مقاله در مورد یادگیری شناختی


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
1 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله در مورد یادگیری شناختی دارای ۳۴ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد یادگیری شناختی  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد یادگیری شناختی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد یادگیری شناختی :

یادگیری شناختی

مراحل یادگیری!

اصولاً برای آموختن هرعلمی و یا فراگرفتن هر کاری انجام چندین مرحله کاری ضروریست. برای کسی که می‌خواهد عمل یادگیری را سریع و صحیح، پشت سر بگذارد تا از آموخته‌هایش استفاده کند، چاره‌ای جز رعایت و انجام این مراحل وجود ندارد. هیچ تفاوتی در این وجود ندارد که می‌خواهیم حرفه‌ای را یاد بگیریم، یا ورزشی را و یا درسی را، در تمام کارها این اصول برای یادگیری مشترک است و رعایت ترتیب آن الزامی می‌باشد. منتها در این مبحث روی سخن با دانش‌آموزان و کنکوری‌ها می‌باشد و مقوله یادگیری دروس و آمادگی برای کنکور مد نظر می‌باشد. یادگیری دروس دارای پنج مرحله زیر است:

مرحله اول: ادراک

خیلی روشن است که برای یادگیری هر کار، ابتدا باید درک صحیحی از آن کار داشته باشیم و آن کار را به خوبی فهمیده باشیم. برای یادگیری یک درس ابتدا باید آن درس را مطالعه کنیم تا درک کنیم که این مبحث از درس چه چیزی را می‌خواهد به ما بیاموزد. معمولاً با یک یا دو بار روخوانی به

این مهم دست می‌یابیم ولی برای فهم بهتر می‌توانیم تا سه یا چهار بار روخوانی کنیم. بعد از چند بار روخوانی هر آنچه را که باید، فهمیده‌ایم و درکی نسبی از مطلب بدست آوده‌ایم. و دیگر روخوانی کافی است. لازم به ذکر است که روخوانی بیشتر دیگر فایده‌ای ندارد و دیگر هر چقدر روخوانی کنیم چیز اضافه‌ای نخواهیم فهمید. پس باید به سراغ مرحله بعد برویم.

مرحله دوم: تثبیت

پس از روخوانی و طی مرحله ادراک باید به سراغ یادگیری مطلب برویم. چون در مرحله ادراک چیزی را یاد نگرفته‌ایم بلکه فقط فهمیده‌ایم. مثل کسی که رانندگی را کاملاً می‌فهمد و به طور کامل با تئوری رانندگی آشناست وطرز بکارگیری دنده و کلاج و ترمز و فرمان را می‌داند ولی هنوز رانندگی نکرده است، پس رانندگی بلد نیست. باید پشت فرمان نشست واقدام به رانندگی کرد بنابراین

برای یادگیری درس باید حل تمرینات کتاب را آغاز کرد. با حل تمرین است که شما مطلب فهمیده شده را یاد می‌گیرید. هر چقدر در این مرحله تامل کنید و بیشتر تمرین کنید بهتر است. دقیقاً برخلاف مرحله ادراک که بعد از چند بار روخوانی باید به مرحله بعد می‌رفتیم. بهترین منبع برای

مرحله تثبیت تمرینات کتاب است و بعد از آن کتابهای تمرین معتبر مانند کتابهای دوسالانه کانون فرهنگی آموزش قلم چی. بعد از تمرین زیاد درس را یاد می‌گیرید، اما این پایان کار نیست. در کنکور فاکتور زمان مطرح است و کسی که در زمان کوتاه به سوالات بیشتری پاسخ دهد برنده است. پس باید علاوه بر یاد داشتن درس به آن تسلط کافی نیز داشته باشید.

مرحله سوم: تسلط

کسی که درس را بلد است اما به آن تسلط کافی ندارد مانند راننده تازه کاریست که گواهینامه‌اش را گرفته ولی جرات رفتن به خیابان‌های شلوغ وتقاطع‌های پر ترافیک را ندارد و هر آن احتمال تصادفش می‌رود. چاره چیست؟

چاره این کار انجام تمرینات خاص درغالب تست است. با انجام تمرین تست و در نظر گرفتن فاکتور زمان می‌توانید تسلط خود را در درس زیاد کنید. یعنی بعد از حل تمرینات به زدن تست روی بیاورید. معمولاً اگر تست درس‌های اختصاصی را دو روز بعد از مطالعه و تست درسی‌های عمومی را سه یا چهار روز بعد از مطالعه بزنید بهترین نتیجه را می‌گیرید. زدن تست بلافاصله بعد از مطالعه و یا تمرین نتیجه بخش نیست چون جواب تمام سوالات در حافظه موقت‌تان وجود دارد و مانع از آن می‌شود که

مغزتان فکر کند و به یاد بیاورید. لازم به ذکر است که اگر فاکتور زمانی را در تست زدن رعایت نکنید نتیجه خوبی نخواهد داشت چون تست بدون زمان می‌شود تمرین، و این کار مربوط به مرحله تثبیت است نه تسلط. بهترین منبع برای تست زدن استفاده از تست‌های استاندارد می‌باشد. مثلاً تست کنکورهای سال‌های گذشته و یا کتاب‌های آبی کانون فرهنگی آموزش قلم‌چی.

مرحله چهارم: ارزیابی

بعد از مطالعه درس و یادگیری آن بوسیله حل تمرین و در نهایت بالا بردن تسلط با تست، تقریباً بیشتر راه را طی کرده‌اید. حالا نوبت به آن می‌رسد که آموخته‌ها و دانش خود را و میزان تسلط‌تان به آنها را مورد ارزیابی قرار دهید تا نقاط ضعف و قوت خود را بشناسید و ایرادات کارتان را معلوم کنید و در جهت رفع آن اقدام نمائید. امتحان دادن و شرکت در آزمون جای مناسبی برای ارزیابی یادگیری می‌باشد. اگر توان شرکت در آزمون‌های کانون فرهنگی آموزش و یا سایر مؤسسات را ندارید خودتان می‌توانید با تهیه تست‌های مربوطه به مباحث مطالعه شده از خودتان آزمون بگیرید. آزمونی دقیقاً مانند کنکور، حتی می‌توانید از خواهر یا برادر خود خواهش کنید تا نقش مراقب را بازی کرده و نگذارد شما تقلب کنید. البته اگر بتوانید در آزمون‌های آموزشگاه‌ها شرکت کنید نتیجه بهتری در این مرحله خواهید گرفت. پس از برگزاری آزمون کلیه نقاط ضعف خود را پیدا کرده و در جهت رفع آن اقدام کنید. چون اگر این کار را نکنید زحمات قبلی ر اهم به باد خواهید داد.

مرحله پنجم: جمع‌بندی

انجام چهار مرحله قبل برای یاد گرفتن مطالب جدید کافیست و این مرحله مربوط به جمع‌بندی آموخته‌هایتان در پایان کارمی‌باشد. زمان جمع‌بندی معمولاً دو ماه قبل از کنکور شروع می‌شود و در این دو ماه شما باید به جمع‌بندی مطالبی بپردازید که در یکسال گذشته آموخته‌اید.

نکته:انجام مراحل بالا برای یادگیری کاملاً لازم می‌باشد و با حذف هر یک از این مراحل ضربه بزرگی به یادگیری وارد می‌آید که با انجام هیچ کاری نمی‌توان خلع آن را پر کرد.
یادگیری را می‌توان تغییر تقریبا دایمی رفتار که در نتیجه تمرین به وجود می‌آید دانست. آن دسته از تغییرهای رفتاری که ناشی از بلوغ و پختگی است یا بر اثر شرایط و اوضاع موقت سازواره پیدا شده است(نظیر خستگی یا حالات ناشی از مصرف دارو) در شمار یادگیری قرار نمی‌گیرد.[۱] بر این اساس، یادگیری تغییری است که در توانایی انسان ایجاد ‌شده و برای مدتی باقی می‌ماند و نمی‌توان آن را به سادگی به فرایندهای رشد و نمو نسبت داد.[۲]

یادگیری به طور کلی، فعالیتی دگرگون‌ساز است که افراد را برای مقابله با رویدادها و سازش با محیط آماده می‌سازد. یادگیری، در موقعیت‌های مختلف و در اکثر سطوح زندگی حیوانی از بازتاب‌های شرطی جانوران تا فرآیند‌های پیچیده شناختی افراد آدمی رخ می‌دهد.
یادگیری در حقیقت دارای مفهموم بسیار گسترده‌ای است که در قالب‌های دگرگونی، عادت‌شکنی، ایجاد علاقه، نگرش‌های نو، درک ارزش و پیش‌داوری پدیدار می‌شود. شیوه ترکیب و کاربرد معلومات در استدلال، تفکر، نظریه‌پردازی، حل مساله، احساس و دگرگونی‌هایی که در کل شخصیت به

وجود می‌آیند همه از یادگیری مایه می‌گیرند.[۳] اما ادوارد تولمن(Edward Tolman) بین عملکرد و یادگیری تمایز قائل شد. وی با طرح مفهوم یادگیری نهفته(Latent learning)، بیان داشت که یادگیری ممکن است بلافاصله خود را در عملکرد فرد نشان ندهد.[۴]
عده‌ای از روان‌شناسان، یادگیری را چنین تعریف کرده‌اند: یادگیری، تغییری است که بر اثر تجربه یا آموزش در رفتار موجود زنده پدید می‌آید. در این تعریف، مهم‌ترین واژه‌ای که نظر را به خود جلب می‌کند واژه “تغییر” است. زیرا رفتار فرد در زمانی که چیزی نیاموخته با زمانی که آن چیز را آموخته است تفاوت دارد.

واژه مهم دیگر در تعریف روان‌شناسان از یادگیری “رفتار” است. زیرا تغییر رفتار با تغییر ابعاد بدنی مانند طول، عرض، قد و وزن ارتباطی ندارد، بلکه بیشتر معلول یادگیری است نه دگرگونی‌های بدنی.
برخی دیگر از روان‌شناسان نیز یادگیری را دگرگونی‌های نسبتا پایدار در توانایی، گرایش یا ظرفیت پاسخ‌دهی عنوان کرده‌اند. در این تعریف تاکید شده است که یادگیری پیش از تغییر رفتار پدید می‌آید.[۵]

انواع یادگیری
یادگیری دارای انواع مختلفی است که عبارتند از: خوگیری، شرطی‌شدن سنتی، شرطی‌شدن فعال و آن چه یادگیری مختلط خوانده می‌شود.
در خوگیری، یاد می‌گیریم که از محرکی آشنا غافل باشیم بی‌آنکه پیامد ناگواری داشته باشد، نظیر یاد گرفتن بی‌توجهی به تیک‌تاک ساعت. خوگیری، ساده‌ترین نوع یادگیری است. شرطی شدن فعال و سنتی هر دو متضمن تشکیل تداعی یا ارتباط است و در نتیجه می‌آموزیم که برخی وقایع با هم رخ می‌دهند. در شرطی‌سازی سنتی می‌آموزیم که واقعه‌ای به دنبال واقعه دیگر رخ می‌دهد و در شرطی‌سازی فعال می‌آموزیم که اگر به محرکی پاسخ خاصی بدهیم نتیجه خاصی خواهد داشت.

یادگیری مختلط، چیز متشکلی از تداعی و برقرار کردن ارتباط میان دو واقعه است. مثلا شیوه‌ای که برای حل مشکلی اتخاذ می‌کنیم یا نقشه‌ای که از محیط در ذهن طرح می‌کنیم نمونه‌ای از یادگیری مختلط است.[۶]

نوع دیگر از یادگیری، یادگیری از طریق بینش یا بصیرت(Insight Learning) است. این نوع یادگیری زمانی صورت می‌گیرد که یادگیرنده چگونگی روابط اجزاء یا عناصر موجود در یک پدیده را درک نموده و نسبت به کل مجموعه اشراف پیدا کند. این نوع یادگیری موثرترین و پایدارترین نوع یادگیری است. در این نوع یادگیری، یادگیرنده با ادراک دقیق پدیده‌ها و شناخت روابط میان اجزا و یا عناصر یک پدیده، فرصت کشف و آفرینندگی ذهنی را می‌یابد.[۷]

تاریخچه یادگیری
بخش اعظم مطالعات اولیه درباره یادگیری را رفتارگرایان انجام داده‌اند. فرض اساسی آن‌ها عبارت بود از این که؛ روابط ساده‌ای از نوع شرطی سازی، پایه اساسی هر نوع یادگیری است.[۸]
مهم‌ترین روندی که در مطالعه علمی یادگیری به وجود آمد استفاده از حیوانات در آزمایش‌های مربوط به یادگیری بود. ادوارد ال. ثرندایک(Edward. Thorndike) پیشگام این تلاش در رابطه با درک یادگیری حیوانات از راه اجرای آزمایش‌ها بود.[۹]

شاید یکی از باسابقه‌ترین اندیشه‌ها درباره یادگیری، آن جنبه‌ای باشد که به طور بنیادی بر تداعی رویدادهای ذهنی مبتنی است. در این فرض، یادگیری زمانی رخ می‌دهد که مثلا همزمانی یا تطابق آوای یک ملودی و خواننده آن به نحوی با هم پیوند می‌یابند که ملودی باعث شود خواننده را به خاطر آوریم.
یکی از قدیمی‌ترین خطوط فکری که در روان‌شناسی یادگیری نوین منعکس شده است، از روان‌شناسان تداعی‌گرای انگلیسی قرن نوزدهم که تعدادی نظریه مربوط به نحوه پیوند اندیشه‌ها را تدوین کرده‌اند، استخراج شده است. تداعی‌گرایان معتقدند که اکتساب یا آموختن یک اندیشه جدید به این موارد نیاز دارد.
۱ـ مجاورت(Contiguity): به این معنی که، تاثرات حسی یا اندیشه‌های ساده با هم ترکیب ‌شده و اندیشه نویی را شکل می‌دهند.
۲ـ تکرار این رویدادهای مجاور.[۱۰]
نظریه‌های معاصر یادگیری با الگوهای سنتی که گفته شد تفاوت آشکار دارند. مدل‌های جدید یادگیری، عمدتا بیان‌گر این اندیشه‌اند که تداعی‌ها در نتیجه یادگیری تشکیل و ذخیره می‌شوند. این نظریه‌ها، برای توجیه یادگیری، مجموعه وسیعی از فرایندهای درونی را مطرح می‌سازند.[۱۱]
بر طبق نظریه یادگیری شناختی، ارتباط بین محرک و پاسخ بر اساس مجاورت یا تقویت به یادگیری منجر نمی‌شود. بلکه پردازش اطلاعات در ذهن و به دست آوردن دانش و شناخت از ارتباط محرک‌ها باعث یادگیری می‌شود. در این نظریه اعتقاد بر این است که یادگیری ممکن است صورت گرفته باشد، بی آنکه در رفتار ظاهری افراد مشاهده گردد.[۱۲]

وجود گرایش‌ها و مکاتب مختلف، ویژگی مهم در تاریخ روان‌شناسی یادگیری است و این بدان سبب است که یادگیری، جنبه‌ها و انواع گوناگون دارد و هر یک از مکاتب بر جنبه بخصوصی از یادگیری تاکید کرده‌اند.[۱۳]

________________________________________
[۱] ـ اتکینسون، ریتال و همکاران؛ زمینه روان‌شناسی هیلگارد، حسن رفیعی، تهران، انتشارات ارجمند، چاپ دوم، ص ۱۹۸
[۲] ـ گانیه، رابرت میلز؛ شرایط یادگیری و نظریه آموزشی، جعفر نجفی زند، تهران، انتشارات رشد، ۱۳۷۳، چاپ اول، ص ۲۱
[۳] ـ پارسا، محمد؛ روان‌شناسی یادگیری، تهران، انتشارات سخن، ۱۳۷۴، چاپ اول، ص ۲۱
[۴] ـ اسماعیلی، علی و شایسته، سیاوش؛ مبانی روان‌شناسی عمومی، تهران، انتشارات شلاک، ۱۳۸۶، چاپ دوم، ص ۱۲۰

[۵] ـ روان‌شناسی یادگیری، ص ۲۴
[۶] ـ زمینه روان‌شناسی هیلگارد، ص ۱۹۸
[۷] ـ افروز، غلامعلی؛ اختلالات یادگیری، تهران، پیام نور، ۱۳۸۵، چاپ اول، ص ۱۵۲
[۸] ـ زمینه روان‌شناسی هیلگارد، ص ۱۹۸
[۹]. شرایط یادگیری و نظریه آموزشی، ص ۲۷
[۱۰] ـ همان، ص ۲۵
[۱۱] ـ همان، ص ۳۵
[۱۲] ـ مبانی روان‌شناسی عمومی، ص ۱۲۰
[۱۳] ـ سیف، علی اکبر؛ روان‌شناسی پروشی، تهران، انتشارت آگاه، ۱۳۶۳، چاپ سوم، ص ۲۱۶

روان شناسی چیست ؟(قسمت دوم)
گردآورندگان : ساره عابدزاده ،افسانه نیکانلو، ریحانه نیکانلو – اعظم خیرآبادی
یادگیری

۱- ادراک و واقعیت نسبی هستند .

۲- رفتار ، هدفدار است . فرایندهای ذهنی ( عقلی ) عمیقاً تحت تا ثیر هدف فرد هستند ، وهـد ف

شخص هر گونه فعالیت یادگیری او را تعیین و هدایت می کند .

۳)اعمال یا رویدادهای روان شناختی شخص بسیار مهمند و باید مورد تأکید قرار گیرند . روان

شناسان شناختی – میدان سعی دارند جهان را از دیدگاه چشمان یادگیرنده بنگرند .

۴)موقعیت ( مجموعه شرایط زمانی و مکانی که فرد در آن قرار دارد ) مورد تأکید است . مطالعه با

تصویر کلی از موضوع آغاز می شوند .

۵)رویدادهای روان شناختی را شرایط موجود در زمان رخ دادن رفتار تعیین می کنند ، ( این را

اصل همزمانی contemparaneity نامید . )

رفتار گرایی را ندارد ، روان شناسان شناختی نظر

واحدی ندارد ، زیرا هر یک جنبه هایی از یادگیری را مورد توجه قرار داده است .

بعضی از آنها به فرآیند زبان پرداخته اند ، برخی حل مسئله را مورد توجه قرار داده اند و عده ای

روی حافظه تحقیق و تأکید کرده اند .

یادگیری شناختی آن نوع یادگیری است که بدون تقویت آشکار یا شناخته شده انجام می گیرد ، و به

روابط میان آگاهی می یابد . به عبارت دیگر موقعیت های یادگیری شناختی آنهایی هستند که در آنها ،

بدون تقویت صریح ، تغییراتی در روش هایی که فرد داشته است پردازش می شود .

رفتارگرا و شناخت گرا

رفتارگرایان معتقدند که فرایند یادگیری اساسا برای همه یادگیرندگان برابر است اعم از کودک و

بزرگ ، انسان یا حیوان . به عقیده آنها مفاهیم محرک ، پاسخ و تقویت برای توضیح و تبیین چگونگی

انجام گرفتن یادگیری کافی هستند .

روان شناسان شناختی معتقدند که روش های بنیادی یادگیری انسان و حیوان متفاوتند ، و فرایندهای

شناختی انسان را نمی توان در حیوانات یافت . به نظر آنها یادگیری بزرگسالان با یادگیری کودکان

تفاوت دارد زیرا توانایی ها یا استعدادهای شناختی در بزرگسالان ، وسعت و رشد بیشتری دارند . در

توضیح و تبیین یادگیری ، باید فرایندهای شناختی را نیز که در طول یادگیری جای می گیرند ، به
حساب آوریم .

یادگیری نهانی یا یادگیری ناپیدا به آن نوع یادگیری گفته می شود که رخ می دهد اما تا دیر زمانی ، یعنی تا زمانی که اوضاع و احوال برای ظهور آن مساعد نشده اند ، در رفتار ظاهر نمی شوند .

یادگیری بینشی ، شخص گاهی در حل مسا له ای می ماند و هیچ پیشرفت آشکاری نشان نمی دهد

سپس نا گهان راه حلی به یاد می آید و یادگیری انجام می گیرد . پاسخ های آموخته در

موقعیت های مشابه دیگر نیز به کار می روند .

تقلید و سرمشق گیری یکی دیگر از انواع یادگیری های شناختی هستند که در یادگیری آدمی اهمیت

خاص و بسیاری دارندد . یادگیری تقلیدی و سرمشقی هنگامی رخ می دهد که ما از شخص دیگر -ــ

شخصی که مورد توجه خاص ماست و ما را به خود جذب می کند – تقلید کنیم ، یا رفتار خود را به

مدل رفتار شخص دیگر در آوریم . روان شناسان جدید ، تقلید و مدل سازی را نتیجه استعداد ذاتی

بعضی از حیوانات از جمله انسان می دانند
فرایند یادگیری

فرایند یادگیری را می توان به دو مقوله کوچک تقسیم کرد : فراگیری یا اکتسابی acquisition مواد

یا مطالب تازه ، و حفظ کردن یا حافظه memory آن مواد ، آن چنان که به وسیله محفوظات اندازه

گیری می شوند .

خصایص شخص یادگیرنده در چگونگی یادگیری و پیشرفت آن اثر می گذارند . این خصایص را می

توان در دو گروه طبقه بندی کرد :

۱- تفاوت های فردی : تفاوت در رشد و تکامل بدنی ، تأثیر انگیزش ، بیان عواطف و رفتارهای

۲- آمادگی : به عقیده بعضی از روان شناسان مفهوم ” آمادگی ” ( preparation ) نیز از

جمله عوامل مؤثر در یادگیری است . به عقیده آنها بعضی از موجودات زنده برای فراگیری

انواع خاصی از مواد و مطالب ، آمادگی دارند و برای آموختن مواد آماده نیستند . مهم ترین

عوامل عمومی مؤثر در فراگیری مواد و مطالب تازه که مورد قبول و تأیید مربیان و روان

شناسان می باشند ، عبارتند از :

۱- دقت

۲- پر یادگیری : تکرار بیشتر آموختن

۳- شناخت نتایج ( پازخورد )

برای سنجش و اندازه گیری حافظه وفراموشی از سه روش استفاده می کنند.

۱) روش یاد آوری

۲) باز شناسی

۳) حفظ کردن مجدد

تقریبا همه صاحب نظران درباره یادگیری ، اصول زیر را قبول دارند :

۱- یادگیری بدون محرک یا انگیزه غیر ممکن است .
۲- یادگیری بدون تقویت انجام نمی گیرد .
۳- یادگیری ، فعالیت کاملا شخصی است و شخص یادگیرنده باید احساس نیاز کند و شخصا

۴- تکررار دقیق و آگاهانه ، مفید و گاهی ضروری است .
۵- اثر یادگیری از وضع و موقعیت اصلی به اوضاع یا موقعیت های همانند آن منتقل می شود .
۶- موضوع یادگیری باید روشن ، منظم و معنادار باشد .

انتقال یادگیری

منظور از انتقال یادگیری یا انتقال آموزش ، تأثیر مثبت یادگیری قبلی یا فعالیت تازه است .

انتقال یادگیری وقتی مثبت است که یادگیری قبلی یادگیری بعدی را آسان کند . و وقتی منفی است

که یادگیری قبلی باعث دشواری یادگیری بعدی شود .

امکان انتقال یادگیری اعم از مثبت یا منفی به همانندی محرک ها و پاسخ ها بستگی دارد .

حافظه قابل تقویت نیست و تنها به وسیله یادگیری دقیق و خوب می توان از استعداد حفظ کردن

و یاد آوری خود ، بهتر و بیشتر استفاده کرد .

زبان وتفکر

بعضی از روان شناسان معاصر ترجیح می دهند که مقوله ادراک و تفکر و زبان را نیز عنوان

پردازش اطلاعات یا خبر پردازی مطرح کنند ، زیرا فرایند شناخت انسان با احساس آغاز می شود .

ادراک به آن معنا می دهد ، فرایند تفکر به تحلیل و ترکیب ادراکات می پدازد و سرانجام ، قالب های

ارتباطی ( کلمات ، علائم ، عبارت و جملات ) به طور کلی مفاهیم برای ادراکات یا بیان روابط

میان صورتهای ذهنی مورد استفاده قرار می گیرد .

اصطلاح اطلاعات ، تعریف فنی صریحی در علوم ارتباطات و اطلاعات دارد ، ولی ما در بحث از

آن در روان شناسی به انتقال درون داد به برون داد توجه داریم ، یعنی پردازش اطلاعات یا خبر

پردازی که عبارت است از { انتقال درون داد به برون داد . }

از جمله فعالیت هایی که انسان را از حیوانات دیگر مشخص و ممتاز می کند عبارتند از : زبان و

کاربرد آن ، تفکر و حل مسئله .

احتمالا ارتباط مهم ترین رفتار اجتماعی همه آدمیان است . سخن گفتن و نوشتن آشکارترین

رفتارهای اجتماعی انسان هستند . ما این دو مهارت را از دیگران می آموزیم و برای ارتباط برقرار

کردن با آنها همان دو مهارت را به کار می بریم . در واقع یکی از ویژگی های حیرت انگیز آدمی ،

که امروزه و برای انسان معاصر اهمیت خاصی دارد ، امر ارتباط ( communication) است .

زندگی انسان جز برقراری ارتباطات گوناگون با طبیعت ، با والدین ، با برادران و خواهران به طور

کلی با اطرافیان ، با محیط ، با مردم ، با اشیاء و با خویشتن و مرگ یعنی قطع این ارتباطات .

توانایی ما برای کاربرد زبان به عنوان وسیله ارتباط و انباشتن اطلاعات ، از یک سو به استعداد و

توانایی تفکر و از سوی دیگر به حل مسئله بستگی دارد که به تغییراتی در محیط در رفتار ما منجر

می شود . سایر حیوانات به طور کلی نمی توانند اطلاعات را از نسلی به نسل بعد انتقال دهند . لکن

آدمی می تواند اطلاعات متعدد و متنوع را در کتابها و شکل های دیگر نگه داری کند

زبان وکنش های ارتباط

زبان به عنوان یک وسیله ارتباط ، چند وظیفه انجام می دهد که می توان آن ها را چنین طبقه بندی

کرد :

۱- گویا یا بیان گر : یک حالت درونی را بیرونی کردن .

۲-علامت : حالت درونی را مشخص و معنادار ساختن مانند اعلان گرسنگی بدون به کار بردن

۳-توصیف : دو وظیفه بیانگری ( گویایی ) و علامتی را با هم انجام دادن .

۴- احتیاج یا جول : ترکیب پیچیده از وظایف سه گانه مذکور است و به صورت نمادی ظاهر می شود

و به گذشته ، حال و آینده مربوط می شود .

هر زبان برای این که برقراری ارتباط را ممکن سازد باید دارای ساختی باشد یعنی عناصر آن

طوری با هم مرتب و منظم شوند که برای شنونده یا خواننده معنایی را برساند . در واقع ، ساخت

یک زبان عبارت است از عملکرد یا کنش روابط میان اجزای اصلی آن . چگونگی ساخت زبان

بر حسب سن ، سطح هوش ، طبقه اجتماعی ، تجارب ، تحصیلات ، رشته تحصیلی ، شغل و

موقعیت اجتماعی فرق می کند .

هدف های زبان

۱- تعبیر و بیان حالات عاطفی ( من شما را دوست دارم . )
۲- به هم زدن سکوت و خاموشی ، {انسان سالم از سکوت رنج می برد ، و هر وقت احساس

۳- لذت بردن از صداهای زبان ، لذت زیبایی را تولید می کند مخصوصا صداهایی که آشنا و
۴- ایجاد احساسات تعلق خاطر مانند دعاها و مراسم دینی کلامی .
۵- برقراری ارتباط

۶- اثر گذاشتن روی عواطف دیگران .

۷- تأثیر در رفتار دیگران

۸- اظهار بینش ها یا استفاده فلسفی و ادبی

۹- مرتبط ساختن افکار و حقایق

نظریه فکر وزبان

از سه روان شناس معروف تعلیل شده : وورف ، پیاژه ، چامسکی به طور کلی ، درباره رابطه فکر

و زبان به نظریات زیر بر می خوریم :
۱- زبان ، فکر را تعیین می کند ( فرضیه وورف ، زبان شناس {۱۸۹۷- ۱۹۴۱ } ) در این

فرضیه دو جنبه وجود دارد . یکی این که زبان تنها وسیله تعبیر و بیان نیست بلکه بیشتر از آن ،

افکار و عقاید و ادراکات ما را تعیین می کند .
وقتی کودکی زبان را می آموزد همزمان دنیا را کشف می کند ، دوم این که راه و روش اثر

گذاری زبان در شناخت ، با زبان خاص مورد استفاده متناسب است .

به نظر وورف راه تأثیر زبان در شناخت ، خزانه لغات ماست .

۲ )زبان به فکر بستگی دارد و رشد زبان مستلزم رشد فکر است . ( فرضیه شناختی پیاژه )

پیاژه معتقد است که یادگیری زبان وقتی امکان پذیر است که رشد و تکامل شناختی انجام گرفته

باشد . در عین حال ، رشد و تکامل زبان به تنهایی برای رشد و تکامل شناختی کافی نیست . به

عقیده پیاژه زبان به تفکر بستگی دارد اما تفکر به زبان وابسته نیست یا عمدتا تحت تأثیر آن نمی

باشد .

۳ )زبان مستقل از تفکر است ( فرضیه چامسکی ) . به نظر این زبان شناس امریکایی زبان

اساسا از تفکر مستقل است و چامسکی که این ها و تمایلات کاربرد زبان را ذاتی می داند هر گاه

کودکی با زبانی مواجع شود این گرایش های او فعالیت خواهند کرد. خلاصه ، به عقیده او زبان

و تفکر جدای از هم هستند .
نظریه های یادگیری

اصولاً هر فعالیتی یک مبنای نظری دارد که منتج از یک سری تحقیقات و تابع یک اصول و شناخت کلیت یافته¬ای است .
نظریه به معنای وسیع عبارتست از تعبیر و تفسیر حوزه ای از شناخت . در نتیجه براساس این تعریف، نظریه¬های یادگیری اصول کلیت یافته¬ای هستند در زمینه یادگیری و شرایط آن . یعنی نظریه¬های یادگیری در واقع تحلیل کننده شرایط یادگیری است .
بسیاری از معلمین و دانشجویان بین نظریه و فرضیه تفاوت قائل نیستند یا اشتباه می¬کنند وقتی می¬گوییم فرضیه یعنی یک راه حل احتمالی علمی مسأ¬له در برابر یک مسأ¬له¬ای که هنوز صحت و سقم آن تأیید و یا رد نشده است .

اما نظریه ها مجموعه ای از معرفت و دانش بشری هستند در حوزه¬ای از مطالعات که دقیقاً به اثبات رسید ، این نظریه یا مجموعه تحقیقات یک کلیات دارند که مجموعه آنها را شامل می¬شود . در واقع بر اساس آن کلیات است که شما می¬توانید یک فعالیت را تعریف و تفسیر کنید بنابراین به معنای تأ¬یید نشده هستند ، اما به این معنی نیست که مطلق باشد ، همین است و دیگر عوض نمی¬شود ، خیر . پس نظریه قابل تغییر و تحول هست. در نظریه مجموعه عوامل در اختیار محقق نیست مخصوصاً در تحقیقات علوم انسانی و گیاهی ، گر چه اکثر نظریه¬ها¬یمان در روانشناسی تربیتی و یادگیری بر اساس تحقیقاتی است که در آزمایشگاه صورت گرفته و دقیقاً همان مراحل کنترل که در بقیه تحقیقات وجود دارد در اینجا حاکم است ولی با این حال ما نظریه را بعنوان یک

قانون و قطعیت نگاه نمی¬کنیم ولی نتایج تأ¬یید شده و پذیرفته شده بر اساس کار محقّقان است .
نظریه¬های مختلفی در زمینه یادگیری وجود دارد که ما آنها را در دو حوزه و قلمرو مورد تحلیل و بررسی قرار می دهیم .

حوزه رفتار گرایی یا نظریه¬های شرطی
حوزه نظریه¬های شناختی
دیدگاه این دو نظریه در مورد یادگیری و حتی در زمینه آموزش کاملاً با یکدیگر متفاوت هستند. حال این سؤال مطرح می¬گردد که اگر یادگیری یک مفهوم مشخص است ، پس چرا این همه نظریه¬های مختلف وجود دارد و نقد زیاد شده است ؟

دلیل آن اینست که محقق و روانشناس بر اساس دیدگاه خود و یا از منظری که به یادگیری نگاه می¬کند آنرا تعبیر و تفسیر می¬کند بنابراین نگاه او درست است و غلط نیست . او از یک زاویه نگاه می¬کند اما باید یادآور شد که نظریه نمی¬تواند باز¬گو کننده تمام مجموعه فرآیند یادگیری باشد .

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.