مقاله در مورد پیکره تراشی و پیکره سازی در نخستین سالهای سده بیستم


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
6 بازدید
۹۷,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله در مورد پیکره تراشی و پیکره سازی در نخستین سالهای سده بیستم دارای ۲۴ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد پیکره تراشی و پیکره سازی در نخستین سالهای سده بیستم  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد پیکره تراشی و پیکره سازی در نخستین سالهای سده بیستم،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد پیکره تراشی و پیکره سازی در نخستین سالهای سده بیستم :

پیکره تراشی و پیکره سازی
در نخستین سالهای سده بیستم

به نام خدا
پیکره سازی یا پیکره تراشی (مجسه سازی) را نمی توان یک اصطلاح ثابت برای اطلاق به اشیاء یا فعالیت های معین دانست. ترجیحاً این نام شاخه ای از هنر بصری است که در جریان رشد و تغییر دایم طبیعی از فعالیت های تازه ای از اشیاء را در بر می گیرد. (چنانکه مثلا حوزه دلالت این اصطلاح در سده بیستم بسیار وسیع تر از سده پانزدهم شده است) با این حال هنر مجسمه سازی دارای

یک خصلت اصلی و همیشگی است که آن را از سایر هنرهای بصری متمایز می‌کند. آفرینش شکل سه بعدی بنابراین حجم مهم ترین عنصر در طرح یک مجسمه محسوب می شود. مجسمه ممکن است به صورت همه جانبی یا به صورت نقش برجسته باشد. مجمسه همه جانبی شی است مستقل است و جدا که فضایی را اشغال کرده (وجود مستقل یک آرم یا یک صندلی است) ولی نقش برجسته به زمینه ای متصل شده و یا کمابیش از آن برون آمده است. در ساختن مجسمه مواد بسیار متنوعی چون گل، گچ، موم سنگ، بتن، چوب، فلز به خصوص مفرغ، فاییبرگلاس، عاج، صرف، کاغذ و غیره به کار برده می شود. روش ها و اسلوبهای مجسمه سازی را نیز می توان به سه گروه عمده تقسیم کرد.

الف: کنده کاری(حجاری): در این روش مجسمه سازی کار خود را با توده ای از ماده جامد (مثلا یک قطعه سنگ یا چوب) آغاز می‌کند و در روند کاستن از توده مزبور به شکل مورد نظر می رسند.
ب: شکل دهی: در این روش انواع مواد حجیم پذیر چون موم و گچ و غیره را می توان به کار برد.
پ: خفتکاری: در این روش مجمسه ساز قطعات و پیش ساخته یا اشیای یافته را جوشکاری، لحیم کاری، پرچ کاری، میخ کردن، چسبانیدن و غیره به هم متصل می‌کند تا طرح مورد نظر را تحقق بخشد. بنابراین این گونه مجسمه لزوماً از یک ماده همگن ساخته نمی شود.

مجسمه های ساخته شده به روش های شکل دهی و خفتکاری را می توان با اسلوبهای قالبگیری و ریخته گری به مجسمه های مقاوم و ماندنی بدل کرد. برای آنکه تمایزی میان مجسمه سازی پیکرها و مجسمه سازی انتزاعی قائل شویم در همه جا اصطلاح مجسمه سازی را به کار می بریم.
پیل، چارلز ویلسن (نقاش و مینیاتوریست آمریکایی در لندن زیر نظر ویست هنر آموزی کرد و سپس به فیلادلفیا رفت و در کار چهره نگاری شهرتی به دست آورد از جمله آثارش: تک چهره خود نقاش با استخوان ماموت.

پیلارام: نقاش و خوشنویس ایرانی، هنرمند پرکار، درک تجسمی قوی و دستی توانا داشت.
خلق اشکال در سه بعد یا به صورت کار یا به صورت کار مستقل یا نقش برجسته.
اساساً دو مفهوم متضاد در مورد شکل پیکره سازی وجود دارند وکنده کاری روی سنگهای قیمتی که شامل خارج کردن مواد زائد است تا اینکه فرم از زندان خود خارج شود. این مفهوم افلاطونی به میک لانژ تعلق دارد معنی متضاد زمانی بروز می‌کند که شکل از هیچ خلق می شود و حاصل

افزودن مواد پلاستیکی است حکاکی و اندام سازی دو جنبه مجزا و مکمل پیکره سازی هستند. گرایش کنونی حاوی حکاکی مستقیم و احساس مواد در اندام سازی است که شامل استفاده از گل رس یا موم به عنوان مواد اولیه برای تبدیل گچ، برنز، سرب یا حتی سنگ است تفاوت بین نقاش و پیکره سازی همیشه در این نکته نهفته که بعد سوم در پیکره سازی مسئله ای اساسی است. اما یک نقاش با رنگ گذاری بسیار ضخیم ممکن است از یک StiacctatoRittero برجسته تر باشد.

در پنجاه سال گذشته این تصاویر نامتمایز با مشخصتر شده و دلیل آن ارائه تندیس نقاش. بناهایی از سیم و پلاستیک در رنگ های روشن و غیره است. هنر متحرک را نیز می توان شکلی از پیکره سازی تلقی کرد.
پیکره تراش در نخستین سالهای سده بیستم:
نخستین پیکرتراش تجسمی:
ویلهلم لعبروک، گئورک کولبه، ارنست بارلاخ، کاته، کولوتیس، گرهاردمارکس، کنستانتین برانکوزی.
گرایشهای اصلی
سده نوزدهم در عرصه پیکر تراشی، همچون عرصه معماری، دوران آزمایشگریهای جدید انگشت شمار بود. پیکر تراش نئوکلاسیک به نظریه تازه ای درباره شکل های مهار شده تندیسوار در قالب یک فضای محدود، رجعت کردند.

پیکرتراشان رمانتیک و رئالیست، با آنکه یک بار دیگر کوشیدند حرکت و فضای باز را به عرصه هنر خویش آورند نمی توان گفت که توانسته اند به نحوی از انحناء بر دامنه واژگان دوره باروک افزوده باشند. حتی رودان که عموماً پدر پیکرتراش نوین شناخته می شود، معمولا از سازماندهی گروه پیکره هایش در داخل حرکات چرخنده و حلزونی دوره رنسانس پسین و باروک خشنود بود. فقط در تعداد اندکی از آثار بزرگ مانند (شهروندان کاله و دروازه‌های جهنم) است که می بینیم او به کاوش در نظرات جدید درباره فضا پرداخته است. سده بیستم به نحوی از انحنا بیشتر گرایش های پیکره

سازی فضای مورد بحث ما را ادامه داده است. ولی پیکر تراشان تجربی نوین، حرکات بنیادی تازه ای مخصوصاً در عرصه پیکرتراشی به مثابه ساختمان یا مونتاژکاری، آزمایشگری با مصالح جدید و کاوش در عرصه پیکره سازی به عنوان فضای شکل یافده به جای حجم موجود در فضای پیرامون نیز انجام داده اند. گذشته از این تا حدودی در نتیجه نفوذ هنر بدوی و باستانی، پیکرتراشان از سازماندهی کامل فضایی دست برداشته و با توسل به احجام ساده شده به حالت مقابل نمایی و عظمت ساختمانی باز گشته‌اند.

نخستین پیکرتراشان تجسمی
اوگوست رودن که شهرتش روز به روز افزوده تر می شد و تا لحظه مرگش سراسر جهان را در بر گرفته بود تا سال ۱۹۱۷ زندگی کرد.
آریستید مایول تا سال ۱۹۴۴ زنده بود تا آخرین روزهای زندگیش جزو پیکرتراشان خلاق به شمار می رفت آنتوان بوردل تا سال ۱۹۲۹ و شارل دپیسو تا سال ۱۹۴۶ زنده بودند. سنت تجسمی این استادان در اثر تایید روزافزون پیکرتراش ادگار دگاو اوگوست رنوار پایه های محکمتری پیدا کرد. سنت

تجسمی غلیرغخ تجربه های نوین و انقلابی پیکر تراشان کوبیست تو انتزاعی، بر صحنه های هنری چهارگوشت اروپا و ایالات متحد آمریکا تسلط داشت و فقط اندک مدتی در فاصله میان دو جنگ جهانی از رواج افتاد ولی مجدداً پس از پایان جنگ جهانی دوم بر قدرتش افزوده شد. در میان نقاشان پیکر تراش سده بیستم ماتیس در سراسر عمرش به تجسم پیکره آدمی ادامه دا.د

آندره درن. مرد قوزشده ۱۹۰۷- سنگ ۳۷*۰/۲۷ نگارخانه لوییز لریس، پاریس.
ویلهلم لمبروک. جوان ایستاده. بنلدی ۲۳۰ cm. موزه هنرهای نوین، نیویورک پیکاسو در سال ۱۹۰۷ با آفریدن مجموعه ای از کنده کاری های بدوی گرایانه چوبی که تاثیر پیکر تراش ایبریایی یا یونان باستان در آنها از نقاشیهایش در همان سال نیز آشکارتر به چشم می خورد، تدریجاً از شبیه‌سازی ناتورالیستی دست برداشت.
درن نیز در سال ۱۹۰۷ تندیس مرد قوز شده را حکاکی و به یک تکه سنگ یکپارچه تبدیل کرد که نمونه حیرت آوری از پیکر تراش کوبیسم آغازین به شمار می رود.

ویلهلم لمبروک (۱۸۸۱-۱۹۱۹)
به استثنای استادان سالخورده تری چون مایول و دسپیو، سنت پیکرتراش رئالیستی یا رئالیستی اکسپرسیونیستی پس از سال ۱۹۱۰ در خارج از مرزهای فرانسه با قدرت و شدتی به مراتب بیشتر از داخل فرانسه رونق گرفت. در آلمان شخصیت اصلی، ویلهلم لمبروک بود که پس از یک دوره آموزش آکادمیک، نخستین کنستانتین مونیه (۱۸۳۱-۱۹۰۵) پیکرتراش بلژیکی، کارگران معادن و

صنایع، و سپس رودن را سرچشمه الهام خویش قرار داد. تنها هنرمند موثر در شیوه پیکرتراشی او به احتمال قوی مایول بود، هرچند در طی دوره چهارساله ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۴ که وی در پاریس اقامت داشت، با هنرمندانی چون ماتیس، کنستانتین برانکوزی، آلکساندر نیز آشنا شد. یکی از آثار وی به نام زن ایستاده (مفرغ، بلندی ۱۹۰cm موزه هنرهای یونن، نیویورک) که در سال ۱۹۱۰ ساخته شد و

ردایش به پیروی از یک فرمول برگرفته از پیکر تراش کلاسیک یونان در بالای زانوانش گره خورده است، بازتابی از تاثیر مستقیم مایول و پیکرتراش یونان باستان به شمار می رود. جزئیات صورت تا حدودی محو شده به طوری که می توان گفت لمبروک این شیوه را در اثر مطالعه پیکره های یونانی سده چهارم متعلق به پراکسیتلس فرا گرفته است. این طرز چهره سازی، حالتی مخصوصاً آرم جدایی و تأمل درونی به موضوع می دهد که نه فقط شیوه پراکسیتلس بلکه برخی از مادوناهای رمز آمیز

پیکرتراش گوتیک را نیز به یاد می آورد. با احتمال قریب به تعیین می توان گفت که تمام این عناصر کلاسیک، گوتیک و نوین در شیوه پیکرتراشی لمبروک گنجانده شده اند. یکی دیگر از هنرمندان موثر در وی ژرژمین (۱۸۶۶-۱۹۱۱) پیکرتراش بلژیکی بود که با جنبش سمبولیسم و هنر نو ارتباط داشت. نیای بلاخص آخرین شیوه پیکرتراشی لمبروک، که به شکلی در ندیس زن زانو زده (۱۹۱۱، سنگ ریختگی، بلندی ۱۷۴cm موزه هنرهای نوین، نیویورک) و جوان ایستاده تصویر ۲۰۸ دیده می‌شود. تندیس نازک نمایی شده ای از ژرژمین به نام پیکره زانو زده متعلق به سال ۱۸۹۷ بود که در سال ۱۸۹۸ آن را در زمره پیکره های زانو زده فواره قرار داد.

قدرت عاطفی کارهای لمبروک نه از مطالعات وی درباره گذشته بلکه از شخصیت حساس و اندوهبار خود وی و از غمی ناشی می شود که سرانجام در سال ۱۹۱۹ وی را به خودکشی واداشت. تعداد آثار باقیمانده از لمبروک چندان زیاد نیست. ولی در میان آنها دست کم چهار اثر مهم به چشم می خورد. زن زانو زده، جوان ایستاده و فرو افتاده مربوط به سالهای ۱۹۱۵ و ۱۹۱۶ تماماً پیکره

هایی هستند که در آنها هنرمند به حداکثر تصرف در بلند نمایی- احتمالا با الهام از پیکره های موزاییک های بیزانسی و پیکره تراشی رومانتیک و پیکره هایی که ژرفین برای فواره ها ساخته بود. متوسل شده است. این شیو در دست لمبورک حالت تامل درونی و آرامشی را که در پکیره زن ایستاده بیان شده است یک گام جلوتر می برد. پیکره زن زانو زده علیرغم بلند نماییش که می تواند حالتی غیر عادی به آن بدهد پیکره ای است که وقار و ظرافت زنانه در آن موج می زند سر مایل به پایین او با چشمان سایه دارش به قدیسان سده‌های میانه تعلق دارند و دستهایش حالت خوش

و از ظرافت یکی از پیکره های واتو برخوردار است. از طرف دیگر پیکره جوان ایستاده نیز که همان سان نازک نمایی شده و از همان آرامش برخوردار است نشان می دهد که چه قدرت مردانه ای در درونش مهار شده است. پیکره فرو افتاده رنج و یاس را که در اثر ویرانگریهای دیوانه وار جنگ به هنرمند دست داده بود بیان می‌کند.
گئورک کولبه ۱۸۷۷- ۱۹۴۱ ارنست بارلاخ
پیکره انسانی، پس از شش هزار سال چنان به عنوان محمل اصلی بیان برای پیکر تراشان پذیرفته شده بود که دست کشیدن از آن برای ایشان در مقایسه با دست کشیدن از منظره شکل پیکره، طبیعت بیجان به شیوه فضای عمق نمایانه به مراتب دشوارتر بود. برای پیکر تراشان که از موضوع پیکره قابل شناسایی دفاع می کردند، گفتن سخنی نو یا شدیداً متفاوت با آنچه در فلان لحظه تاریخی گفته شده بود نیز دشتوار بود. از دیگر پیکرتراشان بزرگ آلمان در نخستین سالهای سده بیسم می توان به گئورک کولبه، ارنست بارلاخ، کاته کولویتس که غالباً به عنوان یک هنرمند گرافیک شناخته می شود و گرها ردمارکس اشاره کرد. کولبه فعالیت هنریش را با نقاش آغاز ذکرد و سپس تحت تاثیر درودن، به پیکرتراش رو آورد. در آثار او جنبه های صوری پیکره های مایول با سطوح براق و نور افشان پیکره های رودن ترکیب شده اند و پس از مختصر کوششی در عرصه پیکره سازی

فوق العاده ساده شده به فرمول جالبی برای ساختن پیکره های برهنه آهنین دست یافت. این پیکره ها با وجود جذابیتشان ماهیتاً تکرار یک فرمول متعلق به دوره رنسانس بودند و سطحی شکسته به شیوه کارهای رودن داشتند.
آثار بارلاخ ترکیبی از تاثیرات هنر دهقانی روسیه با جنبه هایی از پیکره تراش سده های میانه آلمان و برخی از شکل های سطحی و پیکرتراش کوبیستی بودند و تماماً هدفی اساساً روایتی داشتند او می توانست ترکیباتی ماندن تندیس وار با نیروی سیالگونه و یکپارچگی حالت طنز و گیرایی و تراژدی بدوی پدید آورد.

پیکره های انتقامجو وزن گدای روس مصداقهای این سخن هستند. لیکن هنر او همچنان هنری روایتی و نوعی از اکسپرسیونیسم برخوردار از آگاهی اجتماعی بود که از شکل های بیرونی تجربه های معاصر برای بیان یک روایت سنن استفاده می کرد بارلاخ در گراوور سازی نیز شهرت داشت و نماینده جریان علنی تر هنرمندان اکسپرسیونیست گرافیک آلمانی بود که وقتیشان را صرف بیان اغراغق آمیز عواطف کرده بودند.
گاته لوکوتیس نیز می توانست به بیان اغراق آمی بپردازد. منتهی با مختصر تفاوتی. عاطفه گرایی شدید این خانم پیکر تراش چه در راه آرمانی خاص (شورش بافندگان) چه به یاد پسرش که در جنگ اول جهانی کشته شد از اندوه عمیق و سنگینی ناشی می شد که به تندیس ها و

گراورهایش راه می یافتند. تندیس او به نام مادر و کودک فریاد شور انگیز مادری رنجیده است که به صورت تندیس فشرده و عظیم مرکب از دو پیکره به هم جوش خورده بیان شده سردیس چهره خود هنرمند توصیف زیبایی از یک چهره ساده دهقانی است که رنج دیده و در اثر پی بردن بی معنی رنج و پذیرفتن آن زیبا شده است. گرهارد مارکس آخرین پیکراراش اکسپرسیونیست نوآور آلمانی بود. او تا سال ۱۹۲۵ در مدرسه با هاوس در وایمار، سفالگری تدریس می کرد و در عین حال گراورهایی

چوبی تهیه می کرد که از لحاظ سبک به گرورهای چوبی شبه کوبیستی نقاشان اکسپرسیونیست آلمان نزدیک بودند. او که در آخرین سالهای دهه سوم سده کنونی بیش از پیش به پیکر تراش روی آورد چندین پیکره کوچک اندام مفرغی ساخت و کوشید برخی پیکره های بزرگتر به شیوه کلاسیک این بار نیز احتمالاً تحت تاثیر مایول بسازد. در دوران حاکمیت (۱۹۳۳- ۱۹۴۵) رژیم نازی او نیز همانند دیگر اکسپرسیونیستهای بزرگ آلمانی گوشه عزلت گزیده بود. در شیوه پیکرتراشی مارکس، آرامش کلاسیک پیکره های مایول با تیزی و طنز بدوی گرایانه مختصری که به پیکرتراشی سده های میانه آلمان نظر دارد ترکیب می شود.

کنستانتین برانکوزی (۱۸۷۶- ۱۹۵۷)
در فرانسه نخستین سالهای سده بیستم تنها ترین هنرمند و یکی از بزرگترین پیکرتراشان این سده کنستانتین برانکوزی است. او در یک خانواده دهقانی در رومانی چشم به جهان گشود. در سال ۱۸۸۷ خانه را ترک گفت و مدتی به کارهای گوناگون پرداخت. از ۱۸۹۴ تا ۱۸۹۸ به کارآموزی در درودگری پرداخت و در شهر کرایووا تحصیل کرد.
از ۱۸۹۸ تا ۱۹۰۲ در آکادمی هنرهای زیبا بخارست به تحصیلات و مطالعاتش ادامه دارد آنگاه در سال ۱۹۰۲ در آلمان و سوئیس به سوی پاریس حرکت کرد. و سرانجام در ۱۹۰۴ وارد این شهر شد. او پس از تکمیل تحصیلاتش در مدرسه بوزاد پاریس با نظارت مرسیه پیکرتراش آثارش را نخست در سالن ملی و سپس در سالن پائیزی به نمایش گذاشت. رودن که تحت تاثیر نقش

برانکوزی در سالن پائیزی ۱۹۰۷ قرار گرفته بود او را به دستیاری خودش فرا خواند. برانکوزی با این اظهار نظر کلاسیک که در زیر سایه درختان بزرگ هیچ چیزی نمی روید این درخواست را نپذیرفت.
شیوه پیکرتراش برانکوزی به یک معنی خاص و به معنی دیگری عام است. موضوعات کارش اندک بودند و هیچ گاه پیکره آدمی از آن میان ناپدید نشده است. ولی وجودش در بسیاری از گرایشهای بزرگ پیرتراشی پس از خودش موثر افتاده است. یکی از نخستین آثار او تمدین تشریحی بر پایه مرد پوست کنده اثر ژان آنتون هودن پیمرتراش سده هیجدهم است. پیروی از سنت رودن به آفرینش

تندیس موز خفته در سال ۱۹۰۶ انجامید که در آن سرماینه دار به شیوه کارهای بعدی این استاد در سنگ پایه تندیس فرو می رود، مووضع خفته بعدها شدیداً مورد توجه براکنوزی قرار گرفت. و او در مدتی نزدیک به بیست سال چندین نمونه آن را ساخت در نمونه بعدی که به سالهای ۱۹۰۹- ۱۹۱۱ مربوط می شود و نفرهای پس از آ‎ن سر به شکل تخم مرغی درآمد و خطوط سیما نیز به طور

فشرده ولی در سطح این حجم بیضی شکل کنده کاری شدند. همچنان که در موضوعات بنیادی او معمول شد او این شکل را از مرمر، مفرغ و گچ ساخت و تقریباً در تمام موارد دستکاری های به عمل آورد که هر نمونه را به اثری یگانه تبدیل کرد. در یک اثر دیگر این موضوع ساده تر شد و به صورت یک قطره اشک درآمد و خطوط سیما به استثنای یک گوش عموماً از سطح آن ناپدید شدند

. او این اثر را که در سال ۱۹۱۱ آفریده بود پرومتئوس نامید. این شکل نیز به نوبه خود به ‎‌آفرینش تندیس نوزاد که در حجیم بیضوی آن برشی به نشانه جیغ و باز شدن دهان نوزاد داده شده است و سرانجام به بازگشت نهایی هنرمند به موضوع تخم مرغ با شکل صیقل خورده و عنوان بسیار مناسب آغاز جهان انجامید.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.