مقاله در مورد زندگی‌نامه و بخش هایی از زندگی صادق هدایت


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله در مورد زندگی‌نامه و بخش هایی از زندگی صادق هدایت دارای ۵۵ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد زندگی‌نامه و بخش هایی از زندگی صادق هدایت  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد زندگی‌نامه و بخش هایی از زندگی صادق هدایت،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد زندگی‌نامه و بخش هایی از زندگی صادق هدایت :

زندگی نامه صادق هدایت:
صادق هدایت در سه شنبه ۲۸ بهمن ماه ۱۲۸۱ در خانه پدری در تهران تولد یافت. پدرش هدایت قلی خان هدایت (اعتضادالملک)‌ فرزند جعفرقلی خان هدایت(نیرالملک) و مادرش خانم عذری- زیورالملک هدایت دختر حسین قلی خان مخبرالدوله دوم بود. پدر و مادر صادق از تبار رضا قلی خان هدایت یکی از معروفترین نویسندگان، شعرا و مورخان قرن سیزدهم ایران میباشد که خود از

بازماندگان کمال خجندی بوده است. او در سال ۱۲۸۷ وارد دوره ابتدایی در مدرسه علمیه تهران شد و پس از اتمام این دوره تحصیلی در سال ۱۲۹۳ دوره متوسطه را در دبیرستان دارالفنون آغاز کرد. در سال ۱۲۹۵ ناراحتی چشم برای او پیش آمد که در نتیجه در تحصیل او وقفه ای حاصل شد ولی در سال ۱۲۹۶ تحصیلات خود را در مدرسه سن لویی تهران ادامه داد که از همین جا با زبان و ادبیات فرانسه آشنایی پیدا کرد.

در سال ۱۳۰۴ صادق هدایت دوره تحصیلات متوسطه خود را به پایان برد و در سال ۱۳۰۵ همراه عده ای از دیگر دانشجویان ایرانی برای تحصیل به بلژیک اعزام گردید. او ابتدا در بندر (گان) در بلژیک در دانشگاه این شهر به تحصیل پرداخت ولی از آب و هوای آن شهر و وضع تحصیل خود اظهار نارضایتی می کرد تا بالاخره او را به پاریس در فرانسه برای ادامه تحصیل منتقل کردند. صادق

هدایت در سال ۱۳۰۷ برای اولین بار دست به خودکشی زد و در ساموا حوالی پاریس عزم کرد خود را در رودخانه مارن غرق کند ولی قایقی سررسید و او را نجات دادند. سرانجام در سال ۱۳۰۹ او به تهران مراجعت کرد و در همین سال در بانک ملی ایران استخدام شد. در این ایام گروه ربعه شکل گرفت که عبارت بودند از: بزرگ علوی، مسعود فرزاد، مجتبی مینوی و صادق هدایت. در سال ۱۳۱۱ به اصفهان مسافرت کرد در همین سال از بانک ملی استعفا داده و در اداره کل تجارت مشغول کار شد.

در سال ۱۳۱۲ سفری به شیراز کرد و مدتی در خانه عمویش دکتر کریم هدایت اقامت داشت. در سال ۱۳۱۳ از اداره کل تجارت استعفا داد و در وزارت امور خارجه اشتغال یافت. در سال ۱۳۱۴ از وزارت امور خارجه استعفا داد. در همین سال به تامینات در نظمیه تهران احضار و به علت مطالبی که در کتاب وغ وغ ساهاب درج شده بود مورد بازجویی و اتهام قرار گرفت. در سال ۱۳۱۵ در شرکت سهامی کل ساختمان مشغول به کار شد. در همین سال عازم هند شد و تحت نظر

محقق و استاد هندی بهرام گور انکل ساریا زبان پهلوی را فرا گرفت. در سال ۱۳۱۶ به تهران مراجعت کرد و مجددا در بانک ملی ایران مشغول به کار شد. در سال ۱۳۱۷ از بانک ملی ایران مجددا استعفا داد و در اداره موسیقی کشور به کار پرداخت و ضمنا همکاری با مجله موسیقی را آغاز کرد و در سال ۱۳۱۹ در دانشکده هنرهای زیبا با سمت مترجم به کار مشغول شد.

در سال ۱۳۲۲ همکاری با مجله سخن را آغاز کرد. در سال ۱۳۲۴ بر اساس دعوت دانشگاه دولتی آسیای میانه در ازبکستان عازم تاشکند شد. ضمنا همکاری با مجله پیام نور را آغاز کرد و در همین سال مراسم بزرگداشت صادق هدایت در انجمن فرهنگی ایران و شوروی برگزار شد. در سال ۱۳۲۸ برای شرکت در کنگره جهانی هواداران صلح از او دعوت به عمل آمد ولی به دلیل مشکلات

اداری نتوانست در کنگره حاضر شود. در سال ۱۳۲۹ عازم پاریس شد و در ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ در همین شهر بوسیله گاز دست به خودکشی زد. او ۴۸ سال داشت که خود را از رنج زندگی رهانید و مزار او در گورستان پرلاشز در پاریس قرار دارد. او تمام مدت عمر کوتاه خود را در خانه پدری زندگی کرد.

سال شمار تفصیلی آثار صادق هدایت
۱۳۰۲ • «رباعیات خیام» : کتاب مستقل
۱۳۰۳ • «زبان حال یک الاغ به وقت مرگ»: مجله وفا سال دوم شماره ۶ صفحه ۱۶۴ تا ۱۶۸
• «انسان و حیوان»: کتاب مستقل – انتشارات بروخیم
۱۳۰۵ • «جادوگری در ایران»: La Magie en Perse : به فارنسه در مجله فرانسوی لووال دیسیس Le Voile dIsis شماره ۷۹ سال ۳۱ چاپ پاریس
• داستان «مرگ» در مجله ایرانشهر دوره چهارم شماره ۱۱ چاپ برلن صفحه ۶۸۰ تا ۶۸۲
۱۳۰۶ • «فواید گیاهخواری»: کتاب مستقل- چاپ برلین
۱۳۰۸ • «زنده به گور»

• «اسیر فرانسوی»
۱۳۰۹ • «پروین دختر ساسان»: کتاب مستقل- کتابخانه فردوسی
• مجموعه «زنده به گور» مشتمل بر داستانهای:
زنده به گور
اسیر فرانسوی
داود گوژپشت
مادلن

آتش پرست
آبجی خانم
مرده خورها
آب زندگی
۱۳۱۰ • «سایه مغول» در مجموعه انیران – مطبعه فرهومند
• «کور و برادرش: ترجمه از آرتور شینسلر Arthur Schnitzler نویسنده اطریشی، مجله افسانه، دوره سوم، شماره ۴ و ۵

• «کلاغ پیر»: ترجمه از الکساندر لانژکیلاند Alexandre Lange Kielland نویسنده نروژی، مجله افسانه، دوره ۳، شماره ۱۱، صفحه ۱- ۵
• «تمشک تیغ دار»: ترجمه از آنتوان چخوف روسی Anton Pavlovitch Tchekhov ، مجله افسانه، دوره ۳، شماره ۲۳، صفحه ۱ -۵۱
• «مرداب حبشه»: ترجمه از کاستن شراو نویسنده فرانسوی Gaston Cherau ، مجله افسانه، دوره ۳، شماره ۲۸

• «درد دل میرزا یداله»: مجله افسانه، دوره ۳، جزوه ۲۸، صفحه ۱- ۲ که بعدا به نام داستان محلل چاپ شد
• «مشاور مخصوص»: ترجمه از آنتوان چخوف، مجله افسانه، سال سوم، شماره ۲۸
• «حکایت با نتیجه»: مجله افسانه، دوره ۳، شماره ۳۱، صفحه ۲ -۳
• «شب های ورامین»: مجله افسانه، دوره سوم، شماره ۳۲، صفحه ۱۰ -۱۵
• «اوسانه: قطع جیبی» – نشریه آریان کوده

• «جادوگری در ایران»: ترجمه از فرانسه، مجله جهان نو، سال دوم، شماره اول، صفحه ۶۰ -۸۰ ی
۱۳۱۱ • «اصفهان نصف جهان»: کتاب مستقل-کتابخانه خاور
• مجموعه «سه قطره خون» مشتمل بر داستانهای:
سه قطره خون
گرداب
داش آکل

آینه شکسته
طلب آمرزش
لاله
صورتک ها
چنگال ها
محلل
• «چطور ژاندارک دوشیزه اورلئان شده؟» مقدمه صادق هدایت به کتاب «دوشیزه اورلئان» اثر شیلر – ترجمه بزرگ علوی – صفحه الف تا خ
۱۳۱۲ • مجموعه «سایه روشن» مشتمل بر داستانهای:
س.گ.ل.ل
زنی که مردش را گم کرد
عروسک پشت پرده
آفرینگان
شب های ورامین
آخرین لبخند
پدران آدم

• «نیرنگستان»- کتاب مستقل
• «مازیار»- کتاب مستقل با همکاری مجتبی مینوی
• «علویه خانم»- کتاب مستقل
۱۳۱۳ • «وغ وغ ساهاب»- کتاب مستقل با همکاری مسعود فرزاد
• «ترانه های خیام»- کتاب مستقل – مطبعه روشنایی
• «البعثه الاسلامیه فی البلاد الافرنجیه» – کتاب مستقل
• « شرط بندی» ترجمه از آنتوان چخوف در مجموعه گل های رنگارنگ

۱۳۱۵ • «بوف کور» کتاب مستقل – چاپ پلی کپی شده
• «کارنامه اردشیر پاپکان» ترجمه از متون پهلوی ضمنا شامل «زند و هومن یسن» ترجمه از متون پهلوی
۱۳۱۸ • «ترانه های عامیانه» – مجله موسیقی، سال اول، شماره های ۶، صفحه ۱۷ – ۱۹ ۴ و ۷ صفحه ۲۴ و ۲۸
• «متل های فارسی» – مجله موسیقی، شماره ۸
• قصه های «آقاموشه»، «شنگول و منگول» – مجله موسیقی، سال اول، شماره ۸
• قصه «لچک کوچولوی قرمز» – مجله موسیقی، سال دوم، شماره ۲
۱۳۱۹ • «چایکووسکی» – مجله موسیقی، سال دوم، شماره ۳، خردادماه، صفحه ۲۵ – ۳۲
• «پیرامون لغت فرس اسدی» – مجله موسیقی، سال دوم، شماره ۱۱ و ۱۲، صفحه ۳۱ – ۳۶
• «شیوه نوین در تحقیق ادبی» – مجله موسیقی، سال دوم، شماره ۱۱ و ۱۲، صفحه ۱۹ – ۳۰
• «گجسته ابالیش» – ترجمه از متن پهلوی

۱۳۲۰ • «داستان ناز» در مجله موسیقی سال سوم شماره دوم، صفحه ۳۸-۳۰
• «شیوه های نوین در شعر فارسی» در مجله سوم شماره ۳، صفحه ۲۲
• «سنگ صبور» مجله موسیقی سال سوم، شماره ۶ و ۷، صفحه ۱۸-۱۳
۱۳۲۱ • مجموعه «سگ ولگرد» شامل داستانهای :
سگ ولگرد
دن ژوان کرج
بن بست

کاتیا
تخت ابونصر
تجلی
تاریکخانه
میهن پرست
• «شهرستانهای ایران»: ترجمه از متن پهلوی، مجله مهر، سال هشتم، شماره اول، صفحه ۴۷ – ۵۵، شماره دوم، صفحه ۱۲۷ – ۱۳۱ و شماره سوم،صفحه ۱۶۸ – ۱۷۵
• داستان «آب زندگی»: انتشارات فرهنگ تهران
• بخش هایی از «بوف کور»: مجله ایران
• «بن بست»: چاپ فرانسه ۱۹۴۲ Limpasse

۱۳۲۲ • «علویه خانم»: کتاب مستقل
• «گزارش گمان شکن» – ترجمه از متن پهلوی
• «یادگار جاماسب» – ترجمه از متن پهلوی، مجله سخن، سال اول، شماره ۳،صفحه ۱۶۱ – ۱۶۷، شماره ۴ و ۵،صفحه ۲۱۷- ۲۲۰
• ترجمه «گورستان زنان خیانتکار»: از آرتور کریستین سن خاورشناس دانمارکی، مجله سخن، سال اول، شماره ۷ و ۸
• «جلو قانون»: ترجمه از فرانتس کافکا Frantz Kafka در مجله سخن، شماره ۱۱ و ۱۲
• «کارنامه اردشیر پاپکان» – ترجمه از متن پهلوی

• «چگونه نویسنده نشدم» – مجله سخن
۱۳۲۳ • «آب زندگی» – روزنامه مردم
• «اوراشیما» – قصه ژاپونی – ترجمه در مجله سخن، سال دوم، شماره اول، صفحه ۴۳ – ۴۵
• نقد «بازرس»: اثر گوگول، ترجمه در مجله پیام نو، سال اول، صفحه ۵۲
• «ملا نصرالدین در بخارا»: مجله پیام نو،سال اول، شماره اول،صفحه ۵۷
• «زند و هومن یسن» – ترجمه از متن پهلوی
• «ولنگاری» مجموعه داستانهای:
قضیه مرغ روح
قضیه زیر بته
قضیه فرهنگستان

قضیه دست بر قضا
قضیه خر دجال
قضیه نمک ترکی
۱۳۲۴ • «حاجی آقا» – کتاب مستقل
• نقد «خاموشی دریا»: اثر ورکور – مجله سخن، سال دوم،شماره سوم،صفحه ۲۲۷ – ۲۲۸
• «چند نکته درباره ویس و رامین» – مجله پیام نو،سال اول،شماره نهم،صفحه ۱۵ – ۱۹ و شماره ۱۰، صفحه ۱۸ – ۲۶ – ۳۱
• «طلب آمرزش» – از کتاب سه قطره خون، مجله پیام نو، سال اول، شماره ۱۲، صفحه ۲۰ – ۲۴
• «شنگول و منگول»: مجله پیام نو،سال دوم، شماره سوم، صفحه ۵۴ – ۵۵
• انتقاد بر ترجمه رساله «غفران» ابوالعلاء معری، مجله پیام نو، سال دوم، شماره ۹، صفحه ۶۴
• «فلکلر یا فرهنگ توده» – مجله سخن،‌سال دوم، شماره ۳، صفحه ۱۷۹ – ۱۸۴ و شماره ۴، صفحه ۳۳۹ – ۳۴۲
• «طرح کلی برای کاوش فلکلر یک منطقه» – مجله سخن، سال دوم، شماره ۴، صفحه ۲۶۵- ۲۷۵
• «شغال و عرب» – ترجمه فرانتس کافکا، ‌مجله سخن، ‌سال دوم، شماره ۵، صفحه ۳۴۹
• «آمدن شاه بهرام ورجاوند» – ترجمه از متن پهلوی، مجله سخن، سال دوم، شماره ۷، صفحه ۵۴۰
• «خط پهلوی و الفبای صوتی» – مجله سخن، سال دوم، شماره ۸، صفحه ۶۱۶ – ۷۶۰ و شماره ۹، صفحه ۶۶۷- ۶۷۱

• «دیوار» – ترجمه از ژان پل سارتر Jean Paul Sartre نویسنده فرانسوی، مجله سخن، سال دوم، شماره ۱۱ و ۱۲، صفحه ۸۳۳ – ۸۴۷
• «سامپینگه» Sampingue به زبان فرانسه در ژورنال دو تهران
• لوناتیکLunatique- «هوسباز» – به زبان فرانسه در ژورنال دوتهران
۱۳۲۵ • «افسانه آفرینش» – چاپ پاریس، آدرین مزون نو
• «آبجی خانم» – از مجموعه زنده به گور، مجله پیام نو، سال دوم، شماره ۶، اردیبهشت ۱۳۲۵، صفحه ۳۱ – ۳۶

• «فردا» – مجله پیام نو، سال دوم، شماره ۷ و ۸، صفحه ۵۴ – ۶۴
• ترجمه داستان «فردا» – به زبان فرانسه در ژورنال دوتهران
• «گراکوش شکارچی» – ترجمه از فرانتس کافکا، مجله سخن،‌سال سوم، شماره ۱، صفحه ۴۸ – ۵۲
• «قصه کدو» – مجله سخن، دوره سوم، شماره ۴
• «ترجمه هنر ساسانی در غرفه مدال ها» – اثر «ال مور گشترن» در مجله سخن، سال سوم، شماره ۵، صفحه ۳۱۸ – ۳۸۲
• «بلبل سرگشته» در مجله سخن، سال سوم، شماره ۶ و ۷، صفحه ۴۳۲ – ۴۴۳
• مقدمه کتاب «کارخانه مطلق سازی» نوشته کارل چابک، نویسنده چک اسلواکی، با ترجمه حسن قائمیان

۱۳۲۷ • «پیام کافکا» – مقدمه ای بر کتاب «گروه محکومین» فرانتس کافکا
• «توپ مرواری» – کتاب مستقل
۱۳۲۹ • «مسخ» – اثر فرانتس کافکا، ترجمه با همکاری حسن قائمیان
۱۳۷۸ • مجموعه «فرهنگ عامیانه مردم ایران» مشتمل بر بخش های :
نیرنگستان

ترانه ها، متل ها، اوسانه و غیره
تحقیقات صادق هدایت (چاپ برای بار اول)
۱۳۷۹ • «انسان و حیوان» به انضمام مجله های صادق هدایت (چاپ برای بار اول)
• «حسرتی، نگاهی و آهی» – آلبوم نفیس عکس های صادق هدایت به مناسبت نود و هشتمین سالگرد تولد صادق هدایت با ترجمه انگلیسی (۲۸ بهمن ۱۲۸۱)

بخش هایی از زندگی صادق هدایت:
بخش اول:پیشتاز«پوچگرایی»و«سرگردانی»
صادق هدایت کوچکترین فرزندهدایت قلی هدایت«اعتضادالملک»بود.اودربهمن ماه۱۲۸۱دریک خانواده اشرافی ومرتبط بادربارقاجاربه دنیاامد.نسبت اوبه رضاقلی خان هدایت نویسنده روزگار ناصرالدین شاه و مؤلف«مجمع الفصحا»می رسید.

«صادق پس ازدوبرادروخواهربه دنیاامده بودوبه همین سبب«عزیزکرده»خانواده بود.وی مانندسایربرادران وخواهرانش دراغوش عمه ها و دایه هابزرگ شد.هفت،هشت ساله بود که به اتفاق دوست وهمبازی اش خسروهدایت(که پسردایی اوبود)ومنوچهرهدایت(که پسرعمویش بود)به مدرسه رفت.این سه نفرتا کلاس سوم دبیرستان با هم بودند.»(۱)

«صادق»کودکی بسیارتنبل ونسبت به اموردرسی خودبی توجه بودوهرروزبردامنه این بی توجهی می افزود،تاجایی که درکلاس سوم دبیرستان سه سال پشت سرهم مردودشد.تمهیدات واعمال نفوذ خانواده وهمچنین تغییرمحل تحصیل اوازدبیرستان علمیه به دارالفنون وسن لویی تأثیری دراین امرنکرد،واوهمچنان بی توجه به درس ومشق وامورتحصیلی خود،روزها وشبها راسپری می کرد.
صادق هدایت درسال ۱۳۰۴ شمسی تحصیلات متوسطه را به پایان برد.تأخیرپنج ساله اووعقب افتادگی اش ازهمسالان،دلیل محکمی براین نکته است که او(برخلاف ادعای مدعیان)دانش اموزفوق العاده ای نبود،ودرکاردرس ومشق،پشتکاروکوشایی نداشت.
بخش دوم:بورس تحصیلی بی حاصل

«صادق»جوان،پس ازاخذدیپلم متوسطه بایدواردبازار کار می شد،امارفتن به دنبال کسب وکارمعمولی،دورازشؤنات خاندان اشرافی«هدایت»بود.بایدتمهیداتی اندیشیده می شدتااوباوضعیتی متفاوت بادیگران،به کاردعوت می شد.ازاین روتلاش خانواده برای تهیه مقدمات این امراغازگردید.پدرواعضای پرنفوذخاندان هدایت به تکاپوافتادندوبه رایزنی وارایه نظرپرداختند،وپس از اعمال نفوذفراوان وبه اصطلاح رایج امروز،«پارتی بازی»،صادق هدایت رادرکنکوراعزام دانشجوبه خارج از کشورشرکت دادندوسرانجام همان عواملی که نام اورادراین امتحان ثبت کردند،موجبات موفقیت

اورافراهم اوردند،ونام اورادرشمارقبول شدگان این ازمون قراردادند.به این ترتیب صادق هدایت به عنوان دانشجوی بورسیه،درمیان نخستین گروه دانشجویان اعزامی به خارج از کشور،راهی اروپاشدودرمدرسه عالی مهندسی راه وساختمان درکشوربلژیک ثبت نام کرد.امااوکه ازنظرتحصیلی پایه ای قوی نداشت،ودوران دبیرستان ومرحله امتحانات اعزام دانشجورابه مدداعمال نفوذ خانواده سپری کرده بود،ازدروس دانشگاهی سردرنمی اوردو کاری جزولگردی وتلف کردن سهمیه ارزی

وپولی که از محل مالیات مردم زحمتکش ایران برای اوارسال می شد،نداشت.وضعیت تحصیلی اودربلژیک انچنان اسفباربودکه مسؤلان اموراموزش عالی بلژیک تاب نیاوردندوسرانجام اورا ازاین مدرسه عالی اخراج کردند.بااخراج صادق ازدانشکده،باردیگرماشین قدرت واعمال نفوذ خاندان هدایت به کارافتاد.تمام نیروهای خانواده بسیج گردیدوامدورفت های هدفدارشروع شد.پدروعموهاودیگرافرادفامیل هریک توصیه نامه به دست،ازخانه این «وکیل»به

دفترکاران«وزیر»می رفتند تاسرانجام وپس اززدوبندهای فراوان،وضعیت نابسامان تحصیلی فرزنددردانه خاندان هدایت رااصلاح کردندوبامدد دوستان واشنایانی که درسطوح بالای حکومت بودند،باردیگرنام اورادر فهرست دیگری ازدانشجویان اعزامی به خارج ازکشورقراردادندو وی رابه همراه گروه دیگری ازدانشجویان ایرانی که برای اموختن معماری عازم فرانسه بودندازبلژیک به پاریس فزستادند.
براساس ضوابط وزارت معارف ان روزگاروبه موجب برنامه تحصیلی دانشگاههای

فرانسه،هردانشجوبایدحداکثرچهارسال دران کشوراقامت می کردوتحصیلات خودرادرطی این مدت به پایان می رساند.اماصادق هدایت این ضوابط را هم رعایت نمی کندودوره اقامتش درفرانسه بیشتر ازاینهاطول می کشد.اودراین ایام هم مطلقآ دراندیشه درس ومدرسه وکتاب وتحصیلات نیست،وبه قول ونسان مونتی این سالهارابه سیروگشت میگذراند.(۱)
«اواصولآازدرس ریاضی خوشش نمی امد،حتی تنفرهم داشت.ولی ماها معتقدبودیم اوبایدهرطوری هست ادامه اش بدهدوحالا که به اروپاامده،بایدحتمآ«کاره ای» بشودوتیتری بگیردوبه تهران مراجعه کند.امااوازروزاول هیچ گونه رغبتی به تحصیل نداشت وهمه اینهارابهانه کرده بود که به فرانسه برود;اومدام باتهران مکاتبه می کرد که فکرش برای یادگرفتن دروس اماده نیست.اماتهران به اوتکلیف می کرد که سعی کند،خیلی بیشترسعی کند;من هم اورانصیحت می کردم که هرطوری هست درسش راتمام کند.»(۲)

اما گوش صادق به این حرفها بدهکارنبودوبی توجه به اطرافیان وبرنامه هایی که درپیش رو داشت،همچنان راه خودرامی رفت.پاریس برای اوجذابیت خاصی داشت.اودراین شهردل به دخترکی پاریسی بسته بودوبه جای تلاش درراه تحصیل،تمام اوقات خودرابااین دخترک سپری می کردویابادوستان همفکرخوددنبال ابتذال ورفتارهای غیراخلاقی می رفت.صادق هدایت دراین ایام از اقامت خوددرفرانسه،جذب افکارواوهام نیهلیستی(پوچ گرایانه)که دران ایام برخی محافل وگروههای جوان فرانسه رافراگرفته بود،شده بودوبه تقلیدکورکورانه ازانان می پرداخت.واقعیت این است که

روحیه ملال ودلزدگی از همان ابتدادرذهن وروح اوجاری بود.وی دراردیبهشت ماه ۱۳۰۷ باانداختن خودبه رودخانه«مارن»خودکشی کرد.اما ازبدحادثه برروی قایقی فروافتادکه دختروپسری دران سرگرم مغازله بودند،وبدین ترتیب نجات یافت.صادق در نامه ای به تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۳۰۷ به برادرش عیسی هدایت اشاره ای به این موضوع می کند ومی نویسد:«بعدازان کمدی دراماتیک که در«فونتن بلو»گذشت،درسفارت غوغایی برپاشدونصرالله انتظام(دبیردوم سفارت ایران

درپاریس)بدبخت دچارزحمت شدوبنده هم کاملا مفتضح;»(۳)
براساس مدارک موجود،پلیس فرانسه گزارشی ازوضعیت فکری وگرایشهای اودراختیارسفارت ایران گذاشته است وسفیردولت ایران درفرانسه یک روانپزشک فرانسوی رامأمورمعاینه صادق هدایت کرده است که عیس هدایت،برادربزرگترصادق نیزان راتأییدمی کندوبه هنگام بازگویی خاطرات این ایام می گوید:«یک روز سفیرایران درفرانسه که دران موقع مرحوم حسین

علاءبود،مرااحضارکرد.کسانی که دران روزدرسفارت بودندودراین ملاقات حضورداشتد،عبارت بودنداز:نصرالله انتظام،دکترادیب ودکتراشتیانی.سفیراز من پرسید:برادرشماکجاست؟.به اقای علاء گفتم:لابدمدرسه یاخانه اش.اما اقای علاءگفتند:من باید هرچه زودترصادق راببینم وباید اورا به یک متخصص اعصاب وروان معرفی کنم،تا به دقت اوراموردمعاینه قراردهد.بالاخره خودشان صادق رابه پروفسوری معرفی کردند وپروفسوربرای انجام معاینه واظهارنظرمدت هشت روزوقت خواست;»(۴)
بخش سوم:باز گشت به ایران

صادق هدایت درسال ۱۳۰۹ شمسی ودراوج دیکتاتوری رضا شاه به ایران باز می گرددومی کوشدتاازامتیازات دانشجویان اعزامی به خارج از کشوربرخوردارشود.ازانجاکه صادق هدایت ابتدابه عنوان دانشجوی بورسیه وزارت طرق وشوارع(راه)به بلژیک اعزام شده بود،گزارشی از وضعیت تحصیلی خوددرخارج ازکشوررابه این وزارتخانه می دهد.اودراین گزارش می نویسد:
«تهران ۱۶ شهریور۱۳۰۹

مقام منبع وزارت جلیله طرق وشوارع دام شوکته
محترمآبه عرض می رساند،این بنده صادق هدایت چهار سال پیش ازطرف وزارت جلیله فوایدعامه سابق برای راه سازی به اروپارهسپارشدم ومدت هشت ماه درمدرسه«گان»مشغول تحصیل بودم.لکن چون اب وهوای این شهربه مزاج بنده سازگارنبودومجبوربودم;ازاین روبااجازه وزارت جلیله به فرانسه منتقل شدم وچون برای تحصیل معماری وراهسازی به فرنگ رفته بودم،برای امتثال

اوامروزارت جلیله به مدرسه TRAVUXPUPIB داخل ودررشته ساختمان به تحصیل اشتغال داشتم تا این که دوره مدرسه راطی کردم،ولی ازانجایی که تصدیق این مدرسه دولتی نبودواهمیت مدارس رسمی رانداشت،خیال ورودبه مدرسه معماری راداشتم که درنتیجه مخالفت هایی که ذکرش موجب تطویل کلام وتصدیع خاطرمبارک است این کارعقیم ماند،وبالاخره منجربه این شد که ازمحصلین وزارت جلیله فوایدعامه خارج وجزومحصلین وزارت جلیله معارف شوم وچون پیوسته

مخالفت باورود اینجانب به مدرسه معماری دولتی ادامه داشت،ناگزیربه بازگشت به تهران شدم.زیاده امر،امرمبارک است.
صادق هدایت(امضا)(۱)
این نامه مؤید این نکته است که صادق هدایت هیچگاه درس خودرادردانشکده های پاریس دنبال نکرده است.اوپس ازچهارسال حیف ومیل بودجه دولتی وارزارسالی ازاین کشور،بی نتیجه وبی حاصل ودست ازپادرازتربه ایران بازمی گردد.ادعای اینکه هدایت تحصیلات عالیه را در فرانسه گذرانده بود،ادعایی واهی است.حتی ادعای گذراندن دوره تحصیلی مدرسه TRAVUX نیزدورازواقعیت به نظرمی رسد.زیرااگراوچنین دوره ای راگذرانده بود،حتمآگواهینامه ان رابه وزارتخانه مربوطه ارائه می کردوخاندان بانفوذهدایت ازاین گواهینامه حداکثربهره برداری رامی کندواورابه مقامات بالا می رساندند.کما اینکه برادران اوبه مقامات بالارسیدند.

سرانجام که صادق هدایت که نتوانسته بودازسفرفرنگ خودمدرک وعنوان وبه قول برادرش«تیتر»خاصی به ارغوان بیاورد،درتلاش برای بدست اوردن مقامات بالا،ناکام ونامرادمی شودوپس ازسعی بسیار مجبورمی شودتا به عنوان کارمندساده دربانک ملی ایران به کاراشتغال ورزد.اودر تاریخ۱۰ ابان ۱۳۰۹ شمسی با حقوق ماهانه بیست تومان به عنوان کارمنداداره محاسبات وپس ازان بعنوان متصدی ارسال مراسلات به استخدام بانک ملی ایران درمی اید.خودش درنامه ای به یکی ازدوستانش درباره وضعیت کارووظایفش دربانک ملی ایران،می نویسد:

«الان که این کاغذرامی نویسم۵۰ تاچشم به من نگاه می کند.چون این کاربرخلاف قانون است.بایدهمه خودرامشغول بکنند،اگرچه کاری هم نداشته باشند.لابدبرایت نوشته ام که مدت دوماه ونیم است که واردبانک ملی ایران شده ام تاکه شایددری به تخته بخوردوپولی به جیب بزنم.ولی هنوزدشت نکرده ام.اینجا یا مثل سگ یا مثل تو،هرروزازگرده مان بارمی کشند;به طوری که ادم راازهرچه کاراست بیزارمی کنند.صبح از ساعت۸ تا شش بعدازظهروانوقت هفته ای سه شب هم المانی ها درس می دهندویکی ترجمه می کند که ان هم شبیه من است.وکارمان ده بریک وبیست بر دوهمین قدربدان که وقتی ازاین محل خارج می شوم،سرم گیج ومنگ است;»(۲)
هدایت درهمین ایام باافرادی چون مسعودفرزادومجتبی مینوی وبزرگ علوی اشنا می

شود.انهاهرشب درکافه ای واقع درخیابان لاله زارنوبه نام«رزنوار»بایکدیگرملاقات می کنند.این افراد برروی گروه خودنام«ربعه»رامی گذارند.مسعودفرزاددراین مورد می گوید:«دران زمان من ومجتبی مینوی خیلی باهم دوست بودیم وگاهی هم به خانه سعید نفیسی که شوهرخواهرم بود،می رفتیم

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.