مقاله در مورد اساطیر ایران


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله در مورد اساطیر ایران دارای ۴۴ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد اساطیر ایران  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد اساطیر ایران،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد اساطیر ایران :

اساطیر ایران

بیان مسئله
اسطوره های آئینه هایی هستند که تصویرهایی را از ورای هزاره ها منعکس می کنند و آنجا که تاریخ و باستانشناسی خاموش می مانند اسطوره ها به سخن در می آیند و فرهنگ آدمیان را از دور دستها به زمان ما می آورند و افکار بلند و منطق گسترده مردمانی ناشناخته ولی اندیشمند را در دسترس ما می گذارند .

اساطیر ایران باستان دراین دنیای پر مرز و راز جایی والا دارد و شناخت آن رهنمون ما درشناخت فرهنگ غنی و پر ارزش این سرزمین است و این تحقیق مجموعه جامع و ساده ای از این اسطوره ها را در اختیار ما می گذارد . در این تحقیق با استفاده از منابع هند باستان واستناد به منابع مستقیم وغیر مستقیم ایرانی مانند اوستا ، متنهای پهلوی ، شاهنامه فردوسی ؛ متون تاریخی دوران اسلامی و آداب و رسوم ؛ بازمانده و با توجه به مطالعات ایرانشناسان ، نخست طرحی تاریخی عرضه می کند و مطالب مربوط به آغاز آفرینش ؛ پیش نمونه آفریدگان ، نمونه های پیشین خدایان باستانی و خدایان تحول یافته ادوار بعدی ؛ قهرمانان تاریخی رنگ اسطوره گرفته را پیش می کشد و بخشی را به اساطیر ویژه زردشتی اختصاص می دهد و بعد به اسطوره های زروانی و میترائی (مهری ) می پردازد وسپس اسطوره را در برابر تاریخ و آیینهای متداول امروزی قرار می دهد .
گرچه در زمینه اساطیر ایران مقالات و کتابهای متعدد انتشار یافته است ، ولی تحقیقی به این صورت که طرحی ساده و جامع ازاسطوره های ایرانی رادر دسترس قرار دهد وجود نداشته است . ما نیز کوشیدیم با افزودن نکات مختصری به عنوان توضیح بر برخی مطالب این تحقیق را برای خواننده ایرانی قابل استفاده تر سازیم و به پیروی از همین روش ، تحقیق خاص را فقط یک بار به صورت قدیمی آورده ایم و سپس گونه متداول تر آن ها را به کار برده ایم . به عنوان مثال یک بار در اول ‹‹ ترًٍیْتًوًنه›› صورت قدیمی فریدون را ذکر میکنیم و سپس همه جا ‹‹ فریدون ›› به کار می بریم که نامی آشنا برای خواننده ایرانی است .
روش تحقیق

بررسی اسناد و مدارک موجود ، گردآوری اطلاعات مختلف از منابع کتابخانه ای واستفاده از جداول ، نمودارها و تصاویر به همراه مصاحبه با افراد و احتمالا روش های آماری ساده .

سوال تحقیق
۱- اسطوره چیست ؟
۲- در اساطیر ایران خدایان به چه شکلی تقسیم بندی شده اند ؟
۳- بزرگترین خدای خیر و بزرگترین خدای شر کدامند ؟
۴- تاثیراساطیر ایران ( یعنی ایندیدگاه به خیر وشر یا نور و ظلمت یا..) چه تاثیری بر تفکرات انسان ایرانی دارد ؟
۵- اساطیر ایرانی به چه شکل در شاهنامه معرفی شده اند ؟

مقدمه
ایران سرزمین تضادهای بزرگ است : سرزمین بیابان ها و جنگل ها ، سرزمین کوه های پربرف و دره های سرسبز؛ جایی است که درختان سیب و خرما به فاصله چند میل از یکدیگر می رویند . سرزمین چاه های نفت و چادر نشینان .
سه رشته کوه مثلثی را به دور این سرزمین تشکیل می دهند . کوه هایی که ارتفاع آن ها به هجده هزار پا (حدود ۵۵۰۰متر) می رسد .

در قلب ایران دو کویر به شصت میل(حدود۹۶ کیلومتر) و پهنای شان به دوازه مل (حدود ۱۹کیلومتر) می رسد ، با آب و هوایی همچون کشورهای ساحل مدیترانه در شمال ، درکرانه دریای خزر ، جنگل درهم فشرده گرم و مرطوبی وجود دارد . بارندگی بین شصت اینچ(۱۵۲ سانتیمتر) تا صفر در نواحی مختلف نوسان است . گرچه ایران ازمنابع طبیعی گسترده ای برخوردار است ولی تنها در روزگاران اخیر است که به استخراج آنها پرداخته اند و صرف نظر از بازار ایران کشاورزی پیشه سنتی است .

جغرافیا به ناچار بر فرهنگ تاثیر می گذارد و جای شگفتی نیست که در ایران شماری از فرهنگ های گوناگون وجود دارد که هر کدام به نوبه خود اسطوره های گوناگونی را آفریده اند . مردم مغرب ایران پیوسته آماده تاثیر پذیری از مراکزی مانند یونان و روم بوده اند در حالی که مردم مشرق ایران بیشتر تحت نفوذ هند و مشرق زمین قرار داشته اند. ایران هم از نظر تاریخی و هم از جهت جغرافیایی پلی میان شرق و غرب است .

موضوع مورد نظر ما آن منبع غنی شعر و فرهنگ عامه و اسطوره هایی است که بیشتر باورهای ایران باستان را تشکیل داده است . پس ازنگاهی کوتاه بر تاریخ ایران و چگونگی منابع و خصوصیت اسطوره نخست به تصویر عالم در نظر مردم قدیم و اسطوره های خدایان کهن و داستان های مربوط به قهرمانان جهان ایزدی که با اژدهاهای ترسناک نبرد می کنندمی پردازیم . سپس برتعلیمات بسیار اخلاقی دین زردشتی و تعبیر عمیقی که از اسطوره های سنتی در بر دارد نظری می افکنیم . دین زردشتی که زمان دین ملی ایرانیان بود هنوز درمیان جوامع کوچکی در ایران و همچنین در میان پارسیان هند مخلصانه معمول است.

ایران موطن بسیاری از سنت های دینی بوده است و ما از میان آن ها اساطیر دو سنت دینی را بررسی میکنیم: کیش زروانی و کیش مهر . در پایا نقشی را که اسطوره درمناسک دینی وتاریخ و دربارهای شاهان ایران داشته است مد نظر قرار می دهیم . از همه مهمتر میکوشیم که مقام اسطوره را در باورهای شخصی مومنان دریابیم . بنابراین این تحقیق هم با دوره باستان و هم با دوره جدید ، هم با تاریخ و هم با دینی زنده – هر چند کوچک ومتاسفانه در حل افول سروکار دارد .
اساطیر ایران باستان

ایرانیان باستان جهان را گرد و هموار مانند بشقابی تصور می کردند . در نظر آنان آسمان فضای بی پایان نبود ، بلکه جوهری سخت همچون صخره ای از الماس بودکه جهان را مانند پوسته ای در بر گرفته بود . زمین در حالت اصلی و دست نخورده خود هموار بود ، نه دره ای داشت و نه کوهی ؛ و خورشید و ماه و اختران بالای زمین بی حرکت در وسط آسمان قرار داشتند . همه چیز آرام و

هماهنگ بود . اما این آرامش با ورود ‹‹ شر›› ( اهریمن) درعالم درهم شکسته شد که آسمان را شکست و به داخل آن شد ؛ به آب فرو شد و سپس به میان زمین تاخت و آن را به لرزه در آورد و بر اثر آن کوهها از زمین بیرون آمدند . کوه اصلی البرز بود که هشتصد سال طول کشید تا از زمین به در آمد . دویست سال طول کشسید تا به ستاره پایه رسید و دویست سال تا ماه پایه و دویست سال تا خورشید پایه و دویست سال دیگر هم طول کشید تا به منتهی الیه آسمان رسید. بدین

ترتیب این کوه میان گیهان کشیده شده است ، ریشه های این کوه گیهانی در زیر زمین پراکنده اند و آن را به هم پیوسته نگاه می دارند و از این ریشه ها همه کوه های دیگر سر برمی آورند. در وسط زمین کوه ‹‹ تیره ›› که قله البرز است ، قرار دارد و از آنجا تا به عرض ؛ پل چیوت کشیده شده که روان ها پس از مرگ ، در سفرخویش به سوی بهشت یا دوزخ باید از آن بگذرند . ستیغ ارزور بر لبه کوه البرز، دروازه دوزخ است که در آنجا دیوان با هم به گفتگو مشغولند .

تنها زمین نبود که بر اثر ورود شر در جهان به لرزه در آمد ، خورشید و ماه و اختران نیز از جای خود تکان خوردند ، به طوری که تا دوران بازسازی جهان همچون تاج هایی در پیرامون زمین می چرخند و هر روز از ۱۸۰ روزنی که در کوه البرز در مشرق است داخل می شوند و از ۱۸۰ روزنی که در مغرب است خارج می گردند .

قطرات باران را ایزد تیشتریه ساخت . باد آن ها را به یک سو برد تا از آن دریایی گیهانی ، ورکشه ، یا دریای بی انتها را تشکیل دهد که آن سوی قله کوه البرز قرار دارد . این دریا چنان وسیع است که هزار دریاچه را شامل می شود که عبارتند از چشمه های ایزدبانو آناهیتا (نک به ص ۳۸) در میان این دریا دو درخت قرار دارد. درخت ‹‹ دربردارنده همه تخمها ›› که همه درختان از آن منشعب می شوند و درخت گوکزنه یا هوم سفید که همه مردمان اکسیر جاودانگی را در هنگام بازسازی جهان

را از آن دریافت می دارند. شر طبعا کوشید تا این درخت زندگی بخش را نابود کند و چلپاسه ای را آفرید که بدان جمله کند اما ده ‹‹ کر›› یا ماهی هایی که دائما در آن دریا به شنا می پردازند از آن درخت پاسداری می کنند به طوری که همیشه یکی از آن ها چلپاسه را زیر نظر دارد .
آنگاه سه دریای بزرگ و بیست دریای کوچک تشکیل شد . دو رودخانه در زمین جاری شدند : یکی از شمال به سوی باختر و دیگری از شمال به سوی خاور روان گش

هنگامی که نخستین قطرات باران فرود آمد زمین به هفت بخش تقسیم شد . بخش میانی ، خونیرث ، نیمی از همه زمین را تشکیل می دهد و شش قسمت دیگر که خونیرث را احاطه کرده اند ، همه کشور خوانده می شوند . آدمیان قادر نبودند که از ناحیه ای به ناحیه دیگر بروند مگر سوار بر پشت گاوی آسمانی به نام شریشوک یا هذیوش . گوپت شاه که نیمی از او انسان و نیمی از او گاو است به دقت از سریشوک مراقبت می کند ؛ زیرا این گاو آخرین حیوانی است که در بازسازی جهان که همه آدمیان باید جاودانه گردند قربانی می شود .

گاو تنها مخلوق استثنایی در این تصویر قدیمی از عالم نیست . حیوانی که حتی از آن هم شگفت آور تر است خر سه پاست . نمی دانیم که اصل او از کجاست ؛ ونیز نمی دانیم که منظور از آن کدام حیوان اساطیری است . یکی ازدانشمندان اظهار نظر کرده است که این حیوان در اصل بخشی از یک اسطوره مربوط به آثار علوی بوده است ؛ زیرا آمده است که این حیوان آب های دریای گیهانی را به جنبش درمی آورد. دانشمندان دیگر برآنند که وی اصلا خدای بیگانهای بوده که با اعتقادات ایرانی تلفیق شده است . اصل آن هر چه باشد در روایات آمده است که این حیوان مقدس سه پا و شش چشم و نه دهان و دو گوش و یک شاخ دارد . بزرگی او به اندازه کوهی است و هریک ازپاهای او به همان اندازه زمین را می پوشاند که هزار گوسفند . وظیفه او نابود کردن بدترین بیماری ها وبلایاست .

خدایان باستانی
عبادت نه در عبادتگاه بزرگ یا معبد بلکه در فضای باز بر روی کوه ها انجام می گرفت . ایرانیان باستان عادت داشتند که بر ‹‹ بر بلندترین قله های کوه ها بالا روند وبرای زئوس قربانی کنند . آنان تمام گنبد آسمان را زئوس می نامند و همچنین برای خورشید و ماه و زمین و آتش و آب و باد قربانی می کنند ››.(هرودت یکم ، ۱۳۱، مولتن ، آیین زردشتی اولیه ، ص۳۹۱ و بعد ) محراب های آنان در معابد نیست ؛ بلکه در بلندی های کوه هاست . نقش های برجسته بزرگ و کتیبه های شاهان در مراکز بزرگ تمدن نیستند . بلکه بر سینه صخره ها جای دارند .

گرچه خدایان عالبا با تصویر پردازی های اساطیری توصیف شده اند ، اما نسبتا اسطوره های کمی درباره آن ها روایت شده است . این خدایان با اصطلاحات خاص توصیف انسان وصف شده اند مانند خدایان گردونه ران که در گردونه های زیبایی که آن ها را اسبان بیمرگ میکشند ، به پیش می تازند .اما چون به این انسان مانندگی خدایان دقت کنیم می بینیم که این خصوصیت از میان می رود . به عنوان مثال آمده است که خدای بزرگ میثْرًه (=مهر) هزار چشم دارد . این نکته نماد بارزی است بیانگر این عقیده که هیچ کس نمی تواند خطای خود را از این خدا بپوشاند و از عواقبش بگریزد .

بسیاری ازدانمشندان معتقدند که چون جامعه هند و اروپایی به سه طبقه یعنی فرمانروایان ، جنگجویان و کشاورزان تقسیم می شد خدایان نیز به سه دسته تقسیم می شدند . این فرضیه مربوط به ساخت سه گانه جامعه بشری و ایزدی همچون کلیدی برای گشودن بسیاری از مشکلات اسطوره شناسی ایران به کار گرفته شده و احتمالا در این مورد افراط شده است . امامی توان به این موضوع کاملا معتقد بود که سلسله مراتب خدایان بر اساس الگوی بشری ساخته شده است .
خدایان فراوانی در اساطیر ایرانیان باستان بوده اند و تعداد آنان بیش از آن است که بتوان در اینجا درباره همه آنان بحث کرد. فقط می توانیم به شخصیتهای اصلی در تفکرات هند و ایرانی و بومی ایرانی نظری بیفکنیم .

ویو(وای )، باد
باد که در ابر باران زا زندگی می آورد و در طوفان مرگ یکی از اسرار آمیزترین خدایان هند و ایرانی است . در یکی از متون هندی درباره او آمده است ک وی از نفس غول جهانی که دنیا از بدن او ساخته شده پیدا گشته است . برگودونه تیز روی که آن را صد یا حتی هزار اسب می کشند ، سواراست . اوست که نورهای گلگون یعنی برق را ایجاد می کند و سپیده دم را هویدا می سازد .

در ایران وی شخصیتی بزرگ و در عین حال معمایی است . برای او هم آفریدگار (اهوره مزدا) قربانی می کند و هم اهریمن (انگره مینیو).آفریدگار بر تختی زرین در زیر ستون های زرین که آن ها را سایبان های زیرین پوشانیده اند ، برای او قربانی کرد و از او خواست که بتواند آفریدگان اهریمن را نابود کند وآفریدگان خوب حفظ شوند . دعاهای آفریدگار مستجاب شد ، اما امیال ویرانگرانه اهریمن برآورده نشد . آدمیان نیز به درگاه وای دعا می کند خصوصا در مواقع خطر ، زیرا او جنگجوی سهمناک و فراخ سینه ای است . در حالی که جامه نبرد بر تن دارد و مسلح به نیزه ای تیز و جنگ افزارهای زرین است در تعقیب دشمنان خود خطر می کند تا اهریمن را نابود سازد و آفرینش اهوره مزدا را پاسداری کند .

در حالی که اهوره مزدا در بالا و در روشنی فرمانروایی می کند و اهریمن درپایین و در ظلمت ، وای در فضای میان آن دو یعنی در ‹‹ خلاء›› حکمرانی دارد .
در وای مفهوم ‹‹ بی طرفی ›› هست ، زیرا هم وای خوب و هم وای بد وجود دارد .
بعضی از دانشمندان برآنند که او در تفکرات بعدی تبدیل به دو شخصیت شده است ؛ ولی در دوران اولیه تصور می کردند که وای شخصیت واحدی است با سیمایی دو گانه : نیکوکار است و درعین

حال شوم ، نیرویی هراس انگیز است و شخصیتی بی رحم که با مرگ پیوستگی دارد و کسی را یارای گریز از راه او نیست . اگر چنان که شایسته است او را خشنود سازند آدمیان را از همه یورش ها رهایی می بخشد ، زیرا باد از میان هر دو جهان یعنی جهان ‹ روح نیک› و جهان ‹روح بد› می گذرد.او نیکوکار است و نابودکننده، پیوند می دهد ومی گسلاند . نامش این است : ‹‹ پیش رونده ›› پس رونده ، آن سوافکنده ، فروافکنده ›› او دلیرترین ، نیرومندترین ، سخت ترین و ستبرترین است .
تیشتریًه (تیشتًر) و دیو خشکسالی
تیشتر شخصیت دیگری است که با یکی از پدیده های طبیعی یعنی باران ارتباط دارد ، اما مفهوم دوگانگی در شخصیت این خدا وجود ندارد . وی نیروی نیکوکاری است که درنبرد گیهانی با اپوشه (اپوش)، دیو خشکسالی که تباه کننده زندگی است درگیر می شود. تیشتر ‹ ستاره تابان و شکوهمند› نخستین ستاره و اصل همه آب ها وسرچشمه باران و باروری است .

چهارمین ماه سال (معادل ژوئن- ژوئیه ) به تیشتر اختصاص دارد . گفته اند که در دهه نخستین این ماه تیشتر به صورت مردی پانزده ساله درمی آید. پانزده سالگی در تفکر ایرانی سن آرمانی است . دردهه دوم به صورت گاو نری و در دهه سوم به صورت اسبی درمی آید . بنا به روایت بندهشن تیشتر درآغاز آفرینش به این پیکره ها درآمد و باران ایجاد کرد . هر قطره بارانی که وی به وجود آورد به اندازه تشتی شد تا آب به بلندی قامت مردی زمین را فرا گرفت . جانوران موذی به ناچار به سوراخ های زمین فرو رفتند و آنگاه که مینوی باد آب ها را به کرانه های زمین برد و بدین گونه دریای گیهانی را ایجاد کرد .

در سرودی که به تیشتر اختصاص دارد نبرد میان این خدا و دیو خشکسالی بازگو شده است . تیشتر به شکل اسب زیبای سفید زرین گوشی ، با سازوبرگ زرین ، به دریای گیهانی فرورفت . درآنجا با دیو اپوش که به شکل اسب سیاهی بود و با گوش و دم سیاه خود ظاهری ترسناک داشت روبرو شد . رو در رو سه شبانه روز با هم جنگیدند ، اما اپوش نیرومندتر از کار بهدر آمد و تیشتر با غم و اندوه به سوی اهورا مزدا فریاد برآورد که ناتوانی او از آن است که مردمان نیایش ها

وقربانی های شایسته ای بدو تقدیم نکرده اند . آنگاه اهوره مزدا خود را برای تیشتر قربانی کرد تا نیروی ده اسب ، ده شتر ، ده گاونر ، ده کوه و ده رود دراو دمیده شد . بار دیگر تیشتر و اپوش رو در روی هم قرار گرفتند ، اما این بار تیشتر که نیروی قربانی بدو قوت بخشیده بود از کارزار پیروز به در آمد و آب ها توانستند بی مانع به مزارع و چراگاهها جاری شوند . باد ابرهای باران زا را که ازدریای گیهانی برمی خاستند به این سو و آن سو راند و باران های زندگی بخش بر هفت اقلیم زمین فروریخت.

در بندهشن و در سرود مختص به تیشتر عمل زندگی بخش تیشتر از جنبه های گوناگون توصیف شده است . در بندهش وی ایجاد کننده اولیه باران و دریاها و دریاچه هاست . در تیشتر پشت تکیه بیشتر بر این که در گردش سالانه طبیعت ؛ تیشتر سرچشمه دائمی آبهاست ، کسی است که فرزند عطا می کند ، جادوگران را در هم می شکند ، سرور همه ستارگان و حامی و سرزمین های آریایی است . به اهمیت آن موجود یا ستاره ای که بر زمان ریزش باران نظارت دارد آنگاه می توان پی برد که آفت بزرگی را به یاد آوریم که ناشی از گرمای تابستان و خشکسالی است و سرزمینی با بیابان های گسترده را تهدید می کند .

اسطوره نبرد تیشتر را با اپوش همچنین تا اندازه ای چگونگی نظر ایرانیان را در مورد مناسک برای ما بازگومی کند . آنان بر این باور بودند که قربانی هایی که درست انجام گیرد و به خدایان تقدیم شود خدایان را نیرومند و قوی می سازد ، و نیز نیرومندی خدایان موجب می شود که قربانی ها در پی هم آمدن منظم فصول را تضمین کنند . فقط هنگامی که در قربانیها تیشتر را به یاری بخوانند خشکسالی مغلوب می شود و باران می تواند به جهان زندگی بخشد . نتیجه نبرد گیهانی میان نیروهای زندگی و مرگ بستگی به این دارد که آدمی معتقدانه وظائف خود را در اجرای مناسک به جای آورد .

آناهیتا(ناهید ) ، آب های نیرومند بی آلایش
طبیعی است که در بسیاری از دین ها سرچشمه زندگی و باروری را به صورت موجودی مادینه تصور کنند . در ایران ایزدبانو اردوی شورا آناهیتا یعنی آب های نیرومند بی آلایش ، سرچشمه همه آب های روی زمین است . او منبع همه باروری هاست . نطفه همه نران را پاک می گرداند ، رحم همه مادگان را تطهیر می کند و شیر را در پستان مادران پاک می سازد .در حالی که در جایگاه آسمانی خود قرار دارد ، سرچشمه دریای گیهانی است . او نیرومند و درخشان ، بلند بالا و زیبا ؛ پاک وآزاده توصیف شده است . درخور آزادگی خویش تاج زرین هشت پره صد ستاره ای بر سر دارد ، جامه ای زرین بر تن و گردن بندی زرین بر گردن زیبای خود دارد . این توصیف های روشن حکایت از آن دارد که از زمان های قدیم تندیس های این ایزدبانو در مراسم پرستش او وجود داشته است . بی گمان از زمان اردشیر خوش حافظه به بعداین تندیس های بخشی از آیین پرستش او را تشکیل می داده است . زیرا یکی از تاریخ نویسان قدیم یونان (برسوس) روایت می کند که این شاه مجسمه هایی را از او در شهرهای دوردست بابل و دمشق و همدان و سارد و شوش برپا کرده بود . ناهید ایزدبانوی محبوب مردم در بسیاری از سرزمین ها شد . درارمنستان ‹ فره و زندگی ارمنستان ، زندگی بخش ، مادر همه خردها ، خیرخواه همه نژاد بشر ، دختر ارمزدای(اهوره مزدا) بزرگ ونیرومند›› توصیف شده است . ناهید در اناطولی دارای معابد بسیاری بود ، به طوری که استرابون مورخ رومی می گوید در آنجا از دختران خاندان های اشرافی درخواست می شد که پیش از ازدواج در معبد ناهید به‹‹ روسپی گری مقدس ›› بپردازند . مشکل بتوان اظهار نظر کرد که آیا این کار در ایران نیز اجرا می شده است یا نه . همه متن های دینی روسپی گری را با تندترین کلمات ، زشت شمرده اند ، اما بعضی برآنند که این تقبیح ها خود دلالت براین دارد که چنین کاری معمول بوده

است . به هر حال کاملا نادرست است اگر براین عقیده باشیم که پیرامون این بانوی آب ها آیینی آمیخته با هرزگی وجود داشته است ، زیرا از کاهنه هایی سخن رفته است که درخدمت او بودند و تعهد پاکدامنی داشته اند . در ایران ناهید از احترامی عمیق برخوردار بوده ، سرچشمه زندگی به شمار آمده و سپاسگزاری عمیق برخوردار بوده ، سرچشمه زندگی به شمار آمده و سپاسگزاری عمیق وصمیمانه ای را به خود اختصاص داده است و هنوز نیز چنین است .

وِرِثرغنه (بهرام ) ؛ پیروزی
در حالی که وای و تیشتر را با پدیده های طبیعی مربوط می دانند و از اناهیتا با کلماتی صمیمان و مهر آمیز یاد می شود ، بهرام وجودی است انتزاعی یا تجسمی است از یک اندیشه و تعبیری است از نیروی پیشتاز و غیر قابل مقاومت پیروزی . در سرودی که بدو اختصاص دارد (یشت ۱۴) آمده است که بهرام ده تجسم یا صورت دارد که هرکدام از آن ها مبین نیروهای پویای این خداست .

نخستین تجسم او باد تند است ؛ تجسم دوم او هیئت گاو نر زردگوش و زرین شاخ است ؛ سومی هیئت اسب سفیدی است با ساز و برگ زرین ، چهارمی هیئت شتر بارکش تیزدندانی است که پای بر زمین می کوبد و پیش می رود ؛هفتمی هیئت پرنده تیزپروازی است که شاید کلاغ باشد ؛ هشتمی هیئت قوچ وحشی است ، نهمی بز نر جنگی است ، و بالاخره دهمی مردی است که شمشیر زرین تیغه دردست دارد .

شباهت این شکل های بهرام و تیشتر که هر دو به صورت مرد و گاونر و اسب در می آیند آشکار است . در تصور ایرانیان چگونه خدایان می توانند به صورتهای مختلف درآیند ؟

چنانچه بعدا به تفضیل خواهیم دید (نک به ص ۸۷) زردشتیان بر این باورند که هر چیزی در جهان روحانی (‹‹ مینوگ››: مینو)استعداد آن را دارد که صورتی مادی ( یا ‹‹ گیتیگ›› : ‹‹ گیتی››) داشته باشد و معتقدند که جهان به همین ترتیب به وجود آمد . جهان روحانی صورت مادی به خود گرفت . اما در حالی که موجودات زمینی ‹‹ صورت مادیی به خود می گیرند که مناسب طبیعت آنهاست ›› موجودات آسمانی یا ایزدی نیز می توانند به اشکال گوناگون

به صورت مادی در آیند . و از این روست که تیشتر به سه شکل و بهرام به ده شکل در می آید .
بهرام ایرانی بر خلاف همتای هندی خود ایندره یا همتای ارمنی اش وهگن ، اسطوره ای ندارد که در آن سخن از غلبه او برغول یا اژدهایی در میان باشد . در عوض ،او بر شرارت آدمیان و دیوان غالب می آید و نادرستان و بدکاران را به عقوبت گرفتار میکند .از نظر نیرو ، نیرومندترین ، از نظر پیروزی ، پیروزمندترین و از نظره فره ، فره مندترین است. اگر به شیوه ای درست برای او قربانی کنند ، در زندگی و در نبرد پیروزی می بخشد . اگر به شیوه ای درست او را نیایش کنند نه سپاه دشمن وارد کشورهای آریایی می شود و نه بلا . بنابراین بهرام نماینده غیرقابل مقاومت است . وی اساس خدایی جنگجوست .

دو تجسم از تجسم های او به ویژه محبوبیت همگانی دارد ؛ یکی تجسم او به شکل پرنده ای بزرگ و دیگری به صورت گراز . ایرانیان قدیم به پر کلاغ با احساس ترسی آمیخته با خرافات می نگریستند و می پنداشتند که پر این پرنده انسان را حفظ می کند و برای او نیکبختی و فره به همراه می آورد . احتمالا کلاغی که در تصاویر مهری بناهای تاریخی رومی همراه مهر ( میترا)است در اصل نمادی از خدای پیروزی برای همراهی یا یاری این خداست .
البته آمده است که بهرام در یکی از اشکال خود که گراز باشد مهر را همراهی می کند . این شکل به ویژه نمادی مناسب برای نیروی پیشتاز پیروزی است . در پشت دهم که سرود باستانی مختص مهر است . این تصویر آمده است که بهرام پیشاپیش مهر (میثره) در پرواز است :
‹‹ به صورت گراز نر وحشی پیشتاز با پنجه های تیز و دندان های پیشین تیز ، گرازی که به یک حمله می کشد ; او پاهای پسین و پیشین آهنین ،پی های آهنین و فک آهنین دارد››
همه دشمنان را به سرانجامی خونین دچار می کند :

‹‹ در دم همه چیز را پاره پاره می کند واستخوان ، مو؛ مغز و خون پیمان شکنان را بر روی زمین در هم می آمیزد و›› ( یشت دهم ، بند ۷۲-۷۰ ، گرشویچ ، مهریشت ، ص ۱۰۷ به بعد)
جای شگفتی نیست که بهرام به خصوص در میان سربازان محبوب بوده باشد ، و احتمالا سربازان بوده اند که آیین نیایش او را به سرزمین های دور دست برده اند . او در پس چهره هراکلس ( هرکول ) در کوماگنه ، وهگن در ارمنستان ، ورلگن در میان سکاها ، وشغن در سغد، و ارتغن در خوارزم قرار دارد . بهرام در سکه های هندوسکایی و شاید – همان گونه که دیدیم – در بناهای تاریخی مهری (میترایی ) متجلی است .

رپیثوین، سرور گرمای نیمروز
رپیثوین سرور گرمای نیمروز و سرور ماه های تابستان و قرینه لازم و سودبخشی برای تیشتر است . خورشید بیش از ورود شر ، هنگامی که بی حرکت در بالای جهان ایستاده بود در پایگاه رپیثوین قرار داشت . بنابراین رپیثوین سرور جهان آرمانی است . به عقیده زردشتیان اهورامزدا در زمانی از روز که متعلق به رپیثوین است قربانی کرد و از آفرینش به وجود آمد . در پایان جهان نیز در زمان متعلق به رپیثوین است که رستاخیر به انجام می رسد . بنابراین او فقط سرور زمان اولیه نیست

بلکه سرور زمان بازسازی جهان نیز هست . او همه ساله فعال است : هر وقت که دیو زمستان به جهان هجوم می آورد رپیثوین در زیرزمین پناه می گیرد و آب های زیرزمینی را گرم نگاه می دارد تا گیاهان و درختان نمیرند . بازگشت سالانه او در بهار بازتابی از پیروزی نهایی خیر است که وی بر آن سرپرسیت خواهد داشت . هنگامی که سرانجام شر مغلوب شود و فرمانروایی خدا بر زمین آشکار گردد .

‹‹;.(آن زمان ) شبیه سال است که در بهاران دختران به شکوفه در می آیند ;، همانند برخاستن مردگان ، برگ های تازه از شاخه های گیاهان و درختان خشک بیرون می آیند و بهاران موسم شکوفه دادن است .

جشن رپیثوین بخشی از جشن نوروز است ، هم روز نو در سال واقعی است و هم روز نو در زمان آرمانی آینده ، آمدن رپیثوین به زمین ، زمان شادی و امید به رستاخیز است ، نمادی است از پیروزی نهایی و همیشگی آفرینش نیک .

خدایان مرتبط با آیین های دینی
آتر، آتش
تا به امروز آتش کانون مناسک هند و زردشتی بوده است ، اما ریشه های آن به دوران هندواروپایی باز می گردد . در هند آتش زیر نام آگنی ستایش می شود و در عین حال هم زمینی است و هم ایزدی . هنگامی که نثارها را بر آن می افشانند بر این باورند که آتش واسطه میان انسان و خدایان است . زیرا در اینجاست که دوجهان به هم پیوند می خورند . اگنی خدایی است که به صورت آتش ، قربانی را دریافت می کند و به عنوان دین مرد آن را به خدایان تقدیم می دارد . عنصر آتش همچنین در همه عالم پراکنده است : خورشید ، در آسمان برین ، در ابر طوفان زا افروخته می شود و به صورت برق به زمین فرود می آید و دراینجا دائما به دست مردمان دوباره متولد می شود . بنابراین اگنی راه خدایان نامیده می شود که از آن می توان به قله های آسمان است .

مرکزیت آتش در دین زردشتی شاید یکی از شناخته شده ترین جنبه های این دین باشد ، اما بسیار بد تعبیر شده است ، گرچه هم عقیده و هم اعمال ( دینی مربوط به آتش ) به دوران پیش از زردشت تعلق دارند ، اما کاملا رنگ زردشتی به خود گرفته اند و در اسطوره شناس ایرانی غالبا دشوار است که عقاید قدیم را از متاخر جدا سازیم . آتش پسر اهوره مزدا ، نشانه مرئی حضور او ونمادی از نظم راستین اوست . یکی از پارسیان کنونی می نویسد :
‹‹ واقعا چه چیزی می تواند بیش از شعله پاک بی آلایش نماینده طبیعی و والای خدا باشد که خود نور جاودانی است ؟(مسانی ، ص۸۰ )

به هر حال مناسک زردشتی بسیاری از عقاید قدیمی را حفظ کرده اند در این مناسک آتش مستقیما مورد خطاب قرار می گیرد و موبد بدو نثار می کند در نیایش آتش موبد این سخنان را بر می خواند :
آفرین خوانم بر یزش و نیایش ، نثار خوب
نثار آرزو کردنی ونثار ستایش آمیز که بر تو ای آتش
پس اهوره مزدا (نثار می شود)

تو شایسته ستایش هستی ، شایسته دعا هستی
باشد که تو شایسته ستایش ، شایسته دعا باشی
درخانه های مردمان
نیکی باد مردی را

که تو را به راستی بپرستد
(دالا، نیایش ها ، ص ۱۵۵)
در دین زردشتی کنونی آتش چنان مقدس است که نه اشعه خورشید را باید گذاشت که بر آن بیفتد و نه چشم کافری آن را ببیند . شاید همیشه وضع چنین نبوده است ، زیرا در دوران های کهدان آتشدان ها را بر سر کوه ها می ساختند .
درباره ‹‹ آتر›› فقط چند اسطوره ای به ما رسیده است ، گرچه مسیحیان قدیم با تعداد بیشتری از این اسطوره ها آشنا بوده اند . یکی از این اسطوره ها که در سرود قدیمی زامیاد یشت آمده است ، ستیز میان آتر و غول اژی دها که را بر سر فره ایزدی روایت می کند . اژی سه پوزه بد آیین که تجسمی است از هوس ویرانگر ، برای به چنگ آوردن فره ایزدی بتاخت تا آن را خاموش سازد . آتر نیز برای به دست آوردن آن شتافت و آن فره دست نیافتنی را نجات داد . اما اژی که همچنان از پس می تاخت و ناسزا می گفت فریاد برآورد که اگرآتر فره را به دست آورد بر او خواهد تاخت و

نخواهد گذاشت که دیگر هرگز روی زمین بدرخشد.چون آتر دچار تردید شد اژی تاخت تا فره را به دست آورد . این بار نوبت آتر بود که زبان تهدید بگشاید به دهاکه(ضخاک) هشدار داد:

‹‹ ای اژدهای سه پوزه بازگرد ؛ اگر آن فره دست نیافتنی را به چنگ آوری ، بر پشت تو زبانه کشم و در دهان تو شعله افکنم که دیگر هرگز نتوانی بر روی زمین آفریده اهوره گام برداری ››(یشت ۱۹، بند ۵۹، بر اساس ترجمه ولف )
اژی هراسان خود را پس کشید و فره ایزدی همچنان دست نیافتنی ماند .
مشکل بتوان گفت که معنی و مفهوم اصلی این اسطوره چه بوده است ، اما این اسطوره بار دیگر نشان می دهد که ایرانیان باستان زندگی را نبردی میان نیروهای خیر و شر می دیدند. آتر طبعا برای خیر می جنگید. از این رو در یکی از دعاهای زردشتی ‹‹ جنگجوی خوب دلیر›› نامیده شده است . ارتباط قدیمی (خدای) ‹‹ آتش ››با عنصر طبیعی (آتش) در متن متاخر دیگری ظاهر می

شود که در آن آتش به صورت برق دیوی را که در پی باز داشتن باران است شکست می دهد .اما این اسطوره ها دیگر نقش مهمی را در عقاید زردشتیان کنونی ایفا نمی کنند و چنانکه دیدیم در این دین آتش نماد اهوره مزدا و کانون عبادت های روزانه آنهاست . با این حال هنوز به آتش جنگجو خطاب می کنند زیرا از مقدس ترین آتش ها یعنی بهرام درخواست می شود که نه با دیوان خشکسالی بلکه با دیوان مینویی تاریکی نبرد کند.

هَوْمَه (هوم) ، گیاه و خدا
هوم هندوایرانی (در هند سومه ) در ذهن غریبان تصوری است تقریبا دست نیافتنی و در عین حال آشنا . هوم هم گیاه است و هم خدا . مناسک فشردن این گیاه با شماری از پدیده های آسمانی چون تابش خورشید و بارش باران پیوستگی دارد ، با این همه هوم را موبدی ایزدی به شمار می آورند که خود قربانی غیر خونین است ، اما قربانی خونین انجام می دهد . مرگ او موجب شکست شر است و مومنان با شرکت در مَیَزْد به زندگی دست می یابند .
سومه یکی از شخصیت های اصلی در مناسک ودایی است که در آنها او هم گیاه است و هم خدا . شیره گرفته از گیاه کوبیده شده را از صافی پشمینه ای می گذرانند و به خم هایی که در آن ها شیر و آب است می ریزند . زردی این مایع به اشعه نور خورشید و روانی آن به ریزش باران تشبیه

می شود . زردی این مایع سرور یا شاه رودها و بخشنده باروری نامیده می شود . چون گمان می کنند که این نوشابه نیروی شفابخشی دارد ، از این رو می گویندکه این خدا کور را بینا می کند و به شل توانایی راه رفتن می دهد . سومه که دارای سیطره جهانی است در میان خدایان نقش دین مرد را دارد و به آنان نیرو می بخشد . او همچنین جنگجوی بزرگی است و دین مرادی که سومه می نوشند قادرند دشمنان را در چشم به هم زدنی بکشند . این گیاه در کوه ها پیدا می شود اما آن موجود آسمانی که در عرض تزکیه شده بر فرازهمه جهان ها قرار دارد .

هوم ایرانی کاملا شبیه سومه است و آن را اکنون با افدرا یکی می دانند . گمان می شود که این گیاه به صورت عادی خود نیرو می بخشد و شفا می دهد،چه رسد به وقتی که برآن دعا بخوانند و آن را تقدیس کنند . گفته شده است که هریک از چهارمردی که نخستین بار هوم را فشرد مشمول این موهبت شد که صاحب فرزندی عالیقدر گردد : به ویَونْگْهَونْت یِمَه ، به اَثْویَه تْرَیْتَونَه ، به ثْریَته کِرساسْپَه ، و به پرورشَسْپَه زردشت عطا گردید

هوم مانند سومه جنگجوی بزرگی است :
هوم اژدهای شاخدار را کشت
که بلعنده اسب ، بلعنده انسان
زرد و زهر آگین بود . زهر زرد رنگ
بر او به بلندی یک نیزه بالا می رفت

(گرشویچ، ادبیات ایرانی ، ص ۶۳)
در یکی از متنهای قدیمی که در هنگام نیایش هوم خوانده می شود از او می خواهند که گرز خود را علیه اژدها ، تبهکاران ، ستمکاران و زنان بدکاره بگرداند .

هوم آسمانی که پسر اهوره مزداست ، موبدی ایزدی نیز هست. وی به خدایان دیگر فدیه نثار می کند و همانند موبدان زمینی باید سهم خود را از حیوان قربانی دریافت کند . با این کار او می تواند از روح آن حیوان مواظبت کند و اگر این سهم را بدون تخصیص ندهندآن حیوان در روز داروی از قربانی کننده شکایت خواهد کرد . چون وقتی که زردشت هوم را می فشرد ایزد هوم به نزد او آمد ، بنابراین گمان می شود که هر بار که مومنان فدیه نثار می کنند ، این ایزد نیز حضور دارد . بدین گونه که (گیاه ) هوم را قربانی می کنند ، ایزد هوم در عین حال هم خداست و هم موبد و هم قربانی شونده . در یکی ازمتن های قدیمی هندی تصور مرگ این خدا در هنگام اجرای آیین دینی چنین آمده است :
سومه خداست و بافشردن او را می کشند

(س .ب . ۱۷/۴/۶/۳ ، دوشن گیمن ، نمادها ، ص ۸۲)
بنابراین از مرگ موبدایزدی در مراسم قربانی زندگی و نیرو به مومنان می رسد . علاوه بر آن هوم که در مناسک روزانه تقدیس می گردد نمادی است از هوم سفید که در بازسازی جهان همه مردمان را بیمرگ می سازد ؛ گویی این مراسم پیش آزمونی است از آن اکسیر بی مرگی . نمی دانیم که این عقیده خاص تا چه اندازه قدیمی است .

بدین گونه در شخصیت هوم شخصیت جنگنده ای را می توان تصورکرد که با شر مبارزه می کند و موبدی ایزدی را که خود در مراسم قربانی ، قربانی می شود تا مردمان زندگی بیابند و حضور ایزدی او بر روی زمین در گیاه تقدیس شده ای که به صورت طبیعی در کوه ها می روید آشکار است .
قهرمانان ایزدی

یِمَه (جم )
جم شخصیت دیگری است که به مجموعه عقاید دوران هندوایرانی تعلق دارد . گرچه سنت های هندی وایرانی در شماری از جزئیات با هم توافق دارند با این همه شخصیت کلی جم مشخصا با شخصیت یمه (در هند ) تفاوت دارد .
مشخصه برجسته یمه در وداها این است که وی نخستین کس از بیمرگان است که مرگ را برگزید : ‹‹ او مرگ را برگزید تا خدایان را خشنود سازد ، بیمرگی را برنگزید تا فرزندان را خشنود کند ›› ( ریگ ودا ، دهم ، ۱۳،۴ ، زنر ، طلوع و غروب دین زردشتی ، ص ۱۳۲) راه مرگ را سپرد تا راه جاودانان را به مردمان نشان دهد و مردمان با او در خانه سرود به سر برند . چون او شاه مردگان بود ؛ مرگ را ‹‹ راه یمه ›› دانستند . این تصویر یمه با گذشت زمان رنگ نسبتا شومی به خود گرفت ، چنانکه بعضی مجسمه های او دلالت بر این موضوع دارد .

اسطوره های ایرانی به دلایلی در طی انتقالشان لطمه دیده اند و بازسازی تصویر کامل آن ها دشوار است . جم درایران به سبب فرمانروایی هزار ساله اش در زمین بسیار مورد احترام است . ویژگی این فرمانروانی آرامش و وفور نعمت بوده و در طی آن دیوان و اعمال زشتشان – ناراستی و گرسنگی و بیماری و مرگ هیچ نفوذی نداشتند . جهان در زمان فرمانروایی او چنان برخوردار از سعادت بود که ناگزیر زمین در سه نوبت گسترده تر شد به طوری که در پایان فرمانروایی او دو برابر گسترده تر از آغاز آن بود . بدین گونه جم پیش نمونه آرمانی همه شاهان است ، و نمونه ای است که همه فرمانروایان بدو رشک می برند . در ایران همانند هند ، جمشید بیشتر به صورت شاه جلوه گر است تا خدا .

جم همچنین به سبب ساختن وره (ور ) یا دژی زیر زمینی مورد تمجید است . آفریدگار بدو هشدار داده بود که مردمان گرفتار سه زمستان هراس انگیز خواهند شد که بر اثر آن همه مردمان و حیوانات نابود خواهند گشت . از این رود جم وری ساخت و تخمه های همه حیوانات مفید ، گیاهان و بهترین مردمان را به آنجا بود . اگرچه این عقیده تشابهات بارزی با داستان طوفان سامیان دارد ، اما بنا به روایات متون متاخر ایرانی هدف از ‹‹ ور›› این بوده است که پس از اتمام آن زمستان که در پایان تاریخ جهان پیش آید دوباره جهان آبادان شود . از آنجا که اسطوره مشابهی در عقاید اسکاندیناویان وجود دارد این احتمال هست که این دو روایت که صورت اولیه خود را حفظ کرده اند اسطوره هایی را در بر دارند که تاریخ آن ها به هزاران سال پیش یعنی به زمان هند و اروپائیان باز می گردد .
از جم همچنین به عنوان گناهکار یاد می گردد . زردشت او را سرزنش

کردخ که برای خشنودی مردمان خوردن گوشت گاو را به آنان توصیه کرده است . در متون دیگر آمده است که وی مغرور شد و با ادعای خدایی مرتکب دروغ شد . در یکی از متون قدیم روایت شده که چون او را سخن دروغ خوش آمد فره اش در سه نوبت به شکل مرغی به پرواز درآمد و از پیش او گریخت . نخستین بار مهر آن را برگرفت ، بار دوم فریدون و بار سوم گرشاسب. علت سه بار گریختن فره را از او نمی دانیم . گرچه بعضی دانشمندان برآنند که این کار نموداری از ساخت سه گانه جامعه ای است که جم بر آن فرمانروایی داشته است یعنی طبقه روحانیان و جنگجویان و صنعتگران . ماهیت دقیق گناه او را نیز به یقین نمی دانیم .
پایان زندگی جم نیز در سنت ایرانی تا حد زیادی مرموز است . یکی از سرودهای باستانی می گوید که او به دست برادرش سپیتیوره ( اسپیتور) به دو نیم شد ؛ اما در روایات بعدی دهاک بدکار که نه به عنوان موجودی اساطیری بلکه به عنوان ستمگری نابکار (ضحاک) توصیف شده است ، جم را می کشد و قلمرو زمینی او را تصاحب می کند .
جم به رغم گناهش هنوز شخصیتی درخور ستایش به شمار می آید . پرسپولیس محل کاخ بزرگ هخامنشیان مشهور به تخت جمشید است . افتخار بنیان نهادن نوروز که عید بزرگ سالیه ایرانیان است و فرصتی است برای شادمانی ها وعیدی دادن ها به جمشید تعلق دارد .
هوشنگ و تخمورو(=تهمورث)
چنین می نماید که در ایران باستان چندین روایت درباره نخستین شاه وجود داشته است . زیرا علاو.ه بر جم دو شخصیت دیگر نیز نخستین شاه نامیده شده اند . هوشنگ و تهمورثت. متن ها آن گونه است که به دست ما رسیده اند دارای طرح خاصی از تاریخ و اسطوره هستند و این دو نخستین شاه را در این طرح به صورت نخستین فرمانروایان افسانه ای یکی پس از دیگری گنجانده اند . گرچه اینان روزگاری از اهمیت بیشتری برخوردار بوده اند .
هوشنگ در دوران های قدیم فرمانروای هفت اقلیم بود و بر مردمان و دیوان حکمرانی می کرد . همه جادوگران و دیوان از برابر او گریختند . گمان می شد که مزنه همان مازندران باشد که مرز جنوبی آن کوه دماوند است . در مازندران دیوان و جادوگران بسیاری اقامت داشتند که دوسوم آنان به دست هوشنگ دلیر کشته شدند . فرمانروایی او دوران استقرار قانون در روی زمین بود و از او و همسرش نژاد ایرانیان به وجود آمد .

تهمورث مانند هوشنگ و دیگر مردمان نیک سیرت ، دیوان را شکست داد . به بت پرستان و مردان و زنان جادوگر تاخت و حرمت راستین آفریدگار را رواج داد . گویند که در نبرد با شر اهرمن را به شکل اسبی درآورد و به مدت سی سال سوار براو گرد جهان گشت .
ثریته (اثرط) ، ثریتونه( فریدون )
روایات دینی در سراسر جهان داستان هایی را از نبردهای میان قهرمانان ایزدی و وغولها در بر دارند . در هند باستان مشهورترین آنان ایندره است که وریثره دیو خشکسالی را با رعد که به منزله گرز اوست از میان می برد و بدین گونه آب رها را که به مردمان زندگی می بخشند آزاد می سازد . قهرمان دیگری از این نوع تریته است که او را با بیانی کاملا شبیه به ایندره توصیف کرده اند . تریته با رعد خویش ویشَوروپَه ، اژدهای سه سر شش چشم را می کشد . در حادثه دیگری تریته دیوی را که شکل خرس دارد با گرز خویش از پای در می آورد . تریته همراه با طوفان غرش می کند و هنگامی که در شعله های اگنی می دمد این شعله ها زبانه می کشند . اما بر خلاف ایندره ،

تریته یکی از کسانی به شمار آمده است که سومه مقدس را آماده ساخته و نوشیده است .
در ایران وظیفه این خدا در وجود دو شخصیت ظاهر می شود. ثریته که شفابخش است و آماده سازنده هوم . و ثریتونه که اژدها کش است . اثرط سومین انسانی بود که هوم را برای جهان مادی ساخت و از آفریدگار درخواست کرد که به او دارویی ببخشند که با آن بتواند در برابر درد و بیماری و پوسیدگی و عفونت و مرگ که اهریمن آن ها را با جادوگری خویش در میان مردمان می پراکند ، ایستادگی کند . در پاسخ به درخواست اثرط آفریدگار هزاران گیاه شفابخش را که بر گرد گوکزنه در

دریای گیهانی می رویند فرو فرستاد . از این رو از اثرط به عنوان کسی که بیماری و تب و مرگ را از مردمان دور ساخت یاد می شود .
از فریدون نیز درخواست می شود که مردمان را در برابر جرب وتب و ضعف یاری کند زیرا این ها همه کار دَهاکَه (=ضخاک) اژدهای بزرگ سه سر سه پوزه ششم چشم است . آن دیو دروغی که اهریمن او را آفرید تا پارسایی و خانه های مردمان را نابود کند از فریدون تفاضا می شود که مردمان را در برابر کارهای دهاکه کمک کند . زیرا گمان می شود که او اژدها را در نبردی که در ورِنه یا در عرش اتفاق افتاد شکست داد . فریدون بر سر و گردن و قلب دهاکه گرزی فرود آورد اما نتوانست او را بکشد . سرانجام تیغی برگرفت و بر آن غول زد که بر اثر آن شمار بسیاری از موجودات ترسناک از تن نفرت انگیز او بیرون دویدند . از ترس این که مبادا جهان از موجودات زیانکار چون مار و وزع و کژدم و چلپاسه و لاک پشت و قورباغه پر شود فریدون از تکه تکه کردن آن غول منصرف شد. درعوض او را به زنجیر کشید و در کوه دماوند زندانی کرد . چنانچه خواهیم دید روزی مردمان از اینکه فریدون ضحاک را نکشته است تاسف خواهند خورد .
پیروزی فریدون بر دهاکه او را به مقام پیروزمندترین انسان البته بجز زردشت رسانید . شخص

یت پیروزمند فریدون موجب شد که وی بتواند فره جم را هنگامی که از آن قهرمانان سرنگون شده گریخت به دست آورد . از آنجا که وی بر ستمگری دهاکه غالب آمده است مومنان از او درخواست می کنند که همه ستمکاران را از آنان دور دارد .

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.