مقاله راه حل کاهش طلاق در بین زوجین
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
مقاله راه حل کاهش طلاق در بین زوجین دارای ۵۵ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله راه حل کاهش طلاق در بین زوجین کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله راه حل کاهش طلاق در بین زوجین،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله راه حل کاهش طلاق در بین زوجین :
راه حل کاهش طلاق در بین زوجین
مالیات بر مهریه
(راهکار مناسب کنترل مهریه و طلاق- قابل توجه نمایندگان مجلس)
یکی از مشکلاتی که از آغاز فعالیت وبلاگ به آن پرداخته شد مساله مهریه است .
مطالبی که در ادامه مینویسم قسمتی از دیدگاه فردیست(خانمی) که مدتها خارج از ایران زندگی کرده است .
از نظر چنین فردی هیچگاه ارزش انسان و زن را با سکه نمیسنجند اما از آنجا که تعیین مهریه رسم و سنت اسلامیست میتوان برای زنان ایرانی کلام الله مجید و گل را بعنوان مهریه تعیین نمود همچنانکه در خارج از ایران این روش را در پیش میگیرند .
تعین سکه هایی با تعداد زیاد و گاهاً صد ، دویست و پانصد و هزار و . . . باعث میشود تا دختران ایرانی بلحاظ مفهوم عندالمطالبه بودن مهریه از فردای عقد آنرا دستیافتنی گمان کنند .
هر چند این موضوع از نظر قانونی صحیح است اما معمولاً جوانان پسر ایرانی که با کلی مشکلات اقدام به ازدواج کرده اند توانائی پرداخت مهریه سنگین را ندارند .
اما قانون راههای دیگر مثل قسط بندی مهریه را در پیش میگیرد که آخرین راه نجات از زندان برای جوانان پسر است .
حال با محاسبه ارزش ریالی مهریه ۳۰۰ سکه ای که معادل چهل میلیون تومان خواهد شد هر دختری در معرض وسوسه قرار خواهد داشت .
این شرایط زمانی که دختری در حال بکارت باشد خطرناکتر است چون با استفاده از حق حبس همزمان امکان دریافت نفقه هم وجود داشته و عملا اگر طلاقی هم رخ دهد زن میتواند نصف مهریه را مالک شود بدون آنکه حتی لحظه ای با همسرش زندگی کرده باشد قوانین جاری نیز با تعویض شناسنامه دخترانی که در حال بکارت طلاق گرفته اند مشوق طلاق آنها هستند .
این واقعیت را آنگاه بهتر میتوان درک کرد که توجه کنیم جامعه از زنانی که در ابتدای ازدواج جدا شده اند پر است و کم نیستند افرادی که با داشتن یک یا دو فرزند طلاق گرفته اند ،قسمتی از دلایل این جدائی این تصور بوده که این مهریه ۴۰ میلیونی در ابتدا دستیافتنی بوده اما در انتها با سخت شدن شرایط جدائی بهترین راه شناخته شده است.
دختری که تا دیروز برای خرید یک روسری دو یا سه هزار تومانی با پدر و مادر خود مشکل داشته بعد از عقد و یکشبه صاحب میلیونها تومان شده است که بقول قانون عندالمطالبه (یعنی هر زمانی که زن اراده کند باید به او پرداخت شود)است .
اگر این مبالغ پرداخت شود میتواند باعث خرید یک خانه شخصی ، موبایل ، پژو ۲۰۶ و یا مسافرت و اقامت در خارج از کشور شود .حتی اگر کل مبلغ هم یکجا پرداخت نشود با دریافت اقساط آن میتوان خیلی کارها کرد و چه نیازی به زندگی کردن با آقا بالاسر است؟! .
چرا چنین دختری باید حرف مردی را گوش کند که به او میگوید کجا برود و کجا نرود و هر روز میخواهد به او امر و نهی کند .چرا باید از او هر روز تقاضای خرجی بکند .
البته این ظاهر امر است که ظاهر قوانین آنرا به دختران جوان وعده میدهد و واقعیت نهایی طلاق و دست کشیدن از این هوسهاست چون عملاً این مبالغ کلان قابل پرداخت نیست .
و بعد از مدتی بلاتکلیفی و گرفتن مبالغی از مهریه و یا زندانی شدن شوهر و خالی ماندن دست زن از مهریه تنها چاره ای که باقی میماند طلاق است .(لطف مهریه زیاد به زندگی جوانان همین موارد است)
اینجاست که میتوان تشخیص داد چرا جوانان پسر تمایل خود برای تشکیل خانواده را از دست داده اند .
بخاطر مراسم عروسی که شاید چند ساعت بطول بینجامد و بعد از آن هم گله گزاریها و ایرادها شروع خواهد شد باید هزینه های گزافی پرداخت، اما بهمراه همه این مشکلات مهریه های سنگین و غیر قابل پرداخت غیر مسموم کردن زندگی جوانان کار دیگری انجام نمیدهد .
اما چاره چیست ؟
شاید یکی از بهترین راههای جلوگیری از این روند بکار گرفتن راهکارهای عملی باشد .
یکی از این راهکارها که نسبت به بقیه روشها کاربردی تر است مالیات بر مهریه است اگر ده درصد مهریه و یا حتی پنج درصد آن بعنوان مالیات مهریه قبل از ثبت رسمی عقد مطالبه شود آنگاه خواهیم دید که بالای نود درصد جوانان این مملکت برایشان بسیار سنگین و گاهی غیر ممکن است که حتی ۵ سکه طلا به خزانه دولت واریز کنند .
آنوقت است که دختران و پسران جوان و حتی بزرگترهای آنها که در موضوع مهریه بناحق دخالت میکنند خواهند گفت که بهتر است این مبالغ در زندگی خود جوانان خرج شود و حتی پرداخت ۵ سکه را بعنوان مجوز تعلق گرفتن ۹۵ سکه کاری بیهوده بحساب میآورند و عاقلانه تر رفتار خواهند کرد .
اما باز هم گروهی هستند که دارند و از قدیم گفته اند دارندگی و برازندگی کسی که دارد تا صد یا پنجاه سکه که معادل ده یا پنج درصد کل مهریه هزار سکه ای میباشد به دولت مالیات بدهد هزار سکه مبارک همسرش باشد(خوشا به حال آن همسر و خوشا به حال دولت) و قانون و دولت میدانند اگر گذر این قبیل افراد به دادگاه خانواده بیفتد وقتی که صرف گرفتن و دادن مهریه میشود وقت دادگاه را بیهوده بهدر نخواهد داد چون هزینه دادرسی مناسبی هم از آن گرفته خواهد شد.
بدیهیست با کاهش مقدار مهریه و از بین رفتن چشم و هم چشمی خانواده ها،
تمرکز بر سلامت رفتاری و اخلاقی و خصوصیات انسانی خواستگاران بیشتر خواهد شد و موضوع مقدار مهریه بحثی انحرافی برای کم توجهی به موارد مهمتر نخواهد بود از طرف دیگر بلحاظ آسانتر شدن امر ازدواج و همچنین امنیت روانی(با حذف تهدیدی با عنوان مهریه سنگین) که جوانان در ازدواج احساس خواهند کرد تمایل بیشتری به ازدواج و حفظ سلامتی جسمی و روحی خود خواهند داشت.چون انسانها در زوجیت به آرامش و تکامل خواهند رسید .
تحکیم خانواده در آموزههای قرآنی
چکیده:
خانواده رکن اساسی جامعهی انسانی است و شرط پویایی و استواری آن، وجود روابط صحیح و پایدار میان همسران است. تحصیل معرفت به اینگونه روابط، نیازمند آشنایی هر یک از اعضا با وظایف و حقوق خویش است. قرآن کریم به عنوان عالیترین راهنمای حیات بشر، بهترین هدایتگر در این مسیر است. در نوشتار حاضر، با رجوع به رهنمودهای حکیمانهی این کتاب عظیم، راههای تحکیم روابط زن و شوهر در خانواده بررسی شده و ضمن معناشناسی خانواده و بیان اهمیت و ضرورت بحث، موضوعات ذیل تحلیل گردیده است: انگیزه تحکیم روابط در خانواده، عوامل مؤثر بر تحکیم روابط، ساختار خانواده آرمانی و اصول تحکیم خانواده در قرآن.
واژگان کلیدی:
قرآن، خانواده، زوجیت، مودت، سکونت، تحکیم روابط، خانوادهی آرمانی، حسن معاشرت، همسر.
اهمیت پرداختن به موضوع «تحکیم خانواده»، ریشه در اهمیت نهاد خانواده دارد. نهاد مقدس خانواده، رکن بنیادین اجتماع بشری و محمل فرهنگهای گوناگون است تا آنجا که سعادت و شقاوت امتها، مرهون رشادت و ضلالت خانواده میباشد. اولین شـرط داشـتن جـامعهای سـالم و پـویا، سـلامت و پـایداری خانـواده اسـت. همهی دستاوردهای علمی و هنری بشر در سایهی خانوادههای سالم و امن پدید آمده است. علاوه بر این، کارایی و ارزش علم و هنر نیز در صورت برپایی خانواده است و بدون خانواده، نه تنها هویت انسانی بشر نابود میشود
، بلکه همهی تلاشهای فردی و اجتماعی نیز در حقیقت بیثمر و نافرجام خواهد ماند. از این روست، ملتهایی که در آستانهی فروپاشی خانواده قرار گرفتهاند، درصدد حفظ این نهاد مهم برآمده و با خانوادههای جایگزین نظیر خانوادههای تک نفره، خانوادههای همجنس (زندگی هم جنس بازان) و شبیه به این ، با این بحران جدی مقابله میکنند؛ غافل از آنکه خانواده از نظر جامعهشناختی باید در هر شرایطی سه کارکرد اصلی خود را حفظ کند. «طبق نظریههای قدیمی که هنوز هم اعتبار دارند، خانواده سه وظیفهی عمده دارد: یکی مسائل جنسی است که در خانواده باید حل شود؛ دیگر فعالیت خانواده به عنوان یک واحد اقتصادی و بالاخره پرورش کودکان است که از وظایف مهم خانواده به شمار میآید.» (فرجاد، ۱۳۶۳: ص۲۰)
از نگاه ادیان به خصوص اسلام، کارکردهای متعالیتری از خانواده انتظار میرود. علاوه بر آن، برپایی و پویایی نهاد خانواده، شاخصهی اصلی یک اجتماع زنده و رو به توسعه است. یکی از مهمترین عوامل توسعه، توسعهی نیروی انسانی است. گرچه معیار نیروی انسانی در توسعه، عموماً با ارزیابی بازدهی و کارایی آن است، اما در یک تحلیل عمیق، کارآیی انسان نیز از خانواده تأمین میشود. چه خانوادهای که در آن متولد شده و به مرحله بازدهی میرسد و چه خانوادهای که تشکیل میدهد و به آن دلبسته و وابسته است؛ بنابراین سهم خانواده در بالابردن توسعه، سهمی اساسی و قابل توجه است؛ اما متأسفانه هنوز در شمار پارامترهای سنجش توسعه قرار نگرفته است.
پیوند زناشویی، امری غریزی و از نیازهای اولیه و اساسی انسان است و نیازی به آموزش و محرک خاص ندارد؛ اما تداوم این پیوند و داشتن روابطی صحیح که به پایداری خانواده منجر میشود، نیازمند آموزش و عنایتی ویژه از سوی متولیان و دلسوزان جامعه است.
قرآن کریم، به عنوان برترین نسخهی زندگی و عالیترین راهنمای بشر برای دستیابی به حیات طیبه، بخش عظیمی از آیات را به تنظیم و تعدیل روابط اعضای خانواده، حقوق و وظایف همسران و فرزندان اختصاص داده است. رجوع به این آیات الهی، میتواند انسان را جهت دستیابی به عالیترین راهکارها در تحکیم خانواده هدایت کند.
اهداف خانواده و اقتضای تأسیس آن ایجاب میکند که بانیان آن یعنی زن و شوهر، در تحکیم و پایداری این بنا، نهایت سعی خود را بکنند و با همان انگیزه که بر تشکیل آن اقدام کردند، بر دوام آن اصرار ورزند تا وحدت و پویایی این نهاد مقدس تا پایان حفظ شود. تأکیدات اخلاقی و سفارشات حقوقی کتاب مقدس قرآن و روایات گرانقدر ائمه طاهرین (ع)، برای تشکیل، تحکیم و تعالی خانواده، بیش از جوانب دیگر حیات بشری است؛ بلکه در یک نگاه کلی، تمامی احکام و دستورات اسلام به نوعی ناظر بر صیانت از خانواده است. بخشی از آن برای تزکیه و تطهیر فرد و بخشی پیرامون اصلاح جامعه و حفظ سلامت آن وضع شده است.
از این رو موضوع خانواده، به طور کلی در سه محور تشکیل، تحکیم و تعالی خانواده قابل بحث و بررسی است. نوشتار حاضر، عوامل تحکیم روابط اعضا در خانواده را در آیات قرآن کریم جستجو کرده است. ویژگی بحث آن است که صرفاً پیرامون جستجوی عوامل تحکیم بوده و از ورود به مباحث تخصصی فقهی و حقوقی خودداری کرده است؛ لکن بر حسب اقتضا به عاملیت آنها اشاره کرده است.
معناشناسی خانواده
تاکنون تعاریف گوناگونی برای خانواده ارائه شده است که عموماً بر اساس دو نکته بیان گردیده؛ یکی ساختارهای موجود خانواده که تاریخ از آن یاد کرده است و دیگری انتظاراتی که از کارکرد خانواده بوده و هست.
ـ «خانواده متشکل از افرادی است که از طریق پیوند زناشویی، همخونی یا پذیرش فرزند با یکدیگر به عنوان زن، مادر، پدر، شوهر، برادر، خواهر و فرزند در ارتباط متقابل هستند؛ فرهنگ مشترک پدید میآورند و در واحد خاص زندگی میکنند.» (منصور قنادان، ۱۳۷۵: ص۱۴۸)
ـ «خانواده همچون گروهی از افراد است که روابط آنان با یکدیگر بر اساس همخونی شکل میگیرد و نسبت به یکدیگر خویشاوند محسوب میشوند.» (همان)
ـ «خانواده گروهی از افراد است که از طریق خون، ازدواج یا فرزندخواندگی به هم پیوند خوردهاند و کارکرد اجتماعی اصلی آنها تولید مثل است.» (ساروخانی، ۱۳۷۰: ص۱۳۵)
ـ سازمان ملل متحد (۱۹۹۴) نیز در آمار جمعیتی خود، خانواده را چنین تعریف میکند: «خانواده یا خانوار به گروه دو یا چند نفرهای اطلاق میشود که با هم زندگی میکنند؛ درآمد مشترک برای غذا و دیگر ضروریات زندگی دارند و از طریق خون، فرزندخواندگی یا ازدواج، با هم نسبت دارند. در یک خانواده ممکن است یک یا چند خانواده زندگی کنند، تمام خانوارها، هم خانواده نیستند.» (نجاریان، ۱۳۷۵: ص۱۹)
اولین مفهوم مشترکی که از مجموعه تعاریف ذکر شده و دهها تعریف ارائه شدهی دیگر استنباط میشود، این است که خانواده پیوند عمیق و پایدار جسمی و روحی چند نفر برای زیستن در فضای واحد است. یعنی بدون تحقق این پیوند، خانواده معنایی ندارد؛ قوام این بنا به میزان پیوند اعضای آن بستگی دارد. بنابراین، جهت تعالی کارایی خانواده، لازم است بر تحکیم پیوند و روابط اعضای خانواده تأکید شود. فلذا، تحکیم روابط در خانواده از جمله مهمترین مسائل در سلامت و رشد فرد، همچنین پویایی و توسعه همه جانبه در جامعه است.
تحکیم روابط خانواده
الف ـ تبیین مفهومی تحکیم روابط خانواده
در ابتدا و قبل از ورود به بحث، لازم است به تبیین مفهومی عنوان بحث که گویای ساختار کلی مقاله است، پرداخته شود.
مقصود از تحکیم خانواده چیست؟ آیا منظور نگهداشتن بنایی هر قدر سست و ناپایدار صرفاً با حفظ نامی از آن است؟ آیا منظور، پایداری خانواده، به قیمت کوتاه آمدن یک طرف و پذیرش ظلم از سوی او و بیعدالتی از طرف مقابل است؟ آیا صرف اجتماع چند وابسته خونی یا سببی، زیر یک سقف با هرگونه روابطی هر قدر ظالمانه، با نادیده گرفتن حقوق و شخصیت انسانی یک نفر و زورگویی و یکهتازی دیگری، خانوادهای محکم خواهد بود؟ به طور قطع، سر پا بودن خانواده با تحکم از سوی یک فرد و بردباری از سر ناچاری و ترس از فروپاشی از سوی دیگری، استحکامی در پی نخواهد داشت و اگر در ظاهر پایدار بماند، از درون پوسیده و فرونشسته است.
مقصود از تحکیم خانواده، فراگیری اصل اعتدال میان همگان، حاکمیت اخلاق و حفظ حقوق همهی اعضاست. اگر هدف از برقراری زوجیت و تشکیل خانواده، به تعبیر قرآن، «به سکونت رسیدن اعضاست»[۱]، لازم است که همهی رفتارها و تعاملات در راستای تحقق این هدف باشد و منظور از تحکیم، به کمال رساندن همین سکونت است که با کمترین ظلم، نامردی و تحقیر حتی یک عضو در خانواده، سازگار نیست.
ب ـ انگیزه تحکیم روابط در خانواده
پایداری خانواده در طول تاریخ و در پهنهی جغرافیای ملل، حاکی از انگیزه یا انگیزههایی برای حفظ روابط و پیوند میان اعضای آن است. تحلیل این پیوند، در خانوادههای مختلف با ساختارهای گوناگون، نمایانگر چند انگیزهی محدود میباشد. برخی روانشناسان معاصر، آدمی را دارای چند انگیزه اصلی و بنیادی میدانند. برخی دو غریزهی «صیانت ذات و غریزهی جنسی» را برمیشمارند. برخی «انگیزهی اجتماعی» را نیز به آن دو میافزایند و برخی چهار غریزهی «صیانت ذات، تغذیه، غریزهی جنسی و میل اجتماعی» را جزء این انگیزهها به حساب میآورند. (سیاسی، ۱۳۵۴: ج۱، ص۳۸۶) برخی که «میل جنسی» را محور تصمیمگیریها و تحرکات بشر میدانند، اعتقاد دارند که هدف اصلی تشکیل خانواده، شکل حقوقی و رسمی دادن به ارضای این غریزه است.
در پاسخ باید گفت: میل جنسی در تشکیل خانواده (ازدواج) انگیزهی مؤثر و اصلی است؛ اما در روابط و پایداری آن نقش انگیزه را نخواهد داشت و اگر عوامل دیگر به کمک آن نیایند، به تنهایی عاملی کافی نخواهد بود؛ زیرا منظور از تحکیم روابط، تداوم آن تا پایان همزیستی است. در حالیکه میل جنسی در طول زندگی شدت و ضعف دارد و در دوران پیری اصولاً نقشی نخواهد داشت؛ ولی روابط در بسیاری از خانوادهها در این دوران قویتر و پایدارتر است و برعکس در بسیاری از خانوادههای جوان که میل جنسی شدیدتری حاکم است، به لحاظ آنکه این میل در خارج از خانواده پاسخ داده میشود، سستی بیشتری مشاهده میشود.
پس «میل جنسی» در تحکیم روابط اعضای خانواده، نقش انگیزشی نداشته، بلکه عامل تقویت کننده است و به طراوت محیط و بالا بردن آستانهی تحمل کمک میکند؛ لذا نقش بسیار مهمی در خانواده دارد و همسران میتوانند از آن برای یک زندگی پایدار کمک بگیرند.
از میان انگیزههای متفاوت و فراوانی که برای برپایی خانواده و حفظ پیوند میان اعضا میتوان برشمرد، چند عامل عمده به نظر میرسد:
۱- فطرت
انسان برحسب فطرت، جمع طلب است و به طور طبیعی از انزوا و تنهایی گریزان است. به همین لحاظ تا قبل از تشکیل خانواده، به خانوادهای که در آن متولد شده، وابستگی شدید دارد و بعد از آن، در اولین فرصت مناسب، خود تشکیل خانواده میدهد و به آن وفادار میماند. همچنین، تعلقات انسان به محیط و افرادی که با آنها مأنوس شده، به طور فطری انسان را پایبند میکند؛ گرچه به ظاهر امری اکتسابی به نظر میرسد، اما جذبهای از درون است.
۲- اخلاق
«خلق، عبارت از عادت، مروت، طبع و دین» است. (قرشی، ۱۳۸۲: ج۲، ص۲۹۳) غزالی نیز اخلاق را عبارت از «اصلاح و پیراستن قوای سهگانه تفکر، شهوت و غضب» میداند. وی معتقد است، اخلاق، هیئتی رسوخ یافته در نفس است که باعث میشود انسان با سهولت، آسانی و بدون تأمل و اندیشه رفتار نماید. این حالت، زمینهی صدور افعال پسندیده و نیکو و دوری از افعال زشت و ناپسند است. (رک. غزالی، ۱۳۷۴: ص۳۳۰)
با رجوع به این دو تعریف و دیگر تعاریف اخلاق، مشخص میشود که رابطهی اخلاق و خانواده، رابطهای کاملاً مستقیم و الزامی است؛ زیرا جز در محیط امن و سازندهی خانواده، انسان هرگز قادر به کسب آگاهی، کمال و رفع نواقص از نفس و رفتار خود نمیباشد. بنابراین، انسان که جویای کمال و گریزان از ضعف و نقص است، طالب حضور در خانواده و تحکیم روابط اعضای آن میباشد. به طور کلی، استواری و محکم بودن خانوادهها، حاصل پایبندیهای اخلاقی اعضای آن و پرهیز از کجخلقی و فساد است؛ حتی در میان خانوادههایی که چندان پایبند به احکام الهی نمیباشند. همچنین بسیاری از سنتهای پسندیده میان اقوام مختلف ، جهت عمل به همین اخلاقیات است. بنابراین، یکی از راههای حفظ خانواده بها دادن به این سنتهاست.
۳- شریعت
نقش ادیان و شرایع مختلف در ساماندهی و هدایت زندگی بشر، به خصوص در روابط اجتماعی، نقشی اساسی، قابل اعتماد و پایدار بوده است. شرایع آسمانی با تعیین ضوابط و آییننامههای رفتاری، علاوه بر تصحیح روابط انسانی، بشر را مؤدب به آداب درست اجتماعی و خانوادگی کرده و از انسان غارنشین بیهویت، امتهای بزرگ انبیای الهی را ساخته است. همهی ادیان الهی بدون استثنا، شامل احکام دقیقی برای تنظیم روابط خانوادهاند. این احکام در شکل اصلیشان و به دور از تحریف، به دلیل آنکه بر اساس فطرت وضع گردیدهاند، ضامن سلامت و صلح در خانوادهاند. به همین دلیل، خانواده در میان اقوام مؤمن، استوارتر بوده و میزان طلاق در آن، بسیار کمتر از اقوام غیرمقید است. بر این اساس، شریعت همواره به منزلهی یک معلم و مراقب در خانواده نقشی مؤثر را ایفا کرده است.
در تمامی شرایع آسمانی، محبتورزیدن، مدارای همسران با یکدیگر، خوشرفتاری و خوشکلامی در خانواده، رعایت حقوق یکدیگر، رسیدگی به کودکان، احترام به بزرگان و حمایت از بیماران، عبادت محسوب میشود و امری مقدس است. مؤمنین به انگیزهی اطاعت از حق و جلب رضای خدا، سعی در کنترل رفتار خویش و صبوری در برابر ناملایمات زندگی دارند. البته این اطاعت، هم از سوی زن و هم از سوی مرد، پسندیده است؛ در غیر این صورت، یکسویه بودن آن، بنای ظلم در خانواده خواهد بود. این انگیزه (شریعت) تاکنون قویترین انگیزه در تحکیم روابط خانواده بوده است. تعالی معرفت دینی و مؤدب شدن به آداب الهی، با پایداری خانواده نسبتی مستقیم دارد. چنانچه دولتها با کمک مراجع دینی، سطح آگاهی و پایبندی خانوادهها را به تقیدات دینی بالا ببرند، به طور قطع از میزان اختلافات کاسته و بنای خانواده استوارتر خواهد شد. اکنون برخی از جوامع غربی که فروپاشی خانواده را بزرگترین معضل اجتماعی اعلام کردهاند، برای بازسازی خانواده دست به دامان کلیسا و دعوت جوانان به مذهب شدهاند.
علاوه بر سه انگیزهی فوق، عواملی چون تأمین اقتصادی، کسب حیثیت اجتماعی، ادامه نسل و حفظ هویت نیز میتوانند در شمار انگیزههای تحکیم روابط شمرده شوند؛ ولیکن به طور معمول کارکرد خانواده محسوب میشوند.
ج ـ عوامل مؤثر بر تحکیم روابط خانواده
تحکیم روابط خانواده، به دو دسته عوامل برون خانوادگی و درون خانوادگی بستگی دارد:
۱ـ عوامل برون خانوادگی
این عوامل به طور کلی در سه محدودهی فرهنگ و محیط اجتماعی، اقتصاد جامعه و خانوادههای ماقبل خلاصه میشود.
ـ فرهنگ و محیط اجتماعی
روابط انسان، انعکاس آموختههای پیرامونی اوست. فرهنگ و نحوهی زیست هر فرد، از اولین عوامل مؤثر در روابط او میباشد. به طوریکه از رفتار یک جامعه میتوان وضعیت فرهنگی و محیط رشد مردم آن را ارزیابی کرد. از این روست که هنجارهای رفتاری در اقوام و ملیتهای مختلف، متفاوت است. روابط اعضا در خانواده نیز، متأثر از ادبیات محیط و آموختههای غیرمستقیمی است که از اطراف دریافت میشود. صبوری، مدارا، حفظ عفت، پایبندی به خانواده و همسر یا برعکس پرخاشگری، عدم سازش، طغیانگری و بیبندوباری از ویژگیهایی است
که خانوادهها تا حدود زیادی از محیط خود میآموزند. بنابراین، یکی از عوامل مؤثر در تحکیم روابط خانواده، داشتن محیطی سالم و هدایتگر است. تأکید اسلام بر طهارت محیط، حفظ حدود الهی در جامعه و صیانت از فرهنگ اجتماعی از طریق امر به معروف و نهی از منکر، همه به دلیل تأثیر قهری مفاسد بر فرد و خانواده است. این نکتهی مهم از آیهی کریمهی «کنتم خیر امه اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر;» (آلعمران، ۱۱۰) به دست میآید که خداوند امت مسلمان را به شرط امر به معروف و نهی از منکر، بهترین امت مینامد؛ زیرا اصلاح محیط، از وظایف واجب مسلمین است.
ـ اقتصاد جامعه
از دیگر عوامل پیرامونی مؤثر در روابط خانواده، اقتصاد کلان در جامعه است. از آنجا که میزان درآمد خانواده و رفاه نسبی مردم، متأثر از اقتصاد عمومی است، همهی شئون خانواده، تحت تأثیر این جریان خواهد بود. اقتصاد ضعیف، خانوادههای فقیر درپی خواهد داشت و روابط در خانوادهی فقیر با خانوادهی بینیاز متفاوت است. در چنین خانوادههایی، تلاش پدر به تنهایی جوابگو نیست؛ مادر مجبور به کار در خارج از منزل است و گاه فرزندان نیز وارد بازار کار میشوند. این تلاش همگانی، اگر همراه با فرهنگ اشتغال جمعی نباشد
و مادران و پدران نسبت به تنظیم روابط عاطفی با یکدیگر و فرزندان توجه نداشته باشند و درصدد جبران برنیایند، در فرهنگ روابط اعضا مؤثر خواهد افتاد و در خانواده ایجاد فاصله و تنهایی خواهد کرد. این نکته، از مسائل مهم مورد ابتلای مادران شاغل در سراسر جهان است؛ زیرا اشتغال مادران و جدایی آنان از کودکان در سنین مختلف از عواملی است که به انحای مختلف در روان کودک و تعادل رفتاری وی مؤثر میباشد. از دیدگاه بسیاری، سپردن کودکان به سازمانهای خاص، آن هم در زمانیکه کودک بیشترین نیاز را به مادر دارد، موجبات بروز نابسامانیهای روانی خاصی را در بزرگسالی فراهم میآورد. (ساروخانی، ۱۳۷۰: ص۱۷۲) لذا این مسأله،
از موضوعات مهم روانشناختی و جامعهشناختی خانواده، در دهههای اخیر است. عدم حضور مادر در مدت زمان طولانی، به تنظیم روابط و ادارهی منزل لطمه میزند و در انهدام خانواده بیتأثیرنمی باشد. «هر قدر اقتصاد و زندگی خانوادگی توسط زنان بیشتر اداره شود، قدرت اجتماعی آنها نیز در خانواده بیشتر خواهد شد و اشتغال در کار خارج از خانه، در چگونگی روابط عاطفی آنها با اعضای خانواده اثر میگذارد و هر قدر نظام جدید خانواده تغییر شکل پیدا میکند، روابط عاطفی ضعیفتر میشود.» (فرجاد، ۱۳۶۳: ص۱۵)
اما اقتصاد در روابط خانوادههای غنی نیز، به گونهای دیگر تأثیرگذار است. در ایـن قشر نیـز اگـر داشتن ثروت و امکانات رفاهی فراوان، همراه با فرهنگسازی نباشد و به فرهنگ صحیح مصرف توجه نشود، سرگرمی افراد به تأمین خواستههای متنوع و متلون خود در داخل و خارج از منزل، موجبات ازهمگسیختگی روابط را فراهم میآورد؛ زیرا ناخواسته از لحظات همنشینی، همزیستی و همکلامی کمتر شده و از وابستگیهای عاطفی ـ روانی نیز کاسته میشود.
نتیجه آنکه اوضاع اقتصادی جامعه، در تنظیم و تعدیل روابط خانواده مؤثر است. چنانچه خانوادهها از حیث درآمد، پاسخگوی نیازهای خویش باشند و فرهنگ صحیح روابط را آموخته باشند و بکارگیرند، فرصت رفع نیازهای روحی ـ عاطفی خود را در خانواده پیدا خواهند کرد که به تحکیم روابط آنان خواهد انجامید.
ـ خانوادههای ماقبل
در خانوادههای شرقی، از جمله ایرانی، خانوادهی جدید از خانوادههای ماقبل (والدین زن و مرد) بریده نمیشود و همیشه یک وابستگی عاطفی و امدادی با آنان را حفظ میکند. پدران و مادران هم، چندان رضایتی در استقلال کامل زوج جوان ندارند. از این رو، گاه با دخالتهای دلسوزانهی خود زمینهی اختلاف میان زوج جوان را فراهم میآورند. این ارتباطات گرچه از حیث روانی مطلوب است، اما چنانچه به افراط کشیده شود، مخرب خواهد بود. تفریط در این روابط هم آسیب زننده است. زیرا زوجهای جوان تا مدتها پس از ازدواج، نیازمند راهنمایی و توجه والدینشان میباشند و حذف حضور بزرگان به طور مطلق در تحکیم روابط اولیه زوجین، تأثیر منفی دارد.
در تربیت فرزندان و رابطهی والدین جدید با آنان نیز، حضور خانوادههای ماقبل به عنوان مادربزرگ و پدربزرگ مفید است؛ البته حضوری معتدل، به نحوی که به نقش والدین اصلی لطمه نزند. حضور بزرگان در خانواده، در تحکیم روابط همسران و رابطهی آنان با فرزندان مؤثر است و در بسیاری از مواقع، از سردی روابط و پراکندگی اعضا ممانعت میکند. به همین سبب خانوادههای گسترده در گذشته و حال، از بسیاری آسیبهای خانوادگی در امان بوده و هستند و میزان طلاق در آنان بسیار پایین است.
اسلام بر ادامهی رابطه فرزندان با خانوادههای ماقبل تأکید دارد و آن را مایهی برکت میداند. احترام به والدین، سرپرستی و نگهداری بزرگسالان و تأمین آنها و همچنین وجوب نفقه پدر، مادر، مادربزرگ و پدربزرگ از سفارشات اکید در روایات ائمه (ع) است.
خداوند در قرآن کریم، تکریم والدین را در چندین مورد توصیه میکند:
۱ـ احسان به پدر و مادر، وصیت خداوند است. «و وصینا الانسان بوالدیه حسناً.» (عنکبوت، ۸ ؛ احقاف، ۱۵)
۲ـ بعد از شکر خداوند، والدین را شکرگزاری کنید. «و وصینا الانسان بوالدیه; ان اشکرلی و لوالدیک و الی المصیر.» (لقمان، ۱۴)
۳ـ احسان به پدر و مادر، سفارش خداوند بعد از سفارش به پرستش خود است. «واذ اخذنا میثاق بنیاسرائیل لاتعبدون الاّ الله و بالوالدین احساناً و ذیالقربی;» (بقره، ۸۳)
روشن است که احسان مرتبهای بالاتر از احترام و اطاعت است. در مکتب اسلام، احترام به هر بزرگتری وظیفه است و اطاعت از هرکس که به انسان خدمتی کرده، از ادب و اخلاق شمرده میشود، اما والدین جایگاه احسان را دارند، نه فقط احترام و اطاعت را.
۴ـ اطاعت از والدین مگر در امر به شرک. «و ان جاهداک لتشرک بی ما لیس لک به علم، فلا تطعهما» (عنکبوت، ۸)، «اگر والدین بکوشند تا به من (خداوند) از روی جهل شرکورزی، از امر آنها اطاعت مکن.»
۲ـ عوامل درون خانوادگی
عوامل درون خانوادگی، در تحکیم روابط بسیار متعدد است. چنانکه به طور مبسوط خواهد آمد، تفکیک امور حقوقی و اخلاقی در خانواده، بسیار مشکل است؛ زیرا همهی رفتارها و برخوردها در روابط اعضا نقش دارد. خانواده، حقوقیترین و حساسترین فضای اجتماعی است. در این مجموعه، روابط باید پایدار و دائمی باقی بماند. بنابراین، هیچ امری نباید موجب تضعیف آن شود. در یک دستهبندی کلی میتوان عوامل مؤثر بر تحکیم روابط در درون خانواده را چنین برشمرد:
ـ توجه به جایگاه خانواده
درک موقعیت و جایگاه خانواده از سوی اعضا، اولین گام در تنظیم روابط است. هر یک از افراد باید به هدف اصلی خانواده که سکونت اهل آن است، توجه داشته باشد و در جهت تأمین آن تلاش کند و خواستهها و توقعات خود را به سمت آن هدف سوق دهد.
نگاه قرآن به خانواده، نگاه به چند نفر که قصد همزیستی زیر یک سقف را دارند، نیست. قرآن، خانواده را نظامی جامع و در مسیر کمال میبیند و بالقوه آن را یک مجموعهی متعالی برای تأمین اهدافی مقدس میانگارد که برای به فضیلت رساندن آن برنامهریزی میکند و جایگاه حقوقی و وظایف افراد را با این ویژگی تعیین مینماید.
آیات ذیل به این ویژگی خانواده مؤمن اشاره دارد:
ـ «والذین یقولون ربّنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین و اجعلنا للمتقین اماماً» (فرقان، ۷۴) «و کسانیاند که میگویند، پروردگارا، به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که مایهی روشنی چشمان ]ما[ باشد و ما را پیشوای پرهیزگاران گردان.»
خداوند در سوره فرقان، دوازده ویژگی برای عبادالرحمن نام میبرد. در یازدهمین ویژگی، به توجه خاص مؤمنین به خانواده و فرزندان اشاره مینماید. بر طبق آیهی مبارکه، آنها تنها به ابراز احساسات اکتفا نمیکنند، بلکه برای خانواده خویش دعا میکنند. «بدیهی است که منظور این نیست که تنها در گوشهای بنشینند و دعا کنند؛
بلکه دعا دلیل شوق و عشق درونیشان به این امر است و رمز تلاش و کوشش. مسلماً چنین افرادی آنچه در توان دارند، در تربیت فرزندان و همسران و آشنایی آنها به اصول و فروع اسلام و راههای حق و عدالت، فروگذار نمیکنند;» (مکارم شیرازی، ۱۳۶۸: ج۱۵، ص۱۶۷) و در پایان آیه که میفرماید: «و اجعلنا للمتقین اماماً»، دعایی بسیار متعالی برای جمع خانواده میکند و نمیفرماید: «واجعلنی للمتقین اماماً» و امامت و رهبری امت را برای خود و اهل بیت خود میخواهد. به طور مسلم، این دعا خودسازی و آمادگی آنان برای الگو شدن در میان امت را میطلبد. در حقیقت، یک مؤمن با یک برنامهی دراز مدت، خود و خانواده خود را تربیت میکند تا به عالیترین مرتبه از بندگی یعنی جایگاه عبادالرحمن ـ مؤمنین ممتاز ـ دست یابند.
ـ «و وصینا الانسان بوالدیه احساناً، حملته امه کرهاً و وضعته کرهاً و حمله و فصاله ثلاثون شهراً حتی اذا بلغ اشدّه و بلغ اربعین سنه قال رب اوزعنی ان اشکر نعمتک التی انعمت علیّ و علی والدیّ و ان اعمل صالحاً ترضیه و أصلح لی فی ذریّتی انّی تبت الیک و انّی من المسلمین.» (احقاف، ۱۵)
آیهی فوق، رابطهی سه نسل با یکدیگر را بیان میکند. خداوند انسان را به احسان والدین سفارش میکند و برای توجه دادن به فرزند، رنج مادر در سالهای حمل، زایمان و شیر دادن (سیماه) را یادآور میشود تا اینکه نسل دوم به سن ۴۰ سالگی یعنی به سن کمال میرسد و از خداوند توفیق شکر نعمتهای الهی نسبت به خود و والدینش را میخواهد و برای فرزندانش ـ نسل سوم ـ دعا میکند که صالح باشند و مورد رضای خالق قرار گیرند. تربیت جامع قرآنی، در این آیه مشهود است. طبق آیهی مبارکه، مسلمان باید خود، ریشه خود و نسل بعد از خود را به خداوند وصل کند و از او برای اصلاح همگان کمک بطلبد. این جامعهی مطلوب قرآنی است که در آن پیوستگی نسلها با محوریت عبودیت و خداجویی حفظ میشود و هرکس با رشتهی محبت و وفا، به دو نسل قبل و بعد خود وابسته میشود.
حضرت امام سجاد (ع) در دعایی که به یکی از دوستان خود تعلیم داد، فرمود: «ربّ لاتذرنی فرداً و انت خیرالوارثین، و اجعل لی من لدنک ولیاً یرثنی فی حیاتی و یستغفرلی بعد موتی واجعله لی خلقاً سویاً و لاتجعل للشیطان فیه نصیباً، اللهم انی استغفرک و اتوب الیک، انک انت الغفور الرحیم» (مجلسی، ۱۳۶۴: ج ۸ ، ص۵۴۴)، «پروردگارا، مرا تنها مگذار و تو بهترین وارثانی. برای من از جانب خود فرزندی قرار ده که در زندگی وارث من باشد و بعد از مرگم، برایم طلب آمرزش کند و او را از نظر خلقت، سالم و هماهنگ گردان و برای شیطان، در او بهرهای قرار مده. خدایا! از تو طلب آمرزش میکنم و به درگاهت توبه مینمایم که تو آمرزنده و رحیمی.»
در این دعا نیز، مؤمن برای خود و وارثانش از خداوند مغفرت، خلقت نیکو، دوری از شیطان و زیبایی ظاهر و باطن طلب میکند. ضروری است که اهل خانه به این پیوستگی عاطفی و الهی توجه داشته باشند و خود را در خدمت اعضا بدانند، نه طلبکار از آنان و چنانکه اشاره شد، خدمت به دیگران، دعا در حق آنان و رعایت اخلاقیات را وظیفهی خود و حق آنان دانسته، نه لطف و مرحمت نسبت به آنها. حاکمیت این فرهنگ قرآنی، بهطور مسلّم در تحکیم و تحسین روابط خانواده مؤثر خواهد بود.
ـ تثبیت نقشها
خانواده، جامعهی کوچکی است که نیازمند مدیریت است. بهترین نمود مدیریت خانواده، در تثبیت نقشهاست. زن و مرد مسلمان، در سایهی ازدواج، پیمان وحدت بستهاند و دست بیعت بر ایجاد محیطی سرشار از تفاهم و رشد دادهاند. آنها بنیانگذار یک خانواده و یک نسل انسانی هستند. لازمهی دستیابی به این هدف مقدس، آن است که در یک نظام صحیح، موقعیت هر فرد طراحی و تعیین شود و بپذیرد که نسبت به دیگری حقوقی دارد و در قبال آن وظایفی را متعهد میشود. مرد همسر و پدر خانواده است و حق همسری و پدری دارد؛
پس باید حقوق او در جایگاهش رعایت شود و زن نیز همسر و مادر خانواده است و باید حقوق او نیز در هر دو جایگاه محفوظ باشد. در این میان، انتظارات افراد از یکدیگر برحسب نقشها تعدیل میشود. فرزندان باید پدر را در جایگاه پدری باور کنند؛ نه خدمتگزار و بانک خانواده و مادر را نیز در جایگاه مادری باور کنند؛ نه خدمهای با محبت و سختکوش. همسران نیز باید موقعیت یکدیگر را در نظر داشته باشند. البته همکاری و کمک به دیگری در خانواده، به معنای تزلزل یا جابجایی نقشها نیست و اختلاف سلیقه هم امری پذیرفته است. در خانواده قرآنی، پدرسالاری، مادرسالاری یا فرزندسالاری معنا ندارد. همه تابع حقاند و عدالت.
ـ حفظ شئون فردی
گاه زوجین به نحوی در نقش خانوادگی خود فرو میروند که خود را فراموش میکنند. مادر فقط مادر است برای فرزندان و همسر است برای شوهرش و حقوق خویش را از یاد برده است یا پدر تنها در فکر ایفای نقش پدری و همسری است و کاملاً از نیازهای خود غافل مانده است؛ در حالیکه هر دو باید بدانند که زمانی یک کانون فعال و پویا خواهند داشت که هویت شخصی آنها به طور کامل حفظ شود. شناخت حقوق و وظایف در رشد و تعالی همسران و ایفای مسئولیتشان نسبت به غیر، بسیار مؤثر است. بنابراین، زن و مرد باید
علاوه بر اهتمام به نقشهای خویش، تأمین خواستها و نیازهای خود را نیز جزو عوامل تحکیم و تعالیبخش خانواده قلمداد کنند. عبادت، کسب کمالات معنوی و اجتماعی، سلامتی جسمانی و روانی، داشتن روابط دوستانه و اجتماعی در حد لزوم، تفریح، ورزش، سفر، ارتباط منطقی با خانواده و نزدیکان و;، همه باید در دستور کار زن و مرد به طور منظم و مثمر ثمر وجود داشته باشد. نادیده گرفتن این نیازها به بهانهی مخدوش شدن مسئولیتها، نه تنها معقول نیست، بلکه یک نوع کاستی در خانواده است و در دراز مدت بر روابط خانواده اثر سوء دارد. چنانکه در موارد زیادی شاهد خسته شدن زن و رها کردن همه نقشها در سنین بالا یا شاهد مردان پشیمانی که در اواخر عمر به گذشته خود معترضند، بودهایم؛ زیرا خود را فنا شده میبینند
و معمولاً ناسپاسی فرزندان، آنها را به دلسردی و ناامیدی می رساند . در مسیر زندگی، همسران باید یکدیگر را از هر حیث یاری دهند؛ از جمله در حفظ هویت شخصی همسر خود تلاش کنند و ایجاد مانع نکنند و بدانند که اگر هر کدام مانع تحصیل کمالات دیگری شود، مسئولیت همهی شروری که در اثر جهل از فرد مقابل سر بزند یا خیراتی که باید در اثر کمالش بنا شود و نشود، بر عهده زوج یا زوجهی مقصر است؛ زیرا مخالفت با تلاش و عمل صالح هر فرد، دور کردن وی از حیات حقیقیاش و باز ماندن از پاداش اخروی است. زن و مرد باید یکدیگر را در رساندن به این حیات طیبه یاری دهند و مانع راه یکدیگر نباشند تا از این طریق علاوه بر انجام تکالیف الهی، در اجر اخروی آن شریک باشند و خانواده را به هدف اصلی آن نزدیک کنند و به انگیزه و شادابی اهل خانه، در داشتن یک خانوادهی متکامل و الهی بیفزایند.
ـ آشنایی و پایبندی به تعهدات حقوقی و اخلاقی
خانه با هر محیط دیگر متفاوت است و خانواده متمایز از هر جمع دیگری است. خانه، مسکن و مأمن اهل آن است و هیچ عاملی نباید امنیت و سکونت آن را آشفته سازد. زن و مرد بیش از هر وظیفهی دیگر، مسئول ایجاد و حفظ این امنیت و آرامشاند و هیچ کس جز آن دو توان این مهم را ندارد. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز این تکلیف را از زن و مرد به طور یکسان خواسته است. به موجب ماده ۱۱۰۴ قانون اساسی، «زوجین باید در تشیید مبانی خانواده و تربیت اولاد خود به یکدیگر معاضدت نمایند.» این حکم قانونی، تکلیف الهی یک خانوادهی مسلمان است؛ یعنی اطاعت از آن عبادت حق است و اجر اخروی دارد و ترک آن مخالفت با حکم الهی است.
اما برای ایفای این نقش مهم از سوی زن و مرد، «اخلاق» مهمترین نقش را دارد. زیبایی، مال، عنوان اجتماعی، مدرک تحصیلی، مکانت خانوادگی، وجود فرزند و هیچ عامل دیگری خارج از دایرهی اخلاق، مؤثر نخواهد بود. حتی قوانین حقوقی که تعیین کننده حد و مرزهای وظایف و حقوق زن و مرد است، در این امر تأثیر معکوس دارد.
«در این رابطه، سخن از عواطف انسانی، عشق، صمیمیت و وفاداری است و حقوق برای حکومت کردن بر آنها ناتوان است. به زور اجرائیه دادگاه، نه مرد را میتوان به حسن معاشرت با زن واداشت و نه زن را به اطاعت از شوهر و وفاداری به او مجبور کرد. بر این اتحاد معنوی تنها اخلاق حکومت میکند و حقوق ناگزیر است که به جای تکیه بر قدرت دولت، دست نیاز به سوی اخلاق و عادات اجتماعی دراز کند. درست است که حقوق نیز برای زن و شوهر تکالیف ویژهای معین کرده است، ولی مصادیق این تکالیف نیز نوعی الزام اخلاقی است!» (کاتوزیان، ۱۳۸۲: ج۱، ص۲۱۲)
زن و مرد باید این ادبیات رفتاری را که ویژهی خانواده است، بیاموزند. مقدمهی واجب بر مکلف واجب است. پس اگر رعایت حقوق همسر، حسن معاشرت، تمکین زن، تربیت فرزند و;، از تکالیف همسران است، مقدمهی آن که آشنایی دقیق وظایف است، نیز به طور قطع واجب میباشد. بنابراین بر جامعه و حکومت اسلامی نیز فراهم کردن زمینهی ایـن آگاهی واجـب میباشد. در این جا لازم است به دو بحث اساسی در تعهدات حقوقی و اخلاقی خانواده اشاره شود:
ریاست مرد و تمکین زن
خداوند متعال در آیهی «الرجال قوامون علی النساء» با نسبت دادن قوامیت به مردان، فصل حقوقی وسیعی را در کانون خانواده میگشاید و تکلیف سنگینی بر دوش مردان بار میکند. در تفسیر این معنا، دو محور مورد بحث است: یکی وظایفی که طبق آیهی مربوطه برای مردان تعیین میشود و دیگری، جایگاه و موقعیتی که مرد بر حسب این وظیفه در خانه کسب میکند و محدودهی ولایت و اختیارات اوست.
در محور اول اختلافی وجود ندارد و همگان مرد را موظف به انجام اموری چون تأمین نفقهی خانواده، مراقبت و حمایت همهجانبه از خانواده میدانند؛ اما در محور دوم، اختلافاتی که ناشی از تعبیر مفسرین از کلمهی «قوام» است، وجود دارد. آیهی کریمه، با دو عبارت «بما فضل الله بعضهم علی بعض» و «بما انفقوا من اموالهم»، تقریباً دو دلیل یا دو مصلحت برای قوامیت مرد ذکر میکند. با این وجود، تفسیر این دو عبارت و برداشتهای دیگر از آیه، زمینهی تعابیر چندگانهای را فراهم میکند که ذیل تفسیر آیه در منابع ذکر شده است. اما نتیجه اختلافات و مباحث در مجموع آن است که صاحبنظران در «قوامیت مردان در خانواده» در دو امر اشتراک نظر دارند:
۱ـ قوامیت مرد، در حد وظیفهمندی او در خانواده است. یعنی ریاست خانواده، در حد فراهم آوردن زمینهی حفظ و تعالی آن بر حسب مصلحت خانواده است و به هیچ وجه، تحکم، زورگویی و قلدری را برای او تجویز نمیکند. در حقیقت، حاکمیت یا حکومت و ریاست مرد را میپذیرد، اما تحکم و دیکتاتوری وی را خیر.
۲ـ گرچه برخی برتری جسمی یا حتی عقلی مردان را ملاک مکلف شدن آنان از جانب خداوند در امر ریاست خانواده میدانند، اما هیچ یک این برتری را به معنای برتری حقیقی، یعنی افضلیت ذاتی مرد نزد خداوند و مأجور بودن بیش از زن را قبول ندارند.
اگر طبق آیهی قرآن، «قوامیت» در خانواده به مرد سپرده میشود، این مسئولیت تفسیری شخصی یا تاریخی را بر نمیتابد تا حاکمیت مرد بر خانواده، طبق سلیقهی فردی صورت گیرد؛ بلکه این ریاست صرفاً سمتی است که وظایف بسیار مهمی را بر عهدهی مرد میگذارد.
اولین وظیفهی مرد، برپایی و رعایت اصل معروف در خانواده است؛ یعنی قبل از آنکه مردان مسئولیت قوامیت بر زنان را بپذیرند، مأمور به فرمان «قل امر ربی بالقسط» (اعراف، ۲۱) و «کونوا قوامین بالقسط» (نساء، ۳۴) میباشند و مهم آن است که برپایی قسط در خانواده توسط مردان، حداقل وظیفه آنان در برقراری روابط در خانواده خواهد بود و باید آن را تا حد متعالی از «حسن معاشرت»، تعالی بخشند. «این مدیریت، فخر معنوی نیست، بلکه یک کار اجرایی است و اینچنین نیست که آنکس که رئیس یا مسئول شد و قیم و قوام شد، به خدا نزدیکتر باشد؛ آن فقط یک مسئولیت اجرایی است.» (جوادی آملی، ۱۳۶۹: ص۳۶۷)
«سپردن این وظیفه به مردان، نه به دلیل بالاتر بودن شخصیت انسانی آنهاست و نه به سبب امتیاز آنها در جهان دیگر؛ زیرا آن صرفاً بستگی به تقوا و پرهیزگاری دارد. همانطور که شخصیت انسانی یک معاون از یک رئیس ممکن است در جنبههای مختلفی بالاتر باشد؛ اما رئیس برای سرپرستی کاری که به او محول شده، از معاون شایستهتر است.» (مکارم شیرازی، ۱۳۶۸: ج۳، ص۴۱۳) «بنابراین، اگر اسلام به زن دستور تمکین و به مرد اختیار سرپرستی میدهد، تنها بیان وظیفه است و هیچیک نه معیار فضیلت است، نه موجب نقص; نظام آفرینش استعدادهای متقابل و متخالف میطلبد و این تفاوت هم، برای تسخیر دو جانبه و متقابل است، نه تسخیر یک جانبه و این تسخیر نشانه فضیلت نیست، بلکه معیار فضیلت در چیز دیگر است که آن تقرب الی الله است.» (همان، ص۳۶۵)
در اینجا با پرهیز از بحثهای اجتماعی پیرامون این موضوع، این نکته قابل ذکر است که در هر صورت زندگی انسان باید در یک چارچوب مدون و مشخص، با تعیین دقیق وظایف، حدود، تکالیف و اختیارات اداره شود. در محدودهی خانواده که کوچکترین واحد جامعه است، باید بر حسب استعداد، روحیات و ظرفیت افراد، تقسیم وظایف شود. خداوند این تقسیمبندی را در خانواده با واگذاری ریاست آن به مرد و تمکین به زن قائل شده است که گرچه به ظاهر جانب مردان را گرفته است، لکن در یک نظام جامع حقوقی، با ملاحظه همهی جوانب و نتیجه نهایی، عدالت به طور دقیق رعایت شده است؛ به شرط آن که مرد و زن در محدودهی الهی گام بردارند.
خانواده محفلی است روحانی که اگر همهی اعضا موظف به وظایف خود و متعهد بر رعایت حقوق دیگران باشند، به تجلیگاه ارادهی حق، مظهر یگانگی و توحید عملی تبدیل خواهد شد. حسن معاشرت مرد با زن، تمکین و مدارای زن، تربیت فرزندان، اطاعت فرزندان و;، همان هدف کلی از خلقت «و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون» (ذاریات، ۵۶) را در این فضای ملکوتی محقق خواهد کرد. زن در این محیط است که میتواند در سایهی جهاد اکبر (جهاد المرأه، حسن التبعل)، زمینه تعالی خود ، تربیت فرزندان و نسلهای توحیدی را فراهم آورد.
حسن معاشرت
ویل دورانت میگوید: «در میان جنگها و ماشینها چنان غرق شدهایم که از درک این حقیقت بیخبر ماندهایم که در زندگی، واقعیت اساسی، صنعت و سیاست نیست؛ بلکه مناسبات انسانی و همکاری افراد خانه از زن و شوهر ،پدر و مادر و فرزندان است.»
در حکمت عملی نیـز، تدبیر منزل را بـر سیاست مدن مقدم میدانند و البته تهذیب اخلاق بر تدبیر منزل نیز مقدم است. در حکمت عملی، اول فردی را مهذب میسازند تا خانوادهای بنا کند و خانوادههای تدبیر یافته و سامان گرفته، جامعهای زنده و سالم بسازند.
از ویژگیهای انسان، تمایل و نیاز او به معاشرت است و از معاشرت، جز محبت دیدن و محبت ورزیدن انتظار ندارد؛ چرا که خلقت انسان بر اساس عشق و محبت بوده و همین بهترین انگیزهی او در هر گونه تلاشی است. گرچه انسان عموماً در تشخیص عشق حقیقی به بیراهه میرود، اما عشقهای صوری و حتی باطل هم این خاصیت را دارند که انسان را به تکاپو وا دارند و امیدوار و مجذوب کنند.
خداوند، رفتارها و برخوردهای صحیح انسانی در خانواده را با «حسن معاشرت» معرفی میکند و از مرد و زن (مردان در حد تکلیف حقوقی و زنان توصیه اخلاقی)، رعایت آن را با میزان «معروف»، یعنی رفتاری پسندیده و انسانی میخواهد.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، معروف را به معنای «هر امری که مردم در مجتمع خود آن را بشناسند و آن را انکار نکنند» معرفی میکند. (طباطبایی، ۱۳۶۳: ج۴، ص۴۰۴)
حسن معاشرت در خانواده، در دو محدودهی مرزهای حقوقی و دستورالعملهای اخلاقی تعیین میشود. «تعبیر حسن معاشرت که به عنوان یک وظیفه برای شوهر و یک حق برای زن مطرح میشود و عامل تحکیم زندگی خانوادگی است، اگر به خوبی باز شود، نشان دهندهی تمام آن اموری است که مرد در برابر زن باید انجام دهد. در «نفقه» همهی نیازمندیهای جسمی زن باید تأمین شود و در «حسن معاشرت» همهی نیازمندیهای روحی او.» (بهشتی، ۱۳۷۷: ص۱۷۴) دکتر کاتوزیان در «حقوق مدنی خانواده» معتقد است: «لوازم حسن معاشرت را به دقت نمیتوان معین کرد؛ زیرا عادات و رسوم اجتماعی و درجهی تمدن و اخلاق مذهبی در میان هر قوم، مفهوم خاصی از «حسن معاشرت» به وجود میآورد؛
ولی به اجمال میتوان گفت، تمام اموری که از نظر اجتماعی توهین محسوب میشود، مانند ناسزاگویی، ایراد ضرب، مشاجره، تحقیر یا اموری که با عشق به کانون خانواده و اقتضای محبت بین دو همسر منافات دارد، مانند: ترک خانواده، بیاعتنایی به همسر و خواستههای او و اعتیادهای مضر، از مصداقهای «سوءمعاشرت» در خانواده است. هرچند که تکلیف مربوط به حسن معاشرت، جنبهی اخلاقی دارد، از نظر حقوقی نیز بیضمانت اجرا نمانده است؛ زیرا سوءمعاشرت زن استحقاق او را در گرفتن نفقه از بین میبرد.» (کاتوزیان، ۱۳۸۲: ج۱، ص۲۱۹)
حساسیت محیط خانواده، اهداف بلند مدت و مقدس آن اقتضا میکند که همسران بیشترین دقت را در رعایت حسن معاشرت با یکدیگر داشته باشند و از خانه فضایی سرشار از انس و ملاطفت بسازند؛ زیرا خداوند زن و مرد را هدفمند در کنار یکدیگر قرار داده است و کمال آن دو را در این آمیختگی و تشکیل خانواده تعبیه کرده است. تعبیر لطیفی در آیات ۲۰ و ۲۱ از سورهی روم در این خصوص وجود دارد. خداوند در آیه ۲۰ پس از آنکه به حیات زمین بعد از مرگش اشاره میکند و پراکندگی بشر بر روی زمین برای کار و تلاش و کسب روزی و مال را یادآور میشود «و من آیاته ان خلق لکم من تراب ثم اذا انتم تنتشرون»، در آیه ۲۱ میفرماید: «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و;»، «از نشانههای خداوند آن است که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا با آنان به آرامش برسید.» علامه طباطبایی میفرماید: «منظور از انسان در این آیه، مرد است و مراد از انتشار، به دنبال روزی رفتن و انجام اعمالی که لازمهی زندگی است;؛ ولی خداوند زنها را آفرید و در وجود آنها چیزی تعبیه کرد که موجب آرامش مردان میشود.» (طباطبایی، ۱۳۶۳: ج۴، ص۲۳۱)
آن هدفمندی، این طراحی خلقت، ترکیب زوجیت و تقسیم مسئولیت، خود از بزرگترین آیات رحمانی است و بشر هرگاه همگام با این آهنگ خلقت حرکت کرده و خود را با لطایف آن همراه نموده، بهترین بهرهها را از زندگی دریافت کرده است. اما هرچه از این مسیر فطری فاصله گرفته، به معیشتی «ضنکا» دچار شده است؛ چنانکه نمونهی آن را در زندگیهای نابسامان در سراسر دنیا شاهدیم.
نکته قابل توجهی در آیات مربوط به حسن معاشرت مردان با زنان وجود دارد و آن این است که خداوند در مواقع عادی در روابط زن و مرد، اشارهای به حسن معاشرت ندارد؛ بلکه در جاییکه کمتر کسی به نیکی رفتار میکند و مراقب حکم خدایی است، مثل مرحلهی طلاق زن، دوران عده یا گرفتن مهریهی زنان به زور و;، به تقوی و نیکی در برخورد با زنان سفارش میکند. «; واتقوالله ربکم لاتخرجوهن من بیوتهن و لا یخرجن إلا أن یأتین بفحشه مبینه ;»، «تقوای الهی پیشه کنید و هیچگاه همسران و زنان خویش را در ایام عده از خانه بیرون نکنید، مگر آنکه گناه آشکاری مرتکب شده باشند.» (طلاق، ۱)
«یا ایهاالذین امنوا لایحل لکم ان ترثوا النساء کرها و لاتعضلوهن لتذهبوا ببعض ما اتیتموهن الا ان یأتین بفاحشه مبینه و عاشروهن بالمعروف فان کرهتموهن فعسی ان تکرهوا شیئاً و یجعل الله فیه خیراً کثیراً.» (نساء، ۱۹)
در این آیه نیز معاشرت به معروف، محور بحث و توصیه به مردان در برخورد با زنان است. آیه بیانگر دو نهی و یک امر به مردان است. نهی از به ارث بردن زنان و گرفتن تمام یا بخشی از مهریهی آنان به زور و امر به معاشرت به معروف با زنان است. «آیه هم ندا است و هم تنبیه، هم اشارت است و هم شهادت و هم حکم یا نداست. «أیها» تنبیه است؛ «الذین» اشارت است؛ «آمنوا» شهادت است؛ «لا یحل لکم ; کرها» حکم است و بیان حکم آن است که ]زنان را[ از راه تلبیس و تدلیس برایشان حکم نکنید و قهر نرانید و آنچه شرع نپسندد، از ایشان نخواهید؛ بلکه با ایشان به معروف زندگی کنید. (و عاشروهن بالمعروف، ای بتعلیم الدین و التأدب الاخلاق المسلمین).» (میبدی، ۱۳۵۷: ج۲، ص۴۷۱)
توصیهی خداوند به رعایت معاشرت به معروف در مراحل خاص مثل طلاق، حاکی از آن است که در مواقع عادی به طریق اولی مرد باید مراعات معروف را بنماید. معاشرت به معروف، خاص مواضع ذکر شده در آیات نیست؛ بلکه همه رفتارها و برخوردهای مرد نسبت به همسر را شامل میشود. یعنی مردان باید در هر معاشرتی که با زنان دارند، مراعات معروف و نیاز روحی آنان را بکنند. با توجه به جامعنگری و دقت اسلام در روابط زن و مرد در محدودهی خانواده، این حکم الهی(حسن معاشرت) بهترین ضامن اصلاح روابط در خانوادهها میباشد؛ به شرط آنکه آگاهی و عمل آنان را به همراه داشته باشد.
ـ دینداری و تعهدات الهی
خانوادهای که قرآن طراحی میکند، مکتب و معبدی است که اعضای آن مدارج بندگی را طی میکنند و به حیات طیبه راه مییابند. افراد در خانواده، علاوه بر تأمین حقوق دنیوی خود نظیر امنیت، آرامش، تغذیه، بهداشت مناسب، تحصیل علوم و; حقوق معنوی خود را نیز جستجو میکنند. زن و مرد موظف به ایجاد زمینهی مقتضی و رفع موانع برای دستیابی یکدیگر به این حقوق میباشند.
«من عمل صالحاً من ذکر او انثی فلنحییّنه حیوه طیبه ولنجزینهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون» (نحل، ۹۷)، «از مرد و زن هر کس عملی صالح انجام دهد به شرط ایمان به خدا، ما او را در زندگانی خوش و با سعادت، زنده میگردانیم.»
خداوند در آیهی فوق شرط رسیدن به حیات طیبه و دخول در بهشت و دریافت اجر اعمال را، ایمان و عمل صالح ذکر میفرماید و این دو، تنها در محیطی چون خانواده کسب میشود. اسلام، زن و مرد را در کسب حقوق معنوی و کسب خیر و شر به تمام معنی مساوی با یکدیگر میداند.
ـ «کل نفس بما کسبت رهینه» (مدثر، ۳۸)
ـ «من عمل صالحا فلنفسه و من اساء فعلیها» (مدثر، ۷۴)
ـ «والذین یقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین و اجعلنا للمتقین اماماً» (فرقان، ۷۴).
«قره»، از واژه قرار است و منظور از قرهاعین، آرامش دیدگان میباشد. چشم انسان در چیزی که خوشایند اوست، آرام میگیرد. در این آیه، عبادالرحمن از خداوند درخواست میکنند که «همسران و فرزندان ما را مایه آرامش چشم ما قرار ده» و از آنجا که چشم و دل مؤمن جز به رضای حق آرام نمیگیرد، نتیجه آیه آن است: «پروردگارا، نسل و اهل خانهی ما را در مسیر خود و مورد رضای خود قرار ده.» خلاصه آنکه مؤمنین – عبادالرحمن- علاوه بر انجام مسئولیت خود در قبال تأمین حقوق معنوی خانواده، برای کمال معنوی آنان و رسیدن به رضای حق، دعا نیز میکنند.
شاید انگیزه برای این خیرخواهی و دعا، این آیه باشد: «والّذین امنوا و اتّبعتهم ذریتهم بایمان الحقنا بهم ذریتهم و ما التناهم من عملهم من شیء، کل امرئٍ بما کسب رهینٌ;» (طور، ۲۱)، «وکسانی که ایمان آوردهاند و ذریه و اهل ایشان از آنان پیروی کردهاند، ذریه آنان را ]در بهشت[ به ایشان ملحق میسازیم و از خودشان هم چیزی کم نمیکنیم. هر کسی در گرو کسب و عمل خویش است.»
در تفسیر قرطبی، ذیل آیهی فوق از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که فرمود: «خداوند ذریه مؤمن را در بهشت هم درجهی او قرار میدهد؛ هرچند آن ذریه از حیث عمل و پاداش از او نازلتر باشند. برای آنکه به وجود ایشان و پیوستگی ایشان، چشم روشن شود.»
در قرآن کریم از خیـرخواهی، نصیحت و دعـای والدین بـرای فرزندان، شـواهد دیگری است؛ نظیر نصایح لقمان به فرزندش که در طی پنج نصیحت عمده، وی را به توحید و دوری از شرک، حسن خلق، نماز، امر به معروف و نهی از منکر، صبر و شکیبایی و میانهروی توصیه میکند و از تکبر، خودپسندی، فقر و مباهات به دیگران منع میکند و درخواست حضرت نوح برای پسرش که خداوند او را به خویش ملحق گرداند: «و نادی نوح ربه فقال رب ان ابنی من اهلی و ان وعدک الحق و انت احکم الحاکمین.» (هود، ۴۵) اما از آنجا که پسر نوح غیر صالح بود و از اهل او حساب نمیشد، پاسخ شنید: «انه لیس من اهلک انه عمل غیر صالح فلا تسألن ما لیس لک به علم.» (هود، ۴۶)
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.