مقاله در مورد بررسی رشد اجتماعی کودکان مهدکودک رفته و نرفته در مقطع ابتدایی


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله در مورد بررسی رشد اجتماعی کودکان مهدکودک رفته و نرفته در مقطع ابتدایی دارای ۷۵ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد بررسی رشد اجتماعی کودکان مهدکودک رفته و نرفته در مقطع ابتدایی  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد بررسی رشد اجتماعی کودکان مهدکودک رفته و نرفته در مقطع ابتدایی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد بررسی رشد اجتماعی کودکان مهدکودک رفته و نرفته در مقطع ابتدایی :

پیشگفتار :
باید این مطلب مهم را در نظر داشت که جوامع پیشرفته بشری با عنایت به توسعه آموزش و پرورش خود توانسته اند پله های ترقی و توسعه همه جانبه را به پیمایند.در توسعه آموزش و پرورش ملاکها و فاکتورهای متعددی نقش دارند .مهمترین آن نظام ارزشیابی در آموزش می باشد .آموزش را می توان به عنوان فرایند کنش متقابل معلم و دانش آموز تعریف کرد که به موجب آن تجارب مناسب

یادگیری برای رسیدن دانش آموزان به هدف های آموزش و پرورش فراهم می شود . در آموزش و پرورش سنتی ارزشیلبی به عنوان آخرین حاقه های فرایند یاددهی ،یادگیری تلقی می شود که در پایان دوره آموزشی برای جدا کردن دانش آموزان با توانایی یادگیری متفاوت به کار می رفت . امروزه ارزشیابی را بخش جدایی ناپذیر فرایند یاددهی – یادگیری می داند که همراه با آموزش و در ارتباط تنگا نتگ با آن ، به گونه ای مستمر انجام می گیرد و به جای تاکید بر طبقه بندی دانش آموزان و

مقایسه آنان با یکدیگر ، هدایت یادگیری آنان را مرکز توجه خود قرار می دهد. به منظورنظام بخشی به فعالیت های ارزشیابی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان با توجه به رویکردها ونگرشهای نوین درتعلیم وتربیت.اصول زیرتحت عنوان (اصول حاکم برارزشیابی پیشرفت تحصیلی ) تعیین شده است . ( بشارتی ، ۱۳۸۵ )

چکیده :
بررسی رشد اجتماعی کودکان مهدکودک رفته و نرفته در مقطع ابتدایی ، برای بررسی موضوع پس از مشخص نمودن جامعه آماری و محاسبه حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران ، فرضیه ها ایجاد شده اند که عبارتند از : ۱ – میان گذراندن دوره مهد کودک و رشد اجتماعی دانش آموزان مقطع ابتدایی رابطه معنی دار وجود دارد . ۲ – میان گذراندن دوره مهد کودک و رشد اجتماعی

دانش آموزان مقطع ابتدایی رابطه معنی دار وجود ندارد ، جمع آوری داده ها با استفاده از پرسشنامه خودپنداره کودکان صورت گرفته است ، داده ها پس از جمع آوری بر اساس نام خانوادگی و بر اساس دو گروه مهدکودک رفته و نرفته طبقه بندی شده و سپس با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و با استفاده از نرم افزار آماری Spss تحلیل شده اند ، در نهایت فرضیه اول مورد تائید قرار گرفته و مشخص شد که میان رشد اجتماعی کودکان مهدکودک رفته و نرفته رابطه معنی دار وجود دارد .

فصل اول

کلیات تحقیق
• مقدمه
• بیان مسئله
• هدف تحقیق
• اهمیت تحقیق
• فرضیه ها
• متغییر ها
• تعاریف عملیاتی

مقدمه
کودکان بین ۲ تا ۶ سالگی ، در مقایسه با نوباوگان و کودکان نوپا ، زمان بیشتری را دور از خانه و والدین سپری می‌کنند. طی ۳۰ سال گذشته ، تعداد کودکانی که به کودکستان یا مهدکودک می‌روند، افزایش یافته است. این روند عمدتا به علت افزایش چشمگیر مشارکت زنان در نیروی کار است. در حال حاضر ، مادران ۶۷ درصد از کودکان مهد کودک شاغل هستند. کودکستان ، برنامه‌ای است که هدف آن بالا بردن سطح رشد کودکان ۲ تا ۵ ساله است و بر تجربه‌های

آموزشی تاکید می‌وزد، در مقابل ، مهدکودک ، انواع تدارکات برای سرپرستی فرزندان والدین مشاغل را در بر می‌گیرد و این تدارکات در خانه کودک ارائه می‌شوند. بررسی‌ها نشان می‌دهد که والدین ، اغلب کودکستان را به مهدکودک ترجیح می‌دهند. بسیاری از کودکستانها ، ساعت کار خود را از نیمه وقت به تمام افزایش داده‌اند تا به نیازهای والدین شاغل پاسخ دهند. وظیفه یک مهدکودک خوب فقط این نیست که کودکان را در غیاب والدینشان ایمن نگهدارد و آنها را خوب تغذیه کند. مهدکودک باید مانند یک کودکستان کارآمد ، تجربیات آموزش با کیفیت عالی برای کودکان فراهم آورد. ( رضایی ، ۱۳۸۶ )

بیان مسئله :
بررسی رشد اجتماعی کودکان مهدکودک رفته و نرفته ، انسان موجودی اجتماعی است، از زمان تولد تا واپسین دم حیات نیازمند دیگران است. در جامعه زندگی می کند، از آن تأثیر می پذیرد و بر آن تأثیر می گذارد. ( حسینی ، ۱۳۸۰ )
کانون خانواده ، نخستین نهاد اجتماعی است که کودک در آن پرورش می یابد و می آموزد که چگونه رفتار اجتماعی داشته باشد.
در محیط های اجتماعی نظیر مهدکودک، نهادهای دیگری به جز خانواده در آموزش هنجارها و ارزش ها به فرزندان دخالت دارند و با افزایش سن کودک به مرور از نقش خانواده ها کاسته و بر نقش این کانون ها در الگو دهی به شخصیت کودک افزوده می شود. مهدکودک ، برای بچه ها عموماً جذابیتی بیش از خانه و خانواده دارد و نیز نقشی بسیار اساسی و مهم در تربیت کودکان ایفا می کند. بنابراین برای به ثمر نشستن این نهال های ترد و شکننده و کمک به رشدِ صحیح آنان باید محیطی امن و عاری از هر انحرافی برای تربیت آنان فراهم ساخت. ( رضازاده ، ۱۳۸۵ )

اهمیت و ضرورت تحقیق :
اهمیت موضوع از جنبه های گوناگون قابل بررسی است ، به استناد جدیدترین تحقیقی که تا به حال در مورد مراقبت از کودک صورت گرفته، کودکانی که اوقات خود را دور از مادر و در مهدکودک می گذرانند، پرخاشگرتر می شوند و مدت زمانی را که کودک در مهدکودک می گذراند هر چه طولانی تر باشد، احتمال این که هنگام رسیدن به سن کودکستانی پرخاشگرتر شود بیشتر است. ( محمود نژاد ، ۱۳۸۳ )

کودکانی که بیش از ۳۰ ساعت در هفته را در مهدکودک می گذرانند، در ناهنجاری های رفتاری همچون جنگ و دعوا، رذالت، بیرحمی، حمله و نیز رفتارهای نامناسبی چون جدال، پرتوقعی و پرحرفی «نمره بیشتری » می آورند و آموزگاران آمادگی و مادران این کودکان، از آنها به عنوان کودکان تهاجمی، بهانه گیر، نترس، دردسرآفرین و افرادی که باید خواسته هایشان به سرعت عملی شود، یاد می کنند. ( رستمی کیا ، ۱۳۸۶ )
محققان هنوز نتوانسته اند دلیل این رفتارها را دقیقاً مشخص کنند اما برخی، علت مشکلات رفتاری این کودکان را خستگی والدین بر اثر کار و عدم توجه به کودک و یا عدم توجه مسئولان مهدکودک ها عنوان می کنند.
در این تحقیق آمده است که اگر می خواهید این گونه رفتارها را تقلیل دهید، بهتر است از مدت زمانی که کودک در مهدکودک می گذراند بکاهید.

از سوی دیگر و بنابر گزارش مؤسسه ملی «بهداشت و توسعه رفتار کودکان»، بچه هایی که بین سال های دوم تا چهارم زندگی در مهدکودک هستند نسبت به سایر کودکان آموزش زبان و حافظه بهتری دارند.
کودکانی که زمان زیادی را در مهدکودک به سر می برند، غمگین و ترسو هستند اما این مشکل تا سن آمادگی از میان خواهد رفت.

از آنجا که رابطه کودک با دوستان و مربیان خود در مهد، دوستانه است تأثیرپذیری و الگوبرداری از آنان در قیاس با محیط خانواده، بیشتر است، زیرا پدر و مادر با حالتی اقناعی و دستوری با کودک رفتار می کنند. او نیز این حالت اجبار و سلطه گری را در خانه احساس می کند، چرا که دریافته است پدر و مادر بزرگتر از او هستند. حتی گاهی اوقات احساس می کند که آنان به دلیل بزرگتر بودن به او زور می گویند، اما احساس کودک در مهد به مربیان و همسالان خود احساسی دوستانه و به دور از اجبار و زور است.

هدف های کلی تحقیق :
۱-شناخت دوره مهد کودک و بررسی تاثیرات آن بر دانش آموزان مقطع ابتدایی شهرستان قزوین .
۲-بررسی نقش دوره مهد کودک بر رشد اجتماعی دانش آموزان مقطع ابتدایی شهرستان قزوین
۳-مقایسه نتایج تحقیق حاضر با سایر تحقیقان انجام شده .
۴-ارائه راهکارهای متناسب با نتایج حاصل از تحقیق .

فرضیه ها :
فرضیه اصلی :
میان گذراندن دوره مهد کودک و رشد اجتماعی دانش آموزان مقطع ابتدایی رابطه معنی دار وجود دارد . H1

فرضیه فرعی :
میان گذراندن دوره مهد کودک و رشد اجتماعی دانش آموزان مقطع ابتدایی رابطه معنی دار وجود ندارد . H2

متغییر های تحقیق :
متغییر مستقل :
رشد اجتماعی

متغییر وابسطه :
دوره مهد کودک

تعاریف عملیاتی متغییر ها :
مهد کودک :
مهد برای کودکان به منزله یک محیط کاملاً صمیمی و دوستانه است. لذا تأثیرپذیری کودکان در مهد به مراتب بیشتر از خانه و خانواده است. اگر مربیان، افرادی آموزش دیده، کارآمد و متخصص در زمینه تربیت کودکان باشند خواهند توانست به بهترین شکل ممکن کودکان را تربیت کنند. (محمدی ، ۱۳۸۵ )

رشد اجتماعی :
انسان موجودی اجتماعی است . به فراخور همین ، طبعا فرزند انسان نیز از همان کودکی توانایی و کودک روابط اجتماعی خود را از پدر و مادر می آموزد . اگر می خواهیم کودکی اجتماعی پرورش دهیم از همان ابتدا باید به نیاز های او پاسخ بدهیم و برای این منظور طبعا باید نیازهای اجتماعی او را بشناسیم . ( محمدی ، ۱۳۸۵ )

فصل دوم
ادبیات تحقیق
• مطالعه پیشینه تحقیق
• مروری بر تحقیقات انجام گرفته در داخل و خارج کشور
• چهارچوب نظری تحقیق

مقدمه :
در کشورهای پیشرفته ۷۰% کودکان، زیر پوشش مراکز مهد کودک قرار دارند و در کشور ما این رقم تنها ۸% است. دلیل استقبال کشورهای توسعه یافته از مهد کودک این است که امروزه روانشناسان و متخصصان علوم تربیتی معتقدند که شخصیت اصلی انسان، در چهار سال اول زندگی شکل می‌گیرد و در این سنین، کودک باید تحت تعلیم و تربیتی عمیق و همه‌جانبه قرار گیرد تا به رشد کامل جسمی، روحی و عاطفی دست یابد. ( حسینی مهر ، ۱۳۸۵ )

در این میان، مراکز مهد کودک می‌توانند با ایجاد امکانات آموزشی،‌ پرورشی، اجتماعی و رفاهی، شرایط لازم را برای رشد همه جانبه کودکان فراهم سازند. این مراکز،‌ اولین محیط اجتماعی و در واقع پلی بین خانه و اجتماع بزرگی است که کودک به آن تعلق دارد. در این مراکز، آگاهی‌های اجتماعی کودک رشد یافته و با استفاده از روش‌های غیرمستقیم آموزشی، فرصتی برای یادگیری وسیعتر، غنی‌تر و همه جانبه‌تر پیدا می‌کند. ( رضایی ، ۱۳۸۲ )

این نوع آموزش با روحیه جست و جوگر، فعال و کنجکاو کودک سازگارتر است و او را به یادگیری و اکتشاف برمی‌انگیزد.بنابراین درکنار خانواده‌ها و هم پای تربیت آنها، لازم است که مراکز آموزش پیش از دبستان در زمینه تکامل همه جانبه کودک نقش داشته باشند.اهمیت این مراکز زمانی آشکارتر می‌شود که بدانیم در بسیاری از مواقع، خانواده وظیفه خود را به دلیل آشنا نبودن با مسائل تربیتی، فقر فرهنگی، کم سوادی یا بی‌سوادی، مشکلات اقتصادی، دور بودن والدین ازمحی

ط خانه به علت کار و تأمین زندگی، از هم گسیختگی خانوادگی و مواردِ بی شمار دیگر، بخوبی ایفا نمی‌کند. اینجاست که مراکز مهد کودک باید کمبودهای آموزشی، تربیتی، جسمی و عاطفی کودکان را جبران نمایند.رشته رشد و پرورش کودکان مهد کودک با توجه به همین ضرورت و نیاز به داشتن مربیانی مجرب و توانمند، در دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی دایر شده است. این رشته در مقطع کارشناسی دو گرایش “کودکان عادی” و “کودکان با نیازهای ویژه” دارد.

پیشینه بحث :
نتایج چندین مطالعه، همبستگی شایان توجهی (۶/۰-۴/۰) بین رشد اجتماعی و خودپنداره توانایی را نشان داده است (بروک اور۲، ۱۹۸۱: مارش۳،۱۹۸۴؛ اسکالویک۴، ۱۹۸۶). بین رشد اجتماعی و عزت نفس کلی نیز همبستگی ۳/۰ تا ۴/۰ یافته شده است (روبین۵ ۱۹۷۸؛ اسکالویک، ۱۹۸۴، ۱۹۸۶) . از طرف دیگر هانسفورد۶ (۱۹۸۲) طی تحقیق خود رابطه معناداری (همبستگی

در حدود ۶/۰) بین خود پنداره توانایی و عزت نفس کلی به دست آورد (بیابانگرد، ۱۳۸۰).
بر اساس یک الگوی منطقی هر فردی می تواند چهار الگوی احتمالی علّی را مطرح کند که هر یک از آن ها را می توان به صورت نظری مورد بحث قرار داد (اینارام۷ و همکاران، ۱۹۹۰ به نقل از میرعلی یاری، ۱۳۷۹).
الف علت ب : بر اساس اصل ارزیابی انجام شده (روزنبرگ، ۱۹۷۹) فردی ممکن است
پیش بینی نماید که رشد اجتماعی اش بر خودپنداره اش، از طریق ارزیابی های دیگر افراد مهم تأثیر می گذارد. شبیه همین پیش بینی ممکن است بر اساس تئوری مقایسه اجتماعی انجام شود
( فستینگر۱، ۱۹۵۴) . طبق این تئوری، پیش بینی فرد به عملکردش درگروه اجتماعی مورد مقایسه ( به ویژه در میان همکلاسان که اهمیت زیادی دارند)، بستگی دارد. (راجرز، اسمیت و کلمین،

۱۹۸۷). مطابق نظر(دیویس، ۱۹۷۸) دانش آموزان ممکن است در صورتی که خودشان را با اکثریت همکلاسی هایشان مقایسه نمایند، اشتیاق نسبتاً پایینی داشته باشند. پارکر و مارش (۱۹۸۴) نیز نظری مشابه همین نظر، از طریق فرضیه «چهارچوب داوری»۲ مطرح می نماید. مطابق این مدل، تغییر خودپنداره احتمالاً پیامد افزایش موفقیت و پیشرفت است تا این که متغیری ضروری برای پیشرفت (میرعلی یاری، ۱۳۷۹) .
۱ـ ب علت الف : بر اساس تئوری همسان سازی خویشتن (جونز، ۱۹۷۳؛ کلی ۱۹۵۴) فردی ممکن است پیش بینی کند که دانش آموزان دارای خودپنداره تحصیلی پایین، ممکن است از موقعیتهایی که در آن ها می توانند خود پنداره شان را تغییر دهند، اجتناب ورزند. از این رو سعی و تلاش کمتری را در مدرسه از خودشان نشان می دهند. همچنین بر اساس نظریه خود ارزشی و زنجیره پیشرفت ـ توانایی، دانش آموزان مبتلا به انتظار پیشرفت پایین، ممکن است تدابیر اجتناب از شکست، از

جمله طفره رفتن را بیشتر آموخته باشند. البته باید در نظر داشت که آسودگی موقتی که به توسط این تدابیر اجتناب از شکست حاصل شده گمراه کننده است، زیرا سرانجام به شخص آسیب خواهد رساند. بنابراین در صورتی که فرد انتظار پایینی از خودپنداره توانایی اش داشته باشد، رشد اجتماعی کمتری را نیز تجربه خواهد کرد. (بیابانگرد، ۱۳۸۰).

الف و ب به یک روش تعاملی (تقابلی) بر یکدیگر تأثیر می گذارند: دو فرایندی که در بالا شرح داده شد، لزوماً باهمدیگر در تناقض نیستند.مارش (۱۹۸۴) یک مدل تعادل سازی پویا را مطرح می کند که مطابق آن رشد اجتماعی، خودپنداره و اسناد به خویشتن در یک شبکه از روابط متقابل درهم تنیده شده اند. هم چنین تغییر در یکی از آنها منجر به تغییر در دیگری، به منظور برقراری مجدد تعادل می شود. بنابراین، رشد اجتماعی و خودپنداره به یک روش تقابلی در یکدیگر تأثیر می گذارند (بیابانگرد، ۱۳۸۰).
۲ـ الف و ب معلول ج هستند: ماروگاما۱ و همکاران (۱۹۸۱) بیان می کنند که علت سومی (برای مثال توانایی یا حمایت اجتماعی) بر رشد اجتماعی و خودپنداره مؤثر است. ممکن است خودپنداره توانایی و عزت نفس (هر دو) از طریق تجارب غیر تحصیلی مرتبط با توانایی، و یا متغیر سوم دیگری، تحت تأثیر قرار گرفته باشند. بنابراین به صورت نظری الگوهای مختلف علّی را می توان مطرح کرد که واقعاً هم وجود دارند. با این حال، چندین مطالعه آزمایشی انجام شده است که روابط علّی میان رشد اجتماعی و خودپنداره را مورد آزمون قرار داده است . در یک مطالعه طولی که مشتمل بر چهار گروه بود، ماروگاما و همکاران (۱۹۸۸) رشد اجتماعی

دانش آموزان را در سنین ۹، ۱۲، ۱۵ سالگی و عزت نفس کلی آن ها را در سن ۱۲ سالگی مورد اندازه گیری قرار دادند. متغیرهای کنترل کننده، طبقه اجتماعی و توانایی در سن ۷سالگی مورد اندازه گیری قرار گرفت .آنها هیچ گونه مدارکی دال بر اینکه رشد اجتماعی وعزت نفس رابطه علّی با یکدیگر دارند، نیافتند و متغیر سومی را ( برای مثال طبقه اجتماعی و توانایی)، به عنوان علت

رشد اجتماعی و عزت نفس بیان می کنند. پتیبوم۲ و همکاران (۱۹۸۶) با تجزیه و تحلیل داده های یک نمونه بزرگ از دانش آموزان دبیرستان و اندازه گیری رشد اجتماعی و عزت نفس کلی در فاصله ۲ سال دریافتند که هیچ گونه شواهدی مبنی بر اینکه عملکرد یک متغیر، نسبت به متغیرهای دیگر برجسته تر است، وجود ندارد. آن ها دو توضیح احتمالی در این مورد مطرح می کنند، عزت نفس و رشد اجتماعی ممکن است معلول یک متغیر سوم باشند یا اینکه هر دو متغیر به یک سبک چرخه ای تأثیر یکسانی بر یکدیگر دارند.

در بعضی مطالعات گزارش شده که خودپنداره توانایی بر رشد اجتماعی، برتری علّی دارد. در مطالعات دیگری محققان به نتیجه متضاد با این نظریه رسیده اند. خلاصه اینکه، تحقیقات آزمایشی اجازه هیچ گونه نتیجه گیری با ثباتی را در مورد ترتیب علّی خودپنداره و رشد اجتماعی نمی دهد. این همان نتیجه گیری است که به توسط بیرن۱ (۱۹۸۴، ۱۹۸۸) در دو مطالعه بزرگ بیان شده است. علاوه بر این، روابط بین این دو مفهوم ممکن است ناشی از مشکلات

روش شناختی، سن، تعریف خودپنداره و اندازه گیری رشد اجتماعی باشد ( هانسفورد، ۱۹۸۲). بر اساس زمینه های نظری هر کدام از متغیرهای رشد اجتماعی و خودپنداره توانایی بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند.

پرسش مهم برای پژوهش عبارت از این است که آیا می توان اثرات هر یک از متغیرهای مذکور و متغیری را که بهترین پیش بینی کننده برای دیگری باشد، تعیین و شناسایی کرد؟ به دنبال این نظر، شاولسون۲ و بیرن (۱۹۸۴)، الگوی برتری علّی و ملاکهای آزمون آن را تعیین نمودند. بر اساس این الگو خودپنداره افراد به تدریج تحت تأثیر اعمال، موفقیت ها و ارزشیابی ها در

موقعیت های خاص قرار گرفته، و عزت نفس کلی از خود پنداره های افراد در زمینه های مختلف تأثیر می پذیرد. بنابراین حتی اگر رشد اجتماعی، خودپنداره توانایی و عزت نفس کلی بر یکدیگر تأثیر متقابل داشته باشند، جهت علّی غالب از پیشرفت در خودپنداره توانایی به عزت نفس کلی است (بیابانگرد ، ۱۳۸۰).

ب : تحقیقات انجام شده
۱ـ بررسی تحقیقات انجام شده در داخل ایران:
۱ـ روحانی (۱۳۵۹) در پژوهش خود، رابطه خود پنداری و عوامل تشکیل دهنده آن (گرایش به مدرسه، گرایش به همسالان و خانواده) را با موفقیت تحصیلی مورد بررسی قرار داده است. در این تحقیق ۲۴۰ دانش آموز سوم راهنمایی مرکب از ۱۲۰ پسر و ۱۲۰ دختر شرکت داشته اند که در یک آزمون خودپنداری شرکت نمودند و معدل کل سالانه آنها به عنوان معیاری برای میزان موفقیت تحصیلی استفاده شد. نتایج به وسیله ضریب همبستگی پیرسون محاسبه و نشان داد که بین خودپنداری و رشد اجتماعی رابطه مثبت وجود دارد و همبستگی به دست آمده برای گروه دختر و پسر متفاوت بود، و در مجموع برای گروه دختران میزان همبستگی بیشتری میان خودپنداری و رشد اجتماعی مشاهده شد.
۲ـ نیسی (۱۳۶۴) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «اثرات عزت نفس بر عملکرد

دانش آموزان دختر وپسر سال اول تا سوم دبیرستان» به این نتیجه دست یافت که افزایش وکاهش عزت نفس دانش آموزان دختروپسر باعث افزایش و کاهش عملکرد آن ها شده است و بین عزت نفس وعملکرد تحصیلی دانش آموزان دختر و پسر همبستگی وجود دارد.
۳ـ خیّر (۱۳۶۷) در تحقیق خود که درباره ۴۳۹ نفر از دانش آموزان دوره ابتدایی که به دو گروه موفق (۲۱۲ نفر) و ناموفق( ۲۲۷ نفر) تقسیم شده بودند، دریافت که بین خود پنداری که بین خودپنداری و گرایش شغلی دانش آموزان همبستگی معنی داری وجود دارد. بدین گونه که

دانش آموزان ناموفق در تحصیل به دلیل عدم موفقیت یک خودپنداری منفی را در خود شکل می هند واحتمالاً به همین دلیل شغلهای «پایین تر» را انتخاب می کنند.
۴ـ پورشافعی (۱۳۷۰) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی رابطه عزت نفس با رشد اجتماعی دانش آموزان دختر و پسر سال سوم متوسطه شهرستان قاین» ۱۶۰ نفر در سه رشته تحصیلی فرهنگ و ادب، ریاضی وعلوم تجربی را به روش تصادفی طبقه ای، برگزید و از

سیاهه عزت نفس کوپر اسمیت برای سنجش عزت نفس آزمودنی ها استفاده نمود و نیز معدل دانش آموزان به عنوان شاخص رشد اجتماعی آنان درنظر گرفته شد. او با استفاده از همبستگی پیرسون به این نتایج دست یافت که بین میزان عزت نفس دانش آموزان دختر و پسر از نظر آماری

تفاوت معنا داری وجود ندارد. در مورد رابطه بین عزت نفس با رشد اجتماعی، با محاسبه روش همبستگی پیرسون ضریب به دست آمده برای آزمودنی های پسر ۴۶/۰ و برای دختران ۴۹/۰ بود که با مقایسه این ضریب با مقادیر بحرانی ضریب گشتاوری پیرسون، از نظر آماری، معنادار بود. همچنین نتایج آزمون خی دو، با احتمال ۰۱/۰ نیز از این فرض را تایید نمود. بنابراین نتیجه گرفته

شده بیانگر این است که میان عزت نفس دانش آموزان و رشد اجتماعی آنان همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد و افرادی که عزت نفس بالاتری دارند، از نظر میزان پیشرفت در تحصیل نیز در رتبه بالاتری قرار می گیرند.
۵ـ بیابانگرد(۱۳۷۰) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی رابطه بین مفاهیم منبع کنترل، عزت نفس و رشد اجتماعی پسران سال سوم دبیرستان های تهران در سال ۷۰-۶۹» از بین دانش آموزان پسر کلاس سوم دبیرستان در سه منطقه ۴،۱۱و۱۷ آموزش و پرورش تهران و

در هر منطقه نیز از هر سه رشته ریاضی فیزیک، علوم تجربی و اقتصاد، ۲۳۰ نفر را به شیوه تصادفی انتخاب نمود و از مقیاس کنترل درونی و بیرونی راتر و پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت برای سنجش منبع کنترل و عزت نفس استفاده نمود و از معدل نمرات ثلث اول و دوم دانش آموزان در کلیه دروس سال تحصیلی ۷۰-۶۹ برای سنجش رشد اجتماعی استفاده کرد. پس از محاسب

ه همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره به این نتایج دست یافت: بین منبع کنترل، عزت نفس و رشد اجتماعی ازنظر آماری همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد. بین منبع کنترل و عزت نفس از نظر آماری همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد. بین منبع کنترل و رشد اجتماعی و نیز بین عزت نفس و رشد اجتماعی از نظر آماری همبستگی مثبت و معناداری بدست آمد.

۲ـ بررسی تحقیقات انجام شده در خارج از ایران
۱ـ مطالعات دایلر۱ (۱۹۵۴) نشان میدهد که رشد اجتماعی بر سطح عزت نفس مؤثر است (به نقل از فتحی، ۱۳۸۲).
۲ـ روزنبرگ۲ (۱۹۵۶)، دریافت افرادی که عزت نفس کمی دارند، تمایل به کارهای اجتماعی و
نقش های رهبری دارند. همچنین افراد با عزت نفس بالا، احساس مسئولیت تمرکز در کار، احساس امنیت و عدم وابستگی می نمایند (استاینر۳ ۱۹۵۲؛ اسمیت ۱۹۶۷؛ هوروکس۴ وهمکاران ،۱۹۷۲ به نقل از یوسفی، ۱۳۷۴

).
۳ـ بیلز۱ (۱۹۵۹) در پژوهش خود دریافت که رشد اجتماعی بر سطح عزت نفس مؤثر است ( به نقل از فتحی، ۱۳۸۲) .
۴ـ کوپر اسمیت۲ (۱۹۵۹) در پژوهش خود به بررسی ارتباط بین عزت نفس و رشد اجتماعی پرداخت و به این نتیجه دست یافت که عزت نفس با رشد اجتماعی ارتبا

ط مثبت دارد (به نقل از مفتاح، ۱۳۸۱).
۵ـ وگوآن (۱۹۶۰) در تحقیق خود نشان داد که دانش آموزان موفق به ویژگی های اعتماد به نفس، خود باوری و برداشت از خود آراسته اند (به نقل از یوسفی، ۱۳۷۴).
۶ـ شاو۳ (۱۹۶۱) در تحقیق خود به توصیف ویژگی های دانش آموزان موفق وناموفق اشاره دارد. او در تحقیق خود نشان داد که دانش آموزان ناموفق از خودپنداره کمتری در مقایسه با دانش آموزان موفق برخوردارند و واجد رفتارهای نابالغانه هستند (به نقل از یوسفی، ۱۳۷۴).
۷ـ فئیک (۱۹۶۲) در تحقیق خود دریافت که دختران وپسران با درجه بالای موفقیت به طور محسوسی از خود پنداره بالاتری نسبت به دختران وپسران با درجه موفقیت پایین تر، برخوردارند (فالز، ۱۹۶۷ به نقل از یوسفی، ۱۳۷۴).
۸ـ کومبز (۱۹۶۳) دریافت، دانش آموزان ناموفق با نوعی احساس کمبود و کاستی درباره خود و دیگران مواجه هستند (به نقل از یوسفی، ۱۳۷۴).
۹ـ مطالعات نشان میدهد افرادی که دچار افت تحصیلی میشوند عموماً د

ارای کمبود اعتماد به نفس وبلند همتی هستند (کلدبرگ۴، ۱۹۶۰) خود را قبول ندارند (شاو و آلویس، ۱۹۶۳) و احساس فقدان شایستگی فردی می کنند (مور و اشمیتز، ۱۹۶۴ به نقل از فتحی، ۱۳۸۲).
۱۰ـ مطالعات کالتون و مور (۱۹۶۶) حاکی از آن است که رشد اجتماعی بر سطح عزت نفس مؤثر است ( به نقل از فتحی ۱۳۸۲).
۱۱ـ مطالعات مورس (۱۹۶۳) ، هارر (۱۹۶۴)، وایتنبرگ۱ و کلیفورد (۱۹۶۴)، لامی (۱۹۶۵)، اسمیت (۱۹۶۹)، جونز۲ و بریگز۳ (۱۹۷۰) بیانگر آن است که عزت نفس بر عملکرد تحصیلیتأثیر می گذارد (به نقل از فتحی، ۱۳۸۲).
۱۲ـ مطالعات متعددی بیانگر وجود همبستگی مثبت بین عزت نفس و رشد اجتماعی است (بروکوور۴ ، توماس و پترسون، ۱۹۶۴؛ پیرز۵ و هریس۶،۱۹۶۴ ؛ کاپلین، ۱۹۶۶؛ اروین، ۱۹۶۷؛ کمپل۷، ۱۹۶۷؛ پورکی۸، ۱۹۷۰؛ ویلیامز، ۱۹۷۳؛ بارکر، ۱۹۷۹؛ بارنر، ۱۹۷۹؛ لورنس ۱۹۸۱؛ مورتیمر و همکاران، ۱۹۸۸ به نقل از فتحی، ۱۳۸۲). اما این همبستگی رابطه علیت را بیان نمی کند و فقط تأثیر آن دو را باهم مشخص می کند.
۱۳ـ نتایج پژوهش های کوپر اسمیت (۱۹۶۶) حاکی از آن است دانش آموزانی که از عزت نفس در بالاترین سطح قرار دارند، آنهایی هستند که درمدرسه موفق می باشند ( به نقل از یوسفی، ۱۳۷۴).
۱۴ـ اروین (۱۹۶۷) در پژوهش هایی که انجام داد به این نتیجه رسید که برداشت مثبت فرد از خود به عنوان یک انسان نه تنها مهمتر از تلاش او برای کسب پیشرفت و روحیه رفتن به مدرسه است، بلکه عامل اصلی در جهت کارایی تحصیل می باشد ( به نقل از یوسفی، ۱۳۷۴).
۱۵ـ پتیبوم۹ وهمکاران (۱۹۶۸) هیچ رابطه ای بین عزت نفس و رشد اجتماعی نیافتند ( به نقل از بیابانگرد، ۱۳۷۴).

مراحل رشد اجتماعی :

وقتی کودک شما دوران نوزادی را طی می کند ، هنگامی که شما صحبت می کنید ، دوست دارد به شما نگاه کند . این تماس چشمی مادر و کودک بسیا رمهم است . شما می توانید تماس چشمی و پوستی خود را با کودکتان افزایش دهید و به تمام واکنش های او و حرکات لب و سر او پاسخ دهید و به این ترتیب یک گفتگوی دو طرفه ترتیب دهید .

• در خلال هفته های ۳۷ تا ۱۸ ماهگی کودک کم کم خود را می شناسد . نامش را می داند . معنی کلمه نه را می فهمد . احساس مالکیت می کند و از اسباب بازی هایش دل نمی کند .با مادر شوخی می کند و می خندد . گفتگوها را تعقیب می کند و می تواند یک یا دو کلمه به زبان بیاورد . کم کم یاد می گیرد که در کارهای روزمره مثل پوشیدن لباسهایش کمک کند . به اسباب

بازیها و عروسکهایش محبت نشان دهد . در کنار یک کودک دیگر بازی می کند .( البته نه با او بلکه فقط کنار او ) در این دوره شما ، با خندیدن و بازی کردن با او رفتارش را تشویق کنید . می توانید کم کم آموزش تشکر کردن را آغاز کنید . اجازه بدهید بعضی از لباسهایش را خودش بپوشد ، مثلا خودش کلاهش را سرش بگذارد . بعضی از کارهای ساده را به او واگذار کنید تا همکاری را بیاموزد . هر وقت توانستید او را با دیگر کودکان آشنا کنید و رفتار محبت آمیز را در او تقویت کنید .
از ۱۸ ماهگی تا ۳ سالگی کودک کمی خود رأی می شود و برای جلب توجه دست به کارهای ممنوعه می زند و احساس رقابت در او ایجاد می شود و گاهی می خواهد خواست خود را به دیگران تحمیل کند بعدا که بزرگتر شد برخوردها دوستانه می شود و احتمالا خودخواهی کنار گذاشته می شود و همدردی و سخاوتمندی را یاد می گیرد . سعی کنید تا جایی که امکان دارد او را با کودکان دیگر درگیر کنید و کمک کنید تا با آنها بازی کند . از او پشتیبانی کنید و از شکستهایش چشم بپوشید و عزت نفس او را افزایش دهید . رفتار مؤدبانه و احترام به مالکیت دیگران را به او بیاموزید . کارهای روزمره خودش را به خودش واگذار کنید و مشارکت را به وی بیاموزید .

در حدود ۱۲ هفتگی کودک سرش را به طرف صدای مادر می چرخاند و به مادر لبخند می زند . خوشحالی خود را با حرکات دست و پا نشان می دهد . برای تقویت رفتار های اجتماعی در این سن بیشتر تماس چشمی برقرار کنید و با محبت او را در آغوش بگیرید و با او صحبت کنید .
• در۱۶ هفتگی کودک علاوه بر مادر به اطرافیان هم توجه نشان می دهد و در جواب صحبتهای آنها می خندد و به آنها هم نگاه می کند . اعضای خانواده اش را می شناسد و تنهایی را دوست ندار

د . برای تقویت رفتار در او به حرکات او ، پاسخ اغراق شده بدهید و هر کاری که می کند ، با او آنرا تکرار کنید . وقت بیشتری را برای بازی با او بگذارید . برایش آواز بخوانید و او را تشویق به درآوردن اصوات بکنید .
در ۲۰ هفتگی کودک از غریبه ها رو بر می گرداند . فرق صدای دوستانه و صدای خشمگین را می فهمد و واکنش نشان میدهد . در این سن شما می توانید صداهای کودکتان را تقلید کنید و توجه او را به صداهای اطراف جلب کنید .
• در ۲۴ هفتگی با نوازش کردن ،چنگ زدن و سیلی زدن واکنش نشان می دهد . همچنین احساس تعلق خود را با چسبیدن به مادر و چنگ زدن به او نشان می دهد . سعی کنید حرکات بدنی جدید به او یاد بد هید . وقتی به سوی او می دوید دستهای خود را باز کنید ، او تقلید خواهد کرد . حرکات پر احساس و اغراق آمیز نشان دهید . به معرفی کردن غریبه ها ادامه دهید و به کودک خود برای کنار آمدن به آنها وقت کافی بدهید .
تا ۳۶ هفتگی کودک ، شروع به شناخت کودکان اطراف خود می کند . دست خود را به طرف او دراز می کند و او را لمس می کند . در بازیهای ساده ای مثل دس دسی و کلاغ پر شرکت می کند . برای جلب توجه صداهای حلقی در می آورد و تولید حباب می کند و جیغ می کشد . در پاسخ صداهای او را تقلید کنید . استقلال او را از طریق کمک به تغذیه مستقل تقویت کنید . از هر فرصتی برای لمس کودک خو د استفاده کنید و اجازه دهید او هم شما را لمس کند .

با توجه به یافته های روانشناسان که در رابطه با رشد انجام داده اند وآن را از لحظه انعقاد نطفه تا لحظه مرگ در نظر گرفته اند ،می توان رشد اجتماعی را نیز همانند تمامی ابعاد رشد (جسمی ،شناختی ،عاطفی )در همین محدوده در نظر گرفت ، البته رشد اجتماعی بیشترین نمود خود را پس از تولد نشان می دهد از زمانی که نوزاد در می یابد که وجود مادر برای ارضای نیازهایش ضروری است وهمچنین با اولین تماس چش

می که با مادر برقرار می کند اولین زمینه های آگاهی از عوامل اجتماعی شکل می گیرد .
در حدود سه چهار ماهگی با هیجانهای خوشایند شادی وخنده وصداهای مخصوص سعی در پاسخگویی به عوامل محیطی وبرقراری ارتباط می کند .سال دوم زندگی از نظر رشد اجتماعی اهمیت بسیار دارد ،کودک در این سن باید ضمن احساس امنیت وآرامش در محیط ، براحتی احساسات وتمایلات خود را نشان دهد تا تدریجا”استقلال واتکای به نفس در او رشد کند . همانطور که توجه بیش از اندازه به کودک باعث متکی شدن وعدم رشد استقلال وتأخیر دررشد هیجانی کودک می شود ،طرد کودک وعدم توجه به او نیز برای کودک بسیار خطرناک و دردناک است و واکنش های متفاوتی از جمله بی تفاوتی ،پرخاشگری ونارضایتی را به دنبال دارد .روابط اولیه کودک ومادر اهمیت فوق العاده ای در چگونگی اجتماعی شدن ورشد شخصیت او دارد .
در سال سوم زندگی ارتباط با همسالان کودک وسعت بیشتری می گیرد وبیشتر دوست دارد که با کودکان دیگر ارتباط برقرار کند ودر او تمایل به همکاری آشکار می شود گروه همسالان نیز همچون خانواده می تواند در شکل گیری شخصیت کودک مؤثر باشد همیشه مو.ردی برای تقلید وهمانند سازی در گروه وجود دارد از سن دبستان به بعد کودک بیشتر از مصاحبت همسالان لذت می برد.
در دوره پیش از بلوغ همساللان محبوب با معیارهایی ازقبیل فعال بودن ،مهارت دربازی ها ،داشتن شوق وذوق ،شوخ طبعی وجرات داشتن و;
مشخص می شوند که این معیارها در دوره بلوغ وپس از آن تغییر می یابد .

دردوره پیش از بلوغ میل به گروه همسالان به شدت افزایش می یابداز دیدگاه روانشناسی رشد وروانشناسی اجتماعی گروه نقش مهمی در رشد اجتماعی کودک ونوجوانان بازی می کند ،تأثیرات گروه برکودکان می تواند به صورمثبت ومنفی باشد ازجمله تأثیرات مثبت :۱- زمینه های استقلال کودک را ازبزرگسالان فراهم می کند .۲- تعاون وهمکاری با دیگران را آموزش می دهد .۳- نحوه رقابت با دیگران رایاد می دهد .

۴ – پذیرش مسؤلیت وانجام دادن آن را یادمی دهد و;البته از جمله تأثیرات منفی آن می توان به
۱ – کودک از پذیرش ارزشهاو اصول والدین سر پیچی می کند .
۲- وقت زیادبه ارتباط با همسالان واعضای گروه صرف می کند .
۳- گرایش بیشتر کودک به گروه همسالان وتعصبات او به بافت اجتماعی –فرهنگی گروه نیز بیشتر می شود .و;
به خاطر چنین تاثیراتی خانواده ها باید دراین سنین خاص توجه زیادی نسبت به گروههای دوستی فرزاندانشان داشته باشند وبه صورتغیر مستقیم تحت نظارت و کنترل داشته باشند . البته به گونه ای که شخصیت کودک ونوجوان خود را زیر سوال نبرند.
رشد اجتماعی در دورهء نوجوانی
بلوغ قبل از هر چیز سبب افزایش فاصله عاطفی بین نوجوان والدین می شود وبه تدریج استقلال بیشتری را برای او به بار می آورد . فاصله گرفتن از والدین وکم توجهی نوجوان به خواست والدین و بزرگسالان نشانه ای از خود مرکز بینی او هست که دلایل زیادی دارد که اولین آنها بروز تواناییهای جدید مغزی وخودآگاهی نوجوان است ودیگری اشتغالات ذهنی نوجوان به تغییرات نا گهانی جسمی خود است ،اما این خود مرکز بینی به تدریج کم می شود و نوجوان به تجدید مناسبات اجتماعی خود می پردازد وبه رشد اجتماعی می رسد .
تغییر رفتار اجتماعی در نوجوانی :رفتار اجتماعی پسران نوجوان در برخی قسمت ها با دختران تفاوت دارد بنابراین به ذکر تفاوتهای جنسی در رشد اجتماعی می پردازیم :الف)دگرگونی رفتار اجتماعی در پسران :
۱- مرحله تقلید : این دوره از ۱۲ سالگی شروع وتقریبا”در ۱۵ سالگی پایان می یابد .
۲- مرحله افتخار به شخصیت : این مرحله بعد از ۱۵ سالگی شروع می شودو مشخصات آن این است که نوجوان می کوشد در بازیها ورقابت ها پیروز شود و در این کار زیاده روی می کند .
۳ – مرحله تعادل اجتماعی : از اواخر نوجوانی آغاز می شود ،نوجوان از سرکشی وتهور خود می کاهد وآن رفتار ها را نشانه عجز وبچگی تلقی می کند .

ب)دگرگونی رفتار در دختران:
۱- مرحله اطاعت :این دوره پیش از نوجوانی آغاز وتا اوایل آن ادامه می یابد مشخصات اصلی آن تابع نظرات بزرگان خانواده وخویشاوندان بودن وتظاهر به خجالتی و کمرو بودن می کنند .
۲ – مرحله اضطراب وتشویش : از اوایل نوجوانی تا ۱۵ سالگی ادامه می یابد ،با اضطراب واختلال تعادل مشخص می شود مثل زیاده روی در واکنش به انگیزه های ساده وپرداختن به خود وظاهر آرایی افراطی .
۳ – مرحله تقلید از پسران :این دوره از ۱۵ سالگی آغاز وگاهی تا ۱۶-۱۷ سالگی ادامه می یابد . در این دوره دختران از حیث رفتار وروش گفتگو از پسران تقلید می کنند .

۴ – مرحله تعادل اجتماعی :که دراواخر نوجوانی واوایل جوانی ظاهر می شود ،به این صورت که دختران نوجوان رفتار صحیح زنانه پیدا می کنند ودر گفتار وکردار خود حالت زنانه دارند.
عوامل مؤثر در رشد تکامل اجتماعی نوجوان :الف)اثر خانواده در رشد اجتماعی نوجوان ،
۱- ارتباط کودک با والدین واثر آن در نوجوانی :حمایت بیش از حد وعدم توجه به کودک در نوجوانی در رفتار اجتماعی او از جمله از جمله اعتماد به نفس واستقلال او تأثیر می گذارد .
۲ – فضای روحی موجود در خانواده :شخصیت سالم ،جز در محیطی که اطمینان ،وفادار

ی ،محبت والفت در آن معمول وحکمفرماهستند ایجاد نمی شود .تشویش واضطراب مانع رشد صحیح نوجوان می شود .

۳ – از شیر گرفتن روانشناختی :وظیفه اصلی خانواده در دوره نوجوانی فرزندشان این است که سعی کنند به آزادی واستقلال او کمک کنند و در رعایت وحمایت از او زیاده روی نکنند واجازه دهند که احتیاجات شخصی خود را به تنهایی انجام دهندوحتی گاهی آنها رادر حل بعضی مسایل خانوادگی شرکت دهند وعقاید آنان رامحترم شمارند .
۴ – وضع ومؤقعیت اجتماعی واقتصادی خانواده :محیط خانواده در تعیین فعالیتهای افراد آن بسیار مؤثر است .رفتار فرد با اختلاف در خانواده مختلف می شود وهر طبقه از طبفات اجتماعی ،روش خاص ومعینی در زندگی دارد.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.