکز تربیت معلم » وتصویب آن توسط سازمان اموراداری و استخدامی کشور و همچنین و تشکیل شوراهای تشخیص صلاحیت مدرسان دراستان ها برای انتخاب افراد واجد شرایط برای تصدی این شغل که مطابق دستورالعمل های مربوط انجام می گیرد.
۲-توجه واهتمام بیشتر به جذب فارغ التحصیلان دوره های دکترا وکارشناسی ارشد برای تدریس درمراکز تربیت معلم کشور.

۳- برنامه ریزی و برگزاری دوره های گوناگون آموزشی تخصصی درقالب سمینار،گردهمایی،دوره های دانش افزایی و بازآموزی (کوتاه مدت) و کارگاه آموزشی خاص مدرسان شاغل در مراکز تربیت معلم.
۴- در جهت ارتقا وپویایی بیشتر مراکز تربیت معلم، گروه های آموزشی و پژوهشی تخصصی مدرسان مراکز تشکیل شده و مشغول انجام وظایف محوله درراستای ارائه بهترمحتوا وسرفصل های درسی، پژوهش وتحقیق و نقد و بررسی کتاب و منابع درسی است.
۵- موضوعاتی از قبیل امتیاز استفاده از فرصت های مطالعاتی، تقلیل ساعات موظف و برخورداری از مزایای هیئت علمی دانشگاهها برای مدرسان مراکزتربیت معلم موردتوجه قرارگرفته ودرحال وبررسی پیگیری است (امین ورزلی،۱۳۷۹).

با این حال شواهد موجود ازوضع نامطلوب فرایند جذب وتربیت معلم درکشورحکایت
می کند. غالباً افرادی که برای ورود به مشاغل دیگربا اقبال مواجه نمی شوند، به آموزش وپرورش روی
می آورند. از طرفی آنچه در تربیت معلم تدریس می شود. « معلمی» نیست،بلکه تکرار دانسته ها و حداکثر مطالبی قالبی وکلیشه ای است که درمدرسه کاربردی ندارد.ازپژوهش،کارهای میدانی وتحقیقاتی، کنفرانس ها ومیزگردهای علمی نیز خبری نیست(حضرتی،۱۳۷۹).وسعت زیادآموزش وپرورش،انتخاب معلم رابا مشکل مواجه کرده است.نیاز روزافزون به معلم سبب شده است که ملاکهای مناسب درانتخاب معلمان کمتر مورد توجه قرار می گیرد. لذا داوطلبان که در ردیفهای آخرکنکور قرار دارند وحداقل نمره را آورده اند «معلمی» را انتخاب می نمایند، درحالی که بایستی ملاک های زیر در استخدام معلمان مورد عمل قرار گیرد:

عشق وعلاقه به معلمی، احساس مسئولیت، سلامت جسم و روان، هوش و استعدادکافی در فراگیری مطالب ،عشق وعلاقه به معلمی،احساس مسئولیت، سلامت جسم وروان،هوش واستعدادکافی درفراگیری مطالب،استعداد تفهیم و تفاهم و قدرت ایجاد ارتباط با دیگران( جواهر فروش زاده،۱۳۷۲).

فرآیند گزینش و کیفیت تربیت معلم درسالهای قبل از انقلاب اسلامی نیزچندان مناسب نبوده است. چنان که کاردان (۱۳۵۴) می گوید: دراثر افزایش جمعیت دانش آموزی و تعداد آموزشگاهها ودرنتیجه نیاز به معلم، در سالهای اخیرهرکسی توانسته است معلم شود. وقتی قرار باشد بیش از ۵ میلیون کودک در مدارس عمومی نگهداری وتربیت شوند، چاره ای جز این نیست که هرکسی با هرکیفیتی به عنوان معلم
به کار گمارده شود تا عجالتاً بچه ها را نگه دارد. به وجودآمدن وکشش بخش های خصوصی وعمومی که افراد را با همان شرایط تحصیلی که لازمه معلم بودن است، استخدام می کند، ولی وضع اقتصادی

و اجتماعی بهتری را برای آنان تأمین می نماید، بدیهی است کسانی که ازعقل معاش برخوردارند و چندان درد اصلاح جامعه و نسل جدید را ندارد، به این بخش هاکشیده می شوند. خلاصه افرادی که طبق توصیف روانشناسی باهوش ترهستند، به طرف بخش های پول ساز می روندو آدم های متوسط درشغل معلمی باقی می مانند.آموزش و پرورش بدون شهامت نامه معلم استخدام می کند وآنچه از معلم آینده می خواهد این است که دانشنامه ای دردست داشته باشد و فقط علمی را که می خواهد بیاموزد، کم و بیش بداند، در حالی که بین تعلیم و علم تفاوت وجود دارد. چون در گزینش معلم این ضوابط روشن نیست یا اصلاً ضوابطی درکارنیست، دارنده این شغل قدرو منزلتی نخواهد داشت. برخلاف گذشته که معلم وزیربود و وزیر معلم بود، در حال حاضر طبقات پایین جامعه با همه محاسن و معایب خود، به معلمی روی می آورند. بدیهی است که وقتی وضع به گونه ای است که درهردقیقه یک معلم لازم است و ناگزیرهرکس که تقاضا

می دهد، بدون رسیدگی تقاضایش پذیرفته می شود وبا توجه به محدودیت منابع،نمی توان به این معلمان حقوق وزیرانه داد وچون مقداری ازشأن معلم به حقوق ومزایایی که دریافت می کند مربوط است. معلمی که احساس می کند نسبت به کارگری ماهرحقوقش کمتراست، درخود احساس حقارت می کند و این احساس حقارت به ذهن مردم برمی شود وجامعه نیز به تبعیت ازاحساس خود معلم،برای اوچنان که باید

و شاید قدری قائل نیست(کاردان،۱۳۵۴).
اگربه معلم آینده، دانش کافی واصول وفنون آن را آموخته بودند،او نیزمانندآموزگاران قدیم، درجامعه صاحب شأن و احترام بود. این وضع منحصربه ایران نیست و دراکثرکشورهای جهان نیز دیده می شود. پیاژه روانشناس بلندپایه معاصر درکتاب«آموزش و پرورش و روانشناسی » که در سال ۱۹۶۱ منتشر شده است، دربیان تنزل مقام معلم درمغرب زمین،همین دلیل را ذکرکرده می گوید:چون معلمان کنونی غالباً درمراکزی جداازمؤسسات دامشگاهی تربیت می شوند، نه تنها روشهای جدید آموزش را نمی دانند، بلکه به علت بی خبری از تحقیقات تربیتی وآشنا نبودن با روش های آن، نسبت به پیشرفت علم و فنون آموزش عقب مانده اند و وقتی جامعه آنان را با صاحبان فنون دیگر مقایسه می کند که لااقل کارشان را خوب می دانند
و هر روز زیر فشار پیشرفت تکنولوژی، بردانش و کارآمدی خود می افزایند، نمی توان انتظارداشت که برای آنان منزلت خاصی قائل باشند(همان منبع،ص ۱۶۳).

معلمان باید از صلاحیت های شخصی وحرفه ای برخوردار باشند. بعضی از این صلاحیت های باید در هنگام گزینش موردتوجه قرار گیرد و ضوابط گزینش طوری باشدکه افرادی با ویژگی های مطلوب بتوانند وارد آموزش و پرورش شوند. بعضی از ویژگی ها هم باید درمراکز و دانشگاههای تربیت معلم پرورش داده شوند. دراینجا، به تعدادی از ویژگی های مطلوب معلم اشاره می شود.
درخشان (۱۳۷۳) می گوید: معلم موفق باید در سه حیطه زیر توانمندیهای لازم را داشته باشد:
۱- دانش مورد نیاز: دانش تخصصی دراموری که مورد تعلیم است، دانش لازم در زمینه اصول
و روش های تدریس و دانش لازم در زمینه اصول و مبانی تربیت.

۲- مهارت ها: در زمینه کلاس داری، استفاده از ابزارهای آموزشی وکاربرد اصول و مبانی تربیتی.
۳- ویژگی های خاص: صبر وحوصله، سلامت جسمی و روانی، اجتماعی بودن، آرام و متین بودن، دوستی و مهربانی، علاقه به شاگرد و خوش بینی.

 

نقش نظام تربیت معلم در پایگاه اجتماعی معلمان :
جهان امروز به سرعت درحال تغییرات همه جانبه در پی توسعه است. نظام آموزشی نه تنها باید با این تغییرات سریع همگام باشد، بلکه دراین میان نقش کلیدی و تعیین کننده دارد. به عبارت دیگر، زمان نو، انسان نووتربیت معلم نو می خواهد. در نهایت کیفیت آموزش و پرورش به کیفیت معلمان آن بستگی دارد. بنابراین باید در برنامه های آموزش پیش ازخدمت و حین خدمت آنان را از طریق مراکز تربیت معلم این انتظارات برآورده شود. بسیار مهم است که تواناترین و شایسته ترین افراد برای حرفه معلمی به کارگرفته شوند و به آنان فرصت داده شود، دانش ومهارت خویش را طی دوران خدمت افزایش دهند. دریک نگرش نظامی، معلم دروندادی است که نقش مؤثر و مهمی در برون دادهای نظام آموزش و پرورش ایفا می کند

و موفقیت یا شکست برنامه و طرح های آموزش و پرورش هرکشوری، تا حدود زیادی به معلمان بستگی دارد. لذا تربیت افراد برای شغل معلمی، امری قطعی و ضروری است تا درحد امکان صلاحیت های موردنظر(شایستگی های عمومی و تخصصی لازم برای تدریس) را کسب نمایند. مدیران جامعه و به ویژه مسئولان و مدیران آموزش و پرورش باید باور داشته باشند که زیباترین طرح اصلاح و بازسازی نظام آموزشی، درصورتی که معلم به تعداد کافی و با کیفیت مطلوب در اختیار نباشد، با شکست روبرو خواهد شد.(صافی،۱۳۷۶).

درکشورهایی چون ژاپن که به داشتن مدارس برترجهان معروفند، بهترین امکانات مالی ورفاهی درسطح کارکنان دولت برای معلمان است و این امر باعث شده است تا گرایش جمعی برای ورود
به آموزش و پرورش به وجود آید و دولت بتواند بهترین افراد را جذب و تربیت نماید(حضرتی،۱۳۷۹). معلمان مدارس ژاپن بر حسب یک سند دیرینه، ازبین افرادبا صلاحیت ازنظر اخلاقی، شخصیت و دانش انتخاب می شوند. زیرا مسئولان این کشور براین باورندکه شخصیت دانشآموزان متأثر از ویژگی های رفتاری معلمان است وبه همین جهت باید در انتخاب آنها دقت لازم صورت گیرد. جامعه ژاپن معلمان را مظهرتقوی، فضایل اخلاقی و کمالات انسانی می داند و از او تحت “Sencei” یعنی فردی قابل احترام که از نظر دانش و اخلاق از دیگران برتر است، نام می برد(آقازاده، ۱۳۷۳،به نقل از شعبانی،۱۳۷۸).

صرف نظر از ژاپن و چندکشور پیشرفته، وضیعت تأمین وتربیت معلم درسایر کشورها چندان رضایت بخش نیست، چنان که این وضع دربیانیه کنفرانس ملبورن انعکاس یافته است. درسال ۱۹۹۸ میلادی درکنفرانس ملبورن با تلاش کشورهای عضو از جمله ایران بیانیه ای صادرشدکه درقسمتی ازآن توصیه هایی درباره یادگیری برای زیستن ارائه شده است. درکنار این توصیه ها، نگرانی هایی نیز ابراز گردیده است که عبارتند از: انتخاب معلمان وداوطلبان تدریس،تربیت وآموزش کسانی که آماده تدریس
می شوند، توسعه شغلی معلمان، آموزش حرفه ای مستمربرای معلمان،شرایط کاری معلمان وموفقیت معلمان به عنوان متخصص (حضرتی، ۱۳۷۹).
درکتابی باعنوان((تربیت معلم،به سوی الگویی تازه برای آموزش معلمان))ترجمه فریبرز محمدی(۱۳۷۷) وضع موجود و مطلوب نظام تربیت معلم به خوبی ترسیم شده است. مطالب زیر در زمینه تربیت معلم از این کتاب انتخاب شده است.

به سوی الگویی تازه از تربیت معلم
پیشینه و گرایش های جاری
جای شگفتی است که مبارزه جهانی در راه همگانی ساختن آموزش پایه و بهترکردن کیفیت آن و افزایش تعهدات ملی و بین المللی جهت تسریع درتحقق این هدف ها تا پایان دهه حاضر، با بدترشدن وضیعت تدریس وشرایط کاری معلمان درسطح جهان همراه است. درآغاز این دهه(۱۹۹۱) در دومین گردهمآیی »سازمان بین المللی کار» (ILO ) در زمینه«شرایط کار معلمان» این نتیجه حاصل شد که موقعیت معلمان به «مرحله فوق العاده پایینی» تنزل کرده است. درعین حال، خواسته شده که به شرایط دل خراش و ناخوش آیند معلمان درسراسرجهان وخروج دسته جمعی معلمان واجد صلاحیت و مجرب توجه جدی شود. اما درحال حاضر، هیچ نشانه ای از بهبود این وضع مشاهده نمی شود و بر عکس، قراین نشان می دهد که گرایش های منفی طی سال های اخیر تشدید شده است.

آموزش معلم( TE) موضوعی است که به نحوی خاص مورد غفلت قرارگرفته است. هنوز هم درتعیین خط مشی های آموزشی، جایگاهی فرعی بهTE داده می شود ومعمولاً ازحیث تخصیص بودجه، بسیاربعدازساختمان مدارس وکتاب های درسی جای می گیرد.این مسأله عمومی،که معلمان چه وچگونه یاد می گیرند، به یادگیری چه چیزهایی نیاز دارند و چه می خواهند فراگیرند که بهترین ترکیب وجوه TE است، موضوعی است که تحقیقی درباره آن صورت نگرفته است. اصلاحاتی هم که تعدادی ازکشورها درچند سال اخیر بدان ها مبادرت کرده اند، بیشتر متوجه«ایجاد شرایط بهتر» بوده است تا معطوف

به بازاندیشی الگوی کلی TE.
معیارهای مربوط به استخدام معلمان و آموزش پایه در سرتاسر جهان سیر قهقرایی پیموده و در عین حال، مدت زمانی که به TE، هم قبل از خدمت و هم در ضمن خدمت، اختصاص یافته، همواره رو
به کاهش داشته است. به عبارت دیگر، خود معلمانی که معلومات عمومی کمتر(یا ضعیف تری) دارند،نه در زمان بیشتر، بلکه در زمانی کمتر تربیت می شوند. این امربا هدف اعلام شده بهبود بخشیدن کیفیت آموزش پایه به وضوح تناقص دارد. در دوره های اخیر، اتخاذ سیاست های مبتنی بر کاهش هزینه های و نیز اجرای تحقیقاتی که منجربه این نتیجه شده است که معلومات و میزان دستمزد معلمان، در مقایسه با منابعی از قبیل کتاب خانه ها،

زمان آموزش، تکالیف منزل و کتاب های درسی، تأثیر چندانی بر نتایج یادگیری دانش آموزان ندارند، موجب گردیده که کم اهمیت انگاشتن رایج مسائل مرتبط با معلم تقویت شود. درمقابل این نگرش، آموزش معلمان همواره به روش های محدود کارآموزی معلمان تقلیل یافته وتلاش ها برگزاری دوره های TE کوتاه مدت ضمن خدمت (به زیان دوره های پیش ازخدمت) متمرکز شده است. آموزش معلم هنوزهم امری جداگانه و بی ارتباط با سایرعوامل که نقش و نحوه عملکرد معلمان را شکل می دهند(طرز استخدام، دستمزد، شرایط کار، پیشرفت جامع حرفه ای) انگاشته می شود.
در مراحل اجرای اصلاحات آموزشی، تمایل بر این است که طرح ثابت و قدیمی تشکیل معلمان، در هنگام طرح چنین پیشنهادی محفوظ بماند. دراین طرح معلمان فقط کارآموزان بالقوه و ابزارهای کاربه شمار می آید و به این ترتیب، اهمیت دانش و تجربه و مشارکت فعال معلمان در فرآیند اصلاحات نادیده گرفته می شود. شیوه معمول منطبق ساختن معلمان با پیشنهاد های اصلاحی، به جای منطبق ساختن پیشنهادهای اصلاحی با معلمان،هنوزهم رواج دارد.

خوشبختانه گرایش های مثبت وتجربه های نوآورانه ای نیزوجود دارندکه ازکشورهای دیگر سربرآورده اند؛ اما به طور کلی،چنین ابتکارهایی جدید هستند وازحیث وسعت بسیار محدودند غالباً TE ضمن خدمت وابسته اند تا به TE پیش از خدمت.

منابع یادگیری معلم
معمولا یادگیری معلم،تربیت معلم را درذهن بیدار می کند
و تربیت معلم نیز معمولاً به تربیت پیش از خدمت وضمن خدمت تقسیم می شود. اماآنچه معلمان به روشی منظم فرامی گیرند(یا ممکن است فراگیرند)،از منابع گوناگون کسب میشود: نظام تحصیلی(معلمان همان دانش آموزان گذشته اند)، برنامه اختصاصی TE (خواه پیش از خدمت، خواه در ضمن خدمت) و تدریس علمی. شواهد و قراین تجربی نشان می دهد

که معلمان مایل اند آنچه را که هنگام دانش آموز بودن درباره تدریس ویادگیری (به صورت بخشی از برنامه« پنهانی» درسهای مدرسه) آموخته اند، تکرارکنند، با این ترتیب، اصلاح نظام تحصیلی را باید به منزله مداخله موشکافانه به منظور بهتر ساختن وضع TE و عملکرد معلمان انگاشت. همچنین، خوداندیشی و نظام بخشیدن به روش خود درتعلیم وتربیت بهترین وسیله ای است که معلمان برای پیشرفت شغلی دراختیاردارند. پذیرش موجود منابع ومحیط های گوناگون یادگیری معلم مستلزم پذیرش وجودجهات گوناگونTE ونیازبه آنها است.

تدبیرهاو وجوه مربوط به یادگیر معلمان
آموزش معلم به منزله یک تدبیر
آماده سازی منابع انسانی وبه سازی آنها درهرزمینه ای مستلزم کوششی درازمدت و پی گیراست. این امرایجاب می کندکه نگرشی راهبرداری(راهبردک)درزمینهTE پذیرفته شودو TEفی نفسه به مثابه یک تدبیر(راهبرد) طرح ریزی گردد. فقدان تدبیرونگرش راهبردک، دوگانگی شقوق متباین قدیمی راتقویت کرده است: TE پیش از خدمت، در مقابل ضمن خدمت دانش رشته ای(عمومی) در مقابل دانش تعلیم و تربیتی(اختصاصی)، نظردرمقابل عمل، وجه آموزش سکونتی

(رو در رو)وجه در مقابل وجه آموزش از راه دور و غیره .هرگاه TE را فرآیند مدامی تصور کنیم که از راه منابع گوناگون تحقق می یابد. و در مراحل متفاوت شکوفا می شود، نه با شقوق گوناگون که با الویت های متعدد روبه رو می شویم. همچنین با نیاز به انتخاب مناسب ترین ترکیب ها و تربیت ها، از قبیل از کجا باید شروع کرد؟ چگونه باید نظر وعمل را با هم تلفیق کرد؟ چه چیزهایی را باید در TE ضمن خدمت گنجاند؟ چه چیز هایی را همزمان با تدریس علمی می توان فراگرفت یا فقط
می توان فرا گرفت؟ چه چیزهایی لازمه کنش و واکنش رو در روست و با آموزش از راه دور چه می توان کرد؟ چگونه و چه زمان باید وجوه مربوط به خودآموزی را مطرح کرد؟

چند عاملی که هنگام تعیین راهبرد TE باید در نظرگرفت بدین قرارند
آموزش معلم گسترده تراز پرورش اوست. برآوردن خواست های پیچیده ای که امروزدر مورد معلمان مطرح می شود، کوشش وسیع تری را در زمینه آموزش معلمان(درک پدیده ها و مسائل و گسترش توانایی های نظری- عملی برای تشخیص و حل آنها) ایجاب می کند این کوشش لزوماً یک بعد پرورشی( رشد مهارت های لازم برای انجام دادن وظایف خاص ) را شامل می شود. شروع کردن از نیازها و خواسته های معلم، به منظوراین که چیزهای دیگر بر این اساس بنا شوند.تشویق شیوه های تماس معلم با معلم وکاردانشگاهی و از این راه قطع رابطه

با روش جدا سازی سنتی تدریس. گسترش دادن و تنوع بخشیدن به وجوه TE معلمان و یافتن راه هایی برای تلفیق وجوهی که بیشترین تناسب را با هر وضع و موقعیت خاص دارند. تدریس رو در رو
و تدریس از راه دور،مقوله های متضادی نیستند: برخورد رویاروی

و بازخورد، درتدریس مطلوبی که از راه دور صورت می گیرد، لازم است. «دیدن» تغییردرجریان عمل، از طریق دادن فرصت به معلمان برای ظاهرشدن ( دیدار، قرائت و از این قبیل)در برنامه های مبتکرانه، اجراهای نمونه، مدرسه های مربوط به تشریح درس ها و همانند آن. تلقی کردن آموزش معلمان به منزله آموزش بزرگسالان و بدین ترتیب یک کاسه کردن اطلاعات ارزشمند و تجربه های علمی که در زمینه آموزش بزرگسالان گردآوری شده اند. درهم آمیختن روشهای کارآموزشی به مثابه یکی از منبع های همیشگی تفکر، تحلیل

و یادگیری منظم معلم. تشویق خود پژوهشی و خودآموزی. اذعان
و اهمیت بازی و تفریح در فرآیندهای یادگیری و تجربه های معلمان.
نیازهای اساسی یادگیری معلمان
از حیث برنامه درسی TE پرسشی انتقادی که مطرح کردن آن لازم به نظر می رسد این است : نیازهای اساسی یادگیری معلمان(دانش ها، مهارت ها، ارزش ها و نگرش های آنان) برای مقابله با وضع جدید و برآمدن از عهده نقش تازه ای که آنان خواسته می شود، چیست؟

به عبارتی دیگر، معلمان به یادگیری چه چیزهایی نیاز دارندتا به صورت آسان کنندگان یادگیری، جهت دهندگان انعطاف پذیر،مطالعه کنندگان همیشگی کتاب، تهیه کنندگان برنامه های درسی، پژوهشگران متفکر درکلاس درس، پیش برندگان و نظام دهندگان جمع، تنظیم کنندگان تجربه های خود، اعضای فعال یک گروه تحقیق، روشنفکران انتقادگر ومتخصصان مستقل درآیند؟ چند اصل اساسی که در پاسخ دادن به این

پرسش ها مهم به نظر می رسد، عبارت است از: متشکل کردن معلمان به عنوان مشارکت کنندگان فعال درتعیین نیازهای یادگیری خویش. هماهنگ ساختن برنامه درسی مدرسه با برنامه های درسی TE. به وجود آوردن تلفیقی مناسب ازدانش عمومی(موضوع درس) و دانش تخصصی(مربوط به فن تعلیم وتربیت) که حوزه های گوناگون توانایی معلم را در برگیرد. گنجاندن نه تنها جنبه های شناختی، بلکه جنبه های نگرشی و عاطفی در برنامه درسی TE. عشق، مهرورزی، تفاهم، مراقبت،حساسیت وتوجه به شاگردان وتفاوت های آنان، جزوکیفیت آموزش وکیفیت هرمعلم به شمار می رود.

تنوع بخشیدن به برنامه درسی TE برطبق نیازهای متنوع معلمان. اولویت دادن به شکافهای موجود در آموزش پایه معلمان( دانش ها، مهارت ها، ارزش ها ونگرش های اساسی). هیچ چیز را مسلم فرض می گردند
و به همین اعتبار، در TE گنجانده نمی شود(یا فقط به طور صوری گنجانده می شوند): از قبیل توانایی نوآوری، نظم بخشیدن
به (یا مشارکت کردن در)کارگروهی، طرح ریزی و اجرای تکالیف خانه، جرح وتعدیل برنامه درسی، طرح آزمون، ارزشیابی میزان توفیق شاگردان در یادگیری، تشویق والدین و اجتماع به مشارکت، ترتیب دادن برنامه های بازی و فعالیت های« فوق برنامه». همه این ها متضمن

و مستلزم دانش و مهارت های تخصصی است که می توان فراگرفت. اولویت دادن دربرخی از حوزه های مسأله آفرین مربوط به عملکرد تحصیلی، از قبیل تدریس ویادگیری خواندن و نوشتن که عاملی اساسی درموفقیت و شکست تحصیلی است: تکرار، عوامل و پی آمدهای آن، مدت زمان آموزش و رابطه آن با یادگیری دانش آموز، تشخیص مناسب « دشواری های یادگیری« (درمقابل «دشواری های تدریس»).

تدابیری برای کوشش درجهت تربیت معلم
کم کردن فاصله میان هدف های آموزشی و توانایی های معلم
دست یافتن به آموزش برای همگان واصلاح کیفیت آموزش متضمن اصلاحی اساسی درکیفیت وپایگاه حرفه ای معلمان است. ساختن بنای «آموزش نو » و « نقش تازه معلم » در قرن بیست ویکم ایجاب می کند که اقدام های یکپارچه وفوری جهت واژگون کردن موقعیت و سیمای کنونی معلمان درهمه عرصه ها به عمل آید؛ درغیر این صورت، هدف هایی که برای پایان قرن و پس ازآن مقرر شده اند، دست نیافتنی باقی خواهد ماند.
معلمان درحکم فراگیرندگان
لازم است شعار آموزشی جدید«تأکید بریادگیری» که «کنفرانس جهانی آموزش برای همگان» (جامتین، تایلند ،۱۹۹۰) آن را سرلوحه کارخود قرار داده است، به منزله دلیلی برحقانیت دانش آموزان و نیز حقانیت خود معلمان مدنظر قرارگیرد. تأمین واصلاح آموزشی برای دانش آموزان درمدارس ایجاب می کندکه به مشابه شرایطی لازم، موقعیت ها وشرایطی برای یادگیری مناسب، مداوم وکیفی معلمان فراهم آیدتا آنها بتوانند با نقش های جدید مورد انتظارشان رو به رو شوند.
تربیت معلم به مثابه یک پیوستار

TE پیش ازخدمت و ضمن خدمت را باید جزیی از فرآیندی واحد به شمارآورد و بدین ترتیب، حقانیت مفهوم و اصول آموزش و پرورش مداوم برای حرفه معلم را تأیید کرد. نیاز دیرین به جدا کردن سطوح گوناگون نظام آموزشی(پیش دبستانی، ابتدایی، متوسطه، عالی) ایجاب می کند که نه تنها درنحوه مدیریت و برنامه درسی، بلکه از همه مهمتردر TE تغییراتی به وجود آید تا هم سازی و پیوستگی میان چنین سطوحی امکان پذیر شود.

راه حل های فنی دارای اهمیت درجه اول نیستند
لازم است شرایط سیاسی، فرهنگی و مرتبط با تعادل اطلاعات و معلوماتی که برای ایجاد تغییر دراستنباط ها و نگرش ها اجتماع

در مورد معلمان و کارشان ضروری است، به وجود آید تا حکومت ها، مجامع معلمان، انجمن ها و سازمان های بین المللی مربوط دربخش آموزش، برنقش مهم معلمان و نیز به بهبود شرایط کاری و حرفه ای آنان به منزله اقدامی بنیادی جهت آموزش مطلوب برای همگان تأکید کنند. البته انتظار می رود که مجامع معلمان، نیروهای پیشگام در این اقدام باشند؛ اما برای این که آنان ازتأثیر وکارآیی کافی برخوردار باشند، باید در دستور جلسه های مرسوم و روش های بحث و مذاکره سنتی تجدیدنظر کنند و از TE به مثابه عاملی مهم در تشکیل هویت

و شکوفایی حرفه ای خود بهره بگیرند.
خود مختاری مدرسه مستلزم خودمختاری معلم است
در جریان تمرکززدایی از دستگاه آموزش و پرورش، پیوسته به موضوع خودمختاری مدارس و در جریان خودمختاری معلمان اشاره می شود.اما باید به یاد داشته باشیم که خودمختاری مدرسه را نمی توان متحقق ساخت ،بی آنکه معلم خودمختار باشد(مثلاً نمی توان دستگاه اداری و مالی را ازحالت متمرکزبیرون آورد ودرعین حال، پایگاه

و نقش معلمان را دست نخورده حفظ کرد).
خودمختاری معلم، در اصل مستلزم استقلال حرفه ای است و این امرخود به اقدام های خاصی نیاز دارد. دادن خود مختاری یا استقلال بیشتر به مدارس، بدون ایجاد شرایطی به نفع استقلال حرفه ای برای معلمان، ممکن است به جای پایین آوردن میزان ناکارآیی و بی عدالتی و کیفیت خراب نظام های آموزشی، به همه اینها بیشتر دامن زند.

روی کردی جامع به پیشرفت حرفه ای معلمان
جدا کردن TE از بقیه عواملی که در نحوه عملکرد و شکوفایی معلمان اثرمی گذارد کاری ناممکن است. کیفیت حرفه ای و شغلی ازکیفیت زندگانی جدایی ناپذیراست. درشرایط امروز، که انگیزه اقتصادی، اخلاقی و شغلی نیرومندی معلمان عرضه نمی شود. دست یافتن سطوح به عالی تر دانش و ورزیدگی غالباً( و به نحوی قابل پیش بینی) به شغل های بهتر دیگری می انجامد. دشواری درجلب بهترین داوطلبان وحفظ معلمان واجد صلاحیت و مجرب! موجب چرخش شغلی شدید کارکنان و برگزاری پیاپی دوره های TE در سراسر جهان می شود.این ها همه بریک امرمسلم دلالت دارند:TE باید به منزله جزئی ازمجوعه اقدام های یکپارچه درجهت تقویت حرفه معلمی تلقی کرد وآن را در چارچوب تغییرات بنیادی در سازمان و فرهنگ نظام تحصیلی به اجرا درآورد.

بازاندیشی در مورد موضوع تربیت معلم
تغییرات شگرف ضروری TE، ایجاب نمی کند که همه چیزهای دیگر به همان نسبت افزایش یابد؛ یعنی زمان بیشتر، رشته های بیشتر
و در دوره های درسی بیشتری در نظر گرفته شود. بلکه ایجاب می کند که الگوی سنتی TE، که بی کفایتی و بی تأثیری خود را در برآوردن نیازهای معلمان و پیشرفت آنان و نیزهای دانش آموزان و بهبود فرآیندها و نتایج یادگیری نشان داده است، دگرگون شود.

در الگوی جدید TE، باید موضوع هایی از این قبیل مدّنظر قرار گیرند:
ایجاد تغییراتی درآموزش عمومی(نظام تحصیلی) معلمان آینده. تأمین شرایط قابل قبول برای کارکردن و پرداخت دستمزد، به منظور هر چه جذاب تر ساختن حرفه معلمی وتبدیل TE به نوعی سرمایه گذاری باصرفه. تعیین خط مشی ها و معیارهای تازه برای انتخاب و استخدام معلمان تازه. تعریف مجدد نقشه های معلمان در چارچوب تعریف مجدد و ضروری نفش نظام تحصیلی و آموزش و پرورش. ساختن نظام وحدت یافته ای برای TE که یادگیری پیش از خدمت و درضمن خدمت را یک پیوستار تلقیح کند. بازاندیشی دروجوه سازمانی و اداری TE. تعیین مجدد اولویت ها از نظر تخصیص منابع در بخش آموزش

و پرورش. نوسازی برنامه های درسی TE (هدف ها، محتوا، رویکردها، روش ها، تدبیرها، شیوه ها، منابع و وسایل). در نظرگرفتن ضرب آهنگ ها و قالب های زمانی که لازم اند دور باطل درهم شکنند، نتایج عرضه و درعین حال نشان داده شود و شرایطی برای امکان بقا پدید آید اقدام به کوششی هماهنگ و منظم برای کسب اطلاعات، ایجاد ارتباط و آگاه شدن از افکار عمومی درجهت ارزش یابی اجتماعی و حرفه معلمی. تجدید نظر در روابط قرار دادی و سنتی
و برقرارکردن امکان گفتگو و تبادل نظر میان دولت، جامعه مدنی

و انجمن های معلمان.
پیشینه ی تحقیق:
تاریخچه مطالعاتی تحقیق در خارج از ایران
وارنر در دهه ۱۹۳۰ با پشتیبانی (( کمیته روانشناسی صنعتی دانشگاه ها وارد)) با جمعی از پژوهشگران
به تحقیق پردامنه در مورد پایگاه اجتماعی دست زد. وارنر به پیروزی از وبر و نیز دورکیم معتقد بود که شاخص تقسیم جامعه به طبقات واقشار، پایگاه و منزلت اجتماعی است. بدین ترتیب او دو شاخص وضع اقتصاد(طبقه) و وابستگی سیاسی (حزب) را که مدنظر وبر بود تحت الشعاع پایگاه(منزلت) قرار می دهد به گونه ای که گویا طبقه و حزب از منزلت ناشی می شود. نظرات او در ظاهر با واقعیات روزمره جامعه امریکا نیز می شود

بدین معناکه معمولاً قضاوت دیگران درباره منزلت وپرستیژ افرادمشخص کننده منزلت وپایگاه اجتماعی آنان درجامعه آمریکا است و این قضاوت از اهمیت برخوردار است بر این اساس وارنر از پاسخ گویان می خواست نظر خود را درباره پایگاه افرادموردنظرش عنوان کنند واین قضاوت رامبنای رده بندی منزلتی افراد درجوامع موردمطالعه اش قرار می داد. وارنر براساس تحقیقاتش به این نتیجه رسیدکه شش طبقه اجتماعی وجود دارد که از بالای بالا آغاز و به پایین ختم می شود(ملک،۷۴،ص ۸۳).

« جامعه شناسان بسیاری شغل را از علل اصلی منزلت فرد می دانند تحقیق مشهورین در این زمینه در سال ۱۹۴۶ توسط نورث وهات درآمریکا انجام شده است دراین تحقیق ازپاسخ گویان(۲۹۳۰ پاسخ گو)خواسته شد مشاغل مختلف(۸۸ شغل مختلف) را ازلحاظ منزلت اجتماعی رتبه بندی کنندکه درنهایت براساس قضاوت پاسخ گویان نوعی منزلت سنج یا مقیاس منزلت به دست آمد. ازاین مقیاس تاکنون برای سنجش منزلت میان افراد وگروه های مختلف اجتماعی ودرجوامع مختلف استفاده شده است و هرروز برآن افزوده شده است. درمقابل جامعه شناسانی همچون مندراس و گورویچ اعتبار منزلت سنج نورث و هات را مورد تردید قرار داده و نوشته اند مشکل اول این است که آیا اجماع نظر اشخاص آن قدر هست که ارقام این مقیاس را معنا کند یا آنکه ارقام مذکور را فقط باید میانگین های آماری دانست زیرا مناطق آمریکا از این لحاظ با هم فرق دارند(مثلاً در نواحی جنوبی مشاغل علمی نمره کمتری گرفته اند تا در نواحی شمالی).

اما مشکل دومی هم وجود دارد و آن این است که آیا این مقیاس را باید یگانه مقیاس دانست مثلاً می توان برای دهقانان ازیک سو و پزشکان از سوی دیگر حیثیتی(منزلتی) قایل بود بی آنکه الزاماً هر دو دسته روی یک مقیاس یعنی یکی بالاتر از دیگری قرار گرفته باشد. ممکن است پزشک به دلیل علم خویش، وزیربه دلیل قدرت خویش ودهقان به خاطرزحمات خویش مورداحترام باشد.(ملک، ۷۴،ص۹ ، و۱۰).

یکی ازتحقیقات مرتبط با موضوع که به «مدل اکتسابی پایگاه»معروف است تحقیقی است که «دانکنت بلاو» بدان پرداخته است ودراین تحقیق تلاش شده است تا دریابند چه عواملی درتحصیل واکتساب پایگاه مؤثر بوده اند؟ محول بوده اند یا اکتسابی؟ ارثی بوده اند یا نه؟ برای کسب پایگاه اجتماعی چه متغیرهایی مهم بوده است؟
متغیرهای مورد مطالعه عبارت بوده اند از: تحصیلات پدر، تحصیلات فرد، اولین شغل فرد و سایرعوامل که ارتباط آن ها در path analysis زیر نشان داده شده است.
– رابطه همبستگی شغل و تحصیلات پدر با پایگاه شغلی پسر:
شغل پدر ۳۹۴/۰ تحصیلات پسر ۳۱۰/۰ تحصیلات پدر

۲۸۱/۰ ۴۴۴/۰ ۲۷۹/۰ ۵۱۶/۰

۱۱۵/۰
سایر عوامل اولین شغل پسر ۲۲۴/۰ شغل پدر

در مدل دیگری که بسط«مدل اکتسابی پایگاه» است و با عنوان دیسکناسی شهرت دارد، یک سری متغیرهای روانشناسی و اجتماعی که بر روی پایگاه اجتماعی اثر می گذارد افزوده شده است. یافته های این تحقیق نشان می دهند که آمیزه یا امتزاج هر دو عامل اکتسابی و وارثت روی تحصیل پایگاه مشخصی دخالت دارند ( حسن زاده، ۷۶، ص ۴).

نمایش رابطه همبستگی بین پایگاه اجتماعی شخص و عوامل دیگر فردی و اجتماعی :
آروزهای شغلی ۴۴۲/۰ سهم دیگران ۲۴۶/۰ پایگاه اجتماعی

پایگاه یا ۱۵۲/۰ ۲۷۷/۰
منزلت شغلی ۲۸۸/۰
شخص ۵۲۲/۰ میزان تحصیلات ۳۲۰/۰ ۱۷۹/۰
۴۵۴/۰ ۲۶۱/۰
۴۵۴/۰

آرزوهای تحصیلی عملکرد تحصیلی ۵۸۹/۰ استعداد فکری شخصی
۷۷۸/۰
سایر عوامل
همچنین فدراسیون معلمان آمریکایی(AFT ) تحقیقی را تحت عنوان« مقایسه معلمان ایالات متحده در سطح بین الملل، بررسی تطبیق حقوق معلمان، تربیت معلمان، و شرایط آنان» به انجام رسانده است در این تحقیق آمده است :

حقوقی که به آموزگاران ابتدایی می پردازند، آموزشی که به آن ها می دهند و احترامی که برای آن ها قایلند به طور چشم گیری کمتر از دبیران است و حقوق کمتر بازتاب تحصیلات کمتر معلمان می باشد. متأسفانه مفهوم واضح آن ناچیز شمردن نقش معلمان ابتدایی نسبت به دبیران است. و بررسی جداول حقوقی کشورهای مطالعه شده این پژوهش نشان می دهدکه ایالات متحده و فرانسه در پرداخت حقوق آموزگاران ابتدایی پایین تر از میانگین قرار دارد)). ژاپن در مقایسه با هفده کشور مورد بررسی از بالاترین حداکثر حقوق برخوردار است از لحاظ حجم فعالیت و کار معلمان ابتدایی نیز این تحقیق اطلاعاتی به دست

می دهد: از جمله این که رهبران آموزشی ایالات متحده در مقایسه با همتاهای خارجی خود از آموزگاران انتظار کار بیشتر دارند در حالی که حقوق آنان در پایین ترین سطح ممکن قرار دارد ولی مجموع ساعات تدریس هفتگی و سالیانه آنان طولانی تر ازحد میانگین است و درنهایت از آموزگاران آمریکایی به نسبت میانگین به دست آمده انتظارکار بیشتر می رود.

معلمان دوره راهنمایی همچون آموزگاران در مقایسه با دبیران از احترام کمتری برخوردارند و حقوق کمتری دریافت می کنند و مدت زمان کمتری آموزش می بینند. تحقیق فدراسیون معلمان آمریکا در جداول حقوقی که ارائه داده است حداقل حقوق معلمان راهنمایی را در مورد کشورهای ایالات متحده آمریکا

و فرانسه حداکثر آن را در مورد معلمان ژاپن ذکر کرده است با این حال در فرانسه، آلمان و انگلستان حقوق معلمان راهنمایی نسبت به آموزگاران چیزی بین ۵ تا ۹% بیشتر است. در مجموع، دربسیاری ازکشورها حقوق معلمان راهنمایی از معلمان دوره ابتدایی بیشتر است. در این تحقیق همچنین آمده است : دبیران دوره متوسطه عموماً از احترام، حقوق و تحصیلات عالی بیشتری برخوردارند. نکته جالب توجه این که در اروپا به ویژه در آلمان احترام و منزلت بیشتری برای دبیران شاغل به تدریس دربالاترین مقطع آموزشی قایلند این پایگاه رشدیافته تا حدودی شبیه احترام زیادی است که به معلمان کالج های آمریکا داده می شود.

میزان حقوق ودستمزد هرشغل تا حدبیانگر نسبی ارزشی است که جامعه برای آن نوع شغل قائل است. فدراسیون معلمان آمریکا با بهره جستن از نسبت تولید ناخالص داخلی، روش مفیدی برای رده بندی معلمان ارائه نموده و پیشنهاد وهماهنگ ترشدن جداول حقوقی معلمان دوره های مختلف تحصیلی را مطرح کرده است.(هرندی،۷۶ ،صص ۱۲۴-۱۱۰)

تحقیقات فلوزی نشان دادکه معلمان هرچقدربیشتراحساس کنندکه به حرفه آن ها اهمیت داده می شود روحیه بهتری پیدا می کنند و هر چه روحیه معلم بالا باشد جوّ روانی و اجتماعی کلاس مثبت تر و باورتر می شود و این عامل در مجموع سبب مشارکت دانش آموزان درکلاس و ایجاد رابطه مثبت و صمیمی بین آن ها و نهایتاً به انجام تکالیف و تلاش بیشتر منجر می شود. نقل قول شده از:(عرب، ۱۳۷۵، ص ۱۸).

بایر به نقل از شرنیز اظهار داشته است خط مشی سازمان ها و بافت اجتماعی محیط کار در پاسخ افراد نسبت به حرفه شان تأثیر دارد بدین معنا که پدیده سختی کار به تنش های حرفه ای وابسته به شرایط اجتماعی محیط کار است بایر همچنین سه عامل بالقوه را عوامل سختی کار معلمان می داند که عبارتند از:
۱-عدم وجود خط مشی صریح و روشن سازمانی در ارتباط کاری معلم با دانش آموز.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.